محمدتقی‌ پسیان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:
  | imagestyle  =
  | imagestyle  =
  | captionstyle =
  | captionstyle =
  | image        =[[محمدتقی‌خان پسیان.jpg]]
  | image        =[[پرونده:عباس میرزا.jpg|بندانگشتی|وسط|]]


  | caption      =
  | caption      =

نسخهٔ ‏۲ آوریل ۲۰۱۸، ساعت ۱۸:۱۲

محمدتقی‌خان پسیان
عباس میرزا.jpg
اطلاعات کلی
ناممحمدتقی‌خان پسیان
منصبفرمانده ژاندارمری خراسان
زادگاهتبریز
ملیتایرانی
شناخته شدهمیهن‌پرستی و ایستادگی دربرابر دیکتاتوری رضاشاه تا آخرین نفس
دورهاواخر سلسله قاجاریه
نام پدرمحمدباقرخان پسیان
نام مادرفاطمه سولطان

محمدتقی‌ پسیان (زاده ۱۲۷۱ خورشیدی، تبریز - مقتول در ۱۱ مهر ۱۳۰۰ خورشیدی،‌ قوچان) یا محمدتقی‌خان پسیان یا کلنل (سرهنگ) محمدتقی‌خان پسیان افسر میهن‌پرست و از نظامیان اواخر دورهٔ قاجاریه[۱] و فرمانده قيام 1300 خورشیدی در خراسان[۲] بود. او از جمله افسرانی بود که در اولین روزهای قدرت‌گرفتن رضاخان با قیام خود عرصه را برای او تنگ کرد.[۳] ولی در نهایت جنبش وی در خراسان شکست خورد و وی کشته شد و سرش را از بدنش جدا کردند.

او نخستین ایرانی بود که موفق به طی دوره خلبانی و پرواز با هواپیما شد.[۴]

زندگی‌نامه

کلنل محمد‌تقی‌خان پسیان، در سال 1271 شمسی 1309 هجری قمری در محله سرخاب تبریز به‌دنیا آمد.[۵]

خاندان پسیان از خانواده های نظامی بومی دره گز محسوب می شوند. در دوره صفویان به منطقه قفقاز و سپس به آذربایجان جنوبی منتقل شده اند. پدرش محمدباقرخان پسیان و مادرش فاطمه سولطان بود.[۶]

رستم بیگ جد خاندان پسیان بعد از عهدنامه ترکمنچای و جدایی شهرهای قفقاز از ایران زندگی زیرسلطه بیگانگان روس را برنتابید و به تبریز مهاجرت کرد. رستم بیگ و پدر محمدتقی یاور محمد باقرخان روابط نزدیکی با مقامات با نفوذ تبریز از جمله میرزاتقی خان امیرکبیر داشتند. فرزندان رستم بیگ همگی از مقامات نظامی بودند و بعضی چون علیقلی و غلامرضا در جنگ با انگلیس در شیراز کشته شدند. محمدتقی در منزل و مدرسه لقمانیه تبریز به تحصیل علوم و زبانهای خارجی پرداخت.[۷]

محمدتقی خان پسیان نخستین هوانورد ایرانی

تحصیلات ابتدایی را در همان شهر به‌پایان رساند و در سال 1286 یعنی زمانی که 15ساله بود، برای ادامه تحصیل در مدرسه نظام به تهران رفت.[۵]

خدمت نظام

پنج سال در این مدرسه آموزش دید و در سال آخر تحصیل از سوی وزارت جنگ با درجه ستوان دومی خدمت ژاندارمری درآمد. پس از دو سال خدمت به درجه سروانی ارتقا یافت . در 1291 با سمت معلم و مترجم در مدرسه ژاندارمری یوسف آباد به کار خود ادامه داد. سپس به عنوان فرمانده گروهان به مأموریت همدان اعزام شد. بعد از برقراری امنیت راه همدان به تهران بازگشت و با اتمام دوره به درجه سرگردی ارتقا یافت و به پاس موفقیت در مأموریت همدان از وزارت جنگ مدال طلا ی نظامی گرفت .

