۱٬۰۴۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
== امیر شمس المعالی قابوس == | == امیر شمس المعالی قابوس == | ||
قابوس مردی درشتخو | قابوس مردی درشتخو و با خشم و غضب بود و به آسانی حکم به کشتن میداد و به اندک سوءظنی دست به قتل هر بیگناهی میزد به همین علت جمعی بسیار به دست او شربت مرگ چشیدند همین کارها موجب قتل او در سال ۴۰۳ هجری قمری توسط سردارنش شد. | ||
شمس المعالی قابوس، مشهورترین افراد خاندان زیاری است چه او مردی فاضل و کریم و | شمس المعالی قابوس، مشهورترین افراد خاندان زیاری است چه او مردی فاضل و کریم و فضلدوست و شاعرپرور و ادیب و خوشخط بود و در عهد خود حتی در همان هجده سالی که در خراسان میزیست و دستگاه سلطنت نداشت، پیوسته با فضلا و علما در معاشرت و مکاتبه بود، به ایشان انعام و اکرام میکرد و صیت فضائلش به همهجا رسیده بود. ابوریحان بیرونی، دانشمند معروف ایرانی نیز که مدتی در دربار امیر قابوس بود، کتاب آثارالباقیه را به نام او تألیف کرد. | ||
برج قابوس آرامگاه امیر شمس المعالی قابوس بن وشمگیر (پدر بزرگ امیر عنصرالمعالی نویسندهٔ کتاب قابوس نامه) است.<ref name=":0" /> | برج قابوس آرامگاه امیر شمس المعالی قابوس بن وشمگیر (پدر بزرگ امیر عنصرالمعالی نویسندهٔ کتاب قابوس نامه) است.<ref name=":0" /> | ||
قابوس پس از رسیدن به سلطنت، از طرف خلیفه ملقب به شمسالمعالی شد. در همین زمان رکنالدوله دیلمی درگذشت و قلمرو او بین پسرانش عضدالدوله، مؤیدالدوله و فخرالدوله تقسیم شد. دیری نگذشت که عضدالدوله و مؤیدالدوله چشم طمع به متصرفات فخرالدوله دوختند و بنای تاختوتاز بر قلمرو فخرالدوله گذاشتند. فخرالدوله که تاب مقاومت در خود نمیدید، به طبرستان گریخت و از قابوس یاری خواست. مؤیدالدوله از پی او به گرگان حمله برد. پس از مختصر زدوخوردی که با قابوس کرد، قابوس شکست خورد و به خراسان گریخت. در سال ۳۷۱ هجری از نوح ابن منصور امیر سامانی کمک خواست. لیکن | قابوس پس از رسیدن به سلطنت، از طرف خلیفه ملقب به شمسالمعالی شد. در همین زمان رکنالدوله دیلمی درگذشت و قلمرو او بین پسرانش عضدالدوله، مؤیدالدوله و فخرالدوله تقسیم شد. دیری نگذشت که عضدالدوله و مؤیدالدوله چشم طمع به متصرفات فخرالدوله دوختند و بنای تاختوتاز بر قلمرو فخرالدوله گذاشتند. فخرالدوله که تاب مقاومت در خود نمیدید، به طبرستان گریخت و از قابوس یاری خواست. مؤیدالدوله از پی او به گرگان حمله برد. پس از مختصر زدوخوردی که با قابوس کرد، قابوس شکست خورد و به خراسان گریخت. در سال ۳۷۱ هجری از نوح ابن منصور امیر سامانی کمک خواست. لیکن باز هم توفیقی نصیب او نشد. در سال ۳۸۸ هجری مجددا گرگان و طبرستان و گیلان را به تصرف درآورد و تا سال ۴۰۳ هجری حکومت کرد. در سال مذکور به سبب توطئه بعضی از سرداران خود اسیر شد و چندی بعد به قتل رسید. قابوس مشهورترین فرمانروای آل زیار است. ابنسینا و ابوریحان بیرونی ازجمله کسانی هستند که از حمایت وی برخوردار بودهاند. با تمام این اوصاف مردی درشتخو و عاری از شفقت بود.<ref name=":3" /> | ||
