روح‌الله خمینی

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۲ دسامبر ۲۰۱۷، ساعت ۱۹:۴۲ توسط Ehsan (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

سید روح‌الله مصطفوی (متولد1مهرماه1281-فوت شده در 13 خرداد 1368) به سید روح الله موسوی خمینی شهرت دارد. او از مراجع تقلید به شمار میامد که فعالیت سیاسی چندانی تا پیش از 1340 نداشت . اولین واکنش سیاسی او مخالفت با حق رای زنان بود که ضمن قانون انجمن های ولایتی و ایالتی تصویب شد.[۱]

در 13 خرداد سال 1342 خمینی در مدرسه فیضیه قم یک سخنرانی اعتراضی و شدید اللحن داشت. وی به همین دلیل بازداشت شد[۲] . درسال 1343 پس از مخالفت با قانون کاپیتولاسیون به ترکیه تبعید میشود[۳] . وی در سال 1344 به نجف میرود.[۴]

از سال 44 تا 45 وی یک سخنرانی سیاسی داشت که بیشتر به مسائل منطقه پرداخته و حکام اسلامی را نصیحت کرد. از جمله در این سخنرانی آمده است: «بر سلاطين اسلام، بر رؤساي جمهور اسلام تكليف است كه دست برادري بدهند و حدود و ثغورشان را حفظ كنند»[۵]

در نیمه دوم سال چهل پس از شکل گیری مبارزه مسلحانه درایران از جمله سازمان مجاهدین و چریک های فدایی خلق ایران، خمینی حاضر به حمایت از هیچ یک ازین جنبش ها نشد.[۶] برخی این دوران را دوره انزوای او می دانند.

از سال 1346 تا سال 1350 خمینی مجموعا چهار موضع گیری داشت[۷] و پس از آن تا یک سخنرانی علیه جشن های 2500 ساله و شش سال بعد در مهرماه 1356 در برابر عده ای از طلاب نجف یک سخنرانی ایراد کرد که موضوع آن «هشدار نسبت بهن فوذ افكار التقاطي و برداشتهاي غلط از احكام سياسي عبادي قرآن»[۸] بود.

خمینی 16 سال پس از خروج محمد رضا شاه پهلوی از ایران در 12 بهمن 1357 وارد ایران شد. خمینی برخلاف وعده هایی که مبنی بر عدم مشارکت در سیاست و حاکمیت داده بود، با استفاده از موج حمایتهای مذهبی ومردمی، رهبری مطلق العنان ایران را بدست گرفته با هر گونه دگر اندیشی قاطعانه به مقابله برخواست. هواداران خمینی که در این دوران به سرکوب وحمله هجوم به مراکز احزاب و سازمانهای مختلف می پرداختند، به فالانژ ها معروف بودند.آنها معمولا دفاتر سازمانها و احزاب و میز کتابهایی را که جوانان در نقاط مختلف برای نشر عقاید و افکار خود براه می انداختند مورد حمله قرار می دادند.[۹]

در سی خرداد 1360 این درگیریها به اوج خود رسید.در این روز مردم و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران یک تظاهرات نیم میلیونی در تهران در اعتراض به سرکوب سیاسی برگزار کردند. این تظاهرات به فرمان شخص خمینی به گلوله بسته شد. سازمان مجاهدین خلق ایران این روز را پایان مبارزه مسالمت آمیز خود و آغاز مبارزه مسلحانه علیه خمینی اعلام کرد.[۱۰]

در این دوران بسیاری از جوانان و اعضا و هواداران احزاب و سازمانهای مختلف بخصوص سازمان مجاهدین خلق ایران به جرم فروش نشریه دستگیر و سپس بدون بازجویی و محکمه اعدام شدند. صادق خلخالی در مصاحبه ای میگوید که جوان 15 ساله ای را به جرم خواندن نشریه مجاهد در خیابان اعدام کرده است.[۱۱] همچنین دوران حکفرمایی خمینی با تحمیل محدودیت های مذهبی و ایدئولوژیکی بر جامعه همراه بود.

خمینی از همان ابتدای حکمرانی، تحریکات بسیاری علیه عراق را آغاز کرد. وی در پیامی شیعیان عراق را به قیام و سرنگونی صدام حسین دعوت کرده و در پیامهای دیگر، صدام را فردی باغی وفاسد نامید. وی همچنین نامه تبریک صدام حسین به مناسبت پیروزی انقلاب را با این آیه قرآن جواب داد که : السلام من اتبع الهدی

این نوع پاسخگویی بوضوح نوعی اعلان جنگ با کشور همسایه بود. امری که نهایتا به حمله صدام به ایران و تسخیر خرمشهر منجر شد. پس از 15 ماه صدام حسین خواهان آتش بس و اتمام جنگ شد اما خمینی حاضر به پذیرفتن نبود. وی جنگ را نعمت می دانست و بوضوح از آن به عنوان سرپوشی برای سرکوب داخلی و همچنین وضعیت نابسامان اقتصادی و سیاسی استفاده میکرد.

روح الله خمینی در سال 1367 خمینی دریک فتوای خونین فرمان اعدام 30 هزار زندانی سیاسی را صادر کرد.

خمینی در شب 13خرداد 1368 در بیمارستان به علت ایست قلبی فوت کرد. او در هنگام مرگ 87 سال سن داشت.

تولد و جوانی

خمینی در سال1320 هجری قمری (1279شمسی) در خمین متولد شد. مادرش هاجر دختر میرزا‌ احمد از اهالی همین شهر بود. پدرش مصطفی پسر احمد هندی بود که پیشتر ساکن کشمیر هندوستان بوده است. به گفته مرتضی پسندیده، برادر خمینی، پدر او در خمین شخص «بسیار بانفوذی بوده» و «خدمه و تفنگچی» داشته و «مشغول اداره امور مردم بوده است» وقتی که خمینی دو ساله بود، پدرش در مسیر سلطان‌آباد اراک مورد حمله یکی از همراهانش قرار گرفت و به‌قتل رسید. بعدها خانواده خمینی به دربار مظفرالدین‌ شاه شکایت می‌کنند و به عین‌الدوله ملتجی می‌شوند تا سرانجام قاتل را قصاص می‌کنند‌.