هم زمان با انتصاب او به فرماندهی گردان همدان جنگ جهانی اول آغاز شد. با تشکیل دولت مهاجرین در صف مقدم وطن خواهان حکومت مهاجرین قرار گرفت و در 1294 حمله معروف «مصلی » به روسها حمله کرد و ضمن شکست دادن و خلع سلاح آنها همدان را از منطقه نفوذ نیروهای روسیه خارج ساخت . پسیان و یاورعزیزالله خان ضرغامی دفاع از همدان را در مقابل هجوم قوای روسی سازماندهی کردند اما به سبب برتری کمی و کیفی ارتش روسیه ناگزیر از عقب نشینی به کرمانشاه شدند.

در آنجا به سبب عدم اتحاد و کمبود اسلحه پیروزی غیرممکن شد و نیروهای وطن خواه به سرزمین عثمانی پناه بردند. پس از این ناکامی پسیان از فرماندهی قوا کناره گیری کرد و برای درمان به آلمان رفت . در آلمان تحصیلات نظامی را ادامه داد نخست در نیروی هوایی آلمان و سپس در پیاده نظام به تحصیل و تمرین همت گمارد.[۷]

خدمت در خراسان

به دنبال تغییر اوضاع و پایان گرفتن جنگ جهانی اول در 1297 به ایران بازگشت . در همان سال و به دنبال سقوط دولت وثوق الدوله دوباره به خدمت ژاندارمری دعوت شد و به درجه کلنلی (سرهنگی ) ارتقا یافت و در دولت مشیرالدوله به فرماندهی ژاندارمری خراسان منصوب گردید.[۷]

پسیان خدمات بسیار ارزنده‌یی به خراسان نمود از جمله بهبود وضعیت نابسامان اقتصادی و سیاسی خراسان، گرفتن مالیات از سرمایه‌داران و زمینداران بزرگ خراسان، جمع‌آوری سلاحهای غیرمجاز در شهر، تشکیل کمیته عدالت برای رسیدگی به شکایات مردم، تشکیل کمیته مبارزه با مواد مخدر در خراسان، ایجاد انبار گندم مدرن (سیلو)، ایجاد سه مدرسه دولتی، تأسیس بانک، تشویق صادرات ایران، ایجاد تفریحگاههای سالم موسیقی و فرهنگی و ده‌ها خدمات عمرانی و فرهنگی دیگر.[۸]

مأموریت او با والی گری قوام السلطنه در خراسان مصادف بود. کلنل با هدف ساماندهی ژاندارمری خراسان مأموریت خود را آغاز کرد اما پس از چهار ماه فعالیت برای اصلاح امورمالی و اداری ژاندارمری به سبب کمبود منابع مالی و کارشکنی قوام با ناکامی روبرو شد. وی همچنین به بهانه مقابله با هجوم احتمالی بولشویکها به تشکیل نیرویی ملی در کنار نیروی ژاندارمری اقدام کرد.

کلنل روز سیزدهم فروردین 1300 والی را بازداشت کرد و تحت الحفظ به تهران اعزام داشت.روز بعد سیدضیاء کلنل را به سمت والی نظامی خراسان منصوب کرد. پانزدهم فروردین در مشهد حکومت نظامی اعلان شد و به دنبال آن در مدتی اندک یاغیان و اشرار عشایر خراسان سرکوب شدند و امنیت برقرار گردید محمدتقی خان بدهی مالیاتی قوام السلطنه را با ضبط اقلام هنگفتی از اموال و املاک او برای وصول کرد بهای نان و گوشت را کاهش داد و مواجب عقب افتاده افراد نظامی را پرداخت کرد همچنین رسیدگی به سوءاستفاده های متولیان آستان قدس و قوام السلطنه راآغاز کرد.

حکومت سیدضیاءالدین بیش از سه ماه طول نکشید و در چهارم خرداد 1300 فرمان عزل او صادر و به همه ایالات مخابره شد. ده روز بعد قوام السلطنه که ظاهراً در زندان حکم صدارت خود را دریافت کرده بود کابینه خود را به حضور شاه معرفی کرد. امور استحفاظی و انتظامی مرکز و حومه به سردارسپه سپرده شد. پیشتر در هفتم خرداد 1300 فرمان تلگرافی شاه به خراسان رسیده بود که بنابر آن کلنل در فرماندهی قوای نظامی خراسان باقی می ماند ولی از دخالت در امور حکومتی منع می گردید.

