بهائیان ایران

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۰۵ توسط Rah (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات حزب سیاسی | نام = بهائیان ایران | نام بومی = | آرم...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بهائیان ایران
بنیانگذارینیمه‌ی قرن ۱۹ میلادی
مراماسلام
کشور ایران

بهائیان ایران ، (پایه‌گذاری – نیمه‌ی قرن ۱۹ میلادی، ایران) گروهی از اقلیت‌های مذهبی در ایران هستند که توسط سید علی‌محمد باب، پایه‌ریزی شد. پیش از شکل گرفتن دین بهائیت، ابتدا دین بابی در نیمه‌ی قرن ۱۹ میلادی در دوران سلطنت محمد شاه قاجار در ایران به وجود آمد. با افزون شدن پیروان علی‌محمد باب، آزار و اذیت‌ها بر گروندگان به این دیانت نیز شدت بیشتری به خود می‌گرفت. سرانجام تصمیم به حکم قتل باب، توسط مجتهدان زمانه گرفته شد و صدر اعظم وقت، یعنی امیرکبیر آن را پذیرفت. علی‌محمد باب در روز ۱۶ تیرماه سال ۱۲۲۹، در سن ۳۱ سالگی به‌همراه یکی از پیروانش به ضرب ۷۵۰ گلوله در میدان سربازخانه‌ی تبریز تیرباران شدند. از منظر تاریخی، دین بهایی ریشه در جنبش‌های پیشین اما بسیار متفاوت از جنبش‌های شیخیه و باببیه دارد. علی‌محمد باب پیش از آن‌که تیرباران شود، میرزا یحیی نوری معروف به صبح ازل را به عنوان جانشین خود برگزید. او پیش از این بارها گفته بود که پیروان وی باید در انتظار من یظهره‌الله باشند و میرزا یحیی نیز نیز باید از او پیروی کند. پس از اعدام علی‌محمد باب، بهاءالله برادر کوچک‌تر میرزا یحیی خود را من یظهره‌الله اعلام نمود و اغلب پیروان باب به وی گرویدند اما آنان که باقی ماندند همچنان بابی و ازلی نامیده شدند. شماری از اصول و اعتقادات بهائیان برای دست‌یابی به تمدن جهانی عبارتند از: باور به خدای یگانه، یکی بودن اصول تمامی ادیان الهی، مفروض گرفتن روح انسان به‌عنوان حقیقت وجودی او که عاری از جنسیت، نژاد، قومیت و طبقه است، اعتقاد به حقوق برابر از جمله آزادی اندیشه برای تمامی انسان‌ها، برابری زن و مرد، جدایی دین از سیاست، سازگاری علم و دین، جدایی‌ناپذیری عبادت و خدمت، ضرورت رهایی از تقالید و هر نوع تعصب خشک‌اندیشی و جستجوی مستقل حقیقت، ارزش پرورش صفات معنوی و تعلیم و تربیت، ضرورت یادگیری و کسب علم و دانش نسبت به حقایق مادی و معنوی، محوریت عدالت در تلاش و کوشش‌های انسانی…

رضا شاه در دوران حکومت خود، مدارس بهائیان در سراسر ایران را تعطیل و چاپ و انتشار منابع بهائیان را ممنوع کرد، او برخی مراکز محلی‌ بهائیان را نیز تعطیل نمود، نامه‌نگاری بهائیان با هم‌کیشانشان در خارج از کشور نیز در دوران او ممنوع شده و برخی از کارمندان بهائی از کار برکنار و اخراج گردیدند. پس از روی کار آمدن محمدرضا شاه، در آغاز شرایط و وضعیت حقوقی شهروندان بهایی تغییری نکرد، اما به‌خاطر ضعف قدرت محمدرضا شاه، حمله و هجوم گروه‌های تحت نفوذ آخوندها به بهائیان افزایش یافت. همچنین گنبد مرکز بهائیان در تهران توسط ارتش شاه با تشویق آخوندها تخریب شد. در این دوران نمایندگان در مجلس شورای ملی که طرفدار آخوندها بودند، از این فرصت استفاده کردند تا دیانت بهایی را ممنوع اعلام کنند. به این ترتیب کسانی را که علناً خود را بهائی می‌نامیدند، بازداشت و زندانی و اموالشان را مصادره می‌شد. در همین دوران مغازه‌ها و مزارع بهاییان مورد حمله قرار می گرفتند. پس از انقلاب ضدسلطنتی و روی کار آمدن جمهوری اسلامی، اذیت و آزار و سرکوب بهاییان شدت بیشتری گرفت. جمهوری اسلامی نزدیک به ۲۰۰ تن از بهائیان فعال و معروف را به اتهاماتی مانند: نقض قوانین اسلامی، توطئه و جاسوسی برای صیهونیسم و امپریالیسم جهانی اعدام کرد. بسیاری از اعضای محفل‌های بهایی یعنی شوراهای ۹ نفره که با رأی مستقیم بهائیان انتخاب می‌شدند؛ و مسئولیت اداره امور جامعه بهائی را بر عهده داشتند ربوده شده و از سرنوشت آنان اطلاعی در دست نیست. رژیم ایران دین و آیین بهاییان را به رسمیت نمی‌شناسد و همواره محدودیت‌ها و اقدامات سرکوب‌گرانه علیه شهروندان بهائی را به اجرا می‌گذارد. رژیم ایران هم‌چنین مراسم ازدواج پیروان دین بهائی را نامشروع و غیرقانونی می‌داند. جمهوری اسلامی همچنین بارها اقدام به تخریب گورستان‌های بهائیان کرده است. علی خامنه‌ای رهبر رژیم ایران، در جواب به سؤالی که از او درباره‌ی بهائیان شده بود، این‌طور جواب داده است که: «جمیع افراد فرقه ضاله بهائی محکوم به کفر و نجاست هستند و از غذا و سایر چیزهایی که با رطوبت مسری در تماس با آن‌ها بوده است، باید اجتناب کرد و بر مؤمنین واجب است که با حیله و فسادگری این فرقه گمراه مقابله کنند.» مصادره املاک بهائیان توسط ستاد اجرایی فرمان امام مرحله‌ای جدید در آزار و اذیت بهائیان ایران است که نشان می‌دهد این سرکوب‌ها را بالاترین سطوح رهبری ایران برنامه‌ریزی می‌کنند. جامعه جهانی بهایی در روز ۳۰ تیرماه ۱۴۰۱، اعلام کرد که در پنجاه روز گذشته رژیم ایران اقدام به بازداشت، تفتیش منازل و تعطیلی مشاغل ۶۴ شهروند بهایی کرده است و این بیانگر تشدید سرکوب سیستماتیک نظام جمهوری اسلامی علیه شهروندان بهائی است. به دنبال این خبر در روز اول مردادماه، وزارت خارجه کانادا از آزار و اذیت بهائیان در ایران ابراز نگرانی کرد. کارزار نفرت‌پراکنی و تبلیغاتی رژیم ایران که بیش از چهار دهه پیشینه دارد، وارد مراحل جدیدی شده و پیچیدگی و مقیاس آن شدیداً افزایش یافته است. جامعه جهانی بهائی با انتشار بیانیه‌ای به ارگان‌های بین‌المللی و کشورهای گوناگون فراخوان داده بود که رژیم اسلامی ایران را برای کارزار نفرت‌پراکنی علیه بهائیان محکوم و بازخواست کنند.

