جنایات رضاشاه به روایت تاریخ

جنایات رضاشاه به روایت تاریخ، عنوان کتابی است منتشرشده از سوی انتشارات سازمان مجاهدین خلق ایران که به بررسی سیاست‌ها، رفتارها و اقدامات سرکوبگرانهٔ رضاشاه پهلوی (۱۳۰۴–۱۳۲۰ خورشیدی) می‌پردازد. نویسنده یا نویسندگان کتاب با نگاهی انتقادی و مبتنی بر روایات تاریخی، چهرهٔ رضاشاه را نه به‌عنوان «پدر ایران نوین»، بلکه به‌عنوان «بنیان‌گذار اختناق نوین» معرفی می‌کنند. در کتاب، مجموعه‌ای از جنایات سیاسی و نظامی دوران او، از جمله کشتار عشایر و آزادی‌خواهان، سرکوب جنبش‌های مردمی، قتل روشنفکران و مخالفان سیاسی، تأسیس زندان قصر و رواج شکنجه، به تفصیل روایت شده است. همچنین به ریشه‌های وابستگی رضاشاه به قدرت‌های استعماری و عملکرد او در قبال نیروهای ملی و مذهبی اشاره شده است. هدف کتاب، بازخوانی تاریخی یک دوره سیاه از دیکتاتوری در ایران و نشان دادن پیوستگی تاریخی میان دستگاه سرکوب رضاشاهی و نظام‌های استبدادی بعدی در ایران است.[۱]

کتاب جنایات رضاشاه به روایت تاریخ
کتاب جنایات رضاشاه به روایت تاریخ

معرفی اثر

کتاب: جنایات رضاشاه به روایت تاریخ

ناشر: انتشارات سازمان مجاهدین خلق ایران

تاریخ انتشار: ۱۴۰۴/۰۷/۱۳

موضوع: تاریخ سیاسی ایران در دوره رضاشاه پهلوی

نوع اثر: پژوهش تاریخی – انتقادی

محتوای کتاب

۱. بنیان‌گذاری اختناق نوین

در این کتاب، نویسندگان با رد عنوان «پدر ایران نوین» که توسط حامیان حکومت پهلوی و «نئوفاشیست‌های بازمانده از دیکتاتوری شاه» به رضاشاه نسبت داده می‌شود، او را «پایه‌گذار اختناق نوین ایران» معرفی می‌کنند. به باور نویسندگان، نظام متمرکز، مبتنی بر شکنجه، زندان‌های مخوف و حذف مخالفان، از دورهٔ رضاشاه آغاز شد و الگوی آن در دهه‌های بعد، در دستگاه‌های امنیتی و قضایی حکومت‌های بعدی از جمله ساواک و وزارت اطلاعات ادامه یافت.

۲. نهادینه‌سازی سرکوب

از دید کتاب، یکی از پایه‌های اصلی دیکتاتوری رضاشاه تأسیس زندان قصر و گسترش شکنجه و سرکوب سازمان‌یافته بود. در این دوران، آزادی بیان و فعالیت سیاسی ممنوع شد و قدرت فوق‌العاده‌ای به چهره‌هایی چون سرپاس مختاری – رئیس شهربانی – واگذار گردید. نویسندگان کتاب میان ساختار سرکوب آن دوره و نظام‌های امنیتی بعدی مانند ساواک و وزارت اطلاعات پیوندی مستقیم برقرار می‌کنند.

۳. گزارش‌های تاریخی و منابع

کتاب به نقل از روزنامه باختر پس از سقوط رضاشاه اشاره می‌کند که «در دوران حکومت او هزاران زندانی در زندان قصر کشته شدند که بیشتر آنان از آزادی‌خواهان، روشنفکران و عشایر بودند». همچنین به نقل از دکتر تقی ارانی در دادگاهش آمده است:

«شکنجه‌گران گفتند رضاشاه فرمودند: آن‌قدر شکنجه بدهید که هرچه شما می‌خواهید اقرار کند. شکنجه به قصد کشت باشد. اگر هم مرد به درک…».

این روایت‌ها تصویر حکومتی را نشان می‌دهد که خشونت، رکن اصلی بقای آن بود.

