شاهنامه: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۸۷ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی « '''شاهنامه فردوسی (آغاز نگارش:'''در سال ۳۷۰ خورشیدی برابر با ۹۸۰ میلادی-'''پایان...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:


'''شاهنامه فردوسی (آغاز نگارش:'''در سال ۳۷۰ خورشیدی برابر با ۹۸۰ میلادی-'''پایان نگارش''':در سال ۴۰۰ خورشیدی برابر با ۱۰۱۰ میلادی''')'''با نزدیک ۶۰٬۰۰۰بین شعر یک از بزرگترین سروده‌های حماسی در تمام جهان می باشدکه به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شده‌است. این منظومه عظیم در اصطلاح ادبی در بحر متقارب مثمن محذوف<ref>[http://aryaadib.blogfa.com/post-270.aspx آشنایی با بحرهای عروضی-٢''- ''بحر متقارب مثمن محذوف'': ''فعولن فعولن فعولن فعل-زبان وادبیات فارسی(آریا ادیب)]</ref> سروده شده‌است. وحاصل بیش از سی سال رنج و ممارست حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی برای خلق چنین اثری است. نخستین منت بزرگی که فردوسی بر ایرانیان دارد زنده و ماندگار کردن تاریخ ملی ماست. خود او بر این حقیقت گواهی می‌دهد: «عجم زنده کردن بدین پارسی». وی پس از نام بردن از بزرگانی که او نامشان را بر «جریده عالم» ثبت کرد، می‌گوید:
'''شاهنامه فردوسی''' (آغاز نگارش:در سال ۳۷۰ خورشیدی برابر با ۹۸۰ میلادی-پایان نگارش:در سال ۴۰۰ خورشیدی برابر با ۱۰۱۰ میلادی)با نزدیک ۶۰٬۰۰۰بیت شعر یک از بزرگترین سروده‌های حماسی در تمام جهان می باشدکه به زبان‌های مختلف دنیا ترجمه شده‌است. این منظومه عظیم در اصطلاح ادبی در بحر متقارب مثمن محذوف<ref>[http://aryaadib.blogfa.com/post-270.aspx آشنایی با بحرهای عروضی-٢''- ''بحر متقارب مثمن محذوف'': ''فعولن فعولن فعولن فعل-زبان وادبیات فارسی(آریا ادیب)]</ref> سروده شده‌است. وحاصل بیش از سی سال رنج و ممارست حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی برای خلق چنین اثری است. نخستین منت بزرگی که فردوسی بر ایرانیان دارد زنده و ماندگار کردن تاریخ ملی ماست. خود او بر این حقیقت گواهی می‌دهد: «عجم زنده کردن بدین پارسی». وی پس از نام بردن از بزرگانی که او نامشان را بر «جریده عالم» ثبت کرد، می‌گوید:


چو عیسی من این مردگان را تمام
چو عیسی من این مردگان را تمام


سراسر همه زنده کردم به نام<ref>[https://ganjoor.net/ferdousi/ فردوسی-حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی-گنجور]</ref><ref>[https://ganjoor.net/ferdousi/shahname/ شاهنامه فردوسی-گنجور-فهرست(از آغاز تا پادشاهی یزدگرد)]</ref>
سراسر همه زنده کردم به نام<ref>[https://ganjoor.net/ferdousi/ فردوسی-حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی-گنجور]</ref><ref>[https://ganjoor.net/ferdousi/shahname/ شاهنامه فردوسی-گنجور-فهرست(از آغاز تا پادشاهی یزدگرد)]</ref>
توصیف کهن ترين نسخه خطی شاهنامه فردوسي جهان در کتابخانه فلورانس ایتالیا<ref>[http://manuscripts.ir/ar/component/content/article/89-news/%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4/2725-%DA%A9%D9%87%D9%86-%D8%AA%D8%B1%D9%8A%D9%86-%D8%B4%D8%A7%D9%87%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%81%D8%B1%D8%AF%D9%88%D8%B3%D9%8A-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B توصیف کهن ترين نسخه خطی شاهنامه فردوسي جهان در کتابخانه فلورانس ایتالیا]</ref>


