جریان اپورتونیستی چپ نما در سازمان مجاهدین خلق (۱۳۵۴): تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
=== مقدمة: ===
سازمان مجاهدين خلق ايران كه در سال 1344 تاسيس شده است در طول حياتش با چندين ضربه وسيع روبرو شد كه تا مرز متلاشي كردن كامل و از بين رفتن آن را پيش برده است. اولين ضربه در سال 1350 توسط ساواك شاه وارد شد كه به دستگيري بيش از 90% كادرها و تمام كادر مركزي سازمان منجر شد. دومين ضربه در سال 1354 توسط عناصري از درون خود سازمان مجاهدين كه از ايدئولوژي اسلام كه ايدئولوژي رسمي اين سازمان بود به ايدئولوژي ماركسيسم تغيير ايدئولوژي داده بودند وارد شد كه در اين ضربه تمامي اعضاي سازمان از همه رده ها و سطوح به شوك ناشي از آن دچار شده و سازمان يك بار ديگر و شديدتر از بار گذشته در معرض نابودي كامل قرار گرفت. مسعود رجوي بعنوان تنها عضو كادر مركزي سازمان در زندان با اطلاع يابي از اين ضربه به بررسي و تحليل آن پرداخت و طي بيانيه اي 12 ماده يي مجددا سازمان را تجديد بنا نمود و از خطر نابودي حتمي نجات بخشيد.
سازمان مجاهدين خلق ايران كه در سال 1344 تاسيس شده است در طول حياتش با چندين ضربه وسيع روبرو شد كه تا مرز متلاشي كردن كامل و از بين رفتن آن را پيش برده است. اولين ضربه در سال 1350 توسط ساواك شاه وارد شد كه به دستگيري بيش از 90% كادرها و تمام كادر مركزي سازمان منجر شد. دومين ضربه در سال 1354 توسط عناصري از درون خود سازمان مجاهدين كه از ايدئولوژي اسلام كه ايدئولوژي رسمي اين سازمان بود به ايدئولوژي ماركسيسم تغيير ايدئولوژي داده بودند وارد شد كه در اين ضربه تمامي اعضاي سازمان از همه رده ها و سطوح به شوك ناشي از آن دچار شده و سازمان يك بار ديگر و شديدتر از بار گذشته در معرض نابودي كامل قرار گرفت. مسعود رجوي بعنوان تنها عضو كادر مركزي سازمان در زندان با اطلاع يابي از اين ضربه به بررسي و تحليل آن پرداخت و طي بيانيه اي 12 ماده يي مجددا سازمان را تجديد بنا نمود و از خطر نابودي حتمي نجات بخشيد.


=== معناي اپورتونيسم در لغت و لغتنامه: ===
== معناي اپورتونيسم در لغت و لغتنامه: ==
اين كلمه در فرهنگ معين اينگونه تعريف شده است: فرصت - طلبی ، پی فرصت مناسب بودن برای رسیدن به اهداف شخصی بدون اعتقاد به اصولی خاص . در فرهنگنامه هاي ديگر اينگونه آمده است(به نقل از کتاب فرهنگ علوم سیاسی ، علی آقابخشی و مینو افشاری راد):
اين كلمه در فرهنگ معين اينگونه تعريف شده است: فرصت - طلبی ، پی فرصت مناسب بودن برای رسیدن به اهداف شخصی بدون اعتقاد به اصولی خاص . در فرهنگنامه هاي ديگر اينگونه آمده است(به نقل از کتاب فرهنگ علوم سیاسی ، علی آقابخشی و مینو افشاری راد):


 opportunism به معني ابن الوقت بودن و به سرعت بر حسب تغيير اوضاع سياسي و بنا بر منفعت شخصي تغيير عقيده دادن است. معني اين واژه نزد ماركسيست ها عبارت از ترك موضع طبقاتي و اصول و استحكام آن و خيانت به منافع پرولتاريا مي باشد. اپورنیسم بطور دقیق، درفرهنگ سیاسی جنبش‌های وابسته به طبقه کارگر، «درجریان انحرافی خرده بورژوازی دردرون جبنش طبقة کارگر» تعریف شده است (ولادیمیر). 
 opportunism به معني ابن الوقت بودن و به سرعت بر حسب تغيير اوضاع سياسي و بنا بر منفعت شخصي تغيير عقيده دادن است. معني اين واژه نزد ماركسيست ها عبارت از ترك موضع طبقاتي و اصول و استحكام آن و خيانت به منافع پرولتاريا مي باشد. اپورنیسم بطور دقیق، درفرهنگ سیاسی جنبش‌های وابسته به طبقه کارگر، «جریان انحرافی خرده بورژوازی دردرون جبنش طبقة کارگر» تعریف شده است (ولادیمیر). 


در تعریفی دیگر اپورتونیسم، معادل «انحراف» از اصول بوده، و به معنی زیر- پا گذاشتن و نقض اصول در عمل می‌باشد. چنانکه اپورتونیسم را، فدا کرد اصل و گرفتن فرع، همچنین همراهی با جریان خود بخودی، به اعتبار اینکه جریان خودبه‌خودی هرگز ضامن و دربرگیرنده اصول نیست، نیز تعریف کرده‌اند.
در تعریفی دیگر اپورتونیسم، معادل «انحراف» از اصول بوده، و به معنی زیرپا گذاشتن و نقض اصول در عمل می‌باشد. چنانکه اپورتونیسم را، فدا کرد اصل و گرفتن فرع، همچنین همراهی با جریان خود بخودی، به اعتبار اینکه جریان خودبه‌خودی هرگز ضامن و دربرگیرنده اصول نیست، نیز تعریف کرده‌اند.


اين واژه در فرهنگ سياسي بطور كلي بر دونوع راست و چپ تقسيم ميشود:
اين واژه در فرهنگ سياسي بطور كلي بر دونوع راست و چپ تقسيم ميشود:


==== اپورتونیسم  راست: ====
=== اپورتونیسم  راست: ===
وادار كردن پرولتاريا به دنباله روي از منافع بورژوازي و حزب سياسي آن است
وادار كردن پرولتاريا به دنباله روي از منافع بورژوازي و حزب سياسي آن است


==== اپورتونيسم چپ: ====
=== اپورتونيسم چپ: ===
از جمله با دست زدن به عمليات ماجراجويانه مي كوشد تا ايده هايي را تحقق بخشد كه جز در آينده قابل تحقق نيستند
از جمله با دست زدن به عمليات ماجراجويانه مي كوشد تا ايده هايي را تحقق بخشد كه جز در آينده قابل تحقق نيستند


