کاربر:Abbas/صفحه تمرین2
انقلاب ۱۳۵۷ ایران یا انقلاب ضد سلطنتی ایران در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ هجری شمسی ( ۱۱فوریه ۱۹۷۹) با قیام آحاد مردم ایران بر ضد حکومت پهلوی به پیروزی رسید و طی آن نظام شاهنشاهی پهلوی سرنگون و نظام جمهوری اسلامی جایگزین آن شد.
پیشینه تاریخی
بسیاری معتقدند که برای شناخت علل انقلاب ۱۳۵۷ ایران باید به گذشته برگشت و این علتها را از کمی دورتر یعنی از جنبش ملی شدن نفت و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بررسی کردو از آن تاریخ به بعد تحولات سیاسی اجتماعی ایران را دنبال کرد تا بتوان تصویر روشن و واضحی از وقوع انقلاب ضد سلطنتی پیدا کرد
جنبش ملی شدن نفت و کودتای ۲۸ مرداد ۳۲
در دوران بعد از جنگ جهانی دوم و خلع رضا شاه از سلطنت از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ یک فضای باز سیاسی در ایران پدید آمد که راه را برای بسیاری جنبشهای سیاسی و اجتماعی در ایران باز کرد، که در رأس آنها جنپش ملی شدن صنعت نفت ایران قرار داشت. این جنپش به رهبری دکتر محمد مصدق که خود نماینده مجلس شورای ملی و رییس کمیسیون نفت مجلس بود پیروز شد، زمرمههای این جنپس از سال ۱۳۲۸ شروع شد. دکتر حسین فاطمی از موسسین جبهه ملی ایران وقتی مذاکرات مربوط به لایحه نفت در مجلس به بن پست رسید پیشنهادملی کردن نفت را به مصدق داد و مبارزه برای محقق کردن آن شروع شد. خود مصدق در این رابطه گفت: «اگر ملی شدن صنعت نفت خدمت بزرگی است که به مملکت شده، باید از آن کسی که اول این را پیشنهاد کرد، سپاسگزاری نمود و آن کس شهید راه وطن، دکتر حسین فاطمی است».[۱]
مصدق سرانجام در تاریخ ۲۹ اسفند سال ۱۳۲۹ قانون ملیشدن نفت را از تصویب مجلس گذراند و در کمتر از ۴۰ روز بعد، قانون خلع ید از شرکت انگلیسی را نیز بهتصویب رساند. مصدق اقدامات خود را با حمایت تودههای مردم و تظاهرات و اعتصابات گسترده نفتگران خوزستان بهپیش میبرد. چنین بود که در اردیبهشت ۱۳۳۰ نخستوزیری مصدق بهمجلس و رژیم شاه تحمیل شد. اما اقدامات ملی و مردمی دکتر مصدق بهمذاق دربار و استعمار انگلیس خوشایندنبود، از همین رو شروع به توطئه علیه دکترمصدق کردند.[۲]
دولت انگلیس کشتیهای جنگی به آبهای ایران برای جلوگیری از صادرات نفت ایران اعزام کرد و دولت مصدق را تحت مضیقه شدید مالی قرار داد و از طرف دیگر از دولت ایران به دادگاه لاهه شکایت کرد که دکتر مصدق شخصا در دادگاه حضور پیدا کرد و دادگاه را فاقد صلاحیت برای رسیدگی به این دعوا دانست و در نهایت در این دعوای حقوقی پیروز شد. این یک ضربه مهلک به سیاست انگلیس بود. از طرفی مصدق برای کوتاه کردن دست شاه و دربار و خنثیساختن توطئههای استعمار، از یکسو و پیش بردن اصلاحات اجتماعی و اقتصادی از سوی دیگر، خواستار آن شد که پست وزارت جنگ را که تا آن زمان در دست شاه بود و همواره از آن بهعنوان ابزار اعمال فشار و اجرای توطئه علیه جنبش ضداستعماری مردم استفاده میکرد بر عهده بگیرد و اعلام کرد که در صورت تنندادن شاه به این شرط، از نخستوزیری استعفا خواهد داد. شاه که سلطنت خود را در خطر میدید، شدیداً با سپردن وزارت جنگ بهمصدق مخالفت کرد. دکتر مصدق در روز ۲۵تیر ۱۳۳۱، از نخستوزیری استعفا داد. با استعفای مصدق، شاه فرصت را غنیمت شمرده و قوامالسلطنه،کهنهکارترین مهره رژیم فئودالی و دربار استعماری را بهنخستوزیری برگزید. قوام طی اعلامیهای هرگونه مخالفت با دولت را ممنوع و مردم را تهدید به سرکوب کرد و ارتش و شهربانی را در خیابانها مستقر کرد. ٰاین گونه اقدامات و تهدیدات قوام نتیجهبخش نبود. موج اعتراضات تودهای علیه انتصاب قوام بهنخستوزیری از تهران و سایر نقاط کشور برخاست. سرانجام صبح روز سیام تیرماه سال۱۳۳۱، مردم تهران به خیابانها ریختند. انبوه مردم با فریادها و شعارهای "یا مرگ یا مصدق"، "مصدق پیروز است"، "مرگ بر قوام"، با نیروهای ارتش و شهربانی بهمقابله برخاستند. قیام مردمی با شدت و حدت ادامه پیدا کرد و سرانجام پس از کشته و مجروحشدن قریب به ۸۰۰ نفر از مردم تهران، شاه فرمان نخستوزیری قوام را لغو کرد و بهخواستهای دکتر مصدق گردن گذاشت.[۳]
درنه