عبدالغفار نقشبندی
عبدالغفار نقشبندی ، با نام کامل مولوی حافظ عبدالغفار نقشبندی، امامجمعه پیشین شهرستان راسک است که برای نخستین بار در روز ۱۰ شهریورماه ۱۴۰۱، تجاوز جنسی به یک دختر ۱۵ سالهی بلوچ توسط سرهنگ ابراهیم کوچکزایی، فرماندهی انتظامی چابهار را افشا کرد. به دنبال این افشاگری، مولوی عبدالغفار نقشبندی توسط اطلاعات سپاه پاسداران چابهار احضار شد و تحت بازجویی قرار گرفت. سپس در روز دوشنبه ۲۱ آذرماه ۱۴۰۱، دادگاه ویژه روحانیت در مشهد، عبدالغفار نقشبندی را به این دادگاه احضار کرد. وی از آن روز ناپدید شد. وی پس از مدتی در یک ویدئو اعلام کرد که از توطئهی ترور خود اطلاع یافته و از این رو پنهان شده است. پس از آن اطلاعات سپاه پاسداران به تعقیب و دستگیری برخی از دوستان و هواداران او پرداخت و بیش از ۵۰ نفر از جوانان و نمازگزاران مسجد مولانا نقشبندی را بازداشت کرد. تمامی حسابهای نزدیکان و هواداران عبدالغفار نقشبندی نیز مسدود گردید. پدر عبدالغفار نقشبندی، بههمراه پسر دیگرش در روز ۲۹ مردادماه ۱۴۰۲، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند. ویدئوهایی از سخنان مولوی عبدالغفار نقشبندی در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی منتشر شده است که بازتاب گستردهای به دنبال داشت. مولوی عبدالغفار نقشبندی در یک پیام ویدئویی خطاب به مردم گفت:
«من از مرگ فرار نکردهام، بلکه امروز با این سخنانم پای سند مرگم را امضا کردم. ۴۴ سال است که شما را به یک سراب دستنیافتنی دعوت کردیم. ۴۴ سال است که به شما آدرس غلط دادیم، اما دیگر بس است. ما هرگز از طریق این قانون به حق و حقوقمان نمیرسیم، چون این نظام فاسد و این آخوندهای فاسد اصلاحناپذیر است. آخوندهایی که زبانشان تیر و رگبار و شکنجه و اعدام است. از امروز به بعد، مسیر ما مسیر مبارزه است نه مطالبه، اعلام میکنم که ما حقوقمان را در کف خیابانها از حلقوم این شیادان مذهبی بیرون میکشیم، چون قانونی که این آخوندها وضع کردهاند، نه قانون شریعت اسلام است و نه با معیارهای حقوق بشری مطابقت دارد. از امروز به بعد، هر کس مردم را به سکوت دعوت کند، خائن به خون شهیدان وطن است. امروز دیگر دوران سکوت و بزن دررو تمام شده است. اگر بزندید، میزنیم. اگر بکشید، زندگیتان را جهنم میکنیم. ما دیگر چیزی برای از دستدادن نداریم. همه چیز را از ما و جوانان ما گرفتید. ما تصمیممان را گرفتهایم، یا مرگ یا آزادی وطن از لوث و نجاست شما آخوندهای پلید.»
پیشینه
اتهام ترور
روز پنجشنبه ۱۵ آبانماه ۱۳۹۳، جلسهی دادگاه مولوی عبدالغفار نقشبندی و پدرش در دادگاه شهرستان زاهدان برگزار شد. عبدالغفار نقشبندی و پدرش، متهم به تخریب خودروی مولوی مصطفی جنگیزهی و ترور او شده بودند هرچند هیچ مدرکی علیه آنها وجود نداشت، حتی فرزندان مولوی جنگیزهی نیز بهطور رسمی اعلام کرده بودند که عبدالغفار نقشبندی و پدرش هیچنقشی در ترور پدرشان نداشتهاند و طی چند نامهی رسمی از دادستانی کل و دادگستری و دیوان عالی کشور خواستند که آنها را آزاد نمایند.
