آل زیار: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۴ ژوئن ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:قلمرو آل زیار.jpg|بندانگشتی|437x437پیکسل|'''قلمرو آل زیار''']]
[[پرونده:قلمرو آل زیار.jpg|بندانگشتی|437x437پیکسل|'''قلمرو آل زیار''']]
'''آل''' '''زیار''' یا '''زیاریان''' ( ۳۱۶ تا ۴۳۴ هجری قمری) خاندانی از ملوک و امرای ایرانی‌نژاد بودند که بیش از ۱۰۰ سال بر قسمت‌هایی از ایران در اطراف گرگان حکومت کردند.  
'''آل''' '''زیار''' یا '''زیاریان''' ( ۳۱۶ تا ۴۳۴ هجری قمری) خاندانی از ملوک و امرای ایرانی‌نژاد بودند که بیش از ۱۰۰ سال بر قسمت‌هایی از [[ایران]] در اطراف گرگان حکومت کردند.  


بنیان‌گذار این سلسله، مرداویج بود که در آغاز از فرماندهان لشکر امرای علوی و سامانی محسوب می‌شد و رفته رفته به دلیل لیاقت و کاردانی توانست حکومت مستقلی ایجاد کند.
بنیان‌گذار این سلسله، مرداویج بود که در آغاز از فرماندهان لشکر امرای علوی و سامانی محسوب می‌شد و رفته رفته به دلیل لیاقت و کاردانی توانست حکومت مستقلی ایجاد کند.


مرداویج در گرگان علم استقلال برافراشت و اصفهان و همدان را نیز به حیطهٔ تصرف آورد و در سالهای ۳۱۶ تا ۳۱۹ ایران غربی را تا حوالی حلوان مسخر کرد. آل بویه نخست در خدمت او بودند و علی بن بویه از دست او حکومت کرج داشت. مرداویج ظاهرا فرمان خلفای عباسی را گردن نهاده بود و برادر او وشمگیربن زیار نسبت به سامانیان نیز اظهار انقیاد می‌کرد. پس از آنکه آل بویه به سال ۳۲۰ استقلال یافتند اقتدار زیاریان به گرگان و مازندران محدود شد.
مرداویج در گرگان علم استقلال برافراشت و [[اصفهان]] و همدان را نیز به حیطهٔ تصرف آورد و در سالهای ۳۱۶ تا ۳۱۹ ایران غربی را تا حوالی حلوان مسخر کرد. آل بویه نخست در خدمت او بودند و علی بن بویه از دست او حکومت کرج داشت. مرداویج ظاهرا فرمان خلفای عباسی را گردن نهاده بود و برادر او وشمگیربن زیار نسبت به [[سامانیان]] نیز اظهار انقیاد می‌کرد. پس از آنکه [[آل بویه]] به سال ۳۲۰ استقلال یافتند اقتدار زیاریان به گرگان و مازندران محدود شد.


این سلسله را غزنویان منقرض کردند.<ref name=":2">پرثوه نامه - [http://hesarnavi.blogfa.com/post-162.aspx گرگان در دوره آل زیار]</ref><ref>واژه یاب - [https://www.vajehyab.com/dehkhoda/آل+زیار آل زیار، لغت‌نامه دهخدا]</ref>
این سلسله را [[غزنویان]] منقرض کردند.<ref name=":2">پرثوه نامه - [http://hesarnavi.blogfa.com/post-162.aspx گرگان در دوره آل زیار]</ref><ref>واژه یاب - [https://www.vajehyab.com/dehkhoda/آل+زیار آل زیار، لغت‌نامه دهخدا]</ref>


