رضاشاه پهلوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:


== کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ ==
== کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ ==
در اولین ساعات سپیده دم ۳ اسفند ۱۲۹۹ رضاخان همراه با نظامیان قزاق تحت فرمانش از قزوین وارد تهران شدند. آنان بلافاصله کلانتری‌ها، وزارتخانه‌‌ها، پست‌خانه‌‌ها و ادارات دولتی و مراکز حساس تهران را به تصرف درآوردند. در منابع تاریخی آمده این عملیات کودتایی بود که سفارت انگلستان هدایت آن را برعهده داشت، رضاخان عامل نظامی کودتا و سیدضیاءالدین طباطبایی ـ مدیر روزنامه رعد ـ عامل سیاسی آن بود. ورود نیروهای تحت امر رضاخان به تهران، در حقیقت نقطه شروع رویدادهایی بود که به فروپاشی سلسله ۱۲۵ساله قاجار منتهی شد. قزاق‌ها با ورود خود به تهران دروازه‌های شهر را بستند و سفارتخانه‌ها را به محاصره خود درآوردند تا کسی به این مکان‌ها پناهنده نشود. سپس تمامی تلفن‌ها و خطوط ارتباطی داخل و خارج کشور را قطع کردند. در این روز زد و خوردهای پراکنده‌ای در جریان تصرف شهر به وقوع پیوست و تعدادی نیز کشته و زخمی شدند، <ref> [http://tarikhirani.ir/fa/events/3/EventsList?Page=&Lang=fa&EventsId=86&Action=EventsDetail تاریخ ایرانی- رضاخان کودتا کرد]</ref>
در اولین ساعات سپیده دم ۳ اسفند ۱۲۹۹ رضاخان همراه با نظامیان قزاق تحت فرمانش از قزوین وارد تهران شدند. آنان بلافاصله کلانتری‌ها، وزارتخانه‌‌ها، پست‌خانه‌‌ها و ادارات دولتی و مراکز حساس تهران را به تصرف درآوردند. در منابع تاریخی آمده این عملیات کودتایی بود که سفارت انگلستان هدایت آن را برعهده داشت، رضاخان عامل نظامی کودتا و سیدضیاءالدین طباطبایی ـ مدیر روزنامه رعد ـ عامل سیاسی آن بود. ورود نیروهای تحت امر رضاخان به تهران، در حقیقت نقطه شروع رویدادهایی بود که به فروپاشی سلسله ۱۲۵ساله قاجار منتهی شد. قزاق‌ها با ورود خود به تهران دروازه‌های شهر را بستند و سفارتخانه‌ها را به محاصره خود درآوردند تا کسی به این مکان‌ها پناهنده نشود. سپس تمامی تلفن‌ها و خطوط ارتباطی داخل و خارج کشور را قطع کردند. در این روز زد و خوردهای پراکنده‌ای در جریان تصرف شهر به وقوع پیوست و تعدادی نیز کشته و زخمی شدند، <ref>[http://tarikhirani.ir/fa/events/3/EventsList?Page=&Lang=fa&EventsId=86&Action=EventsDetail تاریخ ایرانی- رضاخان کودتا کرد]</ref>


‌رضا خان بعدها نزد‌ ‌بعضی از بزرگان اعتراف کرد که انگلیسی‌ها او را سرکار آوردند‌؛ اما او‌ ‌انگیزه‌اش را از اقدام به کودتا، ‌وطن‌خواهی خود قلمداد کرد. رضا خان در اعلامیه مشهوری که‌ ‌با عنوان “حکم می‌کنم” منتشر کرد،،‌خود را رئیس کل قوا خواند و پس از‌ ‌اندکی، از سوی “ احمد شاه قاجار” با لقب “ سردار سپه” به بالاترین درجه‌ ‌نظامی (سردار سپهی) دست یافت.‌‌<ref name=":0" />
‌رضا خان بعدها نزد‌ ‌بعضی از بزرگان اعتراف کرد که انگلیسی‌ها او را سرکار آوردند‌؛ اما او‌ ‌انگیزه‌اش را از اقدام به کودتا، ‌وطن‌خواهی خود قلمداد کرد. رضا خان در اعلامیه مشهوری که‌ ‌با عنوان “حکم می‌کنم” منتشر کرد،،‌خود را رئیس کل قوا خواند و پس از‌ ‌اندکی، از سوی “ احمد شاه قاجار” با لقب “ سردار سپه” به بالاترین درجه‌ ‌نظامی (سردار سپهی) دست یافت.‌‌<ref name=":0" />
خط ۱۷: خط ۱۷:


