کاربر:Poori/صفحه تمرین۲
بغی در فقه در خلاصهترین تعریف به معنای شورش علیه «امام عادل و معصوم» است. باغی کسی است که مرتکب این عمل میشود.
مفهوم "بغی" در فقه امامیه ریشه در معانی لغوی تجاوز، ستم و سرکشی دارد و در فقه سنتی به عنوان خروج علیه امام معصوم تعریف شده است. دیدگاههای علمای گذشته مانند علامه حلی و شیخ طوسی بر محدودیت آن به دوران امامان تأکید دارند؛ در حالی که در ایران معاصر، این مفهوم به مخالفت با نظام جمهوری اسلامی تعمیم یافته و در قانون مجازات اسلامی (مواد ۲۸۷ و ۲۸۸) به عنوان جرمی حدی با مجازات اعدام یا حبس جرمانگاری شده است. رژیم ایران از این تعمیم برای توجیه سرکوب و اعدام مخالفان استفاده میکند، این رویکرد با فقه سنتی ناسازگار است و انتقادات حقوق بشری را برانگیخته است.
مقدمه
واژه "بغی" در زبان عربی و فقه اسلامی، ریشه در معانی لغوی مانند "تجاوز"، "ستم" و "سرکشی" دارد.[1] از نظر لغوی، بغی به معنای درگذشتن از حد اعتدال، تکبر، و تجاوز ناپسند است، همانطور که در منابع لغوی مانند مفردات راغب اصفهانی آمده است.[1] این واژه در قرآن کریم نیز به کار رفته، به ویژه در آیه ۹ سوره حجرات که قدر جامع آن "طلب و درخواست همراه با تجاوز" است و اغلب به معنای ظلم و تعدی بدون حق تفسیر میشود.[1] در این آیه، خداوند دستور میدهد که اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر بجنگند، باید میان آنها صلح برقرار کرد، و اگر یکی بر دیگری تجاوز کند، با گروه متجاوز (باغی) جنگید تا به فرمان خدا بازگردد.[1]
در اصطلاح فقهی، بغی به معنای "خروج" یا شورش علیه حاکم مشروع اسلامی است.[4] فقیهان شیعه امامیه، بغی را عمدتاً در باب جهاد بحث کردهاند و آن را جرمی علیه امنیت سیاسی و حاکمیت نظام اسلامی میدانند.[1] این مفهوم با هدف حفظ ثبات جامعه اسلامی و ارزشهای دینی جرمانگاری شده، زیرا امنیت سیاسی پیشنیاز دفاع از مصالح پنجگانه (عقل، دین، جان، مال و ناموس) است.[1] با این حال، ماهیت بغی – آیا حدی است یا تعزیری، عمومی یا سیاسی، و مطلق یا مقید – محل بحثهای گستردهای در فقه و حقوق بوده است.[1]
معنای لغوی بغی در لغتنامههای مشهور
برای درک دقیقتر ریشه واژه "بغی"، به بررسی آن در چند لغتنامه مشهور عربی و فارسی پرداختهایم. در لسان العرب (ابن منظور)، بغی به معنای "طلب کردن چیزی همراه با تجاوز و تعدی" تعریف شده، که شامل معانی مانند ظلم، ستم، تجاوز از حد اعتدال، و حتی حسد و کبر است؛ همچنین بر دو نوع پسندیده (مانند احسان) و ناپسند تقسیم میشود.[8] در معجم الوسیط (معجم عربی مدرن)، بغی به معنای "طلب، ظلم، فساد، حسد، زنا، کبر و تجاوز از حق و حد" آمده، با تأکید بر جنبههای منفی مانند تعدی.[10]
در فرهنگ دهخدا (فارسی)، بغی به عنوان "ظلم و ستم، جرم و جنایت، نافرمانی و عصیان، باران بسیار، و هر تجاوز و افراط بر مقداری که حد چیز است" توصیف شده؛ همچنین در برخی مدخلها به "زن زناکار یا پلیدکار" اشاره دارد.[9] در فرهنگ معین (فارسی)، بغی به معنای "ستم کردن" و "نافرمانی کردن، سرکشی" است.[11] در تاج العروس (محمد مرتضی زبیدی، شرحی بر قاموس الفیروزآبادی)، بغی مشابه لسان العرب، به معنای "تجاوز و تعدی از حدود" با معانی گستردهای مانند ظلم و خروج از حق تعریف میشود، که در زمینههای فقهی نیز کاربرد دارد.[12] این معانی نشاندهنده تنوع کاربرد واژه از جنبههای فردی (مانند حسد) تا اجتماعی (مانند سرکشی) است.
