محمد جعفر پوینده

نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ مارس ۲۰۲۵، ساعت ۱۴:۱۳ توسط Safa (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

محمد جعفر پوینده، (زاده ۱۹ خرداد ۱۳۳۳،اشکذر، استان یزد – درگذشته ۱۸ آذر ۱۳۷۷، شهریار، استان تهران) نویسنده، مترجم، جامعه‌شناس و یکی از برجسته‌ترین فعالان فرهنگی و مدنی ایران بود که در جریان سلسله قتل‌های سیاسی موسوم به «قتل‌های زنجیره‌ای» توسط عوامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به قتل رسید. زندگی او، که از فقر و تلاش سرچشمه گرفت و به دفاع از آزادی بیان و حقوق بشر انجامید، نمونه‌ای از مقاومت روشنفکران ایرانی در برابر سرکوب است.

محمد جعفر پوینده
محمد جعفر پوینده.JPG
زادروز ۱۷خرداد ۱۳۳۳۳
اشکذر، استان یزد
مرگ ۱۸آذر ۱۳۷۷
شهریار، استان تهران
ملیت ایرانی
علت مرگ قتل‌های زنجیره‌ای
جایگاه خاکسپاری امام زاده طاهر (کرج)
پیشه مترجم و نویسنده
همسر(ها) سیما (صدیقه) صاحبی
فرزندان نازنین
مدرک تحصیلی حقوق قضایی، لیسانس جامعه‌شناسی
دانشگاه دانشگاه تهران، دانشگاه سوربن

کودکی و جوانی

محمد جعفر پوینده در سال ۱۳۳۳ در اشکذر، واقع در استان یزد، در خانواده‌ای کم‌بضاعت متولد شد. در شش سالگی وارد دبستان شد و از ده‌سالگی، هم‌زمان با تحصیل، به کار مشغول شد. در سال ۱۳۴۹ دیپلم گرفت و همان سال با کسب رتبه ممتاز در کنکور، در رشته حقوق قضایی دانشگاه تهران پذیرفته شد. او در دوران دانشجویی از فعالان جنبش‌های دانشجویی مخالف حکومت پهلوی بود. در سال ۱۳۵۳ برای ادامه تحصیل به دانشگاه سوربن فرانسه رفت و در سال ۱۳۵۶ مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته جامعه‌شناسی دریافت کرد. در دوران تحصیل در فرانسه، همگام با دیگر دانشجویان ایرانی خارج از کشور، به فعالیت‌های سیاسی علیه رژیم شاه ادامه داد و در سال ۱۳۵۷ هم‌زمان با وقوع انقلاب، به ایران بازگشت.[۱]

فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی

پوینده یکی از فعال‌ترین اعضای کانون نویسندگان ایران بود؛ نهادی که از دهه ۱۳۴۰ به عنوان صدای نویسندگان مستقل و مدافع آزادی بیان در ایران شناخته می‌شد. او در دوره‌ای که فعالیت این کانون به دلیل فشارهای حکومتی محدود شده بود، در کنار چهره‌هایی چون محمد مختاری برای احیای آن تلاش کرد. این تلاش‌ها در سال‌های پایانی دهه ۱۳۷۰، همزمان با فضای باز سیاسی نسبی در دولت محمد خاتمی، شدت گرفت. پوینده همچنین به عنوان مترجم، نقش مهمی در انتقال اندیشه‌های مدرن به جامعه ایران ایفا کرد و آثارش بر مفاهیمی چون دموکراسی، حقوق بشر و آگاهی طبقاتی متمرکز بود.

پوینده از ۲۵ سالگی به ترجمه آثار مهم از زبان فرانسه به فارسی روی آورد و بیش از ۲۰ کتاب در حوزه‌های گوناگون منتشر کرد. او به سبب سختکوشی و پشتکار مثال‌زدنی‌اش، روزانه بیش از ۲۰ ساعت به مطالعه و ترجمه می‌پرداخت. فعالیت‌های پژوهشی و ترجمه‌های او در شرایط دشواری انجام می‌گرفت که با محدودیت‌های اقتصادی و فشارهای سیاسی همراه بود.