در اول مرداد 1300 نجدالسلطنه استعفا کرد و کلنل به استقلال به حکومت پرداخت دولت ، نجفقلی خان صمصام السلطنه بختیاری را به ولایت خراسان منصوب کرد و او ضمن تلگرام مورخ نهم مرداد 1300 کلنل را تا ورود خود به سمت کفیل ایالت تعیین کرد. کلنل ضمن اظهار اطاعت تصریح کرد که اعتقاد و اطمینانی به رئیس الوزرا ندارد و به همین دلیل حاضر به قبول هیچ خدمتی نیست و نمی تواند «با داشتن ا قتدار ظلم را دیده و چشم پوشی » کند. صمصام السلطنه با تضمین شرافت ایلاتی نسبت به کلنل ابراز اعتماد و از خدمات او قدردانی کرد و کلنل در پاسخ «تشریف فرمایی » صمصام السلطنه را موجب ا میدواری دانست.

در حالی که ابراز اعتماد کلنل نسبت به صمصام السلطنه آرا مشی در مشهد پدید آورده بود ناگهان صمصام کنار رفت و کلنل گلروپ رئیس ژاندارمری به خراسان وارد شد. اما محمدتقی خان از آنجا که احساس خطر می کرد که کلنل گلروپ او را عزل کند گلروپ را به تهران بازگرداند. در اطراف خراسان نیز قبایل ازخود سرکشی نشان می دادند. پس از بازگرداندن گلروپ به تهران از اواخر مرداد 1300 روابط کلنل با حکومت مرکزی به بن بست رسید.[۷]

محمدتقی‌خان پسیان با درجه نایب‌اولی (سرگرد)

قتل

رضاخان و قوام که از دسیسه‌های خود نتیجه‌یی نگرفتند، عاقبت تصمیم به‌سرکوب جنبش پسیان گرفتند. علاوه برآن برخی خانهای سرسپرده محلی را علیه کلنل تحریک کردند.[۵]

دولت، کلنل را یاغی و خودسر معرفی کرد و او نیز مستقلا به حکومت پرداخت و حتی حزب ملی به کمک او در خراسان تشکیل شد. در این هنگام سردار معزز حاکم بجنورد که پیشتر قول همکاری به کلنل داده بود خیانت کرد و کردهای قوچانی را به شورش واداشت . شورشیان با حمله به بجنورد و خلع سلاح ژاندارم ها شهر را به تصرف درآوردند. کلنل برای دفع کردان شمال شبانه با گروهی از افسران و ژاندارمها به سوی قوچان شتافت و در تپه های داوودلی جعفرآباد با اکراد مواجه شد و جنگید.

کمی نفرات و کاهش مهمات و مکر دشمن تا عصر نهم مهر 1300 عرصه را بر کلنل و قوای ژاندارم تنگ کرد. فرستادگان او برای آوردن مهمات از جعفرآباد به جبهه بازنگشتند و فرمانده خود را تنها و بدون مهمات رها کردند. کلنل یکه و تنها در حالی که محاصره شده بود تا آخرین فشنگی که داشت جنگید و کشته شد. کردهای قوچانی پس از نبرد سرش را از تن جدا کردند و به قوچان بردند. به این ترتیب قیام محمدتقی خان پسیان که از دوازدهم فروردین 1300 شروع شده بود در نهم مهر همان سال پایان گرفت.[۷]

موقعی که سر کلنل را با شمشیر در چند ضربت جدا می‌کردند، در ضربت اول که هنوز جان داشت، گفته بود: ‌ ”وطن، وطن ایران…“ با کشته‌شدن او، قیام افسران خراسان علیه ظلم و جور دولت مرکزی نیز فروکش کرد. این سردار شجاع میهن‌پرست در آخرین لحظات حیاتش در سنگر گفته بود: ‌ «با‌خون من روی کفنم بنویسید ”وطن“ و برای مادرم بفرستید».[۸]

