قتل عام ۶۷: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۸۳۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۳ اوت ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۷: خط ۲۷:
}}
}}
'''قتل‌عام ۶۷''' به واقعه‌ای گفته می‌شود که طی آن به فرمان [[روح‌الله خمینی]] بیش از ۳۰هزار زندانی سیاسی در زندان‌های حکومت ایران از اواخر تیرماه تا اواسط پائیز ۶۷ در تهران و در شهرستان‌ها اعدام شدند و به صورت مخفیانه در گورهای جمعی در مکان‌هایی غالباً نامعلوم دفن گردیدند. بیشترین تعداد زندانیان سیاسی اعدام شده از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران بودند، در حالی که اعدام اعضا و هواداران طیفی از نیروهای دیگر مانند احزاب و سازمان‌های مارکسیستی را هم شامل می‌شد. مقامات حکومت ایران هیچ‌گاه این قتل عام را انکار نکردند و برخی از آنها به صراحت به آن اذعان نمودند. حسینعلی منتظری، بلندپایه‌ترین روحانی حکومت ایران بعد از [[روح‌الله خمینی]] که در زمان اعدام زندانیان سیاسی قائم مقام خمینی بود، از مخالفین این اعدام‌ها بود که با نوشتن چندین نامه به خمینی و دیدار با هیئت مجری و دست‌اندرکار قتل‌عام زندانیان سیاسی، مخالفت خویش را ابراز کرد. مخالفتی که به برکناری‌اش از جانشینی توسط روح‌الله خمینی و حبس خانگی تا پایان عمر منجر شد. متن فرمان روح‌الله خمینی برای قتل‌عام زندانیان سیاسی، نامه‌های حسینعلی منتظری به خمینی در مخالفت با این اعدام‌ها و فایل صوتی دیدار منتظری با اعضای هیئت مجری اعدام زندانیان سیاسی از جمله اسناد و مدارکی هستند که تردیدی در وقوع این قتل‌عام باقی نمی‌گذارند. دادخواهی قتل‌عام شدگان از همان سال شروع و بعضا به صورت تشکل‌یافته پیگیری شد. اما بطور مشخص با فراخوان به جنبش دادخواهی قتل‌عام شدگان تابستان ۶۷ از سوی مریم رجوی در مرداد ۱۳۹۵ موضوع اعدام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ بطور گسترده به رسانه‌ها، دانشگاه‌ها، فضای مجازی و به اقصی نقاط شهرهای ایران راه یافت و به همین دلیل مقامات حکومت پس از ۲۹ سال ناگزیر به موضع‌گیری دربارهٔ قتل‌عام زندانیان سیاسی شدند. تاکنون برخی از شخصیت‌ها، سازمان‌ها و ارگان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل متحد، سازمان عفو بین‌الملل، گزارشگر ویژه ملل متحد برای نظارت بر وضعیت حقوق‌بشر در ایران و شماری از سازمان‌های غیردولتی دارای رتبه مشورتیِ ملل متحد، به قتل‌عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ اشاره کرده و آنرا محکوم نموده‌اند.
'''قتل‌عام ۶۷''' به واقعه‌ای گفته می‌شود که طی آن به فرمان [[روح‌الله خمینی]] بیش از ۳۰هزار زندانی سیاسی در زندان‌های حکومت ایران از اواخر تیرماه تا اواسط پائیز ۶۷ در تهران و در شهرستان‌ها اعدام شدند و به صورت مخفیانه در گورهای جمعی در مکان‌هایی غالباً نامعلوم دفن گردیدند. بیشترین تعداد زندانیان سیاسی اعدام شده از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران بودند، در حالی که اعدام اعضا و هواداران طیفی از نیروهای دیگر مانند احزاب و سازمان‌های مارکسیستی را هم شامل می‌شد. مقامات حکومت ایران هیچ‌گاه این قتل عام را انکار نکردند و برخی از آنها به صراحت به آن اذعان نمودند. حسینعلی منتظری، بلندپایه‌ترین روحانی حکومت ایران بعد از [[روح‌الله خمینی]] که در زمان اعدام زندانیان سیاسی قائم مقام خمینی بود، از مخالفین این اعدام‌ها بود که با نوشتن چندین نامه به خمینی و دیدار با هیئت مجری و دست‌اندرکار قتل‌عام زندانیان سیاسی، مخالفت خویش را ابراز کرد. مخالفتی که به برکناری‌اش از جانشینی توسط روح‌الله خمینی و حبس خانگی تا پایان عمر منجر شد. متن فرمان روح‌الله خمینی برای قتل‌عام زندانیان سیاسی، نامه‌های حسینعلی منتظری به خمینی در مخالفت با این اعدام‌ها و فایل صوتی دیدار منتظری با اعضای هیئت مجری اعدام زندانیان سیاسی از جمله اسناد و مدارکی هستند که تردیدی در وقوع این قتل‌عام باقی نمی‌گذارند. دادخواهی قتل‌عام شدگان از همان سال شروع و بعضا به صورت تشکل‌یافته پیگیری شد. اما بطور مشخص با فراخوان به جنبش دادخواهی قتل‌عام شدگان تابستان ۶۷ از سوی مریم رجوی در مرداد ۱۳۹۵ موضوع اعدام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ بطور گسترده به رسانه‌ها، دانشگاه‌ها، فضای مجازی و به اقصی نقاط شهرهای ایران راه یافت و به همین دلیل مقامات حکومت پس از ۲۹ سال ناگزیر به موضع‌گیری دربارهٔ قتل‌عام زندانیان سیاسی شدند. تاکنون برخی از شخصیت‌ها، سازمان‌ها و ارگان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل متحد، سازمان عفو بین‌الملل، گزارشگر ویژه ملل متحد برای نظارت بر وضعیت حقوق‌بشر در ایران و شماری از سازمان‌های غیردولتی دارای رتبه مشورتیِ ملل متحد، به قتل‌عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ اشاره کرده و آنرا محکوم نموده‌اند.
در روز ۲ دی ۱۳۹۸ با دستگیری یکی از عوامل این قتل‌عام در زندان گوهر‌دشت کرج، بنام حمید نوری معروف به حمید عباسی، در فرودگاه استکهلم سوئد و شرکت شاهدان قتل‌عام در دادگاه وی این موضوع بار دیگر در ابعاد بین‌المللی بعنوان یکی از موارد وخیم جنایت علیه بشریت به جریان افتاده است.