مولوی عبدالغفار نقشبندی و ۹ نفر از همراهانش، به اتهام محاربه و اقدام علیه امنیت ملی، در مجموع بیش از ۳ سال در زندان مرکزی زاهدان بهسر بردهاند. پیش از این نیز برای مولوی عبدالغفار نقشبندی و همراهانش ۳ دادگاه با اتهامات مختلف تشکیل شده بود.[۱]
آزادی از زندان
مولوی عبدالغفار نقشبندی در بعداز ظهر دوشنبه ۲۷ مهرماه ۱۳۹۴، پس از تحمل ۳ سال و ۵ ماه حبس با قرار وثیقهی ۵۰۰ ملییون تومانی از زندان مرکزی زاهدان آزاد شد. پدر او نیز در ۲۴ اردیبهشت همان سال از زندان آزاد شده بود.[۲]
افشای تجاوز به دختر بلوچ
در روز ۱۰ شهریورماه ۱۴۰۱، یک دختر ۱۵ سالهی بلوچ بهنام ماهو داور ساکن یکی از روستاهای شهرستان چابهار توسط سرهنگ ابراهیم کوچکزایی، فرماندهی انتظامی چابهار مورد تجاوز جنسی قرار گرفت. مولوی عبدالغفار نقشبندی با خانوادهی قربانی دیدار کرد و از شرح واقعه مطلع شد. مولوی عبدالغفار نقشبندی در روز ۴ مهرماه ۱۴۰۱، با صدور بیانیهای این جنایت را تأیید و افشا کرد.[۳]
در بخشی از این بیانیه آمده است:
«صدای دردناک و بغض ترکیده خواهر کوچک مظلومم را از نزدیک شنیدم و از شدت جنایت صورتگرفته نفس در سینهام حبس شد.»[۴]
به دنبال این افشاگری، مولوی عبدالغفار نقشبندی در روز ۶ مهرماه، توسط اطلاعات سپاه پاسداران چابهار احضار شد؛ و تحت بازجویی قرار گرفت.[۳]
دو سه روز بعد، در روز جمعه ۸ مهرماه، مأموران حکومتی به نمازگزاران اهل سنت در زاهدان حمله کردند؛ و آنها را به رگبار بستند. در این حمله ۱۰۰ نفر کشته و دها تن دیگر زخمی شدند. این روز را جمعه خونین نامیدند.[۵]
فشار به خانوادهی قربانی
پس از بازتابهای گستردهی واقعهی تجاوز به دختر چابهاری، نیروهای امنیتی و عوامل محلی وابسته به حکومت، ۳ نفر از بستگان دختر چابهاری را به گروگان گرفتند تا با این شیوه خانوادهی قربانی را مجبور به تکذیب موضوع تجاوز کنند و از این طریق آن را در رسانهها و محافل عمومی انتشار دهند.[۴]
احضار به دادگاه روحانیت
در روز دوشنبه ۲۱ آذرماه ۱۴۰۱، دادگاه ویژه روحانیت در مشهد، بهصورت تلفنی عبدالغفار نقشبندی امامجمعه پیشین شهرستان راسک را به این دادگاه احضار کرد. مولوی عبدالغفار نقشبندی در جواب گفته بود که باید احضاریه کتبی بفرستید. از آن روز مولوی عبدالغفار نقشبندی ناپدید شد؛ و خبری از محل وی در دست نیست.[۵]
فشار به نزدیکان عبدالغفار نقشبندی
پس از ناپدید شدن آقای عبدالغفار نقشبندی، اطلاعات سپاه پاسداران به تعقیب و دستگیری هواداران او پرداختند؛ و بیش از ۵۰ نفر از جوانان و نمازگزاران مسجد مولانا نقشبندی بازداشت کردند؛ و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از آنها اعتراف اجباری گرفته و پس از اخذ تعهد کتبی آزاد شدند.
