کاربر:دانا/صفحه تمرین
۴خرداد شهادت بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران
۴خرداد سال ۱۳۵۱ سالروز شهادت بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران میباشد.در این روز محمد حنیفنژاد، سعید محسن، علی اصغر بدیع زادگان و دوتن از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران به نامهای محمود عسگریزاده و رسول مشکین فام تیرباران شدند.
دستاوردهای انقلاب فوريه بودند. رهنمود لنين برای بلشويکها در اين مرحله عبارت بود از: نفوذ در شوراها، طرح شعارهای تند انقلابی، به دست گرفتن رهبری شوراها و هدايت آنها به سوی قيام مسلحانه.
طی چند ماه بلشويکها توانستند رهبری را در دو شورای بانفوذ پتروگراد و مسکو به دست گيرند. اقدامات دولت موقت به رهبری الکساندر کرنسکی برای رويارويی با اقدامات توطئه گرانه لنين و ياران بلشويک او ناکام ماند. کمونيست ها (حزب بلشويک) پرشمار نبودند، اما با تکيه بر شبکه فعالی از اعضای با ايمان، که لنين آنها را "انقلابيون حرفه ای" می خواند، قادر بودند تا ۲۵ هزار نفر را در پتروگراد مسلح کنند.
در شامگاه ۲۴ اکتبر بلشويکها در پتروگراد قيام مسلحانه اعلام کردند. "گاردهای سرخ"، دسته های مسلح کارگران، سربازان و روشنفکران به پادگانها و ادارات دولتی حمله بردند، مراکز حساس را به تصرف در آوردند و وزرای دولت موقت را در "کاخ زمستانی" دستگير کردند.
در پاسخ به فراخوان لنين و بلشويکها که شعار "تمام قدرت به شوراها" را طرح کرده بودند، "کنگره سراسری شوراهای روسيه" با بلشويک ها اعلام همبستگی کرد. شورای پتروگراد حاکميت کشور را به "شورای کميسرهای خلق" به رهبری لنين واگذار کرد. لنين در جلسه شورا نطقی هيجان انگيز ايراد نمود و به عنوان رئيس نخستين دولت سوسياليستی جهان زمام امور را به دست گرفت. او هدف دولت تازه را "حاکميت کارگران و دهقانان" و برپايی نظام سوسياليستی در روسيه اعلام کرد.
بلشويکها با قهر و خشونت، مقاومت رقبا و مخالفان خود را در هم شکستند و قدرت خود را گسترش دادند. آنها در عين حال توانستند با طرح شعارهای انسان دوستانه و عدالت خواهانه بسياری از روشنفکران و بخشی از لايه های محروم و ستم ديده را به سوی جنبش خود جلب کنند
شوراهای مردمی
شوراهای مردمی، به شوراهایی گفته میشود که توسط مردم بدون وابستگی به دولت تشکیل میشود و برای کمک به مردم به ویژه پس از فجایع طبیعی مانند سیل، زلزله، آتشسوزی و..میباشد.
قدمت شوراهای مردمی به انقلابات گذشته برمیگردد و در ایران در انقلاب مشروطه با نام مراکز غیبی فعالیت میکردند.
پس از فاجعه سیل سال ۱۳۹۸ در ایران مردم ایران به طور خودجوش اقدام به برپایی شوراهای مردمی کردند و کمک های خود را بدون کمک دولت، خودشان به دست مردم سیلزده رساندند.همچنین خانم مریم رجوی رییس جمهور برگزیده مقاومت در فراخوان به مردم ایران از آنها خواست، شوراهای مردمی را برپا کنند و به یاری هم میهنان خود بشتابند.
تباهی حاصل از سیل ویرانگر در کشور که محصول بلاواسطه عملکرد نظام جمهوری اسلامی طی سالها اشغال ایران است بسیار فراتر از آن چیزی است که در تصور بگنجد یا در کادر دوربین گزارشگران مردمی حاضر در صحنه جای بگیرد. جدای از خسارات مادی فراوان که جبران آن در نظام جمهوری اسلامی ایران غیرممکن و در یک حکومت دموکراتیک و برآمده از اراده مردم زمان بر است، جان باختن شمار زیادی از هموطنان را در پی داشت که متأسفانه هیچوقت جبران پذیر نیست. اکنون دیگر بر کسی پوشیده نیست که آنچه باران چند دقیقهای در شیراز را به سیلی مهلک با بیش از ۲۰۰کشته تبدیل کرد و گلستان، لرستان، ایلام، کرمانشاه و خوزستان را به زیر آب برد، نتیجه غارت و جنایت چند ساله دولت و نیروی تروریستی سپاه پاسداران آن بوده است. البته این فاجعه امری تازه در ایران تحت اشغال ملایان نبوده و نیست. از جنگ ۸ساله ضدمیهنی خمینی ساخته با تلفات سرسام آورش و کشتار و شکنجه و ترور بهویژه در دهه ۶۰ و سرکوب وحشیانه و خونبار قیام های مردمی طی دهههای ۷۰، ۸۰و ۹۰ که بگذریم، رویدادهای طبیعی همچون زلزله و سیل در سالهای گذشته نیز پیوسته فاجعه به بار آورده است. و هیچگاه خسارات و صدمات ناشی از این فجایع ظاهراً طبیعی توسط جمهوری اسلامی ترمیم و جبران نشد. بلکه جمهوری اسلامی بر رویهٔ ویرانگرش بیشازپیش پای فشرد. از دلایل آشکار حساسیت و هوشیاری مردم نسبت به این فجایع و نقش مخرب جمهوری اسلامی در بروز آنها طی بیش از یک سال گذشته و بهویژه از زلزله سرپلذهاب تا سیل اخیر، یکی گسست تمامعیار پیوندهای حاکمیت و ملت از طریق فقدان مشروعیت جمهوری اسلامی و دیگری رشد چشمگیر شبکههای اجتماعی و اعتبار و جایگاه آنها در برابر بیاعتباری رسانههای حکومتی و رسانههای یاریگرش در خارج کشور و البته روشنگریهای مقاومت ایران بوده است. از زمان شروع فاجعه سیل در گلستان، انگشت اتهام جامعه به سمت نیروی تروریستی سپاه و سیاستهای جمهوری اسلامی در زمینه جنگل خواری نشانه رفت و هر چند در ابتدا رسانههای جمهوری اسلامی و رسانههای یاریگرش در خارج کشور سعی کردند با نادیده گرفتن قضایا وضعیت را عادی جلوه دهند اما بازتاب ابعاد فاجعه توسط رسانههای مقاومت ایران و نیز نیروهای مردمی حاضر در صحنه، جمهوری اسلامی و حامیانش را بعد یک هفته ناگزیر به واکنش کرد. اما ورود مضحک و مشمئز کننده مهرههای جمهوری اسلامی به مسأله و گرفتن عکسهای یادگاری تنها بر خشم مردم دامن زد و هر چه رسانههای حکومتی و حامیانشان در خارج کشور تلاش کردند ولیفقیه و پاسداران تروریستش را از سیبل اتهام خارج کنند نتیجه معکوس بود بهطوریکه به دفعات شاهد بودیم که ورود هر یک از کارگزاران جمهوری اسلامی و پاسداران به مناطق سیلزده در گلستان و لرستان و خوزستان با واکنش خشم آلود مردم همراه بود. اما در مقابل بیتفاوتی ولیفقیه و جمهوری اسلامیش در قبال این فاجعه ملی، موج درخشانی از همیاری ملی در کمکرسانی و انعکاس واقعیتهای فاجعه شکل گرفت که نشان داد آنچه که جمهوری اسلامی ولایت فقیه طی چند دهه در ایجاد تفرقه و رواج بیاعتمادی میان مردم ایران انجام داده بود، باد هوا بوده است. از اینرو ناگزیر شد با گسیل نیروهای سرکوب به مناطق سیلزده به جای کمک به مردم در روند همیاریهای مردمی نیز خلل ایجاد کند.