جلد اول نسخه خطی شاهنامه توسط کتابخانه ملی فلورانس بصورت دیجیتال در آمده که از طریق لینک زیر قابل مشاهده می باشد.بدلیل سنگین بودن نسخه خطی روی صفحات بعدی کلیک کرده منتظر شوید تا پیدا شوند:<ref>[http://teca.bncf.firenze.sbn.it/ImageViewer/servlet/ImageViewer?idr=BNCF0004147894#page/4/mode/2up جلد اول از این شاهنامه توسط کتابخانه ملی فلورانس ایتالیا]</ref>
جلد اول نسخه خطی شاهنامه توسط کتابخانه ملی فلورانس بصورت دیجیتال در آمده که از طریق لینک زیر قابل مشاهده می باشد.بدلیل سنگین بودن نسخه خطی روی صفحات بعدی کلیک کرده منتظر شوید تا پیدا شوند:<ref>[http://teca.bncf.firenze.sbn.it/ImageViewer/servlet/ImageViewer?idr=BNCF0004147894#page/4/mode/2up جلد اول از این شاهنامه توسط کتابخانه ملی فلورانس ایتالیا]</ref>


== شاهنامه فردوسی ==
== شاهنامه فردوسی ==
«.<ref name=":0" />.. اگر فردوسی شاهنامه را نظم نکرده بود، احتمال قوی می‌رود که سیل حوادث عظیم پی در پی که بر مملکت ستمدیده ما روی آورده‌است، اثری از ادبیات به زبان پارسی باقی نمی‌ماند چنان‌که بسیاری از کتب فارسی و عربی را از میان برده و یادگارهای فراوان از نیاکان ما را مفقود ساخته‌است و فرضاً که مفقود هم نمی‌شد، به حالت تاریخ بلعمی و نظایر آن درمی‌آمد که از صدهزار نفر یک نفر آنها را نخوانده بلکه ندیده‌است و شکی نیست در این که اگر سخن دلنشین فردوسی و اشعار آبدار او نبود، وسیله ابقای تاریخ ایران همانا منحصر به کتب امثال مسعودی و … ابوریحان می‌بود که همه به زبان عرب نوشته شده و اکثریت عظیم ایرانیان از فهمش عاجزند و چون آن کتب لطف و زیبایی آثار ادبی را ندارد عربی خوانها هم آنها را کمتر می‌خوانند و در هر صورت رسوخ و نفوذی که روایات مزبور به واسطه اشعار فردوسی در اذهان ایرانیان نموده و تأثیراتی که بخشیده نمی‌نمود و نمی‌بخشید، چه شاهنامه فردوسی از بدو امر نزد فارسی زبانان چنان دلچسب واقع شده که عموماً فریفته آن گردیده‌اند. هرکس خواندن می‌توانست شاهنامه می‌خواند و کسی که نمی‌دانست در مجالس شاهنامه خوانی برای شنیدن و تمتّع یافتن از آن حاضر می‌شد. کمتر ایرانی بود که آن داستانها را نداند و اشعار شاهنامه را از بر نخواند و رجال احیاشده فردوسی را نشناسد…
«... اگر فردوسی شاهنامه را نظم نکرده بود، احتمال قوی می‌رود که سیل حوادث عظیم پی در پی که بر مملکت ستمدیده ما روی آورده‌است، اثری از ادبیات به زبان پارسی باقی نمی‌ماند چنان‌که بسیاری از کتب فارسی و عربی را از میان برده و یادگارهای فراوان از نیاکان ما را مفقود ساخته‌است و فرضاً که مفقود هم نمی‌شد، به حالت تاریخ بلعمی و نظایر آن درمی‌آمد که از صدهزار نفر یک نفر آنها را نخوانده بلکه ندیده‌است و شکی نیست در این که اگر سخن دلنشین فردوسی و اشعار آبدار او نبود، وسیله ابقای تاریخ ایران همانا منحصر به کتب امثال مسعودی و … ابوریحان می‌بود که همه به زبان عرب نوشته شده و اکثریت عظیم ایرانیان از فهمش عاجزند و چون آن کتب لطف و زیبایی آثار ادبی را ندارد عربی خوانها هم آنها را کمتر می‌خوانند و در هر صورت رسوخ و نفوذی که روایات مزبور به واسطه اشعار فردوسی در اذهان ایرانیان نموده و تأثیراتی که بخشیده نمی‌نمود و نمی‌بخشید، چه شاهنامه فردوسی از بدو امر نزد فارسی زبانان چنان دلچسب واقع شده که عموماً فریفته آن گردیده‌اند. هرکس خواندن می‌توانست شاهنامه می‌خواند و کسی که نمی‌دانست در مجالس شاهنامه خوانی برای شنیدن و تمتّع یافتن از آن حاضر می‌شد. کمتر ایرانی بود که آن داستانها را نداند و اشعار شاهنامه را از بر نخواند و رجال احیاشده فردوسی را نشناسد…<ref name=":0" />


