محمد ملکی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات اندیشمند
{{جعبه اطلاعات اندیشمند
|نام = محمد ملکی
|نام = محمد ملکی
|تصویر = محمد ملکی.jpg
|تصویر = پرونده:دکتر ملکی.jpg
|اندازه تصویر =250 px  
|اندازه تصویر =250 px  
|متن جایگزین تصویر = محمد ملکی
|متن جایگزین تصویر = محمد ملکی

نسخهٔ ‏۲ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۴۳

محمد ملکی
محمد ملکی
محمد ملکی
متولد۲۰ تیر ۱۳۱۲
تجریش، تهران
اقامتگاهقزوین
تابعیتایرانی
تحصیلدکترای دامپزشکی
دکترای صنایع غذایی
همسرقدسی میرمعز
فرزندانمریم، موگه، ابوذر، عمار

محمد ملکی (متولد ۲۰ تیر ۱۳۱۲ خورشیدی) فعال سیاسی، اولین رئیس دانشگاه تهران بعد از انقلاب ۱۳۵۷، از نوجوانی با تأسیس سازمانی به نام سازمان ملی شمیران وارد مبارزه سیاسی شد. محمد ملکی با فعال شدن نهضت ملی شدن نفت در حزب زحمتکشان ملت ایران ثبت‌نام کرد. وی سپس به «نیروی سوم» پیوست. در سال ۱۳۳۹ به‌خاطر فعالیت‌های سیاسی روانه زندان قزل قلعه شد. محمد ملکی در سال ۱۳۴۰ به عضویت هیئت علمی دانشگاه تهران درآمد. وی در سال ۱۳۵۶ از مؤسسین جمعیت مبارزه در راه آزادی و حقوق بشر بود. محمد ملکی پس از انقلاب ۵۷ به ریاست دانشگاه تهران رسید. وی پس از انقلاب فرهنگی و بستن دانشگاه‌ها زیر فشار دولت حاکم برایران قرار گرفت. محمد ملکی مدتی در زندان بود و پس از آزادی نیز بارها او را احضار و مورد آزار و اذیت قرار دادند. او تا پایان عمر در تهران ممنوع‌الخروج بود.[۱][۲] دکتر محمد ملکی در تاریخ ۱۲ آذر ۱۳۹۹ پس از سال‌ها مبارزه با بیماری سرطان و دیابت درگذشت.[۳]

کودکی و جوانی

محمد ملکی (متولد ۲۰ تیر سال ۱۳۱۲) در قصبه تجریش (شمیران) به دنیا آمد. پدر محمد ملکی، حسین، صاحب یک مغازه کوچک قنادی بوده و به مش حسین قناد شهرت داشته است. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تجریش و دارالفنون گذراند. وی سپس در دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال ۱۳۴۰ در رشته بهداشت و صنایع غذایی فارغ‌التحصیل شد و بلافاصله به تدریس در دانشگاه تهران مشغول شد و دوره‌های تخصصی این رشته را در اتریش و انگلستان گذراند. وی با قدسی میرمعز ازدواج کرد. حاصل این ازدواج چهار فرزند به نام‌های مریم، موگه، ابوذر و عمار است.[۴]

فعالیت سیاسی قبل از انقلاب

محمد ملکی از سال ۱۳۳۰ فعالیت‌های سیاسی را در سال‌های آخر دبیرستان آغاز کرد. تحصیل محمد ملکی در مدرسه شاهپور تجریش و مشاهده اختلاف طبقاتی زیاد بین بچه‌های محلی و بچه‌های اعیان یکی از انگیزه‌های نخستین ایشان برای ورود به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی بوده است. وی در جنبش‌های دانشجویی و نهضت مقاومت ملی و جبهه ملی ایران اول ادامه داد و از فعالین مبارزه بود.

دستگیری در زمان شاه

محمد ملکی، در سال ۱۳۳۹ در ارتباط با ورود ریچارد نیکسون و فعالیت‌های دانشجویی، دستگیر شد و به زندان ساواک افتاد. وی بعد از آزادی، به مبارزه علیه رژیم شاه ادامه داد. در جریان انقلاب، تحصن‌های استادان دانشگاه‌ها و روحانیت در دانشگاه تهران، با هماهنگی دکتر ملکی انجام شد.

نهضت ملی شدن نفت

هم‌زمانی مبارزات ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر محمد مصدق و دوران جوانی محمد ملکی سبب شد تا او به طور جدی به فعالیت سیاسی روی بیاورد. محمد ملکی در سال ۱۳۲۹ سازمان جوانان ملی شمیران را همراه با گروهی از جوانان شمیران با هدف مبارزه برای استقلال، آزادی و برابری تاسیس کرد. وی بعدها در حزب زحمت‌کشان ملت ایران نام‌نویسی کرد اما با خلیل مکی و کسانی که به عنوان نیروی سوم از این حزب انشعاب کردند، همراه شد. محمد ملکی پس از کودتای ۲۸ مرداد به همکاری با شاخه شهرستان شمیران نهضت مقاومت ملی پرداخت.