تشکیل شوراهای مردمی
با بروز اولین نشانههای فاجعه ملی سیل در کشور، خانم مریم رجوی طی پیامی به تشکیل شوراهای مردمی فراخوان داد و به درستی اعلام کرد که تنها راه نجات مناطق گرفتار شده در این فاجعه، سازماندهی کمکهای مردمی در قالب همین شوراهاست. ارائه این راهکار ایدهای بسیار دقیق و کاربردی است از آنرو که جمهوری اسلامی ولایت فقیه که با سالها غارت و چپاول بانی اصل بروز این فاجعه بوده است هرگز نه میخواهد و نه میتواند کمکی به مردم زیان دیده کند، بنابراین در چنین شرایطی که هیچگونه امیدی به جمهوری اسلامی در عمل کردن به یکی از مسئولیتهای ذاتیاش یعنی حمایت از جامعه نیست، تنها راه جلوگیری از گسترش ابعاد مادی و غیر مادی این فاجعه همبستگی مردم است.طرح شوراهای مردمی نیز دقیقاً بر پایه این تحلیل ارائه شده است و متضمن ویژگیهای منحصر بهفردی است که در ادامه به آنها اشاره میشود:
همبستگی اجتماعی
همبستگی اجتماعی با هر مبنایی، در جوامع سنتی و مدرن از الزامات یک جامعه است و بهواسطه آن در ابعاد و جنبههای مختلف، یک جامعه را در کنار جوامع دیگر هویت داده و آنرا خود بسنده میکند. جمهوری اسلامیهای دموکراتیک که محصول اراده اکثریت مردم هستند عموماً هم محصول همبستگی اجتماعی اند هم از ظرفیتهای این خصلت جامعه در زمینههای مختلف بهرهمند میشوند. اما جمهوری اسلامیهای دیکتاتوری که نه محصول و برآمده از اراده مردم که جمهوری اسلامیهای تحمیلی بر مردم هستند و بقای آنها نه در حمایت اجتماعی بلکه با سرکوب و ارعاب است، همبستگی اجتماعی را بهمثابه یک شر بزرگ قلمداد میکنند و پیوسته از شکلگیری و تعمیق آن در هراسند. علت این است که برخلاف حکومتهای دموکراتیک که پیوندهای اجتماعی هم بهصورت عمودی میان نهادهای قدرت و ساختار اجتماعی، هم به شکل افقی میان مردم و گروههای اجتماعی برقرار است، در جمهوری اسلامیهای خودکامه و دیکتاتوری، از آنجا که ساختار قدرت در فقدان مشروعیت، پیوسته جامعه را یک تهدید بالقوه برای خود میداند، تلاش میکند به روشهای مختلف پیوندهای میان مردم و گروههای اجتماعی را که پایهٔ اتحاد اجتماعی است از هم بگسلد و آنها را تنها در یک پیوند عمودی، همچون ذرات پراکنده به خود مرتبط کند. برای اینکار نیز پیوسته با برجسته کردن تنوع قومی، زبانی، مذهبی، جنسی و طبقاتی و تبدیل آنها به تضادهای عمده، شکاف میان خود با جامعه را میپوشاند و در نزاع شکل گرفته در میان گروههای مختلف جامعه بهعنوان میانجی عمل میکند. اما در این حالت هم بیآن که نقش حل کننده تضاد و پر کننده شکاف اجتماعی را ایفا کند، طرفین تضاد را با افزودن دافعه دیگری به خود نزدیک میکند. این مکانیسم عمل دیکتاتورها را با شاهد مثالهای فراوان در ایران تحت اشغال ملایان بهخوبی میتوان مشاهده کرد. جمهوری اسلامی ولایت فقیه از ابتدا با برچسب زدن به قومیتها و ایجاد و تشدید شکافهای مذهبی و جنسی تلاش وسیعی کرد تا مانع شکلگیری اتحاد و همبستگی اجتماعی در جامعه ایران شود. هدف پنهان چنین سیاستی سرکوب بخشی از جامعه توسط بخش دیگر بود. اما فاجعه ملی سیل اخیر نشان داد که جمهوری اسلامی ولایت فقیه حتی در این سیاست بنیادی خودش نیز توفیقی نداشته است. موج حمایتهای مردمی از سراسر میهن در حمایت از هموطنان سیلزده و تشکیل شوراهای مردمی برای سازماندهی کمکها به سیلزدگان کابوسی بود که بیش از هر کدام از تبعاًت این فاجعه بر سر جمهوری اسلامی آوار شد. پیش از این در مقاله دیگری تحت عنوان "مغلطه سوریهای شدن" بیان شد که جامعه ایران واجد شاخصهایی تاریخی - اجتماعی است که هرگز سرنوشت سوریه را پیدا نخواهد کرد. یکی از آن شاخصها هویت تاریخی جامعه ایران، بهرغم تنوعات مختلف فرهنگی آن است. که آنها را برخلاف ملتهای مدرن اروپایی، بدون اجبار یک تشکیلات دولتی مدرن در قالب ساختار مدرن ملت، سازماندهی میکند. از اینرو با زوال یک دولت یا حکومت، جامعه سازمان دهی خود را حفظ خواهد کرد. از اینرو بود که در آن مقاله ادعای مهرههای جمهوری اسلامی از خاتمی و تاجزاده تا عبدی را یک مغلطه عنوان کرده بودم. همبستگی شکل گرفته در پس فاجعه اخیر نیز از جمله نشانههای آشکار وجود این شاخص در جامعه ایران است. با این توضیح فراخوان خانم مریم رجوی به تشکیل شوراهای مردمی بر مبنای چنین بینش و شناختی از ماهیت جمهوری اسلامی ولایت فقیه و پتانسیلهای تاریخی و اجتماعی جامعه ایران ارائه شد.
سازماندهی
یکی دیگر از ویژگیهای مهم و راهگشای شوراهای مردمی، سازماندهی نیروهای مؤثر اجتماعی و افزودن نرخ اعتماد اجتماعی است. شاخصی که پایه مقاومت در برابر دیکتاتوری ولایت فقیه بهشمار میرود. لازم به توضیح است که تمامی شاخصهای اجتماعی اعم از مشارکت، همبستگی و اعتماد اجتماعی، شاخصهایی عینی هستند که ضرورتاًً در یک واقعیت ساخت یافته عینی تحقق پیدا میکنند. در غیراین صورت مفاهیمی ذهنی هستند که بهمعنای واقعی موجودیت نخواهند داشت. وقتی از شوراهای مردمی سخن میگوییم در واقع تحقق عینی همان شاخصهای اجتماعی از طریق سازمان دهی آنهاست. فرض کنیم چیزی به نام همبستگی و اعتماد اجتماعی بهلحاظ ذهنی وجود داشته باشد. در اینصورت این شاخصها قرار است در کدام واقعیت ساخت یافته ظهور و بروز پیدا کنند؟ مثلاً شهروندان از فاجعه رخ داده متأثر هستند و قصد دارند که به کمک بشتابند. اگر این تمایل نخواهد در ساختار شورای مردمی کانالیزه شود تنها دو راه را برای بروز دارد: یکی اینکه کمکهای خود را به نهادهای حکومتی بسپارند، دیگر اینکه خود بهلحاظ فردی اقدام کنند. راه اول که تکلیفش روشن است. اعتمادی به جمهوری اسلامی و نهادهایش وجود ندارد و این را مردم در فاجعه سیل اخیر نشان دادند. و اما اگر خود شخصاً بخواهند اقدام کنند، با توجه به مشکل ارتباطی و مهمتر از آن کارشکنیهای جمهوری اسلامی بر سر راه کمکهای مردمی، روشن است که امکان زیادی برای مشارکت وجود نخواهد داشت. اما اگر همین احساس همبستگی خود را در یک شورای مردمی که قابلیت همافزایی توانها را نیز دارد، محقق کنند، آنگاه خصلت سازماندهی کننده این شوراها ضمن خلق راههای بدیع، ابتکارعمل را از جمهوری اسلامی و نهادهای غارتگر و سرکوبگرش خواهد گرفت. به جز این کار کرد اجتماعی، شوراهای مردمی در شرایط کنونی ایران که شرایطی انقلابی است، توانایی سازمان دهی مقاومتهای مردمی را نیز دارند. مسعود رجوی در یکی از پیام های پس از قیام سراسری دیماه ۹۶ به تشکیل شوراهای مقاومت فراخوان داد. باید گفت شوراهای مردمی دارای همان ساختار شوراهای مقاومت در ابعاد اجتماعی است. ساختاری که توان بالایی در سازمان دهی مقاومت انقلابی دارد و تور اختناق را راحتتر از حد تصور پاره میکند.
از روز ۲۶ اسفند ۹۷ در پی بارندگیهای شدید،بیش از ۲۰ استان ایران دچار سیل شدند.علت اصلی این سیلها سدسازیهای غیراصولی سپاه پاسداران و مدیریت غلط جمهوری اسلامی بود که برای چپاول بیشتر منابع طبیعی ایران را غارت کردند.