== آل زیار ==
== سلسله آل زیار ==
دو خانواده ایرانی از نواحی مازندران و گیلان بودند که توانستند به حکومت ایران برسند. در واقع، بعد از حکومت نیمه مستقل طاهریان و پس از صفاریان و در ایام امارت امرای سامانی در ماوراءالنهر، خانواده‌هایی از مازندران و سپس گیلان توانستند بر قسمت عمده ایران غربی، یعنی از خراسان تا بغداد تسلط یابند. حکومت این خانواده‌ها به نام دیلمیان شهرت یافته‌است.
دو خانواده ایرانی از نواحی مازندران و گیلان بودند که توانستند به حکومت ایران برسند. در واقع، بعد از حکومت نیمه مستقل طاهریان و پس از صفاریان و در ایام امارت امرای سامانی در ماوراءالنهر، خانواده‌هایی از مازندران و سپس گیلان توانستند بر قسمت عمده ایران غربی، یعنی از خراسان تا بغداد تسلط یابند. حکومت این خانواده‌ها به نام دیلمیان شهرت یافته‌است.


سرزمینهای طبرستان و دیلم که در قسمت شمالی البرز و در پناه کوه‌ها و دره‌های صعب العبور و جنگلهای انبوه قرار دارد، از قدیم الایام (حتی پیش از اسلام) حاکمیت خود را حفظ کرده بود، چنان‌که زمان انوشیروان دادگر تا مدت‌ها این ولایت یک نوع حکومت خود مختار داشت.
سرزمینهای طبرستان و دیلم که در قسمت شمالی البرز و در پناه کوه‌ها و دره‌های صعب العبور و جنگلهای انبوه قرار دارد، از قدیم الایام (حتی پیش از اسلام) حاکمیت خود را حفظ کرده بود، چنان‌که زمان انوشیروان دادگر تا مدت‌ها این ولایت یک نوع حکومت خود مختار داشت.


بعد از فتوحات مسلمانان در اکناف ایران (با اینکه تا اقصی نقاط خراسان تحت نفوذ اعراب مسلمان درآمد) باز هم طبرستان و دیلمان از حملات آنان محفوظ ماند. خاندان‌های قدیم آن ولایت، مانند اسپهبدان و قارنیان و خانواده جستان (حدود رودبار و منجیل) هم‌چنان به آداب و رسوم خود زندگی می‌کردند. همچنین، بسیاری مذهب خود را نیز حفظ کردند، تا روزگاری که گروه‌های از ا‌عراب طرفدار خاندان حضرت علی (ع) و شیعیان زیدیه به آن نواحی پناه بردند و مورد حمایت همان خانواده‌ها قرار گرفتند. چنان‌که وقتی داعی کبیر حسن بن زید در آن نواحی سکنی گزید، جمعی کثیر از مردم طبرستان و گیلان به طرفداری او برخاستند. هم‌چنین در جنگهایی که میان او و یعقوب لیث صفاری رخ داد، مردم گیلان از او حمایت بی‌دریغ نمودند.<ref name=":1">تاریخ ایران - [http://ahouraei.mihanblog.com/post/10 آل زیار]</ref>
بعد از فتوحات مسلمانان در اکناف ایران (با اینکه تا اقصی نقاط خراسان تحت نفوذ اعراب مسلمان درآمد) باز هم طبرستان و دیلمان از حملات آنان محفوظ ماند. خاندان‌های قدیم آن ولایت، مانند اسپهبدان و قارنیان و خانواده جستان (حدود رودبار و منجیل) هم‌چنان به آداب و رسوم خود زندگی می‌کردند. همچنین، بسیاری مذهب خود را نیز حفظ کردند، تا روزگاری که گروه‌های از ا‌عراب طرفدار خاندان حضرت علی (ع) و شیعیان زیدیه به آن نواحی پناه بردند و مورد حمایت همان خانواده‌ها قرار گرفتند. چنان‌که وقتی داعی کبیر حسن بن زید در آن نواحی سکنی گزید، جمعی کثیر از مردم طبرستان و گیلان به طرفداری او برخاستند. هم‌چنین در جنگهایی که میان او و [[یعقوب لیث]] صفاری رخ داد، مردم گیلان از او حمایت بی‌دریغ نمودند.<ref name=":1">تاریخ ایران - [http://ahouraei.mihanblog.com/post/10 آل زیار]</ref>


