علی‌اکبر اکبری: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۳۱: خط ۳۱:
|ملیت      = ایرانی  
|ملیت      = ایرانی  
}}
}}
علی‌ اکبر اکبری ده بالایی (متولد شهریور ماه ۱۳۵۷-جان‌باخته در ۱ شهریور۱۳۷۷) عضو سازمان مجاهدین خلق ایران بود، علی اکبر اکبری  سالهای کودکی خود را در خانواده‌یی متوسط گذراند و تحصیلاتش را در دبیرستان، تا سال دوم هنرستان ادامه داد.او از سال ۱۳۷۲یعنی زمانی که ۱۵سال از عمرش میگذشت، از طریق برنامه‌های تلویزیونی مجاهدین که در برخی مناطق ایلام قابل رویت بود با سازمان مجاهدین خلق آشنا می‌شود. علی اکبر اکبری پس از مدتی در ارتباط با سازمان مجاهدین قرار گرفته و فعالیت‌های سازمانی خود را آغاز کرد. علی اکبر اکبری به درخواست خود در سال ۱۳۷۷ در حالی که ۲۰ ساله بود برای انجام عملیات مجازات روی اسدالله لاجوردی که به جلاد اوین شهرت داشت داوطلب می‌شود. علی اکبر اکبری به همراه هم تیم خود علی اصغر غضنفرنژاد در اول شهریور ۱۳۷۷ اسدالله لاجورردی را به ضرب چند گلوله در مغازه‌ی خود از پا در آورد. علی اکبر اکبری در درگیری با محافظین لاجوردی زخمی و دستگیر شده و همان روز زیر شکنجه جان باخت<ref>سوم شهریور شهادت علی اکبر [https://event.mojahedin.org/i/events/5128 اکبری]</ref>.
علی‌ اکبر اکبری ده بالایی (زاده‌ی ۱ شهریور ۱۳۵۷ - جان‌باخته در ۳ شهریور ۱۳۷۷)، عضو سازمان مجاهدین خلق ایران بود، علی اکبر اکبری  سال های کودکی خود را در خانواده‌یی متوسط گذراند و تحصیلاتش را در دبیرستان، تا سال دوم هنرستان ادامه داد. او از سال ۱۳۷۲ یعنی زمانی که ۱۵ سال از عمرش می‌گذشت، از طریق برنامه‌های تلویزیونی [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]] که در برخی مناطق ایلام قابل رویت بود با [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] آشنا شد. علی اکبر اکبری پس از مدتی در ارتباط با سازمان مجاهدین قرار گرفته و فعالیت‌های سازمانی خود را آغاز کرد. علی اکبر اکبری به درخواست خود در سال ۱۳۷۷ در حالی که ۲۰ ساله بود برای انجام عملیات مجازات روی اسدالله لاجوردی که به جلاد اوین شهرت داشت داوطلب شد. علی اکبر اکبری به همراه هم تیم خود علی اصغر غضنفرنژاد در اول شهریور ۱۳۷۷ اسدالله لاجورردی را به ضرب چند گلوله در مغازه‌ی خود از پا در آورد. علی اکبر اکبری در درگیری با محافظین لاجوردی زخمی و دست‌گیر شده و دو روز بعد زیر شکنجه جان باخت<ref>سوم شهریور شهادت علی اکبر [https://event.mojahedin.org/i/events/5128 اکبری]</ref>.
==دوران کودکی و جوانی علی اکبر اکبری==
==دوران کودکی و جوانی==
علی اکبر اکبری روز اول شهریور ماه سال ۱۳۵۷ در خانواده ای متوسط در ایلام چشم به جهان گشود. دوران کودکی علی اکبر اکبری همزمان با سقوط سلطنت شاه و آغاز زمانی بود که خمینی بر مسند قدرت در ایران قرار گرفته بود. او در دوران کودکی و نوجوانی در شهر ایلام که شهری مرزی بود در معرض تبعات جنگ قرار داشت.. علی اکبر اکبری همچنین طعم فقر را چشیده  و بنا به گفته‌ی خود در جوانی شاهد دربدری مردم آن منطقه بود. اولین آشنایی علی اکبر اکبری با سازمان مجاهدین خلق ایران هنگام عملیات فروغ جاویدان بود. فروغ جاویدان عملیات بزرگی بود که  از طرف سازمان مجاهدین خلق برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی در مرداد ۱۳۶۷ صورت گرفت.[[پرونده:علی اکبر اکبری عکس سه در چهار.JPG|جایگزین=علی اکبر اکبری در جوانی|بندانگشتی|علی اکبر اکبری در جوانی|350x350پیکسل|پیوند=https://www.iran-pedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1_%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C_%D8%B9%DA%A9%D8%B3_%D8%B3%D9%87_%D8%AF%D8%B1_%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1.JPG]]علی اکبر اکبری خود ذکر می‌کند که در خیابان شاهد اعدام جوانی از اعضای سازمان مجاهدین خلق بوده است و این موضوع کنجکاوی وی را در این رابطه برمی‌انگیزد<ref>برنامه تلویزیونی سیمای آزادی</ref>.
علی اکبر اکبری روز اول شهریور ماه سال ۱۳۵۷ در خانواده‌ای متوسط در ایلام به دنیا آمد. دوران کودکی علی اکبر اکبری هم‌زمان با سقوط سلطنت [[محمدرضا پهلوی|محمدرضا شاه]] و آغاز زمانی بود که [[روح‌الله خمینی|خمینی]] بر مسند قدرت در ایران قرار گرفته بود. او در دوران کودکی و نوجوانی در شهر ایلام که شهری مرزی بود در معرض تبعات جنگ قرار داشت. علی اکبر اکبری هم‌چنین طعم فقر را چشیده  و بنا به گفته‌ی خودش در جوانی شاهد دربدری مردم آن منطقه بوده است. نخستین آشنایی علی اکبر اکبری با [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] هنگام [[عملیات فروغ جاویدان]] بود. فروغ جاویدان عملیات بزرگی بود که  از طرف سازمان مجاهدین خلق برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی در مرداد ۱۳۶۷ صورت گرفت.[[پرونده:علی اکبر اکبری عکس سه در چهار.JPG|جایگزین=علی اکبر اکبری در جوانی|بندانگشتی|علی اکبر اکبری در جوانی|350x350پیکسل|پیوند=https://www.iran-pedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1_%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C_%D8%B9%DA%A9%D8%B3_%D8%B3%D9%87_%D8%AF%D8%B1_%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1.JPG]]علی اکبر اکبری خود می‌گوید که در خیابان شاهد اعدام جوانی از اعضای سازمان مجاهدین خلق بوده است و این موضوع کنجکاوی وی را در این رابطه برمی‌انگیزد<ref>برنامه تلویزیونی سیمای آزادی</ref>.


