کاربر:Hossein/21صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
پس از اخذ دیپلم از دبیرستان حکیم نظامی قم با اشاره پدرش روح الله خمینی تحصیلات حوزوی خود را شروع کرد. آخوند محتشمی در این باره می گوید که خمینی از نجف به قم پیام داد که به احمد خبر بدهید و بگویید: «من نصیحتم به تو این است که طلبه بشوی و درس بخوانی، اگر این کار را کردی، مخارج تو را می پردازم، ولی اگر طلبه نشدی و درس نخواندی، خودت باید بروی و به فکر خودت باشی و من هیچ گونه کمک مادی به تو نخواهم کرد.» او که برای رفتن به دانشگاه دچار مشکل شده بود، طلبگی را برگزید. او در سال ۱۳۴۵ مخفیانه از طریق خرمشهر به نجف نزد پدرش می‌رود و به دست پدرش عمامه بر سر می‌گذارد و در آنجا درس حوزوی را به شکل جدی‌تری ادامه می‌دهد. او کتاب الکبری فی المنطق را نزد پدرش خوانده است. او به قاصله کوتاهی مجددا به قم بر می‌گردد. او در قم به درس طلبگی ادامه می‌دهد. در سال ۱۳۵۶ که دوباره به نجف رفته است درس اسفار را نزد آیت الله رضوانی خوانده است.
پس از اخذ دیپلم از دبیرستان حکیم نظامی قم با اشاره پدرش روح الله خمینی تحصیلات حوزوی خود را شروع کرد. آخوند محتشمی در این باره می گوید که خمینی از نجف به قم پیام داد که به احمد خبر بدهید و بگویید: «من نصیحتم به تو این است که طلبه بشوی و درس بخوانی، اگر این کار را کردی، مخارج تو را می پردازم، ولی اگر طلبه نشدی و درس نخواندی، خودت باید بروی و به فکر خودت باشی و من هیچ گونه کمک مادی به تو نخواهم کرد.» او که برای رفتن به دانشگاه دچار مشکل شده بود، طلبگی را برگزید. او در سال ۱۳۴۵ مخفیانه از طریق خرمشهر به نجف نزد پدرش می‌رود و به دست پدرش عمامه بر سر می‌گذارد و در آنجا درس حوزوی را به شکل جدی‌تری ادامه می‌دهد. او کتاب الکبری فی المنطق را نزد پدرش خوانده است. او به قاصله کوتاهی مجددا به قم بر می‌گردد. او در قم به درس طلبگی ادامه می‌دهد. در سال ۱۳۵۶ که دوباره به نجف رفته است درس اسفار را نزد آیت الله رضوانی خوانده است.


به نظر می‌رسد علیرغم موقعیت پدرش به عنوان سیاسی تبعیدی ، طبق اسناد ساواک برای او مشکل چندانی در رفت و آمدها وجود نداشته است.<ref name=":0">زندگینامه سید احمد [http://www.imam-khomeini.ir/fa/c803_14754/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87_%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C خمینی]</ref>
به نظر می‌رسد علیرغم موقعیت پدرش به عنوان سیاسی تبعیدی ، طبق اسناد ساواک برای او مشکل چندانی در رفت و آمدها وجود نداشته است.<ref name=":0">زندگینامه سید احمد [http://www.imam-khomeini.ir/fa/c803_14754/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87_%D8%B3%DB%8C%D8%AF_%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C خمینی]</ref> سایت شبکه جهانی کلمه در این رابطه آورده است: «طبق اسناد “ساواک” او از مبادی قانونی به عراق می رفته و گذرنامه و مجوز سفر او با وساطت “امير عباس هويدا” صادر می شده است.»<ref name=":1">شبکه جهانی کلمه - چه کسانی احمد خمینی را کشتند؟[https://www.kalemeh.tv/1398/11/18564/]</ref>