این جریان موجب اعتراض جناح اقلیت مجلس و برخی از‌ ‌روزنامه‌نگاران شد؛ اما مخالفت اقلیت مجلس (بویژه شهید مدرس) به جایی‌ ‌نرسید و قتل و ضرب و شتم و تهدید کسانی همچون “میرزاده عشقی” ، شاعر جوان‌ ‌، “حسین صبا” مدیر روزنامه ستاره ، “ملک‌الشعرای بهار” نماینده مجلس ،‌‌ ‌تقریبا صدای معترضان را خاموش کرد. سردار سپه در این هنگام، به تجدید نفوذ‌ ‌و قدرت حاکمان محلی اقدام نمود و شماری از آنان را به مرکز جلب کرد یا از‌ ‌میان برداشت تا در آینده نیروی مخالفی در داخل کشور نداشته باشد. در این‌ ‌اوضاع و احوال، تصمیم احمد شاه برای رفتن به فرنگ، زمینه ریاست وزرایی‌‌ ‌سردار سپه را آماده کرد (آبان ۱۳۰۲‌‌. )<ref name=":0" />
این جریان موجب اعتراض جناح اقلیت مجلس و برخی از‌ ‌روزنامه‌نگاران شد؛ اما مخالفت اقلیت مجلس (بویژه شهید مدرس) به جایی‌ ‌نرسید و قتل و ضرب و شتم و تهدید کسانی همچون “میرزاده عشقی” ، شاعر جوان‌ ‌، “حسین صبا” مدیر روزنامه ستاره ، “ملک‌الشعرای بهار” نماینده مجلس ،‌‌ ‌تقریبا صدای معترضان را خاموش کرد. سردار سپه در این هنگام، به تجدید نفوذ‌ ‌و قدرت حاکمان محلی اقدام نمود و شماری از آنان را به مرکز جلب کرد یا از‌ ‌میان برداشت تا در آینده نیروی مخالفی در داخل کشور نداشته باشد. در این‌ ‌اوضاع و احوال، تصمیم احمد شاه برای رفتن به فرنگ، زمینه ریاست وزرایی‌‌ ‌سردار سپه را آماده کرد (آبان ۱۳۰۲‌‌. )<ref name=":0" />
== نخست وزیری رضاشاه ==
هنگامي كه مشيرالدوله از سوي احمدشاه قاجار به نخست وزيري منصوب گرديد، رضاخان با سمت وزارت جنگ در هيئت دولت حضور يافت. پس از چندي، رضاخان كه در پي فرصتي براي قدرت بيشتر و جولان در كشور بود، نخست وزير را تهديد كرد و موجبات ترس و سپس استعفاي او را پديد آورد. از آن سو، طرفداران سردار سپه نيز با غوغا سالاري در مطبوعات، رضاخان را بهترين گزينه براي رياست دولت معرفي كردند به طوري كه به خود احمد شاه نيز فهمانده شد كه فعلاً مرد ميدان ايران، فقط سردار سپه است. مشيرالدوله نيز مي‏دانست اگر شاه به اروپا برود، او قادر به كنار آمدن با سردار سپه و طرفداران او نخواهد بود. لذا در اواخر مهرماه نزد احمد شاه رفت و به هر ترتيب كه بود، او را راضي ساخت تا استعفايش را بپذيرد. شاه ناگزير تن بدين كار داد و با وجود مخالفت آيت‏اللَّه سيدحسن مدرس و ياران او، در تاريخ سوم آبان 1302 ش سردار سپه را به عنوان رييس الوزرا معرفي و منصوب كرد و پس از يك هفته، خود، راهي اروپا شد و رضاخان را يكه‏ تاز ميدان نمود.با خروج احمد شاه از ايران، رضاخان همه كاره كشور شد و از آن پس، مقدمات تغيير نظام حكومتي را در سر پروراند. احمدشاه‏ در حالي كه كشور را ترك مي‏گفت كه نمي‏دانست بازگشتي برايش متصور نيست و در اين سفر، تاج و تختش را از دست خواهد داد و رضا مير پنج حكومتي ديگر بنيان خواهد نهاد.<ref>[http://rasekhoon.net/calender/show/553819 راسخون -انتصاب "رضاخان ميرپنج" به نخست وزيري توسط "احمدشاه قاجار" (1302 ش)]</ref>
== رضاخان در دوره ی نخست وزیری، وزیر جنگ نیز بوده ==