پوینده در ترجمه آثار، چندین حوزه را به طور موازی دنبال می‌کرد:

  • مسائل زنان: مبارزه با ایده‌های تبعیض‌آمیز جنسیتی و تلاش برای ترویج برابری حقوقی و اجتماعی.
  • حقوق بشر: تبیین مبانی حقوق بشر و مقابله با نقض این اصول در جامعه.
  • نقد مارکسیسم: ارائه خوانشی جدید از این مکتب فکری.

یکی از ترجمه‌های ارزشمند او، "اعلامیه جهانی حقوق بشر" بود که در روز قتل او منتشر شد. پوینده این اثر را به همه زنان و مردان آزادی‌خواهی تقدیم کرد که در راه ارتقای حقوق بشر تلاش می‌کنند.

او در مهرماه ۱۳۷۷، به همراه چند تن از نویسندگان دیگر، به دلیل فعالیت در کمیته تدارک مجمع عمومی کانون نویسندگان، احضاریه‌ای از دادسرای انقلاب اسلامی دریافت کرد. این احضار، نشانه‌ای از فشار فزاینده بر دگراندیشان بود.

محمد جعفر پوینده در تدوین و انتشار متن اعتراض ۱۳۴ نویسنده ایرانی،‌ به سانسور و محدودیت آزادی بیان، نقش فعالی داشت. بخشی‌ از متن این نامه که در تاریخ ۲۳ مهر ۱۳۷۳ منتشر شد به شرح زیر است:

«...ما نویسنده‌ایم، یعنی احساس و تخیل و اندیشه و تحقیق خود را به اشکال مختلف می‌نویسیم و منتشر می‌کنیم. حق طبیعی و اجتماعی و مدنی ماست که نوشته‌مان – اعم از شعر یا داستان، نمایشنامه یا فیلمنامه، تحقیق یا نقد، و نیر ترجمه آثار دیگر نویسندگان جهان – آزادانه و بی هیچ مانعی به دست مخاطبان برسد. ایجاد مانع در راه نشر این آثار، به هر بهانه‌ای، در صلاحیت هیچ کس یا هیچ نهادی نیست. اگر چه پس از نشر راه قضاوت و نقد آزادانه درباره آنها بر همگان گشوده است. هنگامی که مقابله با موانع نوشتن و اندیشیدن از توان و امکان فردی ما فراتر می‌رود، ناچاریم به صورت جمعی - صنفی با آن روبرو شویم، یعنی برای تحقق آزادی اندیشه و بیان و فکر و مبارزه با سانسور، به شکل جمعی بکوشیم، به همین دلیل معتقدیم: حضور جمعی ما، با هدف تشکل صنفی نویسندگان ایران متضمن استقلال فردی ماست... پس اگر چه توضیح واضحات است، باز می‌گوییم: ما نویسنده‌ایم. ما را نویسنده ببینید و حضور جمعی ما را حضور صنفی نویسندگان بشناسید.»[۲]

آثار برجسته

محمد جعفر پوینده به عنوان مترجم، آثاری ارزشمند از فیلسوفان و نظریه‌پردازان برجسته به زبان فارسی برگرداند. از جمله مهم‌ترین ترجمه‌های او می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • تاریخ و آگاهی طبقاتی: نوشته جورج لوکاچ: این کتاب که به بررسی رابطه میان تاریخ، آگاهی و تحولات اجتماعی می‌پردازد، نشان‌دهنده علاقه وینده به تحلیل ساختارهای قدرت و مبارزه طبقاتی است.
  • سودای مکالمه، خنده و آزادی: نوشته میخائیل باختین: این اثر، که به نظریه‌های ادبی و فلسفی باختین می‌پردازد، بیانگر دغدغه پوینده برای ترویج گفت‌وگو و آزادی در جامعه‌ای سرکوب‌شده بود.
  • درباره روز حقوق بشر: این ترجمه، که همزمان با قتل او منتشر شد، نمونه‌ای از تعهد او به ارزش‌های حقوق بشری است.

