کاربر:Khosro/صفحه تمرین بهرام بیضایی

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو

بهرام بیضایی، (زاده ۵ دی ۱۳۱۷، تهران) یکی از برجسته‌ترین کارگردانان، نمایشنامه‌نویسان، فیلمنامه‌نویسان و پژوهشگران ایرانی است که به دلیل آثار نوآورانه و تأثیرگذارش در سینما و تئاتر ایران و جهان شهرت دارد. او با آثاری چون فیلم‌های «رگبار» (۱۳۵۱)، «باشو، غریبه کوچک» (۱۳۶۸) و نمایشنامه‌هایی مانند «هشتمین سفر سندباد» (۱۳۴۳)، به ترکیب فرهنگ و تاریخ ایران با مسائل اجتماعی و سیاسی پرداخته است. بیضایی با سبک بصری و روایی منحصربه‌فرد خود، به موضوعاتی چون هویت، عدالت اجتماعی و نقش زنان در جامعه توجه نشان داده و از اساطیر و ادبیات پارسی الهام گرفته است.

بیضایی پس از انقلاب ۱۳۵۷ با سانسور و محدودیت‌های شدید رژیم جمهوری اسلامی مواجه شد، زیرا آثارش اغلب به‌طور غیرمستقیم یا مستقیم دیکتاتوری و سرکوب را نقد می‌کردند. این فشارها او را از فعالیت حرفه‌ای در ایران محروم کرد و در نهایت در سال ۱۳۸۹ به آمریکا مهاجرت کرد. او در دانشگاه استنفورد به تدریس سینما و تئاتر مشغول شد و همچنان به خلق آثار و نقد رژیم ادامه داد. بیضایی در مصاحبه‌ها و آثارش، از جمله در گفت‌وگو با [رادیو فردا]([invalid url, do not cite])، رژیم را به سرکوب آزادی بیان و شست‌وشوی مغزی متهم کرده است. آثار او، مانند «ماهی» و «مرگ یزدگرد»، به‌عنوان نقدهایی بر سرکوب و استبداد شناخته می‌شوند.

بیضایی با وجود موانع، جوایز متعددی از جشنواره‌های داخلی و بین‌المللی دریافت کرد و به‌عنوان یکی از پیشگامان سینمای موج نو ایران شناخته می‌شود. او در تبعید نیز به فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی ادامه داده و الهام‌بخش هنرمندان ایرانی و جهانی است. این مقاله به بررسی زندگی، آثار و نگرش‌های سیاسی بیضایی می‌پردازد، با تأکید بر تقابل او با رژیم جمهوری اسلامی و تأثیر آن بر حرفه و میراثش.

(منبع: کتابانه، ستاره، مجله فرهنگی بخارا، رادیو فردا ۱، ایران وایر)

زندگی‌نامه

اوایل زندگی و تحصیلات

بهرام بیضایی در ۵ دی ۱۳۱۷ (۲۶ دسامبر ۱۹۳۸) در تهران به دنیا آمد. پدرش، حسن بیضایی، شاعر و خوشنویس بود و مادرش، نیرالسادات موفقی، معلم بود که علاقه او به ادبیات و هنر را از کودکی پرورش داد. بیضایی در محیطی فرهنگی رشد کرد و از سنین پایین به نوشتن شعر و داستان کوتاه علاقه نشان داد. او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراند و در سال ۱۳۳۶ وارد دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران شد، جایی که به مطالعه ادبیات پارسی و تاریخ تئاتر پرداخت.

بیضایی در دانشگاه تحت تأثیر آثار شاعران کلاسیک پارسی مانند حافظ و سعدی و نمایشنامه‌نویسان مدرن مانند برتولت برشت قرار گرفت. او در گروه‌های تئاتر دانشجویی فعال بود و نمایشنامه‌هایی نوشت که در محافل دانشگاهی اجرا شدند. اگرچه تحصیلاتش را در رشته تئاتر به پایان نرساند، دانش عمیق او در فرهنگ و تاریخ ایران پایه‌ای برای آثار آینده‌اش شد.