== تعریف قتل‌عام ==
== تعریف قتل‌عام ==
خط ۱۴۰: خط ۱۴۲:
سپاه پاسداران از همان ابتدا معتقد به نگه‌داشتن زندانی نبود. در سال ۶۲ محسن رفیق‌دوست که در آن وقت وزیر سپاه پاسداران بود بازدیدی از زندانها از جمله از سلولهای انفرادی گوهردشت داشت. او حامل طرحی بود که زندانیان به سه دسته که با رنگهای سفید، زرد، سرخ مشخص می‌شدند دسته‌بندی می‌شدند. سفید آنهایی بودند که به گفته زندانبانان توبه‌شان مورد تایید قرار گرفته و می‌بایست مشمول عفو قرار گرفته و آزاد شوند، سرخها زندانیانی هستند که حاضر به کوتاه آمدن از هویت سیاسی خویش نیستند و در نتیجه باید اعدام شوند (اعتقاد به قتل‌عام زندانیان سرموضع) و زردها زندانیانی را شامل می‌شده که در زمان دسته‌بندی هنوز تعیین تکلیف نشده و طبق این طرح می‌بایست با فشار گذاشتن فزاینده به یکی از دو دسته سفید یا سرخ منتقل شوند.
سپاه پاسداران از همان ابتدا معتقد به نگه‌داشتن زندانی نبود. در سال ۶۲ محسن رفیق‌دوست که در آن وقت وزیر سپاه پاسداران بود بازدیدی از زندانها از جمله از سلولهای انفرادی گوهردشت داشت. او حامل طرحی بود که زندانیان به سه دسته که با رنگهای سفید، زرد، سرخ مشخص می‌شدند دسته‌بندی می‌شدند. سفید آنهایی بودند که به گفته زندانبانان توبه‌شان مورد تایید قرار گرفته و می‌بایست مشمول عفو قرار گرفته و آزاد شوند، سرخها زندانیانی هستند که حاضر به کوتاه آمدن از هویت سیاسی خویش نیستند و در نتیجه باید اعدام شوند (اعتقاد به قتل‌عام زندانیان سرموضع) و زردها زندانیانی را شامل می‌شده که در زمان دسته‌بندی هنوز تعیین تکلیف نشده و طبق این طرح می‌بایست با فشار گذاشتن فزاینده به یکی از دو دسته سفید یا سرخ منتقل شوند.