ایرانیان همواره معتقد بوده‌اند که پادشاهانی عظیم الشأن مانند جمشید و فریدون و کیقباد و کیخسرو داشته و مردمانی نامی مانند کاوه و قارن و رستم و اسفندیار میان ایشان بوده که جان و مال و عرض و ناموس اجدادشان را در مقابل دشمنان مشترک مانند ضحاک و افراسیاب و غیره محافظت نموده‌اند و به عبارت دیگر هر جماعتی که کاوه و رستم و گیو و بیژن و ایرج و منوچهر و کیخسرو و کیقباد و امثال آنان را از خود می‌دانستند ایرانی محسوب بوده‌اند و این جهت اتصال و مایه اتحاد قومیت و ملیت ایشان بوده‌است…
ایرانیان همواره معتقد بوده‌اند که پادشاهانی عظیم الشأن مانند جمشید و فریدون و کیقباد و کیخسرو داشته و مردمانی نامی مانند کاوه و قارن و رستم و اسفندیار میان ایشان بوده که جان و مال و عرض و ناموس اجدادشان را در مقابل دشمنان مشترک مانند ضحاک و افراسیاب و غیره محافظت نموده‌اند و به عبارت دیگر هر جماعتی که کاوه و رستم و گیو و بیژن و ایرج و منوچهر و کیخسرو و کیقباد و امثال آنان را از خود می‌دانستند ایرانی محسوب بوده‌اند و این جهت اتصال و مایه اتحاد قومیت و ملیت ایشان بوده‌است…
خط ۱۱۵: خط ۱۱۳:
رستم آن شب به فکر افتاد که از چنگ این پهلوان رویینتن، به جانپناهی بگریزد. امّا، از آنجایی که می‌دانست اسفندیار مردم سیستان را قتل‌عام خواهد کرد، از گریز دست کشید. امّا، پر سیمرغ را آتش زد و او را به یاری فراخواند. سیمرغ، تیزرو چون برق، خود را به بالین رستم رساند و پس از درمان زخمهای او و رخش، به رستم در کناره رود هیرمند شاخِ نهال گَزی را نشان داد و گفت آن را برای رزم فردا آماده کن. امّا، نخست راه آشتی برو شاید اسفندیار بپذیرد و از لجاج دست بردارد. امّا، اگر به راه آشتی نیامد، با این چوب گز به چشمانش بزن، مرگ او در این چوب گز است. امّا، این را هم به گوش گیر که از آن پس شوربختی به خاندان تو و ایران‌زمین روی خواهد آورد.
رستم آن شب به فکر افتاد که از چنگ این پهلوان رویینتن، به جانپناهی بگریزد. امّا، از آنجایی که می‌دانست اسفندیار مردم سیستان را قتل‌عام خواهد کرد، از گریز دست کشید. امّا، پر سیمرغ را آتش زد و او را به یاری فراخواند. سیمرغ، تیزرو چون برق، خود را به بالین رستم رساند و پس از درمان زخمهای او و رخش، به رستم در کناره رود هیرمند شاخِ نهال گَزی را نشان داد و گفت آن را برای رزم فردا آماده کن. امّا، نخست راه آشتی برو شاید اسفندیار بپذیرد و از لجاج دست بردارد. امّا، اگر به راه آشتی نیامد، با این چوب گز به چشمانش بزن، مرگ او در این چوب گز است. امّا، این را هم به گوش گیر که از آن پس شوربختی به خاندان تو و ایران‌زمین روی خواهد آورد.