(منبع: ستاره، مجله فرهنگی بخارا)

آغاز فعالیت حرفه‌ای

بیضایی در اوایل دهه ۱۳۴۰ فعالیت حرفه‌ای خود را در تئاتر آغاز کرد و به گروه تئاتر ملی ایران پیوست. او در سال ۱۳۴۳ نمایشنامه «هشتمین سفر سندباد» را نوشت و کارگردانی کرد که با استقبال مواجه شد و او را به‌عنوان نمایشنامه‌نویسی نوآور معرفی کرد. این اثر، با الهام از اساطیر پارسی، به مسائل اخلاقی و هویتی پرداخت. بیضایی در این دوره نمایشنامه‌های دیگری مانند «پادشاه مار» (۱۳۴۵) و «چهار صندوق» (۱۳۴۶) را خلق کرد که به موضوعات اجتماعی و سیاسی اشاره داشتند.

در سال ۱۳۴۹، بیضایی با فیلم کوتاه «عمو سیبیلو» وارد سینما شد و در سال ۱۳۵۱ اولین فیلم بلند خود، «رگبار»، را کارگردانی کرد. این فیلم، که داستان معلمی در روستایی کوچک را روایت می‌کند، به دلیل سبک بصری و نقد اجتماعی‌اش مورد تحسین قرار گرفت و جایزه بهترین کارگردانی جشنواره بین‌المللی فیلم تهران را دریافت کرد. این موفقیت بیضایی را به‌عنوان یکی از چهره‌های برجسته سینمای موج نو ایران معرفی کرد.

(منبع: کتابانه، ستاره)

آثار

بهرام بیضایی در طول بیش از پنج دهه فعالیت حرفه‌ای، آثار متعددی در زمینه‌های سینما، تئاتر و ادبیات خلق کرده است. او به‌عنوان یکی از پیشگامان سینمای موج نو ایران و نمایشنامه‌نویس برجسته، نقش مهمی در تحولات فرهنگی و هنری ایران داشته است. آثار بیضایی اغلب با الهام از فرهنگ، تاریخ و اساطیر ایران، به موضوعات اجتماعی، سیاسی و هویتی می‌پردازند و از سبک بصری و روایی منحصربه‌فردی برخوردارند.

آثار سینمایی

بهرام بیضایی کارگردانی فیلم را در سال ۱۳۴۹ با فیلم کوتاه «عمو سیبیلو» آغاز کرد و در سال ۱۳۵۱ اولین فیلم بلند خود، «رگبار»، را ساخت. «رگبار» داستان معلمی را روایت می‌کند که به روستایی دورافتاده منتقل می‌شود و با چالش‌های اجتماعی و عاطفی مواجه می‌شود. این فیلم با سبک بصری نوآورانه و نقد اجتماعی، جایزه بهترین کارگردانی جشنواره بین‌المللی فیلم تهران را کسب کرد و بیضایی را به‌عنوان یکی از چهره‌های برجسته سینمای موج نو ایران معرفی کرد.

فیلم «غریبه و مه» (۱۳۵۳) داستانی عرفانی و نمادین دارد که در آن مردی از دریا به روستایی می‌رسد و با باورهای محلی درگیر می‌شود. این فیلم با تصاویر شاعرانه و مضامین فلسفی، مورد توجه منتقدان قرار گرفت. «کلاغ» (۱۳۵۵) یک کمدی-درام است که داستان مردی را روایت می‌کند که در جستجوی هویت خود است. این فیلم با طنز تلخ و نقد اجتماعی، از آثار برجسته بیضایی محسوب می‌شود.

