عملیات فروغ جاویدان

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۱۰ سپتامبر ۲۰۱۸، ساعت ۰۷:۴۵ توسط Rnazem (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «عملیات فروغ جاویدان عمليات بزرگ ارتش آزادیبخش ملی ایران بود که در تاریخ سوم...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

عملیات فروغ جاویدان عمليات بزرگ ارتش آزادیبخش ملی ایران بود که در تاریخ سوم مرداد ۱۳۶۷ آغاز و ۴ روز بعد، در هفتم مرداد به پایان رسید. در عملیات فروغ جاویدان ارتش آزادیبخش ملی ایران توانست در تهاجمی برق‌آسا تا عمق 150 کیلومتری خاک میهن پیشروی کرده و به ۱۵ کیلومتری کرمانشاه برسد. بنا به گزارش ستاد فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران در عملیات فروغ جاویدان 1304 تن از رزمندگان این ارتش جان باختند و ۵۵ هزار نفر از نیروهای رژیم خمینی نیز کشته یا زخمی شدند.  در آن برحه از تاریخ، خمینی با پذیرش ناگهانی آتش بس بر آن بود که ارتش آزادیبخش ملی ایران را زاييده جنگ ايران و عراق معرفي كند و با پذيرش آتش بسي كه تا آن زمان ازآن سرباز زده بود؛ از طريق كمك گرفتن از دولت عراق؛ مانع عمليات ارتش آزاديبخش عليه مراكز رژيم درداخل خاك كشور شود و راه ارتش آزادیبخش ملی ایران را سد کند اما ارتش آزادیبخش با اجرایی کردن عملیات فروغ جاویدان که پس از پذیرش آتش بس توسط رژیم خمینی انجام شد نشان داد که درخاك عراق استقلال سياسي دارد  و زاییدة جنگ ایران و عراق نیست.

شرایط سیاسی و نظامی پیش از آغاز عملیات فروغ جاویدان

ارتش آزادیبخش ملی ایران عملیات چلچراغ را در سال 1367  با هدف تسخیر شهر مهران با پیروزی به پایان رساند. شعار رزمندگان ارتش آزادیبخش در این عملیات این بود :«امروز مهران، فردا تهران». در این عملیات دولشکر کامل ارتش رژیم ایران و همچنین یک تیبپ رزمی آن متلاشی شد. 1500 نفر از نیروهای رژیم ایران خود را به ارتش آزادیبخش تسلیم کردند و نزدیک به ۲ میلیارد دلار غنیمت نصیب ارتش آزادیبخش شد. عملیات چلچراغ زنگ خطر سرنگونی برای خمینی بود. او بیم آن داشت که شعار «امروز مهران فردا تهران» محقق شده و ارتش آزادیبخش در گام بعد، خود را به تهران برساند؛ به همین دلیل و بهرغم اينكه طي 8سال جنگ ایران و عراق، صلح را به منزلة دفن رژيم و جنگ را نعمت الهي توصيف مي‌كرد و بارها گفته بود كه تا خراب شدن آخرين خانه در تهران به جنگ ادامه خواهد داد؛ به سرعت آتش بس را پذیرفت. خمینی با پذیرش سریع آتش بس ميخواست فرصت آمادگی برای عملیات فروغ جاویدان را از ارتش آزادیبخش گرفته و به این ترتیب آنها را از عملیاتی که می توانست به تسخیر تهران و سقوط حاکمیت او منجر شود، بازدارد. چرا که آماده سازی برای عملیات سرنگونی به چندین ماه زمان نیاز داشت. با امضای قرارداد آتش بس مرزهای ایران و عراق بسته ميشد و ارتش آزادیبخش دیگر نميتوانست برای عملیات فروغ جاویدان اقدام کند و به این ترتیب رژیم خمینی امان می یافت.

هنوز تا آن زمان ارتش آزادی بخش عملیاتی با هدف تسخیر تهران و براندازی رژیم ایران انجام نداده بود و در صورت بسته شدن راهش، به عنوان پدیده ای غيرموثر، ناکام و زاییده‌ی جنگ ایران و عراق معرفی می‌شد. چرا که پس از آتش بس عملیات ارتش آزادیبخش نیز پیش از آنکه اقدامی برای سرنگونی کرده وخود را به ثبت رسانده باشد، به پایان می‌رسید. اما ارتش آزادیخبش هوشیارانه و بهرغم فرصت بسیار کمی که برای تجدید قوا، آماده سازی وطراحی داشت،  پیش از امضای قرارداد آتش بس بین طرفین، یعنی پس از اعلام آمادگی خمینی برای پذیرش آتش بس تا زمانی که حکومت سابق عراق برای امضای آن وارد مذاکره شود، عملیات فروغ جاویدان را آغاز کرد.

توجیه عملیات فروغ جاویدان توسط مسعود رجوی

تصميم‌گرفتن براي چنين عملياتي، البته كار سهل و ساده‌يي نبود. زيرا كه مي‌بايد تمام‌دار و ندار را در طبق اخلاص نهاد و به خلق قهرمان ايران تقديم كرد. به‌خصوص كه اين تصميم‌گيري، داراي بالاترين ريسك و خطر نيز هست و بايد يك‌بار ديگر تمامي سازمان، آلترناتيو، ارتش آزاديبخش و همه چيز را مايه گذاشت. اين تصميم‌گيري براي خود من، تقريباً مشكلتر از تمامي تصميم‌گيريهاي از زمان شاه به بعد بود. زيرا كه مي‌بايد يك‌بار ديگر از همة‌ عزيزان، برادران، خواهران، سازمان، ارتش آزاديبخش دل بكنم تا خدا چه بخواهد…

چون‌كه شما، تك‌تك شما، چه آنهايي كه قبل از سال50 و چه آنهايي كه از زندانهاي شاه با يكديگر همرزم و هم‌سنگر بوديم، چه آنهايي كه در زمان حكومت خميني به سازمان پيوستيد، چه آنهايي كه امروز از اين يا آن كشور آمده‌ايد و چه آنهايي كه در بين راه، در محورها و شهرهاي مختلف به ما خواهند پيوست، آري شما را من به‌سادگي پيدا نكرده‌ام، تك‌تك شما را از پس هفت درياي خون‌، و راهي چندساله، كه آن را با كفش و كلاه آهنين و پولادين طي كرديم، از لابه‌لاي انبوه ابتلائات، نشيب و فرازهاي سياسي و انبوه بالا و پايينيهاي زمان، به‌مثابه رشيدترين پاكبازترين، قهرمان‌ترين، جانان‌ترين، شكوفاترين و آگاهترين فرزندان خلق ايران، پيدا كرده‌ام. اگر بهتر از شما و ارزشمندتر از شما مي‌‌بود و اگر ستودني‌تر از شما مي‌بود، حتماً در جاي ديگر تشكلش را مي‌ديديم. پس يك گنجينة عظيم و تاريخي و بزرگ و در بعضي موارد چه بسا غيرقابل جانشين‌سازي، گرانتر از همة مال‌التجاره‌هاي موجود در عالم، ذيقيمت‌تر، زيباتر، تحسين‌انگيزتر، اين‌جا هست كه من مي‌‌بايستي، در اين تصميم‌گيري، يكبار از تك‌تك جواهرات بي‌همتاي اين گنجينه دل بكنم. اما اگر كه مجاهدين به خدا و به خلق و تاريخ و به سرنوشت تابان و شكوفان خلق قهرمان ايران، بعد از اين‌همه رزم و رنج، بعد از اين‌همه خون و فدا، پاسخ نگويند، چه كسي پاسخ خواهد گفت؟ بنابراين فقط يك جمله مي‌گويم و مي‌گذرم. نه خطاب به شما، خطاب به خدا، و خطاب به خلق و تاريخ، كه بار خدايا، شاهد باش، شاهد باش كه تمامي سرمايه‌مان را كه محصول ربع قرن رزم و رنج مستمر هست، تقديم تو و خلقت كرديم. انك انت السميع العليم».

مسعود رجوي ـ اول مرداد 67

قرارگاه اشرف ـ گردهمايي بزرگ رزمندگان براي توجيه و تصميم‌گيري  نهايي عمليات فروغ جاويدان

مراحل مختلف عملیات فروغ جاویدان

در عمليات فروغ جاويدان، در مجموع 10‌لشكر ارتش آزاديبخش شامل 35‌تيپ رزمي و پشتيباني (مركب از تيپهاي پياده‌ـ مكانيزه و زرهي و گردانهاي آتشبار و مهندسي و واحدهاي پدافند هوايي) در 5‌محور شركت داشتند. آتش و پيشروي نيروهاي ارتش آزاديبخش در ساعت      سه و نيم بعدازظهر روز دوشنبه سوم مرداد1367 مطابق با عيد قربان ـ‌ دقيقاً يك‌هفته پس‌از تسليم رژیم ایران به قطعنامه598 شوراي امنيت ملل متحد‌ آغاز شد و مراحل زیر را طی کرد.

تسخیر گل داوود و پاتاق

 تسخیر شهر كرند

 نبردهاي كرند تا اسلام‌آباد

 تسخیر شهر اسلام‌آباد

 نبردهاي اسلام‌آباد

 درگيريهاي اسلام‌آباد تا تنگة چهارزبر

 نبردهاي چهارزبر

 نبردهاي گردنة حسن‌آباد و سياهخور تا  بازگشت به اسلام‌آباد

نگاه آماری به عملیات فروغ جاویدان

نيروهاي رژیم ایران

 تلفات رژیم ایران

جان باختگان، مجروحان و خسارتهاي ارتش آزاديبخش

سير موضعگيريها و تبليغات دشمن

تسخیر گل‌داوود و پاتاق

نيروهاي ارتش آزاديبخش پس‌از عبور از مناطق مرزي استان كرمانشاه در تنگة «گل‌داوود» با قواي رژیم ایران كه با تانك و توپ و كاتيوشا و انواع خمپاره‌ها و تيربارها مجهز بودند، درگير شدند و در طول مسير، تمامي آنها را منهدم نموده يا اسير كردند و عمدة تسليحات و خودروهاي آنها را از بين بردند.

پس‌از تصرف «گل‌داوود» درگيري در گردنة استراتژيكي پاتاق (به‌طول 30كيلومتر) ادامه يافت و نهايتاً پاتاق و تمامي ارتفاعات پيرامون آن و مسير 30كيلومتري آن تسخیر شد و به‌طور كامل از قواي رژیم ایران پاكسازي گرديد.

