احمد قوام
احمد قوام یا میرزا احمد خان قوام ملقب به قوامالسلطنه (زاده ۱۲۵۲ خورشیدی، تهران - درگذشته ۲۸ تیر ۱۳۳۴، تهران) سیاستمدار ایرانی پایان دوران قاجار و روزگار پهلوی بود که پنج بار نخستوزیر شد (سه بار در پایان دوران قاجار و دو بار در زمان حکومت محمدرضاشاه پهلوی). او برادر کوچکتر وثوقالدوله بود.
قیام کلنل محمد تقی خان پسیان در خراسان و غائلهٔ آذربایجان در دوران نخست وزیری قوام رخ داد. او در زمان قاجار لقب قوامالسلطنه یافت و محمدرضاشاه به او لقب حضرت اشرف را داد (که بعداً پس گرفت). آخرین نخستوزیری وی به سال ۱۳۳۱ بود، که به علت حوادث ۳۰ تیر ۱۳۳۱ پس از چهار روز عزل شد.[۱][۲]
متن فرمان مشروطیت به دستور مظفرالدین شاه و به قلم زیبای وی نوشته شد.[۳]
زندگینامه
احمد هنوز بیش از یک سال نداشت که مادر خود را از دست داد. احمد از ۶ سالگی تحصیلات مقدماتی را آغاز کرد و تحصیلات متوسطه و عالی خود را آغاز نمود. قوام به تعلیم حسن خط پرداخت و نزد میرزا کاظم خوشنویس مشق خط کرد به طوری که خط شکسته و نستعلیق را استادانه مینوشت.
مادرش نوهٔ عباس میرزا نائبالسلطنه بود. چون امور مالی آذربایجان با پدر و جدّش بود، در سال ۱۲۹۷(ه. ق) از طرف میرزا هدایتالله وزیر دفتر مستوفی آذربایجان شد. در سال ۱۳۰۴ ناصرالدینشاه به وی لقب معتمدالسلطنه داد. وی پیشکاری و وزارت حکومت فارس، گیلان را نیز برای مدتی به عهده گرفت. آخرین سمت دولتی معتمدالسلطنه حکومت قزوین بود. مادرش طاووس خانم دختر میرزا محمدخان مجدالملک سینکی (خواهرزادهٔ میرزا آقاخان نوری) بود.
در سال ۱۳۱۱(ه. ق) مناجات منظوم حضرت علی (ع) را با خط نستعلیق عالی نوشت و پدرش آن را تقدیم ناصرالدینشاه کرد، شاه او را احضار و به عنوان پیشخدمت خاص و لقب (دبیر حضور) سرافراز فرمود. قوام پس از قبول خدمت درباری در سال ۱۳۱۲(ه. ق) ازدواج کرد.[۴]
پس از قتل ناصرالدینشاه کار درباری را رها کرد و در سال ۱۳۱۴(ه. ق) به عنوان منشی و رئیس دفتر میرزا علیخان امینالدوله (داییاش) به تبریز رفت.
امینالدوله به مدت یک سال وزیر اعظم و بعد صدراعظم مظفرالدین شاه شد و طبعاً میرزا احمدخان هم رئیس دفتر اختصاصی صدراعظم بود.[۵] پس از برکناری امینالدوله، قوام با محسنخان پسر امینالدوله همسفر شده به اروپا رفت.[۶]دبیر حضور بعد از ۲ سال در اواخر ۱۳۱۸(ه. ق) به تهران بازگشت. برای دیدار پدرش به شیراز رفت. (در این زمان پدرش برای وزارت شعاعالسلطنه در شیراز بود) در آنجا رئیس دفتر شعاعالسلطنه شد و علاوه بر ریاست دفتر کلیهٔ کارهای پدرش را انجام میداد و در حقیقت ادارهٔ امور حکومتی فارس به عهدهٔ او قرار گرفت. با صدارت عینالدوله، دبیر حضور فرمان ریاست دفتر اختصاصی صدراعظم را گرفت.[۴]
قوام السلطنه در زمان ۶ پادشاه زیست (ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه، احمدشاه، رضاشاه ومحمدرضاشاه) که به ۵ تن آنها خدمت کرد (به غیر از ناصرالدینشاه). قوام قبل از مشروطیت دو باررئیس دفتر دو صدراعظم شد و مدتی هم ریاست دفتر مخصوص مظفرالدین شاه راعهدهدار بود. او ظرف چهل سال، بیست و چهار فرمان وزارت دریافت کرد و طی سی و یک سال، پنج بار جامه صدرات پوشید و ده کابینه معرفی کرد و یازده فرمان نخست وزیری برای او صادر شد. علاوه بر مناصب یاد شده، سه سال فرمانروای کل خراسان و سیستان بود و مدتی نیز وکیل دارالشورای ملی گردید.[۲][۱]
تشابه با مصدق
در بین سیاستمداران ایران معاصر، مشابهتهای زیادی در زندگی سیاسی قوام السلطنه با مصدق السلطنه مشاهده میشود. هر دو اصل و نسب قاجاریهای داشتند. هر دو از خانوادهای اشرافی و زمیندار برخاسته بودند. هر دو اصطلاحاً از میرزاها و دبیران و مستوفیهای دربار بودند. هر دو دارای خط و ربط خوبی بودند. هر دو در اروپا تحصیل کرده بودند. هر دو در نیمه اول عمر خود والی مهمترین ایالتهای ایران بودند (خراسان و فارس). هر دو وزیر مالیه و خارجه بودند. هر دو با پادشاهی رضا خان مخالف بودند وهر دو در طول سلطنت او خانه نشین بودند؛ و بالاخره هر دو در مقاطعی حساس نخست وزیر ایران بودند (قوام بیشتر و مصدق کمتر) و جالب اینکه در مقطعی قوام رئیس الوزرا بود و مصدق در کابینه او وزیر مالیه بود، قوام بخاطر دفاع از مصدق که از مجلس اختیارات میخواست و مجلس نمیداد، از نخست وزیری استعفا داد.
