۸٬۶۷۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
'''ابوالقاسم فردوسی | '''ابوالقاسم فردوسی طوسی،''' (زاده: ۳۲۹ هجری قمری، روستای باژ، از روستاهای طابران طوس در خراسان-درگذشت: ۴۱۱ هجری، طوس) فردوسی بزرگترین حماسه سرای پارسیگوی ایران ملقب به '''حکیم سخن''' و '''حکیم طوس''' و سراینده [[شاهنامه]]، حماسه ملی ایران<ref>[http://nashibofaraz.blogsky.com/1390/11/28/post-51/ حماسه ملی ایران -نوشته: تئودور نولدکه -موسسه انتشارات نگاه]</ref><ref>[https://www.negahpub.com/book/حماسه-ملى-ايران/ حماسه ملی ایران-تئودور نولدکه-مترجم : بزرگ علوی-با مقدمه استاد سعید نفیسی]</ref><ref>[http://www.ibna.ir/fa/doc/report/245836/خاورشناس-آلمانی-حماسه-ملی-یران-نقد-بررسی خاورشناس آلمانی که «حماسه ملی ایران» را نقد و بررسی کرد-خبرگزاری کتاب ایران]</ref>در دوره [[سامانیان]] پادشاهان این سلسله با زنده کردن زبان پارسی نام نیکی از خود باقی گذاشتند در این تلاش جنبشی بهنام هویتطلبی و استقلال جویی جریان داشت و در همین اوان ابوالقاسم فردوسی دستبکار نوشتن حماسه جاودان خود شاهنامه شد. فردوسی مجذوب اساتید سخن در قرنهای سوم وچهارم هجری بود و شاهکار او تحت تأثیر این اساتید بزرگ شکل گرفت و امروزه در جهان به عنوان یکی از مشهورترین آثار ادبی زبان فارسی شناخته میشود.<ref>[https://avaliha.ir/بیوگرافی-حکیم-ابولقاسم-فردوسی/][https://avaliha.ir/بیوگرافی-حکیم-ابولقاسم-فردوسی/ بیوگرافی حکیم ابولقاسم فردوسی]-اولیها</ref><ref>زندگینامه فردوسی بههمراه [http://ferdossitoussi.blogfa.com/ جملاتی زیبا از حکیم ابوالقاسم فردوسی]</ref> | ||
== ایراندوستی سامانیان == | == ایراندوستی سامانیان == | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
== فضل بن احمد، وزیر ایراندوست == | == فضل بن احمد، وزیر ایراندوست == | ||
[[فضل بن احمد اسفراینی]]، نخستین وزیر سلطان محمود، که پرورده دربار سامانیان بود، فردی ایران دوست و علاقمند به زبان فارسی بود.<ref>[http://rasekhoon.net/article/show/680154/تحولات-سیاسی-و-اداری-در-دوره-غزنویان/ سایت راسخون-وزارت در عهد غزنویان]</ref> به دستور او کلیه امور دیوانی از عربی به فارسی برگردانده شد. این وزیر خراسانی در خراسان همهکاره دستگاه سپهسالار محمود بود. وقتی محمود در سال ۳۸۹قمری از سپهسالاری خراسان به شاهی رسید، فضل فردوسی را تشویق کرد که شاهنامه را به دربار سلطان محمود عرضه کند تا هم از پشتیبانی شاه بهرهمند گردد و هم این اثر گرانپایه در پهنه وسیعتری | [[فضل بن احمد اسفراینی]]، نخستین وزیر سلطان محمود، که پرورده دربار سامانیان بود، فردی ایران دوست و علاقمند به زبان فارسی بود.<ref>[http://rasekhoon.net/article/show/680154/تحولات-سیاسی-و-اداری-در-دوره-غزنویان/ سایت راسخون-وزارت در عهد غزنویان]</ref> به دستور او کلیه امور دیوانی از عربی به فارسی برگردانده شد. این وزیر خراسانی در خراسان همهکاره دستگاه سپهسالار محمود بود. وقتی محمود در سال ۳۸۹قمری از سپهسالاری خراسان به شاهی رسید، فضل فردوسی را تشویق کرد که شاهنامه را به دربار سلطان محمود عرضه کند تا هم از پشتیبانی شاه بهرهمند گردد و هم این اثر گرانپایه در پهنه وسیعتری انتشار یابد. | ||
فردوسی در زمان وزارت | فردوسی در زمان وزارت فضلبن احمد، شاهنامه را یکبار دیگر بازنویسی کرد، اشعاری در ستایش سلطان محمود به آن افزود. | ||