استمرار قدرت محلی اسپهبدان و پادوسبانان در جبال طبرستان و رویان که با وجود ضعف و انحطاط تدریجی، همچنان در بعضی دوره‌ها دوام می‌یافت، مانع از آن نشد که بخش هامونی طبرستان و جرجان به دنبال انقراض علویان، تا مدتها مورد منازعه دو سلسلهٔ جنگجوی گیل و دیلم - آل زیار و آل بویه - نماند و افول قدرت نهایی آنها سرانجام تا طلوع دولت سلجوقیان به طول انجامید.
استمرار قدرت محلی اسپهبدان و پادوسبانان در جبال طبرستان و رویان که با وجود ضعف و انحطاط تدریجی، همچنان در بعضی دوره‌ها دوام می‌یافت، مانع از آن نشد که بخش هامونی طبرستان و جرجان به دنبال انقراض علویان، تا مدتها مورد منازعه دو سلسلهٔ جنگجوی گیل و دیلم - آل زیار و آل بویه - نماند و افول قدرت نهایی آنها سرانجام تا طلوع دولت [[سلجوقیان]] به طول انجامید.


با آن که هر دو سلسله در آغاز ورود به صحنه تاریخ، خود را مخالف خلیفه نشان دادند، اما در پایان هم با خلیفه و هم با امرای دست‌نشانده‌اش کنار آمدند.<ref name=":4">دانستنیهای ایران و جهان - [http://golshn12.blogfa.com/category/83 سلسله دیلمیان آل زیار در گیلان، طبرستان، گرگان، قزوین، ری، اصفهان و خراسان]</ref>
با آن که هر دو سلسله در آغاز ورود به صحنه تاریخ، خود را مخالف خلیفه نشان دادند، اما در پایان هم با خلیفه و هم با امرای دست‌نشانده‌اش کنار آمدند.<ref name=":4">دانستنیهای ایران و جهان - [http://golshn12.blogfa.com/category/83 سلسله دیلمیان آل زیار در گیلان، طبرستان، گرگان، قزوین، ری، اصفهان و خراسان]</ref>


== امرای سلسله آل زیار  ==
== امرای سلسله آل زیار  ==
۱ - مردآویج ۳۱۶ تا ۳۲۳ هجری قمری  
۱ - مرداویج ۳۱۶ تا ۳۲۳ هجری قمری  


۲ - وشمگیر بن زیار ۳۲۳ تا ۳۵۷ هجری قمری  
۲ - وشمگیر بن زیار ۳۲۳ تا ۳۵۷ هجری قمری  
خط ۵۰: خط ۵۰:
مرداویج ابتدا از یاران اسفار ابن شیرویه بود. پس از فتح طبرستان، از طرف اسفار ابن شیرویه مأموریت یافت نزد سالار مسافری که در نواحی طارم، امارتی مستقل داشت، برود و او را حاضر به بیعت با اسفار کند. لیکن مرداویج که دلخوشی چندانی از اسفار نداشت، محرمانه بر ضد او با سالار سازش کرد. همین‌که سپاهیان از تصمیم مرداویج مطلع شدند، بر اسفار شوریدند. اسفار هنگامی‌ که خود را در تنگنا دید، از قزوین به ری گریخت. با این‌ همه، در سال ۳۱۶ هجری در نزدیکی طالقان کشته شد.<ref name=":3">نقشهٔ تاریخ - [http://www.histomap.ir/آل-زیار/ آل زیار]</ref>
مرداویج ابتدا از یاران اسفار ابن شیرویه بود. پس از فتح طبرستان، از طرف اسفار ابن شیرویه مأموریت یافت نزد سالار مسافری که در نواحی طارم، امارتی مستقل داشت، برود و او را حاضر به بیعت با اسفار کند. لیکن مرداویج که دلخوشی چندانی از اسفار نداشت، محرمانه بر ضد او با سالار سازش کرد. همین‌که سپاهیان از تصمیم مرداویج مطلع شدند، بر اسفار شوریدند. اسفار هنگامی‌ که خود را در تنگنا دید، از قزوین به ری گریخت. با این‌ همه، در سال ۳۱۶ هجری در نزدیکی طالقان کشته شد.<ref name=":3">نقشهٔ تاریخ - [http://www.histomap.ir/آل-زیار/ آل زیار]</ref>