== انفرادیهای طولانی ==
== انفرادی‌های طولانی ==
لاجوردی بعنوان دادستان وقت مرکز در برابر سپاه و باند مقابل خود که معتقد بودند نگه‌داشتن زندانی به‌نفع نظام نیست، چنین پاسخ می‌داد که: «من کاری می‌کنم همه شون حزب‌اللهی بشن. اینا از جمعشون انگیزه می‌گیرن، پاشون به انفرادی برسه مبارزه یادشون میره». او خطاب به زندانیان گفته بود: «کاری می‌کنم یا حزب‌اللهی بشین، یا تواب بشین یا دیوونه». او همچنین یک بار در حسینیه اوین گفت: خیامی رئیس ایران ناسیونال در زمان شاه گفته بود «به امید روزی که هر ایرانی یک پیکان داشته باشه» و من هم الآن می‌گویم «به امید روزی که هر زندانی یک سلول انفرادی داشته باشه».<ref name=":0">حکایت مسعود ابویی از زندان اوین</ref> او با همین استدلال از مهر سال ۱۳۶۱با تکمیل سلول‌های انفرادی زندان گوهردشت که دارای ۱۰۰۰ سلول انفرادی بود، سیاست فشار حداکثر را در گوهردشت و هم‌زمان در اوین و زندان قزلحصار به اجرا گذاشت. او احکام آزادی زندانیانی که حکم‌شان پایان یافته بود را تعلیق کرد و در واقع چیزی شبیه به حکم حبس ابد را برای همه زندانیان اجرا کرد. او رسما در حسینیه اوین اعلام کرد در زمان شاه به زندانیانی که اضافه بر مدت حبس خود می‌کشیدند «ملی‌کش» می‌گفتند اما در زمان ما «فرجی‌کش» می‌گویند و توضیح می‌داد که یعنی زندانی باید تا فرج امام زمان در زندان باقی بماند.<ref name=":0" /> این انفرادیها که از مهرماه ۱۳۶۱ شروع شده بود تا اردبیهشت ۱۳۶۴ ادامه یافت. لاجوردی در مراجعه شخصیش به این زندانیان، ۹ ماه بعد از انتقالشان وقتی مورد سوال قرار گرفت که زندانی محکوم به حبس مشخص نباید در زندان انفرادی بماند پاسخ داد که شرط بازگشت شما به بند عمومی پذیرش مصاحبه برای ابراز ندامت در جمع زندانیان است که از تلویزیون سراسری کشور پخش شود و تا وقتی که این شرط را نپذیرید در انفرادی می‌مانید<ref name=":0" /> همچنین پاسدار مهدی در پاسخ به این سوال که برای چی زندانیان را به انفرادی منتقل کرده‌اید گفت بروید خدا را شکر کنید که زنده مانده‌اید چرا که طبق فتوای حضرت امام حکم همه شما اعدام است و این از لطف جمهوری اسلامی است که شما را بخشیده است<ref name=":0" />زندانبانان در طول این مدت فشارهای فزاینده‌یی را برای درهم‌شکستن زندانی استفاده کردند. حمله‌های ناگهانی در نیمه‌شبها و کابل زدن زندانی در وسط راهروی بند، کاهش شدید غذا، فقدان هرگونه هواخوری برای بیش از یک و نیم سال، امکان استفاده از حمام در هفته یک بار آنهم با آب سرد یا ولرم و به مدت ۱۰ دقیقه،انتقال زندانی با چشم‌بند وبدون لباس (فقط با شورت) از سلول به حمام جهت تحقیر، حمله به سلول و خارج کردن هر وسیله‌یی که خواندنی بود از جمله قرآن و هرچیزی که جمله قابل خواندنی بر آن بود حتی جعبه خمیردندان، و گرفتن هر چیزی که ممکن بود موجب سرگرمی بشود از جمله گلدوزی و تسبیح و… و در نهایت بکارگیری قوانین ۱۷ ماده‌یی که در سال ۶۲ برای این زندانیان خوانده شد بیانگر شدت این فشارها است. بعضی از قوانین ۱۷ ماده‌یی عبارت بود از: ممنوع بودن هرگونه نرمش و ورزش در داخل سلول، ممنوع بودن قدم زدن بعد از ساعت ۶ غروب در سلول و نزدیک شدن به پنجره سلول، ممنوعیت استفاده از سیفون بعد از ساعت ۹ شب تا ۶ صبح، خوابیدن اجباری در ساعت ۱۰ شب، ممنوعیت استفاده از هرگونه تسبیح که با هسته خرما یا زیتون یا آلو درست شده باشد، ممنوعیت هرگونه سوال و پرسش از پاسداران در حین نقل و انتقال به بازجویی، بهداری یا ملاقات و … با این اولتیماتوم که در صورت عدم رعایت هر یک از این قوانین حکم آن حتی الموت خواهد بود. یک زندانی که قانون خوابیدن در ساعت ۱۰ را رعایت نکرده بود به اندازه‌یی مورد شکنجه قرار گرفت که برای یکسال قادر به تکلم نبود<ref name=":0" />