آثار او نه تنها به غنای فرهنگی ایران افزود، بلکه به ابزاری برای بیداری فکری و مبارزه با سانسور تبدیل شد. پس از مرگش، تیراژ کتاب‌هایش به‌طور چشمگیری افزایش یافت و نشان داد که تلاش قاتلان برای خاموش کردن صدایش نتیجه معکوس داده است.[۲]

قتل‌های زنجیره‌ای و مرگ پوینده

قتل‌های زنجیره‌ای به مجموعه‌ای از ترورهای سازمان‌یافته در دهه ۱۳۷۰ اشاره دارد که هدف آن حذف دگراندیشان سیاسی و فرهنگی بود. این قتل‌ها، که از سال ۱۳۶۹ آغاز شده بود، در پاییز ۱۳۷۷ به اوج خود رسید. محمد جعفر پوینده یکی از قربانیان این پروژه بود که به دست مأموران وزارت اطلاعات کشته شد.

در روز ۱۸ آذر ۱۳۷۷، پوینده برای شرکت در جلسه‌ای با ناشران از خانه‌اش در تهران خارج شد. او در خیابان ایرانشهر ربوده شد و پس از انتقال به مکانی نامعلوم، مورد ضرب و شتم قرار گرفت و با طناب خفه شد. جسد او سه روز بعد، در ۲۱ آذر، در روستای بادامک نزدیک شهریار پیدا شد. همسرش، سیما صاحبی، روایتی دردناک از این روزها ارائه کرده است: «با نامه‌ای در دست به دفتر رئیس‌جمهوری رفتم و خواستار نجات جان همسرم شدم، اما مرا راه ندادند. سه روز بعد، از کرج خبر دادند که جسدی با مشخصات او پیدا شده است.»

قتل پوینده تنها چند روز پس از پیدا شدن جسد محمد مختاری، دیگر عضو کانون نویسندگان، رخ داد. این زنجیره ترورها، که داریوش فروهر و پروانه اسکندری را نیز در بر گرفت، موجی از خشم و اعتراض در جامعه ایران و جهان برانگیخت. وزارت اطلاعات در ۱۵ دی ۱۳۷۷ با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد که این قتل‌ها توسط «عوامل خودسر» این وزارتخانه انجام شده است. با این حال، خانواده‌های قربانیان و فعالان حقوق بشر این ادعا را رد کرده و معتقدند که این ترورها با دستور مقامات ارشد نظام صورت گرفته است.

اعتراضات خانواده‌ها و واکنش‌های اجتماعی

خانواده‌های قربانیان، از جمله خانواده محمد جعفر پوینده، پیگیری‌های گسترده‌ای برای احقاق عدالت انجام دادند. آنها بارها نسبت به تناقضات موجود در روند رسیدگی قضایی، عدم ارائه اطلاعات به خانواده‌ها، و عدم شفافیت در تحقیقات اعتراض کردند. خانواده پوینده از اظهارات علنی درباره پرونده خودداری کردند، اما همراه با دیگر خانواده‌های قربانیان، تلاش کردند تا از طریق نهادهای بین‌المللی، حقیقت را روشن کنند.

از نخستین سالگرد قتل‌های زنجیره‌ای، مقامات امنیتی از برگزاری مراسم یادبود عمومی برای پوینده و سایر قربانیان جلوگیری کردند. حتی در مراسمی که در گورستان برگزار می‌شد، با ایجاد محدودیت‌هایی چون پخش صدای بلند اذان و قرآن، تلاش می‌کردند مانع از تجمع مردم شوند.

محاکمه عوامل قتل و نتیجه آن

قتل محمد جعفر پوینده، در کنار قتل‌های داریوش و پروانه فروهر و محمد مختاری، پرونده‌ای را رقم زد که بعدها با عنوان "قتل‌های زنجیره‌ای" شناخته شد. این حوادث موجی از اعتراضات داخلی و بین‌المللی را برانگیخت و موجب شد که رئیس‌جمهور وقت، محمد خاتمی، کمیته‌ای برای بررسی این جنایات تشکیل دهد.

