انشعابات سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اصلاح ارقام)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در طول حیات سیاسی خود بعد از انقلاب بهمن ۱۳۵۷، دچار انشعابات متعددی گردید که به ترتیب در زیر یه آنها پرداخته می شود.
سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در طول حیات سیاسی خود بعد از انقلاب بهمن 1357، دچار انشعابات متعددی گردید. این انشعابات هر کدام در مقطعی از عمر سچفخا رخ داد که هرکدام از آنها خود نیز دچار اختلاف و انشعاب و کناره گیری تعداد زیادی از اعضا و فعالان این گروه ها و دستجات و سازمانها گردید. در زیر به اسامی تعدادی از این سازمانها و گروه ها و وضعیت فعلی آنها اشاره می شود:


محتوا:
== شرح مختصری از تاریخچه سازمان بعد از انقلاب بهمن 1357 ==
سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران در آستانه انقلاب بهمن 1357، به بزرگترين و گسترده ترين سازمان سياسي كشور تبديل شده بود. من قبلاً در مقاله "انقلاب بهمن و جريان پيشتاز فدايي" 3 موقعيت اين سازمان و نقاط قوت و ضعف آن در آستانه انقلاب بهمن 57 را تحليل كرده ام. سازمان با قدرت و محبوبيت گسترده اي كه داشت در 19 بهمن 1357 اقدام به برگزاري يك گردهمايي در دانشگاه تهران نمود. در اين گردهمايي كه جمعيت بزرگي گرد آمده بودند، برنامه عمل خود را اعلام نمود. دو روز بعد اقدام به برگزاري يك راهپيمايي بزرگ كه از دانشگاه تهران شروع شد، نمود. شب قبل از راهپيمايي، مسأله درگيري در نيروي هوايي و برخورد با متحصنين آن به وجود آمده بود. مسير راهپيمايي به سمت نيروي هوايي انتخاب شده بود. جمعيت كثيري كه در راهپيمايي شركت كرده بودند، با شور و هيجان خواستار ادامه انقلاب بودند. تقريباً در ظهر آن روز تصميم گرفته شد كه به تظاهرات پايان داده شود و مردم را براي شركت در قيام بسيج كرد. مسئول صحنه گردهمايي 19 بهمن در دانشگاه و اين راهپيمايي من بودم و مسئول پشت صحنه آن مهدي فتاپور بود. در ميدان فردوسي تظاهرات پايان داده شد و از مردم خواسته شد كه در قيام مسلحانه شركت كنند. بدين ترتيب نيروهاي سازمان نقش فعال در قيام مسلحانه و شكستن حكومت نظامي كه خميني در چهار بعد از ظهر آن روز عدم توجه به آن را اعلام كرد، ايفاء نمودند. عصر همين روز "ستاد سياسي - نظامي" سازمان در دانشكده فني دانشگاه تهران تاسيس شد كه چندي بعد با ايجاد ستاد سازمان در خيابان ميكده تهران، ستاد سازمان در دانشكده فني به اين محل منتقل شد و از اين ستاد اقدامات سازمان رهبري مي شد. از همان ابتدا، ارتجاع حاكم تبليغات عليه سازمان را شروع كرد. به پيشنهاد فرخ نگهدار سازمان تصميم گرفت كه روز 4 اسفند 1357، يك راهپيمايي به سمت محل استقرار خميني انجام دهد و در آن جا خواستها و ديدگاههاي خود را بيان كند. خميني اعلام كرد كه حاضر به پذيرش "فدائيان خلق" نيست. راهپيمايي به يك گردهمايي در دانشگاه تهران تبديل شد كه حزب الله سعي بسيار كرد آن را بر هم زند كه نتوانست. نوروز سال 1358 و يا آن طور كه آن موقع گفته مي شد "بهار آزادي" همراه با درگيري در سنندج و در كل كردستان بود. در 6 فروردين 1358، جريان جنگ گنبد پيش آمد. و در 12 فروردين همان سال رفراندوم جمهوري اسلامي برگزار شد كه سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران همراه با جبهه دموكراتيك ملي ايران، حزب دموكرات كردستان ايران، سازمان انقلابي زحمتكشان كردستان (كومله) و بسياري از گروههاي ديگر آن را تحريم كردند و خميني اين نيروها را دو درصديها اعلام كرد. در روز اول ماه مه 1358، به ابتكار سازمان و شركت جريانهاي ديگر چپ به جز حزب توده تظاهرات اول ماه مه در تهران برگزار شد. قطعنامه اين تظاهرات ديدگاههاي آن موقع سازمان و مجموعه چپ غير از حزب توده را منعكس مي كند. برخورد با شوراي انقلاب اسلامي و دولت بازرگان، مسأله مبارزه براي دموكراسي، برخورد با مشي گذشته سازمان مسائل متعددي بود كه در سازمان بر سر آن اختلاف نظر وجود داشت. كليه كساني كه سازمان را در آن شرايط رهبري و يا بهتر است بگويم اداره مي كردند قبلاً براي مدتي در زندان شاه بودند. بسياري در آستانه انقلاب آزاد شده بودند. جريانها و اختلافهاي داخل زندان اكنون به طور كامل در سازمان شكل مي گرفت. طرفداران نظرات رفيق مسعود احمدزاده، طرفداران نظرات رفيق بيژن جزني و كساني كه مشي مسلحانه را كاملاً رد مي كردند. در آستانه انقلاب بهمن 57 و تا چند هفته پس از آن تمام افراد در خدمت اهداف سازمان بودند بسياري از جريانهاي چپ از جنبش فدايي دنباله روي مي كردند و اين در شرايط قيام كاملا طبيعي بود. راه كارگر هنوز اعلام موجوديت نكرده بود و نيروهايي كه بعداً راه كارگر را تشكيل دادند، مي خواستند تحت شرايطي با سازمان همكاري كنند.


۱-    چریکهای فدایی خلق ایران و انشعابات آن
جريانهاي موسوم به خط 3 (مهمترين آنها سازمان پيكار)، جريان پروچيني (حزب رنجبران)، جريان پروآلباني از همكاري و نفوذ در سازمان قطع اميد كرده بودند. اما حزب توده به طور مشخص روي سازمان نظر داشت. فرخ نگهدار در يك موقعيت استثنايي و قبل از آن كه تمام نيروهاي سازمان از زندان آزاد شوند، وارد سازمان شده بود و به علت توانائيها و خصلتهاي فرصت طلبانه كه داشت، نقش مهمي در سازمان پيدا كرده بود و مي كوشيد تا دسته بندي خود را تكميل نمايد.فرخ نگهدار سعي مي كرد مخالفين خود را يكي يكي و هر يك را در يك موقعيت مناسب كنار بگذارد.


۲-    چریکهای فدایی خلق ایران (اقلیت) بعدتر سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) و انشعابات آن
== چریکهای فدایی خلق ایران ==
اولين جدايي، انشعاب رفيق اشرف دهقاني و فدايي شهيد رفيق محمد حرمتي بود. اشرف دهقاني طي يك مصاحبه به اخراج خود از سازمان اعتراض و دلايل مخالفت خود را با رهيري وقت سازمان اعلام داشت. آنها در خرداد 1358 تحت عنوان "چريكهاي فدايي خلق ايران" اعلام موجوديت كردند. پس از اين انشعاب سازمان منسجم تر نشد و اختلاف نظرها شدت بيشتري گرفت. فرخ نگهدار اهرمهاي تشكيلاتي هرچه بيشتري را در اختيار مي گرفت و با اتخاذ شيوه هاي ضد دموكراتيك و با يند و بست اقدام به تصفيه افراد مخالف و يا تطميع و جذب آنان مي نمود. مخالفين فرخ نگهدار نيز داراي نقطه نظر منسجمي نبوده و براي دفاع از خط انقلابي از قاطعيت لازم برخوردار نبودند.


۳-    سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (اقلیت) بعدتر: سازمان فداییان (اقلیت) و انشعابات آن
== اولین پلنوم سچفخا ==
در تابستان سال 1358 اولين پلنوم سازمان تشكيل و در اين پلنوم اقليت و اكثريت از نظر عملي شكل گرفتند. در جريان رويدادهاي سال 1358 و پس از اشغال سفارت آمريكا به وسيله دانشجويان خط امام، جناح فرخ نگهدار، از فرصت استفاده نموده و نظرات خود مبني بر تائيد "خط ضد امپرياليستي امام خميني" را به كرسي نشاند و بدين ترتيب جريان اقليت در درون سازمان در مخالفت با مشي سياسي فرخ نگهدار شكل گرفت و سرانجام در خرداد 1359 انشعاب اكثريت و اقليت به وقوع پيوست.


== '''چریکهای فدایی خلق ایران''' ==
== سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (اقلیت) ==
در سال ۱۳۵۸ چند ماه بعد از قیام بهمن اولین انشعاب در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران صورت گرفت و تعدادی از کادرهای قدیمی این سازمان با نامگذاری خود به «چریکهای فدایی خلق ایران» به طور مستقل به فعالیت پرداختند. کادرهای شناخته شده این سازمان جدید از جمله «اشرف دهقانی» و «فریبرز سنجری» بودند.
اقليت با نام "سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران" بدون پسوند اقليت شروع به فعاليت نمود. حاكميت را ارتجاعي و ضد انقلابي اعلام كرد. اما در مقابل از يك سياست و شعار ايجابي و به طور كلي از استراتژي و تاكتيك برخوردار نبود. به مبارزه عليه ارتجاع و براي دموكراسي بهاي لازم را نمي داد. اكثريت در مقابل با شتاب به سمت تائيد رژيم ارتجاعي حاكم پيش مي رفت و هم چنين درصدد وحدت با حزب توده بود. نزديكي اكثريت به حزب توده با ابتكار فرخ نگهدار صورت مي گرفت. فرخ نگهدار به سازمان قبولانده بود كه با حزب توده كه در سازمان نسبت به آن نفرت زيادي وجود داشت، رابطه برقرار شود. و اين رابطه پس از انشعاب از جانب "اكثريت" ادامه پيدا كرد.


محتویات:
در سال 1360 هم در اكثريت، هم در اقليت و هم در چريكها، انشعاب به وقوع پيوست.


۱-    تاریخچه
== "سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران (اكثريت - جناح چپ) ==
با شروع جنگ ايران و عراق در اكثريت يك انشعاب ديگر اتفاق افتاد و جرياني به نام "سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران (اكثريت - جناح چپ) از اكثريت جدا شدند و به فعاليت مستقل ادامه دادند. اين افراد خواستار وحدت با اقليت بودند و اقليت وحدت با آنان را نپذيرفت. اما اعلام كرد كه در صورت قبول برنامه اقليت (كه خود اقليت هم چنين برنامه اي را نداشت) مي توانند به سازمان اقليت بپيوندند. سرانجام اين جريان در ديماه 1360 پس از كنگره اول اقليت، به اين سازمان پيوست. افرادي از اكثريت - جناح چپ به اين ادغام تن نداده و اما بعداً به فعاليت مستقل تشكيلاتي نيز ادامه ندادند.


۲-    اختلاف نظر با «سچفخا»
== انشعاب در چریکهای فدایی خلق ایران ==
 در "چريكهاي فدايي خلق ايران" بر سر چگونگي مبارزه مسلحانه با رژيم خميني اختلاف نظرهايي كه وجود داشت شدت گرفت. فدايي شهيد رفيق محمد حرمتي پور و تعدادي ديگر منجمله فدايي شهيد رفيق رحيم صبوري معتقد بودند كه نظرات رفيق اشرف دهقاني راست روانه است و پس از چندي به علت اين كه نمي توانند به توافق دست يابند در اين جريان انشعاب مي شود.


