کاربر:Safa/صفحه تمرین

نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۹:۵۵ توسط Safa (بحث | مشارکت‌ها)
سید حسن نصر‌الله
۳ حسن نصرالله.JPG
شناسنامه
زادروز۳۱ اوت ۱۹۶۰
زادگاهشهرک البازوریه، صور، لبنان
تاریخ مرگ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴
محل مرگضاحیه‌ی بیروت،
همسر(ان)فاطمه یاسینی
فرزندانهادی، محمدجواد، زینب، محمدعلی و محمد مهدی
دیناسلام
اطلاعات سیاسی
سمتدبیرکل حزب‌الله
فعالیت‌هااز دهه ۶۰ تا ۱۴۰۳ شمسی

سید حسن نصرالله، (زاده‌‌ی ۲۱ اوت ۱۹۶۰ در شهرک البازوریه مرگ ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴ در الضاحیه‌ی بیروت) آخرین رهبر حزب‌الله لبنان

حسن نصرالله پس از تحصیلات مقدماتی در ۱۶ سالگی به نجف رفت و پس از اتمام مقدمات حوزوی به لبنان بازگشت و سال ۱۹۸۱ به دیدار خمینی به ایران رفت و نماینده خمینی برای کسب وجوهات در لبنان شد و پس از شکل‌گیری جریان جزب‌الله به آن پیوست و پس از مرگ سیدعباس موسوی رهبر حزب‌الله در ۱۶ فوریه ۱۹۹۲ به رهبری حزب‌الله رسید و پس از این بود که جریان حزب‌الله از یک حرکت شیعی لبنانی به حزبی تحت امر ولایت مطلقه فقیه تغییر کرد و به نیابت از حکومت جمهوری اسلامی در صحنه سیاسی لبنان و خاورمیانه به ایفای نقش پرداخت. جمهوری اسلامی تحت رهبری حسن نصرالله از جریان حزب‌الله در سرکوب داخلی تظاهرات مردم ایران و مردم عراق و اعتراضات و قیام مردم سوریه علیه بشار اسد به وفور استفاده کرده و افراد بسیاری از این جریان در این دخالت‌ها کشته شده‌اند. حسن نصرالله در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: که تمام مایحتاج حزب‌الله اعم از سلاح و خوراک و پوشاک از طرف جمهوری اسلامی تامین می‌شود و تا زمانیکه جمهوری اسلامی پول داشته باشد به ما هم پول می‌رسد. سرانجام حسن نصرالله در محله ضاحیه‌ی لبنان طی بمبارانی سنگین در تاریخ ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴ کشته شد و جسد او پس از ماه‌ها از زیر آوار خارج و به خاک سپرده شد.

گاهشمار زندگی سید حسن نصرالله

سید حسن نصرالله در یکی از محله‌های فقیرنشین شرق صور در جنوب لبنان به دنیا آمد. نام مادرش «مهدیه صفی‌الدین» و نام پدرش «سید عبدالکریم» است. در زمان کودکی سید حسن نصرالله، پدرش به شغل سبزی و میوه‌فروشی مشغول بود.

حسن نصرالله سه برادر و ۵ خواهر دارد و فرزند ارشد خانواده بود. به دلیل فقر اقتصادی و شرایط نامساعد زندگی، خانواده وی به منطقه الکرنتینا در جنوب بیروت رفتند. خانواده سید حسن در سال ۱۹۷۵ میلادی، هم‌زمان با آغاز جنگ داخلی لبنان، به البازوریه برگشتند.

تحصیلات سید حسن نصرالله

تحصیلات مقطع ابتدائی را در زادگاهش سپری کرد و دوره راهنمایی را در محله‌ای به نام سن‌الفیل در شرق بیروت گذراند. مقطع دبیرستان را در روستای البازوریه در جنوب لبنان به پایان رسانید.

تحصیل در حوزه نجف

حسن نصرالله سال ۱۹۷۶، در سن ۱۶ سالگی برای تحصیلات حوزوی به شهر نجف در عراق رفت و بعد از ۲ سال اقامت و تحصیل در این شهر، مجدداً به لبنان بازگشت و در مدرسه الامام‌المنتظر در بعلبک مشغول به فراگیری علوم حوزوی شد. مشوق اصلی وی برای عزیمت به نجف و فراگیری علوم اسلامی سید محمد غروی، امام‌جمعه شهر صور بود.

 
حسن نصرالله پس از پیوستن به جریان حزب‌الله

او در مسجد صدر شهر صور با یک روحانی مدرس علوم دینی به نام «سید محمد الغروی» آشنا شد و با کمک او برای ادامه تحصیلات حوزوی به نجف رفت. در شهر نجف نصرالله به دنبال سید محمد باقر صدر بود اما او را به شخصی به نام «سید عباس موسوی» معرفی کردند.

نصرالله تحصیلاتش را در نجف نزد حضرات آیات موسوی و صدر ادامه داد و در سال ۱۹۷۸ مقدمات را به پایان رساند. در این دوران در کشور عراق تحولات سیاسی و امنیتی فراگیر شده بود. در این تحولات طلاب علوم دینی حوزه نجف همواره تحت تعقیب بودند. طلبه‌های لبنانی نیز در این دوران با اتهامات مختلفی از جمله همکاری با حزب «الدعوه» عراق، همکاری با جنبش «اَمَل» در لبنان و یا ارتباط با حزب بعث حاکم بر سوریه مواجه بودند.

نصرالله به دلیل فشارهای موجود در عراق به لبنان برگشت و در حوزه علمیه بعلبک مشغول به تحصیل و تدریس شد. در کنار تحصیلات حوزوی، وی از آموزش‌های نظامی غافل نماند و دوره‌های مختلف چریکی را پشت‌سر گذاشت. وی به دلیل توانایی در مدیریت و فرماندهی، به عنوان نماینده جنبش اَمَل در دره «بقاع» منصوب شد.

تحصیل در قم

نصرالله در سال ۱۹۸۹ برای تکمیل دروس حوزوی به قم رفت، اما با گذشت یک سال، به دلیل شدت تنش‌ها در لبنان، به درخواست شورای حزب‌الله به بیروت بازگشت.

نصرالله با اتمام دوره دبیرستان و هم‌زمان با آغاز جنگ داخلی لبنان وارد جنبش امل شد و به عنوان مسئول سازمانی جنبش شیعی امل در روستای البازوریه به فعالیت پرداخت. وی در زمان تحصیل در حوزه امام‌المنتظر نیز به فعالیت سازمانی در جنبش امل می‌پرداخت که در همان زمان، به عنوان عضو دفتر سیاسی آن انتخاب شد.

حسن نصرالله نماینده خمینی در لبنان

در دیداری که سید حسن نصرالله در سال ۱۳۶۰ با خمینی در تهران داشت، خمینی وی را به عنوان نماینده خود در امور شرعیه و اخذ وجوهات در لبنان منصوب کرد. سید حسن نصرالله در زمان دریافت این حکم ۲۱ ساله بود و اولین کسی از رهبران حزب‌الله لبنان بود که چنین حکمی را از خمینی گرفت. نصرالله در سال ۱۳۶۱ هم به عنوان سرپرست تیم ورزشی جنبش امل به تهران سفر کرد که به دلیل در گرفتن جنگ ۱۹۸۲ لبنان این سفر نیمه‌تمام ماند.