بالاتر از همه در سیاست خارجی هر دو با نفوذ زیاد انگلستان مخالف بودند[۵]
قوام از نمونه سیاستمدارانی بود که تکیهگاهش بیش از آنکه به مردم باشد، به لابیها و احزاب سیاسی و بازی با عناصر قدرت همچون دربار و نیروی نظامی بود. برعکس آن ما سیاستمداری داریم مانند مصدق که پایگاه قدرتش را روی مردم متمرکز کرده بود، اما درنهایت هر دو این سیاستمدارها به نوعی ناکام شدند.[۶]
قوام در زمان قاجار
در سفر سوم مظفرالدین شاه به فرنگ(۱۳۲۳) در صف همراهان شاه بود. پس از بازگشت ترفیع مقام یافت و با لقب (وزیر حضور) رئیس دفتر مخصوص شاه شد. پس از درگذشت (نریمانخان قوامالسلطنه) وزیر حضور لقب قوامالسلطنه گرفت.[۸]باقر عاقلی میگوید: البته با پیشکشی ۵ هزار اشرفی به مظفرالدین شاه این لقب را از آن خود کرد.
قوام مشروطه خواه بود و با مشروطهخواهان در ارتباط بود و آنان را از تحولاتی که در دربار جریان داشت با خبر میساخت. بالاخره فرمان مشروطه به خط زیبا و خوش قوامالسلطنه در ۱۳ مرداد ۱۲۸۵(ه. ش) به امضای شاه رسید.[۹]
بعد از مرگ مظفرالدین شاه به اروپا رفت و در پی سقوط محمدعلی شاه و پیروزی مشروطهخواهان، کار دولتی خود را آغاز کرد.[۱۰]
قوام در کابینهٔ مستوفیالممالک وزیر جنگ شد و لایحهٔ خلع سلاح مجاهدین را به تصویب رساند. وی تا سال ۱۲۹۶ مجموعاً ۹ بار در راس وزارتخانههای عدلیه، مالیه و داخله قرار گرفت و در همان سال با اختیارات کامل به فرمانفرمایی خراسان و سیستان تعیین گردید.[۱۱]
قدرت قوام در خراسان افزود تا جایی که او را (خدای خراسان) میگفتند.[۱۲] حکومت قوام در خراسان ۳ سال به طول انجامید. پس از کودتای ۱۲۹۹ و آمدن سیّد ضیاءالدین طباطبایی در ۱۳ فروردین ۱۳۰۰(ه. ش) به دستور سیّد دستگیر شد.[۱۳] علت دستگیری قوام اطاعت تامّه نداشتن از رئیسالوزراء و اینکه به سیّد ضیاء خبر رسید که والی خراسان با زبردست، خان در صدد طرح نقشه بر علیه نفوذ و قدرت کابینه میباشد؛ لذا در صدد دستگیری قوام برآمد. علت دیگر دستگیری، دل خوش نداشتن انگلیسیها از قوام در جریان به رسمیت شناختن پلیس جنوب و قیام تنگستانیها و چاه کوتیها بود.[۴]
نخستین صدارت
پس از سقوط کابینهٔ سیدضیاء، قوامالسلطنه در خرداد ۱۳۰۰ از طرف شاه رئیسالوزراء شد. از اولین اقداماتی که قوام قبل از تعیین هیئت دولت انجام داد آزادی محبوسین سیدضیاء بود. اقدام بعدی وی افتتاح مجلس دورهٔ چهارم بود.[۱۵] قوام در مدت زمامداری خود توانست طغیان کلنل محمدتقی خان پسیان، میرزا کوچکخان جنگلی، امیرموید سوادکوهی، ساعدالدولهٔ تنکابنی را سرکوب کند.[۱۶] از اقدامات دیگر او تصویب قرارداد ۱۹۲۱، در ۲۴ آذر ۱۳۰۰(ه. ش) بین ایران و شوروی است. همچنین در ۱۴ آذر ۱۳۰۰ عهدنامهٔ ایران و افغانستان نیز تصویب شد.[۱۷]
یکی از اقدامات سریع کابینهٔ قوام واگذاری امتیاز استخراج نفت شمال به کمپانی استاندارد اویل آمریکایی بود که دولت به طور محرمانه مواد قرارداد را تسلیم مجلس نمود و فوریت آن تصویب گردید. سپس دولت شوروی و انگلیس به واگذاری امتیاز نفت شمال اعتراض شدیدی کردند.[۴]
او در ۲۹ دی ماه ۱۳۰۰ به خاطر آنکه برخی از وکلای مجلس به دکتر محمد مصدق وزیر مالیه دولت او که برای اصلاح وضع مالیه خواستار اختیارات بود سخت حمله کردند (به طوری که کار آنها باعث شد دکتر مصدق بعد از نطق خود بیهوش شود) بعد از ایراد نطق تندی در دفاع از وزیر مالیه خود و علیه نمایندگان مجلس از رئیسالوزرایی استعفا داد.[۱]
دومین
قوامالسلطنه در ۲۶ خرداد ۱۳۰۱ به مدت ۸ ماه نخست وزیر شد.[۲۰] کابینهٔ قوام با کمپانی آمریکایی سینکلر با شرایط و منافع بهتری وارد مذاکره شد و قرارداد آن را تهیه و به مجلس هم پیشنهاد نمود؛ اما صورت عمل به خود نگرفت.[۲۱]
قوام در کابینهٔ قبل برای اصلاح اوضاع مالی کشور در صدد استخدام مستشار از آمریکا برآمد و بالاخره در مرداد ۱۳۰۱ استخدام دکتر میلسپو به تصویب مجلس رسید.[۲۲] در ۲۰ مرداد ۱۳۰۱ قلعهٔ چهریق به تصرف قوای نظامی درآمد و اسماعیل آقا سمیتقو شکست خورد.[۲۳] یکی از قوانینی که در کابینهٔ قوام تنظیم و به مجلس داده شد، لایحهٔ قانون محاکمهٔ وزراء بود.[۲۴]
