ابوالفضل آدینه زاده: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴: خط ۱۴:
|همسر=
|همسر=
|والدین=علی آدینه‌زاده، گلدسته حسینی }}
|والدین=علی آدینه‌زاده، گلدسته حسینی }}
'''ابوالفضل آدینه‌زاده''' ، (زاده ۲۷ خرداد ۱۳۸۴، خراسان - درگذشته ۱۶ مهر ۱۴۰۱، مشهد) نوجوان معترضی بود که در جریان '''[[اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ ایران|اعتراضات سراسری ۱۴۰۱]]'''، در مقابل دانشگاه فردوسی مشهد مورد اصابت شلیک مستقیم نیروهای امنیتی قرار گرفت و جان باخت. هنگامی که ابوالفضل آدینه‌زاده به بیمارستان امام رضا منتقل شد، مأموران '''[[لباس شخصی]]''' بلافاصله بیمارستان را قرق کردند؛ و تمامی فیلم‌های دوربین‌های بیمارستان را پاک کردند. خانواده‌ی ابوالفضل آدینه‌زاده پس از بررسی و اقدامات تحقیقاتی متوجه شدند که بیش از هفتاد گلوله‌ی ساچمه‌ای از فاصله‌ی بسیار نزدیک به بدن ابوالفضل شلیک کرده‌اند؛ و فقط ۲۴ گلوله ساچمه از بدنش خارج شده است. پیکر ابوالفضل آدینه‌زاده در آرامستان روستای نجف‌آباد واقع در شهرستان فاروج، در کنار آرامگاه اجدادش به خاک سپرده شد. نهادهای امنیتی خانواده‌ی ابوالفضل آدینه‌زاده را تحت فشار گذاشته بودند تا ابوالفضل را شهید اعلام کنند، اما خانواده‌ی ابوالفضل قبول نکردند. در روز ۲۶ خردادماه ۱۴۰۲، مأموران امنیتی به روستای خانواده‌ی ابوالفضل آدینه‌زاده واقع در حومه‌ی فاروج در استان خراسان شمالی یورش بردند؛ و پدر، مادر، خواهر و همه‌ی بستگان او را با ضرب و شتم بازداشت کردند و به مکان نامعلومی انتقال دادند. خانواده آدینه‌زاده پس از چهار روز با قید وثیقه آزاد شدند.
'''ابوالفضل آدینه‌زاده'''، (زاده ۲۷ خرداد ۱۳۸۴، خراسان - درگذشته ۱۶ مهر ۱۴۰۱، مشهد) نوجوان معترضی بود که در جریان '''[[اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ ایران|اعتراضات سراسری ۱۴۰۱]]'''، در مقابل دانشگاه فردوسی مشهد مورد اصابت شلیک مستقیم نیروهای امنیتی قرار گرفت و جان باخت. هنگامی که ابوالفضل آدینه‌زاده به بیمارستان امام رضا منتقل شد، مأموران '''[[لباس شخصی]]''' بلافاصله بیمارستان را قرق کردند؛ و تمامی فیلم‌های دوربین‌های بیمارستان را پاک کردند. خانواده‌ی ابوالفضل آدینه‌زاده پس از بررسی و اقدامات تحقیقاتی متوجه شدند که بیش از هفتاد گلوله‌ی ساچمه‌ای از فاصله‌ی بسیار نزدیک به بدن ابوالفضل شلیک کردند؛ و فقط ۲۴ گلوله ساچمه از بدنش خارج شده است. پیکر ابوالفضل آدینه‌زاده در آرامستان روستای نجف‌آباد واقع در شهرستان فاروج، در کنار آرامگاه اجدادش به خاک سپرده شد. نهادهای امنیتی خانواده‌ی ابوالفضل آدینه‌زاده را تحت فشار گذاشته بودند تا ابوالفضل را شهید اعلام کنند، اما خانواده‌ی ابوالفضل قبول نکردند. در روز ۲۶ خردادماه ۱۴۰۲، مأموران امنیتی به روستای خانواده‌ی ابوالفضل آدینه‌زاده واقع در حومه‌ی فاروج در استان خراسان شمالی یورش بردند؛ و پدر، مادر، خواهر و همه‌ی بستگان او را با ضرب و شتم بازداشت کردند و به مکان نامعلومی انتقال دادند. خانواده آدینه‌زاده پس از چهار روز با قید وثیقه آزاد شدند.


== پیش از جان باختن ==
== پیش از جان باختن ==
خط ۲۰: خط ۲۰:
ابوالفضل آدینه‌زاده از سن ۱۴ سالگی هم‌زمان با درس خواندن کار هم می‌کرد؛ و می‌خواست که مستقل باشد.<ref name=":0">[https://nimzad.com/index.php/knowledge/dont-forget/688-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84 ابوالفضل آدینه‌زاده - سایت نیمزاد]</ref>  
ابوالفضل آدینه‌زاده از سن ۱۴ سالگی هم‌زمان با درس خواندن کار هم می‌کرد؛ و می‌خواست که مستقل باشد.<ref name=":0">[https://nimzad.com/index.php/knowledge/dont-forget/688-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%B6%D9%84 ابوالفضل آدینه‌زاده - سایت نیمزاد]</ref>  