در جريان تسخیر پاتاق يك پادگان ژاندارمري، يك مركز رلة مخابراتي، يك تلمبه‌خانة نفت و چندين انبار و زاغة مهمات تسخیر و به كلي منهدم گرديد.

علاوه بر درگيريهاي پراكنده و جزئي، از گل‌داوود تا شهر كرند در مجموع 5رشته درگيري عمده بين نيروهاي ارتش آزاديبخش و ستونهاي پاسداران و بسيجيان و نیروهای ژاندارمري و ارتش رژیم ایران به‌وقوع پيوست. تلفات نیروهای رژیم ایران در اين درگيريها بيش‌از 2500‌تن بود. آنها در اين درگيريها دست‌كم يكصد خودرو نظامي و خودروهاي زرهي از‌قبيل تانك، زرهپوش، توپ 155‌ميليمتري خودكششي، كاتيوشا، ميني‌كاتيوشا، جيپ‌هاي حامل تفنگ 106‌ميليمتري و اس.پي.جي.‌9، جيپهاي فرماندهي و انواع نفربر را از ‌دست دادند.

تسخیر شهر كرند

ارتش آزاديبخش شهر كرند را در حالی که با استقبال اهالی آنجا مواجه بود حوالي ساعت 7‌بعدازظهر دوشنبه سوم‌مرداد تسخیر کرد.

در مسير پيشروي به‌جانب كرند، بسياري از سربازان و پرسنل نظامي با كلية سلاحها و تجهيزاتشان به ارتش آزاديبخش ملي پيوستند. عده‌يي هم كه بيطرفي اتخاذ نموده و از هر‌گونه برخوردي با صفوف ارتش آزاديبخش احتراز كرده بودند، امنيت و سلامتشان توسط ارتش آزاديبخش تضمين گرديد تا به هركجا كه مي‌خواهند بروند.

 وقتي فرماندهان سپاه پاسداران عقب‌نشيني نيروهاي ارتشي در‌برابر ارتش آزاديبخش و موج پيوستگي سربازان و پرسنل نظامي به ارتش آزادیبخش را به چشم دیدند، در ميدان مركزي كرند با نيروهاي ارتشي درگير شده و ‌روي آنها آتش گشودند. اما طولي نكشيد كه با دخالت يكانهاي ارتش آزاديبخش، پاسداران مزبور از‌جمله تيپ‌127 موسوم به مقداد (از سپاه چهارم كرمانشاه) از پاي درآمده و برخي هم متواري شدند.

در‌جريان تسخیر كرند مراكز زير پاكسازي و منهدم گرديد:

سپاه پاسداران ضدخلقي، پايگاه ژاندارمري، ادارة اطلاعات، واحد بسيج، بنياد موسوم به شهيد، كميته، سازمان تبليغات سپاه پاسداران، مركز جاسوسي موسوم به امور تربيتي در آموزش و پرورش، واحد موسوم به جهاد سازندگي، ستاد پشتيباني جنگ، تعاون سپاه،  كميتة تبليغات خميني، يك مقر پشتيباني سپاه، مركز فوق‌العاده مجهز پارازيت راديويي و دكل مخابرات و ارتباطات واقع در ارتفاعات شمال كرند كه با اتاقهاي زره‌دار و دستگاههاي تمام‌اتوماتيك مجهز شده بود و چندين‌سال بود به‌عنوان يكي از مراكز پخش پارازيت بر روي «صداي مجاهد» از آن استفاده مي‌شد

علاوه بر اينها انبارها و زاغه‌هاي تسليحات و مهمات نيز در نقاط مختلف شهر كرند با همكاري مردم تخليه و منهدم شد. بخشي از اين سلاحها و مهمات و تجهيزات از‌جمله انواع بيسيمها و دوربينها توسط رزمندگان ارتش آزاديبخش مورد استفاده قرار گرفت و بخش ديگر شامل انواع تفنگها و مسلسلها، توسط شوراي شهر بين مردم تقسيم گرديد.

پس از پاكسازي كامل كرند، فرماندهي ارتش آزاديبخش مستقر در اين شهر بلافاصله به تشكيل شوراي شهر اقدام نمود. در اين هنگام بسياري از مردم و جوانان اصرار داشتند که مسلح شوند. تعدادي از آنها شب اول را در پشت مقر فرماندهي ارتش آزاديبخش سپري كردند تا بتوانند سلاح بگيرند. صبح سه‌شنبه مسئوليت تسليح مردم به عهدة شوراي جديدالتأسيس شهر گذاشته شد تا افراد ذيصلاح را مسلح نمايد.

 بسياري از اين مردم و جوانان پابه‌پاي رزمندگان ارتش آزاديبخش بيدار مي‌ماندند و كار مي‌كردند. رأساً كار نگهباني و حفاظت از شهر را عهده‌دار شده و مستمراً تهديدات محتمل نظامي را گزارش و يادآوري مي‌كردند. خبر آمدن نيروهاي دشمن از شمال كرند و قصد آنها براي حمله به شهر را (كه عصر چهارشنبه 5مرداد واقع شد) چوپان زحمتكشي كه از راه دور براي دادن همين خبر به شهر آمده بود به مقر فرماندهي ارتش آزاديبخش اطلاع داد. اطلاعات اين چوپان متعاقباً با اعزام واحدهاي گشت و اطلاعات مردمي ديگر تأييد و تكميل گرديد و معلوم شد نيروهاي سپاه و كميتة رژيم همراه با جاشهاي مزدور محلي بر‌آنند تا در عصر چهارشنبه از شمال كرند حمله كنند و بعد ‌از تصرف ارتفاعات شمالي به خود شهر حمله کنند. اما قبل از اين‌كه تهاجم آنها عملي گردد، نيروهاي ارتش آزاديبخش در دو ‌مرحله آنها را منكوب کرده، به‌عقب راندند و به پاكسازي ارتفاعات شمالي مبادرت نمودند. در اين نبردها دست‌كم 650تن از نیروهای رژیم ایران به‌هلاكت رسيدند.

نخستين مراسم خاكسپاري جان باختگان ارتش آزاديبخش در كرند روز سه‌شنبه 4‌مردادماه با شركت گستردة اهالي كرند صورت گرفت و در روزهاي بعد نيز ادامه يافت. در پايان مراسم پس‌از اداي احترامات نظامي، مردم كرند آيينهاي خاص محلي را بر روي مزار شهيدان اجرا مي‌نمودند.

 شوراي شهر و عموم مردم قوياً در تلاش بودند تا وضع شهر را به‌حالت عادي بازگردانند. نانواييها را باز كنند و الزامات زندگي مردم را فراهم نمايند. آرد بين نانواييها تقسيم شد و تداركات مورد نياز مردم به‌ميزاني كه در انبارها موجود بود در اختيارشان قرار گرفت.

همزمان رژیم ایران 3روز متوالي به بمباران پيوستة شهرتوسط نيروي هوايي و حمله‌هاي هليكوپترهاي توپدار و رگبار كاتيوشا پرداخت و در اين حملات تمامي شهر و همة معابر ورودي و خروجي را از هوا و زمين زير آتش سنگين مي‌گرفت و خانه‌هاي مردم بيگناه را ويران مي‌كرد. ولي تا آخرين ساعات پنجشنبه‌شب 6‌مرداد كه ارتش آزاديبخش رأساً به تخلية شهر اقدام نمود نتوانست وارد شهر شود.

نبردهاي كرند تا اسلام‌آباد

حوالي ساعت 8‌بعدازظهر (دوشنبه شب، سوم‌مردادماه) به‌هنگام پيشروي نيروهاي ارتش آزاديبخش به‌جانب اسلام‌آباد، 5‌ستون بزرگ از نیروهای رژیم ایران مركب از نيروهاي سپاه و ارتش در جادة كرند‌ـ اسلام‌آباد و مناطق اطراف آن به‌مقابله با ارتش آزاديبخش پرداختند. علاوه بر اين 5ستون بزرگ، گردانهاي متعدد ديگري از سوي سپاه پاسداران گسيل شده و در نقاط مختلف مسير كرند‌ـ اسلام‌آباد موضع گرفته بودند.

در اين هنگام ساعتها بود كه دشمن از تعرض بزرگ ارتش آزادي و ابعاد آن مطلع شده و با بسيج همة نيروهايي كه در اين مناطق در‌اختيار داشت بر آن بود راه پيشروي ارتش آزاديبخش را قبل ‌از ورود به اسلام‌آباد سد كند. علاوه بر سپاه پاسداران، لشكر84 خرم‌آباد، لشكر81 كرمانشاه، لشكر58 موسوم به ذوالفقار و تيپ55 هوابرد شيراز كه همگي تحت امر «قرارگاه عملياتي غرب» بودند با بسياري از نيروهايشان برای سدكردن راه پيشروی به‌سوي اسلام‌آباد به مقابله با ارتش آزاديبخش پرداختند.

 درگيري نيروهاي ارتش آزاديبخش با ستونها و گردانهاي مورد بحث كه تماماً مجهز به سلاحهاي سنگين و تانك و كاتيوشا و تفنگهاي 106ميليمتري بودند، 2ساعت به‌درازا كشيد.

 در‌اثر تراكم شديد نيرو و كثرت نفرات، نیروهای ذکر شده در طرفين جاده و بر‌روي مزارع اطراف پهن شده و حفاظي براي خود نمي‌يافتند. در نتيجه نزديك به 5000‌تن از آنان از‌پا درآمدند.

در اين درگيريها بيش‌از 400خودرو ارتش و سپاه و بسیج منهدم شد كه دهها دستگاه تانك و زرهپوش و خودرو حامل تفنگهاي 106‌ميليمتري و كاتيوشا را شامل مي‌گرديد.

در همين اثنا رزمندگان ارتش آزاديبخش به ستاد پشتيباني موسوم به «نجف‌2» متعلق به سپاه پاسداران كه در همين مسير (كرند‌ـ اسلام‌آباد) قرار داشت، تهاجم نموده و حدود 200تن از نیروهای مستقر در اين قرارگاه را از پاي درآوردند و قرارگاه مربوطه را منهدم كردند. سپس مقر «جهاد لرستان» در حوالي اسلام‌آباد نيز تسخير و منهدم گرديد. در‌جريان تسخير «ستاد پشتيباني نجف‌2» و مقر  «جهاد لرستان» انبوهي از خودروها و تجهيزات و ماشين‌آلات دشمن از‌بين رفت. تهاجم بعدي نيروهاي آزاديبخش به‌منظور تسخیر پادگان «الله‌اكبر» واقع در مدخل غربي شهر اسلام‌آباد صورت گرفت. اين پادگان واقع در غرب اسلام‌آباد به طول 3‌كيلومتر و عرض 2كيلومتر، از مهمترين قرارگاههاي سپاه پاسداران در غرب كشور محسوب ميشد و مراكز چندين لشكر و يكان مختلف سپاه و ارتش تحت امر خميني؛ از قبيل قرارگاه لشكر مهندسي45 ‌جوادالائمه سپاه پاسداران، مركز زرهي سپاه در غرب و مركز برخي واحدهاي هوايي و هوانيروز، در آن قرار داشت.

