حبیب خبیری: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اصلاح نویسه‌های عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۱: خط ۵۱:
== علت مرگ و محل دفن ==
== علت مرگ و محل دفن ==
در سال۱۳۶۲ توسط نیروهای امنیتی به دلیل هواداری دستگیرشد و بعدازتحمل شکنجه‌های مختلف در۳۱ خرداد ۱۳۶۳ تیرباران شد محل دفن بهشت زهرا قطعه ۹۳ سنگ مزار وی توسط عوامل رژیم شکسته شد و مجدداً توسط اقوام و دوستان وی تعمیر شد
در سال۱۳۶۲ توسط نیروهای امنیتی به دلیل هواداری دستگیرشد و بعدازتحمل شکنجه‌های مختلف در۳۱ خرداد ۱۳۶۳ تیرباران شد محل دفن بهشت زهرا قطعه ۹۳ سنگ مزار وی توسط عوامل رژیم شکسته شد و مجدداً توسط اقوام و دوستان وی تعمیر شد
== نویسنده، روزنامه نگار و کارشناس ورزشی محمود سرابی درباره حبیب خبیری ==
در خانه حاج آقا خیبری سه پسر پا به توپ به دنیا آمدند. مهدی، هادی و حبیب. حاجی در مغازه‌اش به روی همه باز بود. اصلاً حبیب عکس برگردان حاجی خیبری بود. همان صفا و محبت و مهربانی.
مهدی اول همایی شد در دفاع راست تیم هما تا پوشیدن پیراهن تیم ملی هم رفت ولی تحصیل را به فوتبال ترجیح داد. و قبل از انقلاب به امریکا رفت تا تحصیل کند. هادی برادر میانی بود و با من در باشگاه اقبال همبازی شد و حبیب هم همایی شد. رفاقت من و حبیب از بازیهای دوستانه زمینهای خاکی شروع شد. جایی که در کنار بازیکنانی چون: مهدی خبیری، میرفخرایی، حسن نایب آقا، سجاد صادقی، مهدی غزال، بهروز داریان، محمد جهانی، حبیب و من هم دو جوان کم سن و سال بودیم و عشقمان هم بعضی ظهرها سر بازار تهران چلوکباب نایب و مش نوروز بود.
با حبیب جفت و جور شده بودیم. خیلی وقتها را که تمرین و مسابقات نبود با هم می‌گذراندیم. تفریحمان هم خوردنی‌های مختلف بود از بستنی اکبر مشدی تا گل و بلبل تا آبمیوه فروشی‌ها و جگرکی‌های تهران و شاید باور کردنی نباشد کمتر حرفمان فوتبالی بود. حبیب آهن ربای محبت داشت. غیرممکن بود ساعاتی با او باشی و هرگز چهره، حرف زدن و آن لبخند جادوئیش را فراموش کنی.
با ادب و نزاکت و محبت و شرم و رفاقتش و افتادگیش اسیرت می‌کرد. و عجیب بامزه و شیرینکار در جمع بود. یادم می‌آید یکی از شیرینکاریهایش این بود که اسم هر کس را از پشت سرش طوری صدا می‌زد که فکر می‌کردی کسی از ده یا بیست متری صدایت می‌کند و برمی‌گشتی و دنبال صدا می‌گشتی و او با آن قیافه معصوم و مظلوم چنان نگاهت می‌کرد که تنها به او فکر نمی‌کردی صدا کرده باشد. از این قبیل شوخی‌های بامزه که نقل مجلس بازیهای فوتبال مان بود که با اتوبوس می‌رفتیم.
حبیب در تیم هما از پسربچه‌ای کم نام و نشان به سرعت به بازیکنی طراز اول تبدیل شد. سرعت فوق‌العاده، تکنیک نابش، پرشی حیرت انگیز و هوشی سرشار، از حبیب بازیکنی در قد و قواره تیم ملی در سالهایی ساخت که بازیکنان بزرگی در دفاع راست مانند حسن نظری، پورحیدری، مجید حلوایی، تابش و… بودند. ولی بزرگمرد کوچک فوتبال ایران در مسابقات مقدماتی جام جهانی آرژانتین در برابر کویت با پیراهن مقدس تیم ملی فوتبال ایران یکی از دو گل پیروزی ساز را به ثمر رساند تا نشان دهد فوتبال ایران صاحب اعجوبه‌ای استثنایی در فوتبال و اخلاق شده است. هرگز کسی بیاد ندارد با حبیب خیبری حتی کارش به بگو مگو کشیده باشد و در برابر همه ترش‌رویی‌های دیگران تنها با لبخند جادویی‌اش همه را خلع سلاح محبتش می‌کرد.با قد کوتاهی که داشت بلندتر از قد بلندها می پرید و سر می زد<ref>جامعه زندانیان سیاسی- درباره حبیب [http://iranianpoliticalprisoners.com/%D8%AD%D8%A8%DB%8C%D8%A8-%D8%AE%D8%A8%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D8%8C-%D9%84%D8%A8%D8%AE%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85-%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%A8/]</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}