دفتر عبدالغفار نقشبندی اعلام کرد که علاوه بر تهدید و ارعاب نزدیکان و هواداران مولوی عبدالغفار نقشبندی تمامی کارتهای سوخت، حسابهای بانکی او مسدود شده است؛ و همچنین مسدود کردن حسابهای مؤسسه خیریه حسنین مکران و بلوکهکردن تمامی پولهای شخصی و بیتالمال و پروندهسازی برای مصادرهی باغ کشاورزی پدر عبدالغفار نقشبندی، از جمله مواردی هستند که توسط نهادهای امنیتی به نزدیکان و هواداران او جهت اعمال فشار وارد کردهاند.[۶]
ادعای رژیم ایران
رسانههای حکومتی مانند خبرگزاری تسنیم و ایرانا، ضمن متهم کردن مولوی نقشبندی به جاسوسی، مدعی شدند که وی پس از صدور حکم دستگیری مدتی مخفی شده و سپس به یکی از کشورهای همسایه رفته است؛ اما دفتر مولوی عبدالغفار نقشبندی ضمن تکذیب کردن این ادعا، اعلام کرد که نهادهای امنیتی به دنبال حذف فیزیکی مولوی عبدالغفار نقشبندی هستند؛ و هر اتفاقی برای او بیافتد، سپاه پاسداران و اطلاعات استان سیستان و بلوچستان مسئول آن است.[۷]
سخنان مولوی عبدالغفار نقشبندی
مولوی عبدالغفار نقشبندی در روز ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲، با انتشار ویدئویی در کانال رسمی تلگرامی خود، واقعهی تجاوز به دختر ۱۵ سالهی چابهاری را توضیح داد؛ و مواضع و شیوهی مبارزه با رژیم ایران را علنی کرد. در بخشی از سخنرانی مولوی عبدالغفار نقشبندی آمده است:
وقتیکه آن سرهنگ متجاوز به خواهر مسلمان بلوچ ما تجاوز کرد؛ و خواهر ما دست به دامان ما شد که ندای مظلومیت او را به گوش جهانیان برسانیم. در همان روز من گفتم که صدای مظلومیت شما و این فاجعه را به گوش جهانیان میرسانم. میدانم که بعدش طرفحساب من یک سرهنگ نیست، بلکه طرفحساب من یک رژیم فاسد و جنایتکار است. میدانم باید هزینههای سنگین و گرانبهایی را در این مسیر پرداخت کنم. وقتی این فاجعه را علنی کردیم، از هر طرف مأموران اطلاعات و اطلاعات سپاه پاسدارن به شیوههای گوناگون به من و خانوادهام فشار آوردند؛ و ما در برابر مأموران اطلاعاتی سپاه ایستادگی کردیم و مظلومیت خواهرمان را فریاد زدیم.
۴۴ سال است که شما را به یک سراب دستنیافتنی دعوت کردیم. ۴۴ سال است که به شما آدرس غلط دادیم، اما دیگر بس است. ما هرگز از طریق این قانون به حق و حقوقمان نمیرسیم، چون این نظام فاسد و این آخوندهای فاسد اصلاحناپذیر است. آخوندهایی که زبانشان تیر و رگبار و شکنجه و اعدام است.
از امروز به بعد، مسیر ما مسیر مبارزه است نه مطالبه، اعلام میکنم که ما حقوقمان را در کف خیابانها از حلقوم این شیادان مذهبی بیرون میکشیم، چون قانونی که این آخوندها وضع کردهاند، نه قانون شریعت اسلام است و نه با معیارهای حقوق بشری مطابقت دارد. قانونی که به سرهنگ متجاوز فقط ۱۵ ماه حبس میدهد؛ و سپس آزادش میکند و او را به شهر دیگر انتقال داده و ارتقا درجه میدهد، اما به جوانان و مردمی که فریاد مظلومیتشان را بلند کردهاند، صدها تن آنها را یکساعته در مصلای زاهدان و خاش به رگبار میبنند؛ و مصلی را به خاک و خون میکشد.
از امروز به بعد، هر کس مردم را به سکوت دعوت کند، خائن به خون شهیدان وطن است. امروز دیگر دوران سکوت و بزن دررو تمام شده است. اگر بزندید، میزنیم. اگر بکشید، زندگیتان را جهنم میکنیم. ما دیگر چیزی برای از دستدادن نداریم. همه چیز را از ما و جوانان ما گرفتید. ما تصمیممان را گرفتهایم، یا مرگ یا آزادی وطن از لوث و نجاست شما آخوندهای پلید.
