سید ضیاءالدین طباطبایی

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
  • سید ضیاء که در حدود یک سالگی همراه با والدین خود به تبریز برده شد. تحصیلات مقدماتی خود را توسط معلمین خصوصی در منزل فراگرفت. سپس با ورود به مدرسه ثریای تبریز علاوه بر دروس جدید زبان روسی را نیز فراگرفت. پس از آن به شیراز رفته، علاوه بر تحصیلات مذهبی به فراگیری زبان­های فرانسه و انگلیسی نیز پرداخت.
  • سید ضیاء از دوران بلوغ تعارضاتی در رفتار وی دیده می­شد. او گاه هیأت و شکل ظاهری خویش را تغییر می‌داد، لباس روحانی را از تن به در می‌کرد و با کت و شلوار و پاپیون و کلاه در ملأ عام حاضر می ­شد و به تفریحاتی چون موسیقی، شکار و ... می ­پرداخت.
  • در پانزده سالگی همزمان با مشروطه­خواهی مردم، به شیراز رفت و فعالیت سیاسی خود را با حمایت از مشروطه با روزنامه ­نگاری آغاز نمود، پس از چند سال روزنامه نگاری به زندان افتاد و با تلاش عده­ای از مشروطه ­خواهان آزاد شد و به خارج از کشور رفت. او دو سال در فرانسه و انگلیس مانده، به تحصیل زبان انگلیسی و فرانسه ادامه داد. این در حالی است که هزینه تحصیلات وی توسط «اتحادیه دوستی ایران و فرانسه‌» تأمین می‌شد.
  • در همین دوران که وی در خارج به سر می ­برد، با شرکت در جشن تاجگذاری ژرژ پنجم، به عنوان نماینده مطبوعات ایران از سوی دیپلمات های انگلیسی به عنوان مشاور، رایزن فرهنگی و سیاسی مورد توجه واقع شد. سرانجام سید ضیاء در آستانه اولتیماتوم روس و انگلیس وارد ایران شد و پس از مدتی روزنامه "رعد" را با کمک مالی سفارت انگلیس منتشر کرد که ابتدا حامی روس­ها و سپس مدافع انگلستان شد.
  • سید ضیاء در سال 1296ش جهت ارسال مشاهدات خود از آثار انقلاب بلشویکی روسیه به وزارت خارجه ایران، به این کشور سفر نمود؛ اما پس از هرج و مرج ­های ناشی از انقلاب اکتبر 1917م به ایران بازگشت. سید ضیاء در اواخر سال 1298ش به منظور برقراری روابط با دولت­ های تازه استقلال یافته آذربایجان، گرجستان و ارمنستان در رأس یک هیأت عازم منطقه قفقاز شد.
  • با کودتای اسفند 1299 ه.ش به نخست وزیری رسید ولی کابینه اش پس از صد روز سقوط کرد و ناچار شد از ایران خارج شود.
  • پس از شهریور 1320 به ایران امد و نماینده مجلس شد. بازداشت سید ضیاء پس از پایان دوره چهاردهم مجلس در اسفند 1324ش به بهانه­ اقدام علیه امنیت عمومی کشور و «حیف و میل اعانات مربوط به زلزله ­زدگان گرگان» توسط قوام ­السلطنه که به تازگی از روسیه بازگشته بود، موقتاً او را از صحنه سیاسی کشور خارج ساخت. اما واقعیت امر مخالفت­ های وی با دولت روس و حزب توده بود، چرا که احمد قوام پس از نخست ­وزیری به دنبال بحران آذربایجان عده‌ای از عوامل مشهور انگلیسی را دستگیر و زندانی ساخت. هرچند پس از مدتی در 27 اسفند 1325 به دلیل کسالت از زندان آزاد شد.
  • سید ضیاء به دنبال ترور رزم ­آرا توسط خلیل طهماسبی در 16 اسفند 1329ش، با جلب نظر شاه و انگلستان زمینه را برای نخست­ وزیری خود فراهم می ­دید؛ اما به دلیل مخالفت نمایندگان مجلس و نیز افکار عمومی نسبت به وی به دلیل سیاست­ های انگلوفیلی او فراهم نشد.
  • وی در سال 1340ش نیز تلاش­هایی فراوانی برای ساقط کردن دکتر علی امینی به عمل آورد که به موفقیتی دست نیافت.
  • سید ضیاء در سال­های پایانی عمر خود در روستای خود، الله ­آباد قزوین با یکی از زنان محلی ازدواج کرده و از وی صاحب دو فرزند پسر و یک دختر شد.[۱]