قلمرو حکومت مرداویج علاوه بر مازندران و قسمتی از گیلان، به شهرهای ری، قم و کرج ابودلف و ابهر و بالاخره همدان رسید. حتی سپاه خود را به حدود دینور نیز فرستاد (۳۱۹ هجری قمری). وی، اصفهان را فتح کرد و خیال حمله به بغداد را داشت. او به زبان آورده بود که من شاهنشاهی ساسانی را برمی‌گردانم و قصد داشت که مدائن را پایتخت قراردهد.<ref name=":1" />
قلمرو حکومت مرداویج علاوه بر مازندران و قسمتی از گیلان، به شهرهای ری، [[قم]] و کرج ابودلف و ابهر و بالاخره همدان رسید. حتی سپاه خود را به حدود دینور نیز فرستاد (۳۱۹ هجری قمری). وی، اصفهان را فتح کرد و خیال حمله به بغداد را داشت. او به زبان آورده بود که من شاهنشاهی ساسانی را برمی‌گردانم و قصد داشت که مدائن را پایتخت قراردهد.<ref name=":1" />


تصمیم وی این بود که پس از انجام مراسم جشن سده ۳۲۳ هجری در اصفهان به جانب بغداد لشکرکشد. در همین سال به دست غلامان ترک خود کشته شد.<ref name=":3" />
تصمیم وی این بود که پس از انجام مراسم جشن سده ۳۲۳ هجری در اصفهان به جانب بغداد لشکر کشد. در همین سال به دست غلامان ترک خود کشته شد.<ref name=":3" />


با مرگ مرداویج، سرداران سپاه، وشمگیر بن زیار را به حکومت مننسوب کردند.<ref name=":0">راویان تاریخ - [http://raviantarikh.mihanblog.com/post/19 حکومت آل زیار]</ref>
با مرگ مرداویج، سرداران سپاه، وشمگیر بن زیار را به حکومت مننسوب کردند.<ref name=":0">راویان تاریخ - [http://raviantarikh.mihanblog.com/post/19 حکومت آل زیار]</ref>
خط ۸۱: خط ۸۱:


== انوشیروان فلک المعالی ==
== انوشیروان فلک المعالی ==
آغاز حکومت انوشیروان هم‌زمان با افول قدرت آل زیار بود. محمود حکومت او را تثبیت کرد و مقرر داشت پانصد هزار دینار بپردازد. در این دوره، باکارلیجار (ابوکالیجار به معنی ابوالحرب) فرمانده سپاه و دایی انوشیروان تصمیم گیرندهٔ اصلی حکومت بود و انوشیروان را به دلیل نوجوانی و بی‌تجربگی، از حکومت کنار گذاشت و در سال ۴۲۳ ه‍.ق طی نامه‌ای به دربار غزنویان، شایعه مرگ انوشیروان را خبر داد و اعلام کرد از خاندان مرداویج و وشمگیر مردی که بتواند حکومت گرگان را اداره کند، باقی نمانده‌است و ابوالمحاسن؛ رئیس گرگان را به همراه قاضی آن شهر به دربار مسعود، جانشین محمود فرستاد و منشور حکومت بر گرگان به نام باکالیجار صادر شد و دختر باکالیجار هم به عقد مسعود درآمد. مسعود در سال ۴۲۶  پس از بازگشت از لشکرکشی به هند، خود را با دو دشمن رو به رو دید. نخست سلجوقیان که به نواحی شمالی کشور دست اندازی کرده بودند، دیگری باکالیجار که از غیبت مسعود استفاده کرد و با اتحاد با علاءالدوله کاکویه، عَلَم مخالفت با مسعود را برافراشته بود. مسعود برای مقابله با این دو دشمن به نیشابور آمد. در نیشابور به دلیل فرا رسیدن زمستان و برف سنگینی که باریده بود، آذوقه کم بود. ابوالحسن عراقی یکی از دبیران، مسعود را برانگیخت تا به گرگان لشکرکشی کند. مسعود به سوی گرگان روانه شد. باکالیجار، انوشیروان را به همراه بزرگان شهر با خود به ساری برد. عده زیادی از لشکریان او به مسعود پیوستند. مردم گرگان نیز خانه و کاشانه خود را رها کرده، به ساری رفتند. باکالیجار از ساری با نام خود و انوشیروان (که احتمالاً تا این زمان زندانی باکالیجار بود) به مسعود نامه نوشت و اظهار بندگی کرد، ولی مسعود به نامه توجه نکرد و تا آمل پیش رفت، آن جا را غارت کرد و به آتش کشید. در همین زمان، نامه‌هایی از دهستان، نسا و فراوه به سلطان رسید و خبر حمله دوباره ترکمانان به دهستان را اعلان کردند. مسعود از آمل عزم گرگان کرد. در گرگان نامه رسید که بخشی از سلجوقیان از جیحون گذشتند و از غیبت مسعود استفاده کرده و تا میانه‌های خراسان پیش تاخته‌اند. مسعود که خطر سلجوقیان را جدی می‌دید، شتابان به سوی خراسان روانه شد.
آغاز حکومت انوشیروان هم‌زمان با افول قدرت آل زیار بود. محمود حکومت او را تثبیت کرد و مقرر داشت پانصد هزار دینار بپردازد. در این دوره، باکارلیجار (ابوکالیجار به معنی ابوالحرب) فرمانده سپاه و دایی انوشیروان تصمیم گیرندهٔ اصلی حکومت بود و انوشیروان را به دلیل نوجوانی و بی‌تجربگی، از حکومت کنار گذاشت و در سال ۴۲۳ ه‍.ق طی نامه‌ای به دربار [[غزنویان]]، شایعه مرگ انوشیروان را خبر داد و اعلام کرد از خاندان مرداویج و وشمگیر مردی که بتواند حکومت گرگان را اداره کند، باقی نمانده‌است و ابوالمحاسن؛ رئیس گرگان را به همراه قاضی آن شهر به دربار مسعود، جانشین محمود فرستاد و منشور حکومت بر گرگان به نام باکالیجار صادر شد و دختر باکالیجار هم به عقد مسعود درآمد. مسعود در سال ۴۲۶  پس از بازگشت از لشکرکشی به هند، خود را با دو دشمن رو به رو دید. نخست سلجوقیان که به نواحی شمالی کشور دست اندازی کرده بودند، دیگری باکالیجار که از غیبت مسعود استفاده کرد و با اتحاد با علاءالدوله کاکویه، عَلَم مخالفت با مسعود را برافراشته بود. مسعود برای مقابله با این دو دشمن به نیشابور آمد. در نیشابور به دلیل فرا رسیدن زمستان و برف سنگینی که باریده بود، آذوقه کم بود. ابوالحسن عراقی یکی از دبیران، مسعود را برانگیخت تا به گرگان لشکرکشی کند. مسعود به سوی گرگان روانه شد. باکالیجار، انوشیروان را به همراه بزرگان شهر با خود به ساری برد. عده زیادی از لشکریان او به مسعود پیوستند. مردم گرگان نیز خانه و کاشانه خود را رها کرده، به ساری رفتند. باکالیجار از ساری با نام خود و انوشیروان (که احتمالاً تا این زمان زندانی باکالیجار بود) به مسعود نامه نوشت و اظهار بندگی کرد، ولی مسعود به نامه توجه نکرد و تا آمل پیش رفت، آن جا را غارت کرد و به آتش کشید. در همین زمان، نامه‌هایی از دهستان، نسا و فراوه به سلطان رسید و خبر حمله دوباره ترکمانان به دهستان را اعلان کردند. مسعود از آمل عزم گرگان کرد. در گرگان نامه رسید که بخشی از سلجوقیان از جیحون گذشتند و از غیبت مسعود استفاده کرده و تا میانه‌های خراسان پیش تاخته‌اند. مسعود که خطر سلجوقیان را جدی می‌دید، شتابان به سوی خراسان روانه شد.


