جنایت علیه بشریت

جنایت علیه بشریت به جرایم جدی اشاره دارد که بخشی از حمله گسترده یا سیستماتیک علیه جمعیت غیرنظامی است، بدون نیاز به وقوع در زمان جنگ. این مفهوم پس از جنگ جهانی دوم در دادگاه نورنبرگ شکل گرفت و در اساسنامه رم دادگاه کیفری بین‌المللی (ICC) در سال ۱۹۹۸ تعریف شد، شامل اعمال مانند قتل، نابودی، برده‌داری، شکنجه، تجاوز، و ناپدیدسازی اجباری. عناصر کلیدی شامل حمله گسترده یا سیستماتیک، دانش از حمله، و هدف‌گیری غیرنظامیان است. نمونه‌های تاریخی شامل هولوکاست نازی‌ها (۱۹۴۱-۱۹۴۵) است که شش میلیون یهودی را قربانی کرد و به عنوان جنایت علیه بشریت محکوم شد؛ نسل‌کشی رواندا (۱۹۹۴) که ۸۰۰ هزار توتسی را کشت؛ جنگ‌های یوگسلاوی (۱۹۹۱-۱۹۹۹) با پاکسازی قومی در بوسنی؛ بحران دارفور (۲۰۰۳ به بعد) با کشتار سیستماتیک غیرعرب‌ها؛ و آزار روهینگیا در میانمار (۲۰۱۷) که شامل قتل، تجاوز و سوزاندن روستاها بود. در مورد قتل‌عام تابستان ۱۳۶۷ در ایران، پرفسور جاوید رحمان، گزارشگر ویژه سازمان ملل، در گزارش ۲۰۲۴ خود آن را جنایت علیه بشریت (شامل قتل، نابودی، شکنجه، و ناپدیدسازی اجباری) و بالقوه نسل‌کشی طبقه‌بندی کرد، بر اساس فتوای روح‌الله خمینی که منجر به اعدام هزاران زندانی سیاسی، اغلب از اعضای مجاهدین خلق، شد. این جنایات تأثیرات بلندمدتی بر حقوق بشر داشته و دادگاه‌هایی مانند ICTY، ICTR و ICC برای پیگرد آنها تأسیس شده‌اند. مبارزه با مصونیت، مانند در مورد ایران، نیازمند مکانیسم‌های بین‌المللی است تا عدالت برقرار شود و از تکرار جلوگیری شود.

جنایت علیه بشریت
جنایت علیه بشریت

تعریف و عناصر قانونی

جنایت علیه بشریت به عنوان یکی از جدی‌ترین جرایم بین‌المللی، شامل اعمال غیرانسانی است که بخشی از حمله گسترده یا سیستماتیک علیه هر جمعیت غیرنظامی باشد، با آگاهی از حمله. این تعریف در ماده ۷ اساسنامه رم دادگاه کیفری بین‌المللی (ICC) در سال ۱۹۹۸ آمده است و شامل جرایمی مانند قتل، نابودی، برده‌داری، تبعید، شکنجه، تجاوز، آزار بر اساس نژاد، مذهب یا سیاست، ناپدیدسازی اجباری، و اعمال غیرانسانی مشابه است. این جرایم می‌توانند در زمان صلح یا جنگ رخ دهند، برخلاف جرایم جنگی که به درگیری مسلحانه محدود است.[۱]

عناصر کلیدی جنایت علیه بشریت شامل حمله گسترده (درگیر کردن تعداد زیادی قربانی یا منطقه جغرافیایی وسیع) یا سیستماتیک (سازمان‌یافته و طبق سیاست)، هدف‌گیری غیرنظامیان، و آگاهی مرتکب از زمینه حمله است. این مفهوم برای جلوگیری از مصونیت دولت‌ها در برابر جرایم داخلی طراحی شده و بر اساس حقوق بین‌الملل عرفی، همه کشورها را ملزم به پیگرد می‌کند.[۱]

تاریخچه مفهوم

مفهوم جنایت علیه بشریت اولین بار در اعلامیه ۱۹۱۵ متفقین در مورد کشتار ارامنه توسط عثمانی‌ها استفاده شد، اما به طور رسمی در دادگاه نورنبرگ (۱۹۴۵-۱۹۴۶) علیه رهبران نازی تثبیت شد، جایی که جرایمی مانند قتل و آزار یهودیان به عنوان جنایت علیه بشریت محکوم گردید. این دادگاه پایه‌ای برای حقوق کیفری بین‌المللی گذاشت.[۲]

پس از جنگ جهانی دوم، سازمان ملل در سال ۱۹۴۸ کنوانسیون نسل‌کشی را تصویب کرد، اما جنایت علیه بشریت در اساسنامه دادگاه‌های موقت برای یوگسلاوی (ICTY, ۱۹۹۳) و رواندا (ICTR, ۱۹۹۴) گسترش یافت، که جرایم جنگی و جنایت علیه بشریت را جداگانه تعریف کرد. اساسنامه رم در ۱۹۹۸ این مفهوم را جهانی کرد و ICC را برای پیگرد تأسیس نمود.[۲]

عناصر تشکیل‌دهنده

برای اثبات جنایت علیه بشریت، باید ثابت شود که عمل بخشی از حمله گسترده یا سیستماتیک است، نه جرایم منفرد. حمله گسترده به معنای مقیاس بزرگ است، مانند کشتار هزاران نفر، و سیستماتیک به معنای سازمان‌یافته توسط دولت یا گروه. مرتکب باید از زمینه حمله آگاه باشد.[۳]

عناصر شامل جرایم خاص مانند قتل (کشتن عمدی)، نابودی (قتل جمعی یا ایجاد شرایط منجر به مرگ)، و شکنجه (ایجاد درد شدید جسمی یا روانی) است. این عناصر در اسناد ICC تشریح شده و برای دادرسی ضروری‌اند.[۴]

نمونه‌های تاریخی: هولوکاست

 
هولوکاست

هولوکاست (۱۹۴۱-۱۹۴۵) یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های جنایت علیه بشریت است، جایی که رژیم نازی آلمان شش میلیون یهودی را از طریق اردوگاه‌های مرگ مانند آشویتس نابود کرد، همراه با آزار روماها، معلولان و مخالفان سیاسی. این جنایت سیستماتیک بود و شامل گازگرفتن، تیرباران و گرسنگی می‌شد.