پیشینه‌ی دیانت بهایی

پیش از شکل گرفتن دین بهائیت، ابتدا دین بابی در نیمه‌ی قرن ۱۹ میلادی در دوران سلطنت محمد شاه قاجار در ایران به وجود آمد.

سید علی‌محمد باب
سید علی‌محمد باب

دیانت بابی

در سال ۱۲۲۳-ه. ش، جوانی از شهر شیراز به نام سید علی‌محمد، خود را بنیانگذار دیانتی مدرن معرفی کرد. دینی که به ادامه‌دار بودن ظهور پیامبران الهی تأکید داشت؛ و بسیاری از سنت‌های کهنه‌ی جامعه را غیر قابل قبول می‌دانست؛ و بر پیشرفت و ترقی مقام زنان، تعلیم و تربیت همگانی توجه داشت سید علی‌محمد خود را دروازه‌ای نمادین، میان اعصار گذشته و آینده‌ای که همواره بشریت در انتظار آن به سر برده بود، معرفی می‌کرد؛ و بر این اساس لقب باب را برای خود برگزید. علی‌محمد باب اعلام کرد که هدف اصلی او هموار ساختن راه برای ظهور عظیم‌تری است.[۱]

مقبره سید علی‌محمد باب در حیفا
مقبره سید علی‌محمد باب در حیفا

تیرباران باب

با افزون شدن پیروان باب و انتشار پیام‌های او، آزار و اذیت‌ها بر گروندگان به این دیانت نیز شدت بیشتری به خود می‌گرفت. هزاران تن به زندان افتادند؛ و مورد شکنجه و تبعید قرار گرفتند. بسیاری از آنان به فجیع‌ترین شیوه‌ها کشته شدند. خانه‌های پیروان باب غارت و تخریب و اموالشان مصادره شد، اما آن‌ها بر اعتقاد خود باقی ماندند. سرانجام تصمیم به حکم قتل باب، توسط مجتهدان زمانه و صدر اعظم وقت، یعنی امیرکبیر گرفته شد. باب در روز ۱۶ تیرماه سال ۱۲۲۹، در سن ۳۱ سالگی به‌همراه یکی از پیروانش به ضرب ۷۵۰ گلوله در میدان سربازخانه‌ی تبریز تیرباران شدند. آرامگاه باب در کوه کرمل در مرکز جهانی بهائیان در شهر حیفا در اسراییل واقع شده است.[۱]

بهاءالله
بهاءالله

شکل گرفتن دیانت بهائی

از منظر تاریخی، دین بهایی ریشه در جنبش‌های پیشین اما بسیار متفاوت از جنبش‌های شیخیه و باببیه دارد. علی‌محمد باب پیش از آن‌که تیرباران شود، برادر کوچک‌ترش بهاءالله را به رهبری بابی‌ها انتخاب کرد. (با رهبری بهاءالله دیانت بابی به بهایی تغییر نام یافت) پس از بهاءالله، در سال ۱۲۷۲-ه. ش، پسر بزرگش عباس افندی ملقب به عبدالبهاء، رهبری بهائیان را برعهده گرفت. عبدالبهاء دیانت بهائی را به فراتر از مرزهای جغرافیایی پیشین گسترش داد؛ و نظم اداری بهائیان را گسترش و رونق داد. پس از عبدالبهاء، نوه‌ی او، شوقی افندی به مدت ۳۶ سال، رهبری بهائیان را برعهده داشت؛ و به تکمیل نظام اداری دین بهائی پرداخت. پس از شوقی افندی در سال ۱۳۴۲، شورای بیت‌العدل اعظم تشکیل شد؛ و از آن زمان به بعد رهبری بهائیان را برعهده گرفته است.