مناصب و مشاغل

نخست وزیر حکومت قاجار

 ( از ۱۲۹۹/۱۲ه.ش. تا ۱۳۰۰/۰۳ه.ش. )  پس از کودتای سوم اسفند 1299ه.ش از احمدشاه حکم نخست وزیری گرفت و در ابتدای قدرتش دستور داد جمعی از منتفذین قاجار را زندانی کنند. حکومت او که کابینه سیاه نام گرفت، با مخالفت گسترده مردم و عدم حمایت انگلستان روبرو شد و صد روزه پایان یافت.

نماینده مجلس شورای ملی ایران

 ( از ۱۳۲۲ه.ش. تا ۱۳۲۴ه.ش. )  در مجلس چهاردهم از یزد انتخاب شد و با وجود مخالفت‌ها، رأی اعتماد كسب کرد. او از مخالفان حزب توده بود.[۱]

گرایشات

موسس حزب اراده ملی در ایران

 ( از ۱۳۲۳ه.ش. )  سید ضیاء ابتدا "حزب وطن" و سپس حزب "اراده ملی" را در بهمن 1323ش تاسیس کرد. ارگان حزب اراده ملی نیز روزنامه "رعد امروز" بود که در سال 1324ش جای خود را به نشریه روستا داد. روزنامه "اراده فارس" در شیراز نیز زیر نظر حزب اراده ملی منتشر می­ شد.[۱]

حوادث مهم زندگی

هدایت کودتای سوم اسفند 1299 در ایران

ارتباط سید ضیاء با وثوق­ الدوله، توجه انگلیسی­ ها را به وی جلب کرد و او به "کمیته آهن" که برای حفظ منافع انگلیس در ایران و انجام کودتا تشکیل شده بود، راه یافت. با فراهم شدن شرایط، ماموران انگلیسی مقیم ایران با انتخاب سید ضیاء به عنوان چهره سیاسی و رضاخان به عنوان چهره نظامی، کودتای خود در ایران را بر اساس طرح آیرونساید عملی ساختند. طبق برنامه‌ قبلي، نيروهاي قزاق به رهبری رضاخان از قزوين به تهران آمده و كودتاي سوم اسفند  1299ش شكل مي‌گيرد. در ستاد مشترك «ضياء ـ رضا» حكم دستگيري 60 نفر از افراد با گرايش‌هاي مختلف؛ از جمله سيد حسن مدرس تا صارم ­الدوله صادر مي‌شود. روز چهارم كودتا، رضاخان با لقب سردار سپه، رياست قزاق و سيد ضياء نیز حکم نخست وزيري خود را از احمدشاه قاجار دریافت می­ کنند.

مشارکت در انقلاب مشروطه ایران

در پانزده سالگي همزمان با مشروطه­ خواهي مردم، به شيراز رفت و فعاليت سياسي خود را با حمايت از مشروطه با روزنامه ­نگاري آغاز نمود که البته هر چند يكبار به علت توقيف، به تأسيس روزنامه‌اي ديگر اقدام ‌نمود. وی در سن 17 سالگی با همکاری دایی خود در اسفند 1285ش نشریات "اسلام" و کمی بعد "ندای اسلام" را در شیراز منتشر کرد و به حمایت از مشروطه پرداخت. با توقیف نشریه، سید ضیاء که جان خود را در خطر می ­دید، با تغییر لباس به همراه هیأت تحریریه خود به تهران آمد. وی که در مشروطه کمتر به جنبه ­های "مشروعه" آن توجه داشت، در هجرت بزرگ علما و تجار به شهر قم در مرداد 1285ش خود را در صف آنان قرار داد.