خط ۲۰: خط ۱۹:
مجاهدين حادثه رخ داده در سازمان مجاهدین را یک کودتای اپورتونیستی خواندند و از آن به عنوان اپورتونیستهای چپ نما نام بردند. در توضیح بکارگیری این اصطلاح آورده اند که به این دلیل است که مطابق معیارهای خودمان، که اسلام و توحید (به‌مثابه مطلق ترقیخواهی) و موحدین واقعی را، بالاتر و بدتر از مارکسیسم ومارکسیستها میدانیم، بنابراین این نقض وحدت از جانب مارکسیست‌ها، برعلیه موحدین واقعی، چپ‌روی نام نمی‌گیرد. چراکه این کاری نیست که می‌باید سرانجام، انجام می‌شد، ولی حالا زودتر از وقت واقع‌شده بالعکس این اعتقاد ما، پیمان‌شکنی یک نیرو با نیروی بالاتر از خودش است، که در عمق چنین حرکت مفهوم و مضمون راست دارد، ولی چون از طرف معتقدین به نفی استثمار به‌عمل‌آمده، شایستة نامگذاری اپورتونیسم راست است (البته باید متذکر شویم، که ما به خاطر اینکه درفرهنگ سیاسی –انقلابی روز حرفهایمان مفهوم داشته باشد ،اصطلاح اپورتونیسم چپ نما را که دربرگیرندة هردو معنی باشد برگزیده‌ایم تابه لحاظ سیاسی حرفمان برای سایر نیروهای ضد استثمار هم، مفهوم باشد.)
مجاهدين حادثه رخ داده در سازمان مجاهدین را یک کودتای اپورتونیستی خواندند و از آن به عنوان اپورتونیستهای چپ نما نام بردند. در توضیح بکارگیری این اصطلاح آورده اند که به این دلیل است که مطابق معیارهای خودمان، که اسلام و توحید (به‌مثابه مطلق ترقیخواهی) و موحدین واقعی را، بالاتر و بدتر از مارکسیسم ومارکسیستها میدانیم، بنابراین این نقض وحدت از جانب مارکسیست‌ها، برعلیه موحدین واقعی، چپ‌روی نام نمی‌گیرد. چراکه این کاری نیست که می‌باید سرانجام، انجام می‌شد، ولی حالا زودتر از وقت واقع‌شده بالعکس این اعتقاد ما، پیمان‌شکنی یک نیرو با نیروی بالاتر از خودش است، که در عمق چنین حرکت مفهوم و مضمون راست دارد، ولی چون از طرف معتقدین به نفی استثمار به‌عمل‌آمده، شایستة نامگذاری اپورتونیسم راست است (البته باید متذکر شویم، که ما به خاطر اینکه درفرهنگ سیاسی –انقلابی روز حرفهایمان مفهوم داشته باشد ،اصطلاح اپورتونیسم چپ نما را که دربرگیرندة هردو معنی باشد برگزیده‌ایم تابه لحاظ سیاسی حرفمان برای سایر نیروهای ضد استثمار هم، مفهوم باشد.)


=== جريان اپورتونيستي چپ نما در سازمان مجاهدين خلق: ===
== جريان اپورتونيستي چپ نما در سازمان مجاهدين خلق: ==
جريان اپورتونيستي چپ نما در سازمان مجاهدين خلق به جرياني گفته ميشود كه در طي آن دو تن با نام‌های تقی شهرام و بهرام آرام در مهر ماه سال ۱۳۵۴ درحالی که مسعود رجوی و دیگر اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران در زندان بسر می‌بردند و آنها كه از اعضاي باقيمانده مجاهدين پس از ضربه سال 1350 در خارج از زندان بودند اعلام نمودند که سازمان مجاهدین مارکسیست شده‌است. این دو نفر آیه ای را که در آرم این سازمان وجود داشت حذف نموده و اعلام کردند از آنجایی که ایدئولوژی مجاهدین مابین ایدئولوژی‌های چپ (مارکسیست) و راست (اسلام سنتی) قرار دارد، لاجرم باید به سمت یکی ازین دو میل کند. آنها همچنین دو تن از اعضای سازمان که با آنها مخالفت نمودند، به نام‌های مرتضی صمدیه لباف و مجید شریف واقفی را کشتند. این حرکت عملاً منجر به متلاشی شدن تشکیلات سازمان مجاهدین شده و ضربه سختی را بر آنها فرود آورد.در آن زمان اعضاء سازمان مجاهدین که اغلب در زندان‌های ایران پراکنده بودند، به دلیل عدم فهم درست این مسئله پیچیده هر کدام واکنش متفاوتی نسبت به این موضوع داشته و در نتیجه موجودیت تشکیلاتی سازمان مجاهدین در هاله‌ای از ابهام فرورفت.
جريان اپورتونيستي چپ نما در سازمان مجاهدين خلق به جرياني گفته ميشود كه در طي آن دو تن با نام‌های تقی شهرام و بهرام آرام در مهر ماه سال ۱۳۵۴ درحالی که مسعود رجوی و دیگر اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران در زندان بسر می‌بردند و آنها كه از اعضاي باقيمانده مجاهدين پس از ضربه سال 1350 در خارج از زندان بودند اعلام نمودند که سازمان مجاهدین مارکسیست شده‌است. این دو نفر آیه ای را که در آرم این سازمان وجود داشت حذف نموده و اعلام کردند از آنجایی که ایدئولوژی مجاهدین مابین ایدئولوژی‌های چپ (مارکسیست) و راست (اسلام سنتی) قرار دارد، لاجرم باید به سمت یکی ازین دو میل کند. آنها همچنین دو تن از اعضای سازمان که با آنها مخالفت نمودند، به نام‌های مرتضی صمدیه لباف و مجید شریف واقفی را کشتند. این حرکت عملاً منجر به متلاشی شدن تشکیلات سازمان مجاهدین شده و ضربه سختی را بر آنها فرود آورد.در آن زمان اعضاء سازمان مجاهدین که اغلب در زندان‌های ایران پراکنده بودند، به دلیل عدم فهم درست این مسئله پیچیده هر کدام واکنش متفاوتی نسبت به این موضوع داشته و در نتیجه موجودیت تشکیلاتی سازمان مجاهدین در هاله‌ای از ابهام فرورفت.
مجاهدين باقيمانده بر هويت قبلي سازمان، اين جريان را يك كودتاي خائنانه و جنايت بار زير عنوان ماركسيسم و ضربهٌ خیانت‌بار اپورتونیستهای چپ‌نما بر‌پیکر سازمان خواندند كه که با‌سوء‌استفاده از شهادت بنیانگذاران و اعضای مرکزیت سازمان  و اسارت مسعود رجوی ‌ـ‌تنها بازماندهٌ مرکزیت‌ـ بر‌سازمان مسلط شده اند.
مجاهدين باقيمانده بر هويت قبلي سازمان، اين جريان را يك كودتاي خائنانه و جنايت بار زير عنوان ماركسيسم و ضربهٌ خیانت‌بار اپورتونیستهای چپ‌نما بر‌پیکر سازمان خواندند كه که با‌سوء‌استفاده از شهادت بنیانگذاران و اعضای مرکزیت سازمان  و اسارت مسعود رجوی ‌ـ‌تنها بازماندهٌ مرکزیت‌ـ بر‌سازمان مسلط شده اند.


