۸٬۴۸۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
|والدین= | |والدین= | ||
|فرزندان=مستوره، نورالدين، علاءالدين، شمسالدين، نجمالدين، نسرين، كمالالدين، لطيفه|تحصیلات=سیکل، ششم ابتدایی}} | |فرزندان=مستوره، نورالدين، علاءالدين، شمسالدين، نجمالدين، نسرين، كمالالدين، لطيفه|تحصیلات=سیکل، ششم ابتدایی}} | ||
'''محترم ایجهای''' (زاده ۱۳۰۳ – درگذشت ۳ مهر ۱۳۸۹در شهر سرژی در نزدیکی پاریس) | '''محترم ایجهای''' مشهور به مادر كوشالی، (زاده ۱۳۰۳ – درگذشت ۳ مهر ۱۳۸۹در شهر سرژی در نزدیکی پاریس) در خانوادهای روحانی در لاهيجان متولد شد. تحصيلات ابتدايیاش را در همين شهر گذراند. پس از كشف حجاب توسط رضا خان، مادر از ادامه تحصيل خودداری كرد. او بدليل جو سياسی حاكم بر خانواده، ضد رژيم شاه بود. مادر ۵ پسر و ۳ دختر داشت. او همراه با فرزندان مجاهدش در كليه فعاليتهای سياسی عليه رژيم شاه شركت میكرد. با شروع تظاهرات و فعاليتهای انقلاب در شهر لاهيجان، مادر خانه و كليه امكانات خود را برای راه اندازی تظاهرات و اقدامات عليه رژيم شاه در اختيار فرزندانش قرار داد. | ||
مادر کوشالی در زمرهی مادرانی است که چندتن از فرزندانش را در | مادر کوشالی در زمرهی مادرانی است که چندتن از فرزندانش را در مبارزه با آخوندهای حاکم بر ایران از دست داد. وی به سبب اعدام ۶ تن از اعضای خانوادهاش توسط رژیم حاکم بر ایران پیوسته تحت پیگرد حکومت قرار داشت؛ به این خاطر مجبور شد تا آخرین روزهای حیاتش رنج دوری از وطن را بهجان بخرد. فرزندانش علا، نجم الدین، کمال الدین، شمس الدین کوشالی، عروسش عصمت شریعتی در جریان اعدامهای مخالفین حکومت در اوایل سالهای دههی شصت بهجرم آزادیخواهی و حمایت از سازمان مجاهدین خلق ایران کشته شدند و خواهرزادهاش منوچهر بزرگبشر در قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ اعدام شد.<ref>[[قتل عام ۶۷]]</ref> | ||
مادر کوشالی از طریق فرزند بزرگش | مادر کوشالی از طریق فرزند بزرگش علا با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد. او همراه با فرزندانش در همه فعالیتها و راهپیماییهای اوایل انقلاب بر علیه دیکتاتوری دینی شرکت میکرد. پس از سرکوب تظاهرات میلیونی مردم ایران در ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ که بهدعوت سازمان مجاهدین خلق در اکثر شهرهای ایران برگزار شد و طی آن دهها نفر به رگبار بسته شدند و هرگونه فعالیتهای سیاسی ممنوع شد، مادر کوشالی نیز زندگی مخفی را شروع کرد. او که حکم دستگیریاش صادر شده بود همزمان با فعالیتهای مختلف خود سرپرستی تعدادی از فرزندان پدر و مادرهایی که کشته شده بودند را بهعهده داشت. | ||
در جريان تظاهرات روزانه خانوادههای اشرفيان در پاريس، مادر كوشالی همواره در صف اول تظاهرات حضور داشت و به دفاع از فرزندان اشرفی خود برمیخاست. آخرين بار مادر در يك كنفرانس در پارلمان اروپا به دفاع از خانوادهها و مادران شهيدان قيام مردم ايران پرداخت. | در جريان تظاهرات روزانه خانوادههای اشرفيان در پاريس، مادر كوشالی همواره در صف اول تظاهرات حضور داشت و به دفاع از فرزندان اشرفی خود برمیخاست. آخرين بار مادر در يك كنفرانس در پارلمان اروپا به دفاع از خانوادهها و مادران شهيدان قيام مردم ايران پرداخت. | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