اگرچه مسعود پس از خود، ابوالحسن عبدالجبار را در گرگان و طبرستان به عنوان والی تعیین کرده بود، اما باکالیجار با استفاده از نارضایتی مردم، حکومت را به دست گرفت. مسعود که خطر سلجوقیان را بیشتر می‌دانست، ترجیح داد که در موقعیت کنونی با باکالیجار رابطه دوستانه داشته باشد. در جشن مهرگان همین سال (۴۲۶ هجری) باکالیجار هدایایی نزد مسعود فرستاد. پس از آن گویا باکالیجار با عبرت از لشکرکشی مسعود، تصمیم گرفت تا وفاداری خود را به او ثابت کند. در سال ۴۲۹ زمانی که مسعود ضعیف شده بود و سلجوقیان قسمت زیادی از خراسان را تسخیر کرده بودند، عمال مسعود با مالی بسیار در خراسان از برابر سلجوقیان گریختند و در جستجوی پناهگاه از اسفراین به گرگان رسیدند. باکالیجار با آغوش باز آنها را پذیرفت و لشکرش را برای حمایت از آنها در برابر سلجوقیان آماده کرد. مسعود با شنیدن این خبر، از باکالیجار تشکر کرد و در سال ۴۳۱ خلعتی فاخر همراه با نامه‌ای برای دلگرمی به نزد او فرستاد.
اگرچه مسعود پس از خود، ابوالحسن عبدالجبار را در گرگان و طبرستان به عنوان والی تعیین کرده بود، اما باکالیجار با استفاده از نارضایتی مردم، حکومت را به دست گرفت. مسعود که خطر سلجوقیان را بیشتر می‌دانست، ترجیح داد که در موقعیت کنونی با باکالیجار رابطه دوستانه داشته باشد. در جشن مهرگان همین سال (۴۲۶ هجری) باکالیجار هدایایی نزد مسعود فرستاد. پس از آن گویا باکالیجار با عبرت از لشکرکشی مسعود، تصمیم گرفت تا وفاداری خود را به او ثابت کند. در سال ۴۲۹ زمانی که مسعود ضعیف شده بود و سلجوقیان قسمت زیادی از خراسان را تسخیر کرده بودند، عمال مسعود با مالی بسیار در خراسان از برابر سلجوقیان گریختند و در جستجوی پناهگاه از اسفراین به گرگان رسیدند. باکالیجار با آغوش باز آنها را پذیرفت و لشکرش را برای حمایت از آنها در برابر سلجوقیان آماده کرد. مسعود با شنیدن این خبر، از باکالیجار تشکر کرد و در سال ۴۳۱ خلعتی فاخر همراه با نامه‌ای برای دلگرمی به نزد او فرستاد.
خط ۸۷: خط ۸۷:
در سال ۴۳۳ انوشیروان با کمک مادرش توانست پس از حدود ده سال دوری از قدرت، باکالیجار را دستگیر کند و خود به حکومت برسد. علل دیگر روی کار آمدن انوشیروان شاید این باشد که در این دوره، غزنویان که ظاهراً بزرگ‌ترین حامی باکالیجار بودند، ضعیف شدند و سلجوقیان آنها را به گوشه‌ای راندند. در نتیجه انوشیروان عده ای را گرد خود جمع کرد و حکومت را به دست گرفت.<ref name=":2" />
در سال ۴۳۳ انوشیروان با کمک مادرش توانست پس از حدود ده سال دوری از قدرت، باکالیجار را دستگیر کند و خود به حکومت برسد. علل دیگر روی کار آمدن انوشیروان شاید این باشد که در این دوره، غزنویان که ظاهراً بزرگ‌ترین حامی باکالیجار بودند، ضعیف شدند و سلجوقیان آنها را به گوشه‌ای راندند. در نتیجه انوشیروان عده ای را گرد خود جمع کرد و حکومت را به دست گرفت.<ref name=":2" />


