کاربر:Ehsan/صفحه تمرین3

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۷ فوریهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۳۴ توسط Ehsan (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

عاشورای مجاهدین نامی است که بر حادثه‌ی ۱۹ بهمن سال ۱۳۶۰ گذاشته شده است. در این حادثه نیروهای امنیتی و سپاه پاسداران رژیم ایران به چند خانه تیمی سازمان مجاهدین در تهران بطور همزمان حمله کردند.

در یکی از این پایگاهها که در زعفرانیه تهران قرار داشت، موسی خیابانی نفر دوم سازمان مجاهدین خلق ایران پس از مسعود رجوی و اشرف ربیعی همسر مسعود رجوی و تعدادی دیگری از مسئولان سازمان مجاهدین حضور داشتند. این خانه از ساعت ۱۲ شب با ایجاد حلقات پی‌درپی، محاصره شد. درگیری از ساعت ۵ صبح آغاز شد و چندین ساعت به طول انجامید. شدت درگیری به حدی بود که سپاه پاسداران از هلیکوپتر و موشک‌های آر پی جی برای حمله به این خانه استفاده کرد. درگیری تنها زمانی به اتمام رسید که مهمات افراد موجود در این خانه به اتمام رسید. وقتی پاسداران وارد خانه شدند هیچ کس زنده نبود و از این حادثه تنها چند کودک شیرخوار که در محل‌های امنی قرار داده شده بودند باقی ماندند.

زمینه‌های حادثه ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ - عاشورای مجاهدین

سازمان مجاهدین خلق در طی نزدیک به دو سال و نیم پس از انقلاب ضدسلطنتی در ایران فعالیت‌های مسالمت آمیز داشت. سازمان مجاهدین به قانون اساسی رأی نداد. از جمله به این دلیل که با اصل ولایت فقیه مخالف بوده و آنرا نوعی دیکتاتوری برمی‌شمرد. سازمان مجاهدین برخلاف برخی احزاب مارکسیست که تضاد اصلی جامعه را لیبرال‌ها و دشمن اصلی را امپریالیزم می‌دانستند معتقد بود تضاد اصلی آزادی و دشمن اصلی ارتجاع است.به همین دلیل در این سالها اعضاء و هواداران او مستمرا مورد حمله طرفداران خمینی قرار می‌گرفتند.[۱] حدود ۷۰ نفر از اعضاء مجاهدین در این دو سال و نیم کشته و هزاران تن مجروح شدند. مجاهدین تا ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ از واکنش متقابل به این حملات خودداری کردند. در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ مجاهدین از هواداران خود خواستند در اعتراض به سرکوب تظاهراتی در سراسر ایران برگزار کنند. در تهران نزدیک به نیم میلیون نفر در این تظاهرات شرکت کردند.[۲] این تظاهرات به فرمان روح الله خمینی به گلوله بسته شد. سازمان مجاهدین این روز را پایان مبارزه مسالمت‌آمیز و آغاز ورود به فاز مسلحانه اعلام کرد.

پس از ورود سازمان مجاهدین خلق ایران سازمان دفتر سیاسی این سازمان تصمیم به خروج مسعود رجوی از ایران می‌گیرد. مسعود رجوی،‌ موسی خیابانی نفر دوم سازمان مجاهدین خلق، همسر و کودک چند ماهه‌ی مسعود رجوی در ایران باقی ماندند.

در روز هفتم مرداد ۱۳۶۰ مسعود رجوی که سازمانش حدود یک ماه قبل روز ۳۰ خرداد را پایان امکان مبارزهٔ مسالمت‌آمیز و آغاز مقاومت سراسری اعلام کرده بود، تهران را با یک هواپیما از پایگاه یکم شکاری تهران به مقصد پاریس ترک کرد. این پرواز در حالی انجام شد که در سطوح بالای مجاهدین برای حفظ امنیت مسعود رجوی این روش مناسب‌تر تشخیص داده می‌شد که وی از راه‌های دیگری از کشور خارج شود. اما خروج با هواپیما به همراه رئیس جمهور وقت بنی صدر، می‌توانست تاثیر سیاسی عمیقی بر جامعه بین المللی در به رسمیت شناختن شورای ملی مقاومت داشت. به همین دلیل مسعود رجوی آنرا ترجیح داد. مهدی ابریشمچی از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین در این رابطه می‌گوید:

«خاطرم هست در یک جلسه مرکزیت که در منزل شهید علی زرکش تشکیل شده بود، همه اعضای مرکزیت ازجمله سردارخیابانی و شهید محمد ضابطی حاضر بودند. می‌خواستیم تصمیم‌گیری نهایی کنیم. بررسیهای انجام شده و ریسکها، نقاط قوت و نقاط آسیب‌پذیر طرح بررسی شده بود. اما ما نمی‌توانستیم تصمیم بگیریم. اگر جواب نه می‌دادیم، مصلحت عالیه راهگشایی سیاسی را چکار می‌کردیم؟ و اگر جواب مثبت می‌دادیم، ریسک روی جان مسعود را چه‌کسی می‌پذیرفت؟ به‌همین دلیل تمامی مرکزیت سازمان از مسعود خواست که به‌دلیل صعوبت این تصمیم‌گیری، هم از نظر ایدئولوژیک و هم به‌لحاظ سیاسی، حرف آخر را خودش بزند و طبیعی بود که او طبق سنت همیشگیش، آن قسمتی را که ریسک روی جان خودش بود، انتخاب کند».