آنچه بیشتر از هر چیز خاطر قوام را مشوش میساخت، رشد قدرت رضاخان بود. رضاخان در خلال سقوط کابینهٔ قوام و تشکیل کابینهٔ مشیرالدوله یکی از افسران قدیمی قزاق را به ریاست انبار غلهٔ دولتی، که زیر نظر وزارت مالیه بود گمارد و نان تهران را تحت کنترل گرفت و قزاق دیگری را به ریاست ادارهٔ مالیهٔ تهران منصوب کرد و مجلس و مطبوعات را نیز بر ضد قوام شوراند.[۲۵] سردار سپه در تیر ۱۳۰۱ بدون اجازهٔ رئیسالوزراء حکم کفالت آذربایجان را برای امانالله میرزا و همچنین حکم انفصال اقتدارالدوله را از حکومت مازندران مخابره کرد.[۲۶]
خلاصه قدرت وزیر جنگ به حدی رسیده بود که در عموم کارهای لشکری و کشوری و مالی مداخله میکرد. قوام حکومت نظامی را هم به واسطهٔ مخالفت سردار سپه نتوانست منحل کند.[۲۷]
قوام برای محدود کردن اختیارات رضاخان کوشید. در مهر ماه ۱۳۰۱ قوام و رضاخان در کاخ گلستان با یکدیگر مذاکره کردند[۲۸] و قرار شد سردار سپه به مجلس برود و اظهار کند بر طبق قانون اساسی رفتار خواهد کرد و حکومت نظامی را نیز الغا خواهد نمود.[۲۹] قوامالسلطنه ۵ بهمن ۱۳۰۱ از رئیسالوزرایی استعفا داد.[۴]
دستگیری و تبعید قوام
اما سردار سپه که قصد رسیدن به مقاماتی بالاتر از وزارت جنگ را داشت و در این راه قوام را مانع بزرگی بر سر مقاصد خود میدانست، در سال ۱۳۰۲ به بهانه اینکه قصد شورش داشته، به وزارت جنگ احضار شد و دستور توقیف او را داد.
شاید اگر در حکومت مشیرالدوله پیرنیا هیئت دولت تصویبنامهای در مورد آزادی قوام صادر نمیکرد و احمدشاه نیز شفاعت سردار سپه را نمینمود، وزیر جنگ پر قدرت در همانجا به زندگی قوام خاتمه میداد.[۱]
مبارزهٔ پنهانی و آشکار سردار سپه با وی، خارجیها به علت موافقت قوام با مسئلهٔ نفت شمال و کمپانیهای آمریکایی باطناً علیه کابینه تحریکاتی میکردند. اما نارضایتی انگلستان در دورهٔ صدارت مجدد قوام بیش از هر چیز به برنامهٔ او برای سرکوب شیخ خزعل که در خوزستان تحتالحمایهٔ بریتانیا بود، مربوط میشد.
دوری از صحنهٔ سیاست
۱۶ مهر ۱۳۰۲، ۸ ماه پس از سقوط کابینه، قوام به اتهام توطئه و طرحریزی برنامهٔ ترور رضاخان بازداشت شد و سرانجام به تبعید قوام از ایران منتهی گردید.
نتایج دستگیری قوام
- قوام را از صحنهٔ سیاست ایران به طور کلی خارج نمایند تا موانع برای ایجاد یک حکومت دیکتاتوری از جلوی پای سردار سپه برداشته شود.
- با اخراج قوام، سردار سپه را به روسها نزدیک نموده، اینطور وانمود کنند که چون قوام انگلیسی میباشد، سردار سپه یک رجل ملی است و به خود جرات داده که با قوام و انگلیسیها که طرفدار او هستند، داخل مبارزه شود.
۳. رجال ایران را برای همیشه از سردار سپه مرعوب کرد.[۴]
قوام در ۳۰ مهر ماه ۱۳۰۲ از زندان آزاد شد، چند روز بعد از این قدرت نمایی سردار سپه به نخستین هدف بزرگ رسید و احمدشاه در تاریخ سوم آبان ۱۳۰۲ فرمان رئیس الوزرایی او را صادر کرد.[۱] قوام در اواخر ۱۳۰۹ به ایران بازگشت؛ ولی هیچگونه فعالیت سیاسی نداشت و بیشتر اوقات خود را در باغ چای خود میگذرانید.[۴]در تمام دوران قدرت و سلطنت رضاشاه قوام به طور تبعید در املاک خود در لاهیجان به سر میبرد فقط گاهی برای شرکت در مراسم دستوری به تهران میآمد (مانند شرکت در مراسم سفر ولیعهد به سوئیس در سال ۱۳۱۰ و شرکت در گشایش مجلس نهم در سال ۱۳۱۱). او بعد از سوم شهریور ۱۳۲۰ و اشغال ایران به وسیلهٔ متفقین و استعفا و خروج رضاشاه از کشور بار دیگر وارد فعالیتهای سیاسی شد.[۱]
سومین