فردای آن شب، اسفندیار به آشتی تن نداد و رستم چاره یی جز جنگ ندید. جنگ با مرگ اسفندیار به پایان آمد. پس از مرگ اسفندیار، رستم دیری نماند و سرانجام به نیرنگ برادرش، شَغاد، در چاهی که پر از تیر و شمشیر بود، افتاد و جان داد، امّا، پیش از آن که دیده بربندد، انتقامش را از «نابرادر» گرفت و او را با تیر به درختی دوخت.
فردای آن شب، اسفندیار به آشتی تن نداد و رستم چاره یی جز جنگ ندید. جنگ با مرگ اسفندیار به پایان آمد. پس از مرگ اسفندیار، رستم دیری نماند و سرانجام به نیرنگ برادرش، شَغاد، در چاهی که پر از تیر و شمشیر بود، افتاد و جان داد، امّا، پیش از آن که دیده بربندد، انتقامش را از «نابرادر» گرفت و او را با تیر به درختی دوخت.


پس از مرگ رستم دوران پهلوانی شاهنامه به پایان رسید و با آغاز پادشاهی بهمن، پسر اسفندیار، دوران تاریخی شاهنامه آغاز شد.<ref>[http://www.aftabir.com/articles/view/art_culture/literature_verse/c5c1147778617_ferdowsi_p1.php/كودكی-كه-۱۰دایه-شیرش-می-دادند ز اندام رستم همی‌رفت خون-شده سست و لرزان کُه بیستون-پارگراف آخر]</ref>
پس از مرگ رستم دوران پهلوانی شاهنامه به پایان رسید و با آغاز پادشاهی بهمن، پسر اسفندیار، دوران تاریخی شاهنامه آغاز می‌شود.<ref>[http://www.aftabir.com/articles/view/art_culture/literature_verse/c5c1147778617_ferdowsi_p1.php/كودكی-كه-۱۰دایه-شیرش-می-دادند ز اندام رستم همی‌رفت خون-شده سست و لرزان کُه بیستون-پارگراف آخر]</ref>


== دوره تاریخی شاهنامه ==
== دوره تاریخی شاهنامه ==
مطالب مربوط به فرمانروایی بهمن، پسر اسفندیار، حمله اسکندر به ایران، دوران پادشاهی اشکانیان و ساسانیان تا حمله مسلمانان به ایران و سقوط پادشاهی ساسانیان در این بخش شاهنامه آمده‌است.
مطالب مربوط به فرمانروایی بهمن، پسر اسفندیار، حمله اسکندر به ایران، دوران پادشاهی اشکانیان و ساسانیان تا حمله مسلمانان به ایران و سقوط پادشاهی ساسانیان در این بخش شاهنامه آمده‌است.


ــ
== منابع و پانویس ==
 
<references />
'''پانویس'''
 
۱ـ «منتخب شاهنامه»، فردوسی طوسی، به اهتمام محمدعلی فروغی و حبیب یغمایی، چاپ دوم، مقدمه، صفحه سی
۱٬۰۰۵

ویرایش