نصرالله متأهل است و دارای سه فرزند به نام‌‌های زینب، محمد و علی می‌‌باشد. او به‌شدت به خانواده‌‌اش وابسته است و در مصاحبه‌‌ها و سخنرانی‌‌های خود به اهمیت خانواده و تربیت فرزندان اشاره می‌ کند. زندگی شخصی او به دلیل مشغله‌‌های سیاسی و نظامی‌ اش کمتر در معرض رسانه‌‌ها قرار دارد و او تلاش می‌ کند تا حریم خصوصی خانواده‌‌اش را حفظ کند.

حزب‌الله و سید حسن نصرالله

سید حسن نصرالله از ابتدای شکل‌گیری حزب‌الله در آن به فعالیت پراخت، او به عنوان یکی از اعضای حزب‌‌الله، در این دوران به عنوان یک سخنران و فعال سیاسی شناخته شد و در تجمعات و کنفرانس‌‌های مختلف شرکت می‌‌کرد. او به تدریج به یکی از چهره‌‌های کلیدی حزب‌‌الله تبدیل شد. در سال ۱۹۸۵ وی با انتقال به بیروت مسئولیت‌های سنگین‌تری را عهده‌دار شد. نخستین مسئولیت جدی نصرالله آماده‌سازی نیرو‌های حزب‌الله و تأسیس هسته‌های نظامی و در عین حال معاون ابراهیم امین از نمایندگان حزب‌الله در پارلمان لبنان بود. در سال ۱۹۸۷ و هم‌زمان با تشکیل کمیته اجرایی حزب‌الله، نصرالله به ریاست کمیته انتخاب شد. در عین حال او در شورای تصمیم‌گیری حزب‌الله نیز وارد شد و مسئول اجرایی آن نیز بود.

حسن نصرالله دبیر کل حزب‌الله لبنان

پس از ترور سید عباس موسوی به وسیله بالگرد‌های اسرائیلی در ۱۶ فوریه سال ۱۹۹۲ (۲۷ بهمن ۱۳۷۰)، با اجماع شورای تصمیم‌گیری حزب‌الله، حسن نصرالله برای دبیرکلی حزب‌الله انتخاب شد.

سید حسن نصرالله از همان آغاز هدایت حزب‌الله لبنان موضعی تهاجمی علیه اسرائیل اتخاذ کرد. یک سال پس از دبیرکلی وی در حزب‌الله در سال ۱۹۹۳، تعداد ۲۶ سرباز اسرائیلی در نزاع طرفین توسط حزب‌الله کشته شدند. جنگ حزب‌الله علیه اسرائیل برای عقب راندن اسرائیل از جنوب لبنان ادامه پیدا کرد. تعداد کشته‌های سربازان اسرائیلی در سال ۱۹۹۷ به ۴۰ تن رسید. با سخت شدن شرایط اسرائیل مجبور به ترک خاک لبنان در سال ۲۰۰۰ میلادی شد.

 
تصویری از علی‌اکبر ولایتی، وزیر خارجه وقت جمهوری اسلامی و سیدعباس موسوی و حسن نصرالله

پیروزی حزب‌الله در خارج کردن اسرائیل از جنوب لبنان و شهید شدن پسر نصرالله در جنگ در سال ۱۹۹۷، موجب محبوبیت سید حسن نصرالله در جنوب لبنان شد.

در دوران دبیرکلی او، حزب‌‌الله در جنگ‌‌های مختلف، از جمله جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶، شرکت کرد.

حزب‌الله لبنان امتداد جمهوری اسلامی در لبنان

حسن نصرالله در سخنرانی‌های خود به نقش جمهوری اسلامی ایران در حمایت مالی از حزب‌الله اشاره کرده و تأکید کرده است که این کمک‌ها به تقویت توانمندی‌های نظامی و اجتماعی گروه کمک می‌کند. او همچنین بیان کرده است که این حمایت‌ها به منظور حفظ ثبات و امنیت لبنان و مقابله با تهدیدات خارجی ضروری است. نصرالله بر اهمیت این همکاری برای پیشبرد اهداف حزب‌الله و دفاع از منافع ملت لبنان تأکید می‌کند.

رمضان شریف، فرمانده سپاه پاسداران در رابطه با کمک‌های جمهوری اسلامی به لبنان در گفت‌وگو با ایسنا گفت:

پشتیبانی جمهوری اسلامی ایران از حزب‌الله لبنان، مساله پنهانی نبوده و این موضع جمهوری اسلامی ایران به کرات در سخنان امام و رهبری و مواضع رسمی جمهوری اسلامی ایران به صورت شفاف بیان شده است.

حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله لبنان، در مصاحبه‌ای تلویزیونی با شبکه المیادین گفت، قاسم سلیمانی در پشت پرده و دور از انظار علاوه بر تامین موشک و تجهیزات نظامی، کمک‌های مالی بزرگی از درآمد نفتی ایران به این گروه انجام می‌داد.

در یک مورد، بعد از تخریب ۲۰۰ هزار خانه در جنگ ۳۳ روزه حزب‌الله با اسرائیل در سال ۲۰۰۶ میلادی، تا یک سال هزینه و اجاره‌های خانه‌ها را پرداخت می‌کرد.

حزب‌الله حامی بشار اسد

سید حسن نصرالله در جنگ سوریه که از سال ۲۰۱۱ آغاز شد، نقش مهمی ایفا کرد. با شروع این جنگ و بحران‌ های سیاسی و نظامی در سوریه، حزب‌‌الله به عنوان یک متحد نزدیک دولت بشار اسد، به حمایت از رژیم سوریه پرداخت. نصرالله به طور علنی اعلام کرد که حزب‌‌الله به دلیل تعهدات مذهبی و سیاسی خود، در کنار دولت سوریه خواهد بود و از آن دفاع خواهد کرد.

حزب‌‌الله به سرعت به یکی از نیروهای کلیدی در جنگ سوریه تبدیل شد و در عملیات‌ نظامی مختلف علیه گروه‌‌های مخالف شرکت کرد. نصرالله با تاسی به گفتمان علی خامنه‌ای تأکید داشت که حضور حزب‌‌الله در سوریه برای حفظ امنیت لبنان و جلوگیری از گسترش تروریسم به خاک لبنان ضروری است. او همچنین به این نکته اشاره کرد که مبارزه با گروه‌‌های تروریستی مانند داعش و جبهه النصره، بخشی از استراتژی کلان مقاومت در برابر دشمنان مشترک است.

نصرالله با در خدمت قرار دادن حزب‌‌الله، به‌عنوان نیروی نیابتی و بخشی از نیروی قدس سپاه پاسداران توانست به تثبیت موقعیت دولت بشار اسد کمک کند و در بسیاری از مناطق کلیدی، از جمله در استان‌‌های حلب و قنیطره، موفقیت‌‌های نظامی به دست آورد.


معاون سید حسن نصرالله در پاسخ به سؤالی مبنی بر واکنش حزب‌الله در صورت حمله اسرائیل و حامیان آن به ایران گفت: رابطه ما با جمهوری اسلامی ایران مثل پدر و فرزند است و در صورت حمله متجاوزان از ایران دفاع خواهیم کرد، حتی اگر شود خودمان را فدای بقای جمهوری اسلامی بکنیم، این کار را خواهیم کرد و این کار نه از روی تعصب، بلکه به خاطر مصالح حقیقی جهان اسلام است.

وی بار‌ها در سخنرانی‌ها و جلسات خود حمایت‌های ایران از حزب‌الله را تصریح کرده‌ است.

همزمان با آغاز دبیرکلی حسن نصرالله، حزب‌الله در ساختار حکومتی لبنان به موقعیت‌های جدید و مهمی دست پیدا کرد؛ دست یافتن به هشت کرسی در پارلمان لبنان با ابتکار عمل نصرالله برای تشویق به کاندیداتوری اعضای این گروه در انتخابات یکی از این موارد بود.