۱۸ مرداد ۱۳۲۱ مجلس شورای ملی با اکثریت ۱۰۹ رای به احمد قوام رای اعتماد داد.[۳۹] قوام برای حل مشکل کمبود نان و مواد غذایی وزارتخانهٔ جدیدی به نام وزارت خواربار تأسیس کرد.[۴۰] واقعهٔ مهم دیگر این دوره از نخست وزیری قوام استخدام هیئتی از مستشاران آمریکایی برای ادارهٔ امور مالی ایران است. دکتر میلسپو به عنوان رئیس کل دارایی ایران منصوب شد. او کسی بود که ۲۰ سال قبل در دورهٔ نخست وزیری قوام وی را استخدام کرده بود. همراه هیئت مستشاری مالی، یک هیئت مستشاری نظامی نیز به ریاست سرهنگ شوارتسکف برای تجدید سازمان ژاندارمری ایران استخدام کرد. استخدام مستشاران آمریکایی در سال ۱۳۲۱، بر خلاف باور عمومی، ابتکار خود قوام و اقدامی در جهت مقابله با انگلیسیها نبود، بلکه این خود انگلیسیها بودند که میخواستند برای تقویت موضع خود در برابر روسها، آمریکاییها را به میدان بکشند.[۴۱] سر ریدر بولارد (وزیر مختار انگلستان) میگوید: تحکیم حکومت مرکزی عمدتاً به اصلاحات اساسی با همکاری مستشاران آمریکایی بستگی دارد. ما همیشه از آمریکاییها حمایت کردهایم؛ ولی شاید روسها از حضور آنها نه تنها خوشحال نباشند؛ بلکه مکدر هم باشند.[۴۲] با وجود تشکیل وزارت خواروبار وضع نان نه تنها بهبود نیافت، بلکه روز به روز بدتر شد تا اینکه ماجرای ۱۷ آذر پیشآمد.[۴۳]
۱۷ آذر ۱۳۲۱ عدهای از دانش آموزان و دانشجویان با دادن شعارهایی که در آن مسئلهٔ نبودن نان بود پشت مجلس اجتماع کردند و بعد از گرفتن مجلس عدهای به غارت و چپاول مغازهها دست زدند سپس به خانهٔ قوام هجوم بردند و اموالش را به یغما بردند و خانهاش را آتش زدند.[۴]
در آن زمان گفته میشد این عده به تحریک دربار و رجال درباری علیه قوام تظاهرات کردند و خواستار استعفای او از تخت نخست وزیری شدند. قوام تصمیم به مقاومت گرفت، عدهای از رجال و مسببین حادثه را بازداشت کرد، تمام مطبوعات کشور را توقیف نمود و به جای آن یک روزنامه به نام اخبار امروز منتشر ساخت؛ ولی سرانجام در پی مخالفتهای فزاینده بعضی نمایندگان مجلس و مطبوعاتیها و مخالفت شاه با او در تاریخ ۲۴ بهمن ۱۳۲۱ استعفا داد و بار دیگر به لاهیجان رفت. این بار بعد از استعفا مطبوعات آنچنان مقالات تند و آنقدر کاریکاتورهای زننده و به حدی اشعار انتقاد آمیز علیه او چاپ کردند که پیش بینی میشد قوام السلطنه برای همیشه صحنه را ترک کند، اما چنین نشد.[۱]
چهارمین و غائلهٔ آذربایجان
در تاریخ ششم بهمن ماه ۱۳۲۴ قوام السلطنه برای چهارمین بار به نخست وزیری رسید. نخست وزیری قوام در این دوره مصادف بود با خودداری اتحاد جماهیر شوروی در خارج کردن قوای خود از ایران. سربازان انگلستان شروع به ترک کشور کردند ولی شورویها پاسخ دولت ایران را که پرسیده بود چه وقت حاضر به ترک ایران هستند گفته بود: «تا وقتی که اوضاع روشن شود» و همزمان سید جعفر پیشهوری مدیر روزنامه آژیر با حمایت ارتش سرخ در آذربایجان اعلام خودمختاری کرد و شوروی مجدداً ادعای خود در مورد نفت شمال را تکرار کرد و اوضاع تیرهتر شد. در چنین شرایطی همه میدانستند که از رجالی مانند محمد ساعد و مرتضی قلی خان بیات (سهام السلطنه) و حکیم الملک و صدرالاشراف که بعضی پاک و درست هم بودند، کاری ساخته نیست. هریک مدتی کوتاه نخست وزیر بودند ولی ناچار به استعفا شدند. در اینجا بود که نمایندگان متوجه مرد قدرتمند دربار شدند و با آنکه نمایندگان مجلس مطبوعات و شاه، دلخوشی از او نداشتند، همگی با موافقت او را به نخست وزیر رساندند. قوام السلطنه، در ششم بهمان نخست وزیری را پذیرفت و در ۲۹ بهمن ۱۳۲۴ با هیاتی از وزیران و روزنامه نگاران برای ملاقات بااستالین و حل مشکلات مربوط به خروج سربازان شوروی از ایران و مسئله آذربایجان و نفت شمال عازم مسکو شد.[۱]
قوام اول فروردین ۱۳۲۵ دستور بازداشت سید ضیاء را داد. ده روز پس از ورود احمد قوام به تهران، سادچیکف سفیر شوروی وارد تهران شد. ۱۵ فروردین ۱۳۲۵ قرارداد قوام- سادچیکف انتشار یافت.[۴۹]
اقدامات آمریکا در این تصمیمگیریها زیاد تأثیر داشت؛ زیرا همزمان با ورود سادچیکف به ایران، رئیس جمهور آمریکا (هانری ترومن) اولتیماتوم خود را به شوروی فرستاد که اگر شوروی خاک ایران را تخلیه نکند آمریکا نیز نیروهای خود را وارد ایران خواهد کرد.