دیگر اقدام وی بمب­گذاری توسط یکی از عواملش در مغازه حاج محمد اسماعیل نماینده دوره اول مجلس و هوادار محمدعلی شاه بود که انفجار بمب کشته شدن بمب­گذار را در پی داشت و منجر به فرار وی شد. او با پناهندگی به سفارت بلژیک راهی خارج گردید. همچنین بار دیگر که به علت بمب­ گذاری در منزل شعاع السلطنه برادر محمدعلی شاه تحت تعقیب قرار گرفته بود، به سفارت انگلیس و سپس عثمانی پناهنده شد که مورد قبول واقع نشد. سرانجام پس از شش ماه پناهندگی در سفارت اتریش با صدور فرمان عفو عمومی محمدعلی شاه در هنگام فتح تهران از سفارت خارج شد.

وی از مهر 1288ش به انتشار نشریه "ندای اسلام" دست زد. نشریه "شرق" هم که هزینه آن توسط زرتشتیان و ارامنه تأمین می­شد، به دلیل اهانت به مجلس دوم توقیف شد. روزنامه برق نیز که پس از آن انتشار یافت با دلایلی مشابه توقیف شد و سید ضیاء که به زندان محکوم شده بود، با تلاش عده­ ای از مشروطه­ خواهان آزاد شد و به خارج از کشور رفت.

حمایت از قرارداد 1919

سید ضیاء از حامیان وثوق ­الدوله و پیمان 1919م که مخالفان بسیاری داشت، بود.[۱]

مهاجرت

شهر ژنو

 ( از ۱۳۰۰ه.ش. تا ۱۳۱۰ه.ش. )  سید ضیاء پس از کنار گذاشته شدن از صحنه سیاست با دریافت مبلغی پول، در حالی که به خارج از ایران تبعید شده بود، ساکن ژنو شد.

کشور فلسطین

 ( از ۱۳۱۴ه.ش. تا ۱۳۲۲ه.ش. )  در سال 1310ش به دعوت حاج الأمین الحسینی مفتی اعظم فلسطین که جهت برگزاری کنگره­ای به منظور مقابله با افزایش مهاجرت یهودیان به فلسطین دعوتنامه هایی برای بسیاری ار رجال دولتی و غیردولتی جهان و از جمله سید ضیاء ارسال کرده بود، بدین سرزمین رفت. سید ضیاء توانست ریاست کنگره را عهده­ دار شود، لذا پس از دو هفته اقامت جهت ساماندهی امور خود به سوئیس بازگشت و در بهار 1311ش مجدداً به فلسطین بازگشت. در 8 ماه اقامت خود اقداماتی، همچون تأسیس کمیته­ های ملی کنگره و ایجاد شعب در برخی از کشورهای عربی انجام داد و بار دیگر به اروپا بازگشت.

وی مجدداً در سال 1314ش به فلسطین بازگشت و تا سال 1322ش در فلسطین اقامت گزید. وي متهم است كه در زمان سكونت در فلسطين به عنوان يك فرد مسلمان در خريد زمين‌هاي فلسطينيان و فروش آن به یهودیان صهيونيست‌ نقش داشته است.[۱]

