کاربر:Omid/5صفحه تمرین

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۹:۱۷ توسط Omid (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

سید حسن طباطبایی زواره معروف به مدرس (زاده ۱۲۴۹ - درگذشت ۱۰ آذر ۱۳۱۶) در روستای سرابه کچو از توابع اردستان به دنیا آمد. حسن مدرس از علمای اصفهان در دوران مشروطه بود که به حمایت از گروه‌های مشروطه خواه پرداخت. وی در دوره دوم مجلس، از طرف فقها به‌عنوان یکی از مجتهدانی تعیین شد که طبق قانون اساسی مشروطه می‌بایست بر هماهنگی مصوبات مجلس با شرع اسلام نظارت داشته باشند. او از دوره سوم تا دوره ششم نیز برای چهار دوره نماینده مردم تهران در مجلس شورای ملی بود. در دوره جنگ جهانی اول، کمیته دفاع ملی را تشکیل داد و به قم مهاجرت کرد. حسن مدرس با اقدامات رضاخان مخالفت می‌کرد. در نتیجه رضاخان او را تبعید کرد و در تاریخ ۱۰ آذر ۱۳۱۶به قتل رساند.

کودکی و جوانی

حسن مدرس در سال ۱۲۴۹ در روستای سرابه کچو از توابع اردستان، استان اصفهان به دنیا آمد. پدر وی اسماعیل و جدش میرعبدالباقی از سادات طباطبایی و اصلا زواره‌ای بودند. شغل پدر و جدش منبری و تبلیغ احکام اسلامی بوده است. سید حسن شش ساله بود که با خانواده به قمشه واقع در جنوب اصفهان رفتند. چهارده ساله بود که پدر بزرگ سید حسن درگذشت و برحسب وصیت وی، در ۱۶ سالگی به جهت تحصیل به اصفهان رفت. در بیست و یک سالگی پدرش را از دست داد.

حسن مدرس در طول دوران تحصیل علوم دینی در اصفهان در محضر درس بیش از ۳۰ تن از اساتید و علما حضور داشت که از جمله مهمترین آن می‌توان از آقا میرزا عبدالعلی مرندی نحوی، جهانگیرخان قشقایی و آخوند ملا‌محمد کاشانی نام برد. سپس هفت سال به نجف و سامرا رفته،‌ پیش میرزای شیرازی و ملا محمد کاظم خراسانی به اجتهاد رسید. وی پس از بازگشت به اصفهان مشغول تدریس درس اصول و فقه، و همچنین عضو انجمن مقدس ملی اصفهان شد.[۱][۲][۳]

فعالیت سیاسی

در زمان مشروطه، مدرس از مشروطه‌خواهان حمایت کرد و در کنار حاج آقا نورالله اصفهانی، برای تدارک و تقویت مشروطه‌خواهان کوشید. با اوج‌گیری جنبش مشروطه‌خواهی و دوران استبداد صغیر، مدرس به همراه حاج آقا نورالله، انجمنی با عنوان انجمن ملی تشکیل داد و خود به نایب رئیسی این انجمن انتخاب شد. وی با مشروطه‌خواهان بختیاری، مخفیانه در تماس بود و همکاری داشت.

پس از فتح تهران و پیروزی مشروطه‌‌خواهان، مقدمات تأسیس دوره دوم مجلس شورای ملی فراهم و انتخابات به صورت عمومی برگزار و مجلس تشکیل شد. بر اساس اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه، باید پنج نفر از مجتهدان در مجلس حضور داشته و بر مصوبات مجلس به ‌منظور عدم مغایرت آنها با احکام شرع نظارت داشته باشند. به این منظور، مراجع نجف بیست نفر از مجتهدان از جمله مدرس را به مجلس شورای ملی معرفی کردند و مدرس هم بر اساس قرعه انتخاب شد.