در‌جريان تسخیر اين پادگان چندين رشته درگيري به‌وقوع پيوست.  شماري از فرماندهان پاسداران مانند سيدجواد اميري (از فرماندهان سپاه هشتم ‌ثامن‌الائمه) و خالق‌وردي (فرمانده اعزام نيروي سپاه در پادگان «الله‌اكبر») و منصور (فرمانده امداد) به‌هلاكت رسيدند و بقيه تسليم شدند. برخي از تسليم‌شدگان بعداً به برادران خود در صفوف ارتش آزاديبخش پيوستند و سايرين خلع سلاح شده، امان يافتند و پي‌كار خود رفتند. در‌جريان درگيريها در داخل پادگان «الله‌اكبر» قسمتهاي فرماندهي، پرسنلي، ترابري و تعميرگاه و مهندسي با تمام تجهيزات و خودروهاي مربوطه به‌انضمام جراثقالهاي هيدروليكي و كانتينرهاي يخچال‌دار و بلدوزر و لودر و خودروهاي فرماندهي و نفربرهاي نظامي منهدم گرديد.

متعاقباً آخرين مانع ورود ارتش آزادي به شهر اسلام‌آباد، يعني مركز دژباني‌ـ حفاظتي سپاه پاسداران خميني در مدخل شهر، به‌سرعت پاكسازي و از‌ميان برداشته شد.

تسخیر شهر اسلام‌آباد

ساعت10 دوشنبه‌شب ارتش آزاديبخش وارد شهر  اسلام‌آباد (بزرگترين شهر پس‌از كرمانشاه در اين استان) شد و طي يك سلسله عمليات به تسخیر كامل شهر و پاكسازي آن پرداخت. پس از استقرار پیش قراولان ارتش آزاديبخش در ميدان اصلي شهر و  تصرف تپة معروف چياكاوانه، كه در دست نیروهای بسیجی بود، ابتدا از‌سوي دو مقر اصلي سپاه و كميته در اوايل خيابان منشعب از ميدان اصلي (خيابان كارخانة قند) به‌جانب رزمندگان ارتش آزاديبخش، آتش گشوده شد؛ آنگاه مراكز زيرين در خاتمة درگيريهاي متعدد بطور كامل پاكسازي شد و به‌تصرف رزمندگان ارتش آزاديبخش درآمد.

 مقر اصلي سپاه پاسداران خميني، مقر اصلي كميته ، مركز بسيج ضد‌مردمي، دادگاه ضد‌انقلاب، پايگاه موسوم به مقاومت، پايگاه ژاندارمري، فرمانداري، شهرباني، كميتة امداد خميني، مركز حفاظت سپاه پاسداران، مركز حفاظت و پدافند هوايي، ۳مقر فرعي سپاه پاسداران، بنياد موسوم به مستضعفين، زندان شهر، پايگاه هوانيروز سپاه پاسداران در جنوب شرقي اسلام‌آباد، سه‌راه ملاوي در شرق اسلام‌آباد.

در‌جريان تسخیر ‌شهر اسلام‌آباد و درگيريهاي مربوطه كه قوياً با همكاري مردم شهر انجام شد، حدود 400‌تن از نیروهای نخبة رژیم ایران كه در مقرهاي مختلف روي مردم و رزمندگان ارتش آزادیبخش آتش مي‌گشودند کشته شدند و تمامي تجهيزات و تسليحات و خودروهاي آنها از جمله خودروهاي حامل ميني‌كاتيوشا و تفنگهاي 106ميليمتري و چند‌قبضه توپ 155‌ميليمتري همراه با رادار بزرگ هوانيروز سپاه پاسداران به‌كلي منهدم گرديد. خودروهاي منهدم‌شدة رژیم ایران به 100عدد بالغ مي‌شد و بقيه مصادره گرديد. 

درگيريهاي اسلام‌آباد تا تنگة چهارزبر

ساعت11 دوشنبه‌شب سوم‌مردادماه نيروهاي ارتش آزاديبخش از اسلام‌آباد به‌سوي كرمانشاه حركت كردند. در خروجي اسلام‌آباد به‌سمت كرمانشاه در حوالي «كارخانة برق»، نیروهای رژیم ایران كمين گذاشته و به‌سمت نيروهاي ارتش آزاديبخش آتش سنگين باز كرد. متقابلاً تيپ جلودار، كمين را زیرآتش گرفت و ستون نظامي به‌حركت خود ادامه داد. در طول مسير، تا گردنة حسن‌آباد، نیروهای رژیم ایران در همه‌جا سواره و پياده در‌حال فرار بود. دهها خودرو باقيمانده از آنها در‌طول مسير، حركت تيپهاي رزمي ارتش آزاديبخش را كند مي‌كرد. آنها يا دسته‌دسته تسليم مي‌شدند يا به كوه و كمر مي‌زدند.

حدود ساعت‌12 شب پيشروي تيپهاي رزمي در گردنة حسن‌آباد متوقف شد. نيروهاي سپاه از‌جمله نيروهاي وابسته به لشكر33 موسوم به المهدي در بالاي گردنه موضع گرفته و راه را بسته بودند. پس از يك‌ساعت درگيري در گردنة حسن‌آباد، نیروهای سپاه به‌كلي از‌پا درآمدند و راه باز شد. آنها با بيسيم به فرماندهي بالاتر اطلاع دادند كه ضربه خورده و از وضعيت فرماندهي لشكر «المهدي» نيز بي‌اطلاعند. دربارة اين درگيري فرمانده گردان ضد‌حضرت رسول به‌نام براتي بعداً در گفتگو با روزنامة جمهوري اسلامي به‌تاريخ 30‌مرداد‌67 و با‌اشاره به اين‌كه «بعد‌از اسلام‌آباد اولين گرداني كه با منافقين درگير شد ما بوديم» گفت: «از بالاي گردنة حسن‌آباد چون مسلط بودند تمام نيروهاي ما را زير رگبار گرفته بودند» و «چون از‌قبل وارد منطقه شده بودند و منطقه را شناسايي كرده بودند، يك برتري از لحاظ نظامي بر ما داشتند». به اين ترتيب، تيپ رزمي جلودار نيروهاي ارتش آزاديبخش حوالي ساعت‌يك بامداد از گردنة حسن‌آباد عبور كرد و به‌دشت منتهي به تنگة چهارزبر رسيد. از آن‌سو يك ستون مجهز از لشكر27 ‌محمد از سمت تنگة چهارزبر به‌طرف حسن‌آباد پيش مي‌آمد، درگيري دوباره آغاز شد. در خاتمة اين درگيري، آنها نیز در زير آتش سنگين تانكها و چهارلول و دولول و… ارتش آزاديبخش تماماً منكوب شده و به‌سمت تنگة چهارزبر بازگشتند. آنها در تاريكي شب كمينهاي متعددي مستقر کردند كه يكي پس‌از ديگري درهم شكسته شد. نهايتاً به‌رغم تمامي نيروهاي كمكي و پس‌از دادن تلفات بسيار به‌داخل تنگة چهارزبر عقب نشینی کرده و از ارتفاعات و يالهاي پيرامون تنگه با انواع آتشها شروع به مقابله نمودند. در ساعت2 بامداد سه‌شنبه از پادگان باهنر (در ماهي‌دشت كرمانشاه)، كه محل استقرار بخشي از نيروهاي لشكر27 ‌محمد بود، به فرمانده اين لشكر (كوثري) كه در آن‌موقع با بخش عمدة نيروهاي تحت فرماندهيش در جنوب بود با بيسيم اطلاع دادند كه مجاهدين پيدايشان شده و مي‌بايستي زود خودش را با نيروهايش برساند. كوثري ابتدا اين خبر را باور نمي‌كرد و مي‌گفت چنين چيزي امكان ندارد و اگر مي‌بود از تهران به‌ما خبر مي‌دادند. در اين هنگام نيروهاي ارتش آزاديبخش به 35كيلومتري كرمانشاه رسيده بودند. تلفات نیروهای رژیم ایران از اسلام‌آباد تا چهارزبر تا اين ساعت دست کم چهارصد تن بود.

نبردهاي عظيم چهارزبر

از گردنة حسن‌آباد تا تنگة چهارزبر، دشت حسن‌آباد واقع شده است كه دشت بزرگ كاسه‌مانندي است كه 8 الي 9‌كيلومتر از جاده از داخل آن مي‌گذرد. دورتا دور اين دشت را ارتفاعات و كوهستانها فرا گرفته‌اند. تنگة چهارزبر كه مسير خروجي اين دشت به سوي كرمانشاه است، حدود 4كيلومتر طول دارد.

اين تنگه علاوه بر اين‌كه از چپ و راست محصور در ارتفاعات است، در ورودي و خروجي خود نيز 2رديف يال موازي دارد كه مانند 2سپر و 2ديوار بلند طبيعي و مشرف بر جاده عمل مي‌كنند.

نیروهای رژیم ایران در بين اين 2يال، 2پايگاه بزرگ داير كرده بود: يكي مقر لشكر انصارالحسين سپاه پاسداران (در سمت راست جادة اسلام‌آباد‌ـ كرمانشاه) و ديگري پادگان بهشتي (در سمت چپ). 2پادگان بزرگ ديگر نيز در پشت تنگه قرار داشت: مقر لشكر31 عاشورا (در سمت راست جاده) و پادگان رجايي (در سمت چپ).

طی چندین رشته درگیری تا ساعت ۶ صبح سه شنبه تلفات نیروهای رژیم ایران به هزار تن رسیده بود. در همين ساعـت موقعيت «باهنـر» ضمن يـك مكالمـة بيسيمي بـه فرمانـدهي بالاتر اطلاع داد كـه «وضـع (صحنـه) خيلي قاراشميـش اسـت»!