از سی خرداد ۱۳۶۰ تا ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ به مدت ۸ ماه درگیری های مسلحانه میان چریک‌های مجاهدین و سپاه پاسداران هر روز و هر هفته جریان داشت. در این میان تعقیب و مراقبت‌های بسیار پیچیده با تاکتیکی مشهور به «عبدالله پیام» که وزارت اطلاعات رژیم ایران از ماموران ساواک آموزش گرفته بود،‌منجر به شناسایی خانه‌‌ای شد که در آن موسی خیابانی و اشرف ربعیی و تعداد دیگری از مجاهدین حضور داشتند. این خانه تیمی در زعفرانیه تهران قرار داشت.

شرح حادثه ۱۹ بهمن - عاشورای مجاهدین

پایگاهی که موسی خیابانی و اشرف ربیعی در آن حضور داشتند در زعفرانیه تهران واقع شده بود. این پایگاه از ساعت ۱۲ شب ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ مورد محاصره قرار گرفت. این محاصره تا کلیومترها اطراف خانه بصورت حلقه‌های تو در تو تا ساعت ۵ صبح تکمیل شد. در ساعت ۵ صبح ۱۹ بهمن اولین شلیک‌ها به سمت خانه آغاز شد. پاسداران و نیروهای نظامی با پاسخ و مقاومت بسیار سختی مواجه شدند. به گفته‌ی شاهدین دهها نفر از پاسداران در طول این درگیری‌ها کشته شدند و صدای آمبولانس تا دوردست‌ها بگوش می‌رسید. پایگاه مجاهدین از دهها طرف از جمله از پشت بام و پنجره‌ی خانه‌های اطراف با سلاح‌های نیمه سنگین و حتی موشک‌های آرپی جی مورد حمله قرار گرفت و هلیکوپتری نیز در آسمان مطنقه به پرواز درآمد.

درگیری ها حدود سه ساعت به طول انجامید و تنها زمانی فروکش کرد که مهمات نیروهای مجاهدین که در خانه بودند تمام شد. وقتی نیروهای امنیتی و نظامی وارد خانه شدند هیچ کس زنده نبود. تنها بازماندگان از این درگیری طولانی چند کودک بودند که در امکان امنی از جمله در حمام و کمد خانه پنهان شده بودند تا در جریان دستگیری‌ها آسیب نبینند. همچنین مدارک و اسناد موجود در خانه توسط مجاهدین سوزانده شده بود.

در این درگیری موسی خیابانی و اشرف ربیعی جان باخته و کودک چند ماهه‌ی مسعود رجوی به دست نیروهای امنیتی افتاد. اسدالله لاجوردی دادستان تهران در مصاحبه‌ی معروفی که از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شد، در حالی که این کودک را در بغل گرفته بود در کنار جسد مادر کودک ایستاده بود.

یک خاطره از همسایگان

اسامی شهدای حادثه‌ی ۱۹ بهمن ۱۳۶۰عاشورای مجاهدین

زندگی‌نامه برخی از شهدای عاشورای مجاهدین

تیرباران ۱۰۰ تن از مجاهدین به علت ادای احترام به جسد موسی خیابانی و اشرف ربیعی

سخنرانی مسعود رجوی در مورد عاشورای مجاهدین

«السلام علیکم یا انصار ابی عبدالله

سلام برتو ای اشرف و سلام بر توای موسی و سلام برهرمجاهدی که امروزبا شما و در رکاب شما خنده به لب به خاک وخون بیجان شد

به ابی انتم و امی تبتم

پدر و مادرم به فدایتان  باد

 و تابت الارض التی فیها دفنتم...

و چه پاک و پاکیزه شد خاکی که شما در آن مدفون شدید.

و فزتُ فوزاً عظیما

و رستگار شدید رستگاری بزرگ

فیا لیتنی کنت  معکم فافوز فوزا عظیما

کاش با شما میبودم، کاش با شما میبودم و رستگار میشدم....

شعار جمعیت (درود بر رجوی، مرگ بر خمینی)

به نام خدا وبنام خلق قهرمان ایران

 بنام ا شرف وبنام موسی

 بنام شهدای عاشورای مجاهدین، عاشورای 19بهمن

ازاینجا به خلق قهرمان ایران تا هرکجا که صدای من برسد(ایران رجوی رجوی ایران)

جنگ با خمینی جنـگی تمام عیاربود نه فقط ازنظرنظامی بلکه قبل ازهرچیزجنگ ایدئولوژیک .............. داستان آغشته به خون نسلی است که دائما بایستی بپردازد دائما بایستی فدا کند پیوسته باید ازعزیزانش دل بکند وپیوسته درس صبر و مقاومت بیاموزه. پیوسته بایستی پای حرفهایش بخوابد تا انتهای مسیر برود داستان یگانگی یکتایی ویکتا پرستی است ............ تا رسیدیم به روز موسی واشرف روز ذبح عظیم فدای بزرگ اما اما چه باک برای این نسل چه باک بقول قران

مثل آنهایی که درراه خدا انفاق میکنند دارایی ها وسرمایه هایشان را مثل دانه ای است که درخاک کشته باشید ازیک دانه هفت خوشه ودرهرخوشه صد دانه واگرخدا بخواهد درمواردی بازهم افزوده ترو مضاعف خواهد کرد چرا که خدا فزونی بخش وگسترش دهنده است وداناست»

پانویس

  1. نشریه مجاهد، ارگان سازمان مجاهدین خلق ایران
  2. ارواند آبراهامیان کتاب «مجاهدین ایران» صفحات ۲۱۸–۲۱۹