«چریکه تارا» (۱۳۵۷) که درست قبل از انقلاب ساخته شد، داستان زنی را روایت می‌کند که پس از مرگ همسرش، با چالش‌های زندگی در جامعه سنتی مواجه می‌شود. این فیلم به دلیل شرایط سیاسی، تا سال‌ها اکران نشد. پس از انقلاب ۱۳۵۷، بیضایی با سانسور و محدودیت‌های شدید مواجه شد. فیلم «مرگ یزدگرد» (۱۳۶۱)، بر اساس نمایشنامه‌ای از خود او، به دلیل محتوای سیاسی و انتقادی، سال‌ها اجازه اکران نیافت. این فیلم، که به سقوط سلسله ساسانیان می‌پردازد، به‌طور غیرمستقیم به مسائل سیاسی معاصر ایران اشاره دارد.

فیلم «باشو، غریبه کوچک» (۱۳۶۴) یکی از شاهکارهای بیضایی است. این فیلم داستان پسربچه‌ای جنگ‌زده از جنوب ایران را روایت می‌کند که به شمال کشور پناه می‌برد و با خانواده‌ای گیلانی آشنا می‌شود. «باشو» به موضوعات هویت فرهنگی، تأثیرات جنگ و همدلی میان اقوام مختلف ایرانی می‌پردازد و در نظرسنجی مجله «جهان تصویر» در سال ۱۳۷۸ به‌عنوان بهترین فیلم ایرانی تمام دوران انتخاب شد.

فیلم‌های بعدی او مانند «شاید وقتی دیگر» (۱۳۶۶)، یک درام روان‌شناختی درباره زنی که متوجه زندگی دوگانه همسرش می‌شود، «مسافران» (۱۳۷۰)، که ترکیبی از کمدی و تراژدی درباره مرگ و زندگی است، «سگ‌کشی» (۱۳۸۰)، که به فساد اقتصادی و اجتماعی می‌پردازد، و «وقتی همه خوابیم» (۱۳۸۷)، که نقدی بر صنعت سینمای ایران است، هر یک جایگاه ویژه‌ای در سینمای ایران دارند.

فیلم‌های بهرام بیضایی

عنوان سال توضیحات
عمو سیبیلو ۱۳۴۹ فیلم کوتاه
رگبار ۱۳۵۱ برنده جایزه بهترین کارگردانی جشنواره فیلم تهران
غریبه و مه ۱۳۵۳ داستان عرفانی و نمادین
کلاغ ۱۳۵۵ کمدی-درام با نقد اجتماعی
چریکه تارا ۱۳۵۷ ساخته شده قبل از انقلاب، اکران با تأخیر
مرگ یزدگرد ۱۳۶۱ مواجهه با سانسور به دلیل محتوای سیاسی
باشو، غریبه کوچک ۱۳۶۴ یکی از بهترین فیلم‌های ایرانی، درباره جنگ و هویت
شاید وقتی دیگر ۱۳۶۶ درام روان‌شناختی
مسافران ۱۳۷۰ ترکیبی از کمدی و تراژدی
سگ‌کشی ۱۳۸۰ نقد فساد اقتصادی و اجتماعی
وقتی همه خوابیم ۱۳۸۷ آخرین فیلم در ایران، نقد صنعت سینما

(منبع: کتابانه, ستاره)

نمایشنامه‌ها

بهرام بیضایی فعالیت حرفه‌ای خود را در دهه ۱۳۴۰ با نمایشنامه‌نویسی آغاز کرد و به سرعت به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین نمایشنامه‌نویسان ایران شناخته شد. او با ترکیب اساطیر و تاریخ ایران با مسائل اجتماعی و سیاسی معاصر، آثاری خلق کرد که هم از نظر فرم و هم محتوا نوآورانه بودند. نمایشنامه‌های او اغلب با زبان شاعرانه و ساختارهای دراماتیک پیچیده نوشته شده‌اند و به موضوعاتی چون هویت، عدالت و مقاومت در برابر قدرت می‌پردازند. بسیاری از این آثار به دلیل محتوای انتقادی، به‌ویژه پس از انقلاب ۱۳۵۷، با سانسور و محدودیت مواجه شدند.