==== چگونگي خروج سازمان مجاهدين از اين بحران: ====
=== چگونگي خروج سازمان مجاهدين از اين بحران: ===
نقش مسعود رجوی در این دوران، در بازسازی مجدد سازمان مجاهدین بسیار برجسته است. او در چنین فضایی، در زیر شکنجهٌ ساواک قرار داشت و روزهای سیاه زندان را در اوج خفقان شاهنشاهی می‌گذراند. او توانست با تکیه برعزم استوار وبینشي شگفت انگیز سازمان را بازسازی واعضا و هواداران را احیا کند و فرد به فرد به عضوگیری مجدد اعضاء پرداخت. او ضمن تجزیه و تحلیل مفصل بیانیه منسوب به جریان اپورتونیستی که در یک کتاب به نام ”تحلیل آموزشی بیانیه اپورتونیستهای چپ نما” به آن پرداخته است نقد موثري بر اين جريان داشته و آن را، «اپورتونیست چپ نما» نامیده و در یک بیانیه ۱۲ ماده ای، مواضع سازمان مجاهدین را در مورد آنها اعلام کرد.
نقش مسعود رجوی در این دوران، در بازسازی مجدد سازمان مجاهدین بسیار برجسته است. او در چنین فضایی، در زیر شکنجهٌ ساواک قرار داشت و روزهای سیاه زندان را در اوج خفقان شاهنشاهی می‌گذراند. او توانست با تکیه برعزم استوار وبینشي شگفت انگیز سازمان را بازسازی واعضا و هواداران را احیا کند و فرد به فرد به عضوگیری مجدد اعضاء پرداخت. او ضمن تجزیه و تحلیل مفصل بیانیه منسوب به جریان اپورتونیستی که در یک کتاب به نام ”تحلیل آموزشی بیانیه اپورتونیستهای چپ نما” به آن پرداخته است نقد موثري بر اين جريان داشته و آن را، «اپورتونیست چپ نما» نامیده و در یک بیانیه ۱۲ ماده ای، مواضع سازمان مجاهدین را در مورد آنها اعلام کرد.


==== اطلاعیه تعیین مواضع مجاهدین خلق ایران دربرابر جریان انحرافی چپ نما: ====
==== اطلاعیه تعیین مواضع مجاهدین خلق ایران دربرابر جریان انحرافی چپ نما: ====
1-  (( سازمان مجاهدین خلق ایران سازمانی است با ایدئولوژی اسلامی ، متعقد به مبارزه مکتبی که درسال 1344 به وسیله محمد حنیف نژاد ، سعید محسن واصغربدیع زادگادن بنیان گذاری شده ومجاهدین ادامه دهندگان راه آنها هستند . ))
1-  (( سازمان مجاهدین خلق ایران سازمانی است با ایدئولوژی اسلامی ، متعقد به مبارزه مکتبی که درسال 1344 به وسیله محمد حنیف نژاد ، سعید محسن واصغربدیع زادگادن بنیان گذاری شده ومجاهدین ادامه دهندگان راه آنها هستند . ))
2 -  (( جریان اخیر ( تغییر دادن ایدئولوژی سازمان ) یک جریان اپورتونیستی ( انحرافی ) چپ نما است ، که سردمداران آن ( تاکید می کنم فقط سردمداران آن به سازمان مجاهدین خلق ایران ودرنتیجه به جنبش ایران خیانت کرده اند )) .
2 -  (( جریان اخیر ( تغییر دادن ایدئولوژی سازمان ) یک جریان اپورتونیستی ( انحرافی ) چپ نما است ، که سردمداران آن ( تاکید می کنم فقط سردمداران آن به سازمان مجاهدین خلق ایران ودرنتیجه به جنبش ایران خیانت کرده اند )) .
3 – (( این جریان اپورتونیستی چپ نما هیچ گونه تغییری درتضاد اصلی ما ایجادننموده است . دشمن اصلی ما همچنان رژیم وحامیان امپریالیست آن می باشد ))
3 – (( این جریان اپورتونیستی چپ نما هیچ گونه تغییری درتضاد اصلی ما ایجادننموده است . دشمن اصلی ما همچنان رژیم وحامیان امپریالیست آن می باشد ))
4 – (( این جریان اپورتونیستی چپ نما (انحرافی ) به هیچ وجه حق استفاده ازنام ((مجاهدین )) را ندارد ، وادامه استفاده ازآن بمنزله استمرارخیانت است ، نام ((مجاهد)) متعلق به سازمان مجاهدین خلق ایران است که بایستی بدون هیچگونه تغییری با همان آرم وهمان آیه وسال تاسیس مورد استفاده قرارگیرد . ))
4 – (( این جریان اپورتونیستی چپ نما (انحرافی ) به هیچ وجه حق استفاده ازنام ((مجاهدین )) را ندارد ، وادامه استفاده ازآن بمنزله استمرارخیانت است ، نام ((مجاهد)) متعلق به سازمان مجاهدین خلق ایران است که بایستی بدون هیچگونه تغییری با همان آرم وهمان آیه وسال تاسیس مورد استفاده قرارگیرد . ))
5 – (( هیچ جریان یا عنصر مسلمان نباید با این جریان اپورتونیستی ارتباط وهمکاری داشته باشد هرگونه همکاری وارتباط سازشکاری محسوب میشود . ))
5 – (( هیچ جریان یا عنصر مسلمان نباید با این جریان اپورتونیستی ارتباط وهمکاری داشته باشد هرگونه همکاری وارتباط سازشکاری محسوب میشود . ))
6 – (( مابا این جریان اپورتونیستی چپ نما مبارزه می کنیم ، تابه خط صحیح بازگشته یا منزوی گردد ، مبارزه ماسیاسی با شیوه های افشاگرانه است . هرگونه استفاده ازشیوه های ارتجاعی ازقبیل کشتن ولودادن وهمکاری با پلیس وکمک گرفتن ازامکانات رژیم را دراین مبارزه ، محکوم می کنیم . ))
6 – (( مابا این جریان اپورتونیستی چپ نما مبارزه می کنیم ، تابه خط صحیح بازگشته یا منزوی گردد ، مبارزه ماسیاسی با شیوه های افشاگرانه است . هرگونه استفاده ازشیوه های ارتجاعی ازقبیل کشتن ولودادن وهمکاری با پلیس وکمک گرفتن ازامکانات رژیم را دراین مبارزه ، محکوم می کنیم . ))
خط ۸۰: خط ۸۱:


لازم است یادآوری کنیم، که نبایستی از عدم حل صحیح تضّاد بین تئوری و عمل، برداشت یکجانبه و مکانیکی داشت، یعنی اینطور تصوّر کنیم که ماقبل از 50 کار تئوریک زیاد کرده‌ایم، پس حالا باید بد نبال عمل برویم یا بالعکس. زیرا اگر ما به رابطة دیالکتیکی تئوری و عمل توجّه داشته باشیم، درخواهیم یافت که :«تئوری درجریان عمل انقلابی است که تدوین می شود » و «عمل انقلابی »بدون «تئوری عمل » بمنزلة نتیجه و حاصل جمع دو عامل به ترتیب زیراست:
لازم است یادآوری کنیم، که نبایستی از عدم حل صحیح تضّاد بین تئوری و عمل، برداشت یکجانبه و مکانیکی داشت، یعنی اینطور تصوّر کنیم که ماقبل از 50 کار تئوریک زیاد کرده‌ایم، پس حالا باید بد نبال عمل برویم یا بالعکس. زیرا اگر ما به رابطة دیالکتیکی تئوری و عمل توجّه داشته باشیم، درخواهیم یافت که :«تئوری درجریان عمل انقلابی است که تدوین می شود » و «عمل انقلابی »بدون «تئوری عمل » بمنزلة نتیجه و حاصل جمع دو عامل به ترتیب زیراست:
 
* '''الف ذهنیت نسبت به عمل.'''
'''الف ذهنیت نسبت به عمل.'''
* '''ب- تکمیل نشدن کار ایدئولوژی و پیاده نشدن آن در سطح وسیعی از کادرها و ایجاد نشدن حصارها و مرزبندی‌های مدون ایدئولوژیک.'''
 
'''ب- تکمیل نشدن کار ایدئولوژی و پیاده نشدن آن در سطح وسیعی از کادرها و ایجاد نشدن حصارها و مرزبندی‌های مدون ایدئولوژیک.'''
 
روشن است که ضربة شهریور و بخصوص گستردگی ابعاد آن، اساساً معلول عامل الف می‌باشد، ولی تحلیلی که در این رابطه، بلافاصله بعد ازضربة 50(و در آتمسفر نامساعد آن روز). از وضعیت کل سازمان و نقائص و تضادهای آن به عمل آمد، تحلیلی یکجانبه و یکبعدی بود. بدین معنی که در آن تحلیل، نه‌تنها ارزشها و دستاوردهای گرانقدر سازمان بفراموشی سپرده شد (بدلیل آثار منفی و خود بخو دی ناشی ازضربة شهریور)، بلکه نتایج عمل‌گرایانه‌ای نیز ببار آورد. به‌عبارت‌دیگر در اهمیت «ذهنیت نسبت به عمل»، یا «دوری از عمل» درکلّ حیات سازمانی غلّو گردید، و خلاصه اهّمیت تقریباً مطلق پیدا کرد. بنحوی که کار تئوریک و در صدر آن کار ایدئولوژیک تا حدودی بفراموشی سپرده‌شده (که درسطور بعدی توضیح خواهیم داد)، و این بنوبه خود طبعاً زمینه را برای وارد شدن ضربة بعدی (ضربه اپورتونیستها در سال 54) آماده کرد.
روشن است که ضربة شهریور و بخصوص گستردگی ابعاد آن، اساساً معلول عامل الف می‌باشد، ولی تحلیلی که در این رابطه، بلافاصله بعد ازضربة 50(و در آتمسفر نامساعد آن روز). از وضعیت کل سازمان و نقائص و تضادهای آن به عمل آمد، تحلیلی یکجانبه و یکبعدی بود. بدین معنی که در آن تحلیل، نه‌تنها ارزشها و دستاوردهای گرانقدر سازمان بفراموشی سپرده شد (بدلیل آثار منفی و خود بخو دی ناشی ازضربة شهریور)، بلکه نتایج عمل‌گرایانه‌ای نیز ببار آورد. به‌عبارت‌دیگر در اهمیت «ذهنیت نسبت به عمل»، یا «دوری از عمل» درکلّ حیات سازمانی غلّو گردید، و خلاصه اهّمیت تقریباً مطلق پیدا کرد. بنحوی که کار تئوریک و در صدر آن کار ایدئولوژیک تا حدودی بفراموشی سپرده‌شده (که درسطور بعدی توضیح خواهیم داد)، و این بنوبه خود طبعاً زمینه را برای وارد شدن ضربة بعدی (ضربه اپورتونیستها در سال 54) آماده کرد.



نسخهٔ ‏۱۸ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۱۳:۵۷

سازمان مجاهدين خلق ايران كه در سال 1344 تاسيس شده است در طول حياتش با چندين ضربه وسيع روبرو شد كه تا مرز متلاشي كردن كامل و از بين رفتن آن را پيش برده است. اولين ضربه در سال 1350 توسط ساواك شاه وارد شد كه به دستگيري بيش از 90% كادرها و تمام كادر مركزي سازمان منجر شد. دومين ضربه در سال 1354 توسط عناصري از درون خود سازمان مجاهدين كه از ايدئولوژي اسلام كه ايدئولوژي رسمي اين سازمان بود به ايدئولوژي ماركسيسم تغيير ايدئولوژي داده بودند وارد شد كه در اين ضربه تمامي اعضاي سازمان از همه رده ها و سطوح به شوك ناشي از آن دچار شده و سازمان يك بار ديگر و شديدتر از بار گذشته در معرض نابودي كامل قرار گرفت. مسعود رجوي بعنوان تنها عضو كادر مركزي سازمان در زندان با اطلاع يابي از اين ضربه به بررسي و تحليل آن پرداخت و طي بيانيه اي 12 ماده يي مجددا سازمان را تجديد بنا نمود و از خطر نابودي حتمي نجات بخشيد.

