۸٬۹۷۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
| عنوان = | | عنوان = | ||
| عنوان ۲ = | | عنوان ۲ = | ||
| نام = | | نام =احمد زیبرم | ||
| تصویر = | | تصویر =احمد زیبرم ۶.JPG | ||
| اندازه تصویر = | | اندازه تصویر = | ||
| عنوان تصویر = | | عنوان تصویر =احمد زیبرم | ||
| زادروز = | | زادروز = ۱۳۲۳ | ||
| زادگاه = | | زادگاه = بندر انزلی | ||
| مکان ناپدیدشدن = | | مکان ناپدیدشدن = | ||
| تاریخ ناپدیدشدن = | | تاریخ ناپدیدشدن = | ||
| وضعیت = | | وضعیت = | ||
| تاریخ مرگ = | | تاریخ مرگ = | ||
| مکان مرگ = | | مکان مرگ =در نازیآباد یکی از محلات جنوبی تهران | ||
|عرض جغرافیایی محل دفن= | |عرض جغرافیایی محل دفن= | ||
|طول جغرافیایی محل دفن= | |طول جغرافیایی محل دفن= | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
| بناهای یادبود = | | بناهای یادبود = | ||
| محل زندگی = | | محل زندگی = | ||
| ملیت = | | ملیت =ایرانی | ||
| نامهای دیگر = | | نامهای دیگر = | ||
| نژاد = | | نژاد = | ||
| تابعیت =ایران | | تابعیت =ایران | ||
| تحصیلات = | | تحصیلات = | ||
| دانشگاه = | | دانشگاه = | ||
| پیشه = | | پیشه = | ||
| سالهای فعالیت = | | سالهای فعالیت = | ||
| کارفرما = | | کارفرما = | ||
| نهاد = | | نهاد = | ||
| نماینده = | | نماینده = | ||
| شناختهشده برای = مردم ایران | | شناختهشده برای = مردم ایران | ||
| نقشهای برجسته = | | نقشهای برجسته = عضو سازمان چریکهای فدایی خلق ایران | ||
| سبک = | | سبک = | ||
| تأثیرگذاران = | | تأثیرگذاران = | ||
| تأثیرپذیرفتگان =مردم ایران | | تأثیرپذیرفتگان =مردم ایران | ||
| شهر خانگی = | | شهر خانگی =بندر انزلی | ||
| دستمزد = | | دستمزد = | ||
| دارایی خالص = | | دارایی خالص = | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
| حزب = | | حزب = | ||
| جنبش = | | جنبش = | ||
| مخالفان = | | مخالفان = | ||
| هیئت = | | هیئت = | ||
| دین = | | دین = | ||
| مذهب = | | مذهب = | ||
| اتهام = | | اتهام =مبارزه مسلحانه علیه دیکتاتوری محمدرضا پهلوی | ||
| وضعیت گناهکاری = | | وضعیت گناهکاری = | ||
| منصب = | | منصب = | ||
| مکتب = | | مکتب = | ||
| آثار = | | آثار = | ||
| همسر = | | همسر = | ||
| شریک زندگی = | | شریک زندگی = | ||
| فرزندان = | | فرزندان = | ||
| والدین = | | والدین =نام پدر: بخشی | ||
| خویشاوندان سرشناس = | | خویشاوندان سرشناس = | ||
| جوایز = | | جوایز = | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
== گاهشمار زندگی احمد زیبرم == | == گاهشمار زندگی احمد زیبرم == | ||
احمد در سال ١٣٢٣ در یک خانواده زحمتکش ماهیگیر در بندر انزلی به دنیا | احمد در سال ١٣٢٣ در یک خانواده زحمتکش ماهیگیر در بندر انزلی به دنیا آمد. پدرش «بخشی زیبرم» کارش ماهیگیری بود اما درآمدش کفاف مخارج را نمیداد و زندگی آنها در فقر و تنگدستی میگذشت. احمد از همان دوران کودکی همراه پدر برای تامین معاش خانواده مشغول به کار شد. بعد از پایان یافتن سربازی، به عنوان کتابدار در کتابخانه شهرداری مشغول به کار شد. همزمان با دیگر رفقایش، مطالعات مارکسیستی خود را ادامه داد. احمد در عملیات متعددی شرکت داشت از جمله: مصادره موجودی بانک ونک، بانک آیزنهاور و ... در فروردین ١٣٥٠ رژیم عکس نه تن از فدائیان را منتشر و برای شناسائی آنها نهصدهزار تومان جایزه تعیین کرد. در خرداد ١٣٥٠ همراه با چهار رفیق دیگر در خانه تیمی خیابان طاووسی به محاصره نیروهای امنیتی درآمدند، که توانستند فدائیوار حلقه محاصره را شکسته از منطقه خارج شوند. در سحرگاه ٢٨مرداد ١٣٥١ رفیق احمد برای شرکت در یک عملیات ضربتی از خانه خارج میشود، اما کمی دورتر با مزدوران رژیم