حسین پژمان بختیاری
حسین پژمان بختیاری، (آبان ۱۲۷۹ شمسی، تهران – آذر ۱۳۵۳ شمسی، تهران) شاعر، نویسنده، مترجم، محقق و تصحیحکننده متون کلاسیک ادبیات فارسی بود. او تنها فرزند علیمراد خان میرپنج بختیاری، یکی از خوانین بختیاری و مبارزان دوران مشروطه، و عالمتاج قائممقامی معروف به ژاله، شاعره و نواده میرزا ابوالقاسم قائممقام فراهانی بود. والدین وی اندکی پس از تولد او جدا شدند و پژمان کودکی پر از رنج و تنهایی را تجربه کرد که این امر در آثار شعریاش بازتاب یافت. پدرش در سال ۱۲۸۸ شمسی درگذشت و سرپرستی او به خاندان سردار اسعد بختیاری سپرده شد، اما وصیت پدر برای فرستادن وی به اروپا برای تحصیل اجرا نشد. پژمان بخشی از کودکی خود را در دشتک بختیاری گذراند و در آنجا با طبیعت و فرهنگ بختیاری آشنا شد که تأثیر عمیقی بر شعرهایش گذاشت. او در مدرسه سن لوییس تهران تحصیل کرد و زبان فرانسه را آموخت؛ همکلاسی نیما یوشیج بود. سپس نزد ادیب نیشابوری و بدیعالزمان فروزانفر ادبیات فارسی و عربی را فراگرفت. از سال ۱۳۰۴ شمسی در وزارت پست، تلگراف و تلفن مشغول به کار شد و تا بازنشستگی در ۱۳۳۷ شمسی ادامه داد. از سال ۱۳۴۷ شمسی مدیر ادبی برنامه گلهای رادیو ایران شد و تا ۱۳۵۲ شمسی فعالیت کرد، جایی که ترانههای بختیاری را مستند کرد. شعر را از نوجوانی با تخلص سرمست آغاز کرد و سپس پژمان شناخته شد. آثار منظوم وی شامل مجموعههایی چون زن بیچاره (۱۳۰۶)، محاکمه شاعر (۱۳۱۳)، خاشاک (۱۳۳۵)، اندرز یک مادر (۱۳۴۷) و کویر اندیشه (۱۳۴۹) است. پژمان تصحیحاتی بر دیوان حافظ، کلیات جامی و آثار نظامی گنجوی انجام داد. ترجمههای او از ادبیات فرانسه شامل وفای زن از بنژامین کنستان و مادموازل اسکودری از هوفمان میشود. آثار نثر وی مانند تاریخ پست و تلگراف و تلفن (۱۳۲۶) و داستان زندگانی حافظ نیز قابل توجه است. او بیش از ۱۰۰ مقاله در مجلاتی چون ارمغان و یغما منتشر کرد. شعرهای وی تمهایی چون تنهایی، عشق، وطنپرستی و فرهنگ بختیاری را پوشش میدهد. پژمان در آذر ۱۳۵۳ بر اثر سرطان درگذشت و در بهشت زهرا دفن شد. آثار منتشر نشده وی شامل گویش بختیاری و تاریخ منظوم اشکانیان است. او به عنوان شاعری که به سنتهای کلاسیک پایبند بود اما نوآوریهایی داشت، در ادبیات معاصر ایران جایگاه مهمی دارد.