معناي اپورتونيسم در لغت و لغتنامه:

اين كلمه در فرهنگ معين اينگونه تعريف شده است: فرصت - طلبی ، پی فرصت مناسب بودن برای رسیدن به اهداف شخصی بدون اعتقاد به اصولی خاص . در فرهنگنامه هاي ديگر اينگونه آمده است(به نقل از کتاب فرهنگ علوم سیاسی ، علی آقابخشی و مینو افشاری راد):

 opportunism به معني ابن الوقت بودن و به سرعت بر حسب تغيير اوضاع سياسي و بنا بر منفعت شخصي تغيير عقيده دادن است. معني اين واژه نزد ماركسيست ها عبارت از ترك موضع طبقاتي و اصول و استحكام آن و خيانت به منافع پرولتاريا مي باشد. اپورنیسم بطور دقیق، درفرهنگ سیاسی جنبش‌های وابسته به طبقه کارگر، «جریان انحرافی خرده بورژوازی دردرون جبنش طبقة کارگر» تعریف شده است (ولادیمیر). 

در تعریفی دیگر اپورتونیسم، معادل «انحراف» از اصول بوده، و به معنی زیرپا گذاشتن و نقض اصول در عمل می‌باشد. چنانکه اپورتونیسم را، فدا کرد اصل و گرفتن فرع، همچنین همراهی با جریان خود بخودی، به اعتبار اینکه جریان خودبه‌خودی هرگز ضامن و دربرگیرنده اصول نیست، نیز تعریف کرده‌اند.

اين واژه در فرهنگ سياسي بطور كلي بر دونوع راست و چپ تقسيم ميشود:

اپورتونیسم  راست:

وادار كردن پرولتاريا به دنباله روي از منافع بورژوازي و حزب سياسي آن است

اپورتونيسم چپ:

از جمله با دست زدن به عمليات ماجراجويانه مي كوشد تا ايده هايي را تحقق بخشد كه جز در آينده قابل تحقق نيستند

اپورتونيسم چپ نما:

مجاهدين حادثه رخ داده در سازمان مجاهدین را یک کودتای اپورتونیستی خواندند و از آن به عنوان اپورتونیستهای چپ نما نام بردند. در توضیح بکارگیری این اصطلاح آورده اند که به این دلیل است که مطابق معیارهای خودمان، که اسلام و توحید (به‌مثابه مطلق ترقیخواهی) و موحدین واقعی را، بالاتر و بدتر از مارکسیسم ومارکسیستها میدانیم، بنابراین این نقض وحدت از جانب مارکسیست‌ها، برعلیه موحدین واقعی، چپ‌روی نام نمی‌گیرد. چراکه این کاری نیست که می‌باید سرانجام، انجام می‌شد، ولی حالا زودتر از وقت واقع‌شده بالعکس این اعتقاد ما، پیمان‌شکنی یک نیرو با نیروی بالاتر از خودش است، که در عمق چنین حرکت مفهوم و مضمون راست دارد، ولی چون از طرف معتقدین به نفی استثمار به‌عمل‌آمده، شایستة نامگذاری اپورتونیسم راست است (البته باید متذکر شویم، که ما به خاطر اینکه درفرهنگ سیاسی –انقلابی روز حرفهایمان مفهوم داشته باشد ،اصطلاح اپورتونیسم چپ نما را که دربرگیرندة هردو معنی باشد برگزیده‌ایم تابه لحاظ سیاسی حرفمان برای سایر نیروهای ضد استثمار هم، مفهوم باشد.)

جريان اپورتونيستي چپ نما در سازمان مجاهدين خلق:

جريان اپورتونيستي چپ نما در سازمان مجاهدين خلق به جرياني گفته ميشود كه در طي آن دو تن با نام‌های تقی شهرام و بهرام آرام در مهر ماه سال ۱۳۵۴ درحالی که مسعود رجوی و دیگر اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران در زندان بسر می‌بردند و آنها كه از اعضاي باقيمانده مجاهدين پس از ضربه سال 1350 در خارج از زندان بودند اعلام نمودند که سازمان مجاهدین مارکسیست شده‌است. این دو نفر آیه ای را که در آرم این سازمان وجود داشت حذف نموده و اعلام کردند از آنجایی که ایدئولوژی مجاهدین مابین ایدئولوژی‌های چپ (مارکسیست) و راست (اسلام سنتی) قرار دارد، لاجرم باید به سمت یکی ازین دو میل کند. آنها همچنین دو تن از اعضای سازمان که با آنها مخالفت نمودند، به نام‌های مرتضی صمدیه لباف و مجید شریف واقفی را کشتند. این حرکت عملاً منجر به متلاشی شدن تشکیلات سازمان مجاهدین شده و ضربه سختی را بر آنها فرود آورد.در آن زمان اعضاء سازمان مجاهدین که اغلب در زندان‌های ایران پراکنده بودند، به دلیل عدم فهم درست این مسئله پیچیده هر کدام واکنش متفاوتی نسبت به این موضوع داشته و در نتیجه موجودیت تشکیلاتی سازمان مجاهدین در هاله‌ای از ابهام فرورفت. مجاهدين باقيمانده بر هويت قبلي سازمان، اين جريان را يك كودتاي خائنانه و جنايت بار زير عنوان ماركسيسم و ضربهٌ خیانت‌بار اپورتونیستهای چپ‌نما بر‌پیکر سازمان خواندند كه که با‌سوء‌استفاده از شهادت بنیانگذاران و اعضای مرکزیت سازمان و اسارت مسعود رجوی ‌ـ‌تنها بازماندهٌ مرکزیت‌ـ بر‌سازمان مسلط شده اند.

چگونگي خروج سازمان مجاهدين از اين بحران:

نقش مسعود رجوی در این دوران، در بازسازی مجدد سازمان مجاهدین بسیار برجسته است. او در چنین فضایی، در زیر شکنجهٌ ساواک قرار داشت و روزهای سیاه زندان را در اوج خفقان شاهنشاهی می‌گذراند. او توانست با تکیه برعزم استوار وبینشي شگفت انگیز سازمان را بازسازی واعضا و هواداران را احیا کند و فرد به فرد به عضوگیری مجدد اعضاء پرداخت. او ضمن تجزیه و تحلیل مفصل بیانیه منسوب به جریان اپورتونیستی که در یک کتاب به نام ”تحلیل آموزشی بیانیه اپورتونیستهای چپ نما” به آن پرداخته است نقد موثري بر اين جريان داشته و آن را، «اپورتونیست چپ نما» نامیده و در یک بیانیه ۱۲ ماده ای، مواضع سازمان مجاهدین را در مورد آنها اعلام کرد.