== فعالیتهای سیاسی مادر کوشالی == | == فعالیتهای سیاسی مادر کوشالی == | ||
بعد از سرنگونی رژيم شاه و شروع فاز سياسی، او در نقش يكی ازمادران فعال شهر، به فعاليتهای سياسی و افشاگرانه عليه ارتجاع حاكم روی آورد و همواره تكيهگاه و كمك كار مجاهدان لاهيجان بود و در انجمن مادران مسلمان فعاليت میكرد. مادر كوشالی در كليه مراسم، تظاهرات و فعاليتهای اجتماعی و مالی مجاهدین حضور فعال داشت و به همين دليل، همواره مورد آزار و اذيت و توهين ماموران رژيم قرار میگرفت. پاسداران، چندين بار به خانه مادر ريخته و با شكستن | بعد از سرنگونی رژيم شاه و شروع فاز سياسی، او در نقش يكی ازمادران فعال شهر، به فعاليتهای سياسی و افشاگرانه عليه ارتجاع حاكم روی آورد و همواره تكيهگاه و كمك كار مجاهدان لاهيجان بود و در انجمن مادران مسلمان فعاليت میكرد. مادر كوشالی در كليه مراسم، تظاهرات و فعاليتهای اجتماعی و مالی مجاهدین حضور فعال داشت و به همين دليل، همواره مورد آزار و اذيت و توهين ماموران رژيم قرار میگرفت. پاسداران، چندين بار به خانه مادر ريخته و با شكستن در و پنجره و اثاثيه منزل، به او تهاجم میكردند كه تو باعث شدی فرزندانت به اين مسير كشانده شوند. آنها مادر را تهديد میكردند كه يا دست از حمايت مجاهدين بردار و يا خودت و فرزندانت را مورد تعقيب قرار میدهيم و مادر میگفت كه: « من هيچوقت چنين كاری نخواهم كرد و تا آخرين لحظه دست از حمايت فرزندانم برنخواهم داشت . من شيرم را به آنها حلال كردم». | ||
برغم دستگيری و شهادت ۴ پسر و عروسهایش و برخی ديگر از عزيزانش، مادر با روحيهای | برغم دستگيری و شهادت ۴ پسر و عروسهایش و برخی ديگر از عزيزانش، مادر با روحيهای بالا به فعاليتهای خود ادامه میداد. ماموران حکومتی كينه عمیقی از او به دل داشتند و برای او پرونده سازی كرده قصد دستگيریاش را داشتند. درهمين رابطه يكی از فرزندان مادر كه از قصد دستگيری وی توسط ماموران مطلع شده بود، از زندان پيام داد كه مادر را زود از شهر خارج كنند. او گفته بود جرم مادر از نظر حکومت، از من كه پسرش هستم سنگينتر است و در دادگاه فرمايشی پرونده سنگينی برای او تشكيل داده و قصد دستگيریاش را دارند. درآغاز سرکوبهای دههی شصت مادر به مشهد رفت تا بهعنوان عادیساز فرزندش علاءالدين كوشالی مسئوليتهايی را بهعهده بگيرد ولی همان روز كه مادر از لاهيجان حركت كرد، علا دستگير شد و به زندان لاهيجان منتقل گرديد و مادر درپايگاههای سازمان درمشهد به فعاليتش ادامه داد. درهمان روزهای سخت، مادر درمشهد شاهد شهادت ۲۲ مجاهد خلق كه همچون فرزندان دلبندش از نزديك با آنها حشر و نشر داشت بود. او با صلابت و دلاوری شگفتی، مجاهدی را كه درخيابان تيرخورده و زخمی شده بود از چنگ ماموران نجات داد و درخانه مخفی به جراحتهايش رسيدگی كرد. به هنگام شهادت آن مجاهد، مادر دراوج دشواریهای فراوان امنيتی، راهی نداشت جز اين كه آن فرزند دلاور خلق را با دستهای خودش و درزيرزمين همان خانه دفن كند. و او اين كار را كرد. در سال ۶۲، مادر كوشالی از کشور خارج شد. او ابتدا به اسپانيا و سپس به فرانسه رفت و درتمام سالهای زندگی درخارج كشور، در قالب آكسيونها، تظاهرات، اعتصابها و تحصنهای اپوزیسیون با تمام قوا شركت داشت. در جريان حمله پلیس فرانسه به مقر مجاهدین، مادر كوشالی از كسانی بود كه دستگير شد و توسط پليس فرانسه مورد ضرب وشتم قرار گرفت. به رغم بيماری ساعتها مورد بازجويی قرار گرفت. | ||