فردوسی در سال ۳۹۵ قمری که شاهنامه را برای عرضه به دربار سلطان محمود غزنوی آماده میکرد، ۶۶ ساله بود و همه دارایی و جوانیش را در راه سرودن شاهنامه فدا کرده و پسر جوان ۳۷ساله اش هم که تنها امید و پناه پدر پیر و تنگدستش بود، درگذشته بود.<ref>[http://rasekhoon.net/article/show/155682/تاريخ-سرودن-شاهنامه/ تاریخ سرودن شاهنامه-سایت راسخون]</ref> | فردوسی در سال ۳۹۵ قمری که شاهنامه را برای عرضه به دربار سلطان محمود غزنوی آماده میکرد، ۶۶ ساله بود و همه دارایی و جوانیش را در راه سرودن شاهنامه فدا کرده و پسر جوان ۳۷ساله اش هم که تنها امید و پناه پدر پیر و تنگدستش بود، درگذشته بود.<ref>[http://rasekhoon.net/article/show/155682/تاريخ-سرودن-شاهنامه/ تاریخ سرودن شاهنامه-سایت راسخون]</ref> | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
ارسلان جاذب، به فردوسی عنایت داشت و با حمایت او بود که فرودسی شاهنامه تکمیلشده را توسط امیر نصر، برادر سلطان محمود، که سپهسالار خراسان بود، به دربار سلطان محمود فرستاد. این کار زمانی صورت گرفت که فضل بن احمد از وزارت برکنار شده بود. | ارسلان جاذب، به فردوسی عنایت داشت و با حمایت او بود که فرودسی شاهنامه تکمیلشده را توسط امیر نصر، برادر سلطان محمود، که سپهسالار خراسان بود، به دربار سلطان محمود فرستاد. این کار زمانی صورت گرفت که فضل بن احمد از وزارت برکنار شده بود. | ||
سلطان محمود فضل بن احمد را در سال ۴۰۱ از وزارت برکنار کرد و «بفرمود تا سرای خواجه را فروگرفتند و تمامت مِلک و اسباب و نقد و جنس و اسب و اَستر و غلام و کنیزکان او را در تصرّف خویش درآورد». «امرای بدسِگال» (بداندیش) او را زندانی کردند و آن قدر در زندان | سلطان محمود فضل بن احمد را در سال ۴۰۱ از وزارت برکنار کرد و «بفرمود تا سرای خواجه را فروگرفتند و تمامت مِلک و اسباب و نقد و جنس و اسب و اَستر و غلام و کنیزکان او را در تصرّف خویش درآورد». «امرای بدسِگال» (بداندیش) او را زندانی کردند و آن قدر در زندان شکنجهاش دادند تا در زیر شکنجه در سال ۴۰۴ درگذشت. سلطان محمود پس از برکناری فضل، دبیرش، خواجه احمد بن حسن میمندی، را به وزارت نشاند. او به عکس فضل، دیوانهای دولتی را از فارسی به عربی برگرداند و در ترویج زبان عربی کوشید. در زمان او نوشتار به زبان عربی، سخت رواج داشت. | ||
== فردوسی در دربار سلطان محمود == | == فردوسی در دربار سلطان محمود == | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
به نوشته «تاریخ سیستان»، که در سال ۴۴۵ هجری (۴۴سال پس از مرگ فردوسی) تألیف شد، «فردوسی شاهنامه را نزد محمود برد و چندین روز بر او خواند. محمود گفت: همه شاهنامه حدیث رستم است و در لشکر من هزار مرد چون رستم هست. فردوسی گفت: ندانم در لشکر شاه چند مرد چون رستم هست، اما، این قدر دانم که خدای تعالی هیچ بنده یی مانند رستم نیافریده است. این بگفت و از مجلس بیرون رفت. سلطان به وزیر گفت: این مردک، به طعنه، مرا دروغزن خواند. وزیر گفت: ببایدش کشت. هرچند طلب کردند نیافتند». | به نوشته «تاریخ سیستان»، که در سال ۴۴۵ هجری (۴۴سال پس از مرگ فردوسی) تألیف شد، «فردوسی شاهنامه را نزد محمود برد و چندین روز بر او خواند. محمود گفت: همه شاهنامه حدیث رستم است و در لشکر من هزار مرد چون رستم هست. فردوسی گفت: ندانم در لشکر شاه چند مرد چون رستم هست، اما، این قدر دانم که خدای تعالی هیچ بنده یی مانند رستم نیافریده است. این بگفت و از مجلس بیرون رفت. سلطان به وزیر گفت: این مردک، به طعنه، مرا دروغزن خواند. وزیر گفت: ببایدش کشت. هرچند طلب کردند نیافتند». | ||
