کاربر:Sayfe
جمهوری
مثلاً جمهوری خلق چین یا جمهوری دموکراتیک کنگو.
این واژه چه معنایی دارد؟ یک جمهوری واقعی به چه شکل است؟
ریپابلیکRepublic انگلیسیِ واژه جمهوری است که ریشهی لاتین دارد و از دو لفظ رِس Res به معنای امر و پابلیکا Publica به معنای همگانی یا عمومی است.
Res + Publica = Republic
اما در فارسی واژهی جمهوری به معنی گروه، جماعت یا تعداد زیادی از مردم .
اما در فرهنگ سیاسی واژهی جمهوری معنای خاص خودش را دارد. جمهوری یک نوع حکومت است. حکومتی که در آن مسئولین حکومتی بطور موروثی انتخاب نشوند، وابسته به سلطنت نباشند و ریاست کشور با رای مستقیم یا غیر مستقیم مردم برگزیده شود، علاوه بر این دوران تصدیش بر قدرت هم محدود باشد. تأکید اصلی مفهوم جمهوری روی این است که حکومت یک منصب دائمی برای شخص اول مملکت نباشد. طبق این تعریف میتوانید کشورهایی که برای مدت طولانی یک نفر تحت نام رئیس جمهور در آن حکومت میکند را از لیست جمهوریها خط بزنید.
مطابق با این تعریف، اولین جمهوری ثبت شده در تاریخ کدام است؟.
جمهوری روم باستان
جمهوری روم باستان را میتوان اولین حکومت جمهوری در دنیا قلمداد کرد. این جمهوری در ۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح تأسیس شد. در جمهوری روم باستان تصمیمگیریهای حکومتی به صورت جمعی در مجلس سنا انجام میشد. یعنی سناتورها به عنوان فرهیختگان جامعه در مجلس سنای آن روزگار جمع میشدند و مسائل حکومتی و اجتماعی را بررسی میکردند و بهطور جمعی تصمیمگیری میکردند. با این روش ادارهی حکومت تمدنی ساخته شد که رشد و شکوفایی چشمگیری داشت. از ویژگیهای جمهوری روم باستان، ساختار پیثشرفتهی ادارهی دولت بود. در این حکومت عموم مردم از رفاه نسبی برخوردار بودند و از حقوق مشخص اجتماعی بهره میبردند. جمهوری روم باستان چند صد سال عمر کرد اما در آخرین سالهای پیش از میلاد درگیر جنگ داخلی شد، جنگی خونین که به این جمهوری پایان داد و دیکتاتوری آگوستوس سزار آغاز شد.
در دنیای امروز نظام جمهوری از مشروعترین نظامهای سیاسی در دنیا محسوب میشود و بیشتر دولتهای موجود در دنیا نوعی نظام جمهوری دارند ولی به این معنا نیست که ساخت و بافت این جمهوریها یکسان باشد.
خوب است بدانیم که حکومت جمهوری بر چهار مبنای اساسی استوار شده است:
۱- نظام جمهوری متکی به مردم است.
۲- انتخاب رئیس جمهور از طریق انتخابات مستقیم یا غیر مستقیم انجام میشود.
۳- تفکیک قوا و نظارت قوا بر یکدیگر.
۴- دولت نمیتواند آزادیها را محدود کند.
۱. مردم، دولت را تعیین میکنند و بهعبارت دیگر حکومت متکی به مردم است.
۲. رئیس جمهور از طریق انتخابات مستقیم یا غیر مستقیم برگزیده میشود. احزاب، جمعیتها و گروههای سیاسی، مردم را تشویق میکنند که به برنامههای آنها رای بدهند نه به اشخاص.
۳. زمامداران نباید خودکامه باشند، به بیان سادهتر در نظام جمهوری دیکتاتوری ممنوع است.
تضمین شکل نگرفتن یک دیکتاتوری هم تفکیک قواست که از یکطرف تمام قدرت در یک جا متمرکز نشود و از طرف دیگر قوای تفکیک شده، یعنی قوای مقننه، قضائیه و مجریه بر همدیگر نظارت داشته باشند.
۴. قدرت حکومت جمهوری تا آنجاست که نتواند آزادیهای فردی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار دهد و محدود کند و بهعبارتی دولت حق ندارد به حریم آزادیها تجاوز کند.