محترم ایجهای در یک مصاحبه تلوزیونی سرگذشت خودش و چگونگی کشته شدن فرزندانش را تشریح کرد. در برنامه ارتباط مستقيم برای اشرف پيام میداد: «به مژگان، به صديقه، به اشرفيان عزيزم بگوئيد ما مادران تا پای جان بپای شما هستيم، خاطرتان جمع باشد، عزيزان من سلام و درود من برشما دختران عزيزم، برشما پسران عزيزم».<ref>[https://iranazadfarda.com/%d9%85%d9%82%d8%a7%d9%84%d8%a7%d8%aa/%d8%b4%d8%a8%e2%80%8c%d8%a2%d9%88%d8%a7%d8%b2%d9%87%d8%a7-%d9%81%d8%b1%d8%b2%d9%86%d8%af%d9%85-%d9%85%d9%86-%d9%85%d8%a7%d8%af%d8%b1-%da%a9%d9%88%d8%b4%d8%a7%d9%84%db%8c-%d9%87%d8%b3%d8%aa%d9% فرزندم من مادر کوشالی هستم- ایران آزاد فردا]</ref> | محترم ایجهای در یک مصاحبه تلوزیونی سرگذشت خودش و چگونگی کشته شدن فرزندانش را تشریح کرد. در برنامه ارتباط مستقيم برای اشرف پيام میداد: «به مژگان، به صديقه، به اشرفيان عزيزم بگوئيد ما مادران تا پای جان بپای شما هستيم، خاطرتان جمع باشد، عزيزان من سلام و درود من برشما دختران عزيزم، برشما پسران عزيزم».<ref>[https://iranazadfarda.com/%d9%85%d9%82%d8%a7%d9%84%d8%a7%d8%aa/%d8%b4%d8%a8%e2%80%8c%d8%a2%d9%88%d8%a7%d8%b2%d9%87%d8%a7-%d9%81%d8%b1%d8%b2%d9%86%d8%af%d9%85-%d9%85%d9%86-%d9%85%d8%a7%d8%af%d8%b1-%da%a9%d9%88%d8%b4%d8%a7%d9%84%db%8c-%d9%87%d8%b3%d8%aa%d9% فرزندم من مادر کوشالی هستم- ایران آزاد فردا]</ref> | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
من آن زمان در تعجب بودم که چطور شد؟ در رشته قبلی اش با معدل خوب قبول شد؟ بعد رفت توی تیم فوتبال که باز هم برایم تعجب آور بود. همه اش توی فکرش بودم. سالهای بعد فهمیدم که چرا از این دانشگاه به این دانشگاه رفته و چرا به این تیم های فوتبال رفته است. او مدتی در تیم دارایی بود. بعد رفت تیم سپید رود در رشت. ... | من آن زمان در تعجب بودم که چطور شد؟ در رشته قبلی اش با معدل خوب قبول شد؟ بعد رفت توی تیم فوتبال که باز هم برایم تعجب آور بود. همه اش توی فکرش بودم. سالهای بعد فهمیدم که چرا از این دانشگاه به این دانشگاه رفته و چرا به این تیم های فوتبال رفته است. او مدتی در تیم دارایی بود. بعد رفت تیم سپید رود در رشت. ... | ||
در سالهای ۵۶–۵۷ فعالیتهای بسیار گسترده ای داشت. در لاهیجان همه می دانستند او فعال است. حتی مرتجعان هم می دانستند. او در راهپیماییها شرکت می کرد. ما هم با او بودیم. با ساواکیها درگیر | در سالهای ۵۶–۵۷ فعالیتهای بسیار گسترده ای داشت. در لاهیجان همه می دانستند او فعال است. حتی مرتجعان هم می دانستند. او در راهپیماییها شرکت می کرد. ما هم با او بودیم. با ساواکیها درگیر میشد. چند بار ساواک ریخت توی خانه ما. یکبار صبح زود بود. از در و دیوار ریختند توی خانه. تا گفتم چه خبر است مرا کوباندند به دیوار. چادرم از سرم افتاد، با قنداق تفنگ زدند به پهلویم، میخواستند خفهام کنند، بعد رفتند. مدتی بعد علا برگشت. گفت مامان خیلی خوب کاری کردی مقاومت کردی. | ||