دکتر محمد ملکی از جوانی تا کهولت
دکتر محمد ملکی از جوانی تا کهولت

در جریان انقلاب

دکتر محمد ملکی در جریان انقلاب سال ۵۷ یکی از اساتیدی بود که به مبارزه علیه حکومت شاه می‌پرداخت. وی نقش تعیین کننده‌ای در اعتصاب ۲۵ روزه اساتید دانشگاه تهران از ۲۹ آذر تا ۲۳ دی سال ۵۷ داشت. پس از پیروزی انقلاب به پیشنهاد آیت الله طالقانی و با حکم شورای انقلاب به عنوان اولین رییس دانشگاه تهران در حکومت جدید انتخاب شد. وی درباره شرایط دشوار اداره دانشگاه تهران در آن روز‌ها می‌گوید:

«شرایط بسیار سختى بود. در دانشگاه تهران چند تانک مستقر بود و در دانشکده فنى پرچم سرخ در اهتزاز بود. دانشکده علوم مقر مجاهدین خلق بود. مسجد مقر کمیته بود که به خانه‏‌ها می‌‏رفتند و اسلحه را جمع می‌‏کردند و می‌‏آوردند آن‏جا. در چنین شرایطى ما مسئول شدیم و تلاشمان این بود که دانشگاه را به حال عادى برگردانیم.»[۵]

فشارها و دستگیری‌ها در زمان جمهوری اسلامی

خروج از دانشگاه و دستگیری

محمد ملکی در سال ۱۳۵۹ و در اعتراض به تعطیلی دانشگاه و انقلاب فرهنگی از مقام خود استعفا داد. در اعتراض و مخالفتی که محمد ملکی در جهت بسته شدن دانشگاه‌ها مطرح کرد، وی در ۱۲ تیر ۱۳۶۰ بدون ارائه مجوز بازداشت شد و به مدت ۵ سال در سخت‌ترین شرایط و شکنجه‌ها در زندان جمهوری اسلامی به سر برد.

محمد ملکی و محمد نوریزاد
محمد ملکی و محمد نوریزاد

محمد ملکی درباره‌ی دوران زندانش در این سال‌ها گفته است:

«پس از برگزیده شدنم به ریاست دانشگاه تهران، با یک کودتا به نام «انقلاب فرهنگی»، با حمله به دانشگاه‌ها و کشتار تعدادی از دانشجویان همراه با مجروح کردن و دستگیری جمعی از آن‌ها، دانشگاه‌ها را بستند. شورای مدیریت دانشگاه تهران با این امر به مخالفت برخاستند، ولی حاکمیت آن‌ها از جمله اینجانب را دستگیر و به بهانه مخالفت با امر رهبری (خمینی) روانه زندان‌ها نمودند. ابتدا به اعدام و سپس به ۱۰ سال زندان محکوم گردیدم. در این مدت با بیرحمانه‌ترین رفتار از جمله زدن کابل به کف پا و سایر نقاط بدنم، آویزان کردن از سقف، کوبیدن سر به دیوار، زدن مشت و لگد که منجر به نابینایی چشم چپم و شکستگی استخوان مچ دست راستم شد و انواع شکنجه‌ها مواجه بودم. بعد از ۵ سال ظاهراً از زندان آزاد شدم ولی ماه‌ها باید هر چند روز یک‌بار خودم را به دادستانی معرفی می‌کردم تا مورد بازجویی که خود نوعی شکنجه بود قرار می‌گرفتم.»

محمد ملکی پس از آزادی از زندان، تقاضای بازنشستگی از دانشگاه کرد که مورد موافقت قرار گرفت. وی سپس به فعالیت‌های فرهنگی، علمی، اجتماعی و تدریس در دانشگاه آزاد اسلامی و کارهای تحقیقاتی در زمینه تخصص خود پرداخت. دراین زمینه به تأسیس آزمایشگاه و مراکز تحقیقاتی و بهداشتی در کارخانجات مختلف صنایع غذایی مبادرت ورزید. همچنین وی بعد از انتقاد از مدیریت دانشگاه آزاد از تدریس در این دانشگاه نیز محروم شد.