خمینی، دوران نوجوانی را در خمین گذراند. صرف و نحو و منطق را نزد برادر بزرگترش مرتضی پسندیده آموخت. از سال1338 قمری (1298شمسی) به‌ترتیب در حوزه‌های اصفهان و اراک و قم تحصیل می‌کرد. در سال1345 (1305شمسی) در حوزه قم سطوح عالیه آموزشهای آخوندی را به‌پایان رساند و در سال1355 (1315شمسی) در شمار آخوندهای مدعی اجتهاد بود. مهمترین استاد خمینی شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه قم، است که به‌گفته آخوند رضا استادی به ‌نوبه خود شاگرد شیخ فضل‌الله نوری بوده است.

خمینی در دوران رضا شاه و سکوت سیاسی

خميني در این دوران در حوزه علمیه مشغول تحصیلات حوزوی بوده و هیچگونه فعالیت سیاسی نداشت. در همین سالها و در آستانة سلطة كامل رضاشاه، نزديك به دو دهه از انقلاب مشروطه سپري شده بود. این دوران همراه بود با آغاز جنش گیلان، قیام خیابانی و پسیان و مبارزات تنگستانیها که مجموعا فضای جامعه آن روزگار ایران را ملتهب میساخت. در سال 1299 شيخ محمد خياباني در تبريز ب هشهادت رسيد و جنبش تنگستان سركوب شد، در سال 1300 كلنل پسيان جان باخت و ميرزاكوچك خان در كوههاي گيلان به شهادت رسید. رضاخان در همین وضعیت بود که در سال 1302 به نخست وزيري رسيد.[۱۲]

یکی از وقایع بسیار مهمی که در آن دوران به وقوع پیوست حادثه خونین مسجد گوهرشاد بود که بسیاری ازروحانیون آن زمان به آن اعتراض کردند اما روح الله خمینی هیچگونه موضوع گیری نسبت به این واقعه نداشت. «در اين واقعه، جمع كثيري از مردم بي گناه را قتل عام كردند وحدود يكصدنفر از روحانيون و افراد متنفذ را دستگير و عده يي از علماي بزرگ، نظير مرحوم آقا سيديونس اردبيلي و مرحوم آقازاده را به تهران آورده محاكمه نمودند.[۱۳]

اطرافيان خميني بسیار تلاش كرده اند كه براي سكوت او در دورة رضاشاه توجيهاتي بیاورند[۱۴] و في المثل در كتاب «نهضت امام خميني » گفته شده است: «امام خميني از آ نجا كه هماره از تدابير كافي و درايت و بصيرت سرشار برخوردار مي باشد، توانست با تاكتيك و نهانكاريها كه از دستورات و تعاليم زندة اسلام است و تقيه نام دارد، رژيم و كارشناسهاي داخلي و خارجي آن را غافلگير سازد.[۱۵]

خمینی در دوران محمدرضا شاه

اولین موضع گیری سیاسی روح الله خمینی

اولین مخالفت علنی خمینی با شاه، مربوط به انجمنهای ایالتی و ولایتی است که دولت وقت به‌ نخست‌وزیری اسدالله علم در تاریخ 16مهر1341 تصویب کرد. علت اصلی برآشفتگی خمینی این بود که در مصوبه مزبور برای نخستین‌بار به زنان حق رأی داده شده بود. در این مصوبه همچنین قید اسلام از شرایط انتخاب‌شوندگان و انتخاب‌کنندگان برداشته شده بود و در مراسم سوگند به‌جای قرآن گفته شده بود کتاب آسمانی .‌این دو‌ نکته نیز از موضوعات مورد اعتراض خمینی بود. او دراین رابطه گفته بود: «زنها را وارد کرده‌اید در ادارات، ببینید در هر اداره‌یی که وارد شدند آن اداره فلج شد. فعلاً محدود است. «علما» می‌گویند توسعه ندهید. به استانها نفرستید. زن اگر وارد هر دستگاهی شد، اوضاع را به هم می‌زند.‌ می‌خواهید استقلالتان را زنها تأمین کنند؟»[۱۶]

تلگرام های روح الله خمینی به شاه

در تاريخ 15 آبان 41 خميني تلگرام ديگري خطاب به شاه ارسال ميكند و از علم نزد او شكايت مي كند. آیت الله خمینی دراین تلگرام در عین ابراز شکایت ،‌اسدلله علم را خراب کننده چهره اعلیحضرت معرفی میکند. او همچنین کتب آسمانی غیر از قرآن را که در قانون کاپیتولاسیون، سوگند خوردن به آنها مجاز شمرده شده بود، ضاله معرفی میکند: [۱۷]

«آقاي علم تخلف خود از قانون اسلام و قانون اساسي اعلام و برملا نموده، آقاي اسدالله علم گمان كرده با تبديل كردن قسم به قرآن مجيد به كتاب آسماني ممكن است. قرآن كريم را از رسميت انداخت و اوستا و انجيل و بعضي كتب ضاله را قرين آن يا به جاي آن قرار داد.اين جانب به حكم خيرخواهي براي ملت اسلام اعليحضرت را متوجه ميكنم. به اي نكه اطمينان نفرماييد به عناصري كه با چاپلوسي واظهار چاكري و خانه زادي مي خواهند تمام كارهاي خلاف دين و قانون را كرده به اعليحضرت نسبت دهند و قانون اساسي را كه ضامن مليت و سلطنت است با تصوي بنامة خائنانه و غلط از اعتبار بيندازند.»[۱۸]

يكي از پيروان خميني در توضیح و توجیه لحن منعطف خمینی در نامه شاه مي نويسد:

«در مورد خودداري از حمله و اعتراض مستقيم به شخص شاه بايد گفت كه اين، در آن شرايط از ژرفنگري و دورانديشي امام خميني سرچشمه ميگرفته است. زيرا درست است كه كارگردان اصلي و طراح تمام تغيير و تحول ارتجاعي و استعماري در ايران شخص شاه بود… و بقيه جز مهر ههاي بي اراده و در دست شاه چيزي نيستند، ولي از آ نجا كه در آن اوضاع و شرايط امام خميني هنوز قدرت مردمي كافي در اختيار نداشت… نمي توانست به ميدان شاه برود و رسماً با او روبرو شود…[۱۹]

مواضع سیاسی روح الله خمینی بین سالهای 41 تا 43

پس از انقلاب سفید، خمینی به اظهار مخالفت با آن پرداخت. علت این مخالفت بیش از آن که سیاسی باشد به این دلیل بود که اصلاحات شاه مناسبات سرمايه داري وابسته را در جامعه برقرار ميكرد در حالی که طبقه آخوندها در جامعه مدافع مناسبات مادون سرمایه داری و فئودالیزم بودند.[۲۰]

پس از رفراندومی که شاه در 6 بهمن ماه 1341 برگزار کرد،آیت الله خمینی، آیت الله گلپایگانی و عده دیگر از آخوندها اطلاعیه ای علیه انقلاب سفید صادر کردند. این اطلاعیه شش بند داشته که هر شش بند آن در مورد حق رای زنان بود.در این اطلاعیه تصريح شده است كه «دخالت زنان در انتخابات يا اعطاي حق زنها يا وارد نمودن نيمي از جمعيت ايران در جامعه و نظاير اين تعبيرات فريبنده… جز بدبختي و فساد و فحشا چيز ديگري همراه ندارد.[۲۱]

عصر روز 15 خرداد 1342 پس از قیام خونینی که مردم در آن روز برگزار نمودند خمینی یک سخنرانی شدید اللحن علیه انقلاب سفید، حق رای زنان و ... داشت

او در این سخنرانی به مقابله جویی با حکومت پرداخته و از دستگاه حوزه و آخوندها در مقابل حکومت شاهنشاهی دفاع میکند.

« امروز به من اطلاع دادند که بعضي از اهل منبر را برده اند در سازمان امنيت و گفته اند شما سه چيز را کار نداشته باشيد، ديگر هر چه مي خواهيد بگوييد، يکي شاه را کار نداشته باشيد، يکي هم اسرائيل را کار نداشته باشيد، يکي هم نگوييد دين در خطر است. اين سه تا امر را کار نداشته باشيد، هر چه مي خواهيد بگوييد. خوب اگر اين سه تا امر را ما کنار بگذاريم، ديگر چه بگوييم؟! ما هر چه گرفتاري داريم ازاين سه تاست تمام گرفتاري ما... اينها نمي خواهند صغير و کبير ما موجود باشد »

خمینی در این سخنرانی نیز حدود مقابله جویی خود را حفظ کرده و میگوید:

«اي آقاي شاه! اي جناب شاه! من به تو نصيحت مي کنم ؛ دست بردار از اين کارها. آقا! اغفال دارند مي کنند تو را. من ميل ندارم که يک روز اگر بخواهند تو بروي، همه شکر کنند»

همین سخنرانی منجر به دستگیری خمینی میشود. او مدت دو ماه د زندان بسر می برد

تبعید به ترکیه و نجف

خمینی در نجف.jpg

در 4آبان 43 وي در سخناني كه عليه قانون كاپيتولاسيون ايراد كرد، با تدريس معلمان زن در مدارس پسرانه و تدريس معلمان مرد در مدارس دخترانه مخالفت مي كند: «اگر نفوذ روحانيون باشد، نمي گذارد دختران عفيف مردم در مدارس، زير دست جوانها باشند زنها را به مدرسه پسرانه و مردها را به مدرسه دخترانه بفرستند و فساد به راه بيندازند .

او همچنین علیه حق مصونیت اتباع آمریکایی اعتراض اینچنین اعتراض میکند:

«استقلال ما را فروختند، … عزت ما پايكوب شد، عظمت ايران از بين رفت، عظمت ارتش ايران پايكوب شد… اگر يك آشپز آمريكايي مرجع تقليد شما را در وسط بازار ترور كند زيرپا منكوب كند، پليس ايران حق ندارد جلوي او را بگيرد، دادگاههاي ايران حق ندارد محاكمه كنند… بايد برود آمريكا… اگر شاه ايران يك سگ آمريكايي را زير بگيرد، بازخواست مي كنند اگر چنان چه يك آشپز آمريكايي شاه ايران را زير بگيرد، مرجع ايران را زير بگيرد،… هيچ كس حق تعرض ندارد...»

پس از این سخنرانی خمینی به ترکیه تبعید و پس از مدت کوتاهی به نجف رفت. او در نجف اساسا فعالیت سیاسی نداشت. در این فرصت وی کتاب تحریر الوسیله را نوشت که از ضروریات برخورداری از رتبه مرجعیت بود.این کتاب البته در اصل حاشیه ای بر رساله ای به نام وسیله النجاة است که توسط سید ابوالحسن اصفهانی نوشته شده است.

مواضع خمینی در سالهای 50 تا 57

خمینی در سال 1350 یک سخنرانی علیه جشنهای 2500 ساله شاه داشت. همچنین سخنرانی دیگری که مربوط به ایران نبود. وی پس از آن به مدت شش سال خاموشی گزید و هیچ اظهار نظری از وی مشاهده نشد . این سالها مقارن با اوجگیری مبارزه رادیکال سازمانهایی مثل مجاهدین و چریکهای فدایی با شاه بود، نقش خمینی را بسیار کمرنگ میکرد. وی همچنین حاضر به حمایت از آنها در برابر شاه نشد. حمید روحانی از اعضای دفتر خمینی در نجف در این باره مینویسد: بسیاری از افراد را می شناسم که بر این اعتقاد بودند که دیگر نقش امام در مبارزه و در نهضت به پایان رسیده است و امام با عدم تأیید مجاهدین درواقع شکست خود را امضا کرده است. این افراد باور داشتند که امام از صحنه مبارزه کنار رفته اند . خمینی همچنین در مهرماه 56 یک سخنرانی برای طلاب نجف داشت که در آن برداشت های نوگرا و مشخصا مجاهدین را به لحاظ تئوریک هدف قرار میداد . او در سخنرانی خود گفت: حالا يك دسته يي پيدا شده كه اصل تمام احكام اسلام را مي گويند براي اين است كه يك عدالت اجتماعي پيدا بشود؛ طبقات از بين برود. اصلاً اسلام ديگر چيزي ندارد ، توحيدش هم عبارت از توحيد در اين است كه ملتها همة به طور عدالت و به طور تساوي با هم زندگي بكنند؛ يعني، زندگي حيواني علي السواء، يك علفي همه بخورند و علي السواء با هم زندگي كنند و به هم كار نداشته باشند؛ همه از يك آخوري بخورند… مي گويند:اصلاً مطلبي نيست اسلام آمده است كه آدم بسازد يعني يك آدمي كه طبقه نداشته باشد ديگر؛ همين را بسازد؛ يعني حيوان بسازد. اسلام آمده است كه انسان بسازد، اما انسان بي طبقه. در دیماه 1355 جیمی کارتر با شعار حقوق بشر در آمریکا به ریاست جمهوری رسید. براساس جمعبندي كميسيون سه جانبه، برژينسكي رئيس و تئوريسين كميسيون مزبور به اين نتيجه رسيده بود كه تلاش مردم براي كسب حقوق خود، «اوضاعي انفجاري »پديد آورده و بنابراين «كاري كه ايالات متحده مي تواند بكند، كوشش براي انداختن تحول از مسير آشوب و هرج و مرج، به مسير انتقال منظم است .محصول این تغییر باز شدن فضای سیاسی در ایران پس از بازگشت شاه از سفرش به آمریکا بود.

در همین دوران بود که خمینی در سخنرانی به مناسبت مرگ پسرش مصطفی آخوندها را به استفاده از فرجه ای که پیدا شده فراخواند:

«امروز يك فرجه پيدا شده.

من عرض ميكنم به شما يك فرجه پيدا شده. اگر اين فرجه پيدا نشده بود، اين اوضاع امروز نمي شد در ايران. اگر الان غنيمت بشمارند اين را اين فرصت است. اين فرصت را غنيمت بشمارند آقايان. بنويسند ، اعتراض كنند الان نويسند ههاي احزاب دارند مي نويسند، امضا مي كنند، اشكال مي كنند، … شما هم بنويسيد… امروز روزي است

كه بايد گفت و پيش مي بريد. و من خوف آن دارم كه خداي نخواسته اين فرجه از دست برود… خوب ما ديديم كه چندين نفر اشكال كردند… امضا كردند و كسي هم كارشان نداشت... »

التزام به قانون

خميني پيوسته قانون اساسي رژيم را تأييد مي كرد.در سالهاي 41 و 42 بيشترين اعتراضش، از قضا به آن بود كه چرا قانون اساسي و به خصوص اصل دوم متمم قانون اساسي كه به آخوندها حق نظارت برمجلس را مي دهد، اجرا نميشود. از آن به بعد نيز پيوسته به همين قانون استناد مي كرد. حتي در يك سخنراني كه در دهم خرداد 57 در نجف داشت، ميگفت: آيا اينها به قانون اساسي عمل م يكنند؟… انتخاباتشان روي موازين قانون است؟ وكلايشان شرائط قانوني دارند؟… » خميني همچنین مي گفت: «آزادي مال مردم است، … خدا آزادي داده به مردم، اسلام آزادي داده، قانون اساسي آزادي داده به مردم … در همين سخنراني تصريح مي كرد كه قانون اساسي را قبول دارد به شرط آن كه متمم آن هم در نظر گرفته شود.

با اين حال، هرچه از سال 57 سپري ميشد، خميني در برابر قاطعيت انقلابي تود ه هاي مردم دريافت كه ديگر نمي تواند به دفاع از قانون اساسي ادامه بدهد. بنابراين رويه و عقيده خود را در اين زمينه نيز به كناري نهاد.

سفر به پاریس

خمینی در پاریس .jpg

روح الله خمینی پس از سالها اقامت درنجف سرانجام تصمیم به خروج از عراق گرفت. وی در ابتدا قصد کویت کرد اما کویت او را نپذیرفت. وی سرانجام با مصلحت اطرافیان تصمیم به سفر به فرانسه گرفته و در روز 14 مهر وارد پاریس شده و در نوفل لوشاتو(حومه پاریس) مستقر شد. سفر خمینی به فرانسه معمولا با این دلیل ذکر شده است که بدلیل محدودیتهای اعمال شده از طرف شاه و مخالفت خمینی با سکوت سیاسی انجام شده است. با اینهمه به نظر می آید که این سفر چیزی نبود که شاه به آن متمایل باشد چرا که خمینی را در مرکز توجهات بین المللی قرار میداد. محمود دعایی از همراهان خمینی در عراق در این رابطه میگوید: «بعدها از گزارشها معلوم شد كه در آن موقع، بين رژيم عراق و ايران دو تصميم متناقض وجود داشته است. رژيم ايران اصرار داشت امام از عراق خارج نشوند؛ زيرا با خروج از عراق و رفتن ايشان به كشور ديگر، كه ايران با آنها چنين تعهدي نداشت، كنترل و مراقبت امام بر ايشان مشكل مي شد… در این رابطه ژيسكاردستن، رئيس جمهور وقت فرانسه نيز هنگامي كه در شهريور سال 1377 به تهران سفر كرده بود، در مصاحبه با روزنامة توس تصريح كرد: «خميني به محض ورود به فرانسه در فرودگاه تقاضاي پناهندگي سياسي كرد » و « شاه از من خواست به او رواديد بدهم و مراتب امنيتي و حفاظتي در مورد آي تالله خميني را از سوي دولت فرانسه تأمين كنيم… شاه براي من پيغام داد كه كوچكترين مشكلي براي آيت الله خميني به وجود نياوريم و حتي ب هسفير من گفت اگر دولت فرانسه مقدمات پذيرايي و آسايش او را فراهم نكند، او دولت فرانسه را هرگز نخواهد بخشيد