همچنین در این دوران بر اساس توافق طائف که به جنگ داخلی لبنان پایان داد، گروه «حزب‌الله» اجازه پیدا کرد که همچنان اسلحه خود را نگاه دارد.

علاوه بر این با آغاز دبیرکلی نصرالله در حزب‌الله هویت جنبش سیاسی-اجتماعی شیعیان در لبنان رو به رشد و ترقی رفت. در کنار این موضوع خروج اسرائیل در سال ۱۳۷۹ از جنوب لبنان نوعی دستاورد برای نصرالله و حزب‌الله لبنان قلمداد شد.

این نخستین‌بار بود که اسرائیل، بدون توافق صلح و به شکل یک طرفه، خاک یک کشور عربی را ترک می‌کرد و این مساله در نگاه بسیاری از شهروندان عرب منطقه، یک دستاورد مهم معرفی شد. خروج اسرائیل از لبنان موجب شد تا لزوم مسلح ماندن «حزب‌الله» از طرف منتقدان این گروه با ابهام و چالش مواجه شود. در نتیجه گروه‌های سیاسی رقیب و قدرت‌های خارجی، درخواست خلع سلاح این گروه را مطرح کنند؛ درخواستی که نصرالله هرگز به آن تن نداد.

نصرالله در سال ۱۳۸۲ در جریان مذاکرات با واسطه با اسرائیل، به توافقی برای تبادل زندانی دست یافت که در جریان آن بیش از ۴۰۰ زندانی فلسطینی، لبنانی و شهروندان کشورهای دیگر عربی آزاد شدند. این مسائل موجب محبوبیت بیشتر نصرالله شد و حتی ترور رفیق حریری در سال ۱۳۸۲ و اتهامات مطرح شده علیه حزب‌الله در این برهه زمانی نتوانست در موقعیت حزب الله و نصرالله خللی ایجاد کند. در همان سال انتخابات پارلمانی برگزار شد، نه تنها بر آرای «حزب‌الله» افزوده شد بلکه این گروه موفق شد با تکیه بر کرسی‌های پارلمانی، دو عضو خود را به هیات دولت نیز بفرستد و کنترل دو وزارتخانه را نیز در دست بگیرد.

تثبیت قدرت حزب‌الله

در سال ۱۳۸۷ بعد از ماه‌ها کشمکش سیاسی، دولت لبنان تصویب کرد که سیستم مخابراتی تحت کنترل «حزب‌الله» برچیده شود و امور مخابراتی تنها در کنترل حکومت باشد. نصرالله نه تنها این تصمیم را نپذیرفت، بلکه در فاصله کوتاهی، شبه‌نظامیان او کنترل بیروت را به شکل کامل در دست گرفتند.

این اقدام نصرالله با انتقاد گسترده کشورهای غربی روبه‌رو شد. اما او موفق شد بعد از مذاکرات سیاسی، قدرت گروهش را در کابینه لبنان افزایش دهد و از آن مهم‌تر، به حق وتو در تصمیمات کابینه دست پیدا کند.

در سال ۸۸ نیز به رغم اینکه از تعداد کرسی‌های «حزب‌الله» در پارلمان لبنان کاسته شد، اما نصرالله موفق شد تا حق وتو را کماکان در اختیار خود نگاه دارد. در همان سال، کابینه لبنان تصویب کرد که حزب‌الله اجازه دارد تسلیحات خود را نگاه دارد.

در طی سه دهه حسن نصرالله به شخصیتی تبدیل شد که  نه نخست‌وزیران لبنان و استعفاهای سیاسی‌شان، نه بن سلمان و دخالت‌هایش برای تضعیف او در لبنان و نه درگیری‌ها با اسرائیل نتوانسته است در موقعیت سیاسی او در لبنان خللی ایجاد کند. منتقدانش می‌گویند این جایگاه با حمایت ایران برای او مهیا شده است. نصرالله نیز بازها تاکید کرده که رابطه حزب‌الله و جمهو‌ری اسلامی بسیار عمیق و نوعی رابطه پدر و فرزندی است.


در سال ۱۹۸۲ با آغاز اشغال لبنان، جنبش اَمَل به ۲ جریان تقسیم شد،‌ گروه اول به رهبری نبیه بری، خواهان قرارگرفتن نیروهای جنبش در کنار جبهه نجات ملی بود و جریان دوم که سیدعباس موسوی و سیدحسن نصرالله آن را رهبری می‌کردند، خواستار حفظ نیروهای اصولگرای شیعی و سازماندهی آنها برای رویارویی با اشغالگران اسرائیلی بود. به علت ورود جنبش اَمَل به جنگ داخلی، سید حسن همراه برخی دیگر از مقامات جنبش اَمَل به رهبری سید عباس موسوی از این گروه خارج شدند که در واقع این خروج مقدمه‌ای برای تأسیس حزب الله شد.

در سال 1982 هسته اولیه حزب‌الله شکل گرفت. در ابتدای تشکیل حزب‌الله لبنان، نصرالله 22 ساله بود و به عنوان یک نیروی تبلیغاتی برای جذب جوانان شیعی برای پیوستن به حزب کار می کرد. پس از مدتی وی به سمت معاون دفتر حزب در بیروت در کنار «ابراهیم امین السید» ایفای مسئولیت کرد تا اینکه معاونت اجرایی حزب که به منظور تنفیذ مصوبات شورای مرکزی حزب الله ایجاد شده بود، تأسیس شد.

نصرالله در این زمان به سمت معاون اجرایی حزب مشغول به کار شد. پس از آن برای ادامه تحصیلات حوزوی راهی قم شد و پس از مدتی به دلیل اختلافات تنش‌زای جنبش اَمَل و حزب‌الله دوباره به لبنان برگشت.

در سال 1992 سیدعباس موسوی دبیرکل حزب‌الله و استاد سیدحسن به دست صهیونیست‌ها به شهادت رسید. با آمدن سید حسن نصرالله به صدر حزب، تشکیلات شیعه لبنان از جرگه دفاعی و نظامی و امنیتی فراتر رفت و حوزه جدیدی برای حضور حزب‌الله در ساختار سیاسی لبنان تعریف کرد. به گونه‌ای که در انتخابات پارلمانی لبنان از سال‌ 1996 تا 2005 همواره بر حضور نمایندگان جنبش حزب‌الله در پارلمان افزوده شد.

 
محمدهادی پسر حسن نصرالله حین آموزش نظامی در ایران


مرگ پسر حسن نصرالله

محمدهادی، فرزند بزرگ سید حسن نصرالله در سال 1997 در درگیری با نظامیان اسرائیل در جنوب لبنان، کشته شد. بر خلاف انتظار، حزب‌الله هیچ حرکت خارج از قاعده‌ای برای بازگرداندن جسد وی انجام نداد و طی روندی عادی همراه باقی اجساد طی معاوضه‌ای از اسرائیل تحویل گرفت. مرگ سید هادی نصرالله در جبهه‌ها باعث افزایش تاثیر پدرش و حزب‌الله در میان مردم شد.

اسرائیل اعتراف کرد علاوه بر این که تا ساعتی پس از وقوع حادثه از وجود پیکر پسر دبیر کل حزب‌الله در میان اجساد بی‌خبر بوده، تصور نمی‌کرده پسر دبیر کل در میان اجساد باشد.

علت پیر شدن نصرالله از زبان خودش!