بعد از ۳۰خرداد من دیگر از | بعد از ۳۰خرداد من دیگر از بچهها خبر نداشتم، مخفی بودم، حکم دستگیری من را داده بودند. من هم با بچهها در خانههای تیمی کار میکردم. در خیابانها با بچه ها کار میکردم. در ماشینها با بچه ها کار میکردم. خودم یک طرف مخفی شدم، بچههایم یک طرف، هیچ خبری نداشتیم از هم، فقط یک روز علا من را دید. گفت مادر من آمدهام تو را ببینم. دست کرد جیبش هفت تیرش را بیرون آورد. گفت خمینی آن طرف، ما این طرف، مامان ما از خمینی جدا شدیم. حواست باشد. بغلش کردم. بوسیدمش، لبش را بوسیدم، این وداع ۵دقیقه بیشتر نشد و فقط سفارش کرد که سازمان و مسعود را فراموش نکنی. برگشتم گفتم پسرم اگر طناب دار به گردنم بیفتد هرگز سازمان و مسعود را فراموش نخواهم کرد. این عهدی بود که من با علا بستم. | ||
او رفته بود به مشهد. سازمان منتقلش کرده بود مشهد. آنجا هم دستگیر شد. بچههای مشهد که زندان بودند آمدند برای من از | او رفته بود به مشهد. سازمان منتقلش کرده بود مشهد. آنجا هم دستگیر شد. بچههای مشهد که زندان بودند آمدند برای من از علا صحبت کردند. بچهها خواسته بودند که مادر را بیاورید پیش ما، من به مشهد رفتم. بچهها آمدند من را بردند، رفتیم توی یک خانهای و قرار بود علا بیاید آن جا؛ ولی نشد. دو روز بعد علا دستگیر شد. او را بردند شکنجهگاه چالوس، بعد بردند گیلان دادگاهی کردند و در دی ماه اعدامش کردند. | ||
به خاطر همین است که خودم | به خاطر همین است که خودم تا پای جان در رکاب همین رهبری، مسعود و مریم عزیزم، هستم و خواهم هم بود و تا پای جان هم کار خواهم کرد. نجم الدین و کمال الدین و شمس الدین هم بعد از علا فعال شدند. نجم الدین زمان شاه، دانشجوی حقوق بود. در سال ۵۷ رفت قم میان طلبهها برای تبلیغ میان آنها. همان زمان یک سخنرانی دو آتشه در لنگرود داشت. بعد دستگیرش کردند و دادگاهش توی لاهیجان بود. مردم جمع شدند. من هم رفتم. گفته بودند باید وثیقه بگذاریم تا آزاد بشود؛ و تا آخر سال ۵۷ توی زندان بود. وقتی هم آخوندها دستگیرش کردند زیر شکنجه به شهادت رسید. | ||
کمال الدین هم خیلی فعال بود. ۲۵سال داشت. در دانشگاه تبریز دانشجوی رشته ادبیات بود. هرکدامشان قبول شدند در دانشگاه نمیماندند کمالالدین به شهرهای مختلف میرفت. اصلا از او خبر نداشتم؛ ولی شنیدم او را بردند توی دادگاه، به او گفتند کمال کوتاه بیا تا آزادت کنیم. گفت نه! هرگز! ما انقلاب کردیم، شما دزد انقلاب هستید. بعد به بازجویش گفته بود هفت تیرت را بده تا بزنم به مغز خمینی. همین جواب کفایتش بود. خیلی شجاع بود. معروف بود. مردم هم خیلی دوستش داشتند. در ۲۱آبان به شهادت رسید[[پرونده:خانواده کوشالی.JPG|بندانگشتی|خانواده کوشالی]]شمس الدین | کمال الدین هم خیلی فعال بود. ۲۵سال داشت. در دانشگاه تبریز دانشجوی رشته ادبیات بود. هرکدامشان قبول شدند در دانشگاه نمیماندند کمالالدین به شهرهای مختلف میرفت. اصلا از او خبر نداشتم؛ ولی شنیدم او را بردند توی دادگاه، به او گفتند کمال کوتاه بیا تا آزادت کنیم. گفت نه! هرگز! ما انقلاب کردیم، شما دزد انقلاب هستید. بعد به بازجویش گفته بود هفت تیرت را بده تا بزنم به مغز خمینی. همین جواب کفایتش بود. خیلی شجاع بود. معروف بود. مردم هم خیلی دوستش داشتند. در ۲۱آبان به شهادت رسید[[پرونده:خانواده کوشالی.JPG|بندانگشتی|خانواده کوشالی]]شمس الدین در دبیرستان سال چهارم ریاضی بود. ۱۷ سالش بود. یک میلیشیای آتشین بود. آخر فاز سیاسی خانه تیمی داشتند. میآمد خانه. هندوانه قاچ قاچ میکرد میگذاشت توی کیسه نایلون از پشت بامهای همسایهها میرفت خودش را به بچهها میرساند. از آن طرف میآمد پردهنویسی میکرد دیوارها را مینوشت. از این کارها میکرد. در فاز نظامی من از دستگیریاش خبر نداشتم. جای دیگری بودم که او دستگیر شد و خبر نداشتم. | ||