جمهوریخواهی
مفهوم جمهوریخواهی هم مثل مفهوم جمهوری در طول تاریخ مراحل شکلگیری مختلفی را از سرگذرانده است؛ از زمان انقلاب آمریکا و فرانسه، نظام جمهوری معنای حکومت قانون بوده و جمهوریخواه یعنی کسی که دنبال حاکمیت قانون است. حکومت قانون هم یعنی حکومتی که در آن حقوق مدنی و آزادیهای فردی تضمین شده باشد. در این مفهوم جمهوریخواهی به معنای دشمنی با استبداد سلطنتی و بهعبارت بهتر جمهوری و جمهوریخواهی تضمینی برای آزادیهای مدنی بهشمار میآمد، اما پس از برقراری دموکراسی در بسیاری از نظامهای سلطنتی اروپا، جمهوریخواهی معنای رادیکال خودش را از دست داد، چون حالا دیگر نظامهای سلطنتی هم خاستگاه قدرتشان را مردم میدانند نه ارادهی الهی.
نظامهای جمهوری جدید به سه دسته تقسیم میشوند:
اولین دسته جمهوریهای دموکراتیک غربی هستند مثل: فرانسه یا آمریکا که ریشههای تاریخی آنها به انقلابهای قرن هجدهم و نوزدهم بر میگردد. در این کشورها جمهوری با آزادی احزاب، مطبوعات و اجتماعات همراه است.
دومین دسته دولتهایی هستند که رسماً اسم آنها جمهوری است اما در عمل رژیمهای نظامی و پلیسی در این کشورها حکومت میکنند. به بیان سادهتر دیکتاتوری هستند.
سومین دسته هم جمهوریهای دموکراتیک تودهای در اروپا و آسیای شرقی هستند. در این کشورها حکومت تک حزبی است و آزادی مطبوعات و اجتماعات در آنها وجود ندارد.
نظام جمهوری در ایران به چه شکل است؟
جمهوری اسلامی در فرم و محتوای حقوقیاش که در قانون اساسی تبلور یافته، بر خلاف "حاکمیت مردم" بهعنوان عالیترین وجه حقانیت هر نظام دمکراتیک است. تعارض نهادهای انتصابی و انتخابی بهتر از هر زمان در انتخابات آشکار میشود.
زمانی که ایرانیان در فروردین ۱۳۵۸با اکثریتی قاطع در یک همهپرسی به جمهوری اسلامی رای مثبت دادند، از محتوای این جمهوری هیچگونه اطلاعی نداشتند.
مجلس خبرگان به جای مجلس موسسان وظیفه تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی را در ایران بر عهده گرفت که سرانجام نسخه نهایی آن با ۱۱۷ اصل در آبان ۱۳۵۸ ارائه شد. قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ بار دیگر مورد بازنگری و تغییر قرار گرفت.
قانون اساسی ایران جایگاهی ویژه برای ولی فقیه قائل است. وظایف و اختیارات گسترده ولی فقیه در اصل ۱۱۰ بیان شده است. در نظام جمهوری اسلامی ایران حق حاکمیت از آن مردم نیست و "حکمروای" اصلی ولی فقیه است.
بسیاری از حقوقدانان تا کنون بارها پیرامون ولایت فقیه و تعارض آشکار آن با سازکارهای جمهوریهای متعارف نوشته و گفتهاند. گرچه مجلس خبرگان رهبری ظاهراً بر امور مربوط به ولی فقیه نظارت دارد، اما اختیارات وسیع ولی فقیه و تمرکز قدرت در دست یک نفر، عملاً ولی فقیه را از هرگونه پاسخگویی مبرا کرده است. گزینش نهادهای انتخابی و تقابل آن نهادهای انتصابی چرخه معیوبی است که در قانون اساسی نهادینه شده است.
بر خلاف عقیده برخی از سیاستمداران ایران، مشکل کشور تنها عدم اجرای قانون نیست، بلکه اصولاً قانون اساسی جمهوری اسلامی به عنوان مهمترین میثاق عمومی، ضامن "جمهوریت" و مدافع "اراده آزاد"شهروندان نیست. ولایت فقیه نه تنها اصل حاکمیت مردم را برنمیتابد، بلکه تفکیک قوا را نیز زیر سوال میبرد.