روزنامه السفیر در گفت وگویی دوستانه از نصرالله در مورد علت پیر شدن و سفید شدن محاسن و موهایش اینگونه پرسید که آیا این موضوع ارتباطی به جنگ 33 روزه دارد یا نه.

سید حسن نصرالله در جواب به این سؤال با خنده پاسخ داد:

«اوضاع داخلی لبنان ما را پیر کرد، درگیری با اسرائیلی‌ها آسان‌تر از درگیری‌های داخلی است.»

 
محل استقرار حسن نصرالله در پناهگاهی با قطر چند متری بتون‌ها، میزان تخریب بمب‌هایی که منجر به مرگ نصرالله شد مشخص است.

وی تصریح کرد که در درگیری با اسرائیل اهداف و گزینه‌ها در میدان جنگ مشخص است، سلاح‌ها و تاکتیک‌ها و نحوه سخنرانی‌ها نیز مشخص است، اما در درگیری‌های عرصه سیاست داخلی لبنان دیگر بحث سختی‌ها مطرح نیست، بلکه اوضاع مصیبت‌بار است.

نصرالله از دید کارشناسان روانشناس اسرائیلی

سید حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان نیمی از جنگ روانی خود علیه رژیم صهیونیستی را تنها با سخنانش درنشست‌های رسانه‌ای به فعلیت رساند. واکنش مردمی به سخنان وی به حدی رسید که حتی حالات چهره‌اش یا آهنگ صدایش مورد بحث و بررسی و تحلیل قرار می‌گرفت و به عاملی تعیین‌کننده در آرامش دوستان یا نگرانی دشمنان تبدیل شده بود.

در طرف مقابل، اتباع اسرائیل سخنان سید حسن نصرالله را به خاطر اطمینان از صحت و سقم آن، دنبال می کردند و آن را با سانسوری که مقامات اسرائیلی در طول جنگ بر اخباراعمال می کردند مقایسه می نمودند. در اهمیت تأثیر سخنان سید حسن نصرالله همین بس که سران صهیونیستی و رسانه‌های غربی بخش وسیعی از برنامه های خود را در طول جنگ به تحلیل و بررسی شخصیت دبیرکل حزب الله لبنان و نمادی که از وی در جهان عرب و اسلام ساخته شده بود، اختصاص دادند. و حتیبخش‏های اطلاعاتی اسرائیل حرکات دست سید حسن نصرالله و ابعاد روانی آن را با دقت مورد بررسی قرار دادند.

«آیا پنهان شدن در زیر زمین بر روحیه او تاثیر می‌گذارد؟ آیا از جان خود می ترسد یا اینکه به ایمان خود بر پیروزی ثابت قدم است؟ برای بعد از جنگ چه برنامه ای دارد؟» این ها سوال‌هایی بود که روزنامه اسرائیلی «یدیعوت آحارونوت» در تحقیقی تحت عنوان «کارشناسانی که بر روی نصرالله تاثیر می‌گذارند» مطرح کرد.

یک کادر پانزده نفره از تحلیلگران اطلاعاتی، شرق شناسان وروانشناسان به تحلیل و بررسی شخصیت نصرالله و ویژگی‌های جدید این شخصیت پرداختند. این تیم کارشناسی در مسیر پژوهش های خود سلسله اطلاعاتی در زمینه های مختلف از جمله ابعاد روانی و شکل حرکات دست و حالات صورت وی را گرد آوری نمودند.

به نوشته روزنامه «یدیعوت آحارونوت»، این پژوهشگران همچنین به مقایسه بین ظاهر شدن سید حسن نصرالله در میان مردم که اندکی پس از به اسارت گرفته شدن دو نظامی اسرائیلی صورت گرفت و سایر سخنرانی‌های وی در طول جنگ پرداختند. کارشناسان روانشناس اسرائیلی در بررسی و تحقیقات خود مواردی را نیز استنتاج کرده‌اند که به این قرار است:

نصرالله به شکل فوق العاده‌ای آدم بسیار فهمیده‌ای است.

نصرالله هرگز از مرگ نمی‌هراسد.

نصرالله بر این باور است که آینده‌ای نیز در پیش است ولی باید در مقابل چالشی که فرا روی وی قرار گرفته، فوری مقابله کند.

نصرالله خود را برای زندگی زیرزمینی طویل آماده نکرده است.

شایان ذکر است که یکی از اعضای تیم بررسی و تحلیل شخصیت سید حسن نصرالله اشاره کرد که فرق بین چگونگی تحلیل در آژانس اطلاعاتی آمریکا و روش تحلیل اطلاعاتی در اسرائیل در این است که آمریکایی‌ها به تحلیل جنبه مشخص روانی یک شخصیت می‌پردازند چون تحلیل‌ها محور ارزیابی‌هاست اما ما فردی بسیار پیچیده در پیش رو داریم که دارای تصویر اطلاعاتی فراگیری است که در آن ابعاد روانشناسی و فیزیکی، هر کدام وزن مشخصی دارند ولی تحلیل اظهارات او و مقایسه بین گذشته و حال به آن وزن بیشتری می‌بخشد.

همچنین «دانی روبنشتاین»، روزنامه‌نگار اسرائیلی در روزنامه یدیعوت آحارونوت یک هفته قبل از اعلام آتش‌بس می‌گوید: «سیدحسن نصرالله شخصیت بزرگی است. فلسطینیان و مردم عرب به او چشم دوخته‌اند که از عبدالناصر، رئیس‌جمهور مصر در زمان خود نیز بالاتر و برتر است. عبدالناصر در جنگ سال 67 توانست 6 روز دوام بیاورد و استقامت کند ولی سیدحسن نصرالله یک سوم اهالی اسرائیل را چهار هفته در پناهگاه حبس کرد.»


نصر الله از دید مطبوعات انگلیس

از سوی دیگر مطبوعات انگلیس نیز بر شخصیت سیدحسن نصرالله متمرکز شده و روزنامه «ایندیپندنت» در دوم اوت سال 2006، نصرالله را نمادی از مقاومت بر ضد اسرائیل در سراسرجهان اسلام خواند.

مطبوعات انگلیس به مراحل مختلفی که این شخصیت جادویی گذرانده و آمیزه‌ای از میهن دوستی و تدین است، پرداختند و روزنامه اندیپندنت نوشت: «اقدام اسرائیل در حمله به لبنان، نصرالله را از یک رهبرشیعه در لبنان به رهبری که از تمامی تلاش‌های اسرائیل برای کشتنش نجات یافت، تبدیل کرد. اسرائیل نتوانست حزب وی را ریشه کن کند و به قهرمانی در سراسر جهان عربی بدل گشت.»

در همین ارتباط، روزنامه انگلیسی «تایمز» نوشت: «سید حسن نصرالله مرد لحظه‌هاست که ستاره بخت و خوش شانسی وی بر ویرانه‌های ساختمانهایی که بمب‌های اسرائیلی آن ها را ویران نمودند، درخشید.»

روزنامه انگلیسی «دیلی‌تلگراف» نیز در بیست و نهم ماه اوت 2006 در کنار عکسی بزرگ از دبیرکل حزب الله لبنان،گزارشی تحت این عنوان منتشر کرد: «ستاره خوش اقبالی نصرالله بر تمامی گروه های لبنانی تابید.» این روزنامه نوشت: «نصرالله یکی ازرهبران شگفتی ساز در خاورمیانه است»

این روزنامه رویکردهای لبنانی‌ها را که به مصاحبه سید حسن نصرالله با یکی ازشبکه های لبنانی گوش دادند، منتشر کرد که یکی از آنها می‌گفت: «مردم او را راستگو می دانند و بر خلاف تمامی سیاستمداران دیگر، وی فردی راستگو است و دروغ نمی گوید.»

