تروریسم جمهوری اسلامی ایران

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۵:۵۵ توسط Ehsan (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «تروریسم در جمهوری اسلامی ایران در طی ۴ دهه که از روی کار آمدن جمهوری اسلامی د...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

تروریسم در جمهوری اسلامی ایران

در طی ۴ دهه که از روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران می‌گذرد همواره بحث تروریسم و نقش این نظام در آن موضوع روی میز کشورها و سازمانهای بین المللی بوده است. تروریسم به قتل سیاسی گفته می‌شود. ويژگي قتل سياسي اين است كه شخص قاتل با قرباني مسئله شخصي ندارد بلكه قاتل اجرا كننده خطي است كه از طرف تصميم گيرندگان سياسي به او داده شده است. از سوي ديگر چون قتل سياسي است از بالاترين نقطه هرم حاكميت در مورد آن تصميم گرفته شده بنابراين تمامي امكانات سياسي, ديپلماتيك, اقتصادي و امنيتي در اختيار تيم ترور قرار ميگيرد تا بتواند با انواع ممكن پوششها دست به ترور بزند ورد خود را نيز پاك كند. نظام جمهوری اسلامی جدای از آنچه در واقع امر گذشته است در موضع‌گیریهای رسمی و علنی صراحتا از این امر حمایت نکرده است اما در موقعیتهای مختلف و با زبانهای دیپلماتیک یا دوپهلو ابایی از حمایت از آن نداشته است. آنچه که بیشتر جهان را در این رابطه به بررسی و موضع‌گیری واداشته است ترکیب تروریسم با قدرت موشکی و حضور گسترش یابنده نظامی این نظام در کشورهای دیگر بخصوص در عراق و سوریه و یمن و لبنان و فلسطین است. بعلاوه آمریکا و دولتهای اروپایی که معاهده عدم اقدام تروریستی با جمهوری اسلامی بسته بودند نیز از توجه مجدد جمهوری اسلامی به ترورهای خارج کشوری در خاک کشورهای اروپایی نگران شده و علاوه بر موضع‌گیریهای سیاسی و برخوردهای دیپلماتیک اقدام عملی انجام داده اند که مهمترین آن دستگیری اسدالله اسدی در آلمان می‌باشد که از دیپلماتهای جمهوری اسلامی در اتریش بوده و به جرم اقدام برای بمب‌گذاری در یک گردهمایی سالیانه جنبش اپوزیسیون ایران در پاریس (شورای ملی مقاومت ایران) در آلمان دستگیر شده است.

تروریسم دولت جمهوری اسلامی

در کتاب سفید بخش ایران و تروریسم منتشر شده از طرف دفتر مبارزه با تروریسم وزارت خارجه آمریکا می‌خوانیم: در رژیمهای تروریست «ترور» ابزاری است محوری، مشروع و غیرقابل جانشین برای پیشبرد خطوط سیاسی. «بعد از 1979 تروريسم همواره بخش لاینفکی از سياست ايران بوده است. گرچه در درون رژیم جناحبندیهای رقیبی وجود دارد، ولی آنها در یک چیز متفق‌القول میباشند: ترور، گروگانگيري و سوءقصد با مواد منفجره ابزار مشروعی برای دستیابی به اهداف سياست خارجي و داخلي بشمار ميروند». در بخش دیگری از این کتاب با اشاره به دوران رفسنجانی آمده است «هیج نشانهيی دال بر این وجود ندارد که خصومت سیاسی بین رهبران جناح تندرو مذهبی و رهبر فراکسیون تکنوکراتها (رفسنجانی) به کشاکش و اختلاف بین این دو جناح در رابطه با موضوع حمایت ایران از تروریسم راه برده باشد». ویا «حتي ”باز شدن دروازه هاي“ ايران بعد از مرگ خميني و در دوران نخستوزیری [رياست جمهوري] رفسنجاني به روی كشورهاي صنعتي غربی مانع از اين نشد كه رژيم ایران به تعقيب مخالفين در خاک كشورهاي شريك تجاري خود ادامه ندهد» «این رویکرد نامتعین که با تلقی ما همخوانی ندارد از آنجا ناشي میگردد كه ايران مبارزه بامخالفين خود را در ورای مرزها به عنوان يك موضوع داخلي تلقی نموده و [استدلال مینماید که] اجراء چنین عملیاتی با منافع دولتی که در قلمرو خاکش این اقدامات بوقوع پیوسته است، برخورد نمیکند. به همين دليل ايران هرگونه دخالت كشورهاي خارجي را در اين موضوع ممنوع ميسازد»[۱] همچنین در ارزیابی اداره امنیت و اطلاعات آلمان آمده است: «بخش حراست و امنییت كشور» در ادارۀ امنیت و اطلاعات آلمان (BND)  معتقد است که:«مشکلات موجود در راستای مبارزه با اين پدیده (تروریسم جمهوری اسلامی در آلمان) ناشي از آن است كه درموارد مربوط به عملیات تروریسم دولتی ما با تبهکاری ظریف سازمانیافته با پیچیدگی بالا روبرو هستیم»[۲] و اضافه ميكند:«در پشت تمام اين گونه عمليات يك كشورمستقل با تمام ظرفییت لجیستیکی خود قراردارد». و اضافه می‌کند: هيچكدام از کارگزاران رژيم ايران انجام يك ترور سياسي در خاک اروپا را تجاوز به آن کشورها ارزیابی نمینماید. «پیگرد دگراندیشان در خارج از مرزها به عنوان امری داخلی تلقی میگردد که با سیاست داخلی در ارتباط است».[۳]در همین رابطه ناظران معتقدند تروریسم دولتي ايران پس از گذشتن از هرج و مرجها و آشفتگیهای اولیه، در طول زمان ساختاری دقیق بخود گرفت که بر اساس صلاحیت و توانمندیهای مختلف سازماندهی شده است. «اداره حراست از قانون اساسي آلمان» در گزارشی اطلاعات و داده‌های خود را اینگونه در اختیار اداره‌ها و مراجع آلمانی قرار داد: «بعد از انقلاب سال 1979 در ايران دستگاههاي مختلف جاسوسی و ارگانهای كنترل و تعقیب متعددی تأسیس شد. سه تشكيلات رسمی زير از مهمترين آنها بشمار میآیند:

وزارت اطلاعات وامنيت (MOIS)

سپاه قدس (دستگاه جاسوسی برون‌مرزی وابسته به سپاه پاسداران)

اداره اطلاعات نظامي (J2) »[۴]

 تروریسم در جمهوری اسلامی بنا بر گفته ناظران به ماهیت و اهداف برپایی این نظام برمی‌گردد. آنها استناد می‌کنند:

در مقدمهٌ قانون اساسی تحت عنوان ارتش مکتبی می‌خوانیم: «ارتش جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب... نه تنها حفظ و حراست از مرزها بلکه بار رسالت مکتبی یعنی جهاد در راه خدا و مبارزه در راه گسترش حاکمیت قانون خدا در جهان را نیز عهده‌دار خواهند بود.

 در کتاب «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران» که توسط یکی از دست‌اندرکاران باسابقهٌ سیاست خارجی جمهوری اسلامی نوشته شده، می‌خوانیم: «مسلمین یک مجموعه هستند که باید زیر چتر یک حکومت زندگی کنند و تمامی سرزمین آنها به‌وسیلهٌ حکومتی واحد اداره شود و دارای یک سیاست خارجی باشند تا دفاع از کیان اسلام و حفظ منافع مسلمین تحقق پیدا کند»[۵]

باورهای مبتنی بر تروریسم در جمهوری اسلامی

بنا به گفته مخالفان جمهوری اسلامی،  جمهوری اسلامی بیش از 200 عمل تروریستی علیه مخالفان در خارج ایران انجام داده است و این جدای از عملیات تروریستی جمهوری اسلامی علیه اتباع و اماکن خارجی است. در بررسی نظرگاههای جمهوری اسلامی مشخص می‌شود که نظریه ولایت فقیه که سنگ بنای جمهوری اسلامی است مرزهای جغرافیایی را به رسمیت نمی‌شناسد و به‌دنبال ایجاد حکومت جهانی اسلامی براساس ولایت مطلقهٌ فقیه است.

خمینی در 14 فوريه 1989 با يك فتواي چند خطي رسما فتواي قتل يك نويسنده انگليسي به اسم سلمان رشدي را صادر نمود.

خامنه‌ای از اواخر سال71 از طریق محمدعلی تسخیری رئیس روابط بین‌الملل دفترش اقدام به راه‌اندازی اردوگاههای آموزشی برای مسلمانان سایر کشورها نمود. با تشکیل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی این اردوگاهها زیر نظر آن سازمان به کار خود ادامه داد.

رفسنجانی بررسیها نشان می‌دهد ترورهاي سياسي در زمان رياست جمهوري رفسنجاني در مقايسه با ترورهاي نامنظم زمان خميني به دو برابر افزايش پيدا كرد. افزایش قابل توجه ترور در زمان رفسنجانی حاکی از نظرگاه رفسنجانی است که در هفتمین سالروز اشغال سفارت آمریکا در تهران گفت: «در لبنان ضربه‌یی که آمریکا خورد و خفتی که آمریکاییها تحمل کردند عمیقاً به‌حساب ما می‌گذارند و به حساب ما هم هست» (رادیو ایران ، 13آبان1365).رفسنجاني رسما در رسمي ترين تريبون جمهوری اسلامی (نماز جمعه تهران) از فلسطينيان دعوت كرد كه بجاي هر فلسطيني كه كشته ميشود آنها بايد پنج فرانسوي يا آمريكايي بكشند. (روزنامه اطلاعات 16 مي 1989).

میرحسین موسوی نخست‌وزیر دوران جنگ با عراق از این‌که در جریان عملیات تروریستی رژیم در خارج از ایران، نبود، زبان به شکوه می‌گشاید. وی در استعفانامه‌اش به خمینی در 14شهریور67 نوشت:«عملیات برون مرزی که بدون اطلاع و دستور دولت صورت می‌گیرد...بعد از آن‌که هواپیمایی ربوده می‌شود، از آن با خبر می‌شویم. وقتی مسلسلی در یکی از خیابانهای لبنان گشوده می‌شود و صدای آن در همه جا می‌پیچد، متوجه قضیه می‌شویم. پس از کشف مواد منفجره از حجاج ما در چمدانهایشان از این امر آگاه می‌شویم».

خاتمی که در دوره خودش به گفتگوی تمدنها و «تنش‌زدایی» معروف شده است در مورد سلمان رشدی چنین می‌گوید: "سلمان رشدی نویسندهٌ کتاب آیات شیطانی باید بر اساس حکم شرعی حضرت امام خمینی اعدام شود و هیچ راهی برای گریز وی از اجرای این حکم نیست. شرق و غرب جنایتکار به‌ویژه حاکمان انگلیس با توجه به انتشار کتاب کفرآمیز آیات شیطانی به جهانیان ثابت کردند که تنها با جمهوری اسلامی و امام دشمن نیستند بلکه با دین مبین اسلام و بیش از یک میلیارد مسلمان در سطح جهان نیز دشمن می‌باشند. سکوت حاکمان کشورهای عربی در مقابل انتشار کتاب آیات شیطانی این مسأله را ثابت کرد که آنان فقط در شعار مدافع اسلام و قرآن هستند (کیهان، 16اسفند1367). همچنین بر اساس (لیبراسیون - 4مرداد64) خاتمی در مقام وزیر تبلیغات خمینی «ریاست بریگاد مستقل ترور» را برعهده داشت.

خلخالي قاضي شرع منصوب خميني در مصاحبه با روزنامه كيهان 14 مي  1979 چنين گفت: «كساني كه بعد از انقلاب اسلامي كشور را ترك نموده اند جنايتكاران واقعي محسوب ميشوند و سزاي آنها مرگ است».

علي فلاحيان وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی 30 اوت 1 در مصاحبه با بي بي سي:«...... گروهكها ...مجبور شده اند مثل  يك دزد از كشور فرار كنند. ما كوچكترين خللي در مبارزه با آنها بخود راه نميدهيم. ما قدرت آن را داريم كه آنها را تعقيب و فعاليتهايشان را بطور مداوم درخارج از كشور تحت نظارت و مراقبت داشته باشيم..... از  موفقيتهاي ديگر ما وارد آوردن ضربات كاري به گروهكهاي خرابكار درخارج از كشور ونقاط مرزي ميباشد...»

محسن رفیقدوست وزیر وقت سپاه پاسداران نیز در تیرماه سال70 اعلام کرد «در پیروزی انقلاب در لبنان و در خیلی از جاهای دنیا، آمریکا ضرب شست ما را بر پیکر منحوس خودش احساس می‌کند و می‌داند آن مواد منفجره‌یی که با آن ایدئولوژی ترکیب شد و در مقر تفنگدارهای دریایی چهارصد افسر و درجه‌دار و سرباز را یک‌مرتبه به جهنم فرستاد، هم تی ان تی آن مال ایران بود و هم ایدئولوژیش از ایران رفته بود. این برای آمریکا بسیار محسوس است، فلذاست که در خلیج‌فارس درمانده شده»(رسالت - 29تیر70).

محسن رضایی فرمانده سابق سپاه نیز گفت: «...روزی جرقه‌های خشم و نفرت (مسلمانان) در دل واشینگتن زبانه می‌کشد و مسئولیت عواقب آن نیز بر عهدهٌ آمریکا است... روزی خواهد رسید که در هیچ جای این دنیا یهودیان نیز مانند سلمان رشدی نتوانند خانه‌یی برای سکونت پیدا کنند» (کیهان، 29مهر1370).

اهداف کاربردی تروریسم در جمهوری اسلامی

بطور کلی سه هدف در این رابطه برآورد می‌شود

تروریسم وسیله‌یی برای سرکوب

تروریسم وسیله‌یی برای گسترش

تروریسم وسیله‌یی برای شانتاژ

تروریسم وسیله‌یی برای سرکوب

جمهوری اسلامی از همان سالهای اولیه از ترور به‌عنوان یک اهرم جدی برای سرکوب مخالفانش چه در داخل کشور و چه در خارج کشور استفاده کرد. ترور زندانیان آزاد شده از زندان با اشکال مختلفی از جمله تصادفهای ساختگی ، حمله به زندانیان سیاسی توسط باندهای زندانیان خطرناک و به قتل رساندن آنها از جمله زندانی سیاسی علیرضا شیرمحمدعلی که در زندان فشافویه در سال 1398 توسط دو زندانی خطرناک و با ضربه‌های چاقو به قتل رسید ، از بین بردن زندانیان سیاسی و امنیتی تحت عنوان خودکشی که نمونه‌های زیادی از آنها در میان دستگیر‌شدگان قیام دی ماه 1396 اتفاق افتاد از جمله سینا قنبری ، وحید حیدری و همچنین کاووس سید امامی استاد جامعه‌شناسی و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق در زندان اوین ، زهرا بنی‌یعقوب ، ابراهیم لطف‌الهی ، ولی‌الله فیض مهدوی عضو سازمان مجاهدین خلق ایران و حتی خود سعید امامی شکنجه‌گر و طراح قتلهای زنجیره‌ای و بسیاری از ترورهای وزارت اطلاعات را می‌توان از همین سری برشمرد.[۶]اما تروریسم بعنوان وسیله‌یی برای سرکوب، اکثر قربانیانش را در خارج از کشور گرفته است. طرحهای مختلف برای ترور مخالفان سیاسی و در رأس آنها مسعود رجوی و اعضای سازمان مجاهدین ، که از ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی تا این تاریخ ادامه دارد جزیی از بکارگیری این شیوه است.

تروریسم وسیله‌یی برای شانتاژ

علاوه بر این رژیم خمینی با به‌کارگیری تروریسم علیه اهداف خارجی، تلاش می‌کرد تا به شانتاژ دولتهای خارجی و کسب امتیاز از آنها بپردازد. به گروگان گرفتن اتباع خارجی به‌مدت یک دهه در لبنان یک نمونهٌ روشن از این سیاست تروریستی بود. جمهوری اسلامی در سال61 تیپ « محمد رسول‌الله» متعلق به سپاه پاسداران را به لبنان اعزام کرد. و بعداز پایان مأموریت این تیپ یک سپاه ویژه به‌نام سپاه لبنان شامل 2000پاسدار تشکیل داد و در لبنان مستقر کرد. این سپاه که مرکز فرماندهی آن در دمشق است، بعداز تشکیل نیروی قدس در سال69 تحت فرماندهی آن درآمد.

این شیوه از تروریسم جمهوری اسلامی همچنین بوسیله وزارت اطلاعات پیش می‌رود. مذاکره و چانه‌زنی حول گروگانهای خارجی در لبنان یکی از کارهای وزارت اطلاعات بود. یکی از مسئولان این مذاکرات سعید امامی است.

1- در بهمن66 سعید امامی با رونالد دوما وزیر خارجهٌ سابق فرانسه که آن‌موقع مشاور رئیس جمهور بود در ژنو ملاقات می‌کند. شاهد C تصریح می‌کند در فوریه88 (بهمن66) به اتفاق سعید امامی با دوما در ژنو ملاقات کردیم موضوع مذاکرات آزادی گروگانهای فرانسوی در لبنان بود…

2- مذاکرات سعید امامی با مقامات آلمانی در مورد گروگانهای این کشور در لبنان در مرداد ماه67 .

شاهدC می‌گوید به‌همراه امامی به آلمان مسافرت کرده و با سیاستمداران (حزب سوسیال دموکرات) به نامهای ویگل و اپلر ملاقات کرده است. 

تصمیم به تقویت گروههای بنیادگرا در کشورهای مختلف نیز جزیی از همین سیاست است که در شورای عالی امنیت گرفته می‌شود. به‌عنوان مثال به نمونهٌ زیر اشاره می‌شود:

در فروردین74 در مرکز پژوهشهای علمی وزارتخارجه جلسه‌یی به‌ریاست صریح‌القلم رئیس مرکز پژوهشهای علمی وزارت خارجه و مشاور سیاسی شورای عالی امنیت ملی تشکیل شد. موضوع این جلسه مقابله با فشارهای بین‌المللی روی رژیم با استفاده از جنبشهای اسلامی (بنیادگرا) بود. در این جلسه لغو قرارداد کوناکو توسط آمریکا، لغو قرارداد نفتی رژیم با آذربایجان به‌خاطر فشار آمریکا به کشور آذربایجان، مسألهٌ دامن‌زدن به اختلاف ایران و امارات بر روی سه جزیره، مسألهٌ نیروگاههای اتمی و قرارداد با روسیه بحث شد و به‌عنوان انتقاد و اشکال مطرح گردید که اگر در گذشته حمایت کافی از جنبش اسلامی در آذربایجان به‌عمل آورده بودیم می‌توانستیم با استفاده از این جنبشها مانع قرارداد آمریکا با آذربایجان بشویم و به‌دنبال آن طرح کمک به جنبش آذربایجان را نتیجه گرفتند. در این اجلاس رابطه جمهوری اسلامی با شیعیان بحرین به‌عنوان یک نقطهٌ مثبت مورد بررسی قرار گرفت که گفتند با این جنبش می‌توان آنها (کشورهای خلیج فارس) را وادار کنند امتیازات مورد درخواست نظام را به آنها بدهد. در مورد چندین گروه اسلامی حامی نظام در بقیهٌ کشورها نیز در این جلسه بحث شد و نتایج آن به شورای عالی امنیت ملی ارائه شد. شورای عالی امنیت به‌دنبال این گزارش به وزارت اطلاعات و نیروی قدس مأموریت داد که جریانات بنیادگرا را تقویت کند که به‌دنبال آن در ماههای خرداد، تیر، مرداد و شهریور74 چند دورهٌ فشرده آموزشی برای نیروهای بنیادگرا از چند کشور عربی و اسلامی گذاشت.

تروریسم وسیله‌یی برای گسترش

خمینی بعنوان بنیانگذار جمهوری اسلامی در پیام خود به مناسبت مراسم حج در 10مرداد66 گفت: «با صدور انقلابمان به سیطره و ظلم جهانخوران خاتمه می‌دهیم».[۷] خمینی یک‌سال بعد در 29تیر سال67 دو روز پس از پذیرش قطعنامه 598 (آتش بس در جنگ ایران و عراق) و در سالگرد حادثه مکه گفت: «جنگ ما، جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمی‌شناسد... ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بین‌المللی اسلامیمان بارها اعلام نموده‌ایم که در صدد گسترش اسلام در جهان و کم کردن سلطهٌ جهانخواران بوده و هستیم. حال اگر نوکران آمریکا نام این سیاست را توسعه‌طلبی و تفکر تشکیل امپراتوری بزرگ می‌گذارند ، از آن باکی نداریم و استقبال می‌کنیم...»

«دکتر کلیم صدیقی، مدیر مؤسسهٌ اسلامی لندن، گفت جهان‌بینی خاص امام خمینی که تعداد بسیاری مسلمانان به‌ویژه جوانان را در خارج از ایران شدیداً تحت تأثیر خود قرار داده همان تأکید مکرر امام به این است که «مهم نیست که ایران نابود شود، مهم این است که اسلام پیروز شود».[۸]

خمینی معتقد بوده است که این نظریه فعلا امکان عملی شدن ندارد و برای هدف مرحله‌یی جمهوری اسلامی ایجاد یک «اتحاد جماهیر کشورهای اسلامی» را مد نظر قرار داد که ایران، ام‌القرا و کانون اصلی آن باشد. در همین راستا خمینی در پیامش به حجاج تأکید کرد «اقتدار و اعتبار جمهوری اسلامی ایران متعلق به همهٌ ملتهای اسلامی است و دفاع از ملت قهرمان و دلاور ایران در حقیقت دفاع از همهٌ ملتهای تحت ستم است.... به‌یاری خداوند از قطرات پراکندهٌ پیروان اسلام ... و امکانات کشورهای اسلامی باید استفاده کرد...» (پیام خمینی به‌مناسبت حج در 10مرداد66).

خمینی در عمل هم برای این کار عراق را بعنوان اولین کشور برای همین اقدام انتخاب کرد. او شعار «فتح قدس از طریق کربلا» را برای این هدفش برگزید. منتظری جانشین وقت خمینی در24فروردین59 در ملاقات با خمینی از وی درخواست کرد که رهبری انقلاب عراق را به‌عهده بگیرد. وی در این ملاقات به خمینی گفت: « این روزها برادران عراقی ما مرتباً مراجعه می‌کنند و می‌گویند همان‌طور که حضرت امام خمینی انقلاب ایران را رهبری کردند تا به ثمر رسید، انتظار داریم که انقلاب عراق را هم رهبری کنند». خمینی دعایی(آخوند) را که در تمام طول اقامتش در نجف با او همراه بود، به سفارت بغداد منصوب کرد و وظیفهٌ اصلی او را صدور انقلاب به این کشور قرار داد. موضع‌گیریهای بعدی او در باره عراق و دخالتهای گسترده جمهوری اسلامی در عراق در سالهای 58 و 59 زمینه جنگ را فراهم کرد

قانون اساسی نظام که مرجع قانونی عملکرد این نظام است بر استفاده از تروریسم منعی نداشته و بلکه تصریح دارد و به موارد ذکر شده استناد می‌کنند. «در کتاب اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی هدف شماره یک سیاست خارجی «تلاش در جهت برقراری حکومت جهان اسلام» ذکر شده و در توضیح این هدف آمده است: «از نظر مکتب اسلام دنیا به‌طور کلی به دو منطقه تقسیم می‌شود، یکی دارالسلام که در آن احکام الهی اسلام اعمال می‌شود و حاکمیت با مکتب اسلام است و دیگر دارالکفر که در آن سرزمین نظام حاکم در چارچوب احکام اسلام عمل نمی‌کند. بر این اساس تنها مرزی که اسلام می‌شناسد مرز عقیدتی است و سایر مرزها (از جمله مرز جغرافیایی) مطرود و محکوم است». در همین کتاب در رابطه با وظیفهٌ وزارت خارجهٌ نظام آمده است: «مخصوصاً با توجه به اهداف بسیار وسیع و گسترده‌یی که جمهوری اسلامی در ارتباط با صدور انقلاب و نهضتهای آزادیبخش و گروههای اجتماعی و حتی آحاد ملتها دارد، وزارتخارجه باید با شیوه‌های ارشادی، هماهنگی لازم را میان ارگانهای مختلف در زمینهٌ سیاست خارجی به عمل آورد».

دخالت در امور داخلی کشورهای عرب و مسلمان

 تلاش برای بی‌ثبات کردن کشورهای عربی و مسلمان و انجام عملیات تروریستی علیه آنها بخش دیگری از تروریسم جمهوری اسلامی است که با سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات آن را پیش می‌برد.

مراکز آموزش تروریسم در جمهوری اسلامی

مراکز آموزشی نیروی قدس[۹]

-پادگان آموزشی امام‌علی در تهران میدان تجریش

-پادگان با هنر در جادهٌ چالوس، اطراف سد کرج

- پادگان علی آباد قم در اتوبان تهران - قم

-پادگان مصطفی خمینی در عشرت‌آباد تهران

- پادگان کریت کمپ در 40کیلومتری جادهٌ اهواز- ماهشهر

-پادگان فاتح غنی‌حسینی بین تهران و قم

- پادگان غیور اصلی در کیلومتر 30 جادهٌ اهواز - خرمشهر

-پادگان ابوذر در قلعه‌شاهین اهواز

-پادگان حزب‌الله در ورامین

-پادگان آموزشی ایذه

-پادگان امیرالمؤمنین در بان‌روشان ایلام

-پادگان آموزشی کوثر در جادهٌ دزفول- شوشتر

-پادگان امام صادق در قم

-  مرکز آموزشی لویزان

- مرکز آموزشی آبیک

-مرکز آموزشی درویش در کیلومتر18 جادهٌ اهواز ماهشهر

- مرکز آموزش غازان‌چی در سه راهی روانسر - کرمانشاه و کامیاران

- دانشگاه بیت المقدس قم

-مدرسه نواب صفوی در اهواز

- آموزشگاه نهاوند در 45کیلومتری نهاوند[۱۰]

دو مرکز از مراکز فوق از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. پادگان آموزشی امام‌علی در شمال تهران و پادگان باهنر در حوالی سد کرج در شمال غرب تهران.

پادگان آموزشی امام‌علی

به‌دنبال تشکیل سپاه قدس، معاونت آموزشی این نیرو در پادگان امام‌علی واقع در تهران - میدان تجریش انتهای خیابان البرز کوه (محل لشگر سابق گارد شاه در شمال کاخ سعدآباد) مستقر شد.

اولین فرماندهٌ معاونت آموزشی قدس، سرتیپ پاسدار شمس بود. وی قبل از این مدتها فرماندهی نیروی 9بدر را به‌عهده داشت. پاسدار سرتیپ عروج، معاون پاسدار شمس، به فرماندهی پادگان آموزشی امام‌علی منصوب شد. عروج قبل از این سمت، فرماندهٌ سپاه ویژهٌ حفاظت بود که حفاظت خامنه‌ای را به‌عهده داشت و قبل از آن نیز از فرماندهان سپاه پاسداران در لبنان بود. در سالهای بعد، پاسدار شمس فرماندهٌ سپاه بوسنی شد و پاسدار عروج با حفظ سمت فرماندهی پادگان آموزشی امام‌علی به فرماندهی معاونت آموزش قدس منصوب شد. فرماندهی این پادگان بعدها به‌عهدهٌ پاسدار نوروزی گذاشته شد. نوذری در سال76 جای خود را به پاسدار سرتیپ قربانی داد که تاکنون فرماندهی این پادگان را به‌عهده دارد. آموزشهای این پادگان از نظر نظامی به‌ویژه در زمینهٌ پاراتیزانی و شهری در سطح عالی (ماقبل دوره دافوس) قرار داشت. در این پادگان علاوه بر کادرهای سپاه قدس، افراد غیر ایرانی آموزش می‌بینند. از جمله مواد آموزشی این دانشگاه عبارتند از:

آموزشهای سیاسی - ایدئولوژیک، انفجار و تخریب، کار با انواع بمب‌ها، شیوهٌ کارگذاری و نحوهٌ جاسازی آنها، تیراندازی در حین حرکت با ماشین و موتور، کار با سلاحهای مختلف، کمین و ضدکمین، تعقیب و مراقبت و بدن‌سازی و جنگ تن به تن.

براساس گزارشی در 19مرداد1370 دربارهٌ معاونت آموزش و پایگاه آموزشی امام‌علی، "شمس و عروج معتقدند که پادگان به‌لحاظ کادر آموزش‌دهنده خودکفا است، مربیهای بسیار زیادی با تجارب عملیات برون مرزی در اختیار دارند، عروج نیز یکی از اساتید آموزش‌دهنده است، شمس نیز آموزش می‌دهد. در حال حاضر یک برنامهٌ عقیدتی برای کادر و مسئولین پادگان که حدود 20نفر هستند تشکیل شده و قرار است یک دورهٌ آموزش عالی نیز برای 60نفر از عناصر رسمی نیروی قدس تشکیل شود.

"در مورد آموزش غیرایرانیان نیز" خردادماه1370 یک دورهٌ آموزشی برای غیرایرانیان تمام شد، در این دوره تعداد زیادی از شیعیان کویتی دوره دیدند. بر پایهٌ همین آموزشها بود که بعداز ترور بختیار دست اندرکاران گفته بودند: "بله، اگر ما این آموزشهای این‌چنینی را تقویت کنیم، اهرمهای خوبی در سراسر دنیا خواهیم داشت".

یکی از فرماندهان سپاه قدس در مورد پادگان آموزشی امام‌علی می‌گوید:«معاونت آموزشی قدس در این پادگان یک دانشگاه جدی اطلاعات تأسیس کرد که ابتدا کادرهای سپاه قدس را آموزش داد و بعدهم نیروهای مبارز کشورهای دیگر را ... مبارزینی که اخیراً در اروپا و ژاپن مترجمین آیات شیطانی و بختیار را ترور کردند تحت فرماندهی عروج در پادگان امام‌علی آموزش دیده بودند». آموزش تروریستها در پادگان امام‌علی در طول این سالیان بی‌وقفه ادامه داشته است. در حال حاضر دست‌کم50 تن از ایادی رژیم از کشورهای عربی در 5گروه 10نفره در این پادگان آموزش تروریستی می‌بینند. این گروهها به‌دلیل حفاظت اطلاعات، طوری سازماندهی شده‌اند که از وجود یکدیگر و از محل آموزش هم مطلع نشوند.

پادگان باهنر

سپاه قدس، پادگان باهنر را در سال72 در جادهٌ چالوس، اطراف سد کرج و در نزدیکی روستای بیلوا در محلی که به باغ سرهنگ مشهور است راه‌اندازی کرد و به‌سرعت به یکی از مهمترین پادگانهای آموزشی نیروی قدس تبدیل شد. به‌جز اتباع کشورهای آسیای مرکزی که عموماً در پادگان امام‌علی آموزش می‌بینند، آموزش اتباع سایر کشورها که توسط نیروی قدس جذب می‌شوند در این پادگان صورت می‌گیرد.

مسألهٌ مخفی‌کاری و محدود نگاه‌داشتن اطلاعات افراد، در این پادگان به‌شدت رعایت می‌شود. آموزشها طوری سازمان داده شده است که افراد کمترین اطلاعات را از وضعیت یکدیگر کسب کنند، به‌عنوان مثال در سال74 که همزمان 11نفر بحرینی در این پادگان آموزش می‌دیدند، چون مأموریت یک تیم 2نفرهٌ آنها با 9نفر دیگر تفاوت داشت، دو سیستم آموزشی کاملاً مجزا برای آنها اختصاص داده بودند تا از حضور یکدیگر در این پادگان مطلع نشوند. قواعد جنگ شهری، اصول مخفی‌کاری، شیوه‌ها و تاکتیکهای جمع‌آوری اطلاعات و شناسایی، اسلحه‌شناسی، بدن‌سازی و کار با مواد منفجره و سلاحهای مختلف در این پادگان آموزش داده می‌شود. علاوه بر این در پادگان باهنر به تروریستها آموزش می‌دهند که در محیطهای مختلف چگونه مأموریتشان را عملی کنند و در صورت دستگیری چگونه اطلاعات خود و بخصوص رابطه‌شان را با جمهوری اسلامی حفظ کنند. در این پادگان تروریستها علاوه بر آموزشهای نظامی و تاکتیکی، آموزشهای سیاسی و ایدئولوژیک از جمله بخشهایی از فقه و اصول حوزه آموزش می‌بینند.

اولویتهای آموزشی پادگان باهنر

اولویتهای پادگان باهنر بسته به شرایط مختلف  متفاوت است. در برخی شرایط این پادگان آموزشهای فشرده و ویژه‌یی را در دستور کار خود قرار می‌دهد. در بهار سال74 با توجه به شرایط خاص بحرین پادگان باهنر آموزش یک گروه 9نفره و یک تیم 2نفره از ایادی خود را برای انجام مأموریتهای ویژه در بحرین در دستور قرار داد. در شهریور ماه همان سال یک گروه 6نفره را به همین منظور تحت آموزشهای ویژه و فشرده قرار داد. از سال1375 آموزش مربیگری برای عناصر خارجی در دستور کار پادگان باهنر قرار گرفت. هدف این بود که مربیان جدید بتوانند در کشورهای دیگر در سطح گسترده‌تری آموزشها را پیش ببرند.

بعد از 11سپتامبر

یکی از فرماندهان پادگان باهنر بعد از 11سپتامبر در یک جلسهٌ خصوصی گفت: «بعداز 11سپتامبر، فعالیتهای ما از حساسیت بالایی برخوردار است و قرار شده تا پایین آمدن این التهابات با حساسیت بیشتر امنیتی در انتخاب نفرات برای آموزش اقدام کنیم. چون الان آمریکا  دنبال بهانه‌یی است که تلافی انفجارات را دربیاورد. اما به رغم تمام حساسیتها ما آموزشها را تعطیل نکرده‌ایم و در حال حاضر (بهمن1380) در این پادگان یک دورهٌ مربیگری برای یک گروه 22نفره از برادران عرب در جریان است که پس از پایان آموزشهایشان به محلهای خودشان برای پیاده‌کردن این آموزشها خواهند رفت».

پادگان امام صادق

پادگان امام صادق در قم،  وابسته به نیروی قدس سپاه و یکی از مراکز آموزش تروریستی این نیرو است. این پادگان در جنب پادگان تیپ 17 علی‌ابن ابی‌طالب واقع شده است و با دیوارکشی از این پادگان جدا شده است.

دراین پادگان کلیهٌ فنون تروریستی همراه با موضوعات بنیادگرایی به عناصر خارجی از جمله  مصریها، عراقیها و لبنانیها آموزش داده می‌شود.

آموزشگاه نهاوند

آموزشگاه نهاوند در 45کیلومتری نهاوند واقع است  و توسط پاسداران اداره می‌شود. در این آموزشگاه عناصر خارجی از جمله لبنانیها و افغانیها جهت مأموریتهای جاسوسی و تروریستی آموزش می‌بینند.

دانشکدهٌ بیت‌المقدس قم

از ابتدای سال69 جمهوری اسلامی برای جذب مسلمانان اهل سنت، در دفتر خامنه‌ای ارگانی به‌نام مجمع‌التقریب بین‌المذاهب اسلامی به ریاست اخوان واعظ‌زادهٌ خراسانی تشکیل داد. همزمان خامنه‌ای ارگان دیگری به‌نام مجمع جهانی اهل‌البیت به‌ریاست محمدعلی تسخیری به‌منظور جذب شیعیان سایر کشورها تشکیل داد. در حال حاضر ریاست مجمع‌التقریب را تسخیری و مجمع جهانی اهل‌البیت را علی‌اکبر ولایتی به‌عهده دارند. نیروی قدس به‌منظور آموزش عناصر خارجی با همکاری مجمع‌التقریب بین‌المذاهب اسلامی، دانشکدهٌ بیت‌المقدس را در قم دایر نمود. قبلاً به آن مجتمع بیت‌المقدس و یا آموزشگاه ملل نیز می‌گفتند. فرماندهٌ این مجتمع، پاسدار سرتیپ صادق‌نژاد از فرماندهان نیروی قدس است. در این دانشکده سرتیپ پاسدار احمد شریفی از فرماندهان تروریستی نیروی قدس که در انفجار خبر عربستان دست داشته است، مستقر می‌باشد. وی رابطهٌ فعالی با پاسدار سرتیپ احمد شریفی، فرماندهٌ سپاه ششم قدس و از دست‌اندرکاران انفجار خبر در عربستان سعودی، دارد. مجتمع در دو ارگان سازماندهی شده بود:

1) مرکز خاتم با مسئولیت شناسایی و جذب نیرو در خارج کشور

2) مرکز قائم که مسئولیت آموزش (نفرات غیر ایرانی) را به‌عهده دارد که هم آموزشهای اهل سنت و هم آموزشهای اهل تشیع را در آن ارائه می‌کنند.

مراکز آموزش تروریستی وزارت اطلاعات

وزارت اطلاعات برای آموزش‌دادن تروریستهای غیرایرانی، اغلب از پادگانها و مراکز نظامی سپاه و ارتش استفاده می‌کند. به این‌صورت که در برخی از پادگانهای ارتش و یا سپاه یک قسمت مخفی راه می‌اندازد و به تروریستهای خود در این پادگانها آموزش می‌دهد.

مرکز آموزشی لویزان

پادگان آموزشی لویزان واقع در منطقهٌ لویزان تهران، مرکز آموزشهای اطلاعات و ضداطلاعات ارتش است و مربیان آن تماماً از افسران ارشد ارتش می‌باشند. وزارت اطلاعات از این پادگان برای آموزش کادرها و تروریستهایش استفاده می‌کند. عاملان ترور کاظم رجوی بخش زیادی از آموزشهای خود را در این پادگان گذرانده بودند.

مرکز آموزشی آبیک

مرکز آموزشی شهری آبیک از سوی وزارت اطلاعات برای مانور و تمرین عملیات تروریستی  مورد استفاده قرار می‌گیرد. این مرکز از سالها پیش در یک پادگان تأسیس شده است. شکل ظاهری این پادگان به صورت یک شهر است و در آن خیابان، کوچه، مغازه و منازلی (هرچند به‌صورت نیمه‌ساخته) ایجاد کرده‌اند که شکل ظاهری یک شهر را داشته باشد. مانور عملیات تروریستی را با ایجاد شرایط مشابه محل عملیات، در این مرکز انجام می‌دهند. در این مانورها از جنازه‌های بی‌صاحب به‌عنوان سوژه استفاده می‌کنند. دست اندرکاران ترور کاظم رجوی طرح ترور را در همین مرکز بارها تمرین کرده‌بودند.

مرکز آموزشی درویش

مرکز آموزشی درویش وزارت اطلاعات، در پادگان درویش، یک مرکز آموزشی نیروی انتظامی (ناجا)، واقع شده است. این پادگان در کیلومتر18 جادهٌ اهواز - ماهشهر می‌باشد. وزارت اطلاعات از سال1370 برای آموزش دادن سلاحهای شهری به تیمهای تروریستی از این مرکز استفاده می‌کند.

نفراتی که وزارت اطلاعات به این مرکز می‌فرستد عموماً در ترکیبهای دو یا سه نفره می‌باشند. وزارت اطلاعات رابطین مشخصی در این پادگان دارد و عوامل خود را به اسم کوچک و مستعار معرفی می‌نماید. نفرات وزارت اطلاعات برای رفت و آمد به این پادگان برای این‌که شناخته نشوند از خودروهای فرماندهان پادگان استفاده می‌کنند. تمرکز آموزش افراد وزارت اطلاعات در این پادگان بیشتر در روزهای آخر هفته (چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه) است که پادگان بیشتر حالت تعطیلی دارد. آسایشگاه، کلاسهای درس، سالن تیراندازی افراد وزارت اطلاعات از بقیه پادگان مستقل است و از محلهای مختص به وزارت اطلاعات استفاده دیگری نمی‌شود.

پادگان علی‌آباد قم

یکی دیگر از مراکز مورد استفادهٌ وزارت اطلاعات برای آموزش تروریستهایش پادگان علی‌آباد ارتش است. این پادگان در اتوبان تهران- قم، 40کیلومتری قم قرار دارد. وزارت اطلاعات در قسمت انتهایی پادگان منطقه‌یی را با خاکریز جدا کرده است و داخل آن محوطه‌یی برای تمرینات و آموزشهای وزارت اطلاعات به‌وجود آورده است.

 عناصر وزارت اطلاعات خمپاره‌های غول پیکر 320میلیمتری را به‌منظور هدف قرار دادن سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران در این محل آموزش دیده بودند. وزارت اطلاعات یک قبضه از این خمپاره‌ها را در 5مارس سال 1996 برای هدف قرار دادن محل اقامت مریم رجوی در پاریس، به اروپا منتقل کرد، که در یک بندر بلژیک کشف و خنثی شد. وزارت اطلاعات در یک عملیات تروریستی دفتر مجاهدین در بغداد را با سه قبضه از این خمپاره‌ها در دی ماه1375هدف قرار داد که باعث کشته و زخمی شدن شماری از شهروندان عراقی شد و خسارات زیادی به آنان وارد آمد[۱۱]تروریستهای وزارت اطلاعات، کار با کاتیوشا را در پادگان علی‌آباد آموزش می‌بینند.

پادگان مصطفی خمینی

پادگان آموزشی مصطفی خمینی از دیگر پادگانهای آموزشی مورد استفادهٌ وزارت اطلاعات است. این پادگان در داخل  پادگان ولی‌عصر سپاه پاسداران در عشرت‌آباد تهران واقع شده است. ستاد فرماندهی نیروی هوایی سپاه در پادگان ولی‌عصر مستقر است. وزارت اطلاعات از پادگان مصطفی خمینی که آن را با دیوارهایی از پادگان ولی‌عصر جدا کرده است جهت آموزش  عناصری استفاده می‌کند که نسبت به ناشناخته‌ماندن هویتشان بسیار حساس است. در این مرکز کلیهٌ آموزشهای نظامی و اطلاعاتی شامل آموزشهای امنیتی، جاسوسی و ترور و آخرین شیوه‌های شکنجه آموزش داده می‌شود.

پادگان کُریِت کمپ اهواز

وزارت اطلاعات یک پادگان آموزشی به‌نام کریت کمپ در 40کیلومتری جادهٌ اهواز ـ ماهشهر نیز دارد. این پادگان در جنب پادگان حبیب‌اللهی سپاه پاسداران و تحت نظر آن اداره می‌شود. فرماندهٌ این پادگان  سیدعباس موسوی است که از افراد گارد جاویدان در زمان شاه بوده است. مربیان اطلاعاتی که در این پادگان به تروریستهای وزارت اطلاعات آموزش می‌دهند، عمدتاً از تهران به این مرکز می‌آیند.

مرکز آموزش غازان‌چی

مرکز آموزش غازان‌چی در نزدیکی پلیس راه غازان‌چی در سه راهی روانسر، کرمانشاه و کامیاران واقع شده است. وزارت اطلاعات از این مرکز برای آموزش تروریستهای اعزامی به عراق استفاده می‌کند.

پادگان فاتح غنی‌حسینی

این پادگان بین تهران و قم قرار دارد و محل آموزش مزدوران خارجی است. پاره‌یی از عوامل جمهوری اسلامی در ترکیه که توسط نیروی قدس و وزارت اطلاعات استخدام شده بودند، در این پادگان آموزش دیده‌اند. این تروریستها با همکاری دیپلومات‌های سفارت جمهوری اسلامی در ترورهای زیر دست داشته‌اند:

- ربودن و به قتل عضو مجاهدین علی‌اکبر قربانی در سال72

- ترور توران دورسون، روزنامه‌نگار ترک در شهریور69

- ترور اوغورمومجو، روزنامه‌نگار ترک که در بهمن71 با بمبگذاری در اتومبیلش ترور شد.

پادگان غیور اصلی

پادگان آموزشی غیور در کیلو متر30 جادهٌ اهواز - خرمشهر قرار دارد و دارای سابقهٌ طولانی در  آموزش مزدوران خارجی است. همزمان هم نیروی قدس سپاه و هم وزارت اطلاعات از این مرکز استفاده می‌کنند. این پادگان هم‌چنین یک مقر فرعی در خرمشهر دارد. در حال حاضر نفرات لشکر انصارالحسین 9بدر در این پادگان مستقر هستند.

سایر مراکز آموزش تروریستی

برخی دیگر از مراکز و پادگانهای تروریستی جمهوری اسلامی که نفرات ایرانی و غیرایرانی رژیم در آنها آموزش می‌بینند، به‌شرح زیر است:

- پادگان ابوذر واقع در قلعه‌شاهین اهواز محل آموزش تروریست جهت اعزام به عراق

- مدرسهٌ نواب صفوی در اهواز مورد استفاده  آموزشهای تئوریک

- پادگان حزب‌الله در ورامین مخصوص آموزش تروریستهایی که برای عملیات علیه مجاهدین به خاک عراق اعزام می‌شوند

-پادگان آموزشی ایذه که در نزدیکی شهر ایذه واقع شده است. یک افسر اطلاعات به‌نام هادی از طرف ادارهٌ اطلاعات اهواز در این محل به تروریستها آموزش کار با سلاح می‌دهد و یک افسر اطلاعات دیگر به‌نام نعمت کمک‌مربی است.

-پادگان امیرالمومنین در منطقه‌یی موسوم به بان‌روشان واقع در 35کیلومتری ایلام، یکی دیگر از مراکز آموزشی تروریستهاست. این پادگان متعلق به سپاه ایلام است و بسیاری از عملیات تروریستی در خاک عراق از همین‌جا سازمان داده می‌شود.

-پادگان آموزشی کوثر واقع در جادهٌ دزفول - شوشتر، یکی دیگر از مراکز آموزش تروریستی رژیم است. حسن درویش از فرماندهان سپاه در این پادگان به تروریستها آموزش می‌دهد.

گزارش مطبوعات خارجی از آموزش تروریستها در ایران

ماهنامهٌ «بررسی اطلاعاتی جینز» در شمارهٌ مارس97 (اسفند75) خود طی مقاله‌یی تحت عنوان «مدرسهٌ بمبگذاری» در بارهٌ «پایگاههای آموزشی تروریستهای بین‌المللی» در ایران می‌نویسد: «در ایران حداقل 12پایگاه توسط مدیران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اداره و کنترل می‌شوند که آنها نیز زیر نظر ادارهٌ اطلاعات قرار دارند. این پایگاهها مانند بسیاری دیگر استتار شده‌اند که مانند یک دهکدهٌ کوچک و یا یک مزرعه جلوه داده شوند تا از دید ماهواره‌های جاسوسی پنهان بمانند.  ...سه پایگاه، یکی  در نزدیکی همدان دیگری در قزوین و بزرگترین پایگاه به‌نام امام‌علی که در شرق پایتخت واقع شده است در سال1996 برملا شد. پایگاه امام‌علی توجهات بسیاری از سازمانهای اطلاعاتی غرب را به‌خود جلب کرده است. به این دلیل که معتقدند این پایگاه به عنوان مرکز فرماندهی گروههای تروریستی که توسط ایران حمایت می‌شوند،عمل می‌کند.

پایگاههای ایرانیان  شلوغ‌ترین و فعالترین پایگاهها هستند که تروریستهای مجرب را آموزش می‌دهند و تخمین زده می‌شود که هر ساله بین 4000 تا 4500 فارغ‌التحصیل دارند. گفته می‌شود که بمبگذاری ساختمان گارد ملی عربستان سعودی در سال1995 و ساختمان خبر در ژوئیهٌ1996 توسط فارغ‌التحصیلان این مدارس انجام شده است. انواع آموزشهایی که در این پایگاهها داده می‌شود شامل سلاحهای سبک و نیمه‌سنگین و تکنیکهای بمبگذاریهای انتحاری و انفجارات است. در ژوئن1996 اطلاعات بحرین یک توطئه را کشف کرد که در آن 26بحرینی اعتراف کردند که آموزشهایشان را در ایران از سال1993 توسط پاسداران انقلاب اسلامی ایران گرفته‌اند…

هفته‌نامهٌ تایم در شمارهٌ  مورخ 3 دی1375 خود در مورد انفجار خبر در عربستان سعودی نوشت: «ریاض معتقد است که مدارک بسیار متقاعدکننده نشان می‌دهد اکثریت این 40نفر دستگیر شده مظنون به دست داشتن در انفجار خبر، از ایران دیدار کرده‌اند».