علی اکبر اکبری در این رابطه خود می‌گوید:<blockquote>«خود ایلام، نشانگر به اصطلاح همین علاقهٌ مردم به مجاهدین و ارتش آزادیبخشه. یعنی واقعا مجاهدین تو ایلام ارزشهای خیلی ... والا یی دارن.  .مثلا وقتی این بچه‌ها را سال ۶۷ بعد از فروغ  اعدام می‌كردن مثلا دور میدان ۲۲ بهمن یكی رو دار زدن من رژیم خیلی چیز كرد كه مردمو ...، متفرق كنه. خیلی ناراحت شدم.»<ref name=":0">[http://pishtazilam.blogspot.com/2016/12/blog-post_29.html پیشتازان راه آزادی ایران]</ref> </blockquote>
علی اکبر اکبری در این رابطه گفته است:<blockquote>«خود ایلام، نشان‌گر به اصطلاح همین علاقه‌ی مردم به مجاهدین و ارتش آزادی‌بخش‌ است. یعنی واقعاً مجاهدین تو ایلام ارزش‌های خیلی... والا یی دارن.  مثلاً وقتی این بچه‌ها را سال ۱۳۶۷، پس از فروغ  اعدام می‌كردن مثلاً دور میدان ۲۲ بهمن یكی رو دار زدن منو رژیم خیلی چیز كرد كه مردمو ...، متفرق كنه. خیلی ناراحت شدم.»<ref name=":0">[http://pishtazilam.blogspot.com/2016/12/blog-post_29.html پیشتازان راه آزادی ایران]</ref> </blockquote>
==ارتباط علی اکبر اکبری با سازمان مجاهدین خلق==
==ارتباط با سازمان مجاهدین ==
علی اکبر اکبری برای اولین بار از طریق برنامه تلویزیونی سیمای مقاومت که در مناطق مرزی چون ایلام با آنتن معمولی قابل مشاهده بود آشنایی بیشتری با سازمان مجاهدین آشنا می‌شود. وی همچنین از طریق رادیو مجاهد آشنایی بیشتری با سازمان مجاهدین خلق پیدا می‌کند. او در سن ۱۷ سالگی طی تلاش‌هایی به سازمان مجاهدین وصل می‌شود و پس از مدتی به عضویت این سازمان در می‌آید
علی اکبر اکبری برای اولین بار از طریق برنامه تلویزیونی سیمای مقاومت که در مناطق مرزی چون ایلام با آنتن معمولی قابل مشاهده بود آشنایی بیشتری با [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] آشنا شد. وی هم‌چنین از طریق رادیو مجاهد آشنایی بیشتری با سازمان مجاهدین خلق پیدا کرد. او در سن ۱۷ سالگی طی تلاش‌هایی به سازمان مجاهدین وصل شد و پس از مدتی به عضویت این سازمان آمد.


علی اکبر اکبری در نامه‌ای در این رابطه می‌گوید:<blockquote>«تا قبل از این‌که در روابط مجاهدین قرار بگیرم هیچ شناختی از آنان نداشتم. فقط نامشان را شنیده بودم و می‌دانستم ضد خمینی هستند. اما حالا که این سعادت را یافته‌ام که با اهداف و آرمان سازمان آشنا شوم با قطع و یقین می‌گویم اگر نسل ما حتی با گوشه‌یی از مناسبات و آرمانهای مجاهدین آشنا شود همه‌شان به‌سوی سازمان پر می‌کشند...»<ref name=":1">[https://event.mojahedin.org/i/events/5128 سایت سازمان مجاهدین خلق- سوم شهریور ۱۳۷۷ قهرمان ملی علی اکبر اکبری به شهادت رسید]</ref>.</blockquote>علی اکبر اکبری پس از آنکه در ارتباط با مجاهدین خلق قرار می‌گیرد بسیار تحت تاثیر انقلاب درونی مجاهدین قرار می‌گیرد. انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین نامی است که این سازمان بر روند مبارزه‌ی فکری با اندیشه ی مردسالاری و زوایای پنهان آن در افراد می‌گذارند. مبدع و آغازگر این تحول فکری در سازمان مجاهدین خلق مریم رجوی است.
علی اکبر اکبری در نامه‌ای در این رابطه می‌گوید:<blockquote>«تا قبل از این‌که در روابط مجاهدین قرار بگیرم هیچ شناختی از آنان نداشتم. فقط نامشان را شنیده بودم و می‌دانستم ضد [[روح‌الله خمینی|خمینی]] هستند. اما حالا که این سعادت را یافته‌ام که با اهداف و آرمان سازمان آشنا شوم با قطع و یقین می‌گویم اگر نسل ما حتی با گوشه‌یی از مناسبات و آرمان‌های مجاهدین آشنا شود همه‌شان به‌سوی سازمان پر می‌کشند...»<ref name=":1">[https://event.mojahedin.org/i/events/5128 سایت سازمان مجاهدین خلق- سوم شهریور ۱۳۷۷ قهرمان ملی علی اکبر اکبری به شهادت رسید]</ref>.</blockquote>علی اکبر اکبری پس از آنکه در ارتباط با مجاهدین خلق قرار گرفت بسیار متأثر از انقلاب درونی مجاهدین شد. [[انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین]] نامی است که این سازمان بر روند مبارزه‌ی فکری با اندیشه‌ی مردسالاری و زوایای پنهان آن در افراد می‌گذارند. مبدع و آغازگر این تحول فکری در سازمان مجاهدین خلق [[مریم رجوی]] است.


