۱٬۰۵۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
=== دشمنی آخوندها با شریعتی در همراهی با ساواک === | === دشمنی آخوندها با شریعتی در همراهی با ساواک === | ||
آخوندها و ملاهای آن زمان دوشادوش ساواک با علی شریعتی به مخالفت برخاستند. آنها در سخنرانیها و منابر دکتر علی شریعتی را فردی منحرف و منکر امامت و ولایت معرفی میکردند. آخوندها | شریعتی با روحانیت به شکل جاافتاده و سیستماتیک آن مخالفت داشت. شریعتی بارها تاکید میکند که در اسلام بجای روحانی عالم دینی وجود دارد: | ||
«من، روحانیت را با علمای اسلامی یکی نمیگیرم، بلکه متضاد میبینم. در اسلام، ما دستگاهی، طبقهای یا تیپی به نام روحانیت نداریم. این اصطلاح خیلی تازه است و مصداق آن هم نوظهور. در اسلام ما عالم داریم در برابر غیر عالم نه روحانی در برابر جسمانی» (م.آ.20- ص119) «آقا روحانی است. یعنی مصرفش چیست؟ متفکر اسلامی است؟ نه. عالم اسلامی است؟ نه. سخنران اسلامی است؟ نه. نویسنده یا مترجم اسلامی است؟ نه. پس چیست؟ ایشان یکپارچه نور است، مقدس است. شخصیت دینی است. آبروی دین است» (م.آ.9- ص193). | |||
او باز در جای دیگر میگوید: | |||
«[در اسلام] سازمانی به نام روحانیت(Clerge) نیست و کسی روحانی حرفهای نمیشود. در اسلام میان مردم و خدا واسطه نیست، هر کسی مستقیما با او در تماس است.» (م.آ.22- ص198) «در اسلام روحانی نداریم، عالم داریم. رابطه آنان با مردم رابطه عالم و عامی و متخصص و غیرمتخصص است نه مقدس و غیر مقدس، متبرک و غیرمتبرک، روحانی و مادی، مرید و مراد.» (م.آ.4- ص390) «روحانی بارها گفتهام، که هم مفهومش و هم مصداقش و هم لفظش از فرنگ آمده خیلی هم تازه! همراه فکل و کراوات و دیگر مظاهر غربزدگی»(م.آ.7- ص101)<ref name=":4">پرتال جامع علوم [http://ensani.ir/fa/article/49556/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D8%AF%D8%A7%D9%84-%D9%85%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%A8%D9%84-%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%B9%D8%AA%DB%8C-%D9%88-%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%88%D9%86 انسانی]</ref> | |||
آخوندها و ملاهای آن زمان دوشادوش ساواک با علی شریعتی به مخالفت برخاستند. آنها در سخنرانیها و منابر دکتر علی شریعتی را فردی منحرف و منکر امامت و ولایت معرفی میکردند. آخوندها تا حد تکفیر او پیش رفته بودند و بعضی که او را ضد شیعه و سنی مذهب معرفی میکردند شایع کرده بودند که او در حسینیه ارشاد دست بسته نماز میخواند و شهادت به امیرالمومنین را از اذان و اقامه حذف کرده است! | |||
مرتضی مطهری که به عنوان یک آخوند باسواد در زمان شاه مطرح بود و از مورد اعتمادهای خمینی نیز بود انتقادات تندی را متوجه شریعتی ساخته یود. ناظران در آن زمان معتقدند این انتقادات بخشی ناشی از رقابت شهرت بین او و شریعتی بخصوص در میان جوانان میباشد. او حملات تیزش را در نامهای که به خمینی نوشته و تحت نام «نامههای تاریخی استاد مطهری به امام خمینی» به چاپ رسیده است نشان داده است. او در قسمتی از این نامه نوشته است: | |||
«کوچکترین گناه این مرد بدنام کردن روحانیت است. او همکاری روحانیت با دستگاههای ظلم و جور علیه توده مردم را به صورت یک اصل کلی اجتماعی درآورد [و] مدعی شد که ملک و مالک و ملا و به تعبیر دیگر تیغ و طلا و تسبیح همیشه در کنار هم بوده و یک مقصد داشتهاند.»...«و خدا میداند که اگر خداوند نبود از باب «ویمکرون و یمکر الله و الله خیر الماکرین» در کمین او نبود او در ماموریت خارجش چه بر سر روحانیت و اسلام میآورد.»<ref name=":4" /> | |||