ریل اعمال جمهوری اسلامی برای تروریسم در کشورها

ریل کلاسیک ماشین تروریسم جمهوری اسلامی در کشورهای مختلف از این قرار است:

  1. جذب نیرو با استفاده از انگیزه‌های مذهبی
  2. آموزش نیروها
  3. سازماندهی نیروهای آموزش‌دیده
  4. به خدمت گرفتن آنها در عملیات تروریستی

پاسدار مصلح که شخصاً فرماندهی انفجار مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت در سال1983را برعهده داشت در این رابطه در مصاحبه با پیام انقلاب (نشریهٌ سپاه پاسداران) در خرداد64 به‌عنوان سومین سال اعزام به لبنان دربارهٌ اهداف سپاه رژیم در لبنان می‌گوید: «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در طول سه سال از حضور خودش در سطح لبنان سعی کرده است که حول چند محور اساسی فعالیت نماید.

محور اول فعالیت ما فعالیتهای فرهنگی و صدور انقلاب اسلامی به جامعهٌ لبنان می‌باشد....

محور کار دوم ما آموزش است. در این مرحله ما  آموزش برادران لبنانی را در دو بعد عقیدتی و نظامی شروع کرده‌ایم.... این آموزشها در چند سطح داده می‌شود. اول سطح مقدماتی است که در حسینه‌ها و مساجد است. بعد آموزشهای عمومی، و بعد آموزشهای تخصصی را برادران لبنانی فرا می‌گیرند... بیش از 40درصد کلاسها عقیدتی است...

محور سوم: سپاه در طول این مدت در لبنان به سازماندهی برادران لبنانی پرداخته است، بدین معنا که پس از طی مراحل محورهای اول و دوم که آموزش عقیدتی و نظامی است به سازماندهی افراد می‌پردازیم...

محور چهارم کار، به‌کارگیری برادران است که مراحل سه محور اول را طی کرده‌اند....»

این 4محور که مصلح به آن اشاره می‌کند محور فعالیتهای رژیم در سایر کشورها نیز می‌باشد. در برخی کشورها مانند لبنان یا در برخی مقاطع در بوسنی و سودان و... این 4مرحله با هم انجام می‌شود. اما در برخی کشورها رژیم پس از جذب افراد، آنها را با محملهای مختلف (تورهای مسافرتی و زیارتی یا سمینار...) به ایران آورده و بعداز ارزیابی توسط ارگانهای اطلاعاتی، افراد موردنظر خود را انتخاب کرده و در کمپهای آموزشی، به آنها آموزش تروریستی می‌دهد و سپس آنها را سازماندهی کرده و برای اهداف مشخص به مأموریت اعزام می‌کند

پروسهٌ شناسایی و عضوگیری

دستگاههای تروریستی رژیم اعم از نیروی قدس یا وزارت اطلاعات برای گزینش نفرات جدید به‌شدت سخت‌گیری می‌کنند. افراد ابتدا توسط سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی یا رایزن فرهنگی کاندیدا می‌شوند. آن‌گاه با راه‌اندازی یک سری تورهای مسافرتی که گردانندگان آن از نفرات اطلاعاتی رژیم هستند، نفرات مناسبتر به مأموران اطلاعاتی رژیم (از وزارت اطلاعات یا نیروی قدس) در کشور مربوطه معرفی می‌شوند. مأمور اطلاعاتی یک کار تحقیقاتی روی هرکدام از این نفرات انجام داده و پروندهٌ نفرات مربوطه را برای تهران می‌فرستد. در تهران حفاظت نیروی قدس یا وزارت اطلاعات یک نسخه از پرونده را برای قسمت تشخیص هویت وزارت اطلاعات ارسال می‌کند. سپس بعد از مشخص شدن نظر قسمت تشخیص هویت، افراد برای آموزش توسط نیروی قدس و یا وزارت اطلاعات پذیرفته می‌شوند.

موضوعات آموزشی

وزارت اطلاعات و نیروی قدس در مراکز آموزشی خود علاوه بر آموزش عقیدتی ، آموزشهای نظامی و اطلاعاتی نیز به تروریستها می‌دهد. برخی از این آموزشهای نظامی و اطلاعاتی این مراکز به شرح زیر است:

آموزشهای جاسوسی و اطلاعاتی

1ـ آموزش نفوذ در مکانهای مختلف و حساس از قبیل کارخانه‌ها، فرودگاهها، مراکز کامپیوتری و اتاق فرمان کارخانه‌های اسلحه‌سازی

2- آموزش نفوذ به جلسات، محفلها و گروههای مختلف

3ـ آموزش کار با انواع و اقسام وسایل صوتی و چگونگی ضبط صدای افراد مورد نظر

4ـ نقشه‌خوانی، مکان‌یابی و هویت‌شناسی و عکس‌برداری با دوربینهای مادون قرمز و دوربینهای معمولی

 5ـ آموزش تکنیکها و وسایل ارتباطاتی و مدیریت و کنترل ارتباطات

6-آموزش کار با دستگاههای استراق سمع و نحوهٌ کار گذاشتن و کنترل این دستگاهها

7-تعقیب و مراقبت

8-ضد تعقیب

9-عبور و مرور غیرقانونی از مرزها

آموزش تخریب

1ـ آموزش کار با تی‌ان‌تی جهت منفجرکردن ماشینها، ساختمانها و پلها

2ـ مواد انفجاری پلاستیک جهت کارگذاری تله‌های انفجاری به‌منظور ترور افراد مورد نظر

3ـ بمبهای خمیری جهت جاسازی در محلهای مناسب به منظور تخریب یا ترور

آموزش خاص ترور

1- آموزش انواع سلاحهای انفرادی

2- آموزش سلاحهایی مانند M16 و M12، یوکولُف روسی به تیمهای عملیاتی

3- آموزش جنگ تن به تن.

 4- آموزش شیوه‌های ترور افراد بدون سلاح مانند ترور از طریق شکستن گردن و ضربه‌زدن به نقاط حساس، خفه‌کردن فوری با استفاده از بعضی وسایل ابتدایی و....

5ـ آموزش عملیات شهری و تمرین روی ماکتهای عملیاتی

مراکز تصمیم‌گیری اقدامات تروریستی

ولی فقیه

در هرم قدرت جمهوری اسلامی بنیان گذاشته شده توسط خمینی همه تصمیم گیریها در اختیار ولی‌فقیه که خودش در نقش آن بود متمرکز شده بود. و مقامات رده بعدی از جمله خامنه‌ای، رفسنجانی، اردبیلی ، میرحسین موسوی و احمد خمینی مستقیماً فرامین را شخصاً از خمینی می‌گرفتند. اطلاعات نشان می‌دهد خمینی 10 سال به تنهایی در مورد قتل‌های سیاسی تصمیم‌گیری می‌کرد. او شخصا فتوای ترور دکتر کاظم را رجوی را داد بود و همچنین در پروندهٌ حسین نقدی یک عضو دیگر شورای ملی مقاومت ایران وابسته به مجاهدین که در ایتالیا ترور شد آمده است که بعداز پیوستن حسین نقدی به شورای ملی‌مقاومت فتوای قتلش توسط خمینی صادر شد.[۱۲]در گزارشی آمده است: اتخاذ تصميم در در راستای ترور مخالفین سیاسی پروسۀ اداري مشخصی را طي مینمايد. «دادستاني کل انقلاب اسلامي» به عنوان مدعی‌العموم از «رهبري جمهوري اسلامي» تقاضای صدور«فتوی»، یعنی حکم مذهبی نافذ از جانب یک روحانی شیعه دارای درجه اجتهاد، را مینماید. چنانکه رهبر مذهبي در رابطه با حكم اعدام یکی از وزراي زمان شاه به نام منوچهر گنجي در 17 مارس 1993 چنين پاسخ داد: «شخص مذكور مرتد و مفسد مهدورالدّم است، به علت دشمني با خداي عزّوجل و حضرت خاتم الانبيا (ص) و نسخ فرامين و احكام الهي و ترويج فتنه و فساد در مملكت اسلامي. و به منظور صيانت اسلام و مسلمين بايد ريشه اين فاسد سريعاً قطع تا موجب عبرت ديگران شود».[۱۳]دادستان کل انقلاب بر این اساس فرمانش را بدین شرح صادر میکند: «عليهذا در امتثال امر حضرت ولي فقيه مدّ ظلّه العالي، که انشاءالله خدای متعال سایه ایشان را بلند نمایند، سوابق مشاراليه مشتمل بر مدارك مضبوطه و بدست آمده در مكاتبات سفراي جمهوري اسلامي و برخي از مقامات خارج از كشور، در شوراي قضايي اعلم حكام شرع مطرح و مورد بحث و مداقه قرار گرفت و همگی به اجماع قتل او را از نظر شرعی واجب دانستند».[۱۳]

ریشهری اولین وزیر اطلاعات خمینی در رابطه با شخص وی و سران 5گانهٌ رژیم، تصمیمات ترور و آدم‌ربایی را اتخاذ می‌کرد.

شورای عالی امنیت ملی عالیترین ارگان تصمیم‌گیری

در قانون اساسی مصوب سال68 در مورد شورای امنیت ملی آمده است :

«به‌منظور پاسداری از تمامیت ارضی و حاکمیت ملی و تعیین سیاستهای دفاعی ـ امنیتی و نیز بهره‌برداری از امکانات مادی و معنوی کشور برای مقابله با تهدیدات داخلی و خارجی، شورای‌عالی امنیت تشکیل می‌شود».

چگونگی گردش کار

شورای عالی امنیت برای تصمیمهای تروریستی با حضور 8عضو ثابت و 2نمایندهٌ ولی فقیه و تعدادی کارشناس و مشاور از معاونین وزارت اطلاعات و فرماندهان نیروی قدس و معاونان وزارت‌خارجه تشکیل می‌شود.[۱۴]  تصمیم به تقویت گروههای بنیادگرا در کشورهای مختلف نیز در شورای عالی امنیت رژیم گرفته می‌شود. بعداز مرگ خمینی کلیهٌ تصمیمات مهم جمهوری اسلامی از جمله اقدامات تروریستی در این شورا گرفته شده است.[۱۵][۱۶] روزنامهٌ ساندی‌تلگراف 17تیر75 نوشت:«...شورای عالی امنیت، به‌ریاست رفسنجانی، مراکز آموزشی تروریستی ایران را اداره می‌کند و دستور عملیات تروریستی به‌تروریستهای آموزش‌دیده توسط همین ارگان صادر می‌شود».[۱۷][۱۸][۱۹]

 وظایف

علاوه بر تصویب طرحهای تروریستی، شورای عالی امنیت هم‌چنین وظایف و حوزهٌ اصلی کار سازمانهای اطلاعاتی و تروریستی نظام را تعیین می‌کند. به‌عنوان مثال:

در دیماه76 شورای عالی امنیت به‌ریاست خاتمی افزایش بودجه و امکانات سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی را تصویب کرد. طبق تصمیم شورای عالی امنیت رژیم، وزارت خارجه موظف شد رفت‌وآمد آزادانهٌ اعضا و مأموران این سازمان را به‌خارج به‌عنوان خبرنگار و وابستهٌ فرهنگی تأمین کند. ورود و خروج کلیهٌ کالاها و محموله‌های وابسته به این سازمان از هرگونه بازرسی و کنترل گمرکی معاف است. و برای جلوگیری از افشای فعالیتهای این سازمان در این جلسه تصمیم گرفته شد «هیچ مرجعی جز خامنه‌ای و شورای عالی امنیت ملّی نظام حق حسابرسی و سؤال از سازمان ارتباطات اسلامی را ندارد».

ارگانهای عمل‌کننده اقدامات تروریستی

کمیتهٌ عملیات ویژه (بالاترین ارگان مجری عملیات تروریستی)

پس از مرگ خمینی ابتدا رفسنجانی دستورات ترورهای سیاسی را صادر می‌کرد. اما پس از مدتی کلیهٌ ارگانهای اطلاعاتی و نظامی و بنیادگرایی در دفتر خامنه‌ای سازمان داده شد و خامنه‌ای فرماندهی سپاه و ارتش را خود شخصاً به‌عهده گرفت و آنها را در ستاد کل نیروهای مسلح سازمان داد و جانشین فرماندهی کل قوا را که خمینی به رفسنجانی داده بود، از او پس گرفت. هم‌زمان در دفتر خامنه‌ای کمیته‌یی به نام کمیتهٌ عملیات ویژه که به اختصار، کمیتهٌ ویژه و دفتر ویژه نامیده می‌شود تکمیل شد که، ریاست آن‌را آخوند محمد حجازی عهده‌دار شد. از ماه ژوئن 1989 اتّخاذ تصمیم در رابطه با عملیات قتل‌های سیاسی در حیطۀ اختیارات «کمیتۀ عملیات ویژه»[۲۰] قرار گرفت که ارگانی است سّری و فراتر از قانون. در این کمیته فقط مسئولین رده بالای جمهوري اسلامي حق شركت و رأي دارند: ولایت فقیه، رئيس جمهوري، وزير اطلاعات/ واواك، وزير امورخارجه، فرمانده سپاه پاسداران. «تصميمگيريهاي اتخاذشده در ”کمیتۀ عملیات ویژه“ شرط انجام عمليات در خارج كشور میباشد. مشاوران امور فقهی و مشاوران امور سیاسی و شماری از مقامهای کاملاً مورد اعتماد نظام هم در این کمیته زیر عنوان مشاوران سیاسی  حضور دارند. در جلسات کمیته در صورت لزوم برخی از سرکردگان سپاه پاسداران یا وزارت اطلاعات به‌تناسب موضوع مورد بحث شرکت می‌کنند. کمیتهٌ ویژه مسئولیت از ابتدا تا انتهای انجام عملیات تروریستی و عملیات ویژه را به‌عهده دارد که یک حلقهٌ آن به تصویب رساندن طرحهایش در شورای عالی امنیت ملی است. این کمیته، هدایت و هماهنگی و تمرکز کلیهٌ ارگانهای اطلاعاتی و تروریستی جمهوری اسلامی (وزارت اطلاعات، نیروی قدس، اطلاعات سپاه، حفاظت اطلاعات سپاه، اطلاعات و ضداطلاعات نیروهای انتظامی) را به‌عهده دارد.  جلسات کمیتهٌ عملیات ویژه در غیاب خامنه‌ای، توسط حجازی برگزار می‌شود و وی تصمیمات کمیته را به اطلاع خامنه‌ای می‌رساند. حجازی معمولاً برای پیشبرد طرحها و برنامه‌های مورد نظرش، با سطوح مختلف وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران و سایر ارگانهای سرکوب و صدور تروریسم نظام در تماس است.  از ابتدای تأسیس این نهاد سعید امامی که معاونت امنیت را در وزارت اطلاعات عهده‌دار شده بود مستقیماً‌به حجازی گزارش کار می‌داد و فلاحیان به‌خصوص در دورهٌ دوم ریاست جمهوری رفسنجانی، گزارشهای وزارت اطلاعات را به‌طور هم‌زمان به رفسنجانی و حجازی می‌داد. [۲۱]پورمحمدی و سعید امامی و همکارانشان اجرا کنندهٌ طرحهایی بودند که در کمیتهٌ عملیات ویژه تصویب می‌شد و حجازی به‌عنوان رئیس دفتر ویژه آنها را هدایت و رهبری می‌کرد. حجازی هم‌چنین با سلسله مراتب فرماندهی سپاه پاسداران ارتباط مستقیم داشت.

سپاه پاسداران

خمینی از اولین روزهای به‌قدرت رسیدن، به‌منظور حفظ حاکمیت و هم‌چنین به‌منظور فراهم کردن گسترش نظام، درصدد ایجاد یک نیروی نظامی تماماً قابل اعتماد برآمد. به‌همین منظور در اسفند57 برخی از افراد مورد اعتمادش را که بعضاً تجربیاتی از درگیریها و جنگهای لبنان نیز داشتند مأمور کرد تا یک تشکیلات نظامی راه بیندازند. این تشکیلات بعداً «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» نامگذاری شد. شورای انقلاب خمینی در اردیبهشت سال58 حکم رسمی تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را اعلام کرد و یک شورای فرماندهی 7نفره به فرماندهی جواد منصوری مأمور سازماندهی آن گردید. در شهریور58 جواد منصوری از فرماندهی سپاه استعفا داد و پس از او مدتی دوزدوزانی و سپس مرتضی رضایی (فرمانده کنونی حفاظت اطلاعات سپاه) و در بهار59 عباس زمانی معروف به ابوشریف به فرماندهی سپاه منصوب شد. در سال60 به‌دنبال آغاز مقاومت مسلحانهٌ محسن رضایی که تا آن زمان فرمانده اطلاعات سپاه بود و نقش برجسته‌یی در سرکوب و صدور توسعه و ترور ایفا کرده بود، به فرماندهی سپاه منصوب شد. با شروع فاز نظامی در سال60 و هم‌چنین با وارد شدن سپاه در جنگ، تغییرات زیادی در ساختار سپاه ایجاد شد و به‌تدریج سه نیروی زمینی، هوایی و دریایی در آن سازمان داده شد. 

اطلاعات سپاه

از همان اوایل تاسیس سپاه پاسداران، واحد اطلاعات سپاه نیز در درون سپاه پاسداران تأسیس شد و محسن رضایی که عضو شورای 7نفره سپاه بود به فرماندهی اطلاعات آن منصوب شد. محسن رضایی به‌عنوان فرماندهٌ اطلاعات سپاه مستقیماً در ارتباط با شخص خمینی قرار داشت و به او مستقیماً گزارش می‌داد. رضایی از همان ابتدا یک تیم 5نفره را مأمور راه‌اندازی و بازسازی ساواک کرد، این تیم به‌سرعت کلیهٌ‌اطلاعات مربوط به‌ادارهٌ کل ساواک تهران را جمع‌آوری نمودند. او بسیاری از شکنجه‌گران و بازجویان ساواک، به‌ویژه افراد مربوط به ادارهٌ سوم (امنیت داخل) را به‌خدمت گرفت. رضایی هم‌چنین برای آموزش دادن به کادر اطلاعاتی نظام، شماری از کارشناسان اطلاعاتی و امنیتی را از سوریه به تهران آورد. آنها آموزش به افراد اطلاعات سپاه را در محلی واقع در خیابان جردن، خیابان جانسپاران، پلاک115 شروع کردند. [۲۲] پس از مدتی احمد وحیدی و سپس قاسم سلیمانی فرماندهٌ واحد اطلاعات سپاه گردیدند. در سال59 واحد نهضتهای آزادیبخش و دفتر سیاسی به سازماندهی سپاه اضافه شد. واحد نهضتهای آزادیبخش با کمک واحد اطلاعات سپاه نقش فعالی در صدور تروریسم و گسترش نظام ایفا کرد. این واحد در سال 1363 در واحد اطلاعات سپاه ادغام شد. اطلاعات سپاه (که بعضاً به آن اطلاعات نظامی نیز گفته می‌شد) از سال 60 به بعد مستمراً ابعاد بزرگتری به خود گرفت.مجری اصلی عملیات تروریستی تا سال1363 همین قسمت اطلاعات سپاه پاسداران بود.

نمونه عمل این واحد را می‌توان در طرحهای آن برای ترور مسعود رجوی رهبر مقاومت ایران در فرانسه مشاهده کرد. از سال1360و پس از اقامت مسعود رجوی در فرانسه ، جمهوری اسلامی پاسداری به‌نام «محمد خاتمی» معروف به «ابووقا» را با حکم خمینی به همراه 15پاسدار دیگر به اروپا به منظور عملیات تروریستی اعزام کرد. ابووقا که نتوانست موفقیتی علیه مجاهدین کسب کند به اقدام تروریستی علیه یک گروه دیگر ایرانی روی آورد. به‌دنبال آن محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران یک گروه دیگر تروریستی را به فرانسه اعزام نمود. در رابطه با اقدام برای انجام این ترور طرحهای مختلفی به‌کار گرتفه شد. این طرحها عبارت بودند از:

 1- تلاش برای نفوذ در صفوف مجاهدین

الف. در خرداد1361 گروهی به‌نام مبارزان آزادی اعلام موجودیت کرد که خودش را یک شاخهٌ انشعابی از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی معرفی می‌کرد که در آن زمان به مثابه پوش اطلاعات سپاه علیه مجاهدین کار می‌کرد. هدف سپاه از این انشعاب ساختگی این بود که از طریق این گروه جدید، به سازمان مجاهدین نزدیک شده و در آن نفوذ کند. این گروه مجعول متقاضی عضویت در شورای ملی مقاومت و متقاضی دیدار  با مسعود رجوی شده بود.

ب. یکی دیگر از اقدامات اطلاعات سپاه این بود که یکی از اعضای خود به‌نام علی‌اکبر نیک‌نژاد را به سوییس فرستاده و از آن طریق قصد نفوذ در سازمان مجاهدین را داشت. که البته همهٌ این موارد با هوشیاری مجاهدین خنثی و بی‌اثر شد.

2- طرح پیاده‌کردن کماندو

طرح پیاده‌کردن کماندو در اور سوراواز، محل اقامت مسعود رجوی از دیگر طرحهایی بود که در دستور اطلاعات سپاه قرار داشت. به‌همین منظور عوامل اطلاعات سپاه، شناسایی وضعیت فرودگاههای نظامی و غیرنظامی اطراف محل اقامت آقای رجوی را در دستور خود قرار داد. در این شناسایی نحوهٌ بازرسی هواپیمای هاک توسط پلیس فرانسه در فرودگاه بورژه مورد بررسی قرار گرفته بود. هم‌زمان با این شناسایی، اطلاعات سپاه، به شیرمحمدی مدیر کل امور سوانح هلال احمر ایران مأموریت داده بود با همکاری دو نفر دیگر  با استفاده از هواپیماهای هلال احمر سلاح سبک و نیمه‌سنگین از جمله بازوکا و خمپاره‌انداز را به همراه تعدادی از کماندوهای تعلیم دیده سپاه به فرانسه منتقل کند. این طرح امکان اجرا پیدا نکرد و اطلاعات سپاه مجبور به توقف آن شد.

3- اعزام تیم ترور

 اطلاعات سپاه در آذرماه1361 یک تیم تروریستی به فرماندهی فردی به‌نام بهروز ماکویی که از افراد آموزش‌دیدهٌ تروریستی و از افراد نزدیک به بهزاد نبوی و چمران بود را به ترکیه فرستاد که به فرانسه منتقل شود. هم‌زمان دو تروریست را برای شناسایی به منطقه اور سوراواز محل اقامت مسئول شورای مقاومت فرستاد که در مراحل اولیه این طرح لو رفت و امکان اجرا پیدا نکرد.

4- طرح استفاده از هلی‌کوپتر

یکی دیگر از طرحهای رژیم استفاده از هلی‌کوپتر برای اجرای توطئهٌ ترور مسعود رجوی بود. مسعود هندی (تروریست شناخته شده که در جریان ترور شاهپور بختیار در سال70 دستگیر شد)، روی طرح استفاده از هلی‌کوپتر کار می‌کرد. وی باند فرودگاه شهر تاورنی، در نزدیکی اورسوراواز را برای همین منظور کاندیدا کرده بود. این طرح نیز امکان عملی پیدا نکرد و متوقف شد.

5- طرح حملهٌ مستقیم

یکی دیگر از طرحهای اطلاعات سپاه اعزام یک گروه ضربت 14نفره از پاسداران آموزش دیده و مسلح به فرانسه بود. آنها می‌خواستند با استفاده از زمین فوتبالی که در مقابل محل اقامت قرار داشت وارد منطقه شده و به مقر مسعود رجوی در اورسوراواز حمله کنند. در جهت اجرای این طرح روز 18دی1361 مجید کارشناس وابستهٌ فرهنگی سفارت رژیم در فرانسه به‌همراه محمد سلیمانی از اعضای انجمن اسلامی فرانسه برای شناسایی منطقه با دوربین فیلمبرداری به اورسوراواز می‌آیند که مورد شناسایی مأموران فرانسوی قرار گرفته و طرح آنها لو می‌رود.

6- استفاده از مزودران خارجی برای شناسایی

 زمانی که بیشتر طرحهای اطلاعات سپاه امکان تحقق پیدا نکرد جمهوری اسلامی به این فکر افتاد که از مزدوران خارجی برای اجرای این توطئه استفاده کند. روز 21اسفند1362 امام جمعهٌ مراکشی‌الاصل مسجدی در اطراف شهر لیل برای شناسایی به منطقهٌ اورسوراواز رفت که در حال عکسبرداری با دوربین عکاسی تله‌دار، مورد شناسایی پلیس قرار گرفت و نتوانستند طرح را ادامه دهند.

7- کامیون انفجاری

یکی دیگر از طرحهای اطلاعات سپاه برای اجرای ترور مسعود رجوی به‌کارگیری کامیون انفجاری علیه مقر اقامت وی بود. هدایت‌الله به‌نژاد از دیپلوماتهای جمهوری اسلامی سفارت فرانسه، مأموریت داشت محل را برای عملیات توسط کامیون انفجاری شناسایی کند. وی نتیجهٌ شناسایی خودش را به اطلاعات سپاه گزارش کرد. در این گزارش آمده است: «بچه‌ها تا حالا خیلی خانهٌ رجوی را چک کرده‌اند ولی راهی برای عملیات با کامیون انفجاری پیدا نکرده‌اند. چون یک دیوار آهنی است که اگر کامیون انفجاری به آنجا بخواهد برود به دیوار خورده و منفجر می‌شود، به‌دلیل وجود حفاظت ژاندارمها و حفاظت خود مجاهدین، نمی‌شود اسلحه وارد آنجا کرد. با بچه‌ها در جمعبندی به راه کارهای زیر رسیدیم:

راه‌کار1: با محمل خبرنگاری به محل اقامت رجوی رفته و عمل خود را انجام دهیم.

راه‌کار2: یک نفر در آن‌جا داشته باشیم، یعنی فردی در داخل مجاهدین نفوذ دهیم.

راه‌کار3: با هلی‌کوپتر و هواپیما آن‌جا را از بالا بزنیم.»

8- استفاده از پوشش خبرنگاری

اطلاعات سپاه به‌دنبال شکست طرح کامیون انفجاری تلاش کرد تا طرح خود را از طریق فرستادن تروریستها و جاسوسانش در لباس خبرنگاری به اجرا در بیاورد.

الف. اطلاعات سپاه به شفیع آقامحمدیان مسئول انجمن اسلامی فرانسه مأموریت داد که با استفاده از پوش خبرنگاری به محل اقامت مسعود رجوی برود و جواب سئوالات زیر را تهیه کند:

-وضعیت درونی محل اقامت

-ملاقاتها و جلسات عمومی مسعود رجوی و تاریخ و محل آن

-ترددهای مسعود رجوی به پاریس

-مسافرتهای مسعود رجوی به کشورهای دیگر

ب. به عباسعلی رجبی از مسئولین اتحادیهٌ انجمنهای اسلامی در اروپا، وابسته به تیمهای عملیاتی سپاه، که در آلمان مستقر بود، مأموریت داده شد که «ارتباط با خبرنگاران جهت خریدن آنها» با هدف کسب «اطلاعات از وضعیت درونی محل اقامت رجوی» برقرار کند.

9. اعزام تیمهای عملیاتی به اروپا و لورفتن آنها

 اطلاعات سپاه در آذرماه1363 سه تیم ویژهٌ عملیاتی را به هامبورگ، لندن و پاریس به منظور ترور مسعود رجوی روانه کرد. دو تیم لندن و هامبورگ به‌عنوان پشتیبان و تیم پاریس به‌عنوان عمل‌کننده بودند. فرمانده تیم پاریس عمیدالدین فهری نام داشت. وی پس از مدتها تلاش برای شناسایی محل اقامت موفقیتی به‌دست نیاورد. از آن‌جایی که احتمال لورفتن طرح وجود داشت، تروریستها از طریق دمشق به ایران برگشتند.[۲۳]

واحدهای برون مرزی سپاه

همزمان تغییراتی در اطلاعات سپاه داده شد. بخش عمدهٌ دستگاه بازجویی و شکنجه و واحدهای عملیات شهری اطلاعات سپاه به وزارت اطلاعات منتقل شد و بخش مسئولیت سرکوب در داخل کشور تحت عنوان امنیت به وزارت اطلاعات واگذار شد و متقابلاً نقش سپاه پاسداران در جنگ و تروریسم گسترش پیدا کرد. از جمله سپاه لبنان تقویت شد و پاسدار خاکسار فرمانده آن گردید و «دفتر پشتیبانی لبنان» در ستاد مرکزی پاسداران در تهران به‌ریاست پاسدار حقانی و به‌منظور پشتیبانی و تأمین تدارکات سپاه لبنان تشکیل شد.  سپاه لبنان در طول این سالها از نفرات غیرایرانی برای گروگانگیری، هواپیماربایی، عملیات تروریستی در کشورهای اروپایی، کشورهای هم‌جوار ایران به‌ویژه ترکیه استفاده می‌کرد.[۲۴]

قرارگاههای تروریستی سپاه

معاونت اطلاعات سپاه در ساختار جدید سپاه، برای  فعالیتهای اطلاعاتی و عملیاتی در کشورهای همجوار قرارگاههای زیر را به‌وجود آورد: قرارگاه رمضان: به‌منظور فعالیتهای اطلاعاتی و تروریستی تشکیل شد. فرمانده آن ابتدا پاسدار باقر ذوالقدر (قائم مقام کنونی سپاه) و بعداز آن پاسدار جعفری صحرارودی شد. صحرارودی همان کسی است که قاسملو را سر میز مذاکره در وین به‌قتل رساند و در حال حاضر نیز سرتیپ پاسدار احمد فروزنده است. قرارگاه انصار: در شرق کشور به‌ویژه روی افغانستان و پاکستان متمرکز است. این قرارگاه با همکاری وزارت اطلاعات، به 13پایگاه مجاهدین در شهرهای کویته و کراچی در17تیر1366 با استفاده از آر.پی.جی، نارنجک و مسلسل حمله کرد و  در نتیجه سه تن از مجاهدین به‌شهادت رسیده و دست کم 33نفر مجروح شدند. قرارگاه انصار از ابتدا در امور مربوط به افغانستان و پاکستان فعال بوده است و در حال حاضر نیز قرارگاه مرکزی آن در مشهد قرار دارد. قرارگاه بلال: این قرارگاه در تهران تشکیل شد و مسائل تروریستی را در کشورهای غیر هم‌جوار ایران دنبال می‌کرد. این قرارگاهها بعدا به تحت فرماندهی نیروی قدس منتقل شدند.

نیروی قدس

پس از جنگ و بحثهایی که بر سر سرنوشت سپاه بود از جمله تصمیماتی که گرفته شد اضافه کردن بخش پنجمی به سپاه به نام «نیروی قدس» بود. ۴ بخش قبلی عبارت بودند از سه نیروی هوایی، دریایی و زمینی و نیروی چهارم «مقاومت بسیج». قدس واحدي از سپاه پاسداران است كه برای اجراي عملیات ویژه سازماندهی شده است و دومین ستاد و مرکز تروريسم دولتي میباشد: «اين واحد مسئول امنيت داخلي در بخشهای نظامي و غيرنظامي، حفاظت افراد، سرکوب قيامهاي مسلحانه (كردها، ناآراميهاي داخلي) و در خارج از مرزها مسئول حمايت از جنبشهای اسلامي، اجراي عمليات تروريستي، تهيه‌كننده دانش تکنولوژیک برای سلاحهاي ABC (اتمي، بيولوژيكي و شيميايي) و تكنولوژيهاي پرتابي (موشك) وخريد قطعات مربوطه لازم وتهيه نمونه سلاحهاي خاص وغيره ميباشد».[۴] از آن پس وظایف فعالیتهای تروریستی و صدور بنیادگرایی به نیروی قدس منتقل شد. فرمانده اول آن پاسدار احمد وحیدی بود. احمد وحیدی برای راه‌اندازی نیروی قدس قدیمی‌ترین و مجرب‌ترین کادرهای اطلاعات سپاه و نیروی قرارگاه رمضان را جدا کرده و به نیروی قدس منتقل نمود. وی هم‌چنین کلیه قرارگاههایی که در سپاه فعالیت برون‌مرزی داشتند را به نیروی قدس منتقل کرد. محسن رضایی فرمانده کل سپاه پاسداران در آن زمان در بارهٌ نیروی قدس در بدو تأسیس گفت هدف ما از ایجاد نیروی قدس تشکیل "ارتش بین‌الملل اسلامی" است. نیروی قدس نمایندگانی در سفارتخانه‌های رژیم ملایان که به حوزهٌ مأموریتش مربوط می‌شود، مانند عراق،سودان، اتریش و آلمان و... دارد. هماهنگی بین نیروی قدس و وزارت اطلاعات در سطح فرمانده قدس با وزیر اطلاعات و معاونت اطلاعات قدس با معاونت اطلاعات خارجی وزارت اطلاعات انجام می‌شود.

فرماندهی نیروی قدس

نیروی قدس تحت کنترل خامنه‌ای و مجری تصمیمهای اوست. این امر تحت نظارت ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح انجام می‌شود. رئیس این ستاد سرلشکر پاسدار حسن فیروزآبادی است که مستقیماً تحت امر ولی فقیه می‌باشد. مأموریتهای نیروی قدس توسط فرماندهی کل سپاه پاسداران ابلاغ می‌شود. فرمانده کنونی نیروی قدس سرتیپ پاسدار قاسم سلیمانی و معاون او سرتیپ پاسدار ربیعی است. پاسدار ربیعی رئیس ستاد نیرو نیز می‌باشد.وی هماهنگیهای نزدیکی با وزارت اطلاعات دارد و در مهمترین جلسات نیز شرکت می‌کند.

هدفها و مأموریتهای نیروی قدس

الف - تبلیغ و هدایت جریانات قشری در کشورهای مختلف و به‌خصوص کشورهای اسلامی

ب - جذب، آموزش و سازمان دادن و لجستیک «هواداران انقلاب اسلامی» و جنبشهای «اسلامی» و گروههای موسوم به حزب‌الله در خارج ایران[۲۵]

ج- کسب اطلاعات و به‌ویژه اطلاعات نظامی و استراتژیک

د- ترور مخالفان نظام و نویسندگان و ناشران و سیاستمدارانی که با رژیم آخوندی ضدیت دارند، با همکاری وزارت اطلاعات

ه- تشکیل «سپاه» انقلاب اسلامی در کشورهای مختلف مانند سپاه 9بدر برای عراق و سپاه بوسنی و سپاه ترکیه (سپاه پنجم) و سپاه لبنان (سپاه هفتم) و سپاه آفریقا و سپاه سودان و...

ستاد و قرارگاههای نیروی قدس

ستاد نیروی قدس در تهران در پادگان کاظمی در نزدیکی ستاد مشترک سپاه واقع است.

نیروی قدس دارای 4قرارگاه فرماندهی اصلی در مناطق مرزی است که فعالیتهای اطلاعاتی و عملیاتی آن را در مناطق مختلف مرزی ایران با کشورهای همسایه هدایت می‌کنند:

1) سپاه یکم قرارگاه فرماندهی برای عراق - قرارگاه رمضان به فرماندهی سرتیپ پاسدار احمد فروزنده برای عراق که ستاد فرماندهی آن در تهران و دارای سه قرارگاه در استانهای همجوار با عراق است:

قرارگاه نصر در شمال (نقده) به فرماندهی سرتیپ پاسدار محمود فرهادی

قرارگاه ظفر در غرب (کرمانشاه) به فرماندهی سرتیپ پاسدار عبیداوی

قرارگاه فجر در جنوب (اهواز) به فرماندهی سرتیپ پاسدار عبدالرضا بیات

2) سپاه دوم قرارگاه فرماندهی برای پاکستان قرارگاه «نبی‌اکرم» در زاهدان به فرماندهی سرتیپ پاسدار شیبانی

3) سپاه سوم قرارگاه فرماندهی برای ترکیه و آذربایجان - قرارگاه «حمزه» در ارومیه. این قرارگاه برقراری ارتباط با گروههای کرد مخالف ترکیه و هم‌چنین سرکوب اکراد در داخل ایران و اقدام به عملیات تروریستی علیه گروههای کرد ایرانی در داخل عراق را هم برعهده دارد. هم‌چنین ارتباط با کشورهای آذربایجان. قرارگاههای فعلی و تاکتیکی آن در استان اردبیل و تبریز واقع شده است.

4) سپاه جهارم قرارگاه فرماندهی برای افغانستان و آسیای میانه - قرارگاه «انصار» در مشهد. این قرارگاه در شهرهای زابل، میرجاوه، بیرجند و تایباد دارای قرارگاههای تابعه می‌باشد. پاسداران در افغانستان تحت فرماندهی این قرارگاه می‌باشند.

5) سپاه پنجم قرارگاه فرماندهی برای ترکیه : اجرای عملیات تروریستی ویژه و سازماندهی تیمهای مخفی تروریستی در داخل ترکیه را برعهده دارد.  فرمانده سپاه پنجم حاج منصور است و یک پایگاه در تبریز دارند.[۲۶]

6) سپاه ششم قرارگاه فرماندهی برای خلیج فارس : مأموریت صدور تروریسم و براندازی در امارات و حوزهٌ خلیج فارس را به‌عهده دارد. فرمانده این سپاه شیرازی است. قبل از شیرازی سرتیپ پاسدار احمد شریفی، فرماندهٌ سپاه ششم بود. که از ابتدای تأسیس نیروی قدس این سمت را برعهده داشت. این نیرو به فرماندهی پاسدار شریفی نقش فعالی در درگیریهای داخلی بحرین در سال72 داشت. وی در انفجار خُبَر در عربستان نقش جدی داشت.[۲۷] پاسدار احمد شریفی در حال حاضر در دانشگاه بیت‌المقدس نیروی قدس در قم مستقر است.

7) سپاه هفتم قرارگاه فرماندهی برای لبنان : همان سپاه لبنان است که قبل از تشکیل نیروی قدس در این کشور حضور داشت و پس از تشکیل نیروی قدس تحت فرماندهی این نیرو قرار گرفت...[۲۸]

8) سپاه هشتم قرارگاه فرماندهی برای آفریقا :حوزهٌ مأموریت این سپاه کشورهای آفریقایی مانند الجزایر،تونس، سودان و...می‌باشد. این سپاه نقش فعالی در سودان دارد و براساس گزارشهای موجود پایگاههایی در سودان جهت آموزش ایجاد کرده تا از این طریق پایگاهی برای فعالیتهایش در کشورهای حول‌وحوش و به‌ویژه مصر تدارک ببیند. فرماندهی سپاه هشتم صراف و معاونش افقهی می‌باشد.

9) سپاه نهم قرارگاه فرماندهی برای سپاه اروپا و آمریکا : سپاه نهم در آلمان و اتریش فعالیت زیادی دارد و در صدد جذب مسلمانان ترک و اعراب در آلمان است و از این حیث توجه ویژه‌یی به مسجد بزرگ هامبورگ دارد.فرمانده سپاه نهم ناهیدیان است. این سپاه مأموریتهای کشورهای شرق آسیا را هم برعهده دارد.

10) سپاه بوسنی: سپاه بوسنی به‌دلیل این‌که می‌تواند سکوی پرش حکومت جمهوری اسلامی به اروپا باشد از جایگاه خاصی برخوردار است فرمانده این سپاه سرتیپ پاسدار "شمس" معاون سابق آموزش نیروی قدس می باشد.

11) پایگاه اطلاعاتی آذربایجان: این پایگاه در خرداد1372 در شهر ماکو در مرز جمهوری آذربایجان تشکیل شده و فرماندهی آن برعهده سرتیپ پاسدار بویاغچی است. این پایگاه یک پادگان در مرز ایران و آذربایجان و ارمنستان ایجاد کرده است.

12) تیپ «مالک اشتر»: این تیپ یک تیپ مستقل تحت امر نیروی قدس می‌باشد که در سالهای جنگ با عراق تحت‌امر قرارگاه رمضان بود و به‌خاطر عملیاتی که در داخل عراق انجام داد، بعداز تشکیل نیروی قدس به آن نیرو منتقل شد و مقر آن استان مازندران است. فرمانده تیپ مالک اشتر سرتیپ پاسدارحسنی‌نیا است و 2گردان آن در لبنان به‌سر می‌برند.

وزارت اطلاعات

در پائیز1358، شورای انقلاب رژیم طرحی برای سازمان دادن یک تشکیلات اطلاعاتی تصویب کرد و بر اساس این طرح دفتر اطلاعات نخست‌وزیری به‌ریاست خسرو تهرانی تشکیل شد.

 در سال 60 به‌دنبال درخواست میرحسین موسوی نخست وزیر طرح تشکیل وزارت اطلاعات در تاریخ 15اردیبهشت1361 در مجلس رژیم مطرح شد، ابتدا اطلاعات سپاه با وزارتخانه شدن اطلاعات مخالفت می‌کرد ولی نهایتا در جلسهٌ روز پنجشنبه 27مرداد1362 در مجلس رژیم تصویب شد و در تاریخ 3شهریور1362 به تأیید شورای نگهبان رسید. محمدی ریشهری به‌عنوان اولین وزیر اطلاعات به مجلس معرفی شد.[۲۹] ریشهری با همکاری یک اکیپ 40نفره که به‌عنوان مؤسسین وزارت اطلاعات شناخته می‌شوند به سازماندهی وزارت اطلاعات اقدام کرد.[۳۰] و در 10مهر سال1363 آمادگی وزارت اطلاعات را اعلام کرد. وزارت اطلاعات محور اصلی شناسایی، طراحی و اجرای ترورهای جمهوری اسلامی در خارج و قتلهای سیاسی در داخل کشور است. این وزارتخانه از یک‌سو در شورای عالی امنیت ملی در تصمیمگیری سیاسی در مورد ترورها شرکت می‌کند و از سوی دیگر با کمیتهٌ ویژهٌ عملیاتی دفتر خامنه‌ای با ارگانهای تروریستی دیگر هماهنگ می‌شود.

سازمان کار وزارت اطلاعات برای ترور و سرکوب

وزارت اطلاعات از 16معاونت، 2سازمان، 5ادارهٌ مستقل و 27ادارهٌ کل برای هر استان تشکیل می‌شود. از 16معاونت وزارت اطلاعات 3 معاونت که از مهمترین آنها هستند تماماً و مستقیماً درگیر صدور تروریسم می‌باشند.

 معاونت برون‌مرزی به مسئولیت فردی به‌نام محمد حسین  تقوی است که شعبه‌های وزارت اطلاعات در خارج کشور را کنترل می‌کند و سازماندهی اقدامات تروریستی و به‌طور خاص توطئه علیه سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران را برعهده دارد. نمایندگیهای وزارت اطلاعات در خارج کشور اساساً تحت کنترل این معاونت قرار دارند.

این معاونت دارای پایگاههای مرزی می‌باشد که اصلی‌ترین پایگاههای آن در استانهای خوزستان، کرمانشاه، ایلام، آذربایجان‌غربی و کردستان هستند.

معاونت اطلاعات خارجی و امور نهضتها

 وظیفهٌ اعضای این معاونت جمع‌آوری اطلاعات و جاسوسی در کشورهای خارجی و هم‌چنین به‌کارگیری تروریستها و مزدوران غیرایرانی است. هم‌چنین این معاونت نقش فعالی در اقدامات سیاسی و بین‌المللی علیه سازمان مجاهدین دارد . معاونت امنیت این وزارتخانه یکی از مهمترین معاونتهای آن می‌باشد که تحت عنوان امنیت داخلی به ترور در خارج می‌پردازد و ارتباط تنگاتنگ با دو معاونت فوق دارد. معاونت خارجی وزارت اطلاعات علاوه بر جاسوسی علیه دولتهای خارجی، به استخدام خارجیان و به‌کارگرفتن آنها در کارهای تروریستی نیز می‌پردازد. آخوند حجازی در زمان ریشهری معاونت خارجی را برعهده داشت و تلاش نمود که برای ترور مسعود رجوی و دکتر کاظم رجوی مقامات پلیس فرانسه و سوییس را به استخدام درآورد.[۳۱] سعید امامی به‌عنوان مدیر کل در اجرای این ترور با حجازی کار می‌کرد. سعید امامی سالها معاونت امنیت این وزارتخانه را به‌عهده داشت. بعد از سعید امامی هاشمی‌علوی این معاونت را عهده‌دار شده است.[۳۲]

معاونت اطلاعات مردمی وزارت اطلاعات به مسئولیت آخوند محمد شفیعی نیز وظیفه‌اش مقابله با نارضایتیهای اجتماعی و سرکوب آنهاست.

معاونتهای دیگر این وزارتخانه نیز اساساً در خدمت حل و فصل امور مربوط به معاونتهای فوق‌الذکر می‌باشند. سایر معاونتهای وزارت اطلاعات به‌شرح زیر است:

-معاونت ضدجاسوسی با مسئولیت سجادی.

 -معاونت فنی با مسئولیت فیروزآبادی

 کلیهٌ فعالیتهای فنی و تکنیکی جاسوسی از جمله پارازیت روی تلویزیون ملی ایران و رادیو صدای مجاهد متعلق به مجاهدین بر عهدهٌ این معاونت می‌باشد.

- معاونت آموزش با مسئولیت بخشی

-معاونت ویژهٌ روحانیت با مسئولیت آخوند باقریان

-معاونت طرح و برنامه با مسئولیت طالبی

- معاونت پشتیبانی و امور مجلس با مسئولیت امیر تهرانی

-معاونت تحقیقات و مطالعات استراتژیک با مسئولیت آخوند کمالی

- معاونت اداری و مالی با مسئولیت کمالی

- معاونت حفاظت اطلاعات

-معاونت بازرسی و نظارت

-معاونت فرهنگی

-معاونت اقتصادی

 علاوه براین، چندین ادارهٌ کل اطلاعات در مناطق مرزی، نقش جدی در پشتیبانی صدور تروریسم دارند. از جمله ادارهٌ کل اطلاعات آذربایجان شرقی به‌منظور دخالت در آذربایجان، ادارهٌ اطلاعات کل آذربایجان غربی با مدیریت حمید رضایی، برای دخالت در ترکیه و عراق، اداره اطلاعات کردستان با مدیریت مجیدی و کرمانشاه با مدیریت تهرانی و ایلام با مدیریت حاج ناصر کریمی و خوزستان با مدیریت حاجی‌پور برای اقدامات تروریستی در عراق، ادارهٌ کل اطلاعات خراسان برای دخالت در افغانستان و کشورهای آسیای میانه و ادارهٌ کل سیستان و بلوچستان برای پاکستان و ادارهٌ کل اطلاعات فارس و هرمزگان برای دخالت در کشورهای عربی حاشیهٌ جنوبی خلیج فارس کار می‌کنند.

در سال64 دانشکدهٌ وزارت اطلاعات موسوم به دانشکدهٌ امام باقر تأسیس شد و از مهر65 کار خود را رسماً شروع کرد. این دانشگاه مرکز تعلیم بازجویان و شکنجه‌گران و تروریستهای جمهوری اسلامی است.