علی اکبر اکبری در این رابطه در نامه‌ی دیگری میگوید:<blockquote>«کاش زودتر به‌دنیای جدید پا نهاده بودم و متولد شده بودم.‌ ای کاش زودتر پرواز را فرا می‌گرفتم و بال درمی‌آوردم… بعد از آشنایی با انقلاب خواهر مریم به دنیای جدیدی راه پیدا کردم. دنیایی که اکنون با هیچ‌ چیز عوضش نخواهم کرد. نیرویی که به من قوت می‌دهد؛ کلید این ساختمان پیچیده، مریم است. احساس می‌کنم دارم سبکبال می‌شوم. »<ref name=":1" /></blockquote>
علی اکبر اکبری در این رابطه در نامه‌ی دیگری میگوید:<blockquote>«کاش زودتر به‌دنیای جدید پا نهاده بودم و متولد شده بودم.‌ ای کاش زودتر پرواز را فرا می‌گرفتم و بال درمی‌آوردم… بعد از آشنایی با انقلاب خواهر مریم به دنیای جدیدی راه پیدا کردم. دنیایی که اکنون با هیچ‌ چیز عوضش نخواهم کرد. نیرویی که به من قوت می‌دهد؛ کلید این ساختمان پیچیده، مریم است. احساس می‌کنم دارم سبکبال می‌شوم. »<ref name=":1" /></blockquote>
==از پای در آوردن اسدالله لاجوردی==
==کشته شدن [[اسدالله لاجوردی]]==
[[پرونده:اسدالله لاجوردی.jpg|جایگزین=اسدالله لاجوردی|بندانگشتی|اسدالله لاجوردی|پیوند=https://www.iran-pedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A7%D8%B3%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D9%84%D8%A7%D8%AC%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C.jpg]]
[[پرونده:اسدالله لاجوردی.jpg|جایگزین=اسدالله لاجوردی|بندانگشتی|اسدالله لاجوردی|پیوند=https://www.iran-pedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%A7%D8%B3%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D9%84%D8%A7%D8%AC%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C.jpg]]
===اسدالله لاجوردی کیست؟===
[[اسدالله لاجوردی]] معروف به جلاد اوین ریاست دادستانی انقلاب را از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۳ به عهده داشت. وی مبدع و مبتکر بسیاری از انواع شکنجه‌ها و اعدام‌ها به‌ویژه در مورد زنان بوده و صدها نفر از زندانیان سیاسی را اعدام کرده است. وی هم‌چنین پایه‌گذار خانه‌های مسکونی بود. خانه‌هایی که زندانیان زن را به‌صورت مخفیانه به آن‌ها منتقل کرده و در آن‌جا به‌دور از جشم همگان شکنجه و بازجویی می‌کردند. لاجوردی به‌صورت حرفه‌ای اغب اوقات شبانه روز را در زندان اولین به‌سر برده و بر بازجویی از زندانیان سیاسی نظارت داشت. یکی از شاهدین در درمانگاه اوین در مورد نظارت [[اسدالله لاجوردی]] بر اعدام‌ها می‌گوید:<blockquote>«توی درمانگاه اوین بودم. دکتر گفت: «راستی می‌دونی توی استخر چطوری اعدام می‌کنند؟ دور‌تادور استخر را از محکومان به ‌اعدام پر می‌کنند. بعد از وسط استخر به‌دستور حاج‌آقا لاجوردی و آقای گیلانی که بیشتر خودشان ناظر بر ‌اعدام هستند؛ آن‌ها را به‌رگبار می‌بندند.حاج [[اسدالله لاجوردی]] می‌گه این بهترین نوع اعدامه. خون‌ها در قسمت عمیق استخر جمع می‌شه و بعد هم می‌شه با آب استخر را شست و برای تیرباران بعدی آماده کرد».<ref>[https://news.mojahedin.org/i/%D8%A7%D8%B3%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%84%D8%A7%D8%AC%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA اسدالله لاجوردی کیست؟]</ref></blockquote>
اسدالله لاجوردی معروف به جلاد اوین ریاست دادستانی انقلاب را از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۳ به عهده داشت. وی مبدع و مبتکر بسیاری از انواع شکنجه‌ها و اعدامها بخصوص در مورد زنان بوده و صدها نفر از زندانیان سیاسی را اعدام کرده است.وی همچنین مبدع خانه‌های مسکونی بود. خانه‌هایی که بخصوص زندانیان زن را بصورت مخفیانه به آنها منتقل کرده و در آنجا بدور از جشم همگان شکنجه و بازجویی می‌کردند. او بصورت حرفه‌ای اغب اوقات شبانه روز را در زندان اولین بسر برده و بر بازجویی از زندانیان سیاسی نظارت داشت. یکی از شاهدین در درمانگاه اوین در مورد نظارت اسدالله لاجوردی بر اعدام‌ها می‌گوید:<blockquote>«توی درمانگاه اوین بودم. دکتر گفت: «راستی می‌دونی توی استخر چطوری اعدام می‌کنن؟ دور‌تادور استخر را از محکومان به ‌اعدام پر می‌کنن. بعد از وسط استخر به‌دستور حاج‌آقا لاجوردی و آقای گیلانی ـ که بیشتر خودشان ناظر بر ‌اعدام هستند ـ آنها را به‌رگبار می‌بندند.حاج اسدالله لاجوردی می‌گه این بهترین نوع اعدامه. خون‌ها در قسمت عمیق استخر جمع می‌شه و بعد هم می‌شه با آب استخر را شست و برای تیرباران بعدی آماده کرد».<ref>[https://news.mojahedin.org/i/%D8%A7%D8%B3%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%84%D8%A7%D8%AC%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA اسدالله لاجوردی کیست؟]</ref></blockquote>
===درخواست عمیلیات===
===درخواست علی اکبر اکبری برای از پا درآوردن لاجوردی===
علی اکبر اکبری در سن ۲۰ سالگی یعنی سه سال پس از عضویت در [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] برای شرکت در عملیاتی جهت از پای درآوردن [[اسدالله لاجوردی]] داوطلب شد. وی با اصرار چندین‌بار از ستاد فرماندهی مجاهدین در داخل کشور خواست تا او را برای انجام این عملیات بپذیرند. سرانجام این درخواست از طرف ستاد‌فرماندهی مجاهدین در داخل کشور پذیرفته و طراحی برای انجام آن آغاز می‌شود.
علی اکبر اکبری در سن ۲۰ سالگی یعنی سه سال پس از عضویت درسازمان مجاهدین خلق برای شرکت در عملیاتی جهت از پای درآوردن اسدالله لاجوردی  داوطلب می‌شود. وی با اصرار اصرار چندین‌بار از ستاد فرماندهی مجاهدین در داخل کشور می‌خواهد تا او را برای انجام این عملیات بپذیرند. سرانجام این درخواست از طرف ستاد‌فرماندهی مجاهدین در داخل کشور پذیرفته و طراحی برای انجام آن آغاز می‌شود.