پروفسور پرویز کردوانی در گفتگو با «انتخاب» در واکنش به وقوع سیلهای سنگین در بخش های مختلف کشور اظهار داشت: ما در ایران از لحاظ آب در مضیقه هستیم و به همین دلیل باید از بارش باران خوشحال شویم و خدا شاکر باشیم. اما از آنجایی که ناکارآمدی مدیریتی در همه حوزه ها خودنمایی میکند، بارندگی های این چند روز دردسر ساز شده است.
وی افزود: این باران باریدن ها دلیلش گرم شدن زمین است که باعث شده بی نظمی به وجود بیاید و در نتیجه، جاهایی که کمتر بارندگی دارند هم این روزها شاهد باران های شدیدی باشیم. و به طوریکه در ۲۴ساعت اندازه یک سال باشد و کشور باران خیزی مثل ایتالیا در یک ماه و نیم گذشته در حسرت باران بماند. همچنین باید گفت، این بارندگی ها مقطعی هستند و اینطور نیست که بارشهای این چند روز را نشانه ای از پایان بحران آب بدانیم. پس باید آماده باشیم که از این اتفاق بهترین بهره را ببریم.
این جغرافیدان با اشاره به مشکلاتی که در شروع سال مردم شهرهای سیل زده دچارش شده اند، افزود: به قدری در مدیریت شرایط بد عمل میکنیم، این روزها نعمت خداوند برای ما عامل بدبختی و گرفتاری شده است و به جای اینکه مشکل آب را کم کند، مشکل آب را بیشتر کرده است.
کردوانی اضافه کرد: علاوه بر خسارتی که به کشاورزی و دامداری زده است، بستر خاک را کنده و به همین دلیل آب صاف وارد نمیشود و آب گل آلود جاری میشود که همین باعث میشود تا ماشین ها، آدم ها را با خود میبرد و همه چیز را نابود میکند. آب اینقدر گل و لای دارد که مثل ماست روسی می ماند که وقتی وارد مخزن سدها می رود، عمر سدها را کوتاه میکند. به همین دلیل در آینده اگر آبی هم باشد، نمیتوانیم ذخیره کنیم.
این استاد دانشگاه ادامه داد: الان سد دز که ۲۰۲متر ارتفاع دارد، حدود ۹۰مترش گل است و به همین دلیل نمیتواند آب را در خودش نگه دارد. بنابراین ظاهرا فکر میکنیم باران نعمت است که در واقع نیست. چون باران به دشت هایی که نشست کرده اند، نمیتواند نفوذ کند. جاهایی هم که آسفالت و سنگفرش است هم باران را نگه نمیدارند. این در حالی است که مسوولان میتوانستند کاری کنند که در این وضع کم آبی، سیل جاری نشود. فقط کافی بعد تا در ارتفاعات آبخیزداری کنند. یعنی در دامنه کوه دو کار اصلی انجام بدهند. اول اینکه جوی های عمود بر شیب را احداث کنند. همچنین در رودهای کوچک، سدهای کوچک میساختند که اولی به عهده وزارت کشاورزی و بعدی وظیفه وزارت نیرو است. اگر این کارها انجام میشد، دیگر شاهد این همه مصیبت نمی شدیم. همچنین اگر به جنگل ها رسیدگی میشد، باران به درخت پخش میشود و نمی افتد.
این جغرافیدان گفت: ممکن است بارندگی به قدری زیاد باشد که هم از دامنه آبخیز آب جاری شود و هم سدها پر شوند که باعث میشود، آب پر شود. در چنین حالتی لازم است، اول دشت تأسیسات تغذیه مصنوعی تعبیه شود تا آب به روستاها و خانه های مردم راهی پیدا نکند که این با تأسیس صدها استخر یا صدها چاه میسر است. اما چون وزارت نیرو از آب های زیرزمینی پولنمیگیرد، هیچ اقدامی را صورت نمیدهد.
پرویز کردوانی در ادامه اظهاراتش گفت: به خاطر اینکه آب ناشی از سیل های اخیر ذخیره نشد، حتما در آینده کمبود آب را تجربه خواهیم کرد و در نتیجه در کشاورزی هم شرایط مطلوبی را شاهد نخواهیم بود. چون وقتی سیل راه میافتد، ۲۰سانتی متر رویی زمین ها را از بین برده است که سیل خرابشان کرد.
همچنین باید گفت، سیل در ارتفاعات بیشترین خسارت را وارد میکند چون پوشش گیاهی ندارند. الان شاهدیم جنگل ها در اق قلا از بین رفته است. جنگل های شمال را هیرکانی میگویند که چون خاکشان پوشش نداشت، خسارت زیادی را به خود دیده اند.
وی با اشاره به سیل شیراز خاطرنشان کرد: سیل شیراز تصادفی بود که ظرف ۵ دقیقه بارندگی شدید باریده است و مردمی که به اشتباه در حال تماشا و فیلم گرفتن یا موبایل هایشان بودند، متاسفانه به حادثه دچار شدند. بنابراین شرایط هر جا با جای دیگر فرق دارد. حالا شهردار شیراز را مورد سوال قرار میدهند که شما با اعمال تغییر دروازه قرآن مقصرید که اینطور نیست و در واقع شرایط توپوگرافی منطقه به گونه ای است که در این حالت سطح رودخانه پست تر از سطح دشت است و آب را به سمت دریاچه هدایت میکند و کلا شرایط با آق قلا فرق میکند.
پرویز کردوانی در پایان سخنانش گفت: سیل باعث میشود تا عمر سدها کوتاه شود، چون از گل و لای در شده اند و در نتیجه آب کمتری را ذخیره میکنند. پس باید برای اینکه عمر سدها کوتاه نشود، راه کارهای لازم را انجام داد، چون در تداوم چنین شرایطی آب سدها کاهش پیدا کرده و حتی تمام میشوند و اوضاع به قدری بد میشود که تهران ۵۰ سال دیگر اب نخواهد داشت. برای جلوگیری از این بحران، باید سه کار مدنظر تصمیم گیران قرار بگیرد. اول آبخیزداری، دوم ایجاد سد رسوبی و در نهایت شست و شوی هیدرولیک آب سدها که با انجام این سه مورد میتوان به آینده ای پر آب امید داشت. در نهایت امیدوارم، مسوولان به جای اینکه فکر الان باشند، آینده نگری کنند تا از مشکلات پیشرو جلوگیری کنند.
ایران وارد دوره «ترسالی» نشده است
کردوانی جغرافیدان و فعال حوزه محیط زیست، خبری را که از قول وی در فضای مجازی مبنی بر پایان دوره خسکسالی و آغاز یک دوره ترسالی در ایران منتشر شده، تکذیب کرد و گفت: ایران همچنان در شرایط خشکسالی و کمآبی قرار دارد و بارشهای اخیر هم «اتفاقی» رخ داده است.
پرویز کردوانی در گفت و گو با ایسنا در خصوص خبری از قول وی که در آن گفته شده «خشکسالی ایران بعد از ۲۰ سال به اتمام رسیده و یک دوره ترسالی ۲۰ تا ۴۰ ساله را در پیش داریم» توضیح داد: من به هیچ وجه چنین چیزی را نگفتهام و یک کلمه از این خبر هم متعلق به من نیست.
وی درباره بارشهایی که اخیراً در کشور رخ داده است گفت: شرایط جوی ایران به دلیل گرم شدن کره زمین در کنار افزایش بارش در مناطق پرباران و کاهش بارش در مناطق کمباران بینظم هم شده است؛ در شرایط بینظمی ممکن است مثلاً در یزد که کمباران است ظرف یک ساعت به اندازه دو سال بارش رخ دهد.
کردوانی افزود: این بارشهایی که اخیراً در ایران رخ داده هم اتفاقی بوده است و تا زمانی که کره زمین گرم است ما در خشکسالی هستیم و نباید با این بارشها تصور کرد که خشکسالی تمام و آب و هوای ایران مرطوب شده است.