در طول یک و نیم سال بعد از شکست پروژه جمهوری خواهی، سردارسپه کوشید تا خود را با نمایندگان مخالفین و اقلیت مجلس نزدیک کند. ارتباطات وسیعی با عبدالحسین میرزا فرمانفرما، نصرت الدوله، سید حسن مدرس و تقریباً اکثر کسانی که پس از کودتا دستگیر شده بودند برقرار شد. از سوی دیگر تمایل بیش از حد احمد شاه به سلطنت مشروطه که گاهی به ضعف وی نیز تعبیر می شد، راه را برای تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی هموار نمود.
تنها مقاومت جدی خانواده احمد شاه، نه از سوی وی که از سوی مادرش ملکه جهان صورت گرفت. او به تنهایی تصمیم به مبارزه با رضاخان گرفت و به این منظور از پاریس به عتبات عالیات سفر کرد تا حکم و فتوی مفسد و خارج از دین بودن بودن نخست وزیر را به هر قیمتی از مراجع عراق به دست آورد. ولی او نیز هنگامی به عراق رسید که رضاشاه در مجلس موسسان سوگند پادشاهی خورده بود.<ref>[https://article.tebyan.net/339047/%D9%86%D8%AE%D8%B3%D8%AA-%D9%88%D8%B2%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D9%BE%D9%86%D8%AC سایت تبیان-  نخست وزیری رضاخان میر پنج]</ref>
== سرکوب نهضت های آزادیبخش توسط رضاشاه ==
نهضت جنگل به رهبری طلبه ای به نام میرزا کوچک خان نخستین جریان مقاومت مسلحانه در دوران معاصر بود که با استراتژی بهره گیری از تحولات بیرون از مرزها ( فرصت فروپاشی امپراطوری روسیه تزاری ) در بستر ضعف حکومت مرکزی و با هویت اسلامی شکل گرفت . این جریان که در پی نابسامان های پس از مشروطه و در زمان جنگ جهانی اول آغاز شد ، در دوران پس از کودتای 1299 نیز ادامه یافت و سرانجام توسط رضاخان سرکوب شد . <ref>[http://irandidban.com/fa/%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87/7886-%D9%85%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D9%BE%DB%8C%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AA%D8%A7-%D9%81%D8%B1%D8%AC%D8%A7%D9%85(8) ایران دیدبان -مجاهدین از پیدایی تا فرجام]</ref>
== سرکوب و برخورد نظامی؛ برنامه‌ رضاخان برای ایلات و عشایر ==
نیروهای رضاشاه پهلوی با زور، پاره­ کردن و سوزاندن چادرسیاه ایلات و کتک‌زدن افراد خانواده‌ها، عشایر را مجبور به اسکان کردند. در برخی موارد عشایر از ترس قزاق­‌ها پارچه‌های سفید کتانی روی چادرسیاه خود می‌کشیدند تا برای چند روزی هم که شده از شر آن‌ها در امان بمانند. این کار موقتی بود و مأموران اسکان دست بردار نبود؛ تا این‌که همه طوایف را در مکان­‌هایی مشخص یک‌جانشین کردند. با کوتاه کردن دست عشایر از مراتع و چراگاه­‌های مختلف در ییلاق و قشلاق، بسیاری از احشام آن‌ها تلف شدند. در این راستا، حکومت رضاشاه با به‌کار بردن شیوه­‌های خشن، نظامی و بسیج‌شدن دستگاه‌های اداری اجرایی و نظامی انتظامی برای اجرای سیاست اسکان عشایر، این سیاست در نهایت با موفقیت نسبی اجرا شد.<ref>[http://www.haadi.ir/News-512 پایگاه دانش پژوهی هادی -سرکوب و برخورد نظامی؛ برنامه‌ی رضاخان برای ایلات و عشایر]</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۲ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۹:۵۱