۳-    انشعابات
== چریکهای فدایی خلق ایران – ارتش رهاییبخش خلقهای ایران ==
محمد حرمتي پور و رفقاي هم نظر او فعاليت مستقلي با نام "چريكهاي فدايي خلق ايران - ارتش رهائيبخش خلقهاي ايران" را آغاز كردند. اينان معتقد به مبارزه مسلحانه در روستا و توجه به مسأله دهقاني بودند. رفيق محمد حرمتي پور همراه با تعدادي ديگر از رفقايش در جنگلهاي مازندران مستقر شدند و پس از چند عمل نظامي طي يك درگيري با مزدوران رژيم خميني به شهادت رسيدند. رفيق اشرف دهقاني و طرفداران او به همان صورت قبلي و به نام "چريكهاي فدايي خلق ايران" به فعاليت ادامه دادند. در سال 60 با وجود ضرباتي كه به هر دوي اين جريان مي خورد، اما فعاليت آنان ادامه پيدا مي كند. اين دو جريان پس از ضربه خوردن در سال 60 عمده فعاليت خود را به كردستان ايران (كه در آن شرايط مناطق آزاد شده بسيار داشت) منتقل مي كنند و به فعاليت ادامه مي دهند.


۴-    جزوه مبارزه مسلحانه هم استراتژی، هم تاکتيک
== چريكهاي فدايي خلق ايران – هرمزگان ==
در سال 1361 شاخه هرمزگان "چريكهاي فدايي خلق ايران" از آنها جدا شده و مدتي به نام "چريكهاي فدايي خلق ايران - هرمزگان" فعاليت مي كردند و بعد كاملاً فعاليت آنان خاتمه يافت.


 نوشته مسعود احمدزاده "تابستان ۱۳۴۹ خورشيدی" 
== انشعابات دیگر چریکهای فدایی خلق ایران ==
از "چريكهاي فدايي خلق ايران - ارتش آزاديبخش خلقهاي ايران" هم يك گروه نسبتاً بزرگ جدا شده و به حزب كمونيست ايران پيوستند. با پيش آمدن ماجراي اشغال كويت و پس از آن، جنگ خليج فارس، هر دوي اين جريان كه از سال 1362 در خاك كردستان عراق مستقر بودند، آن جا را ترك كردند و براي مدتي فعاليت بيروني نداشتند. "چريكهاي فدايي خلق ايران" طي دو سال اخير انتشار نشريه "پيام فدايي" را از سر گرفته اند ولي "چريكهاي فدايي خلق ايران - ارتش رهائي بخش خلقهاي ايران" از آن تاريخ تاكنون در حالي كه رسماً خود را منحل نكرده اند، اما فعاليت بيروني هم نداشته اند.


=== تاریخچه ===
== بيانيه "16 آذر" جناح علي كشتگر ==
در سال ۱۳۵۸ چند ماه بعد از قیام بهمن اولین انشعاب در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران صورت گرفت و تعدادی از کادرهای قدیمی این سازمان با نامگذاری خود به «چریکهای فدایی خلق ایران» به طور مستقل به فعالیت پرداختند. کادرهای شناخته شده این جریان از جمله «اشرف دهقانی» و «فریبرز سنجری» و محد حرمتی پور و عبدالرحیم صبوری بودند. تشکیل دهندگان اولیه این جریان تعدادی از زندانیان سیاسی بودند که بتازگی از زندان شاه آزاد شده و به همراه تعدادی دیگر از فعالان سیاسی در داخل و خارج کشور بصفوف این سازمان پیوسته بودند. این جریان یک نشریه اینترنتی ماهانه به نام «پیام فدایی» را منتشر می کند و خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی است. 
در سال 1360 در جريان اكثريت نيز يك انشعاب اتفاق مي افتد. در آذرماه 1360 عده اي از اكثريت به علت مخالفت با وحدت اكثريت با حزب توده از اكثريت جدا شدند. بعد از 30 خرداد 1360، جريان اكثريت به طور كامل از جمهوري اسلامي حمايت و حتي اقدامات سركوبگرانه جمهوري اسلامي عليه نيروهاي انقلابي را تائيد مي كرد. فرخ نگهدار مصمم بود كه آخرين گام را در جهت ادغام در حزب توده بردارد ولي با موانع بسيار روبرو مي شد. در اين رابطه در آذر 1360 عده اي از اكثريت جدا شدند ولي نام خود را تغيير نداده و خود را مدافعان بيانيه 16 آذر مي ناميدند. علي كشتگر شناخته شده ترين فرد از جداشدگان بود. جناح فرخ نگهدار و حزب توده به شدت به جداشدگان حمله نمودند و آنها را عمال امپرياليسم كه مي خواهند مانع شكوفايي جمهوري اسلامي شوند اعلام كردند. پس از اعلام بيانيه "16 آذر" جناح علي كشتگر فعاليت مستقل خود را آغاز كرد و پس از ضربات رژيم به حزب توده، عمده افراد اين جريان به اروپا آمدند. جناح علي كشتگر اكثريت پس از آمدن به اروپا، ابتدا پسوند (اكثريت) را از نام خود برداشتند و در ابتدا سياست راديكالي در پيش گرفتند، اما به تدريج به اين در و آن در زدند. مشخصه فكري علي كشتگر، ناپايداري نظري و نوسان فكري است. او مي تواند طي مدت زمان بسيار محدود فقط صدوهشتاد درجه چرخش فكري پيدا كند. دفاع از "استحاله" رژيم، "انتخابات آزاد" و "تحول مسالمت آميز" اصلي ترين مشخصه هاي سياسي اين جريان است. اين جريان در خرداد 1368 با "سازمان آزادي كار ايران (فدايي)" وحدت كرد و "سازمان فدايي"  را به وجود آوردند. اما اين وحدت ديري نپاييد و در اسفند 1368 دوباره انشعاب كردند. علي كشتگر و بعضي از دوستان قديمش دوباره "سازمان فدائيان خلق ايران" را اعلام كردند و در تير ماه 1371 در نشريه شماره 80 خودشان به نام "فدايي" مقاله اي تحت عنوان "توضيح در مورد نشريه فدايي و سازمان" منتشر كردند كه رسماً خود را منحل اعلام كردند.


=== اختلاف نظر با «سچفخا» ===
== سازمان اکثریت (جناح فرخ نگهدار) ==
در مورد این انشعاب و چگونگی و ترکیب آن «جابر کلیبی» یکی از مسئولان روابط خارجی این جریان می گوید:
پس از اين انشعاب جناح فرخ نگهدار خط وحدت با حزب توده را پيگيري نمود كه با ضربه به حزب توده، اين مسأله موقتاً متوقف شد و تمامي مسئولين اصلي اكثريت به اتحاد شوروي سابق رفتند. اكثريت جناح فرخ نگهدار پس از خروج از كشور و استقرار در اتحاد شوروي سابق سياست ادغام با حزب توده و پيروي از سياست خارجي اتحاد شوروي سابق را پيش گرفتند. با روي كارآمدن گورباچف و تحولات مربوط به فروپاشي ديوار برلين و ... اكثريت خط مشي اپورتونيستي خود را در شكل جديدي به نمايش گذاشت. تا قبل از اين تحولات و به خصوص قبل از قبول قطعنامه 598 از جانب رژيم خميني، اكثريت و حزب توده شعار سرنگوني رژيم خميني را مي دادند، اما پس از آن اكثريت جناح فرخ نگهدار به سمت مخالفت با سرنگوني رژيم سمت گيري نمود. در جريان كنگره اول فرخ نگهدار خود را ظاهراً كنار كشيد، اما همان خط مشي گذشته در شكل جديدي توسط گردانندگان اكثريت پيش گرفته شد.


«جريان چفخا درسال ۱۳۵۸ تشکيل شد و طی جزوه ای تحت عنوان "مصاحبه با رفيق اشرف دهقانی" مواضع سياسی خود را در تقابل با "سازمان چريک های فدايی خلق" (از اين پس سچفخا) اعلام نمود. تشکيل دهندگان اوليه اين جريان عبارت بودند ازعده ای از زندانيان سياسی سازمان چريک های فدايی خلق که در نتيجه قيام مردم ايران در سال ۱۳۵۷ از زندان ها آزاد شده بودند و بخشی از نمايندگی خارج از کشور سچفخا. در جريان تشکيل چفخا، عده ای از فعالان سياسی خارج از کشور (فعالان کنفدراسيون جهانی دانش جويان ايرانی) که در جريان قيام به ايران بازگشته بودند نيز به آن ها پيوستند.  
== انشعابات در جناح (اقلیت) ==
 در سال 1360 تضادهاي دروني اقليت شدت گرفت. اين جريان قبل از 30 خرداد 1360 مواضع سياسي نسبتاً درستي داشت و در رابطه با مسائل داخلي سازمان هم اعلام نموده بود كه براي دست يابي به برنامه، يك سلسله مباحث در دستور كار سازمان قرار دارد. با شدت گرفتن تضادها و جريان 30 خرداد 1360 و پس از ايجاد شوراي ملي مقاومت، تضادهاي درون اين جريان شدت گرفت و نظرات مختلف در اين رابطه به وجود آمد. عده اي كه در ابتدا موافق عمليات مسلحانه بودند، دست بالا را داشتند . در مجموع در تابستان و پاييز سال 1360، چهارده عمليات به جز عمليات نظامي شاخه كردستان به وسيله سازمان انجام شد. در كميته مركزي و هيأت سياسي سازمان مشي انقلابي دست بالا را داشت. اما اين مواضع پايدار و استوار نبود. مخالفين مشي غالب سازمان دو دسته بودند. عده اي از موضع به اصطلاح “چپ” و گروهي از موضع "راست". جناح اخير مسأله شكست" انقلاب و "عقب نشيني" را مطرح مي كردند. اما مواضع خصومت آميز در مقابل شوراي ملي مقاومت نداشتند. اين جناح در آستانه تشكيل اولين كنگره سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران استعفا دادند. وقتي كنگره اول در آذرماه 1360 برگزار شد، از اين رفقا نيز دعوت شد كه در كنگره شركت كنند. افراد اين جناح در كنگره شركت كردند و براي پروسه كار كنگره، يك طرح ارائه دادند كه با راي گيري از شركت كنندگان مورد قبول واقع نشد و بنابراين كنگره را ترك كردند و از اين زمان به نام مستعفيون ناميده مي شدند.


بخش اول، در زندان در مقابل سياست جديد اعلام شده توسط رهبری سازمان مبنی بر رد نظرات مسعود احمد زاده دال بر وجود "شرايط عينی انقلاب" و پذيرش نظرات بيژن جزنی در نفی "شرايط عينی انقلاب" در ايران، موضع گيری کرده بودند. بخش دوم در عين حال که سياست جديد سازمان را نمي پذيرفتند ولی کماکان عضو سازمان باقی مانده و نمايندگی سازمان در خارج از کشور را به عهده داشتند و بخش سوم، کادرها و اعضای کنفدراسيون جهانی دانشجويان ايرانی که بلافاصله پس از اعلام مواضع جديد سازمان چفخا در سال ۱۳۵۵، سياست جديد سازمان چفخا را به عنوان يک سياست انحرافی و راست به نقد کشيده و در مقابل آن ايستادند» منبع: سیامند – نشریه آرش شماره ۱۰۰ مهر ماه ۱۳۸۶»
== جریان مستعفیون ==
افراد اين جريان در اواخر سال 1361 از ايران خارج شدند و در مرداد 62 يك نشريه تئوريك به نام "كار تئوريك" را منتشر كردند. در شهريور 64 با اعلام برنامه سازماني تحت عنوان "سازمان آزادي كار (فدايي)" را اعلام كردند. در خرداد 68 با جريان علي كشتگر كه قبلاً در مورد آنان نوشته شد وحدت نموده و خود را "سازمان فدايي" ناميدند. پس از مدتي در اسفند 68 دوباره در اين جريان انشعاب به وجود آمد. علي كشتگر با نام قبلي اعلام موجوديت كرد و همان طور كه قبلاً گفته شد پس از مدتي اعلام انحلال نمود.