زندگی اولیه و خانواده
تولد و زمینه خانوادگی
حسین پژمان بختیاری در آبان ۱۲۷۹ شمسی (نوامبر ۱۹۰۰ میلادی) در محله حسنآباد تهران زاده شد. او تنها فرزند علیمراد خان میرپنج بختیاری، یکی از خوانین برجسته بختیاری که در اواخر دوران قاجار به تهران آمده و عنوان میرپنج (معادل سرتیپ) دریافت کرده بود، و عالمتاج قائممقامی، معروف به ژاله (متولد ۱۲۶۲ شمسی، درگذشت ۱۳۲۶ شمسی)، شاعره و نواده میرزا ابوالقاسم قائممقام فراهانی (مقتول ۱۲۵۱ قمری، نخستوزیر محمدشاه قاجار) بود. علیمراد خان در نهضت مشروطه همراه علیقلی خان سردار اسعد بختیاری نقش فعالی داشت و فرمانده بخشی از قشون بختیاری در آذربایجان بود. این زمینه خانوادگی، که ترکیبی از سنتهای ایلی بختیاری و میراث ادبی قائممقامی بود، پایهای برای علاقه پژمان به ادبیات و فرهنگ ایرانی فراهم کرد. [۱][۲][۳]
والدین پژمان زمانی که او تنها یک ساله بود، جدا شدند و مادرش خانه را ترک کرد و اجازه دیدار با فرزند را نداشت. این جدایی تأثیر عمیقی بر روحیه پژمان گذاشت و در شعرهایش منعکس شد، مانند ابیاتی که از تنهایی و فقدان والدین سخن میگوید: "طفلکی بودم که مادر خواست بییاور مرا / رفت در نه سالگی سایه پدر از سر مرا". پژمان تا سن ۲۷ سالگی مادرش را ندید و سپس با او زندگی کرد تا زمان مرگ مادر در سال ۱۳۲۶ شمسی. این دوره از زندگی او با احساس محرومیت عاطفی همراه بود که بعدها در تمهای تنهایی آثارش ظاهر شد. [۴][۵]
مرگ پدر و مسائل سرپرستی
پدر پژمان، علیمراد خان، در سال ۱۲۸۸ شمسی (۱۹۰۹ میلادی) بر اثر بیماری درگذشت. پیش از مرگ، سرپرستی پژمان را به علیقلی خان سردار اسعد بختیاری دوم (متولد ۱۲۳۶ شمسی، درگذشت ۱۲۹۶ شمسی) سپرد و وصیت کرد که وی را برای تحصیل به اروپا بفرستند، اما این وصیت اجرا نشد و پژمان سهمی از ارث پدر دریافت نکرد. پس از مرگ علیقلی خان، سرپرستی به جعفرقلی خان سردار اسعد سوم (متولد ۱۲۵۷ شمسی، درگذشت ۱۳۱۳ شمسی) منتقل شد، اما پژمان با بیتوجهی و عدم حمایت مالی روبرو بود که این امر بر زندگی اولیه او سایه افکند و او را مجبور به تلاش مستقل برای پیشرفت کرد. [۶][۱][۳]
تجربیات کودکی در دشتک بختیاری
در حدود سال ۱۲۸۵ شمسی، پژمان به دشتک بختیاری، زادگاه پدریاش واقع در ۸۵ کیلومتری مرکز چهارمحال و بختیاری، در دامنه زردکوه و کنار سرچشمه رود کارون، فرستاده شد. او با کاروانی شامل ۴۰ سوار بختیاری سفر کرد و در آنجا زندگی در طبیعت را تجربه کرد. این دوره تأثیر عمیقی بر آثارش گذاشت و او را با فرهنگ و طبیعت بختیاری آشنا کرد: "دیدن و بهره بردن از آن همه چیزهای زیبا از آن همه کوه و بیشه و دشت و صحرا از آن زندگی بیتکلف برای من و روح من عوالم تازهای به وجود میآورد". در دشتک، پژمان اسبسواری، تیراندازی و فنون رزم بختیاری را آموخت که بعدها در شعرهایش بازتاب یافت و عناصری از زندگی ایلی را در آثارش وارد کرد. [۵][۴][۲]
آموزش و تحصیلات

آموزش پایه و مقدماتی