لاجوردی بعنوان دادستان وقت مرکز در برابر سپاه و باند مقابل خود که معتقد بودند نگه‌داشتن زندانی به‌نفع نظام نیست، چنین پاسخ می‌داد که: «من کاری می‌کنم همه شون حزب‌اللهی بشن. اینا از جمعشون انگیزه می‌گیرن، پاشون به انفرادی برسه مبارزه یادشون میره». او خطاب به زندانیان گفته بود: «کاری می‌کنم یا حزب‌اللهی بشین، یا تواب بشین یا دیوونه». او همچنین یک بار در حسینیه اوین گفت: خیامی رئیس ایران ناسیونال در زمان شاه گفته بود «به امید روزی که هر ایرانی یک پیکان داشته باشه» و من هم الآن می‌گویم «به امید روزی که هر زندانی یک سلول انفرادی داشته باشه».<ref name=":0">حکایت مسعود ابویی از زندان اوین</ref> او با همین استدلال از مهر سال ۱۳۶۱با تکمیل سلول‌های انفرادی زندان گوهردشت که دارای ۱۰۰۰ سلول انفرادی بود، سیاست فشار حداکثر را در گوهردشت و هم‌زمان در اوین و زندان قزلحصار به اجرا گذاشت. او احکام آزادی زندانیانی که حکم‌شان پایان یافته بود را تعلیق کرد و در واقع چیزی شبیه به حکم حبس ابد را برای همه زندانیان اجرا کرد. او رسما در حسینیه اوین اعلام کرد در زمان شاه به زندانیانی که اضافه بر مدت حبس خود می‌کشیدند «ملی‌کش» می‌گفتند اما در زمان ما «فرجی‌کش» می‌گویند و توضیح می‌داد که یعنی زندانی باید تا فرج امام زمان در زندان باقی بماند.<ref name=":0" /> این انفرادیها که از مهرماه ۱۳۶۱ شروع شده بود تا اردبیهشت ۱۳۶۴ ادامه یافت. لاجوردی در مراجعه شخصیش به این زندانیان، ۹ ماه بعد از انتقالشان وقتی مورد سوال قرار گرفت که زندانی محکوم به حبس مشخص نباید در زندان انفرادی بماند پاسخ داد که شرط بازگشت شما به بند عمومی پذیرش مصاحبه برای ابراز ندامت در جمع زندانیان است که از تلویزیون سراسری کشور پخش شود و تا وقتی که این شرط را نپذیرید در انفرادی می‌مانید<ref name=":0" /> همچنین پاسدار مهدی در پاسخ به این سوال که برای چی زندانیان را به انفرادی منتقل کرده‌اید گفت بروید خدا را شکر کنید که زنده مانده‌اید چرا که طبق فتوای حضرت امام حکم همه شما اعدام است و این از لطف جمهوری اسلامی است که شما را بخشیده است<ref name=":0" />زندانبانان در طول این مدت فشارهای فزاینده‌یی را برای درهم‌شکستن زندانی استفاده کردند. حمله‌های ناگهانی در نیمه‌شبها و کابل زدن زندانی در وسط راهروی بند، کاهش شدید غذا، فقدان هرگونه هواخوری برای بیش از یک و نیم سال، امکان استفاده از حمام در هفته یک بار آنهم با آب سرد یا ولرم و به مدت ۱۰ دقیقه،انتقال زندانی با چشم‌بند وبدون لباس (فقط با شورت) از سلول به حمام جهت تحقیر، حمله به سلول و خارج کردن هر وسیله‌یی که خواندنی بود از جمله قرآن و هرچیزی که جمله قابل خواندنی بر آن بود حتی جعبه خمیردندان، و گرفتن هر چیزی که ممکن بود موجب سرگرمی بشود از جمله گلدوزی و تسبیح و… و در نهایت بکارگیری قوانین ۱۷ ماده‌یی که در سال ۶۲ برای این زندانیان خوانده شد بیانگر شدت این فشارها است. بعضی از قوانین ۱۷ ماده‌یی عبارت بود از: ممنوع بودن هرگونه نرمش و ورزش در داخل سلول، ممنوع بودن قدم زدن بعد از ساعت ۶ غروب در سلول و نزدیک شدن به پنجره سلول، ممنوعیت استفاده از سیفون بعد از ساعت ۹ شب تا ۶ صبح، خوابیدن اجباری در ساعت ۱۰ شب، ممنوعیت استفاده از هرگونه تسبیح که با هسته خرما یا زیتون یا آلو درست شده باشد، ممنوعیت هرگونه سوال و پرسش از پاسداران در حین نقل و انتقال به بازجویی، بهداری یا ملاقات و … با این اولتیماتوم که در صورت عدم رعایت هر یک از این قوانین حکم آن حتی الموت خواهد بود. یک زندانی که قانون خوابیدن در ساعت ۱۰ را رعایت نکرده بود به اندازه‌یی مورد شکنجه قرار گرفت که برای یکسال قادر به تکلم نبود<ref name=":0" />