ابوالفضل، سال آخر دبیرستان در رشته‌ی الکترونیک بود. او از استعداد و هوش فوق‌العاده برخوردار بود؛ و با مرضیه (خواهرش) خیلی صمیمی بود. ابوالفضل در شب قبل از جان‌باختنش به خوهرش گفته بود که می‌دانی قرار است فردا چه غوغایی برپا شود؟<ref name=":1">[https://ir.voanews.com/a/iran-protests-shootings-adinezadeh/6853593.html ابوالفضل بر اثر اصابت ۷۰ گلوله ساچمه‌ای از فاصله نزدیک کشته شد - سایت صدای آمریکا]</ref>
ابوالفضل، سال آخر دبیرستان در رشته‌ی الکترونیک بود. او از استعداد و هوش فوق‌العاده برخوردار بود؛ و با مرضیه (خواهرش) خیلی صمیمی بود. ابوالفضل در شب قبل از جان‌باختنش به خواهرش گفته بود که می‌دانی قرار است فردا چه غوغایی برپا شود؟<ref name=":1">[https://ir.voanews.com/a/iran-protests-shootings-adinezadeh/6853593.html ابوالفضل بر اثر اصابت ۷۰ گلوله ساچمه‌ای از فاصله نزدیک کشته شد - سایت صدای آمریکا]</ref>


پدر ابوالفضل به او تذکر جدی داده بود که در اعتراضات شرکت نکند، اما ابوالفضل در پاسخ گفته بود که نمی‌توانم شرکت نکنم چون تمام دختران وطنم مانند خواهرانم هستند. روز شنبه ۱۶ مهرماه، پدر ابوالفضل او را به جلوی مدرسه رساند، اما ابوالفضل به‌بهانه‌ی بستن بند کفش منتظر شد تا پدرش برود؛ و سپس وارد مدرسه نشد و خود را به اعتراضات رساند.<ref name=":0" />  
پدر ابوالفضل به او تذکر جدی داده بود که در اعتراضات شرکت نکند، اما ابوالفضل در پاسخ گفته بود که نمی‌توانم شرکت نکنم چون تمام دختران وطنم مانند خواهرانم هستند. روز شنبه ۱۶ مهرماه، پدر ابوالفضل او را به جلوی مدرسه رساند، اما ابوالفضل به‌بهانه‌ی بستن بند کفش منتظر شد تا پدرش برود؛ و سپس وارد مدرسه نشد و خود را به اعتراضات رساند.<ref name=":0" />  
خط ۳۰: خط ۳۰:
شنبه‌شب ۱۶ مهرماه، از ابوالفضل آدینه‌زاده هیچ خبری نبود؛ و خانواده‌اش به هر جا مراجعه می‌کردند، پاسخی نمی‌گرفتند. برخی هم می‌گفتند که بازداشت شده است. روز یکشنبه ۱۷ مهرماه، آموزش و پرورش در یک تماس تلفنی به پدر ابوالفضل آدینه‌زاده اطلاع دادند که پسرت بازداشت است، باید وثیقه بیاورید تا آزاد بشود. پدر ابوالفضل وثیقه تهیه کرده و رفته بود تا پسرش را آزاد کند، اما او را به اداره‌ی آگاهی بردند؛ و اطلاع دادند که ابوالفضل با شلیک گلوله‌های ساچمه‌ای کشته شده است.<ref name=":0" />  
شنبه‌شب ۱۶ مهرماه، از ابوالفضل آدینه‌زاده هیچ خبری نبود؛ و خانواده‌اش به هر جا مراجعه می‌کردند، پاسخی نمی‌گرفتند. برخی هم می‌گفتند که بازداشت شده است. روز یکشنبه ۱۷ مهرماه، آموزش و پرورش در یک تماس تلفنی به پدر ابوالفضل آدینه‌زاده اطلاع دادند که پسرت بازداشت است، باید وثیقه بیاورید تا آزاد بشود. پدر ابوالفضل وثیقه تهیه کرده و رفته بود تا پسرش را آزاد کند، اما او را به اداره‌ی آگاهی بردند؛ و اطلاع دادند که ابوالفضل با شلیک گلوله‌های ساچمه‌ای کشته شده است.<ref name=":0" />  


ابوالفضل پس از گلوله خوردن، خودش را به‌سختی و خیزان‌خیزان به نزدیکی پارک ملت رسانده بود؛ و یک خانواده با دیدن وضعیت ابوالفضل به او کمک کردند و به بیمارستان امام رضا رساندند. ابوالفضل به هوش بود و تا رسیدن به بیمارستان این جمله را تکرار می‌کرد: مامان دستت دارم، مرا ببخش…
ابوالفضل پس از گلوله خوردن، خودش را به‌سختی و خیزان‌خیزان به نزدیکی پارک ملت رسانده بود؛ و یک خانواده با دیدن وضعیت ابوالفضل به او کمک کردند و به بیمارستان امام رضا رساندند. ابوالفضل به هوش بود و تا رسیدن به بیمارستان این جمله را تکرار می‌کرد: مامان دوستت دارم، مرا ببخش…
[[پرونده:خواهر آدینه‌زاده.JPG|جایگزین=خواهر ابوالفضل آدینه‌زاده|بندانگشتی|279x279پیکسل|خواهر ابوالفضل آدینه‌زاده]]
[[پرونده:خواهر آدینه‌زاده.JPG|جایگزین=خواهر ابوالفضل آدینه‌زاده|بندانگشتی|279x279پیکسل|خواهر ابوالفضل آدینه‌زاده]]
خواهر ابوالفضل آدینه‌زاده گفته است که بیمارستان فارابی نزدیک دانشگاه فردوسی بود، اما این بیمارستان مجروحان را قبول نمی‌کردند، اگر برادرم را قبول می‌کردند، الان زنده بود.<ref name=":1" />  
خواهر ابوالفضل آدینه‌زاده گفته است که بیمارستان فارابی نزدیک دانشگاه فردوسی بود، اما این بیمارستان مجروحان را قبول نمی‌کردند، اگر برادرم را قبول می‌کردند، الان زنده بود.<ref name=":1" />  
۱۳٬۱۲۵

ویرایش