به عقیده‌ی بهائیان، میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله همان پیامبری است که باب از آن خبر می‌داد؛ و به‌دنبال پیامبران سلف خود آمده است. بهاءالله که از رهبران جنبش بابی و پایه‌گذار دیانت بهائی است، یک سال پس از تیرباران باب، به سرزمین امپراتوری عثمانی تبعید شد. وی سرانجام در شهر دورافتاده‌ی عکا زندانی شد؛ و در نزدیکی همان شهر درگذشت.[۲]

کشتار بهائیان در دوران قاجار

پس از اعدام باب گروهی از پیروان او به خون‌خواهی او برخاستند؛ و در پی کشتن ناصرالدین شاه بودند. بهاءالله مخالف این امر بود، اما فایده‌ای نداشت و طرح ترور ناصرالدین شاه اجرا شد. شاه از این ترور جان سالم به در برد. پس از این اتفاق به نام دین و دربار، کشتار بابیان در سراسر ایران به راه افتاد که از این رویداد به‌عنوان سیاه‌ترین دوره‌های تاریخ معاصر نام برده می‌شود.

یک افسر اتریشی به نام کاپیتان آلفرد فون گومونز، که در آن دوران در ایران مأموریت داشت، در گزارش خود چنین نوشته است:

«… روشی که این شکنجه‌گرها به‌کار می‌برند، شرایط محیط، مصیبتی که بدن این محکومین بخت‌برگشته تا لحظه دادن جان باید تحمل کنند، همه و همه به قدری ناگوار است که یادآوری آن خون را در رگ‌های من به غلیان می‌آورد. بدن محکومین را با میله‌های سرخ داغ می‌کنند، چشم‌های آنان را با مته سوراخ می‌کنند، سرشان را با پتک خرد می‌کنند، در بدنشان سوراخ‌های متعدد ایجاد کرده در آن شمع می‌گذارند، پوست کف پای ایشان را کنده پایشان را در روغن مذاب می‌گذارند؛ و بعد به آن نعل می‌کوبند و مجبورشان می‌سازند که با همان حال در بازارها راه بروند. محکوم بدبخت کوشش می‌کند بدود، اما بر زمین می‌خورد. تصور نکنید حال با یک تیر او را خلاص می‌کنند. خیر، بدن متلاشی شده‌ی این محکومین را به طور واژگون با دست‌هایشان از درخت آویزان می‌نمایند و آن‌گاه حاضران باید با طپانچه مهارت خود را با نشانه رفتن مغز و یا قلب و یا چشم محکوم نشان دهند … در اسلام چیزی به نام ترحم وجود ندارد.»

گروهی از بهائیان اولیه
گروهی از بهائیان اولیه

تشکیل انجمن حجتیه سرفصل جدیدی در جنگ مسلمانان افراطی شیعه علیه پیروان دیانت بهائی بود. این انجمن توسط شیخ محمود ذاکرزاده تولایی معروف به حلبی پایه‌گذاری شد که اساس آن ضد بهاییت بود. فعالیت‌های انجمن حجتیه پس از انقلاب ضدسلطنتی و روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی ادامه یافت؛ و مسئولیت‌های مهمی نیز در حکومت به‌عهده گرفتند. برخی این انجمن را مافیای حجتیه می‌نامیدند.[۲]

اصول و اعتقادات بهائیان

شماری از اصول و اعتقادات بهائیان برای دست‌یابی به تمدن جهانی عبارتند از: باور به خدای یگانه، یکی بودن اصول تمامی ادیان الهی، ظهور گام به گام حقایق دینی، مفروض گرفتن روح انسان به‌عنوان حقیقت وجودی او که عاری از جنسیت، نژاد، قومیت و طبقه است، یگانگی و اصالت ذاتی نوع انسان، اعتقاد به حقوق برابراز جمله آزادی اندیشه برای تمامی انسان‌ها، برابری زن و مرد، سازگاری علم و دین، جدایی‌ناپذیری عبادت و خدمت، ضرورت رهایی از تقالید و هر نوع تعصب خشک‌اندیشی و جستجوی مستقل حقیقت، ارزش پرورش صفات معنوی و تعلیم و تربیت، ضرورت یادگیری و کسب علم و دانش نسبت به حقایق مادی و معنوی، محوریت عدالت در تلاش و کوشش‌های انسانی…[۳]

بهائیان در دوران رضا شاه

در اوایل سلطنت رضا شاه، که علمای شیعه نفوذ و قدرت آن‌چنانی نداشتند، بهائیان آرامش نسبی داشتند، اما رضا خان فعالیت کنترل‌نشده‌ی سازمان‌های اجتماعی یا مذهبی در درازمدت را به عنوان چالشی برای حکومت خود می‌دید.

از این رو رضا شاه در دوران حکومت خود، مدارس بهائیان در سراسر ایران را تعطیل و چاپ و انتشار منابع بهائیان را ممنوع کرد، برخی مراکز محلی‌شان را تعطیل کرد، نامه‌نگاری بهائیان با هم‌کیشانشان در خارج از کشور را ممنوع کرد، برخی از کارمندان بهائی را از کار برکنار و اخراج کرد، درجه نظامی برخی از افسران بهائی را تنزل داد؛ و هم‌چنین حاضر به پذیرش اعتبار اسناد ازدواج بهائیان نشد.[۴]

دوری از سیاسیت

با وجود این‌که بهاءالله طرفدار مشروطه و خواهان حکومت مشروطه بود، بهائیان مراقب بودند از نهضت مشروطه به‌طور مستقیم و آشکارا دفاع نکنند تا مشکلی برای فعالان جنبش پیش نیاید. هرچند که عبدالبهاء به تشکیل مجلس شورای ملی امیدوار بود، ولی به‌زودی از آن ناامید شد؛ و از بهاییان و پیروانش خواست تا از سیاست دوری کنند. بنابراین دوری از سیاست به‌تدریج به یکی از اصول بهائیان تبدیل شد.[۴]

بهائیان در دوران محمدرضا شاه

پس از روی کار آمدن محمدرضا شاه، در آغاز شرایط و وضعیت حقوقی شهروندان بهائی تغییر نکرد، بلکه به‌خاطر ضعف قدرت محمدرضا شاه، حمله و هجوم گروه‌های ارازل و اوباش تحت نفوذ آخوندها به بهاییان افزایش یافت. در این دوره بود که بهائیان برنامه‌ای را برای پیشرفت و ترقی جایگاه زنان و مبارزه با بیسوادی بزرگسالان نگارش و تدوین کردند..