از جمله مواضع سیاسی او در پاریس میتوان به مصاحبه وی با خبرنگار کیهان انجام داد:

خبرنگار: حضر ت آيت الله، ممكن است خطوط اصلي حكومت اسلامي را در ز مينه هاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي بيان بفرماييد؟

خميني: اينها اموري نيست كه بتوانم آن را براي شما تشريح كنم. اسلام هم آزادي خواهد داد و هم به اقتصاد توجه خواهد كرد.

خبرنگار: منظورم اين است كه در حكومت اسلامي ملي شدن صنايع قطعي خواهد بود؟

خميني: آن هم بايد مورد مطالعه قرار گيرد.

خبرنگار: آيا فكر مي كنيد گروههاي چپ و ماركسيستهايي كه در ايران هستندآزادند؟

خميني: اگر مضر به حال ملت باشد جلوگيري مي شود و اگر نباشد، فقط اظهار عقيده باشد، مانعي ندارد.

خبرنگار: نقش زنان در حكومت اسلامي چه خواهد بود؟

خميني: الان وقت اين حرفها نيست.

خبرنگار: روزنامة مالكيت در حكومت اسلامي و به خصوص مالكيت ارضي چگونه خواهد بود؟

خميني: اينها بعدها روشن خواهد شد.

خبرنگار: بعضيها مي گويند كه ما از زير چكمه استبداد به زير نعلين استبداد يرويم.

خميني: آنها عمال شاه هستند… ديكتاتوري در اسلام اصلاً وجود ندارد

همچنین خمینی در نوفل شاتو مذاکراتی با سران کشورهایی مثل آمریکا و فرانسه داشت.این مذاکرات با این هدف انجام میشد که سران این کشورها با بدست گرفتن حکومت توسط خمینی موافقت کنند. این مذاکرات و پیامرسانی ها معمولا توسط قطب زاده انجام می شد. از جمله یک هفته قبل از کنفرانس گوادلوپ وزارت خارجه از قطب زاده سوال میکند در صورتی که خمینی پیروز شود چه نوع سیاستهایی از جانب او اتخاذ خواهد شد .

روز 14 دي ماه زمامداران چهار كشور عمدة غرب، يعني آمريكا، فرانسه، انگليس وآلمان در جزير هيي ب هنام گوادلوپ در درياي كارائيب اجلاسي به منظور تعيين سياست خود در قبال وضعيت بحراني ايران تشكيل دادند. ابراهيم يزدي دومين وزير خارجة خميني در بارة اين مذاكرات در كتاب خود مي نويسد: ژيسكاردستن مي گفت: اگر شاه بماند ايران دچار جنگ داخلي خواهد شد. و كمونيستها نفوذ فوق العاده زيادي ب هدست خواهند آورد… و اين امر ممكن است زمينة دخالت روسها را فراهم سازد… آن چه اروپا احتياج دارد نفت ايران و ثبات منطقه است. خميني… هم خيلي غير منطقي نيست. واشينگتن بايد خود را با تغييرات سياسي تطبيق دهد… ژيسكار تأكيد داشت كه كارتر بايد با مخالفان تماس بگيرد نتيجة اساسي اين كنفرانس، دستيابي چهار كشور ياد شده به توافق بر سر باز كردن راه خميني بود.

تمایل آمریکا و سفیر او در ایران به خمینی

در فرداي كنفرانس گوادلوپ، يعني 18 دي ماه 57 ، دو نفر كه نمايندگان رسمي رئيس جمهور فرانسه بودند، در نوفل لوشاتو با خميني ملاقات كردند و گفتند كه حامل پيامي از جانب كارتر هستند. دربارة اين ملاقات وزير خارجة پيشين خميني مي نويسد:

«اين اولين باري بود كه نمايندگان رسمي شخص رئيس جمهور به ديدار امام مي آمدند و روشن بود كه بايد مسألة مهمي مطرح باشد… در اين ملاقات…بعد از تعارفات معمولي، يكي از آنها،

شروع به صحبت كرد و گفت: هدف از ديدار پيغامي است كه براي آيت الله دارند.اين پيغام از طرف پرزيدنت كارتر براي امام ميباشد. وي در مكالمه از پرزيدنت ژيسكاردستن درخواست نموده است كه اين پيغام را به شما برسانيم… به نظر پرزيدنت كارتر، احتراز از هرگونه انفجاري در ايران به نفع همه خواهد بود. خروج شاه قطعي

است و درآيندة نزديكي رخ خواهد داد. به نظر كارتر مناسب خواهد بود كه وضعيت را تماماً زير كنترل خود بگيريد تا آرامش باشد. آنچه لازم است بگويم اين است كه بدانيد كه خطر دخالت ارتش هست و وقوع اين خطر اوضاع را بدتر خواهد كرد. پرزيدنت كارتر آرزو دارد كه اين پيغام كاملاً مخفي و محرمانه بماند. يك وسيلة ارتباطي مستقيم با آيت الله بايد فراهم گردد تا مرتب در جريان حوادث گذاشته شويد.»