پس از آنکه قوام و هیئت او از مسکو بازگشتند، قوام به تشکیل حزب دموکرات ایران مبادرت ورزید[۵۲] (تیر ۱۳۲۵)[۵۳] تنها حزبی که با حمایت و اعمال نفوذ شدید دولت وقت و با هدف قبضه کردن دورهٔ ۱۵ مجلس شورای ملی تأسیس شد، حزب دموکرات قوامالسلطنه بود که هیچگونه بنیان سیاسی، اجتماعی در میان مردم نداشت و اعضای آن عمدتاً فرصتطلبان و سودجویانی بودند که صرفاً جهت کسب قدرت سیاسی و احیاناً رسیدن به نمایندگی مجلس بدان روی آورده بودند.[۵۴]
قوام یک کابینهٔ ائتلافی با عضویت سه تن از وزیران تودهای تشکیل داد که اختلاف شاه و قوام بر سر این مسئله شدت یافت و سفیر آمریکا در تیزتر کردن آتش این اختلاف بیتاثیر نبود.[۵۵] طغیان عشایر جنوب مسئلهٔ دیگر دوران زمامداری وی است که نمیتوان آن را امری تصادفی تلقی کرد. یکی از شرایط شورشیان برای ختم غائله، اخراج وزیران تودهای از کابینه بود و این همان چیزی بود که شاه و آمریکاییها میخواستند.[۵۶]
انگلیسیها هم در این میان نقش مرموزی ایفا میکردند و اسناد منتشره مبین این واقعیت است که انگلیسیها در این دوران مقدمات جداسازی ایالات جنوب ایران به خصوص خوزستان را از پیکر ایران، در صورت تحقق یافتن تجزیهٔ آذربایجان فراهم ساخته بودند.[۵۷]
قوام هیئتی را برای رسیدگی به شیراز فرستاد. بالاخره مذاکرات منجر به نتیجه شد و قشقایی اعلام کرد، مطیع دولت است.[۵۸] آذر ماه ۱۳۲۵ ماه پیوستن آذربایجان به ایران بود (یکسال از حکومت خودمختار آذربایجان میگذشت).[۵۹]
محمدرضا دستور داد که روز ۲۱ آذر به عنوان روز نجات آذربایجان جشن گرفته شود و ارتش رژه برود؛ در حالیکه در این ماجرا، ارتش و شاه نقش اساسی نداشتند، خروج نیروهای شوروی و عدم مقاومت فرقه در واقع تلاش آمریکا بود.[۶۰]
در واقع نجات آذربایجان به دست قوام نیز نبود؛ بلکه قوام قصد دادن امتیازاتی در مورد آذربایجان و نفت شمال به روسها داشت و این آمریکاییها بودند که جلوی اجرای نقشههای او را گرفتند.[۶۱]احمد قوام پس از ختم غائلهٔ آذربایجان و فارس در صدد انجام انتخابات دورهٔ پانزدهم برآمد.[۶۲]
اولین اقدام مهم قوام در مجلس پانزدهم، طرح و تصمیمگیری دربارهٔ نفت شمال بود؛ اما قرارداد شرکت نفت ایران و شوروی به تصویب مجلس نرسید و سادچیکف پاسخ بسیار تند و زنندهای برای قوام فرستاد.[۶۳]
بالاخره چهارمین دورهٔ زمامداری قوام که در ضمن طولانیترین آن بود در ۱۸ آذر ۱۳۲۶ به پایان رسید.[۶۴]
قوام بعد از سقوط بیشتر ایام خود را در اروپا میگذرانید تا اینکه در سال ۱۳۲۸ پس از تشکیل مجلس مؤسسان و تغییر بعضی از اصول متمم قانون اساسی و اضافه نمودن یک اصل الحاقی برای انحلال مجلسین، قوام از اروپا نامه ایسرگشاده به شاه نوشت و او را از شبیخون زدن به قانون اساسی بر حذر داشت. شاه هم پاسخی تند برای قوام فرستاد و ضمن سلب عنوان جناب اشرف از او، تمام مفاسد و گرفتاریهای مملکت را متوجه دوران زمامداری او دانست. قوام متعاقباً پاسخ نامه را داد و پرده از روی اعمال گذشتهٔ خاندان پهلوی برداشت.[۶۵]
بعد از مبادلهٔ این نامهها روابط قوام با شاه به کلی قطع شد و در سالهای بحرانی ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰ از صحنهٔ سیاست دور بود.[۴]
نخست وزیری پنجم قوام
۲۵ تیر ۱۳۳۱ دکتر مصدق به سبب رد تقاضای واگذاری اختیارات کامل و پست وزارت جنگ استعفا داد و به جای او قوام مأمور تشکیل کابینه شد.[۶۷]
۲۶ تیر مجلس با حضور فقط ۴۲ نفر اعلام رای میکند و در نتیجه با ۴۰ رای به قوام ابراز تمایل میشود.[۶۸]
آنچه در مورد روی کار آمدن قوام مشخص است، این است که اشرف و ملکه مادر، دخالت کنندگان درجه یک بودند و سهم سیاست خارجی در درجه دوم قرار داشت و شاه تا آخرین لحظه با روی کار آمدن قوام موافق نبود.[۶۹]
روزنامهٔ فرانسوی لاپرس نوشته: اشرف مخالفین سیاسی مصدق را در کشورهای اروپای غربی به دور خود جمع و مبارزه علیه دولت را در خارج از ایران ادامه میداد تا اینکه در تابستان ۱۳۳۰ برای نخستین بار با جناب اشرف (قوام السلطنه) در اروپا ملاقات کرد.[۷۰]
روزنامهٔ فرانسوی پاریپرس نیز در شمارهٔ ۵ ژوئیه(۲۰روز قبل از وقایع ۳۰ تیر) ضمن بحث از کاندیدهای نخست وزیری نوشت: انگلیسیها و آمریکاییها بیشتر از همه به قوام معتقدند؛ زیرا به عقیدهٔ دیپلماتهای انگلیسی پس از سقوط مصدق فقط یک مرد قوی مانند قوام میتواند آتش احساسات مردم را فرونشاند و با دول غرب سازش کند.[۷۱]
روزنامهٔ مصری (ژورنال دژیپت) در شمارهای که مقارن با وقایع ۳۰ تیر مینویسد: استعفای دکتر مصدق و روی کار آمدن قوام حادثهای بود که انگلیسیها از شش ماه پیش انتظار آن را داشتند.[۷۲]
قوام پس از نخست وزیری اعلامیهٔ تند و شدیداللحنی انتشار داد که مجازات تمام طبقات را در بر میگرفت؛ بنابراین جو تازهای علیه او ایجاد شد. حسین مکی معتقد است نیم یا قسمتی از شکست قوام را باید یه حساب آن گذاشت.[۷۳]
نقش آیتالله کاشانی نیز بسیار مثمر ثمر بود. اعلامیهای صادر کرد و مردم را علیه اقدامات شاه بسیج نمود و در یک اعلامیه سوابق قوام را برشمرد و او را عامل استعمار انگلستان برای برهم زدن صنعت نفت برشمرد.[۷۴]
قوام فقط ۴ روز نخست وزیر بود و با قیام مردم در روز ۳۰ تیر که منجر به کشته شدن عدهای از مردم تهران و شهرستانها شد، استعفای قوام از رادیو پخش شد.[۷۵]
خبر استعفای قوام بر خلاف استعفای دکتر مصدق اول به اطلاع ملت ایران رسید بعد به اطلاع خودش.[۷۶]
قوام که از عناصر سرکوب و کشتار مردم در واقعهٔ ۳۰ تیر بود، توسط آیتالله کاشانی مهدورالدم شناخته شد و مجلس قانون تعقیب و مجازات قوام و مصادرهٔ اموال وی را تصویب کرد؛ اما مصدق در صدد نجات قوام برآمد و با تدابیری که اندیشید او را از این مهلکه نجات داد.[۷۷]
قوام در ۳۱ تیر ۱۳۳۴ در سن ۸۲ سالگی در تهران در گذشت. قوام از اشرف فرزندی نداشت و تنها فرزند او به نام حسین قوام حاصل ازدواج او با یک دختر روستایی در سن ۷۲ سالگی بود.[۴]
سفر به روسیه
«شاه مسئولیت تشکیل حکومت جدید را به قوام سپرد. یادآوری کنم که قوام به دلیل شم سیاسیاش، پیشتر بیانیه صادر کرده بود و گفته بود اعزام نیروی نظامی به آذربایجان نادرست است و مسایل باید از طریق گفتوگو و از جمله مذاکره با همسایه شمالی حل و فصل شود.