رضاشاه پهلوی (زادهٔ ۲۴ اسفند ۱۲۵۶ در آلاشت، سوادکوه، مازندران – درگذشتهٔ ۴ مرداد ۱۳۲۳ در ژوهانسبورگ، آفریقای جنوبی) وی پسر عباسعلی ، معروف به “داداش بیگ” افسر قزاق از ایل پالانی ، در ‌‌۲۴ ‌اسفند ماه سال ۱۲۵۵ هـ.ش. در قریه “آلاشت” از توابع سواد کوه مازندران به‌ ‌دنیا آمد. چند روز پس از تولد رضا، داداش بیگ درگذشت و مادر - که از‌ ‌مهاجران گرجستان بود - به دنبال درگیری و اختلاف خانوادگی، به همراه‌ ‌نوزادش به تهران رفت و در خانه برادر خود ساکن شد. رضا دوران کودکی و‌ ‌نوجوانی خود را زیر نظر دایی‌اش - که خیاط قزاقخانه بود - سپری کرد و به‌ ‌توصیه و وساطت او ،‌در سن چهارده ، پانزده سالگی وارد بریگاد قزاق شد و به‌ ‌عنوان نظامی ساده، مشغول به کار گردید.‌‌[۱]

اسامی مختلف رضاشاه

رضاشاه در طول زندگی خود و حتی پس از آن به دلایل مختلف به نام‌هائی چند خوانده شده است. در جوانی به نام ناحیه‌ای که از آن برخاسته بود "رضا سوادکوهی" نامیده می‌شد. با ورود به نظامی‌گری به "رضاخان" و سپس، با ذکر درجه نظامی‌اش، به "رضاخان میرپنج" شناخته شد. بعد از کودتای ۱۲۹۹ و به دست‌گرفتن وزارت جنگ و فرماندهی کل قوا او را "سردار سپه" می‌خواندند. پس از رسیدن به سلطنت و انتخاب نام خانوادگی پهلوی به "رضاشاه پهلوی" شناخته شد. در سال ۱۳۲۸ با تصویب مجلس شورای ملی به او لقب "کبیر" داده شد و از آن پس هوادارانش او را "رضاشاه کبیر" می‌خوانند.[۲]

مناصب مختلف رضاشاه در بریگارد قزاق

نخستین منصب رضا در قزاقخانه،‌ ‌سمت وکیل باشی “گروهان شصت تیر” بود که بعدها به فرماندهی آن رسید و به‌ ‌‌”رضا خان شصت تیر” شهرت یافت. او در این زمان، به رسم جاهل‌ها و‌ ‌بزن‌بهادرها ، با بستن گذرها، قمه‌کشی می‌کرد و به خودنمایی می‌پرداخت.‌ ‌توانایی و تنومندی جسمانی و سخت‌گیری و تحمل شدائد در انجام ماموریت‌های‌ ‌نظامی اندک اندک درنظر برخی صاحب منصبان و متنفذان ، او را از دیگران‌ ‌متمایز کرد. از جمله، عبدالحسین میرزا فرمانفرما - که ازشاهزادگان بنام و‌ ‌قدرتمند قاجاری بود‌- به او توجه تمام نشان داد و مسئولیت اسلحه جدیدش -‌ ‌مسلسل ماکسیم - را به او سپرد. از این رو ، رضا خان در میان خانواده‌ ‌فرمانفرما، “رضا ماکسیمی” نیز نام گرفت. پس از این، رضا خان به مرور مراتب‌ ‌ترقی را طی کرد و در انجام ماموریت‌های مختلف، همچون سرکوب نهضت‌ ‌آزادی‌خواهانه میرزا کوچک خان در گیلان، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت.‌ ‌زندگی رضا خان تا میانسالی در بی‌سواد ی گذشت و حتی پس از آن که خواندن‌ ‌آموخت، در نوشتن کلمات و عبارات ، دچار اشتباهات فاحش می‌شد. رضا خان ترقی‌ ‌خود را مدیون حمایت صاحبان ثروت و قدرت، انضباط خشک نظامی و قساوت و‌ ‌بی‌رحمی خود بود؛ ‌اما از معلومات شایان و تفکر نظامی چندان بهره‌ای‌ ‌نداشت. با این همه ، به دلایل متعدد، مورد توجه انگلیسی‌ها قرار گرفت و‌ ‌سرانجام یک ژنرال بریتانیایی به نام “ادموند ایرونساید” ضمن دیدار و‌ ‌گفتگویی که با او داشت، وی را شایسته اجرای طرح کودتایی یافت که نافع‌ ‌کشورش در ایران و شبه قاره هند را تامین می‌کرد.‌[۱]

کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹

در اولین ساعات سپیده دم ۳ اسفند ۱۲۹۹ رضاخان همراه با نظامیان قزاق تحت فرمانش از قزوین وارد تهران شدند. آنان بلافاصله کلانتری‌ها، وزارتخانه‌‌ها، پست‌خانه‌‌ها و ادارات دولتی و مراکز حساس تهران را به تصرف درآوردند. در منابع تاریخی آمده این عملیات کودتایی بود که سفارت انگلستان هدایت آن را برعهده داشت، رضاخان عامل نظامی کودتا و سیدضیاءالدین طباطبایی ـ مدیر روزنامه رعد ـ عامل سیاسی آن بود. ورود نیروهای تحت امر رضاخان به تهران، در حقیقت نقطه شروع رویدادهایی بود که به فروپاشی سلسله ۱۲۵ساله قاجار منتهی شد. قزاق‌ها با ورود خود به تهران دروازه‌های شهر را بستند و سفارتخانه‌ها را به محاصره خود درآوردند تا کسی به این مکان‌ها پناهنده نشود. سپس تمامی تلفن‌ها و خطوط ارتباطی داخل و خارج کشور را قطع کردند. در این روز زد و خوردهای پراکنده‌ای در جریان تصرف شهر به وقوع پیوست و تعدادی نیز کشته و زخمی شدند، [۳]

‌رضا خان بعدها نزد‌ ‌بعضی از بزرگان اعتراف کرد که انگلیسی‌ها او را سرکار آوردند‌؛ اما او‌ ‌انگیزه‌اش را از اقدام به کودتا، ‌وطن‌خواهی خود قلمداد کرد. رضا خان در اعلامیه مشهوری که‌ ‌با عنوان “حکم می‌کنم” منتشر کرد،،‌خود را رئیس کل قوا خواند و پس از‌ ‌اندکی، از سوی “ احمد شاه قاجار” با لقب “ سردار سپه” به بالاترین درجه‌ ‌نظامی (سردار سپهی) دست یافت.‌‌[۱]

وزیر جنگ بعد از کودتا و سرکوب مخالفین

رضا خان سردار سپه در کابینه کودتا به‌ ‌نخست وزیری سید ضیاءالدین طباطبایی - عامل انگلیسی‌ها - ‌عهده‌دار پست‌‌ ‌وزارت جنگ شد و این منصب را در دولت‌های دیگر نیز در قبضه قدرت خود گرفت،‌ ‌و با ادغام یگان‌های متفرق نظامی قشون متحدالشکلی به وجود آورد و به مرور‌ ‌از این طریق، زمینه‌ نفوذ و استیلای خود را در امور سیاسی و اجرایی کشور‌ ‌فراهم ساخت.‌ ‌

این جریان موجب اعتراض جناح اقلیت مجلس و برخی از‌ ‌روزنامه‌نگاران شد؛ اما مخالفت اقلیت مجلس (بویژه شهید مدرس) به جایی‌ ‌نرسید و قتل و ضرب و شتم و تهدید کسانی همچون “میرزاده عشقی” ، شاعر جوان‌ ‌، “حسین صبا” مدیر روزنامه ستاره ، “ملک‌الشعرای بهار” نماینده مجلس ،‌‌ ‌تقریبا صدای معترضان را خاموش کرد. سردار سپه در این هنگام، به تجدید نفوذ‌ ‌و قدرت حاکمان محلی اقدام نمود و شماری از آنان را به مرکز جلب کرد یا از‌ ‌میان برداشت تا در آینده نیروی مخالفی در داخل کشور نداشته باشد. در این‌ ‌اوضاع و احوال، تصمیم احمد شاه برای رفتن به فرنگ، زمینه ریاست وزرایی‌‌ ‌سردار سپه را آماده کرد (آبان ۱۳۰۲‌‌. )[۱]