== فلک المعالی منوچهر == | == فلک المعالی منوچهر == | ||
پس از | منوچهر در سال ۴۰۳ هجری پس از مرگ قابوس به طور رسمی به حکومت نشست. خطبه و سکه به نام خود زد. پس از مدت کوتاهی، خلیفه بغداد برای او خلعت و لوا و منشور حکومت بر سرزمینهای تحت تسلط پدرش را فرستاد و با تسلیت مرگ پدر، او را بر سیاق لقب قابوس ملقب به «فلکالمعالی» کرد. با آغاز حکومت منوچهر، دوره افول حکومت آل زیار شروع شد. منوچهر و امیران پس از او دیگر استقلال خود را از دست دادند و به حکومت سلطان محمود و سلاطین قدرتمند دیگر وابسته شدند. او از آغاز سعی کرد که خود را به حکومت المقتدر وابسته کند تا به این وسیله حکومت خود را استحکام و قوام بیشتری بخشد و بتواند در مقابل مخالفتهای احتمالی مقاومت کند. نخست گروهی از بزرگان شهر گرگان را همراه با هدایای بسیار نزد سلطان محمود فرستاد و به او تقرب جسته و خود را آماده فرمانبرداری او معرفی کرد و مقرر شد نام محمود بر منابر گرگان، طبرستان و قومس ذکر شود و هر سال پنجاه هزار دینار به عنوان خراج به خزانهٔ او بپردازد. در لشکرکشی محمود برای فتح قلعه ناردین در هندوستان، منوچهر دو هزار تن سرباز زبده خودش را در اختیار او گذاشت. | ||
منوچهر | منوچهر که از کارهای پیشین به عنوان مقدماتی برای نزدیک شدن هرچه بیشتر به محمود، استفاده کرده بود، گام نهایی را برداشت و ابوسعید شولکی رئیس گرگان و از فضلای بزرگ آن شهر را به همراه قاضی گرگان، که از محدثان بزرگ روزگار بود، با جمعی دیگر از بزرگان به نزد سلطان محمود برای خواستگاری از دختر وی فرستاد. در سال ۴۰۹ پس از خواندن خطبه عقد، دختر را از هرات به استرآباد بردند. در سال ۴۲۰ هنگامی که لشکر محمود عازم سرزمین ری بود، منوچهر احساس خطر کرد و ترسید که مبادا امارت او مورد توجه محمود باشد؛ بنابراین در زمان رفت و برگشت محمود به ری، حدود نهصد هزار دینار برای محمود پیشکش فرستاد و برای احتیاط به کوهستانهای صعب العبور کوچ کرد. حتی احتمال دادهاند که لشکرکشی محمود به گرگان بیشتر به انگیزه حمایت منوچهر از شیعیان باشد. بیهقی تصریح میکند که محمود در این لشکرکشی تا گرگان پیشروی کرد. دربار غزنوی به این نتیجه رسیده بودند که منوچهر میخواهد بین محمود و پسرش مسعود، که مخالفت آشکاری روی داده بود، دشمنی شدیدی ایجاد کند. منوچهر در سال ۴۲۱ درگذشت و به جای او، پسرش انوشیروان ملقب به «شرفالمعالی» به حکومت رسید.<ref name=":2" /> | ||
این امیر مانند پدر خویش حامی ادبا و شعرا بود. منوچهری دامغانی شاعر معروف ایران تخلص خود را از نام او گرفتهاست.<ref name=":3" /> | |||
== انوشیروان فلک المعالی == | == انوشیروان فلک المعالی == | ||