اشرف دهفانی در مورد تفاوت دیدگاه های این جریان با سچفخا نظر خود را اینگونه بیان میکند:
== گرايشات ديگر درون "سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران" (اقليت) ==
 گرايشات ديگر درون "سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران" (منظور اقليت است) به جز مستعفيون، در مجموع 5 گرايش بودند. يكي از اين 5 گرايش از طرف "الف - رحيم" نمايندگي تئوريك و ايدئولوژيك مي شد كه اندكي كمتر از يك سوم شركت كنندگان در كنگره طرفدار آن بودند و خود را "سوسياليسم انقلابي" مي ناميدند. چهار گرايش ديگر به يك سازش تن داده و در مجموع مصوبات كنگره كه بايد با دو سوم آراء تصويب مي شد، محصول سازش اين 4 جريان بود. پس از كنگره تا اسفند 1360 ضربات متعددي به اقليت وارد شد و در اين فضا در تيرماه 1361 جريان به اصطلاح "چپ" تحت نام "سوسياليسم انقلابي" از اقليت جدا شدند. اين جريان پس از آن كه از ايران خارج شدند، فعاليت مستقلي خارج از چارچوب و نام جريان فدايي آغاز كردند. جدايي جريان "سوسياليسم انقلابي" سازمان اقليت را منسجم تر ننمود. اكبر كاميابي (توكل) به شيوه هاي ضد دموكراتيك خود ادامه مي داد و درصدد قبضه كامل اقليت بود. وي به توطئه چيني عليه خط اصولي درون اقليت كه مدافع مبارزه مسلحانه و پيوستن به شوراي ملي مقاومت بود پرداخت و سرانجام در خرداد 1362 جريان اصولي را طي يك شبه كودتا تصفيه كرد


«تا آنجا که به مسايل تشکيلاتی مربوط می شود، با رشد مبارزات توده ها از سال ۵۶، مرکزيت سوم برای فائق آمدن بر تناقضات درونی خود دست به عضوگيريهائی زد که با آن خطای بزرگ ديگری مرتکب شد. اين مرکزيت در اواخر سال ۵۶ يا اوايل سال ۵۷ فرخ نگهدار(۲۱) وچند تن ديگر را که پيشتر در زندان تحت نام طرفداری از نظرات رفيق جزنی دسته بندی مشخصی را در مقابل نظرات پايه ای سازمان و رفقای مدافع آن نظرات در زندان بوجود آورده بودند، به عضويت سازمان در آورد. ورود چنين افرادی به سازمان برای ديگر عناصر فرصت طلب و سازشکار بمنزله چراغ سبزی شد و راه ورود آنها را نيز به سازمان باز نمود (افرادی چون علی کشتگر(۲۲) نيز وارد تشکيلات شدند). وجود اين عناصر که با پشتيبانی مرکزيت سوم خيلی زود مواضع کليدی سازمان را بدست خود گرفتند، کافی بود که سازمان سياست بسيار رندانه ای در رابطه با عضوگيری های بعدی در پيش بگيرد. با اوج گيری مبارزات توده ها اکنون زندانيان سياسی بنابه قدرت توده ها، به تدريج از زندان آزاد می شدند و سازمان می کوشيد از ميان آنها عضوگيری نمايد. در اين زمان تازه واردين به سازمان کاملا مراقب بودند کسانی را به عضويت درآورند که در زندان يا بطور کامل مبارزه مسلحانه چريک های فدائی خلق را نفی می نمودند و يا افرادی بودند که قادر به تشخيص ديدگاه های انحرافی در سازمان نبودند. از جمله در اين دوره کسانی به سازمان راه يافتند که در زندان با باصطلاح "رد چه مسعود و چه بيژن" علنا از "مضرات" تئوری مبارزه مسلحانه برای "جنبش انقلابی طبقه کارگر" سخن می گفتند(۲۳). اين قبيل افراد خود را در سازمانی جا داده و مواضع آنرا اشغال نمودند که ظاهرا خط مشی مسلحانه بر آن حاکم بود و همه اعتبارش به آن بود که نام چريک های فدائی خلق ايران را با خود داشت. از نظر توده ها و هواداران انقلابی که از چنين تغييرات درونی بی خبر بودند اين همان سازمان چريک های فدائی خلق پيشين بود و اتفاقا اين تازه واردين نيز برای فريب اين هواداران و توده ها و پيشبرد مقاصد غير انقلابی خود، با هر کلکی که امکان داشت می کوشيدند خود را ادامه دهنده راه چريک های فدائی خلق و معتقد به مبارزه مسلحانه جا بزنند. همين افراد بودند که پس از ورود به سازمان و اشغال آن، درهای سازمان را بالکل بروی رفقائی که در زندان همواره از نظرات رفيق مسعود احمدزاده و خط مشی مبارزاتی چريکهای فدائی خلق دفاع کرده و اتفاقا آخرين دسته از زندانيان سياسی آزاد شده از زندان بودند (از جمله رفيق شهيد عبدالرحيم صبوری و رفيق فريبرز سنجری) بستند.
== سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران - پيرو برنامه (هويت) ==
در تيرماه 1362، من برنامه (هويت) سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران را اعلام و پس از مدتي تحت نام سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران - پيرو برنامه (هويت) به شوراي ملي مقاومت پيوستيم. در بهمن 1368 پسوند پيرو برنامه (هويت) را از نام خود حذف و با نام "سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران" به فعاليت ادامه داديم. در بهار سال 1370، پس از پايان جنگ خليج فارس و در جريان حوادث شمال عراق رفقاي كرد ما از سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران جدا شده و جرياني به نام "اتحاد انقلابيون خلق كردستان" كه معتقد به وحدت تمام قسمتهاي كردستان و ايجاد كشور مستقل كردستان بود را تشكيل دادند. پس از سال 1362، آنچه كه از سازمان اقليت كه خود را "سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران" مي ناميد باقي مانده بود تحت سلطه كامل اكبر كاميابي و حسين زهري قرار داشت. اكبر كاميابي فكر مي كرد با تصفيه جريان اصولي ما كه او آن را "مشاطه گران بورژوازي" مي ناميد، جريان اقليت منسجم تر مي شود. در سال 1363، فدايي شهيد محمود محمودي (بابك) كه در تهران فعاليت مي كرد چند شماره نشريه كار تحت عنوان "سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران - كميته محلات" چاپ كرد. اين در حالي بود كه رفيق محمود محمودي و افرادي كه با او بودند، اعلام جدايي كامل از اقليت نكرده بودند. پس از مدتي كوتاه، محمود محمودي دستگير و سپس اعدام شد و فعاليت كساني كه با او بودند ادامه نيافت. در بهمن 1364، فاجعه بارترين رويداد در سازمان اقليت اتفاق افتاد. جناح اكبر كاميابي - حسين زهري كه هيچگونه نارضايتي و اعتراضي را تحمل نمي كردند، مخالفين خود را در روستاي گاپيلون (كردستان عراق) به گلوله بستند. جمعاً 5 نفر از طرفين در اين ماجراجويي اكبر كاميابي (توكل) قرباني شدند. مخالفين بلافاصله سازمان جديدي اعلام كردند و نام خود را "سازمان چريكهاي فدايي خلق" گذاشتند ولي به نام "شوراي عالي" معروف شدند. چون اعلاميه هاي مهم خود را به نام "شوراي عالي سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران" منتشر مي كردند.


رفيق محمد حرمتی پور و اشرف دهقانی در همان ابتدا وقتی متوجه شدند که عده ای در مرکزيت سازمان قرار گرفته اند که با بی مسئوليتی کامل به تغيير نظرات سازمان پرداخته و حتی سعی نکرده اند پيش از اعلام علنی مواضع خود آنها را در جريان مسايل قرار دهند، نسبت به اين امر که بواقع مفهوم يک کودتای تشکيلاتی را داشت عکس العمل نشان داده و بطور علنی و رسمی مخالفت خود را با نظرات و مواضع مرکزيت سوم ابراز داشتند. (جزوه در باره شرايط عينی انقلاب با امضای محمد حرمتی پور و اشرف دهقانی در اين رابطه منتشر شد_ مرداد _ شهريور ۵۷). ديدار با همه اعضای اين مرکزيت (۲۴) و همچنين فرخ نگهدار و همپالگی هايش، برای اين دو رفيق بعد از قيام بهمن و در شرايطی که سازمان علنی شده بود، دست داد. از اولين ديدار اين دو خواستار حل مسايل مورد اختلاف از طريق های دمکراتيک گرديدند. اشرف دهقانی مشخصا پيشنهاد کرد که از آنجا که اعلام نظرات جديدی بنام سازمان چريک های فدائی خلق و کنار گذاشتن نظرات پيشين سازمان از طرف آنها نتيجه يک پروسه مبارزه ايدئولوژيک در بستری دمکراتيک نبود، و نظراتی که آنها به نام سازمان منتشر می کنند حاصل جمع بندی تحليل ها و نظرات اعضای سازمان نيست، مرکزيت امکان يک مبارزه ايدئولوژيک علنی در سطح جنبش بين طرفداران تئوری مبارزه مسلحانه و آنهائی که مخالف اين تئوری هستند را بوجود آورد و از اين طريق اعضاء و هواداران سازمان و همچنين کل نيروهای جنبش را در جريان مسايل مورد اختلاف قرار دهد. او تأکيد کرد که در صورت پذيرفته شدن اين پيشنهاد حاضر است خود بعنوان يک عضو ساده در تشکيلات کار کند. لازم به يادآوری است که در اين زمان رفقای تازه از زندان آزاد شده معتقد به تئوری مبارزه مسلحانه نيز درخواست های مشابهی را مطرح کردند. در پاسخ به آنها گفته شد که در زندان بحد کافی در مورد اختلاف نظرهای مسعود احمدزاده و بيژن جزنی بحث صورت گرفته و حال ما چندان هم نظرات بيژن را قبول نداريم و به نظرات جديدی رسيده ايم که با نظرات شما مغاير است و با اين گفته ها ضرورت دامن زدن به مبارزه ايدئولوژيک بين نظرات پيشين سازمان و نظرات جديد خود را منتفی اعلام کردند. جواب اين دست اندرکاران (فرخ تگهدار و همپالگی هايش) و همچنين کوته انديشان و فرصت طلبانی که در آنزمان دور آنها جمع بودند و بعدها از آنان جدا شدند، به پيشنهاد اشرف دهقانی نيز منفی بود. در عوض آنها با بی پرنسيبی تمام از اشرف خواستند که در تشکيلات مانده و مسئول نشريه آنها که اخيرا با نام "کار" بجای نشريه سابق سازمان "نبرد خلق" منتشر می شد، بشود(۲۵). بعبارت ديگر از نظر آنها "مقامی" را در سازمان گرفته و از نظرات انقلابی خود دست بردارد. اين بحث ها در شرايط بعد از قيام بهمن و در هنگاميکه توده ها در ابعادی وسيع دور سازمان ما گرد آمده بودند صورت گرفت و دست اندرکاران که همه اهرم های تشکيلاتی را در دست خود داشتند، در اين زمان خود را در اوج قدرت می ديدند و در نتيجه چندان نگران عواقب برخورد خود با ما نبودند. در اوضاعی که آنها با دقت شديدا مواظب بودند که هيچيک از انقلابيون معتقد به تئوری مبارزه مسلحانه بدرون سازمان راه نيابند و در عين حال در همان زمان درهای سازمان را روی عناصر غير مبارز (و کسانيکه صرفا با ديدن قدرت سازمان و شنيدن بوی کباب از آن، نسبت به آن اظهار شيفتگی می کردند) گشوده بودند، واضح بود که پيشنهاد دور از اصول و موازين کمونيستی آنها به اشرف تا چه حد رياکارانه بود. چنين پيشنهادی نمی توانست مورد قبول اشرف دهقانی قرار گيرد.
== سازمان "اتحاد فدائيان خلق ايران" ==
 در جريان جنگ خليج فارس افراد اين جريان از كردستان عراق به اروپا آمده و پس از چندي با "سازمان فدايي - ايران" وحدت كرده و نام خود را "اتحاد فدائيان خلق ايران" گذاشته و "اتحاد كار" يك نشريه ماهانه است كه ارگان مركزي اين جريان است.