روزنامه‌های انگلیس به جایگاه نصرالله اندکی قبل از جنگ پرداختند و روزنامه «گاردین» در یکی از شماره‌هایش در این رابطه نوشت: «عکس نصرالله در خیابانهای رام الله پخش می شود؛ زیرا که او به آنچه می گوید، عمل می کند و این امری است که در بین رهبران عرب مرسوم ومعمول نیست.»


فایننشال تایمز

از سوی دیگر روزنامه «فایننشال تایمز» از دیگر روزنامه‌های انگلیسی در این رابطه نوشت: «پشتیبانی مردم عرب سنی از سید حسن نصرالله به عنوان قهرمانی جدید، چهره اسامه بن لادن در خاورمیانه را کمرنگ کرد.»

همین روزنامه در کنار مقاله‌ای با نام «حزب الله نقشه خاورمیانه را ترسیم کرد» کاریکاتوری را به چاپ رساند که در آن دو گروه شیعه و سنی دیده می شدندکه که میانشان شکافی بود که عکسی بزرگ از سید حسن نصرالله این شکاف را پر می کرد. این کاریکاتور نشان دهنده آن بود که نصرالله با مبارزه خود بر ضد اسرائیل به دو مذهب شیعه و سنی نزدیک است.

در همین ارتباط، این روزنامه به فتاوای تکفیری پرداخت که توسط شیوخ سعودی و وهابیون صادر شده بودند و بعد از پیروزی حزب الله علیه رژیم صهیونیستی در جنگ 33 روزه، همان ها مجبور شدند که نظرشان را تغییر بدهند.

همچنین تحلیلگران روزنامه «اکونومیست» به تحلیل این موضوع که سید حسن نصرالله به یک نماد تبدیل شده پرداختند و مطرح کردند که وی درایجاد وحدت بین شیعه و سنی در خاورمیانه موفق شده است، امری که بن لادن در انجام آن ناموفق بوده. همچنین نصرالله با این پیروزی و بعد از آن که لبنان را به مانعی قوی در برابر نیروهای اسرائیلی تبدیل کرد، بار دیگرآتش قیام و مبارزه اسلامی را در میان جوانان عرب برانگیخت.

در همین رابطه «مرکزآمریکایی سیاست خاور نزدیک» بخشی از ارزیابی‌های خود درباره جنگ 33 روزه را، در کنار تصویری ازسید حسن نصرالله به چاپ رساند که وی را پس از آزادی بنت جبیل در سال 2000، در حال سخنرانی در این شهر نشان می داد. حادثه ای که آتش انتفاضه ملت فلسطین را شعله ور نمود و از آن پس اصطلاح «خانه عنکبوتی» در نزد حزب الله برای توصیف قدرت اسرائیل ابداع شد. اظهارات مسئولان صهیونیستی عمق نارضایتی آنان را از طرح این واژه توسط نصرالله نشان داد و کار به جایی رسید که ماشین جنگی اسرائیل تصمیم گرفت برای درهم شکستن نماد اراده و قدرت حزب الله، حتما وارد این شهرک جنوبی لبنان شود.

این مرکز در ادامه ارزیابی های خود نوشت: «نصرالله قدرت بازدارندگی اسرائیل را هدف قرار داده است و این امر موجب حساسیت زیادی برای اسرائیل شده است.»

روزنامه آمریکایی «واشنگتن‌پست» نیز سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان را این گونه توصیف کرد: «به طور کلی نصرالله با عمامه و سیمایش از بزرگترین اسرار حزب الله به شمار می رود.»

اطلاعات مقاله

• نویسنده,کیوان حسینی

• شغل,بی‌بی‌سی

• ۱۱ آبان ۱۴۰۲ - ۲ نوامبر ۲۰۲۳

به روز شده در ۷ مهر ۱۴۰۳ - ۲۸ سپتامبر ۲۰۲۴

حسن نصرالله، یک روحانی شیعه بود که از بهمن ماه سال ۱۳۷۰ تا زمان کشته شدنش به دست اسرائیل در مهرماه ۱۴۰۳، رهبری گروه «حزب‌الله» در لبنان را برعهده داشت. این گروه در حال حاضر یکی از مهم‌ترین احزاب سیاسی لبنان محسوب می‌شود که در کنار ارتش ملی لبنان، نیروی مسلح خود را دارد.

نصرالله هم در لبنان و هم در دیگر کشورهای عربی از محبوبیت برخوردار بود. او چهره اصلی «حزب‌الله» محسوب می‌شد و در چرخش تاریخی این گروه برای ورود به عرصه سیاست و دست‌یابی به قدرت در ساختار حکومتی لبنان، نقشی کلیدی بازی کرد.

این روحانی لبنانی همچنین رابطه بسیار نزدیک و ویژه‌ای با جمهوری اسلامی ایران و شخص علی خامنه‌ای داشت. به رغم این‌که گروه «حزب‌الله» در سال ۱۳۷۶ از سوی ایالات متحده در فهرست سازمان‌های تروریستی قرار گرفت، اما نه سران ایران و نه نصرالله هرگز رابطه نزدیکشان را پنهان نکردند.

حسن نصرالله همانقدر که هوادارانی پرشور داشت، دشمنانی سرسخت نیز داشت. به همین دلیل او سال‌ها از ترس ترور شدن توسط اسرائیل، در انظار عمومی حاضر نشد. اما پنهان شدن او موجب نشد تا هوادارانش، تقریبا هر هفته از سخنرانی‌هایش محروم شوند. این سخنرانی‌ها در واقع ابزار مهم نصرالله برای اعمال قدرت محسوب می‌شد و او از همین طریق، درباره مسایل مختلف لبنان و جهان اظهارنظر می‌کرد و تلاش می‌کرد بر رقبایش فشار بیاورد.

• حزب‌الله لبنان چیست؟۹ مهر ۱۴۰۳ - ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۴

• آیا حزب‌الله لبنان یک سازمان 'تروریستی' است؟۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۲ مه ۲۰۲۰

• شروع و پایان در نجف؛ علی اکبر محتشمی‌پور پدر معنوی حزب‌الله لبنان که بود؟۱۷ خرداد ۱۴۰۰ - ۷ ژوئن ۲۰۲۱


حسن نصرالله در شهریور ۱۳۳۹ در یکی از محلات فقیرنشین شرق بیروت به دنیا آمد. پدرش صاحب یک بقالی کوچک بود و او فرزند ارشد خانواده‌ای ۱۱ نفره.

او پنج‌ ساله بود که در لبنان جنگ داخلی آغاز شد؛ نبردی ویرانگر که به مدت ۱۵ سال، این کشور کوچک حاشیه دریای مدیترانه را اسیر خود کرد و در جریان آن، شهروندان لبنانی بر اساس دین و قومیت‌شان با هم مرزبندی کردند و جنگیدند.

آغاز جنگ موجب شد تا پدر حسن نصرالله تصمیم بگیرد بیروت را ترک کند و به روستای آبا و اجدادی خود در جنوب لبنان بازگردد: روستایی به نام «البازوریه» که ساکنانش مانند بسیاری از روستاهای شهرستان «صور» در استان «الجنوب»، شیعه بودند.