 يكي از فرماندهان سپاه بعداً در گفتگو با يكي از نشريات گفت «به‌وضوح مشخص بود كه كارهاي انتحاري انجام مي‌دهند. شايد 5 الي6‌بار به آن نقطه تك كرده بودند و نتوانسته بودند آن‌را بگيرند (ولي) دوباره حمله مي‌كردند… بعضي جاها كه روي ارتفاعات تك مي‌كردند و ديگر راهي جز تسليم نداشتند، با نارنجك خودشان را [و اضافه كنيد پاسداران را] از‌بين مي‌بردند… تا شناخته نشوند» (جمهوري اسلامي 26مرداد، در گفتگو با جانشين فرمانده لشكر6 ويژة پاسداران).

 سلسله نبردهاي نيروهاي آزاديبخش در اين منطقه كه پيوسته بر ابعاد آن افزوده مي‌شد تا نخستين ساعات بامداد پنجشنبه 6مرداد بدون كمترين وقفه به‌مدت 48ساعت ادامه يافت.

به اين ترتيب اولين تك بزرگ نيروهاي ارتش آزاديبخش در ساعت‌7 و 30‌دقيقة صبح سه‌شنبه در شرايطي كه بيسيمهاي رژیم ایران يك‌لحظه از درخواستهاي مصرانه براي اعزام هرچه بيشتر و بيشتر باز‌نمي‌ماند، آغاز شد. در اين تك كه تا شب‌هنگام ادامه داشت16تيپ رزمي در جبهه‌هاي متعدد در آن شركت داشتند و ضربت سنگینی به نیروهای رژیم ایران زدند. در همین حین و از ابتداي روز، دشمن با نيروي هوايي و هوانيروز خود از يك‌سو بي‌وقفه بمباران مي‌كرد تا فرصتي براي رسيدن نيروهاي تازه نفسش بيابد.

سرتيپ محمد انصاري، فرمانده هوانيروز خميني، ضمن مصاحبة راديويي خود در 17مرداد گفت: در اين چند‌روز عمليات ما مجموعاً حدود 2سال پرواز عادي پرواز كرديم كه همان‌طور كه مستحضر هستيد اين مسأله سركوب شد.

 رفسنجاني در نماز جمعة 7مرداد گفت: «صبح (سه‌شنبه) اول يك شناسايي توسط هواپيماها و هليكوپترها شد، بعد شروع كردند. ما نيروي پياده‌مان وارد جنگ نشد اول با اينها… هواپيماها رژه مي‌رفتند روي جاده سرتاسر بمب مي‌ريختند و هليكوپترها اينها را مي‌بستند…».

يكي از فرماندهان سپاه پاسداران نيز در گفتگو با روزنامة جمهوري اسلامي در اين‌باره گفت: «آنها [ارتش آزاديبخش] فكر مي‌كردند كه با يك هجوم تنگه را باز خواهند كرد. به دنبال اين مسأله تصميمي كه فرماندهان قرارگاهها گرفتند اين بود كه يك‌مقدار تلفات توسط هواپيما و بمباران هوايي از آنها گرفته شود تا ستون نيروهاي آنها از هم پاشيده شود و بعد مسألة هلي‌برد نيرو از عقبة دشمن انجام شود. از ساعت‌11 صبح تا 7‌بعدازظهر همان‌روز [سه‌شنبه] حدود 30نوبت از طريق جنگنده بمب‌افكنهاي نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران ستون اينها بمباران شد. چون طول ستون حدود 2كيلومتر بود… از طرف ديگرهوانيروز كرمانشاه مرتباً از صبح تا بعدازظهر با هليكوپتر آنها را مورد حمله قرار دادند» (جمهوري اسلامي 25مرداد).

هم‌چنين ستاد فرماندهي كل قواي خميني در 2‌اطلاعية پياپي از «130‌سورتي پرواز عملياتي» هوانيروز و از «30‌مأموريت جداگانه» شكاري بمب‌افكنها در روز (سه‌شنبه) خبر داد (رسالت 5مرداد، اطلاعيه‌هاي ستاد فرماندهي كل قوا در روز چهارشنبه 5مرداد).

ارتش آزادیبخش تك بزرگ خود را از صبح سه‌شنبه در بحبوحة حملات هوايي رژیم ایران آغاز كرد.

نخستين ستون با كمك آتش تانك و دوشكا و دولول و تفنگ 106‌ميليمتري مستقيماً به درون تنگه رفت. ستونهاي ديگر شيوة نبرد كوهستاني پيش گرفتند و خودروها و تجهيزات سنگين را رها كرده و از ارتفاعات مختلف جبهه‌ باز کردند. بعدها يكي از فرماندهان رژیم ایران دربارة اين تك گفت«صبح (سه‌شنبه) منافقين تمام توانشان را بسيج كردند و يك‌تك سنگيني بر‌روي تنگه كردند كه  تا‌حد انتحار بود، تا‌حدي كه سه‌تا از خودروهاي آنها توانست از زير اين‌همه آتش بسيار سنگين كه از هر‌دو‌طرف بود رد شوند و به‌طرف نيروهاي ما بيايند» (جمهوري اسلامي 26مرداد).

به اين ترتيب نزديك ظهر، يال چپ تنگه تسخیر شد و دشمن از آن‌جا عقب نشست. بعدازظهر يال راست و قسمتي از دومين يال سمت چپ نيز تسخیر گرديد و نیروهای خمینی شروع به ترک پادگان بهشتي نمودند.

در همين اثنا مكالمات بيسيمي دشمن حاكي از اين بود كه مستمراً نيروهاي جديد عازم و از طرق مختلف وارد صحنه مي‌شوند.

تا شب‌هنگام دست کم 5000تن از نیروهای رژیم ایران از پاي درآمدند. در اين هنگام موقعيت «باهنر» مستمراً به فرماندهي بالاتر (ستاد اجرايي خاتم) اطلاع مي‌داد درگيري خيلي شديد شده. فرماندهي بالاتر متقابلاً در ساعت‌7 بعدازظهر به آنها اطلاع داد كه «هوانيروز اصفهان و مسجد‌سليمان هم در حال انتقال به كرمانشاه هستند».

در فاصلة ساعت12 تا 5بعدازظهر همين روز يك فانتوم و 2هليكوپتر رژیم ایران توسط واحدهاي پدافند هوايي ارتش آزاديبخش ساقط گرديد و يك شكاري بمب‌افكن  اف 4 نيز مورد اصابت قرار گرفت.

سه‌شنبه شب باز‌هم درگيريهاي شديد در تمام طول شب ادامه يافت. نیروهای رژیم ایران 4بار از شب تا صبح به پاتك سنگين مبادرت نمودند تا يالهاي چپ و راست تنگه را از دست رزم‌آوران ارتش آزادي بيرون بياورد،  بعداً يكي از فرماندهان كميتة استان تهران گفت، خميني شخصاً چندين‌بار در‌خصوص ممانعت از رسيدن مجاهدين به كرمانشاه براي پاسداران و كميته‌چيها پيامهاي اختصاصي فرستاده بود. سه‌شنبه‌شب هيچ‌يك از پاتكهاي سنگين آنها به‌نتيجه نرسيد و بيش‌از 3200تن نيز بر تلفاتشان افزوده شد.

دومين تك بزرگ ارتش آزادي ساعت4 صبح بامداد چهارشنبه آغاز شد. درگيريها فوق‌العاده شديد بود و در بسياري موارد نبرد تن‌به‌تن جريان داشت.

قبل‌از ظهر چهارشنبه تلفات گسترده‌يي به قواي رژیم ایران وارد آمد و پادگان بهشتي و هم‌چنين مقر لشكر32 موسوم به انصارالحسين  توسط رزمندگان ارتش آزاديبخش تسخير شد و بلادرنگ از مهمات و تسليحات و تداركات آن عليه خودشان استفاده گرديد. از اين ساعت به‌بعد پادگان رجايي و مقر لشكر31 ‌عاشورا نيز در تيررس نيروهاي ارتش آزاديبخش قرار گرفت و انبوهي از نیروهای مستقر در آنها كه به صورت متراكم در آن حوالي بودند نابود شدند یا گريختند.

تلفات دشمن در دومين تك بزرگ متجاوز از 8000‌تن بود

 سومين تك بزرگ نيروهاي ارتش آزاديبخش، ساعت11 صبح چهارشنبه بلافاصله پس‌از خاتمة تك دوم آغاز شد و تا عصر همين روز ادامه يافت.

با اين وصف در‌جريان اين تك دومين يال سمت راست تنگه نيز توسط نيروهاي ارتش آزاديبخش تصرف گرديد. تا ساعت12 شب تيپهاي رزمي ارتش آزاديبخش مستقر بر روي ارتفاعات و يالهاي چهارزبر پس‌از 56ساعت رزم و آتش مستمر شروع به بازگشت و عقب‌نشيني نمودند، درگيري برخي تيپها ادامه يافت. در همین حین نیروهای رژیم ایران به اعزام نيرو به پشت نيروهاي آزاديبخش (بين چهارزبر و اسلام‌آباد) مبادرت ورزیدند. بعد ها يكي از سركردگان سپاه دشمن با تصريح بر اين‌كه مجاهدين «صبح روز پنجم (مرداد)… تك سنگيني با تمام قوا انجام دادند»، افزود «با يك طرحي كه ريخته شد، عصر آن روز مجدداً از پشت آنان (نيروي پاسداران) هلي‌برد شد» (جمهوري اسلامي 26مرداد).

 بين ساعت11 صبح تا يك‌بعدازظهر همين روز (چهارشنبه پنجم مرداد) نيز 2فروند هواپيما و يك فروند هليكوپتر توسط واحدهاي پدافند هوايي تيپهاي رزمي ارتش آزادیبخش ساقط شدند و متعاقباً بي‌سيمهاي دشمن پيداكردن 2خلبان اف 5 سقوط كرده رابه فرماندهي بالاتر اطلاع داد.

هم‌چنين در‌جريان نبردهاي سه‌شنبه و چهارشنبه در تنگة چهارزبر، بيش‌از يكصد خودرو و دهها تانك، توپ، زرهپوش، كاتيوشا، ميني‌كاتيوشا و چهارلول، خودروهاي حامل تفنگ106 و تعداد قابل توجهي ماشين‌آلات مهندسي دشمن منهدم گرديد. 