قوام پس از آن که مأمور تشکیل کابینه شد به مجلس رفت و ضمن ارائه برنامه حکومتش اعلام کرد که اگر رهبری شوروی وی را دعوت کند، او آماده است به مسکو سفر کند. هنوز جلسه مجلس تمام نشده بود که سفیر روسیه دعوت نامه در دست مقابل مجلس منتظر او بود.»
اینگونه بود که احمد قوام، در کمتر از ۲۰ ساعت بعد از حضور در مجلس در روز ۱۹ فوریه سال ۱۹۴۶، سی ام بهمنماه سال ۱۳۲۴، شال و کلاه کرد و همراه هیاتی بزرگ، راهی سفری شد که در تمامی زندگینامههایش چونان نقطه اوجی از سیاستورزی و تدبیر و درایت او میدرخشد.
قوام برای حل بحران آذربایجان، به مسکو رفت تا با کسی دیدار کند که همه چیز با امضای او آغاز شده بود: استالین.[۷]
زندانی شدن قوام پس از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹
قوام در مقام والی خراسان، کودتای سیدضیاءالدین طباطبایی را محکوم کرد. به دلیل آن که این روزنامه نویس تازه بدوران رسیده و بیریشه را قبول نداشت و چون تصور نمیکرد کودتا دوام یابد، در برابر آن ایستاد. سیدضیاء نیز در برابر او واکنش خصمانهای نشان داد.
سید ضیا یک ماه پس از کودتا، کلنل پسیان را که فرماندهی ژاندارمری خراسان را برعهده داشت، کفیل استانداری خراسان کرد و در ۱۱ فروردین ۱۳۰۰ دستور بازداشت قوام را نیز صادر کرد. کلنل پسیان، به دستور دولت قوام را روز ۱۳ فروردین ۱۳۰۰ پس از مراجعت از خارج شهر و مراسم سیزده بدر بازداشت کرد و به تهران فرستاد و در زندان عشرتآباد محبوس گردید. اسبهای اصیل اورا داغ دولتی زدند و به اصطبل ژاندارمری خراسان فرستادند و اموال و عتیفه جات و فرشهای گرانقیمت وکلیه دارائیش در خراسان نیز توقیف و مصادره شد.[۵]
نخستوزیر قوام بعد از برکناری سیدضیاء
در بهار ۱۳۰۰ سیدضیاء در حکومت صد روزهاش با تندرویهای سوسیالیست مآبانه موج بازداشتها و بگیر ببند گستردهای از رجال و اشراف در کشور و به ویژه در تهران به راه انداخت در حقیقت میخواست بدلی برای جذابیت خلقی بلشویکها باشد. از طرفی خروج نیروهای انگلیس از ایران (در اردیبهشت ۱۳۰۰)، نیز سید ضیا و رضاخان را یکهتاز میدان کرده بود. احمدشاه با خروج نظامیان انگلیسی و قدرت گرفتن سیدضیاء و رضاخان نگران تضعیف سلطنت خود در کشور بود. روز دوم خرداد ۱۳۰۰ مشاجره شدیدی بین احمدشاه قاجار و سیدضیاء به وجود آمد. دو روز پس از این رویداد تظاهرات گسترده علیه سیدضیاء در مسجد شاه تهران و میدان بهارستان سازمان داده شد، و احمدشاه تصمیم به عزل سیدضیاء گرفت. احمد شاه دنبال رجل قدری میگشت که بتواند رو در روی رضاخان و سیدضیا بایستد. از آنجا که: «تعزٌ من تشا وتذٌل من تشا»، حکم رئیس الوزرائی قوام السلطنه از سوی احمدشاه قاجار صادر شد، وقتی خبر رئیس الوزرا شدنش را به قوام خبر دادند، وی ۵۵ روز بود که در زندان عشرتآباد بسر میبرد. قوام در بعد از ظهر هشتم خرداد ۱۳۰۰ مستقیماً از زندان راهی قصر فرحآباد شد و با احمدشاه به مدت ۴ ساعت به گفتگو نشست. شرط و شروطی کرد و رئیس الوزرائی را پذیرفت.
قوام السلطنه درنخستین روزهای صدارتش تمامی رجالی که توسط سیدضیاءالدین طباطبایی بازداشت شده بودند آزاد کرد. برنامه حکومت قوام و تبلیغات او به گونهای سازمان دهی شده بود که گویی وی مأموریت یافته تا خرابیهای دوران سیدضیاء را جبران کند.