دیدگاههای فقهی تاریخی در مورد بغی
در فقه امامیه، بغی عمدتاً به عنوان خروج علیه "امام عادل" یا "امام معصوم" تعریف شده است.[4] بسیاری از علمای برجسته گذشته، این مفهوم را محدود به دوران حضور امامان معصوم میدانستند.[4] برای مثال، علامه حلی (متوفی ۷۲۶ق) و شهید ثانی (متوفی ۹۶۶ق) تأکید داشتند که بغی تنها در صورت خروج بر امام معصوم محقق میشود، زیرا حاکمیت مشروع تنها از سوی امامان شیعه (علیهمالسلام) تضمین میشود.[4] این دیدگاه بر اساس روایاتی مانند حدیث امام صادق (ع) است که جنگهای امام علی (ع) علیه مخالفان را مصداق بغی میداند، جایی که خروج علیه امام به عنوان تجاوز علیه طایفهای از مسلمانان تفسیر میشود.[1]
شیخ طوسی (متوفی ۴۶۰ق) نیز بغی را خروج از اطاعت امام مشروع میداند و احکام آن را بر اساس آیه حجرات تبیین میکند.[6] طبق این دیدگاهها، شرایط تحقق بغی شامل جدایی از جماعت مسلمانان، خروج از محدوده اقتدار امام، و داشتن قدرت کافی برای ایجاد هرج و مرج است.[4] احکام فقهی بغی نیز شامل ارشاد اولیه باغیان، سپس جنگ با آنها، ضمان اموال و جانهای تلفشده توسط باغیان، و عدم اسارت زنان و کودکان آنهاست.[4] برخی فقیهان مانند صاحب جواهر (محمدحسن نجفی، متوفی ۱۲۶۶ق) باغیان را کافر نمیدانند، بلکه فاسق میشمارند، و جنگ با آنها را دفاعی (نه کیفری) توصیف میکنند.[6]
در فقه اهل سنت، بغی گستردهتر تعریف میشود؛ برای مثال، حنفیان آن را خروج از اطاعت امام میدانند، در حالی که مالکیان و شافعیان ندادن حقوق امام را نیز شامل میکنند.[4] با این حال، در فقه امامیه سنتی، تأکید بر امام معصوم، بغی را به دوران خاصی محدود میکند و آن را جرمی تعزیری (نه حدی) میداند، زیرا مجازات مشخصی در شرع برای آن تعیین نشده است.[1]
تعمیم بغی به نظام سیاسی معاصر در ایران
در دوران معاصر، به ویژه پس از انقلاب اسلامی ایران در ۱۳۵۷ش، مفهوم بغی توسط برخی فقیهان و قانونگذاران ایرانی تعمیم یافته و به خروج علیه "نظام جمهوری اسلامی" به عنوان نماینده حاکمیت اسلامی اطلاق میشود.[1] این تعمیم، بر اساس دیدگاههایی مانند کاشفالغطاء (متوفی ۱۲۲۸ق) است که خروج بر نائبان عام یا خاص امام را نیز بغی میشمارد.[4] آیتالله خمینی (متوفی ۱۳۶۸ش)، بنیانگذار جمهوری اسلامی، در کتاب تحریر الوسیله، بغی را در چارچوب جهاد بحث میکند و آن را به مخالفت با حاکمیت اسلامی گسترش میدهد، هرچند مستقیماً به نظام سیاسی مدرن اشاره نمیکند.[5]
این دیدگاه معاصر، برخلاف علمای گذشته که بغی را منحصر به امام معصوم میدانستند، آن را به مخالفت با "ولایت فقیه" و نظام جمهوری اسلامی تعمیم میدهد.[4] برای مثال، در قانون مجازات اسلامی ایران (مصوب ۱۳۹۲ش)، مواد ۲۸۷ و ۲۸۸ بغی را جرمانگاری کردهاند: ماده ۲۸۷ بیان میکند که گروهی که علیه اساس نظام جمهوری اسلامی قیام مسلحانه کند، باغی محسوب شده و در صورت استفاده از سلاح، اعضای آن به اعدام محکوم میشوند.[2] ماده ۲۸۸ نیز برای اعضای گروه باغی که قبل از درگیری دستگیر شوند، حبس تعزیری درجه سه (اگر سازمان و مرکزیت وجود داشته باشد) یا درجه پنج (اگر از بین رفته باشد) پیشبینی کرده است.[3]