یکی از اولین نمایشنامه‌های او، «هشتمین سفر سندباد» (۱۳۴۳)، با الهام از اساطیر پارسی، داستان سفر دریانوردی را روایت می‌کند که در جستجوی هویت و معنای زندگی است. این اثر، که در محافل تئاتری با استقبال مواجه شد، بیضایی را به‌عنوان صدایی نو در تئاتر ایران معرفی کرد. نمایشنامه «پادشاه مار» (۱۳۴۵) با استفاده از افسانه‌های ایرانی، به نقد قدرت و روابط اجتماعی می‌پردازد و نشان‌دهنده توانایی بیضایی در پیوند سنت و مدرنیته است.

«چهار صندوق» (۱۳۴۶) یکی دیگر از آثار مهم اوست که به‌عنوان یک کمدی تلخ سیاسی، رفتار طبقات اجتماعی در برابر قدرت حاکم را به سخره می‌گیرد. این اثر، که از ساختارهای نمایشی سنتی مانند تعزیه الهام گرفته، محتوای انتقادی خود را در قالبی نو ارائه می‌دهد. نمایشنامه «مرگ یزدگرد» (۱۳۵۸) از شاهکارهای بیضایی است که به سقوط سلسله ساسانیان و مسائل قدرت و استبداد می‌پردازد. این اثر، که بعدها به فیلم تبدیل شد، به دلیل نقد غیرمستقیم رژیم، با سانسور شدید مواجه شد.

بیضایی در طول دوران حرفه‌ای خود بیش از ۳۰ نمایشنامه نوشته که بسیاری از آن‌ها به زبان‌های مختلف ترجمه و در کشورهای آسیایی، اروپایی و آمریکایی اجرا شده‌اند. نمایشنامه «افرا، یا روز می‌گذرد» (۱۳۸۶) از آثار متأخر اوست که مضامین عشق، خیانت، و محدودیت‌های اجتماعی را بررسی می‌کند، که بازتاب درگیری مداوم او با تجربیات پیچیده انسانی است.

نمایشنامه‌های بهرام بیضایی

عنوان سال توضیحات
عروسک‌ها ۱۳۴۱ اولین نمایشنامه، با موضوعات اجتماعی
غروب در دیاری غریب ۱۳۴۲ داستان هویت و مهاجرت
هشتمین سفر سندباد ۱۳۴۳ ترکیب اسطوره و واقعیت، جستجوی هویت
پادشاه مار ۱۳۴۵ الهام از افسانه‌های ایرانی، نقد قدرت
چهار صندوق ۱۳۴۶ کمدی تلخ سیاسی، نقد اجتماعی
میراث ۱۳۴۷ درباره خانواده و جامعه
کلاغ ۱۳۴۹ کمدی-درام با مضامین هویتی
مرگ یزدگرد ۱۳۵۸ نقد قدرت و استبداد، مواجهه با سانسور
افرا، یا روز می‌گذرد ۱۳۸۶ درباره عشق، خیانت و محدودیت‌های اجتماعی

(منبع: مجله فرهنگی بخارا, کتابانه)

آثار مکتوب

بهرام بیضایی علاوه بر فعالیت در سینما و تئاتر، به‌عنوان پژوهشگر و نویسنده نیز آثاری برجسته در حوزه فرهنگ، تاریخ و نمایش ایران خلق کرده است. کتاب‌های او، که عمدتاً پژوهشی و تحلیلی هستند، به بررسی ریشه‌های نمایشی و ادبی ایران می‌پردازند و از منابع مهم برای پژوهشگران تئاتر و فرهنگ ایرانی محسوب می‌شوند. این آثار با نثری روان و رویکردی علمی، جایگاه بیضایی را به‌عنوان یکی از محققان برجسته فرهنگ ایران تثبیت کرده‌اند.