بودجهٌ محرمانه

بودجهٌ وزارت اطلاعات سری و خارج از کنترل سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کل کشور است. براساس مادهٌ15 اساسنامهٌ وزارت اطلاعات مصوب مجلس شورا مورخ 26مرداد1362، اعتبارات این وزارتخانه از شمول قانون محاسبات عمومی مستثنی و تابع آیین‌نامه‌یی است که به‌وسیلهٌ وزارت اطلاعات و اقتصاد و دارایی تهیه و به‌تصویب هیأت وزیران خواهد رسید. طبق مصوبهٌ دی‌ماه73 مجلس رژیم، معادل 50درصد بهای املاکی که وزارت اطلاعات در راستای انجام مأموریتهای قانونی خود ضبط می‌کند، تا سقف 5میلیارد ریال در اختیار این وزارتخانه قرار می‌گیرد. طبق مصوبهٌ بهمن74 مجلس، فروش اموال و دارایی مخالفان رژیم در اختیار وزارت اطلاعات است.

فعالیتهای انتفاعی و شرکتهای تجاری

وزارت اطلاعات در زمان وزارت فلاحیان حدود 100شرکت در جاهای مختلف دنیا دایر کرد که حداقل 20شرکت بزرگ آن در کشورهای یمن، زیمبابوه، سوریه، سودان، ایتالیا و... قرار دارد. هدف از آن پوش و محمل تردد و فعالیتهای مزودران و تروریستهای این وزارتخانه به خارج و تأمین و انتقال پول به خارج کشور است. این شرکتها با استفاده از اطلاعاتی که در اختیار دارند، تجارت بسیاری از اقلام را در انحصار خود درمی‌آورند و سودهای میلیونی به جیب می‌زنند.  

پوشهای وزارت اطلاعات برای اقدامات جاسوسی و تروریستی

 1) مراکز دیپلوماتیک رژیم در خارج کشور که مهمترین خصوصیت آن مصونیت دیپلوماتیک است.

2) شرکتهای تجاری و اقتصادی که مهمترین ویژگی آنها مخفی بودن و عادی بودن می‌باشد.

مشخصات برخی از این شرکتها ذیلاً آمده است:

- شرکتWPT در کلن آلمان: مدیر این شرکت فردی به‌نام شرقی است. این شرکت در ارتباط با شرکت یک ویک کار می‌کند و مسئول شمال آلمان است. وزارت اطلاعات در انتقال توپ غول‌پیکر 320میلیمتری به آنتورپ بلژیک از پوش این شرکت استفاده کرده بود. این توپ به‌طور ویژه برای وزارت اطلاعات به‌منظور اقدامات تروریستی علیه مجاهدین، ساخته شده بود. شرقی به همراه دو برادر خود این شرکت را اداره می‌کند و با شرکتهای مختلف آلمانی قرارداد دارد و محصولات ایرانی و مواد غذایی را در هماهنگی با وزارت بازرگانی رژیم به آلمان آورده و به‌فروش می‌رساند. تقی‌پور از مدیران وزارت بازرگانی با او در ارتباط می‌باشد.

آدرس و شماره‌تلفن این شرکت به‌شرح زیر است:

WPTIMUNDEXPARTGMBH

MARKT STR10

50968 KOLN GERMANY

TEL 0221 382258

FAX 3761728

- شرکت حمل و نقل سیروس در هلند: مدیر آن سیروس اجاقی است.

 آدرس شرکت:

SEROOS

SCHAGKENBOSDREEF 42

3421VE OUDWATER

TEL 0031651702353

FAX 00313458564421

EMIL SOJAGHI@NL PACKADBELL ORG

 شرکت واردات و صادرات هومن در دوسلدروف آلمان: مدیر شرکت فردی به‌نام یحیی درم گزین است و دوتن از کارکنان آن صادقی و جورابچی نام دارند.

آدرس شرکت:

HOMAN IM UND EXPORT GMBH

BISMARK STR 89

40210

PH 0211 369159

FAX 369576

- شرکت تجاری چاپ و کاغذ در دوسلدورف آلمان: رئیس شرکت عمادالدین طاهرپور است. این شرکت سرپل ارتباطی وزارت اطلاعات است. آدرس شرکت :

SCHTZEN STR 35

DUSSELDOF GERMANI

TEL 1649482

- خانهٌ مسکونی در دوسلدورف آلمان متعلق به فردی به‌نام بنی‌جاهد: از این خانه برای سکونت و مخفی‌کردن عناصر وزارت اطلاعات استفاده می‌شود. آدرس خانه:

PRIENSGEGRG STR 87

GERMANI

TEL 0049211445063

- lبلانش اینترناسیونال : این شرکت در آمریکا و رئیس آن الیاس‌نیا نام دارد. او 21سال آمریکا بوده است. برای مدتی امتیاز فروش محصولات مواد غذایی یک و یک را در آلمان گرفت و تحت آن پوش، فعالیتهایی برای وزارت اطلاعات انجام داد. الیاس‌نیا با رازقی یکی از مدیران وقت وزارت بازرگانی برای پیشبرد طرح و برنامه‌هایش هماهنگ کرده و امکانات وزارت بازرگانی از طریق رازقی در اختیار او قرار می‌گرفت. خانم قجری ساکن آمریکا معاون الیاس‌نیا در فروش محصولات می‌باشد. تلفن الیاس‌نیا در آمریکا به قرار زیر است:

TEL 0014082798444

FAX 0014082972325 

اقدامات تروریستی وزارت اطلاعات در خارج کشور

ترور وزارت اطلاعات از اولین ماههای تأسیس آن در سال63 به‌کار افتاد:

ترور اعضا و فعالان مقاومت در برابر جمهوری اسلامی در کشورهای مختلف جهان از جمله کاظم رجوی (ژنو اردیبهشت69)، محمد حسین نقدی نمایندهٌ شورای ملی مقاومت در ایتالیا (رم اسفند71)، زهرا رجبی عضو شورای رهبری مجاهدین و عضو شورای ملی مقاومت (استانبول اسفند74)، علی‌اکبر قربانی نمایندهٌ مجاهدین در استانبول و....

کشتار رستوران میکونوس و بسیاری دیگر از قتلهای مخالفان در خارج کشور

اقدامات تروریستی در خاک عراق علیه مجاهدین و مقاومت ایران

اقدامات تروریستی علیه پناهندگان و گروههای کرد ایرانی در کردستان عراق[۳۳]

ترورهای عمده وزارت اطلاعات

«اداره حراست از قانون اساسي آلمان» واواك را يكي از دو مركز اصلي ترور دولتي ارزیابی مینماید. وظايف اين تشكيلات عبارتند از: «برقراری امنيت داخلي (منجمله مبازره با جريانات و تشكيلات اپوزیسیون)، ضد جاسوسي، كنترل ِ تردّد مسافرین، تبلیغات برونمرزی (بخصوص در كشورهاي همجوار و غیرهمسايه)، اجراي اقدامات ضربتي (خرابكاري)»[۴] وزارت اطلاعات ترورهای زیادی را بصورت جداگانه یا بطور مشترک با سپاه پاسداران و یا در هماهنگی با کمیته ویژه انجام داده است که طبق اطلاعات به بیش از 200 مورد می‌رسد. بخشهایی از آن عبارت است از:

ترور مسعود رجوی

یکی از مهمترین اهداف وزارت اطلاعات از بدو تأسیس ترور مسعود رجوی بود. در ابتدای تأسیس تا سال68 آخوند محمد حجازی معاونت خارجی وزارت اطلاعات مسئولیت این ترور را برعهده داشت. سعید امامی[۳۴] به‌عنوان مدیر کل در اجرای این طرح با حجازی کار می‌کرد. یکی از افسران عملیاتی حجازی در فرانسه و سوئیس که دست‌اندرکار این طرح بود محمود رجبی[۳۵] نام داشت که در ارتباط با سعید امامی بود. محمود رجبی قبل از تشکیل وزارت اطلاعات با اطلاعات سپاه فعالیت می‌کرد و به‌همراه پاسدار اطلاعاتی دیگری به‌نام رضا طباطبائی در سال1361 با پاسپورت دیپلوماتیک به فرانسه رفته بود. مأموریت این دو نفر از طرف سپاه طراحی و اجرای ترور مسعود رجوی بود. ابوالقاسم مصباحی یکی از پایه‌گذاران وزارت اطلاعات، معروف به شاهدC در شهادت خود در مقابل مراجع قضایی آلمان و سوئیس تصریح می‌کند: در 1982 (سال1361) دو عضو سپاه پاسداران انقلاب به‌نام رضا طباطبایی و محمود رجبی با پاسپورت دیپلوماتیک به پاریس رفتند. استفاده از پاسپورت دیپلوماتیک به‌این منظور بود که به آنها اجازه دهد که از موقعیت مصونیت دیپلوماتیک برخوردار باشند. مأموریت این دو نفر این بود که مسعود رجوی را به قتل برسانند اما به‌دلیل اقدامات حفاظتی طرح سوءقصد در آن زمان تغییر کرد و طباطبایی و رجبی سال84 به ایران بازگشتند. پس از باز گشت محمود رجبی به وزارت اطلاعات منتقل و در معاونت خارجی سازماندهی شد. وی بار دیگر از طرف معاونت خارجی اطلاعات با پاسپورت عادی به فرانسه اعزام شد و درخواست اجازهٌ اقامت دانشجویی کرد که با اقامت او موافقت شد. شاهدC می‌گوید «مأموریت رجبی این بود که تمامی فعالیتهای مجاهدین خلق حول برادر رجوی را کشف کند. او تمامی افراد با نفوذ حول رجوی را شناسایی کرد و طرحی از مکانها و جلسات تهیه کرد تا نهایتاً به تهران بدهد». یک دانشجوی ایرانی مقیم فرانسه به‌نام مجید صفایی که او را پرویز نیز صدا می‌زدند در ارتباط با محمود رجبی فعالیت جاسوسی می‌کرد. شاهدC می‌گوید: «پرویز صفایی دو منبع خارجی داشت اولین منبع یحیی گوآسمی و دومین آن ژاک سوتلو[۳۶] بود.

طرح ترور مسعود رجوی در سوئیس

در بهار 65محمود رجبی که در آن زمان در ژنو بود، از طریق سوتلو مطلع شد که مسعود رجوی احتمالاً از طریق سوئیس به عراق خواهد رفت. این اطلاعات از طریق وزارت اطلاعات به وزارت خارجه داده شد و  سفیر وقت جمهوری اسلامی در سوئیس با ملاقاتهای متعدد خواهان این شد که در صورت مسافرت مسعود رجوی به سوئیس انترپل اقدام به دستگیری وی نماید.

هم‌زمان وزارت اطلاعات محمود رجبی را مأمور کرد تا ترور مسعود رجوی در سوئیس را طراحی کند. رجبی به تهران گزارش داده بود که در صورت مسافرت رجوی به سوئیس اجرای این طرح عملی‌تر از اجرای آن در فرانسه است. شاهدC در این زمینه می‌گوید: «محمود رجبی به‌نوعی دریافته بود که فعالیتهای سیاسی مسعود رجوی در سوئیس جریان دارد و قرار است جریان داشته باشد. به این منظور از سوتلو خواست که در مورد مکان مسعود رجوی اطلاع کسب کند به‌خصوص که فکر می‌کرد حذف رجوی در سوئیس ساده‌تر از فرانسه است که در آن‌جا مقیم است و بیشتر هم تحت حفاظت است. سوتلو امکانات و منابعش را به‌کار گرفت تا به ایرانیها اطلاعاتی در مورد آمدن مسعود رجوی به سوئیس بدهد. آنها قصد داشتند که طرح ترور را در سوئیس اجرا کنند. وقتی که سوتلو به رجبی اطلاع داد که منبعی نزد پلیس سوئیس دارد، وزارت اطلاعات ارزیابی کرد که باید مستقیماً با این منبع وارد ارتباط شود. وزارت اطلاعات این منبع را به مبلغ 100000دلار آمریکایی از سوتلو خرید.  منبع یک کارمند زن پلیس[۳۷] ژنو بود که سالها در استخدام وزارت اطلاعات بود و در جریان ترور دکتر کاظم رجوی نیز نقش مهمی ایفا کرد.

ترور دکتر کاظم رجوی

اطلاعات منتشر شده توسط شورای ملی مقاومت ایران نشان می‌دهد که خمینی فتوای قتل دکتر کاظم رجوی را در سال65 صادر کرده بود.  از اوایل سال1366 اجرای این ترور در جمهوری اسلامی استارت خورد. ابتدا اجرای این ترور در دستور کار واحد اطلاعات سپاه به ریاست پاسدار احمد وحیدی قرار داشت. اما از اواسط سال67 به پیشنهاد ریشهری وزیر اطلاعات وقت و موافقت رفسنجانی، این مسئولیت به وزارت اطلاعات سپرده شد. کمیتهٌ امور ویژه مرکب از خامنه‌ای، رفسنجانی، ولایتی، ریشهری، فلاحیان و پاسدار محسن رضایی طرح ترور را تصویب کرد و بودجهٌ کلانی به آن اختصاص داد. وزیر اطلاعات وقت ریشهری در اسفند سال67  طی نامه‌یی 12نفر از عناصر وزارت اطلاعات را که جهت این عملیات در نظر گرفته بود، برای تکمیل آموزش به "سرهنگ مسعود مزینی‌راد" مربی آموزشی مدرسهٌ ضدجاسوسی واقع در پادگان لویزان معرفی نمود.[۳۸] ریشهری طی این نامه نوشته بود که: به آقایان دانش، عراقی، فاضلی، کمالی، سجادیان و… آموزش کامل بدهید! در نظر داشته باشید که این 12تَن پس از آموزش باید به آقای عمادالدین طاهرپور041 [۳۹]مراجعه کنند، لذا نهایت همکاری را با این افراد بکنید… در اردیبهشت68 اکیپ ویژه‌یی از عناصر ترور وزارت اطلاعات به سوئیس آمدند و مرحلهٌ اول شناسایی را انجام دادند. اما به‌دلیل مرگ خمینی در خرداد همان سال پیگیری این طرح چندی به تعویق افتاد. چند هفته پس از مرگ خمینی طرح ترور دکتر کاظم رجوی مجددا پیگیری شد.[۴۰] ابوالقاسم مصباحی (شاهدC) در این باره می‌گوید: «هدف از حذف رجوی این بود که در ابتدای ریاست جمهوری رفسنجانی، می‌خواستند ثابت کنند که قدرتمندیم و همهٌ امکانات را در دست داریم». سه طرح آلترناتیو

متعاقباً به‌دستور رفسنجانی (که هنوز در پست رئیس مجلس بود)، جلسه‌یی با ترکیب زیر برای ارزیابی شناساییها و طرح ترور تشکیل شد:

- سرتیپ پاسدار احمد وحیدی (معاونت وقت اطلاعات سپاه)

- فلاحیان (قائم‌مقام وقت ریشهری وزیر اطلاعات)

- محمدمهدی آخوندزاده بسطی دیپلومات (مدیرکل روابط سیاسی و بین‌المللی وقت وزارت خارجه)

- سعید شاهسوندی عضو بریده مجاهدین به‌عنوان مطلع از وضعیت سوژه

- محمد آزادی از عناصر با تجربه در ترور (که بعداً در طرح ترور بختیار شرکت کرد)

- محمد دانش (جزو تیم ترور)

- محمد عراقی (جزو تیم ترور)

- کاظم دارابی (از عناصر وزارت اطلاعات در آلمان که بعداً در طرح ترور شرفکندی شرکت کرد)

- محسن شریفیان از عناصر با سابقه در ترور

- سرمدی (از مسئولان وزارت اطلاعات و معاونت امنیت وزارت اطلاعات در دورهٌ وزارت دری نجف‌آبادی بود)

در این جلسه براساس شناساییهای اولیه سه طرح اولیه برای ترور کاظم رجوی مورد بحث قرار گرفت.

طرح اول: دکتر رجوی را با تمام اعضای خانواده در خانه قتل‌عام کنند.

طرح دوم: نصب بمب به خودرو دکتر رجوی. این بمب با بالارفتن سرعت ماشین (در سرعت بیش از 40 کیلومتر) منفجر می‌شد. طبق این طرح بمب یا به ترمز و یا به سوییچ ماشین وصل می‌شد.

طرح سوم: ترور دکتر در حین تردد به خانه و یا از خانه.

تصمیم‌گیری نهایی و تخصیص بودجه

پس از برگزاری جلسهٌ فوق، طرحهای اولیهٌ ترور در کمیتهٌ امور ویژه با ترکیبی از خامنه‌ای (ولی فقیه)، رفسنجانی (رئیس جمهور)، ولایتی (وزیر خارجه) و ریشهری (وزیر سابق اطلاعات) و فلاحیان (وزیر جدید اطلاعات که به‌تازگی به این سمت منصوب شده بود) و محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران مورد بررسی قرار گرفت و تصویب شد. برای اجرای این طرح  بودجهٌ کلان اختصاص یافت.

متعاقباً در 8شهریور سال68 یک اکیپ به‌ریاست  محمد مهدی آخوندزاده بسطی دیپلومات جمهوری اسلامی با پاسپورت دیپلوماتیک به‌همراه سعید همتی (یکی از قاتلین کاظم رجوی) برای بررسی عملی طرح به ژنو رفتند. براساس ارزیابی این اکیپ طرح دوم منتفی شد و قرار شد روی طرح اول و سوم کار کنند. 

اعزام تیمهای ترور

پس از بازگشت اکیپ آخوندزاده بسطی تا ترور کاظم رجوی، جمعاً سه بار تیمهای ترور وزارت اطلاعات به ژنو اعزام شدند. که در دو نوبت اول ناموفق به تهران بازگشتند.

اولین تیم ترور در 26مهر68 وارد ژنو شد. این تیم از جمله شامل یدالله صمدی، صادق بابایی، محمود سجادیان و علی کمالی بود. این تیم قصد اجرای طرح اول یعنی قتل‌عام تمام اعضای خانوادهٌ کاظم رجوی را داشت، اما این طرح با سفر کاظم رجوی به پاریس در روز 30مهر ناکام ماند و تروریستها به تهران بازگشتند.

دومین تیم ترور 11بهمن68 وارد ژنو شدند و تا 15بهمن در ژنو بودند. این تیم از جمله شامل صمدی، بابایی، محمود سجادیان، محمدرضا جزایری و هادوی می‌شد که با پاسپورت خدمت به ژنو آمده بودند. آنها اقدام به شناسایی و ارزیابی مجدد کردند. این تیم در قدم اول به ارزیابی پرداخت که ضریب موفقیت طرح اول یا سوم کدام بیشتر است. بین اعضای این تیم اختلاف پیش آمد و دست آخر مجبور شدند قبل از این‌که عمل کنند به تهران بازگردند.

سومین تیم ترور

روز 21فروردین1369، شش نفر از تروریستها با نامهای پاسپورتی محمد سعید رضوانی، یدالله صمدی، سعید همتی، محسن پورشفیعی، علیرضا بیانی همدانی، ناصر پورمیرزایی و سعید دانش با پرواز تهران - ژنو ایران ایر با پاسپورت خدمت وارد ژنو شدند.

- محمدعلی هادی نجف‌آبادی سفیر ایران در امارات عربی با پاسپورت دیپلوماتیک ایرانی شماره006646، در 28فروردین69 به ژنو رفت و  در هتل انترکنتینانتال اتاق625 مستقر شد.

- محمدمهدی آخوندزاده بسطی 28فروردین با پرواز ایران ایر به ژنو رفت و در همان هتل مستقر شد.

آخوندزاده و هادی نجف‌آبادی نظارت بر عملیات را به‌عهده داشتند و در طول اقامتشان در ارتباط مستمر با تهران بودند و چگونگی پیشرفت طرح را مرتباً با تهران در میان می‌گذاشتند و مواردی که نیاز به تصمیم‌گیری داشت با تهران مشورت می‌کردند. هادی نجف‌آبادی بعداز هر بار تماس با تهران با سیروس ناصری (نمایندهٌ وقت جمهوری اسلامی در دفتر نمایندگی سازمان ملل در ژنو) تماس می‌گرفت.

- تروریستهای دیگری به‌نامهای دارابی، علی کمالی، محمود سجادیان، علی هادوی، علی مصلحی‌عراقی، محمدرضا جزایری با پروازهای دیگر وارد ژنو شدند.

و بالاخره در روز 4اردیبهشت1369 ساعت11و 50دقیقه کاظم رجوی در حالی که جهت کارهای بانکی از منزل خارج شده بود مورد تهاجم تروریستها واقع شده و به قتل رسید.

عصر همان روز آخوندزاده و هادی نجف‌آبادی و شماری دیگر از تروریستها، با پرواز ایران ایر به تهران بازگشتند. وزارت اطلاعات پس از این ترور گزارش کامل آن را به اطلاع رفسنجانی رساند.[۴۱]

دستگیری دو قاتل کاظم رجوی در فرانسه و استرداد آنها به ایران

سرویسهای مخفی آلمان در تاریخ 14نوامبر92 (23آبان 71)به فرانسه اطلاع دادند که دو مأمور مخفی ایران از مرز استراسبورگ عبور کرده و وارد فرانسه  شده‌اند. آلمانیها در این اطلاعات به فرانسه گفتند نام اصلی این دو نفر محمود سجادیان و علی کمالی است که از طرف قاضی شاتلن در سوئیس در رابطه با قتل یک ایرانی مخالف تحت تعقیب هستند.

این دو نفر با هویتهایی به‌نام احمد طاهری با پاسپورت ایرانی به شماره3049434 و محسن شریفی اصفهانی با پاسپورت ایرانی به شمارهٌ 3798086 به‌وسیله یک مرسدس بنز با پلاک آلمانیHHJH2448 به فرانسه وارد شدند.

در تاریخ 15نوامبر92 (24آبان 71) فرانسه این دو نفر را دستگیر کرد. البته دستگیر شدگان در واقع 12نفر بودند. اما با دخالت علی آهنی سفیر وقت رژیم در فرانسه 10نفر از آنها آزاد شدند، ولی به درخواست شاتلن، قاضی تحقیق سوئیس برای علی کمالی (با نام پاسپورتی شریف اصفهانی) و محمود سجادیان (با نام پاسپورتی احمد طاهری)، حکم بازداشت صادر شد.[۴۲] قاضی سوئیسی مسئول تحقیق در سال 1376رسماً «یک مقام بلندپایهٌ دولت ایران» را در پشت این عملیات تروریستی معرفی کرد. دوماه بعداز ترور، پلیس سوئیس در یک گزارش 52صفحه‌یی پیرامون این جنایت اعلام کرد: «ما عمیقاً یقین داریم که یک یا چند سرویس رسمی ایران مستقیماً در قتل آقای کاظم رجوی دست داشته‌اند»[۴۳]

آزادی تروریستها و پس دادن آنها به جمهوری اسلامی

شاتلن قاضی سوئیسی پروندهٌ کاظم رجوی چندین بار رسماً از فرانسه خواست تا قاتلین کاظم رجوی را برای محاکمه در سوئیس به این کشور پس دهد. اما دولت وقت فرانسه تحت‌نام «منافع ملی» از این کار سر باز زد. در آخرین روزهای سال1993 (دیماه1372) یک هیأت سه‌نفره از جمهوری اسلامی به ریاست حجازی رئیس عملیات ویژهٌ دفتر خامنه‌ای (بالاترین نفر هماهنگ‌کنندهٌ ترروها و قتلهای زنجیره‌یی)، حسین تقوی معاونت برون‌مرزی اطلاعات و علیرضا معیری مشاور سیاسی رفسنجانی (سفیر جمهوری اسلامی در فرانسه در دوره بعد) از تهران به پاریس آمدند و بعداز یک معامله در 8دیماه72 این دو تروریست را با خود به تهران بردند. در 29دسامبر (8دی)، وزارت خارجه طی یادداشتی به سوئیس اطلاع داد که به‌دلیل منافع عالی کشور فرانسه دو ایرانی به سوئیس[۴۴]مسترد نخواهند شد.

سوئیس به این اقدام فرانسه[۴۵]اعتراض کرد و به دادگاه عالی فرانسه برای این نقض حقوق بین‌المللی شکایت کرد. دادگاه عالی فرانسه به این درخواست در 2آذر73 رسیدگی و اعلام کرد که فرانسه[۴۶]نمی‌بایست تروریستهای متهم به قتل کاظم رجوی را به ایران می‌فرستاد.[۴۷]

بازگشایی پروندهٌ قتل کاظم رجوی

روزنامهٌ لوکوریه (سوئیس) 4ژوییهٌ97: تحولات جدید در ادامه تحقیقات در قضیهٌ مرگ کاظم رجوی در کوپه انجام می‌گیرد. یک قضیهٌ جدید جاسوسی می‌تواند روابط بین سوئیس و تهران را تیره کند. وزیر امور عامهٌ سوئیس یک تحقیق برای سرویس اطلاعات سیاسی را آغاز کرد. این تصمیم به‌وسیله آخرین تحولات در تحقیق مربوط به مرگ کاظم رجوی فراهم شد. در طی تحقیقاتشان، مقامات قضایی سوئیس فقط اطلاعات دربارهٌ 13مظنون به‌ویژه دو ایرانی که به‌وسیله فرانسه در سال93 به ایران فرستاده شدند، به‌دست نیاوردند، بلکه هم‌چنین به شواهد جدیدی رسیدند که دادستان کل، کارلا دل پونته را به بازگشایی یک تحقیق برای جاسوسی واداشت.

شاتلن: ما قاتلان را می‌شناسیم و می‌دانیم در کشورشان چه مشاغلی دارند

خبرگزاری آسوشیتدپرس 11ژوئن97: رولان شاتلن در مورد قاتلان گفت "ما آنها را می‌شناسیم و می‌دانیم چه شغل‌هایی در کشور خود دارند". پاسپورتهای قاتلان جعلی بوده‌اند و "ما می‌دانیم از کجا آمده‌اند".

شاتلن: قاتلان، امروز مقام بالایی در حکومت ایران دارند

خبرگزاری سوئیس 12ژوئن97:قاضی شاتلن کاملاً قانع شده است که دستور برای کشتن کاظم رجوی از تهران آمده است.  طبق گفتهٌ شاتلن هر دو نفری که توسط سوئیس مورد تعقیب قرار دارند و از فرانسه به ایران تحویل داده شدند به‌عنوان مظنونین اصلی بودند که امروز مقام بالایی در حکومت ایران دارند.

شاتلن:دستور قتل کاظم رجوی از یک وزارتخانه آمده است

روزنامهٌ 24ساعت 13ژوئن97: رولان شاتلن قاضی تحقیق گفت: با کمک اطلاعاتی که ما توانستیم در آلمان به‌دست بیاوریم دقیقاً می‌دانیم که اعضای کماندویی که رجوی را کشته است، چه کسانی بوده‌اند. هم‌چنین می‌دانیم نقشی که هرکدام داشته‌اند چه بوده است. علاوه بر این ما عکسهای آنها را در اختیار داریم. اغلب این 13مظنون که در تحقیق ما زیر سئوال قرار گرفته‌اند، تحت اسامی مستعار عمل می‌کرده‌اند. ازاین به بعد ما اسامی جدید آنها را در ایران می‌دانیم و می‌دانیم که در کدام سرویس کار می‌کنند.

 قاتلان کاظم رجوی ، عاملان قتلهای زنجیره‌یی سیاسی

بسیاری از قاتلان کاظم رجوی همانها بودند که در سالهای بعد در جریان قتلهای زنجیره‌یی دست داشتند. سعید امامی در زمان ریشهری در معاونت خارجی وزارت اطلاعات با حجازی کار می‌کرد و چنان‌که شاهدC می‌گوید گزارشهای «حاج خانم» یعنی همان جاسوس سوئیسی به‌دست او می‌رسید و طرح ترور دکتر کاظم را دنبال می‌کرد. در زمان فلاحیان هم در معاونت امنیت، هم‌چنان ترورهای خارج را و به‌طور مشخص طرح ترور دکتر را  هدایت می‌کرد.

کورش فولادی نمایندهٌ خرم‌آباد در مجلس پنجم ایران (همان تروریستی که در انگلیس در انفجاربمب دستگیر شد و زندانی بود) از جناح دوم خردادیها (اصلاح‌طلبان امروزی) در تاریخ7تیر 78 به‌دنبال خودکشی سعید امامی گفته بود: «… این‌که می‌گویند آرسنیک خورده و خودکشی کرده واقعی نیست… یک آدم مهمی که حتی در توالت هم او را زیر نظر دارند چگونه این‌کار را کرده است؟ حالا باید تکلیف این روشن بشود که چطوری شده؟ آدمی است که این‌همه قتل کرده. این کسی است که مسئول کشتن کاظم رجوی بوده است. چطوری شده که خود کشی کند؟»

در میان قاتلان کاظم رجوی، محمود رجبی در جریان قتلهای زنجیره‌یی تحت نام محمدی دستگیر شد ولی به‌علت اطلاعاتش از ترورهای رژیم در خارج و امکانات جاسوسی رژیم سریعاً او را آزاد کردند.

 سعید رضوانی از قاتلین کاظم رجوی نیز جزو دستگیر شدگان قتلهای زنجیره‌یی است که او را هم سریعاً آزاد کردند.

یدالله صمدی که از فعالان ترور کاظم رجوی است نیز جزو قاتلین قتلهای زنجیره‌یی و در ارتباط نزدیک با سعید امامی است که در بهمن78 برای فرار از دستگیری مدتی به مسکو رفته بود.

ترور محمدحسین نقدی نمایندهٌ شورای‌ملی مقاومت در ایتالیا

محمدحسین نقدی عضو و نمایندهٌ شورای ملی مقاومت در ایتالیا در ساعت9.30 روز 25اسفند71 در حالی‌که عازم محل کارش بود در میدان البا شهر رم توسط دو تروریست جمهوری اسلامی که سوار بر یک موتور بودند مورد سوءقصد قرار گرفت و به قتل رسید.

محمدحسین نقدی تیرماه1360 به‌عنوان کاردار سفارت رژیم در ایتالیا منصوب شد، اما 8ماه بعد یعنی در اسفند1360 وی سفارت را ترک کرد و به صفوف مقاومت ایران پیوست و عضو هیأت نمایندگی شورای‌ملی مقاومت در ایتالیا و سپس از سال63 نمایندهٌ مسئول شورا در این کشور شد.[۴۸]

فتوای ترور

بنا به گفته منابع مقاومت ایران فتوای ترور نقدی ابتدا از طرف شخص خمینی صادر شد. اما طبق گفته مصباحی شاهد C دستور قتل به صورت فتوا توسط خامنه اي داده شده بود (چراکه بر اساس معيارهاي ديني فتواي كسي که ميميرد با خود او ميميرد. به این دليل اين فرمان توسط رهبر جديد جمهوری اسلامی يعني خامنه اي تجديد گردید  که از سوی بخش عملیاتی وابسته به وزارت اطلاعات می بایستی انجام پذیرد. آنها می‌گویند این موضوع در پروندهٌ قضایی نقدی از سوی مقامات امنیتی ایتالیا نیز مورد تأیید قرار گرفته است. از همان ابتدا واحد اطلاعات سپاه و اطلاعات نخست‌وزیری مسئولیت اجرای این ترور را به‌عهده گرفتند. بعداز تشکیل وزارت اطلاعات، معاونت خارجی این وزارتخانه به ریاست حجازی برای اجرای این ترور مأمور شد. در سال61 شماری از عناصر اطلاعاتی سفارت از جمله فردی به‌نام مهدی مقدم سامان در خیابان به نقدی حمله‌ور شدند که با عکس‌العمل او و همسرش مجبور به فرار از صحنه شدند. تلاش مجدد برای ترور نقدی به سالهای بعد برمی‌گردد[۴۹]

اعزام تیم ترور

منابع مقاومت ایران می‌گویند در سال66 حجازی و معاون او سعید امامی طرح ترور را تهیه و چندین بار اقدام به شناسایی کردند ولی با کشف به‌موقع این تصمیمات توسط مقاومت، طرح با شکست مواجه شد. یک بار دیگر در اسفند سال67 وزارت اطلاعات در صدد اجرای این طرح بر آمد و به این منظور برای تروریستی به‌نام حمید پرنده (متولد سال1340 در تهران) به‌عنوان دیپلومات از دولت ایتالیا تقاضای پذیرش کردند. اما مقامات امنیتی ایتالیا به‌رغم اصرار سفیر جمهوری اسلامی با تقاضای ویزای او موافقت نکردند. از این رو اجرای طرح بار دیگر به تعویق افتاد. بعداز مرگ خمینی شورای عالی امنیت جمهوری اسلامی ، لیستی از این مخالفین را برای ترور مشخص کرد. در این لیستها اسامی افرای مانند دکتر صالح رجوی، محمدحسین نقدی، هادی مهابادی، محمد محدثین، جلال گنجه‌ای، منوچهر هزارخانی، عباس داوری، پرویز خزایی، ابوالقاسم رضایی به چشم می‌خورد. طرح ترور نقدی بعداز ترور دکتر کاظم رجوی در دستور قرار داشت. روز 4خرداد سال69 یک نفر ناشناس با منزل آقای نقدی تماس گرفت و با زبان ایتالیایی ولی با لهجهٌ خارجی گفت که می‌خواهد با خانم نقدی صحبت کند. آقای نقدی خود گوشی را بر می‌دارد. تلفن‌کننده که متوجه می‌شود جواب دهنده خود آقای نقدی است به فارسی می‌گوید: «می‌خواستم به همسرت بگویم که حکم صادره از جانب خمینی مورخ ژوئن1982 فعال شده است و به‌زودی به اجرا گذاشته خواهد شد» . وزارت اطلاعات در خرداد69 دیپلومات وابسته به این وزارت محمود آخوندزاده بسطی[۵۰] را با سمت معاون کنسول میلان به‌منظور شناساییهای ضروری برای اجرای این طرح، به ایتالیا فرستاد.

این منابع می‌گویند در دیماه70 محمدحسین نجفی تحت عنوان مشاور ولایتی وزیر خارجهٌ جمهوری اسلامی در امور افاغنه به اتفاق یکی از مسئولین وزارت اطلاعات به‌نام جواد ( بعنوان محافظ نجفی) در یک سفر غیررسمی به آلمان، سوئیس، اطریش و ایتالیا برای مدتی در رم در هتل موندیان به‌طور ناشناس اقامت کرد. هتل موندیان نزدیک منزل محمدحسین نقدی قرار داشت و هدف نجفی و نفر همراهش کسب اطلاعات در مورد نقدی بود.

در فروردین سال71 اکبر خوشکوش[۵۱]از  تروریستهای وزارت اطلاعات به‌همراه منصور آهنی[۵۲]که برای ترور محمدحسین نقدی به ایتالیا آمده بودند با 30هزار دلار اسکناس تقلبی و یک‌سری مدارک توسط پلیس دستگیر شده و هر دو نفر اخراج شدند. خوشکوش که پاسپورت دیپلوماتیک داشت به تهران رفت و آهنی به کانادا رفت که توسط پلیس این کشور دستگیر شد.

 تلاش مجدد برای وارد کردن پرنده

بعداز شکست تیم، خوشکوش، تصمیم گرفت به‌رغم این‌که وزارت‌خارجهٌ ایتالیا در اسفند67 با دادن ویزای دیپلوماتیک به حمید پرنده مخالف کرده بود، مجدداً برای او در خواست ویزا کند. پرنده از ژانویهٌ1988 تا ژوئن1990 به‌عنوان مسئول رمز در سفارت جمهوری اسلامی در بن خدمت کرده بود.

 مقامات آلمانی او را در طول مقطع یاد شده یک مقام مهم سرویسهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی ارزیابی کرده و در رابطه با فعالیتهای تروریستی به او مظنون بودند. در 23تیر71 وزارت‌خارجهٌ ایتالیا درخواست ویزای دیپلوماتیک پرنده را به‌عنوان دیپلومات سفارت جمهوری اسلامی در رم رد کرد. ارگانهای امنیتی به‌دلیل «ظن مشارکت در فعالیتهای تروریستی و تهدیداتی که برای امنیت کشور می‌تواند داشته باشد» با اعطای ویزا به او مخالفت کردند. وزارت‌خارجهٌ ایتالیا در اواخر شهریور71  یک بار دیگر عدم موافقتش با حضور پرنده در خاک ایتالیا را به جمهوری اسلامی اطلاع داد. علیرغم این در تاریخ 3آذر71 حمید پرنده با پاسپورت دیپلوماتیک به شمارهٌ 008625 برای یک مأموریت اعلام‌نشده وارد رم شد و همان روز در ساعت23.45 از فرودگاه رم به تهران بازگشت. در ادامه وزارت اطلاعات از ولایتی خواست به فشار دیپلوماتیک برای دریافت ویزا برای پرنده متوسل شود. این‌بار برای پرنده به‌عنوان یکی از نفرات نزدیک و مورد اعتماد ولایتی از دولت ایتالیا تقاضای ویزای دیپلوماتیک شد و به سفیر ایتالیا در تهران گوشزد کردند که ولایتی عدم موافقت با این ویزا را به عدم اعتماد به خودش تفسیر خواهد کرد و ناچار به‌عمل متقابل می‌شود.

به‌رغم این اصرار ارگانهای ذیربط امنیتی در ایتالیا هم‌چنان با ورود پرنده به ایتالیا مخالفت کردند. اما وزارت‌خارجهٌ ایتالیا با طرح این موضوع که ندادن ویزا به پرنده به روابط دو کشور ضربه می‌زند خواهان تجدیدنظر در تصمیم ارگانهای امنیتی شد.  بالاخره در اوایل دیماه71 با ویزای ورود برای وی موافقت کردند. در روز 18دیماه71 حمید پرنده با پاسپورت دیپلوماتیک شمارهٌ010236 وارد رم شد، او به مقامات ایتالیا آدرس «سفارت جمهوری اسلامی ایران» را به‌عنوان محل سکونت خودش داد. ولی چنان‌که در پرونده منعکس است تا 27اسفند یعنی دو روز بعداز ترور، ارگانهای امنیتی ایتالیا هیچ اطلاعی از وی نداشتند. پرنده در حالی‌که شغل رسمی او مسئول رمز سفارت بود ولی از زمان انتصاب خود عملاً از قدرت تصمیم‌گیری و اعتبار بالایی حتی نسبت به  شخص سفیر برخوردار بود و نفرات وزارت اطلاعات که بعنوان دیپلومات وارد ایتالیا می‌شدند بدون مراجعه به سفیر ، به‌طور مستقیم به او مراجعه می‌کردند. در همین رابطه سفیر جمهوری اسلامی در ایتالیا در هفتهٌ اول اسفند برای توجیه طرح ترور به تهران احضار شد و بعداز توجیه به ایتالیا بازگشت. در 11اسفند71 خامنه‌ای طی حکمی سرهنگ محمدرضا نقدی (پسر عموی محمد حسین نقدی) را با اعطای درجهٌ سرتیپی (سرتیپ دوم) به سمت فرماندهٌ حفاظت نیروی انتظامی منصوب کرد.

تکمیل تیم ترور

در 18اسفند71 دو تروریست به‌نامهای حسین نیسوی (حسین نیسوی 35 - 40 ساله، متولد اصفهان و از شکنجه‌گران اوین  و نفر مورد اعتماد محسن رضایی است.) و احمد کلامی و هجابادی وارد رم شدند و مستقیماً به نزد پرنده رفتند. این دو نفر در تاریخ 27اسفند71 یعنی 2روز بعداز ترور، رم را ترک کردند.

 ورود هیأت 7نفره برای اجرای طرح فریب

در 19اسفند71 یک هیأت 7نفره بعنوان مسئولین وزارت راه و ترابری جمهوری اسلامی برای یک بازدید آموزشی از امنیت سیستمهای گمرکی فرودگاه رم، وارد ایتالیا شدند. این بازدیدها در روزهای 20 و 21اسفند بود و این هفت‌نفر در هتل «سات لیت» شهرک اوستیا در نزدیکی رم تا روز 25اسفند جا رزرو کرده بودند. اما عملاً به جز یک نفر از آنان بقیه تا سه روز پس از ترور نقدی یعنی 28اسفند در رم ماندند. تحقیقات بعدی مقاومت ایران نشان داد که 5نفر از اعضای این هیأت از کادرهای وزارت اطلاعات بوده‌اند که برای اجرای یک طرح فریب به ایتالیا آمده بودند. اسامی این هیأت عبارت بود از:

1- محسن منتظریان، متولد 1330باختران، از وزارت اطلاعات

2- یحیی‌محمود سیاه‌بازی‌راشکان از وزارت اطلاعات

3- غلامحسین سرکیل، متولد 1332زرند، از وزارت اطلاعات

4- سرگرد قدرت‌الله رضایی متولد1327 قزوین، از وزارت اطلاعات

5- سرهنگ حسن‌اشرف محمد خوزانی متولد 1331نجف‌آباد، از وزارت اطلاعات

6- محمد رضا خداشناس دستجردی

7- منصور نامور

این 7نفر روز 25اسفند، بین ساعت 8 تا 9صبح ساعتی قبل از ترور نقدی، پیاده از هتل بیرون آمده و هرکدام به یک سمت شهر رفتند تا توجهات پلیس ایتالیا را به‌خود جلب کنند و در نتیجه انرژی کمتری متوجه حفاظت نقدی بشود.

فرماندهی ترور

مهدی اهری مصطفوی[۵۳]که در آن زمان در مادرید به‌سر می‌برد، فرماندهی این ترور را به‌عهده داشت. وی تحت عنوان مشاور رفسنجانی قرار بود روز 24اسفند از مادرید وارد رم شود و از نزدیک عملیات را فرماندهی کند که در آخرین مرحله این سفر را برهم زدند. به‌رغم این‌که مستقبلین وی به فرودگاه رفته بودند در فرودگاه مطلع شدند که سفر لغو شده است. وی قرار بود روز 25اسفند بلافاصله پس از ترور، رم را ترک کند. 

آخرین شناساییها در مقابل منزل مسکونی نقدی

خانم مورونی (همسر نقدی) بعداز قتل نقدی گزارش کرد که در 22اسفند71 همراه نقدی در کوچهٌ محل اقامتشان متوجه می‌شوند که دو نفر که خیلی شبیه به ایرانیها بودند آنها را تحت‌نظر دارند. یکی از آنها که ریش داشت یک دوربین به گردنش آویزان بود. تحقیقات بعدی نشان داد که این فرد حمید پرنده بود.

ترور در 25اسفند71

روز 25اسفند71 حوالی ساعت9.30 در میدان «البا» دو فرد که لباس مبدل به‌تن داشتند و سوار بر یک موتور بودند به ماشین محمدحسین نقدی نزدیک می‌شوند و به‌طرف او شلیک می‌کنند و نقدی قبل از رسیدن به بیمارستان به قتل می‌رسد. سلاح مورد استفاده در قتل بعدازظهر همان روز، در یک سطل آشغال در خیابان مونته روکتا پیدا شد. سلاح یک اسکورپیون کالیبر7.65، مجهز به صدا خفه کن بود و شماره سریالش پاک شده بود.

شناسایی حمید پرنده به‌عنوان قاتل اصلی

 بعداز ترور نقدی، وقتی پلیس یک آلبوم عکس را که شامل 140عکس بود به خانم مورونی نشان داد، وی عکس شماره30 را به‌عنوان فردی که  در 22اسفند به‌همراه یک نفر دیگر او و آقای نقدی را تحت‌نظر داشت، شناسایی کرد. عکس شماره30 به حمید پرنده تعلق داشت. بر اساس توضیحات رانندهٌ ماشین آقای نقدی و سایر شهود، چهرهٌ قاتل ترسیم شد. خانم مورونی تأیید کرد که این چهره همان کسی است که سه روز قبل از ترور، او را  در نزدیکی منزلشان دیده است. این همان چهرهٌ پرنده بود. رانندهٌ خودروی آقای نقدی نیز در آلبوم عکسهای پلیس روی عکس پرنده به‌عنوان کسی که بیشترین شباهت را با قاتل دارد، دست گذاشت.

در احضاریهٌ دادستان آمده است: ... اگر پرنده شخصی باشد که توسط خانم مورونی در 13مارس93 (22اسفند 71) با دروبین عکاسی دیده شده و اگر تصویر نقاشی شده قاتل به او شباهت داشته باشد وظیفهٌ پرنده روشن بوده است، اول شناسایی، بعد تعقیب و مراقبت و سپس اجرای قتل به‌کمک افراد مؤمن. به‌رغم این‌که برای مقامات امنیتی و قضایی ایتالیا نقش حمید پرنده در این ترور مشخص بود، اما جمهوری اسلامی با استفاده از مصونیت دیپلوماتیک او را به تهران برد و به‌عنوان دفتر ولایتی مشغول به‌کار شد.

بعهده گیری تلویحی قتل نقدی توسط جمهوری اسلامی

در گزارش بخش عملیات ویژهٌ ژاندارمری - بخش خرابکاری -مندرج در نامهٌ دادستانی ایتالیا آمده است: «در رابطه با قتل نقدی، روز7 فروردین72 (27مارس1993) رژیم تهران از طریق آژانس خبری ایرنا می‌گوید که طبق منابع اطلاعاتی، قتل نمایندهٌ مقاومت ایران در ایتالیا را باید تسویه حساب درونی سازمان مجاهدین تلقی کرد. این تئوری را از آن‌جا می‌توان «کلاسیک» در نظر گرفت که هر بار که مقامات اپوزیسیون رژیم آیت‌الله‌ها هدف قرار گرفته‌اند، مطرح شده است. در هرحال این نکته خیلی معنی‌دار است. زیرا یک نوع مسئولیت به‌عهده گرفتن «برعکس» از جانب ملاتاریسم ایران را به نمایش می‌گذارد».

  اعتراف عبدالله نوری وزیر کشور رفسنجانی به ترور محمد حسین نقدی

روزنامهٌ نیویورک تایمز اول تیرماه72 (22ژوئن93) در مقاله‌یی تحت‌عنوان "ایزولاسیون و ناآرامی واقعی مزاحم ایران است"، که توسط خبرنگار اعزامی این روزنامه، کریس هجز به تهران نوشته شده، می‌نویسد: «از عبدالله نوری وزیر کشور در حالی‌که در یک اتاق مجلل و با پرده‌یی توری و منظره‌یی از تمامی تهران نشسته بود، راجع به قتل ناراضیان ایرانی در خارج کشور سئوال شد. او کشته‌شدگان را محکوم کرد و نه زنده‌ها را. وزیر با اشاره به رهبران اپوزیسیون نظیر محمدحسین نقدی سفیر سابق ایران در ایتالیا که در رم با اسلحه به قتل رسید، سئوال کرد، آیا این‌گونه افراد تروریست هستند یا نه؟ و اگر کسانی علیه این‌گونه تروریستها دست به‌عمل بزنند، آیا آنها تروریست هستند؟ من فکر نمی‌کنم این‌طور باشد».

علت ترور محمدحسین نقدی در درون جمهوری اسلامی

صراف معاونت بین‌المللی وزارت پست و تلگراف در تاریخ 1فروردین72 در یک صحبت خصوصی در مورد ترور محمدحسین نقدی می‌گوید، با محمد غرضی (وزیر پست و تلگراف رفسنجانی) در مورد این ترور صحبت می‌کردم، غرضی می‌گفت: این بابا (نقدی) در ایتالیا دبدبه و کبکبه راه انداخته بود و تقریباً‌داشت جای آن کاظم (دکتر کاظم رجوی) را می‌گرفت. به‌هرصورت اگر نقدی مؤثر نشده بود این سرمایه‌گذاری برایش نمی‌شد. این‌که 35نفر از پارلمانترهای ایتالیا خواهان قطع رابطه با ایران شدند، خودش نشان می‌دهد که نقدی چقدر در بین آنها تأثیر داشته است».

مقاماتی که در ترور نقدی شرکت داشتند:

-        علي حسيني خامنه اي رهبر جمهوری اسلامی

-        علي اكبر هاشمي رفسنجاني رييس جمهور جمهوری اسلامی در زمان قتل

-        علي فلاحيان وزير اطلاعات كه مسئول به اجرا درآوردن اين قتل بود

-        علي اكبر ولايتي وزير خارجه جمهوری اسلامی در آن زمان  كه كليه امكانات ديپلماتيك را به آماده سازي براي اين قتل اختصاص داد

-        حميد رضا ابوطالبي  سفير وقت جمهوری اسلامی در ايتاليا كه هماهنگيهاي محلي اين قتل تحت فرماندهي او صورت گرفته است. 

