شیخ محمد خیابانی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۵۹: خط ۱۵۹:


== آخرین سخنرانی خیابانی ==
== آخرین سخنرانی خیابانی ==
'''        آخرين سخنراني خياباني'''
     در ماههاي اول قيام پشتيباني مردم از آن بسيار زياد بود و در ميتينگهايي كه دموكراتها برگزار ميكردند, تا 20هزار نفر و حتّي, بيشتر جمع ميشدند. خياباني با تكيه بر اين پشتيباني عظيم مردمي, فرياد برمي داشت: «داخله يا خارجه, در صورت تعرّض به ما... گرفتار حملات ما خواهند شد. درمقابل 50هزار يا صد هزار نفر قشون متزلزل نخواهند شد. با آن قوايي كه در خود سراغ داريم مقابله خواهيم نمود و بالاخره, ايران نايل به يك رژيمي خواهد شد كه مطابق با مقتضيّات قرن حاضر باشد» (نطق 20خرداد).   امّا, كم كم, يكنواختيِ سخنرانيها و فراتربودن آن از حوزه فهم توده مردم, باعث شد كه  از رونق اينگونه تجمّعها كاسته شود.  
     در ماههاي اول قيام پشتيباني مردم از آن بسيار زياد بود و در ميتينگهايي كه دموكراتها برگزار ميكردند, تا 20هزار نفر و حتّي, بيشتر جمع ميشدند. خياباني با تكيه بر اين پشتيباني عظيم مردمي, فرياد برمي داشت: «داخله يا خارجه, در صورت تعرّض به ما... گرفتار حملات ما خواهند شد. درمقابل 50هزار يا صد هزار نفر قشون متزلزل نخواهند شد. با آن قوايي كه در خود سراغ داريم مقابله خواهيم نمود و بالاخره, ايران نايل به يك رژيمي خواهد شد كه مطابق با مقتضيّات قرن حاضر باشد» (نطق 20خرداد).   امّا, كم كم, يكنواختيِ سخنرانيها و فراتربودن آن از حوزه فهم توده مردم, باعث شد كه  از رونق اينگونه تجمّعها كاسته شود.  


    روز 23مرداد, خياباني از اين بياعتنايي اكثريّت مردم تبريز,  اينگونه شكوه ميكند: «در اوايل قيام انتظار ميرفت كه اكثريّت اهالي اين شهر با يك عشق و ذوق سرشار در نهضت دموكراتيك شركت خواهند جست, اين انتظار, چنان كه ميبايست از قوّه به فعل درنيامد. اعتماد ما, هميشه, به جماعتي بوده است كه در اوّلين روز اقدام به اين قيام نمودند, جماعت خيلي محدودي بعدها به آن ملحق شد, يك عدّه معتنابهي هنوز در حالت لاقيدي و بي علاقگي است».  
    روز 23مرداد, خياباني از اين بي اعتنايي اكثريّت مردم تبريز,  اينگونه شكوه ميكند: «در اوايل قيام انتظار ميرفت كه اكثريّت اهالي اين شهر با يك عشق و ذوق سرشار در نهضت دموكراتيك شركت خواهند جست, اين انتظار, چنان كه ميبايست از قوّه به فعل درنيامد. اعتماد ما, هميشه, به جماعتي بوده است كه در اوّلين روز اقدام به اين قيام نمودند, جماعت خيلي محدودي بعدها به آن ملحق شد, يك عدّه معتنابهي هنوز در حالت لاقيدي و بي علاقگي است».  


     واقعيّت اين است كه سخنان خياباني و مطالب نشريه «تجدّد» براي شمار كثيري از مردم نامفهوم بود. همين مردمي كه در دوره قيام ستّارخان آن چنان يكپارچه از آن عاميمردِ قهرمان پشتيباني كردند و در راهش از سر و جان گذشتند, اكنون, دربرابر پديده يي بودند كه آن را چندان به  خود نزديك نمي ديدند. با اين كه با آن همراه بودند, امّا, زبانش, در بسياري مواقع, از حدّ فهم آنها فراتر بود.  
     واقعيّت اين است كه سخنان خياباني و مطالب نشريه «تجدّد» براي شمار كثيري از مردم نامفهوم بود. همين مردمي كه در دوره قيام ستّارخان آن چنان يكپارچه از آن عامي مردِ قهرمان پشتيباني كردند و در راهش از سر و جان گذشتند, اكنون, دربرابر پديده يي بودند كه آن را چندان به  خود نزديك نمي ديدند. با اين كه با آن همراه بودند, امّا, زبانش, در بسياري مواقع, از حدّ فهم آنها فراتر بود.  


     خياباني در آخرين سخنرانيش در اوّل شهريور 1299, از بي تفاوتي مردم, به خصوص, از تجّار انتقاد كرد: «يك حِصّه ملّت, و به خصوص تجّار, طالب امنيّت و آسايش هستند و هرگز فكر نميكنند كه خود ملّت, اكثريّت اصناف و طبقات آن, در تحت چگونه فشارها گرفتار آمده اند. بايد از آنان پرسيد... چرا از نهضتهاي ملّت ... اظهار دلتنگي و ناخشنودي مينمايند, آيا ميخواهند ... بي شرفي را پيشه خود قراردهند, لاقيد بمانند و آثار هيچ نوع علاقه يي را نسبت به آزادي و استقلال خود بروز نرسانند؟».  
     خياباني در آخرين سخنرانيش در اوّل شهريور 1299, از بي تفاوتي مردم, به خصوص, از تجّار انتقاد كرد: «يك حِصّه ملّت, و به خصوص تجّار, طالب امنيّت و آسايش هستند و هرگز فكر نميكنند كه خود ملّت, اكثريّت اصناف و طبقات آن, در تحت چگونه فشارها گرفتار آمده اند. بايد از آنان پرسيد... چرا از نهضت هاي ملّت ... اظهار دلتنگي و ناخشنودي مينمايند, آيا ميخواهند ... بي شرفي را پيشه خود قراردهند, لاقيد بمانند و آثار هيچ نوع علاقه يي را نسبت به آزادي و استقلال خود بروز نرسانند؟».  