خط ۱۵۲: خط ۱۵۴:
«در سالن ۵ اوین روزی پاسدار مجتبی حلوایی، از دژخیمان زندان اوین، وارد بند شد و با لحنی تهدیدآمیز و عصبی رو به جمع گفت: شنیده‌ام تعدادی از شما صبح که برای دادیاری رفته بو دید اتهام خودتان را «مجاهدین» گفته‌اید! من، همین‌جا به همه‌تان اخطار می‌کنم. گفتن این کلمه جرم است. هنوز جمله‌اش تمام نشده بود که همهمه و اعتراض بچه‌ها بلند شد. هرکس چیزی می‌گفت. امیرحسین جلوتر رفت و گفت: اسم من امیر حسین حسینیه و اتهامم مجاهدین خلقه. حالا هر کاری می‌خواهی بکنی بکن. چشمهای حلوایی داشت از حدقه در می‌آمد. در حالی که فکر می‌کرد چه واکنشی نشان دهد، محمدعلی خیراندیش هم از عقب‌تر داد زد: من هم اتهامم مجاهدینه. حلوایی که دستپاچه شده بود، به سرعت به طرف خروجی بند رفت و امیر حسین و محمدعلی را هم با خودش برد. همه بچه‌ها در راهرو منتظر ماندند. محمد فرجاد، پشت در به گوش ایستاده بود. دقایقی بعد تخت شکنجه را درست پشت در بند کاشتند. بلافاصله محمدعلی و امیرحسین را به تخت بسته و با تمام قوا ضربات سنگین کابل را بر بدن‌هاشان فرود آوردند. در تمام مدتی که بچه‌ها زیر کابل بودند، صدایشان در نیامد، حتی در شدیدترین ضربه‌های کابل یک آه از هیچ‌کدام در نیامد. وقتی امیرحسین را آش و لاش از تخت باز کردند، با صدایی بلند و لحنی کاملاً مسلط، رو به پاسداران گفت: کارتون تموم شد؟ پاسدار ابراهیمی گفت: «آره، تمومه. حالا برو تو بند». امیر حسین هم بلافاصله گفت: «پس یادت باشه اتهام من مجاهدینه»!<ref>یادداشتهای زندان - حسن ظریف</ref>
«در سالن ۵ اوین روزی پاسدار مجتبی حلوایی، از دژخیمان زندان اوین، وارد بند شد و با لحنی تهدیدآمیز و عصبی رو به جمع گفت: شنیده‌ام تعدادی از شما صبح که برای دادیاری رفته بو دید اتهام خودتان را «مجاهدین» گفته‌اید! من، همین‌جا به همه‌تان اخطار می‌کنم. گفتن این کلمه جرم است. هنوز جمله‌اش تمام نشده بود که همهمه و اعتراض بچه‌ها بلند شد. هرکس چیزی می‌گفت. امیرحسین جلوتر رفت و گفت: اسم من امیر حسین حسینیه و اتهامم مجاهدین خلقه. حالا هر کاری می‌خواهی بکنی بکن. چشمهای حلوایی داشت از حدقه در می‌آمد. در حالی که فکر می‌کرد چه واکنشی نشان دهد، محمدعلی خیراندیش هم از عقب‌تر داد زد: من هم اتهامم مجاهدینه. حلوایی که دستپاچه شده بود، به سرعت به طرف خروجی بند رفت و امیر حسین و محمدعلی را هم با خودش برد. همه بچه‌ها در راهرو منتظر ماندند. محمد فرجاد، پشت در به گوش ایستاده بود. دقایقی بعد تخت شکنجه را درست پشت در بند کاشتند. بلافاصله محمدعلی و امیرحسین را به تخت بسته و با تمام قوا ضربات سنگین کابل را بر بدن‌هاشان فرود آوردند. در تمام مدتی که بچه‌ها زیر کابل بودند، صدایشان در نیامد، حتی در شدیدترین ضربه‌های کابل یک آه از هیچ‌کدام در نیامد. وقتی امیرحسین را آش و لاش از تخت باز کردند، با صدایی بلند و لحنی کاملاً مسلط، رو به پاسداران گفت: کارتون تموم شد؟ پاسدار ابراهیمی گفت: «آره، تمومه. حالا برو تو بند». امیر حسین هم بلافاصله گفت: «پس یادت باشه اتهام من مجاهدینه»!<ref>یادداشتهای زندان - حسن ظریف</ref>