علی اکبر اکبری در این رابطه می‌نویسد<blockquote>«من این افتخار را داشته‌ام كه به‌عنوان فردی از این سازمان این عمل مقدس را انجام دهم تردید نخواهم كرد، و گلوله را میان دو چشم دشمن خواهم نشاند. یا آن‌جا كه قلبش می‌تپد. خدا میداند كه چه روزهایی را سپری می كنم، هرثانیه هر لحظه شعله ورتر بر سر جلاد اوین شكنجه گر خواهرها و برادرهایم، متجاوز كثیف و پست فرود می آیم... بخصوص كه یاد خواهر مجاهد شهید منیره كه خواهر برادر مسعود بودند، بیش از هرچیز دیگر آدم را از این گذشت كند، مرده و بی‌تحرك زمان خسته می‌كند»<ref name=":0" />  </blockquote>[[پرونده:جنازه‌ی اسدالله لاجوردی در بازار تهران.jpg|جایگزین=جنازه‌ی اسدالله لاجوردی در بازار تهران|بندانگشتی|جنازه‌ی اسدالله لاجوردی در بازار تهران|پیوند=https://www.iran-pedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%AC%D9%86%D8%A7%D8%B2%D9%87%E2%80%8C%DB%8C_%D8%A7%D8%B3%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D9%84%D8%A7%D8%AC%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%B1_%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86.jpg]]
علی اکبر اکبری در این رابطه می‌نویسد:<blockquote>«من این افتخار را داشته‌ام كه به‌عنوان فردی از این سازمان این عمل مقدس را انجام دهم تردید نخواهم كرد، و گلوله را میان دو چشم دشمن خواهم نشاند. یا آن‌جا كه قلبش می‌تپد. خدا میداند كه چه روزهایی را سپری می كنم، هرثانیه هر لحظه شعله ورتر بر سر جلاد اوین شكنجه گر خواهرها و برادرهایم، متجاوز كثیف و پست فرود می آیم... بخصوص كه یاد خواهر مجاهد شهید منیره كه خواهر برادر مسعود بودند، بیش از هرچیز دیگر آدم را از این گذشت كند، مرده و بی‌تحرك زمان خسته می‌كند»<ref name=":0" />  </blockquote>[[پرونده:جنازه‌ی اسدالله لاجوردی در بازار تهران.jpg|جایگزین=جنازه‌ی اسدالله لاجوردی در بازار تهران|بندانگشتی|جنازه‌ی اسدالله لاجوردی در بازار تهران|پیوند=https://www.iran-pedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%AC%D9%86%D8%A7%D8%B2%D9%87%E2%80%8C%DB%8C_%D8%A7%D8%B3%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D9%84%D8%A7%D8%AC%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%B1_%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86.jpg]]
===عملیات از پای در آوردن اسدالله لاجوردی===
===اجرای عملیات===
اسدالله لاجوردی سالها بود از مشاغل حکومتی خود کنار رفته بود. وی به دلیل شهرتی که در شکنجه و کشتن زندانیان سیاسی داشت به لحاظ بین المللی برای جمهوری اسلامی بخصوص در دوران محمد خاتمی زیانبار بود. اسدالله لاجوردی در بازار تهران یک مغازه فروش روسری و پارچه داشت. در روز اول شهریور ۱۳۷۷ علی اکبر اکبری به همراه علی اصغر غضنفرنژاد، هم تیم خود برای آخرین شناسایی و طراحی‌ آخرین راه‌های خروج پس از انجام عملیات به بازار تهران رفته و به بررسی موقعیت می‌پردازند. در همین حین است که علی اکبر اکبری متوجه می‌شود  که لاجوردی در موقعیت مناسبی قرار داشته و می‌تواند همان روز عملیات را محقق کند. به این ترتیب او یک روز پیش از موعد، با صرف نظر از بررسی راه‌های خروج از صحنه، وارد مغازه شده و اسدالله لاجوردی را از پای درمی‌آورد.<ref>سایت یوتوپ نگاهی به جنایات اسدالله [https://www.youtube.com/watch?v=pZqipMhYkeU لاجوردی]</ref>علی اکبر اکبری پس از انجام مأموریت، زخمی و دستگیر شد و دو روز بعد در سوم شهریور ۱۳۷۷ زیر شکنجه کشته شد<ref>سایت بالاترین مجازات [https://www.balatarin.com/permlink/2011/8/29/2688812 لاجوردی]</ref>. همچنین هم تیم او علی‌اصغر غضنفرنژاد در از درگیر‌ی با محافظین لاجوردی دستگیر و پس از شکنجه های فراوان اعدام شد.
[[اسدالله لاجوردی]] سال‌ها بود از مشاغل حکومتی خود کنار رفته بود. وی به دلیل شهرتی که در شکنجه و کشتن زندانیان سیاسی داشت به لحاظ بین‌المللی برای جمهوری اسلامی به‌ویژه در دوران [[سید محمد خاتمی|محمد خاتمی]] زیان‌بار بود. اسدالله لاجوردی در بازار تهران یک مغازه فروش روسری و پارچه داشت. در روز اول شهریور ۱۳۷۷ علی اکبر اکبری به همراه علی اصغر غضنفرنژاد، هم تیم خود برای آخرین شناسایی و طراحی‌ آخرین راه‌های خروج پس از انجام عملیات به بازار تهران رفته و به‌بررسی موقعیت می‌پردازند. در همین حین است که علی اکبر اکبری متوجه می‌شود  که لاجوردی در موقعیت مناسبی قرار داشته و می‌تواند همان روز عملیات را محقق کند. به این ترتیب او یک روز پیش از موعد، با صرف نظر از بررسی راه‌های خروج از صحنه، وارد مغازه شده و اسدالله لاجوردی را از پای درمی‌آورد.<ref>سایت یوتوپ نگاهی به جنایات اسدالله [https://www.youtube.com/watch?v=pZqipMhYkeU لاجوردی]</ref>علی اکبر اکبری پس از انجام مأموریت، زخمی و دست‌گیر شد و دو روز بعد در سوم شهریور ۱۳۷۷ زیر شکنجه کشته شد<ref>سایت بالاترین مجازات [https://www.balatarin.com/permlink/2011/8/29/2688812 لاجوردی]</ref>. هم‌چنین هم تیم او علی‌اصغر غضنفرنژاد در درگیر‌ی با محافظین لاجوردی دست‌گیر و پس از شکنجه‌های فراوان اعدام شد.
==وصیتنامه علی اکبر اکبری==
==وصیتنامه علی اکبر اکبری==