== دستگیری ==
== دستگیری ==
احمد خمینی که رفت و آمد زیادی به ایران و عراق داشته است در تاریخ ۸ / ۴ / ۱۳۴۶ هنگام عبور از مرز قصر شیرین به قصد عراق دستگیر و در ساواک قصر شیرین شناسایی و طبق اسناد ساواک مراتب اینگونه به مرکز اعلام شد: «روز جاری احمد مصطفوی همراه عده ای سوقی به ساواک مذکور تحویل و در بازجویی خود را فرزند آیت الله خمینی معرفی می نماید» خود چنین می گوید: «در مراجعت از یکی از سفرهایم از عراق دستگیر شدم. نزدیک به سه ماه، نه شکنجه بود و نه اذیت. در نجف ملبس به لباس روحانیت شدم.»<ref name=":0" /> وی را از قصرشیرین به زندان قزل قلعه تهران منتقل کردند و قرار بازداشت وی در تاریخ ۱۲/ ۴ / ۱۳۴۶ به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی صادر شد. او در تاریخ ۲۴ مرداد سال ۱۳۴۶ یعنی بعد از یک ماه و ۱۲ روز از زندان آزاد و پس از چند روز راهی قم شد. بر طبق گفته سایت پرتال خمینی ساواک دستور مراقبت بیشتری از او را با این عبارت که «سید احمد خمینی که سابقا دانش آموز بود اخیراً به لباس روحانیت درآمده و روی این اصل و با توجه به موقعیت پدرش وجهه ای در حوزه علمیه قم کسب نمود و عزیمت وی به ایران و قم باعث نزدیکی و علاقه مندی بیشتر طلاب به مشارالیه می گردد و امکان دارد نامبرده به اتفاق طرفداران پدرش دست به یک سلسله فعالیت های خلاف بزند و اصلح است اعمال و رفتارش دقیقاً تحت کنترل قرار گرفته و چنانچه وی به نجف عزیمت و در آنجا اقامت نماید، به صلاح خواهد بود.»
احمد خمینی که رفت و آمد زیادی به ایران و عراق داشته است در تاریخ ۸ / ۴ / ۱۳۴۶ هنگام عبور از مرز قصر شیرین به قصد عراق دستگیر و در ساواک قصر شیرین شناسایی و طبق اسناد ساواک مراتب اینگونه به مرکز اعلام شد: «روز جاری احمد مصطفوی همراه عده ای سوقی به ساواک مذکور تحویل و در بازجویی خود را فرزند آیت الله خمینی معرفی می نماید» خود چنین می گوید: «در مراجعت از یکی از سفرهایم از عراق دستگیر شدم. نزدیک به سه ماه، نه شکنجه بود و نه اذیت. در نجف ملبس به لباس روحانیت شدم.»<ref name=":0" /> وی را از قصرشیرین به زندان قزل قلعه تهران منتقل کردند و قرار بازداشت وی در تاریخ ۱۲/ ۴ / ۱۳۴۶ به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی صادر شد. او در تاریخ ۲۴ مرداد سال ۱۳۴۶ یعنی بعد از یک ماه و ۱۲ روز از زندان آزاد و پس از چند روز راهی قم شد. بر طبق گفته سایت پرتال خمینی ساواک دستور مراقبت بیشتری از او را با این عبارت که «سید احمد خمینی که سابقا دانش آموز بود اخیراً به لباس روحانیت درآمده و روی این اصل و با توجه به موقعیت پدرش وجهه ای در حوزه علمیه قم کسب نمود و عزیمت وی به ایران و قم باعث نزدیکی و علاقه مندی بیشتر طلاب به مشارالیه می گردد و امکان دارد نامبرده به اتفاق طرفداران پدرش دست به یک سلسله فعالیت های خلاف بزند و اصلح است اعمال و رفتارش دقیقاً تحت کنترل قرار گرفته و چنانچه وی به نجف عزیمت و در آنجا اقامت نماید، به صلاح خواهد بود.»