موضع مقاومت ایران در رابطه با ترور محمدحسین نقدی

تلگرام مسئول شورای‌ملی مقاومت به رئیس جمهور و نخست‌وزیر ایتالیا

ساعتی پیش دیکتاتوری مذهبی و تروریستی حاکم در ایران، آقای محمدحسین نقدی، عضو شورای‌ملی مقاومت ایران و نمایندهٌ شورا در ایتالیا، را در رم ترور نمود. آقای نقدی در آخرین تماس خود به من اطلاع داد که پلیس ایتالیا، که رسماْ مسئولیت حفظ جان او را بنابه تقاضای مقاومت ایران عهده‌دار بود، براساس اطلاعات مشخص دربارهٌ توطئه‌های تروریستی رژیم خمینی علیه جان او ابراز نگرانی نموده است.

سه‌شنبه گذشته، 9مارس (18اسفند)، نیز آقای نقدی به من اطلاع داد که افسران پلیس او را در همان روز مطلع نمودند که وزارت کشور ایتالیا، براساس گزارشها و اطلاعات مشخص، از پلیس خواسته است چگونگی حفاظت از نقدی را بررسی و در صورت لزوم آن‌را تقویت نماید.

با کمال تأسف، به‌سبب ناکافی بودن مراقبتهای امنیتی، اکنون نقدی - مبارز برجستهٌ مقامت و آزادی ایران که بیش از یک دهه نمایندگی این مقاومت را در کشور شما برعهده داشت و از آن پیشتر نیز کاردار ایران در ایتالیا بود - به‌شهادت رسیده است. دیپلومات - تروریستها و تروریستهای اعزام شده از سوی حکومت رفسنجانی و رژیم ملایان با وقاحت و شرارت فوق تصور، با پشت‌پا زدن به قوانین بین‌المللی و حق حاکمیت ایتالیا و با سوءاستفاده از امکانات و مصونیتهای دیپلوماتیک، خون نقدی را در رم برزمین ریختند.

از این پیشتر، در آوریل90 نیز سفارت رژیم آخوندی در سوییس و نمایندگی آن در ژنو، ترور  پرفسور کاظم رجوی، نمایندهٌ شورای‌ملی مقاومت ایران در سوییس، را تدارک دیده بود. از شما می‌خواهم بلادرنگ مداخله نموده و همهٌ امکانات خود را برای دستگیری تروریستها و همدستانشان به‌کار گرفته و اجازه ندهید جنایتکاران از دست عدالت بگریزند. مردم و مقاومت عادلانهٌ مردم ایران برای دموکراسی و صلح قویاً از دولت ایتالیا خواهان تعطیل لانه‌های ترور و جاسوسی رژیم خمینی و محاکمه و مجازات دست‌اندرکاران این جنایت، به‌ویژه دیپلومات- تروریستهای ملایان می‌باشند.

یادآوری می‌کنم در 19نوامبر گذشته دولت ایتالیا طرح پیشنهادی نمایندگان پارلمان مبنی بر شناسایی شورای‌ملی مقاومت ایران را، که ضمیمهٌ لایحهٌ بودجهٌ کشورتان تقدیم شده بود، به‌عنوان توصیه پذیرفت. این طرح «دولت ایتالیا را متعهد می‌سازد که به‌هیج اقدامی که کمک غیرمستقیم به رژیم حاکم بر ایران تعبیر می‌شود، دست نزند» و علاوه بر این «به‌طور مستقیم و نیز در تمام ارگانهای بین‌المللی با هرنوع رفتار رژیم حاکم بر ایران آرامش منطقه را برهم می‌زند، مبارزه کند و برای تضمین دموکراسی و حقوق‌بشر در ایران اقدامات لازم را به‌عمل آورد».

آقای نقدی که برای اغلب سیاسیون و اعضای مجلس و احزاب سیاسی کشورتان شخصیتی کاملاً شناخته شده بود، تصویب همین طرح، و قبل از آن بیانیهٌ 377تن نمایندگان پارلمان ایتالیا مبنی بر محکومیت نقض گستردهٌ حقوق‌بشر و تروریسم ملایان در ایران و حمایت از مقاومت ایران (ژوئیه 92)، را پیگیری می‌کرد و بنابراین آخوندها به‌شدت نسبت به او کینه داشتند.

از آن‌جا که دیکتاتوری تروریستی و مذهبی حاکم بر ایران نخستین نقض‌کنندهٌ حقوق‌بشر و صادرکنندهٌ تروریسم در دنیای امروز است و صلح و آرامش را نه فقط در داخل ایران و منطقه، بلکه با صدور وحشی‌ترین نوع بنیادگرایی و تروریسم در رم و نیویورک و ژنو و بمبئی و در سراسر جهان برهم می‌زند، از مقامات ایتالیا می‌خواهم در طرح موضوع تروریسم و صدور تروریسم و صدور ارتجاع و بنیادگرایی از سوی ملایان در شورای امنیت، و ضرورت مجازات بین‌المللی رژیمی که 18بار در کمیسیون حقوق‌بشر و مجمع‌عمومی ملل‌متحد محکوم گردیده، اما با بی‌اعتنایی کامل به همهٌ قوانین بین‌المللی به جنایات خود ادامه می‌دهد، با مقاومت ایران همگام شوند.

در انتظار دستگیری و محاکمهٌ جنایتکاران و دیپلومات- تروریستها.

با احترام -مسئول شورای ملی مقاومت ایران مسعود رجوی

  25 اسفند 1371 (16 مارس 1992)

اقدام تروریستی با توپهای غول‌پیکر 320میلیمتری

1 - در پاریس علیه مقر اقامت مریم رجوی

مجاهدین معتقدند بعداز اعلام ریاست جمهوری خانم مریم رجوی در 30مهر72 از طرف شورای ملی مقاومت ایران و اقامت ایشان در فرانسه، جمهوری اسلامی تلاش کرد به‌هر قیمت یا فرانسه را مجبور کند، از مریم رجوی بخواهد خاک این کشور را ترک کند یا این‌که اقدامات تروریستی علیه او بکار گیرد. در همین رابطه منابع آگاه اظهار می‌دارند که از همان ابتدا، خامنه‌ای و رفسنجانی، فلاحیان و حجازی و سعید امامی را مأمور تدوین طرحهای جدید تروریستی و تهیهٌ مقدمات لازم برای اجرای آنها کردند. از اولین اقدامات جمهوری اسلامی، بازسازی شبکهٌ جاسوسی و تروریستی در فرانسه بود. به‌همین منظور وزارت اطلاعات فردی به‌نام عاصمی را بدون اطلاع رسمی به مقامات فرانسوی به این کشور فرستاد که در سفارت جمهوری اسلامی در پاریس مأمور بازسازی و فعال کردن سیستمهای تروریستی و جاسوسی شد.

اعمال فشار سیاسی و تهدید و ارعاب

همزمان جمهوری اسلامی تلاش نمود تا با به‌کارگرفتن اهرمهای دیپلوماتیک و سیاسی از جمله تهدید ، دولت فرانسه را متقاعد به اخراج مریم رجوی بکند. روزنامهٌ جمهوری 25آبان72 نوشت که گروههای دانشجویی کرد عراقی در فرانسه تهدید کردند که در صورت عدم اخراج مریم رجوی از فرانسه ساکت نخواهند نشست و پاسخ جنایت منافقین را در فرانسه خواهند داد . منابع محاهدین می‌افزایند مأموران وزارت اطلاعات و جریانات وابسته به جمهوری اسلامی تحت عنوان خانوادهٌ شهدا، دانشجویان مسلمان، دانش‌آموزان و فرزندان شهدا! و عناوین مشابه دیگر به‌طور مستمر با سفارت فرانسه و دفتر هواپیمایی ایرفرانس در تهران تماس گرفته و به حضور خانم رجوی در فرانسه اعتراض می‌کردند و سفیر و مقامات فرانسوی در ایران را تهدید کرده و از جمله در تماسها می‌گفتند: پدر سفیر را در می‌آوریم و تمام کارمندان فرانسه را خواهیم کشت. در این جریان طومارهای زیادی از جمله طومارهای «معلولین زنجان» یا «جانبازان شیراز» یا «دانش‌آموزان سنقر»، به سفارت فرانسه در تهران می‌رسید و رسانه‌های رسمی جمهوری اسلامی هم خبر آن را پخش می‌کردند. بعداز این تهدیدات ، ساعت13روز سه‌شنبه 18آبان72 وابستگان به جمهوری اسلامی در حوالی سفارت فرانسه در تهران ، در خیابان نوفل‌لوشاتو، دست به تظاهرات زده و به‌داخل کوچهٌ رُم که اقامتگاه سفیر فرانسه در آن واقع شده رفتند و دو نارنجک از داخل کوچه به حیاط اقامتگاه سفیر فرانسه پرتاب کردند. در همین ساعت نارنجکی نیز به داخل دفتر ایرفرانس پرتاب شد که براثر انفجار آن، یک خانم ایرانی، کارمند ایرفرانس از ناحیهٌ پا مجروح شد. اما علیرغم اینها دولت فرانسه درخواست جمهوری اسلامی را نپذیرفت. با افزایش فعالیتهای مریم رجوی و افزایش دیدارها و گسترش آن جمهوری اسلامی به اقدامات تروریستی رو آورد.

طرح تروریستی در دورتموند آلمان

یکی از طرحهای وزارت اطلاعات برای زمانی درنظر گرفته شده بود که قرار بود مریم رجوی در اجتماع ایرانیان در دورتموند آلمان سخنرانی کند. این طرح قبل از این‌که وارد مراحل اجرایی بشود، لو رفت و دو دیپلومات جمهوری اسلامی به‌نامهای علی اصولی و جلال عباسی به‌خاطر دخالتشان در این طرح از آلمان اخراج شدند. بعد از شکست این طرح ، شورای عالی امنیت جمهوری اسلامی در اوایل تیر74 با حضور اعضای ثابت و با شرکت سعید امامی و احمد وحیدی (فرمانده وقت نیروی قدس) تشکیل جلسه داد. در این جلسه مطرح شد که هر چند ما تاکنون توانسته‌ایم ضربات زیادی به مجاهدین در خارج از کشور بزنیم، اما در زدن «ضربه به رأس» ناموفق بوده‌ایم. نه در پاریس و نه در بغداد و نه در قرارگاههای مختلف مجاهدین نتوانسته‌ایم ضربهٌ کیفی به بالای دستگاه آنها بزنیم.[۵۴] در این جلسه پیشنهاد ساخت و به‌کارگیری سلاحی شد که هم بتواند از فاصلهٌ دور به‌مقر موردنظر شلیک کند، هم این‌که قدرت تخریب آن زیاد باشد و هم این‌که ابعاد آن طوری باشد که در شهر قابل حمل و نقل و استفاده باشد. طرح ساخت چنین سلاحی از مدتی قبل در دستور کار قرار گرفته بود.

 توپ غول‌پیکر 320میلیمتری به‌نام موشک تاشو

وزارت اطلاعات در سال73، ساخت یک سلاح منحنی‌زن که بتواند با فاصله از هدف و با استفاده از زیرساخت ثابت یا متحرک شلیک کند و گلولهٌ آن در بالای هدف با قدرت تخریبی بالا منفجر شود را به «گروه جنک‌افزار حدید» در صنایع دفاع داد که سلاحهای ویژهٌ تروریستی جمهوری اسلامی توسط آن ساخته می‌شود. این موشک که رژیم به‌آن موشک تاشو 320میلیمتری می‌گوید توسط فردی به‌نام افراشته و زیر نظر سرتیپ نجار مدیر گروه جنگ‌افزار حدید طراحی شد. طراحی آن 4ماه به‌طول انجامید و 20فروند آن در طول یک‌سال ساخته و در پاییز سال74 به وزارت اطلاعات تحویل داده شد.

ارسال توپ 320میلیمتری به مقصد پاریس

شورای عالی امنیت جمهوری اسلامی در جلسهٌ 6آبان1374 به‌ریاست رفسنجانی با اعضای اصلی به‌علاوهٌ سعید امامی و احمد وحیدی تشکیل شد، سعید امامی در این جلسه گزارشی از اتمام ساخت 20فروند موشک تاشو و خصوصیات آن داد. طرح کلی «ضربه به رأس» که در تیرماه74 تصویب شده بود، دوباره مورد بازبینی قرار گرفت و تصویب کرد که از موشک تاشو هم در بغداد و هم پاریس استفاده شود.

ارسال توپ 320میلیمتری به بندر آنتورپ بلژیک

در روز 23اسفند74 مأموران گمرگ بندر آنتورپ بلژیک به کانتینرهای کشتی کلاهدوز که مستقیماً از بندرعباس آمده بود، مشکوک شدند. این کشتی فقط یکی از کانتینرهای خود را در بندر آنتورپ در سکوی369 پیاده کرد. در این کانتینر که ظاهراً از ترشی، زیتون و چیزهای دیگر پرشده بود، یک قبضه توپ 320م.م. همراه با گلوله جاسازی شده بود. مأموران 3جعبهٌ چوبی کشف کردند که پشت جعبه‌هایی بود که به ظاهر جعبهٌ حمل‌ونقل سیرترشی و خیارشور بودند. در جعبهٌ شمارهٌ1 بعداز کنارزدن وسایل بسته‌بندی، یک لولهٌ آهنی پیدا شد که در آن به‌جز ابزارهای مختلف، مواد منفجره هم وجود داشت. در جعبهٌ شماره2 نیز بعداز کنار زدن وسایل بسته‌بندی شده، یک لولهٌ آهنی دیگر یافتند. این درحالی بود که در بارنامه قید شده بود:

 شمارهٌ کانتینر: CU288626

بار: 1225کارتن سیرترشی و خیارشور

صادرکننده: جمهوری اسلامی ایران - کشتیرانی

بندر صادره: بندرعباس خلیج‌فارس"

بندره مقصد: آنتورپ (Antwerpen)

گیرنده: مغازهٌ پارسا -مونیخ - آلمان

کشتی: کلاهدوز

موضعگیری سفیر جمهوری اسلامی در بن

روزنامهٌ فرانکفورت آلگمانیه در 4اردیبشهت75 گزارشی در مورد این سلاح داد و نوشت: «در روز 14مارس حین بازرسی کشتی ایرانی «ایران - کلاهدوز» سلاحی با 250کیلوگرم مواد منفجره با شتاب بالا و مکانیسم چاشنی تأخیری که در سه‌جعبه به آدرس یک ایرانی ساکن مونیخ بارگیری شده بود، کشف گردید. در تحقیقات پلیس مشخص شد که از آدرس مجیدمجیدزاده گیرندهٌ محموله به‌عنوان رد گم‌کردن استفاده شده‌است...» حسین موسویان سفیر جمهوری اسلامی در آلمان در پاسخ به مقالهٌ روزنامه، نامه‌یی برای فرانکفورتر آلگماینه فرستاد که در آن آمده است: «گفته شده که در بندر آنتورپ یک سلاح پیدا شده است... آن‌طور که ادعا گردیده سلاح کشف شده خیلی سنگین نبوده. ... مقامات آلمانی بایستی پیشنهاد ما را در مورد روشن شدن این موضوع بپذیرند ... سازمان امنیت این کشورها می‌خواهند هم‌آوا با سازمان مجاهدین روابط آلمان و ایران را در همهٌ زمینه‌ها مخدوش کنند و حالا با رد و بدل کردن اطلاعات برای نیل به این مقصود تلاش می‌کنند...»

جزئیات ارسال محموله

فرستندهٌ محموله شرکت صنایع غذایی جیرفت از شرکتهای پوششی وزارت اطلاعات به‌ریاست پاسدار حاج احمد شجاعی بود. محموله در دو نوبت به کشتی کلاهدوز تحویل داده شد. نوبت اول در تاریخ 14بهمن74 و محمولهٌ دوم (که شامل سلاح بود) در 4اسفند74 در بندرعباس تحویل حسین دانشمند، نمایندهٌ شرکت حمل واردات شد. حسین دانشمند این دومحموله را در یک کانتینر روز 5اسفند74 تحویل کشتی کلاهدوز داد و همان روز کشتی به سمت هامبورک حرکت کرد. محموله شامل 725کارتن خیارشور و 500 کارتن سیرترشی بود. اولین محموله به شمارهٌ سند گمرگی 604195 در تاریخ 5دی74 به‌نام بازرگانی محمد خرسندی به آدرس، کرمان - خیابان سرباز - مقابل خیابان آبشار ثبت شده و محمولهٌ دوم به‌شمارهٌ سند گمرگی604410 در تاریخ 14بهمن74 به‌نام شرکت ریسندگی سعید، واقع در جادهٌ قم - دلیجان ثبت شده بود. کارهای گمرگی محموله توسط بازرگانی صادق به‌شمارهٌ305224 انجام پذیرفته و بار به‌نام شرکت پارسا لادن در مونیخ  به‌شماره تلفن 089593536 ارسال شده است. بازرگانی محمد خرسندی و ریسندگی سعید که بار به‌نام آنها ثبت شده از این محموله هیچ اطلاعی نداشتند و ظاهراً وزارت اطلاعات از نام آنها استفاده کرده بود. یک مأمور وزارت اطلاعات به‌نام ابراهیمی قرار بود که بار را از بندرآنتورپ بلژیک تحویل بگیرد و با کامیون به فرانسه ببرد، بعداز این‌که بار در بندر توقیف شد، متواری شد. رئیس شرکت صنایع غذایی جیرفت پاسدار حاج‌احمد شجاعی که از کادرهای سپاه پاسداران می‌باشد، به اتفاق اویسی و کریمی که آنها نیز از نفرات سپاه بودند، مسئولیت رساندن سلاح و تجهیزات را از ایران به هامبورگ برعهده داشتند.

قطعات کشف‌شدهٌ سلاح

مجموعاً سلاحها و تجهیزات در سه جعبه قرار داشت. جعبهٌ شمارهٌ1 شامل یک لولهٌ آهنی که در آن قطعات انفجاری و غیرانفجاری را قرار داده بودند. در جعبهٌ دیگر قطعات انفجاری، شامل 2عدد چاشنی غیرالکتریکی که هر دو با یک لولهٌ مسی کوچک به‌طور غیراستاندارد چسبانده شده بودند، و پر از مواد منفجرهٌ نرم سفیدرنگ بود. هم‌چنین یک بسته شبیه به سوسیس که دور آن با چسب کرم‌رنگ پیچیده شده بود و دو سیم برق سفید رنگ از داخل آن بیرون آمده بود و ته آنها نیز با چسب سبز ایزوله شده بود. طول این بسته حدود 230میلیمتر، عرض 70میلیمتر و طول سیمهای سفید آن حدود 1260میلیمتر بود. جعبهٌ شماره2 شامل قطعاتی از گلوله بود که در یک لایهٌ غلیظ گریس و در یک پلاستیک پوشیده شده بود. جعبهٌ شماره3 نیز شامل یکی از قطعات بدنهٌ موشک و لوازم و بستهای مورد نیاز برای نصب آن بود.

ارزیابی متخصصین اروپایی

سخنگوی دادستانی بلژیک گفته بود: سلاح خمپاره‌یی است با برد 700متر که گلوله‌های آن حاوی مواد انفجاری معادل 125کیلو تی.ان.تی است و شعاع ترکش و امواج آن 650متر می‌باشد. گلوله‌های خمپارهٌ کشف شده از نوع زمانی است که بالای هدف منفجر می‌شود. در نتیجهٌ انفجار، بدنهٌ موشک به ترکشهای زیادی تقسیم می‌شود. این ترکشها با سرعت خیلی بالا از نقطهٌ انفجار پرتاب شده و دامنهٌ ترکش آن 650متر است و افرادی که در مسیر این ترکشها قرار داشته باشند، کشته و یا شدیداً زخمی می‌شوند. اگر موشک در محیط شهری منفجر شود صدمات زیادی به ساختمانهای اطراف وارد می‌کند و می‌تواند با خراب کردن خانه‌ها، اتصالات برقی، نشت لولهٌ گاز و… آتش سوزی و خطرات جدی بوجود بیاورد.

جدول مشخصات سلاح کشف شده در بلژیک

کالیبر گلوله: حدود 318میلیمتر

طول (با کلاهک و سرپوش) :حدود 1440میلیمتر

طول قسمت گرد: حدود 1000میلیمتر

بلندی مخروط (با شیارهای پیچ): حدود 404میلیمتر

 وزن گلوله با پوستهٌ چدنی آن: حدود 190کیلو گرم

میزان مواد منفجره: حدود 11.45 کیلوگرم

مواد منفجرهٌ نرم سفیدرنگ

TNT: حدود 110کیلوگرم

سیستم آتش: 2عدد چاشنی غیرالکتریکی دستکاری شده

اقرار جمهوری اسلامی

در جریان قتلهای زنجیره‌یی ، بسیاری از طرحهای تروریستی از جمله ارسال این موشکها به آلمان و بلژیک افشا شد.

روزنامهٌ خرداد در تاریخ 22شهریور78 در مقاله‌یی تحت عنوان «تفضلی، زندگی پربرکت، قتل مشکوک» با اشاره به موشکهایی که از طریق آلمان - بلژیک به اروپا وارد کردند می‌نویسد: «البته آلمان در بدو ورود کشتی حامل این موشکها در بندر هامبورگ، آن را توقیف کرد و با خویشتنداری قضیه را مخفی نگاه‌داشت و تنها دولت بن با اعزام نماینده‌یی عالیرتبه به ایران نزد رئیس‌جمهور وقت، خواستار توضیح تهران شده بود».

علی ربیعی دبیر اجرایی شورای عالی امنیت و مشاور امنیتی خاتمی و از معاونان سابق وزارت اطلاعات و عضو کمیتهٌ 3نفرهٌ بررسی قتلهای زنجیره‌یی در مصاحبه با روزنامهٌ انتخاب در بارهٌ موشک کلاهدوز و انتقال آن به آلمان و بلژیک نوشت: «موشکی که قرار بود به آلمان فرستاده شود و از مقر ناتو در بلژیک به‌دست آمد، توسط همین باند سعید امامی فرستاده شده بود».

روزنامهٌ همشهری در تاریخ 20دی78 می‌نویسد:... دربارهٌ باند سعید اسلامی، در دوران من (رفسنجانی) برای ما مشخص شد که با سیاستهای جاری کشور از جمله تشنج‌زدایی مخالف هستند. اینها موشک بردند به یک کشور خارجی و آنها پیدا کردند. از داخل وزارت اطلاعات قضیه را پیگیری کردیم ثابت شد.

اکبر گنجی در روزنامهٌ عصر آزادگان 26بهمن78 در پاسخ به فلاحیان می‌نویسد:«…آقای فلاحیان حتماً سخن دوست هم‌فکر و هم مدرسه‌یی خود، روح‌الله حسینیان، را دروغ و داستان نمی‌داند که گفته است سعید امامی صدها عملیات موفق در خارج از کشور داشته است و معتقد بود که مخالفان را باید از دم تیغ گذارند. از طرف دیگر آقای فلاحیان این سخن آقای هاشمی رفسنجانی که سعید امامی موشک به بلژیک برد تا روابط ایران و اروپا را تخریب کند را نیز دروغ نمی‌دانند. آقای هاشمی رفسنجانی آن دوران را تمیزترین دوران وزارت اطلاعات خوانده‌اند و آقای فلاحیان می‌گویند:زمانی که من رأس کار بودم امامی آدم بدی نبود».

هفته‌نامهٌ مبین در تاریخ 11دی79، علت تغییر مسئولیت سعید امامی در سال75 را ناشی از لورفتن موشکهای ارسالی به بلژیک می‌داند و می‌نویسد «سعید امامی در سال68 مقارن با آغاز وزارت علی فلاحیان در سن29 یا 30سالگی! به‌معاونت امنیتی منصوب می‌شود و تا سال75 که به‌علت آشکارشدن نقش وی در قاچاق موشک و ظاهراً توپ 106میلیمتری به کشور بلژیک، از طریق جاسازی در کانتینرهای حاوی خیارشور که باعث تیره‌شدن روابط ایران و بلژیک گردید از سمت خود معزول می‌گردد».

2 - در بغداد علیه دفتر مرکزی مجاهدین

به‌کارگیری توپ 320میلیمتری در بغداد

هم‌زمان با ساخت این سلاح، وزارت اطلاعات از طریق عناصرش در بغداد اقدام به تهیهٌ خانه‌یی برای استقرار آن کرد. به‌همین منظور وزارت اطلاعات در مرداد74 یک فرد به‌نام حمید خنجر ساعدی را با نام مستعار حمید خلاف که به‌مدت 8سال با وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران همکاری داشت، برای تهیهٌ خانه مناسب در اطراف دفتر مرکزی مجاهدین در بغداد به‌عراق اعزام کرد. در بدو ورود به عراق  وی برادرش حسن و پسر عمویش رضا را نیز به استخدام شبکهٌ وزارت اطلاعات درآورد و به‌کمک آنها دو مغازهٌ فتوکپی و خیاطی در اطراف دفتر مرکزی مجاهدین در میدان اندلس تهیه کرد. وی خانه‌یی به‌مبلغ 14میلیون دینار در همین محل خریداری کرد. حمید خلاف متعاقباً برای ارائهٌ گزارش از پیشرفت کار و یادگیری به‌کارگیری توپ 320میلیمتری به تهران احضار شد. در شورای عالی امنیت طرح وزارت اطلاعات برای استفاده از توپ 320میلیمتری علیه دفتر مرکزی مجاهدین در بغداد تصویب شد. ارزیابی وزارت اطلاعات این بود که در ماه مبارک رمضان (بهمن سال74) محتمل است که مسعود رجوی جلساتی با مجاهدین در این دفتر داشته باشد و از همین رو خود را برای عملیات در این ماه آماده می‌کرد.

انتقال سلاح به بغداد

طبق طرح وزارت اطلاعات، قطعات مختلف این توپ با وانت‌بارهای مخصوص حمل سبزیجات از طریق هورالهویزه در استان میسان عراق از مرز عبور داده شد. این قطعات در خانه‌یی که در آندلس بغداد خریداری شده بود، در داخل کانال کولر جاسازی شد. برای دقت شلیک تروریستها سکوی پرتاب ثابت در خانه ساختند تا سلاح مزبور را روی آن سوار کنند. در آخرین مرحله نیز قرار بود که گلوله‌های این موشک به بغداد منتقل شود.

فرماندهی عملیات

فرماندهی این عملیات را سعید امامی در تهران به‌عهده داشت. کارهای تدارکاتی و حل و فصل مسائل اجرایی به‌عهدهٌ سه عامل وزارت اطلاعات به‌نامهای مهدوی، ربانی و احمدی بود. در عراق دبیر دوم سفارت جمهوری اسلامی به‌نام نادر یاراحمدی مسئولیت هدایت شبکهٌ تروریستی در بغداد و  هماهنگی با سعید امامی در تهران و حل و فصل مسائل دست اندرکاران در عراق را به‌عهده داشت. نفرات عراقی استخدامی وزارت اطلاعات به‌نامهای کاظم جابر نجفی با نام مستعار ابو تیسر و هدا کربلایی و مهاجر مسائل پشتییبانی این طرح را در بغداد تحت مسئولیت نادر یاراحمدی دنبال می‌کردند.

طرحهای مکمل

تروریستها قصد داشتند بلافاصله پس از شلیک توپ موردنظر، یک خودرو بمبگذاری شده را نیز به‌هنگام تجمع مجاهدین، با استفاده از دستگاه کنترل از راه دور، منفجر کنند. این خودرو با استفاده از خرجهای استاندارد جهت‌دار بمبگذاری شده بود و می‌توانست از فاصلهٌ دور موج انفجاری خود را به‌سمت هدف هدایت نماید.  ماشین انفجاری مورد نظر یک خودرو برازیلی سفید متعلق به عامل وزارت اطلاعات در بغداد به‌نام رضا امیری بود که در این شبکهٌ ترور فعالیت داشت. تروریستهای جمهوری اسلامی قصد داشتند همزمان با استفاده از یک دستگاه وانت‌بار نیز که پشت آن سکوی پرتاب موشکهای 107میلیمتری نصب شده بود، ساختمان دفتر مجاهدین در بغداد را هدف قرار دهند و درصدد بودند تا این خودرو را در نزدیکی ساختمان پارک کرده و با استفاده از مدارهای زمانبندی شده، موشکها را به‌سمت ساختمان شلیک نمایند.این شبکه نیز تحت فرماندهی و کنترل «دیپلومات»های سفارت جمهوری اسلامی در بغداد قرار داشت.

شبکهٌ عملیات تروریستی موشک 320میلیمتری

حمید خلاف همراه برادرش حسن و پسر عمویش رضا، مسئول تأمین امکانات این عملیات تروریستی بودند. تیم عملیات از 5تروریست تشکیل شده بود که انتقال و نصب سلاح در محل و اجرای عملیات را به‌عهده داشتند. اعضای تیم ترور مستقیماً توسط فرماندهی عملیات در تهران توجیه شدند. مسیر تردد عاملان به ایران از هورهای جنوب عراق بود و در بغداد نادر یاراحمدی عملیات را زیرنظر داشت. نادر یاراحمدی شخصاً برای شناسایی به منطقهٌ آندلس بغداد و مغازهٌ فتوکپی که حمید خلاف تهیه کرده بود، تردد داشت.

آموزش تروریستها

نفرات این شبکهٌ تروریستی در پادگان علی‌آباد قم آموزش دیدند. پادگان علی‌آباد قم وابسته به تیپ 23نوهد ارتش است که وزارت اطلاعات در قسمت انتهایی آن منطقه‌یی را با خاکریز و سیم‌خاردار برای آموزش تروریستها اختصاص داده است. تروریستها علاوه بر آموزش کار با توپهای 320میلیمتری، دوره‌هایی نیز  دربارهٌ شیوهٌ برقراری ارتباط در عراق، اجرای قرار خیابانی، استفاده از تاکسی، آموزش سلاحهای مختلف و آموزش خاص انفجاری، گذراندند.

لورفتن شبکه و دستگیر شدن تروریستها

در 16بهمن سال74 شبکهٌ تروریستها در حالی‌که در جریان آماده‌سازیهای نهایی بودند، لو رفت. به‌هنگام دستگیری تروریستها با مأموران عراق درگیر شدند. در جریان درگیری حسن کشته و حمید دستگیر شد. سپس خودرو سفیدرنگ برزیلی هم که به‌عنوان ماشین انفجاری آماده کرده بودند کشف شد. همهٌ آماده‌سازیها انجام شده بود ولی هنوز گلولهٌ این سلاح از تهران به بغداد نرسیده بود.

مشخصات سلاح کشف شده

مشخصات سلاحی که در بغداد کشف شد به‌شرح زیر است:

1- لولهٌ خمپاره شامل سه قطعه به‌علاوه ده‌پیچ نمره12 برای اتصال قطعهٌ دوم و سوم و یک آچار آلن.

قسمت بالایی لوله به‌طول 80/5 سانتیمتر، - ضخامت لوله 14میلیمتر، کالیبر 320م م، وزن 98/5کیلوگرم.

 قسمت میانی به‌طول 69/5سانتی متر، - ضخامت و کالیبر مشابه بالا، وزن 86کیلوگرم  قسمت تحتانی طول 12سانتیمتر

- ضخامت کف 3سانتیمتر،

طول قسمت رزوه‌شده 9سانتیمتر، وزن 26/5 کیلو

2- چهار خرج استاندارد انفجاری هدایت‌شونده 15پوندی

3-پنج چاشنی الکتریکی

4-مقداری مواد خمیری انفجاری از نوع RDX که برای تثبیت چاشنی در خرجهای استاندارد بکار می‌رود

5-سیم رابط اتصال چهار چاشنی به خرجهای استاندارد که به یک فیوز وصل بود

علاوه بر توپ 320میلیمتری، سلاحهای انفرادی نظیر مسلسل و کلت و انواع کارتها و برگه‌های هویت و مقادیری اسکناس دلار، دو خودرو برازیلی و تاکسی کرونا از تروریستها به‌دست آمد.

برای سهولت در حمل و نقل و ایجاد پوشش مناسب برای انتقال این سلاح به مقصد نهایی، آن‌را در سه قطعهٌ مجزا ساخته بودند. به‌نحوی که در ظاهر مشابه لوله‌های قطور آب به‌نظر می‌رسید.

محل تعبیهٌ این توپ در 600متری دفتر مجاهدین در بغداد بود.

تهاجم با توپهای 320میلیمتری غول‌پیکر به دفتر مجاهدین در بغداد

شورای عالی امنیت جمهوری اسلامی تصویب کرد که یک‌بار دیگر به دفتر مجاهدین با  توپهای غول‌پیکر 320میلیمتری حمله شود.[۵۵]

وزارت اطلاعات با توجه به شکست طرح قبلی در بغداد، این بار از سکوی متحرک یعنی از کامیون برای شلیک استفاده کرد. این بار برخلاف تجربهٌ قبلی همهٌ آماده‌سازیها در تهران انجام شده و کامیون توسط عوامل جمهوری اسلامی به بغداد منتقل شد.

تهیهٌ کامیون

با توجه به این‌که بعداز شلیک، کامیون در محل باقی می‌ماند و از روی مشخصات آن رد جمهوری اسلامی مشخص می‌شد، وزارت اطلاعات کامیون موردنظر را از طریق یکی از عوامل خود به‌نام حاجی محمود از عراق خریداری کرد. این کامیون که یک دستگاه «مان» قرمزرنگ نمرهٌ عراق بود که از کردستان عراق خریداری و به ایران منتقل شد. کامیون توسط فردی به‌نام علیرضا کریمی تحویل گرفته شد و سه توپ 320میلیمتری روی آن سوار کردند و اطراف آنها را با آجر فشاری پوشاندند تا چنین به‌نظر برسد که کامیون آجر حمل می‌کند.  در روز 17دیماه75 مأموران وزارت اطلاعات کامیون را به نقطهٌ مرزی نفت‌شهر - مندلی آورده و تحویل 4نفر از تروریستها به‌نامهای فاضل، محمدکریم، حاجی جاسم و علی تمیمی دادند. افراد وزارت اطلاعات که ماشین را به مرز آورده بودند در عبور دادن ماشین از مرز، تروریستها را تا رسیدن به جادهٌ مندلی همراهی کردند. برای عبور از مرز ماشین را از جادهٌ آسفالت مرزی به‌داخل وادی پرسنگلاخ انداخته و به سمت جادهٌ آسفالت مرزی مندلی عراق حرکت کردند. نفرات پیاده، جلو و عقب کامیون حرکت می‌کردند. در مسیر ، یک‌بار کامیون در شن گیر کرده بود که به‌زحمت آن‌را بیرون کشیده بودند. نزدیک ساعت 5صبح 18دیماه کامیون به جادهٌ آسفالت مرزی مندلی رسید. از این‌جا به بعد همهٌ همراهان باز می‌گردند و 4تروریست کامیون را روی جادهٌ آسفالت آورده و همان روز به بغداد رساندند. در بغداد تروریستها کامیون را در در فاصلهٌ 700متری شمال دفتر مرکزی مجاهدین واقع در تقاطع جوازات و خیابان حارث بن شیبانی پارک کردند. بعداز فعال‌کردن تایمر توپها، همهٌ تروریستها سوار یک کرونای سواری که از قبل آماده بود شدند و به‌سمت بعقوبه گریختند.

ساعت22 و 20دقیقهٌ سه‌شنبه‌شب 18دیماه، جمهوری اسلامی، با 3قبضه توپ غول‌پیکر 320میلیمتری (که یک سلاح نوظهور، با کارکرد مشابه توپ و خمپاره و دارای گلوله‌های 200کیلویی است) به دفتر مرکزی مجاهدین در یکی از مناطق پرجمعیت بغداد تهاجم کرد. در کف کامیون یک صفحهٌ فلزی به قطر 4سانتی متر تعبیه شده و توپها به‌طور موازی با تیر آهن روی این صفحهٌ آهنی تثبیت شده بودند.  هم‌چنین برای تایمرها یک باطری ویژهٌ ساخت ایران با آرم شرکت نیرو قرار داده شده بود و برای این‌که توپها از بیرون دیده نشود دیواره‌های کامیون را بلند کرده بود و آجرها را نیز از داخل خاک ایران بار زده بودند. سه موشک یکی پس از دیگری شلیک شد و صدای آن در بخش وسیعی از بغداد به‌گوش رسید.

نخستین خمپاره در فاصله 160متری کامیون در مقابل آزمایشگاه بهداشت مرکزی در خیابان شیبانی منفجر شد و حفره‌یی به عمق 3متر و قطر 5متر ایجاد نمود و باعث تخریب  آزمایشگاه شد. خودروهای مربوط به آزمایشگاه نیز منهدم و شیشه‌ها و پنجره‌های ساختمانها و منازل مسکونی اطراف درهم‌شکستند. دومین و سومین انفجار، ساختمان اتحادیهٌ نویسندگان و شعرای عراق را منهدم کرد و حفرهٌ بزرگ دیگری با همان ابعاد بر جای گذاشت و به بیمارستان حیدری، که روبروی ساختمان اتحادیه قرار داشت، خسارتهای زیادی وارد شد. شمار زیادی از شهروندان از جمله چند کودک مجروح شدند و دست یک شهروند عراقی و پای یک شهروند دیگر قطع شد. اما جز شکستن چند شیشه، خسارت دیگری به مجاهدین وارد نیاورد. در این تهاجم کامیون و خمپاره‌اندازهای به‌جامانده از تروریستها توسط مجاهدین ضبط گردید.

تروریستها نیز همگی از مرز مندلی به ایران فرار کردند.

شبکهٌ تروریستی

شماری از دست‌اندرکاران این عملیات عبارت بودند از:

1) سعید امامی معاون امنیت وزارت اطلاعات

2) مصطفی کاظمی رئیس ادارهٌ کل التقاط وزارت اطلاعات

3) علیرضا کریمی از  افسران عملیات برون‌مرزی وزارت اطلاعات مستقر در ادارهٌ اطلاعات کرمانشاه و رابط وزارت اطلاعات با  تروریستهای استخدامی عراقی

4) حاجی حامد از اطلاعات تهران

5) ربانی از اطلاعات تهران ،

6) مؤمنی از ادارهٌ اطلاعات کرمانشاه،

7) باقری از ادارهٌ اطلاعات ایلام

8) نعمت کوه‌پیکر از اطلاعات گیلانغرب

9) احمدی، از مربیان تروریستها در پادگان علی‌آباد قم

10) مهدوی و امیر از اطلاعات

11) حسن عامری فرماندهٌ تروریستها در محور غرب

12) محمداحمد حسن با نام مستعار ابوذر خالصی فرماندهٌ محور موسوم به مصطفی در قصرشیرین

13) انفال معاون ابوذر خالصی

این اطلاعات می‌افزاید توجیه تروریستها در طبقهٌ هفتم آپارتمان شمارهٌ 259 در ساختمان ده‌طبقه‌یی در میدان آزادی تهران صورت گرفت. دیدارهای هماهنگی با تروریستها برای اجرای عملیات در ایلام در چند هتل و از جمله هتل کربلا و دالاهو صورت گرفته بود.

دیگر فعالیتهای تروریستی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی
ترکیه شکارگاه تروریسم جمهوری اسلامی

در طول دو دههٌ 60 و 70 جمهوری اسلامی ، ترکیه را به‌عنوان یکی از اصلیترین مراکز تروریسم خود، تبدیل کرد. ترور مخالفان ایرانی، ترور دیپلوماتهای خارجی و روشنفکران ترک، آدم‌ربایی و شکنجهٌ قربانیان در خاک ترکیه و انفجار و بمبگذاری، بخشی از این تروریسم در ترکیه است. علاوه بر این جمهوری اسلامی از ترکیه به‌عنوان سرپل تروریسم خود در کشورهای دیگر استفاده می‌کند. دستگاههای گستردهٌ فرهنگی – سیاسی در ترکیه به عضوگیریهای محلی و اعزام آنها به پادگانهای مراکز آموزش تروریستی در ایران و سازمان دادن آنها برای عملیات تروریستی مبادرت می‌کنند. واحد اطلاعات سپاه پاسداران، نیروی قدس، وزارت اطلاعات، وزارت خارجه و سفارتخانه و کنسولگریهای رژیم در آنکارا و استانبول و وزارت کشور جمهوری اسلامی به‌صورت موازی یا هماهنگ و مکمل یکدیگر در این اقدامات تروریستی در ترکیه طی این دو دههٌ شرکت داشتند. یکی از وظایف اصلی ادارهٌ کل وزارت اطلاعات آذربایجان غربی در ارومیه، و ادارات تابعهٌ آن در شهرهای این استان بویژه خوی و سلماس، سازمان دادن فعالیتهای تروریستی رژیم در ترکیه است.

کارنامهٌ دو دهه

مهمترین مأموریت ارگانهای تروریستی جمهوری اسلامی در ترکیه اقدام علیه مجاهدین و پناهندگان و پناهجویان هوادار این سازمان می‌باشد. یکی از مأموران جمهوری اسلامی در اردیبهشت66 اعلام کرد که جمهوری اسلامی از سال1360جهاد اسلامی را در ترکیه به‌منظور مبارزه با سازمان مجاهدین و جلوگیری از گردهماییها و تظاهرات آنها در این کشور تشکیل داد. شبکهٌ تروریستی جمهوری اسلامی در ترکیه بعدها گسترش  بیشتری یافت و به‌تدریج حوزه‌های بیشتری را در برگرفت. جمهوری اسلامی ترورهای خود را در ترکیه از اولین سالهای دههٌ60 شروع کرد.

زیادالسحی دبیر اول سفارت اردن در ترکیه در سال64 تحت فرماندهی کاردار وقت سفارت جمهوری اسلامی در ترکیه به‌نام جواد جوان ترور شد. عامل ترور فردی ایرانی‌الاصل به‌نام علی کنت بود که دستگیر شد و جواد جوان و یک دیپلومات ایرانی دیگر به‌نام غلام یحیی وفایی که در این ترور دست داشت، با استفاده از پاسپورت دیپلوماتیک از ترکیه خارج شد.

خبرگزاری رویتر در 1آذرماه65 به‌نقل از یک مقام بلندپایهٌ ترکیه اعلام کرد: «یک کارمند سفارت ایران در آنکارا پس از آن‌که دادستان دادگاه نام او را در رابطه با قتل یک دیپلومات اردنی اعلام نمود، از ترکیه خارج شده است».

در مرداد و دی سال64 دو پناهندهٌ ایرانی در ترکیه به‌نامهای سرهنگ شاهوردی و سرهنگ هادی مراد توسط تروریستهای جمهوری اسلامی ترور شدند. سرهنگ حیدری و سرگرد خلبان حسن منصور نیز در سال66 در این کشور ترور شدند. تروریستهای جمهوری اسلامی در شهریور65 به کنیسهٌ یهودیان در استانبول حمله کردند. قبل از این عملیات پاسدار محسن رفیق دوست وزیر سپاه به‌همراه معاونش پاسدار قدیری به استانبول آمده بودند.

استخدام مزدور از ترکیه

 جمهوری اسلامی از اولین سالهای دههٌ60 به تشکیل شبکهٌ گسترده‌یی از مزدوران خود در ترکیه اقدام کرد. نفرات جذب شده توسط این شبکه، توسط دیپلوماتهای جمهوری اسلامی به ایران اعزام شده و در کمپ غنی حسینی در نزدیکی قم دوره‌های آموزش تروریستی می‌دیدند.

سفارت جمهوری اسلامی در آنکارا و کنسولگری آن در استانبول در ارتباط فعال با این افراد قرار داشت و مسائل تردد آنها به ایران را حل و فصل می‌کرد. جمهوری اسلامی این مزدوران خود را تحت عناوین مختلفی مانند حزب‌الله ترکیه یا حرکت اسلامی ترکیه به کار می‌گیرد تا اهداف خود را پیش ببرد. نجمی آسلان مسئول این شبکه در آنکارا به‌وسیله نمایندهٌ فرهنگی جمهوری اسلامی در آنکارا  با پاسپورت جعلی به اسم حمید پولاد به‌منظور دیدن دوره‌های آموزش نظامی و سیاسی به ایران فرستاده شد.

تروریستهای ایرانی و ترک که جمهوری اسلامی آنها را برای اجرای منویات شوم خود به‌کار می‌گیرد، سلاح و مهمات از جمله کلت کمری، یوزی، نارنجک و خمپاره را از دیپلوماتهای جمهوری اسلامی در ترکیه دریافت می‌کنند. از جمله عرفان چاغرچی که سرتیم تروریستها و ترک بود و علی‌اکبر قربانی را ربوده و به عوامل وزارت اطلاعات در استانبول تحویل داد ، سلاحها و تجهیزات لازم برای مأموریتهای تروریستی خود را از محسن کارگر آزاد معاون کنسولگری جمهوری اسلامی در استانبول و دیگر دیپلماتها می‌گرفته و بعداز عملیات به آنها تحویل می‌داده است. روزنامهٌ ملیت 26مارس96، اعترافهای چاغرچی در بارهٌ سابقهٌ تشکیل یک باند تروریستی وابسته به جمهوری اسلامی را درج کرده است. چاغرچی می‌گوید: «در سال 1983 نزد طاهری، سرکنسول ایران در استانبول رفتم. او مرا به ایران نزد احمد کریمی فرستاد. کریمی در ایران به ما جا داد و آموزش را شروع کرد. هنگام بازگشت به ترکیه ، احمد کریمی ما را برای عملیات توجیه کرد. سلاحهایمان را از دست دو مأمور ساواما به نامهای علی و مصطفی می‌گرفتیم. این سلاحها را در خانه‌هایی که پیاپی عوض می‌شدند، نگهداری می‌کردیم». چاغرچی پس از توضیحاتی در بارهٌ قتل چتین امک و توران دورسون، دو روزنامه‌نگار ترک، می‌گوید: «پس از قتل دورسون، من سلاحها را در منطقهٌ بشیکتاش تحویل دیپلوماتهای ایرانی، به نامهای مجید شادکار و محسن کارگر آزاد دادم و آنها سلاحها را در صندوق عقب یک بنز گذاشتند».