او سال‌هایی مهم از دوران تحصیل ابتدایی و متوسطه خود را در جنوب لبنان و در میان شیعیانی گذراند که اعتقاد داشتند چه در دوران استعمار قدرت‌های بزرگ مانند عثمانی و فرانسه و چه در دوران استقلال و قدرت گرفتن نخبگان مسیحی و سنی، همواره با تبعیض و نابرابری روبه‌رو بوده‌اند.

در این دوران، گروه‌های شبه‌نظامی مسیحی و سنی متهم بودند که از کمک‌های کشورهای خارجی برخوردارند و با همین کمک‌ها به موفقیت‌های نظامی نیز دست پیدا می‌کنند.

همزمان جمعیت شیعیان که علاوه بر دره بقاع در شمال شرق لبنان، در جنوب لبنان نیز اکثریت هستند، در کنار گروه کوچکی از مسیحیان مارونی و ارتدوکس در جنوب این کشور، خط مقدم جنگ‌های اسرائیل در سال‌های طولانی تثبیت حاکمیت یهودیان در فلسطین بودند.

حسن نصرالله در چنین فضایی، نه تنها به هویت شیعی و ریشه‌های قومیتی خود روی آورد، بلکه در سن ۱۵ سالگی به عضویت مهم‌ترین گروه سیاسی-‍نظامی شیعه لبنان در آن دوران درآمد: جنبش امل؛ یک گروه پرنفوذ و فعال که توسط یک آخوند ایرانی به نام موسی صدر تاسیس شده بود.


عراق در دوران حضور حسن نصرالله در نجف، کشور بی‌ثباتی بود که دو دهه انقلاب‌های پیاپی، کودتاهای خونبار و کشتارهای سیاسی را تجربه می‌کرد. در این دوران اگرچه هنوز حسن البکر به شکل رسمی قدرت را در دست داشت، اما صدام حسین، معاون ریاست جمهوری وقت عراق، نفوذ قابل توجهی پیدا کرده بود.

تنها دو سال بعد از حضور حسن نصرالله در نجف، سران حزب بعث و به ویژه صدام به این نتیجه رسیدند که باید برای تضعیف شیعیان گام‌های بیشتری بردارند. یکی از تصمیمات آن‌ها، اخراج تمامی طلبه‌های شیعه لبنان از حوزه‌های علمیه عراق بود.

اگرچه حسن نصرالله تنها دو سال در نجف درس خواند و ناچار شد این کشور را ترک کند، اما حضور در نجف، تاثیری بسیار عمیق بر زندگی این جوان لبنانی گذاشت: او در نجف با روحانی دیگری به نام عباس موسوی آشنا شد.

موسوی که خود زمانی از شاگردان موسی صدر در لبنان محسوب می‌شد و در دوران حضورش در نجف، شدیدا تحت تاثیر ایده‌های سیاسی روح‌الله خمینی قرار گرفته بود، هشت سالی از نصرالله بزرگتر بود و خیلی سریع، نقش معلمی سخت‌گیر و مرشدی بانفوذ را در زندگی حسن نصرالله به عهده گرفت.

این دو بعد از بازگشت به لبنان به مبارزه در جنگ داخلی پیوستند. اما نصرالله این‌‌بار به جای استان «الجنوبی» به زادگاه عباس موسوی در «دره بقاع» رفت؛ یک منطقه جغرافیایی بزرگ و حاصل‌خیز در شمال شرقی لبنان که اکثریت جمعیتش، شیعه هستند.

نصرالله در این دوران به عنوان یکی از اعضای جنبش امل، در مبارزه به شدت جدی بود و در حوزه علمیه‌ای که عباس موسوی تاسیس کرده بود، تحصیل می‌کرد.

انقلاب ایران و تاسیس «حزب‌الله»

یک‌ سال بعد از بازگشت حسن نصرالله به لبنان، در ایران انقلاب شد و روح‌الله خمینی که ستایش آخوندهایی مانند عباس موسوی و حسن نصرالله را برانگیخته بود، قدرت را در تهران قبضه کرد. از این‌جا نه فقط رابطه شیعیان لبنان با ایران به کلی متحول شد، بلکه زندگی سیاسی و مبارزه مسلحانه شیعیان لبنانی نیز به شکلی جدی تحت تاثیر وقایع ایران و ایدئولوژی اسلامگرایی انقلاب ایران قرار گرفت.

برای حسن نصرالله، این تحول عمیق بیش از هر چیز با حکمی از سوی روح‌الله خمینی رقم خورد. او در سال ۱۳۶۰ در تهران با رهبر وقت جمهوری اسلامی ایران ملاقات کرد و خمینی او را به عنوان نماینده خود در لبنان برای «تصدی امور حسبیه و اخذ وجوه شرعیه» منصوب کرد.

از این‌جا سفرهای گاه و بیگاه نصرالله به ایران آغاز شد و روابط او با عالی‌ترین سطوح تصمیم‌گیری و قدرت در ساختار حکومت ایران شکل گرفت.

اسلامگرایان شیعه در ایران، نه تنها به سابقه تاریخی و پیوندهای دینی با شیعیان لبنانی بسیار اهمیت می‌دادند، بلکه مانند دیگر انقلابیون در جهان، در چارچوب گفتمان «صدور انقلاب» به دنبال بازتولید تحولی مشابه در دیگر کشورهای مسلمان بودند.

غرب‌ستیزی، یکی از بنیان‌های نسخه ایرانی اسلامگرایی شیعه بود که از سوی روح‌الله خمینی تبلیغ می‌شد؛ سیاستی کلیدی که در خاورمیانه به شکل اسرائیل‌ستیزی، نمودی عینی پیدا کرده بود و به همین دلیل «آرمان فلسطین» به یکی از مهم‌ترین اولویت‌های سیاست خارجی ایران انقلابی تبدیل شده بود.

در این دوران، لبنان که خود اسیر جنگ داخلی و ناآرامی بود به پایگاهی مهم برای مبارزان فلسطینی نیز تبدیل شده بود و آن‌ها طبیعتا علاوه بر بیروت در جنوب لبنان حضوری پررنگ داشتند.

با بالا گرفتن بی‌ثباتی در لبنان، اسرائیل در خرداد ماه سال ۱۳۶۱ به لبنان حمله کرد و به سرعت بخش‌هایی مهم از این کشور را به اشغال درآورد. اسرائیل مدعی بود که برای مقابله با حملات فلسطینیان به لبنان حمله کرده است.

در فاصله کوتاهی بعد از حمله اسرائیل بود که فرماندهان نظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ایران (که حالا دو سالی بود به دلیل حمله عراق به ایران، از تجربه جنگ کلاسیک هم برخوردار شده بودند) تصمیم گرفتند در لبنان یک گروه شبه‌نظامی کاملا وابسته به ایران تاسیس کنند. آن‌ها لقبی را که در ایران به آن معروف شده بودند به عنوان نام این گروه انتخاب کردند: «حزب‌الله».

حسن نصرالله و عباس موسوی از جمله کسانی بودند که به همراه برخی دیگر اعضای جنبش امل، به این گروه تازه تاسیس پیوستند که آخوندی دیگر به نام صبحی طفیلی رهبری آن را به دست داشت. این گروه به سرعت با دست زدن به اقدامات مسلحانه علیه نیروهای آمریکایی در لبنان، نام خود را در سیاست منطقه جا انداخت.

در مسیر رهبری


وقتی نصرالله به گروه «حزب‌الله» پیوست، تنها ۲۲ سال سن داشت و حتی از نظر سلسله مراتب آخوندهای شیعه نیز، یک طلبه تازه‌کار محسوب می‌شد. ضمن این‌که در این دوران در سطح شورای رهبری «حزب‌الله» هنوز چشم‌انداز روشنی از چگونگی رابطه این گروه و ایران وجود نداشت.