به اين ترتيب بود که در شرايطی که رفقای ما هنوز فرصت نکرده بودند تفاوت نظرات پايه ای و اختلافات عميق خود با مرکزيت جديد و ديگر دست اندرکاران _ از جمله در رابطه با مسايل جاری بعد از قيام بهمن _ را بگوش حتی اعضاء و هواداران نزديک سازمان برسانند و نتوانسته بودند در فضای سالم و بدور از جنجال، آنها را متوجه عمق فاجعه ای سازند که ناشی از حاکميت سازشکاران در تنها سازمان کمونيستی مورد استقبال توده ها بود، مرکزيت و ديگر دست اندرکاران آن دوره در سازمان، انشعاب ناخواسته ای را بما تحميل کردند(۲۶). ما مجبور شديم با جمع آوری نيروهای اندکی از اعضاء و هواداران مبارز سازمان، صف خود را از صف رفورميست ها و کوته انديشان لانه کرده در سازمان خود ( که البته اکنون ديگر سازمان ما نبود. چرا که با اتخاذ مواضع سازشکارانه در رابطه با خمينی و خلقی و ضد امپرياليست خواندن رژيم جمهوری اسلامی و اوضاع و احوال درونی اش به سازمان آنها تبديل می شد و ديگر نمی توانست سازمان انقلابيون کمونيست باشد) جدا کنيم و موفق شديم تشکيلات چريک های فدائی خلق ايران را مجددا پی ريزی نموده و مبارزه خود را ادامه دهيم.
== "سازمان فدائيان (اقليت)" ==
پس از "فاجعه گاپيلون" و جدايي شورايعالي مدتي طول نكشيد كه بين سه نفري كه از مدتي قبل بر جريان اقليت حاكم بودند، اختلاف شديد به وجود آمد و در نتيجه اين جريان به صورت كامل متلاشي و به سه قسمت تقسيم شد. اين انشعاب در اسفند 65 ،اتفاق افتاد. اما در بهار 1366 اعلام شد. اكبر كاميابي از كردستان عراق به خارج از كشور آمد و پس از مدتي به نام "سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران (اقليت)" اعلام موجوديت نمود و نشريه كار را به عنوان ارگان جريان خود انتشار داد. جريان اكبر كاميابي (توكل) پس از مدتي با توجه به اين كه كاملاً ايزوله شده بود، بعضي رفتار سكتاريستي خود را ظاهراً كنار گذاشت. اين جريان در دي ماه 1375، كلمات "چريكها"، "خلق" و "ايران" را از نام خود حذف نمود و با نام "سازمان فدائيان (اقليت)" كار خود را ادامه داد. اكبر كاميابي (توكل) همچنين اعلام نموده كه از استفاده از آرم سازمان منصرف شده و به دنبال آن است كه براي سازمانش آرم جديدي انتخاب كند.


رفقای ما اولين بار نظرگاه ها و مواضع انقلابی خود را در سطح جنبش در جزوه ای که بنام "مصاحبه با رفيق اشرف دهقانی" منتشر شد به اطلاع مردم ايران رساندند. در طی اين جزوه ما بخصوص در مورد ماهيت رژيم تازه روی کار آمده جمهوری اسلامی که در آنزمان از طرف تقريبا همه نيروهای سياسی ايران، ضدامپرياليست و مترقی خوانده می شد، توضيح داده و اين رژيم را رژيمی ارتجاعی و همچون رژيم شاه وابسته به امپرياليسم خوانديم و ضرورت مبارزه بر عليه آن را مطرح نموديم. بر اين اساس بود که با پاسخگوئی صحيح به يکی از مبرمترين مسايل جنبش در آنزمان که همانا تعيين ماهيت رژيم تازه استقرار يافته جمهوری اسلامی بود، يکبار ديگر نام چريک های فدائی خلق ايران به مثابه يک نيروی سياسی چپ و راديکال در جنبش مطرح شد. ما با تشخيص درست ماهيت رژيم جمهوری اسلامی، همه توان خود را برای مبارزه با اين رژيم متمرکز کرديم. نه اسير مضحکه هائی شديم که رژيم در طی آنها می کوشيد چهره کريه و ارتجاعی خود را پنهان و خويشتن را دموکرات و ضد امپرياليست جلوه دهد (همانند مضحکه تسخير سفارت آمريکا) و نه با فلسفه بافی و ارائه تئوری های من درآوردی به توجيه اعمال دغلکارانه رژيم خمينی پرداختيم (قريب به اتفاق نيروهای سياسی جنبش از چپ گرفته تا غير چپ چنين کردند و در عين حال با شرکت عملی خود در نمايشات مسخره حکومت، در کار فريب توده ها به مدد رژيم سراپا ننگين خمينی شتافتند). برعکس در همه مواردی که رژيم بساط فريبکاری درمقابل توده ها گسترد، قاطعانه به مقابله با آن برخاسته و بطور مستدل دروغين بودن ادعاهای رژيم را برملا ساختيم. در واقع ما عملا در همه جا به انجام وظايف انقلابی خويش مشغول شديم ولی واقعيت آن بود که نيروی ما در مقابل وظايف بزرگی که در آنزمان در مقابل جنبش قرار داشتند، بسيار کوچک بود. (نيروی کوچک ما با يک جنبش بزرگ توده ای مواجه بود که نمی توانست به همه نيازهای آن پاسخ گويد. در حاليکه سازمان بزرگ از همه امکانات لازم برخوردار بود) در عين حال اين نيروی کوچک از انسجام لازم هم برخوردار نبود که خود باعث اتلاف انرژی های زيادی شد... فرازهايی از تاريخ چريکهای فدايی خلق ايران، اشرف دهقانی، فصل پنجم، سایت سیاهکل، اردیبهشت ۱۳۸۶»
== "سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران" حسين زهري ==
حسين زهري كه در واقع چهره مافيايي اين باند بود، با سوء استفاده از نام "سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران" از اسفند 65 تاكنون با دست باز به حركات توطئه گرانه خود ادامه مي دهد. وي مجله "جهان" را هراز چندگاهي انتشار داد و مدتي فعاليت محسوسي نداشت. وي يك صرافي در پاريس به نام "صرافي صديقي" و چند شركت تجارتي ايجاد كرده است. حسين زهري، با بعضي سرويسهاي اطلاعاتي در خاورميانه و اروپا همكاري نزديك داشته است.


=== انشعابات: ===
== جرياني به نام "هسته اقليت" ==
این جریان در طول سالهای گذشته به نوبه خود انشعابات چندی را متحمل شد. «مهدی سامع در مورد این انشعابات می گوید:
مستوره احمد زاده پس از جدايي از اكبر كاميابي و حسين زهري به ايجاد جرياني به نام "هسته اقليت" و انتشار نشريه اي به نام "سوسياليسم" مبادرت ورزيد.


«در "چريكهاي فدايي خلق ايران" بر سر چگونگي مبارزه مسلحانه با رژيم خميني اختلاف نظرهايي كه وجود داشت شدت گرفت. فدايي شهيد رفيق محمد حرمتي پور و تعدادي ديگر منجمله فدايي شهيد رفيق رحيم صبوري معتقد بودند كه نظرات رفيق اشرف دهقاني راست روانه است و پس از چندي به علت اين كه نمي توانند به توافق دست يابند در اين جريان انشعاب مي شود. محمد حرمتي پور و رفقاي هم نظر او فعاليت مستقلي با نام "چريكهاي فدايي خلق ايران - ارتش رهائيبخش خلقهاي ايران" را آغاز كردند. اينان معتقد به مبارزه مسلحانه در روستا و توجه به مسأله دهقاني بودند. رفيق محمد حرمتي پور همراه با تعدادي ديگر از رفقايش در جنگلهاي مازندران مستقر شدند و پس از چند عمل نظامي طي يك درگيري با مزدوران رژيم خميني به شهادت رسيدند. رفيق اشرف دهقاني و طرفداران او به همان صورت قبلي و به نام "چريكهاي فدايي خلق ايران" به فعاليت ادامه دادند. در سال ۶۰ با وجود ضرباتي كه به هر دوي اين جريان مي خورد، اما فعاليت آنان ادامه پيدا مي كند. اين دو جريان پس از ضربه خوردن در سال ۶۰ عمده فعاليت خود را به كردستان ايران (كه در آن شرايط مناطق آزاد شده بسيار داشت) منتقل مي كنند و به فعاليت ادامه مي دهند. در سال ۱۳۶۱ شاخه هرمزگان "چريكهاي فدايي خلق ايران" از آنها جدا شده و مدتي به نام "چريكهاي فدايي خلق ايران - هرمزگان" فعاليت مي كردند و بعد كاملاً فعاليت آنان خاتمه يافت. از "چريكهاي فدايي خلق ايران - ارتش آزاديبخش خلقهاي ايران" هم يك گروه نسبتاً بزرگ جدا شده و به حزب كمونيست ايران پيوستند. با پيش آمدن ماجراي اشغال كويت و پس از آن، جنگ خليج فارس، هر دوي اين جريان كه از سال ۱۳۶۲ در خاك كردستان عراق مستقر بودند، آن جا را ترك كردند و براي مدتي فعاليت بيروني نداشتند. منبع: ن سیامند – شریه آرش شماره ۱۰۰ مهر ماه ۱۳۸۶»
== امکانات رادیویی ==
استفاده از راديو در بين جريانهايي كه تحت يكي از عنوانهاي "فدايي" فعاليت داشته اند، چهار جريان راديو داشته اند. اكثريت با همكاري حزب توده در افغانستان راديويي به نام "زحمتكشان" داشتند كه مدتي قبل از سرنگوني دولت نجيب الله تعطيل شد. جريان اقليت از سال 1363، راديويي به نام "صداي فدايي" ايجاد كرد. پس از ماجراي گاپيلون شورايعالي نيز يك راديو به نام "صداي فدايي" ايجاد كرد. و "چريكهاي فدايي خلق ايران" هم راديويي به نام "صداي چريكهاي فدايي خلق" داشتند كه اين راديوها تماماً در كردستان عراق بود كه با جريانات مربوط به جنگ خليج فارس تعطيل شد.