پژمان از سن سه سالگی تحت فشار پدر، قرآن، خواندن و نوشتن را آموخت. در دشتک بختیاری، از شش سالگی در مکتبخانه نزد ملاعلی بنده بهرامی تحصیل کرد و با متون پایه ادبیات فارسی آشنا شد. این آموزش اولیه پایهای برای علاقه او به ادبیات کلاسیک فراهم کرد و او را با اصول اولیه زبان و ادبیات آشنا کرد. [۱][۳][۶]
تحصیلات رسمی در تهران
پس از بازگشت به تهران، ابتدا در مدرسه اشرف و سپس در مدرسه فرانسوی سن لوییس (از ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۷ میلادی) ادامه تحصیل داد. در سن لوییس، همکلاسی نیما یوشیج بود و نزد معلم ادبیات نظام وفا درس خواند. او زبان فرانسه را به طور کامل مسلط شد که این امر بعدها به ترجمه آثار فرانسوی کمک کرد و دریچهای به ادبیات غرب برای او گشود. [۵][۲][۴]
آموزشهای تخصصی ادبیات
بعدها، پژمان برای تکمیل دانش ادبی خود به مشهد سفر کرد و نزد ادیب نیشابوری ادبیات فارسی کلاسیک را فراگرفت. همچنین، نزد بدیعالزمان فروزانفر زبان عربی و متون کلاسیک را آموخت. این آموزشها او را به یک محقق برجسته در ادبیات فارسی تبدیل کرد و پایهای برای تصحیح متون کلاسیک و تحقیقات ادبیاش شد. [۱][۳][۶]
حرفه و فعالیتهای شغلی
خدمت سربازی و ورود به وزارتخانه
پس از فارغالتحصیلی، به دلیل تسلط بر زبان فرانسه، در سال ۱۳۰۴ شمسی (۱۹۲۵ میلادی) خدمت سربازی دو ساله را در بخش ارتباطات بیسیم وزارت جنگ گذراند. سپس، به وزارت پست، تلگراف و تلفن منتقل شد و تا بازنشستگی در سال ۱۳۳۷ شمسی (۱۹۵۸ میلادی) در آنجا مشغول به کار بود. در این وزارتخانه، به سمتهای مختلفی رسید و تجربیاتش را در کتابی مستند کرد که نشاندهنده علاقه او به تاریخ ارتباطات بود. [۲][۴][۵]
فعالیتهای مطبوعاتی و انتشاراتی
در سالهای ۱۳۰۳-۱۳۰۴ شمسی، پژمان ویراستار روزنامه فکر آزاد بود. همچنین، با همکاری نصرالله فلسفی، مجله پست ایران را راهاندازی کرد که به مسائل پستی و ارتباطات میپرداخت. این فعالیتها نشاندهنده علاقه او به حوزه ارتباطات بود. در سال ۱۳۲۶ شمسی، کتاب تاریخ پست و تلگراف و تلفن را منتشر کرد که تاریخچه این نهاد در ایران را بررسی میکند و جزئیاتی از توسعه ارتباطات در دوران قاجار و پهلوی ارائه میدهد. [۱][۶][۳]
فعالیتهای فرهنگی و ادبی
در سال ۱۳۱۱ شمسی (۱۹۳۲ میلادی)، به انجمن حکیم نظامی پیوست و در تصحیح و حاشیهنویسی پنج گنج نظامی گنجوی شرکت کرد. پژمان جامعه ادبی گوهر را بنیان نهاد و با شاعرانی چون رهی معیری، امیری فیروزکوهی، شهریار، ایرج میرزا، ملکالشعرای بهار، مهدی سهیلی، احمد بهمنیار و حبیب یغمایی دوستی داشت. از سال ۱۳۴۷ شمسی، پس از مرگ رهی معیری، مدیر ادبی برنامه گلهای رادیو ایران شد و تا ۱۳۵۲ شمسی ادامه داد. در این برنامه، ترانههای بختیاری را مستند کرد و با موسیقیدانانی چون علی تجویدی، پرویز یاحقی، محمود محمودی خوانساری، جواد معروفی و عبدالوهاب شهیدی همکاری کرد. او همچنین عضو شورای شعر و ترانه رادیو بود و نقش مهمی در احیای موسیقی سنتی بختیاری ایفا کرد که شامل جمعآوری و پخش ترانههای محلی بود. [۱][۲][۴]
زندگی خانوادگی و شخصی
