کاربر:Abbas/صفحه تمرین3

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ دسامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۳۵ توسط Abbas (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

پایگاه اجتماعی

مبنای سنجش مشروعیت در دوران اختناق

نخستين مشكل در دوران اختناق و ديكتاتوری، سرقت و غصب حق حاكميت و حق انتخابات آزاد از مردم است

مشروعيت در دوران اختناق ناشی از مقاومت است و نه هيچ چيز ديگر. چرا كه امكان انتخابات آزاد و دسترسی به رأی واقعی تمام مردم وجود ندارد و بايد برای به دست آوردن آن برخاست و مقاومت كرد تا رژيمی كه مانع انتخابات و آرای آزاد و حاكميت مردم است سرنگون شود

پس، مقاومت تنها ملاك و شاخص و سرچشمه‌ی مشروعيت در دوران استبداد و اختناق است. ارزش و اعتبار هر فرد يا جريان سياسي در دوران اختناق با مقاومت و

ايستادگی او در برابر فاشيسم دينی و در جنگ با آن سنجيده می‌شود. مشخصاً؛ اينكه در جنگ نظامی و سياسی و ايدئولوژيكی تا كجا و چه ميزان به دشمن ضدبشری

ضربه می‌زند. تا كجا برای اين رژيم خطرناك است و تا كجا به نيروی جنگندة ضدرژيم در جنگ نظامی يا در جنگ سياسی ياری می‌رساند و مايه می‌گذارد

آخر وقتی نمی‌توان در يك انتخابات آزاد به آرای عمومی مراجعه كرد، فراتر از همه‌ی حدس و گمان‌ها يا نظرسنجی‌ها چگونه می‌توان بر روی ميزان رأی و حمايت اجتماعی يك فرد يا جريان سياسی، پا سفت كرد؟

نتيجه اين كه در برابر دستگاه نا سنجيدنی ميزان آرا، در دوران اختناق، مقاومت، ملاك و مبنای واقعی و حقيقی سنجش است. بنابراين در دوران اختناق، مشروعيت

صرفاً ناشی از مقاومت و ايستادگی است. در دوران اختناق، هر چيز غير از اين، ادعا و باد و بلوف است. هر كس راست می‌گويد با رژيم و اختناق فراگير آن چنگ در چنگ شود و بستيزد و در اين پهنه آزمايش بدهد.

تعيين درصد آرا و پايگاه اجتماعی موضوعی مربوط به دوره‌ی بعد از اختناق است كه در آن بتوان با به ميدان آوردن مردم و با صندوق‌های رأی، به درستی سنجش و ارزيابی كرد.

هرچيزی غير از اين، ناديده گرفتن سركوب و اختناق و چشم پوشيدن بر ممانعت فاشيسم دينی از بروز اراده و تمايل اجتماعی است. اين را نبايد بر رژيم بخشيد و ناديده

گرفت و بعد به تئوری پردازی درباره‌ی درصد آرا يا پايگاه اجتماعی نشست. در شرايطی كه حتی اسم بردن از مجاهدين و به طريق اولی، كوچكترين اشاره به هواداری از

مجاهدين سنگين‌ترين محكوميت‌ها و مجازات‌ها را دارد و در شرايطی كه رژيم دهها هزار نفر را به همين خاطر دستگير و شكنجه و اعدام كرده است، چگونه می‌توان با يك

نظرسنجی آزاد در بين مردم به درصد واقعی آرای مجاهدين دست يافت. اينجاست كه روشن می‌شود تمام حرفهایی كه منابع ارتجاعی و استعماری و

همسويان و پادوهای آنها درباره‌‌ی پايگاه نداشتن مجاهدين در داخل ايران می‌گويند، بيراهه، باطل و در دستگاه ناديده گرفتن اختناق به سود آخوندهاست. مگر اين كه

طلسم اختناق بشكند و امكان بروز حمايت اجتماعی در تظاهرات و گردهماییها و امكان ريختن رأی آزادانه به صندوق‌ها فراهم شود. يك بار در جريان كارزار برای

لغو برچسب تروريستي، يك نمايندة كنگره از نماينده‌ی وزارت خارجه كه مدعی بود مجاهدين در داخل ايران پايگاهی ندارند، پرسيد، شما اين را از كجا و بر چه اساسی

می‌گوييد؟ طرف مقابل گفت از كسانی‌ كه برای درخواست ويزا به سفارت‌هايمان می‌آيند سؤال می‌كنيم. آن نماينده گفته بود آخر خودتان آن سازمان را ليست‌گذاری كرده‌ايد

و اگر كسی بگويد موافق يا هوادار مجاهدين است، به او ويزا نمی‌دهيد و انتظار هم داريد كسی كه برای گرفتن ويزا آمده از ابتدا با اعلام هواداری از مجاهدين ويزایی را

كه می‌خواهد، بسوزاند؟!