که برای این روز در آماده باش بودند برخورد کرد، طی درگیری با آنها زخمی شده و برای تجدید قوا و آمادگی برای آخرین نبردش، به یک خانه وارد میشود. در ابتدا از زن صاحبخانه برای بستن زخمش یک چادر میگیرد و هنگامی که میخواهد پول آن را به پردازد، زن از پذیرش پول خودداری کرده و از احساس مسئولیت رفیق شگفتزده میشود. پس از آن احمد تمامی افراد حاضر در خانه را برای امنیت آنها به زیرزمین خانه منتقل کرده، نبردش را با مزدوران از سر میگیرد. در این میان تمام وسائلی را که به همراه داشت کاملا از بین میبرد و با آخرین گلوله خود فدائیوار جان میبازد. | ||
احمد فرزند اول خانواده بود که سال ۱۳۲۴ به دنیا آمد و از همان سنین کودکی برای تامین معاش خانوادهاش در کنار پدر به ماهیگیری مشغول شد و بعدها برای فراهم آوردن هزینه تحصیل به باربری در بندر پرداخت. | |||
با ممنوع شدن صید ماهی از سوی شیلات برای ماهیگیران آزاد، فقر روی خشن خود را به خانواده احمد نشان داد و او را مجاب کرد برای حل این مشکل به استخدام اداره شیلات درآید. کار او در شیلات صید ماهی با تورهای بزرگ بود و این برای او که جوانی کم سن و سال به حساب میآمد، کاری سخت بود اما در عوض روحیه مقاومت را در او متبلور کرد. روحیهای که احمد را به رغم سن پایینش تکیهگاه خانواده کرده بود. | با ممنوع شدن صید ماهی از سوی شیلات برای ماهیگیران آزاد، فقر روی خشن خود را به خانواده احمد نشان داد و او را مجاب کرد برای حل این مشکل به استخدام اداره شیلات درآید. کار او در شیلات صید ماهی با تورهای بزرگ بود و این برای او که جوانی کم سن و سال به حساب میآمد، کاری سخت بود اما در عوض روحیه مقاومت را در او متبلور کرد. روحیهای که احمد را به رغم سن پایینش تکیهگاه خانواده کرده بود. | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
او در دوران تحصیل با برخی اعضای بعدی سازمان فداییان چون بهمن آژنگ و حسن نیکداوودی همکلاس شد و دوستی با آنان و تشکیل جلسات فکری در خانهها و بیرون، افکار سیاسی و میل به مبارزه را آرام آرام در وجودش میپروراند. آنچنان که در همان نوجوانی با جریانی که «گروه فلسطین» نامیده میشد، ارتباط تنگاتنگی یافت. گروهی چپگرا وابسته به جریان جزنی- ضیاظریفی که مبارزهای بیمرز علیه ظلم و نابرابری را تبلیغ میکرد. | او در دوران تحصیل با برخی اعضای بعدی سازمان فداییان چون بهمن آژنگ و حسن نیکداوودی همکلاس شد و دوستی با آنان و تشکیل جلسات فکری در خانهها و بیرون، افکار سیاسی و میل به مبارزه را آرام آرام در وجودش میپروراند. آنچنان که در همان نوجوانی با جریانی که «گروه فلسطین» نامیده میشد، ارتباط تنگاتنگی یافت. گروهی چپگرا وابسته به جریان جزنی- ضیاظریفی که مبارزهای بیمرز علیه ظلم و نابرابری را تبلیغ میکرد. | ||
[[پرونده:احمد زیبرم ۴.JPG|بندانگشتی|'''تصویری از دوران جوانی احمد زیبرم''']] | |||
چند سالی که گذشت احمد به دوره خدمت اجباری رفت و پس از آن مدتی در کارخانه «شیشه قزوین» و چند صباحی هم در «بنز خاور» تهران، مشغول به کار شد و سرانجام به عنوان کتابدار در کتابخانه پارک فیشرآباد تهران، کار خود را آغاز کرد. همین سالها بود که برای آخرین بار برای دیدار خانواده به زادگاهش رفت. دیداری که به واسطه مهر بیش از اندازه او به اهل خانه خصوصاً پدرش، همه را متعجب کرده بود. بعد از این دیدار احمد سوار بر اتوبوسی شد که از سمت اردبیل و آستارا، با عبور از انزلی به سوی تهران میآمد و اینچنین سفر بیبازگشت خود را آغاز کرد. | چند سالی که گذشت احمد به دوره خدمت اجباری رفت و پس از آن مدتی در کارخانه «شیشه قزوین» و چند صباحی هم در «بنز خاور» تهران، مشغول به کار شد و سرانجام به عنوان کتابدار در کتابخانه پارک فیشرآباد تهران، کار خود را آغاز کرد. همین سالها بود که برای آخرین بار برای دیدار خانواده به زادگاهش رفت. دیداری که به واسطه مهر بیش از اندازه او به اهل خانه خصوصاً پدرش، همه را متعجب کرده بود. بعد از این دیدار احمد سوار بر اتوبوسی شد که از سمت اردبیل و آستارا، با عبور از انزلی به سوی تهران میآمد و اینچنین سفر بیبازگشت خود را آغاز کرد. | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