[[پرونده:علی اکبر اکبری.JPG|جایگزین=علی اکبر اکبری|بندانگشتی|300x300پیکسل|علی اکبر اکبری|پیوند=https://www.iran-pedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1_%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C.JPG]]بخشی از وصیت‌نامه علی اکبر اکبری  چنین است:<blockquote>«بنام خدا و بنام خلق قهرمان ایران و بنام راهبران عقیدتی ام مسعود ومریم دو سمبل رهایی و شرف انسان در قرون ظلم و ستم بی همتای خمینی و خمینیان ... دوست دارم بروم وسط دژخیمان و فریاد بزنم بنام مسعود و مریم پدر و مادر ایدئولوژیكیم، دژخیم را از سلاح مجاهد خلق گریزی نیست الان میخواهم مأموریت بروم میخواهم باری  كه از لحظه ورودم به سازمان مجاهدین بردوشم احساس میكنم را هرچه بیشتر به سرانجامش و مقصدش نزدیكتر كنم. در فرهنگ ما مقصد یك معنی دارد و آنهم پایتخت شیروخورشید است بله،‌ تهران تنها جایی كه حقا شایسته قدوم رئیس جمهور ایران و هر ایرانی آزاده و شریف است فقط از خداوند عزیزم می خواهم مسعود ومریم تنها دارائیم را در پناه خودش حفظ كند چرا كه ایران با آنها زنده است وبس. موضوع دیگر كه در سرلوحه زندگـی‌ام نقش بسته انقلاب مریم است، سرچشمه لانهایت توحید و یگانگی باپروردگار، بله تمامی هرآنچه را كه فهمیده‌ام و دیده‌ام و حس كردم كه در دنیا وجود دارد از انقلاب است بدون انقلاب "من" وجود ندارم بدون انقلاب شرافت و ناموس وجود ندارد و هویت و ارزش وجود ندارد. اینها را میخواهم با تمام وجود و تك تك سلولهایم به درو دیوارهای ایران بگویم و به آنها نوید رسیدن بهاران خجسته ایران فردا مریم و مسعود رابدهم،. بیش ازاین چیزی وجود ندارد كه بگویم تنها وصیت من این است كه انقلاب مسعود ومریم را با چنگ و ناخن و دندان بگیرید چرا كه بود و نبود تك تك ما همین است  یك نكته دیگر میخواستم به خانواده‌ام گفته شود و آن اینست كه رضا به آرزویش رسید و تنها جایی كه نامش را یافت و خودش را انسان دید فقط و فقط سازمان مجاهدین خلق ایران بود پس از هر كمك و یاری كه میتوانید دریغ نكنید. درآخر هم وصیت میكنم همه دارائیها و مادیاتم در این دنیا را به سازمان تقدیم كنند حتی از یك ریال هم نیز فروگذار نكنند، من تمام دارائیم مسعود و مریم است و هویتم مجاهد خلق؛ با سلاح انقلاب مریم در هرجا قدم میگذارم  دوشنبه ساعت 11/30شب  77/4/1 مرگ بر رژیم ضدبشری خمینی درود بر مسعود و مریم رجوی زنده باد ارتش آزادیبخش ملی ایران رضا اكبری ـ امضا» <ref>برنامه تلوزیونی سیمای آزادی</ref>.</blockquote>
[[پرونده:علی اکبر اکبری.JPG|جایگزین=علی اکبر اکبری|بندانگشتی|300x300پیکسل|علی اکبر اکبری|پیوند=https://www.iran-pedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1_%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C.JPG]]بخشی از وصیت‌نامه علی اکبر اکبری  چنین است:<blockquote>«بنام خدا و بنام خلق قهرمان ایران و بنام راهبران عقیدتی‌ام مسعود و مریم، دو سمبل رهایی و شرف انسان در قرون ظلم و ستم بی‌همتای خمینی و خمینیان... دوست دارم بروم وسط دژخیمان و فریاد بزنم بنام مسعود و مریم پدر و مادر ایدئولوژیكیم، دژخیم را از سلاح مجاهد خلق گریزی نیست الان می‌خواهم مأموریت بروم می‌خواهم باری كه از لحظه ورودم به سازمان مجاهدین بردوشم احساس می‌كنم را هرچه بیشتر به سرانجامش و مقصدش نزدیك‌تر كنم. در فرهنگ ما مقصد یك معنی دارد و آن‌هم پایتخت شیروخورشید است بله،‌ تهران تنها جایی كه حقاً شایسته قدوم رئیس جمهور ایران و هر ایرانی آزاده و شریف است فقط از خداوند عزیزم می‌خواهم مسعود و مریم تنها دارائیم را در پناه خودش حفظ كند. چرا كه ایران با آن‌ها زنده است و بس. موضوع دیگر كه در سرلوحه زندگـی‌ام نقش بسته انقلاب مریم است، سرچشمه لانهایت توحید و یگانگی باپروردگار، بله تمامی هرآن‌چه را كه فهمیده‌ام و دیده‌ام و حس كردم كه در دنیا وجود دارد از انقلاب است بدون انقلاب "من" وجود ندارم بدون انقلاب شرافت و ناموس وجود ندارد و هویت و ارزش وجود ندارد. این‌ها را می‌خواهم با تمام وجود و تك تك سلول‌هایم به درو دیوارهای ایران بگویم و به آن‌ها نوید رسیدن بهاران خجسته ایران فردا مریم و مسعود رابدهم،. بیش ازاین چیزی وجود ندارد كه بگویم تنها وصیت من این است كه انقلاب مسعود ومریم را با چنگ و ناخن و دندان بگیرید؛ چرا كه بود و نبود تك تك ما همین است  یك نكته دیگر می‌خواستم به خانواده‌ام گفته شود و آن اینست كه رضا به آرزویش رسید و تنها جایی كه نامش را یافت و خودش را انسان دید فقط و فقط [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] بود پس از هر كمك و یاری كه می‌توانید دریغ نكنید. درآخر هم وصیت می‌كنم همه دارائی‌ها و مادیاتم در این دنیا را به سازمان تقدیم كنند حتی از یك ریال هم نیز فروگذار نكنند، من تمام دارائیم مسعود و مریم است و هویتم مجاهد خلق؛ با سلاح انقلاب مریم در هرجا قدم می‌گذارم. دوشنبه ساعت ۱۱/۳۰شب  ۷۷/۴/۱ مرگ بر رژیم ضدبشری [[روح‌الله خمینی|خمینی]] درود بر مسعود و [[مریم رجوی]] زنده باد [[ارتش آزادی‌بخش ملی ایران|ارتش آزادی‌بخش ملی ایران .]] رضا اكبری ـ امضا».<ref>برنامه تلوزیونی سیمای آزادی</ref></blockquote>
==سرنوشت پدر علی اکبر اکبری==
==سرنوشت پدر علی‌اکبر اکبری==
سهراب اکبری پدر علی اکبر اکبری یک کشاورز ۶۱ ساله بود. او پس از کشته شدن اسدالله لاجوردی بارها توسط ماموران وزارت اطلاعات مورد بازجویی قرار گرفت. وی سرانجام در روز ۱۷ فروردین ۱۳۷۸ در حالی  که مشغول کار در زمین کشاورزی خود بود مورد حمله ماموران وزارت اطلاعات قرار گرفت. ماموران با عبور دادن تراکتور از روی وی، او را له کرده و به قتل رساندند.
سهراب اکبری پدر علی اکبر اکبری یک کشاورز ۶۱ ساله بود. او پس از کشته شدن [[اسدالله لاجوردی]] بارها توسط ماًموران [[وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی|وزارت اطلاعات]] مورد بازجویی قرار گرفت. وی سرانجام در روز ۱۷ فروردین ۱۳۷۸ در حالی  که مشغول کار در زمین کشاورزی خود بود مورد حمله ماًموران [[وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی|وزارت اطلاعات]] قرار گرفت. ماموراًن با عبور دادن تراکتور از روی وی، او را له کرده و به قتل رساندند.