=== جزوه مبارزه مسلحانه هم استراتژی، هم تاکتيک نوشته مسعود احمدزاده "تابستان ۱۳۴۹ خورشيدی": ===
== آخرين وضعيت ==
مقدمه
آخرين وضعيت جريانهايي كه تحت يكي از عنوانهاي "فدايي" فعاليت مي كنند. كساني كه به نظرات فدايي شهيد رفيق مسعود احمدزاده اعتقاد دارند. اينان به فعاليتشان در كردستان عراق پس از جنگ خليج فارس پايان دادند و مدتي فعاليت بيروني نداشتند، حدود 2 سال است كه نشريه "پيام فدايي" را منتشر مي كنند. جريان اكثريت كه تحت عنوان "سازمان فدائيان خلق ايران - اكثريت" فعاليت مي كند. نشريه كار ارگان مركزي اين جريان است كه هر ماه دو شماره به طور مرتب انتشار مي يابد. "سازمان اتحاد فدائيان خلق ايران" كه نشريه "اتحاد كار" ارگان مركزي آن است و هر ماه به طور مرتب انتشار مي يابد. باند مافيايي و تبهكار حسين زهري (بهرام) كه تحت عنوان "سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران" اعلاميه صادر مي كند. اين جريان مافيايي چند سالي پس از جنگ خليج فارس فعاليت نداشت. به دنبال اختلاس در بانگ سپه - شعبه پاريس فعال شده و با دادن پول به بعضي رسانه ها، خود را مطرح مي كند. نشريه "كار" نيز از طرف اين جريان هراز چندگاهي منتشر مي شود. جريان اكبر كاميابي (توكل) كه با نام "سازمان فدائيان - اقليت" ناميده مي شود و نشريه "كار" را انتشار مي دهد. سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران، كه نبرد خلق ارگان آن است و ماهانه به طور مرتب منتشر مي شود. به جز جريانهاي بالا، بعضي از افراد كه به طور انفرادي از يكي از گروهبنديهاي جريان فدايي جدا شده بودند، در مواردي و براي مدتي با استفاده از واژه فدايي بعضي فعاليتهايي داشته اند. غالباً اين فعاليتها موقتي بوده و پس از مدتي تعطيل شده است. تازه ترين اعلام موجوديت مربوط به "اتحاد فدائيان كمونيست" است كه توسط چند نفر از افرادي كه در گذشته در يكي از گروهبنديهاي فدايي فعال بوده اند، در اروپا ايجاد شده است


بيش از چهار ماه از مبارزه مسلحانه‌ای که چريکهای فدايی خلق آغاز کرده‌اند، می‌گذرد. در اين مدت وقايع متعددی اتفاق افتاده‌اند که شايد ارزيابی اثرات و نتايج آنها هنوز زود باشد. با اين همه به اجمال می‌توان درباره آنها سخن گفت.
منبع: کتاب تداوم از «مهدی سامع»


مبارزه چريکی در "سياهکل" چرا شروع شد؟ چرا شکست خورد؟
== حزب چپ ایران (فداییان خلق) ==
 
«در کنگره‌ای که در شهر کلن (آلمان) برگزار شد و پس از سه روز در روز یکشنبه ۱۲ فروردین (یکم آوریل) به کار خود پایان داد، دو “سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)و “اتحاد فدائیان خلق ایران- طرفدار وحدت” و جمعی از کنشگران چپ متحد شدند. حزب واحد را “حزب چپ ایران (فداییان خلق)” نام نهاده‌اند.» در کنگره وحدت در کلن همچنین منشوری به مثابه کارپایه حزب جدید به تصویب رسیده است. حزب جدید مخالف نظام جمهوری اسلامی است و خواهان عبور از آن است. آن گونه که از بحث‌های کنگره، که به صورت زنده از اینترنت پخش شد، برمی‌آید، این جریان به صورت مستقیم از براندازی صحبت نمی‌کند و از در تقابل با خط مشی اصلاح‌طلبی در نیامده است. حزب چپ بر عدالت اجتماعی تأکید می‌کند. تأکید بر سوسیالیسم در بحث‌های کنگره کمرنگ بوده است. کنگره وحدت، در پایان کار خود این افراد را برای عضویت در شورای مرکزی حزب جدید برگزید: مریم پورتنگستانی، مهدی پرویز، نادر عصاره، محمد اعظمی، علی پورنقوی، منوچهر گلشن، بهروز خلیق، مسعود فتحی، صادق کار، فرزانه عظیمی، پرویز نویدی، فرید اشکان، وهاب انصاری، رضا درخشان، حسن زهتاب، مهدی فتاپور، یدی بلدی، توران همتی، سیامک سلطانی، راحله طارانی، مرضیه دانش، پروین همتی، مهدی ابراهیم زاده، منوچهر مقصودنیا و حجت نارنجی.
ما با تجزيه و تحليل شرايط ايران به اين نتيجه رسيده بوديم که وظيفه هر گروه انقلابی، آغاز مبارزه مسلحانه، چه در شهر و چه در روستاست. با اين اعتقاد بود که چريکهای فدايی خلق دست اندر کار تدارک مبارزه چريکی در شهر و روستا شدند. يک هسته مسلح چريکی سازمان داده شد. و اين هسته به فرماندهی رفيق شهيد علی‌اکبر صفائی فراهانی، رهسپار جنگلهای شمال شد. اين هسته به طول پنج ماه بطور مداوم سراسر جنگلهای شمال را، از شرق مازندران گرفته تا غرب گيلان، درنورديده، وضعيت اقتصادی - اجتماعی و وضعيت جغرافيايی منطقه را بطور علمی شناسايی کرد و خود را با شرايط سخت زندگی در کوه و جنگل، با راهپيمائيهای طولانی و غيره، در تابستان و زمستان، تطبيق داد. چنين شناسايی از لحاظ مدت و از لحاظ وسعت منطقه، تا آنجا که ما می‌دانيم، در هيچ کجای دنيا و در هيچ تجربه چريکی مشابه، سابقه ندارد.
 
ما از ايجاد اين هسته چريکی چه انتظار داشتيم؟ و چه امکانی برای بقای آن می‌ديديم؟ همانطور که در متن مقاله تشريح شده، هدف از مبارزه مسلحانه در آغاز، نه وارد کردن ضربات نظامی بر دشمن، بلکه وارد کردن ضربات سياسی بر دشمن است. هدف اين است که به انقلابيون و خلق راه مبارزه نشان داده شود، آنها را از قدرت خويش آگاه گرداند، نشان دهد که دشمن آسيب‌پذير است. نشان دهد که امکان مبارزه هست، دشمن را افشا کند و خلق را آگاه گرداند. ايجاد هسته چريکی در کوه هم، همين هدف را دنبال می‌کرد. عمل اين هسته، نه تنها در سراسر منطقه، بلکه با توجه به نقش چريک شهری برای چريک کوه در سراسر کشور انعکاس می‌يافت و بدين‌ترتيب نقش تبليغی و سياسی تعيين‌کننده‌ای در رشد جنبش انقلابی ايران بازی می‌کرد. اميد دوباره‌ای به تمام مبارزين و تمام خلق می‌داد و بطور مشخص راه مبارزه را نشان می‌داد، و به تدريج، هنگاميکه در روستا پا می‌گرفت و روستائی را به خود جلب می‌کرد، آمادگی می‌يافت که در جنبش انقلابی، يک نقش نظامی نيز ايفا کند. از نظر سياسی منفرد کردن چنين مبارزه‌ای برای دشمن غيرممکن بود. مبارزه‌ی اين هسته چريکی، با توجه به رابطه بسيار نزديک شهر و روستا در شمال، وسيعاً در شهرهای شمالی انعکاس پيدا می‌کرد و از آنجا به سراسر کشور گسترش می‌يافت. شمال چون کردستان يا آذربايجان نيست که وجود ناامنی در آن طبيعی به نظر برسد. کوچکترين کنترل دشمن بلافاصله محسوس می‌شودو انعکاس پيدا می‌کند. کنترل ورود و خروج در منطقه شمال، بخصوص در بهار و تابستان برای دشمن بسيار گران تمام می‌شود. بخصوص اگر در نظر بگيريم که شمال بعنوان يک مرکز تفريحی، بخصوص در تابستان، چه جمعيتی را از مرکز و ساير نقاط کشور به خود می‌کشاند.
 
شمال در زمره مناطقی است که دشمن از نظر نظامی کمتر از هر جا استقرار يافته است. به واسطه شرايط جغرافيائيش، يک رشته از قابليتهای نظامی دشمن و سلاح‌هايش غيرقابل استفاده می‌گردند. درست است که روستائيان شمال شرايط زندگی قابل‌تحمل‌تری از بسياری از روستائيان نقاط ديگر کشور دارند، با اين همه تضاد اينان و سرمايه‌داری مالی و بوروکرات، روز به روز افزايش می‌يابد و اينان روز به روز بيشتر زير بار قرض و تحت فشار سرمايه‌داری مالی و وزارت اصلاحات ارضی و شرکتهای تعاونی و سهامی زراعی خورد می‌شوند. رشد آگاهی سياسی در شمال، به ويژه در شهرهای شمالی، در مقايسه با ساير نقاط کشور نسبتاً بالا است. برای دشمن محاصره و نابودی چريک کوه با توجه به امکان تحرک چريک در سراسر مناطق شمالی، با توجه به شناسائی چريک از منطقه، که دشمن از آن برخوردار نيست (دشمن منطقه به منطقه بايد راهنماهای محلی خود را عوض کند) و با توجه به اينکه چريک از درگيری مشخص با دشمن اجتناب می‌کند و به وارد کرده يک رشته ضربات کوچک قناعت می‌کند، بسيار دشوار است. پس چرا هسته چريکی شکست خورد؟
 
ما دقيقاً از آنچه گذشته مطلع نيستيم ولی به نظر می‌رسد دو عامل، يکی عدم توجه به تحرک لازم و ديگری عدم رعايت بی‌اطمينانی مطلق موجب شکست شد. اين نکته قابل ذکر است که رفقای کوه ما نه تنها بطور نظری، بلکه عملاً نيز دريافته بودند که رعايت تحرک و بی‌اطمينانی مطلق لازم است. پس چرا چنين اشتباهی روی داد؟ تنها علتی که ما برای آن يافته‌ايم اين است که رفقای کوه تصور نمی‌کردند که دشمن تا اين حد حساسيت نشان دهد و تا اين حد برای امحاء هسته چريکی نيرو بسيج کند. ما می‌دانيم که واقعه محاصره رفقای قهرمان ما در نزديکيهای سياهکل روی داد و دشمن نيروی عمده‌اش را بطور عمده در آن حوالی بسيج کرده بود، در حاليکه برای رفقای رزمنده ما بسيار آسان بود که در عرض چند روز ده‌ها کيلومتر از منطقه دور شوند، و اگر اين تحرک ادامه می‌يافت دشمن مجبور بود برای آنکه امکان محاصره چريکها را پيدا کند، سراسر شمال را ميليتاريزه کند، اگر در سياهکل و اطراف آن چندين هزار نيرو بسيج کرده بود، اين بار می‌بايست در سراسر شمال دهها هزار نيرو بسيج کند و تمام خطوط ارتباطی را شديداً کنترل نمايد، و اين کاری بود بسيار دشوار و زمانی طولانی می‌طلبيد. در اين مدت چريک می‌توانست جاپای خود را محکم کند، نيروی آتش خود را افزايش دهد و قابليتهای نظامی خود را بالا برد.
 
بدين ترتيب می‌توان نتيجه گرفت که شکست هسته چريکی يک تصادف بود. تصادفی کاملاً اجتناب‌پذير، اما مبارزه انقلابی هميشه با نوعی ريسک (در هر لحظه خود) همراه است، و پيش آمدن چنين تصادفهايی هم طبيعی‌اند و هم اجتناب‌پذير. به هر حال از همين تجربيات است که انقلابيون بايد درس بگيرند و همين شکستهايند که پله‌های صعود به پيروزی خواهند شد.
 
ما ديديم که جنبش سياهکل با آن عمر کوتاهش و با وجود شکستش، به انقلابيون و به خلق چه شوری بخشيد و چه اميدی داد، و اين قبل از آن بود که چريک شهری بتواند مبارزه مسلحانه خود را آغاز کند.  
 
مبارزه مسلحانه چريکهای فدائی شهر هم، نتايج شگفت‌انگيزی به بار آورد. تحت تاثير مبارزه مسلحانه و به منظور پاسخگويی به ندای اين مبارزه بود که دانشجويان انقلابی دانشگاهها، قهرمانانه به پا خواسته و شکوهمندترين تظاهرات چند سال اخير خود را بر پا کردند و حادترين و انقلابی‌ترين شعارهای ممکن را مطرح ساختند. تحت تاثير همين مبارزه مسلحانه بود که کارگران رزمنده "جهان چيت" دليرانه برای تحقق خواستهای خود پافشاری کردند و قهر ضدانقلابی را با قهر انقلابی (گر چه نه با اسلحه) پاسخ گفتند و دهها شهيد ديگر بر شهدای انقلاب ايران افزودند. اينک مردم مشغوليتهای فکری تازه‌ای پيدا کرده‌اند. از خود می‌پرسند، چريکها برای چه و به خاطر که می‌جنگند؟ اين فداکاری و از جان‌گذشتگی چگونه امکان‌پذير است؟ و می‌بينند اين جانبازی امکان‌پذير است، و می‌توان با نيرويی کوچک در برابر دشمنی اين چنين تا دندان مسلح، به پا خاست.  
 