نبردهاي گردنة حسن‌آباد و سياه‌خور تا بازگشت به اسلام‌آباد

نیروهای رژیم ایران براي قطع‌كردن خطوط پشت‌سر نيروهاي آزاديبخش در چهارزبر بيش از 25هزار تن از قواي خود را از راههاي فرعي و از طريق زميني و  هوانيروز تا ساعت8 بعدازظهر چهارشنبه به حوالي گردنة حسن‌آباد و هم‌چنين انتهاي گردنة حسن‌آباد به سمت اسلام‌آباد آورده و قصد داشتند آنها را در كلية مسيرها و ارتفاعات اطراف مستقر كنند. نيروهاي پاسداران در منطقة «سياه‌خور» (واقع در شرق اسلام‌آباد بين گردنة حسن‌آباد و شهر اسلام‌آباد) و در كلية ارتفاعات و تپه‌هاي پيرامون آن مستقر شده بودند. مركز فرماندهي نيروهاي دشمن در منطقة سياه‌خور پايگاهي بود در حوالي روستاي سياه‌خور كه سه تپة مشرف بر آن پايگاه نيز در دست آنها بود.بنابراین 16تيپ رزمي كه از چهارزبر بازمي‌گشتند، تماماً در معرض حمله و كمين دشمن بودند و مي‌بايد، پس‌از چند شبانه‌روز بيخوابي از این کمین بزرگ عبور می کردند.

 ابتدا دو‌تيپ ارتش آزادي در ارتفاعات اطراف گردنة حسن‌آباد با نیروهای رژیم ایران چنگ‌در‌چنگ شده و راه تسلط دشمن بر اين قسمت از جاده را سد كردند. به این ترتیب راه بازگشت ساير تيپهاي رزمي از چهارزبر باز شد. در پی درگیری های بعدی ارتفاعات جنوبي جاده نيز به‌تصرف نيروهاي آزاديبخش درآمد. نهايتاً حوالي ظهر پنجشنبه كمين رژیم ایران در «سياه‌خور» درهم شكست و پايگاه فرماندهي آنها در نزديكي روستاي سياه‌خور با 3‌تپة مشرف بر آن توسط رزمندگان ارتش آزاديبخش تسخير شد و نيروهاي باقی مانده توانستند با استفاده از مسيرهاي مختلف به اسلام‌آباد برسند.

مجموعة تلفات رژیم ایران در اين درگيريهاي گسترده كه از بامداد پنجشنبه آغاز شده بود، نزديك به 9000تن بالغ مي‌شود. آنها در اين نبردها تعداد زيادي از تانكها، زره‌پوشها و خودروهاي نظامي خود را از دست دادند.

نيروهاي رژیم ایران

مجموع نيروهاي رژیم ایران كه در عمليات بزرگ فروغ جاويدان دست‌اندركار مقابله با ارتش آزاديبخش ملي ايران بودند، به‌حدود 200هزار نفر مي‌رسد.

بر‌اساس اطلاعيه‌هاي رسمي رژیم ایران اعم از اطلاعيه‌هاي ستاد موسوم به «فرماندهي كل قوا» و اطلاعيه‌ها و اظهارات سركردگان سپاه پاسداران و ارتش و هم‌چنين بر اساس اظهارات ديگر سردمداران و مسئولان رژيم ایران و مندرجات مطبوعات همين رژيم و نيز بر‌اساس مكالمات بي‌سيمي نيروهاي مختلف رژیم ایران كه توسط ستاد فرماندهي ارتش آزاديبخش بر‌روي نوار ضبط شده است، اسامي يكانهاي نظامي و پايگاهها و قرارگاههاي شناخته‌شدة آنها كه در مقابله با ارتش آزاديبخش شركت داشتند به شرح زير است. لكن بايد يادآوري نمود كه دشمن شمار انبوهي از نیروهای خود در مساجد و ادارات و كارخانه‌ها و انجمنهاي اسلامي در سراسر كشور را به‌طور «بسيجي» بر اينها مي‌افزود و در مواردي هم جداگانه اعزام مي‌نمود.

الف. نیروهای پیاده و سوار زرهی رژیم ایران شرکت کننده در عملیات فروغ جاویدان

1ـ لشكر كماندويي6 ويژة پاسداران از سپاه يكم ثارالله (اعزامي از شمال‌غرب) به فرماندهي صادق محصولي

2ـ لشكر پياده10 ضد‌سيدالشهدا از سپاه يكم ثارالله (اعزامي از جنوب) به فرماندهي علي فضلي

3ـ لشكر17 ضد‌علي‌ابن ابيطالب از سپاه يكم ثارالله (اعزامي از غرب) به‌فرماندهي غلامرضا جعفري

4ـ لشكر پياده مكانيزة‌27 ‌محمد از سپاه يكم ثارالله (اعزامي از جنوب) به فرماندهي كوثري

5ـ لشكر71 روح‌الله از سپاه يكم ثارالله (اعزامي از غرب) به فرماندهي سيد‌مجتبي

6ـ لشكر8 نجف از سپاه دوم ‌سيدالشهدا (اعزامي از جنوب) به فرماندهي احمد كاظمي

7ـ لشكر32 انصارالحسين از سپاه سوم قدس (مستقر در تنگة چهارزبر) به فرماندهي كياني

8ـ لشكر57 ابوالفضل  از سپاه سوم قدس (اعزامي از غرب) به فرماندهي نوري

9ـ لشكر25 كربلا از سپاه هفتم ‌موسي ابن‌جعفر (اعزامي از جنوب) به فرماندهي مرتضي قرباني

10ـ لشكر‌44 ‌قمر بني‌هاشم

11ـ لشكر‌11 ‌اميرالمؤمنين

12ـ لشكر مهندسي43 ‌امام علي از سپاه هشتم ‌ثامن‌الائمه (اعزامي از كرمانشاه) به‌فرماندهي بحريني

13ـ لشكر155 ويژه موسوم به شهدا از سپاه هشتم ‌ثامن‌الائمه (اعزامي از غرب) به فرماندهي منصوري

14ـ لشكر5 نصر از سپاه هشتم ‌ثامن‌الائمه (اعزامي از جنوب) به فرماندهي اسماعيل قاآني

15ـ لشكر41 ثارالله از سپاه نهم جوادالائمه (اعزامي از جنوب) به فرماندهي قاسم سليماني

16ـ لشكر33 موسوم به «المهدي» از سپاه نهم ‌جوادالائمه (اعزامي از جنوب) به فرماندهي جعفر اسدي

17ـ لشكر كماندويي نيروي مخصوص سپاه پاسداران از سپاه چهاردهم حفاظت (اعزامي از تهران)

18ـ لشكر31 ‌عاشورا از سپاه پنجم ‌عاشورا به فرماندهي امين شريعتي

19ـ لشكر84 خرم‌آباد به فرماندهي سرهنگ مرتضي محمدي

20ـ لشكر81 كرمانشاه به فرماندهي سرهنگ دادفر

21ـ لشكر58 موسوم به «ذوالفقار» (همان گارد جاويدان شاه) به فرماندهي سرهنگ اسدالله دهقان

22ـ لشكر21 ‌حمزه (لشكر گارد سابق) به فرماندهي سرهنگ صديق‌زاده

23- بخشي از لشكر  30 گرگان

24ـ تيپ59 ‌مسلم ابن‌عقيل از سپاه چهارم موسوم به بعثت (اعزامي از غرب) به فرماندهي شاه‌ويسي

25ـ تيپ127 ‌مقداد از سپاه چهارم موسوم به بعثت (اعزامي از غرب)

26ـ تيپ212 ‌حمزه از سپاه چهارم موسوم به بعثت (اعزامي از غرب) به فرماندهي قهاري

27ـ تيپ39 ‌نبي‌اكرم از سپاه چهارم موسوم به بعثت (اعزامي از غرب)

28ـ تيپ كماندويي77 موسوم به نبوت از سپاه چهارم موسوم به بعثت (اعزامي از غرب)

29ـ تيپ40 توپخانة رسالت از سپاه پنجم ‌عاشورا (اعزامي از غرب) به فرماندهي جهانسري

30ـ تيپ82 صاحب‌الامر قزوين از سپاه پنجم عاشورا (اعزامي از جنوب) به فرماندهي عبدالله عراقي

31ـ تيپ36 موسوم به انصارالمهدي از سپاه پنجم عاشورا (اعزامي از غرب) به فرماندهي حميد عباسي

32ـ تيپ12 قائم سمنان از سپاه هشتم ‌ثامن‌الائمه (اعزامي از جنوب) به فرماندهي مهدي مهدوي‌نژاد

33ـ تيپ61 توپخانة محرم از سپاه هشتم ‌ثامن‌الائمه (اعزامي از جنوب) به فرماندهي احمدي

34ـ تيپ75 ظفر از سپاه پانزدهم «رمضان» (اعزامي از غرب) به فرماندهي اصغر مقدم‌تهراني

35ـ تيپ66 هوابرد پاسداران از سپاه پانزدهم رمضان (اعزامي از شمال غرب) به فرماندهي محسن شفق

36ـ تيپ55 هوابرد شيراز به فرماندهي سرهنگ محمود رستمي

37ـ تيپ 35 تكاور

38ـ تيپ 32 قائم باختران

39ـ 15 گردان اعزامي از مراغه (احمدي فرمانده سپاه پاسداران، مراغه در 11اسفند67 در روزنامة اطلاعات آذربايجان اعزام اين 15گردان را از جانب تيپ 21 "امام‌زمان" اعلام كرد و افزود كه استعداد نيروي اعزامي از يك لشكر هم فراتر رفته  بود).

40ـ 16 گردان اعزامي از طرف «كميته‌هاي انقلاب اسلامي»  (مختار كلانتري قائم‌مقام فرماندهي كل كميته‌انقلاب اسلامي در روز 27اسفند67 در راديو رژيم اعلام كرد: «…‌شركت گسترده در عمليات مرصاد به استعداد 16گردان صورت گرفته و كميته در اندك مدتي كه  برايش ممكن بود نيروهايش را بسيج كرد و در اين عمليات شركت كرد. تعدادي از برادران هم در اين رابطه به‌شهادت رسيدند»).