پژمان به دلیل رنجهای کودکی سالها در تجرد زیست و در میانسالی ازدواج کرد. او صاحب دو فرزند به نامهای فریبرز و فریبا شد. فریبرز پیش از انقلاب به خارج مهاجرت کرد و فریبا در تهران سکونت دارد. زندگی شخصی او با تمرکز بر فعالیتهای ادبی همراه بود و ازدواج دیرهنگامش نشاندهنده اولویت ادبیات در زندگیاش بود. [۳][۵][۶]
آثار منظوم

آغاز فعالیت شعری و انتخاب تخلص
پژمان شعر را از نوجوانی آغاز کرد و ابتدا با تخلص سرمست شناخته میشد، اما بعدها به پژمان تغییر داد. او در قالبهای غزل، مثنوی، قصیده و چهارپاره مهارت داشت و به سبک کلاسیک پایبند بود، اما تصاویر نوآورانهای به کار میبرد. تمهای اصلی شعرش شامل تنهایی، عشق، وطنپرستی و فرهنگ بختیاری بود که از تجربیات شخصیاش الهام گرفته شده بود و زبان سادهای با تصاویر طبیعی داشت. [۱][۲][۴]
مجموعههای منظوم منتشر شده
آثار منظوم پژمان شامل مجموعههایی است که عبارتند از:
- سیه روز (۱۳۰۶)
- زن بیچاره (۱۳۰۸)
- محاکمه شاعر (۱۳۱۳)
- خاشاک (۱۳۳۵)
- اندرز یک مادر (۱۳۴۷)
- کویر اندیشه (۱۳۴۹)
- دیوان اشعار (۱۳۶۸، پس از مرگ)
مثنوی تاریخ اشکانیان (منتشر نشده) بیش از ۲۰ هزار بیت دارد و نشاندهنده علاقه او به تاریخ ایران باستان است که در آن رویدادهای تاریخی را به صورت منظوم توصیف کرده است. [۶][۳][۵][۷]
قصاید وطنی و نمونههای برجسته
در دوران جنگ جهانی دوم، قصاید میهنپرستانه سرود مانند نامه به استالین، نامه به وینستون چرچیل و آذربایجان. قطعه "دودکشها" نمونهای از تصاویر نوین اوست: "دودکشها بر فراز بامها / هر نفس آهی ز دل برمیکشند". شعر وطنی معروف: "اگر ایران به جز ویرانسرا نیست / من این ویرانسرا را دوست دارم". این اشعار بیانگر عشق عمیق او به وطن است و در آنها عناصری از فرهنگ ایرانی و طبیعت را ترکیب کرده است. [۱][۴][۲]
آثار منثور و تصحیحات
فعالیتهای تصحیح متون کلاسیک
پژمان کتابهای کلاسیک را تصحیح کرد که عبارتند از:
- دیوان حافظ (۱۳۱۵ و ۱۳۴۳)
- کلیات جامی (۱۳۱۷)
- خسرو و شیرین نظامی (۱۳۴۳
- مخزنالاسرار (۱۳۴۴)
- هفت پیکر (۱۳۴۴)
- لیلی و مجنون (۱۳۴۷)
- شرفنامه (۱۳۴۵)
- اقبالنامه (۱۳۴۴)
- اسکندرنامه (۱۳۴۰)
- رباعیات خیام (۱۳۱۸)
- دیوان ژاله قائممقامی (۱۳۴۵)
این تصحیحات بر اساس نسخههای خطی و با حاشیهنویسی دقیق انجام شد و به حفظ میراث ادبی فارسی کمک کرد. [۶][۳][۱][۷]
آثار نثر و تحقیقات
آثار نثر پژمان بختیاری عبارتند از:
- بهترین اشعار (۱۳۱۳)
- به یادگار جشن هزارمین سال فردوسی (۱۳۱۳)
- داستان زندگانی حافظ (۱۳۱۵)
- تاریخ پست و تلگراف و تلفن (۱۳۲۶)
- آثار منتشر نشده
- سخنوران پارسیگوی
- گویش بختیاری
- پادشاهان ایران
- کاخهای فرانسه
- تاریخ منظوم اشکانیان
این آثار نشاندهنده گستردگی تحقیقات او در تاریخ، ادبیات و فرهنگ است و جزئیاتی از زندگی شاعران کلاسیک و تاریخ ایران ارائه میدهد. [۵][۲][۴][۷]
ترجمهها و فعالیتهای پژوهشی
پژمان بختیاری از ادبیات فرانسه کتابهایی نیز ترجمه کرد:
- وفای زن (اثر: آدلف بنیامین کنستانت - ۱۳۰۸)
- افسانه قمار (اثر: هوفمان - ۱۳۱۰)
- قمارباز (اثر: هوفمان)
- مریمه
- دزد اطفال (اثر: مواحل دن)