آغاز حکومت انوشیروان همزمان با افول قدرت آل زیار بود. محمود حکومت او را تثبیت کرد و مقرر داشت پانصد هزار دینار بپردازد. در این دوره، باکارلیجار (ابوکالیجار به معنی ابوالحرب) فرمانده سپاه و دایی انوشیروان تصمیم گیرندهٔ اصلی حکومت بود و انوشیروان را به دلیل نوجوانی و بیتجربگی، از حکومت کنار گذاشت و در سال ۴۲۳ ه.ق طی نامهای به دربار غزنویان، شایعه مرگ انوشیروان را خبر داد و اعلام کرد از خاندان مرداویج و وشمگیر مردی که بتواند حکومت گرگان را اداره کند، باقی نماندهاست و ابوالمحاسن؛ رئیس گرگان را به همراه قاضی آن شهر به دربار مسعود، جانشین محمود فرستاد و منشور حکومت بر گرگان به نام باکالیجار صادر شد و دختر باکالیجار هم به عقد مسعود درآمد. مسعود در سال ۴۲۶ پس از بازگشت از لشکرکشی به هند، خود را با دو دشمن رو به رو دید. نخست سلجوقیان که به نواحی شمالی کشور دست اندازی کرده بودند، دیگری باکالیجار که از غیبت مسعود استفاده کرد و با اتحاد با علاءالدوله کاکویه، عَلَم مخالفت با مسعود را برافراشته بود. مسعود برای مقابله با این دو دشمن به نیشابور آمد. در نیشابور به دلیل فرا رسیدن زمستان و برف سنگینی که باریده بود، آذوقه کم بود. ابوالحسن عراقی یکی از دبیران، مسعود را برانگیخت تا به گرگان لشکرکشی کند. مسعود به سوی گرگان روانه شد. باکالیجار، انوشیروان را به همراه بزرگان شهر با خود به ساری برد. عده زیادی از لشکریان او به مسعود پیوستند. مردم گرگان نیز خانه و کاشانه خود را رها کرده، به ساری رفتند. باکالیجار از ساری با نام خود و انوشیروان (که احتمالاً تا این زمان زندانی باکالیجار بود) به مسعود نامه نوشت و اظهار بندگی کرد، ولی مسعود به نامه توجه نکرد و تا آمل پیش رفت، آن جا را غارت کرد و به آتش کشید. در همین زمان، نامههایی از دهستان، نسا و فراوه به سلطان رسید و خبر حمله دوباره ترکمانان به دهستان را اعلان کردند. مسعود از آمل عزم گرگان کرد. در گرگان نامه رسید که بخشی از سلجوقیان از جیحون گذشتند و از غیبت مسعود استفاده کرده و تا میانههای خراسان پیش تاختهاند. مسعود که خطر سلجوقیان را جدی میدید، شتابان به سوی خراسان روانه شد. | |||
اگرچه مسعود پس از خود، ابوالحسن عبدالجبار را در گرگان و طبرستان به عنوان والی تعیین کرده بود، اما باکالیجار با استفاده از نارضایتی مردم، حکومت را به دست گرفت. مسعود که خطر سلجوقیان را بیشتر میدانست، ترجیح داد که در موقعیت کنونی با باکالیجار رابطه دوستانه داشته باشد. در جشن مهرگان همین سال (۴۲۶ هجری) باکالیجار هدایایی نزد مسعود فرستاد. پس از آن گویا باکالیجار با عبرت از لشکرکشی مسعود، تصمیم گرفت تا وفاداری خود را به او ثابت کند. در سال ۴۲۹ زمانی که مسعود ضعیف شده بود و سلجوقیان قسمت زیادی از خراسان را تسخیر کرده بودند، عمال مسعود با مالی بسیار در خراسان از برابر سلجوقیان گریختند و در جستجوی پناهگاه از اسفراین به گرگان رسیدند. باکالیجار با آغوش باز آنها را پذیرفت و لشکرش را برای حمایت از آنها در برابر سلجوقیان آماده کرد. مسعود با شنیدن این خبر، از باکالیجار تشکر کرد و در سال ۴۳۱ خلعتی فاخر همراه با نامهای برای دلگرمی به نزد او فرستاد. | |||
در سال ۴۳۳ انوشیروان با کمک مادرش توانست پس از حدود ده سال دوری از قدرت، باکالیجار را دستگیر کند و خود به حکومت برسد. علل دیگر روی کار آمدن انوشیروان شاید این باشد که در این دوره، غزنویان که ظاهراً بزرگترین حامی باکالیجار بودند، ضعیف شدند و سلجوقیان آنها را به گوشهای راندند. در نتیجه انوشیروان عده ای را گرد خود جمع کرد و حکومت را به دست گرفت.<ref name=":2" /> | |||