41ـ گردانهاي موسوم به مسلم، مقداد، حمزه، علي‌اصغر و امام سجاد

42ـ گردان موسوم به صاحب‌الزمان از قرارگاه رمضان (اعزامي از شمال غرب)

43ـ گردان موسوم به انصار‌الحسين از سپاه سوم قدس (اعزامي از شمال غرب)

44ـ نيروهاي شهرباني استان كرمانشاه

45- نيروهاي ژاندامري استان كرمانشاه به فرماندهي سرهنگ راسخ‌القول

46- نيروهاي ژاندارمري استان ايلام به فرماندهي سرتيپ خرم‌رودي

47- نيروهاي اعزامي  از كميتة بيرجند  اعزامي از قرارگاه محمد رسول‌الله

48- پرسنل سرباز دانشگاه هوايي نهاجا (نيروي هوايي ارتش) نزديك به 4هزار نفر

49- سپاه 9بدر به فرماندهي شمس

ب: گروههاي توپخانه رژیم ایران شرکت کننده در عملیات فروغ جاویدان

ـ گروه‌33 توپخانه (نشرية صف، مهر67)

ـ گروه‌44 توپخانه (نشرية صف، مهر67)

ج: پايگاههاي هوايي و گروههاي هوانيروز شرکت کننده در عملیات فروغ جاویدان

1ـ پايگاه شكاري نوژه همدان به فرماندهي سرهنگ رضا پرديس

2ـ پايگاه شكاري وحدتي دزفول به فرماندهي سرهنگ بقايي

3ـ پايگاه نيروي هوايي اصفهان به فرماندهي سرهنگ صادق‌پور

4ـ گروه هوانيروز كرمانشاه به فرماندهي سرهنگ حسين انصاري

5ـ گروه هوانيروز مسجد‌سليمان به فرماندهي سرهنگ چرخ‌تابيان

6ـ گروه هوانيروز اصفهان به فرماندهي سرهنگ صفايي‌نژاد

7ـ پايگاه دهم شكاري كنارك (سخنراني فرمانده همين پايگاه در زاهدان، اطلاعات 3‌ديماه‌67) 

تلفات رژیم ایران در عملیات فروغ جاویدان

بر اساس جمعبندي گزارشات و مشاهدات رزمندگان ارتش آزادیبخش از صحنه‌هاي مختلف نبرد در عمليات بزرگ فروغ جاويدان مجموعة تلفات رژیم ایران ـ‌اعم از كشته و زخمي‌ـ از ابتدا تا انتهاي عمليات به 55‌هزار تن بالغ مي‌شود. پنجشنبه 6‌مرداد ستاد فرماندهي ارتش آزاديبخش در اطلاعية خود، كه از «صداي مجاهد» پخش شد و توسط خبرگزاريهاي بين‌المللي در همان‌روز مخابره گرديد، بر اساس گزارشات اوليه‌يي كه تا همان‌روز دريافت كرده بود، مجموعة تلفات دشمن را 40هزار تن اعلام نمود. اما زمانی که تيپهاي رزمي به تدریج از صحنه‌هاي مختلف نبرد بازگشته و گزارشات مبسوط و تكميلي خود را ارائه دادند، ابعاد نويني از شدت و حدت نبردها و از كميت قواي رژیم ایران و ابعاد تلفات آن روشن گرديد و تصوير كاملتري به‌دست داد كه انتشار آن به گزارش نهايي ستاد فرماندهي موكول گرديد. در گزارش نهایی تلفات رژیم ایران اعم از کشته و زخمی ۵۵ هزار تن اعلام شد.

جانباختگان ارتش آزاديبخش در عملیات فروغ جاویدان

در‌جريان عمليات بزرگ فروغ جاويدان و مجموعه درگيريهاي مربوط به آن، 1304تن از رزمندگان و فرماندهان ارتش آزادیبخش جان باختند. 5تن از اعضاي هيأت اجرايي سازمان مجاهدين خلق ايران كه هريك فرماندهي يك تيپ رزمي را به‌عهده داشتند، همراه با 11تن از معاونان هيأت اجرايي، در زمرة جانباختگان هستند.

موضعگيريها و تبليغات رژیم ایران در رابطه با عملیات فروغ جاویدان

رژيم خميني ابتدا تلاش می کرد عمليات فروغ جاويدان را «حملة عراق» جلوه بدهد. اما از آن‌جا كه همگان مي‌دانستند كه در طول جنگ 8‌سالة ايران و عراق هرگز هيچ‌يك از دو‌طرف به عمق 150‌كيلومتري خاك طرف مقابل نرسيده است و هم‌چنين از آن‌جا كه مردم با چشم حقيقت را مي‌ديدند، رژيم خميني يك‌قدم عقب نشست و در اطلاعيه‌هاي رسمي خود از حملة «بيش‌از 20‌تيپ مشترك» مجاهدين و نيروهاي عراقي  سخن گفت.

در قدم بعدي، رژيم ایران خود را به‌صرف «پشتيباني توپخانة عراق از منافقين كوردل» راضي نمود (اطلاعية ستاد فرماندهي كل قوا، 7مرداد). اما از آن‌جا كه در عمق 100 و 150كيلومتري اصولاً هيچ‌نوع پشتيباني توپخانه امكان‌پذير نيست، سرانجام مقامات و ارگانهاي رژيم باز‌هم عقب نشستند و گفتند: «به‌نظر مي‌رسد كه نيروهاي پيادة عراقي در ابتدا (مجاهدين را) همراهي كرده باشند، ولي پس از آن به‌مواضع خودشان بازگشتند» (مصاحبة استاندار خميني در كرمانشاه). تا اين‌كه بالاخره نقش عراق و «حملة عراق» به‌كلي رنگ باخت و مقامات رژيم تصريح نمودند كه نيروهاي ارتش آزاديبخش و مجاهدين «در 30‌تيپ سازماندهي گرديده بودند»  (شمخاني، معاون عمليات و اطلاعات ستاد فرماندهي كل قوا، 10مرداد).

 سخنگويان رژيم هم‌چنين آشكارا اعلام كردند كه «مسألة» رژيم، مجاهدين هستند و خلاصه اينها (يعني مجاهدين) به‌مراتب خطرناك‌تر و «بدتر از صدام» هستند (حجتي‌كرماني،  8‌مرداد).

دست آخر نيز تحليلگران رژيم خميني تصريح كردند كه اصولاً مجاهدين مي‌خواستند كاري كنند كه عراق «طي چند‌سال تجاوز به‌خاك ايران نتوانست به آن دست يازد؛ بلكه بيشتر… (مي‌خواستند) حتي به تسخیر تهران نيز نايل آيند»  (كيهان، 12مرداد).

 در‌مورد دعاوي رژيم خميني راجع به شهداي ارتش آزاديبخش نيز با وضعيت مشابهي مواجهيم. ابتدا رژيم مدعي شد كه مجاهدين و ارتش آزاديبخش را به‌كلي از‌بين برده است. سپس از نابود كردن سه‌چهارم‌ (يعني 75‌درصد) آن دم زد. در قدم بعد معاون عمليات و اطلاعات ستاد فرماندهي كل قواي رژيم خميني مدعي شد 7000‌نفر بودند كه «در مدت 48‌ساعت 4800» تن از آنها را ـ‌‌يعني حدود 70‌درصد را‌‌ـ نابود كرديم (شمخاني، معاون عمليات و اطلاعات ستاد فرماندهي كل قواي رژيم خميني، 10‌مرداد‌67). متعاقباً موسوي‌اردبيلي به «خمس» يعني انهدام 20‌درصد از قواي ارتش آزاديبخش رضايت داد و بعد نوبت به فرمانده سپاه چهارم موسوم به بعثت رسيد كه در 17مردادماه كشته‌هاي مجاهدين را 1734تن ذكر كرد (شعباني، فرمانده سپاه چهارم پاسداران موسوم به بعثت در كرمانشاه، 17‌مرداد‌67). نهايتاً هم وزير كشور خميني، با يادآوري بحث مفصل در شوراي امنيت كشور، هشدار داد كه خطر هم‌چنان باقي است و قضيه «خاتمه‌يافته نيست» و افزود: «ما مسألة منافقين را تمام‌شده تلقي نمي‌كنيم، چرا كه بسياري از عناصر اينها موفق شدند… فرار كنند و تعداديشان هم عقب‌نشيني كردند و به داخل خاك عراق رفتند»!

احمد جنتی نیز در نماز جمعة تهران ۷ مرداد ۱۳۷۳ گفت : «…يك‌مرتبه نقشه ريختند كه برق‌آسا تهران را بگيرند و در يك حركت غافلگيرانه وارد كشور شدند. از چند‌شهر عبور كردند… همين‌جوري جلو مي‌آمدند، به‌حساب اين‌كه در يك فرصت بسيار كوتاهي خودشان‌ را به تهران برسانند و مسأله را تمام كنند».

خامنه‌اي نیز در سخنرانی ۱۲ بهمن ۱۳۶۷ که از رادیوی رژیم پخش می شد در رابطه با بسیج گستردة نیرو برای مقابله با ارتش آزادیبخش در عملیات فروغ جاویدان گفت ‌‌‌«…(ا ين بسيج نيرو) در طول 8‌سال  سابقه نداشته… اتفاقاً همان  اوقاتي بود كه ديگر جنگ هم تمام شده بود، يعني قطعنامه را ما قبول كرده بوديم».

سرتيپ پاسدار همداني نیز در تاریخ ۸ مرداد ۱۳۷۵ در تلویزیون رژیم گفت: «… در ‌طول هشت سال جنگ اين‌چنين عملياتي انجام نداده بودیم. هاشمي، به‌عنوان جانشين فرمانده كل قوا، توي شهر كرمانشاه بود. بسيج همگاني در طول هشت‌سال بي‌‌سابقه بود. عمليات مرصاد ده‌روز طول كشيد…».

 صياد شيرازي، جانشين رئيس ستاد فرماندهي كل نيروهاي مسلح رژيم در ۵ مرداد ۱۳۷۶ در رادیوی رژیم گفت: « گفتم وضعيت خيلي اضطراري است و چاره‌يي نداريم… اين چه‌جور دشمني است كه هم‌چنان دارد مي‌آيد جلو… منافقين ريختند به شهر و با حالت گستاخانه‌يي شهر را تحت سلطه گرفتند. به خلبان كبرا گفتم شروع كنيد به آتش روي اينها… ولي هر چي مي‌زدند، جايشان دوباره پر مي‌شد. يك سماجت عجيبي داشتند… هواپيماهاي فانتوم مي‌زدند… باز مي‌ديديم جايشان پر مي‌شد…».