   در همين سخنراني, خطاب به مردم گفت: «... امروز وحشيان  سياهپوست آفريقا معني آزادي و استقلال را بهتر از ما فهميده اند و بهتر از ما اين دو نعمت بشري را نگهداري مينمايند. شما هميشه طالب يك شبان ستمپيشه هستيد كه شما را از چنگال گرگان نجات دهد و بالاخره, كارد بر حلقتان نهد... بي شرفها را به حاكميّت قبول كرده ايد. يك ملّت شرافتمند نميگذارد اولّين شخصي كه از در درآمد خود را حاكم قرار دهد, وزير بشود و از پيش خود قانون نوشته بر گردن او تحميل نمايد. از شما نميتوان منتظر يك حركتي شد كه باعث فيروزي شما و انهدام دشمنان شما گردد. قبلاً بايد يك عدّه فداكار ديوانه, ژنيهاي مجنون, پيش افتاده با يك اميد و يك اطمينان بيدليل به زور و اجبار ملّت را به طرف آزادي سوق دهند و عنان حاكميّت را به دست  او سپرده, در كف او استوار سازند و او را وادارند بر اين كه نگذارد حقوق او را غصب كنند و به تاراج ببرند».
   در همين سخنراني, خطاب به مردم گفت: «... امروز وحشيان  سياهپوست آفريقا معني آزادي و استقلال را بهتر از ما فهميده اند و بهتر از ما اين دو نعمت بشري را نگهداري مينمايند. شما هميشه طالب يك شبان ستم پيشه هستيد كه شما را از چنگال گرگان نجات دهد و بالاخره, كارد بر حلقتان نهد... بي شرفها را به حاكميّت قبول كرده ايد. يك ملّت شرافتمند نميگذارد اولّين شخصي كه از در درآمد خود را حاكم قرار دهد, وزير بشود و از پيش خود قانون نوشته بر گردن او تحميل نمايد. از شما نميتوان منتظر يك حركتي شد كه باعث فيروزي شما و انهدام دشمنان شما گردد. قبلاً بايد يك عدّه فداكار ديوانه, ژنيهاي مجنون, پيش افتاده با يك اميد و يك اطمينان بي دليل به زور و اجبار ملّت را به طرف آزادي سوق دهند و عنان حاكميّت را به دست  او سپرده, در كف او استوار سازند و او را وادارند بر اين كه نگذارد حقوق او را غصب كنند و به تاراج ببرند».


== پایان کار قیام ==
== پایان کار قیام ==
'''     پايان كار قيام'''
'''    ''' مشيرالدّوله, نخست وزير وقت, مُخبرالسّلطنه را, كه براي مردم تبريز چهره يي ناآشنا نبود, به عنوان والي آذربايجان به تبريز فرستاد. وي در اوايل شهريور, حدود دو هفته پيش از شهادت خياباني, وارد تبريز شد و  براي كاستنِ فعاليت دموكراتها با خياباني به مذاكره پرداخت. چون مذاكره سودي نداد, روز 21شهريور به قزّاقخانه رفت و با رئيس قزّاقخانه براي سركوبي جنبش تبريز تَباني كرد. فرداي آن روز, قواي قزّاق, كه بيش از 200نفر نبودند, به عمارت «عاليقاپو», «تجدّد» و خانه هاي سران جنبش, يورش بردند و پس از چند رويارويي, بر تمام مواضعي كه در دست دموكراتها بود, چيره شدند و قيام خياباني به زانو نشست. پس از سقوط حكومت ملّي, سه روز خانه هاي آزاديخواهان غارت شد.  
'''    ''' مشيرالدّوله, نخست وزير وقت, مُخبرالسّلطنه را, كه براي مردم تبريز چهره يي ناآشنا نبود, به عنوان والي آذربايجان به تبريز فرستاد. وي در اوايل شهريور, حدود دو هفته پيش از شهادت خياباني, وارد تبريز شد و  براي كاستنِ فعاليت دموكراتها با خياباني به مذاكره پرداخت. چون مذاكره سودي نداد, روز 21شهريور به قزّاقخانه رفت و با رئيس قزّاقخانه براي سركوبي جنبش تبريز تَباني كرد. فرداي آن روز, قواي قزّاق, كه بيش از 200نفر نبودند, به عمارت «عاليقاپو», «تجدّد» و خانه هاي سران جنبش, يورش بردند و پس از چند رويارويي, بر تمام مواضعي كه در دست دموكراتها بود, چيره شدند و قيام خياباني به زانو نشست. پس از سقوط حكومت ملّي, سه روز خانه هاي آزاديخواهان غارت شد.  


۱۳۹

ویرایش