اطلاعیه تعیین مواضع مجاهدین خلق ایران دربرابر جریان انحرافی چپ نما:

1- (( سازمان مجاهدین خلق ایران سازمانی است با ایدئولوژی اسلامی ، متعقد به مبارزه مکتبی که درسال 1344 به وسیله محمد حنیف نژاد ، سعید محسن واصغربدیع زادگادن بنیان گذاری شده ومجاهدین ادامه دهندگان راه آنها هستند . ))

2 - (( جریان اخیر ( تغییر دادن ایدئولوژی سازمان ) یک جریان اپورتونیستی ( انحرافی ) چپ نما است ، که سردمداران آن ( تاکید می کنم فقط سردمداران آن به سازمان مجاهدین خلق ایران ودرنتیجه به جنبش ایران خیانت کرده اند )) . 3 – (( این جریان اپورتونیستی چپ نما هیچ گونه تغییری درتضاد اصلی ما ایجادننموده است . دشمن اصلی ما همچنان رژیم وحامیان امپریالیست آن می باشد )) 4 – (( این جریان اپورتونیستی چپ نما (انحرافی ) به هیچ وجه حق استفاده ازنام ((مجاهدین )) را ندارد ، وادامه استفاده ازآن بمنزله استمرارخیانت است ، نام ((مجاهد)) متعلق به سازمان مجاهدین خلق ایران است که بایستی بدون هیچگونه تغییری با همان آرم وهمان آیه وسال تاسیس مورد استفاده قرارگیرد . ))

5 – (( هیچ جریان یا عنصر مسلمان نباید با این جریان اپورتونیستی ارتباط وهمکاری داشته باشد هرگونه همکاری وارتباط سازشکاری محسوب میشود . )) 6 – (( مابا این جریان اپورتونیستی چپ نما مبارزه می کنیم ، تابه خط صحیح بازگشته یا منزوی گردد ، مبارزه ماسیاسی با شیوه های افشاگرانه است . هرگونه استفاده ازشیوه های ارتجاعی ازقبیل کشتن ولودادن وهمکاری با پلیس وکمک گرفتن ازامکانات رژیم را دراین مبارزه ، محکوم می کنیم . )) 7 – (( مابین این اپورتونیست ها ، وسایر مارکسیستها تفاوت قائلیم ، مگراینکه آنها این اپورتونیستها را تائید کنند . )) 8 – ((ما به تمام نیروهائیکه علیه امپریالیزم ، ارتجاع واستثمار مبارزه می کنند احترام میگذاریم وازدستاوردهای علمی وتجارب انقلابی آنها استفاده می کنیم . )) 9 – « برادران مجاهد ما درداخل زندان ها نبایستی با این اپورتونیست ها رابطه ای ( منظورروابط سیاسی است ) جز رابطه انسانی وحداقل رابطه صنفی برقرارکنند » 10 - « این جریان اپورتونیستی چپ نما موجب بروز زودرس یک جریان راست ارتجاعی شده است ، که درمرحله کنونی تهدید اصلی درونی مجموعه نیروهایی است که تحت عنوان اسلام مبارزه می کنند . که ما با آن هم مبارزه می کنیم . جریان فوق ازضدیت با نیروهای انقلابی بویژه مجاهدین شروع شده ، وسپس درمسیر رشد خود با نفی مشی مسلحانه به سازشکاری وتسلیم طلبی وسرانجام خروج ازجبهه خلق وتغییر تضاد اصلی منجر میشود . این جریان اپورتونیستی خطر بروزرشد خصائص ارتجاعی را دردرون نیروهای مترقی مسلمان پیش می آورد . درمورد ادامه دهندگان راه مجاهدین گرایشات راست ازتجدید نظر دردیدگاههای بنیادی سازمان آغاز میشود . » 11 - « سلطه جریان اپورتونیستی چپ نما برسازمان با اعمال شیوه های ضد انقلابی واستفاده فرصت طلبانه از موارد زیر صورت گرفته است : الف _ تکمیل نشدن کار ایدئولوژی سازمان ، وپیاده نکردن تعلیمات ایدئولوژیک ، درسطح وسیعی ازکادرها بطورمکفی ، به علت رشد کمی نامتناسب با کیفیت . ب _ ضربه شهریور 50 ( که خیلی مهم است ) وازدست دادن کادرهای ذیصلاح ودرنتیجه عملزدگی ودنبال نکردن کار ایدئولوژیک . ج _ ترک تعلیمات ایدئولوژیک سازمان که با توجه به نفوذ عملی وتئوریک مارکسیسم درعصرما ، سلطه این اپورتونیستها رابرسازمان تسهیل کرده است . 12 - ( هویت ایدئولوژی وسیاسی خودمان ): ایدئولوژی ما اسلام ، مبتنی برجهان بینی توحیدی است که جامعه رابا شیوه های انقلابی به سمت محوکامل استثمارواستقرارنظام توحیدی ( قسط ) هدایت می کند . ولذا درشرایط تاریخی اساسا متکی به محرومترین وبالنده ترین نیروها وطبقات اجتماعی ( مستضعفین ) می باشد . بنابراین مجاهد خلق درپرتو ایدئولوژی اسلامی خود با ویژگیهای ضد امپریالیستی ضدارتجاعی وضداستثماری که درشرایط حاضر مشی مسلحانه را ایجاب میکند ، مشخص میشود . وظیفه ما درشرایط کنونی حفظ وحراست میراث مجاهدین وتلاش درجهت احیاء وبازسازی آن می باشد . »

اين بيانيه بعدها در يك كتاب به نام ”آموزش و تشریح اطلاعیه تعیین مواضع” بصورت سوال و جواب مورد بررسي و موشكافي قرار گرفته است. در بخشي از اين كتاب دلايل ماركسيست شدن برخي افراد سازمان آورده شده است:

دلايل ماركسيست شدن برخي افراد سازمان

مجاهدين در اين كتاب اين دلايل را اينگونه بر مي شمارند:

مارکسیست شدن، یک جریان ایدئولوژیکی قوی در درون روشنفکران جامعه ما بوده است. لذا تنها در رابطه با مجاهدین شاهد آن نیستیم، بلکه این جریان قبل از مجاهدین وجود داشته و بعد ازآنها هم خواهد بود (البته چنانچه اسلام واقعی پا بگیرد وبتواند در جامعه خود را محققّ سازد، این جریان دیگر بصورت یک جریان ایدئولوژیکی قوی نخواهد بود.).

جریان مارکسیست شدن افراد در سازمان، هم دارای ویژگیهای عام جریان مارکسیست شدن در جامعه، وهم خصوصیات خاص خود می‌باشد، که در زیر باین دلایل اشاره می‌کنیم.