میتوان گفت که جمهوری اسلامی محصول انقلابی است که "مشروعهخواهان" رهبری آن را به دست داشتند. همانگونه که پیشتر اشاره شد در بزنگاههای تاریخی روحانیون با استقرار "حاکمیت مردم در شکل جمهوری" مخالفت داشتهاند. اگر آنها در سال ۵۷ به پذیرش "لفظی" جمهوری تن دادند، به فرم و محتوای آن باور نداشتند و قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز با اصل ولایت فقیه، شکل حقوقی این "تمرد" از اشکال متعارف جمهوری در جهان است. تقریباً تنظیم همه قوانین در ایران مشروط به این است که با "موازین اسلامی" مطابقت داشته باشند. این مطابقت نیز سرانجام از سوی نهادهای انتصابی مشخص میشود.
اگر از این منظر به انتخابات (ریاست جمهوری و مجلس شورای اسلامی) بنگریم، کارکرد قانونی و اختیارات محدود این نهادها نیز روشن میشود. بیدلیل نیست که منتقدان نظام نقش فائقهای برای مجلس و رئیسجمهور قائل نیستند، به عبارتی زیرا نه مجلس و نه رئیس جمهور قادرند که درباره "وضعیت اضطراری" در کشور تصمیم بگیرند. نگاهی به سرنوشت روسای جمهور گذشته ایران میتواند در این زمینه درسآموز باشد.
انتخابات ریاست جمهوری در ایران همواره یادآور وجهی از تلاشهای ایرانیان از دوران مشروطه تا کنون است که بر "حق حاکمیت مردم" اصرار دارد. به همین دلیل واکنش به انتخابات بهطور کلی و انتخابات ریاست جمهوری بهطور خاص، به ماهیت قدرت در ایران و ظرفیتهای اصلاحپذیری یا اصلاحناپذیری نظام بر میگردد. اگر از افراد و گروههایی که به فعالیتهای سیاسی در چارچوب قانون اساسی کنونی باور دارند، بگذریم میتوان بهطور کلی به دو برخورد انتقادی اشاره کرد.
دموکراسی
گزینهی شماره ۱
اتو به اضافه کراسی که میدهد اتوکراسی. اما نه! این که یعنی دیکتاتوری!! این را نمیخواهیم.
Auto + cracy = Autocracy
گزینهی شماره ۲
تئو به اضافهٔ کراسی که میدهد تئوکراسی. وای! این هم که یعنی حکومت مذهبی. اینهم برایمان کافی است، دیگر نمیخواهیم.
Theo + cracy=Theocracy
گزینهی شماره ۳
دمو به اضافهی کراسی که میدهد دموکراسی! آها! این شد یک چیزی. ما که همین را میخواهیم. شما چطور؟
Demo + cracy= Democracy
صد البته که هر آزادیخواهی دموکراسی را انتخاب میکند. سئوال اینجاست که با وجود دموکراسی چه تغییراتی در جامعه بهوجود میآید؟.
کلیپ انیمیشن: Democracy is... Animation by Lukasz Szozda[Democracy is... Animation by Lukasz Szozda ۱]
دموکراسی یعنی هر کس راه خودش را انتخاب میکند
دموکراسی یعنی آزادی بیان
دموکراسی یعنی انتخاب آزادانه برای زندگی
اما زمانیکه آزادی وجود ندارد …
... بدون تحمل و شکیبایی
دموکراسی یعنی
آنچه که ما نیاز داریم.
کمی با آثار دموکراسی در جامعه آشنا شدیم. حالا اجازه دهید ریشهی این کلمه را بررسی کنیم.
دموکراسی مثل بسیاری از اصطلاحات اصلی علم سیاست، از جمله خود «سیاست» در اصل یک واژهی یونانی است و به یونانی اینطوری نوشته میشود. دموکراتیا (تلفظ= dēmokratía)(واژة δημοκρατία' روی صفحه حک شود) که خودش از دو واژهی کوتاهترِ «دموس» δῆμος (dêmos) و «کراتوس» κράτος (kratos) تشکیل شدهاست. «دِمُوس» به معنی کلیهی شهروندانی که در پولیس یعنی دولت-شهر زندگی میکنند «کراتوس»، هم به معنی «قدرت» و هم به معنی «قانونه». از ترکیب دموس و کراتوس واژهی دموکراسی به معنی حاکمیت مردم به دست میآید.
به این نوع حکومت مردمسالاری یا حکومت مردم بر مردم هم گفته میشود. حکومتی که بر آراء عمومی استوار است.