در رابطه با کارهای علمی، فرهنگی و سیاسی، کتاب‌ها و مقالات متعددی از دکتر ملکی به چاپ رسیده که تعدادی از مقالات و اشعار وی از طرف وزارت ارشاد مجوز انتشار نیافت. از کتاب‌های منتشر شده، کتاب «دانشگاه و جای امپریالیسم» و «مجموعه اشعار پیامبر آگاهی» که به سبک مثنوی و داستان زندگی پیامبر اسلام است و «قصه بود و نبود» که داستان مبارزه مردم فلسطین و انتفاضه برای کودکان به صورت شعر می‌باشد. مجموعه مقالات و یادداشت‌های سیاسی-اجتماعی وی در دو جلد به نام «دیروز و امروز» -که جلد دوم آن اجازه چاپ نیافته‌است- را می‌توان نام برد.

ملکی از زمان آزادی از زندان در ۲۱ مرداد ۱۳۶۵ تا سال ۱۳۸۵ ممنوع‌الخروج بوده و امکان حضور در سمینارها و جلسات تحقیقی در زمینه تخصصی و علمی خود در خارج از کشور را نداشته است. وی همچنین در سال ۱۳۹۰ مجدداً در پی انتشار نامه‌ای سرگشاده به احمد شهید ممنوع‌الخروج گردید.

زندان در سال ۱۳۷۹

محمد ملکی در تاریخ ۲۱ اسفند ۱۳۷۹ در منزل محمد بسته نگار، داماد محمود طالقانی به همراه تعدادی از دوستان فعال ائتلاف نیروهای ملی - مذهبی توسط دادگاه انقلاب بدون ارائه مجوز دستگیر شد.

او درباره‌ی دوران زندانش در این سال گفته است:

«در سال ۱۳۷۹ به اتفاق ده‌ها فعال ملی - مذهبی به بهانه «براندازی» مجدداً دستگیر و مدت ۶ ماه در یکی از مخوف‌ترین زندان‌های سپاه (عشرت آباد) در سلول‌های انفرادی (یک متر در دو متر) زندانی شدم؛ سلول‌هایی که بنا به گفته حقوق‌دانان و روان‌پزشکان، زندانی بودن در آن‌ها را «شکنجه سفید» می‌نامند. پس از حدود ۷ ماه تحمل زندان (شکنجه سفید) برای محاکمه آزاد شدم و در یک دادگاه غیرعلنی و غیرقانونی محکوم به ۷ سال زندان تعلیقی گردیدم.»

دکتر محمد ملکی
دکتر محمد ملکی

زندان در سال ۱۳۸۸

محمد ملکی در جریان اعتراضات مردم ایران در سال ۱۳۸۸ به انتقاد از وضع موجود پرداخت. روز شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۸، پنج مأمور که خود را «مأموران وزارت اطلاعات» معرفی کرده و گفته بودند از قاضی حداد، معاون دادستان تهران حکم دارند به خانه ملکی رفته و بعد از دو ساعت تفتیش منزل و سؤال و جواب از آقای ملکی، وی را به همراه هارد دیسک رایانه او، ۸۵ جلد کتاب و مقادیری از دست‌نوشته‌هایش دستگیر کردند و با خود بردند. وی پس از تحمل ۱۹۱ روز حبس، در روز دوشنبه مورخ ۱۰ اسفند ۱۳۸۸ با قرار کفالت آزاد شد. او به دلیل بیماری حاد، چندین بار در طول مدت حبس خود بستری شده است. محمد ملکی به سرطان پروستان مبتلا بود و از بیماری دیابت و نارسایی‌های قلبی نیز رنج می‌برد و عملاً در منزلش بستری بوده است.

در روز ۷ خرداد ۱۳۸۹ وی در اثر حمله قلبی در بیمارستان بستری شد.

محمد ملکی از زندانی شدن در این سال گفت:

«در ۳۱ مرداد سال ۱۳۸۸ و درحالی که دچار بیماری سرطان پروستات و بیماری قلبی آریتمی و فشارخون بودم و دوران شیمی درمانی را می‌گذراندم و از ناراحتی قلبی و سنکوپ‌های مرتب رنج می‌بردم، از بستر بیماری مستقیم به زندان اوین، بند مربوط به وزارت اطلاعات (بند۲۰۹)، بردند و در سلول انفرادی به مدت ۳۳ ماه زندانی شدم.»[۶]

حمایت محمد ملکی از مجاهدین خلق

دکتر محمد ملکی تا پایان عمر به صراحت از مجاهدین خلق حمایت می‌کرد. هنگامی که پایگاه این سازمان در لیبرتی درعراق توسط عوامل جمهوری اسلامی موشک باران شد او در سخنانی گفت:

«این همه کشتید، این همه زدید، این همه بریدید، تیر زدی، تبر زدی، تبر زدی، بر تن بی سپر زدی، دیگه وقتی دیدی اینها کافی نیست با موشک، ۸۰ موشک، فکر کردی همه چیز را از بین می بری، اما مطمئن باش، مطمئن باش تا یکی دو ماه دیگر لیبرتی از اولش هم زیباتر و بهتر و قشنگ ترخواهد شد...»