با تصویب مجلس دوم، کارشناسی به نام مورگان شوستر، به مدت سه سال به‌عنوان خزانه‌دار کل کشور استخدام و مشغول رسیدگی به امور مالی ایران شد، ولی ازآنجا‌یی که ادامه فعالیت وی، منافع و امتیازها و در نتیجه نفوذ سیاسی روس و انگلیس را نقض می‌کرد، دولت روسیه در آذرماه ۱۲۹۰ با هم‌داستانی دولت انگلیس اولتیماتومی مبنی بر عزل مورگان شوستر و… صادر کرد و در پی آن، قشون روس وارد بندر انزلی شد و تا قزوین پیشروی کرد. مدرس نطق تندی در مجلس انجام داد و همین امر در رأی مخالف مجلس برضد اولتیماتوم موثر بود.

وی در سومین دوره مجلس شورای ملی، افزون بر وظیفه نظارتی، نمایندگی مردم تهران را نیز بر عهده داشت. با شروع جنگ جهانی اول، ایران رسما خود را به‌عنوان دولت بی‌طرف اعلام کرد، ولی نیروهای متفقین با نقض بی‌طرفی ایران، وارد خاک کشور شدند با پیشنهاد مدرس و موافقت مجلس، قرار شد گروهی از نمایندگان به منظور مخالفت با قوای متجاوز به قم مهاجرت کنند و یک دولت سایه در کنار دولت اصلی تشکیل دهند. بدین منظور بیست و هفت نفر از نمایندگان مجلس به همراه گروهی از رجال سیاسی و مردم عادی، تهران را به قصد قم ترک کردند. مهاجران در قم کمیته‌ای با عنوان «کمیته دفاع ملی» تشکیل دادند. اما قشون روس روانه قم شد ودر پی شکست مهاجران، گروهی به همراه سلیمان میرزا و مدرس از راه کاشان به اصفهان و از راه کوه‌های بختیاری خود را به غرب ایران رساندند. در خرداد ماه ۱۲۹۷ و با پایان یافتن جنگ اول جهانی، حسن مدرس به همراه دیگر مهاجران پس از دو سال، به تهران بازگشت و در مدرسه سپهسالار به تدریس مشغول شد.[۴]

دوره پهلوی

مدرس و کابینه سید ضیاء طباطبایی

کابینه سید ضیاء طباطبایی شماری از رجال دولت و مجلس را برای جلوگیری از مقاومت و قیام احتمالی دستگیر و زندانی کرد. مدرس نیز در شمار زندانیان سیاسی قرار گرفت. او ابتدا در محل قزاق خانه قدیم برای چند روز زندانی شد، ولی بعدها او را به همراه شیخ حسین یزدی که سابقه خوبی با مدرس نداشت، به‌وسیله گاری پُست به قزوین تبعید و در آنجا زندانی شد. بعد از دولت سید ضیاء، مدرس به تهران بازگشت.

مخالفت با رضاخان

  • در مجلس چهارم، مدرس با قرارداد ۱۹۱۹، که وثوق‌الدوله باعث و بانی آن بود، مخالفت کرد و مانع تصویب اعتبارنامه برخی از نمایندگان شد. در این دوران رضاخان در مقام وزارت جنگ در امور لشکری، کشوری و مالی، مداخله می‌کرد. مدرس در آغاز با وی مدارا کرد، ولی بعدها با اقدامات او به مخالفت برخاست.[۱]
  • رضاخان در انتخابات مجلس پنجم توانست با حمایت نظامیان، هواداران خود را وارد مجلس کند و در نخستین اقدام، تغییر رژیم سلطنتی ایران به حکومت جمهوری را در دستور کار قرار داد. مدرس برای آگاهی علما نامه‌های بسیاری درباره ماهیت جمهوری رضاخانی نوشت و به قم فرستاد. سردار سپه در پی سفری به قم بنا به خواست علما انصراف خود را از جمهوری به صورت رسمی اعلام کرد. چالش‌ها ادامه داشت و مدرس تنها راه چاره را استیضاح رئیس‌الوزراء تشخیص داد. وی در ۷ مرداد ۱۳۰۳ به همراه شش تن از نمایندگان، رضاخان را به دلیل سوء سیاست داخلی و خارجی، قیام و اقدام بر ضد قانون اساسی و حکومت مشروطه و نیز تحویل ندادن اموال مقصران به دولت استیضاح کرد، اما این اقدامات به جایی نرسید و رضا خان رأی اعتماد گرفت.
  • صبح روز ۷ آبان سال ۱۳۰۵شمسی هنگامی که مدرس برای تدریس به سوی مدرسه سپهسالار رهسپار گشت، در خم کوچه‌ای از پشت سر و جلو و نیز پشت‌بام او را هدف گلوله قرار دادند اما مدرس با ترفندی جان سالم بدر برد.
  • در آبان ۱۳۰۶ش حاج آقا نورالله اصفهانی، عالم با نفوذ اصفهان، همراه شماری از روحانیان آن شهر در اعتراض به برخی برنامه‌ها و اقدامات رضاخان به قم مهاجرت کرد و از علمای سراسر کشور نیز خواست تا به منظور اعلام همدردی و اعتراض به رضاخان به قم مهاجرت کنند. مدرس اقدام آنان را تأیید و با آنها اظهار همدردی و همکاری کرد.[۵]