کردوانی در پایان اعلام کرد: امیدی که این بارندگیها ادامه داشته باشد نیست و ایران همچنان در شرایط کمآبی و خشکسالی خواهد بود
پروفسور کردوانی :علت بارش های سیل آسا گرم شدن زمین است
مسئولان میتوانستند کاری کنند که در این وضع کم آبی، سیل جاری نشود؛ فقط کافی بود در ارتفاعات آبخیزداری کنند
به دلیل اینکه آب سیل های اخیر ذخیره نشد، حتما در آینده کمبود آب را تجربه خواهیم کرد؛ در نتیجه کشاورزی هم شرایط مطلوبی نخواهد داشت
سیل باعث میشود تا عمر سدها کوتاه شود؛ با تداوم چنین شرایطی اوضاع به قدری بد میشود که تهران ۵۰ سال دیگر آب نخواهد داشت /
سيل، حاصل چهل سال حاکمیت ولایت فقیه
آخوندها در طول حکومت 40 ساله شان از چپاول، فساد و سرکوب و به هدر دادن دارائی های ملت ایران برای جنگ افروزی در خارج کشور از هيچ چيزي فروگذار نکرده و تمام زیرساختهای اقتصادی مملکت را ویران نمودهاند، به طوریکه کارشناسان جمهوری اسلامی علنا میگویند این جمهوری اسلامی برای بحرانهایش راه حلی ندارد. راستي چرا سيل همچون زلزله بعنوان بلاياي طبيعي بيشترين خسارات را به مردم ايران وارد ميكند؟ پاسخ آنرا مي بايست درحاكميت ننگيني جستجو كرد كه مردم ما با حاكميتي سراپا فاسد روبرو هستند و سران رژيم با كوهخواري، زمينخواري، جنگلخواري، رودخانه خواري و....بفكرغارت وچپاول بیشتر هستند و زندگي و سلامتي مردم اهميتي براي آنها ندارد. وعلت تبديل شدن يك باران به سيلی غيرقابل مهار، تنها به ناكارمدي مقامات حكومتي برنميگردد بلكه، به دزدي، چپاول جنگل ها، وغارت منابع ملي توسط آخوندها برميگردد.
ايران كشوري با 63 درصد خشكسالي حاصل سياست دزدان حاكم
طبق گزارشات كارشناسي مسولين رژيم ايران كشوري خشك محسوب ميشود. بخش اعظم مساحت ايران با پدیده خشکسالی انباشته و بلندمدت روبه رو است. بر اساس آمار منتشرشده و رسمی مرکز ملی خشکسالی، تهران و ۲۰ استان دیگر از خشکسالی شدید رنج می برند. صادق ضیائیان رئيس مركز ملي خشكسالي و مديرت بحران سازمان هواشناسي در مصاحبه با خبرگزاري حكومتي ايسنا در8 مرداد 97 گفت: «بر اساس شاخص ۱۲۰ ماهه منتهی به پایان تیر97، حدود ۹۷ درصد از مساحت کشور با درجات مختلف خشکسالی بلندمدت مواجه هستند که از این میان ۵.۵ درصد خشکسالی خفیف، ۲۸.۵ درصد دچار خشکسالی متوسط ،۵۰ درصد خشکسالی شدید و ۱۳ درصد با خشکسالی بسیار شدید را تجربه می کنند.» به این ترتیب ۶۳ درصد از مساحت ایران با خشکسالی بسیار شدید روبه رو است.
اين خشكي و بي آبي محصول سياست خطرناك وزارت نيرو و دزدان سرگردنه اين مملكت درطي چهل سال گذشته است، ازجمله اين سياست هاي مخرب مهار آب و ساخت سدهای غیرضروری به هرقيمت است.
در دوران دیکتاتوری سلطنتی تنها 13 سد در ايران ساخته شده بود اما تعداد سدهاي ساخته شده بعداز انقلاب 57 به بیش از 600 سد ميرسد. كه يكي از عوامل اصلي ايجاد سيل همين سد هاي بدون كارشناسي است که ساختار اقلیمی منطقه را بهمزده از یکسو باعث خشکسالی و نابودی مراتع و مزارع شدند و از طرف دیگر در دوران بارندگی، به علت ساخت و ساز در منطقه آبگیر پاییندست سد باعث سیل و ویرانیهای مرگبار شدند.
انحصار سدسازی ایران به دست سپاه پاسداران است
یک نکته مهم در این میان این است که تمام سدها از طرف وزارت نيرو، ازکار مشاوره و طراحی و نظارت را به شرکت "مهاب قدس" وابسته به قرارگاه خاتم الانبیا سپاه سپرده شده و ساخت سد را بدون بررسی آثار منفی آن، آغاز می کنند تا شرکت های وابسته درقبل آن چپاول و غارت كرده وجيب خود پر كنند. به گزارش ايسنا (رژيم) 12 فروردين 98 درسيل اخيرلرستان و زيرآب رفتن شهرپل دختر، معمولا و ماژين پرحجم شدن مسيلها و طغيان رودخانه كحيخان از سرريز شدن و يا شكسته شدن سدهاي سميره، سد مروك دورود، هاله، كزناز و متعاقب آن شكسته وتخريب شدن پل هاي كشكان، گاوميشان، افرينه و گپ بوده است.
چرا باران دركشوري خشك ناگهان به سيل ويرانگر تبديل ميشود؟
اگر پایهایترين عامل سيل يعني عامل طبيعي را كنار بگذاریم، دخيل بودن عامل انساني نقش عمدهاي در ايجاد سيل دارد ازجمله در سیل های مرگبار شیراز و گلستان و دیگر شهرهای ایران با توجه به اينكه از 27 اسفند 97 هواشناسي از وقوع سيل و بارش شديد درمناطق كشور را گزارش داده بود اما با نگاهی کارشناسی و مدیریت درست و مسولين دلسوز، در زمان بحران می شد خسارات همين سيل را هم كاهش داد.
انهدام پوشش گیاهی
درچند سال اخير عوامل انسانی در ايجاد وقوع سيل پس از اولين بارش بسيار دخيل بوده و هستند زيرا ايران اولین کشوری است که بتدريج پوشش گیاهی خودش را از دست داده است. پوشش گیاهی یك مسئله بسیار بسیار مهم برای جلوگیری از سیلابهای كوبنده مثل سیلابهایی که در ابتدای سال 98 جاری شد، ميباشد.
عامل دوم مسئله ساخت و سازهای بسیار بیرویه در مسیر رودخانههاست. حتی در مناطق سیل خیز در کنار رودخانهها و مسیلها انبوهی سازه مسکون و تجاری ساخته شده است مانند شيراز که ساختن اتوبان و يا بازار و... ساخت و سازهایی انجام شده که با ابتداییترین استانداردها هم فاصله دارد.
از دیگر عوامل تشدید کننده سیل باید از كوهخواري و ساختن ويلاهاي اشرافی در شمال تهران و
لواسانات و...نام برد.
علت ایجاد سیل
براساس آمار سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری، میزان وقوع سیل در ایران به روندی افزایشی رسیده. به گفته این سازمان در حدود ۷۰سال گذشته تقریبا ۵۵۹۰ فقره سیل در ایران رخ داده که حدود ۱۱۴۰مورد آن مربوط به دهه ۹۰خورشیدی بوده. از جنگلزدایی، تخریب مراتع، تبدیل آبخیزها و تالابها به مزرعه و دخل و تصرف غیرمجاز در حریم و بستر رودخانهها به عنوان برخي از دلایل وقوع سیل در ایران یاد شده است.
برآورد آماري از ميزان سيل و مرگبارترين آنها در حاكميت پليد آخوندي
براساس آمار سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری، میزان وقوع سیل در ایران به روندی افزایشی رسیده. به گفته این سازمان در حدود ۷۰سال گذشته تقریبا ۵۵۹۰ فقره سیل در ایران رخ داده که حدود ۱۱۴۰مورد آن مربوط به دهه ۹۰خورشیدی بوده است، كه اصلي ترين موارد آن بشرح زيراست:
1) تهران- مرداد1366: رگبار و تگرگ ناگهانی و سیلاب عظیمی که در کمتر از ۲ساعت از رودخانه گلابدره در شمال تهران به سمت تجریش جاری شد. سیلاب گل و لای و سنگ دامنه کوه را شست و به کوچه خیابانهای دربند و تجریش آورد. ۳۰۰نفر کشته شدند و خانهها و مغازهها خسارت دیدند؛ تا حدی که شکل میدان و سر پل تجریش بعد از بازسازی تغییر کرد. رسانههاي رژيم به نقل از مردم محلی آن را به ایجاد ۱سد موقت در مسیر رودخانه تجریش برای ساخت و ساز نسبت میدهند. ضمن اينكه تهران جز استانهای سيل خيز نيست
2) شيرازـ دي 1380: سیل در دی ماه سال ۸۰ جان ۱۱ نفر را گرفته بود اما با گذشت بیش از ۱۷ سال از این فاجعه، و با مشخص بودن علل سيل در بي عملي و بي كفايتي سرمداران رژيم نتوانستند از تكرار آن جلوگيري كنند.خبرگزاری حكومتي ایرنا در سال ۹۳ گزارشی را به نقل از «فرج الله رجبی» شهردار وقت شیراز درباره سیل دی ماه سال ۸۰ منتشر کرده بود که براساس آن از جمله عوامل جاری شدن این سیل «کاهش شیب رودخانه» و «تنگ بودن دهانه های پل» نسبت به دیگر مسیرهای رودخانه در محل حادثه عنوان كرده بود. خشک بودن بستر رودخانه در این شهر نیز از جمله مواردی بوده که مسئولان وقت شهرداری را در طی این سال ها به آسفالت کردن و ایجاد تاسیسات شهری در آن سوق داده است! به طوری که بنابر گزارشها تا سال ۹۳ حتی «بخشی از بستر این رودخانه، آسفالت شده و به عنوان کنارگذر -برای رفت و آمد خودروها-از آن استفاده می شده است!»