من از مرگ فرار نکردهام، بلکه امروز با این سخنانم پای سند مرگم را امضا کردم. جنگ ما با این رژیم فاسد، جنگ شیعه و سنی نیست، بلکه امروز همانگونه که اهل سنت در مظلومیت است، امروز شیعه در مظلومیت است. بهاییها و دراویش و تمامی اقوام و مذاهب مسیحیت و یهودیت، همه و همه امروز تحت شکنجه و ظلم و استبداد قرار دارند. من از همه مردم میخواهم که در برابر این رژیم فاسد بایستند.[۸]
در پایان هم به خامنهای خونخوار میگویم: کسی که در بلوچستان آمد؛ و نمک بلوچستان رو خورد و نمکدان شکست، دیگر نیازی نیست که به بلوچستان قاصد و هیأت بفرستی و به ریش مردم بلوچ بخندی، ما خودمان حق خودمان را از حلقوم شما بیرون میکشیم.[۹]
بازداشت پدر
مولوی فتحی محمد نقشبندی، امامجمعه شهر راسک و پدر عبدالغفار نقشبندی، بههمراه پسر دیگرش در روز ۲۹ مردادماه ۱۴۰۲، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند. عبدالغفار نقشبندی دربارهی بازداشت پدرش، ویدئویی را در کانال تلگرامی شخصی خود منتشر کرد که در بخشی سخنانش گفته است:
«ممکن است من از توهین و تحقیر به پدر پیرم بگذرم، ممکن است حتی از ریختن خون پدر بزرگوارم چشمپوشی کنم، اما قسم به الله از عفت خواهرم و از خونهای پاک هموطنانم و شهدای مظلوم زاهدان نمیگذرم.»[۱۰]
دیدار علمای بلوچ با خامنهای
موضع عبدالغفار نقشبندی
خبری مبنی بر دیدار شماری از علمای بلوچ با خامنهای منتشر شد که مولوی عبدالغفار نقشبندی با انتشار ویدئویی در کانال تلگرامی خود، این کار را شرمآور خواند. در بخشی از صحبتهای مولوی عبدالغفار نقشبندی آمده است:
با صراحت و با دلی پُر آه و درد میگویم: تویی که با پا نهادن روی خون شهید یاسرها، شهید سامر هاشمزهیها، شهید نائب زهیها، شهید ناروییها، و...
و با پشت کردن به مردم بلوچ میخواهی به دیدار خامنهای بروی، شرم کن! شرم کن از اشکهای مادران داغدار زاهدانی، شرم کن از ضجههای کودکان یتیم بر سر مزار پدران، و شرم کن از محاسن سفید علمایی که در این راه قربانی شدند؛ و ایستادگی کردند. خامنهای پس از یکسال قشون و لشکرکشی از کرمان و شهرستانها و سرکوب تمام عیار مردم بلوچ و پس از زندان و شکنجه و قتل و کشتار، دریافته که صدای بلوچ خاموش شدنی نیست. خامنهای به این نتیجه رسیده که قامت بلند حضرت شیخالاسلام خم شدنی نیست. اکنون با دعوت چند ملای مجهولالحال و نخبهنما و ریش سفیدانی که سر به تنشان نمیارزد، میخواهد علمای ربّانی و مردمی، بالاخص حضرت شیخالاسلام را به حاشیه ببرد. امیدوارم علمای کرام، ریش سفیدان معزز، عزتشان را حفظ نمایند؛ و غیرت بلوچیشان را به بهای اندک و استخوانی نفروشند.[۹]
پاسخ مولوی نقشبندی در برابر تهدید
سپاه پاسداران سیسیتان و بلوچستان، در یک تماس تلفنی با مدیر روابط عمومی مولوی عبدالغفار نقشبندی، به وی گفتهاند که یا سکوت کنید؛ و دست از فعالیتهای خود بردارید، یا ریش و محاسن پدرتان را میسوزانیم. مولوی عبدالغفار نقشبندی در پاسخ تهدیدات سپاه پاسداران اعلام کرد:
اگر دست به ریش مولانا بزنید، ریشه شما را میسوزانیم. اگر کوچکترین اتفاقی برای پدرم مولانا فتحیمحمد نقشبندی بیفتد، سپاه مسئول آن خواهد بود. با این تهدیدات هرگز نمیتوانید ما را از مسیر دادخواهی از خون شُهدایمان منحرف و ساکت نمایید. تنها مرگ است که ما را ساکت میکند.[۹]
پیام سالگرد جمعه خونین زاهدان
مولوی عبدالغفار نقشبندی در روز ۲ مهرماه ۱۴۰۲، بهمناسبت فرا رسیدن سالگرد جمعه خونین زاهدان، یک سخنرانی ویدئویی در کانال رسمی تلگرامی خود منتشر کرد که در بخشی از این فراخوان آمده است:
«کونا للظّالم خصماً و للمظلوم عوناً، عیناً از سخنان گهربار و ارزشمند حضرت علی رضیالله تعالی عنه هست که فرمودند دشمن ظالم با یاریگر مظلوم باشید. سروران عزیز یک سال تمام از فاجعه جانگداز و حادثه دلخراش خاش و مسجد مکی زاهدان گذشت. جنایتی که یزید زمان خامنهای و شمر دوران محامی در پوشش لباس حسینی مرتکب آن شدند. یزید این زمان، پس از کشتن ۱۲۰نمازگزار اهل سنت، با کور و فلج ساختن و زمینگیر کردن بالای ۳۰۰ نفر از آن نمازگزاران حتی تسلیت هم نگفت. نه تنها یزید این زمان به مردم اهل سنت با غرور و تکبر تسلیت نگفت بلکه به جلادان خودش اختیارات بیشتر داد، قدرت بیشتر پست و مقام داد، ارتقا درجه داد، تشویقی داد تا بیشتر در شهرهای بلوچستان جولان بدهند، با بلوچ و سنی تسویهحساب بکنند؛ و هر کسی رو که دلشان بخواهد بگیرند و بزنند، زندان کنند، تعرض کنند، تجاوز کنند. سروران عزیزم امروز من با صراحت میگویم که ما خون ندادیم که سازش کنیم، ما خون ندادیم که خونبها بگیریم، ما خون نداریم که با قاتلانمان بر سر یک سفره غذا بخوریم و بهبه و چهچه بگوییم. در حالیکه جوانان ما جوانان رعنای ما در سینه قبرستانها خوابیدهاند. ما خون دادیم، ما جوان دادیم تا سرزمینمان را از خونخواران بازسازی بکنیم. یک سانت هم عقبنشینی نمیکنیم، حتی اگر همه ما رو بکشید، همه ما رو زندان بکنید، همه علمای ما را زندانی بکنید، چنانچه پدر پیر من را در این سن پیری با بیشرمی و بیرحمی گرفتید؛ و به زندان انداختید تا صدای ما را خاموش بکنید، ما از همه چیزمان میگذریم. عزیزانم سالروز فاجعه خونین زاهدان پیش روی من و شما است. جمعه همین هفته، جمعه و شنبه، هفتم و هشتم مهرماه است، سالروزی که مکی خون گریست، سال روزی که از آسمان بلوچستان اشک خون سرازیر شد، سال روزی که در صحن مصلی مسجد مکی زاهدان اشک و دریای خون جاری شد. من از جوانان غیور میخواهم که روز جمعه پس از اقامه نماز در خیابانها فریاد مظلومیتشان را بلند بکنند. به والله قسم اگر من و تو، ای بلوچ بهخاطر دفاع از خواهرمان، بهخاطر دفاع از عفتمان، بهخاطر دفاع از ناموسمان، بهخاطر دفاع از خون شهدایمان، بهخاطر دفاع از داغدیدگان فاجعه خونین زاهدان، اگر من و تو کشته بشویم، جزو شهدای امت هستیم و با شهدا در صحرای محشر محشور خواهیم شد. من از عزیزانم میخواهم که روز شنبه را، شنبه هفته آینده را سرتاسر بلوچستان تمام مغازههایشان را ببندند. به اعتصاب سراسری بلوچستان بپیوندند، با سکوت با بستن مغازههایمان فریاد مظلومیتمان را به جهان بلند بکنیم تا جهان بداند که این آخوندهای شیاد ما را کشتند، ما رو کشتند؛ و به ما اجازه گریه کردن هم نمیدهند. تا دنیا بداند که ملت ایران امروز اسیر این شیادان مذهبی هستند. وعده من و تو، ای جوان غیور بلوچ خیابانهای بلوچستان در جمعه این هفته پس از اقامه نماز جمعه هست. به امید آن روز، و ما علینا الاالبلاغ المبین.»[۹]
منابع:
- ↑ دادگاه مولوی نقشبندی و پسرش عبدالغفار برگزار شد - سایت ملّیون ایران
- ↑ مولوی عبدالغفار نقشبندی آزاد شد - سایت سُنی آنلاین
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ مولوی عبدالغفار نقشبندی توسط اطلاعات سپاه چابهار احضار شد - سایت حال وش 1
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ نیروهای امنیتی از پدر مولوی نقشبندی خواستند بیانیه پسرش را تکذیب کند - سایت ایندیپندنت
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ مولوی نقشبندی به دادگاه احضار شد - سایت رفی
- ↑ عبدالغفار نقشبندی - سایت اطلس زندانهای ایران
- ↑ انتشار یک ویدئو از عبدالغفار نقشبندی - سایت رادیو فردا
- ↑ افزایش اعدامها و سخنان تند مولوی نقشبندی علیه جمهوری اسلامی - سایت دویچهوله فارسی
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ ۹٫۳ کانال تلگرامی رسمی عبدالغفار نقشبندی
- ↑ بخش هایی از سخنان مولوی عبدالغفار نقشبندی در واکنش به بازداشت پدر خود - سایت حال وش 2