شروع به کار مجلس چهارم در اول تیر ۱۳۰۰ از جمله رویدادهای مهم دوران حکومت قوام بود. مجلس چهارم پس از دوران فترت ۶ ساله ناشی از جنگ جهانی اول و قضایای مهاجرت، در شرایطی کار خود را آغاز کرد که بیش از نیمی از وکلای آن در دوران وثوق الدوله انتخاب شده و طرفدار پیمان ۱۹۱۹ بودند. چون قوام و وثوق برادر بودند، شاید به این اعتبار، و شاید هم به اشاره احمدشاه، به قوام رأی اعتماد دادند.[۵]
دوره اول صدارت قوام
با این همه، قوام در این مقطع از زمامداری خود همواره با نظامیگری و قلدری و خط و نشان کشیدن رضاخان روبرو بود. رضاخان قانون و مقررات را رعایت نمیکرد و زیربار محدودیتهای قوام نیز نمیرفت خزانه و گمرکات را برای مخارج قشون در اختیار گرفته بود.
یکی از اقدامات مهم قوام دوران اول صدارتش، واگذاری امتیاز استخراج نفت شمال به مدت ۵۰ سال به شرکت آمریکایی «استاندارد اویل» بود که قرارداد آن توسط حسین علاء وزیر مختار ایران در واشینگتن به امضاء رسید. این لایحه سپس با این استدلال که باید توازن در سیاست خارجی رعایت شود، در ۳۰ آبان ۱۳۰۰ درجلسه غیرعلنی مجلس شورای ملی طرح و تصویب شد. این قرارداد به سامان نرسید و «سینکلر» جانشین آن شد که او هم ناکام ماند و رفت؛ که تفصیل این موضوع را در پرده دوم برایتان شرح دادهام.
قوام در همان سال پیمان مودت ایران و شوروی را که مقدمات آن در دوران کابینه سپهدار رشتی و مشیرالدوله توسط مشاور الممالک انصاری سفیر ایران در مسکو مهیا شده بود، به امضای نهایی رساند.
این قرارداد که در ۲۳ آذر ۱۳۰۰ در مجلس چهارم به تصویب رسید؛ و زمینه قطع حمایت روسیه از شورش مسلحانه کمونیستهای خطه گیلان را فراهم ساخت. احسان الله خان که عضو حزب کمونیست عدالت بود، به درخواست «روتشتین» دست از مبارزه علیه قوام برداشت و بعدها متعاقب حمله نیروهای دولتی به جنگل، با کشتی به شوروی گریخت (تفصیل این قضیه راهم در ستون تاریخ دیپلماسی این سایت در سنوات قبل نوشتهام که قابل دست یابی است).
مع الوصف به موجب قرارداد آذر ۱۳۰0 (1921)، روسها در ازای لغو تمامی تحمیلات سیاسی و اقتصادی دوران تزار، حق مداخله در ایران را زمانی که دخالت کشور دیگری در ایران، منافع ملی شوروی را در مرزهای جنوبی تهدید کند، برای خود محفوظ نگاه داشتند.
قوام السلطنه در دوران اول صدرات خود که ۸ ماه به طول انجامید، برای مصدق السلطنه وزیر مالیه خود برای اصلاحات مالی اختیار تام گرفته بود. اما چون مهلت این اختیارات تمام شده بود، مصدق برای تمدید آن با تعدادی از نمایندگان مخالف تمدید اختیارات وزیر مالیه بودند، درگیر شد و قوام به حمایت از مصدق برخاست ولی سودی نبخشید، لذا در ۲۹ دی ۱۳۰۰ پس از ۲۳۰ روز صدارت پردردسر و پرمشغله استعفا کرد.[۵]
قیام محمد تقی خان پسیان در دوره قوام
قوام در دوران کوتاه مدت نخست وزیری خود با آشوبها و شورشهای متعددی در نقاط مختلف کشور روبرو بود؛ ولی مهمترین دغدغه خاطر قوام، قیام کلنل پسیان در خراسان بود.
افرادی که قوام برای فرونشاندن بحران نزد کلنل میفرستاد نیز یا بازداشت میشدند و یا دست خالی بازمیگشتند. در یک مورد قوام ۱۰۰۰ تفنگدار را کنترل اوضاع به استانخراسان فرستاد، اما این عده توسط ژاندارمهای وفادار به کلنل در سبزوار خلع سلاح شدند، فرمانده آنان بازداشت شد و بقیه نیروها به تهران بازگردانده شدند. قوام السلطنه، این بار صمصام السلطنه بختیاری را به حکومت خراسان منصوب کرد. صمصام السلطنه پیش ازحرکت به خراسان تلاش کرد تا مشکل پسیان را از راه مذاکره حل کند. کلنل پذیرش صمصام السلطنه را منوط به آن دانست که او بدون تفنگچیها و سواران بختیاری عازم خراسان شود. صمصام چون از طریق سیاسی و گفتگو با پسیان راه به جایی نبرد، به قوام اطلاع داد که با وجود پسیان در رأس قوای نظامی ژاندارمری استان خراسان قادر به حکومت بر این استان نخواهد بود.
در ۵ مرداد ۱۳۰۰ پسیان وقتی اوضاع را خطرناک دید رسماً بر علیه دولت مرکزی قیام کرد، با کمک نیروهای خود تمامی مراکز اداری و دولتی و نظامی وانتظامی مشهد را به تصرف درآورد وبا اعلام نوعی خود مختاری گفت، مادام که دولت قوام السلطنه فاسد بر سر کار است از مرکز تبعیت نخواهد کرد. قوام السلطنه که قبلاً خود حاکم خراسان بود و مراودات و ارتباطاتی با عشایر و خوانین خراسان و از جمله سردار معزز بجنوردی و امیر شوکت الملک علم وخوانین باخرز و قوچان وشیروان داشت، درمقام رئیس دولت به آنان دستور مقابله با کلنل پسیان داد.