كلنل پسیان مردی رشید بود و به هنگام مرگ بیش از سی سال از عمرش نگذشته بود. به زبان و ادبیات فارسی و موسیقی ایران نیز دلبستگی داشت و گاهی شعر می‌سرود. از وی چند ترجمه و مقاله به یادگار باقی مانده است.[۹]

کلنل محمدتقی خان پسیان، در یکی از نامه‌هایش نوشته بود: «…ایرانی نمی‌میرد و محو نمی‌شود؛ … بر‌ماست که آنها را از ننگ ذلت خلاص نماییم! آری ما باید جانبازی کنیم!».[۱۰]

مزار

سر بریده پسیان روی سرنیزه و قاتل او فرج‌الله‌خان با سلاح «ماوزر»

جسد کلنل‌ پسیان در میان سوگ و اندوه مردم مشهد در مقبره نادری (درکنار آرامگاه نادرشاه - باغ نادری) دفن گردید. در کتاب تاریخ بیست‌ساله ایران از‌جمله درباره خاک‌سپاری کلنل آمده است: «روز شنبه ششم صفر اهالی مشهد از پیر و جوان، کلیّه بازارها را تعطیل و شاگردان مدارس اجتمــاع نمـــوده دســته‌های گـــل به‌دســـت گرفتـــه عقـــب جنازه کلنل محمدتقی‌خان حرکت می‌کردند. پیکر وی را روی توپ گذارده بودند و موزیک نوای عزا را می‌نواخت. سپس پیکر را به‌طرف مقبره نادری برده در آن‌جا مدفون کردند. از ابتدای حرکت‌دادن پیکر، شلیک توپ تا موقع دفن دوام داشت». اما دشمن کین‌توز آزادی و استقلال که حتی از نام و آرامگاه این سردار میهن‌پرست می‌ترسید، پس از یک ماه دستور داد مقبره را نبش کردند و جسد پسیان را از باغ نادری به یک گورستان بی‌نام‌و‌نشان دیگر به‌نام قبرستان سراب برده و در آن‌جا دفن کردند و حتی قبر او را محو کردند. اما مرقد پسیان همواره زیارتگاه عاشقان میهن و آزادی ایران باقی‌ماند. پس از سالها با روی کار آمدن دکتر مصدق و به دنبال درخواستهای مردمی، دوباره پیکر پسیان به کنار آرامگاه نادر انتقال یافت.[۸]

مزار محمدتقی پسیان در مشهد و در کنار مقبره نادرشاه

حکومت مرکزی حتی از جسد محمد تقی خان نیز در هراس بود و چندین بار جسد وی را از منطقه ای به منطقه دیگر منتقل می نمود. در نهایت با تلاشهای مستمر افراد خیر خواه و ملی جسد وی در جوار سلفش نادر شاه افشار به خاک سپرده شد.[۶]

شاعر آزاده فرخی یزدی در سوگ او سرود:

 روزی که شهید عشق قربانی شد  آغشته به خون مفخر ایرانی شد

 در ماتم او عارف و عامی گفتند  ایام صفر محرم ثانی شد

عارف قزوینی، شاعر و ترانه‌سرای ملی از دوستان کلنل پسیان بود و بعد از شنیدن قتل او به‌شدت متاثر شد و در رثای او ترانه جاودانی «از خون جوانان وطن لاله دمیده» را در سوگ او سرود.

وی کنسرت پرشوری در تهران اجرا می‌کند و در آن تصنیف «گریه کن» را می‌خواند که این‌چنین شروع می‌شد:

گریه کن که‌گر سیل خون گری ثمر ندارد

ناله‌یی که ناید ز نای دل اثر ندارد

 این تصنیف بعدها توسط شادروان قمر خوانده شد و در سالهای بعد در ارکستر گلها به رهبری روح‌الله خالقی توسط بنان دوباره‌خوانی گردید.[۸]

سنگ قبر

در تشییع جنازه کلنل محمدتقی خان پسیان در سال ۱۳۴۰ هجری قمری عارف قزوینی شعری برای سنگ قبر وی سرود و بر روی این سنگ قبر حک شد.

این سر که نشان سرپرستی‌ست             امروز رها ز قید هستی‌ست

با دیدهٔ عبرتش ببینید                              کاین عاقبت وطن‌پرستی‌ست[۷]

جستارهای وابسته

منابع