3) قم ـ فروردين 1388: بعد از چند سال خشکسالی، رودخانه« قمرود» به پارکینگ تبدیل شده بود و در 11 فروردین ماه با باران تند سیلاب در بستر رود خشک جاری شد و پارکینگ را با خود برد. تلفات هموطنان 6 نفر و مصدومين 38 نفر.
4) استان گلستان- مرداد1388: استان گلستان در شمال شرق کشور یکی از سیل خیزترین مناطق ایران است. در30سال اخير حدود ۱۳۰سیل جاری شده. یکی از مرگبارترین موارد مرداد ۱۳۸۰. شمار کشته شدگان دست کم ۴۰۰نفر اعلام شد. یکی از مهمترین عوامل سیل خیز بودن گلستان به گفته کارشناسان قطع درختان و جاری شدن آبهای سطحی از دامنه کوههاست.
5) سوادكوه استان مازندران ـ 1390: در دهه ۱۳۹۰ طغیان رود در سوادکوه در استان مازندران و فرو ریختن ساختمانهاي چند طبقه در كنار رودخانه. ساختمانهایی که اطراف بستر رودخانه ساخته شده بودند فرو ریختند. سیل ۲۸کشته و مفقود و دست کم ۵۰میلیارد تومان خسارت به جا گذاشت
6) آذرشهرـ 1396: یکی دیگر از سیلهای ویرانگر در شمال غرب ایران درآذرشهر فاجعه آفريد. بارش بیسابقه باران ظرف ۱روز در استانهای آذربایجان شرقی و غربی، کردستان، زنجان و مازندران؛ رودخانهها طغیان کردند. حادثهیی که به گفته سازمان مدیریت بحران حدود ۵۰کشته به جا گذاشت
7) شيرازـ دروازه قرآن، فروردين ـ 1398: یکی دیگر از سیلهای ویرانگر در شیراز كه تاکنون دست کم بيش از 150 نفر كشته و مفقود بر جای گذاشته است؛ دقيقاً محصول غارت وچپاول و يك عمل جنايتكارانه وضدمردمي برعليه مردم شيراز است. از جمله علل بالا بودن تلفات این سیل كه از طرف دادستان عمومی شیراز اعلام شده، عدم «لایروبی» این مسیر بوده است. درصورتيكه موضوع لايروبي نبوده بلكه جاده سازي درمسير دروخانه خشك و پر کردن مسیل کنار دروازه قرآن بوده است.
8) استانهای گلستان و مازندران و 25 استان ديگردر سراسركشور ـ فروردين 1398: به گزارش خبرگزاري حكومتي مهر ۷ نفر در گلستان، ۵ نفر در مازندران، ۳ نفر در خراسان شمالی، ۲ نفر در کهگیلویه و بویراحمد، یک نفر در کرمانشاه، یک نفر در خوزستان، دو نفر در لرستان، یک نفر در همدان و یک نفر سمنان فوت شدهاند. علاوه براين طبق گزارش شبكه خبر(رژيم) در 8 فروردين برآورد اولیه خسارات سیل فقط در مازندران بیش از هزار و سیصد میلیارد تومان است که نیمی از آن مربوط به بخش کشاورزی و دامی است، ميباشد.
سیل و پیشگیری
اینها نمونههایی از صدها مورد سیل در ۴دهه اخیر بوده که صدها قربانی گرفته و خرابی به بار آورده است. آیا وقوع اینگونه سیلها قابل پیشگیری است؟ وقوع سیل به ندرت ممکن است قابل پیشگیری باشد، اما قطعا ویرانگری آن قابل پیشگیری است. اما جمهوری اسلامی بدلیل ماهیت قرون وسطائی و ضدمردمي خود، نه میخواهد ونه میتواند كوچكترین مشكلی از مردم ایران را حل كند، بنابراین در جامعه ای كه بنا به اعتراف رسانه ها ومقامات جمهوری اسلامی بیش از 80 درصد از مردم ایران در فقر بسر می برند،
ريشه بحرانهاي طبيعي چون زلزله و سيل نه از «سهل انگاری دستگاه های متولی و غافلگيرشدن» بلكه دقيقا از ماهيت پليد ضدمردمي و دزد و غارتگرآن است.
نقش سپاه پاسداران و ديگرارگانهاي حكومتي در سيل قم و همچنين درسيل اخير شيراز ،گلستان، خرم آباد، خوزستان و گسترش ضايعات و قربانيان آن بويژه درشيراز و آق قلا(گلستان) نقش اصلي را داشتهاند. ازجمله ميتواند ساختن ريل قطار در زمينهاي كشاورزي آق قلا درگلستان به ارتفاع تا سه متر وبه طول 82 كيلومتر. كه خود اين ريل قطار مانع خروج آب به گرگانرود و دريا شده است.
با توجه به ضايعات گستردة سيل خبرگزاري حكومتي مهر در 8 فروردين 98 به نقل از محسن تيزهوش كارشناس ارشد محيط زيست نوشت:« با در نظر گرفتن هشدارهایی که اقلیم شناسان و پژوهشگران حوزه آب و محیط زیست طی دهههای اخیر دادهاند، به کار بردن جملههایی همچون «دوباره غافگیر شدیم» و یا این سیل ناشی از تغییرات آب و هوایی است، نه تنها خردمندانه نیست، بلکه به صورت مستقیم بر بیدانشی ما تاکید میکند. در مسیل های بسیاری ساخت و ساز انجام شده و رودخانههای فصلی تبدیل به مسکن و جاده شدهاند»
ضايعات و خسارتهای سيل فاجعهاي ملي و خارج ازتصور
جمهوری اسلامی آخوندی در طی چهل سال گذشته میلیاردها دلار درآمدهای نفت صرف سركوب داخلي و تروريسم كرده است اما اقدامی در جهت ایجاد زیرساختهایی برای ممانعت از اینكه استانهای كشور دستخوش سیلابهای ویرانگر نشوند، انجام نداده است.
ازطرفي رژيم تلاش ميكند كه خسارات واقعي جاني و اموال (از قربانيان سيل و خسارت به اموال مردم) را سرپوش گذاشته و بسيار کمتر جلوه دهد. جدولخسارتهای سيل که میبینید حاوی اطلاعاتی از خبرگزاريهاي حكومتي است. البته جمهوری اسلامی مطابق معمول تنها بخشي از خسارتها را گزارش كردهاند:
طبق گزارش اداره راهداري رژيم تا تاريخ 9 فروردين98 خسارتهای وارده به خطوط مواصلاتي و راههاي اصلي 1600 تا 2000 ميليارد تومان ميباشد. (تخريب 11 هزاركيلومتر راههاي ايران و تخريب 600 پل ) .
خسارتهای سيل
(گزارش اوليه)
............................................................................................
حاکمیت پليد آخوندي ترس از سيلاب قيام سراسرس ابعاد خسارات سيل را تا آنجا که به ضرر و زیان های وارده به جان ومال مردم برمیگردد کوچکنمایی میکند.