عملیاتهای تروریستی وزارت اطلاعات در رابطه با مجاهدین

1 - ربودن ابوالحسن مجتهدزاده  یک عضو مجاهدین در ترکیه

ناظران اظهار می‌دارند بعداز آخرین عملیات مجاهدین که به فروغ جاویدان معروف است، وزارت اطلاعات از درون نظام به‌شدت مورد انتقاد قرار گرفت که چرا از برنامهٌ عملیات مجاهدین به‌موقع مطلع نبوده است و از این وزارتخانه می‌خواستند که گزارشی از وضعیت مجاهدین بدهد. وزارت اطلاعات با استفاده از دیپلوماتهایش در ترکیه در تاریخ 19آذر1367 اقدام به ربودن یک عضو مجاهدین به نام ابوالحسن مجتهدزاده در شهر استانبول کرد. روز 19مهرماه1367حدود 10تروریست جمهوری اسلامی که با چند خودرو حرکت می‌کردند با ترتیب دادن یک تصادف ساختگی در منطقهٌ آکسارای استانبول مجتهدزاده را ربودند. وی را در روزهای اول در دو خانهٌ امن مورد بازجویی و شکنجه قرار دادند. تروریستها برای کشف نشدن محل اختفای مجتهدزاده توسط پلیس ترکیه از روز سوم او را به کنسولگری جمهوری اسلامی در استانبول منتقل کردند که به‌دلیل مصونیت دیپلوماتیک پلیس نمی‌توانست به آن مراجعه کند. از همان ابتدا یکی از دیپلوماتهای ایران به‌نام مهران باقری با نامهای مستعار جاوید و جواد شکنجه و بازجویی از مجتهدزاده را شروع کرد. در این مدت بارها برای او صحنهٌ اعدام مصنوعی ترتیب دادند تا او را وادار به دادن اطلاعات بکنند. در قسمتی از گزارشی که مجتهدزاده از دوران اسارتش نوشته آمده است: «در کنسولگری شکنجه‌ها شدیدتر بود. از این‌که نتوانسته بودند اطلاعاتی از من بگیرند مثل مار زخم‌خورده شده بودند. از ابتدای دستگیری تا آخرین لحظه‌یی که از چنگال این دژخیمان بیرون آمدم یک لحظه ناکام گذاشتن این مزدوران را از یاد نبردم. به‌همین خاطر در روز دوم انتقالم به کنسولگری یعنی 25مهر67 اقدام به یک عمل انتحاری کردم. طرح این بود که خودم را از پنجرهٌ دستشویی به بیرون پرتاپ کرده و در ضمن پرتاپ با فریاد «مرگ بر خمینی - دورد بر رجوی» لااقل بتوانم با صدایم مردم را متوجه ماجرا نمایم. برای اجرای طرح به بهانهٌ دستشوئی رفتم، سه نفر از مزدوران با من آمدند، با دو دست و سر به شیشه خیز برداشتم، ولی پنجره دو جداره بود. اولین شیشه که شکست مزدوری به‌نام محسن مرا از پشت گرفت و بعد با 7 - 8 نفر دیگر مرا زیر مشت و لگد و بعد شکنجه قرار دادند. به‌طوری‌که بعد از یک‌ساعت خون استفراغ کردم. مرا مجدداً‌به قفس انداختند، یکی دو ساعت بعد مرا از قفس خارج کردند و چیزی به‌نام «منگه سر» دور سرم بستند و با گیره‌هایی که داشت شروع به بستن آن کردند. جلوی دهانم را گرفته بودند و به پیچاندن ادامه می‌دادند در اثر فشار حس می‌کردم تمامی سلولهای بدنم و به‌ویژه سلولهای مغزم دارند یک به یک می‌شکنند. با این وضعیت مرا دوبار داخل قفس کردند و تمام شب مانع خوابیدن من شدند».

انتقال به مرز ایران و شکست طرح

تروریستها چند روز بعد تصمیم گرفتند که مجتهدزاده را به ایران منتقل کنند. آنها همهٌ امکانات را فراهم کرده و 8دیپلومات با دو بنز نمرهٌ دیپلوماتیک و با همراه داشتن زن و بچه به مثابه پوشی برای عادیسازی روانه ایران شدند. مجتهدزاده تعریف می‌کند: « بعداز ساعتی کتک‌زدن بسته بودن دست و پایم را چک کردند و بعد مرا در کیسه خواب گذاشتند و طوری آن‌را بستند که من جایی را نبینم. یکی از مزدوران مرا روی دوش گرفت و از آسانسور مرا به حیاط کنسولگری آورد و در صندوق عقب ماشین جای داد. ماشین حرکت کرد، در اثر گرما، چسب ضد آب مقداری شل شد و قدرت مانور دستهایم بیشتر شد و توانستم مقداری چسب را از جلوی چشمهایم کنار بزنم و سوراخ پشت نمره ماشین و سوراخی در بالای باک بنزین که نور می‌آمد، نور چراغ ماشین عقبی را ببینم و در این حالت برایم یقین شد که دارند مرا به ایران منتقل می‌کنند. هیچ لحظه‌یی در این روزها فکر فرار را از سرم دور نکرده بودم و بنابراین با هوشیاری کامل دنبال شرایطی برای فرار بودم...

با پاهایم به صندوق عقب زدم و داد و بیداد راه انداختم آنها متقابلاً‌به فحاشی پرداخته و گفتند «چه مرگت است؟» گفتم احتیاج دارم که چند دقیقه نگهدارید. گفتند زیاد حرف نزن نیم‌ساعت دیگر نگه‌می‌داریم. حدود یکساعت بعد به جادهٌ خاکی پیچیدند و بعد نگهداشتند. تا این نقطه حدود 16 - 17 ساعت در راه بودیم. وقتی چشمهایم را باز کردند دیدم که پشت ماشین را رو به کوه کرده‌اند. آن‌گاه مزدور مهران باقری نزد من آمد و گفت «گوش کن ببین چه می‌گویم، به‌غیر از من به کس دیگری نگاه نمی‌کنی. این‌جا پاهایت را باز می‌کنم 5 - 6متر جلوتر می‌روی هرکاری داری انجام می‌دهی و بعد برمی‌گردی…

در کنارم یک سنگ باندازهٌ یک مشت بود که برداشتم و فریاد زدم مرگ بر خمینی و شروع به فرار به موازات جاده اصلی کردم. به‌علت گلی بودن زمین شخم خورده سرعتم کم شد که به جاده اصلی رفتم و حدود 100متر که رفته بودم مزدور باقری مرا از پشت گرفت که با سنگ برگشتم و گفتم مزدور و یقه‌اش را گرفتم که پیراهنش پاره شد. سنگ را به صورتش زدم جاخالی داد و به سنیه‌اش خورد. کاملاً خودش را باخته بود که دوباره شروع به فرار کردم که ماشین بنز متعلق به تروریست رسول باقرنژاد شایان، (نفر سوم سفارت در آنکارا) جلوی مرا گرفت که من به جادهٌ خاکی رفتم و بعد مجدداً‌به جاده آمدم که تا سرعتم را بیشتر کنم که بنز دوم به رانندگی مزدور حمید رضا کریمی جلوی من ترمز کرد و در یک حلقهٌ محاصره مرا دوباره دستگیر کردند. در این حالت دو تراکتور که از آن‌جا عبور می‌کردند مرا دیدند و مات و مبهوت ماندند.

 آنها نتوانستند مرا دوباره به صندوق عقب بیندازند و مرا در داخل ماشین مزدور شایان گذاشتند و مزدوران حمیدرضا کریمی و باقری‌نژاد در دوطرف من نشستند. باقری کلتش را که در کیسه کرده بود به سمت من گرفت و سر مرا به‌زور پایین برد. 300 - 400متر با سرعت تمام حرکت کردند که شایان گفت: بنزین ما دارد تمام می‌شود. … در شهر رفاهیه در کنار یک پمپ بنزین نگهداشتند، یکی از مزدوران برای زدن بنزین پیاده شد، کریمی هم به ماشین خودش رفت من از اولین فرصت استفاده کردم وقتی کریمی پیاده شد با دست چپم زیر کلت مهران باقری زدم و چون شل گرفته بود با این ضربه کلت به طرف سقف ماشین پرتاب شد و با تمام قوا با پاهایم به شیشه درب ماشین زدم به‌طوری‌که درب آن باز شد و فریاد زدم «کمک ! اینها تروریستند». با شنیدن صدای من 5 - 6بچه که آن‌جا بودند به طرف ماشین دویدند که شایان مقداری پول به طرف آنها انداخت و سوار ماشین شد، خسرو عبداللهی که جلو نشسته بود فوراً درب عقب را بست و من در داخل ماشین با مهران باقری درگیر شدم، نفر جلو نیز مرا می‌زد هر دو می‌خواستند جلو تحرک مرا بگیرند ولی من توانستم دوباره با پایم به درب بکوبم که قفل درب شکست و درب به پمپ بنزین خورد و صدای وحشتناکی کرد و دوباره شروع به دادزدن کردم «کمک، کمک اینها تروریستهای خمینی هستند». کسی که در پمپ بنزین کار می‌کرد و یک جوان 20ساله که آن‌جا بود شاهد این ماجرا بودند.که به‌زبان ترکی گفتند چرا او را می‌کشید. مهران باقری داد زد که «فوری ، فوری حرکت کنید». پس از این‌که 300متر از پمپ بنزین دور شدیم به جادهٌ فرعی و به طرف یک دره پایین رفتند و در کنار رودخانه نگهداشتند و بعداز کتک مفصل به‌من دست و پا و چشمم را محکم بستند و با چسب ضدآب باندپیچی کرده و در صندوق عقب انداخته و به‌سرعت از دره بیرون آمدند. بعداز 300 - 400متر دوباره نگهداشتند و بر روی من در صندوق عقب لاستیک زاپاس و کیف و ساک قرار دادند تا هیچ فضایی برای حرکت من نباشد. و صندوق عقب هم عادی باشد. بعداز طی مسافت حدود 70 کیلومتر پلیس خودرو را متوقف کرد و علی‌رغم مقاومت مزدوران رژیم، صندوق عقب ماشین نمرهٌ دیپلوماتیک را باز کرد و مرا بیرون آورد».[۵۶]

وزارت اطلاعات طراح و مجری عملیات آدم‌ربایی

مسئولیت اجرای این آدم‌ربایی پس از تصمیم‌گیری به عهدهٌ وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی گذاشته شده بود. این وزارتخانه یک تیم زبدهٌ عملیاتی برای اجرای این مأموریت به ترکیه اعزام کرد. تمام امکانات سفارت و کنسولگریها در ترکیه را به‌خدمت گرفت و یک ستاد پشتیبانی در ادارهٌ اطلاعات شهر سلماس مستقر کرد. اطلاعات سپاه نیز در این طرح با وزارت اطلاعات همکاری نزدیک داشت. نیروهای اطلاعات سپاه در خوی نیز مأموریت داشتند تا در شرایط اضطراری به کمک اطلاعات بیایند.

شماری از اعضای تیم عملیاتی عبارت بودند از مهران باقری، خسرو عبداللهی، رسول باقرنژاد شایان، باختری، صادق سرلک و معین صالح‌پور. جمهوری اسلامی در آخرین روزها برای همهٌ این تروریستها پاسپورت دیپلوماتیک صادر کرده بود تا بتوانند خودشان را از معرکه نجات دهند. برای مهران باقری (جاوید) در تاریخ 28مهرماه68یعنی همان روز انتقال مجتهدزاده به تهران پاسپورت دیپلوماتیک به شمارهٌ0055776 صادر شده بود. برای خسرو عبداللهی که در انتقال مجتهدزاده به تهران شرکت داشت نیز، پاسپورت دیپلوماتیک به شمارهٌ005775 در تاریخ  28مهرماه 1367 صادر شده بود. برای رسول باقرنژاد شایان نیز پاسپورت دیپلوماتیک تهیه شده بود. همهٌ تروریستها به‌رغم دستگیر شدن به‌دلیل داشتن پاسپورت دیپلوماتیک، آزاد شده و به ایران بازگشتند. ستاد پشتیبانی مستقر در سلماس، هدایت تروریستها به ترکیه، تعیین مسیر رفت و بازگشت آنها و تهیه امکانات لازم برای آنها را به‌عهده داشت. تروریستها به‌طور رسمی از مرز بازرگان به ترکیه وارد شده بودند و قصد داشتند از همین مسیر به ایران برگردند. ادارهٌ اطلاعات سلماس دو مسیر زاپاس یکی از باش‌قلعه و دیگری دوغوبایزید در نظر گرفته بود.

 سفارت و کنسولگریهای جمهوری اسلامی در ترکیه

ادارهٌ دوازدهم وزارت خارجه به سرپرستی محمود طاهری در طراحی و هدایت این عمل تروریستی شرکت داشت. منوچهر متکی سفیر وقت جمهوری اسلامی در آنکارا مسئولیت حل و فصل مسائل قانونی و حقوقی و استفاده از امکانات دیپلوماتیک برای تروریستها را به‌عهده داشت. منوچهر متکی بعدها معاونت ارتباطات سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی شد. عباس لطیفی کنسول وقت ایران در آنکارا نیز نقش فعالی در این عملیات تروریستی بر عهده داشت. اما از کنسولگری جمهوری اسلامی در استانبول که بیشترین نقش را در تروریسم این نظام در 23سال گذشته داشته است، افراد زیر در ربودن و شکنجهٌ مجتهدزاده و انتقال ناموفق وی به ایران شرکت داشتند:

1) میرجعفر زعفرانچی سرکنسول وقت در استانبول. این فرد در بازار تهران مغازهٌ پارچه‌فروشی داشت و از عناصر فعال نظام در بازار محسوب می‌شد ولایتی وی را به وزارت خارجه آورد و بعد او را به‌عنوان کنسول در استانبول منصوب کرد. زعفرانچی رابط تروریستهای وابسته به سپاه و وزارت اطلاعات در استانبول بود.

2) هاشمی معاون کنسول که تمدید پاسپورت تروریستها و حل مسائل قانونی آنها را به‌عهده داشت.

3) حمید رضا کریمی دبیر دوم. چنان‌که در گزارش مجتهدزاده بود وی از ترویستهای فعال صحنهٌ انتقال مجتهدزاده به ایران بود.

4) محسن یکی از افراد کنسولگری در استانبول، در این طرح انتقال نقش حفاظت را به‌عهده داشت.

2 - ترور نافرجام عضو مجاهدین حسین عابدینی

در روز چهارشنبه 23اسفند68 چهار تروریست جمهوری اسلامی در حالی‌که بر دو خودرو سوار بودند، در مسیر فرودگاه استانبول ماشین حسین عابدینی (اخوان جم) و همراهان را متوقف و به سوی او آتش گشودند. عابدینی به‌محض مشاهدهٌ تروریستها از ماشین پیاده شد و با دست خالی به‌سمت ترویستها تهاجم کرد. تعادل تروریستها بر هم خورد و سلاح یکی از آنها به زمین افتاد و فرصت شلیک تیر خلاص به حسین عابدینی که به‌شدت مجروح شده بود، نیافتند و از محل متواری شدند.

دشمن به تصور این بود که سرنشین این خودرو محمد سیدالمحدثین مسئول ستاد سیاسی وقت سازمان مجاهدین است . پس از این حمله روزنامه‌ها و رادیو جمهوری اسلامی بلافاصله اعلام کردند که سیدالمحدثین به‌دست عناصر حزب‌الله کشته شده است.

طرح ترور

 وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی از قبل فردی به‌نام «آدینچ اولوش» را در استانبول به استخدام خود در آورده بود. اولوش در تلفنخانهٌ مرکزی سورایچی استانبول (در امین اونو) کار می‌کرد. وزارت اطلاعات با پرداخت 80هزار دلار از طریق این فرد امکان شنود شماری از تلفنهای مجاهدین در ترکیه را به‌دست آورده بود.

اطلاعات آخوندی با استفاده از مانیتور تلفنهای مجاهدین به جزئیات برخی از ترددهای مجاهدین از طریق فرودگاه استانبول پی برده بود و بر این اساس به احمد عقیقی یک فرمانده تروریست در سفارت جمهوری اسلامی در ترکیه دستور آماده شدن تیمها را برای این ترور می‌دهد. عقیقی یک تروریست به‌نام «ریاحی» با نام مستعار امیر حسینی را به همراه چند تروریست دیگر به‌سرعت از طریق قبرس وارد ترکیه می‌کند.

تروریستها با کمک سفارت جمهوری اسلامی و ادارهٌ کل اطلاعات آذربایجان غربی در ارومیه به ایران رفتند. در روزهای قبل از ترور، کنسول جمهوری اسلامی در استانبول توسط ریاحی و چند تروریست دیگر رفت و آمدها در فرودگاه را کنترل می‌کردند تا با تسلط بیشتر بر صحنه عمل کنند.

احمد عقیقی که یکی از فرماندهای تروریستهای وزارت اطلاعات بود، از اواخر دیماه68 به‌عنوان یک دیپلومات، برای پیشبرد اهداف تروریستی جمهوری اسلامی و سازمان‌دادن جوخه‌های ترور به ترکیه آمده بود. این فرد چندی پس از سوءقصد به عابدینی، از ترکیه به سفارت جمهوری اسلامی در وین منتقل شد. ماهنامهٌ آلمانی «تروریسم» تیرماه1369 نوشت: «ارگانهای امنیتی ترکیه نشانه‌هایی در اختیار دارند که دولت تهران در پشت چند سوءقصدی که چندی پیش در آنکارا و استانبول روی داده قرار دارد. در تاریخ 31ژانویه1990 پروفسور معمر آکسوی، رئیس جمعیت حقوقدانان ترکیه و وکیل سابق مجلس مورد اصابت گلوله قرار گرفت. قتل وی با اقامت یک "دیپلومات" ایرانی به‌نام احمد عقیقی در رابطه می‌باشد. این دیپلومات در واقع عضو سازمان امنیت ایران می‌باشد که 20روز قبل از قتل پروفسور آکسوی به ترکیه آمده بود و با افراد مختلفی که به‌عنوان نمایندگان قشری‌گرایی اسلامی معروف هستند، ملاقات نمود. طبق اطلاعات دیگر ارگانهای ترکیه، "عقیقی"هم‌چنین در سوءقصد بر علیه اخوان جم (حسین عابدینی) شرکت داشته است».

تلاشهای بعد از ترور

تروریستهای جمهوری اسلامی ابتدا به وزارت اطلاعات گزارش کردند که محدثین را ترور کرده‌اند. بعداز تکذیب این موضوع در اطلاعیهٌ مجاهدین، وزارت اطلاعات تلاش کرد از بیمارستانی که عابدینی بستری بود، اطلاعات کسب کند که چه کسی را ترور کرده است؟ و آیا امکان این‌را می‌یابد که در بیمارستان او را به قتل برساند؟ در همین رابطه از عناصرش در ترکیه استفاده کرده تا به بخش سی‌سی‌یو  بیمارستان وارد شوند. ولی با هوشیاری مجاهدین این طرح شکست خورد و به اطلاعات مشخصی هم نرسیدند. 10روز بعد از واقعهٌ 23اسفند منابع خبری جمهوری اسلامی بار دیگر به این موضوع پرداختند و موضوع را به نحو دیگری مطرح کردند:

رادیو ایران 2فروردین: «جزئیات تازه‌یی از هویت یکی از مسئولان رده‌بالای سازمان جاسوسی منافقین که در استانبول به‌هلاکت رسیده است، فاش شد. به گزارش واحد مرکزی خبر در پی انتشار خبر ترور فردی به نام محمدرضا اخوان جم از وابستگان به سازمان جاسوسی منافقین در تاریخ چهارشنبه 23اسفندماه68 در استانبول که در مطبوعات ترکیه انعکاس یافت، هم‌چنین اظهارات سرکردهٌ این سازمان در عراق مبنی بر مورد تهاجم قرار گرفتن یکی از اعضای منافقین به نام حسین عابدینی در همین تاریخ در استانبول یک گروه که اظهار می‌دارد از هواداران سازمان منافقین بوده و به خیانتها و جاسوسیهای این سازمان پی‌برده است و درصدد انتقام‌گیری از سران مزدور آن می‌باشد، اعلام کرد: فرد مورد تهاجم محمدسیدالمحدثین مسئول ستاد سیاسی منافقین و مسئول کل ارتباطات و جاسوسیهای سازمان در رابطه با قدرتهای استکباری در عراق است که به مجازات خیانتهای خود رسید و در پی یک تهاجم قهرمانانه به‌شدت زخمی شد و براساس آخرین اخبار واصله به هلاکت رسیده است.»

روزنامهٌ جمهوری اسلامی 5فروردین: «مسئول ستاد سیاسی منافقین به‌هلاکت رسید. خبرگزاری جمهوری اسلامی به‌نقل از صدای جمهوری اسلامی ایران گزارش داد: در پی انتشار خبر ترور فردی به‌نام محمدرضا اخوان‌جم از وابستگان به سازمان جاسوسی منافقین که در مطبوعات ترکیه انعکاس یافت و هم‌چنین اظهارات سرکردهٌ این سازمان در عراق مبنی بر مورد تهاجم قرارگرفتن یکی از اعضای منافقین به نام حسین عابدینی، در تاریخ 23اسفند68 در استانبول، یک گروه که اظهار داشته از هواداران سازمان منافقین بوده و با پی‌بردن به خیانتها و جاسوسیهای این سازمان، در صدد انتقام‌گیری از سران مزدور آن برآمده، اعلام کرد: فرد مورد تهاجم محمد سیدالمحدثین، مسئول ستاد سیاسی منافقین و مسئول کل ارتباطات و جاسوسیهای سازمان در رابطه با قدرتهای استکباری در عراق است و براساس آخرین اخبار واصله به هلاکت رسیده است.»

3 - ربودن و شکنجه و قتل علی‌اکبر قربانی عضو مجاهدین در استانبول

اکبر قربانی در ساعت 11.40دقیقهٌ 14 خرداد1371 در محلهٌ شیشلی استانبول زمانی‌که می‌خواست سوار اتومبیلش شود، دو نفر ترک با لباس پلیس به او مراجعه کرده و با نشان دادن کارت شناسایی پلیس از وی می‌خواهند که برای پاسخ به چند سئوال با آنها به ادارهٌ پلیس برود. اکبر قربانی که به آنها شک کرده بود شروع به سئوال کردن از آنها می‌کند که آنها به او تهاجم کرده و با استفاده از مواد بیهوش‌کننده او را بیهوش کرده و با خود می‌برند. این تروریستها اکبر قربانی را به خانه‌یی در قسمت آسیایی استانبول منتقل می‌کنند که در آنجا 5 شکنجه‌گر وزارت اطلاعات بازجویی و شکنجهٌ او را شروع می‌کنند. یک روز بعد، یعنی 15خرداد71 تروریستهای جمهوری اسلامی، دو خودرو مجاهدین را در استانبول بمبگذاری کردند، اما مجاهدین قبل از سوار شدن متوجه بمبها شده و پلیس بمبهای مزبور را خنثی کرد. کارشناس پلیس قدرت تخریبی هر یک از آنها را معادل 50کیلو تی.ان.تی، ارزیابی نمود. تحقیقات بعدی نشان داد که مواد انفجاری از نوع C4بوده و از طریق بسته‌های دیپلوماتیک از تهران به استانبول منتقل شده است. ربودن علی‌اکبر قربانی و بمبگذاری خودروهای مجاهدین، عملیات مشترک وزارت اطلاعات و نیروی قدس (سپاه 5000) بود که تصمیم آن در شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی به‌ریاست رفسنجانی و با تصویب خامنه‌ای در سال1370 گرفته شده بود. علی اکبریان[۵۷](آخوند) معاونت خارجی وزارت اطلاعات و پاسدار حسین مصلح معاونت عملیات نیروی قدس طراحی و اجرای این عملیات را به‌عهده داشتند. اما مسئولیت عملیات ترور با معاونت خارجی وزارت اطلاعات به‌ریاست علی اکبریان (معروف به اکبری) بود. مرحلهٌ شناسایی با واحد اطلاعات معاونت خارجی بود. فرماندهٌ تیم شناسایی تروریستی به نام «رهجو» بود که از 4ماه قبل از ربودن اکبر قربانی در استانبول مستقر شده بود. عملیات ربودن و شکنجه و قتل اکبر قربانی به عهدهٌ واحد ضربت معاونت خارجی وزارت اطلاعات بود. وزارت اطلاعات چه در مرحلهٌ ربودن و چه در بمبگذاری خودروهای مجاهدین و چه برای مخفی‌کردن آثار ترور و پنهان‌کردن جنازهٌ اکبر قربانی از همکاری گستردهٌ سپاه5000 نیروی قدس برخوردار بود که فرماندهی وقت آن با فردی به نام حاج منصور بود که تحت فرماندهی معاونت عملیات سپاه قدس حسین مصلح عمل می‌کرد. سپاه5000، مزدوران ترک وابسته به نیروی قدس و امکانات محلی آنها را برای اجرای این سلسله عملیات تروریستی در اختیار وزارت اطلاعات قرار داد. این مزدوران ترک تحت فرماندهی پاسدار محمد طاهریان از سپاه5000 قرار داشتند. به‌دستور ولایتی (وزیر خارجهٌ وقت رژیم) محمدرضا باقری سفیر جمهوری اسلامی در آنکارا در 14خرداد 71 در کنسولگری جمهوری اسلامی در استانبول مستقر شد که عملیات تروریستی را هماهنگ کند.

در روز شنبه 16خرداد1371 جلسهٌ شورای عالی امنیت با حضور خامنه‌ای تشکیل شد. از طرف وزارت اطلاعات فلاحیان و پورمحمدی قائم‌مقام او در این جلسه شرکت داشتند. در این جلسه به‌خاطر مخاطرات انتقال اکبر قربانی به ایران و با توجه به تجربهٌ ناموفق انتقال مجتهدزاده تصمیم گرفته شد اکبر قربانی در ترکیه تحت بازجویی و شکنجه قرار داشته باشد و پس از تخلیهٌ اطلاعات به قتل برسد. 

قتل زیر شکنجه

قریب 7ماه بعد از ربوده شدن اکبر قربانی با دستگیری گروهی از تروریستهای وابسته به جمهوری اسلامی در ترکیه، محل اختفای جسد او کشف شد. همهٌ شواهد و اظهارات پزشکان گواه بر این بود که اکبر قربانی روزها و هفته‌های متمادی تحت شکنجه‌های شدید قرار داشته است و چون قادر به کسب اطلاعات از او نشده‌اند او را در زیر شکنجه به قتل می‌رسانند. جسد نشان می‌دهد شکنجه‌گران او را مثله کرده و بسیاری از اجزای بدن او را بریده بودند. متعاقباً عوامل وزارت اطلاعات به کمک مزدوران ترک خود جسد را به حومهٌ استانبول در اطراف شهر ساحلی "جینارجیک" منتقل نموده و در زمین بایری در اراضی جنگلی محلهٌ حسن‌با در قبر کم‌عمقی دفن کردند. "عصمت سزگین" وزیر کشور ترکیه بعداز دستگیری تروریستها در مصاحبه‌یی در 15 بهمن71 گفت: بازجویی از اکبر قربانی 10روز طول کشید و توسط 2نفر ایرانی انجام می‌شده است. وی در همین روز فاش ساخت:  یک سلاح MP5 که در سال1977 از طرف آلمان فدرال به پلیس مخفی شاه فروخته شده بود، در خانهٌ تیمی تروریستها کشف گردیده است. به‌نوشتهٌ روزنامهٌ حریت ترکیه به‌دنبال کشف جسد اکبر قربانی پلیس اعلام کرد: «جسد علائمی از شکنجه‌های شدید اعمال شده قبل از مرگ را داشت ناخنهایش را کشیده بودند آلت تناسلی‌اش بریده شده بود و با طناب او را خفه کرده بودند».

ماجرا از زبان تروریستها

یکی از مزدوران ترک جمهوری اسلامی به‌نام علی شکر که در بهمن71 دستگیر شد تصریح می‌کند: «… بعد از قتل چتین‌امچ روزنامه‌نگار از روزنامهٌ حریت که در آن عملیات نقش دیدبانی را داشتم به تهران فرار کردم. مدتی در پادگانی بین تهران و قم تحت آموزش بودم و سپس با پاسپورت دیپلوماتیک به ترکیه بازگشتم. این‌بار مأموریت مراقبت و دیدبانی بر روی علی‌اکبر قربانی به‌عهده‌ام قرار گرفت… در مرحلهٌ انجام عملیات دو نفر با نامهای مستعار "مسعود" و "عارف" در حالی‌که لباس پلیسهای ترکیه را بر تن داشتند با یک مینی‌بوس سرقت شده، علی‌اکبر قربانی را در حوالی ظهر 14خرداد71 از محلهٌ شیشلی در استانبول ربوده و به یک ویلای کرایه‌ییِ مدرن و گرانقیمت در 5کیلومتری شهر "یالووا" در مسیر شهر "کارامورسل"، پشت شهرک "پنار" آوردیم. 5نفر ایرانی برای بازجویی آن‌جا بودند که اکبر را تحویل گرفتند. اکبر را به اطاق زیرزمین بردیم. علی شکر می‌گوید: بعد از دفن اکبر ما با هواپیما به تهران رفتیم. در آن‌جا شخصی به‌نام محمود از ما استقبال کرد، سپس ما را به "پادگان" نظامی بردند که افرادی ریشو در آن‌جا مستقر بودند.

4 - طرح ترور زهرا رجبی عضو شورای رهبری مجاهدین

طرح ترور زهرا رجبی که فعال دفاع از حقوق پناهندگان بود در جلسهٌ شورایعالی امنیت جمهوری اسلامی تصویب شده بود. سه‌شنبه‌شب اول اسفند 1374، دیپلوماتهای جمهوری اسلامی در ترکیه، به همراه سه تروریستی که به طور مستقیم از وزارت اطلاعات اعزام شده بودند، زهرا رجبی (فائزه) عضو شورای رهبری مجاهدین و عضو شورای ملی مقاومت را،  همراه با یک عضو دیگر مجاهدین به نام علی مرادی، در طبقهٌ پنجم یک آپارتمان در منطقهٌ فاتح استانبول به قتل رساندند. بازپرس منطقهٌ فاتح، آقای سلیم اولوش، به‌محض دیدن صحنه گفت: «این جنایت یک ترور سیاسی است و این احتمال وجود دارد که توسط سرویسهای مخفی ایران کشته شده باشند». رسانه‌های ترکیه همگی از رد پای «سرویسهای اطلاعاتی ایران» در این ترور خبردادند. زهرا رجبی، در طول سال 74برای رسیدگی به وضعیت پناهندگان ایرانی در ترکیه که در شرایط بسیار سختی به‌سرمی‌بردند، به ترکیه سفر می‌کرد. وی آخرین بار در 8 بهمن 74 به ترکیه رفت و قرار بود اوایل اسفند ترکیه را ترک کند.

دو طرح تروریستی برای ترور زهرا رجبی

وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی پس از اطلاع از رفت و آمد وی به ترکیه، همزمان دو طرح تروریستی را در دستور کار خود قرار می‌دهد. طرح اول ربودن و طرح دوم ترور.

در جلسهٌ شنبه 14 بهمن 74، شورایعالی امنیت رژیم با شرکت اعضای اصلی و هم‌چنین سعید امامی معاونت امنیت وزارت اطلاعات و احمد وحیدی، فرمانده نیروی  قدس، قرار بر این شد که وزارت اطلاعات با همکاری نیروی قدس طرح آدمربایی را در دستور کار قرار دهد و چنان‌چه این طرح عملی نبود، طرح ترور را به اجرا بگذارند. اطلاعات جمهوری اسلامی برای به‌دست آوردن اطلاعات حضور و ترددهای زهرا رجبی در ترکیه، در صدد برآمد، نفوذیهای خود را در میان پناهندگان و پناهجویان ایرانی و ایرانیان مقیم ترکیه فعال کند. به خصوص که بنا به مأموریتی که زهرا رجبی در ترکیه دنبال می‌کرد، ارتباطات گسترده‌یی با پناهجویان ایرانی داشت. از آن جایی که سازمان مجاهدین از سالها قبل دفتری در ترکیه نداشت، ارتباطات مستقیم و گستردهٌ زهرا رجبی با پناهجویان ایرانی، اجتناب‌ناپذیر بود.

رضا معصومی برزگر، یک عامل اطلاعات جمهوری اسلامی که در بین پناهندگان خود را به‌عنوان مخالف سرسخت رژیم و هوادار مجاهدین معرفی می‌کرد، تحت عنوان کمک به پناهندگان ایرانی موفق شد در ارتباط با زهرا رجبی قرار گیرد. وی توانست در آخرین سفر، اطلاعات بیشتری از ترددها و محل اقامت زهرا رجبی به دست آورد. برزگر معصومی که متولد 1341 در ارومیه است، در ترکیه به کارهای به‌ظاهر تجاری و ارسال کالاهای قاچاق به ایران، اشتغال داشت و آن‌طور که بعد معلوم شد، به طور مستمر در رفت و آمد به ایران بود. همسرش در ارومیه زندگی می‌کرد و گاهی برای دیدار وی به استانبول می‌رفت. وزارت اطلاعات، معصومی را در سال 73 به استخدام خود درآورده بود. یک عنصر وزارت اطلاعات به‌نام سعید چوب تراش با نام مستعار اصغر آذری به‌همراه دو فرد دیگر پس از 7 ساعت مصاحبه با رضا معصومی در اطلاعات ارومیه، او را به عضویت وزارت اطلاعات در می‌آورند و متعاقباً چند دورهٌ آموزشی از جمله در مورد ارتباطات و نفوذ جاسوسی برای او گذاشتند. بعداز آموزشهای لازم و تأمین ارتباطات ضروری وی را مجدداً روانهٌ ترکیه می‌کنند و شماره تلفن 648899 ارومیه را به‌عنوان سرپل به وی می‌دهند تا در ارتباط مستقیم با اصغر آذری (سعید چوب تراش) قرار بگیرد.

تیم شناسایی و نفوذ

یک عنصر مشترک در هر دو طرح تروریستی، استفاده از رضا معصومی بود، به‌همین منظور سعید چوب تراش، همان که رضا معصومی را استخدام کرده و با وی به‌خوبی آشنا بود، همراه با یکی از فرماندهان وزارت اطلاعات در تهران، به‌نام رحیم افشار برای فراهم کردن مقدمات عملی این طرح، به ترکیه رفتند.

 سعید چوب تراش با نام مستعار اصغر آذری و با نام پاسپورتی مرتضی محسن‌زاده و شماره پاسپورت 1444138، و رحیم افشار با نام پاسپورتی سعید کرامتی و باشماره پاسپورت 1444445، در 20بهمن 74، وارد ترکیه شدند. رحیم افشار و سعید چوب تراش به کمک رضا معصومی تیم نفوذ را تشکیل دادند. فرمانده این تیم رحیم افشار بود. رحیم افشار و  سعید چوب تراش که در هتل «بر» در استانبول مستقر شدند از 22 بهمن 74 تا اول اسفند هر روز با معصومی دیدار و مراحل مختلف این عملیات را هماهنگ می‌کردند.

تیم عملیاتی طرح تروریستی

تیم ترور را دیپلوماتهای مستقر در سفارت رژیم در آنکارا و در کنسولگری جمهوری اسلامی در استانبول تشکیل می‌دادند و از کمکهای مزدوران ترک رژیم برخوردار بودند. دیپلوماتهایی که مستقیماً در این ترور شرکت داشتند عبارت بودند از:

- محسن کارگر آزاد معاون کنسولی جمهوری اسلامی در استانبول که بالاترین نفر وزارت اطلاعات در ترکیه بود و از سال 1370 اهداف وزارت اطلاعات در ترکیه را پیش می‌برد.

- مجید شادکار، وابستهٌ سفارت جمهوری اسلامی در آنکارا، که از سال 1371 وارد ترکیه شده و چند فقره عملیات تروریستی را هدایت کرده بود.

- رضا بهروزمنش معاون کنسولی جمهوری اسلامی در استانبول در سال 1374 (چند ماه قبل از ترور) به ترکیه آمده بود.

- علی‌اشرفی، وابستهٌ مطبوعاتی سفارت که در  آبان72  با پاسپورت دیپلوماتیک به شمارهٌ 011626 وارد ترکیه شده بود.

بعداز تصویب طرح ترور در شورای عالی امنیت، وزارت اطلاعات به محسن کارگر آزاد ابلاغ کرد که به‌سرعت امکانات طرح ربودن زهرا رجبی را با استفاده از تجربیات ربودن و ترور علی اکبر قربانی فراهم کند و در صورتی‌که امکان ربودن فراهم نشد برای ترور آماده باشند و برای هماهنگی در ارتباط با رحیم افشار قرار بگیرند.

شکست طرح آدمربایی

تیم نفوذ  در 22 بهمن به وزارت اطلاعات خبر می‌دهد که مریم جاودان(زهرا رجبی) آپارتمان جدیدی در منطقهٌ فاتح استانبول گرفته است. در دیداری که سعید چوب تراش و رحیم افشار و رضا معصومی در این روز داشتند، رحیم افشار طرح ربودن زهرا رجبی را با معصومی در میان گذاشته و به او می‌گوید باید همکاری کامل بکند. در ملاقاتهای بعدی آنها به ارزیابی جزئیات محل استقرار و نفرات همراه زهرا رجبی و نحوهٌ ترددهای او می‌پردازند.

در طرح اولیه، قرار می‌شود روز 27 بهمن، طرح آدمربایی صورت گیرد. به همین منظور رحیم افشار تلفنی به محسن  کارگر آزاد اعلام آمادگی می‌کند و  در ساعت 9 شب 27 بهمن محسن کارگر آزاد به‌همراه تیم ترورش و رحیم افشار با سعید چوب تراش و رضا معصومی  به آپارتمان زهرا رجبی می‌روند. طبق طرح رضا معصومی بایستی درب ساختمان را بزند تا دیگر تروریستها به همراه وی با آسانسور به طبقهٌ پنجم بروند. مزودران در حالی‌که درب آسانسور را باز نگاه می‌دارند، در آسانسور می‌مانند تا درب آپارتمان را برای رضا معصومی باز کنند. اگر تروریستها شرایط را مساعد دیدند، وارد شوند. وگرنه، طرح را به وقت دیگری موکول می‌کنند. معصومی در طبقهٌ پنجم زنگ را فشار می‌دهد. علی مرادی درب را باز می‌کند. در این موقع زهرا رجبی هم پشت سر او بوده است و علاوه بر آنها سه نفر دیگر هم در آپارتمان بوده‌اند. تروریستها در می‌یابند که به‌دلیل حضور 5نفر در آپارتمان، امکان اجرای طرح نیست. از این رو از آسانسور خارج نمی‌شوند. معصومی با محملی که از قبل آماده کرده بود، مراجعهٌ خود به آپارتمان را عادی جلوه می‌دهد و می‌گوید آمده است که اگر فائزه رجبی کاری دارد انجام دهد.

تصمیم به ترور

به‌دنبال گزارش شکست طرح آدمربایی، بنا به‌پشنهاد سعید امامی، فلاحیان یک جلسهٌ اضطراری برای اتخاذ تصمیم تشکیل داد.  در این جلسه پورمحمدی قائم مقام فلاحیان، سعید امامی معاونت امنیت، مصطفی کاظمی رئیس ادارهٌ کل التفاط و ناصر سرمدی‌نیا رئیس ادارهٌ کل آسیایی (که ترکیه هم تحت مسئولیت این اداره کل بود)  در آن شرکت داشتند. در این جلسه به این نتیجه می‌رسند که حضور علی مرادی که مربی کاراته است، طرح ربودن را مشکل می‌کند و اگر نفر سومی هم در صحنه باشد، طرح ربودن غیرممکن می‌شود. از آن‌جایی که فکر می‌کردند ممکن است زهرا رجبی، به زودی ترکیه را ترک کند، تصمیم گرفتند هرچه زودتر طرح ترور را اجرا کنند. به‌دلیل فرصت کوتاه، ناصر سرمدی‌نیا به عنوان فرمانده این عملیات بلافاصله به ترکیه اعزام می‌شود تا از اجرای موفق طرح مطمئن شوند.

اجرای ترور

صبح روز اول اسفند74 ناصر سرمدی‌نیا با پاسپورت دیپلوماتیکی به نام قاسم زرگری پناه  و به شمارهٌ 0012091  به ترکیه وارد شد و در هتل بیوک سهند، مستقر شد.

بلافاصله بعداز استقرار در هتل سهند از رحیم افشار آخرین گزارش را گرفت. رحیم افشار گفت که روز گذشته با رضا معصومی ملاقات کرده‌اند و امروز که روز عید فطر است زهرا رجبی با خانوادهٌ پناهندگان بیرون رفته‌اند. ناصر سرمدی به‌سرعت دست به کار می‌شود تا تیم ترور را برای ساعت 9شب آماده کند. وی ترتیباتی می‌دهد که در تمام طول روز آپارتمان مورد نظر تحت مراقبت مأموران اطلاعات باشد.

شب هنگام، سعید چوب تراش، رحیم افشار و ناصر سرمدی‌نیا با رضا معصومی در یک قهوه‌خانه نزدیک در استانبول ملاقات می‌کنند. ناصر سرمدی نیا می‌گوید امشب زهرا رجبی را به قتل می‌رسانیم. آنها یک بار دیگر جزئیات طرح را مرور می‌کنند و سپس ناصر سرمدی‌نیا از آنها جدا می‌شود و رحیم افشار، سعید چوب تراش و معصومی به طرف آپارتمان می‌روند.

ناصر سرمدی‌نیا بعداز جدا شدن از تیم رحیم افشار به محسن کارگر آزاد اطلاع می‌دهد که با تیم ترورش، برای انجام عملیات به‌سرعت خود را به محل برسانند.  در جلو آپارتمان، ناصر سرمدی‌نیا، محسن کارگر آزاد به‌همراه دو تروریست دیگر با  رضا معصومی، سعید چوب تراش، رحیم افشار و عبدالحمید چلیک به یکدیگر ملحق می‌شوند. دو تروریست دیگر داخل یک ماشین همراه با یک راننده با فاصله از بقیه توقف کرده بودند. سعید چوب تراش و رحیم افشار در ایستگاه اتوبوس ایستادند، ناصر سرمدی نیا بعداز آخرین هماهنگیها، صحنه را ترک کرد. تروریستها به فرماندهی محسن کارگر آزاد با ورود به ساختمان و شلیک گلوله، علی مرادی و زهرا رجبی را به قتل رساندند.

ارتباطات تروریستها با تهران

رحیم افشار و محسن کارگرآزاد تاقبل از آمدن ناصر سرمدی نیا به طور مستقیم و جداگانه با وزارت اطلاعات در تهران با شمارهٌ 0098212443672 در تماس بودند، اما بعداز آمدن سرمدی‌نیا ارتباطات تروریستها با تهران ازطریق او انجام می‌شد. سعید چوب تراش و رحیم افشار با پرواز TK - 826 در روز 2اسفند 74 به تهران بازگشتند. ناصر سرمدی‌نیا در همین روز، ازمسیر دمشق - دبی  و کراچی به ایران بازگشت.

 ماجرای ترور از زبان رضا معصومی

از همان ابتدا نقش رضا معصومی در این عملیات روشن بود به همین خاطر مقاومت ایران از دولت ترکیه خواستار دستگیری ومجازات وی شد. بالاخره پلیس در تاریخ 31 اردیبهشت 75 رضا معصومی را همراه با عبدالحمید چلیک کسی که در جریان ترور نقش مراقبت از آپارتمان را به‌عهده داشت دستگیر کرد.

رضا معصومی در دادگاه گفت  من بعداز اطلاع از استقرار مریم جاودان درهتل، به ساواما زنگ زدم وهمهٌ اطلاعاتم را به اصغر آذری (سعید چوب تراش) دادم. بعد که مطلع شدم او از هتل به یک آپارتمان نقل مکان کرده است، مجدداً به ساواما زنگ زده ومحل جدید مریم جاودان را اطلاع دادم.

 درساعت 2 روز12بهمن، با فردی به‌نام مهدی (مرتضی محسن‌زاده) از وزارت  اطلااعات ملاقات کردم و محل جدید او رانیز به مهدی دادم . دردیدار بعدی فرد جدیدی به‌نام رسول (رحیم افشار) نیز در ملاقات ما شرکت کرد و آنها گفتند که ازایران برای بردن مریم جاودان آمده‌اند. که من گفتم درمورد ربودن من نمی‌توانم کمک کنم که آنها بچه وخانواده‌ام راتهدید کردند وگفتند که مجبوری این‌کار را انجام دهی و رسول در این رابطه با من صحبت کرد. بعدازچند ساعت از هم جدا شدیم  وساعت 7 با رحیم افشار و مرتضی محسن زاده مجدداً ملاقات کردیم و در مورد طرحهای ترور صحبت کردیم. سپس آنها از کیوسک تلفن به جایی زنگ زدند. درعرض 15 دقیقه فردی به‌نام جلات (محسن کارگر آزاد) آمد وهمراه او یک کرد ایرانی بود که این‌جا محسن کارگر آزاد از چگونگی داخل آپارتمان و نحوهٌ ورود به آن  از من سؤال کرد.

در شب عملیات قرارشد من ابتدا درب بیرون  را باز کنم سپس همگی وارد شویم و با آسانسور به طبقه 5 برویم آنها درآسانسور نیمه باز منتظر بمانند من درب آپارتمان را زده بعد از باز شدن از طریق پله فرار کنم و  آنها داخل آپارتمان بشوند بعداز این‌که به بیرون آپارتمان رسیدیم در آنجا 6 نفر بودیم، من، رسول (رحیم افشار) اصغر (سعید چوب‌تراش)، حاج قاسم (ناصر سرمدی‌نیا)، محسن کارگر آزاد و یک ایرانی بلند قد. سپس حاج قاسم از جمع جدا شد ورسول (رحیم افشار) با اصغر آذری (سعید چوب تراش ) درایستگاه اتوبوس ماندند. ایرانی قد بلند نیز رفت. من با محسن کارگر آزاد جلو آپارتمان ماندیم. من طبق طرح زنگ زدم ودرب باز شد. داخل شدم پشت سرم محسن کارگر آزاد وارد شد که دراین وسط یک صدای باز وبسته شدن درب ماشین شنیده شد. برگشتم دیدم کرد ایرانی ویک نفر کوتاه قد وارد آپارتمان شدند. من دگمهٌ آسانسور را فشاردادم و4 نفری وارد آسانسور شدیم و دگمهٌ طبقهٌ 5 را زدم نفر کوتاه قد ازکیف ورزشی که همراه داشت، سه سلاح لوله بلند درآورد.  سلاحها درروزنامه پیچیده  وآماده بود...»

دستگیری تروریستهای جمهوری اسلامی

به‌دنبال ترور زهرا رجبی، شماری از تروریستهای جمهوری اسلامی در ترکیه دستگیر شدند. یکی از این افراد عرفان چاغرجی از نفرات جمهوری اسلامی در ترکیه بود که از سال 68 در ترورهای متعدد ازجمله در ربودن اکبر قربانی شرکت داشت.

 روزنامه ملیت چاپ ترکیه در تاریخ 7فروردین 75، نوشت: «عرفان چاغرجی با 4دیپلومات ایرانی به اسامی محسن کارگرآزاد، مجید شادگر، علی اشرفی و محمدرضا بهروزمنش به هدف دست زدن به عملیات تروریستی در خاک ترکیه، دیدار کرده است». وی هم‌چنین از نقش 9دیپلومات دیگر جمهوری اسلامی که در سالهای قبل از آن در عملیات تروریستی شرکت داشته و بعداً خاک ترکیه را ترک کرده بودند، پرده برداشت.

به‌رغم تلاشهای گستردهٌ جمهوری اسلامی و دخالت مستقیم ولایتی وزیر خارجهٌ وقت آن به منظور جلوگیری از محاکمهٌ دستگیرشدگان، رضا معصومی برزگر بعد از 5جلسهٌ دادگاه به 32سال زندان محکوم شد.

اخراج دیپلوماتهای جمهوری اسلامی

به‌دنبال افشای نقش مستقیم سفارت و کنسولگری رژیم در ترورهای ترکیه، 4 دیپلوماتی که مستقیماً‌در ترور زهرا رجبی شرکت داشتند، اخراج و در تاریخ 29فروردین 75، خاک ترکیه را ترک کردند.

خبرگزاری رویتر در 23فروردین 75، نوشت «چهار دیپلومات ایرانی که توسط ترکیه متهم به‌شرکت در قتل شخصیتهای لاییک شدند، از سوی آنکارا دستور یافتند، خاک این کشور را ترک کنند.

محسن کارگر آزاد، به‌رویتر گفت: هیچ دستور رسمی به‌ما برای بازگشت، داده نشده‌است ولی ما خود را آمادهٌ رفتن می‌کنیم. پس از وقایع اخیر، اقامت در ترکیه، یک دردسر دیپلوماتیک خواهد بود».

واکنش و موضعگیری جمهوری اسلامی

به‌دنبال ترور زهرا رجبی و علی مرادی، و انعکاس گستردهٌ این ترور در رسانه‌های خبری که همگی بر نقش جمهوری اسلامی تأکید داشتند، وزارت خارجه و وزارت اطلاعات به نفرات خود در نقاط مختلف جهان دستور دادند تا در تبلیغات خود تأکید کنند موضوع یک درگیری در درون مجاهدین بوده است. ابراهیم خانی، رئیس وقت ادارهٌ آسیای غربی وزارت خارجه در روز 3 اسفند 74طی دستورالعملی به سفارت جمهوری اسلامی در آنکارا نوشت: چنان‌چه مورد سؤال واقع شدید، بگویید «دو مجاهد به‌قتل رسیده به احتمال قوی قربانی اختلافات داخلی شدند».