== پایان آل زیار ==
== پایان سلسله آل زیار ==
در سال ۴۳۳ هجری قمری طغرل سلجوقی از نابسامانی و اختلاف بین باکالیجار و انوشیروان آگاه شد و به آن منطقه لشکر کشید و گرگان را به راحتی تصرف کرد. یکصد هزار دینار برای صلح بر اهالی مقرر و شهر را به مرداویج بن بسو دیلمی، که در سپاه طغرل بود، واگذار کرد و مقرر شد سالیانه پنجاه هزار دینار به عنوان خراج به طغرل بپردازد. به نظر می‌رسد انوشیروان نیز بر بخشی از طبرستان یا تمامی آن حاکم شد تا در مقابل، سی هزار دینار بپردازد و تحت امر مرداویج باشد. پس از مدتی، مرداویج مادر انوشیروان را به زنی گرفت و انوشیروان از همه نظر تحت فرمان مرداویج درآمد و ظاهراً یکی دو سالی بر منطقه طبرستان حکومت کرد و آن گونه که از نوشته عنصرالمعالی کیکاوس برمی‌آید، در سال ۴۳۵ در هنگام شکار کشته شد. به این ترتیب سلسله زیاری با حمله سلجوقیان تقریباً منقرض شد و تنها بعضی از افراد این خاندان در دوره‌های بعد برای مدتی بر بعضی از قلاع کوهستانی حکومت می‌کردند و حکومت آنها هیچ‌گاه به منطقه گرگان و هامون کشیده نشد و از سوی شاهان و امیران جدی گرفته نشدند.
در سال ۴۳۳ هجری قمری طغرل سلجوقی از نابسامانی و اختلاف بین باکالیجار و انوشیروان آگاه شد و به آن منطقه لشکر کشید و گرگان را به راحتی تصرف کرد. یکصد هزار دینار برای صلح بر اهالی مقرر و شهر را به مرداویج بن بسو دیلمی، که در سپاه طغرل بود، واگذار کرد و مقرر شد سالیانه پنجاه هزار دینار به عنوان خراج به طغرل بپردازد. به نظر می‌رسد انوشیروان نیز بر بخشی از طبرستان یا تمامی آن حاکم شد تا در مقابل، سی هزار دینار بپردازد و تحت امر مرداویج باشد. پس از مدتی، مرداویج مادر انوشیروان را به زنی گرفت و انوشیروان از همه نظر تحت فرمان مرداویج درآمد و ظاهراً یکی دو سالی بر منطقه طبرستان حکومت کرد و آن گونه که از نوشته عنصرالمعالی کیکاوس برمی‌آید، در سال ۴۳۵ در هنگام شکار کشته شد. به این ترتیب سلسله زیاری با حمله سلجوقیان تقریباً منقرض شد و تنها بعضی از افراد این خاندان در دوره‌های بعد برای مدتی بر بعضی از قلاع کوهستانی حکومت می‌کردند و حکومت آنها هیچ‌گاه به منطقه گرگان و هامون کشیده نشد و از سوی شاهان و امیران جدی گرفته نشدند.


خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:
پی سازی بنا از زمین سفت شروع و تا ارتفاع حدود ۱۵ متری با آجر و مصالح مشابه خود بنا انجام شده‌است. درون پای بست سردابی وجود داشته که پاکار طاق آن هنوز بر جای است ولی بر اثر کاوشهای پیاپی کاوشگران که در پی گنج بوده‌اند آثاری از کف آن بر جای نمانده‌است.
پی سازی بنا از زمین سفت شروع و تا ارتفاع حدود ۱۵ متری با آجر و مصالح مشابه خود بنا انجام شده‌است. درون پای بست سردابی وجود داشته که پاکار طاق آن هنوز بر جای است ولی بر اثر کاوشهای پیاپی کاوشگران که در پی گنج بوده‌اند آثاری از کف آن بر جای نمانده‌است.


بدنه مدور خارجی گنبد قابوس دارای ۱۵ تَرَک (دندانه نود درجه) می‌باشد (همانند ستاره ده پر) این ترکها که در اطراف آن و به فواصل مساوی از یکدیگر قرار دارند، از پای بست بنا شروع و تا زیر سقف گنبدی ادامه می‌یابد و میان این ترکها با کوهه‌ای آجری پر شده‌است. راًس این ترکها (به جز در ورودی) به اندازه ۱٫۳۴ متر از یکدیگر فاصله دارند. قطر داخلی گنبد به طول ۹ متر و ۷۰ سانتی‌متر و قطر آن از قاعدهً ترکها بطول ۱۴ متر و ۶۶ سانتی‌متر و طول قطر آن از رأس ترکها یا به عبارتی قطر پای بست آن ۱۷ متر و ۶ سانتی‌متر می‌باشد ضخامت میل از پایین به بالا کرنش کمی دارد و در ارتفاع ۳۷ متری گنبد مخروطی بنای برج را تکمیل می‌کند.
بدنه مدور خارجی گنبد قابوس دارای ۱۵ تَرَک (دندانه نود درجه) می‌باشد (همانند ستاره ده پر) این ترکها که در اطراف آن و به فواصل مساوی از یکدیگر قرار دارند، از پای بست بنا شروع و تا زیر سقف گنبدی ادامه می‌یابد و میان این ترکها با کوهه‌ای آجری پر شده‌است. راًس این ترکها (به جز در ورودی) به اندازه ۱٫۳۴ متر از یکدیگر فاصله دارند. قطر داخلی گنبد به طول ۹ متر و ۷۰ سانتی‌متر و قطر آن از قاعده ترکها بطول ۱۴ متر و ۶۶ سانتی‌متر و طول قطر آن از رأس ترکها یا به عبارتی قطر پای بست آن ۱۷ متر و ۶ سانتی‌متر می‌باشد ضخامت میل از پایین به بالا کرنش کمی دارد و در ارتفاع ۳۷ متری گنبد مخروطی بنای برج را تکمیل می‌کند.


این گنبد که در شمال استان گلستان در شهر گنبد کاووس واقع شده‌است با آجرهای مخصوص دنباله دار کفشکی ساخته شده‌است، دو پوسته‌است. گنبد درونی مانند گنبدهای خاکی به شکل نیم‌تخم‌مرغی و از آجر معمولی است و پوسته بیرونی با آجر دنباله دار.<ref>برترین‌ها - [http://www.bartarinha.ir/fa/news/114577/معماری-ایرانی-برج-گنبد-قابوس معماری ایرانی: برج گنبد قابوس]</ref>
این گنبد که در شمال استان گلستان در شهر گنبد کاووس واقع شده‌است با آجرهای مخصوص دنباله‌دار کفشکی ساخته شده‌است، دو پوسته‌ است. گنبد درونی مانند گنبدهای خاکی به شکل نیم‌تخم‌مرغی و از آجر معمولی است و پوسته بیرونی با آجر دنباله‌دار.<ref>برترین‌ها - [http://www.bartarinha.ir/fa/news/114577/معماری-ایرانی-برج-گنبد-قابوس معماری ایرانی: برج گنبد قابوس]</ref>


== جستارهای وابسته ==
== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
[[رده:تاریخ ایران]]
[[رده:تاریخ ایران]]
[[رده:تاریخ جهان]]
[[رده:تاریخ جهان]]