تمام باندهای جمهوری اسلامی از سيلاب بزرگتر و مصیبتی که سیاستهای ضدمردمی حاکمیت بر مردم وارد کرده است به خود مي لرزند. درصورتيكه تمامیت نظام است که باعث ایجاد این چنین خسارت سنگینی بر مردم و زیرساختهای کشور شده و سيل محصول چپاول وغارت چهل ساله بر مردم ايران است. دراين ميان سران رژيم از خامنه اي تا بقيه سردمداران دزد و فاسد سپاه پاسداران با مقصر دانستن اين باند وآن باند درنهايت خسارات را به گردن مردم ستمديده انداخته كه گويا مردم رعايت نكرده وخانههاي خود را ترك نكرده و به هشدارها توجه نكردند، اما به اذعان خود سردمداران رژيم در بسیاری از شهرهاي سيل زده تا روز وقوع حادثه هيچ اقدامي انجام نشده است.
بي عملي سران رژيم و دست روي دست گذاشتن، شركت در قتل عام وجنايت جنگي است
قبل از وقوع موج دوم سيل در استانهاي فارس، لرستان، خوزستان، بويراحمد، سه روز قبل آماده باش ازطرف هوا شناسي رژيم اعلام شده بود. اما رژيم درتمام مناطق احتمالي وقوع سيل به جز هشدار به مردم هيچ اقدام عملي براي تاسيس سرپناه، اسكان موقت، وارد كردن نيروي سپاه و ارتش درجابجايي مردم نكرد. درصورتيكه براي ممانعت از شركت مردم فارس در مراسم نوروزی پاسارگاد از چند روز قبل تمام راههاي ورودي به پاسارگاد را مي بندد، بالگرد و نيروي سپاه، نيروي انتظامي و تمام نيروهاي سركوبگر را وارد ميكند.
براي جابجايي مردم پلدختر، معمولان و ماژين چه كسي ميبايست اقدام ميكرد؟
اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیس جمهوری رژيم به جای توجه به هشدارهای هواشناسی و عبرت گرفتن از فاجعهای که در گلستان و شیراز بوقوع پیوست و بجای انجام آمادهسازیهای لازم برای مقابله با سیل یا ایجاد کمپهای ایمن و موقت برای اسکان مردم و انتقال آنان پیش از واقعه، درست يك روز قبل از سيل لرستان گفت:« سیلاب ها و بارندگی های جاری در کشور "نعمت" است كه "برای کشور منفعت هم داشته و از این بابت باید شاکر خداوند بود."
سليماني استاندار رژيم درايلام در 12 فروردين روز حادثه سيل لرستان در مصاحبه با شبكه يك رژيم گفت :«... دو تا پل در بخش ماژین داشت آن دو تا پل را هم آب برد و دسترسی ما به آنجا امکانپذیر نیست بالگرد هم چندین بار تقاضا کردیم….من عرض کردم حدود 19روستا، یک شهر و هفت کانون عشایری الآن گرفتار هستند بهطور کامل و هیچگونه امکاناتی ما نتوانستیم به آنها برسانیم..... من عرض کردم بالگرد میخواهیم که خدمات رسانی بکنیم ماتقریبا 24ساعت هیچگونه خدماتی از لحاظ پتو، چادر، غذا و وسایل و امکانات به این روستاها نرساندیم»
راستي اين همه تعلل دركمك رساني به مردم آيا جز اينكه ريشه درماهيت ضدمردمي و ضدانساني اين رژيم ستمكار دارد، مفهوم دیگری هم دارد؟ چرا 24 ساعت قبل از شروع بارندگي حتي يك بالگرد هم براي پلدخترو معمولان اختصاص داده نشد؟
خامنه اي كه تا قبل از موج دوم سيل بعنوان مسول اول تا آخر اين نظام فقط براي فاجعه شیراز (آنهم براي خالي نبودن عريضه چند كلمه به امام جمعهاش نوشته بود) در جلسه روز 13 فروردين 98 يك روز بعد از سيل لرستان با سران بي كفايت رژيمش با يك «بايد درماني» فرار به جلو کرد و گفت: «لایروبی رودخانهها»، «لایروبی سدها»، «آزادسازی حریم رودخانهها»، «آبخیزداری» و «حفظ مراتع و جنگلها» از «موضوعات بسیار مهم» در این زمینه است اما موضوع مهمتر پیشگیری از خسارات سیل باید از قبل پیش بینی میشد این حادثه باید یک درس عبرت باشد تا در طرحهای مختلف آینده از جمله سد سازیها، راه سازیها، احداث راه آهن، و عمران شهری، همه جوانب مختلف دیده و آیندهنگری لازم و جامع انجام شود».
غارتگران جنگلهای شمال را بشناسیم
اين «بايد درماني» خامنهاي سوت زدن درتاريكي شب از ترس سرباز کردن سيلاب خشم سراسري مردم ايران است چرا که همه مردم ميدانند ريشه همه اين بلايا از چهل سال غارت و چپاول زير سر خامنه اي و ستاد فرمان اجرايي امامش و خودش و قرارگاههاي وابسته به سپاه پاسداران است ازجمله:
بر اساس گزارش سازمان بازرسی کل کشور، ۷۰ درصد از جنگلهای استان گلستان در اختیار «شرکتها و نهادهای صاحب نفوذ» است. يك كارشناس محيط زيست رژيم گفت:« جلوی پارک ملی گلستان دیدم که تابلو زدهاند تمام عواید برداشت از این جنگل به حوزه علمیه گرگان اختصاص دارد.»، عوايد حاصل از جنگلخواري توسط سپاه پاسداران و امامان جمعه وجنايت در يك قسمت از جنگلهاي شمال (پارك ملي گلستان ) بشرح زير تقسيم شده است:
· حوزه علمیه گرگان ۴۷۰۱۳ هکتار،
· لشکر ۲۵ کربلای سپاه پاسداران ۱۳۰۰۰ هکتار،
· موسسه پیشگامان سازندگی ۸۶۹۰ هکتار
· آستان قدس ۹۹۱ هکتار از جنگلهای این منطقه را در اختیار دارند. عیسی کلانتری، رئیس سازمان محیط زیست قبلي رژيم گفته بود که ۶۰ سال پیش در شمال ایران ۲.۸میلیون هکتار جنگل وجود داشت اما اکنون به ۱.۳ میلیون هکتار رسیده است.
خامنهاي درشرايطي از حفظ مراتع و جنگل داري حرف ميزند كه زير دست او ستاد اجرايي فرمان امام غارتگرش ، بيش از500 شركت مثل اژدهاي هفت سر، طي سالها مشغول غارت مردم ايران است. و اين يعني دست داشتن درقتل عام طبيعت به مثابه قتل عام مردم ايران است.
اذعان به سوء مديريت هاي گذشته، نمك پاشيدن به زخم مردم سيل زده
روز سهشنبه13 فروردين خامنهاي در دیدار با مقامات دولت و فرماندهان سپاه گفت :«پیشگیری از ویرانیها و خسارات» سیل «باید از قبل پیشبینی میشد».
به گزارش خبرگزاري مهر(رژيم)، در 13فروردين 98علی ابراهیمی نماينده شازند در مجلس رژيم در جلسه شورای هماهنگی مدیریت بحران استان مرکزی که با حضور رئیس مجلس رژيم (لاريجاني) در اراک برگزار شد، گفت :«حوادث اخیر تجربهای شد بر تصمیمات اشتباهی که گذشتگان گرفته اند و برخی سو مدیریتها که هم اکنون اعمال میشود. نمیتوانیم باور کنیم طی سالهای گذشته همه ساخت و سازها در حریم رودخانهها بدون مجوز صورت گرفته، لذا کسانی که مجوز دادند، کسانی که اقدام به ساخت و ساز کردند و کسانی که برخورد نکردند باید شناسایی شوند.»
به گزارش ایسنا 13 فروردين ، علي مطهري نایب رییس مجلس رژيم گفت:« نکته دیگر این بود که برخی تصمیمات غلط در گذشته، در تلفات سیل تأثیر داشته مانند این که در دهه هشتاد مسیر رودخانه را در شیراز تبدیل به خیابان کردند. به نظر من باید آن پیمانکار و ناظر و مسئول مربوط پیدا و مؤاخذه شوند تا دیگران برای طرحهای جاری و آینده عبرت بگیرند.»