ابراهیم خانی در تماس با سفیر جمهوری اسلامی در ترکیه گفته بود بعداز این موضعگیری سفارت اگر دیدیم مسأله دارد کش وقوس پیدا می‌کند ، سخنگو (وزارت خارجه) موضع می‌گیرد و یا وزارت اطلاعات طی بیانیه‌یی اعلام می‌کند که این قتلها نیز مشابه موارد قبلی و تصفیه حساب داخلی مجاهدین است.

 یک هفته بعد از این ترور هفته‌نامه صبح ما در 8اسفند 74، نوشت

«یک زن ایرانی‌الاصل به نام مریم جاودان جوکار با گذرنامهٌ فرانسوی که نام وی زهرا رجبی اعلام گردید، به‌همراه عبدالعلی مرادی دارای گذرنامهٌ ایرانی، سه شنبهٌ هفتهٌ گذشته در استانبول از سوی افراد ناشناس با ضرب گلوله از پای درآمدند... لازم به توضیح است که اخیراً‌اعضای گروه رجوی با گذرنامهٌ جعلی، سفر به کشورهای مختلف را جهت شناسایی و تصفیه‌های درون گروهی بعضی از اعضای بریده جهت ایجاد رعب و وحشت در دل این افراد آغاز کرده‌اند».

ازسوی دیگر جمهوری اسلامی برای رفع و رجوع این فضاحت تعدادی از دیپلوماتها و اتباع ترکیه در ایران را به‌عنوان جاسوس دستگیر کرد تا در مذاکره با علی تویگان معاون وزیر خارجهٌ ترکیه که آن زمان در ایران بسر می‌برد، برگی داشته باشد.

خبرگزاری فرانسه 21فروردین 75، به نقل از یک مسئول سرویسهای امنیتی ایران اعلام کرد که نیروهای امنیتی ایران تعداد زیادی از مهاجرین ترک را که با دیپلوماتهای این کشوردر تهران ارتباط داشتند، دستگیر کرده است. به گزارش مدیرکل وزارت اطلاعات در استان آذربایجان مرکزی تعداد زیادی شبکهٌ جاسوسی حین عملیات در تهران، تبریز و ارومیه منهدم شدند. این مسئول که هویتش اعلام نشده در یک کنفرانس مطبوعاتی افزود تعداد زیادی دستگیر شدند که اکثر آنها ملیت ترک دارند. وی با اسم بردن از چهارتن از اعضای سفارت ترکیه در تهران و کنسول این کشور در تبریز و ارومیه تأکید کرد این فعالیتهای جاسوسی از طرف تعداد زیادی از اعضای سرویسهای امنیتی ترکیه تحت پوشش دیپلوماتیک، هدایت می‌شده است...

آسوشیتدپرس 22فروردین 75 نوشت «روز سه‌شنبه یک مقام دولت ترکیه گفت دستگیری چهار ترک به‌اتهام جاسوسی در ایران، هنگامی روی داد که آنکارا درآستانهٌ تقاضای خروج چند دیپلومات ایرانی به‌علت فعالیتهای غیرقانونی آنها در ترکیه قرار داشت. این مقام که نخواست هویتش فاش شود، گفت ترکیه امیدوار بود این مسأله در آرامش، از طریق تقاضای خروج چهار ایرانی که هم‌چنان در ترکیه هستند، حل شود. ولی ایران این موضوع را علنی کرده و گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی در مورد دیپلوماتهای ترکیه در ایران هنگامی روی داد که علی تویگان، معاون وزیر امور خارجهٌ ترکیه، برای بحث بر سر این موضوع در تهران به‌سر می‌برد. تویگان مقامات ایرانی را از نتایج تحقیقات دربارهٌ ارتباط ایران با یک رهبر تروریست ترک بنیادگرا که در ماه گذشته در استانبول دستگیر شده‌بود، مطلع ساخت. عرفان چاغرجی پس از دستگیری اعتراف کرد که در سازماندهی قتل دو تن از مخالفین اپوزیسیون رژیم ایران نیز شرکت داشته‌است.

سایر ترورهای جمهوری اسلامی در ترکیه

شبکه‌های تروریستی جمهوری اسلامی در ترکیه که ترکیبی از تروریستهای ایرانی و مزدوران ترک بودند در طول چند سال علاوه بر هدف قرار دادن مخالفان ایرانی، شمار زیادی از اتباع ترکیه و دیپلوماتها و شهروندان سایر کشورها در ترکیه را  به شرح زیر ترور کرده‌اند که اسامی برخی از آنها به شرح زیر است:

1 ـ پرفسور معمر آکسوی رئیس جمعیت حقوقدانان ترکیه و وکیل سابق مجلس ترکیه که در 31 ژانویهٌ90 (11بهمن68) مورد اصابت گلوله قرار گرفت.

2- چتین اِمَچ: روزنامه‌نگار ترک که در تاریخ 16اسفند 68 در حین پیاد شدن از اتومبیل ترور شد.

3 ـ توران دورسون: روزنامه‌نگار ترک که در تاریخ 13شهریور69 ترور شد. عاملان ترور پس از انجام جنایت به ایران متواری می‌شوند.

4 ـ کایس‌الربایی: دیپلومات عراقی که در تاریخ 6فروردین70 به‌وسیله بمبی که در خودرو او کار گذاشته بودند به قتل رسید. نوع بمب از نوع پلاستیکی بود.

5 ـ ویکتور مارویک: آمریکایی که در تاریخ 6آبان۷0 توسط بمبگذاری در اتومبیلش به‌قتل رسید. نوع مادهٌ انفجاری C-4 بود.

6 ـ عبدالله الحزابی: دیپلومات مصری  در تاریخ 16اسفند70 با بستن بمب به سوئیچ ماشینش مانند کایس‌الربایی و ویکتو مارویک ترور شد.

7 ـ سرگرد سادان: در تاریخ 16اسفند70 ترور شد.

8 ـ خانم بحریه لُوچُک: (از فرهنگیان ترک) توسط پاکت انفجاری ترور شد.

10 ـ اوغور مومجو: روزنامه‌نگار ترک که در تاریخ 4بهمن71 به‌وسیله بمبگذاری دراتومبیلش ترور شد. (نوع بمبC-4)

11- ژاک کامهی: تاجر یهودی که در تاریخ 9بهمن 71 با سلاح ضدتانک لاو مورد حمله قرار گرفت. اما جان به‌دربرد و تروریستها دستگیر شدند. این ترور توسط چندین نفر از تروریستهایی که در ایران آموزش دیده بودند، انجام شد.

مسافرت شتابزدهٌ عبدالله نوری وزیر کشور به آنکارا

به‌دنبال دستگیری تعدادی از مزدوران تروریست ترک وابسته به جمهوری اسلامی ، از جمله علی شکر در 10بهمن71، دستگاه تروریستی جمهوری اسلامی در ترکیه مورد تهدید قرار گرفت. به‌همین خاطر عبدالله نوری وزیر کشور رفسنجانی برای جلوگیری از گسترش دامنهٌ موضوع به‌همراه یک هیأت 17نفره به آنکارا رفت. بخش زیادی از این هیأت را عناصر سازمانهای اطلاعاتی و تروریستی جمهوری اسلامی تشکیل می‌دادند. از جمله 5نفر از نفرات وزارت اطلاعات به‌نامهای عباس حامدی، عبدالله تهرانی، عباس خالدی، محمد کوزه‌گران و آقازاده  در هیأت همراه نوری بودند. نوری به‌منظور جلوگیری از دستگیری دیپلوماتهای تروریست ، مسافرت از قبل تعیین شده‌اش به استانبول را ناتمام گذاشت و دو تن از این دیپلوماتها به نامهای، علی راسخ علمداری که از سال1370 با پاسپورت دیپلوماتیک به‌عنوان دیپلومات در سفارت آنکارا کار می‌کرد و محمد حمزه که عنوان دبیر سوم سفارت را داشت به همراه خود به تهران برد. و به‌جای آنها نفرات زیر را از هیأت همراه در آنکار گذاشت که بقیه مسائل تروریستها را دنبال کنند.

اسد فدایی متولد1332 با پاسپورت شمارهٌ 3641631

اکبر رحمانی متولد1329 با پاسپورت شمارهٌ 005768

عبدالله تهرانی متولد1329 با پاسپورت شمارهٌ 009336

دمیرل رئیس جمهور وقت ترکیه در 21بهمن71 در پارلمان این کشور گفت: «ترکیه از جمهوری اسلامی خواسته است در برابر شواهد و مدارک به‌دست‌آمده حاکی از این‌که مسلمانان تندرو برای اجرای قتلهای سیاسی در ترکیه در ایران آموزش دیده‌اند واکنش نشان دهد. طی پیامی برای رفسنجانی این تقاضا را مطرح کردم که ایران باید با اطلاعات کافی بتواند دولت و ملت ترکیه را در مورد این مسأله متقاعد کند». دمیرل می‌افزاید: «صرفاً تکذیب مداخلهٌ ایران در ماجرا که از سوی رفسنجانی به‌عمل آمده است کفایت نمی‌کند».

ترورهای جمهوری اسلامی در اروپا

سازمان مجاهدين خلق ايران می گوید كه «پس از مورد گرجی و قطع روابط ديپلماتيك بين فرانسه و ايران، فعاليتهاي تروريستي رژيم خميني در اروپا از اتريش هماهنگ ميگرديد».[۵۸] نتیجۀ تحقیقات نويسنده آلماني به نام هلموت دیتل (Helmut Dietl), که سالها در بارۀ تروريسم بينالمللي پژوهش کرده است، با نظر مجاهدين خلق يكسان است: «چون شبكه زيرزميني ترور در چنين آتمسفری فقط مشروط میتواند ادامۀ حیات دهد، ايرانيها ترجيح دادند كه از سال 1987 ستاد عملیات تروریستی خود را به وين انتقال دهند. اتريشيها هم براي آنها مانعی ایجاد نکردند، همانطوریکه آنها در زمانهای قبل برای ساير گروههاي ترور ممانعتی ایجاد نکرده بودند».[۵۹] [۶۰]

ترور عبدالرحمان قاسلملو دبیر کل حزب دمکرات کردستان ایران

در کتاب تاریخ مدرن کردها آمده است خمینی فتوای خود را در رابطه با او صادر کرده بود. براي او قاسملو يك فرد «طاغی» وحزب او «حزب شيطان» بود.[۶۱] حكم مرگ عبدالرحمان قاسملو يكي از آخرين فرمانهایي است که آيت الله خميني شخصأ آن را امضاء نموده است. در روز 3 ژوئن 1989 خميني ميميرد. كميته عملیات ويژه[۶۲] اجراي فرامین وی را در دستور کار قرار میدهد.[۶۳] تصمیم‌گیری برای ترور او توسط کمیته‌یی اتخاذ شد که اعضای آن عبارت بودند از :رئيس جمهور علي اكبر هاشمي رفسنجاني، رهبر مذهبي علي خامنه‌اي، وزير اطلاعات علي فلاحيان، وزير سپاه شمخاني و وزير امور خارجه علي اكبر ولايتي. اجرای عملیات به تیم ضربتی «هیت» (Hit-Team) واگذار شد كه از ايران براي اجراي عمليات به وين اعزام شد. این تیم در شمار زبده‌ترین و پیچیده‌ترین تیمهای ترور محسوب میشد که تا کنون برای انجام عملیات برون‌مرزی مأموریت یافته بود. از طرف كميته امنيت سه نفر براي اين منظور انتخاب میگردند. مركز فرماندهی در قرارگاه رمضان پادگان پانزدهم سپاه پاسداران مستقر بود. [۶۴]صحراردوی با نام مستعار«رحيمي» با گروههاي كرد در ارتباط ميباشد. مأموریت ِ مستتر صحراردوی در عملیات وين «رئیس هیاٌت اعزامی ایران» بوده است. برای او پاسپورت ديپلماتيك تهیه میگردد و مستقيماً زير نظر رفسنجاني انجام وظيفه مينمايد. امير منصور بزرگيان اصل به عنوان مأمور رابط، پل ارتباطی بین وزارت امنییت در تهران و قرارگاه «رمضان» میباشد. او تحت عنوان محافظ شخصي به وین وارد میشود. وظايف محوله به حاجي مصطفوي آجوادي، قائم مقام مدير عامل سپاه پاسداران[۶۵] شامل معاملات اسلحه تا سازماندهي عمليات ترور میباشد. این ترور در پوش پذیرش مذاکره با قاسملو که از طریق طالبانی به جمهوری اسلامی پیام داده بود حاضر به مذاکره با حکومت تهران برای کنار گذاشتن مبارزه مسلحانه است صورت می‌گیرد. در مذاکرات دور اول طالباني هم حضور داشت و او را معاون وي نوشيروان امين همراهي ميكند. ملاقات بدون نتيجه به پايان ميرسد. ايرانيها سعي ميكنند طالباني را از روند مذاكراتی که ساخته و پرداختۀ او بود خارج نمایند. دلايل آنها هم به اعتقاد «تیم ضربتی مبارزه با تروریسم در وزرارت داخلۀ اتریش» (EBT) كاملاً روشن است: «طرف ایرانی نمیتواند این ریسک را بپذیرد که چنین شاهدي در عمليات ترور حضور داشته باشد. از طرفی هم ایرانیها نمیتوانستند او [طالبانی] را به عنوان متحد خود که امکان داشت شاهدی پردرد سر شود از سر راه حذف نمایند. از طرفی دیگر آنها مجبور میشدند او را هم به عنوان دوست نزديك دكتر قاسملو از سر راه بردارند».[۶۶] در 19 ژانويه 1989 دومین دور مذاكرات در خيابان Harmonieggasse وین شروع ميشود. قاسملو به تنهايي حضور پيدا ميكند، ولي صحرارودي و آجوادي حالا يك مأمور حفاظتي را نيز با خود همراه آورده بودند: امير منصور بزرگيان اصل. حالا تيم ترور جولای Hit-Team)) تكميل شده بود.مذاکرات یکبار دیگر در روز 13 ژولاي ساعت 15:30 شروع ميشود. جعفري صحرارودي، مصطفي آجوادي و امير منصور بزرگيان به محل مذاکره میآیند. فاضل رسول[۶۷] از طريق آيفون درب ورودي منزل را براي قاسملو و قادري باز ميكند. عبدالرحمان قاسملو و عبدالله قادري بدون هيچگونه حفاظ امنیتی به محل مذاكرات واقع در خيابان Like Bahngasse وارد میشوند:  بدون محافظين پليس، بدون محافظين شخصي و بدون حمل سلاح. قاسملو احساس امنیت میکند. فاضل رسول هم مسلح نیست. آنها هر دو سلاح كمريشان را در منزل گذاشته بودند. صحرارودي و آجوادي مذاكرات را شروع ميكنند. بزرگيان به عنوان محافظ در راهرو ایستاده است. دور دوم مذاكرات آغاز و صحبتها روي نوار ضبط ميشود. رفتار هیات ایرانی مشکوک است و گویا منتظر چیزی هستند. آنها به‌جدّ وارد روند گفتگو نمیشوند.[۶۸] بعد از آن صداي شلیک گلوله از دو اسلحه كمري شنيده ميشود. قاسملو از پيشاني، گيجگاه و گردن مورد اصابت قرار میگیرد. به رسول سه بار در سر و دو بار به گردن شلیک میشود. هر دو در دم جان میسپارند. عبدالله قادري ظاهراً مقاومت ميكند ولي او هم مورد اصابت قرار میگیرد. گزارش پزشكي قانوني چنين است: «گلوله‌های داخل بدن: يك گلوله در پشت گردن و يك گلوله در پشت ناحیۀ چپ، يك گلولۀ ديگر در پشت؛ از 5 گلوله عبور کرده ديگر: يكي در جمجمه، يكي در گردن، يكي در پشت، يكي در شانه چپ، يكي به انگشت سبّابه راست اصابت نموده‌اند».[۶۹] آدمکشان ميخواستنند كاملاً مطمئن گردند. «در خاتمه هر سه كرد تیر خلاص دریافت میکنند».[۷۰] در دهانۀ صدا خفه‌كن يكي از اسلحه‌ها پوست و استخوان يكي از مقتولين چسبيده بود؛ پلیس از آن با واژۀ «اعدام» یاد میکند. به گفته کارشناسان ترور صحرارودي، بزرگيان و آجوادي قرار را خيلي خوب طرحريزي كرده بودند. در هتل چمدانها آماده و بسته‌بندي بودند. بهاي بليت به مقصد تهران هم پرداخت شده بود. ولي صحرارودي يك بدشانسي ميآورد. يك گلوله کمانه کرده و به او اصابت ميكند. پزشك قانوني چنين توضيح ميدهد: «گلوله به قسمت بالاي بازوي راست اصابت كرده و از ناحيه شانه خارج شده است و سرانجام از گردن وارد فضای داخلی دهان شده است. پوكه گلوله را جعفري از دهان بيرون انداخته و يا احتمالاً آن را قورت داده است».[۷۱] صحرارودي براي دومين بار هم بد شانسی آورد. يك كارگر فصلی حمل و نقل زباله شهرداری وين به نام گئورگ ساموئل در ساعت 22:30 یک جعبه پلاستیکی را پيدا ميكند. او به داخل کیسه پلاستیکی نگاه کرده متوجه میشود که درکنار اشیاي دیگر یک اسلحه هم قرار دارد. اين كارگر یک اسلحه نوعBeretta  با كاليبر 65/7 و همراه با صدا خفه‌كن وعلاوه برآن يك سلاح ديگر از نوع Llama با كاليبر 65/7 و صدا خفه‌كن، دو خشاب اسلحه 65/7 ميليمتري  يك خشاب 9 ميليمتري براي مسلسل Para و يك صدا خفه‌كن براي مسلسل در آن پيدا ميكند. همراه اين سلاحها مدارک ديگري وجود داشت كه نقش مؤثري در صدور حكم جلب صحرارودي بازی خواهند نمود: اين موارد شامل يك كليد موتور سيكلت مارك سوزوکی، يك برگ موتور سيكلت براي سوزوکی، GSX-500E و يك صورت حساب صادر شده از طرف شركت Ferytag در تاريخ 11 ژانویه 1989 به نام Mustafa M. Yalcin و يك توافقنامه خريد ميان شركت Ferytag و مصطفي مصطفوي براي يك موتور سيكلت سوزوکی، GSX-500E بوده است. بعدها فروشنده موتور سيكلت يعني شركت فایر تاگ جفعر صحرارودي را به عنوان خريدار شناسايي کرد. «در ادامۀ جستجوها مأمورين امنيتي در زباله‌دانهاي در محل یاد شده پلاک 451 در ناش مارکت را بازديد نموده و در دومين سطل آشغال يك كيسه پلاستيك حامل يك اسلحه كمري مدلBeretta پيدا نمودند». صحرارودی و آجوادی و سپس بزرگیان دستگیر می‌شوند و تحقیقات پلیس بلافاصله آنها را به این نتیجه می‌رساند که برخلاف سناریویی که توسط تروریستهای وزارت اطلاعات ریخته شده بود که ترور را توسط افراد ناشناس جلوه دهند تروریستها همین فرد مجروح و آن فرد دستگیر شده است.[۷۲] این افراد بعدا و بنا بر گفته آگاهان پرونده این افراد ابتدا از ETB به پلیس وین منتقل شد که طبق تجربه چشم پوشی‌های زیادی نسبت به پرونده ترور دست چپی‌ها داشته است و سپس در چارچوب سیاست مماشات بین اتریش و جمهوری اسلامی این افراد آزاد شده و به ایران برگردانده شدند.[۷۳][۷۴]

ترور بختيار با استفاده از نفوذی

شاهپور بختيار آخرين نخست‌وزير شاه، به‌همراه منشي خود سروش كتيبه، در تاريخ15مرداد70 توسط 3تروريست جمهوری اسلامی به‌نامهاي محمد‌آزادي، علي وكيلي‌راد و فريدون بوير‌احمدي با كارد آشپزخانه ترور شدند. طرح اين ترور در وزارت اطلاعات توسط فلاحيان و سعيد امامي دنبال مي‌شد و فرماندهي ترور را شفيعي به‌عهده داشت.

رژيم براي اين ترور فريدون بوير‌احمدي از همكاران نزديك بختيار و فرشتهٌ جهانباني از نزديكان بختيار را كه هر دو به‌استخدام وزارت اطلاعات در آمده بودند به خدمت گرفت. از آن‌جايي كه 4پليس فرانسوي مستمراً محل اقامت  بختيار را حفاظت  و ورود و خروج كليهٌ افراد را بازرسي و كنترل مي‌كرد، براي ورود نيازمند اين بودند كه به‌صورت يك مراجعه كنندهٌ آشنا و مورد‌اعتماد پذيرفته شوند. آنها به‌دليل بازرسي نمي‌توانستند به‌هنگام ورود به خانه، سلاح يا وسايل مشابه به‌همراه داشته باشند. به‌همين دليل در اين ترور فريدون بوير‌احمدي كليدي‌ترين نقش را به‌عهده داشت. ترور با سلاح سرد (چاقوي اره‌يي آشپزخانه)، طراحي گرديد. در خرداد‌ماه سال70 در جلسهٌ شوراي‌عالي امنيت رژيم با شركت اعضاي اصلي و با‌حضور سعيد امامي مورد بررسي و تصويب قرار گرفت.

چندي قبل از ترور، فريدون بوير‌احمدي به وزارت اطلاعات گزارش كرد كه بختيار تصميم به‌فروش و تعويض خانه‌اش گرفته است. از آن‌جا كه طرح ترور براساس همان خانه طراحي شده بود و با تعويض خانه نياز به شناسايي و طراحي جديد بود، وزارت اطلاعات تصميم گرفت اين عمل را سريعتر مرتكب شده و قبل از تعويض خانه، طرح را به‌اجرا در بياورد.

آماده سازيهاي ترور

يكي از اولين قدمهاي اجراي طرح فرستادن محمد آزادي و علي وكيلي‌راد دو تروريست آموزش‌ديده، به فرانسه بود. وزارت اطلاعات براي ممانعت از لو‌رفتن بويراحمدي، ابتدا در صدد بود اين دو نفر  را با نامهاي جعلي و پوش تجاري به فرانسه منتقل كند. به‌همين خاطر شفيعي‌ از طريق حسين شيخ عطار، معاون ارتباطات وزارت پست و تلفن و تلگراف جمهوری اسلامی كه از كادرهاي وزارت اطلاعات بود، براي اين دو نفر تحت ‌عنوان تكنيسين وزارت پست و تلگراف و تلفن از سفارت فرانسه تقاضاي ويزا كرد. اين كار از طريق مسعود هندي انجام شد. وي با پوش يك سفر تجاري در رابطه با شركت سيفاكس در تاريخ 2تيرماه71 از سفارت فرانسه براي دو نفر به اسامي ناصر نوريان (محمد آزادي) و كمال حسيني (علي وكيلي‌راد) درخواست ويزا نمود. اين ويزاها در 11تيرماه آماده شد، اما به‌دليل عدم آشنايي اين دو‌نفر به فرانسه و عدم انطباق با پوش تجاري باعث تغيير تصميم وزارت اطلاعات و تحويل نگرفتن ويزاها از سفارت فرانسه شد. وزارت اطلاعات به همين‌خاطر به طرح جديدي روي آورد و در روز 26تيرماه71 براي اين دو نفر با اسامي اصلي محمد آزادي و علي وكيلي‌راد از سفارت فرانسه در تهران براي يك ديدار دوستانه با بوير‌احمدي تقاضاي ويزا كرد. در 3مرداد71 ويزا از سفارت فرانسه در تهران دريافت شد. گرفتن دو ويزا با عكسهاي مشابه و نامهاي مختلف بعداز ترور به شناسايي آنها كمك كرد.

اجراي ترور فريدون بوير‌احمدي روز 5مرداد به بختيار اطلاع داد نفراتي از درون جمهوری اسلامی كه هوادار بختيار هستند و اطلاعات مهمي دارند قرار است به خارج بيايند و پيشنهاد كرد كه ترتيب يك ملاقات خصوصي با آنها را بدهد. روز 12مرداد بوير‌احمدي خبر رسيدن اين دونفر را به بختيار داد و قرار شد روز 15مرداد با او ملاقات كنند. ساعت 5بعدازظهر روز 15مرداد، وكيلي‌راد و آزادي به‌همراه فريدون بوير‌احمدي با ماشين شخصي بوير‌احمدي به‌منزل بختيار رفتند و از آن‌جا كه بويراحمدي براي پليس به‌عنوان يكي از نزديكان بختيارشناخته شده بود، به‌راحتي وارد خانه شدند و با استفاده از چاقوي اره‌يي آشپزخانه، شاهپور بختيار و دفترش را ترور كردند و در ساعت 6بعداز ظهر از خانه خارج شدند. بعداز ترور، فريدون بوير‌احمدي از وكيلي‌راد و آزادي جدا شد. اين دو تروريست قرار بود با دو پاسپورت تركيه‌يي به‌نامهاي موسي كوثر و علي حيدركايا به ژنو بروند و بعداز تعويض پاسپورت به تهران برگردند. آنها با قطار از پاريس به ليون رفته و با تاكسي به مرز سوئيس رفتند ولي به‌خاطر جعلي تشخیص دادن ويزاي آنها اجازه ورود به سوئيس را پيدا نكردند. اين دو تروريست از طريق سرپلشان در استانبول به‌نام مسعود اديبون، وضعيت خود را روزانه گزارش مي‌كردند و راه حلي براي خروج از فرانسه مي‌خواستند. نهايتاً آنها يك‌هفته بعد در 21مرداد، با اتوبوس از فرانسه وارد سوئيس شدند. وزارت اطلاعات تعدادي از عواملش از‌جمله فردي به‌نام قاسمي را به ژنو فرستاد تا با تعويض پاسپورت، اين تروریستها هرچه سريعتر به ايران برگرداند. اما قرار وكيلي‌راد چفت نشد و بعداز چند روز در ژنو دستگير شد. بعداز دستگيري علي وكيلي‌راد، وزارت اطلاعات در هراس از دستگيري محمد آزادي كه قد‌بلند (نزديك به دومتر) و قيافهٌ مشخصي داشت، تصميم گرفت او را در سفارت جمهوری اسلامی در برن مخفي كند تا در فرصت مناسب وي را به‌تهران منتقل نمايد. در همین رابطه افشين علوي از مجاهدین خلق در تاريخ9شهريور70 در يك كنفرانس مطبوعاتي در اورسورواز تأكيد كرد كه محمد آزادي يكي از متهمان قتل شاهپور بختيار در‌حال حاضر در سفارت ايران در برن است و يا در محل اقامت سفير پنهان شده است.  وي گفت رفسنجاني دستور داده است كه آزادي سريعاً از طريق آلمان به ايران منتقل شود. وي هم‌چنين افزود مقاومت ايران مقامات فرانسه، سوئيس و آلمان را مطلع كرده است. دفتر مطبوعاتي مجاهدين در پاريس روز يكشنبه 17شهريور در پاريس اعلام كرد كه آزادي ظرف 24ساعت گذشته از سوئيس به ايران منتقل شده است. علاوه بر وكيلي‌راد، زين‌العابدين سرحدي كه با پاسپورت خدمت در سفارت جمهوری اسلامی در سوئيس كار مي‌كرد، به‌عنوان يكي از دست‌اندركاران اين ترور دستگير شد. سوئيس هر دونفر را تحويل فرانسه داد. مسعود هندي به‌جرم تهيهٌ ويزا براي تروريستها و فرشتهٌ جهانباني به‌عنوان نفوذي جمهوری اسلامی كه در شناسايي سوژه نقش داشته است در فرانسه دستگير و محاكمه شدند. 5نفر از مسئولين وزارت اطلاعات شامل فريدون بوير‌احمدي، حسين شيخ‌عطار، ناصر قاسمي‌نژاد و غلامحسين شوريده شيرازي‌نژاد - كه در اين ترور نقش تأمين لجستيك را به‌عهده داشت و مسعود اديبون غياباً محاكمه شدند. بوير‌احمدي بعداز فرار به ايران ابتدا به‌مدت 16ماه در وزارت اطلاعات تهران واقع در باغ مهران مشغول به‌كار بود و سپس به ادارهٌ اطلاعات شيراز منتقل شد.

طرح ترور مسئولان مقاومت ايران در سوئد با استفاده از نفوذی

به‌دنبال اقامت مريم رجوي در مهر72 در پاريس، شوراي‌عالي امنيت جمهوری اسلامی در دو جلسهٌ پياپي به‌رياست رفسنجاني و با شركت اعضاي اصلي و حضور سعيد امامي و احمد وحيدي فرماندهٌ نيروي قدس تصميم گرفت هر اقدام تروريستي ممكني را چه در اروپا و چه در عراق عليه مجاهدين و مقاومت ايران در دستور قرار دهد. يكي از طرحها اين بود كه شماري از مسئولان مقاومت ايران را سوئد به‌قتل برساند. وزارت اطلاعات در نظر داشت اين طرح را توسط دو نفوذي در‌ميان هواداران مجاهدين، به نامهاي جمشيد عابدي[۷۵]و سيمين قرباني به‌اجرا در‌بياورد. در اواخر آبان72 بدري پورطباخ و فرشته يگانه از اعضاي شوراي رهبري مجاهدين و آقاي ابوالقاسم رضايي دبير ارشد شورای ملی مقاومت ایران در آن‌زمان به استكهلم سفر كردند. وزارت اطلاعات وقتي از طريق عابدي از اين سفر مطلع شد، به‌سرعت ترور اين هيأت را با استفاده از نفوذيها و چند ديپلومات‌ در سفارت جمهوری اسلامی در دستور قرار داد. با لو رفتن به‌موقع اين طرح و دستگيري دو‌جاسوس و اخراج سه‌ ديپلومات‌ جمهوری اسلامی ، اين طرح به‌سرانجام نرسيد. جمهوری اسلامی متقابلاً ضمن اخراج سه‌ديپلومات سوئدي از تهران در روز 27آبان72 تصميم به تقليل روابط اقتصادي[۷۶]با سوئد گرفت.

ترور ميكونوس در 26شهريور71 تروريستهاي جمهوری اسلامی 4تن از رهبران حزب دموكرات كردستان ايران، صادق شرفكندي، همايون اردلان، فتاح عبدلي و نوري دهكردي را در رستوران ميكونوس واقع در شهر برلين به‌قتل رساندند. جلسه‌يي كه در اين رستوان تشكيل شده بود، برخلاف قرار‌قبلي يك‌روز زودتر برگزار شد، اما وزارت اطلاعات از طريق عوامل نفوذيش از زمان جلسه اطلاع پيدا كرده بود. در پي انجام اين ترور 5نفر دستگير شدند كه شامل 4لبناني و يك ايراني به‌نام كاظم دارابي بود. كاظم دارابي از كادرهاي وزارت اطلاعات بود كه سالها براي ارگانهاي اطلاعاتي و تروريستي جمهوری اسلامی در خارج كار كرده و نقش فرماندهي اين طرح را به‌عهده داشت. بعداز اين ترور، وزارت اطلاعات دارابي را به تهران برد و بعداز جمعبندي نتيجه گرفت كه طرح موفق انجام شده و ردي باقي نمانده است. لذا دارابي را براي توطئه‌ها بعدي به آلمان فرستاد ولي برخلاف تصور وزارت اطلاعات، وي توسط پليس آلمان دستگير شد. تصويب طرح ميكونوس استانداري كردستان در مورخهٌ 15مرداد71 طي نامه‌يي به شمارهٌ 2402.م از رياست جمهوري خواستار ضربه به حزب دموكرات كردستان شد. وزارت اطلاعات از قبل نيز طرح ترور شرفكندي دبير‌كل وقت اين حزب در آلمان را داشت. اين ترور در شوراي‌عالي امنيت جمهوری اسلامی با حضور 10عضو اصلي و با شركت سعيد امامي، احمد وحيدي و پاسدار جعفري، سرتيپ صحرارودي (قاتل قاسملو) به رياست رفسنجاني تصويب شد و به تأييد خامنه‌اي رسيد. آماده‌باش در كردستان در ساعت 8صبح روز 26مرداد (يعني صبح همان روز ترور ميكونوس) جلسهٌ تأمين استان كردستان به رياست حاج عبدالوهاب استاندار كردستان تشكيل شد. اعضاي شركت‌كننده در اين جلسه عبارت بودند از: زهري معاونت سياسي امنيتي استانداري، سرتيپ پاسدار حسن رستگار فرمانده و سرتيپ پاسدار محمدنيا جانشين فرمانده سپاه پاسداران كردستان و رجبي معاونت اطلاعات سپاه پاسداران كردستان. در اين جلسه به پيشنهاد رجبي به سراسر استان براي مقابله با حركات احتمالي حزب دموكرات آماده‌باش داده شد. يعني 16ساعت قبل از اين عمليات تروريستي شوراي تأمين استان در جريان آن بود. اعتراف فلاحيان فلاحيان در 8شهريور72 (يك‌سال بعداز اين ترور) در يك مصاحبه گفت: ...  گروهكها عمدتاً در وزارت به سه دسته تقسيم مي‌شوند، گروهكهايي كه به ايدئولوژي چپ وابسته هستند، گروهكهايي كه به ايدئولوژي راست وابسته هستند و گروهكهايي كه التقاطي هستند.... موفق شديم در مركزيت اين گروهگها نفوذ كرده و دستگيرشان كنيم، آنهايي‌كه مجبور به فرار از كشور شدند، باز ما فعاليتمان را ادامه داديم و الان در خارج از كشور هم ما تعقيبشان مي‌كنيم و روي آنها كنترل و در تشكيلات آنها نفوذ داريم. ...  در خارج كشور موفق شديم كه به خيلي از اين گروهكها ضربه وارد كنيم. همين‌طور كه مي‌دانيد، يكي از اين گروهكهاي فعال، حزب دموكرات است كه با دو گروه اصلي و انشعابي كردستان فعاليت مي‌كنند. هم‌چنين ما موفق شديم در سال گذشته ضربات  اساسي به كادرهاي كومله بزنيم. تشكيلات آنها، اعم از انشعابيون، حزب دموكرات و كومله، به‌شدت ضربه ديد و فعاليتشان كاسته شد. جيحوني نفوذي جمهوری اسلامی و عامل دو ترور احمد جيحوني يك عضو عاليرتبهٌ شبكهٌ وزارت اطلاعات در اروپا بود كه حداقل در ترور فريدون فرخزاد در آلمان و رضا مظلومان در فرانسه مستقيماً ‌شركت داشت. وي كه به كار ترخيص كالا در گمرگ ايران مشغول بود، در سال1360 به آلمان آمد و دراطراف شهر بن (بادگودسبرگ) ساكن شد و در آن‌جا يك كلوپ ويدئوهاي خارجي باز كرد كه تا زمان دستگيريش در جريان ترور مظلومان، در آن‌جا كار مي‌كرد. احمد جيحوني پس از مدت كوتاهي اقامت در آلمان به ايران سفر كرد و در آن جا به استخدام وزارت اطلاعات در آمد و با مأموريت نفوذ در گروههاي مخالف به آلمان بازگشت.[۷۷]

لیستی از ترورهای اروپا توسط وزارت اطلاعات

در دوم آوريل 1990 شهروند كردتبار ايراني بنام محمد محمدزاده كريمي بر اثر اصابت ضربات مغزي در وان حمام منزلش پيدا شد. در منزل او واقع در Nyhaesham سوئد يك پوستر بزرگ از قاسملو به ديوار آویزان بود.

درماه سپتامبر يك خانم كرد ايراني بر اثر انفجار يك بمب پاكتي در سوئد ترور گرديد. اين نامه براي همسرش که يكي از فعالين «حزب دمكرات كردستان ایران» بود، ارسال شده بود.

يك ماه بعد يكي ديگر از مخالفين ايراني در پاريس ويكي ديگر در پاكستان ترور گرديدند.

در 18 آوريل 1991 عبد الرحمان برومند، رئيس نهضت مقاومت ملي ايران در پاريس، با چاقو به قتل رسید. برومند يكي از نزديکان مورد اعتماد شاهپور بختيار آخرين نخست وزير رژيم شاه بود.

در ژانويه 1994 يكي از اعضاي حزب دمكرات كردستان ايران به نام طاها کیرمنه در Korum واقع در تركيه كشته شد.

يكي ديگر از فعالین اين حزب بوسيله يك بمب پاكتي در سوئد مجروح گرديد.

در ماه مارس همان سال يكي از رهبران اين حزب در سليمانيه واقع در شمال عراق كشته شد.

مخالف ديگر ايراني به نام عثمان محمد امين درماه ژوئن درخانه خود واقع در كپنهاگ كشته شد.

در ماه نوامبر علي محمد آسدی در بخارست ترور شد.

در ماه مي1995 دو مخالف ايراني در بغداد ترور شدند.

يك ماه بعد دو عضو حزب دمكرات كردستان در سليمانيه واقع در شمال عراق كشته شدند. در ماه سپتامبر هاشم عبداللهي پسر شاهد اصلي در پروندۀ ترور بختيار به قتل رسید.

در ماه مارس دركراچي/ پاكستان دو نفر از روحانيون ايراني سنيمذهب بوسيله گروه كماندويي 4 نفره جان باختند.

 دربغداد حامدرضا رحماني نماينده سازمان مجاهدين خلق هدف گلولههای مسلسل تروریستهای تهران گردید.

 چند روز بعد 4 نفر از اعضاي حزب دمكرات كردستان PDKI در اربيل واقع در شمال عراق كشته شدند.

ماه مي1996 رضا مظلومان، كارمند ارشد زمان شاه، در پاريس قرباني عمليات تروريستي رژيم گرديد.

علی‌اکبر محمدی خلبان سابق رفسنجانی که در آلمان پناهنده شده بود صبح روز جمعه 26دی سال 65 در شهر هامبورک آلمان با اصابت 6گلوله از نزدیک ترور شد. گفته می‌شود رفسنجانی بوسیله وزارت اطلاعات از خلبان فراری خود انتقام گرفت.

سال بعد در 19مرداد سال66 احمد طالبی خلبان F14 که در سوئیس پناهندهٌ سیاسی بود، به‌وسیلهٌ دو مرد ناشناس در مقابل هتل ادلویس در محله ده‌پاکی ژنو به‌ضرب گلوله به‌قتل رسید.

پلیس در کنار جسد وی یک کلاه کاسکت پیدا کرد. بعداز ترور دکتر کاظم رجوی در ژنو نیز تروریستها کلاه کاسکت مشابه از خود به‌جای گذاشتند.

انفجارها وترورهای پاریس

در دی و بهمن65 موجی از سوءقصد و انفجار پاریس را در بر گرفت. یکی از مسئولین این انفجارها به‌نام فؤادعلی صالح در حین حمل مواد منفجره دستگیر شد و لطفی‌بن خلاء یکی دیگر از آنها خود را به پلیس فرانسه تسلیم کرد. آنها فاش ساختند که طرح بمب‌گذاریهای فرانسه را ریشهری وزیر اطلاعات با رفیق دوست وزیر سپاه به رفسنجانی و خامنه‌ای داده‌اند تا به این ترتیب فرانسه را مجبور کنند که تسلیم خواستهای جمهوری اسلامی بر سر میز مذاکره بشود. این طرح توسط شخص خمینی مورد تصویب قرار گرفت و سپس به اجرا در آمد.

فؤادعلی صالح و لطفی‌بن خلاء در یک مصاحبهٌ تلویزیونی تصریح کردند طرح کشتن شیراک نخست وزیر وقت فرانسه، میشل دُبره وزیر کشور فرانسه و لوران فابیوس نخست وزیر سابق این کشور را داشته‌اند. آنها هم‌چنین در نظر داشتند مـرکز هسته‌یی پاریس را منفجر کنند که طبق ارزیابی خودشان 10هزار کشته به همراه می‌داشت.

در تابستان (1366) 1987 پاریس شاهد يك سري عمليات تروريستي بود . 13 نفر از مخالفين رژيم ايران كشته شدند. پليس فرانسوي موفق گردید سر نخ اصلي اين عمليات را شناسايي نمايد. اين شخص وحيد گرجي نام داشت و مأمور اداره امنيتي وزارت اطلاعات ايران بود. گرجي قبل از دستگيري به سفارت ايران در پاريس گريخت. نیروهای ویژه پليس فرانسه تمام ساختمان سفارت ايران را به محاصره درآوردند. «تک تیراندازان در نقاط مختلف موضع گرفتند. كانالهاي زير زميني فاضل آب تحت كنترل قرارگرفت. شبها ساختمان سفارت به وسيله نورافكنهاي قوي روشن ميگرديد. سفير ايران مخالف تحويل گرجي به مأموران پليس فرانسه بود. متعاقباً فرانسه رابطه ديپلماتيك خود را با ايران قطع نمود». [۷۸] حكومت ايران بلافاصله واکنش نشان داد. سفارت فرانسه در تهران را به محاصره واحدهاي سپاه پاسداران درآورد. پاسداران انقلاب خواستار دستگيري و محاکمۀ ديپلماتهاي فرانسوي به جرم «جاسوسي» بودند. پس از ماهها مذاكره دولت فرانسه تسليم شد. با این شرط كه گرجي براي مدت كوتاهي مورد بازجويي قرارگیرد و سپس فرانسه را ترک کند. بلافاصله پس از اينكه فرمانده تیم ترور از کشور فرانسه خارج شد، مسئولين فرانسوي براي وي قرار منع ورود به فرانسه را صادر نمودند. 

سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی

 بر اساس منابع مجاهدین یکی از وظایف ارگانهایی مانند سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، مجمع جهانی اهل‌البیت، مجمع التقریب  بین‌المذاهب‌الاسلامی، رایزنهای فرهنگی، بنیادهای مختلف و ... جذب و انتخاب نیروهایی است که پس از یک‌سری آموزشهای اولیه و چکهای اولیهٌ امنیتی به نیروی قدس و یا وزارت اطلاعات تحویل می‌شوند. در اسفند73 خامنه‌ای دستور داد که با ادغام 5 ارگان ویژهٌ تروریسم و صدور بنیادگرایی، در یک‌سازمان واحد به‌نام «سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی»، بر دامنهٌ صدور بنیادگرایی و تروریسم افزوده شود.[۷۹] این 5سازمان که تا آن زمان به‌طور جداگانه زیر نظر خامنه‌ای فعالیت می‌کردند، عبارتند از:

1ـ «سازمان تبلیغات اسلامی» که وظیفهٌ اصلی آن جذب مخالفان در کشورهای اسلامی است. فعال کردن جریانهای بنیادگرا علیه صلح خاورمیانه، در رأس اهداف این سازمان قرار دارد.

2ـ «مجمع جهانی اهل‌بیت» که فعالیتهایش برروی مسلمانان شیعه در کشورهای مختلف متمرکز است.

 این مجمع عوامل مورد نظر جمهوری اسلامی را از میان شیعیان کشورهای مختلف انتخاب می‌کند و آنها را به‌ایران می‌برد و وارد اردوهای آموزشی می‌نماید. در این اردوها، سردمداران نیروی قدس و وزارت اطلاعات، شرکت‌کنندگان را مورد ارزیابی قرار می‌دهند و مزدورانی را که برای اهداف خود مناسب تشخیص می‌دهند، استخدام می‌کنند. ریاست مجمع جهانی اهل‌البیت از بدو تأسیس تا مرداد78 با محمدعلی تسخیری (آخوند) بود و از 24مرداد78 علی‌اکبر ولایتی به ریاست آن منصوب شد.

3ـ «مجمع التقریب بین‌الـمذاهب الاسلامیه» که وظیفهٌ جذب عوامل غیرشیعه را برعهده دارد.

4ـ «دفتر تبلیغات اسلامی قم»، وظیفهٌ اعزام مبلغ و آخوند به‌کشورهای خارجی را برعهده دارد.

5ـ «معاونت بین‌الـملل وزارت ارشاد که از طریق رایزنیهای فرهنگی در کشورها مسئولیت ترویج بنیادگرایی در خارج از مرزها را به‌عهده دارد و تحت نظر سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی عمل می‌کند.

تسخیری، رئیس دفتر روابط بین‌الـمللی خامنه‌ای، از سال74 تا 2مهر80 ریاست این سازمان را به‌عهده داشت. از این تاریخ محمدی عراقی (آخوند) ریاست این سازمان را به‌عهده گرفت.

 محمدی عراقی از زمان خمینی تا سال71 نمایندهٌ ولی‌فقیه در سپاه بود و از سال71 تا مهر80 ریاست سازمان تبلیغات اسلامی را به‌عهده داشت. و تسخیری ریاست مجمع‌التقریب اسلامی را از 2مهر80 به‌عهده گرفته است.

سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، علاوه بر رایزنهای فرهنگی، از طریق خانه‌های فرهنگ و شرکتها و کتابخانه‌هایی که در کشورهای خارجی به‌وجود آورده است، عناصر مستعد را برای شبکه‌های تروریستی و تبلیغاتی رژیم، عضوگیری می‌کند. مسافرت مأموران این سازمان تحت عنوان خبرنگار و وابسته‌های فرهنگی، با پاسپورت و ویزاهایی که توسط وزارت خارجه دراختیار آنها گذاشته می‌شود، انجام می‌شود.  این سازمان در ایجاد شرکتهای پوششی برای عملیات تروریستی با وزارت اطلاعات و نیروی قدس همکاری نزدیک دارد.

 وزارت خارجه در خدمت تروریسم

ناظران در بررسی ارگانهای دست‌اندرکار تروریسم جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده‌اند که وزارت خارجه یکی از پایه‌های اصلی تروریسم این نظام است. یکی از نفرات اصلی تصمیم‌گیری ترورها در شورای عالی امنیت وزیر خارجه است و از طرف دیگر هماهنگ با کمیتهٌ عملیات ویژه امکانات لجستیک ترورها را فراهم می‌کند.