بهراستی که «همه شاهنامه حدیث رستم است». فردوسی، در روزگاری که از ایران جز نامی به جا نمانده بود، رستم را آفرید تا در زمانه نامرد، مردی را | بهراستی که «همه شاهنامه حدیث رستم است». فردوسی، در روزگاری که از ایران جز نامی به جا نمانده بود، رستم را آفرید تا در زمانه نامرد، مردی را جلوهگر سازد که در وجودش جز عشق به ایران و مردمش اشتیاقی نبود و در زندگی «ششصدساله» اش گامی جز در این راه نزد و سخنی جز در اینباره نگفت. رستم نمونه یک ایرانی دلیر و پاکباز و معیار تشخیص سَره از ناسره شد. | ||
فردوسی از دربار سلطان محمود غزنوی در غزنه، پنهانی و شبانه، به هرات گریخت و چندماه در خانه محمود ورّاق، پدر اَزرقی شاعر، پنهانی، به سربرد تا آبها از آسیا بیفتد. | فردوسی از دربار سلطان محمود غزنوی در غزنه، پنهانی و شبانه، به هرات گریخت و چندماه در خانه محمود ورّاق، پدر اَزرقی شاعر، پنهانی، به سربرد تا آبها از آسیا بیفتد. | ||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۴: | ||
فردوسی درسال ۴۱۱ هجری، به سنّ ۸۳سالگی، در طوس درگذشت. | فردوسی درسال ۴۱۱ هجری، به سنّ ۸۳سالگی، در طوس درگذشت. | ||
[[پرونده:آرامگاه فردوسی.jpg|آرامگاه فردوسی طوسی|بندانگشتی]] | |||
ابوالقاسم گَرکانی، واعظِ روستای طابرانِ طوس، از به خاک سپردن پیکر او در گورستان مسلمانان جلوگیری کرد و گفت: «من رها نکنم (اجازه نمیدهم) تا جنازه او در گورستان مسلمانان برند که او رافضی (شیعه) بود؛ و هرچند مردمان بگفتند با آن دانشمند درنگرفت. درون دروازه، باغی بود مِلک فردوسی، او را در آن باغ دفن کردند »<ref>چهارمقاله عروضی</ref>. | ابوالقاسم گَرکانی، واعظِ روستای طابرانِ طوس، از به خاک سپردن پیکر او در گورستان مسلمانان جلوگیری کرد و گفت: «من رها نکنم (اجازه نمیدهم) تا جنازه او در گورستان مسلمانان برند که او رافضی (شیعه) بود؛ و هرچند مردمان بگفتند با آن دانشمند درنگرفت. درون دروازه، باغی بود مِلک فردوسی، او را در آن باغ دفن کردند »<ref>چهارمقاله عروضی</ref>. | ||
فردوسی، بزرگترین حماسهسرای ایران، در آوارگی و در به دری و تنگدستی درگذشت: | فردوسی، بزرگترین حماسهسرای ایران، در آوارگی و در به دری و تنگدستی درگذشت:<blockquote>اَلا ای برآورده چرخ بلند</blockquote><blockquote>چه داری به پیری مرا مستمند</blockquote><blockquote>چو بودم جوان برترم داشتی</blockquote><blockquote>به پیری مرا خوار بگذاشتی</blockquote><blockquote>به جای عنانم عصا داد سال</blockquote><blockquote>پراکنده شد مال و برگشت حال<ref>[http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=فردوسی&SSOReturnPage=Check&Rand=0 زندگینامه فردوسی-سایت «رشد»]</ref></blockquote>اما '''حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی''' شاهکاری پدیدآورد که زبان فارسی، ایران و خود او را جاودانه کرد. | ||
اَلا ای برآورده چرخ بلند | |||
چه داری به پیری مرا مستمند | |||
چو بودم جوان برترم داشتی | |||
به پیری مرا خوار بگذاشتی | |||
به جای عنانم عصا داد سال | |||
پراکنده شد مال و برگشت حال<ref>[http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=فردوسی&SSOReturnPage=Check&Rand=0 زندگینامه فردوسی-سایت «رشد»]</ref> | |||
اما '''حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی''' شاهکاری پدیدآورد که زبان فارسی، ایران و خود او را جاودانه کرد. | |||
== منابع و پانویس == | == منابع و پانویس == |
ویرایش