شمس و کمال وقتی شهید شدند من از طریق سازمان خبردار شدم. | شمس و کمال وقتی شهید شدند من از طریق سازمان خبردار شدم. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
== مراسم ختم مادر کوشالی در پاریس == | == مراسم ختم مادر کوشالی در پاریس == | ||
حوالي ساعت ۱۴ روز سه شنبه پيکر مادر کوشالی (محترم ايجه ای) روی | حوالي ساعت ۱۴ روز سه شنبه پيکر مادر کوشالی (محترم ايجه ای) روی شانههای ياران و همرزمانش در گورستان سرژی در شمال پاريس، تا منزلگاه ابدیاش بدرقه شد. | ||
پس از خاکسپاری، مزار مادر توسط حاضران گلباران شد و آنگاه پيام خانم مريم رجوی، توسط خانم شهرزاد صدر حاج سيدجوادی خوانده شد سپس، تني چند از ياران و نزديکانش سخنان کوتاهی در بزرگداشت ياد او گفتند: | پس از خاکسپاری، مزار مادر توسط حاضران گلباران شد و آنگاه پيام خانم مريم رجوی، توسط خانم شهرزاد صدر حاج سيدجوادی خوانده شد سپس، تني چند از ياران و نزديکانش سخنان کوتاهی در بزرگداشت ياد او گفتند: | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
=== سخنرانی فاطمه رضایی === | === سخنرانی فاطمه رضایی === | ||
فاطمه رضایی، از خانواده رضاییها گفت: متأسفانه بیماری به مادر اجازه نداد، که به آروزیش که سرنگونی ملاها و آزادی ایران | فاطمه رضایی، از خانواده رضاییها گفت: متأسفانه بیماری به مادر اجازه نداد، که به آروزیش که سرنگونی ملاها و آزادی ایران بود، برسد. او با روحیه پرشورش، آماده بود که این مبارزه را تا هر زمان که لازم باشد و تا انتها ادامه دهد، ولی جسم رنجورش توان حمل روح پرتلاش او را نداشت. | ||
فاطمه رضایی گفت: روحیه پر شور مادر مانع از این | فاطمه رضایی گفت: روحیه پر شور مادر مانع از این میشد که کسی از بیماریهای متعدد و آزار دهنده او چیزی بداند. و در چنین شرایطی که اصلا انتظارش را نداشتیم، مادر ما را ترک کرد. | ||
او ما را ترک کرد ولی | او ما را ترک کرد ولی خاطرهاش، خاطره جنگندگیاش در مقابل آخوندها و روحیه تهاجمیاش علیه دشمن ضدبشری و مزدوران خارج کشوریاش، از یاد ما نمی رود و شخصیت والای او همواره الهام بخش ما خواهد بود. او پیشتاز مادرانی بود که یک دم از حمایت و پشتیبانی فرزندان مجاهد و مبارزشان باز نایستادند. اینها شجاعانه در راه فرزاندان شهیدشان قدم گذاشتند و به بخشی از تاریخچه مجاهدین تبدیل شدند. طی هفت سال پر فتنهای که پشت سرگذاشتیم، مادر کوشالی پای ثابت هر تظاهرات و هر اقدامی که برای خنثی کردن توطئه های بیشمار علیه اشرف صورت می گرفت بود. او به رغم بیماری اش اصرار داشت که در همه این صحنه ها حضور داشته باشد. | ||
=== سخنرانی زینت میرهاشمی === | === سخنرانی زینت میرهاشمی === | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
=== سخنرانی مهدی ابریشمچی === | === سخنرانی مهدی ابریشمچی === | ||