فعالیت بعد از دستگیری
== فعالیت بعد از دستگیری ==
 
او خودش از کارهایی مثل تکثیر اعلامیه‌های پدرش آیت الله خمینی تعریف می‌کند و ارتباطش با هاشمی رفسنجانی و موسوی خوئینی‌ها و .. دیگران نام می‌برد. سید محد خاتمی ضمن تعریف از این فعالیت‌ها می‌گوید که از جمله اقدامات قابل توجه احمد خمینی در این دوره، چاپ و تکثیر کتاب ''خدمت و خیانت روشنفکران'' تألیف جلال آل احمد است.
او خودش از کارهایی مثل تکثیر اعلامیه‌های پدرش آیت الله خمینی تعریف می‌کند و ارتباطش با هاشمی رفسنجانی و موسوی خوئینی‌ها و .. دیگران نام می‌برد. سید محد خاتمی ضمن تعریف از این فعالیت‌ها می‌گوید که از جمله اقدامات قابل توجه احمد خمینی در این دوره، چاپ و تکثیر کتاب ''خدمت و خیانت روشنفکران'' تألیف جلال آل احمد است.


سومین سفر به عراق
== سومین سفر به عراق ==
 
علیرغم حساسیت نقل شده از ساواک او با همسرش در سال ۱۳۵۲ به قصد زیارت حج با گذرنامه از ایران خارج شده به نجف می‌رود و بعد به مکه و بعد به لبنان نزد امام موسی صدر رفته و طبق نوشته سایت پرتال خمینی نزد مصطفی چمران آموزش نظامی نیز فرا می‌گیرد. محتشمی می‌گوید او با سازمان آزادیبخش فلسطین وحتی ابوجهاد و ابو ایاد هم ارتباط برقرار کرده بود. احمد خمینی در ۲۷ اسفند ۱۳۵۲ مجددا به ایران باز می‌گردد.
علیرغم حساسیت نقل شده از ساواک او با همسرش در سال ۱۳۵۲ به قصد زیارت حج با گذرنامه از ایران خارج شده به نجف می‌رود و بعد به مکه و بعد به لبنان نزد امام موسی صدر رفته و طبق نوشته سایت پرتال خمینی نزد مصطفی چمران آموزش نظامی نیز فرا می‌گیرد. محتشمی می‌گوید او با سازمان آزادیبخش فلسطین وحتی ابوجهاد و ابو ایاد هم ارتباط برقرار کرده بود. احمد خمینی در ۲۷ اسفند ۱۳۵۲ مجددا به ایران باز می‌گردد.


طبق گفته خوئینی‌ها و به توصیه او پس از دستگیری، مدت ۱۵ روز به پاکستان رفته است.<ref name=":0" />
طبق گفته خوئینی‌ها و به توصیه او پس از دستگیری، مدت ۱۵ روز به پاکستان رفته است.<ref name=":0" />


سفر چهارم به عراق
== سفر چهارم به عراق ==
او در تیرماه ۱۳۵۶ به همراه همسر و فرزندانش ابتدا به سوریه و لبنان رفته و سپس نزد پدرش به عراق می‌رود. پس از مدت کوتاهی برادر بزرگترش مصطفی خمینی فوت می‌کند و نقش وصی پدر بعد از آن به او محول می‌شود. در همین سایت آمده است که در پانزدهم آبان، خمینی احمد را وصی خود قرار داد.<ref name=":0" />
 
== احمد خمینی در فرانسه ==
روح الله خمینی” در فرانسه بسیار تلاش می نمود تا زیرکانه با بها دادن به انقلابیون غیر آخوند، خود را در رسانه های جهان فردی دموکراسی خواه جلوه دهد، از این رو اطرافيان روح الله خمينی در نوفل لوشاتو را بيشتر نيروهای موسوم به “ملی مذهبی” تشکيل می‌دادند. ابراهيم يزدی، ابوالحسن بنی‌صدر و صادق قطب‌زاده، مشاورانی بودند که آن روزها از طرف “روح الله خمینی” با رسانه‌ها و ماموران دولت‌های غربی ارتباط می‌گرفتند و مذاکره می‌کردند. احمد خمينی با اين افراد رابطه نزديکی داشت و نقش رابط پدرش با این افراد را بر عهده داشت.<ref name=":1" />
 
== احمد خمینی بعد از انقلاب ۵۷ ==
حدود یک سال پس از انقلاب۵۷ و در مراسم چهلمين روز درگذشت “محمود طالقانی” احمد خمينی در کنار “مسعود رجوی”(رهبر مجاهدین خلق) می ایستد، سخنرانی می‌کند و به شدت می‌گريد. “مسعود رجوی” او را در آغوش می‌کشد و به او آرامش می دهد. چند هفته بعد، اگرچه خودش را از برنامه‌ريزی برای اشغال سفارت آمريکا بی‌اطلاع نشان می‌دهد اما با حضور در سفارت اشغال شده، عملاً از کار مهاجمین موسوم به “دانشجويان مسلمان پيرو خط امام” دفاع می‌کند.
 