مطهری در قسمتی دیگر از نامه خودش مینویسد:<blockquote>«عجباً! میخواهند با اندیشههایی که چکیده افکار ماسینیون مستشار وزارت مستعمرات فرانسه در شمال آفریقا و سرپرست مبلغان مسیحی در مصر و افکار گورویچ یهودی ماتریالیست و اندیشههای ژان پل سارتر اگزیستانسیالیست ضدخدا و عقاید دورکهایم جامعهشناس ضدمذهب است، اسلام نوین بسازند، پس وعلیالاسلام السلام»<ref name=":4" /></blockquote>او همچنین در قسمتی دیگر از نامهاش با لحنی تهدیدآمیز نوشته است:<blockquote>«خوب است اطلاع داشته باشید که در ماههای آخر عمر شریعتی بنده مکرر وسیله اشخاص مختلف به او پیغام دادم که د رنوشته های تو مطالبی هست برضد اسلام و لازم است اصلاح شود، من حاضرم در حضور جمعی صاحبنظر و یا تنها، هر طور که خودت مایل باشی، به تو ثابت کنم، اگر ثابت شد خودت آنها را ولو به نام خودت نه، به نام من اصلاح کن و شان تو بالا خواهد رفت والا مجبورم از تو صریحا و مستدل انتقاد کنم و برایت گران تمام خواهد شد.»<ref>نامه تاریخی استاد مطهری به خمینی - انتشارات [http://www.mortezamotahari.com/FA/NewsView.html?NewsID=78709&SearchText=%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87+%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c%d8%ae%db%8c صدرا] | |||
</ref></blockquote>علاوه بر مطهری آخوندها و مراجع بسیاری در آن زمان علیه شریعتی مواضع شدید تا حد تکفیر او گرفتهاند: | |||
در مرحله اول واعظان برخی مساجد تهران علیه شریعتی وارد میدان شدندکه مشهورترین آنها شیخ قاسم اسلامی،شیخ محمد علی انصاری، حسین روشنی و ابراهیم انصاری زنجانی بودند. به این جمع شیخ احمد کافی، واعظ و مداح مشهور مهدیه تهران را نیز باید اضافه کرد. آنان شریعتی را متهم به سنیگری، وهابیگری و مخالفت با اصول شیعه میکردند. در یکی از اسناد ساواک آمده است:« سید رضا صدر، امام جماعت مسجد امام حسین واقع در میدان شهناز، ضمن صحبتهای خصوصی گفته است من از آیتالله خوانساری پرسیدم رفتن معممین به حسینیه ارشاد چه صورتی دارد؟ او گفت با این برنامههایی که دارند رفتن به آنجا صلاح نیست. آنگاه اضافه نموده علت این موضوع این است که دکتر شریعتی و چند نفر دیگر علیه مذهب شیعه در آنجا صحبت میکنند.» (شریعتی به روایت اسناد ساواک-ج1-ص397)<ref name=":4" /> | |||
شیخ احمد کافی از منبریهای معروف زمان شاه حسینیه ارشاد را «حسینیه اضلال» معرفی میکرد و شیخ قاسم اسلامی تفکرات شریعتی را به وهابیون نسبت میداد. | |||
شریعتی در پاسخ به همین اتهامات با اشاره به «لا» که به خط کوفی پشت کتابهایش نقش بسته بود و به عنوان نمادی از کتابهای شریعتی معروف شده بود گفت: آمدهاند «لا»ی کوفی را در دستگاه شیمی آلی استحمار تجزیه کردهاند و از آن عمر و ابوبکر و عثمان درآوردهاند. | |||
اوایل شهریور 1351، مخالفان مذهبی شریعتی موفق شدند که اولین فتوای رسمی علیه حسینیه ارشاد را بگیرند...با انتشار این فتاوی رسمی، زمینه تعطیلی ارشاد فراهم شد و در همان آبانماه 1351حسینیه ارشاد تعطیل گردید<ref name=":4" /> | |||
به این ترتیب هنگامی که شاه تصمیم به تعطیلی حسینیه ارشاد گرفت، زمینههای کافی از طرف آخوندها برای این امر فراهم شده بود. در واقع بسته شدن حسینیه ارشاد خاستهی مشترک آخوندها و شاه باهم بود. اسدالله علم در یادداشتهای خود مینویسد که شاه به او گفته: | به این ترتیب هنگامی که شاه تصمیم به تعطیلی حسینیه ارشاد گرفت، زمینههای کافی از طرف آخوندها برای این امر فراهم شده بود. در واقع بسته شدن حسینیه ارشاد خاستهی مشترک آخوندها و شاه باهم بود. اسدالله علم در یادداشتهای خود مینویسد که شاه به او گفته: | ||
خط ۷۱: | خط ۹۴: | ||
علم میگوید: «من گفتم که همین دو- سه روزه حسینیهی ارشاد را میبندیم.»<ref>یادداشتهای علم (چاپ اول: تهران، انتشارات مازیار و معین، 1377)، ج 2، ص 389.</ref> | علم میگوید: «من گفتم که همین دو- سه روزه حسینیهی ارشاد را میبندیم.»<ref>یادداشتهای علم (چاپ اول: تهران، انتشارات مازیار و معین، 1377)، ج 2، ص 389.</ref> | ||
پس از آزادی شریعتی از زندان در سال ۱۳۵۲ نیز آخوندهای زیادی او را تکفیر کرده و بر ضد او فتوا صادر کردند. آیت الله سید ابوالحسن قزوینی، آیت الله سید کاظم مرعشی و بعدها آیات ابوالقاسم خویی، شهاب الدین مرعشی نجفی، شاهرودی، عبدالله شیرازی،... از این جملهاند.<ref name=":4" /> | |||
== بازداشت و زندان == | == بازداشت و زندان == |
ویرایش