جنبش انقلابی ايران تازه دارد سنت مبارزه مسلحانه را ايجاد می‌کند، در مرحله راه‌يابی و راه‌گشايی و در مرحله افت‌وخيزهای اوليه به سر می‌برد، و اين همه با تشکل گروهی صورت می‌گيرد. جنبش انقلابی ايران اکنون دارد با عمل مسلحانه راه را نشان می‌دهد، با پيروزی، شکست، باز پيروزی، باز شکست، باز هم پيروزی خود امکان مبارزه، خصلت طولانی مبارزه را دارد به خلق نشان می‌دهد و در چنين شرايطی است که خلق به‌تدريج درمی‌يابد مبارزه سخت است و طولانی و رشد آن به حمايت او احتياج دارد. اين چنين است که خلق و فرزندان پيشاهنگش به‌تدريج به پا می‌خيزند. ما به هيچوجه به اين زودی‌ها منتظر حمايت بلاواسطه خلق نيستيم. به‌هيچوجه انتظار نداريم که خلق هم‌اکنون به پا خيزد. خلق اينک توسط فرزندان پيشاهنگش، توسط گروههای انقلابی و واقعاً انقلابی نمايندگی می‌شود. و اين گروههايند که تحت تاثير مبارزه مسلحانه و حمايت معنوی خلق و با آگاهی به درستی مشی مسلحانه، دست به اسلحه می‌برند. مبارزه را گسترش می‌بخشند و امکان حمايت مادی خلق را از مبارزه به‌تدريج بالا می‌برند.
 
چنين است که شکست يک گروه مبارزه مسلح، تاثيری تعيين‌کننده بر سرنوشت مبارزه ندارد. اگر قبول داريم که مبارزه طولانی است، اگر قبول داريم که مبارزه با تشکل گروهی آغاز می‌شود، چه اهميتی دارد که گروهی در اين ميان از بين بروند. مهم اين است که اسلحه‌ای که از دست رزمنده‌اش می‌افتد، رزمنده‌ای ديگر باشد که آنرا بردارد، اگر گروهی شکست می‌خورد، گروهی ديگر باشد که راه او را دنبال کند. اين مهم نيست که گروه يا گروههائی پيشاهنگ‌تر به زندگی خود ادامه دهند تا بتوانند نتايج عمل خود را ببينند، از اثرات آن بهره‌برداری کنند، و حمايت معنوی را که ايجاد کرده‌اند با سازماندهی خود مبدل به حمايت مادی کنند. اين را می‌توانند گروههای ديگر انجام دهند، گروههايی که می‌خواهند به وظايف انقلابی خويش عمل کنند.
 
و ما با اين اعتقاد مبارزه خود را شروع کرده‌ايم. ما به خلق خود و فرزندان پيشاهنگش ايمان داريم. و ضامن اين ايمان ما خون ما است. ما با پوست و گوشت خود نياز به حمايت خلق را احساس می‌کنيم و می‌دانيم بدون چنين حمايتی، نابودی ما و نابودی راه حتمی است. ما جان خود را بر سر اين ايمان گذاشته‌ايم. در مرحله پايه‌گذاری و سنت‌گذاری مبارزه مسلحانه دادن قربانيهائی چنين گزاف اجتناب‌ناپذير است. قربانيهايی که ما داده‌ايم، شهدای ما که دليرانه تا پای مرگ در برابر دشمن مقاومت کرده‌اند، اسرای ما که قهرمانانه در برابر شکنجه‌های قرون وسطائی دژخيمان شاه مقاومت می‌ورزند، قطعاً باعث خواهند شد که نهال انقلاب ايران شکوفان گردد، که فرزندان خلق به پا خيزند، و آنگاه جنگ توده‌ای دير يا زود آغاز گردد.
 
پيشاهنگ در شرايط کنونی نمی‌تواند پيشاهنگ باشد مگر آنکه يک چريک فدائی باشد. بگذار تسليم‌طلبان هر چه می‌خواهند رجزخوانی کنند. وظيفه هر محفل و گروه انقلابی است که با هر امکانی که دارد و به هر شکلی که می‌تواند مبارزه مسلحانه را آغاز کند و ضرنات خود را بر دشمن فرود آورد. تجربه نشان داده است که راهی نيست جز راه مبارزه مسلحانه و تجربه نشان داده است که خلق از اين مبارزه حمايت خواهد کرد.  
 
زنده باد مبارزه مسلحانه که تنها راه رسيدن به آزادی است!
 
جاودان باد خاطره تمام شهدائی که قهرمانانه تا پای مرگ با دشمن جنگيدند!
 
درود بر اسرا و زندانيان سياسی که دليرانه در مقابل شکنجه‌های قرون وسطائی دژخيمان شاه جلاد مقاومت می‌ورزند!
 
برقرار باد اتحاد تمام نيروهای انقلابی و تمام خلقهای سراسر ايران!
 
خرداد ۱۳۵۰ منبع: «سایت سیاهکل»
== جستارهای وابسته ==


== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس}}
منبع: رادیو زمانه 12 فروردین 1397   

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ مارس ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۳۳

سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در طول حیات سیاسی خود بعد از انقلاب بهمن 1357، دچار انشعابات متعددی گردید. این انشعابات هر کدام در مقطعی از عمر سچفخا رخ داد که هرکدام از آنها خود نیز دچار اختلاف و انشعاب و کناره گیری تعداد زیادی از اعضا و فعالان این گروه ها و دستجات و سازمانها گردید. در زیر به اسامی تعدادی از این سازمانها و گروه ها و وضعیت فعلی آنها اشاره می شود:

 شرح مختصری از تاریخچه سازمان بعد از انقلاب بهمن 1357

سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران در آستانه انقلاب بهمن 1357، به بزرگترين و گسترده ترين سازمان سياسي كشور تبديل شده بود. من قبلاً در مقاله "انقلاب بهمن و جريان پيشتاز فدايي" 3 موقعيت اين سازمان و نقاط قوت و ضعف آن در آستانه انقلاب بهمن 57 را تحليل كرده ام. سازمان با قدرت و محبوبيت گسترده اي كه داشت در 19 بهمن 1357 اقدام به برگزاري يك گردهمايي در دانشگاه تهران نمود. در اين گردهمايي كه جمعيت بزرگي گرد آمده بودند، برنامه عمل خود را اعلام نمود. دو روز بعد اقدام به برگزاري يك راهپيمايي بزرگ كه از دانشگاه تهران شروع شد، نمود. شب قبل از راهپيمايي، مسأله درگيري در نيروي هوايي و برخورد با متحصنين آن به وجود آمده بود. مسير راهپيمايي به سمت نيروي هوايي انتخاب شده بود. جمعيت كثيري كه در راهپيمايي شركت كرده بودند، با شور و هيجان خواستار ادامه انقلاب بودند. تقريباً در ظهر آن روز تصميم گرفته شد كه به تظاهرات پايان داده شود و مردم را براي شركت در قيام بسيج كرد. مسئول صحنه گردهمايي 19 بهمن در دانشگاه و اين راهپيمايي من بودم و مسئول پشت صحنه آن مهدي فتاپور بود. در ميدان فردوسي تظاهرات پايان داده شد و از مردم خواسته شد كه در قيام مسلحانه شركت كنند. بدين ترتيب نيروهاي سازمان نقش فعال در قيام مسلحانه و شكستن حكومت نظامي كه خميني در چهار بعد از ظهر آن روز عدم توجه به آن را اعلام كرد، ايفاء نمودند. عصر همين روز "ستاد سياسي - نظامي" سازمان در دانشكده فني دانشگاه تهران تاسيس شد كه چندي بعد با ايجاد ستاد سازمان در خيابان ميكده تهران، ستاد سازمان در دانشكده فني به اين محل منتقل شد و از اين ستاد اقدامات سازمان رهبري مي شد. از همان ابتدا، ارتجاع حاكم تبليغات عليه سازمان را شروع كرد. به پيشنهاد فرخ نگهدار سازمان تصميم گرفت كه روز 4 اسفند 1357، يك راهپيمايي به سمت محل استقرار خميني انجام دهد و در آن جا خواستها و ديدگاههاي خود را بيان كند. خميني اعلام كرد كه حاضر به پذيرش "فدائيان خلق" نيست. راهپيمايي به يك گردهمايي در دانشگاه تهران تبديل شد كه حزب الله سعي بسيار كرد آن را بر هم زند كه نتوانست. نوروز سال 1358 و يا آن طور كه آن موقع گفته مي شد "بهار آزادي" همراه با درگيري در سنندج و در كل كردستان بود. در 6 فروردين 1358، جريان جنگ گنبد پيش آمد. و در 12 فروردين همان سال رفراندوم جمهوري اسلامي برگزار شد كه سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران همراه با جبهه دموكراتيك ملي ايران، حزب دموكرات كردستان ايران، سازمان انقلابي زحمتكشان كردستان (كومله) و بسياري از گروههاي ديگر آن را تحريم كردند و خميني اين نيروها را دو درصديها اعلام كرد. در روز اول ماه مه 1358، به ابتكار سازمان و شركت جريانهاي ديگر چپ به جز حزب توده تظاهرات اول ماه مه در تهران برگزار شد. قطعنامه اين تظاهرات ديدگاههاي آن موقع سازمان و مجموعه چپ غير از حزب توده را منعكس مي كند. برخورد با شوراي انقلاب اسلامي و دولت بازرگان، مسأله مبارزه براي دموكراسي، برخورد با مشي گذشته سازمان مسائل متعددي بود كه در سازمان بر سر آن اختلاف نظر وجود داشت. كليه كساني كه سازمان را در آن شرايط رهبري و يا بهتر است بگويم اداره مي كردند قبلاً براي مدتي در زندان شاه بودند. بسياري در آستانه انقلاب آزاد شده بودند. جريانها و اختلافهاي داخل زندان اكنون به طور كامل در سازمان شكل مي گرفت. طرفداران نظرات رفيق مسعود احمدزاده، طرفداران نظرات رفيق بيژن جزني و كساني كه مشي مسلحانه را كاملاً رد مي كردند. در آستانه انقلاب بهمن 57 و تا چند هفته پس از آن تمام افراد در خدمت اهداف سازمان بودند بسياري از جريانهاي چپ از جنبش فدايي دنباله روي مي كردند و اين در شرايط قيام كاملا طبيعي بود. راه كارگر هنوز اعلام موجوديت نكرده بود و نيروهايي كه بعداً راه كارگر را تشكيل دادند، مي خواستند تحت شرايطي با سازمان همكاري كنند.

جريانهاي موسوم به خط 3 (مهمترين آنها سازمان پيكار)، جريان پروچيني (حزب رنجبران)، جريان پروآلباني از همكاري و نفوذ در سازمان قطع اميد كرده بودند. اما حزب توده به طور مشخص روي سازمان نظر داشت. فرخ نگهدار در يك موقعيت استثنايي و قبل از آن كه تمام نيروهاي سازمان از زندان آزاد شوند، وارد سازمان شده بود و به علت توانائيها و خصلتهاي فرصت طلبانه كه داشت، نقش مهمي در سازمان پيدا كرده بود و مي كوشيد تا دسته بندي خود را تكميل نمايد.فرخ نگهدار سعي مي كرد مخالفين خود را يكي يكي و هر يك را در يك موقعيت مناسب كنار بگذارد.

چریکهای فدایی خلق ایران

اولين جدايي، انشعاب رفيق اشرف دهقاني و فدايي شهيد رفيق محمد حرمتي بود. اشرف دهقاني طي يك مصاحبه به اخراج خود از سازمان اعتراض و دلايل مخالفت خود را با رهيري وقت سازمان اعلام داشت. آنها در خرداد 1358 تحت عنوان "چريكهاي فدايي خلق ايران" اعلام موجوديت كردند. پس از اين انشعاب سازمان منسجم تر نشد و اختلاف نظرها شدت بيشتري گرفت. فرخ نگهدار اهرمهاي تشكيلاتي هرچه بيشتري را در اختيار مي گرفت و با اتخاذ شيوه هاي ضد دموكراتيك و با يند و بست اقدام به تصفيه افراد مخالف و يا تطميع و جذب آنان مي نمود. مخالفين فرخ نگهدار نيز داراي نقطه نظر منسجمي نبوده و براي دفاع از خط انقلابي از قاطعيت لازم برخوردار نبودند.

