رستم: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۰۵۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۶ مارس ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۷: خط ۹۷:
پس از شش ماه تاختن سر انجام سپاهیان به مازندران رسیدند. سالار مازندران که ارژنگ نام داشت توانست از دست سپاهیان کیکاووس بگریزد و به دیو سفید پناه ببرد. ارژنگ از دیو کمک خواست و او هم که همیشه با ایرانی‌ها دشمن بوده همان شب خاک و دود سیاهی بر سر پادشاه ایران و سپاهیانش می‌فرستد و در اثر آن همگی افراد کور می‌شوند.
پس از شش ماه تاختن سر انجام سپاهیان به مازندران رسیدند. سالار مازندران که ارژنگ نام داشت توانست از دست سپاهیان کیکاووس بگریزد و به دیو سفید پناه ببرد. ارژنگ از دیو کمک خواست و او هم که همیشه با ایرانی‌ها دشمن بوده همان شب خاک و دود سیاهی بر سر پادشاه ایران و سپاهیانش می‌فرستد و در اثر آن همگی افراد کور می‌شوند.


هفت خان رستم داستان هفت بلایی است که رستم در راه رسیدن به مازندران و آزاد کردن کیکاووس و سپاهیانش با آن‌ها رو به رو می‌شود و هر کدام را با موفقیت پشت سر می‌گذارد.
هفت خان رستم داستان هفت بلایی است که رستم در راه رسیدن به مازندران و آزاد کردن کیکاووس و سپاهیانش با آن‌ها رو به رو می‌شود و هر کدام را با موفقیت پشت سر می‌گذارد.<ref>هفت خان رستم</ref>


== خان اول: نبرد رخش با شیر بیشه ==
== خان اول: نبرد رخش با شیر بیشه ==
خط ۱۰۵: خط ۱۰۵:
رستم در خواب بود که شیر به سراغشان آمد. رخش با شیر مبارزه کرد و او را از پا درآورد و جان رستم را نجات داد. رستم نیمه شب چشم باز کرد و از دیدن شیر مرده به رخش غرید که چرا بدون این که رستم را بیدار کند با شیر مبارزه کرده.
رستم در خواب بود که شیر به سراغشان آمد. رخش با شیر مبارزه کرد و او را از پا درآورد و جان رستم را نجات داد. رستم نیمه شب چشم باز کرد و از دیدن شیر مرده به رخش غرید که چرا بدون این که رستم را بیدار کند با شیر مبارزه کرده.


صبح روز بعد رستم بر پشت رخش نشست و به راهش ادامه داد.
صبح روز بعد رستم بر پشت رخش نشست و به راهش ادامه داد.<ref>خان اول: نبرد رخش با شیر بیشه</ref>


== خان دوم: بیابان بی آب ==
== خان دوم: بیابان بی ==
دومین خطری که رستم بر سر راه داشت، بیابانی خشک و سوزان بود که رستم با هوشیاری توانست از آن عبور کند.
[[پرونده:Download (2)خان دوم- بیابان بی .jpg|بندانگشتی|خان دوم: بیابان بی آب ]]
دومین خطری که رستم بر سر راه داشت، بیابانی خشک و سوزان بود که رستم با هوشیاری توانست از آن عبور کند.<ref>خان دوم : بیابان بی آب</ref>
 
[[پرونده:جنگ رستم با اژدها.jpg|پیوند=https://fa.iranpediawiki.org/wiki/پرونده:جنگ%20رستم%20با%20اژدها.jpg|بندانگشتی|جنگ رستم با اژدها|299x299پیکسل]]


== خان سوم: جنگ با اژدها ==
== خان سوم : جنگ با اژدها ==
[[پرونده:جنگ رستم با اژدها.jpg|پیوند=https://fa.iranpediawiki.org/wiki/پرونده:جنگ%20رستم%20با%20اژدها.jpg|بندانگشتی|جنگ رستم با اژدها|299x299پیکسل]]
 
رخش رستم را سر بزنگاه بیدار کرد و رستم اژدها را دید. رخش و رستم به کمک هم اژدها را از پای درآوردند و بعد هم به راه افتادند و دوباره تازان به سمت مازندران رفتند.
رستم غافل از این که آن بیشه خوابگاه اژدهایی است به خواب عمیقی فرو رفت. اژدها نیمه شب به خوابگاهش بازگشت و با دیدن رستم و رخش برآشفت. رخش اژدها را دید و پیش از حمله اژدها رستم را از خواب بیدار کرد اما قبل از بیدار شدن رستم، اژدها خود را مخفی کرد و رستم از دست رخش عصبانی شد که چرا او را بی دلیل از خواب بیدار کرده. این اتفاق یک بار دیگر هم تکرار شد و رستم هر بار عصبانی تر شد. بار سوم که اژدها خود را نشان داد، رخش رستم را سر بزنگاه بیدار کرد و رستم اژدها را دید. رخش و رستم به کمک هم اژدها را از پای در آوردند و بعد هم به راه افتادند و دوباره تازان به سمت مازندران رفتند.


== خان چهارم: زن جادو ==
== خان چهارم: زن جادو ==
[[پرونده:زن جادوگر.jpg|بندانگشتی]]
پیرزنی از سپاه دیوان خود را به شکل دختری زیبا درآورد و نزد رستم آمد. رستم از دیدن دختر جوان خوشحال شد و شروع به نواختن آهنگ‌های شاد کرد و در میان آهنگ‌هایش نام پروردگار را آورد و از او باری نعمت‌هایش تشکر کرد. دختر جوان که در حقیقت اهریمن بود، از شنیدن نام پروردگار صورتش اهریمنی شد و رستم دریافت که او اهریمن است. رستم کمند انداخت و او را به بند کشید و با خنجر او را دو نیم کرد.
پیرزنی از سپاه دیوان خود را به شکل دختری زیبا درآورد و نزد رستم آمد. رستم از دیدن دختر جوان خوشحال شد و شروع به نواختن آهنگ‌های شاد کرد و در میان آهنگ‌هایش نام پروردگار را آورد و از او باری نعمت‌هایش تشکر کرد. دختر جوان که در حقیقت اهریمن بود، از شنیدن نام پروردگار صورتش اهریمنی شد و رستم دریافت که او اهریمن است. رستم کمند انداخت و او را به بند کشید و با خنجر او را دو نیم کرد.


۶۹

ویرایش