=== احمد خمینی در دهه ۶۰ ===
“روح‌الله خمينی” به صراحت گفته است که طی شکايت‌هايی که در خصوص شکنجه و اعدام بی دلیل زندانیان، از “اسدالله لاجوردی” می‌شد، هيچ کس به اندازه پسرش احمد، از دادستان سابق دفاع نمی‌کرد و ریاست او را بر “سازمان زندانهای کل کشور” لازم و برکناری او را فاجعه می‌دانست!
 
=== احمد خمینی دست اندرکار قتل‌عام ۶۷ ===
 “احمد خمينی” همچنين از سوی “حسینعلی منتظری”(قائم‌مقام معزول روح الله خمینی) به عنوان یکی از مقصرین اصلی اعدام گسترده زندانيان سياسی در سال ۱۳۶۷ معرفی شد. “حسینعلی منتظری” گفته است که نامه دستور اعدام تمامی زندانيان سیاسی، توسط “احمد خمینی” جعل شده و به خط پسر “روح‌الله خمينی” بوده نه خود او!
 
=== احمد خمینی پشتیبان اصلی خامنه‌ای ===
احمد خمينی پس از مرگ پدرش و در جلسه مجلس خبرگان رهبری برای انتخاب جانشين او، خاطره‌ای از روح‌الله خمينی نقل می کند که از نظر مثبت رهبر نخست به جانشينی علی خامنه‌ای حکايت داشت. “خامنه ای” هم پس از نشستن بر جایگاه رهبری، او را به عنوان عضو شورای عالی امنيت ملی، مجمع تشخيص مصلحت نظام و شورای عالی انقلاب فرهنگی منصوب کرد.
 
== احمد خمینی پس از مرگ پدرش ==
جايگاه احمد خمينی در جمهوری اسلامی پس از مرگ پدرش، هرگز مانند قبل نشد. هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود از ۱۹ خرداد ۱۳۶۹ نقل می‌کند که چگونه رهبر جديد به خواسته پسر رهبر سابق بی‌توجهی می‌کند، او می نویسد: شب با احمدآقا مهمان رهبری بوديم، تصميمات شورای امنيت مطرح شد و به تصويب رهبری رسيد، احمدآقا پيشنهاد کرد نماز جمعه تهران در مرقد امام اقامه شود که جز در مناسبت‌های خاص، پذيرفته نشد.


او در تیرماه ۱۳۵۶ به همراه همسر و فرزندانش ابتدا به سوریه و لبنان رفته و سپس نزد پدرش به عراق می‌رود. پس از مدت کوتاهی برادر بزرگترش مصطفی خمینی فوت می‌کند و نقش وصی پدر بعد از آن به او محول می‌شود. در همین سایت آمده است که در پانزدهم آبان، خمینی احمد را وصی خود قرار داد.<ref name=":0" />
” احمد خمينی” بعد از مدتی به جايی پرت در بيابان‌های مابين تهران و قم می‌رود و به کشاورزی و باغداری مشغول می‌شود. آنجا “دشت احمد” نام می‌گيرد. در واقع “دشت احمد” ده ها هکتار زمین و چاه آب بود که توسط رژیم به “احمد خمینی” واگذار شده بود. او در دوسال آخر عمرش معمولا در جلسات شورای‌عالی امنیت ملی، مجمع تشخیص مصلحت و شورای عالی انقلاب فرهنگی شرکت نمی کرد.