نسخهٔ ‏۱۵ آوریل ۲۰۱۸، ساعت ۰۹:۳۷

حبیب خبیری
حبیب خبیری.jpg
شناسنامه
نام کامل حبیب خبیری
زادروز ۱۹۵۲ میلادی
زادگاه ، ایران
تاریخ مرگ ۳۱ خرداد ۱۳۶۳
محل مرگ تهران، ایران
قد ۱۵۸ سانتی‌متر
اطلاعات باشگاهی
باشگاه کنونی
پُست مدافع
باشگاه‌های حرفه‌ای
سال‌ها باشگاه‌ها بازی (گل)
هما تهران
تیم ملی
۱۹۷۷–۱۹۸۰ ایران ۱۸ (۲)

حبیب‌الله (حبیب) خبیری (زاده۱۳۳۴درگذشته ۳۱خرداد۱۳۶۳)متولدتهران کاپیتان تیم ملی ایران وبازیکن باشگاه فوتبال همای تهران بودکه درسال ۱۳۳۵باسازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شدودرسال ۱۳۵۹به دلیل عضویت درسازمان مجاهدین ازتیم ملی کنارگذاشته شدودرسال ۱۳۶۲توسط پاسداران دستگیرشدودرخردادسال۱۳۶۳به جوخه اعدام سپرده شد[۱]

زندگی و کودکی

حبیب درسال ۱۳۳۴در یکی از محلات فقیرنشین جنوب تهران به‌دنیا آمد و از همان‌آغاز، خلق و خوی مردمی‌اش را از توده‌های محرومی آموخت که با آنها زیست، برای آنها توپ زد و با عشق آنها جان باخت.

آشنایی با ورزش

افتخارات و فنون ورزشی

فعالیت‌های سیاسی

حبیب قهرمان از سال ۱۳۵۵ با سازمان‌مجاهدین خلق ایران آشنا گردیدو باپیروزی انقلاب ۱۳۵۷باورودبه دانشکده تربیت معلم درسال ۵۸ درارتباط مستقیم با مجاهدین قرارگرفت حکومت ایران اورابخاطراین هواداری از سازمان وفعالیتهای سیاسیش در سال۱۳۵۹ از تیم ملی فوتبال ایران حذف نمود. به موازات درخشش در میدانهای ورزشی، به‌فعالیتهای سیاسی نیز ادامه داد

حبیب همراه با سیل خروشان خلق در قیام ضدسلطنتی شرکت نمود و بارها تا مرز شهادت پیش رفت. پس‌از پیروزی قیام در ارتباط مستقیم با سازمان قرار گرفت و ازآن‌پس، هیچ‌گاه از هواداری و کمک به‌مجاهدین دریغ نورزید.

پس‌از شروع مقاومت مسلحانه مجاهدین با رژیم‌خمینی، حبیب قهرمان به‌زندگی مخفی روی‌آورد. وی تا قبل‌از دستگیری، رابطه‌فعالی با سازمان داشت.

آغاز مقاومت انقلابی علیه رژیم‌خمینی، حبیب را درراه و آرمان خود استوارتر کرد. آن‌گاه که در سال۱۳۶۲ توسط رژیم خمینی اسیر شد، در اوجی درخشان‌تر، جوهر مردمی و انقلابی خود را به‌نمایش گذاشت. کاپیتان محبوب تیم ملی فوتبال ایران با گشاده‌رویی و صبر انقلابی، شکنجه‌ها و توهینهای دشمن را تحمل کرد و در پاسخ همه رذیلتهای آنان بر عزم خود در ادامه راهش پای فشرد. تا آن‌که عاقبت در ۳۱ خرداد سال۱۳۶۳، به‌دستور خمینی به‌همراه چهل تن دیگر از خواهران و برادران مجاهدش، به‌جوخه‌های تیرباران سپرده شد.[۲]

فعالیتهای اجتماعی

حبیب، تنها یک قهرمان نام‌آور دنیای ورزش نبود. راه و رسم مردمی او، که میراثی از سنت جوانمردی و مردم‌دوستی امثال جهان‌پهلوان تختی بود، از او قهرمانی فروتن، صمیمی و فداکار ساخته بود. با همین روحیه بود که حبیب قهرمان پس‌ازعبور پیروز و سرفرازاز میدانهای ورزشی از پله‌های افتخار و شرف خلق بالا رفت و در اوج اوج، به‌خاطر دفاع از آرمانهای توحیدی سازمان‌مجاهدین خلق ایران، بر بالاترین قله شرف و افتخار ورزشکاران ملی ایران جاودانه شد.