در سال ۱۳۶۶ و در حالی که ارتباط نصرالله و ایران، روز به روز عمیق‌تر می‌شد، او تصمیم گرفت که برای ادامه دادن تحصیلات دینی به شهر قم مهاجرت کند. نصرالله به مدت دو سال در حوزه علمیه قم درس خواند. او در این دوران فارسی را به خوبی یاد گرفت و دوستان نزدیک بسیاری در میان نخبگان سیاسی-نظامی ایران پیدا کرد.

در سال ۶۸ او به لبنان بازگشت. اما به سرعت اختلاف نظری مهم بین او و عباس موسوی شکل گرفت. موسوی در این زمان هوادار افزایش فعالیت و نفوذ سوریه به رهبری حافظ اسد در لبنان بود. اما نصرالله اصرار داشت که این گروه بر روی حملات به نظامیان آمریکایی و اسرائیلی متمرکز باشد.

نصرالله در «حزب‌الله» در اقلیت قرار گرفت و کمی بعد به عنوان «نماینده حزب‌الله در ایران» منصوب شد؛ سمتی که موجب شد تا او بار دیگر به ایران بازگردد و در عین حال، از نگاه برخی از اعمال نظر در ارتباط با استراتژی‌های کلان «حزب‌الله» دور نگه داشته شود.

در ظاهر این‌گونه به نظر می‌رسید که از میزان نفوذ ایران بر «حزب‌الله» روز به روز کمتر می‌شود و به رغم حمایت‌های همه جانبه تهران، اعمال نظر بر روی تصمیمات «حزب‌الله» با دشواری روبه‌رو شده است. این تنش به حدی بالا گرفت که در سال ۱۳۷۰، صبحی طفیلی به عنوان مخالف وابستگی «حزب‌الله» به ایران از دبیرکلی حزب‌الله کنار گذاشته شد و جایش را به عباس موسوی داد.

بعد از برکناری طفیلی، حسن نصرالله که ظاهرا دیدگاه‌هایش در ارتباط با نقش سوریه در لبنان تعدیل شده بود، به کشورش بازگشت و عملا به نفر دوم گروه حزب‌الله تبدیل شد.

رهبری حزب‌الله لبنان


عباس موسوی در کمتر از یک سال بعد از این‌که به عنوان دبیر کل «حزب‌الله» انتخاب شد، توسط ماموران اسرائیلی ترور شد و در همان سال ۱۳۷۰، رهبری این گروه به دست حسن نصرالله افتاد. او در این زمان، ۳۲ سال سن داشت و بسیاری انتخابش را به ارتباطات ویژه‌اش با ایران مرتبط می‌دانستند. او حتی از نگاه بسیاری از روحانیون شیعه، از تحصیلات دینی کافی نیز برخوردار نبود و به همین دلیل، در همان زمان تحصیلاتش را از سرگرفت.

ابتکار عمل مهم حسن نصرالله در این زمان، نامزد شدن برخی وابستگان و اعضای «حزب‌الله» در انتخابات لبنان بود. در این زمان یک سال از میانجیگری عربستان در جنگ داخلی لبنان و پایان این جنگ گذشته بود و نصرالله تصمیم گرفت تا شاخه سیاسی «حزب‌الله» همراستا با شاخه نظامی آن به یک بازیگر جدی در این کشور تبدیل شود.

در نتیجه این استراتژی، گروه «حزب‌الله» موفق شد هشت کرسی در پارلمان لبنان به دست بیاورد.

همزمان، گروه «حزب‌الله» همچنان به طراحی و اجرای عملیات «تروریستی» متهم می‌شد. بمب‌گذاری در مرکز یهودیان آمیا در آرژانتین یا حمله به سفارت اسرائیل در آرژانتین از جمله اقداماتی بودند که در همین دوران اتفاق افتادند.

ضمن این‌که بر اساس توافق طائف که به جنگ داخلی لبنان پایان داد، گروه «حزب‌الله» اجازه پیدا کرد که همچنان اسلحه خود را نگاه دارد. اسرائیل در این زمان جنوب لبنان را اشغال کرده بود و «حزب‌الله» به عنوان سازمانی که در مبارزه با نیروی اشغالگر به سر می‌برد، همچنان مسلح باقی ماند و عملا این تسلیحات، جنبه مشروع و قانونی نیز پیدا کرد.

حمایت مالی ایران از گروه حزب‌الله لبنان نیز موجب شد تا نصرالله بتواند با شکل دادن یک شبکه در‌هم‌تنیده و پیچیده از مدارس، بیمارستان‌ها و انجمن‌های خیریه، به بسیاری از شیعیان لبنان خدمات رفاهی و اجتماعی برساند. این سیاست که تا امروز ادامه داشته، به یکی از جنبه‌های مهم هویت جنبش سیاسی-اجتماعی شیعیان در لبنان تبدیل شد.

خروج اسرائیل و محبوبیت نصرالله


در سال ۱۳۷۹ اسرائیل اعلام کرد که خاک لبنان را به کلی ترک می‌کند و به اشغال مناطق جنوبی این کشور پایان می‌دهد. گروه «حزب‌الله» این اتفاق را به عنوان یک پیروزی بزرگ جشن گرفت و اعتبار این پیروزی به نام نصرالله نوشته شد.

این نخستین بار بود که اسرائیل، بدون توافق صلح و به شکل یک طرفه، خاک یک کشور عربی را ترک می‌کرد و این مساله در نگاه بسیاری از شهروندان عرب منطقه، یک دستاورد مهم معرفی شد.

با این حال از همین زمان، مساله تسلیحات لبنان به یکی از پرسش‌های مهم در ارتباط با ثبات و امنیت لبنان تبدیل شد. خروج اسرائیل از لبنان موجب شد تا مشروعیت مسلح ماندن گروه «حزب‌الله» زیر سوال برود و چه گروه‌های سیاسی رقیب و چه قدرت‌های خارجی، درخواست خلع سلاح این گروه را مطرح کنند؛ درخواستی که نصرالله هرگز به آن تن نداد.

نصرالله در سال ۱۳۸۲ در جریان مذاکرات با واسطه با اسرائیل، به توافقی برای تبادل زندانی دست یافت که در جریان آن بیش از ۴۰۰ زندانی فلسطینی، لبنانی و شهروندان کشورهای دیگر عربی آزاد شدند.

در این زمان نصرالله از همیشه قدرتمندتر و بانفوذتر به نظر می‌رسید و رقبایش در سیاست لبنان برای مقابله با او و جلوگیری از گسترش نفوذ و قدرتش، با چالشی جدی روبه‌رو بودند.

ترور حریری و خروج سوریه


اما در سال ۸۳ و بعد از ترور رفیق حریری، نخست‌وزیر وقت لبنان، ورق افکار عمومی برای مدتی کوتاه برگشت. رفیق حریری یکی از مهم‌ترین سیاستمداران نزدیک به عربستان سعودی محسوب می‌شد که برای جلوگیری از افزایش قدرت «حزب‌الله» به تلاش گسترده‌ای دست زده بود.

خشم افکار عمومی متوجه گروه «حزب‌الله» و حامی نظامی شماره یک این گروه در داخل لبنان یعنی سوریه بود که متهم بودند در ترور حریری دست داشتند. در نتیجه تظاهرات گسترده مخالفان در بیروت، سوریه اعلام کرد که نیروهایش را از این کشور خارج می‌کند.