یکی از مهم‌ترین کتاب‌های او، نمایش در ایران (۱۳۴۴)، پژوهشی جامع درباره تاریخ نمایش‌های سنتی ایران، از تعزیه تا نقالی و نمایش‌های عروسکی، است. این کتاب، که نتیجه سال‌ها مطالعه بیضایی در فرهنگ نمایشی ایران است، به‌عنوان مرجعی کلیدی در این حوزه شناخته می‌شود و به زبان‌های متعددی ترجمه شده است. بیضایی در این اثر، ریشه‌های نمایش ایرانی را با دقت بررسی کرده و تأثیر آن بر تئاتر مدرن را تحلیل می‌کند.

کتاب هزار افسان کجاست؟ (۱۳۸۸) دیگر اثر پژوهشی مهم اوست که به بررسی ریشه‌های داستان‌های عامیانه و اسطوره‌های ایرانی، به‌ویژه در ارتباط با «هزار و یک شب»، می‌پردازد. این اثر نشان‌دهنده عمق دانش بیضایی در ادبیات و فرهنگ عامه ایران است. همچنین، بیضایی مجموعه‌ای از مقالات و فیلمنامه‌های خود را در قالب کتاب‌هایی مانند دیوان نمایش منتشر کرده که شامل متن نمایشنامه‌ها و تحلیل‌هایش از تئاتر است.

آثار مکتوب بیضایی، علاوه بر ارزش علمی، به دلیل نثر شاعرانه و نگاه عمیق به فرهنگ ایران، مورد توجه خوانندگان عام نیز قرار گرفته‌اند. این آثار، به‌ویژه در تبعید، به حفظ و ترویج فرهنگ ایرانی در میان جوامع ایرانی خارج از کشور کمک کرده‌اند.

آثار مکتوب بهرام بیضایی

عنوان سال انتشار موضوع
نمایش در ایران ۱۳۴۴ پژوهش درباره تاریخ نمایش‌های سنتی ایران
دیوان نمایش ۱۳۶۸ مجموعه مقالات و نمایشنامه‌ها
هزار افسان کجاست؟ ۱۳۸۸ بررسی داستان‌های عامیانه و اسطوره‌های ایرانی
سهراب‌کشی ۱۳۸۸ تحلیل اسطوره سهراب در شاهنامه

(منبع: کتابانه, ستاره)

سبک و مضامین

بهرام بیضایی با سبک منحصربه‌فرد خود، که ترکیبی از شاعرانگی، عمق تاریخی و نقد اجتماعی است، جایگاه ویژه‌ای در هنر ایران دارد. او با الهام از اساطیر، تاریخ و ادبیات پارسی، آثاری خلق کرده که به موضوعات هویتی، عدالت اجتماعی و نقش زنان در جامعه می‌پردازند. آثارش اغلب چندلایه و دارای ساختاری پیچیده هستند و از سنت‌های نمایشی ایرانی مانند تعزیه و نقالی بهره می‌برند. بیضایی از طریق شخصیت‌های تاریخی و اسطوره‌ای، مسائل معاصر مانند سرکوب و استبداد را به تصویر می‌کشد. برای مثال، نمایشنامه و فیلم «مرگ یزدگرد» (۱۳۵۸ و ۱۳۶۱) با روایت سقوط ساسانیان، به‌طور غیرمستقیم به محدودیت‌های سیاسی در ایران اشاره دارد.

در سینما، بیضایی از تصاویر شاعرانه و نمادگرایی برای انتقال مفاهیم عمیق استفاده می‌کند. فیلم «باشو، غریبه کوچک» (۱۳۶۴) با ترکیب فرهنگ‌های مختلف ایرانی، به موضوعاتی چون جنگ، هویت فرهنگی و همدلی اقوام می‌پردازد. آثار او به دلیل محتوای انتقادی، بارها با سانسور مواجه شدند، اما تأثیر عمیقی بر سینمای موج نو ایران و تئاتر مدرن گذاشتند. سبک بیضایی با تأکید بر زنان به‌عنوان شخصیت‌های محوری، از جمله در «چریکه تارا» (۱۳۵۷)، نشان‌دهنده دیدگاه پیشرو او در مسائل جنسیتی است.