== کرونولوژی قتل عام ۶۷ ==
== روز شمار قتل عام ۶۷ ==


=== تفکیک و طبقه‌بندی زندانیان مقدمه قتل‌عام ===
=== تفکیک و طبقه‌بندی زندانیان مقدمه قتل‌عام ===
خط ۲۲۳: خط ۲۲۵:
قتل عام با این فتوا از صبح پنجشنبه ششم مرداد ۶۷ با استقرار هیأت مرگ در اوین در تهران شروع شد. در سایر شهرستانها هم حکم خمینی، توسط هیأت‌های مرگ اجرا گردید.
قتل عام با این فتوا از صبح پنجشنبه ششم مرداد ۶۷ با استقرار هیأت مرگ در اوین در تهران شروع شد. در سایر شهرستانها هم حکم خمینی، توسط هیأت‌های مرگ اجرا گردید.


====== استفساء موسوی اردبیلی ======
====== استفتاء موسوی اردبیلی ======
پس از صدور این فتوا موسوی اردبیلی به عنوان یکی از مجریان آن در آن شبهاتی داشت. از جمله اینکه آیا واقعا باید کسانی را که پیش از  این حکم گرفته‌اند اعدام کرد؟
پس از صدور این فتوا موسوی اردبیلی به عنوان یکی از مجریان آن در آن شبهاتی داشت. از جمله اینکه آیا واقعا باید کسانی را که پیش از  این حکم گرفته‌اند اعدام کرد؟


خط ۲۳۴: خط ۲۳۶:
۱- آیا این حکم مربوط است به آنهایی که در زندانها بوده‌اند و محاکمه شده‌اند و محکوم به اعدام گشته‌اند ولی تغییر موضع نداده‌اند و هنوز هم حکم در مورد آنها اجرا نشده است یا آنهاییکه حتی محاکمه هم نشده‌اند محکوم به اعدام‌اند.
۱- آیا این حکم مربوط است به آنهایی که در زندانها بوده‌اند و محاکمه شده‌اند و محکوم به اعدام گشته‌اند ولی تغییر موضع نداده‌اند و هنوز هم حکم در مورد آنها اجرا نشده است یا آنهاییکه حتی محاکمه هم نشده‌اند محکوم به اعدام‌اند.


۲- آیا منافقینی که قبلاً محکوم به زمان محدودی شده‌اند مقداری از زندان شان، را هم کشیده‌اند ولی بر سر موضع نفاق می‌باشند محکوم به اعدام می‌باشند.
۲- آیا منافقینی که قبلاً محکوم به زمان محدودی شده‌اند مقداری از زندان‌شان، را هم کشیده‌اند ولی بر سر موضع نفاق می‌باشند محکوم به اعدام می‌باشند.