پاسخ خمینی به نمایندگان کارتر در کتاب کوثر که تایید شده بازماندگان خمینی است امده است اما بخشی ازین پاسخ به عمد حذف شد ه است که میتوان در کتاب ابراهیم یزدی آن را یافت :

خميني از جمله مي گويد:

«از رئيس جمهوركه در اين كنفرانس از تأييد كارتر از شاه مناقشه كرده است، تشكر ميكنم و ميل دارم كه كارتر را نصيحت كنند كه دست از پشتيباني اين شاه و اين دولت كه همه برخلاف قوانين است بردارند و به اين كودتاي نظامي تأييد نكنند و جلوگيري كنند تا ايران آرامش خود را به دست بياورد و چرخهاي اقتصاد به گردش درآيد و درآن وقت است كه مي شود نفت را به غرب و …صادر كند.»

البته خمینی به همین قول یعنی مراقبت و جلوگیری از فضای انفجاری تا آخرین روز یعنی 22 بهمن 57 وفادار بوده و فتوای جهاد صادر نکرد. صدور فتوای جهاد و مشروعیت به مبارزه مسلحانه اولا نقض قراردادهای نوفل لوشاتو بوده و ثانیا قدرت را بدست انقلابیون داخلی می انداخت که طبعا مورد نظر خمینی نبود .

همچنین سفير آمريكا از بررسي اوضاع به اين نتيجه رسيده بود كه روي كار آمدن خميني در مقايسه با شقوق ديگر بيشتر به سود آمريكاست. سوليوان اين نظر را در كتابش به اين صورت تئوريزه كرده است: «در 9نوامبر 1978 من طي گزارشي نظرات خود را به واشينگتن اطلاع دادم و توصي ههايي راجع به سياستهاي آيندة آمريكا در ايران به عمل آوردم. در اين گزارش كه عنوان آن را "فكر كردن به آن چه فكر نكردني است" نام نهادم، يك تصوير واقعي از اوضاع ايران براي مقامهاي مسئول واشينگتن ترسيم كردم. ب هطور مثال در اين گزارش نوشتم كه ثبات ايران تاكنون ب ردو پاية سلطنت و مذهب استوار بوده است. در 15 سال گذشته استحكام پاية سلطنت، ايران را بر سرپا نگاهداشته و اكنون كه پاية سلطنت سست شده، ناچار بايد اين ثبات با تحكيم پاية مذهب تأمين گردد ژنرال هايزر كه هنگام فرار شاه و آمدن خميني، در تهران ب هسر مي برد، دربارة نظرات سوليوان در جانبداري از خميني مي نويسد: «سوليوان به خميني نظر داشت… سوليوان فكر كرده بود كه خميني رهبري مانند گاندي است كه قدرت گرفتن او همراه با تغيير در حكومت به نفع آمريكا تمام مي شود. با اين فكر ترجيح ميداد سران ارتش كه به احتمال زياد جلو برنامه هاي خميني را سد مي كردند، كنار بروند سولیوان همچنین میگوید: درملاقاتهاي بعدي كه با شاه داشتم او هرگز از تماسهاي ما با مخالفان اظهار ناراحتي نمي كرد و حتي در ملاقاتهاي آخر غالباً د ربارة فعاليتهاي مخالفان سؤالهايي از من م يكرد و جمل هيي كه بيشتر به كار م يبرد اين بود كه از «دوستان ملايتان چه خبرداريد؟ در همین راستا هايزر ژنرال چهار ستاره، معاون سرفرماندهي پيمان آتلانتيك شمالي در تاريخ 14 دي 57 ، دفتر كار خود در اشتوتگارت آلمان را مخفيانه به سوي تهران ترك كرد.شاه در آخرين كتاب خود (پاسخ به تاريخ) زير عنوان «مأموريت شگف تانگيز ژنرال هايزر » م ينويسد: «در اوائل بهم نماه خبري حير تانگيز ب همن گزارش شد كه ژنرال پانويس هايزر چند روزي است در تهران اقامت دارد… رف توآمدهاي ژنرال هايزر همواره ازچند هفته قبل برنام هريزي م يشد، ولي اي نبار جنب هيي اسرا رآميز داشت… اندكي بعد روزنامة هرالدتريبيون چاپ پاريس به شورويها و ساير دول اطمينان داد كه ژنرال هايزر، نه براي تدارك يك كودتا ، بلكه براي جلوگيري از آن به ايران سفر كرد ه است .

شاه اضافه میکند:

بالاخره من يك بار ژنرال هايزر را به اتفاق سفير آمريكا، آقاي سوليوان ملاقات كردم. تنها چيزي كه مورد علاقة هر دو آنها بود دانستن روز و ساعت حركت من از ايران بود...

خمینی پس از ورود به ایران

پرواز به تهران

یکی از مسائل مورد توجه پرواز خمینی امنیت و تسهیلات آن بود. محسن رفیقدوست راننده ماشین خمینی در مسیر مهرآباد تا بهشت زهرا در مصاحبه ای خود را مسئول امنیت ورود خمینی معرفی میکند. او توضیح میدهد که دستیارش در تامین امنیت بروجردی بوده است و در این کار از کمک 50 نفر از«بچه های کار کرده و سلاح دیده» برخوردار بوده است. مطابق این مصاحبه کل تسلیحات این افراد تنها دو قبضه مسلسل بوده است. بسیاری بر این باورند که این ترتیبات امنیتی تنها ویترین جلویی صحنه راتشکیل میداد و ستاد و اقعی که آوردن خمینی از پاریس را هدایت میکرد ستاد مشترک ارتش شاه به فرماندی ژنرال هایزر معاون سرفرماندهی پیمان ناتو بود قره باغي در خاطرات خود مي گويد: « نخست وزير، شوراي امنيت ملي را براي بررسي ترتيب مراسم آمدن آقاي خميني دعوت نمود… آقاي بختيار به سپهبد مقدم و سپهبد رحيمي فرماندار نظامي تهران و رئيس شهرباني كشور تأكيد كرد كه اقدامات امنيتي لازم را در هنگام ورود آقاي خميني به موقع اجرا بگذارند و علاوه بر آن سپهبد ربيعي، فرمانده نيروي هوايي، را نيز پانويس مأمور امنيت پرواز و امور داخلي فرودگاه مهرآباد نمود.