اقبال اجتماعی مجاهدین خلق بعد از انقلاب ضد سلطنتی

واکنش‌های رژیم ولایت فقیه در قبال محبوبیت اجتماعی مجاهدین

در ایران تحت حاکمیت ولایت فقیه و به خصوص بعد از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و آغاز نبرد مسلحانه مجاهدین علیه رژیم ایران، سرکوب خشونت آمیز اعضا و هواداران سازمان مجاهدین به‌صورت گسترده‌ای آغاز شد. اعضا و هواداران مجاهدین در زندان‌ها شکنجه و اعدام می‌شدند. در سطح جامعه نیز رژیم در صدد محو هرگونه نام و نشانی از مجاهدین برآمد. اساسا در جامعه و مطبوعات و رسانه‌ها نامی از مجاهدین برده نمی‌شد و یا با نام «منافقین» از آنها یاد می‌شد. نام مجاهدین خلق در ایران یک تابو بود. جمهوری اسلامی به دنبال محو نام این سازمان ار خاطره مردم ایران و تاریخ معاصر بود. این سانسور تبلیغاتی تا سال‌‌ها ادامه داشت. در دهه هشتاد شمسی و گسترش فعالیت هواداران مجاهدین خلق در داخل ایران و مطرح شدن پرسش‌هایی در سطح جامعه از سوی نسل جوان درباره مجاهدین و به خصوص درباره اعدام‌های سال ۶۷ این تابو شکسته شد. نسل جوان دیگر آن قرائت سنتی سران جمهوری اسلامی را درباره مجاهدین خلق قبول نداشت و آن‌را به چالش می‌کشید.

روزنامه‌های حکومتی نیز به این واقعیت اجتماعی اعتراف کردند. روزنامه جوان در شماره دوشنبه ۳۱تیر ۹۸ خود در مطلبی تحت عنوان مجاهدین خلق یا مهاجمین به خلق نوشت:

«کلیدواژه تابستان داغ ۱۳۶۷ و فرمان تاریخی حضرت امام خمینی (ره) در خصوص تعیین تکلیف منافقان و معاندان زندانی، موضوعی است که مرتباً در چند سال اخیر به عنوان یکی از محور‌های تخریب و ایجاد جنگ روانی علیه نظام ج. ا. و دستاورد‌های بی‌بدیل آن توسط دشمنان مورد بهره‌برداری تبلیغاتی قرار می‌گیرد و علل صدور این فرمان و نحوه اجرای آن را به عنوان یک شبهه و سؤال در جهت مخدوش نمودن اذهان نسل جوان و عموم مردم، متناوباً مطرح و برجسته می‌نمایند».[۱]

ساخت سریال‌های متعدد درباره مجاهدین

یکی از راه‌کارهای رژیم ایران برای مقابله با اقبال اجتماعی مجاهدین ساخت سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی و مستند است. این سریال‌ها و فیلم‌ها با بودجه‌های کلان حکومتی و به سفارش ارگان‌های مختلف دولتی و حکومتی ساخته می‌شوند. سازمان سینمایی اوج که از بزرگترین سازمان‌های سینمایی و فرهنگی و وابسته به سپاه است از اصلی‌ترین ارگان‌های سرمایه‌گذار در این عرصه است.

از سال ۱۳۶۴ رژیم ایران تعداد ۱۸۶ فیلم، سریال و مستند با موضوع مجاهدین خلق ساخته است. به عنوان مثال مستند پایانی بر پایان در ۵۰ قسمت ساخته شد که تا به حال ۶ بار از شبکه‌های مختلف تلویزیون ایران پخش شده است. مستند به نام خلق نیز که در ۲۸ قسمت ساخته شده است ۳ بار از شبکه‌های مختلف پخش شده است.

از فیلم‌های سینمایی که درباره مجاهدین خلق ساخته شده می‌توان به سیانور و ماجرای نیمروز ۱ و ۲ اشاره کرد.

چاپ کتاب‌های تبلیغی بر علیه مجاهدین

اعترافات سران رژیم ایران در قبال مجاهدین

شکل گیری و فعالیت‌های کانون‌های شورشی

همیاری با سیمای ‌آزادی

  1. مجاهدین خلق یا مهاجمین به خلق - روزنامه جوان - دوشنبه ۳۱ تیر ۹۸