مهدی ابریشمچی، سخنانش را با آیاتی از قران و تسلیت به خانم مریم رجوی و به اشرفیان به خصوص به دختر مجاهد اشرفیاش، نسرین، شروع کرد و گفت، در عین حال باید به این نسل به خاطر داشتن چنین مادری، تبریک گفت. چراکه مادر کوشالی با زندگی پربارش و تحمل رنج و سختی و فدا | مهدی ابریشمچی، سخنانش را با آیاتی از قران و تسلیت به خانم مریم رجوی و به اشرفیان به خصوص به دختر مجاهد اشرفیاش، نسرین، شروع کرد و گفت، در عین حال باید به این نسل به خاطر داشتن چنین مادری، تبریک گفت. چراکه مادر کوشالی با زندگی پربارش و تحمل رنج و سختی و فدا در مسیر آزادی، با صبر و شکیبایی و با رویی گشاده، به معلمی بزرگ در مدرسه آزادی و آزادیخواهی برای امروز و فردای ایران عزیزمان تبدیل شد . به این دلیل که وجدان هر انسان شرافتمندی در برخورد با فدای عظیم این مادر تکان میخورد و در مقابل حقانیت آرمان او سر تعظیم فرود میآورد . | ||
آخر مادر، درتاریخ بشر سمبل عشق بیدریغ و پاک نسبت به فرزند است عشقی یکجانبه برای فرزند و برای رشد و ارتقای مادی و معنوی او و مادر کوشالی قبل از هر چیز یک مادر بود. مادری سرشار ازعشق و عاطفه. رژیم ددمنش آخوندی چهار پسر وی نجمالدین و کمالالدین وشمسالدین وعلاءالدین و عصمت همسر | آخر مادر، درتاریخ بشر سمبل عشق بیدریغ و پاک نسبت به فرزند است عشقی یکجانبه برای فرزند و برای رشد و ارتقای مادی و معنوی او و مادر کوشالی قبل از هر چیز یک مادر بود. مادری سرشار ازعشق و عاطفه. رژیم ددمنش آخوندی چهار پسر وی نجمالدین و کمالالدین وشمسالدین وعلاءالدین و عصمت همسر علا را شهید کرد. ولی مادر کوشالی در مقابل این رنج بزرگ خم به ابرو نیاورد و چون کوهی استوار در مقابل قاتلین فرزندانش و فرزندان مردم ایران قد برافراشت، ایستاد و جنگید و یک لحظه سستی را به خود راه نداد و تا آخرین لحظه حیاتش در تمامی صحنهها در صف اول ایستاد و جنگید. و به خصوص درسالهای اخیر به یک مدافع بیامان اشرف و اشرفیان تبدیل شد. در این مسیر بیماری وگرما و سرما و خستگی و هیچ مانعی را به رسمیت نشناخت. و به تجسم این شعار حسینی تبدیل شد که هیهات منا الذله، آری درس بزرگ زندگی و حتی درگذشت مادر کوشالی این است که: وقتی عشقی مقدس به تقدس عشق مادری در دل داری و سرنوشت و مسیر زندگی خلقت تو را در مقابل دشمن غدار و نیروی اشغالگری چون آخوندهای ضد بشر قرار میدهد که در جنایت و رذالت مرزی نمیشناسند، متقابلا قلبت را چنان فراخ کن که تمامی فرزندان خلق را مانند فرزندان دلبندت دوست داشته باش. | ||
[[پرونده:مزار مادرکوشالی در پاريس.JPG|جایگزین=مزار مادرکوشالی در پاريس|بندانگشتی|300x300پیکسل|مزار مادرکوشالی در پاريس]] | [[پرونده:مزار مادرکوشالی در پاريس.JPG|جایگزین=مزار مادرکوشالی در پاريس|بندانگشتی|300x300پیکسل|مزار مادرکوشالی در پاريس]] | ||
دامنت را به فراخنای | دامنت را به فراخنای جنگلهای گیلان و دشت و دمن کردستان و آذربایجان خراسان و خوزستان بگستران تا علاوه بر علا و دیگر فرزندانت، پناهگاه همه فرزندان ستمزده و بلاکشیده این آب و خاک باش، | ||
و چنان همه جا و در همه صحنهها و پهنهها حاضر باش که دستان پرمهر و محبتت نوازشگر تمامی کودکان یتیم ایران زمین باشد . | و چنان همه جا و در همه صحنهها و پهنهها حاضر باش که دستان پرمهر و محبتت نوازشگر تمامی کودکان یتیم ایران زمین باشد . | ||