یکم. سفارتخانه‌ها

نظام متناسب با امکانات کشور میزبان، از سفارتخانه‌اش برای مأموریتهای مختلف اطلاعاتی، عملیاتی و لجستیکی در طرحهای تروریستی، استفاده می‌کند. يك خبرنگارآمريكايي به نام Edgar Obalalance که تاريخچه تروريسم جمهوری اسلامی را از سال 1979 تا 1995 بررسی نموده، می نویسد: «ارتباطات برون‌مرزی ايران متشکل است از يك شبكه وسیع جهانی از سفارتخانه‌ها و نمایندگیهای ديپلماتيك مملو از پرسنل امنيتي است که گسترش را وجه همت خویش قرار داده‌اند، سلاحهاي ترویستها را تهیه مينمایند و طعمه آنها را زير نظر دارند، در حالي كه پادوهای ديپلماتيكي با [سوء] استفاده از مصونیت ديپلماتيك مواد منفجره، سلاحها و مهماتشان را در ورای مرزها جابه‌جا ميكنند».[۸۰] در گزارشی از اداره امنیت و اطلاعات آلمان آمده است: «وزارت اطلاعات و وزارت امور خارجۀ ایران در یک بافت به هم تنیده حرکت میکنند. با وجود تنگاتنگ بودن روابط دوجانبه ارتباط آنها پر تنش است.کارمندان وزارت اطلاعات، که در وزارت امور خارجه انجام وظیفه مینمایند، در یک بخش ویژه در کنار هم کار میکنند ولی آنها مستقیأ مطیع دستورالعمل وزارت اطلاعات میباشند. خدمات لجیستیکی از طریق نمایندگیهای برونمرزی در اختیار کارکنان امنییتی قرار داده میشود. محتملاً کلیۀ کارکنان سفارتخانه‌ها و کنسولگریها ایران در امور امنیتی/اطلاعاتی آموزشهای لازم را دیده‌اند و موظف به همکاری با ارگانهای امنیتی میباشند».[۸۱] وزارت اطلاعات به‌طور گسترده از مصونیت دیپلوماتیک و پاسپورت دیپلوماتیک برای تروریستهای خود و نیز از بسته‌های دیپلوماتیک برای نقل و انتقال تسلیحات و تجهیزات تروریستی و ارسال پول نقد استفاده می‌کند. برای سالها سفارت جمهوری اسلامی در آلمان به‌عنوان مرکز اصلی فعالیت تروریستی این نظام دراروپا عمل می‌کرده است. وظايف سفارتخانه‌های ایران را «پلیس جنايی/ امنییتی آلمان» واقع در شهر ويسبادن (Wiesbaden) چنين تشریح میکند: هیچ عملیاتی در خارج از ایران نمیتواند «بدون توافق وهمكاري همهجانبۀ وزارت امور خارجه ايران، سفارتخانه‌ها و كنسولگريهاي مربوطه به مرحلۀ اجرا درآید».[۸۲] در گزارشی که در سازمان اطلاعات داخلی آلمان (BFV) در مهر73 به دادگاه میکونوس داد، آمده است: «وزارت اطلاعات، نیروی قدس و سازمان اطلاعات نظامی دارای مقرهای قانونی و غیرقانونی در آلمان هستند و مقر بن (سفارت جمهوری اسلامی) در آینده نیز مرکز فعالیتهای سازمانهای اطلاعاتی ایران باقی خواهد ماند» در ادامهٌ این گزارش آمده است: «هر سه سازمان اطلاعاتی (وزارت اطلاعات - قدس و اطلاعات نظامی) پایگاههای دیگری نیز در آلمان دارند، پایگاههای امنیتی که زیر نظر سفارت قرار دارند عبارتند از: کنسولگری هامبورگ، برلین، فرانکفورت و مونیخ. در مؤسسات و شرکتهای دولتی و نیمه‌دولتی زیر هم اعضای سازمان اطلاعاتی شناسائی شده‌اند:

- مرکز تجاری ایری در هامبورگ IRI-TRADE-Center

- دفتر کیهان بین‌المللی در هامبورگ

- دفتر کشتیرانی ایران در هامبورگ

- دفتر تلویزیون ایران در بن

- شرکت‌های متعدد دولتی و نیمه‌دولتی (از جمله ونا در دوسلدورف)

- سازمان صنایع نظامی در دوسلدورف

- شرکت ITS در دوسلدورف

- شرکت رشد در دوسلدورف

- ایران ایر در فرانکفورت

- شرکت ونا همواره در جریان ترورهای جمهوری اسلامی قرار داشته و با طبقهٌ سوم سفارت این نظام در بن کار می کرده و رابطه داشته است».

سایر ارگانهای جمهوری اسلامی در خارج کشور در خدمت تروریسم

دستگاه تروریستی جمهوری اسلامی در صورت لزوم دیگر ارگانهای خارج کشوری را نیز در پیشبرد اهداف تروریستی‌اش مورد استفاده قرار می‌دهد

-اعضای اتحادیه‌های انجمن اسلامی دانشجویان پایهٌ نیرویی فعالیتهای اطلاعاتی و تروریستی جمهوری اسلامی را تشکیل می‌دهند و سران انجمن اسلامی از مزدوران وزارت اطلاعات در آن کشور هستند به‌عنوان نمونه، در گزارش سازمان اطلاعاتی داخلی آلمان (BFV) آمده ا ست که: «حدود 10نفر از اعضای اتحادیه‌های انجمن اسلامی که حلقهٌ رهبری را در خاک آلمان تشکیل می‌دهند با مقر بن- وزارت اطلاعات- کار می‌کنند».

از دفاتر خبرگزاری و رادیو تلویزیون نظام برای جمع‌آوری اطلاعات و شناسائی استفاده می‌شود.

-هواپیمایی جمهوری اسلامی (ایران ایر) نیز حل ترددات تروریستها در پوش کارمندان این شرکت را به‌عهده دارد و محموله‌های ارگانهای اطلاعاتی و تروریستی را جابجا می‌کند

-دفاتر بانکهای دولتی در خارج نیز در تأمین نیازهای مالی اضطراری  تروریستها مورد استفاده قرار می‌گیرند.

-کنسولگریها نیز از اهرم تمدید پاسپورت و ویزا برای استخدام مزدور از میان ایرانیان مقیم خارج استفاده می‌کنند.

-مراکز فرهنگی و مساجد وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی برای جذب اتباع مسلمانان دیگر کشورها مورد استفاده قرار می‌گیرد.

-رایزنهای فرهنگی و خانه فرهنگ جمهوری اسلامی در کشورهای مختلف، در جذب عناصر خارجی برای سرویسهای اطلاعاتی این نظام فعال هستند.

احکام و مستندات خارجی دال بر تروریسم جمهوری اسلامی

حكم دادگاه ميكونوس

حكم وجريان رسيدگي کشتار میکونوس مفصل ترين وكاملترين رسيدگي است كه نسبت به تروريسم جمهوری اسلامی در خارج صورت گرفته است. در اين حكم بر نقش مشخص سران جمهوری اسلامی در اين ترورها تأكيد شده است. دادگاه عالي جنايي برلين پس از 4 سال رسيدگي مستمر طي 256 جلسه واستماع شهادت صدها تن از مطلعين وبررسي دهها هزار صفحه سند ومدرك در 10 آوريل 1997 حكم مشروح خود را در چند صد صفحه صادر واعلام نمود.

در آخرين بخش حكم دادگاه برلين (بخش M= صفحه 324 به بعد در متن آلماني حكم و صفحه 196 به بعد در ترجمه ايتاليايي ) تحت عنوان «سوابق تاريخي امر وثبوت آمريت سردمداران رژيم در اين ترور» به تفصيل به نقش رهبر جمهوری اسلامی خامنه اي و «كميته» ويژه تحت نظر او كه متشكل از بالاترين مقامات جمهوری اسلامی است پرداخته و نقش آنها را در تصميمگيري, سازماندهي واجراي جنايت مورد تأكيد قرار داده است.

 ( بطور مشخص توجه كنيد به صفحات زير در ترجمه ايتاليايي حكم= 196, 197, 199,  203 تا 209, 215, 219, پاراگراف دوم 220, پاراگرافهاي 2-4 صفحه 221, دو پاراگراف آخر 226 وصفحات 227 و228, 231-233)

دستور قتل مكتوب

يك مورد از اسنادي كه دادگاه ميكونوس (صفحه 219 ترجمه حكم دادگاه به ايتاليايي) در رسيدگي خود مورد بررسي قرارداد دستور قتل يكي از مخالفين رژيم به اسم منوچهر گنجي بود كه طبق سند ارايه شده به دادگاه ميكونوس شخص خامنه اي دستور خامنه اي «مهدور الدم» و «واجب القتل» اعلام شده است.

احكام دادگاه ايالت كلمبيا در امريكا

اين دادگاه بطور خاص براي رسيدگي به جنايات تروريستي كه در خارج خاك ايالات متحده آمريكا اتفاق افتاده ويكي از اقرباي درجه قرباني آن اعمال تبعه آمريكا باشد صلاحيت رسيدگي دارد. صلاحيت اين دادگاه محدود به تعيين خسارتهاي مالي ناشي از اين جنايات است, اما طبيعي است كه دادگاه براي دادن حكم به جبران خسارت بايد ابتدا عمل تروريستي وانتساب آن به طرف مربوطه را احراز نمايد. از دادگاه تا كنون دهها حكم عليه جنايات تروريستي حکومت ايران صادر شده است. در اين احكام طرف خوانده همواره «رژيم جمهوري اسلامي ايران» است. در بسياري از احكام اين دادگاه علاوه بر جمهوري اسلامي, وزارت ا طلاعات ايران و همچنين سپاه پاسداران طرف دعوا هستند. در برخي از آنها بطور خاص وزير اطلاعات وقت علي فلاحيان, رييس جمهور رژيم رفسنجاني و رهبر رژيم علي خامنه اي نيز طرف شكايت بوده ومحكوم شده اند. از جمله اين احكام عبارتست از:

-    حكم شماره  01-(CKK) بتاريخ 2 دسامبر 2002 شكايت فرانس مخاطب رفيعي دختر شاهپور بختيار عليه جمهوري اسلامي ايران ووزارت اطلاعات و امنيت جمهوري اسلامي ايران. در اين حكم  علي خامنه اي به عنوان رهبر جمهوری اسلامی در زمان ترور شاهپور بختيار, اكبر هاشمي رفسنجاني بعنوان رييس جمهور وعلي فلاحيان بعنوان وزير اطلاعات مسئول شناخته شده اند. ( متن اين حكم قبلا ترجمه شده و جزو اسنادي است كه به دادگاه تسليم شده است)

-    كيس Elahi v. Islamic بشماره 124 F.Supp.2d 97 -D.D.C.,2000.  مورخ 20 دسامبر 2000.  شكايت داريوش الهي (برادر مجني عليه سيروس الهي) عليه جمهوري اسلامي ايران ووزارت اطلاعات جمهوري اسلامي. سيروس الهي در 23 اكتبر 1  در پاريس ترور شد.

-    دركيس شماره No. 03-1197 (RCL) مربوط به شكايت امير رضا اويسي نوه غلامعلي اويسي كه در فوريه 1984 در پاريس توسط رژيم ايران ترور شد عليه جمهوري اسلامي و وزارت اطلاعات دادگاه در تاريخ 3 اوت 2007 رأي خود را صادر كرد وهر چند جمهوری اسلامی را محكوم به خسارت به نوه مجني عليه نكرد (چون بر طبق قوانين آمريكا تنها فرزند واقوام درجه اول حق دريافت خسارت دارند) اما در حكم صريحا جمهوری اسلامی و وزارت اطلاعات را قاتل جد شاكي اعلام نمود.

-    در بسياري از احكام اين دادگاه كه در مورد تروریسم جمهوری اسلامی عليه خارجيان مرتكب شده نيز شكايت عليه سران نظام به اسم صورت گرفته و جمهوری اسلامی محكوم شده است. از جمله كيس شماره 1:00CV02602(RCL)  از SHAUL STERN عليه جمهوري اسلامي ايران, دولت ايران, وزارت اطلاعات ايران, آيت الله علي حسيني خامنه اي, علي اكبر هاشمي رفسنجاني و علي فلاحيان خوزستاني. اين كيس مربوط به يك انفجار است كه در 30 ژوييه 1 در اورشليم اتفاق افتاده وپدر خواهان يعني Lean Stern كشته شد.

8. احكام جلب بين المللي عليه سران جمهوری اسلامی

الف. احكام جلب عليه فلاحيان

علي فلاحيان وزير اطلاعات ايران در دهه 1990 میلادی يكي از چهره هاي اصلي تروریسم جمهوری اسلامی وكشتارهاي روشنفكران ونويسندگان در داخل ايران است. بخاطر دخالت وي در سازماندهي ترورهاي خارج ايران در سالهاي گذشته چندين حكم جلب بين المللي عليه وي صادر شده است. در سال 1996 دادستاني فدرال آلمان عليه او حكم جلب صادر نمود. در سال 2006 نيز قاضي تحقيق سوييسي عليه او حكم جلب بين المللي صادر نمود.

1.   حكم جلب دادگاه آلمان

در حكم جلب بين المللي كه بازپرس ديوانعالي فدرال آلمان در 14 مارس 1996 عليه فلاحيان صادر كرد چنين آمده است: «وي مشكوك است كه در 17 سپتامبر 1992 در برلن با همكاري ديگران با انگيزه پست, جبونانه و با ابزار خطرناك... 4 نفر را به قتل رسانده وشروع به قتل يك ديگر نموده است» (اصل اين حكم جلب همراه با ترجمه آن موجود است).

در بخش پاياني اين حكم جلب، فلاحيان بعنوان كسي كه در قتل محمد نقدي نقش داشته تصريح شده وچنين آمده است: «بر اساس اطلاعات موجود امكان جدي وجود دارد كه متهم به جنايات بيشتري از اين قبيل دست بزند. قتل ديپلمات سابق ايران كاظم رجوي در 24 آوريل 1990 در اطراف ژنو, قتل نخست وزير سابق ايران بختيار در 6 اوت 1991 در حوالي پاريس, قتل نقدي دبير شوراي ملي مقاومت ايران – بخش ايتاليا در 16 مارس 1993 در رم همگي در زمان اشتغال او وطبق مدارك موجود در محدود مسئوليت وزارتخانه اي كه او رياستش را بعهده دارد انجام گرفته است.»

2.   حكم جلب دستگاه قضايي سوييس

 قاضي ژاك آنتنن در تاريخ 20 مارس 2006 پس از تحقيقات گسترده پليس كه از زمان ترور دكتر كاظم رجوي در ژنو در 24 آوريل 1990 صورت گرفت, حكم جلب بين المللي علي فلاحيان را بعنوان كسي كه در اين قتل دست داشته صادر نمود. (متن اين حكم همراه با ترجمه آن موجود است)

ب.دستور  جلب 8 تن از سران جمهوری اسلامی توسط قاضي آرژانتيني

در 18 ژوييه 1994 يك ماشين بمبگذار شده مركز جامعه يهوديان در شهر بوئنوس آيرس آرژانتين با خاك يكسان كرد. در اين عمل تروریستی 85 كشته و بيش از 200 نفر زخمي گرديدند. اين بزرگترين انفجار تاريخ آرژانتين بود.

پس از 12 سال تحقيقات گسترده در تاريخ 25 اكتبر 2006 دادستان كل آرژانتين آلبرتو نيسمان[۸۳]در يك كنفرانس مطبوعاتي اعلام كرد تصميم اين انفجار در سال 1993 در يك جلسه با شركت بالاترين مقامات ايران گرفته شده است. او همراه با دادستان مارچلو مارتينز بورگو از قاضي فدرال آرژانتين خواستار صدور حكم جلب رهبران جمهوری اسلامی شامل اكبر هاشمي رفسنجاني رييس جمهور نظام در آن زمان, علي اكبر ولايتي وزير خارجه, علي فلاحيان وزير اطلاعات, محسن رضايي فرمانده كل سپاه پاسداران, احمد وحيدي فرمانده كل نيروهاي قدس سپاه پاسداران (نيرويي كه درخارج ايران عمل ميكند), محسن رباني وابسته فرهنگي سفارت رژيم در آرژانتين, احمد رضا عسگري يكي ديگر از ديپلماتهاي جمهوری اسلامی در آن كشور و عماد مغنيه[۸۴]فرمانده نظامي حزب الله لبنان, گرديد. در تاريخ 9 نوامبر 2006 قاضي فدرال Judge Rodolfo Canicoba دستور جلب بين المللي اين هشت تن را صادر نمود وانترپل دستور دستگيري آنها همراه با عكسهايشان را منتشر نمود. اين خبر در كليه رسانه هاي مهم بين المللي بصورت گسترده منعكس گرديد ( از جمله واشنگتن پست و آسوشيتدپرس 25 اكتبر 2006, تلويزيون الجزيره 27 اكتبر 2006, خبرگزاري فرانسه 16 مارس 2007, راديو تلويزيون بي بي سي 7 نوامبر 2007, رويتر وراديو صداي آمريكا 9 نوامبر 2007 و نيويورك تايمز 10 نوامبر 2007)