(منبع: آوانگارد, ستاره)

جوایز و افتخارات

بهرام بیضایی در طول دوران حرفه‌ای خود جوایز متعددی از جشنواره‌های داخلی و بین‌المللی دریافت کرده است. فیلم «رگبار» (۱۳۵۱) جایزه بهترین کارگردانی را از جشنواره بین‌المللی فیلم تهران کسب کرد و او را به‌عنوان چهره‌ای برجسته در سینمای موج نو ایران معرفی نمود. فیلم «باشو، غریبه کوچک» (۱۳۶۴) در نظرسنجی مجله «جهان تصویر» (۱۳۷۸) به‌عنوان بهترین فیلم ایرانی تمام دوران انتخاب شد و در جشنواره‌های بین‌المللی مورد تحسین قرار گرفت. نمایشنامه‌ها و کتاب‌های او، از جمله «نمایش در ایران» (۱۳۴۴)، به دلیل ارزش علمی و ادبی بارها تقدیر شده‌اند. بیضایی در تبعید نیز برای فعالیت‌های آموزشی در دانشگاه استنفورد و نقشش در ترویج فرهنگ ایرانی، تقدیرنامه‌های متعددی دریافت کرده است. این افتخارات نشان‌دهنده تأثیر گسترده او بر هنر و فرهنگ جهانی است.

(منبع: ستاره, صدای آمریکا)

نگرش‌های سیاسی و تقابل با جمهوری اسلامی

بهرام بیضایی، به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین هنرمندان ایران، نه‌تنها به دلیل آثار سینمایی و نمایشی‌اش، بلکه به خاطر نگرش‌های سیاسی و تقابل آشکارش با سانسور و سرکوب رژیم جمهوری اسلامی شناخته می‌شود. پس از انقلاب ۱۳۵۷، او با محدودیت‌های شدید، سانسور و محرومیت از فعالیت حرفه‌ای مواجه شد، زیرا آثارش اغلب به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم دیکتاتوری، سرکوب آزادی بیان و بی‌عدالتی‌های اجتماعی را نقد می‌کردند. این فشارها نهایتاً او را به ترک ایران و مهاجرت به آمریکا در سال ۱۳۸۹ واداشت. بیضایی در آثار و مصاحبه‌هایش، رژیم را به شست‌وشوی مغزی، سرکوب فرهنگی و حذف مخالفان متهم کرده و به نمادی از مقاومت فرهنگی در برابر استبداد تبدیل شده است. این بخش به بررسی ابعاد سیاسی زندگی و آثار او، با تأکید بر تقابلش با رژیم، می‌پردازد.

سانسور و محدودیت‌ها

پس از انقلاب ۱۳۵۷، سیاست‌های فرهنگی سخت‌گیرانه جمهوری اسلامی، به‌ویژه در حوزه هنر و سینما، تأثیر عمیقی بر فعالیت‌های بهرام بیضایی گذاشت. رژیم با ایجاد نهادهای سانسور، مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تولید آثار هنری را تحت کنترل شدید قرار داد و هنرمندانی مانند بیضایی، که از ارزش‌های رسمی رژیم تبعیت نمی‌کردند، هدف محدودیت‌های گسترده قرار گرفتند. بیضایی در مصاحبه‌ای با ایندیپندنت فارسی اظهار داشت که به مدت ۳۰ سال در ایران هیچ شغل رسمی نداشت و امکان فعالیت حرفه‌ای از او سلب شده بود.