در دوران رویارویی نخست‌وزیر دکتر محمد مصدق و سلطنت محمدرضا شاه که تضعیف شده بود، شاه برای استحکام پایه‌های قدرتش به حمایت روحانیون روی آورد. شاه جهت جذب علما و هم برای منحرف کردن توجه مردم از سیاست‌های حکومت، مانند پیوستن ایران به پیمان سنتو که به منظور مبارزه با نفوذ شوروی سابق و مارکسیسم تشکیل شده بود، گنبد مرکز بهائیان در تهران را تخریب کرد. این کار توسط ارتش شاه با تشویق آخوندها صورت گرفت.

در این دوران نمایندگان در مجلس شورای ملی که طرفدار آخوندها بودند، از این فرصت استفاده کردند تا دیانت بهائی را ممنوع اعلام کنند. آن کسانی را که علناً و آشکارا می‌گفتند بهائی هستند، بازداشت و زندانی و اموالشان را مصادره می‌کردند. در همین دوره مغازه‌ها و مزارع بهاییان و هم‌چنین شماری از خود بهائیان مورد حمله اوباش اجیرشده قرار گرفتند.[۴]

بهاییان در دوران جمهوری اسلامی

پس از انقلاب ضدسلطنتی و روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی، بار دیگر اذیت و آزار و سرکوب بهائیان در ایران شدت بیشتری به‌خود گرفت. رژیم ایران نزدیک به ۲۰۰ تن از بهائیان فعال و معروف را به اتهاماتی مانند: نقض قوانین اسلامی، توطئه و جاسوسی برای صیهونیسم و امپریالیسم جهانی اعدام کرد. بسیاری از اعضای محفل‌های بهائی یعنی شوراهای ۹ نفره که با رأی مستقیم بهائیان انتخاب می‌شدند؛ و مسیولیت اداره امور جامعه بهائی را بر عهده داشتند را ربود که هرگز از سرنوشت آنان خبری نشد. بسیاری دیگر از بهائیان را با حمله به منازلشان دستگیر و اعدام کرد؛ و برخی دیگر را به اتهامات ذکر شده شکنجه و زندانی کرد.[۴]

سرکوب سیستماتیک بهائیان

رژیم ایران دین و آیین بهائیان را به رسمیت نمی‌شناسد. حقوق بهائیان ایران در قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی در نظر گرفته نشده است. از طرف رژیم ایران محدودیت‌ها و ممنوعیت‌ها و اقدامات سرکوب‌گرانه علیه شهروندان بهائی اعمال می‌شود، از جمله، محرومیت از دامنه‌ی گسترده‌ای از مشاغل، منع تحصیل در دانشگاها، خراج از مشاغل بخش دولتی و ایجاد محدودیت‌های فراوان در مشاغل بخش خصوصی و… در واقع پیروان دیانیت بهائی بیش از گذشته از سوی ارگان‌های امنیتی و قضایی نظام جمهوری اسلامی، به‌صورت سیستماتیک تحت آزار و اذیت هستند. رژیم ایران هم‌چنین مراسم ازدواج پیروان دین بهائی را نامشروع و غیرقانونی می‌داند؛ و دفاتری که ازدواج بهاییان را ثبت کرده بودند، به رواج فحشا متهم شدند.[۲]

در دوران نظام جمهوری اسلامی چندین بار تخریب گورستان‌های بهائیان و درآوردن اجساد از گور در شهرهای مختلف انجام شده است. همچنین هجوم به منازل بهائیان، شعارنویسی بر دیوارهای شهر علیه آن‌ها و اذیت و آزارشان و تحقیر کودکان بهائی در مدارس و معابر به‌خاطر اعتقادات دینی والدینشان افزایش داشته است. رژیم ایران به‌صورت سیستماتیک اموال شرکت‌های متعلق به بهائیان را ضبط و مصادره کرد. دانشجویان، کارمندان، اساتید بهایی را اخراج نمود. کارمندان بازنشسته را از دریافت حقوق بازنشستگی محروم کرد؛ و محافل محلی و ملی بهائیان را از پاشاند.

رسانه‌های خارج از کشور و سازمان‌های حقوق بشر در سال‌های اخیر اسنادی را منتشر کرده‌اند که نشان می‌دهد تبعیض و سرکوب و آزار گسترده و فزاینده علیه بهائیان در ایران از همان ابتدای روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی، توسط بالاترین ارگان‌های حکومتی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی و با تأیید آخوندهای قدرتمند طراحی و برنامه‌ریزی شده است. در مرکز این برنامه‌ریزی مسدود کردن راه ترقی و پیشرفت بهائیان قرار دارد.