دادگاه عوامل قتل‌های زنجیره‌ای در سال ۱۳۷۹ به صورت غیرعلنی برگزار شد. در ۱۵ دی ۱۳۷۷، وزارت اطلاعات اعلام کرد که برخی از عوامل این نهاد در این قتل‌ها نقش داشته‌اند. در نهایت، دادگاه نظامی تهران در ۸ بهمن ۱۳۷۹، سه نفر را به قصاص و ۱۲ نفر را به حبس محکوم کرد، اما خانواده قربانیان این احکام را نپذیرفتند و بر عدم شفافیت روند دادرسی تأکید کردند. حکم قصاص اجرا نشد و در سال ۱۳۸۲، احکام متهمان کاهش یافت.

سعید امامی، که از او به عنوان مغز متفکر این قتل‌ها نام برده می‌شد، پیش از محاکمه در زندان با ادعای خودکشی درگذشت؛ ادعایی که با تردیدهای جدی روبه‌رو است.

خانواده پوینده، از جمله همسر و دخترش نازنین، بارها اعلام کردند که به دادرسی عادلانه در این پرونده امیدی ندارند. سیما صاحبی گفته است: «قاتل از خودش انتظار ندارد که خود را زیر سؤال ببرد.» این بی‌اعتمادی، ریشه در ناکامی نظام قضایی در معرفی آمران اصلی و رسیدگی شفاف به این جنایت دارد.

میراث و تأثیر محمد جعفر پوینده

مرگ محمد جعفر پوینده نه تنها او را خاموش نکرد، بلکه صدایش را بلندتر کرد. آثارش پس از قتل به چاپ‌های متعدد رسید و نام او به نمادی از مبارزه برای آزادی بیان تبدیل شد. مراسم یادبود او و دیگر قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای، از جمله گلباران مزارش در امامزاده طاهر کرج، هر ساله با حضور دوستدارانش برگزار می‌شود، هرچند اغلب با فشار نیروهای امنیتی مواجه می‌شود.

پوینده با زندگی و مرگش نشان داد که روشنفکران در برابر سرکوب تسلیم نمی‌شوند. او در آخرین مصاحبه‌اش گفته بود: «تأیید وضع موجود، توهین به زندگی است.» این جمله، چکیده‌ای از باور او به تغییر و مقاومت بود که تا لحظه آخر بر آن ایستاد.

کانون نویسندگان ایران در باره او نوشته است:

محمدجعفر پوینده در مقام نویسنده‌ای متعهد به آزادی‌های مندرج در منشور کانون، همواره بر آن بود تا نقاب از چهره‌ی کریه سانسور بردارد و در این راه عزمی از نور و آتش و عصیان داشت که تاریکیِ سانسور را برنمی‌تافت و روحیه‌ی ستیزه‌جویش از او مبارزی دلیر ساخته بود که تا واپسین‌دم در راه «آزادیِ بیانِ بی‌قید و شرط برای همگان» از هیچ کوششی فروگذار نکرد چراکه این آزادی به تعبیر او «شاه‌بیت قانون اساسی جمهوری نویسندگان» است. پوینده معتقد بود حفظ شرافت هنری در گرو خدمت‌گزاری به حقیقت و آزادی است و خود شرافتمندانه در راه رهاییِ راستین حتی از مرگ هراسی به دل راه نداد. بی‌تردید مرگ تراژیک پوینده بیانگر وجه انسان‌خوار سانسور و ستم و آزادی‌ستیزی است که دیگر از بلعیدنِ کلمات و سطور طَرفی نمی‌بندد و نگران از تکثیر نوگرایی، دگراندیشی و آزادی‌خواهی‌ست. قتل محمدجعفر پوینده، لکه‌ی ننگی به دامان دستگاه سانسور است که تا ابدالاباد زدوده نخواهد شد.[۱]

منابع