این مواد، بغی را جرمی حدی تلقی میکنند، در حالی که در فقه سنتی امامیه، آن را تعزیری میدانند.[1] عناصر ضروری تحقق بغی در این قانون شامل وجود گروه متشکل، استفاده یا همراه داشتن سلاح، و قصد براندازی نظام است.[2] دادگاه صالح نیز دادگاه انقلاب است، نه دادگاه کیفری عمومی، که نشاندهنده سیاسیبودن این جرم است.[1]
کاربرد بغی برای سرکوب مخالفان در رژیم فعلی ایران
رژیم سیاسی فعلی ایران، که بر پایه ولایت فقیه استوار است، از مفهوم بغی برای توجیه سرکوب مخالفان سیاسی و اعدام آنها استفاده میکند.[7] این کاربرد، بغی را از یک مفهوم فقهی تاریخی به ابزاری حقوقی برای حفظ قدرت تبدیل کرده است.[7] برای مثال، در اعتراضات گسترده مانند جنبش سبز (۱۳۸۸ش)، اعتراضات آبان ۱۳۹۸ش، و اعتراضات زن، زندگی، آزادی (۱۴۰۱ش)، مخالفان اغلب به عنوان "باغی" یا "محارب" (که گاهی با بغی همپوشانی دارد) متهم میشوند.[7] این اتهام، امکان صدور احکام سنگین مانند اعدام را فراهم میکند، حتی اگر اقدامات مخالفان غیرمسلحانه باشد.[7]
منتقدان، این تعمیم را سوءاستفاده از فقه میدانند، زیرا علمای گذشته مانند علامه حلی بغی را منحصر به امام معصوم میدانستند و مجازات اعدام را دفاعی (نه کیفری) توصیف میکردند.[4] در مقابل، فقیهان معاصر مانند آیتالله مکارم شیرازی یا هاشمی شاهرودی، بغی را به جرایم علیه امنیت کشور گسترش دادهاند، که اجازه میدهد رژیم، اعتراضات را به عنوان "قیام مسلحانه" تفسیر کند.[1] موارد واقعی مانند اعدام نوید افکاری (۱۴۰۰ش) یا محسن شکاری (۱۴۰۱ش) در جریان اعتراضات، اغلب با اتهام بغی یا محاربه توجیه میشود، حتی اگر شواهد استفاده از سلاح ضعیف باشد.[7] این رویکرد، بغی را به ابزاری برای موجه جلوه دادن سرکوب تبدیل کرده، در حالی که در فقه سنتی، ارشاد و صلح اولویت دارد و مجازات اعدام تنها برای دفاع فوری است.[6]
این تعمیم، انتقادات بینالمللی را برانگیخته، زیرا با استانداردهای حقوق بشر مانند ممنوعیت اعدام برای جرایم سیاسی ناسازگار است.[7] همچنین، عدم تعریف دقیق "جرم سیاسی" در ایران، اجازه میدهد بغی برای هر مخالفتی اعمال شود، که برخلاف تأکید فقه سنتی بر حسننیت و عدالتخواهی است.[1]
نتیجهگیری
بغی در فقه امامیه، از یک مفهوم لغوی تجاوز به جرمی فقهی علیه حاکمیت مشروع تبدیل شده، اما دیدگاههای تاریخی آن را محدود به امام معصوم میدانند.[4] تعمیم معاصر در ایران، آن را به ابزاری حقوقی برای حفظ نظام تبدیل کرده، که اغلب برای توجیه اعدام مخالفان استفاده میشود.[7] این کاربرد، فاصلهای با فقه سنتی ایجاد کرده و نیاز به بازنگری برای تطبیق با عدالت و حقوق بشر را برجسته میکند.[7]