علت مرگ و محل دفن

در سال۱۳۶۲ توسط نیروهای امنیتی به دلیل هواداری دستگیرشد و بعدازتحمل شکنجه‌های مختلف در۳۱ خرداد ۱۳۶۳ تیرباران شد محل دفن بهشت زهرا قطعه ۹۳ سنگ مزار وی توسط عوامل رژیم شکسته شد و مجدداً توسط اقوام و دوستان وی تعمیر شد

نویسنده، روزنامه نگار و کارشناس ورزشی محمود سرابی درباره حبیب خبیری

در خانه حاج آقا خیبری سه پسر پا به توپ به دنیا آمدند. مهدی، هادی و حبیب. حاجی در مغازه‌اش به روی همه باز بود. اصلاً حبیب عکس برگردان حاجی خیبری بود. همان صفا و محبت و مهربانی.

مهدی اول همایی شد در دفاع راست تیم هما تا پوشیدن پیراهن تیم ملی هم رفت ولی تحصیل را به فوتبال ترجیح داد. و قبل از انقلاب به امریکا رفت تا تحصیل کند. هادی برادر میانی بود و با من در باشگاه اقبال همبازی شد و حبیب هم همایی شد. رفاقت من و حبیب از بازیهای دوستانه زمینهای خاکی شروع شد. جایی که در کنار بازیکنانی چون: مهدی خبیری، میرفخرایی، حسن نایب آقا، سجاد صادقی، مهدی غزال، بهروز داریان، محمد جهانی، حبیب و من هم دو جوان کم سن و سال بودیم و عشقمان هم بعضی ظهرها سر بازار تهران چلوکباب نایب و مش نوروز بود.

با حبیب جفت و جور شده بودیم. خیلی وقتها را که تمرین و مسابقات نبود با هم می‌گذراندیم. تفریحمان هم خوردنی‌های مختلف بود از بستنی اکبر مشدی تا گل و بلبل تا آبمیوه فروشی‌ها و جگرکی‌های تهران و شاید باور کردنی نباشد کمتر حرفمان فوتبالی بود. حبیب آهن ربای محبت داشت. غیرممکن بود ساعاتی با او باشی و هرگز چهره، حرف زدن و آن لبخند جادوئیش را فراموش کنی.

با ادب و نزاکت و محبت و شرم و رفاقتش و افتادگیش اسیرت می‌کرد. و عجیب بامزه و شیرینکار در جمع بود. یادم می‌آید یکی از شیرینکاریهایش این بود که اسم هر کس را از پشت سرش طوری صدا می‌زد که فکر می‌کردی کسی از ده یا بیست متری صدایت می‌کند و برمی‌گشتی و دنبال صدا می‌گشتی و او با آن قیافه معصوم و مظلوم چنان نگاهت می‌کرد که تنها به او فکر نمی‌کردی صدا کرده باشد. از این قبیل شوخی‌های بامزه که نقل مجلس بازیهای فوتبال مان بود که با اتوبوس می‌رفتیم.

حبیب در تیم هما از پسربچه‌ای کم نام و نشان به سرعت به بازیکنی طراز اول تبدیل شد. سرعت فوق‌العاده، تکنیک نابش، پرشی حیرت انگیز و هوشی سرشار، از حبیب بازیکنی در قد و قواره تیم ملی در سالهایی ساخت که بازیکنان بزرگی در دفاع راست مانند حسن نظری، پورحیدری، مجید حلوایی، تابش و… بودند. ولی بزرگمرد کوچک فوتبال ایران در مسابقات مقدماتی جام جهانی آرژانتین در برابر کویت با پیراهن مقدس تیم ملی فوتبال ایران یکی از دو گل پیروزی ساز را به ثمر رساند تا نشان دهد فوتبال ایران صاحب اعجوبه‌ای استثنایی در فوتبال و اخلاق شده است. هرگز کسی بیاد ندارد با حبیب خیبری حتی کارش به بگو مگو کشیده باشد و در برابر همه ترش‌رویی‌های دیگران تنها با لبخند جادویی‌اش همه را خلع سلاح محبتش می‌کرد.با قد کوتاهی که داشت بلندتر از قد بلندها می پرید و سر می زد[۳]

جستارهای وابسته

منابع

  1. سازمان مجاهدین خلق ایران- مشخصات شهید حبیب الله (حبیب) خبیری
  2. سازمان مجاهدین خلق ایران - [۱]
  3. جامعه زندانیان سیاسی- درباره حبیب [۲]