درهمين حال موسی خادمی، استاندار لرستان، در 13فروردين گفت :« مسدود شدن جاده ها باعث شده که امکان کمک رسانی به مردم در برخی شهرها وجود نداشته باشد. از جمله در شهر پلدختر ، راه های ارتباطی در روز گذشته قطع شده بود و بنا بر برخی گزارش ها، بعضی از ساکنان این شهر شب را روی پشت بام ها به صبح رسانده اند با توجه به «نبود راه های دسترسی و امکان ارتباط کامل مخابراتی» هیچ اطلاعات دقیقی از روستاهای سیل زده وجود ندارد. تقریبا تمامی روستاهای نزدیک رودخانه کشکان» نیز «به طور کامل» زیر آب رفته اند.
نگاه اولیه به ضایعات و خسارتهای سیل
وقایعنگار خسارتهای ناشی از سیل را در اینجا میتوانید ببینید. لازم به تذکر است که این آمار اساسا متکی به خبرهایی است که جمهوری اسلامی اجازه انتشار آنها را در رسانههایش داده و به همین علت، یک آمار حداقلی است که نیاز دارد با گزارشهای مردمی تدقیق و تکمیل گردد.
ارائه این گزارش تنها برای آشنایی با گستره و عمق فاجعه سیل و ضایعات آن در نگاه اول است و به معنی تایید آن نیست.
وقايع نگار گزارش اوليه از خسارات سيل در شهرها و مناطق سيل زده از لابلاي مطبوعات حكومتي
صفی قلی اشرفی در سال1340 در سرخه حصار کرج به دنیا آمد. پدرش محمد ولی اشرفی «پیر» و رهبر پیروان طریقت اهل حق بود. او از همان آغاز در سرخه حصار کرج در میان مردمی که پیرو طریقت اهل حق بودند به خوشنامی معروف بود.
صفی قلی اشرفی، در جریان انقلاب 1357 در ایران، دانشجوی دانشگاه تهران بود و همانجا بود که با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد. او در جریان انقلاب فعالیت میکرد و پس از انقلاب مانع بازپس گرفتن سلاحهایی شد که مردم از پادگانها مصادره کرده بودند. پس از آن نیز فعالیت گستردهیی در میان اهالی سرخه حصار به هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران و برای معرفی اهداف سازمان انجام داد. صفی قلی جوانان طریقت اهل حق آن منطقه را به کلاسهای آموزش ایدئولوژیک سازمان میبرد. این کلاسها در آن زمان تحت عنوان بحثهای تبیین توسط مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف تشکیل میشد. توزیع نشریه مجاهد، یکی دیگر از فعالیتهای صفی قلی و یارانش بود. او بسیاری از جوانان منطقهٴ سرخه حصار را به هواداری از مجاهدین و علیه دیکتاتوری در حال تنوره کشیدن خمینی ترغیب کرد.
گسترش فعالیتها و تشکیل گروه عیاران
پس از30خرداد سال 1360، صفی قلی و یارانش ارتباطاتشان با سازمان مجاهدین خلق ایران قطع شد اما آنها به هواداری از مجاهدین و تلاش برای برقراری ارتباط با مجاهدین خلق ایران همچنان ادامه دادند.
دستگیری عیاران
در اواخر سال 1360 دکتر غلامحسین رشیدی از یاران نزدیک صفی قلی اشرفی، که از افراد اهل حق بود، دستگیر و روانه زندان شد. اما اسرار و اطلاعاتی را که داشت فاش نساخت، دکتر غلامحسین رشیدی را چندین بار به زیر شکنجه بردند و برای تهدید به بیدادگاه انقلاب کرج کشاندند، در آخرین بار به حاکم ضدشرع در بیدادگاه کرج حمله کرد و به او گفت هرگز با جمهوری اسلامی ضدبشری خمینی همکاری نخواهد کرد. جمهوری اسلامی در وحشت از انعکاس اجتماعی مردم منطقه سرخه حضار در روزهای آخر بهار سال 62 دکتر غلامحسین رشیدی را اعدام کرد. اما مردم بهمحض اطلاع از این جنایت مراسم بزرگداشت مفصلی گرفتند و جمهوری اسلامی در وحشت از گسترده شدن اعتراضها، نتوانست جلوی مردم را بگیرد.
پس از شهادت دکتر غلامحسین رشیدی و دستگیری برخی دیگر از نفرات، صفی قلی همراهانش را تحت عنوان گروه «عیاران» سازمان داد. گروه برای ایجاد پوشش مناسب برای فعالیتهای خود، مزرعهای به وسعت 15هزار هکتار در 70کیلومتری مسیر جاده همدان ـ ساوه تهیه و شرکت میثاق همدان را تأسیس کرد. ”میثاق“ یک شرکت زراعی بود که هم محل اختفای سلاح و آموزش گروه به حساب میآمد و هم عواید آن در جهت رفع نیازهای مالی گروه مصرف میشد. در این مدت صفیقلی و یارانش توانستند عملیات متعددی، علیه پایگاههای مزدوران جمهوری اسلامی دست بزنند و فعالیت گروه را گسترش دهند. صفی قلی اشرفی و یارانش از طریق امانالله سیاه منصوری ارتباطاتی با مجاهدین برقرار نمودند و در طول این مدت از طریق رادیو صدای مجاهد در جریان خطوط و آموزشهای سازمان قرار میگرفتند و همچنین با انقلاب ایدئولوژیک درونی سازمان آشنا شدند.
دستگیری صفی قلی اشرفی و یارانش
در اواخر سال 1364 صفی قلی به اتفاق 60نفر از یارانش از اهل حق، دستگیر شد. آنها بیش از دو سال در زندان و زیر شکنجه بودند. جمهوری اسلامی در وحشت از محبوبیت اجتماعی صفی قلی میخواست او را در برابر مردم به توبه و ندامت وادارد. صفی قلی قهرمان هم از این طمع خام مزدوران جمهوری اسلامی خمینی برای رساندن پیامش به مردم بهره گرفت. مزدوران جمهوری اسلامی برای عبرت مردم صفی قلی را به زمین ورزشی سرخهحصار که جمعیتی در حدود دههزار نفر در آن گردآورده بودند آوردند. جمعیت از اهالی منطقه قلعه حسنخان و سرخه حصار بودند و به درستی نمیدانستند که پاسداران جمهوری اسلامی خمینی در تدارک چه اقدامی هستند؟ دقایقی بعد، صفی قلی اشرفی به میان جمعیت آورده شد. پاسداران خمینی با این خیال او را به آنجا آوردند که از نبردهای خود علیه جمهوری اسلامی ضدبشری خمینی ابراز ندامت کند و از مجاهدین تبری بجوید. اما صفیقلی وقتی در برابر مردم قرار گرفت از فعالیتهای خود و یارانش دفاع کرد و مسئولیت همه کارها را شخصاً به عهده گرفت. وقتی از وی سؤال شد که با سلاحهایی که تهیه کرده بودند چه میخواستند بکنند؟ صفی قلی پاسخ داد «ما آنها را برای مبارزه با خمینی و سرنگونی جمهوری اسلامی نامشروع او تهیه کرده بودیم» بعد در مورد هواداری خود و دیگر یاران اسیر شدهاش از مجاهدین گفت: «من از روز اولی که پا به میدان این مبارزه گذاشتم، میدانستم که عاقبتش چیست. حالا هم تا آخرین قطره خونم در راهی که آگاهانه برگزیدهام، استوارم».
اعدام صفی قلی اشرفی و یارانش
مزدوران جمهوری اسلامی دوباره صفی قلی را به زندان و زیر شکنجه بردند. اما داغ در هم شکستن فرزندان قهرمان مردم سرخه حصار و قلعه حسنخان کرج به دلشان ماند. جمهوری اسلامی خمینی در 8بهمن سال 1367، صفی قلی را به اتفاق روحالله اشرفیان و احمد زنگی در ملا عام، در زمین چمن سرخه حصار کرج بدار آویخت. در همان روز 9 یار دیگر صفی قلی در زندان حلقآویز شدند.
- در تاریخ 10 بهمن1367 رسانههای جمهوری اسلامی خمینی گزارش دادند که 12نفر ”قاچاقچی مواد مخدر و سارق مسلح“ بدار آویخته شدند. این 12نفر، عیاران یعنی صفی قلی اشرفی و یارانش بودند.