به‌رغم اعمال فشار مقامهای محلی برای جلوگیری از برگزاری مجلس ترحیم، بسیاری از مردم به خانه وی رفته و شهادت او را به بازماندگانش تسلیت گفتند.<ref name=":1" /> همچنین
به‌رغم اعمال فشار مقام‌های محلی برای جلوگیری از برگزاری مجلس ترحیم، بسیاری از مردم به خانه وی رفته و شهادت او را به بازماندگانش تسلیت گفتند.<ref name=":1" />  


مسعود ر جوی، مسئول شورای ملی مقاومت ایران، کشته شدن سهراب اکبری پدر علی اکبر اکبری را طی پیامی را به خانواده وی تسلیت گفت. شورای ملی مقاومت ایران طی نامه‌هایی از مجامع بین‌المللی مدافع حقوق‌بشر خواست تا قتل  آقای سهراب اکبری  را محکوم کنند.<ref>دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران- ۷اردیبهشت ۱۳۷۸ (۲۷آوریل ۱۹۹۹)</ref>
مسعود ر جوی، مسئول [[شورای ملی مقاومت ایران]]، کشته شدن سهراب اکبری پدر علی اکبر اکبری را طی پیامی به خانواده‌ی وی تسلیت گفت. [[شورای ملی مقاومت ایران]] طی نامه‌هایی از مجامع بین‌المللی مدافع حقوق‌بشر خواست تا قتل  آقای سهراب اکبری  را محکوم کنند.<ref>دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران- ۷اردیبهشت ۱۳۷۸ (۲۷آوریل ۱۹۹۹)</ref>
==موضع‌گیری محمد خاتمی==
==موضع‌گیری [[سید محمد خاتمی|محمد خاتمی]]==
خاتمی كه در آن زمان رییس‌جمهور بود، از اسدالله لاجوردی به‌عنوان «خدمتگزار مردم» یاد كرد. این موضعگیری جنجالی توسط خاتمی در مورد فردی که سوابق قتل و شکنجه‌ی او در نظام جمهوری اسلامی بسیار شهرت داشت باعث شد که تلقی بسیاری از کسانی که  محمد خاتمی را یک روحانی مدره یا در تضاد با حاکمیت می‌دیدند، تغییر کند <ref>سایت ایران آزاد قهرمان ملی علی اکبر [http://iranazadfarda.com/%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87%D8%A7/%D9%82%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C/ اکبری]</ref>
[[سید محمد خاتمی|محمد خاتمی]] كه در آن زمان رییس‌جمهور بود، از [[اسدالله لاجوردی]] به‌عنوان «خدمتگزار مردم» یاد كرد. این موضع‌گیری جنجالی توسط خاتمی در مورد فردی که سوابق قتل و شکنجه‌ی او در نظام جمهوری اسلامی بسیار شهرت داشت باعث شد که تلقی بسیاری از کسانی که  [[سید محمد خاتمی|محمد خاتمی]] را یک روحانی مدره یا در تضاد با حاکمیت می‌دیدند، تغییر کند <ref>سایت ایران آزاد قهرمان ملی علی اکبر [http://iranazadfarda.com/%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87%D8%A7/%D9%82%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1%DB%8C/ اکبری]</ref>
==واکنش مردم به کشته شدن اسدالله لاجوردی توسط علی اکبر اکبری==
==واکنش مردم به کشته شدن لاجوردی ==
خبر کشته شدن اسدالله لاجوردی یک خبر بسیار جنجالی بود. بسیار از نسل جوان که دهه‌ی شصت را به چشم ندیده بودند پس از کشته شدن وی نسبت به وی و سوابق مشارکت او در قتل و شکنجه‌ی زندانیان سیاسی آگاهی پیدا کردند. خبر  کشته شدن اسدالله لاجوردی برای بسیاری از مردم و بخصوص خانواده‌ی زندانیان سیاسی یک خبر مسرت بخش بود. گزارش‌های زیادی از پخش شیرینی در نقاطی از تهران و دیگر استان‌ها در این رابطه وجود داشت.<ref>[https://www.youtube.com/watch?v=IJkzKQPFqQI مجازات لاجوردی - تلویزیون سیمای آزادی]</ref>
خبر کشته شدن [[اسدالله لاجوردی]] یک خبر بسیار جنجالی بود. بسیاری از نسل جوان که دهه‌ی شصت را به چشم ندیده بودند پس از کشته شدن وی نسبت به وی و سوابق مشارکت او در قتل و شکنجه‌ی زندانیان سیاسی آگاهی پیدا کردند. خبر  کشته شدن اسدالله لاجوردی برای بسیاری از مردم و به‌ویژه خانواده‌ی زندانیان سیاسی یک خبر مسرت‌بخش بود. گزارش‌های زیادی از پخش شیرینی در نقاطی از تهران و دیگر استان‌ها و تمام شدن شیرینی بسیاری از شیرینی‌فروشی‌ها در این رابطه وجود داشت.<ref>[https://www.youtube.com/watch?v=IJkzKQPFqQI مجازات لاجوردی - تلویزیون سیمای آزادی]</ref>
=='''منابع'''[ویرایش | ویرایش مبدأ]==
=='''منابع'''[ویرایش | ویرایش مبدأ]==
<references /><table class="infobox" style="width:22em;border-spacing: 2px 5px;"><tr><th colspan="2" style="text-align:center;font-size:125%;font-weight:bold;background:  
<references /><table class="infobox" style="width:22em;border-spacing: 2px 5px;"><tr><th colspan="2" style="text-align:center;font-size:125%;font-weight:bold;background:  
#DEDEE2; color:  
#DEDEE2; color:  
#000;">علی‌اکبر اکبری</th></tr></table>
#000;">علی‌اکبر اکبری</th></tr></table>

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۲۴

علی‌اکبر اکبری
علی اکبر اکبری
علی اکبر اکبری
هدف مجازات اسدالله لاجوردی معروف به جلاد اوین
لقبقهرمان ملی
جنسیتمرد
سن۲۰ سال
تاریخ تولد۱۳۵۷
تاریخ مرگ۱۳۷۷
شغلعضو سازمان مجاهدین خلق ایران
مذهباسلام-شیعه
ملیتایرانی

علی‌ اکبر اکبری ده بالایی (زاده‌ی ۱ شهریور ۱۳۵۷ - جان‌باخته در ۳ شهریور ۱۳۷۷)، عضو سازمان مجاهدین خلق ایران بود، علی اکبر اکبری سال های کودکی خود را در خانواده‌یی متوسط گذراند و تحصیلاتش را در دبیرستان، تا سال دوم هنرستان ادامه داد. او از سال ۱۳۷۲ یعنی زمانی که ۱۵ سال از عمرش می‌گذشت، از طریق برنامه‌های تلویزیونی مجاهدین خلق که در برخی مناطق ایلام قابل رویت بود با سازمان مجاهدین خلق آشنا شد. علی اکبر اکبری پس از مدتی در ارتباط با سازمان مجاهدین قرار گرفته و فعالیت‌های سازمانی خود را آغاز کرد. علی اکبر اکبری به درخواست خود در سال ۱۳۷۷ در حالی که ۲۰ ساله بود برای انجام عملیات مجازات روی اسدالله لاجوردی که به جلاد اوین شهرت داشت داوطلب شد. علی اکبر اکبری به همراه هم تیم خود علی اصغر غضنفرنژاد در اول شهریور ۱۳۷۷ اسدالله لاجورردی را به ضرب چند گلوله در مغازه‌ی خود از پا در آورد. علی اکبر اکبری در درگیری با محافظین لاجوردی زخمی و دست‌گیر شده و دو روز بعد زیر شکنجه جان باخت[۱].

دوران کودکی و جوانی

علی اکبر اکبری روز اول شهریور ماه سال ۱۳۵۷ در خانواده‌ای متوسط در ایلام به دنیا آمد. دوران کودکی علی اکبر اکبری هم‌زمان با سقوط سلطنت محمدرضا شاه و آغاز زمانی بود که خمینی بر مسند قدرت در ایران قرار گرفته بود. او در دوران کودکی و نوجوانی در شهر ایلام که شهری مرزی بود در معرض تبعات جنگ قرار داشت. علی اکبر اکبری هم‌چنین طعم فقر را چشیده و بنا به گفته‌ی خودش در جوانی شاهد دربدری مردم آن منطقه بوده است. نخستین آشنایی علی اکبر اکبری با سازمان مجاهدین خلق ایران هنگام عملیات فروغ جاویدان بود. فروغ جاویدان عملیات بزرگی بود که از طرف سازمان مجاهدین خلق برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی در مرداد ۱۳۶۷ صورت گرفت.