پاسدار سعید قاسمی در ۱۳ آبان ۹۱ چنین گفت: «سرپل ذهاب سقوط کرد. کرند غرب: سقوط کرد. تنگه ای داریم به نام تنگه پاتاق، که اگر نبردهای آریوبرزنی اتفاق بيافتد کسی برود در تنگه پاتاق این گلدان پلاستیکی را ول بده تو سر دشمن ، دشمن نمیتواند از این تنگه عبور بکند، سقوط کرد! اسلام آباد: سقوط کرد. نبرد رسید به سی کیلومتری کرمانشاه در نقطه ای بنام تنگه چهارزبر که اسمش را گذاشتیم تنگه مرصاد، سقوط کرد! تاریخ نوشت پسرم ظرف گذشت این سه روز بعد از قطعنامه  و دو روز بعد از آن، به یک اعتبار از شما بیش از 12هزار نفر و به یک روایتی دیگر بیش از 22 هزار، دشمن از شما اسیر از شما گرفت. وقت نمیکردند سازمان مجاهدین خلق غنیمتی های شما را جمع کنند.»

احمد خاتمی در 29تیر1391 در سخنرانی اش که در تلویزیون رژیم پخش می شد گفت: «روز پنجم مرداد روز عملیات پیروزمندانه مرصاد هم هست در سال 67، منافقین نوکر اجانب به تحریک صدام در خواب و خیال می‌خواستند بیایند کرمانشاه و از کرمانشاه هم بیایند بیایند تهران و نظام را ساقط کنند، تا 34 کیلومتری کرمانشاه هم آمدند، رزمندگان کفر ستیزمان شجاعانه، قهرمانانه وارد شدند، و این‌جا یاد می‌کنم از شهید بزرگوار صیاد شیرازی که قهرمان مرصاد بود و اونها انتقام کینه توزانه‌شان را با شهادت این شهید گرفتند.»

تلویزیون رژیم ۶ مرداد ۱۳۹۰

ناصح،  فرمانده وقت لشکر نبی اکرم (ص) در گفتگویی در تلویزیون رژیم ایران در تاریخ ۶ مرداد ۱۳۹۰ گفت: «ما قطعنامه رو پذیرفتیم و بیست و هفتم رسماً اعلام شد از رادیو تلویزیون ما، رسماً قطعنامه اعلام شد. روز بیست و هشتم منافقین اعلام آماده باش دادند. خیلی نکات تو بحث تاریخها نکات مهمیه، عملیات‌شون کی شروع شد؟ سوم مرداد. یعنی شما زمان اعلام آماده باش تا زمان عملیات یک هفته وقت بوده»

کارشناس مسایل سیاسی رژیم در همان برنامه: «خب اینها با این هدف حرکت کردند، نیرو جمع کردند، یعنی نیروهایی که در اروپا پخش بودند در آمریکا بودند، در خود عراق اینها رو جمع آوری کردند، سازماندهی کردند، دختر و پسر، و با تجهیزات بسیار مفصلی که صدام در اختیار اونها قرار داده بود از توپ و تانک و نفر بر و خودرو و سلاح و سلاح پیشرفته اینها حرکت کردند، خب ابتدا هم فکر می‌کردند که یعنی بعد از اینکه در سرپل ذهاب و کرند غرب عبور کردند فکر کردند دیگه مسیر رو به راحتی می‌تونن تا کرمانشاه برن و از اونجا هم به قول خودشون بیان تا تهران و به قول اون زمان آقای رجوی که در سخنرانیش برای منافقین گفته بود جمعبندی عملیات رو در تهران خواهند داشت فردای اون روز. و حرکت کردند و آمدند، آمدند تا به اصطلاح چند کیلومتری کرمانشاه آمدند»

ناصح: «یک بسیج همگانی در سرتاسر دنیا می‌کنه، از همه جای دنیا آدمهاشو جمع می‌کنه، کل ستادش رو رسونده بود به پنجاه نفر، این پنجاه نفر رو در بیست و سه تا تیپ، تیپهای 152 تا 200 نفره، یعنی 152 نفره، 180 نفره، 200 نفره اینها رو سازماندهی می‌کنه و سازمانشو متحول می‌کنه تو ظرف همین یک هفته، حدود 100 تانک و نفربر و حدود 1000 تا خودرو، من فکر می‌کنم 5000 تا آدم 1000 تا خودرو فقط. بعد حدود 100 تا فرض کنید پدافند. 300 تا انواع خمپاره‌ها رو داشتند، و توپهای سیار رو، بعد انواع موشکهای به اصطلاح ضد هلی‌کوپتر، سهند و نمی‌دونم اینها رو تجهیز شده بودند، بعد تجهیز شدند واگذار کردند تو یک هفته از قبل تو بخش زیادی آموزش داده بودند و بخشی هم که  جدید آمده بودند که ما تو درگیریها هم اینو دیدیم.»

سرهنگ رخسی: «سازمان منافقین که ساعت 4 بعدازظهر همون روز با عبور از گردنه پاتاق حرکت خودشون را به سمت شهر کرند غرب ادامه دادند.»

پاسدار ویسی از فرماندهان رژیم در عملیات فروغ جاویدان در تلویزیون رژیم در 5 مرداد گفت: « من اجازه گرفتم که اجازه بدید برم از کرمانشاه مثل روزهای اول از مساجد نیرو بیارم، و اینجا آغاز درگیری ما با حضور در کنار منافقین اینجا بود. ما حرکت کردیم، بعداز ظهر بود، آمدیم به طرف از گیلان غرب به طرف اسلام آباد، دیدیم یک ازدحام زیادی در کنار سپاه هست، همهمة زیادی هست، پرسیدیم چه خبره؟ یکی از بچهها به نام جناب آقای علی مؤیدی رئیس جهاد سازندگی اون روز اسلام آباد بود، ما را میشناخت، جلو ماشین ما را گرفت گفت فلان کس منافقین حمله کردن، اصلاً وقتی اسم منافقین رو آورد… که حمله کردن، برای ما قابل قبول نبود، متحیر ماندیم که مگر میشه چنین چیزی؟ باور نمیکردیم»

گزارش «ويژه و خيلي محرمانه» فرماندهي كميته‌هاي رژيم دربارة عمليات فروغ جاويدان

فرماندهي كميته‌هاي خميني در تاريخ 24شهريور67 گزارش ويژه و محرمانه‌يي را در رابطه با عملیات فروغ جاویدان براي شخص خميني و سران رژيم تنظيم كرد. اين گزارش تحت عنوان «بولتن فرماندهي ـ‌‌‌ ويژة عمليات مرصاد‌‌ـ خيلي محرمانه» در چند نسخة محدود تهيه شد و شامل دو بخش عمده است. يك بخش آن به بررسي عمليات فروغ جاويدان و نقش پاسداران كميته‌چي در مقابله با آن مي‌پردازد و حاوي اعترافات صريحي در مورد ابعاد هراس و بسيج رژیم ایران در برابر عمليات فروغ جاويدان است. بخشهایی از اين گزارش در نشرية اتحادية انجمنهاي دانشجويان شمارة‌152 مورخ 20آبان67، چاپ شده است.

بخش بسیار کوچکی از این گزارش در زیر آورده شده است.

«…عدم شناخت از توان و نيروي آنان باعث شد كه پس‌از سقوط مهران نتوانيم برنامه‌هايشان را پيش‌بيني كنيم و در‌نتيجه شعار امروز مهران فردا تهران را در آن شهر سر‌دادند و بدون كمترين تلفات و تنها با كسب يك برگ برندة تبليغاتي رواني از اين شهر خارج شده و تا مدتي بعد به‌راحتي گروههاي گشتي اعزام كرده و درهم‌ريختگي نيروهاي ما كه تا مدتها بعد ادامه داشت و نيروي دفاعي و حضور مشخصي در منطقه نبود و اوضاع لشكر قزوين پس‌از اين عمليات و فرار نيروها و فروش اسلحه‌ها در منطقه و امكان تردد منافقين در داخل (به‌طوري‌كه تا بيمارستان شهيد سليمي ايلام با آمبولانس آمده بودند) زمينه را براي برنامه‌ريزيهاي آتية گروهك فراهم ساخت و در‌نتيجه كلية هواداران را از سراسر جهان فراخواند».

عمليات فروغ جاويدان

گرچه به‌نظر مي‌رسد كه شعار منافقين در مهران كه گفته بودند امروز مهران فردا تهران «صرفاً» تبليغاتي بوده باشد زيرا تا آن زمان روال آموزشها هنوز عادي بوده است لكن پذيرش قطعنامة598 از سوي جمهوري اسلامي و تحليل سازمان از مسائل دروني كشور باعث شد كه اين شعار به‌عنوان برنامة كار سازمان درآيد و پس از چند روز بمباران تبليغاتي در خصوص اقدام جمهوري اسلامي كه آن را استيصال مطلق خواندند برنامة درازمدت خود را كه ظاهراً قرار بود طي دو سال آينده به اجرا درآيد تغيير داده و سرانجام در روز 31تير67 به كلية نيروهاي موجود در قرارگاههاي مستقر در عراق خبر دادند كه به‌زودي عمليات آغاز مي‌شود. از ساعت11 شب تا بامداد روز اول مرداد67 كلية نيروها در يك اجتماع همگاني شركت جسته پس از قرائت آياتي از قرآن كريم سركردة منافقين و پس از او مريم براي حاضران سخنراني مي‌كنند و رجوي مي‌گويد وقت عمل‌نمودن به شعار «امروز مهران، فردا تهران» فرا رسيده و با تحليل اوضاع سياسي نظامي كشور وضعيت جبهه و اقدامهاي عراق فرصت را براي يك اقدام عجيب مناسب معرفي مي‌كند.