مدرس در دولت ملیون

در هنگامه جنگ جهانی اول که تهران در معرض اشغال قوای اشغالگر روس و انگلیس قرار گرفت، قرار شد پایتخت به اصفهان منتقل گردد اما احمدشاه با اشاره انگلستان از میانه راه پا پس کشید و در تهران ماند در نتیجه برخی عناصر ملی تصمیم به تشکیل یک دولت مستقل و ملی گرفته و پس از خروج از تهران به قم و نهایتا به غرب کشور رفتند تا مقاومت علیه اشغالگر را سازمان دهند. مدرس از همان عناصر ملی تشکیل‌دهنده دولت ملیون بود.[۱]

مخالفت با حق رای زنان

حسن مدرس در مورد حق رای زنان در ارتباط با پیشنهاد چند تن از نمایندگان مجلس دایر بر منظور کردن حق رای برای زنان در قانون اساسی مشروطیت در جلسه ۱۵ مرداد ‍۱۲۹۰ در مجلس، سخنرانی در مورد حق رای زنان می‌کند که قسمتی از این سخنرانی به این شرح است:

«از اول عمرم تا به حال برایم بسیار مهالک در بر و بحر اتفاق افتاده و هیچ کدام به بدنم لرزه درنیامده بود، آخر ما هر چه تامل می‌کنیم می‌بینیم خداوند قابلیت در زن‌ها قرار نداده است که لیاقت انتخاب کردن را داشته باشند، اینها از آن زمره‌اند که عقول‌شان استعداد ندارد و در حقیقت تحت قیومیت قرار دارند، چطور ممکن است به اینها حق انتخاب کردن داده شود؟ «الرجال قوامون علی النساء» خداوند این قابلیت را در زنان قرار نداده که لیاقت حق انتخاب داشته باشند.»[۶][۷]

قتل حسن مدرس

محتوى نامه اى که مدرس نوشته بود به اطلاع رضا شاه رسید و پیـش دستى کرده و به سال 1316 هـ. ش دستـور قتل مـدرس را صادر کـرد جلادان شاه بـراى اجراى دستـور رضا شاه بیست و یکـم رمضان سال 1316 هـ.ش را در نظر گرفتند

مـدرس که نسیـم جـانفزاى شهادت را بعد از سالها رنج و محنت و مبارزه و مجاهدت استشمام مى کرد از خـوشحالى نزدیک شدن به دوست در پـوست نمـى گنجیـد و به همیـن جهت بـود که از میـر غضب ها خـواست که بـراى تمام کـردن نماز و آخـریـن راز و نیاز با خـدا آزادش بگذارنـد، نمازش به پایان رسیـد، میر غضب ها چایـى سـم دار را به حلق پیرى مظلـوم و اسیر ریختند و منتظر شـدنـد تا از منظره تشنج مرگ پیشـواى احرار ایران لذت ببرند منتظر شـدنـد تا صـورتـى از ایـن منظره هـولناک را به ذهـن خـود بسپارند و براى ارباب تعریف کنند. حالت احتضار طـول کشید، از عمامه مـدرس استفاده کردند و با پیچیـدن آن به دور حلقـش او را به شهادت رسـانـدند.