اما وقتی در همان سال انتخابات پارلمانی برگزار شد، نه تنها بر آرای «حزب‌الله» افزوده شد بلکه این گروه موفق شد با تکیه بر کرسی‌های پارلمانی، دو عضو خود را به هیات دولت نیز بفرستد و کنترل دو وزارتخانه را نیز در دست بگیرد.

از این‌جا، نصرالله خود و گروهش را به عنوان یک گروه ملی‌گرای وفادار به لبنان معرفی کرد که آماده است برای کشور «شهید» بدهد و زیر سلطه قدرت‌های دیگر سر خم نمی‌کند.

در تابستان ۱۳۸۵، شبه‌نظامیان «حزب‌الله» وارد خاک اسرائیل شدند و یک سرباز این کشور را کشتند و دو سرباز را به گروگان گرفتند. پاسخ اسرائیل، حمله سهمگینی بود که ۳۳ یا ۳۴ روز به طول انجامید و در جریانش نزدیک به هزار و ۲۰۰ لبنانی کشته شدند.

نتیجه این جنگ نیز افزایش محبوبیت نصرالله بود که در کشورهای عربی، به عنوان آخرین نفری که در مقابل اسرائیل مقاومت می‌کند، معرفی شد.

در پایان جنگ، حزب‌الله همچنان حاضر نشد سلاحش را زمین بگذارد. ضمن این‌که این گروه در بازسازی ویرانی‌های به جا مانده از جنگ نیز نقشی کلیدی بر عهده گرفت؛ نقشی که از نگاه مخالفان جمهوری اسلامی در ایران در نتیجه حمایت مالی سخاوتمندانه تهران، شکل گرفته بود.

افزایش قدرت و تثبیت جایگاه نصرالله


با افزایش قدرت حزب‌الله، گروه‌های رقیب به ویژه سیاستمداران سنی لبنان اصرار داشتند که این گروه، دولت در دولت تشکیل داده و عملکردش به تضعیف امنیت و اقتصاد کشور می‌انجامد.

در سال ۱۳۸۷ بعد از ماه‌ها کشمکش سیاسی، دولت لبنان تصویب کرد که سیستم مخابراتی تحت کنترل «حزب‌الله» برچیده شود و امور مخابراتی تنها در کنترل حکومت باشد. نصرالله نه تنها این تصمیم را نپذیرفت، بلکه در فاصله کوتاهی، شبه‌نظامیان او کنترل بیروت را به شکل کامل در دست گرفتند.

این اقدام نصرالله با انتقاد گسترده کشورهای غربی روبه‌رو شد. اما او موفق شد بعد از مذاکرات سیاسی، قدرت گروهش را در کابینه لبنان افزایش دهد و از آن مهم‌تر، به حق وتو در تصمیمات کابینه دست پیدا کند.

در سال ۸۸ نیز به رغم اینکه از تعداد کرسی‌های «حزب‌الله» در پارلمان لبنان کاسته شد، اما نصرالله موفق شد تا حق وتوو را کماکان در اختیار خود نگاه دارد. در همان سال، کابینه لبنان تصویب کرد که «حزب‌الله» اجازه دارد تسلیحات خود را نگاه دارد.

از اینجا دیگر حسن نصرالله به شخصیتی تبدیل شد که کمابیش هیچ یک از نخبگان سیاسی لبنان موفق نشدند او را از میدان به در کنند یا حتی از میزان قدرتش بکاهند.

نه استعفای نخست‌وزیرانی که مخالفش بودند و نه حتی مداخله بی‌سابقه محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان هم نتوانست او را به عقب براند. برعکس، نصرالله در تمامی این سال‌ها به پشتوانه حمایت بی‌چون و چرای جمهوری اسلامی ایران توانست از پس بحران‌هایی تاریخی مانند بهار عربی، جنگ داخلی سوریه و بحران اقتصادی دنباله‌دار لبنان بر بیاید.

او در ۶۳ سالگی، نه فقط به عنوان یک رهبر سیاسی-نظامی منحصربه‌فرد در لبنان محسوب می‌شد، بلکه از اعتبار دهه‌ها مبارزه در کارنامه‌اش، برای خواباندن مچ رقبای سیاسی‌اش و تبلیغ مبانی ایدئولوژیک اسلامگرایی شیعه بهره برد.

حسن نصرالله؛ آخوند وابسته به ایران که لبنان را در مشتش گرفت - BBC News فارسی

در حمله اخیر اسرائیل، به غیر از شیخ حسن نصرالله، سران و اشخاص مهم دیگری نیز به شهادت رسیدند. در ادامه اسامی برخی از آن ها را می خوانید.

همراهان شیخ حسن نصرالله که به شهادت رسیدند

«ابوعلی جواد» داماد (شوهر دختر) دبیرکل حزب‌الله لبنان بود و در بین 19 فرمانده ویژه، فرماندهی تمام آنان و محافظان ویژه را برعهده داشت؛ بطوری‌که به وی لقب «سپر سید» داده‌ بودند.

سردار عباس نیلفروشان از فرماندهان ارشد نیروی قدس سپاه و فرمانده سپاه لبنان در جریان حمله رژیم صهیونیستی به منطقه ضاحیه بیروت به همراه دبیرکل حزب الله به شهادت رسید.

دبیرکل حزب الله، شهادت زینب نصرالله دختر دبیرکل حزب الله لبنان در انفجار دیروز ضاحیه جنوبی تایید شد و مجری صداوسیما به شهادت دختر دبیرکل حزب الله لبنان  اشاره کرد و آن را تایید کرد.

ابراهیم عقیل همچنین معروف به عربی الحاج تحسین یا تحسین، یا با نام مستعار الحاج عبدالقادر، یک نظامی لبنانی بود که به عنوان فرمانده کل نیروی رضوان حزب‌الله خدمت کرد. او عضو شورای جهاد بود که بر عملیات نظامی و امنیتی این سازمان نظارت داشت. برخی عقیل را رئیس ستاد دوفاکتوی حزب‌الله بود



رابطه لبنان با جمهوری اسلامی

معاون سید حسن نصرالله در پاسخ به سؤالی مبنی بر واکنش حزب‌الله در صورت حمله اسرائیل و حامیان آن به ایران گفت:

رابطه ما با جمهوری اسلامی ایران مثل پدر و فرزند است و در صورت حمله متجاوزان از ایران دفاع خواهیم کرد، حتی اگر شود خودمان را فدای بقای جمهوری اسلامی بکنیم، این کار را خواهیم کرد و این کار نه از روی تعصب، بلکه به خاطر مصالح حقیقی جهان اسلام است.

وی بار‌ها در سخنرانی‌ها و جلسات خود به حمایت‌های ایران از حزب‌الله تصریح کرده‌است. وی در سخنرانی‌هایش از ایران دفاع می‌کند و آن را وظیفه‌ای بر اساس قانون وفاداری می‌داند.

چگونگی شکل‌گیری حزب‌الله لبنان

در سال ۱۹۸۲ هم‌زمان با حملات اسرائیل به جنوب لبنان و پس از ربوده شدن امام موسی صدر، به علت اختلافات سیاسی-نظامی میان رهبران جنبش امل، سید حسن همراه برخی دیگر از مقامات جنبش امل به رهبری سید عباس موسوی -که تمایلاتی به انقلاب ایران داشتند- از این گروه خارج شدند که در واقع این خروج مقدمه‌ای برای تأسیس حزب‌الله شد. در همان سال ۱۹۸۲ به رهبری موسوی، هسته اولیه حزب‌الله شکل گرفت.

منابع