آری علیرغم غم بزرگت چون مادر کوشالی پیوسته لبخندی بزرگ را برلب داشته باش تا دیگران وقتی تورا میبینند با لبخند تو غمهایشان را فراموش کنند. | آری علیرغم غم بزرگت چون مادر کوشالی پیوسته لبخندی بزرگ را برلب داشته باش تا دیگران وقتی تورا میبینند با لبخند تو غمهایشان را فراموش کنند. و خستگیهاشان در سلام و کلام گرم تو ذوب و محو شود. و گاه از کوچکی قلبشان در مقابل بزرگی قلب تو شرم کنند سستیها را به کناری بگذارند و از جا برخیزند.چرا که میدانی اگر تو به آنها عشق نورزی وبه آنها نیدیشی کسی به آنها فکر نخواهد کرد. | ||
و این چنین است که مادر کوشالی و انسانهایی مانند او به بیان قرآن به دریچههای رحمت و رهایی خداوند برای مردم تبدیل میشوند، | و این چنین است که مادر کوشالی و انسانهایی مانند او به بیان قرآن به دریچههای رحمت و رهایی خداوند برای مردم تبدیل میشوند، | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
مادر کوشالی، چونان خورشیدی حقانیت این راه را و باطل بودن قاتلین فرزندانش را گواهی میدهد . | مادر کوشالی، چونان خورشیدی حقانیت این راه را و باطل بودن قاتلین فرزندانش را گواهی میدهد . | ||
ابریشمچی افزود: امروز ما قبل از هرچیز درکلاس وداع با مادر کوشالی و با فرود آوردن سر تعظیم در مقابل او و با بوسه زدن بر مزارش با او عهد کنیم که از او و زندگیاش بیاموزیم .از او بیاموزیم که عاشق باشیم .عاشق همه آنهایی که امروز درایران آخوندزده ما چونان نیاز صحراهای تفتیده و ترک خورده در آفتاب به قطرات باران به قطرات و بلکه رودخانه عشق نیاز دارند. پناه باشیم برای آنان که رژیم تمامی پناهگاههایشان را اشغال کرده. مادرو پدرباشیم برای تمامی فرزندان یتیم کشورمان برای دخترکانی که به ظلم در بازار جنایت به حراج گذاشته شدهاند .و کوه باشیم در مقابل رژیم و برای احقاق حقوق خلقمان | ابریشمچی افزود: امروز ما قبل از هرچیز درکلاس وداع با مادر کوشالی و با فرود آوردن سر تعظیم در مقابل او و با بوسه زدن بر مزارش با او عهد کنیم که از او و زندگیاش بیاموزیم .از او بیاموزیم که عاشق باشیم .عاشق همه آنهایی که امروز درایران آخوندزده ما چونان نیاز صحراهای تفتیده و ترک خورده در آفتاب به قطرات باران به قطرات و بلکه رودخانه عشق نیاز دارند. پناه باشیم برای آنان که رژیم تمامی پناهگاههایشان را اشغال کرده. مادرو پدرباشیم برای تمامی فرزندان یتیم کشورمان برای دخترکانی که به ظلم در بازار جنایت به حراج گذاشته شدهاند. و کوه باشیم در مقابل رژیم و برای احقاق حقوق خلقمان بهرغم تمامی سختیها از جایمان تکان نخوریم. و اینچنین حق سپاسگزاری از مادری را که از وجودش شمعی برای راه آزادی ساخت به جای بیاوریم. تا فرزندی شایسته و رهرویی سرفراز برای او باشیم تا پیوسته دعایش را با خودمان داشته باشیم. راستی که: هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ---- ثبت است در جریده عالم دوام ما<ref>سایت همبستگی - سه شنبه ۶ مهر ۱۳۸۹ / ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۰</ref><gallery> | ||
پرونده:مادر کوشالی با سلاح.png|alt=پرونده:مادر کوشالی با سلاح|مادر کوشالی در قرارگاه اشرف | پرونده:مادر کوشالی با سلاح.png|alt=پرونده:مادر کوشالی با سلاح|مادر کوشالی در قرارگاه اشرف | ||
پرونده:مادر کوشالی وسط.png|alt=محترم ایجهای|مادر کوشالی(وسط) | پرونده:مادر کوشالی وسط.png|alt=محترم ایجهای|مادر کوشالی(وسط) |
ویرایش