۳- در مورد رسیدگی به وضع منافقین آیا پرونده‌های منافقینی که در شهرستانهایی که خود استقلال قضایی دارند و تابع مرکز استان نیستند باید به مرکز استان ارسال گردد یا خود می‌توانند مستقلاً عمل کنند.
۳- در مورد رسیدگی به وضع منافقین آیا پرونده‌های منافقینی که در شهرستانهایی که خود استقلال قضایی دارند و تابع مرکز استان نیستند باید به مرکز استان ارسال گردد یا خود می‌توانند مستقلاً عمل کنند.
خط ۴۷۳: خط ۴۷۵:
«نفر اول که به داخل اتاق هیأت مرگ که در آنجا مستقر بود، برده شد، جهانبخش سرخوش بود که تنها هشت ماه از دوران محکومیتش باقی مانده بود. شاید بیش از یک دقیقه نگذشت که او از اتاق بیرون آمد و ما شنیدیم که ناصریان، مدیر زندان با صدای بلند به نگهبان گفت: «ببرش به چپ». چپ در واقع محل حسینیه و آمفی‌تئاتر زندان گوهردشت بود و افراد را به آنجا می‌بردند و لحظاتی بعد به‌دار می‌آویختند…». در میان گزارشات زندان گزارشی از یکی از همین مارکسیست‌ها وجود دارد که نقل می‌کند یک «رفیق» به‌علت تشابه اسمی تا پای «دار» رفت و برگشت و می‌گوید گزارش دقیق و نام شاهد محفوظ است:
«نفر اول که به داخل اتاق هیأت مرگ که در آنجا مستقر بود، برده شد، جهانبخش سرخوش بود که تنها هشت ماه از دوران محکومیتش باقی مانده بود. شاید بیش از یک دقیقه نگذشت که او از اتاق بیرون آمد و ما شنیدیم که ناصریان، مدیر زندان با صدای بلند به نگهبان گفت: «ببرش به چپ». چپ در واقع محل حسینیه و آمفی‌تئاتر زندان گوهردشت بود و افراد را به آنجا می‌بردند و لحظاتی بعد به‌دار می‌آویختند…». در میان گزارشات زندان گزارشی از یکی از همین مارکسیست‌ها وجود دارد که نقل می‌کند یک «رفیق» به‌علت تشابه اسمی تا پای «دار» رفت و برگشت و می‌گوید گزارش دقیق و نام شاهد محفوظ است:


«هفته اول شهریور زندان گوهردشت: بعد از نوشتن اسم و فامیل روی بدنمون با ماژیک، صف شدیم، راه افتادیم. پشت در حسسینه صداهای عجیبی میومد. معلوم بود تعدادی رو به‌شدت کتک می‌زدن. رفتیم تو. پاسداری با متلک گفت آخر خطه چشمبنداتونو بردارین. چشمبندمو برداشتم… قیامت بود! با دیدن طنابهای لرزان و پاسدارانی که زندانیان رو به سمت «حلقه دار» هدایت می‌کردن، خشکم زد. نگاهمو سریع از روی «دار» برداشتم؛ دیدم پایین سکو تعداد زیادی جنازه روی هم تلنبار شده. هنوز تعدادی از جنازه‌ها روی زمین تکون می‌خوردن. پاسدار «خانی» با زیرپیراهن رکابی خودش‌رو به بالای سن رسوند، طنابهارو دور گردن بچه‌ها انداخت و در حالی که از شدت هیجان و خستگی عرق می‌ریخت، کمرِ یکی‌رو گرفت و با هم از روی سکو پریدن پایین. پاسدار خانی در حالی که روی هوا تاب می‌خورد و از خوشحالی جیغ می‌کشید، فرود اومد و رفت سراغ نفر بعد…».
«هفته اول شهریور زندان گوهردشت: بعد از نوشتن اسم و فامیل روی بدنمون با ماژیک، صف شدیم، راه افتادیم. پشت در حسسینه صداهای عجیبی میومد. معلوم بود تعدادی رو به‌شدت کتک می‌زدن. رفتیم تو. پاسداری با متلک گفت آخر خطه چشم‌بنداتونو بردارین. چشم‌بندمو برداشتم… قیامت بود! با دیدن طنابهای لرزان و پاسدارانی که زندانیان رو به سمت «حلقه دار» هدایت می‌کردن، خشکم زد. نگاهمو سریع از روی «دار» برداشتم؛ دیدم پایین سکو تعداد زیادی جنازه روی هم تلنبار شده. هنوز تعدادی از جنازه‌ها روی زمین تکون می‌خوردن. پاسدار «خانی» با زیرپیراهن رکابی خودش‌رو به بالای سن رسوند، طنابهارو دور گردن بچه‌ها انداخت و در حالی که از شدت هیجان و خستگی عرق می‌ریخت، کمرِ یکی‌رو گرفت و با هم از روی سکو پریدن پایین. پاسدار خانی در حالی که روی هوا تاب می‌خورد و از خوشحالی جیغ می‌کشید، فرود اومد و رفت سراغ نفر بعد…».