در دادگاه نورنبرگ، رهبران نازی مانند هرمان گورینگ به جنایت علیه بشریت محکوم شدند، که این مورد پایه‌ای برای قوانین بین‌المللی شد. هولوکاست نشان‌دهنده اهمیت قصد سیستماتیک در این جرایم است.[۵]

نسل‌کشی رواندا

در نسل‌کشی رواندا (آوریل-ژوئیه ۱۹۹۴)، حدود ۸۰۰ هزار توتسی و هوتوهای میانه‌رو توسط شبه‌نظامیان هوتو کشته شدند، با استفاده از سلاح‌های سرد و تجاوز سیستماتیک. این حمله گسترده و سیستماتیک بود، تحریک‌شده توسط رسانه‌ها.

ICTR بیش از ۹۰ نفر را به جنایت علیه بشریت محکوم کرد، از جمله ژان پل آکایسو برای تشویق تجاوز. این مورد اولین بار تجاوز را به عنوان جنایت علیه بشریت شناخت.[۶]

جنگ‌های یوگسلاوی

در جنگ‌های یوگسلاوی (۱۹۹۱-۱۹۹۹)، پاکسازی قومی در بوسنی توسط نیروهای صرب، شامل کشتار ۸۰۰۰ مسلمان در سربرنیتسا (۱۹۹۵)، جنایت علیه بشریت بود. این اعمال سیستماتیک بودند.

ICTY رهبرانی مانند اسلوبودان میلوشویچ را محاکمه کرد و تجاوز را به عنوان شکنجه شناخت. این دادگاه پیشرفتی در زمینه‌ی حقوق زنان بود.[۵]

بحران دارفور

در دارفور سودان (۲۰۰۳ به بعد)، نیروهای دولتی و شبه‌نظامیان جانجاوید غیرعرب‌ها را هدف قرار دادند، منجر به کشته شدن ۳۰۰ هزار نفر و آوارگی میلیون‌ها. این حمله سیستماتیک شامل سوزاندن روستاها بود.

ICC عمر البشیر را به جنایت علیه بشریت متهم کرد، اما او فراری است. این مورد چالش‌های اجرای عدالت را نشان می‌دهد.[۷]

آزار روهینگیا در میانمار

در ۲۰۱۷، ارتش میانمار روهینگیا را هدف قرار داد، منجر به کشته شدن هزاران نفر، تجاوز و سوزاندن روستاها، و فرار ۷۰۰ هزار نفر به بنگلادش. این اعمال سیستماتیک بودند.

سازمان ملل آن را جنایت علیه بشریت نامید و ICC تحقیق می‌کند. ایالات متحده آن را نسل‌کشی شناخت.[۸]

قتل‌عام تابستان ۱۳۶۷ در ایران

 
قتل‌عام تابستان ۶۷- جنایت علیه بشریت

قتل‌عام تابستان ۱۳۶۷ در ایران، شامل اعدام هزاران زندانی سیاسی، اغلب از اعضای سازمان مجاهدین خلق، بر اساس فتوای روح‌الله خمینی بود که آنها را "محارب" نامید. کمیسیون‌های مرگ بدون محاکمه حکم صادر کردند.[۹]

پرفسور جاوید رحمان، گزارشگر ویژه سازمان ملل، در گزارش ۲۰۲۴ خود این رویداد را به‌عنوان جنایت علیه بشریت طبقه‌بندی کرد. او در این گزارش از عبارت "جنایات هولناک" استفاده کرد و آن را به‌ویژه در مورد قتل از طریق اعدام‌های خودسرانه و فراقضایی هزاران زندانی سیاسی، و شکنجه، آزار و اذیت، و ناپدیدسازی اجباری آنان به‌کار برد. از نظر او این یک نسل‌کشی بالقوه است.

وی هم‌چنین گفت این جنایت ادامه‌دار است، زیرا خانواده‌ها از مکان دفن بی‌خبرند، او آن را ناپدیدسازی اجباری می‌داند. گزارش او خواستار مکانیسم حسابرسی بین‌المللی شد.[۹]

تأثیرات و دادرسی بین‌المللی

جنایت علیه بشریت تأثیرات بلندمدتی بر جوامع دارد، مانند آسیب روانی و آوارگی. دادگاه‌های بین‌المللی مانند ICC برای پیگرد آنها حیاتی‌اند، اما چالش‌هایی مانند عدم همکاری دولت‌ها وجود دارد.

در مورد ایران، گزارش رحمان بر پایان مصونیت تأکید دارد و خواستار تحقیق سازمان ملل است. این موارد اهمیت حقوق بشر را برجسته می‌کند.[۱۰]

نتیجه‌گیری: اهمیت پیشگیری و عدالت

جنایت علیه بشریت نماد شکست جامعه بین‌المللی است، اما دادگاه‌ها و گزارش‌ها مانند گزارش جاوید رحمان امید به عدالت می‌دهند. پیشگیری از طریق آموزش و نظارت ضروری است تا از تکرار جلوگیری شود.[۹]

منابع