در سال ۴۳۳ | |||
== پایان آل زیار == | == پایان آل زیار == | ||
در سال ۴۳۳ | در سال ۴۳۳ هجری قمری طغرل سلجوقی از نابسامانی و اختلاف بین باکالیجار و انوشیروان آگاه شد و به آن منطقه لشکر کشید و گرگان را به راحتی تصرف کرد. یکصد هزار دینار برای صلح بر اهالی مقرر و شهر را به مرداویج بن بسو دیلمی، که در سپاه طغرل بود، واگذار کرد و مقرر شد سالیانه پنجاه هزار دینار به عنوان خراج به طغرل بپردازد. به نظر میرسد انوشیروان نیز بر بخشی از طبرستان یا تمامی آن حاکم شد تا در مقابل، سی هزار دینار بپردازد و تحت امر مرداویج باشد. پس از مدتی، مرداویج مادر انوشیروان را به زنی گرفت و انوشیروان از همه نظر تحت فرمان مرداویج درآمد و ظاهراً یکی دو سالی بر منطقه طبرستان حکومت کرد و آن گونه که از نوشته عنصرالمعالی کیکاوس برمیآید، در سال ۴۳۵ در هنگام شکار کشته شد. به این ترتیب سلسله زیاری با حمله سلجوقیان تقریباً منقرض شد و تنها بعضی از افراد این خاندان در دورههای بعد برای مدتی بر بعضی از قلاع کوهستانی حکومت میکردند و حکومت آنها هیچگاه به منطقه گرگان و هامون کشیده نشد و از سوی شاهان و امیران جدی گرفته نشدند. | ||
امیران زیاری غالباً مردمی عادل و منصف بودند و مردم به دلیل این برابری، شیفته حکومت آنها میشدند، مرداویج بین لشکریان خود و عامه با عدالت رفتار میکرد. به لشکریانش در لشکرکشیها توجه داشت و پاداش مناسب به جنگاوران میداد و لشکریان از او راضی بودند، به طوری که آل بویه و عده ای دیگر از سرداران پس از جدا شدن از ماکان، یکسره سراغ مرداویج آمدند. از خاندان زیاری امیران نخستین بیشتر جنگاورانی بودند که عمر خود را در لشکرکشی و جنگ و گریزهای نظامی میگذراندند. امیران میانی زیاری- قابوس و منوچهر- و در پایان عنصرالمعالی مجال بیشتری برای کسب علم و ادب و فضیلت داشتند. حشر و نشر با دانشمندان بزرگی مثل ابوریحان بیرونی و ابوعلی سینا نیز در ایجاد این روحیه بیتأثیر نبود. | امیران زیاری غالباً مردمی عادل و منصف بودند و مردم به دلیل این برابری، شیفته حکومت آنها میشدند، مرداویج بین لشکریان خود و عامه با عدالت رفتار میکرد. به لشکریانش در لشکرکشیها توجه داشت و پاداش مناسب به جنگاوران میداد و لشکریان از او راضی بودند، به طوری که آل بویه و عده ای دیگر از سرداران پس از جدا شدن از ماکان، یکسره سراغ مرداویج آمدند. از خاندان زیاری امیران نخستین بیشتر جنگاورانی بودند که عمر خود را در لشکرکشی و جنگ و گریزهای نظامی میگذراندند. امیران میانی زیاری - قابوس و منوچهر - و در پایان عنصرالمعالی مجال بیشتری برای کسب علم و ادب و فضیلت داشتند. حشر و نشر با دانشمندان بزرگی مثل ابوریحان بیرونی و ابوعلی سینا نیز در ایجاد این روحیه بیتأثیر نبود. نظامی عروضی از ورود ابوعلی سینا در دوره قابوس به گرگان خبر میدهد. ابوعلی از چنگ قاصدان سلطان محمود گریخت و با ابوسهل مسیحی از طریق بیابان خوارزم روانه گرگان شدند. وی مدتی به طور ناشناس در گرگان به طبابت مشغول بود، تا این که آوازه مهارت او در گرگان پیچید و قابوس او را برای معالجه خواهرزادهاش، که گرفتار عشق دختری شده بود و فاش نمیکرد، فراخواند. ابوعلی جوان عاشق را که مورد علاقه قابوس بود، معالجه کرد و در نتیجه بر اعتبار او افزوده شد. وقتی قاصدان محمود با تصویر ابوعلی به دنبال او آمدند، قابوس از تسلیم ابوعلی به آنان امتناع کرد و حضور او را انکار کرد. رفتار قابوس با ابوعلی بسیار محترمانه و شایسته بود، به حدی که قابوس او را برتخت خود مینشاند. البته بعضی دیگر از منابع گفتهاند که در زمان رسیدن ابوعلی به گرگان، قابوس در قلعه زندانی بودهاست و نمیتوانسته ابوعلی را ببیند و ابوعلی از آن جا روانه سرزمین آل بویه میشود. آمدن ابوعلی حاکی از حسن شهرت و علم دوستی قابوس است که البته به دلیل شرایط سیاسی پیش آمده، آن چنانکه باید فضای مناسبی برای اقامت دایم ابوعلی مهیا نبودهاست. پیش از ابوعلی، ابوریحان بیرونی هم در پی شهرت قابوس به گرگان آمده بود. بیرونی کتاب «آثار الباقیه» که اولین کتاب او بود، را در گرگان به پایان برد و به قابوس تقدیم کرد. بار دوم، بیرونی در سال ۳۹۳ به گرگان رفت، در حالی که در آن شهر در تبعید سیاسی به سر میبرد، خسوف را رصدگیری کرد. مراسلات قابوس زبانزد هم روزگارانش بود و در کتابی به نام کمال البلاغه که اکنون نیز موجود است، صنایع ادبی را با مهارت در نثر به کار میبرد. علاوه بر اینها، خطی بسیار زیبا و پخته داشت که در منابع ادبی به آن اشاره شدهاست، جمعآوری شدهاست. صاحب بن عباد دربارهٔ خط او گفتهاست: «هذا خط قابوس ام جناح طاووس» این خط قابوس است یا پر طاووس. شاعران زیادی از جمله: ابوالقاسم زیاد بن محمد قمری جرجانی، شیخ ابوعامر جرجانی بجلی و… قابوس را ستودهاند، اما قابوس علاقهای به مدایح نداشت. با وجود این، هر ساله به وزیرش مبالغی میداد تا بین شاعران تقسیم شود. دربارهٔ قابوس و مرداویج نیز گفته شده که در جنگها بلافاصله اسیران را با هدایایی آزاد و زخمیها را مداوا میکردند. | ||
عنصرالمعالی از آخرین بقایای این خاندان است که جنبه ادبی او بسیار قویتر از جنبه سیاسی وی است. او سالهای متعدد، ندیم و همنشین سلاطین سلسلههای غزنوی و شدادی بود. سفرهای زیادی کرد و از هر فن و حرفه و طبقهای خبر داشت. در دربار شاهان به گرمی پذیرفته میشد. تجربههایی که در طول سالیان در ممالک مختلف گرد آورده بود، او را به دایره المعارفی از علوم و رسوم جامعه و فرهنگ تبدیل کرده بود. عنصرالمعالی اگر چه قلمروی نداشت، اما اثر فرهنگی او بیشتر از تمامی امرای این خاندان بود. در سنین کمال خود، کتاب ارزشمند «قابوسنامه» را نوشت که یکی از فصیحترین کتابهای ادبی ایران و فرهنگ کاملی دربارهٔ زندگی شاهان و مردم ایران در قرن پنجم است. این کتاب در ۴۴ باب و به نام پسرش گیلانشاه تدوین شدهاست. اطلاعات تاریخی فراوانی از این کتاب برداشت میشود و یکی از قابل اعتمادترین کتابها دربارهٔ آل زیار بهشمار میآید. | |||