علی اکبر اکبری در جوانی
علی اکبر اکبری در جوانی

علی اکبر اکبری خود می‌گوید که در خیابان شاهد اعدام جوانی از اعضای سازمان مجاهدین خلق بوده است و این موضوع کنجکاوی وی را در این رابطه برمی‌انگیزد[۲]. علی اکبر اکبری در این رابطه گفته است:

«خود ایلام، نشان‌گر به اصطلاح همین علاقه‌ی مردم به مجاهدین و ارتش آزادی‌بخش‌ است. یعنی واقعاً مجاهدین تو ایلام ارزش‌های خیلی... والا یی دارن.  مثلاً وقتی این بچه‌ها را سال ۱۳۶۷، پس از فروغ  اعدام می‌كردن مثلاً دور میدان ۲۲ بهمن یكی رو دار زدن منو رژیم خیلی چیز كرد كه مردمو ...، متفرق كنه. خیلی ناراحت شدم.»[۳] 

ارتباط با سازمان مجاهدین

علی اکبر اکبری برای اولین بار از طریق برنامه تلویزیونی سیمای مقاومت که در مناطق مرزی چون ایلام با آنتن معمولی قابل مشاهده بود آشنایی بیشتری با سازمان مجاهدین آشنا شد. وی هم‌چنین از طریق رادیو مجاهد آشنایی بیشتری با سازمان مجاهدین خلق پیدا کرد. او در سن ۱۷ سالگی طی تلاش‌هایی به سازمان مجاهدین وصل شد و پس از مدتی به عضویت این سازمان آمد.

علی اکبر اکبری در نامه‌ای در این رابطه می‌گوید:

«تا قبل از این‌که در روابط مجاهدین قرار بگیرم هیچ شناختی از آنان نداشتم. فقط نامشان را شنیده بودم و می‌دانستم ضد خمینی هستند. اما حالا که این سعادت را یافته‌ام که با اهداف و آرمان سازمان آشنا شوم با قطع و یقین می‌گویم اگر نسل ما حتی با گوشه‌یی از مناسبات و آرمان‌های مجاهدین آشنا شود همه‌شان به‌سوی سازمان پر می‌کشند...»[۴].

علی اکبر اکبری پس از آنکه در ارتباط با مجاهدین خلق قرار گرفت بسیار متأثر از انقلاب درونی مجاهدین شد. انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین نامی است که این سازمان بر روند مبارزه‌ی فکری با اندیشه‌ی مردسالاری و زوایای پنهان آن در افراد می‌گذارند. مبدع و آغازگر این تحول فکری در سازمان مجاهدین خلق مریم رجوی است. علی اکبر اکبری در این رابطه در نامه‌ی دیگری میگوید:

«کاش زودتر به‌دنیای جدید پا نهاده بودم و متولد شده بودم.‌ ای کاش زودتر پرواز را فرا می‌گرفتم و بال درمی‌آوردم… بعد از آشنایی با انقلاب خواهر مریم به دنیای جدیدی راه پیدا کردم. دنیایی که اکنون با هیچ‌ چیز عوضش نخواهم کرد. نیرویی که به من قوت می‌دهد؛ کلید این ساختمان پیچیده، مریم است. احساس می‌کنم دارم سبکبال می‌شوم. »[۴]

کشته شدن اسدالله لاجوردی

اسدالله لاجوردی
اسدالله لاجوردی

اسدالله لاجوردی معروف به جلاد اوین ریاست دادستانی انقلاب را از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۳ به عهده داشت. وی مبدع و مبتکر بسیاری از انواع شکنجه‌ها و اعدام‌ها به‌ویژه در مورد زنان بوده و صدها نفر از زندانیان سیاسی را اعدام کرده است. وی هم‌چنین پایه‌گذار خانه‌های مسکونی بود. خانه‌هایی که زندانیان زن را به‌صورت مخفیانه به آن‌ها منتقل کرده و در آن‌جا به‌دور از جشم همگان شکنجه و بازجویی می‌کردند. لاجوردی به‌صورت حرفه‌ای اغب اوقات شبانه روز را در زندان اولین به‌سر برده و بر بازجویی از زندانیان سیاسی نظارت داشت. یکی از شاهدین در درمانگاه اوین در مورد نظارت اسدالله لاجوردی بر اعدام‌ها می‌گوید:

«توی درمانگاه اوین بودم. دکتر گفت: «راستی می‌دونی توی استخر چطوری اعدام می‌کنند؟ دور‌تادور استخر را از محکومان به ‌اعدام پر می‌کنند. بعد از وسط استخر به‌دستور حاج‌آقا لاجوردی و آقای گیلانی که بیشتر خودشان ناظر بر ‌اعدام هستند؛ آن‌ها را به‌رگبار می‌بندند.حاج اسدالله لاجوردی می‌گه این بهترین نوع اعدامه. خون‌ها در قسمت عمیق استخر جمع می‌شه و بعد هم می‌شه با آب استخر را شست و برای تیرباران بعدی آماده کرد».[۵]

درخواست عمیلیات

علی اکبر اکبری در سن ۲۰ سالگی یعنی سه سال پس از عضویت در سازمان مجاهدین خلق برای شرکت در عملیاتی جهت از پای درآوردن اسدالله لاجوردی داوطلب شد. وی با اصرار چندین‌بار از ستاد فرماندهی مجاهدین در داخل کشور خواست تا او را برای انجام این عملیات بپذیرند. سرانجام این درخواست از طرف ستاد‌فرماندهی مجاهدین در داخل کشور پذیرفته و طراحی برای انجام آن آغاز می‌شود.

علی اکبر اکبری در این رابطه می‌نویسد:

«من این افتخار را داشته‌ام كه به‌عنوان فردی از این سازمان این عمل مقدس را انجام دهم تردید نخواهم كرد، و گلوله را میان دو چشم دشمن خواهم نشاند. یا آن‌جا كه قلبش می‌تپد. خدا میداند كه چه روزهایی را سپری می كنم، هرثانیه هر لحظه شعله ورتر بر سر جلاد اوین شكنجه گر خواهرها و برادرهایم، متجاوز كثیف و پست فرود می آیم... بخصوص كه یاد خواهر مجاهد شهید منیره كه خواهر برادر مسعود بودند، بیش از هرچیز دیگر آدم را از این گذشت كند، مرده و بی‌تحرك زمان خسته می‌كند»[۳]  

جنازه‌ی اسدالله لاجوردی در بازار تهران
جنازه‌ی اسدالله لاجوردی در بازار تهران

اجرای عملیات

اسدالله لاجوردی سال‌ها بود از مشاغل حکومتی خود کنار رفته بود. وی به دلیل شهرتی که در شکنجه و کشتن زندانیان سیاسی داشت به لحاظ بین‌المللی برای جمهوری اسلامی به‌ویژه در دوران محمد خاتمی زیان‌بار بود. اسدالله لاجوردی در بازار تهران یک مغازه فروش روسری و پارچه داشت. در روز اول شهریور ۱۳۷۷ علی اکبر اکبری به همراه علی اصغر غضنفرنژاد، هم تیم خود برای آخرین شناسایی و طراحی‌ آخرین راه‌های خروج پس از انجام عملیات به بازار تهران رفته و به‌بررسی موقعیت می‌پردازند. در همین حین است که علی اکبر اکبری متوجه می‌شود که لاجوردی در موقعیت مناسبی قرار داشته و می‌تواند همان روز عملیات را محقق کند. به این ترتیب او یک روز پیش از موعد، با صرف نظر از بررسی راه‌های خروج از صحنه، وارد مغازه شده و اسدالله لاجوردی را از پای درمی‌آورد.[۶]علی اکبر اکبری پس از انجام مأموریت، زخمی و دست‌گیر شد و دو روز بعد در سوم شهریور ۱۳۷۷ زیر شکنجه کشته شد[۷]. هم‌چنین هم تیم او علی‌اصغر غضنفرنژاد در درگیر‌ی با محافظین لاجوردی دست‌گیر و پس از شکنجه‌های فراوان اعدام شد.