۴. زندگی روزمره دیکتاتور

کتاب به شرح زندگی شخصی رضاشاه نیز پرداخته و بر اساس گزارش‌های تاریخی می‌نویسد:

«در برنامه روزانه‌اش، پس از خوردن صبحانه و کشیدن تریاک، ساعت ۷ صبح رئیس شهربانی را می‌پذیرفت و گزارش‌های جنایتکارانه در همین ساعت به عرض می‌رسید و اوامر سهمگین که احیاناً متضمن نابود ساختن عائله‌ها و افراد بی‌گناه بود، صادر می‌گردید».

۵. قتل و حذف روشنفکران

کتاب فهرستی از قربانیان سرشناس دوره رضاشاه را برمی‌شمارد، از جمله: فرخی یزدی، میرزاده عشقی، نسیم شمال، آیت‌الله مدرس و دکتر تقی ارانی. این چهره‌ها از شاعران، سیاست‌مداران و متفکران آزادی‌خواه بودند که به دست عوامل حکومتی کشته یا در زندان جان‌باختند.

۶. پیشینه نظامی و خشونت‌بار

در بخش دیگری از کتاب، پیشینه نظامی رضاشاه پیش از قدرت‌گیری بررسی می‌شود. او که در لشکر قزاق خدمت می‌کرد، در جریان سرکوب مجاهدان مشروطه و مبارزان جنگل نقش داشته و به «رضا ماکسیم» (به‌دلیل استفاده از مسلسل ماکسیم) شهرت یافته بود. کتاب می‌نویسد که او «در جنگ با مجاهدان جنگل مزدور باراتف روسی بود» و سر بریدهٔ میرزا کوچک‌خان جنگلی را از سوی خالو قربان به‌عنوان هدیه دریافت کرد.

۷. کشتار اقوام و عشایر

یکی از محوری‌ترین بخش‌های کتاب به سیاست سرکوب قومیت‌ها و عشایر اختصاص دارد. بر اساس این روایت:

  • رضاشاه عشایر لر را قتل‌عام و بازماندگان را زنجیر به دست به خراسان تبعید کرد؛
  • در خوزستان، بوشهر و بندرعباس، عشایر عرب و بختیاری سرکوب شدند؛
  • زمین‌های قشقایی‌ها غصب و به تبعید فرستاده شدند؛
  • در بلوچستان و ترکمن‌صحرا نیز کشتار و کوچ اجباری صورت گرفت.

۸. کشتار مسجد گوهرشاد

کتاب به واقعه کشتار مسجد گوهرشاد مشهد (۲۲ تیر ۱۳۱۴) اشاره می‌کند و آن را یکی از بزرگ‌ترین جنایات جمعی رضاشاه می‌داند. در این رویداد بیش از دو هزار نفر از مردم مشهد در اعتراض به سیاست‌های ضد دینی و فرهنگی حکومت کشته شدند.

۹. ثروت‌اندوزی و غارت

در کتاب آمده است که رضاشاه تا میانسالی اجاره‌نشین بود، اما در پایان حکومتش «۴۴ هزار سند و قباله زمین غصبی» بر جای گذاشت و ثروتی بالغ بر «۳۶۰ میلیون دلار» در بانک‌های خارجی داشت. نویسندگان این موضوع را نشانه‌ای از فساد و غارت ساختاری در نظام رضاشاهی می‌دانند.

۱۰. سقوط و بی‌اعتباری نهایی

در فصل پایانی، نویسندگان به سقوط رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ و اشغال ایران توسط متفقین می‌پردازند و می‌نویسند: «ارتش رضاشاه در جنگ جهانی دوم مانند تکه‌ای یخ آب شد و حتی یک سرباز به حمایت از او برنخاست». این عبارت نمادی از بی‌پایه بودن اقتدار نظامی رضاشاه و نارضایتی عمیق مردم از اوست.[۲]

جمع‌بندی

کتاب جنایات رضاشاه به روایت تاریخ تصویری تند و بی‌پرده از دیکتاتوری رضاشاه ارائه می‌دهد. هدف آن نه صرفاً ثبت رویدادهای تاریخی، بلکه تحلیل تداوم ساختارهای استبدادی در تاریخ معاصر ایران است. نویسندگان می‌کوشند نشان دهند که ریشه‌های شکنجه، زندان و اختناق سیاسی در ایران امروز را باید در دوران رضاشاه جست‌وجو کرد.

منابع