روح الله خمینی در روز 12 بهمن در فرودگاه مهرآباد فرود آمد.

تشکیل دولت موقت

حكم انتصاب بازرگان به عنوان نخس توزير دولت موقت در تاريخ 15 بهمن 57 - 6ربيع الاول 99 - توسط خميني امضا شد و روز بعد در حضور خبرنگاران توسط هاشمي رفسنجاني قرائت گرديد. سپس ابراهيم يزدي ترجمة انگليسي آن را براي خبرنگاران خارجي خواند. خميني دراين حكم خطاب به بازرگان تصريح نمود: «ب هموجب اعتمادي كه به ايمان راسخ شما به مكتب مقدس اسلام و اطلاعي كه از سوابقتان از مبارزات اسلامي و ملي دارم، جنابعالي را بدون در نظر گرفتن روابط حزبي و بستگي به گروهي خاص مأمور تشكيل دولت موقت مي نمايم. با اینهمه دولت بازرگان کمتر یکسال سرپا بود و پس از آنکه خمینی پایبندی خود به تعهداتش مبنی بر انتقال آرام حکومت را به انجام رسانید و از ثبات حکومت اطمینان حاصل کرد وی را به کمک جریانی که توسط موسوی خوئینی ها هدایت میشد ، برکنار کرد.

تنظیم با احزاب سیاسی

خمینی پس از به قدرت رسیدن تمامی قولهای پیشین خود را زیر پا گذاشت و اجازه فعالیت به هیچ یک از احزاب و سازمانهای سیاسی نداد. طرفداران خمینی بطور مستمر دفاتر احزاب سیاسی بویژه مجاهدین را مورد حمله قرار میدادند. در آن زمان احزاب سیاسی چون مجاهدین و چریک های فدایی در فضای آزادی های موجود پس از انقلاب فعالیت سیاسی مسالمت آمیز داشتند.

خمینی در 19 اسفند در مورد رفراندوم جمهوری اسلامی گفت:

«جمهوری اسلامی“ نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم» ما اسلام را می‌خواهیم. ملت ما اسلام را می‌خواهند... ملت ما یک‌پارچه خواهان جمهوری اسلامی است... کمونیستها هم باید ”جمهوری اسلامی“ بخواهند... همه باید جمهوری اسلامی بخواهند... قلمها را بشکنید و به‌اسلام پناه بیاورید. آنها که می‌خواهند کلمه ”دموکراتیک“ را بر این عبارت اضافه کنند؛ آنها غربزدگانی هستند که نمی‌فهمند جاهل‌اند... جمهوری دموکراتیک یعنی جمهوری غربی یعنی بی‌بندوباری غرب»

آیت‌الله طالقانی در دومین نماز جمعه ماه رمضان در دانشگاه تهران در مورد حملات علیه سازمانها واحزاب میگوید «حمله به‌جلسات، میتینگها، کتابخانه‌ها و پاره‌کردن اعلامیه‌ها عملی غیراسلامی است... این کار به‌وسیله عناصر ناآگاه یا آلت دست انجام می‌شود»...

انقلاب فرهنگی(کودتای فرهنگی)

یکی از اقداماتی که خمینی برای سرکوب صدای احزاب سیاسی انجام داد انقلاب فرهنگی بود که مخالفین خمینی آنرا کودتای فرهنگی می نامند . در اول ارديبهشت سال ۱۳۵۹مهلت سه روزه شورای انقلاب به گروه های سياسی، برای تخليه دفاتر خود در دانشگاه ها به پايان رسيد.

از آنجا که دانشگاه ها در آن زمان محل نشو و نمای سازمانها و احزاب سیاسی بودند به این ترتیب خمینی میخواست با تعطیل کردن و تصفیه دانشگاه ها هرگونه صدای مخالف را خاموش کند. تهاجم به دانشگاهها در29 فروردین ماه 1359 از دانشگاه تبریز آغاز شده و سپس در دانشگاههای دیگر انجام شد. تمامی دانشگاههای کشور تا سال 1361 تعطیل بوده و دراین مدت بسیاری از دانشجویان و اساتید دانشگاه اخراج یا دستگیر شدند.صادق زیبا کلام که به همراه عبدالکریم سروش خود از دست اندرکاران اجرایی کردن انقلاب فرهنگی بوده است بعدها در مورد آن میگوید:

اتفاق بدی هم افتاد و آن تصفيه های هولناک سياسی و عقيدتی بود .... صد ها تن از اساتيد دانشگاه ها به جرم اين که طرفدار حکومت نيستند و يا دارای انديشه اسلامی نبودند متاسفانه از دانشگاه اخراج شدند. اين اساتيد سرمايه های اين مملکت بودند. اينان کسانی بودند که از بهترين دانشگاه های آمريکا و اروپا فارغ اتحصيل شده بودند. شوک عظيمی از دست دادن اين اساتيد به پيکر دانشگاه وارد کرد. . علاوه شمار زيادی از دانشجويان به دليل هواداری، همکاری و يا عضويت در گروه هايی که به عنوان گروه معاند و مخالف نظام توصيف می شدند، مثل پيشگام، چريک های فدايی خلق، توده ای، سازمان مجاهدين خلق، از تحصيل محروم شدند

صادق زیبا کلام اضافه میکند:

اين دليل ديگری بود که من را به اين نتيجه رساند که اصل تمام آنچه ما انجام می داديم نمی توانسته درست باشد و آنچه به نام انقلاب فرهنگی صورت گرفت به نفع، انقلاب، اسلام، نظام و ايران نبود...