اگر چه حکومت آل زیار در ابتدا بیشتر جنبه دینی داشت و به حمایت از شیعه و مخالفت با اهل تسنن و به خصوص خلیفه بغداد شروع شد، اما به دلیل مشروعیت سیاسی، مجبور شدند پس از رسیدن به قدرت برای بقای در قدرت، تغییر ماهیت دینی دهند، یعنی مشروعیت دینی خود را فدای مشروعیت سیاسی کنند. کسانی که دور از قدرت بودند، این تغییر موضع را نمیپسندیدند. وشمگیر از برادر خود به دلیل تغییر ظاهری گرایش دینی ایراد گرفت و حتی قصد نداشت که همکاری با برادرش را به دلیل چنین تنگناهایی بپذیرد. آنچه مسلم است آل زیار نیاز به حمایت بغداد داشتند، بنابراین مجبور به مدارا با عباسیان، اگر چه به ظاهر، بودند. در پارهای از موارد، نیت باطنی آنها یا گرایش | اگر چه حکومت آل زیار در ابتدا بیشتر جنبه دینی داشت و به حمایت از شیعه و مخالفت با اهل تسنن و به خصوص خلیفه بغداد شروع شد، اما به دلیل مشروعیت سیاسی، مجبور شدند پس از رسیدن به قدرت برای بقای در قدرت، تغییر ماهیت دینی دهند، یعنی مشروعیت دینی خود را فدای مشروعیت سیاسی کنند. کسانی که دور از قدرت بودند، این تغییر موضع را نمیپسندیدند. وشمگیر از برادر خود به دلیل تغییر ظاهری گرایش دینی ایراد گرفت و حتی قصد نداشت که همکاری با برادرش را به دلیل چنین تنگناهایی بپذیرد. آنچه مسلم است آل زیار نیاز به حمایت بغداد داشتند، بنابراین مجبور به مدارا با عباسیان، اگر چه به ظاهر، بودند. در پارهای از موارد، نیت باطنی آنها یا گرایش قلبیشان آشکار میشد، مثل گرایش منوچهر به شیعه که باعث لشکرکشی محمود به گرگان و ترک شهر از سوی منوچهر شد.<ref name=":2" /> | ||
== برج گنبد کاووس == | == برج گنبد کاووس == | ||
گنبد قابوس یا گنبد کاووس بنایی تاریخی از سده چهارم هجری است که در شهر گنبد کاووس، شمال ایران در استان گلستان قرار دارد. سبک معماری بنا شیوه رازی است. | گنبد قابوس یا گنبد کاووس بنایی تاریخی از سده چهارم هجری است که در شهر گنبد کاووس، شمال ایران در استان گلستان قرار دارد. سبک معماری بنا شیوه رازی است. | ||
[[پرونده:برج گنبد کاووس بزرگترین برج تمامآجری جهان در گنبدکاووس.jpg|بندانگشتی|'''برج گنبد کاووس بلندترین برج تمامآجری جهان در گنبدکاووس''']] | [[پرونده:برج گنبد کاووس بزرگترین برج تمامآجری جهان در گنبدکاووس.jpg|بندانگشتی|'''برج گنبد کاووس بلندترین برج تمامآجری جهان در گنبدکاووس''']] | ||
این بنا که بلندترین برج تمام آجری جهان بهشمار میآید بر فراز تپهای خاکی که قریب پانزده متر از سطح زمین بلندتر است قرار دارد. این بنا در سال | این بنا که بلندترین برج تمام آجری جهان بهشمار میآید بر فراز تپهای خاکی که قریب پانزده متر از سطح زمین بلندتر است قرار دارد. این بنا در سال ۳۹۷ هجری قمری (برابر با ۳۷۵ هجری خورشیدی) و در زمان سلطنت شمس المعالی قابوس بن وشمگیر و در شهر جرجان که پایتخت پادشاهان آن دیار بوده، بنا گردیدهاست. | ||