اولین پلنوم سچفخا

در تابستان سال 1358 اولين پلنوم سازمان تشكيل و در اين پلنوم اقليت و اكثريت از نظر عملي شكل گرفتند. در جريان رويدادهاي سال 1358 و پس از اشغال سفارت آمريكا به وسيله دانشجويان خط امام، جناح فرخ نگهدار، از فرصت استفاده نموده و نظرات خود مبني بر تائيد "خط ضد امپرياليستي امام خميني" را به كرسي نشاند و بدين ترتيب جريان اقليت در درون سازمان در مخالفت با مشي سياسي فرخ نگهدار شكل گرفت و سرانجام در خرداد 1359 انشعاب اكثريت و اقليت به وقوع پيوست.

 سازمان چریکهای فدایی خلق ایران (اقلیت)

اقليت با نام "سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران" بدون پسوند اقليت شروع به فعاليت نمود. حاكميت را ارتجاعي و ضد انقلابي اعلام كرد. اما در مقابل از يك سياست و شعار ايجابي و به طور كلي از استراتژي و تاكتيك برخوردار نبود. به مبارزه عليه ارتجاع و براي دموكراسي بهاي لازم را نمي داد. اكثريت در مقابل با شتاب به سمت تائيد رژيم ارتجاعي حاكم پيش مي رفت و هم چنين درصدد وحدت با حزب توده بود. نزديكي اكثريت به حزب توده با ابتكار فرخ نگهدار صورت مي گرفت. فرخ نگهدار به سازمان قبولانده بود كه با حزب توده كه در سازمان نسبت به آن نفرت زيادي وجود داشت، رابطه برقرار شود. و اين رابطه پس از انشعاب از جانب "اكثريت" ادامه پيدا كرد.

در سال 1360 هم در اكثريت، هم در اقليت و هم در چريكها، انشعاب به وقوع پيوست.

"سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران (اكثريت - جناح چپ)

با شروع جنگ ايران و عراق در اكثريت يك انشعاب ديگر اتفاق افتاد و جرياني به نام "سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران (اكثريت - جناح چپ) از اكثريت جدا شدند و به فعاليت مستقل ادامه دادند. اين افراد خواستار وحدت با اقليت بودند و اقليت وحدت با آنان را نپذيرفت. اما اعلام كرد كه در صورت قبول برنامه اقليت (كه خود اقليت هم چنين برنامه اي را نداشت) مي توانند به سازمان اقليت بپيوندند. سرانجام اين جريان در ديماه 1360 پس از كنگره اول اقليت، به اين سازمان پيوست. افرادي از اكثريت - جناح چپ به اين ادغام تن نداده و اما بعداً به فعاليت مستقل تشكيلاتي نيز ادامه ندادند.

انشعاب در چریکهای فدایی خلق ایران

 در "چريكهاي فدايي خلق ايران" بر سر چگونگي مبارزه مسلحانه با رژيم خميني اختلاف نظرهايي كه وجود داشت شدت گرفت. فدايي شهيد رفيق محمد حرمتي پور و تعدادي ديگر منجمله فدايي شهيد رفيق رحيم صبوري معتقد بودند كه نظرات رفيق اشرف دهقاني راست روانه است و پس از چندي به علت اين كه نمي توانند به توافق دست يابند در اين جريان انشعاب مي شود.

چریکهای فدایی خلق ایران – ارتش رهاییبخش خلقهای ایران

محمد حرمتي پور و رفقاي هم نظر او فعاليت مستقلي با نام "چريكهاي فدايي خلق ايران - ارتش رهائيبخش خلقهاي ايران" را آغاز كردند. اينان معتقد به مبارزه مسلحانه در روستا و توجه به مسأله دهقاني بودند. رفيق محمد حرمتي پور همراه با تعدادي ديگر از رفقايش در جنگلهاي مازندران مستقر شدند و پس از چند عمل نظامي طي يك درگيري با مزدوران رژيم خميني به شهادت رسيدند. رفيق اشرف دهقاني و طرفداران او به همان صورت قبلي و به نام "چريكهاي فدايي خلق ايران" به فعاليت ادامه دادند. در سال 60 با وجود ضرباتي كه به هر دوي اين جريان مي خورد، اما فعاليت آنان ادامه پيدا مي كند. اين دو جريان پس از ضربه خوردن در سال 60 عمده فعاليت خود را به كردستان ايران (كه در آن شرايط مناطق آزاد شده بسيار داشت) منتقل مي كنند و به فعاليت ادامه مي دهند.

چريكهاي فدايي خلق ايران – هرمزگان

در سال 1361 شاخه هرمزگان "چريكهاي فدايي خلق ايران" از آنها جدا شده و مدتي به نام "چريكهاي فدايي خلق ايران - هرمزگان" فعاليت مي كردند و بعد كاملاً فعاليت آنان خاتمه يافت.

انشعابات دیگر چریکهای فدایی خلق ایران

از "چريكهاي فدايي خلق ايران - ارتش آزاديبخش خلقهاي ايران" هم يك گروه نسبتاً بزرگ جدا شده و به حزب كمونيست ايران پيوستند. با پيش آمدن ماجراي اشغال كويت و پس از آن، جنگ خليج فارس، هر دوي اين جريان كه از سال 1362 در خاك كردستان عراق مستقر بودند، آن جا را ترك كردند و براي مدتي فعاليت بيروني نداشتند. "چريكهاي فدايي خلق ايران" طي دو سال اخير انتشار نشريه "پيام فدايي" را از سر گرفته اند ولي "چريكهاي فدايي خلق ايران - ارتش رهائي بخش خلقهاي ايران" از آن تاريخ تاكنون در حالي كه رسماً خود را منحل نكرده اند، اما فعاليت بيروني هم نداشته اند.

بيانيه "16 آذر" جناح علي كشتگر

در سال 1360 در جريان اكثريت نيز يك انشعاب اتفاق مي افتد. در آذرماه 1360 عده اي از اكثريت به علت مخالفت با وحدت اكثريت با حزب توده از اكثريت جدا شدند. بعد از 30 خرداد 1360، جريان اكثريت به طور كامل از جمهوري اسلامي حمايت و حتي اقدامات سركوبگرانه جمهوري اسلامي عليه نيروهاي انقلابي را تائيد مي كرد. فرخ نگهدار مصمم بود كه آخرين گام را در جهت ادغام در حزب توده بردارد ولي با موانع بسيار روبرو مي شد. در اين رابطه در آذر 1360 عده اي از اكثريت جدا شدند ولي نام خود را تغيير نداده و خود را مدافعان بيانيه 16 آذر مي ناميدند. علي كشتگر شناخته شده ترين فرد از جداشدگان بود. جناح فرخ نگهدار و حزب توده به شدت به جداشدگان حمله نمودند و آنها را عمال امپرياليسم كه مي خواهند مانع شكوفايي جمهوري اسلامي شوند اعلام كردند. پس از اعلام بيانيه "16 آذر" جناح علي كشتگر فعاليت مستقل خود را آغاز كرد و پس از ضربات رژيم به حزب توده، عمده افراد اين جريان به اروپا آمدند. جناح علي كشتگر اكثريت پس از آمدن به اروپا، ابتدا پسوند (اكثريت) را از نام خود برداشتند و در ابتدا سياست راديكالي در پيش گرفتند، اما به تدريج به اين در و آن در زدند. مشخصه فكري علي كشتگر، ناپايداري نظري و نوسان فكري است. او مي تواند طي مدت زمان بسيار محدود فقط صدوهشتاد درجه چرخش فكري پيدا كند. دفاع از "استحاله" رژيم، "انتخابات آزاد" و "تحول مسالمت آميز" اصلي ترين مشخصه هاي سياسي اين جريان است. اين جريان در خرداد 1368 با "سازمان آزادي كار ايران (فدايي)" وحدت كرد و "سازمان فدايي"  را به وجود آوردند. اما اين وحدت ديري نپاييد و در اسفند 1368 دوباره انشعاب كردند. علي كشتگر و بعضي از دوستان قديمش دوباره "سازمان فدائيان خلق ايران" را اعلام كردند و در تير ماه 1371 در نشريه شماره 80 خودشان به نام "فدايي" مقاله اي تحت عنوان "توضيح در مورد نشريه فدايي و سازمان" منتشر كردند كه رسماً خود را منحل اعلام كردند.

سازمان اکثریت (جناح فرخ نگهدار)

پس از اين انشعاب جناح فرخ نگهدار خط وحدت با حزب توده را پيگيري نمود كه با ضربه به حزب توده، اين مسأله موقتاً متوقف شد و تمامي مسئولين اصلي اكثريت به اتحاد شوروي سابق رفتند. اكثريت جناح فرخ نگهدار پس از خروج از كشور و استقرار در اتحاد شوروي سابق سياست ادغام با حزب توده و پيروي از سياست خارجي اتحاد شوروي سابق را پيش گرفتند. با روي كارآمدن گورباچف و تحولات مربوط به فروپاشي ديوار برلين و ... اكثريت خط مشي اپورتونيستي خود را در شكل جديدي به نمايش گذاشت. تا قبل از اين تحولات و به خصوص قبل از قبول قطعنامه 598 از جانب رژيم خميني، اكثريت و حزب توده شعار سرنگوني رژيم خميني را مي دادند، اما پس از آن اكثريت جناح فرخ نگهدار به سمت مخالفت با سرنگوني رژيم سمت گيري نمود. در جريان كنگره اول فرخ نگهدار خود را ظاهراً كنار كشيد، اما همان خط مشي گذشته در شكل جديدي توسط گردانندگان اكثريت پيش گرفته شد.

انشعابات در جناح (اقلیت)

 در سال 1360 تضادهاي دروني اقليت شدت گرفت. اين جريان قبل از 30 خرداد 1360 مواضع سياسي نسبتاً درستي داشت و در رابطه با مسائل داخلي سازمان هم اعلام نموده بود كه براي دست يابي به برنامه، يك سلسله مباحث در دستور كار سازمان قرار دارد. با شدت گرفتن تضادها و جريان 30 خرداد 1360 و پس از ايجاد شوراي ملي مقاومت، تضادهاي درون اين جريان شدت گرفت و نظرات مختلف در اين رابطه به وجود آمد. عده اي كه در ابتدا موافق عمليات مسلحانه بودند، دست بالا را داشتند . در مجموع در تابستان و پاييز سال 1360، چهارده عمليات به جز عمليات نظامي شاخه كردستان به وسيله سازمان انجام شد. در كميته مركزي و هيأت سياسي سازمان مشي انقلابي دست بالا را داشت. اما اين مواضع پايدار و استوار نبود. مخالفين مشي غالب سازمان دو دسته بودند. عده اي از موضع به اصطلاح “چپ” و گروهي از موضع "راست". جناح اخير مسأله شكست" انقلاب و "عقب نشيني" را مطرح مي كردند. اما مواضع خصومت آميز در مقابل شوراي ملي مقاومت نداشتند. اين جناح در آستانه تشكيل اولين كنگره سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران استعفا دادند. وقتي كنگره اول در آذرماه 1360 برگزار شد، از اين رفقا نيز دعوت شد كه در كنگره شركت كنند. افراد اين جناح در كنگره شركت كردند و براي پروسه كار كنگره، يك طرح ارائه دادند كه با راي گيري از شركت كنندگان مورد قبول واقع نشد و بنابراين كنگره را ترك كردند و از اين زمان به نام مستعفيون ناميده مي شدند.