جنگ هشت ساله با عراق

آغاز گر نظامی جنگ اگر چه عراق بود اما یکی از جنبه‌های مغفول در موضوع جنگ هشت ساله، نقش آیت‌الله خمینی در تحریک دولت وقت عراق به تهاجم نظامی به ایران است

در 28 آذر ماه 1359 روح الله خمینی در دیدار با ستاد بسیج شهرستانها صراحتا مردم عراق را به قیام و سرنگونی صدام دعوت میکند.او در سخنانی میگوید:

«ملت ها موافق با ما هستند و آنكه مخالف با ماست دولتها و امثال دولتها هستند مثل دولت عراق، دولت عراق دولتی است كه یك عده نظامی آمده اند و دور هم نشسته اند و خودشان هرچه می خواهند می كنند، این صدام حسین عقلش هم عقل درستی نیست و پوسیده است... ارتش اینها از همین مسلمانها، از همین اهل سنت هستند، از همین شیعه ها هستند- خب ارتشی كه از مسلمین است قیام می كند.... ملت شریف عراق خودش را از چنگ اینها بیرون بیاورد. این ارتش عراق باید همانطور كه در ارتش ایران وقتی فهمیدند او (شاه) دارد با نهضت اسلام و اسلام جنگ می كند، همانطور كه قیام كردند و ارتش ملحق شد به مردم ، ارتش عراق هم باید همین كار را بكند... چرا ارتش عراق نشسته اند و كسی كه مخالف با اسلام و مخالف با قوانین اسلام و مخالف با قرآن است از او تبعیت می كنند... ارتش عراق باید توجه به این معنا داشته باشد كه اینها را خودش سركوب كند و خودش از بین ببرد... حرام است بر آنها كه یك قدم دنبال این شخص لعین باشند و باید قیام كنند...»

همچنین آیت الله منتظری نقل میکند که شعارهای تند ما منجر به آغاز شدن جنگ شد و این جنگ قابل پیشگیری بود.

ابراهیم یزدی در گفتگو با حسین دهباشی در این رابطه میگوید تلویزیون ایران در آن زمان سراسر تحریک عراق بود و دعایی سفیر وقت ایران در عراق در این رابطه اعتراض کرده و گفته بود چنانچه میخواهید بجنگید من در عراق نمانم!

با تمام این تفاصیل جنگ در روز 31 شهریور 1359 یعنی 4 سپتامبر 1980 بطور گسترده آغاز شد. هرچند مقامات عراقی معتقد بودند که جنگ از 4 سپتامبر با حملات توپخانه ای ایران به شهرهای مرزی عراق آغاز شده است.

فتوای اعدام زندانیان سیاسی

خمینی در سال 1367 در حالی که زندان های ایران مملو از زندانیان سیاسی بود فتوای قتل عام آنان را صادر کرد. این حادثه در تاریخ ایران با نام قتل عام 67 یا کشتار 67 نامیده میشود. در این واقعه به گفته سازمان مجاهدین و همچنین اعتراف سران جمهوری اسلامی از جمله رضا ملک معاون پیشین وزارت اطلاعات بیش از 30 هزار زندانی سیاسی اعدام شدند. فایل صوتی منتشر شده از آیت الله منتظری به جزئیاتی در مورد این قتل عام پرداخته است . در این فایل صوتی منتظری، عاملان این کشتار را جنایتکار مینامد.

متن فتوای خمینی:

«از آنجا که منافقین خائن به هیچ‌وجه به اسلام معتقد نبوده و هر‌چه می‌گویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها، از اسلام ارتداد پیدا کرده‌اند، و با توجه به محارب بودن آنها و جنگهای کلاسیک آنها در شمال و غرب کشور با همکاریهای حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنان برای صدام علیه ملت مسلمان ما، و با توجه به ارتباط آنان به استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند، محارب و محکوم به اعدام می‌باشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رأی اکثریت آقایان حجه‌الاسلام نیری دامت افاضاته و جناب آقای اشراقی و نماینده‌ای از وزارت اطلاعات می‌باشد، اگر‌چه احتیاط بر اجماع است، و همین‌طور در زندانهای مراکز استان کشور، رأی اکثریت آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب و یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازم‌الاتباع می‌باشد. رحم بر محاربین ساده‌اندیشی‌است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا، از اصول تردید‌ناپذیر نظام اسلامی ا‌ست. امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام، رضایت خداوند متعال را جلب نمایید. آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است، وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند «اشداء علی‌الکفار» باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا می‌باشد. والسلام.

روح‌الله الموسوی الخمینی»

آتش بس با عراق

در 27 تیرماه سال 1367 روح الله خمینی در یک اقدام غیر منتظره به آخرین قطعنامه سازمان ملل که به منظور برقراری آتش بس در 29 تیرماه 1366 صادر شده بود، پاسخ مثبت داد. خمینی خود ازین کار با نوشیدن جام زهر یاد کرده و اظهار میکند که دلیل اینکار را نمیتواند بگوید. سازمان مجاهدین خلق و به اعتراف برخی فرماندهان خلق علت پذیرش ناگهانی آتش بس توسط خمینی را آخرین عملیات مجاهدین با نام چلچراغ میداند. عملیاتی که در آن دولشکر زرهی جمهوری اسلامی از هم گسسته شده و رزمندگان ارتش آزادیبخش توانستند شهر مهران را به تصرف خود درآورند. آنها در این عملیات شعار میدادند: امروز مهران! فردا تهران! به گفته بسیاری از فرماندهان سپاه با توجه به از هم گستگی نیروی دفاعی جمهوری اسلامی بیم رسیدن مجاهدین به تهران در عملیات بعدی دلیل اصلی پذیرش آتش بس توسط خمینی بود تا به این ترتیب با بسته شدن مرزها فرصت را از مجاهدین گرفته و اجازه پیشروی بیشتر را از آنها سلب کند.

مرگ روح الله خمینی

در اواخر شب سیزدهم خرداد 1368 در تهران فوت کرد. علت اصلی مرگ او ایست قلبی اعلام شد. خوشنویس عضو گروه پرستاری از رهبر پیشین ایران میگوید: او در یک ماهه آخر حیات به سرطان معده مبتلا شده بود و در دومین تزریق داروی شیمی درمانی، دچار سکته وسیع قلبی شد و درگذشت.

پانویس