- گربه سیاه (اثر: ادگار آلن پو)
- کرسیل (اثر: هوفمان)
- مادموازل اسکودری (اثر: هوفمان)
- رویای شارل
- پیشه (اثر: آپوله (۱۳۰۹)
- رنه (اثر: شاتوبریان)
- آتالا (اثر: شاتوبریان)
- ژولی (اثر: ژان ژاک روسو)
- شعرهای فرانسه
- لامارتین[۷]
این ترجمهها نقش مهمی در معرفی ادبیات غرب به خوانندگان فارسی داشت و نشاندهنده تسلط او بر زبان فرانسه بود. [۶][۱][۳]
پژمان بختیاری بیش از ۱۰۰ مقاله در مجلاتی چون ارمغان، یغما، سخن، وحید، آموزش و پرورش، نوبهار منتشر کرد. او موسیقی و ترانههای بختیاری را احیا کرد و مقدمههایی نوشت مانند مقدمه بر مجموعه اول شهریار (۱۳۱۰ شمسی) و ضربالمثلهای بختیاری (۱۳۴۳ شمسی). این فعالیتها او را به عنوان یک پژوهشگر فرهنگی تثبیت کرد و به حفظ گویش و فرهنگ بختیاری کمک کرد. [۵][۲][۴]
مرگ و میراث
درگذشت و آرامگاه
حسین پژمان بختیاری در آذر ۱۳۵۳ شمسی (دسامبر ۱۹۷۴ میلادی) بر اثر سرطان در تهران درگذشت. او در بهشت زهرا دفن شد و کتیبه سنگ قبرش از شعر خودش است: "تا رهرو عدم شد جسم شکسته ما / آسایشی عجب یافت اندام خسته ما". این ابیات نشاندهنده دیدگاه او به مرگ به عنوان آرامش پس از زندگی پررنج است. [۱][۳][۵]
میراث ادبی و فرهنگی
پژمان به عنوان شاعری متواضع، عاشق وطن و فرهنگ بختیاری شناخته میشود. آثارش پلی بین سنت کلاسیک و نوآوریهای معاصر است. او در احیای موسیقی بختیاری و تصحیح متون کلاسیک نقش داشت و بیش از ۱۰۰ مقاله نوشت. آثار منتشر نشدهاش مانند گویش بختیاری و تاریخ اشکانیان نشاندهنده عمق تحقیقات اوست. پژمان در ادبیات معاصر ایران جایگاه مهمی دارد و شعرهایش همچنان خوانده میشود و در برنامههای فرهنگی مورد استفاده قرار میگیرد. [۲][۴][۶]
گزیده اشعار
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد
کس جای در این کلبه ویرانه ندارد
دل را بکف هر که نهم باز پس آرد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد
دربزم جهان جز دل حسرت کش ما نیست
آن شمع که میسوزد و پروانه ندارد
دل خانه عشقست خدا را به که گویم
کارایشی از عشق کس این خانه ندارد
گفتم مه من! از چه تو در دام نیفتی؟
گفتا چه کنم دام شما دانه ندارد
ای آه مکش زحمت بیهوده که تاثیر
راهی بحریم دل جانانه ندارد
در انجمن عقل فروشان ننهم پای
دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد
تا چند کنی قصه ز اسکندر و دارا
ده روزه عمر این همه افسانه ندارد
از شاه و گدا هر که در این میکده ره یافت
جز خون دل خویش به پیمانه ندارد [۲]
***
اگر ايران به جز ويرانسرا نيست،
من اين ويرانسرا را دوست دارم
اگر تاريخ ِ ما افسانه رنگ است،
من اين افسانهها را دوست دارم
نوای ِ نای ِ ما گر جانگداز است،
من اين نای و نوا را دوست دارم
اگر آب و هوايش دلنشين نيست،
من اين آب و هوا را دوست دارم
به شوق ِ خار ِ صحراهای ِ خشکش،
من اين فرسودهپا را دوست دارم
من اين دلکش زمين را خواهم از جان
من اين روشنسما را دوست دارم
اگر بر من ز ايراني رود زور،
من اين زورآزما را دوست دارم
اگر آلوده دامانيد، اگر پاک!
من ای مردم، شما را دوست دارم !