سید ضیاءالدین طباطبایی

مشروطه‌خواه كودتاچی نويسنده: محسن ردادی چکیده: سید ضیاء الدین طباطبایی از نخستین كسانی بوده كه به خانه‌ی مرتجعین و مخالفان مشروطه بمب می انداخته است . او در دوران مشروطیت با انتشار مقاله‌های پر سرو صدا علیه شاه ، مورد حمایت مشروطه‌خواهان قرار گرفت . زمانی كه مشروطه‌خواهان دست به اسلحه بردند تا محمدعلی شاه را وادار به پذیرش خواسته‌های خود نمایند ، سید ضیاء 20 ساله ، در نبرد پنج روزه‌ی تهران شركت نمود و فرماندهی بخشی از مجاهدین مسلح را برعهده داشت. سید ضیاءالدین طباطبایی كه بعدها به " سید نعنا " معروف شد ، در تابستان 1268 ه . ش در شیراز به دنیا آمد .(1) پدر وی ، " سید علی آقا یزدی " در جریان جنبش مشروطه به صف هواداران مشروطه پیوست و در زمان محمدعلی شاه قاجار و استبداد صغیر ، به شهر ساری تبعید گردید . خود سید ضیاء ، بسیار تندروتر از پدر بود و در پیگیری اهداف مشروطه‌خواهان ، با جدیت تمام عمل می‌كرد . او از نخستین كسانی بوده كه به خانه‌ی مرتجعین و مخالفان مشروطه بمب می انداخته است . (2)سید ضیاء در دوران مشروطیت با انتشار مقاله‌های پر سرو صدا علیه شاه ، مورد حمایت مشروطه‌خواهان قرار گرفت . زمانی كه مشروطه‌خواهان دست به اسلحه بردند تا محمدعلی شاه را وادار به پذیرش خواسته‌های خود نمایند ، سید ضیاء 20 ساله ، در نبرد پنج روزه‌ی تهران شركت نمود و فرماندهی بخشی از مجاهدین مسلح را برعهده داشت. (3)نویسندگی و روزنامه نگاری تخصص سید ضیاء بود و همین امر موجب شد كه انگلیس به سرعت او را در جهت منافع خود به كار بگیرند . انتشار روزنامه‌های متعدد كاری بود كه سید ضیاء به خوبی آن را فرا گرفت . وی ، به نمایندگی از مطبوعات ایران ، در جشن تاجگذاری پادشاه انگلیس ( جرج پنجم ) شركت كرد و پس از بازگشت به ایران ، معروفترین روزنامه ی خود یعنی روزنامه‌ی رعد را منتشر نمود . سید ضیاء به عنوان یك روشنفكر طرفدار مشروطه ، ماهیت واقعی روشنفكری در ایران را به نمایش گذاشت . او در این روزنامه آشكارا از منافع انگلیس سخن می‌گفت و مانند یك انگلیسی واقعی ، به دشمنان بریتانیای كبیر می تاخت . روزنامه‌ی رعد از تشكیل پلیس جنوب توسط انگلیس و قرارداد 1919 ( اعلام رسمی تبدیل ایران به مستعمره‌ی انگلیس) با كمال جرأت حمایت نمود .اقدامات سید ضیاء در حمایت از سیاستهای انگلیس ، به نگارش روزنامه ختم نمی‌شود . او با نظر سفارت انگلیس ، گروهی با نام " كمیته‌ی آهن " یا " كمیته ی زرگنده " ( به مناسبت قرار داشتن اقامتگاه تابستانی سفیر انگلیس در زرگنده ) تدارك دید كه در عین پیگیری تصویب قرارداد 1919 ، در كار برنامه‌ریزی برای اجرای مطامع انگلستان بودند.(4) این اقدامات سیدضیاء، او را در ردیف معتمدان انگلیس قرار داد و موجب شد در اجرای كودتای سوم اسفند،‌نقش كلیدی به او واگذار گردد.بین قرارداد 1919 و شکل گیری کودتای سوم اسفند، رابطه وجوددارد. قرارداد 1919 به واسطه‌ی مجاهدت شهید مدرس، به تصویب نرسید و علیرغم كوشش رجال و سیاستمداران طرفدار انگلیس، رد شد. بنابراین لازم بود برای تأمین منافع حیاتی انگلیس در ایران، چاره‌ای دیگر اندیشیده شود. لازم به ذكر است كه در این سالها، حكومت تزاری در روسیه ساقط شده بود و بولشویكها در شوروی چندان قدرت نگرفته بودند كه خود را حریف انگلیس در ایران ببینند. بنابراین انگلیس می‌توانست با خیال راحت به اجرای نمایشنامه‌هایی بپردازد كه كارگردانش فقط خودش بود. اگرچه كودتا در ایران سابقه نداشت، بهترین و سریعترین روش برای جبران خسارت ناشی از عدم تصویب قرارداد 1919 به نظر می‌رسید. بنابراین انگلیس به سرعت دست به كار شد و پس از معین كردن مهره‌ی سیاسی (سیدضیاء)‌ و نظامی (رضاخان میرپنج)، كودتای سوم حوت (اسفند) را به اجرا در آورد.