1ـ جاذبه ماركسيسم براي روشنفكران

مارکسیسم در کادر جنبش جهانی ضد استثماری و ضد امپریالیستی، بخاطر داشتن مواضع انقلابی ونیز بلحاظ رشد فرهنگ وتئوریهای مدوّن آن سطح وسیع، و بویژه به عهده گرفتن رسالت دفاع از طبقه کارگر، حائز مقام و اعتبار خاصی شده است؛ درصورتیکه، بدلیل عملکرد ارتجاعی بسیاری از مدّعیانش، در سطح جهانی مارک ارتجاع خورده، و ضربات شدیدی به وجهة آن وارد آمده است. در اینجاست که روشن می‌شود، ارج و اعتبار موّحدین انقلابی، که در برابر این گرایش خودبه‌خودی مقاومت کرده، و با تحمّل تمام پیچیدگی‌ها و اشکالات تحقیقاتی ومارکهای مختلف ذهنیت انقلابی خود را در کادر توحیدی می‌پرورند تا چه حدّ است.

[null 2]-تکمیل نشدن کار ایدئولوژی

باوجود اشکالات و ضعفهائی که در متن مذهب رایج وجود دارد، زدودن غبارهای شرک‌آلود طبقاتی، و پاک کردن زنگار قرون و اعصار از دامن آن و سرانجام تدوین اسلام اصیل و واقعی (که طبیعتاً بایستی پاسخگوی نیازهای تئوریک انقلاب باشد، آنهم با عالیترین آرمانهای تکاملی، که تازه بایستی در پیچیده‌ترین شرایط سیاسی نیز صورت گیرد )، رسالتی بس عظیم و سنگین است، که صرفنظر از قدرت و توان، احتیاج به زمانی طولانی دارد. سازمان ما از بدو تأسیس خود، رسالت انجام این مهّم را عهده‌دار شده و نقش تاریخی خود را در جهت احیای اسلامی اصیل، آنهم در جریان عمل انقلابی، بخو بی شناخته است. در این رابطه است که علاوه بر دستاوردهای ارزنده درزمینة مسائل ایدئولوژیک، برای اولین بار در تاریخ مبارزات اخیر، دریک سازمان انقلابی، «گروه ایدئولوژی تشکیل می‌شود. ولی به علت پیچیدگی شرایط اجتماعی و سرعت تحوّلات، و مشکلات و مسائلی که در جریان عمل انقلابی ضرورتاً مطرح می‌شود (ضربة شهریور 50)، بالاجبار سازمان از تکمیل کار ایدئولوژی بازمی‌ماند 

[null 3- برآورده نشدن قرار اولیه سازمان (قرار سال 44)، مبنی برتر بیت کادرهای همه‌جانبه بخصوص درزمینة ایدئولوژی]

سازمان با تحلیل و بررسی مبارزات گذشته، اشکال اساسی و ضعف عمده این مبارزات را در «پیچیده بودن امر مبارزه ازیکطرف و ساده‌اندیشی مبارزین از طرف دیگر» تشخیص داد. لذا مبرم‌ترین وظیفه خود را درمرحلة اول، تربیت کادرهای همه جانبه و بخصوص ایدئولوژیک قرارداد، ومی بینیم که بعد از مشروطه این اولین سازمان مخفی _انقلابی است، که موفق شده شش سال مداوم کار تئوریک بکند. این کار، ازآنجاکه برمبنای اعتقاد به مبارزة مسلحانه (به علّت حاکمیت خفقان و دیکتاتوری، و وجود تور پلیسی) و به شکل مخفی صورت گرفته است؛ لذا در کنار پرداختن به مسائل تئوریک (و در رأس آنها مسائل ایدئولوژیک)، به مسائل دیگری هم از قبیل: تشخیص تضاد اصلی، تدوین استراتژی و...، سازماندهی و برخورد قاطع با مسائل افراد و حل آنها، رفتن به فلسطین، مسأله هواپیما و...نیز مواجه بوده، که بالّطبع این مسائل مقدار زیادی از انرژی سازمان را بخود اختصاص داده‌اند.

از طرف دیگر شیوه سازماندهی مخفی، به علت شرایط سخت امنیتی و جو بالای پلیسی، دینامیسم و تحرّک روابط، و درنتیجه سرعت گردش امور و حل مسائل را، کم می‌کرد. باین دلیل، سازمان علیرغم موفقیت‌های که در این زمینه بدست آورد، نتوانست به‌اندازه کافی کادرهای همه‌جانبه و بخصوص ایدئولوژیک، در این فاصله تربیت کند.درنتیجه بعد ازضربة شهریور 50، که عناصر مسلّط به نقطه‌نظرهای ایدئولوژیک سازمان اکثراً دستگیر شدند، کیفیت سازمانی پائین آمد، و زمینة ایجاد بعضی ابهامات فراهم شد. همینطور زندان هائیکه که از کیفیت سازمانی پائینی بلحاظ ایدئولوژیک برخوردار بودند، از حل مسائل عاجز می‌ماندند؛ نمونة بارز این جریان زندان شیراز می‌باشد.

[null 4- آموزش ندادن دستاوردها و تعلیمات ایدئولوژیک در سطح وسیعی از کادرها بطور مکفی]

ریشه اصلی اشکال فوق، همان است که در بررسی علّت سوم ضربه، از آن یادکردیم (برآورده نشدن قرار اولیه سازمان). البته صرفنظر از این مسئله، بی‌تجربگی و نو پائی سازمان نیز نقش قابل توجّهی در این امر داشته است.

[null 5- بی توجّهی به کیفّیت نسبت به کمیت]

این علّت نیز، بمثابة بخشی از همان علت سوم  وفی الواقع معلول آن است. ولی بدلیل اهمیت آن و برای تأکید بیشتر روی آن بعلّت نقشی که درآیندة حرکت سازمان دارد، بطور جداگانه نیز قابل‌طرح است؛ چراکه بروز آن درگذشته، ارتباط نزدیکی بابی تجربگی و ناپختگی سازمان دارد.

[null 6- ضربة شهریور 50، وازدست رفتن اکثریت قریب باتّفاق کادرهای ذیصلاح، بخصوص درزمینة ایدئولوژی]

در سال 47 که سازمان کار روی استراتژی را شروع می‌کند، بنا بدلائل بالا و بخصوص ذهنیت نسبت به عمل (که این خود از عدم حل صحیح تضّاد بین تئوری و عمل ناشی می‌شود)، بسوی عمل بزرگ گرایش پیدامی کند، و تقریباً از سال 48 ببعد، اکثر نیروهای خود را صرف آماده شدن برای عمل بزرگ می‌کند، که این خود بمعنی عقب افتادن از شرایط است (چون نیروی خود را عمدتاً در این زمینه صرف می‌کند، بنابراین فرصت جمعبندی مداوم از شرایط و تطبیق با آن رانمی یابد.) بطور یکه با تحولاّت سال 49 و 50 در جامعه (جریان سیاهکل، دستگیری فدائیان،...کلاً بالا رفتن جوّ پلیسی در جامعه)، نمی‌تواند خود را کاملاً با شرایط تطبیق دهد؛ لذا در حال گذار از شکل سیاسی به سیاسی _نظامی، و آمادگی برای شروع از عمل بزرگ است، که ضربه می‌خورد. ابعاد این ضربه، که خود معلول نداشتن سازماندهی مناسب برای ورود بمرحلة عمل نظامی است، تا آنجا گسترش پیدامی کند که تقریباً تمام کادرهای ایدئولوژیک ازصحنة عمل خارج می‌شوند (یا شهید می‌شوند و یا بزندان می‌افتند.)