ذیبرم پس از اطمینان از امنیت افراد ساکن خانه، به طبقه بالا رفته و در اتاق مخفی میشود. ماموران ساواک که روی پشت بامها مستقر بودند، دقایقی بعد به خانه یورش میبرند. گلولههای فراوانی از هر دو سو شلیک میشود و احمد ذیبرم در نبری نابرابر تمامی فشنگهایش را شلیک میکند. برخی روایتها میگویند او پس از اتمام گلولههایش با رگبار اسلحه ماموران امنیتی کشته شد و دیگرانی از خودکشی او با آخرین گلوله و برخی دیگر از خوردن سیانور میگویند. اما تمام روایتها حاکی از مرگ احمد ذیبرم در همان بالاخانه نازیآباد است و اینکه ماموران تا چند ساعت اول جرات ورود به ساختمان و نزدیک شدن به پیکر او را نداشتهاند. پیکر احمد ذیبرم را پس از خارج کردن از ساختمان نازیآباد، در قطعه ۳۳ گورستان بهشت زهرا به خاک سپردند. | ذیبرم پس از اطمینان از امنیت افراد ساکن خانه، به طبقه بالا رفته و در اتاق مخفی میشود. ماموران ساواک که روی پشت بامها مستقر بودند، دقایقی بعد به خانه یورش میبرند. گلولههای فراوانی از هر دو سو شلیک میشود و احمد ذیبرم در نبری نابرابر تمامی فشنگهایش را شلیک میکند. برخی روایتها میگویند او پس از اتمام گلولههایش با رگبار اسلحه ماموران امنیتی کشته شد و دیگرانی از خودکشی او با آخرین گلوله و برخی دیگر از خوردن سیانور میگویند. اما تمام روایتها حاکی از مرگ احمد ذیبرم در همان بالاخانه نازیآباد است و اینکه ماموران تا چند ساعت اول جرات ورود به ساختمان و نزدیک شدن به پیکر او را نداشتهاند. پیکر احمد ذیبرم را پس از خارج کردن از ساختمان نازیآباد، در قطعه ۳۳ گورستان بهشت زهرا به خاک سپردند. | ||
[[پرونده:احمد زیبرم ۲.JPG|بندانگشتی|'''سنگ مزار احمد زیبرم''']] | |||
چاپ گزارش درگیری و کشته شدن احمد ذیبرم در روزنامه کیهان آن روزها بازتاب بسیاری داشت. بازتابی که تصویر ساخته شده از چریکهایی فدایی خلق را که توسط رژیم تبلیغ میشد، در هم شکست. محمد بلوری درباره تبعات انتشار این گزارش میگوید: «من چند ساعت بعد از این ماجرا برای تهیه گزارش به آن خانه رفتم و وقتی گزارش چاپ شد، سر و صدای زیادی بلند کرد. آن زمان عراق با ایران مشکل داشت و یک رادیو فارسی داشت که بیست و چهار ساعت علیه دولت گزارش میداد. بعد از چاپ این گزارش هم چند روز آن را در چند نوبت میخواندند. سر این جریان هم من را گرفتند و یکی دو ماهی اوین بودم. تا آن روز به مردم میگفتند اینها خرابکارانی آدمکشاند، اما این گزارش نشان میداد ذیبرم نه تنها ضد مردم و خرابکار نیست، آنقدر انسان پاکی است که حتی پول چادر آن زن را هم داده بود.» | چاپ گزارش درگیری و کشته شدن احمد ذیبرم در روزنامه کیهان آن روزها بازتاب بسیاری داشت. بازتابی که تصویر ساخته شده از چریکهایی فدایی خلق را که توسط رژیم تبلیغ میشد، در هم شکست. محمد بلوری درباره تبعات انتشار این گزارش میگوید: «من چند ساعت بعد از این ماجرا برای تهیه گزارش به آن خانه رفتم و وقتی گزارش چاپ شد، سر و صدای زیادی بلند کرد. آن زمان عراق با ایران مشکل داشت و یک رادیو فارسی داشت که بیست و چهار ساعت علیه دولت گزارش میداد. بعد از چاپ این گزارش هم چند روز آن را در چند نوبت میخواندند. سر این جریان هم من را گرفتند و یکی دو ماهی اوین بودم. تا آن روز به مردم میگفتند اینها خرابکارانی آدمکشاند، اما این گزارش نشان میداد ذیبرم نه تنها ضد مردم و خرابکار نیست، آنقدر انسان پاکی است که حتی پول چادر آن زن را هم داده بود.» | ||
ویرایش