قتل‌عام مارکسیست‌ها در سایر شهرستانها هم در همین زمان شروع شد. در این مسیر بسیاری از مارکسیست‌ها اجبار به دین و آیین را نپذیرفته و بلافاصله حلق‌آویز شدند.
قتل‌عام مارکسیست‌ها در سایر شهرستانها هم در همین زمان شروع شد. در این مسیر بسیاری از مارکسیست‌ها اجبار به دین و آیین را نپذیرفته و بلافاصله حلق‌آویز شدند.
خط ۶۳۵: خط ۶۳۷:


==== دستگیری و دادگاهی شدن حمید نوری در سوئد ====
==== دستگیری و دادگاهی شدن حمید نوری در سوئد ====
جنبش دادخواهی موفق شده است حمید نوری که در نزد زندانیان اوین و گوهردشت به حمید عباسی مشهور بود و از دست‌اندرکاران صحنه قتل‌عام در زندان گوهردشت بود را در سوئد تحت تعقیب قرار دهد. او توسط قضاییه سوئد در آبان ۱۳۹۸ دستگیر و در تاریخ ۵ مرداد ۱۴۰۰ اولین جلسه دادگاهش جهت تفهیم اتهام به عنوان دست‌اندرکار مستقیم قتل‌عام ۶۷ برگزار شد. در این جلسه از جمله از او در مورد ارتباط ایمیلی با ایرج مصداقی که به عنوان فعال حقوق بشر در رسانه‌های غربی مورد استقبال قرار می‌گیرد و به نظر می‌رسد که از اعضای وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی باشد سوال شد.<ref>گرارش کمیسیون قضایی شورای ملی [https://www.iranncr.org/%DA%A9%D9%85%DB%8C%D8%B3%DB%8C%D9%88%D9%86-%D9%82%D8%B6%D8%A7%DB%8C%DB%8C/4336-%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D9%83%D9%85%D9%8A%D8%B3%D9%8A%D9%88%D9%86-%D9%82%D8%B6%D8%A7%D9%8A%D9%8A-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%8A-%D9%85%D9%84%D9% مقاومت]</ref>
جنبش دادخواهی موفق شده است حمید نوری که در نزد زندانیان اوین و گوهردشت به حمید عباسی مشهور بود و از دست‌اندرکاران صحنه قتل‌عام در زندان گوهردشت بود را در سوئد تحت تعقیب قرار دهد. او توسط قضاییه سوئد در ۱۸ آبان ۱۳۹۸ دستگیر و در تاریخ ۵ مرداد ۱۴۰۰ اولین جلسه دادگاهش جهت تفهیم اتهام به عنوان دست‌اندرکار مستقیم قتل‌عام ۶۷ برگزار شد. در این جلسه از جمله از او در مورد ارتباط ایمیلی با ایرج مصداقی که به عنوان فعال حقوق بشر در رسانه‌های غربی مورد استقبال قرار می‌گیرد و به نظر می‌رسد که از اعضای وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی باشد سوال شد.<ref>گرارش کمیسیون قضایی شورای ملی [https://www.iranncr.org/%DA%A9%D9%85%DB%8C%D8%B3%DB%8C%D9%88%D9%86-%D9%82%D8%B6%D8%A7%DB%8C%DB%8C/4336-%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D9%83%D9%85%D9%8A%D8%B3%D9%8A%D9%88%D9%86-%D9%82%D8%B6%D8%A7%D9%8A%D9%8A-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%8A-%D9%85%D9%84%D9% مقاومت]</ref>
 
حمید نوری زاده ۹ اردیبهشت ۱۳۴۰ در تهران است. او  یکی از اعضای سپاه پاسداران است که نقش فعالی در سرکوب، شکنجه و اعدام زندانیان سیاسی داشته است. حمید نوری به خاطر نقش فعال خود در این امر به سرعت ارتقاء یافته و به درجه‌ی دادیاری اوین رسید. برخی شاهدان نقل می‌کنند که او هنگام اعدام زندانیان مجاهد با تمسخر آن‌ها را به سمت سالن‌های اعدام هدایت کرده و به آنها می‌گفت که عاشورای مجاهدین در انتظار شماست.
 
شاكيان حمید نوری و وکلایشان می‌گویند حمید نوری به عنوان دادیار زندان گوهردشت کرج و یکی از ۸ عضو «هیئت اعدام» در این زندان در جریان اعدام جمعی زندانیان سیاسی شناسایی شده است و به همین دلیل از سوی دادگاه سوئدی به اتهامات متعددى مانند «جنایت جنگی ، جنایت علیه بشریت،‌ شکنجه و مشارکت در جرم مستمر و باز پس ندادن جنازه‌ها» بازداشت شده است.


=== مواضع سازمان ملل در مورد قتل عام ۶۷ ===
=== مواضع سازمان ملل در مورد قتل عام ۶۷ ===
۸٬۶۰۳

ویرایش