***
دودکش ها بر فراز بام ها
هر نفس آهی زِ دل بر میکشند
وز دهانِ قیرگونشان دودها
زاغوش بر آسمان پر میکشند
***
رنگِ این سرخ است و رنگِ آن کبود
دودِ این تیرهست و دودِ آن سپید
با زبانی بیزبان این دودها
نغمه ها دارند و نتوانی شنید
* * *
آن یکی از پهن خوانِ مُنعمان
داستانِ عزّ و ناز آرَد تو را
وین یکی از مطبخِ بیچارگان
قصهی فقر و نیاز آرَد تو را
* * *
این یکی گوید در آن بُستان سرا
گربه و سگ هم به ناز آموختهست
آن یکی گوید درین ویرانه جای
کودکان را جان ز حسرت سوختهست
* * *
آن یکی گوید در آن خرّم بهشت
عالمی شادی نگر، مستی ببین
این یکی گوید در این ماتمکده
معنیِ فقر و تهیدستی ببین
* * *
نی غلط گفتم غلط کان دودها
زآن همه فقر و غنا دلخستهاند
از درونِ تیره جانان قصه ها
بر زبان و لب ها بستهاند
* * *
بسته گوش و بسته لب خاموش و نرم
درهم آمیزند و ناپیدا شوند
زین نواها گوشِ چرخ آکنده است
پس چرا این دودها گویا شوند؟ا [۱]
***
آتشی در سینه دارم جاودانی
عمر من مرگی است نامش زندگانی
رحمتی كن كز غمت جان میسپارم
بیش از این من طاقت هجران ندارم
كی نهی بر سرم پای ای پری! از وفاداری
شد تمام اشک من بس در غمت كردهام زاری
نوگلی زیبا بود حُسن و جَوانی
عطر آن گُل رحمت است و مهربانی
ناپسندیده بود دل شكستن
رشته الفت و یاری گسستن
كی كنی ای پری! ترک ستمگری
میفكنی نظری آخر به چشم ژاله بارم
گرچه ناز دلبران دل تازه دارد
ناز هم بر دل من اندازه دارد
ای تو گر ترحمی نمیكنی بر حال زارم
جز دمی كه بگذرد كه بگذرد از چاره كارم
دامنت كه بر سرم گذر كنی به رحمت اما
آن زمان كه بر كشد گیاه غم سر از مزارم
از نظرهای تو بیمهری عیان است
جان گداز است آن نظر که آرام جان است
سیل اشکم با زبان بیزبانی
با تو گوید راز عشقم گرچه دانی [۳]
منابع:
- ↑ ۱٫۰۰ ۱٫۰۱ ۱٫۰۲ ۱٫۰۳ ۱٫۰۴ ۱٫۰۵ ۱٫۰۶ ۱٫۰۷ ۱٫۰۸ ۱٫۰۹ ۱٫۱۰ ۱٫۱۱ حسین پژمان بختیاری - ایرانیکا آنلاین
- ↑ ۲٫۰۰ ۲٫۰۱ ۲٫۰۲ ۲٫۰۳ ۲٫۰۴ ۲٫۰۵ ۲٫۰۶ ۲٫۰۷ ۲٫۰۸ ۲٫۰۹ ۲٫۱۰ پژمان بختیاری حسین - دانشنامه جهان اسلام
- ↑ ۳٫۰۰ ۳٫۰۱ ۳٫۰۲ ۳٫۰۳ ۳٫۰۴ ۳٫۰۵ ۳٫۰۶ ۳٫۰۷ ۳٫۰۸ ۳٫۰۹ ۳٫۱۰ زندگینامه - پژمان بختیاری - شعر و آوا
- ↑ ۴٫۰۰ ۴٫۰۱ ۴٫۰۲ ۴٫۰۳ ۴٫۰۴ ۴٫۰۵ ۴٫۰۶ ۴٫۰۷ ۴٫۰۸ ۴٫۰۹ ۴٫۱۰ پژمان بختیاری : شاعر ، محقق و مترجم - بختیاری خبر
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ ۵٫۴ ۵٫۵ ۵٫۶ ۵٫۷ ۵٫۸ حسین پژمان بختیاری - استلوئیس
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ ۶٫۴ ۶٫۵ ۶٫۶ ۶٫۷ ۶٫۸ آثار منظوم و منثور پژمان بختیاری شاعر بزرگ معاصر - سرزمین ما
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ آثار منظوم و منثور پژمان بختیاری شاعر بزرگ معاصر - تاریخ و فرهنگ ایران