وصیتنامه علی اکبر اکبری

علی اکبر اکبری
علی اکبر اکبری

بخشی از وصیت‌نامه علی اکبر اکبری چنین است:

«بنام خدا و بنام خلق قهرمان ایران و بنام راهبران عقیدتی‌ام مسعود و مریم، دو سمبل رهایی و شرف انسان در قرون ظلم و ستم بی‌همتای خمینی و خمینیان... دوست دارم بروم وسط دژخیمان و فریاد بزنم بنام مسعود و مریم پدر و مادر ایدئولوژیكیم، دژخیم را از سلاح مجاهد خلق گریزی نیست الان می‌خواهم مأموریت بروم می‌خواهم باری كه از لحظه ورودم به سازمان مجاهدین بردوشم احساس می‌كنم را هرچه بیشتر به سرانجامش و مقصدش نزدیك‌تر كنم. در فرهنگ ما مقصد یك معنی دارد و آن‌هم پایتخت شیروخورشید است بله،‌ تهران تنها جایی كه حقاً شایسته قدوم رئیس جمهور ایران و هر ایرانی آزاده و شریف است فقط از خداوند عزیزم می‌خواهم مسعود و مریم تنها دارائیم را در پناه خودش حفظ كند. چرا كه ایران با آن‌ها زنده است و بس. موضوع دیگر كه در سرلوحه زندگـی‌ام نقش بسته انقلاب مریم است، سرچشمه لانهایت توحید و یگانگی باپروردگار، بله تمامی هرآن‌چه را كه فهمیده‌ام و دیده‌ام و حس كردم كه در دنیا وجود دارد از انقلاب است بدون انقلاب "من" وجود ندارم بدون انقلاب شرافت و ناموس وجود ندارد و هویت و ارزش وجود ندارد. این‌ها را می‌خواهم با تمام وجود و تك تك سلول‌هایم به درو دیوارهای ایران بگویم و به آن‌ها نوید رسیدن بهاران خجسته ایران فردا مریم و مسعود رابدهم،. بیش ازاین چیزی وجود ندارد كه بگویم تنها وصیت من این است كه انقلاب مسعود ومریم را با چنگ و ناخن و دندان بگیرید؛ چرا كه بود و نبود تك تك ما همین است  یك نكته دیگر می‌خواستم به خانواده‌ام گفته شود و آن اینست كه رضا به آرزویش رسید و تنها جایی كه نامش را یافت و خودش را انسان دید فقط و فقط سازمان مجاهدین خلق ایران بود پس از هر كمك و یاری كه می‌توانید دریغ نكنید. درآخر هم وصیت می‌كنم همه دارائی‌ها و مادیاتم در این دنیا را به سازمان تقدیم كنند حتی از یك ریال هم نیز فروگذار نكنند، من تمام دارائیم مسعود و مریم است و هویتم مجاهد خلق؛ با سلاح انقلاب مریم در هرجا قدم می‌گذارم. دوشنبه ساعت ۱۱/۳۰شب  ۷۷/۴/۱ مرگ بر رژیم ضدبشری خمینی درود بر مسعود و مریم رجوی زنده باد ارتش آزادی‌بخش ملی ایران . رضا اكبری ـ امضا».[۸]

سرنوشت پدر علی‌اکبر اکبری

سهراب اکبری پدر علی اکبر اکبری یک کشاورز ۶۱ ساله بود. او پس از کشته شدن اسدالله لاجوردی بارها توسط ماًموران وزارت اطلاعات مورد بازجویی قرار گرفت. وی سرانجام در روز ۱۷ فروردین ۱۳۷۸ در حالی که مشغول کار در زمین کشاورزی خود بود مورد حمله ماًموران وزارت اطلاعات قرار گرفت. ماموراًن با عبور دادن تراکتور از روی وی، او را له کرده و به قتل رساندند.

به‌رغم اعمال فشار مقام‌های محلی برای جلوگیری از برگزاری مجلس ترحیم، بسیاری از مردم به خانه وی رفته و شهادت او را به بازماندگانش تسلیت گفتند.[۴]

مسعود ر جوی، مسئول شورای ملی مقاومت ایران، کشته شدن سهراب اکبری پدر علی اکبر اکبری را طی پیامی به خانواده‌ی وی تسلیت گفت. شورای ملی مقاومت ایران طی نامه‌هایی از مجامع بین‌المللی مدافع حقوق‌بشر خواست تا قتل آقای سهراب اکبری را محکوم کنند.[۹]

موضع‌گیری محمد خاتمی

محمد خاتمی كه در آن زمان رییس‌جمهور بود، از اسدالله لاجوردی به‌عنوان «خدمتگزار مردم» یاد كرد. این موضع‌گیری جنجالی توسط خاتمی در مورد فردی که سوابق قتل و شکنجه‌ی او در نظام جمهوری اسلامی بسیار شهرت داشت باعث شد که تلقی بسیاری از کسانی که محمد خاتمی را یک روحانی مدره یا در تضاد با حاکمیت می‌دیدند، تغییر کند [۱۰]

واکنش مردم به کشته شدن لاجوردی

خبر کشته شدن اسدالله لاجوردی یک خبر بسیار جنجالی بود. بسیاری از نسل جوان که دهه‌ی شصت را به چشم ندیده بودند پس از کشته شدن وی نسبت به وی و سوابق مشارکت او در قتل و شکنجه‌ی زندانیان سیاسی آگاهی پیدا کردند. خبر کشته شدن اسدالله لاجوردی برای بسیاری از مردم و به‌ویژه خانواده‌ی زندانیان سیاسی یک خبر مسرت‌بخش بود. گزارش‌های زیادی از پخش شیرینی در نقاطی از تهران و دیگر استان‌ها و تمام شدن شیرینی بسیاری از شیرینی‌فروشی‌ها در این رابطه وجود داشت.[۱۱]

منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. سوم شهریور شهادت علی اکبر اکبری
  2. برنامه تلویزیونی سیمای آزادی
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ پیشتازان راه آزادی ایران
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ سایت سازمان مجاهدین خلق- سوم شهریور ۱۳۷۷ قهرمان ملی علی اکبر اکبری به شهادت رسید
  5. اسدالله لاجوردی کیست؟
  6. سایت یوتوپ نگاهی به جنایات اسدالله لاجوردی
  7. سایت بالاترین مجازات لاجوردی
  8. برنامه تلوزیونی سیمای آزادی
  9. دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران- ۷اردیبهشت ۱۳۷۸ (۲۷آوریل ۱۹۹۹)
  10. سایت ایران آزاد قهرمان ملی علی اکبر اکبری
  11. مجازات لاجوردی - تلویزیون سیمای آزادی
علی‌اکبر اکبری