«سند:

شب شنبه 1/5/67

نشست رهبري: طرح عملياتي

سوژة عمليات: ايران

هدف عمليات: تسخير تهران

اسم عمليات: فروغ جاويدان

روز شنبه: آماده‌سازي و چك تسليحات

شب يكشنبه: آماده‌كردن ماشينها و مستقركردن سلاحهاي نيمه‌سنگين

فركانس عمومي: 500

سرعت حركت در روز: 70كيلومتر

سرعت حركت در شب: 50كيلومتر

فاصلة هر نفربر در روز 35متر

فاصلة هر نفربر در شب 25متر»

‌پس از سخنراني مسعود و مريم به سؤالهاي حاضران پاسخ گفته مي‌شود و مقرر مي‌شود كه نيروها به 5بخش تقسيم و عمليات در 5مرحله، اشغال اسلام‌آباد، سپس باختران، پس از آن همدان، بعداً قزوين و سرانجام با اشغال جماران و صدا و سيماي تهران به انجام برسد. سرعت اتومبيلها را در طول روز و شب مشخص كردند، از انجام هر كار اضافي و حاشيه‌يي نيروها منع مي‌شوند و هر تيپ مأموريت خاصي را به‌عهده گرفته است. قرار است هرگونه مقاومتي سركوب شود. گفته شده كه اغلب نيروهاي نظامي و انتظامي منطقه هماهنگ هستند كه فهرست دستگيرشدگان از نيروها متأسفانه به‌نحوي مؤيد اين ادعاست. قرار بوده زخميها را براي مداوا به منازل مردم بسپارند و پس از پايان عمليات نسبت به جمع‌آوري آنان اقدام كنند. كشته‌شدگان را چون پسر وهب در كربلا رها كنند. قرار بوده پس از اشغال شهرها انتظامات آن‌را به دست مردم حامي بسپارند. در خصوص احتمال حملة نيروهاي اسلام تنها امكان حملة هوايي را محتمل دانسته كه گفته‌اند پيش‌بيني لازم شده است و ظاهراً براي استفاده از هوانيروز باختران تعدادي خلبان نيز با خود آورده بودند…

ابزار و وسايلي كه با خود آورده بودند اغلب تندرو بوده و نفربرهاي تندرو با خود آورده بودند. نيروها را براي انجام پدافند آموزش و دستور نداده بودند و در كل، مسير كاروان روي آسفالت مشخص شده بود…

«عمليات بزرگ مرصاد از آن‌جهت بزرگ است كه خطر بزرگي را از كشور دفع كرد و چنان‌چه منافقين موفق مي‌شدند به شهر كرمانشاه دست يابند، كه امكانش در آن وضعيت چندان بعيد به‌نظر نمي‌رسيد، شرايط سختي در منطقة غرب به‌وجود مي‌آمد.

وجود پادگان اباذر، الله‌اكبر و سلمان كه از دژهاي محكم نظامي در غرب هستند و نيروهاي مأمور پدافند منطقه،  نتوانستند مانع حركت كاروان شوند».

پایان نقل قول از گزارش «ويژه و خيلي محرمانه» فرماندهي كميته‌هاي رژيم دربارة عمليات فروغ جاويدان

عملیات فروغ جاویدان از دید مریم و مسعود رجوی

بخش هایی از سخنرانی مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیدة مقاومت ایران

از نظر عقيدتي  فروغ جاويدان  بزرگترين و عاليترين نمود فدا و صداقت مجاهدين در تك‌تك كلمات حقه‌شان بود. به همين دليل هم بود كه تمامي تبليغات زهرآگين عليه مجاهدين را دود كرد و همه، چه در ايران و چه در جهان، استقلال مجاهدين و پاكباختگي آنها را در راه خدا و خلق ديدند. اين فداي بزرگ با همة جاودانه‌فروغهايش، مجاهدين را از نظر عقيدتي تكان داد. درواقع فروغ جاويدان براي ما سكوي پرش به دنياي نويني از نظر ارتقاي عقيدتي بود كه محصولش در يك كلام صيقل خوردن اراده‌ها و تغيير و ارتقاي كيفي انگيزشهاي انقلابي در تك‌تك مجاهدين و رزمندگان ارتش آزادي بود. در اين اعتلاي عقيدتي بايد گفت كه هر قطرة خون شهيدان فروغ جاويدان به‌نحوي كاملاً بارز و محسوس متصاعد شده و به‌صورت نسيم عطر‌آگين رهايي، قلبها و ضماير مجاهدين را دگرگون كرده است. تغيير و تحولي كه بلافاصله در ميدان عمل، در آموزشها و در مواجهه با مشكلات و معضلات منطقه، راهگشايي خارق‌العاده‌يي داشته است. البته منكر نمي‌شوم كه فهم اين مقوله قدري مشكل است. ولي من فكر مي‌كنم اينها صفحاتي از تاريخ مجاهدين است كه انشاءالله بعد از پيروزيشان بتوانند آن را به تمام و كمال براي مردم ايران باز كنند. هر ناظر بي‌طرفي هم مي‌تواند در گفتگو با تك‌تك مجاهدين و در كارها و مسئوليتهاي آنها، آثار اين تحول را با مثالها و موارد مشخص جويا شود و به‌چشم ببيند. اگر از من يا هر مجاهد خلق ديگري بپرسيد كه آيا ورود به اين دنياي نوين بدون فروغ جاويدان ميسر بود، قطعاً پاسخ همه از‌جمله من منفي است و اگر شهيدان فروغ جاويدان را، فديه‌هاي مجاهدين در طول اين سه سال تلقي كنيم، در‌واقع بهرة خونهايشان در اعتلاي سازمان و ارتش آزادي خيلي بالا و خيلي ممتاز و استثنايي است و اين‌جاست كه قدر و شأن اين شهيدان نيز براي ما بيشتر روشن مي‌شود. البته طبيعي است كه چنين دستاوردي را ما قبل از هر چيز مديون اوج هوشياري، مسئوليت‌پذيري، برّايي، قاطعيت و صيد لحظه‌هاي حساس تاريخي‌‌ـ سياسي توسط مسعود هستيم كه درواقع همان كيفيت فرماندهي بي‌نظير او را در كمينگاههاي مقاومت و  در سرفصلهاي حياتي به منصة ظهور مي‌رساند.

مريم رجوي ـ شهريور 70

مصاحبه ـ به‌مناسبت سالگرد تأسيس سازمان مجاهدين خلق ايران

بخشهایی از سخنرانی مسعود رجوی در سال1380 در سالگرد عمليات فروغ جاويدان 

راديو, تلويزيون, مطبوعات مقامات و جشن ميگيرد كه سرنگون هنوز نشده … از روزها قبل مراسم مفصل يادبود تلفات، علاوه بر تهران بخصوص در غرب كشور و كرمانشاه. آتش بس و فروغ جاويدان از سرفصل ها و مقاطعي است كه اثرگذاري عنصر انقلابي و عنصرمجاهد خلق و ارتش ازادي ملي درش درخشان بارز و اشكار مي شود. از قضا هر چه زمان ميگذره واضح تر و امسال براي سيزدهمين بار واضحتر از هميشه. هم از بابت اثرگذاشتن كيفي ارتش ازادي بخش در تحميل آتش بس يا بقول دجال بقول خود خميني زهر آتش بس و گل گرفتن درب تنور اون جنگ خانمان سوز كه در حقيقت گل گرفتن همه روياهاي خلافت ابد مدت و تجديد امپراتوري عثماني از جانب خميني و رژيمش بود. ترديدي نيست كه عنصر تعيين كننده داخلي ايراني شما يعني ارتش آزاديبخش بوديد، و بعد هم درست وقتي كه ارتجاع ميخواست دنده عوض كند و مدار و ميز جديدي و شما مجددأ بلحاظ تاريخي و استراتژيك در برابرش قرار گرفتيد در برابر رژيم خميني. خوب حالا زمان گذشته و بروشني ميشه همه چيز را ديد در آن روزگار سال 61 ببعد اين فقط مقاومت ايران و مجاهدين بودند كه سياست انقلابي صلح را پرچمداري ميكردند. شعار استراتژيكي صلح صلح آزادي بود در برابر جنگ جنگ اختناق.

… تقريبأ همه، همه با هم باستثنأي مجاهدين و مقاومت ايران در جنگ ضد ميهني با خميني بودند، ارتجاع و بورژوازي استحاله طلب و همينطور پشتيبانان خارجي خميني. در واقع خميني توانسته بود همه آنها را با خودش بكشاند.

… وقتي كه وضع خميني در صحنههاي جنگ خيلي رو به تزلزل ميرفت در مهر ماه65 بازرگان به خميني نوشت كه مراجعات مكرر با ترس و ترديد به حضور رهبري انقلاب كردهاند منظور رهبري ارتجاع است ولي همگي با جواب منفي يا سكوت و تندي روبرو شدهاند شنيديم به مسئولين رده بالا فرمودهايد اگر خسته شدهايد زمين بگذاريد ديگران را مأمور خواهم كرد و به آقايان مدرسين قم هم جواب دادهايد تا من زنده هستم در شرايط موجود صحبت از صلح و خاتمه جنگ نكنيد. حتي تا دو سه هفته قبل از آتش بس قبل از قبول قطعنامه 598 و نوشيدن جام زهربازهم خميني تكرار ميكرد اگر لازم باشد تا 20 سال هم به جنگ ادامه خواهد داد. تا آنجا كه به خميني مربوط بود حتي اگر به بهاي قرباني كردن همه مردم ايران هم بود طبعا درنگ نميكرد داستان قتلعام اينرا نشان ميداد.اما بعد در يك چرخش 180 درجهاي بدليل اينكه تا مرگش هم دليل را نگفت گفت بعدأ ميگويم از همه حرفهايي كه گفته بود پايين آمد و  براي حفظ نظام تن به آتشبس داد و نه صلح. حفظ نظام از دست كي چون تا به آنجايي كه به عراق مربوط مي شد عراق كه از هفته دوم جنگ خواهان صلح بود قطعنامههاي ملل متحد هست كه همه را عراق امضا كرده است. تا آنجايي كه به عراق مربوط ميشد بلحاظ تاريخي و سوقالجيشي اين را در خودش نميديد كه مثلا ايران را تسخیر كند، تا آنجا كه به رژيم خميني مربوط ميشد بدش نميآمد از قضا كه يك مقدار ازخاك ايران ويا يك استان مثلا خوزستان دست عراق باشد تا بهانه داشته باشد رژيم. در اوايل جنگ يادتون هست كه وقتي قواي عراقي در خاك ما بودند و ما با اونها از جلو روبرو بوديم از پشت سر رژيميها بودندكه به ما شليك ميكردند بعد هم بچهها را ميبردند توي اهواز حاكم ضد شرعش شلاق ميزدند و بهشتي صراحتأ گفته بود كه ترجيح ميدهيم خوزستان دست عراق باشد تا اينكه مجاهدين در تهران باشند و تهران دست مجاهدين باشد. خوشبختانه كه با عمليات فروغ جاويدان تمام موهوماتي كه ميبافتند در مورد وابستگي ارتش آزاديبخش و مجاهدين به عراق يكباره فرو ريخت چون عراق آتش بس ميخواست اما حرف آخر را مقاومت ايران زد. كما اينكه هميشه ما شعار صلح دادهايم و ميدهيم و نه شعار آتشبس.