با توجه به سکوت در برابر نقض حقوق بهائیان، فعالیت‌هایی از طرف گروه‌های روشنفکر جامعه ایران در دفاع از حقوق شهروندی بهائیان صورت گرفته است. در بهمن‌ماه ۱۳۸۷، گروهی از روشنفکران در نامه‌ای سرگشاده به جامعه بهایی، نسبت به سرکوب و نقض حقوق بهائیان توسط رژیم ایران و سکوتی که تاکنون در برابر آن شده است، ابراز شرمساری کردند. در نظام جمهوری اسلامی معدود روحانیونی بودند که از حقوق بهائیان دفاع کردند، از جمله آیت‌الله حسینعلی منتظری که در سال ۱۳۸۷، به دنبال سئوالاتی که از او شد، فتوایی صادر کرد که در آن بهائیان را صاحب حق آب و گل و دارای حقوق شهروندی دانست.[۴]

جامعه‌ی دفاع از حقوق بشر در ایران، نسخه‌ای از جمع‌بندی جلسه‌ی خیلی محرمانه در تاریخ ۳۱ شهریورماه ۱۳۹۹، شهر ساری را دریافت کرده بود که در آن کمیسیون بلندپایه دولتی تصمیم‌هایی برای افزایش چشم‌گیر سرکوب اقلیت‌های دینی ناپذیرفته در قانون اساسی جمهوری اسلامی، به‌ویژه پیروان دیانت بهائی، گرفته است. بر اساس این اسناد، جلسه کمیسیون اقوام، فرق و مذاهب، در ساری مرکز استان مازندران با شرکت نمایندگان ۱۹ سازمان امنیتی و اطلاعاتی حکومتی در مورد بررسی آخرین وضعیت دراویش و فرقه ضاله بهائیت برگزار شده است. این جلسه در باره‌ی کنترل دقیق فعالیت بهائیان و دراویش و برنامه‌ریزی در ناحیه دستگاه‌های فرهنگی و آموزشی تصمیم‌هایی گرفته است. پس از این تصمیم‌گیری‌ها بود که در ۲۲ مهرماه ۱۳۹۹، زمین‌های ۲۷ خانواده بهائی کشاورز در روستای ایول واقع در حومه شهر ساری مصادره شد.

عبدالکریم لاهیجی، رئیس جامعه‌ی دفاع از حقوق بشر در ایران و رییس افتخاری فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر در مورد این جلسه و تصمیمات گرفته شده، گفته است:

«این اقدام‌ها نشان‌دهنده افزایش آزار دولت ایران علیه پیروان آیین بهائی است. دولت‌مردان در مغایرت با تعهدهای بین‌المللی حقوقی کشور، این پیروان را مرتد می‌دانند، دین آن‌ها را ممنوع می‌کنند؛ و عمل به آیین بهائی را اقدام ضاله می‌دانند.»[۲]

محافل بهائیان

در آیین بهائی سه طبقه وجود دارد که اعضای آن‌ها محافل محلی، محافل ملی و بیت‌العدل اعظم است. در دیانت بهائی طبقه‌ای با عنوان طبقه‌ی راهبری روحانی وجود ندارد. به جای راهبران روحانی، نهادهای مدنی به نام محافل ایجاد شده است. این محافل شامل ۹ نفر هستند که در هر شهری با رأی‌گیری بهائیان انتخاب می‌شوند. وظیفه و مسیولیت این ۹ نفر، رسیدگی به امور آن شهر مانند ازدواج و طلاق، تعلیم و تربیت بچه‌ها، رسیدگی به برنامه‌های اجتماعی، غیر انتفاعی و… است. در هر کشوری هم یک محفل ۹ نفره در سطح ملی هستند که به امورات جامعه‌ی بهائی در آن کشور رسیدگی می‌کنند. یک گروه ۹ نفره نیز در سطح بین‌المللی هستند که عالی‌ترین شورای حاکم جامعه‌ی بهائی است که به نام بیت‌العدل اعظم است. بیت‌العدل اعظم به امورات کل بهائیان جهان رسیدگی می‌کند. در ایران این محافل تعطیل شده است و اعضای آن نیز دستگیر و زندانی شده‌اند؛ و حتی حالت گروه موقتی و غیر رسمی هم که قبلاً وجود داشت، الان دیگر وجود ندارد.[۵]

اعضای محفل اول پس از انقلاب ۵۷
اعضای محفل اول پس از انقلاب ۵۷

سربه نیست شدن محفل اول

در تیمرماه سال ۱۳۵۹، نه نفر عضو محفل اول بهائیان به‌همراه دو عضو هیأت معاونت در جامعه بهایی در خیابان نفت تهران دستگیر شدند؛ و هرگز از آن‌ها خبری نشد و پی‌گیری‌های خانواده‌هایشان نیز بی‌پاسخ ماند.[۵]

اعضای محفل دوم بهائیان که اعدام شدند
اعضای محفل دوم بهائیان که اعدام شدند

اعدام محفل دوم

در سال ۱۳۶۰، یک محفل هشت‌نفره از بهائیان به نام‌های کامران صمیمی، محمود مجذوب، جلال عزیزی، مهدی امین، قدرت‌الله روحانی، سیروس روشنی‌اسکویی، ژینوس و عزت‌الله فروهی، تیرباران شدند. سه نفر از آن‌ها وکیل پایه یک دادگستری، دو نفر پزشک متخصص، یک نفر استاد دانشگاه و یک نفر هم مهندس و کارآفرین بود.