شوکت الملک علم در بیرجند میخواست اصلاح ذات البین کند ودفع الوقت کرد. سردار معزز شادلو حاکم بجنورد خود نرفت، ولی نایب الحکومه خود را در راس سیصد سوار به مقابله با قوای ژاندارم کلنل به سمت مشهد اعزام کرد ولی تا این سواران به منطقه درگیری برسند، تاج محمد خان قوچانی، فرجالله خان شیروانی وصارم دره گزی ازخوانین کرد زعفرانلو و بیچرانلو موفق بسیج ایلات کرد شمال خراسان، علیه پسیان شدند. کلنل برای دفع این قشون، خود برای فرماندهی ژاندارمها به قوچان آمد. در جعفرآباد قوچان در حوالی محلی که نادر شاه کشته شده بود، با افواج عشایر مسلح مواجه شد. در این جنگ چند روزه عدهای از ژاندارمها غافلگیر وتار مار شدند و خود کلنل در ۱۲ مهر ۱۳۰۰، کشته شد. تا یکی دوروز کسی نمیدانست که کلنل کشته شدهاست؛ ولی وقتی تاج محمد خان بهادری نوکر خود بنام فلیچ را دید که یک کت پاگون دار با درجه سرهنگی پوشیدهاست، از او پرسید که کت را از کجا آورده است؟ وی گفت که در محل معرکه سربازی تیرخورده ومرده بود. کتش تمیز و قشنگ بود لختش کردم و لباسش را پوشیدم؛ و موضوع روشن شد. سر پسیان را از تنش جدا کردند و به مشهد فرستادند که توسط دوستانش در باغ نادری مشهد دفن شد وهمه روزه جمع کثیری از اهالی برای فاتحه خانی به آنجا میرفتند. قوام برای آنکه کلنل به صورت قهرمان در نیاید و مدفن او به زیارتگاهی بدل نشود دستور داد که شبانه بصورت مخفی نبش قبر کنند و سر کلنل را در محله سراب که انموقع خارج از شهر ودور افتاده بود دفن کنند.
عارف قزوینی شاعر وموسیقی دان انقلابی آن زمان که بدعوت کلنل برای گرد آوری کمکهای مردمی برای مرمت مقبره فردوسی در مشهد بسر میبرد وبا مشیر همایون شهردار که پیانو مینواخت درسالن باغ ملی مشهد برنامه داشت، وقتی سر بریده کلنل را بمشهد آوردند، این شعر را سروده بود:
این سر که نشان سر پرستی است///اکنون که رها زقید هستی است
با دیده عبرتش نظر کن /// این عاقبت وطنپرستی است
سی سال پس از ان واقعه در زمان مصدق، دستور دادند که نبش قبر شود واستخوانهای کلنل پسیان او با احترام نظامی در محل مقبره نادرشاه بخاک سپرده شود. این کار صرفاً ناشی از حب علی نبود، بغض معاویه هم در آن دخیل بود. با این کار ضمن آنکه تجلیلی از یک سرباز ملی کرده بودند بگونه ای یاد اور فجایع قوام که بالقوه رقیب سیاسی مصدق نیز بهشمار میرفت نیز به حساب میآمد.
نگارنده خود در کودکی شاهداین مراسم بودم. بخاطر دارم که جمعیت انبوهی از مردم مشهد برای ادای احترام در بست بالا خیابان ودر مقابل باغ نادری (مقبره نادرشاه) گرد آمده بودند، تابوت استخوانهای کلنل، با پرچم سه رنگ پوشانده شده بود و بر روی یک عراده توپ لشکر خراسان در حالی که فرمانده لشکر با شمشیری پیشا پیش حرکت میکرد با ترنم موزیک عزا توسط دسته موزیک لشکر بصورت با شکوهی تشییع میشد و شعر عارف قزوینی بر روی پرده پارجه ای بزرگ در عقب عراده توپ حرکت میکرد.[۵]
قوام به این ترتیب، بر اوضاع خراسان نیز تسلط یافت.
صدارت دوم قوام
۵ ماه بعد روز ۲۶ خرداد ۱۳۰۱ احمد شاه قاجار مجدداً قوام را به نخست وزیری منصوب کرد.
قوام در ۲۶ خرداد، کابینه دوم خود را تشکیل داد. کابینهای که در آن وزارت جنگ همچنان در اختیار رضاخان بود. اما قوام وزارت خارجه را در این دوره خود راساً برعهده گرفت. در این دوره نیز قوام قانون واگذاری امتیاز نفت شمال به شرکت «سینکلر» را به تصویب رساند.
سرمایهداری آمریکا در آن زمان آنچنان قدرتمند نبود که بتواند با سلطه نظامی، سیاسی و اقتصادی با تجربه انگلستان در ایران مقابله کند. به ویژه آن که این هر دو، دشمن تازهای به عنوان نخستین حکومت کمونیستی جهان را در برابر خود میدیدند. در راستای سیاست کشانیدن پای آمریکا به ایران قوام در دوران دوم رئیس الوزرایی خود از یک سو به تلاشهای خود برای اجرای قرارداد نفت شمال با امریکائیها شدت بخشید و از سوی دیگر، هیأتی از مستشاران مالی آمریکایی به ریاست دکتر میلسپو را به تهران آورد.[۵]
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ۱٫۶ ۱٫۷ پرشین بلاگ - احمد قوام نخست وزیر قاجار
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ goodreads - میرزا احمد خان قوام السلطنه
- ↑ آی ایران - دستخط قوام السلطنه + عکس
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ ۴٫۵ ۴٫۶ ۴٫۷ ۴٫۸ پژوهه - احمد قوام
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ ۵٫۴ ۵٫۵ دیپلماسی ایرانی - نقش مفید قوام السلطنه در تاریخ معاصر ایران
- ↑ سرپوش - فراز و فرودهای مردی که رئیسالوزرا بود
- ↑ رادیو فردا - قوام آمد