برای اجرای کودتا، پنج نفر با یكدیگر هم قسم شده پشت قرآن را هم مهر كردند. این پنج نفر عبارت بودند از: سیدضیاءالدین طباطبایی، رضاخان میرپنج، ماژور مسعود خان،‌سرهنگ احمد آقاخان (امیر احمدی) و كلنل كاظم خان (سیاح). سیدضیاءالدین هنگام طرح اعتبارنامه‌اش در مجلس دوره‌ی چهاردهم این واقعه را چنین روایت كرده است:دو روز پیش از كودتا من رفتم به شاه‌آباد جلسه‌ای تشكیل شد در شاه‌آباد از بنده و آقای رضاخان میرپنج و .... . من آنها را دیدم. چه دیدم و چه صحبت كردیم و چه تصمیم گرفتیم، از اسرار ماست .(5) این اسرار احتمالا مربوط به نقش انگلیس در جمع آوری این افراد و قول و قرارهای آنها با فیر انگلیس است.پس از كودتا،‌سیدضیاء‌دستخط نخست وزیری خود را از شاه دریافت کرد و كابینه‌ تشكیل داد. این کابینه در همان زمان به كابینه‌ی سیاه مشهور شد. روشنفكران طرفدار انگلیس از این كابینه به شدت حمایت نمودند. مدح سیدضیاء در اشعار روشنفكران این دوره به چشم میخورد. عارف قزوینی (كه در میان روشنفكران به شهید معروف است)‌ پس از سقوط كابینه‌ی سیاه چنین سرود:"ای دست حق پشت و پناهت باز آ، قربان كابینه سیاهت باز آ".عشقی هم غزلها و قطعات در مدح سیدضیا داشت از جمله در مستزاد "دیدی چه خبر بود" كه برای مجلس چهارم ساخت، گفته است: "كافی نبود هر چه ضیاء‌ را بستاییم. از عهده نیاییم. من چیز دگر گویم و او چیز دگر بود. دیدی چه خبر بود؟" (6)سید ضیا با همین حمایتها توانست قدرت خود را در برابر شاه قاجار تثبیت نماید و در این راه از کمکهای بی دریغ انگلیس برخوردار شد. انگلیس برای تقویت موقعیت سید ضیاء ، از قرارداد پرمنفعت 1919نیز گذشت. حمایت آشكار انگلیس از دولت كودتا،‌به جز كمك‌های مالی و اطلاعاتی، كسب اجازه از لرد كرزن بود تا سیدضیاء‌ بتواند با سر و صدا لغو قرارداد دفن شده‌ی 1919 را اعلام دارد و به این ترتیب برای خود وجاهتی دست و پا كند.(7) سیدضیاء‌كه در دوره‌ی قبل، برای امضای این قرارداد، گریبان دریده بود،‌اكنون برای كسب آبرو، قرارداد را لغو نمود. قراردادی كه عملا غیرقابل اجرا بود. با این حال ادامه کار کابینه سیاه غیر ممکن شده بود. سیدضیاءالدین طباطبایی، پس از 93 روز زمامداری و چند مرتبه كشمكش با رضاخان سردار سپه ، روز 4 خرداد 1300 ش سقوط كرد و با دریافت 25 هزار تومان،‌تحت‌الحفظ به سمت قزوین حركت داده شد و از آنجا به خارج از ایران تبعید شد. (8)انگلیس، بارها نشان داده كه برای مهره‌های خود ارزشی قائل نیست و در صورتی كه كاربردی برای منافع بریتانیا نداشته باشند، به راحتی حذف شده و مهره‌ی جدید جایگزین آنها می‌گردد. سیدضیاء نیز مستثنا نبود. رضاخان به زودی توانست نظر انگلیس را به خود جلب نماید، و قول مساعدت بیشتری به انگلیس داد. از این پس راه زیادی تا حذف کامل سید ضیاء از قدرت نبود.رضاخان هم تا چندی توانست بر سر قدرت بماند اما او نیز به سرنوشتی به مراتب بدتر از سیدضیاء دچار شد.حوادثی که سید ضیاء و رضاخان به آن دچار شدند یادآور این جمله چرچیل است که : «انگلستان دوست دائمی و دشمن دائمی ندارد. بلكه منافع دائمی دارد. »[۲]

جستارهای وابسته

منابع