اعضای اعدام‌شده‌ی محفل دوم، اولین گروه بهائی بودند که در گورستان خاوران به خاک سپرده شدند. یکی از نزدیکان این محفل می‌گوید:

«اولین گروهی بودند که بردند خاوران. یک هفته بعد هم اعضای محفل تهران را که ۱۱ آبان ۶۰ گرفته بودند، تیرباران کردند. مسیولین جامعه رفتند با دولت و شهرداری حرف زدند. گفتند حالا که عزیزان ما را این‌جا دفن کردید، این قسمت را به ما بفروشید. زمین خیلی وسیعی بود. پول هنگفتی گرفتند اسمش را گذاشتند کفرآباد و نوشتند گورستان توطیه‌گران شرق و غرب…»

موسوی اردبیلی، رئیس وقت قوه قضاییه، پس از تیرباران ۸ عضو محفل بهائی، اعلام کرد که این افراد به جرم جاسوسی برای قدرت‌هایی خارجی اعدام شده‌اند.[۵]

اعضای محفل سوم بهائیان که اعدام شدند
اعضای محفل سوم بهائیان که اعدام شدند

اعدام محفل سوم

در سال ۱۳۶۳، هفت عضو محفل سوم بهائی به نام‌های جهانگیر هدایتی، فرهاد اصدقی، شاپور مرکزی، فرید بهمردی، اردشیر اختری، احمد بشیری و امیرحسین نادری بازداشت و سپس اعدام شدند. حسن محبوبی عضو دیگر این محفل در ۳۰ تیرماه ۱۳۷۰، در یک تصادف مشکوک کشته شد.[۵]

تعطیلی محافل

پس از قتل‌عام اعضای سه محفل بهائی، دیگر محفلی مانند آن در ایران تشکیل نشد. محفلی که به‌شکل سنتی امور اداری و مالی بهائیان و ارتباط آن‌ها با امور آموزشی، انتشارات و ارتباط جامعه‌ی بهائی ایران با ارگان‌های بین‌المللی و وظایفی از این قبیل را برعهده داشت.

سخنگوی جامعه جهانی بهائیان می‌گوید که بیش از ۲۰۰ تن از بهائیان پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی اعدام شده‌اند.[۵]

اعدام بهاییان در نظام جمهوری اسلامی

جاوید رحمان، گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر ایران، در گزارش خود اعلام کرد که بهاییان ایران در ۴۰ سال اخیر از ناعادلانه‌ترین نوع سرکوب، فشار و قربانی شدن رنج برده‌اند. وی با اشاره به اعدام بهائیان در حاکمیت رژیم ایران در بخشی از این گزارش نوشته است:

«از سال ۱۹۷۹ تا به حال بیش از ۲۰۰ ایرانی بهائی صرفاً بر مبنای باورهای دینی خود اعدام شده‌اند که تقریباً نیمی از آن‌ها از نمایندگان انتخاب شده شوراهای بهائی در سطح محلی یا ملی بوده‌اند. از آن‌جا که مقامات ایرانی و نظام عدالت کیفری ایران بهاییان را کافر حربی به شمار می‌آورند، قتل بهایئان با مصونیت قضایی همراه بوده و نقض حقوق انسانی‌شان پیگیری و بررسی نشده است… از آن‌جا که آیین بهائی با عنوان فرقه ضاله شناخته می‌شود؛ و شعایر و مراسم دینی بهائی کفر قلمداد می‌شود، بهائیان اغلب با اتهاماتی از قبیل اقدام علیه امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران یا فعالیت‌های تبلیغی علیه رژیم و به نفع فرقه بهائی روبه‌رو هستند.»[۲]

اتهام بهاییان

حسن موسوی تبریزی، دادستان وقت دادگاه انقلاب در روز ۷ شهریور ۱۳۶۲، دادستان کل وقت انقلاب، در یک مصاحبه‌ای گفته بود:

«بهائیان جاسوسی می‌کنند. برای دیگران و تحریک و اخلال در بعضی کارها می‌کنند. من امروز اعلام می‌کنم که به‌خاطر این خراب‌کاری‌ها و خلاف‌کاری‌ها که در تشکیلات بهائی انجام می‌شود، این تشکیلات از نظر دادستانی انقلاب در جمهوری اسلامی محارب و توطیه‌گر شناخته می‌شود؛ و فعالیت به نفع آن‌ها به هر طریقی باشد، ممنوع است.»[۵]

سید علی خامنه‌ای رهبر رژیم ایران، در جواب به سؤالی که از او درباره‌ی بهائیان شده بود، این‌طور جواب داده است:

«جمیع افراد فرقه ضاله بهائی محکوم به کفر و نجاست هستند؛ و از غذا و سایر چیزهایی که با رطوبت مسری در تماس با آن‌ها بوده است، باید اجتناب کرد و بر مؤمنین واجب است که با حیله و فسادگری این فرقه گمراه مقابله کنند.»

قابل توجه است که پیروان دین بهائی که به دیدار مزار بهاءالله و باب در اسراییل رفته بودند؛ و یا کمک مالی برای مرکز جهانی بهائی ارسال کرده بودند، متهم به حمایت از صهیونیسم و جاسوسی شدند. این درحالی است که تأسیس مرکز جهانی بهایی زمانی صورت گرفت که اصلاً اسرائیلی وجود نداشت؛ و دولت اسرائیل پایه‌گذاری نشده بود.[۲]

مرکز جهانی بهائیت در حیفا از آن جهت اهمیت دارد که رژیم ایران بهائیان ایران را به‌خاطر وجود این مرکز در اسراییل متهم به همکاری و جاسوسی برای این کشور می‌کند.[۴]

فریدون وهمن ادیب و استاد دانشگاه کپنهاگ، می‌گوید:

«تمامی رژیم‌های سیاسی معاصر، چه در دوره قاجار و چه در دوره پهلوی، هرگاه که حکومت به بحران درغلتیده و خود را در شرف تحول، دگرگونی و فروپاشی دیده، جامعه بهایی را به زیر ضرب برده است. هدف از این شگردی که با همکاری درباریان و روحانیان عملی می‌شده، منحرف کردن مردم از ستیز با حاکمیت و راه‌انداختن جنگ‌های مذهبی بوده است.»[۲]

تخریب گورستان بهائیان
تخریب گورستان بهائیان

تخریب گورستان بهاییان

سپاه پاسداران در روز ۱۱ اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۳، گورستان بهائیان در شیراز را تخریب و خاک‌برداری کرد. این گورستان در شیراز، از سال ۱۲۹۸میلادی، متعلق به بهائیان بوده است؛ و یک‌بار هم در سال ۱۳۶۳، از طرف حکومت جمهوری اسلامی مصادره و سنگ‌قبرها در آن زمان تخریب شدند. قبر ۱۰ زن بهائی نیز که در خردادماه ۱۳۶۲، در بحبوحه روزهای اعدام بهائیان به دار آویخته شدند، در این گورستان است. یکی از این زنان اعدام شده، مونا محمودنژاد دختر نوجوان ۱۷ ساله‌ی بهائی بود که اعدام او واکنش و خشم بسیاری را در جهان برانگیخت.

بر اساس گزارش جامعه بهائی، در فاصله‌ی سال‌های ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۰، دست‌کم ۴۲ گورستان مربوط به بهائیان در شهرهای مختلف ایران توسط نیروهای حکومتی مورد هجوم و حمله قرار گرفته است. گورستان بهائیان تهران نیز در اوایل دهه‌ی ۸۰، به‌صورت کامل تخریب و یک فرهنگ‌سرا در زمین آن ساخته شد.[۲]

دور جدید سرکوب بهائیان در سال ۱۴۰۱

جامعه جهانی بهائی در روز ۳۰ تیرماه ۱۴۰۱، اعلام کرد که در پنجاه روز گذشته رژیم ایران اقدام به بازداشت، تفتیش منازل و تعطیلی مشاغل ۶۴ شهروند بهائی کرده است؛ و این بیانگر تشدید سرکوب سیستماتیک نظام جمهوری اسلامی علیه شهروندان بهائی است. به دنبال این خبر در روز اول مردادماه، وزارت خارجه کانادا از آزار و اذیت بهائیان در ایران ابراز نگرانی کرد.[۶]

در بخشی از بیانیه‌ی جامعه جهانی بهائی آمده است:

«بهائیان بیش از ۴۴ سال است که به دلیل اعتقاداتشان سرکوب‌های مداوم را متحمل شده‌اند، اما موج کنونی آزارواذیت‌ها بیش از حد نگران‌کننده است. در چند هفته گذشته، بیش از ده‌ها بهایی دستگیر، محاکمه یا زندانی شده‌اند و به نظر نمی‌رسد این آزار و اذیت‌ها را پایانی باشد. آن‌چه ماه‌ها است درباره آن هشدار داده بودیم، اکنون در حال وقوع است.»

بر اساس منابع غیررسمی، بیش از ۳۰۰ هزار، شهروند بهائی در ایران زندگی می‌کنند؛ و در حال حاضر بیش از یک هزار شهروند بهائی در نظام جمهوری اسلامی در انتظار حکم دادگاه هستند؛ و شماری از آنان نیز دوران محکومیت خود را در زندان سپری می‌کنند.[۷]

در اوایل مردادماه ۱۴۰۱، خانه‌های ۶ خانواده بهائی در روستای روشنکوه ساری، به‌دست نهادهای دولتی نظام جمهوری اسلامی تخریب و زمین‌های تعداد دیگری از این شهروندان هم مصادره شده است. به‌تازگی بیش از صد نفر از بهائیان، یا دستگیر شده‌اند؛ و یا خانه‌هایشان مورد حمله قرار گرفته است.

فشار به اهالی روستای روشنکوه پیشینه‌ی طولانی دارد. در گذشته بهائیان روشنکوه بارها مورد هجوم قرار گرفته، زمین‌هایشان ضبط و منازلشان تخریب شده است. اما این‌بار این اقدام جمهوری اسلامی به دنبال هفته‌ها سرکوب مضاعف بهائیان صورت گرفت.[۸]

در نهم مردادماه ۱۴۰۱، بهائیان ایران با موج جدید بازداشت و احضار آنان مواجه شدند. ماموران حکومتی نظام جمهوری اسلامی در یان روز به خانه‌ی ده‌ها شهروند بهائی در شهرهای مختلف ایران حمله کردند.[۹]

ماموران امنیتی رژیم ایران در روز یکشنبه ۹ مردادماه به منزل و محل کار شماری از شهروندان بهائی در شهرهای مختلف از جمله تهران، شیراز، مشهد، ساری، گرگان، کرج و قزوین یورش بردند؛ و ضمن بازرسی کامل خانه‌ها و ضبط وسایل شخصی، عده‌ای از آنان را بازداشت و به مکان نامعلومی انتقال دادند.[۷]

وزارت اطلاعات نظام جمهوری اسلامی با انتشار اطلاعیه‌ای از دستگیری هسته مرکزی بهائیان خبر داد؛ و مدعی شده است که آن‌ها برای ترویج بی‌حجابی و آموزه‌های استعماری در مهدکودک‌ها مأموریت داشته‌اند.

جامعه بهائیان روز ۱۲ مردادماه ۱۴۰۱، به جامعه بین‌المللی فراخوان داد که نسبت به سرکوب بهائیان واکنش نشان دهند و پیش از آن‌که دیر شود، اقدام کنند.