ابزار بهوجود آمدن دموکراسی رأی مردم است. گونههای مختلف دموکراسی در جامعهی بینالملل دیده شده که بین آنها تفاوتهای بنیادینی وجود دارد. اصلیترینِ آنها عبارتند از:
۱-دموکراسی مشارکتی ۲- دموکراسی نمایندگیِ چند حزبی
دموکراسی مشارکتی یا دموکراسی مستقیم، نخستین گونهی دموکراسی است که در یونان باستان پایهریزی شدهاست. در دموکراسی مشارکتی تصمیمات بهطور جمعی بهدست افراد گرفته میشود. در یونان باستان اقلیت کوچکی از جامعه که شهروند نامیده میشدند، برای بررسی سیاستها و گرفتن تصمیمات مهم به طور منظم گردهم جمع میشدند. دموکراسی مشارکتی در جوامع امروزی، برای توده مردم بسیار محدود است اما برخی جنبههای دموکراسی مشارکتی هنوز هم کاربرد دارد. برگزاری رفراندومها در سطح ملی برای مسائل مورد اختلاف؛ نمونهای از دموکراسی مشارکتی است.
گونهی دیگری از دموکراسی که متداول است دموکراسیِ نمایندگی چند حزبی است. اینگونه دموکراسی به نظامهایی اطلاق میشود که در آن رأی دهندگان یعنی مردم بتوانند از بین چند حزب در یک فرایند سیاسی یکی را انتخاب کنند. به این نوع دموکراسی، معمولاً دموکراسی لیبرال گفته میشود. ایالات متحده آمریکا، کشورهای اروپای غربی، ژاپن، استرالیا، نیوزیلند و هند در دسته دموکراسیهای لیبرال قرار میگیرند. البته همة آنها باهم یکسان نیستند. در برخی از این دموکراسیها قدرت شهروندان بیشتر است.
ناگفته نماند که اگر در یک دموکراسی، قانونگذاری دقیق برای جلوگیری از توزیعِ نامتوازن قدرتت ِسیاسی صورت نگیرد یک شاخه از نظام حاکم میتواند قدرت و امکانات زیادی را در اختیار بگیرد و به آن نظام دموکراتیک لطمه بزند. یعنی در آنصورت اتوکراسی به معنی دیکتاتوری جایگزین دموکراسی میشود؛ در نتیجه برای توزیع متوازن قدرت اقداماتی مثل تفکیک قوا انجام میشود.
از «حکومت اکثریت» به عنوان خاصیت اصلی و متمایزکنندهی دموکراسی نام میبرند. در صورت نبودِ حاکمیت مسئولیتپذیر، ممکن است حقوق اقلیتهای جامعه نادیده گرفته شود. برخی به این وضعیت، دیکتاتوری اکثریت میگویند.
همیشه یک عدهای پیدا میشوند که میخواهند دموکراسی را غرق کنند، بههمین خاطر باید مراقب آن بود و نگذاشت حاکمیت مردمی از بین برود.
یکی از اصلیترین شاخصهای دموکراسیهای ممتاز وجود رقابتهای انتخاباتی عادلانه است. علاوه بر این، آزادی بیان، آزادی اندیشهی سیاسی، (تصاویر عام از مطبوعات) و مطبوعات آزاد از دیگر ارکان اساسی دموکراسی هستند که به مردم اجازه میدهند تا با آگاهی و اطلاعات بر حسب علاقهی شخصی خودشان رأی بدهند.
هرساله مجامع بینالمللی با استفاده از همین شاخصها سطح دموکراسی در کشورها را تعیین میکنند. بهعنوان نمونه مجلهی اکونومیست با استفاده از نمودارِ رنگی این کار را میکند.
نمایش نمودار وضعیت دموکراسی
این نموداری است که مجله اکونومیست در سال ۲۰۱۸ به چاپ رسانده است. در این نمودار دموکراسیها با رنگ سبز نشان داده شدهاند و هر چه رنگ سبز پر رنگتر باشد میزان دموکراسی در آن کشور بیشتر است.
رنگهای قرمز هم نقطهی مقابل دموکراسی یعنی دیکتاتوری هستند. هر چه قرمز هم پر رنگتر باشد دیکتاتوری وحشتناکتری در آن حاکم است.
در این نمودار ایران رتبهی ۱۵۲ را کسب کرده است.
نگاهی به ایران تحت حاکمیت آخوندها بندازیم و ببینیم وضعیتش چطوره. از این تیرهتر دیگه نمیشد. البته واضحه که حاکمیت ولایت فقیه هیچ سنخیتی با دموکراسی نداره و از یکهتازانِ عرصة دیکتاتوریه.