جریان مستعفیون

افراد اين جريان در اواخر سال 1361 از ايران خارج شدند و در مرداد 62 يك نشريه تئوريك به نام "كار تئوريك" را منتشر كردند. در شهريور 64 با اعلام برنامه سازماني تحت عنوان "سازمان آزادي كار (فدايي)" را اعلام كردند. در خرداد 68 با جريان علي كشتگر كه قبلاً در مورد آنان نوشته شد وحدت نموده و خود را "سازمان فدايي" ناميدند. پس از مدتي در اسفند 68 دوباره در اين جريان انشعاب به وجود آمد. علي كشتگر با نام قبلي اعلام موجوديت كرد و همان طور كه قبلاً گفته شد پس از مدتي اعلام انحلال نمود.

گرايشات ديگر درون "سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران" (اقليت)

 گرايشات ديگر درون "سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران" (منظور اقليت است) به جز مستعفيون، در مجموع 5 گرايش بودند. يكي از اين 5 گرايش از طرف "الف - رحيم" نمايندگي تئوريك و ايدئولوژيك مي شد كه اندكي كمتر از يك سوم شركت كنندگان در كنگره طرفدار آن بودند و خود را "سوسياليسم انقلابي" مي ناميدند. چهار گرايش ديگر به يك سازش تن داده و در مجموع مصوبات كنگره كه بايد با دو سوم آراء تصويب مي شد، محصول سازش اين 4 جريان بود. پس از كنگره تا اسفند 1360 ضربات متعددي به اقليت وارد شد و در اين فضا در تيرماه 1361 جريان به اصطلاح "چپ" تحت نام "سوسياليسم انقلابي" از اقليت جدا شدند. اين جريان پس از آن كه از ايران خارج شدند، فعاليت مستقلي خارج از چارچوب و نام جريان فدايي آغاز كردند. جدايي جريان "سوسياليسم انقلابي" سازمان اقليت را منسجم تر ننمود. اكبر كاميابي (توكل) به شيوه هاي ضد دموكراتيك خود ادامه مي داد و درصدد قبضه كامل اقليت بود. وي به توطئه چيني عليه خط اصولي درون اقليت كه مدافع مبارزه مسلحانه و پيوستن به شوراي ملي مقاومت بود پرداخت و سرانجام در خرداد 1362 جريان اصولي را طي يك شبه كودتا تصفيه كرد

سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران - پيرو برنامه (هويت)

در تيرماه 1362، من برنامه (هويت) سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران را اعلام و پس از مدتي تحت نام سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران - پيرو برنامه (هويت) به شوراي ملي مقاومت پيوستيم. در بهمن 1368 پسوند پيرو برنامه (هويت) را از نام خود حذف و با نام "سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران" به فعاليت ادامه داديم. در بهار سال 1370، پس از پايان جنگ خليج فارس و در جريان حوادث شمال عراق رفقاي كرد ما از سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران جدا شده و جرياني به نام "اتحاد انقلابيون خلق كردستان" كه معتقد به وحدت تمام قسمتهاي كردستان و ايجاد كشور مستقل كردستان بود را تشكيل دادند. پس از سال 1362، آنچه كه از سازمان اقليت كه خود را "سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران" مي ناميد باقي مانده بود تحت سلطه كامل اكبر كاميابي و حسين زهري قرار داشت. اكبر كاميابي فكر مي كرد با تصفيه جريان اصولي ما كه او آن را "مشاطه گران بورژوازي" مي ناميد، جريان اقليت منسجم تر مي شود. در سال 1363، فدايي شهيد محمود محمودي (بابك) كه در تهران فعاليت مي كرد چند شماره نشريه كار تحت عنوان "سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران - كميته محلات" چاپ كرد. اين در حالي بود كه رفيق محمود محمودي و افرادي كه با او بودند، اعلام جدايي كامل از اقليت نكرده بودند. پس از مدتي كوتاه، محمود محمودي دستگير و سپس اعدام شد و فعاليت كساني كه با او بودند ادامه نيافت. در بهمن 1364، فاجعه بارترين رويداد در سازمان اقليت اتفاق افتاد. جناح اكبر كاميابي - حسين زهري كه هيچگونه نارضايتي و اعتراضي را تحمل نمي كردند، مخالفين خود را در روستاي گاپيلون (كردستان عراق) به گلوله بستند. جمعاً 5 نفر از طرفين در اين ماجراجويي اكبر كاميابي (توكل) قرباني شدند. مخالفين بلافاصله سازمان جديدي اعلام كردند و نام خود را "سازمان چريكهاي فدايي خلق" گذاشتند ولي به نام "شوراي عالي" معروف شدند. چون اعلاميه هاي مهم خود را به نام "شوراي عالي سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران" منتشر مي كردند.

سازمان "اتحاد فدائيان خلق ايران"

 در جريان جنگ خليج فارس افراد اين جريان از كردستان عراق به اروپا آمده و پس از چندي با "سازمان فدايي - ايران" وحدت كرده و نام خود را "اتحاد فدائيان خلق ايران" گذاشته و "اتحاد كار" يك نشريه ماهانه است كه ارگان مركزي اين جريان است.

"سازمان فدائيان (اقليت)"

پس از "فاجعه گاپيلون" و جدايي شورايعالي مدتي طول نكشيد كه بين سه نفري كه از مدتي قبل بر جريان اقليت حاكم بودند، اختلاف شديد به وجود آمد و در نتيجه اين جريان به صورت كامل متلاشي و به سه قسمت تقسيم شد. اين انشعاب در اسفند 65 ،اتفاق افتاد. اما در بهار 1366 اعلام شد. اكبر كاميابي از كردستان عراق به خارج از كشور آمد و پس از مدتي به نام "سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران (اقليت)" اعلام موجوديت نمود و نشريه كار را به عنوان ارگان جريان خود انتشار داد. جريان اكبر كاميابي (توكل) پس از مدتي با توجه به اين كه كاملاً ايزوله شده بود، بعضي رفتار سكتاريستي خود را ظاهراً كنار گذاشت. اين جريان در دي ماه 1375، كلمات "چريكها"، "خلق" و "ايران" را از نام خود حذف نمود و با نام "سازمان فدائيان (اقليت)" كار خود را ادامه داد. اكبر كاميابي (توكل) همچنين اعلام نموده كه از استفاده از آرم سازمان منصرف شده و به دنبال آن است كه براي سازمانش آرم جديدي انتخاب كند.

"سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران" حسين زهري

حسين زهري كه در واقع چهره مافيايي اين باند بود، با سوء استفاده از نام "سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران" از اسفند 65 تاكنون با دست باز به حركات توطئه گرانه خود ادامه مي دهد. وي مجله "جهان" را هراز چندگاهي انتشار داد و مدتي فعاليت محسوسي نداشت. وي يك صرافي در پاريس به نام "صرافي صديقي" و چند شركت تجارتي ايجاد كرده است. حسين زهري، با بعضي سرويسهاي اطلاعاتي در خاورميانه و اروپا همكاري نزديك داشته است.

جرياني به نام "هسته اقليت"

مستوره احمد زاده پس از جدايي از اكبر كاميابي و حسين زهري به ايجاد جرياني به نام "هسته اقليت" و انتشار نشريه اي به نام "سوسياليسم" مبادرت ورزيد.

امکانات رادیویی

استفاده از راديو در بين جريانهايي كه تحت يكي از عنوانهاي "فدايي" فعاليت داشته اند، چهار جريان راديو داشته اند. اكثريت با همكاري حزب توده در افغانستان راديويي به نام "زحمتكشان" داشتند كه مدتي قبل از سرنگوني دولت نجيب الله تعطيل شد. جريان اقليت از سال 1363، راديويي به نام "صداي فدايي" ايجاد كرد. پس از ماجراي گاپيلون شورايعالي نيز يك راديو به نام "صداي فدايي" ايجاد كرد. و "چريكهاي فدايي خلق ايران" هم راديويي به نام "صداي چريكهاي فدايي خلق" داشتند كه اين راديوها تماماً در كردستان عراق بود كه با جريانات مربوط به جنگ خليج فارس تعطيل شد.

آخرين وضعيت

آخرين وضعيت جريانهايي كه تحت يكي از عنوانهاي "فدايي" فعاليت مي كنند. كساني كه به نظرات فدايي شهيد رفيق مسعود احمدزاده اعتقاد دارند. اينان به فعاليتشان در كردستان عراق پس از جنگ خليج فارس پايان دادند و مدتي فعاليت بيروني نداشتند، حدود 2 سال است كه نشريه "پيام فدايي" را منتشر مي كنند. جريان اكثريت كه تحت عنوان "سازمان فدائيان خلق ايران - اكثريت" فعاليت مي كند. نشريه كار ارگان مركزي اين جريان است كه هر ماه دو شماره به طور مرتب انتشار مي يابد. "سازمان اتحاد فدائيان خلق ايران" كه نشريه "اتحاد كار" ارگان مركزي آن است و هر ماه به طور مرتب انتشار مي يابد. باند مافيايي و تبهكار حسين زهري (بهرام) كه تحت عنوان "سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران" اعلاميه صادر مي كند. اين جريان مافيايي چند سالي پس از جنگ خليج فارس فعاليت نداشت. به دنبال اختلاس در بانگ سپه - شعبه پاريس فعال شده و با دادن پول به بعضي رسانه ها، خود را مطرح مي كند. نشريه "كار" نيز از طرف اين جريان هراز چندگاهي منتشر مي شود. جريان اكبر كاميابي (توكل) كه با نام "سازمان فدائيان - اقليت" ناميده مي شود و نشريه "كار" را انتشار مي دهد. سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران، كه نبرد خلق ارگان آن است و ماهانه به طور مرتب منتشر مي شود. به جز جريانهاي بالا، بعضي از افراد كه به طور انفرادي از يكي از گروهبنديهاي جريان فدايي جدا شده بودند، در مواردي و براي مدتي با استفاده از واژه فدايي بعضي فعاليتهايي داشته اند. غالباً اين فعاليتها موقتي بوده و پس از مدتي تعطيل شده است. تازه ترين اعلام موجوديت مربوط به "اتحاد فدائيان كمونيست" است كه توسط چند نفر از افرادي كه در گذشته در يكي از گروهبنديهاي فدايي فعال بوده اند، در اروپا ايجاد شده است

منبع: کتاب تداوم از «مهدی سامع»

حزب چپ ایران (فداییان خلق)

«در کنگره‌ای که در شهر کلن (آلمان) برگزار شد و پس از سه روز در روز یکشنبه ۱۲ فروردین (یکم آوریل) به کار خود پایان داد، دو “سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)” و “اتحاد فدائیان خلق ایران- طرفدار وحدت” و جمعی از کنشگران چپ متحد شدند. حزب واحد را “حزب چپ ایران (فداییان خلق)” نام نهاده‌اند.» در کنگره وحدت در کلن همچنین منشوری به مثابه کارپایه حزب جدید به تصویب رسیده است. حزب جدید مخالف نظام جمهوری اسلامی است و خواهان عبور از آن است. آن گونه که از بحث‌های کنگره، که به صورت زنده از اینترنت پخش شد، برمی‌آید، این جریان به صورت مستقیم از براندازی صحبت نمی‌کند و از در تقابل با خط مشی اصلاح‌طلبی در نیامده است. حزب چپ بر عدالت اجتماعی تأکید می‌کند. تأکید بر سوسیالیسم در بحث‌های کنگره کمرنگ بوده است. کنگره وحدت، در پایان کار خود این افراد را برای عضویت در شورای مرکزی حزب جدید برگزید: مریم پورتنگستانی، مهدی پرویز، نادر عصاره، محمد اعظمی، علی پورنقوی، منوچهر گلشن، بهروز خلیق، مسعود فتحی، صادق کار، فرزانه عظیمی، پرویز نویدی، فرید اشکان، وهاب انصاری، رضا درخشان، حسن زهتاب، مهدی فتاپور، یدی بلدی، توران همتی، سیامک سلطانی، راحله طارانی، مرضیه دانش، پروین همتی، مهدی ابراهیم زاده، منوچهر مقصودنیا و حجت نارنجی.

منابع

منبع: رادیو زمانه 12 فروردین 1397