اسامی و مشخصات یاران صفی قلی اشرفی:
1ـ امانالله سیاه منصوری فرزند احمد علی، 23ساله کشاورز
2ـ احمد زنگی 25ساله دیپلم
3ـ روحالله اشرفیان، 34ساله، کارمند بانک مرکزی تهران
4ـ سیدحیدر نوری 35ساله، افسر فراری هوانیروز
5ـ بهرام تیموری (فرزند یوسفعلی) 27ساله، دیپلم
6ـ قربان علیدرویش 29ساله، شغل آزاد
7 ـ دکتر صدرالله سیاه منصوری (فرزند رضا) شاغل در دانشگاه تهران
8ـ غلامعلی تیموری (فرزند قریب علی) 25ساله، دیپلم
9ـ درویش علی تیموری (فرزند قریبعلی) 23ساله کشاورز
10ـ حیدر تیموری (فرزند نظر علی) 35ساله، راننده
11ـ یحیی تیموری (فرزند ایاز) 37ساله کشاورز
ونیز:
ـ حیدر سیاهمنصوری 35ساله (که حدود یکماه پس از همرزمانش اعدام گردید)
ـ دکتر غلامحسین رشیدی 29ساله (که در بهار سال 62 اعدام شد)
صفی قلی اشرفی در سال1340 در سرخه حصار کرج به دنیا آمد. پدرش محمد ولی اشرفی «پیر» و رهبر پیروان طریقت اهل حق بود. او از همان آغاز در سرخه حصار کرج در میان مردمی که پیرو طریقت اهل حق بودند به خوشنامی معروف بود.
صفی قلی اشرفی، در جریان انقلاب 1357 در ایران، دانشجوی دانشگاه تهران بود و همانجا بود که با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد.
او در جریان انقلاب فعالیت میکرد و پس از انقلاب مانع بازپس گرفتن سلاحهایی شد که مردم از پادگانها مصادره کرده بودند.
پس از آن نیز فعالیت گستردهیی در میان اهالی سرخه حصار به هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران و برای معرفی اهداف سازمان انجام داد. صفی قلی جوانان طریقت اهل حق آن منطقه را به کلاسهای آموزش ایدئولوژیک سازمان میبرد.
این کلاسها در آن زمان تحت عنوان بحثهای تبیین توسط مسعود رجوی در دانشگاه صنعتی شریف تشکیل میشد. توزیع نشریه مجاهد، یکی دیگر از فعالیتهای صفی قلی و یارانش بود.
او بسیاری از جوانان منطقه سرخه حصار را به هواداری از مجاهدین و علیه دیکتاتوری در حال تنوره کشیدن خمینی ترغیب کرد.
گسترش فعالیتها و تشکیل گروه عیاران پس از 30خرداد سال 1360، صفی قلی و یارانش ارتباطاتشان با سازمان مجاهدین خلق ایران قطع شد اما آنها به هواداری از مجاهدین و تلاش برای برقراری ارتباط با مجاهدین خلق ایران همچنان ادامه دادند.
اعدام صفی قلی اشرفی و یارانشمزدوران جمهوری اسلامی دوباره صفی قلی را به زندان و زیر شکنجه بردند. اما داغ در هم شکستن فرزندان قهرمان مردم سرخه حصار و قلعه حسن خان کرج به دلشان ماند.
جمهوری اسلامی خمینی در 8بهمن سال 1367، صفی قلی را به اتفاق روحالله اشرفیان و احمد زنگی در ملا عام، در زمین چمن سرخه حصار کرج بدار آویخت. در همان روز 9 یار دیگر صفی قلی در زندان حلقآویز شدند.
- در تاریخ 10 بهمن1367 رسانههای جمهوری اسلامی خمینی گزارش دادند که 12نفر ”قاچاقچی مواد مخدر و سارق مسلح“ بدار آویخته شدند.
این 12نفر، عیاران یعنی صفی قلی اشرفی و یارانش بودند.
ای مرگ بر خمینی و خامنه ای جلاد!
حلقآویز در ملأعام تحت عناوین مختلف!
همانطور که در سطور بالا گفته شد یکی از شیوههایی که جمهوری اسلامی اعدامها را با عناوین و پوشهای مختلف ادامه میدهد حلقآویز زندانیان سیاسی تحتعنوان قاچاقچی موادمخدر و… بود. مجموع گزارشهای بازماندگان و شاهدان قتلعام نشان میدهد که در پاییز و زمستان سال۶۷ (حتی در مقاطعی در سال۶۸) بسیاری از زندانیان سیاسی را تحتعنوان قاچاقچی موادمخدر! در دستههای۷تا ۲۰نفره در شهرهای تهران، کرمانشاه، هرسین، ایلام، دزفول، گرمسار، ساوه، ورامین، کرج، بریز، مشهد، بندرعباس و… بدار آویختهاند. در میدان امامحسین تهران مجاهد شهید همایون صولتی، در حالی که ۶سال از پایان محکومیتش میگذشت، به اتهام قاچاقچی مواد مخدر حلقآویز شد. در همان صحنه پیش از اعدام به هنگام قرائت حکم اعدام از سوی نماینده بهاصطلاح دادستان، همایون فریاد میزند: «مردم بدانید من همایون صولتی مجاهدم و قاچاقچی نیستم» در گزارش یکی از شاهدان صحنه چنین آمده است: ”همایون را سال ۶۷ در میدان امام حسین تحت عنوان قاچاقچی حلقآویز کردند ولی او موفق شد به جمعیتی که آنجا بودند این پیام را بدهد که «مردم بدانید من همایون صولتی مجاهدم و قاچاقچی نیستم» “. همایون به این ترتیب تا آخرین لحظات حیات پربارش دست از افشاگری برنداشت و نقاب از چهره «دیو جماران» که خود را نماینده خدا بر روی زمین وانمود میکرد برداشت.
از نمونههای دیگر اعدام زندانیان تحتنام قاچاقچی، میتوان به اعدام تعدادی از هواداران مجاهدین که دارای مذهب اهلحق بودند اشاره کرد، در بهمن ماه ۱۳۶۷ جمهوری اسلامی ضدبشری به نام قاچاقچی در ملارد کرج، یعنی محل زندگیشان، بدار آویخت و در روزنامههای خودش هم اعلام کرد.
بهمن ۱۳۶۷، شهادت مجاهد شهید صفيقلي اشرفي و ياران پاكبازش به دست دژخيمان رژيم خميني
در روز ۱۰بهمن۶۷ مطبوعات حكومتي گزارش دادند «۱۲عضو گروه عياران»
كه از آنها با عنوان «قاچاقچی مواد مخدر و سارق مسلح» یاد ميكرد، به دار آویخته شدهاند.
گروه «عیاران» عبارت بودند از مجاهد شهید صفيقلي اشرفی و همرزمان مجاهدش
كه پس از تحمل چند سال شکنجه، سرانجام در تاریخ ۸ بهمن ۶۷ به پیمان خود با خدا و خلق وفا کردند.
صفی قلی اشرفی و یاران پاکبازش
مجـــاهــد شهید صـفـيقلـي اشرفی، در جریان انقلاب ضد سلطنتی دانشجوی دانشگاه تهران بود
در آنزمان با مجاهدین و آرمانهای مجاهدین آشنا شد و به تبلیغ این آرمان در میان پیروان اهل طریقت در سرخهحصار کرج پرداخت.
تشکیل گروه عیاران
پساز خرداد سالو آغاز مقاومت انقلابي ، صفيقلي همرزمانش را تحت عنوان گروه «عياران» سازمان داد
و به عمليات متعددي، از جمله مصادره چند بانک دست زد و فعاليت گروه را گسترش داد.
در اواخر سال گروه ضربه خورد و صفيقلي بهاتفاق ۶۰نفر از همرزمان و يارانش از اهل حق، دستگیر شدند.
دوران زندان و تحمل شكـنـجـــههــای سبــعـــانه دژخیمان، نهتنها در عزم آهنین صفيقلي و یارانش خللی به وجود نیاورد،
بلکه آنان را در پیمودن راه رهايي خلق و مقاومت انقلابی استوارتر و مصممتر نمود.
تا اين که سرانجام جمهوری اسلامی ددمنش آخوندی در ۸بهمن سال۶۷، صفيقلي دلاور را بهاتفاق مجاهدین شهید روحالله اشرفيان 34ساله و کارمند بانک مركزي تهران
و احمد زنگي 25ساله را در ملا عام، اعدام کرد.
جمهوری اسلامی به منظور در هم شکستن روحیه مردم سرخهحصار آنان را که در میان مردم از محبوبیت زیادی برخوردار بودند
در زمين چمن ســـرخـــهحـــصــار کرج به دار آویخت. در همان روز ۹همرزم مجاهد صفيقلي نیز در زندان حلقآویز شدند.یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.