مرگ احمد خمینی
به باور بسیاری از کارشناسان، احمد خمینی به صورتی دیر هنگام متوجه شده بود که علی خامنه ای و اکبر رفسنجانی چه کلاه بزرگی سرش گذاشته بودند و از طریق او، به صورت ناحق به قدرت رسیدند. احمد خمینی در اواخر عمرش بارها از سران نظام، سپاه، وزارت اطلاعات و بسیاری از نهادهای انقلابی انتقاد شدید نمود.


== مرگ احمد خمینی ==
او در ۲۱ اسفند ۱۳۷۳ به دلیل آنچه که گفته شده است عارضه قلبی و تنفسی ناگهانی در حالت خواب که سبب ایست کامل قلب و تنفس برای لحظاتی گردیده و همین امر موجب بروز سکته مغزی شده است در بیمارستان بقیة الله بستری شد و بعد از ۵ روز تلاش پزشکان نتیجه‌ای نبخشید و در ۲۵ اسفند ۱۳۷۳ فوت کرد.<ref name=":0" />
او در ۲۱ اسفند ۱۳۷۳ به دلیل آنچه که گفته شده است عارضه قلبی و تنفسی ناگهانی در حالت خواب که سبب ایست کامل قلب و تنفس برای لحظاتی گردیده و همین امر موجب بروز سکته مغزی شده است در بیمارستان بقیة الله بستری شد و بعد از ۵ روز تلاش پزشکان نتیجه‌ای نبخشید و در ۲۵ اسفند ۱۳۷۳ فوت کرد.<ref name=":0" />
=== مرگ یا کشته‌شدن؟ ===
در زمینه مرگ احمد خمینی روایت‌های متنوعی در سایت‌ها و مطبوعات و نقل‌قولهای مردم آورده شده است که بسیاری را باور بر آن است که مرگش به علت سکته قلبی و مغزی دروغ بوده و در حقیقت او به قتل رسیده است.
سایت شبکه جهانی کلمه در مقاله‌یی تحت عنوان «چه کسانی احمد خمینی را کشتند»<ref name=":1" /> آورده است:
احمدخمینی” فرزند “روح الله خمینی” در روز ۲۵ اسفند ۱۳۷۳ تقریبا ۴ سال بعد از مرگ پدرش به طور ناگهانی و بدون هیچ سابقه بیماری و یا بستری درگذشت، دقیقا همان روزِ انتشار آخرين مصاحبه به شدت انتقادی‌اش به کما می رود و پس از ۴روز در کما بودن فوت می کند! علت مرگ ناگهانی او از سوی رسانه های جمهوری اسلامی، سکته قلبی و مغزی اعلام شد. همزمان، بیت “علی خامنه ای” توسط مداحان و روضه خوان ها شایعاتی را مبنی بر اعتیاد احمد خمینی بر زبانها انداخت، در این شایعات چنین گفته می شد که سید احمد خمینی بخاطر زیاده روی در مصرف مواد مخدر جانش را از دست داده است. با این که شواهدی مبنی بر اعتیاد “احمد خمینی” به مواد مخدر وجود دارد، اما سوء مصرف مواد مخدر علت مرگ او نبود، در خصوص مرگش باید گفت، حقیقت این بود که “احمد خمینی” یکی از قربانیان قتل های زنجیره ای بود، او راز بر ملا می کرد و از دید “علی خامنه ای” و رفیقش، او باید ساکت می شد!
احمد خمینی” از اوضاع پیش آمده در کشور ناراضی بود، او از کرده های خودش دچار عذاب وجدان شده بود و در اواخر عمرش مصاحبه های تندی بر علیه سران وقت نظام انجام می داد و در جمع های خصوصی رازها برملا می کرد، او در جمع های خصوصی از دست داشتن “علی خامنه ای” و “اکبر هاشمی رفسنجانی” در جنایات بزرگ می گفت. احمد خمینی از اینکه سالها توسط این دو رفیق به بازی گرفته شده بود، شدیدا ناراحت و پشیمان بود! او اواخر عمر دائماً به بیت “حسینعلی منتظری” رفت و آمد می کرد و از وی بخاطر ظلمی که در حقش روا داشته بود، دلجویی می کرد.


<references />
<references />
۱٬۰۶۶

ویرایش