منابع

  1. United States State Department, Office for Counterterrorism: White Paper: Iran and Terrorism
  2. Bundeskriminalamt ST 33: Erkenntnisse zum iranischen Staatsterrorismus, Meckenheim/Deuschland vom 15.07.1. 
  3. Bundesamt für Verfassungsschutz. (ادارۀ حراست از قانون اساسی آلمان) 
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ Bundesamt für Verfassungsschutz: Die nachtrichtendienstlichen Strukturen des Iran
  5. نظری به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، جواد منصوری، انتشارات امیرکبیر، 1365، ص51
  6. هفت زندانی که گفته شد در زندان‌های ایران خودکشی کردند
  7. در همین سال بیش از 400تن از زائران خانه خدا در اثر اقدامات تروریستی جمهوری اسلامی با استفاده از پوشش زائران از جمله اقدام برای اشغال کعبه که منجر به مقابله پلیس سعودی شد در مکه به قتل رسیدند.
  8. روزنامهٌ جمهوری رژیم در 11بهمن1367 در گزارشی در بارهٌ «کنفرانس اندیشهٌ اسلامی» در لندن
  9. یکی از وظایف ارگانهایی که در پیشبرد تروریسم جمهوری اسلامی عمل می‌کنند، جذب و انتخاب نیروهایی است که پس از آموزشهای مقدماتی و کنترل اولیه امنیتی به نیروی قدس و یا وزارت اطلاعات تحویل می‌شوند. نیروی قدس و وزارت اطلاعات در هماهنگی با وزارت خارجه ترتیباتی می‌دهند تا افراد عضوگیری شده به‌طور مخفیانه به ایران وارد و خارج شوند. بسیاری از آنها از طریق کشورهای واسط و با پاسپورتهایی که ایران در اختیار آنها قرار می‌دهد وارد ایران می‌شوند. این افراد با همین پاسپورت به کشور واسط باز می‌گردند و از آنجا با پاسپورتهای دیگر به مقصد مورد نظر خود حرکت می‌کنند
  10. علاوه بر اینها صدها خانهٌ مخفی در تهران و دیگر استانهای کشور، به‌خصوص در استانهای مرزی در اختیار دارند که در آنها تروریستهای خود را آماده‌سازی می‌کنند.
  11. وزارت اطلاعات طی سالهای گذشته بارها مراکز مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی ایران در خاک عراق را با کاتیوشا مورد حمله قرار داده است.
  12. مصباحی از کادرهای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی که در جریان پرونده میکونوس به‌عنوان شاهد مورد استناد دادگاه قرار گرفت و به شاهد C معروف شد. او در مورد سطح تصمیم گیری برای ترورهای خارج کشوری جمهوری اسلامی وقتی از او سوال می‌شود آیا کانال تصمیم گیری برای انجام قتل های سیاسی علیه اعضاء مخالفین ایرانی را می شناسید؟ پاسخ می‌دهد: علاقمندم تا وضعیت را بعد از مرگ خمینی در سال 1989 توضیح دهم. این وضعیت از آن زمان تا به امروز تغییری نکرده است. حکم قتل باید و حتما از سوی آقای خامنه اي تائید شود. دستور کار و فتوا برای انجام آن میتواند به دستگاههای مختلفی سپرده شود. اگر فرد مورد نظر در ایران نباشد و در خارج از کشور باشد, میتواند  مورد را به دادستانی انقلاب, داستانی نظامی, دادگاه ویژه ی روحانیت, دادستانی عمومی درخواست دهند. واواک هم برای موارد داخل و هم خارج از کشور است. برای نمونه آنچه که به ایران برمیگردد, فرد خاطی که بدلیل نداشتن مدارک کافی نمی توانسته از سوی دستگاه قضائی مورد عمل قرار بگیرد, مورد را واواک  عهده دار میگردد.
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ فرمان قتل عام دادستاني کل کشور جمهوری اسلامی ایران آیت الله موسوی تبریزی در مورخه 16 مارچ 1993 (25 اسفند 1371)
  14. ارگانهای اصلی که در این تصمیم‌گیریها شرکت دارند: -دفتر ویژهٌ خامنه‌ای -وزارت اطلاعات - نیروی قدس (قرارگاه نصر و رمضان) -وزارت خارجه -سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی -بنیاد مستضعفان
  15. نمونه ۱ : در تیر72 در شورای عالی امنیت نظام تصمیم به تشدید عملیات تروریستی علیه مجاهدین گرفته شد و به‌دنبال آن حسن روحانی دبیر شورای عالی امنیت رژیم اعلام کرد «از این پس، پیش‌از آن‌که دشمنان به‌فکر توطئه و تجاوز باشند، به آنها حمله کرده و آنها را نابود خواهد کرد». مسئول کمیسیون خارجهٌ شورای ملی مقاومت ایران براساس اسناد تایید شده در 19مرداد73 در یک کنفرانس مطبوعاتی در واشینگتن عنوان کرد که «انفجار بوئنوس‌آیرس در تهران طراحی شد و نیروی قدس سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات و وزارت خارجه در آن شرکت داشتند. این طرح در مراحل پایانی به تأیید شورای عالی امنیت رژیم، که ریاست آن با رفسنجانی بود، رسید. سفارت ج.ا. در آرژانتین و وزارت خارجه در نقل و انتقال تروریستها و پشتیبانی آنها از نظر تأمین مواد منفجره، نقش داشتند....».
  16. نمونه ۲ : اظهارات هاشم علوی معاونت امنیت وزارت اطلاعات (جانشین سعید امامی) در «همایش کوثر» در شهریور78، خطاب به فرماندهان اطلاعاتی نیروی انتظامی این امر را تایید می‌کند: در آن شرایط (پس از انفجار) تا شروع اقدام موشکی ما 24ساعت فرصت داشتیم که نیازمند اخذ تأییدات مسئولین درجهٌ یک نظام بودیم که از طریق گردش‌کاری که توسط دوستان سپاه انجام شد، نظر مثبت مقام معظم رهبری را مطلع شدیم که ارجاع داده بودند به شورای امنیت ملی و به لطف خدا شورای امنیت ملی با جلسه‌یی که به‌هرحال علی‌رغم محدودیت زمانی شاید جزو نوادر تصمیماتی بوده که با رأی کامل در جهت این برخورد ما قدم به پیش گذاشت...».
  17. نمونه ۳ : دادگاه میکونوس رای داد که سران وقت جمهوری اسلامی، خامنه‌ای، رفسنجانی، ولایتی و فلاحیان در ماجرای میکونوس دست داشته‌اند. در 21فروردین76، در پایان محاکمهٌ چندسالهٌ موسوم به «میکونوس»، یک دادگاه فدرال در برلین در رأی خود تصریح کرد دستور ترور مخالفان ایرانی در خارج از ایران توسط کمیته‌یی از سران جمهوری اسلامی شامل رهبر و رئیس جمهور و وزیر خارجه و وزیر اطلاعات صادر می‌شود. هم‌چنین قاضی تحقیق سوییس در تابستان همان سال اعلام کرد دستور ترور دکتر کاظم رجوی، توسط بالاترین مقامات جمهوری اسلامی صادر شده است.
  18. کارشناسان اعتقاد دارند بر اساس آموزشهایی که جمهوری اسلامی به تروریستها می‌دهد، به‌خاطر حفظ اسرار و جلوگیری از شناخته‌شدن و به‌منظور پیش‌بردن مأموریتهای خود مجاز به شراب‌خواری یا کارهای «غیراخلاقی» و «خلاف شرع»  هستند. این نوع کارها در داخل ایران مجازات سنگسار یا شلاق و اعدام در ملأعام دارد. این اقدامات بر اساس فتواهای افرادی هم‌چون مشکینی و شورای فقهای دفتر خامنه‌ای برای این تروریستها مجاز شمرده می‌شود
  19. نمونه ۴ : دفتر مجاهدین خلق در پاریس در روز پنجشنبه 16اسفند75 با انتشار اطلاعیه‌یی اعلام کرد: «... تصمیم به حملهٌ موشکی به قرارگاههای ارتش آزادیبخش در اسفند75 در پی تشکیل جلسات متعدد شورای عالی امنیت رژیم به‌ریاست خامنه‌ای و با حضور رفسنجانی در هفته‌های اخیر اتخاذ شده است....».
  20. شاهد C در حضور دادگاه میکونوس اظهار داشت که هدف از تشكيل اين «كميته» پس از مرگ خميني این بود که فرامین قتل صادرشده توسط رهبر مذهبي با نظر مسئولین صدر حكومت هماهنگ گردد. به گفتۀ او رفسنجاني ميبايست در جلسات حضور داشته باشد، در غیر اینصورت فرامین ترور در دستور کار قرار نمیگرفت: «این کمیتۀ ویژه اجراي عملیات تصویب شده را به آن عضوی از کمیته واگذار مینماید که با هدف تعیین شده عملیات ارتباطی داشته باشد و با توجه به امکاناتش مناسبترین فرد باشد. یک فرمانده تیم قابل اعتماد برای اجراي عملیات از جانب این عضو کمیته انتخاب میگردد. فرمانده تیم، رزمنده‌يی مجرّب،آموزش‌دیده و قابل است. او هم به نوبۀ خود افراد تیم ضربتی «هیت» (Hit-Team) را دستچین میکند. صدور فرمان و اتخاذ تصمیمم نهائيی در محل اجراي عملیات در حیطۀ اختیارات فرماندۀ تیم میباشد».
  21. آخوند محمد حجازی در ابتدا در دفتر خمینی به کار اشتغال داشت. وی به همراه ریشهری و فلاحیان و سعید امامی و پورمحمدی و حسین شریعتمداری از اولین مؤسسان  وزارت اطلاعات بود.  در دورهٌ ریشهری معاونت خارجی وزارت اطلاعات را به‌عهده داشت که محور فعالیتهایش در خارج کشور و به‌خصوص فرانسه علیه مسعود رجوی بود. در سال72 پس از استقرار مریم رجوی در پاریس ، کمیتهٌ عملیات ویژه به ریاست حجازی اقدامات سیاسی و اطلاعاتی گسترده‌یی را علیه اقامت مریم رجوی در فرانسه  سازمان داد و از جمله با راه‌اندازی حرکات ایذایی علیه سفارت فرانسه، تلاش کرد این کشور را تحت فشار قرار دهد. حجازی برای مذاکره پیرامون آزادی دو قاتل دکتر کاظم رجوی از دولت فرانسه، شخصاً در رأس یک هیأت به فرانسه رفت. مجاهدین مدعی هستند طرح کشتن کشیشان و انفجار حرم امام رضا در مشهد و نسبت دادن آن به مجاهدین که از سوی وزارت اطلاعات به اجرا درآمد، متعلق به آخوند حجازی است.
  22. محسن رضایی هم‌زمان به‌دستور خمینی به‌همراه چند تن دیگر از نفرات خمینی مانند محمد باقر ذوالقدر (قائم‌مقام کنونی سپاه)، بهزاد نبوی، محمد سلامتی، مصطفی تاج‌زاده و آقاجری سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را درست کردند که سازمان مجاهدین خلق معتقد است برای علم کردن در برابر این سازمان بوده است. اکثر افراد این جناح که امروز به‌عنوان جناح دوم خرداد شناخته می‌شوند، در اطلاعات سپاه به‌همراه محسن رضایی به‌دنبال شکار مجاهدین و نیروهای انقلابی در داخل کشور و به‌دنبال صدور ترور و فرهنگ نظام به خارج از مرزهای ایران بودند. زمانی که خمینی بنابه مصالحی گفت سپاه در سیاست دخالت نکند وی رسماً اعلام کرد که از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی خارج می‌شود.
  23. چند سال بعد طی مصاحبه‌یی یکی از افراد خارجی تیم‌های ترور وابسته به سپاه از فرانسه گفت که اگر رئیس جمهور فرانسه را هم بخواهد، می‌تواند کت بسته تحویل رژیم بدهد، اما دسترسی به رجوی امکان‌پذیر نیست.
  24. نمونه: در سال1364 دبیر اول سفارت اردن در ترکیه ترور شد، در سال65 علی کنت ایرانی همراه عدنان موسی سلیمانی به‌عنوان متهمین این ترور دستگیر شدند. علی کنت افشا کرد که رابطش در سفارت رژیم در آنکارا «جواد جوان» کاردار سفارت رژیم در آنکارا است. بعداز دستگیری علی کنت جواد جوان از ترکیه فرار کرد. روزنامهٌ حریت 4آذر65 نوشت «رهبر واقعی جهاد اسلامی، رئیس مجلس ایران، رفسنجانی است. علی کنت تروریست ایرانی نیز گفت رهبر جهاد اسلامی رفسنجانی است».
  25. معاونت آموزش این نیرو مسئولیت آموزش سیاسی - ایدئولوژیک، نظامی و هم‌چنین سازماندهی در تیمهای ترور را به‌عهده دارد. به‌همین خاطر از ابتدای تأسیس نیروی قدس معاونت آموزش یکی از جدی‌ترین و فعالترین بخشهای این نیرو بوده است. معاونت آموزشی سپاه قدس علاوه بر نقاط مختلف ایران، مراکز آموزشی خود را در بسیاری از کشورهای خارجی از جمله سودان، لبنان و بوسنی راه‌اندازی کرده  است. نیروی قدس و وزارت اطلاعات در هماهنگی با وزارت خارجه ترتیباتی می‌دهند تا افراد عضوگیری شده به‌طور مخفیانه به ایران وارد و خارج شوند. بسیاری از آنها از طریق کشورهای واسط و با پاسپورتهایی که ایران در اختیار آنها قرار می‌دهد وارد ایران می‌شوند. این افراد با همین پاسپورت به کشور واسط باز می‌گردند و از آنجا با پاسپورتهای دیگر به مقصد مورد نظر خود حرکت می‌کنند. از اواخر سال74 جمهوری اسلامی به منظور این‌که امکان آموزش تعداد بیشتری از این افراد را فراهم کند و همین‌طور از لو رفتن این نفرات در جریان رفت و آمد به ایران جلوگیری کند، به تربیت مربیانی پرداخت که بتوانند آموزشهای لازم را در مراکزی که جمهوری اسلامی در کشورهای دیگر از جمله لبنان، بوسنی و سودان راه انداخته است، منتقل کنند.
  26. نمونه: سپاه پنجم قدس با همکاری وزارت اطلاعات علی‌اکبر قربانی و زهرا رجبی دو عضو مجاهدین را در ترکیه به قتل رساندند. در جریان محاکمهٌ شماری از تروریستها در ترکیه که در قتل علی‌اکبر قربانی و تعدادی از روزنامه‌نگاران و مقامات سیاسی در ترکیه، مسئولیت داشتند نقش سپاه قدس، وزارت اطلاعات و دیپلوماتهای جمهوری اسلامی در آنکارا و استانبول افشا شد. یکی از تروریستهای دستگیر شده نجمی اسلان اعتراف کرد که به‌وسیله نمایندگی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی در آنکار به ایران رفته و در آن‌جا آموزش نظامی دیده است. یکی از تروریستها که در ربودن علی‌اکبر قربانی شرکت داشت به‌نام «شکر» بعداز دستگیری اعتراف کرد پس از ترور چتین امج (روزنامه‌نگار ترک که در تاریخ16 اسفند 1368 در حین پیاده شدن از اتومبیل ترور شد) به ایران فرار کردم و سپس با پاسپورت دیپلوماتیک دوبار دیگر به ترکیه آمدم.
  27. خانم سروناز چیت‌ساز، نمایندهٌ شورای‌ملی مقاومت در آمریکا، در سال1376 طی یک کنفرانس مطبوعاتی نقش پاسدار شریفی در انفجار خبر را افشا کرد. بعداز این افشاگری بود که جمهوری اسلامی مأموریت او را عوض کرد.
  28. سپاه پاسداران در لبنان پس از عراق، لبنان یکی از اصلیترین کشورهای اسلامی و عربی است که همواره کاندیدای مهمی برای گسترش و تروریسم مد نظر جمهوری اسلامی بوده است. یکی از حوزه‌های فعالیت اطلاعات سپاه پاسداران از ابتدا، لبنان بود. جنگ داخلی لبنان و عدم وجود یک حکومت مرکزی مقتدر، زمینهٌ مساعدی برای این دخالتها فراهم می‌کرد. در تاریخ 16خرداد سال61 به‌دستور شخص خمینی با شعار و با هدف برقراری جمهوری اسلامی در لبنان، یک تیپ  سپاه پاسداران به‌نام «تیپ (ضد) محمد رسول‌الله» به فرماندهی پاسدار حسین مصلح که تحت نظر اطلاعات سپاه کار می‌کرد به لبنان اعزام نمود. انفجارهای پیاپی در لبنان، از جمله انفجار سفارت آمریکا و مقر تفنگدارهای دریایی این کشور و انفجار مقر فرانسویها در لبنان، گروگانگیری و به‌قتل رساندن اتباع خارجی در این کشور اکثراً توسط همین تیپ انجام شده است. پاسدار مصلح شخصاً فرماندهی انفجار مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت در سال1983را برعهده داشت.
  29. وی از اوایل اسفند1357 تا آذرماه1358 در دادگاههای انقلاب گچساران، دزفول، بهبهان، خرم‌آباد، بروجرد و رشت به جنایت مشغول بود و سپس موظف به سازماندهی دادسراهای ارتش شد. وی در این سمت شمار زیادی از پرسنل مردمی و ناراضی ارتش را تصفیه یا دستگیر و اعدام نمود.
  30. از جملهٌ این 40نفر می‌توان از سعید حجاریان، خسرو تهرانی، محمد هاشمی (برادر رفسنجانی)، حسین شریعتمداری، علی فلاحیان و آخوند حجازی نام برد. ریشهری به‌مدت یک‌سال با استفاده از کادرهای اطلاعات نخست‌وزیری، اطلاعات سپاه، اطلاعات دادستانی، کمیتهٌ شهربانی و باقیمانده‌های ساواک شاه وزارت اطلاعات را سازماندهی کرد.
  31. و با استفاده از همین امکانات در موضع ریاست دفتر ویژهٌ خامنه‌ای ترور دکتر کاظم رجوی را دنبال کرد. آخوند محمد حجازی هم‌چنین در جریان مراسم دورتموند مجاهدین در سال74 مسئول طراحی ترور مریم رجوی در آلمان بود که به همین منظور همراه تقوی رئیس ادارهٌ تروریسم وزارت اطلاعات به آلمان آمده بود که با افشاگری مجاهدین خنثی گردید.
  32. وی در همایش کوثر در سال78 تصریح کرد معاونت امنیت را در5 ادارهٌ کل سازماندهی کرده‌ایم و تمام تلاش ما برای تقویت جدی مجموعهٌ ادارهٌ کل نفاق (مبارزه با مجاهدین) می‌باشد. وی در همین همایش تصریح کرد که انفجار اتوبوس مجاهدین در بغداد و موشک‌باران قرارگاه مجاهدین در خرداد 78 را این معاونت طراحی و اجرا کرده است.
  33. ایجاد شبکه‌های جاسوسی و اطلاعاتی در خارج کشور و به‌راه انداختن دسته‌هایی تحت نام «اعضای سابق مجاهدین» وبکارگیری آنها علیه مجاهدین و مقاومت ایران و زمینه‌سازی اقدامات تروریستی از اقدامات وزارت اطلاعات در خارج کشور است
  34. سعید امامی ریاست معاونت داخلی وزارت اطلاعات در زمان رفسنجانی قتلهای زنجیره‌یی در داخل و ترورهای وزارت اطلاعات در خارج را در هماهنگی کامل با حجازی دفتر ویژهٌ خامنه‌ای دنبال می‌کرد. از جمله طرحهایی که مستقیماً توسط سعید امامی به‌اجرا درآمد، طرح ترور دکتر کاظم رجوی و طرح انفجار حرم امام رضا و قتل کشیشان می‌باشد.
  35. محمود رجبی همان کسی است که در سالهای بعد در جریان قتلهای سیاسی و زنجیره‌یی دست داشت و از او با نام مستعار محمدی نیز اسم برده می‌شود. وی که در جریان این قتلها دستگیر شده بود، به‌خاطر شرکتش در ترورهای خارج کشور و برای جلوگیری از افشا شدن نقش نظام در این ترورها سریعاً آزاد شد.
  36. گوآسمی یک فرانسوی الجزایری‌الاصل بود و سوتلو نمایندهٌ گروه آکسیون دیرکت (عمل مستقیم) فرانسه». چنان‌که در گزارشهای رجبی آمده به‌علت عدم امکان نفوذ در مجاهدین و هشیاری آنها طرحهایش علیه مسعود رجوی موفق نمی‌شود.
  37. نقش جاسوس پلیس در ترور کاظم رجوی روزنامهٌ تریبیون دوژنو 17مرداد 76: «یک پلیس زن اهل ژنو همراه همسر ایرانی خود، در 30ژوئن به‌دستور کارلا دل پونته، دادستان کنفدراسیون، به‌اتهام جاسوسی دستگیر شدند. پس‌از سه‌روز بازداشت آنها آزاد شدند. .... 7سال پس‌از قتل رجوی، قاضی شاتلن به این نتیجه رسید: امکان زیادی دارد که یک شبکهٌ جاسوسی در سوئیس وجود داشته باشد. او وزارت عمومی کنفدراسیون را که تنها نهاد ذیصلاح در این امور است مطلع ساخت. سپس خانم کارلا دل پونته تحقیقات خود را آغاز کرد. در تاریخ سوم ژوییه وزارت عمومی این خبر را اعلام کرد: این ظن وجود دارد که مخالفان رژیم ایران در سوئیس مورد جاسوسی قرار گرفتند.… اکنون می‌دانیم که تنها دونفر دستگیر شده‌اند: آن پلیس زن و همسرش. این دستگیریها در بامداد 30ژوئن (9 تیر 76) در منزل این زوج صورت گرفت…» شاهدC در شهادتی که در آلمان و سوئیس داده گفت: من یقین دارم که اطلاعات بسیاری در ارتباط با جاسوسی در مورد (کاظم) رجوی از طریق این کارمند پلیس در ژنو (به رژیم) رسیده است.  من این اطلاعات را ابتدا از محمود رجبی به‌دست آوردم. در سال1991 زمانی که او رئیس دفتر ریاست جمهوری در فرودگاه مهرآباد تهران بود، به من گفت که اطلاعات مشروحی در رابطه با کاظم رجوی از منبع نزد پلیس سوئیس به‌دست آورده است. او از این منبع تحت عنوان "حاج‌خانم" نام می‌برد. هم‌چنین در دفتر شرکت سمساکالا با هادوی و کمالی صحبت داشتیم، کمالی گفت "ما رجوی را شکست دادیم". و اضافه کرد "حاج خانم" در این رابطه به‌ما کمک کرده است. بخصوص در رابطه با ترددات رجوی. در سال 1992 (71)، من برای دیداری به ساختمان 15 واواک رفته بودم. چون بایستی هرازگاهی خودم را به واواک معرفی می‌کردم، از این فرصت استفاده کردم برای این‌که با دوستان قدیمی‌ام در واواک در ساختمان15 درخواست صحبت کنم. وقتی که نزد دوستم رسیدم، متوجه شدم که کمالی نزد اوست از کمالی پرسیدم با ژاک سوتلو که من رابطه با او برقرار کرده بودم، چه کرده است؟ (ژاک سوتلو از اعضای گروه فرانسوی آکسیون دیرکت بوده که با رژیم رابطه داشته است). کمالی (قاتل دکتر کاظم که فرانسه او را به رژیم پس داد) پاسخ داد که یک منبع نزد پلیس فرانسه داشته، که از طریق او، ما (واواک) در ارتباط با یک منبع در پلیس سوئیس قرار گرفته‌ایم و می‌خواست نشان دهد که ما با این منبع تا به کجا رسیده‌ایم. برای اثبات حرفهایش، او از یک پرونده عکسی درآورد که از فاصلهٌ نزدیک گرفته شده بود و کاظم رجوی را در آشپزخانه منزلش نشان می‌داد در حالی که یک فنجان چای در دست داشت.  آن یک عکس رنگی بود که در آن نیمی از یک سماور نیز دیده می‌شد. این عکس را از پشت یکی از درهای آشپزخانه از بیرون ساختمان گرفته‌اند. من احساسم این بود که عکاس در بیرون ساختمان بوده، شاید در یک حیاط یا در خیابان و یا جای دیگر.  من یکبار عکسی از یک زن در دفتر سعید اسلامی (امامی)  یکی از جانشینان فلاحیان، دیدم. در این رابطه گفته شد که او منبعی در پلیس سوئیس است. ولی توضیح داده نشد که آن زن در کیس کاظم رجوی شرکت داشته است.
  38. آموزش تروریستها در مدرسهٌ ضدجاسوسی در پادگان لویزان و مرکز آموزشی آبیک  در مدرسهٌ لویزان آموزش تئوریک اطلاعات و ضداطلاعات توسط سرکردگان ارتش به جاسوسان و تروریستها داده می‌شود. دورهٌ کامل آموزشی جاسوسی ـ تروریستی مدرسهٌ ضدجاسوسی واقع در پادگان لویزان شامل 5قسمت می‌باشد که سومین قسمت آن مربوط به کاربُرد دقیق سلاح در عملیات تروریستی است. این 12نفر آموزشهای تئوریک را همراه سایر شاگردان این مدرسه به‌مدت دو ماه زیر نظر مستقیم سرهنگ مسعود مزینی گذراندند. اما مراحل پراتیک را به‌طور مستقل در "مرکز آموزش آبیک" واقع در جادهٌ قدیم کرج- قزوین، نرسیده به نیروگاه برق رجایی، طی کردند. در آبیک قزوین پادگانی تأسیس شده که مانند یک شهر نیمه‌ساخته دارای مغازه، منزل و… می‌باشد. خانه‌ها و ساختمانهای این شهر کاذب‌اند و فقط نمای ظاهری یک شهر در آن پادگان وجود دارد. در این شهر، مرحلهٌ نهایی انجام یک ترور مانور می‌شود. در این مانورها، سوژهٌ موردنظر از اجساد بی‌صاحب انتخاب می‌شود و شلیک به‌طور واقعی روی سوژه انجام می‌گیرد. در مانور، عیناً صحنهٌ ترور، چندین‌بار به اجرا گذارده می‌شود. مثلاً اگر شرایط منطقهٌ اصلی ترور، بارانی یا یخ‌بندان یا… تشخیص داده شود، مانور نیز در همان شرایط انجام می‌شود. به این‌ترتیب تمام مراحل، مانند رفتن به‌داخل منازل و مغازه‌ها، نحوهٌ نزدیک شدن به سوژه، فرار و…  تماماً مانور می‌شود. 12نفر معرفی شده به مزینی‌راد در این مرکز برای تمرینات به 3تیم تقسیم شده بودند. در دو هفتهٌ اول تمرینات این 12نفر با موتور انجام می‌شد ولی بعداً موتور از ریل تمرینات حذف و به‌جای آن به‌وسیلهٌ خودرو تمرینات را ادامه دادند. هر کدام از تیمها در یک خودرو سازماندهی شد. این 3ماشین روزانه 12ساعت به‌طور فشرده با سلاح یوزی در خیابانهای این پادگان با آرایش مشخصی حرکت کرده و هدف تعیین‌شده‌یی را به رگبار بسته و متواری می‌شدند. نحوهٌ آرایش بدین شکل بوده که ابتدا یک ماشین 3نفره از پیِ سوژه می‌آمد و بعد از رسیدن به سوژه آن‌را به رگبار می‌بست و عبور می‌کرد. سپس ماشین دوم با یک ترکیب دونفره از کنار سوژه عبور کرده و موفقیت عمل را چک و از انجام موفقیت‌آمیز عمل مطمئن می‌شد و تیر خلاص شلیک می‌کرد. با اندکی فاصله، ماشین سوم از این دو ماشین حرکت می‌کرد و از صحنهٌ عملیات فیلم می‌گرفت. با توجه به فضای بارندگی در اروپا تمرینات تروریستها زیرِ باران و بر روی جادهٌ لغزنده انجام می شد. تمرینات دوماه به طول انجامید و در این مدت 4 جسد به عنوان سوژه، هدف شلیک تروریستها قرار گرفت و همهٌ این اجساد در اثر کثرت شلیک کاملاً متلاشی شدند.
  39. عمادالدین طاهرپور041 کیست؟ در دفترچهٌ کُد مدرسهٌ لویزان، کُد041 به‌معنای دوسلدورف آلمان است. طاهرپور یک عامل وزارت اطلاعات است که در ظاهر یک استراحتگاه را در شهر دوسلدورف آلمان اداره می‌کند. اما این استراحتگاه در واقع سرپل تروریستهای اعزامی وزارت اطلاعات است. در مواقعی که وزارت اطلاعات نمی‌خواهد ردی از خودش در ترددها به‌جا بگذارد از هتلها استفاده نمی‌کند و از یکسری سرپلها برای این‌کار استفاده می‌نماید که یکی از این مراکز استراحتگاهی است که توسط عمادالدین طاهرپور در شهر دوسلدورف آلمان دایر شده است. ریل استفاده از این استراحتگاه این‌است که از سفارت و یا کنسولگریهای جمهوری اسلامی در آلمان (و بعضی وقتها از ایران یا سفارتخانهٌ کشورهای دیگر) با طاهرپور تماس گرفته و اطلاع می‌دهند که میهمان داریم و او از افراد معرفی شده کارت شناسایی نمی‌خواهد. آدرس این سرپل ارتباطی به‌شرح زیر می‌باشد:  SCHTZEN STR35 DUSSULDORF GERMANY  دفتر کار عمادالدین طاهرپور در طبقهٌ پایین این ساختمان است. این مرکز هیچ تابلو و علامت مشخصه‌یی ندارد. در طبقهٌ دوم این ساختمان نیز دفتری وجود داشت که کارهای پشتیبانی و استقرار میهمانان را برنامه‌ریزی می‌کرد و مسئول آن فردی به‌نام بنی‌جاهد بود. عناصر وزارت اطلاعات که به این استراحتگاه مراجعه می‌کردند، توسط بنی‌جاهد در یک خانهٌ مسکونی مخفی اسکان داده می‌شدند. آدرس یکی از این منازل مخفی به‌شرح زیر است: PRIENSGEGRG ST 87 DUSSULDORF GERMANY – به نقل از منابع مجاهدین خلق ایران
  40. منابع مجاهدین معتقدند جمهوری اسلامی و شخص خمینی دلایل زیادی برای ترور کاظم رجوی داشتند. چرا که او فعالیت وسیعی در زمینهٌ افشای نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی از اولین سالهای حکومت خمینی داشت به‌صورتی‌که در سازمان ملل در ژنو و در نیویورک و در دیگر مجامع حقوق بشری او کاملا شناخته شده بود. چنانکه همین گزارش می‌افزاید علیرغم گذشت سالهای طولانی از ترور کاظم رجوی دوستان و همکاران و شاگردان او بیشترین کمک رد پیگیری پرونده نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی دارند.
  41. گزارش به رفسنجانی تروریستها بعداز بازگشت به تهران یک گزارش 40صفحه‌یی از این ترور برای رفسنجانی تهیه کردند. طبق این گزارش فرماندهٌ نظامی عملیات از ابتدا دارابی  و معاون او علی مصلحی عراقی بود. ابتدا آنها می‌خواستند براساس طرح اول یعنی تهاجم به خانه عمل کنند. اما در عمل در بین آنها اختلاف بروز کرد و دارابی در نامه‌یی به تهران نوشت: «به‌علت اصولی نبودن طرح و سوختن طرح شخصاً حاضر به انجام کار نمی‌باشم، آقای عراقی به‌هیچ‌وجه رعایت اصول اطلاعاتی را نمی‌نماید و با افراد بومی رابطه برقرار می‌کند…». وی در این نامه خواهان بازگشت تیم به تهران می‌شود. هم‌زمان علی مصلحی به تهران اعلام می‌کند از نظر او طرح بدون اشکال است و می‌گوید: «گویا آقای دارابی فکر می‌کنند با نبود ایشان کار انجام نمی‌شود». عراقی در گزارشی که به مسئول برون مرزی وزارت اطلاعات در مورد اشکالی که دارابی به ارتباطات او با افراد محلی گرفته بود نوشت: «طرح دوستی من با خانم مسئول کرایهٌ وسایل نقلیه و خرج کردن 10هزار دلار اجباری بوده است». به‌دنبال کنسل کردن طرح توسط دارابی، آخوندزاده بسطی با تهران برای تعیین تکلیف تماس می‌گیرد. مسئولین وزارت اطلاعات در تهران تأکید می‌کنند که رفسنجانی خواهان اجرای این طرح است و روی انجام آن تأکید می‌کند. آخوندزاده بسطی، دارابی را از دور عملیاتی خارج کرده و مسئولیت ترور را به تیم مصلحی واگذار نمود. وی ضمن بررسی مجدد، طرح اول را (تهاجم به خانهٌ کاظم رجوی) با توجه به اشکالاتی که دارابی گرفته بود منتفی کرده و طرح سوم را به اجرا در می‌آورد. از این پس تروریستها به‌مدت یک‌هفته خانه و ترددات کاظم رجوی را به‌طور فشرده زیر نظر گرفته و مقدمات عملی کار را فراهم می‌کنند. طبق طرح، عملیات ترور توسط 3ماشین طراحی شده بود. - یک اتومبیل به فرماندهی شخص مصلحی که فرماندهی کل عملیات را نیز به‌عهده داشت. این تیم که از خودرو گلف استفاده می‌کرد، تیم آتش را تشکیل می‌داد. - اتومبیل دوم به فرماندهی سعید دانش که تیم پشتیبان را به‌عهده داشت. - اتومبیل سوم که قرار بود از صحنه فیلم تهیه کند. تروریستها در روز 4اردیبشهت از ساعت 9صبح خانهٌ کاظم رجوی را زیر نظر گرفتند. در ساعت11.15 دقیقه دکتر برای مراجعه به بانک از خانهٌ خارج می‌شود ولی از خودرو معمول خودش استفاده نمی‌کند و از اتومبیل دیگری استفاده می‌کند. مصلحی با ماشین گلف، این اتومبیل را از خانه تعقیب می‌کند. وقتی رجوی برای مراجعه به بانک پیاده می‌شود، تروریستها مطمئن می‌شوند که سرنشین این خودرو دکتر کاظم رجوی است. مصلحی با بی‌سیم بقیه ماشینها را هماهنگ می‌کند. دکتر پس از خروج از بانک در یک مغازه مدتی متوقف می‌شود، مصلحی تصور می‌کند که تعقیب آنها لو رفته و به‌همین خاطر دکتر از مغازه خارج نشده است. به‌طوری‌که ابتدا تصمیم می‌گیرد عقب‌نشینی کنند، اما در همین حین کاظم رجوی از مغازه خارج می‌شود و تروریستها ماموریتشان را ادامه می‌دهند. آرایش خودروهای تروریستها در بازگشت کاظم رجوی به خانه، خودرو تیم سعید دانش در پشت ماشین کاظم رجوی قرار می‌گیرد و دو گلوله به طرف اتومبیل او شلیک می‌کند، گلولهٌ اول به انحراف می‌رود اما گلولهٌ دوم به خودرو اصابت کرده منحرف می‌شود، سومین ماشین تروریستها به‌سرعت به خودرو کاظم رجوی می‌کوبد. هم‌زمان خودرو مصلحی و سمیعی به سمت کاظم رجوی می‌آیند، او  به سمت چپ می‌پیچد و با یک درخت برخورد می‌کند، در تمام این مدت دست دکتر روی بوق ماشین بوده است. سپس دو تروریست از ماشین دانش پیاده شده و از دو طرف خودرو کاظم رجوی را به رگبار می‌بندند. با اندکی فاصله ماشین سوم از پشت کاظم رجوی آمده و به‌دنبال ماشین اول و دوم به حرکت ادامه می‌دهد. سلاح دشمن یوزی کالیبر9 با صداخفه‌کُن بوده است. کروکی زیر از صحنهٌ عملیات در گزارش 40صفحه‌یی به رفسنجانی آمده است:    معرفی تروریستها الف. دیپلومات تروریستها 1) آخونده‌زاده بسطی:  محمد مهدی آخوندزاده بسطی متولد1334 از دیپلومات تروریستهای وزارت خارجه، مدیرکل سیاسی و روابط بین‌المللی وقت وزارت خارجه بود، که مدتی نیز در کشورهای مختلف سمت سفیر داشته است. وی با پاسپورت خدمت به‌شمارهٌ006588 به سوئیس مسافرت می‌کرد. آخوندزاده بسطی که فرماندهی و هماهنگی ارگانهای مختلف در ژنو را به‌عهده داشت، در 8شهریور1368 برای ارزیابی طرح ترور به ژنو آمد و در 28فروردین1369 (6روز قبل از ترور) مجدداً با پرواز ایران‌ایر با بلیت شمارهٌ (831174 4261  096) وارد ژنو شد. در این پرواز سعید دانش و ناصر پورمیرزایی نیز حضور داشتند. وی به همراه هادی نجف‌آبادی در هتل اینترکنتینانتال که از قبل توسط کنسول رژیم در ژنو محمد ملائک رزو شده بود، مستقر شد. وی چند ساعت پس از عملیات با پرواز ایران‌ایر737 همراه هادی نجف‌آبادی به تهران بازگشتند. 2) محمدعلی هادی نجف‌آبادی: متولد1327 سفیر وقت رژیم در امارت متحدهٌ عربی با پاسپورت دیپلوماتیک006646 چند روز قبل از 4اردیبهشت، از ابوظبی به ژنو آمد و در همان هتل اینترکنتینانتال به آخوندزاده بسطی پیوست. وی در فاصلهٌ31 فروردین تا 4اردیبهشت تماسهای تلفنی متعددی با تهران داشته است و بعداز هر تماس با سیروس ناصری نمایندهٌ رژیم در دفتر سازمان ملل در ژنو ارتباط می‌گرفته است.  3) سیروس ناصری:متولد1334 تهران ، نمایندهٌ  رژیم در دفتر سازمان ملل در ژنو در زمان ترور پروفسور کاظم. سیروس ناصری شخصاً کینهٌ عمیقی از دکتر رجوی به‌دل داشت. چرا که همهٌ دجالگریهای رژیم را در سازمان ملل ژنو خنثی می‌کرد و ماهیت دیپلومات تروریستهای رژیم از جمله سیروس ناصری را برملا می‌کرد. این مزدور به‌دنبال محکوم شدن رژیم در کمیسیون حقوق بشر، دکتر کاظم را علناً‌تهدید کرد و گفت "خواهی دید! می‌کشیمت".   4) کریم آبادی: کنسول وقت رژیم در ژنو، سلاح تروریستها را با استفاده از محموله‌های دیپلوماتیک تأمین کرده بود و بلیتهای آنها را برای بازگشت به تهران رزرو کرده بود. قابل توجه این‌که مقاومت ایران در همان زمان نوار مکالمهٌ کریم آبادی با یکی از تروریستها راجع به شهادت دکتر کاظم را افشا نمود. ب- تروریستها: اسامی تروریستها، اسامی است که با آن نام پاسپورت برایشان صادر و به ژنو مسافرت کرده‌اند. 1) علی مصلح عراقی فرماندهٌ نظامی ترور در صحنه: متولد1326 تهران با پاسپورت خدمت 056503 به ژنو مسافرت کرد. وی که ابتدا معاون عملیات بود بعداز مخالفت دارابی با انجام ترور، به‌عنوان فرماندهٌ عملیات مشخص شد و روز قبل‌از عملیات (3اردیبهشت) به هتلی که محمد رضوانی از قبل در آن اقامت داشت رفت و با او در آنجا ساکن شد. در ساعت13.50 روز 4اردیبهشت69 بلافاصله بعداز جنایت، وی با پرواز سوئیس‌ایر شمارهٌ434از فرودگاه ژنو همراه با رضوانی، علیرضا همدانی بیانی و ناصر پورمیرزایی، به‌قصد وین پرواز کرده‌اند.  2) سعید دانش متولد سال1333 تهران است. وی با پاسپورت خدمت به شمارهٌ0642393 که در تاریخ 20فروردین69 صادر شده بود در روز 21فروردین69 با پرواز ایران‌ایر و همراه با صمدی، رضوانی، بیانی همدانی، پورشفیعی و پورمیرزایی به ژنو وارد شد. شماره بلیت هواپیمایی وی 8919604261096 بود. جالب است که اکثر پاسپورتهای خدمت در یک روز یعنی 20فروردین69صادر شده بود. دانش بعداز عملیات با پرواز734 ایران‌ایر به تهران بازگشت. در پرواز سوئیس‌ایر به وین هم یک صندلی برای وی رزرو شده بود که از آن استفاده نکرد. 3) علیرضا بیانی همدانی متولد1337 تهران که پاسپورت خدمت064399 و با شمارهٌ بلیت0964261960890 در روز 21فروردین با پرواز ایران‌ایر وارد ژنو شد. وی بعد از ترور بلافاصله  در ساعت13.50 با پروازSR434  از فرودگاه ژنو به‌قصد وین پرواز کرد.  4) محسن پورشفیعی متولد1337 خوانسار با پاسپورت خدمت043782 که در 13تیرماه1366 صادر شده بود در همان روز 21فروردین وارد ژنو شد. شمارهٌ بلیت  پورشفیعی (889 960 4261 096) بود. وی همراه پورمیرزایی اتاق شمارهٌ16 هتل لارزیدانس دوسالو در ویریهٌ ژنو را برای 29فروردین تا 8اردیبهشت رزو کرد. روز 31فروردین، میرزایی به هتل اطلاع می‌دهد که پورشفیعی امروز هتل را به قصد برن ترک کرده است. شفیعی در 11اردیبهشت به هتل زنگ می‌زند و می‌گوید به اشتباه کلید اتاق هتل را با خودش برده است برای دادن آن و تصفیهٌ حساب می‌آید. اما دیگر بر نمی‌گردد و بعداز 24آوریل در اتاق آنها همان غذایی بود که در اتومبیل گلف مورد استفاده در صحنهٌ ترور کشف شده بود. 5) ناصر پورمیرزایی متولد سال1335 تهران با پاسپورت خدمت064388 صادره در 20فروردین69. وی در روز 21فروردین69 همراه با صمدی، رضوانی، بیانی همدانی، پورشفیعی و دانش به ژنو وارد شده است. شمارهٌ بلیت هواپیما (887 960 4261 096) بوده است. وی بعداز جنایت ترور در ساعت13.50 روز ترور با پرواز سوئیس‌ایر433 از فرودگاه ژنو، به‌قصد وین پرواز کرد.  6) یدالله صمدی متولد1337 تهران با پاسپورت خدمت 060198 صادره از تهران در 24مهر سال68به سوئیس سفر می‌کرد. وی به‌محض دریافت پاسپورت در 68/7/24 برای شناسایی به ژنو سفر کرده بود. سفر بعدی صمدی در 11بهمن69 به‌همراه سعید همتی، صادق بابایی، محمود سجادیان، محمودرضا جزایری، و علی هادوی بود که توطئهٌ ترور ناکام ماند. سفر سوم وی به ژنو در روز 21فروردین69 با ایران ایر و با شمارهٌ بلیت هواپیما (892 960 4261 096) بوده است. مسئولیت صمدی تهیهٌ امکانات ترور از جمله کرایهٌ ماشینها بوده است. 7) محمد سعید رضوانی تاریخ تولد1345 با پاسپورت خدمت064394 صادره در 20فروردین69 با پرواز تهران - ژنو ایران‌ایر 21فروردین69 و با بلیت شمارهٌ (888  960 4261  096) وارد ژنو شد.  وی نیز مانند شماری دیگر از تروریستها همان روز عملیات ژنو را به قصد وین ترک کرد. خودرو دوم تروریستها توسط رضوانی کرایه شده بوده است. 8) سعید همتی متولد1327 تهران با پاسپورت خدمت058833 صادره از تهران در تاریخ 8شهریور68  وی جزو تیم ترور بهمن68 بود که در 11بهمن68 با پرواز ایران‌ایر به ژنو رفت. 9) صادق بابایی متولد1337 تهران با پاسپورت خدمت056543 صادره از تهران در 27اردیبهشت68 بابائی جزو تیم ترور بهمن68 بود که در 11بهمن68 به ژنو رفت. 10) علی هادوی متولد1336 گرگان با پاسپورت خدمت062592 صادره از تهران 9بهمن68. علی هادوی جزو تیم ترور بهمن68 بود که در 11بهمن68 به ژنو رفت. 11) محمدرضا جزایری متولد1337 قم با شمارهٌ پاسپورت خدمت032014 صادره از تهران در 20تیر64. وی جزو تیم ترور بهمن68 بود که در 11بهمن68 به ژنو رفت 12) محمود سجادیان متولد1337 تهران با پاسپورت خدمت60348 صادره در تاریخ 2آبان 1368 وی جزو تیم ترور بهمن68 بود که در 11بهمن68 به ژنو رفت. 13) علی کمالی متولد1335 تهران با پاسپورت خدمت056540 صادره در تاریخ 26اردیبهشت68 تهران. وی در 26مهر68 دو روز بعداز یدالله صمدی با پرواز مستقیم ایران‌ایر وارد ژنو شد و به صمدی پیوست و تا 30مهر68 در هتل آدریس ژنو بودند و بعد به هتل مدرن رفته و تا 4آبان68 در ژنو بودند.
  42. این افراد طی هفته‌های قبل از بازداشت وارد آلمان شده بودند. آنها در ارتباط با یک شرکت ایرانی هومن  به‌نام یحیی درم‌گزین در آخن بودند. یحیی درم‌گزین متولد دیماه1334 تهران از مأموران سابقه‌دار وزارت اطلاعات بود که از سال1366 در آلمان اقامت داشت.
  43. اطلاعیهٌ مطبوعاتی قاضی تحقیق رولان شاتلن، 22ژوئن 1990 «در حال حاضر مقامات پلیس مسئول پیگیری تحقیقات، شواهد و مدارکی جمع‌آوری نموده‌اند که اجازه می‌دهد دست داشتن یک یا چند سرویس رسمی ایران در ترور آقای کاظم رجوی تأیید گردد».  گزارش 52 صفحه‌یی پلیس سوئیس، ژوئن1990 «در این مرحله از تحقیقات و با توجه به وقایع فوق که نه به تصادف بلکه به معجزه بستگی دارند، ما عمیقاً‌یقین داریم که یک یا چند سرویس رسمی ایران مستقیماً‌در قتل آقای کاظم رجوی دخالت داشته‌اند».  احضار دیپلومات  جمهوری اسلامی توسط دولت سوئیس خبرگزاری فرانسه 22ژوئن90: قاضی رولان شاتلن اعلام کرد که "یک یا چند سرویس رسمی ایران مستقیماً در قتل کاظم رجوی نمایندهٌ مقاومت ایران در اروپا دست داشته‌اند". وی می‌نویسد که تحقیقات به این نتیجه رسید که سیزده نفر "که همگی با پاسپورتهای سرویس ایران که عنوان "در حال مأموریت" در آن ثبت شده بود، به صورت تنگاتنگی در این قضیه شرکت داشته‌اند. نمایندهٌ وزارت امور خارجه سوئیس ضمن احضار یک دیپلومات ایرانی به او گفت که دولت سوئیس اتهاماتی که متوجه برخی از سرویسهای رسمی ایران شده‌اند را تجزیه و تحلیل خواهد کرد و در صورت لزوم اقداماتی که در چنین مواردی اجباری است، را اتخاذ خواهد کرد. وی منتفی نمی‌داند که "در صورتی که برایش مسلم شود که دیپلوماتهایی که اعتبارنامه گرفته‌اند و یا کارکنان ایرانی که در سوئیس به کار اشتغال دارند، در این قضیه دست داشته‌اند، به نتیجه‌گیری مناسب بپردازد". وی افزود: "از 10 تا 24آوریل "کماندوهایی" وارد سوئیس شدند" و در خلال آن عاملین قتل، قربانیشان را تحت نظر قرار دادند". شاتلن اشاره نمود که تحقیقاتی که با همکاری پلیسهای خارجی انجام گرفته است، ثابت نموده که روابط تنگاتنگی بین قضیه کوپه و قتلهای دیگر که در سالهای اخیر در اروپا انجام گرفته‌اند، وجود دارد».
  44. ماهنامهٌ آلمانی تروریسموس، ارگان بنیاد تحقیق در مورد تروریسم، دسامبر1991 از زمان سقوط سلطنت در تهران، سوئیس به‌عنوان "سرپل" اروپایی برای سرویسهای اطلاعاتی ایران به‌شمار می‌رود. تشکیل این سرپل به زمان امام خمینی برمی‌گردد. این سرپل طی سالها هم‌چنان گسترش یافته و امروز یک مرکز لجستیکی قابل توجه دراختیار دارد. یک ساختمان بدون نام در ژنو در خیابان شماپتی‌ساکنکس شمارهٌ28، نه چندان دور از هتل اینترکنتینتال که سرویس اطلاعاتی ایران واواک (مخفف وزارت اطلاعات و امنیت کشور) در آن مستقر است.  قبل از جنگ خلیج مقامهای آمریکایی این محل را یک مرکز محوری واقعی که مهمترین محل تصمیم‌گیری برای اعمال سوءقصد و اعدام مخالفین است تلقی کردند. آمریکاییها  چندین بار زنگ خطر را به صدا درآورده‌بودند. در سال1988 آنها سعی کردند از قبول‌کردن استوارنامهٌ سید محمود ملائک به‌عنوان سفیر ایران در برن جلوگیری کنند. این فرد ضمناً یکی از عوامل گروگانگیری دیپلوماتهای آمریکایی در سال1979 در تهران می‌باشد. سال گذشته ایالات متحده به صورت دیپلوماتیک نارضایتی خود از عدم تمایل سوئیس مبنی بر محکومیت ایران بعد از ترور کاظم رجوی، برادر و سخنگوی رهبر مجاهدین خلق مسعود رجوی در ژنو را ابراز کرد.  در روز 22ژوئن1990 استدلالات رولن شاتلن قاضی تحقیقاتی سوئیسی که با پروندهٌ کاظم رجوی به‌عنوان فشاری بر مقامات دولتی ایران محسوب می‌شود. بعد از دو ماه فعالیت برای کشف جریان، قاضی کانتون‌وود توانست ثابت کند که این مخالف ایرانی چگونه به‌قتل رسیده است. مجموعاً 13نفر در عملیات شرکت داشته‌اند که اولین مأموریتشان را به‌نام مأموریت "شناسایی" در سال1989 شروع کرده بودند. تمام اشخاص شرکت‌کننده در آن، پاسپورت خدمت ایرانی با علامت: "مأمورین ویژه" در اختیار داشتند که اغلب آنان در هتلهای ژنو زندگی می‌کردند.
  45. روزنامهٌ فرانسوی پاریزین 18دی72:  گزارش پلیس امنیت استان وود اطمینان می‌دهد که یک یا چند سرویس رسمی (رژیم ایران) به‌طور غیرمستقیم در قتل کاظم رجوی دست دارند. پلیس که مطئمن است سرویسهای مخفی ایران در این جریان عمل کرده‌اند به کیس یک دیپلومات ایرانی که در امارات متحده عربی خدمت می‌کرد، توجه خاص نشان می‌دهد. این مرد در روزهای قبل از سوءقصد علیه رجوی در ژنو به‌سر می‌برد. هادی نجف‌آبادی از هتل اینترکنتینانتال یک سری تلفن به تهران و بعد به هیأت نمایندگی ایران در سازمان ملل یا مستقیماً به سفیر سیروس ناصری زده بود.
  46. خبرگزاری فرانسه 14دی72:  «امروز قاضی تحقیق مسئول پرونده قتل کاظم رجوی فاش کرد، که سوئیس در سه نوبت خود را برای انتقال دو ایرانی آماده کرده بود، اما هر بار پاریس در آخرین لحظات استرداد اعلام شده را لغو کرده بود. آخرین تدارک در این زمینه، بنابه توضیح رولان شاتلن به 7دی برمی‌گردد.  هر بار، مقامات سوئیسی نیروهای امنیتی قابل توجهی را در مرز ژنو که قرار بود در آن جا تحویلگیری این دو نفر صورت بگیرد، مستقر کرده بودند. مترجمین استخدام شده و سلولهای زندان آماده شده بودند.  وی ضمن ابراز تأسف از تصمیم فرانسه مبنی بر خودداری از استرداد به خبرگزاری سوئیس گفت: "با گذشت عمر، آدم فیلسوف می‌شود".  در همین رابطه شورای کشور فرانسه اقدام دولت این کشور را تقبیح کرد روزنامهٌ لیبراسیون 29آذر 1373، درمقاله‌یی تحت عنوان «بی‌غیرتی و دیپلوماسی موازی» نوشت: شورای کشور چنین نتیجه گرفت که «منافع عالی دولت» که از طرف دولت فرانسه ارائه گشته بر هیچ منطقی استوار نبوده است و دقیقاً به‌همین خاطر کادوی نوئل که با تحویل دو تبعه‌اش به ایران داده شد، بیشتر شبیه یک تداخل دیپلوماسی موازی پاسکوا با سرویسهای پلیس او و یا ملغمه‌یی از عملکردهای مدل پاسکوا بود.
  47. مجلهٌ تایم 21مارس1994: تحقیقگران سوئیسی اکنون تردیدی ندارند که تعدادی از اعضای جوخهٌ ترور و هم‌چنین دو دیپلومات ایرانی که مظنون به شرکت در این قتل هستند، در این هواپیما بودند. چک‌لیست مسافران با دفاتر ثبت هتلها و اسناد پلیس سرانجام به این منجر شد که 13نفر که گمان می‌رود در این قتل شرکت داشته باشند، احراز هویت شوند. همهٌ آنها با پاسپورتهای جدید خاص کارمندان دولت به سوئیس آمده بودند و بسیاری از این پاسپورتها در یک تاریخ در تهران صادر شده بود.  اکثر آنها آدرس خود را شمارهٌ40 خیابان کریم‌خان داده بودند که یک ساختمان متعلق به وزارت اطلاعات است. همهٌ 13نفر با پروازهای ایران‌ایر به سوئیس آمدند و بلیطشان در یک روز و با شماره‌های مسلسل صادر شده بود. سوئیس برای آنها در تاریخ 15ژوئن1990 حکم جلب بین‌المللی صادر کرد. فراخوان اکثریت اعضای پارلمان سوئیس خبرگزاری آسوشیتدپرس 12ژوئن97: دستگاه قضایی سوئیس بایستی به‌نحوی مناسب و شایسته قاتلان مخالف ایرانی کاظم رجوی را ولو به صورت غیابی محاکمه نماید و در زمینهٌ سیاسی، سوئیس بایستی رفتار سختگیرانه‌تری در قبال ایران داشته باشد. این خواستهٌ 116عضو مجلس شورای ملی است که در بیانیه‌یی که امروز علنی کردند، عنوان شده است.  روز قبل، قاضی تحقیق استان وو، رولان شاتلن اشاره کرده بود که قضیهٌ «میکونوس» در آلمان باعث راه‌اندازی مجدد تحقیقات در مورد قتل کاظم رجوی که 7سال پیش در کوپه رخ داد، شده است. این بیانیه که توسط 116پارلمانتر امضا شده است، طی یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک در برن ارائه گردید. برگزارکنندگان «نمایندگی شورای ملی مقاومت ایران در سوئیس» و نمایندگان مجلس ملی ویکتور روفی (سوسیالیست استان وو)، اوژن داوید (دمکرات مسیحی استان سن کرانه) و لوتزی اشتام (رادیکال استان آرگاو) بودند.  
  48. مجاهدین در پاسخ به چرایی تصمیم به ترور نقدی می‌گویند: نقدی پس از پيوستن به شوراي ملي مقاومت همه تلاش خود را در ايتاليا وقف روشن كردن طبقه سياسي ايتاليا نسبت به فاجعه اي كه در ايران ميگذشت وحمايت از مدافعين ايراني دمكراسي وحقوق بشر يعني شوراي ملي مقاومت نمود. او توانست حمايت بسياري از احزاب وشخصيتهاي سياسي و پارلمان اين كشور را از برنامه هاي شورا جلب كند. آخرين اقدام وي بيانيه رسمي بود كه از كميسيون خارجي مجلس ايتاليا صادر شد و از دولت ايتاليا خواست كه مذاكرات رسمي خود را با شوراي ملي مقاومت آغاز نمايد. و به همین دلیل هم کاندید ترور از سوی جمهوری اسلامی گردید.
  49. منابع مقاومت آن را به شکست جمهوری اسلامی در عملیات نصریک ارتباط می‌دهند. آنها می‌گویند تلاش برای اجرای ترور با رفتن مسعود رجوی از پاریس به عراق و تشکیل ارتش آزادیبخش که آنرا آغازی برای شکست جمهوری اسلامی در جنگ و از جمله شکست در حملهٌ موسوم به نصریک علیه مجاهدین در بهار66 مجددا آغاز شد. آنها می‌گویند این شکست‌ها موجب شد جمهوری اسلامی یک بار دیگر تصمیم به ترور فعالان مقاومت در خارج کشور بگیرد و یکی از هدفهای این عملیات محمدحسین نقدی بود. مجاهدین با پی بردن به‌موقع به این موضوع توانستند با اقدامات امنیتی و حفاظتی و با اطلاع به مقامات پلیس از وقوع آن جلوگیری کنند. در گزارش مقامات امنیتی ایتالیا به‌تاریخ 9اردیبهشت66 آمده است «سرویسهای ایران قصد انجام سوءقصد علیه مقامات سازمان مجاهدین خلق در اروپا را دارند که هدف در ایتالیا نقدی خواهد بود. این طرح به‌دنبال شکست عملیات نصریک که توسط نیروهای ایرانی در چهارچوب جنگ ایران و عراق علیه پایگاههای مخالفین انجام گرفت، مطرح شد. آنها تصمیم گرفتند عملیات را به‌جای متمرکز کردن روی پایگاهها، روی افراد مخالف به صورت فیزیکی شروع کنند».
  50. او برادر مهدی آخوندزاده بسطی است که فرماندهی ترور دکتر کاظم رجوی در 4اردیبهشت69 را به‌عهده داشت. نقدی خبر انتصاب این مزدور را به مقامات امنیتی ایتالیا اطلاع داد. آن‌چنان‌که در پرونده منعکس شده است مقامات امنیتی این تهدید را جدی ارزیابی می‌کنند.
  51. اکبر خوشکوش مشاور عملیاتی سرمدی معاون وقت امنیت وزارت اطلاعات (جانشین سعید امامی) در زمان دری نجف‌آبادی بود. وی از لمپنهای یاخچی‌آباد تهران و از دوستان سعید حجاریان و عباس عبدی است. از بهمن سال57 با سعید حجاریان در کمیته به‌فعالیت پرداخت و از سال58 از کسانی بود که حملات چماقداران علیه مجاهدین را در تهران سازمان می‌داد. از بهمن59 در کمیتهٌ نازی‌آباد شکنجه و بازجویی از هواداران مجاهدین را شروع کرد و بعداز 30خرداد از شکنجه‌گران زندان اوین شد. به توصیهٌ لاجوردی بعداز تشکیل وزارت اطلاعات خوشکوش به این وزارتخانه منتقل شد و در تیمهای ضربت (تروریستی) معاونت خارجی قرار گرفت. در قتلهای زنجیره‌یی فاش شد: «اکبر خوشکوش از جمله کسانی است که در وزارت اطلاعات به «فرنگی کاری» معرو ف هستند و در ترورهای خارج کشور دست دارد».
  52. منصور آهنی عضو تیمهای ترور وزارت اطلاعات است که در سال70 به کانادا فرستاده شد و متقاضی پناهندگی شد. جمهوری اسلامی در صدد بود از امکانات پناهندگی برای کارهای تروریستی خود در خارج استفاده کند. چند سال بعد روزنامهٌ گلوب اندمیل کانادا در21 آذرماه77 نوشت: «شش سال پیش منصور آهنی، تلفنی از مربی سابقش رئیس جوخهٌ آدمکشی ایران دریافت کرد. تماس تلفنی از ایران درست چند هفته پس از این که منصور آهنی رسماً در دادگاهی در تورنتو درخواست پناهندگی کرده بود صورت گرفت. تاآن زمان آقای آهنی که توسط یک شاخهٌ ویژهٌ دولت ایران برای کشتن آموزش دیده بود در آپارتمانی در دان میلز با همسرش و دو مردی که در مرکز پناهندگان ملاقات کرده بود، مستقر شده بود. او در برگرکینگز در مرکز تورنتو همبرگر درست می‌کرد.  تلفن کننده فارسی حرف می‌زد. او گفت جای آقای آهنی خالی است و می‌خواهد او را دوباره در اروپا در جایی دنج ببیند. تلفن‌کننده نیازی نداشت خود را معرفی کند.  او صدا را می‌شناخت. او علی‌اکبر بود که برای سرویسهای اطلاعاتی غربی تحت نام اکبر خوشکوش شناخته می‌شود. آقای خوشکوش در ایران معروف بود. او رئیس جوخه‌های قتل در خارج بود.  هفت سال پیش در تهران او به آقای آهنی آموزش داده بود که چگونه از موشک‌انداز دستی استفاده کند و چگونه از یک اتومبیل در حال حرکت بیرون بپرد و چهار گلوله به قلب و یکی به مغز یک مرد خالی کند و بعد دوباره سوار اتومبیل شود. آقای آهنی که پنج ماه قبل از آن در اکتبر1991 به کانادا آمده بود گفت: من پول و پاسپورت ندارم. آقای خوشکوش گفت که برایش پول می‌فرستد تا یک پاسپورت تقلبی بخرد. بنابراین آقای آهنی طرحهای ملاقات مخفیانه در اروپا را شروع کرد».
  53. اهری مصطفوی متولد1332، در سالهای1353 تا 1355 در لبنان بود. از سال1357 به سپاه پاسداران وارد شد، و از فرماندهان اشغال سفارت آمریکا بود. وی در سالهای بعد به وزارت‌خارجه رفت و در سال1366 سفیر رژیم در آلمان شد. وی در بسیاری از ترورهای رژیم در خارج کشور دست داشته است.
  54. بنا به منابع مجاهدین وزارت اطلاعات طی گزارشی مقر خانم رجوی در اورسوراواز را یک دژ تسخیرناپذیر توصیف کرد که در مدت 1.5سال اقامت مریم رجوی نتوانسته‌اند هیچ شکافی برای نفوذ به آن پیدا کنند و امکان استفاده از عوامل نفوذی نیز ندارند. امکان استفاده از ماشین انفجاری شبیه به آن‌چه در بیروت به‌کار بردند، نیز به‌دلیل موانع فیزیکی و هشیاری نگهبانان اقامتگاه مؤثر نخواهد بود.
  55. مجاهدین معتقدند این به دلیل بازگشت مریم رجوی به عراق بود
  56. مجاهدین می‌گویند تلگرافهای مسعود رجوی به رئیس جمهور و نخست وزیر ترکیه و اقدامات بین‌المللی آنها، باعث شده بود که دولت ترکیه یک بسیج گسترده برای پیداکردن مجتهدزاده به‌عمل بیاورد.
  57. علی‌اکبریان کیست؟ اکبریان که ربودن و شکنجه و مثله‌کردن اکبر قربانی تحت نظر مستقیم او انجام شد، از فارغ التحصیلان مدرسهٌ حقانی قم است. وی معاون خارجی وزارت اطلاعات در زمان فلاحیان و از همکاران سعید امامی در ترورهای خارج کشور و قتلهای سیاسی در داخل می‌باشد. در مدت وزارت دری‌نجف‌آبادی، وی معاون مطبوعاتی و روابط عمومی وزارت اطلاعات بود و در زمان یونسی به معاونت خارجی وزارت اطلاعات منصوب گردید.  در جریان قتلهای زنجیره‌یی اکبریان دوبار دستگیر شد. ابتدا در شهریور1377 در زمان وزارت دری‌نجف‌آبادی، بازداشت شد ولی او را آزاد کردند. در زمان یونسی بعداز دستگیری اکبر خوشکوش و افشای ترورهای خارج کشور مجدداً دستگیر شد و نقش او در قتلهای زنجیره‌یی و ترورهای خارج از کشور مطرح شد اما سردمداران رژیم در وحشت از افشای جنایات رژیم در خارج از کشور، به‌سرعت او را آزاد کردند. وی از پاییر سال1380 قائم‌مقام سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی شده است.
  58. «سوء قصد وین ـ شبکۀ تروریستها رژیم خمینی چگونه عمل می کند؟» دفتر مطبوعاتی سازمان مجاهدین خلق ایران در کلن/آلمان. جولای1.
  59. Wilhelm Dietl: Iran Terrornetz in Österreich in: Terrorusmus-Informationsdienst Nr. 10. Oktober 1989, S. 4  
  60. این نويسنده آلماني تحقیقاتی دقیق در رابطه با شبكه ترور حکومت ايران در اتريش انجام داده است. او براي نيمه دوم سالهاي دهه 80 در رابطه با فعاليتهاي تروريستي جمهوری اسلامی چنين نتيجهگيري ميكند: «مأمورين فعال و مسلح در سومين ساختمان در نزديك سفارت ايران زندگي ميكنند. تعداد افراد مسلح در اين محل هرگز پايينتر از 30 تن نبوده است. حداكثر آنها به 50 تن بالغ میشد. تعدادی از این افراد كارمندان سفارت ميباشند. گزارش ديتل به اسامي 12 عضو دائمي تیم ترور اشاره دارد و نقش آنها را تشریح ميكند. در رأس این تیم ِ ترور، كاردار سفارت قراردارد. اين تیم 12 نفر بيشتر اوقات هفته را مشغول آموزش به افراد جديدي هستند كه يا از ايران يا تركيه يا از كشوهاي عربي به جمع آنها میپیوندند. در اين ساختمان دو سالن بزرگ وجود دارد كه براي اقامت و تمرين در نظر گرفته شده است. تمام سلاحها (کلاشینکف AK-46، تفنگ و سلاحهای دیگر) در زير زمين انبار می شوند». 
  61. قاسملو به خود مختاري در چهارچوب ايران اعتقاد داشت. روزنامه لوموند در 6 مارس 1979 [به نقل از او] نوشت: «آنانی که شعار جداييطلبي را طرح میکنند واپسگرا میباشند. کردهاي چپگرا خواستار خودمختاري سازنده هستند». اما براي خميني بین خودمختاري و جداييطلبي هیچ تفاوتی وجود نداشت. او فتوای خود را صادر کرده بود. براي او قاسملو يك فرد «طاغی» وحزب او «حزب شيطان» بود.(پ David McDowell: A Modern History of the Kurds. 1, S. 272.. )
  62. اولين هدف عملیات «كميته ويژه» ترور رهبری حزب دمكرات كردستان ايران بود. دادگاه برلين در رأی صادره در خاتمۀ پروندۀ ميكونوس، فرمان ترور دولتي را چنين توضيح ميدهد:«به منظور خفه کردن صدای قاسملو، رهبري سياسي ايران تصميم ميگيرد كه با رهبري حزب دمكرات كردستان ايران نه فقط با تکیه بر ابزار سياسي مبارزه كند، بلكه او را از بين ببرد. ترور دبیر کل اسبق حزب دمكرات، دكتر عبدالرحمان قاسملو، و دو نفر از دستیارانش در 13 ژوييه 1989 در شهر وين نتيجه بلافصل اين تصميم بوده است. سرنخ قرمزی که وقايع وين و برلين را به یکدیگر گره می زند به وضوح قابل رؤیت می باشد». دفتر دادگاه برلین: حکم دادگاه در پروندۀ میکونوس. گزارش شماره 97/38 به خبرگزاریها به مورخۀ 10 آپریل 1. 
  63. «شاهد C» در دادگاه ميكونوس چنين اظهار داشت:«سلول اطلاعاتي پاسداران خبر داد كه قاسملو بعنوان سخنگوي حزب دمكرات كردستان ايران میخواهد مذاكراتي را به منظور آرامكردن جو سياسي انجام دهد. اين مذاكرات ميتوانند به عنوان يك فاکتور جدی سياسي مطرح گردند. به همين دليل او ميبايست در فاز اوليه چنين فعاليتهايي از سر راه برداشته شود». نامه وزیر دادگستری، نیکلاس میشا لک، به خانم مادلینا پترو ویچ در 8 جولای1. [مترجم: اظهارات «شاهد سین» منعکس در پرودندۀ «دادگاه میکونوس». 
  64. اين يكي از 16 پادگاني است كه مستقيماً زير نظر رفسنجاني اداره میشد و دارای سه وظیفۀ محوری است: انجام عمليات عليه عراق، سرکوب كردهای ایرانی و اجراي عمليات تروريستي در خارج از کشور. قرارگاه رمضان در شهر كرمانشاه و در حاشيه منطقه كردنشين مسقر است. محمود جعفري صحرارودي به عنوان فرد مورد اطمينان رئيس جمهور رفسنجاني فرماندهي اين قراگاه را به‌عهده داشت. اين شخص در كردستان بسرعت مراحل ترقي را طي نمود: در سال (1365) 1986 او فرمانده طرح وعمليات پادگان شماره 15 پاسداران بود، سال (1366) 1987 فرمانده سپاه پاسداران وي را به فرماندهي قرارگاه فتح درمنطقه سقز منصوب گردانید، در سال (1367) 1988 به ستاد فرماندهي پادگان شماره 15 پاسداران در كرمانشاه منتقل گرديد. قرارگاه «فتح» مسئول كنترل فعاليتهاي كردها در خارج از مرزهای ايران ميباشد. دفتر سازمان مجاهدین خلق ایران در آلمان. «توضیحات پیرامون قتل قاسملو» تاریخ 16 جولای 1 (25 تیر 1368)
  65. او که تحت نام «حاج آقا» معروف است، در زمرۀ «مسئولين بخش حفاظت ِ وزارت خارجه محسوب میشد و با تأسیس وزارت سپاه پاسداران در سال (1363) 1984 به سِمَت قائم مقام مدير عامل ادارۀ «روابط برون مرزی» این وزراتخانه منصوب گردید».
  66. «سوء قصد در 13 جولای1989 در وین»، گزارش EBT، «تیم ضربتی مبارزه با تروریسم در وزرارت داخلۀ اتریش». اکتبر 1990، ص. 46
  67. نماینده حزب دمکرات در وین که از سالها پیش مقیم اتریش بوده و میزبانی و هماهنگی این مذاکرات را بر عهده داشته است. او در جریان همین ترور به قتل می‌رسد.
  68. «بخش انتهايی صحبتهاي ضبط  شده بر روي نوار نشانگر آن است که دكتر فاضل رسول و دكتر قاسملو تلاش میيکنند كه مذاكرات 14 جولای 1989 را از ساعت 18:00 به جریان اندازند، ولي ايرانيها تمایل قابل توجهی در اين زمينه نشان نمیدهند».
  69. گزارش در رابطه با سوء قصد .Linke Bahngasse، EBT «تیم ضربتی مبارزه با تروریسم در وزرارت داخلۀ اتریش». 2/3 سپتامبر 1، ص. 34.
  70. «سوء قصد در 13 جولای1 در وین»، گزارش EBT، «تیم ضربتی مبارزه با تروریسم در وزرارت داخلۀ اتریش». اکتبر 1، ص. 176.
  71. گزارش دفتر پلیس دولتی، 26 جولای1989
  72. عملیات تحقیقاتی در محل ارتکاب جرم را اسوالد كسلر، رئيس ETB (دایره مبارزه با تروریسم)، با همکاری Fredrich Maringer از دفتر امنيتي آغاز مینمایند. كسلر و مارنينگر همراه با نمايندگان قاسملو پيروتي و بهرامي به آپارتمان ِ محل حادثه ميروند: درب ورودي، راهرو، اتاق وقوع حادثه و سه جنازه. بلافاصله این موارد نظر كسلر را به خود معطوف مینماید: 1ـ بر روي در ورودي آپارتمان به هيچوجه آثار شکستگي ديده نميشد. یعنی اینکه کسی با توسل به زور وارد آپارتمان نشده است. كسلر دستور داد كه قفل در ورودي بوسيله مأمورين اطلاعاتي بازشده و مورد کنترل قرارگيرد. پس از بازبینی کوتاه او به این نتيجه میرسد: قاتلين به داخل آپارتمان راه داده شدهاند و یا اینکه آنها داخل آپارتمان بودهاند. 2ـ پس از شلیک گلوله‌های مرگبار، به پيشاني سه كرد ايراني تير خلاص زده شده است. «شاهد» ماجرا، صحرارودي، از معرکه جان سالم بدر برده است. 3ـ دو نفر از سه كرد ايراني كاملاً غافلگير شده ودر جايي كه نشسته بودند به قتل رسیدند. بنابراين اگر شخص غريبهيي از بیرون وارد اتاق ميشد، قربانیان ترور به هیچ وجه بیحرکت سر جای خود ننشسته بودند. 4ـ «قرباني» ديگري به نام آجودي فرار كرده و مخفي شده است. 5ـ درمقابل آپارتمان ـ محل سوء قصد ـ ساختماني وجود ندارد كه بتوان از آن محل اين ساختمان را زیر نظر گرفت و آن را شناسايی نمود. بنابراين عاملين ميبايست قبلاً با ورود به اين آپارتمان به شناسائی محل وقوع جرم پرداخته باشند. 6ـ عاملين حتماً قربانيان را از قبل میشناختند تا افراد اشتباهي را با حمله سريع خود مورد اصابت گلوله قرار ندهند. 7ـ این سوء قصد در چهارچوب يك عمل كلاسيك تروريستي نمیگنجد بلكه از عمليات مأمورين اطلاعاتي بشمار میرود. این سوء قصد از نوع آن عملیات تیپیک تروریستی که قربانی و قاتل برای اولینبار در مکانهای عمومی (جلو درب هتلها، در فرودگاهها و یا در جلو محل سکونت مقتول) رو درروی همدیگر قرار میگیرند، نبود. ولی این بار سوء قصد در داخل یک آپارتمان شخصی به وقوع میپیوندد. یعنی اینکه قاتل و قربانی حتماً از قبل همدیگر را میشناختند و عاملین ترور میبایست در روند یک پروسه اعتماد قربانیان را جلب میکردند. 8ـ محوریترین دلیل برای اسوالد از همان ابتدای امر این است: او از پيروتي و بهرامي که به محل وقوع جرم ملحق شده بودند کسب اطلاع مینماید که قاسملو و قادري با نمايندگان حكومت ايران درحال مذاكره بوده‌اند. برای او این امر محرز میگردد که تهران برندۀ اصلی این آدمکشی میباشد. تیم مبارزه با تروريسم  (EBT)تحت نظارت اسوالد كسلر از صحت فرضیۀ خود و موارد هشتگانۀ فوق کاملأ قانع شده است.
  73. حدود ساعت 21:30 زنگ تلفن قاضی پرونده پتر سِدا به صدا درمیآید. آن طرف خط آنتون شولتس فرماندۀ پليس دولتي در وزارت كشور قراردارد. شولتس قبل از آن تلفني با وزارت امور خارجه مذاكره‌يی را به پایان رسانده است. بلندپایه‌ترین مقام ارشد پليس دولتي در جمهوري اتریش حالا به نفع ايران واسطه‌گری میکند. قاضي سِدا اين تلفن غيرعادي را در پرونده ثبت نموده است: «او سعي ميكند مرا متقاعد نمايد كه حكم جلب عليه افرادی كه در سفارت مخفی شده‌اند صادر نکنم. او دلیل اتخاذ این موضع را خطر تحولات ديپلماتيك ذكر مينماید». یادداشت در پرونده توسط قاضی سدا، به تاریخ 27 جولای1. 
  74. مشروح اتفاقات این پرونده را می‌توان در اطلاعیه سازمان مجاهدین خلق ایران که در کتاب اسکورت به تهران آمده است پی گرفت. اسکورت به سوی تهران:‌ سازمان مجاهدين خلق، اصلیترین نیروی مقاومت ايراني عليه رژيم تهران طی اطلاعیه‌يی از دفتر خود در كلن اطلاعات دقيقي راجع به صحرارودي وبزرگيان منتشر مينماید. سازمان مجاهدین خلق ایران شاخۀ آلمان، اعلامیه در رابطه با قتل قاسملو، 16 جولای1.
  75. جمشيد عابدي از سال59 در كميته كار مي‌كرده و در سال 61 محافظ ناطق نوري نمايندهٌ مجلس شد. وی تا سال64 در كميته كار مي‌كرد و در سال 64 به وزارت اطلاعات منتقل شد. وزارت اطلاعات در اسفند64 او را تحت عنوان هوادار مجاهدين به تركيه و در ارديبشهت ماه65 به آلمان فرستاد. جمشيد عابدي در شهريور65 خواستار اعزام به منطقهٌ مرزي و پيوستن به مجاهدين شد. اما به‌دليل وضعيت مشكوك وي به فاصلهٌ چند ماه يعني در فروردين66 از منطقه اخراج شد. وي متعاقباً از طريق تركيه به سوئد رفت و در 70كيلومتري استكهلم مستقر شد.  او به توصيه وزارت اطلاعات تلاش كرد خودش را هوادار سازمان نشان دهد. وزارت اطلاعات در بهمن71 از او خواست كه به استكهلم نقل‌مكان كند تا رابطه‌اش با انجمن هواداران در اين شهر فعال شود. وي در نزديكي انجمن خانه‌يي اجاره كرد. طرح وزارت اطلاعات اين بود كه جمشيد تحت عنوان هوادار، خانه و ماشينش را در اختيار انجمن قرار دهد كه اگر مسئولين سازمان به سوئد مسافرت كردند با استفاده از اين امكانات طرح تروري را پيش ببرد. با مسافرت هيأت مقاومت به استكهلم، جمشيد اصرار داشت كه آنها در خانه‌اش مستقر شوند كه با اصرار او موافقت نمي‌شود.
  76. ستاد هماهنگي روابط خارجي جمهوری اسلامی در تاريخ اول و هفتم آذرماه72 تشكيل جلسه داد و دستورالعمل زير را براي وزارتخانه‌هاي ذي‌ربط صادر كرد:  « در پي جلسه‌يي در 6آذر72 با شركت نمايندگان وزارتهاي محترم و بر‌اساس مصوبهٌ ستاد هماهنگي روابط خارجي مورخ اول و هفتم آذرماه مبني بر تقليل روابط اقتصادي جمهوري اسلامي با كشور سوئد خواهشمند است دستور فرماييد: 1- همكاريهاي دوجانبهٌ فعلي را در صورتي‌كه زياني متوجه منافع جمهوري اسلامي نمي‌سازد كاهش داده يا متوقف نماييد. 2- در صورت توقف يا تقليل و انتقال آن به‌كشور ثالث نسبت به مطالعه و بررسي در‌خصوص كشور جايگزين رأساً اقدام نماييد... 3- از انعقاد موافقتنامهٌ جديد با‌رعايت دو‌شرط مذكور در  بند1 و 2 در آينده تا‌اطلاع ثانوي خودداري گردد. خواهشمند است دستور فرماييد اين ادارهٌ كل را از نتيجهٌ اقدامات مطلع نموده...» ابراهيم رحيم‌پور  مديركل اروپاي مركزي
  77. منابع مجاهدین می‌گویند وي در برخورد با گروههاي مخالف، خودش را از يك گروه موهوم مخالف جمهوری اسلامی در داخل كشور معرفي مي‌كرد و حتي بعضاً به اين افراد كمك مالي هم مي‌كرد و متقابلاً طبق دستور وزارت اطلاعات از آنها مي‌خواست به تبلیغات عليه مجاهدين بپردازند.
  78. هفته نامۀ اشپیگل آلمانی، شماره 17 سال 1، ص. 116.
  79. جریان عضوگیری، آموزش و به‌کارگیری تروریستهای ایرانی و  غیرایرانی در سالهای بعد علاوه بر سپاه پاسداران و نیروی قدس، توسط وزارت اطلاعات و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ادامه یافت.
  80. Edgar O’Ballance: Islamic Fundamentalist Terrorism, 1-1, The Iranian connection, 1, S. VII.
  81. BND: Aufzeichnung Fremder Dienste: Iran. Nachrichten- und Sicherheitsdiente im Iran 01.03.1, S. 5
  82. فته نامۀ اشپیگل آلمانی، شماره 17 سال 1، ص.
  83. نیسمان در یک توطئه ترور در حالیکه قرار بود برای شهادت در جهت روشن‌سازی همین پرونده به دادگاه برود به قتل رسید.
  84. عماد مغنیه در جریان یک انفجار در لبنان کشته شد