نخست وزیری رضاشاه

هنگامي كه مشيرالدوله از سوي احمدشاه قاجار به نخست وزيري منصوب گرديد، رضاخان با سمت وزارت جنگ در هيئت دولت حضور يافت. پس از چندي، رضاخان كه در پي فرصتي براي قدرت بيشتر و جولان در كشور بود، نخست وزير را تهديد كرد و موجبات ترس و سپس استعفاي او را پديد آورد. از آن سو، طرفداران سردار سپه نيز با غوغا سالاري در مطبوعات، رضاخان را بهترين گزينه براي رياست دولت معرفي كردند به طوري كه به خود احمد شاه نيز فهمانده شد كه فعلاً مرد ميدان ايران، فقط سردار سپه است. مشيرالدوله نيز مي‏دانست اگر شاه به اروپا برود، او قادر به كنار آمدن با سردار سپه و طرفداران او نخواهد بود. لذا در اواخر مهرماه نزد احمد شاه رفت و به هر ترتيب كه بود، او را راضي ساخت تا استعفايش را بپذيرد. شاه ناگزير تن بدين كار داد و با وجود مخالفت آيت‏اللَّه سيدحسن مدرس و ياران او، در تاريخ سوم آبان 1302 ش سردار سپه را به عنوان رييس الوزرا معرفي و منصوب كرد و پس از يك هفته، خود، راهي اروپا شد و رضاخان را يكه‏ تاز ميدان نمود.با خروج احمد شاه از ايران، رضاخان همه كاره كشور شد و از آن پس، مقدمات تغيير نظام حكومتي را در سر پروراند. احمدشاه‏ در حالي كه كشور را ترك مي‏گفت كه نمي‏دانست بازگشتي برايش متصور نيست و در اين سفر، تاج و تختش را از دست خواهد داد و رضا مير پنج حكومتي ديگر بنيان خواهد نهاد.[۴]

رضاخان در دوره ی نخست وزیری، وزیر جنگ نیز بوده

در طول یک و نیم سال بعد از شکست پروژه جمهوری خواهی، سردارسپه کوشید تا خود را با نمایندگان مخالفین و اقلیت مجلس نزدیک کند. ارتباطات وسیعی با عبدالحسین میرزا فرمانفرما، نصرت الدوله، سید حسن مدرس و تقریباً اکثر کسانی که پس از کودتا دستگیر شده بودند برقرار شد. از سوی دیگر تمایل بیش از حد احمد شاه به سلطنت مشروطه که گاهی به ضعف وی نیز تعبیر می شد، راه را برای تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی هموار نمود.

تنها مقاومت جدی خانواده احمد شاه، نه از سوی وی که از سوی مادرش ملکه جهان صورت گرفت. او به تنهایی تصمیم به مبارزه با رضاخان گرفت و به این منظور از پاریس به عتبات عالیات سفر کرد تا حکم و فتوی مفسد و خارج از دین بودن بودن نخست وزیر را به هر قیمتی از مراجع عراق به دست آورد. ولی او نیز هنگامی به عراق رسید که رضاشاه در مجلس موسسان سوگند پادشاهی خورده بود.[۵]

سرکوب نهضت های آزادیبخش توسط رضاشاه

نهضت جنگل به رهبری طلبه ای به نام میرزا کوچک خان نخستین جریان مقاومت مسلحانه در دوران معاصر بود که با استراتژی بهره گیری از تحولات بیرون از مرزها ( فرصت فروپاشی امپراطوری روسیه تزاری ) در بستر ضعف حکومت مرکزی و با هویت اسلامی شکل گرفت . این جریان که در پی نابسامان های پس از مشروطه و در زمان جنگ جهانی اول آغاز شد ، در دوران پس از کودتای 1299 نیز ادامه یافت و سرانجام توسط رضاخان سرکوب شد . [۶]

سرکوب و برخورد نظامی؛ برنامه‌ رضاخان برای ایلات و عشایر

نیروهای رضاشاه پهلوی با زور، پاره­ کردن و سوزاندن چادرسیاه ایلات و کتک‌زدن افراد خانواده‌ها، عشایر را مجبور به اسکان کردند. در برخی موارد عشایر از ترس قزاق­‌ها پارچه‌های سفید کتانی روی چادرسیاه خود می‌کشیدند تا برای چند روزی هم که شده از شر آن‌ها در امان بمانند. این کار موقتی بود و مأموران اسکان دست بردار نبود؛ تا این‌که همه طوایف را در مکان­‌هایی مشخص یک‌جانشین کردند. با کوتاه کردن دست عشایر از مراتع و چراگاه­‌های مختلف در ییلاق و قشلاق، بسیاری از احشام آن‌ها تلف شدند. در این راستا، حکومت رضاشاه با به‌کار بردن شیوه­‌های خشن، نظامی و بسیج‌شدن دستگاه‌های اداری اجرایی و نظامی انتظامی برای اجرای سیاست اسکان عشایر، این سیاست در نهایت با موفقیت نسبی اجرا شد.[۷]

جستارهای وابسته

منابع