دیان علایی، یکی از نمایندگان جامعه‌ی جهانی بهائی در سازمان ملل متحد می‌گوید:

«ما از همه می‌خواهیم که صدایشان را بلند کنند؛ و خواستار توقف فوری این اقدامات سرکوبگرانه باشند که در حال وقوع است. هر روز خبرهای جدیدی از آزار و اذیت بهائیان در ایران می‌رسد، خبرهایی که به روشنی نشان می‌دهد مقامات ایران در حال اجرای برنامه‌ای قدم به قدم هستند.»[۵]

موضع نهادهای بین‌المللی حقوق بشری

ارگان‌های بین‌المللی حقوق بشری نسبت به بازداشت گسترده و حکم‌های سنگین علیه شهروندان بهائی در ایران، رفتار رژیم اسلامی ایران را نقض سیستماتیک حقوق بشر می‌دانند. جامعه جهانی بهایی نیز در روز اول مردادماه ۱۴۰۱، با صدور بیانیه‌ای خواهان توقف سرکوب بهائیان در ایران شد.

آرش صادقی، فعال سیاسی و زندانی پیشین، در حساب تویتری خود با ذکر نام برخی از بازداشت‌شدگان، از دستگیری ۱۵ تن از شهروندان بهائی خبر داد.[۹]

کمیسیون مستقل ایالات متحده در امور آزادی مذهبی بین‌المللی روز پنجشنبه ۲۰ مردادماه ۱۴۰۱، با انتشار بیانیه‌ای سرکوب فزاینده و رو به گسترش اقلیت‌های مذهبی توسط جمهوری اسلامی ایران را محکوم کرد.

در این بیانیه به بازداشت ده‌ها شهروند بهائی و تخریب منازلشان در مازندران و هم‌چنین حمله و هجوم به زنان مخالف حجاب اجباری و دستگیری زنان معترض به این موضوع اشاره شده است.

اریک شاوم، کمیسر این کمیسیون مستقل و فراحزبی دولت فدرال، از دولت جو بایدن خواسته است که فشار بر دولت رژیم ایران را با هدف پایان دادن به سالیان متمادی آزار و اذیت بهائیان افزایش دهد. اریک شاوم هم‌چنین از کنگره ایالات متحده آمریکا خواسته است با تصویب لایحه دوحزبی، اذیت و آزار شهروندان بهائی توسط مقامات ایرانی را محکوم کند.

کمیسیون ایالات متحده آمریکا در امور آزادی مذهبی بین‌المللی، در گزارش سالانه‌ی ۲۰۲۲، خود به وزارت خارجه آمریکا توصیه کرده بود که رژیم ایران را به خاطر نقض سیستماتیک، مداوم و آشکار آزادی‌های مذهبی در عداد کشورهای دارای نگرانی ویژه تقسیم‌بندی کند.[۱۰]

وزارت خارجه انگلستان نیز طی بیانیه‌ای از موج جدید بازداشت شهروندان و رهبران جامعه بهائی و تخریب منازل و مصادره زمین‌های شهروندان بهائیان در روشنکوه مازندران ابراز نگرانی کرد.[۶]

وزارت اطلاعات رژیم ایران ضمن تأیید بازداشت شماری از بهائیان، مدعی شد که این افراد مستقیماً با کانون صهیونیستی موسوم به بیت‌العدل مستقر در فلسطین در ارتباطِ تشکیلاتی بودند. در بیانیه‌ی وزارت اطلاعات در رابطه با بازداشت شهروندان بهائی آمده است که:

«این افراد مأموریت‌های ترویج گسترده آموزه‌ای استعمارساخته بهاییت و نفوذ در محیط‌های آموزشی در سطوح مختلف و به‌طور ویژه مهدکودک‌های سراسر کشور داشتند؛ و ترویج سازمان‌یافته بی‌حجابی در ایران می‌کردند.»[۱۱]

مصادره اموال بهائیان

روال مصادره اموال شهروندان بهائی، توسط ستاد اجرایی فرمان امام، سازماندهی، مدیریت و هدایت می‌شود که زیر نظر سید علی خامنه‌ای فعالیت می‌کند. سازمان ملل متحد و ارگان‌های حقوق بشری در بیش از ۴۰ سال گذشته، نظام جمهوری اسلامی را به نقض گسترده‌ی حقوق شهروندان بهائی متهم کرده‌اند.[۱۱]

نفرت‌پراکنی و شعارنویسی علیه بهائیان
نفرت‌پراکنی و شعارنویسی علیه بهائیان

دیان علایی نماینده‌ی جامعه جهانی بهائی در سازمان ملل متحد، پیش از این در ژنو گفته بود:

«مصادره املاک بهائیان توسط ستاد اجرایی فرمان امام مرحله‌ای جدید و بسیار نگران‌کننده در آزار و اذیت بهاییان ایران است که نشان می‌دهد این سرکوب‌ها را بالاترین سطوح رهبری ایران برنامه‌ریزی می‌کنند... رهبران ایران با به فقر کشاندن و آواره ساختن بهائیان در حال انباشت ثروت برای خودند».[۷]

نفرت‌پراکنی علیه بهائیان

به گفته‌ی بهائیان ایران، کارزار نفرت‌پراکنی و تبلیغاتی رژیم ایران که بیش از چهار دهه پیشینه دارد، وارد مراحل جدیدی شده و پیچیدگی و مقیاس آن شدیداً افزایش یافته است. جامعه جهانی بهائی با انتشار بیانیه‌ای به ارگان‌های بین‌المللی و کشورهای گوناگون فراخوان داده بود که رژیم اسلامی ایران را برای کارزار نفرت‌پراکنی علیه بهائیان محکوم و بازخواست کنند.[۱۱]

منابع