لازم است یادآوری کنیم، که نبایستی از عدم حل صحیح تضّاد بین تئوری و عمل، برداشت یکجانبه و مکانیکی داشت، یعنی اینطور تصوّر کنیم که ماقبل از 50 کار تئوریک زیاد کرده‌ایم، پس حالا باید بد نبال عمل برویم یا بالعکس. زیرا اگر ما به رابطة دیالکتیکی تئوری و عمل توجّه داشته باشیم، درخواهیم یافت که :«تئوری درجریان عمل انقلابی است که تدوین می شود » و «عمل انقلابی »بدون «تئوری عمل » بمنزلة نتیجه و حاصل جمع دو عامل به ترتیب زیراست:

  • الف ذهنیت نسبت به عمل.
  • ب- تکمیل نشدن کار ایدئولوژی و پیاده نشدن آن در سطح وسیعی از کادرها و ایجاد نشدن حصارها و مرزبندی‌های مدون ایدئولوژیک.

روشن است که ضربة شهریور و بخصوص گستردگی ابعاد آن، اساساً معلول عامل الف می‌باشد، ولی تحلیلی که در این رابطه، بلافاصله بعد ازضربة 50(و در آتمسفر نامساعد آن روز). از وضعیت کل سازمان و نقائص و تضادهای آن به عمل آمد، تحلیلی یکجانبه و یکبعدی بود. بدین معنی که در آن تحلیل، نه‌تنها ارزشها و دستاوردهای گرانقدر سازمان بفراموشی سپرده شد (بدلیل آثار منفی و خود بخو دی ناشی ازضربة شهریور)، بلکه نتایج عمل‌گرایانه‌ای نیز ببار آورد. به‌عبارت‌دیگر در اهمیت «ذهنیت نسبت به عمل»، یا «دوری از عمل» درکلّ حیات سازمانی غلّو گردید، و خلاصه اهّمیت تقریباً مطلق پیدا کرد. بنحوی که کار تئوریک و در صدر آن کار ایدئولوژیک تا حدودی بفراموشی سپرده‌شده (که درسطور بعدی توضیح خواهیم داد)، و این بنوبه خود طبعاً زمینه را برای وارد شدن ضربة بعدی (ضربه اپورتونیستها در سال 54) آماده کرد.

درصورتیکه، اگر ما بد نبال ضربة 50 موفق می‌شدیم، تضّاد بین تئوری و عمل را بطور دیالکتیکی وبنحو متناسب حل کنیم، دیگر از آثار و عواقب تحلیل یکجانبة مزبور، که نقص دور بودن و ذهنی بودن نسبت بعمل رامیدید، ولی اهمیت تئوری را درکلّ حیات تشکیلاتی ما چنانکه باید بها نمی‌داد، درامان می‌ماندیم. قابل‌توجه است که ضعف و یکجانبگی تحلیل مزبور، در آن موقع (بعد ازضربة شهریور) هیچ نمودی نداشت، امّا بعداً متظاهر شده و آثار زیا نبار خود را آشکار ساخت.

[null 7- عمل زدگی]

بر اساس تحلیلی که ازضربة 50 به‌عمل‌آمده بود، علّت اصلی ضربه «کار زیاد تئوریک»، و دور بودن از عمل (نظامی)، تشخیص داده‌شده بود. سپس در اثر یک برخورد ساده و مکانیکی با حلّ این تضاد (آن‌چنان‌که فوقاً تشریح شد)، که خود عمدتاً تحت تأثیر شرایط و متأثر از جّو بعد از ضربه بود، سازمان به عمل زدگی دچار شد.

یعنی اینکه قسمت اعظم انرژی سازمان، به «عمل»(آن‌هم به عمل نظامی) اختصاص یافت و در مقابل، بکار «تئوریک» و «آموزش تعلیمات و دستاوردها» کم‌بها داده شد. درحالیکه این هر دو تواماً و دریک رابطة تنگاتنگ و ارگانیک با یکدیگر مفهوم پیدا می‌کنند.

[null 8-بی توجّهی به نقش عامل ایدئولوژیک درحرکت سازمان ،که نمودآن بصورت:]

 [null الف –ترک تعلیمات سازمان.]

[null ب – دنبال نکردن کار ایدئولوژی (این عامل که خود ازعملزدگی ناشی می‌شود، که با توجّه به نقش ایدئولوژی در سازمان، اهمیت ویژه‌ای دارد.).]

[null 9- گرایش به مارکسیسم در بعضی افراد]

عملزدگی، کم‌بها دادن به ایدئولوژی و تعلیمات سازمان و فقدان کادرهای ذیصلاح درمجموع، زمینة گرایش به مارکسیسم را فراهم می‌کرد.

[null 10-اپورتونیسم]

باهمة دلایلی که در بالا گفته شد بازهم این ضعفها باعث نمی‌شود، که سازمان به این نحو متلاشی و به‌اصطلاح مارکسیست! شود. نقش تعیین‌کننده رادراین تلاشی، اپورتونیسم چپ‌نما بعهده دارد. چراکه علیرغم این ضعف‌ها، بادّعای خود اپورتونیستها 50 درصد از کادرها در ین باصطلاح تغییر ایدئولوژی! تصفیه‌شده و از این گذشته، با آن شیوه‌های غیرانسانی و غیرانقلابی به حلّ تضّادهای درونی خلق می‌پردازند. همانطور که باز بودن در منزل (که امکان دزدی را تسهیل می‌کند)،

بهیچوجه عمل خلاف دزد را توجیه نمی‌کند. پس عملکرد عامل اپورتونیسم و خیانت به سازمان است که بصورت عامل تعیین‌کننده تلاشی آنرا فعلیت می‌بخشد، و بهمین دلیل اپورتونیستها مسوٴول اصلی این تلاشی هستند. زیرا همین سازمان، با یک رهبری صحیح و متعادل (علیرغم وجود همه این ضعف‌ها)، روی خط صحیح حرکت می‌کرد