پروفسور آرتور پوپ در مورد این بنا چنین نوشتهاست: «در زیر سمت شرق کوههای البرز و در برابر صحراهای پهناور آسیا یکی از بزرگترین شاهکارهای معماری ایران با تمام شکوه و عظمت خود قد برافراشتهاست. این بنا گنبد قابوس بقعه آرامگاه قابوس بن وشمگیر میباشد و برج آرامگاه از هرگونه آرایش مبراست. جنگندهای با نیروی ایمان در نبرد رودرروی، پادشاهی شاعر در نبرد با ابدیت، آیا آرامگاهی چنین عظیم و مقتدر وجود دارد.» | پروفسور آرتور پوپ در مورد این بنا چنین نوشتهاست: «در زیر سمت شرق کوههای البرز و در برابر صحراهای پهناور آسیا یکی از بزرگترین شاهکارهای معماری ایران با تمام شکوه و عظمت خود قد برافراشتهاست. این بنا گنبد قابوس بقعه آرامگاه قابوس بن وشمگیر میباشد و برج آرامگاه از هرگونه آرایش مبراست. جنگندهای با نیروی ایمان در نبرد رودرروی، پادشاهی شاعر در نبرد با ابدیت، آیا آرامگاهی چنین عظیم و مقتدر وجود دارد.» | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۰۹: | ||
بدنه مدور خارجی گنبد قابوس دارای ۱۵ تَرَک (دندانه نود درجه) میباشد (همانند ستاره ده پر) این ترکها که در اطراف آن و به فواصل مساوی از یکدیگر قرار دارند، از پای بست بنا شروع و تا زیر سقف گنبدی ادامه مییابد و میان این ترکها با کوههای آجری پر شدهاست. راًس این ترکها (به جز در ورودی) به اندازه ۱٫۳۴ متر از یکدیگر فاصله دارند. قطر داخلی گنبد به طول ۹ متر و ۷۰ سانتیمتر و قطر آن از قاعدهً ترکها بطول ۱۴ متر و ۶۶ سانتیمتر و طول قطر آن از رأس ترکها یا به عبارتی قطر پای بست آن ۱۷ متر و ۶ سانتیمتر میباشد ضخامت میل از پایین به بالا کرنش کمی دارد و در ارتفاع ۳۷ متری گنبد مخروطی بنای برج را تکمیل میکند. | بدنه مدور خارجی گنبد قابوس دارای ۱۵ تَرَک (دندانه نود درجه) میباشد (همانند ستاره ده پر) این ترکها که در اطراف آن و به فواصل مساوی از یکدیگر قرار دارند، از پای بست بنا شروع و تا زیر سقف گنبدی ادامه مییابد و میان این ترکها با کوههای آجری پر شدهاست. راًس این ترکها (به جز در ورودی) به اندازه ۱٫۳۴ متر از یکدیگر فاصله دارند. قطر داخلی گنبد به طول ۹ متر و ۷۰ سانتیمتر و قطر آن از قاعدهً ترکها بطول ۱۴ متر و ۶۶ سانتیمتر و طول قطر آن از رأس ترکها یا به عبارتی قطر پای بست آن ۱۷ متر و ۶ سانتیمتر میباشد ضخامت میل از پایین به بالا کرنش کمی دارد و در ارتفاع ۳۷ متری گنبد مخروطی بنای برج را تکمیل میکند. | ||
این گنبد که در شمال استان گلستان در شهر گنبد کاووس واقع شدهاست با آجرهای مخصوص دنباله دار کفشکی ساخته شدهاست، دو پوستهاست. گنبد درونی مانند گنبدهای خاکی به شکل | این گنبد که در شمال استان گلستان در شهر گنبد کاووس واقع شدهاست با آجرهای مخصوص دنباله دار کفشکی ساخته شدهاست، دو پوستهاست. گنبد درونی مانند گنبدهای خاکی به شکل نیمتخممرغی و از آجر معمولی است و پوسته بیرونی با آجر دنباله دار.<ref>برترینها - [http://www.bartarinha.ir/fa/news/114577/معماری-ایرانی-برج-گنبد-قابوس معماری ایرانی: برج گنبد قابوس]</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} | ||
[[رده:تاریخ ایران]] | |||
[[رده:تاریخ جهان]] |
ویرایش