سرانجام این کوکب آسمان ظلمانى عصر رضاخان به ایـن صورت همانند اجداد طاهرین خـود (سلام الله علیهم اجمعیـن) در زندان کاشمر شربت شهادت نوشید و هـم اکنون آرامگاه او زیارتگاه مردم آزاده ایران است.[۳]

سرتیپ درگاهى رئیس شهربانى تهران که عداوتى خاص با مدرس داشت در پى فرصتى مى‌گشت تا عقرب صفت زهر خود را فرو ریزد. به همین منظور در شب دوشنبه ۱۶ مهرماه ۱۳۰۷ به همراه چند پاسبان مسلح به منزل مدرس رفته ، پس از مضروب و مجروح کردن اهل خانه و زیر کتک گرفتن شهید مدرس وى را سر برهنه و بدون عبا دستگیر کردند و به قلعه خواف تبعید نمودند.

آن شهید والامقام دوران تبعید را على رغم اوضاع مشقت بار با روحى شاداب و قیافه اى ملکوتى سپرى کرد. آن فقیه فرزانه پس از ۹ سال اسارت در قلعه خواف به دنبال اجراى نقشه رضاشاه روانه کاشمر گردید و در حوالى غروب ۲۷ رمضان ۱۳۵۶ قمری مصادف با دهم آذر ۱۳۱۶ شمسی ۳ جنایتکار خبیث به نام‌هاى جهانسوزى ، خلج و مستوفیان نزد مدرس آمده و چاى سمى را به اجبار به او دادند و چون دیدند از اثر سم خبرى نیست عمامه سید را در حین نماز از سرش برداشته، برگردنش انداختند و آن فقیه بزرگوار را به شهادت رساندند. مشهد این فقیه فرزانه در شهر کاشمر زیارتگاه عاشقان معرفت و شیفتگان حقیقت مى‌باشد.

تالیفات

تألیفات حسن مدرس عبارتند از:[۳]

تعلیقه بر کفایه الاصول آخوند خراسانى .

رسائل الفقهیه که به کوشش استاد ابوالفضل شکورى بتازگى انتشار یافته است .

رساله اى در ترتب (در علم اصول فقه ).

رساله اى در شرط متاخر (در اصول ).

رساله اى در عقود و ایقاعات .

رساله اى در لزوم و عدم لزوم قبض در موقوفه .

کتاب حجیه الظن (در اصول ).

شرح رسائل شیخ مرتضى انصارى .

حاشیه بر کتاب النکاح مرحوم آیه الله شیخ محمد رضا نجفى مسجدشاهى .

دوره تقریرات اصول میرزاى شیرازى .

رساله اى در شرط امام و ماءموم .

کتابى در باب استصحاب (در علم اصول ).

کتاب احوال الظن فى اصول الدین .

شرح روان بر نهج البلاغه .

اصول تشکیلات عدلیه با (همکارى دیگران ).

زندگینامه ((خودنوشت )) که براى روزنامه اطلاعات فرستاده اند.

برخی سخنان حسن مدرس

ما خودمان صاحب‌خانه هستیم. ما را آزاد بگذارید که صلاح و فساد خودمان را می‌دانیم.

اختلاف من با رضاخان بر سر کلاه و عمامه نیست، من با اساس این دستگاه مخالفم.

سزاوار نیست که ما با امضای خود آزادی و استقلال خویش را از دست داده و ترک کنیم، منشا سیاست ما دیانت ماست. ما نسبت به دول دنیا دوست هستیم، چه همسایه و چه غیرهمسایه،‌ چه جنوب چه شمال،‌ چه شرق چه غرب،‌ هرکس معترض ما شود، معترض آن می‌شویم،‌ هرچه باشد هرکه باشد.[۳]

پانویس