فیلم‌ها و نمایشنامه‌های بیضایی، به دلیل محتوای انتقادی و اشاره به مسائل سیاسی و اجتماعی، بارها از اکران یا اجرا محروم شدند. برای مثال، فیلم «مرگ یزدگرد» (۱۳۶۱)، که به سقوط ساسانیان می‌پردازد، به دلیل تفسیرهای سیاسی و نقد غیرمستقیم رژیم، سال‌ها اجازه اکران نیافت. همچنین، «چریکه تارا» (۱۳۵۷) به دلیل شرایط سیاسی پس از انقلاب، تا مدت‌ها نمایش داده نشد. حتی آثاری مانند «باشو، غریبه کوچک» (۱۳۶۴)، که به موضوعات انسانی و جنگ می‌پرداخت، با مشکلات سانسور مواجه شد. این محدودیت‌ها نه‌تنها تولید آثار جدید را برای بیضایی دشوار کرد، بلکه او را از دسترسی به سالن‌های تئاتر و منابع مالی محروم ساخت.

بیضایی در برابر این فشارها مقاومت کرد و از سازش با سیاست‌های رژیم خودداری نمود. به گزارش ایران وایر, او هرگز در برابر نظام سانسور و حذف کرنش نکرد و به همین دلیل به یکی از نمادهای مقاومت فرهنگی تبدیل شد. این ایستادگی، اگرچه به قیمت محرومیت از فعالیت در ایران تمام شد، اما جایگاه او را به‌عنوان هنرمندی متعهد به آزادی بیان تثبیت کرد.

(منبع: ایران وایر, ایندیپندنت فارسی, ژرنال)

نقد رژیم در آثار

آثار بهرام بیضایی، به‌ویژه پس از انقلاب، به ابزاری برای نقد دیکتاتوری و سرکوب رژیم جمهوری اسلامی تبدیل شدند. او با استفاده از استعاره، نمادگرایی و ارجاعات تاریخی، به مسائل سیاسی و اجتماعی ایران پرداخت و محدودیت‌های رژیم را به چالش کشید. نمایشنامه و فیلم «مرگ یزدگرد» (۱۳۵۸ و ۱۳۶۱) یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های این رویکرد است. این اثر، که به محاکمه یک آسیابان به اتهام قتل یزدگرد سوم می‌پردازد، به‌طور غیرمستقیم به سرکوب، فساد و بی‌عدالتی در نظام حاکم اشاره دارد. به گزارش همبستگی جمهوری‌خواهان ایران, این اثر به‌گونه‌ای طراحی شده که «شمشیر داموکلس» بر سر نظام استبدادی باشد و قدرت را به چالش بکشد.

نمایشنامه «ماهی» (۱۳۸۰) نمونه دیگری از نقد سیاسی بیضایی است. این اثر، که به قتل‌های زنجیره‌ای روشنفکران در دهه ۱۳۷۰ اشاره دارد، سرکوب سیستماتیک مخالفان توسط رژیم را به تصویر می‌کشد. رادیو فردا گزارش داده که «ماهی» به‌طور خاص به خشونت‌های سیاسی و حذف روشنفکران پرداخته و از این رو با ممنوعیت اجرا مواجه شد. بیضایی با استفاده از زبان استعاری و شخصیت‌های نمادین، توانسته بود بدون اشاره مستقیم، پیام‌های سیاسی خود را منتقل کند.

بیضایی در مصاحبه‌ای با رادیو فردا اظهار داشت که رژیم با «شست‌وشوی مغزی» ملت، قدرت خود را حفظ کرده و از هنر به‌عنوان ابزاری برای سرکوب استفاده می‌کند. این دیدگاه در آثاری مانند «سگ‌کشی» (۱۳۸۰) نیز منعکس شده که به فساد اقتصادی و اجتماعی در ایران می‌پردازد. این فیلم، با نمایش تبعیض و نابرابری، به‌طور غیرمستقیم سیاست‌های رژیم را مورد انتقاد قرار داد. آثار بیضایی، با وجود سانسور، در میان مخاطبان ایرانی و جهانی تأثیر عمیقی گذاشتند و به‌عنوان سندی از مقاومت در برابر سرکوب شناخته می‌شوند.

(منبع: رادیو فردا ۱, رادیو فردا ۲, همبستگی جمهوری‌خواهان ایران)