زگهواره تا گور آزادی بجوی

وی هم‌چنین به دفعات از مجاهدین ساکن در قرارگاه اشرف حمایت کرد. او در یک تصویر ویدئویی معروف با تغییر کوچکی در شعر : زگهواره تا گور دانش بجوی» گفت:

ز گهواره تا گور آزادی بجوی...

این ویدئو در شبکه‌های اجتماعی به صورت گسترده پخش شده و سپس به عنوان مطلع ترانه‌ای که توسط «روزبه» ساخته و اجرا شد مورد استفاده قرار گفت.

لینک ترانه

دکتر محمد ملکی اولین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب
دکتر محمد ملکی اولین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب

حمایت دکتر ملکی از یکی از «مادر داعی»

دکتر محمد ملکی پس از درگذشت مهری جنت پور که مشهور به مادر داعی که تعدادی از فرزندان خود را به دلیل عضویت در مجاهدین خلق از دست داده است شرکت و سخنرانی کرد. وی در این سخنرانی گفت:

«در وصف این زنی که، انسانی که در طول زندگیش واقعا زینبی زیست چی بگویم. واقعا زینبی زیست و فرزندانی تربیت کرده تحویل جامعه داده نه تنها فرزندان خودش بلکه خیلی از بچه هایی که آنطرف مرز هستند زیر موشک هستند. زیر هزاران گرفتاری هستند و مشکلات. ولی مثل کوه ایستاده اند اینها فرزندان این مادر هستند. چه سعادتی خیلی ها میان به این دنیا زندگی می کنند و لذت می برند و میروند اما لذتی که اینگونه مادران می برند نوع دیگری است.

مادر... من چی بگم از محبت های تو از حرفهای تو وقتی که میتونستی حرف بزنی از شناخت تو، استعداد تو، از مغز تو که تا آخرین لحظه کار می کرد و فعال بود.

فقط میگم که بعد از تو خیلی ها یتیم شدند. میگن انسان بعد از مرگ مادرش یتیم میشه ما واقعا یتیم شدیم.

تو زینب گونه زیستی. تو زینب گونه زیستی و جزء زینب های زمان بودی. حرفهای من را گوش کنند و ضبط کنند آنهایی که مامور این کار هستند. بله من با صدای بلند میگویم تو زینب گونه زیستی و زینب زمان خودت بودی. مثل هزاران مثل تو. مثل مادر دشتی که دو سه روز قبل از تو رفت. رفت آنجا را برای تو آماده کند.

من اجازه می خواهم از طرف خانواده از همه تون تشکر کنم از همه که با مشکلات آمدند و در تشییع این زینب زمان شرکت کردند و من دیشب هم در مجلس خانم دشتی گفتم نگران نباشید. جامعه ما با تمام مشکلات و فسادش و حاکمیتی که به فسادپروری کاری ندارد اما مرتب زینب و حسین تولید می کند.

مرتب زینب ها و حسین ها به وجود می آیند. ۵۰ سال شاه و شیخ سعی کردند که این شجره را بخشکانند ولی مگر میشود؟

یاد جمله ای افتادم از منتظری که در نامه ای که به خمینی نوشته بود نوشته بود مطمئن باشید که با کشتن؛ فکر از بین نمیرود.

این همه کشتید این هم زدید این همه بریدید.

تیر زدی، تبر زدی، تبر زدی، تبر زدی، بر تن بی سپر زدی، دیگه وقتی دیدی اینها کافی نیست با موشک ۸۰ موشک فکر کردی همه چیز را از بین می بری اما مطمئن باش، مطمئن باش تا یکی دو ماه دیگر لیبرتی از اولش هم زیباتر و بهتر و قشنگ ترخواهد شد.

تا هستند کسانی که دلشان به حال این ملت می سوزد و تا هستند کسانی که فریاد می زنند زگهواره تا گور دانش بجوی و دانش را بر می دارند و میگویند ز گهواره تا گور آزادی بجوی

آن دانشی که در کنارش آزادی نباشد دانش نیست

در دانشگاهی که به اصطلاح خیلی استاد و دانشمند وجود داره اما کوچکترین توجهی به وضع فلاکت بار و غم انگیز جامعه ندارد و دزدیها و چپاول گریها را می بینند و سکوت می کنند. بله در این جامعه باز هم باید گفت:ز گهواره تا گور آزادی بجوی

چون اگر آزادی نباشد در جامعه ای که آزادی نباشد همین است که می بینید، دزدی و فساد و فحشا

و امام حسین و زینب همه چیز خودشان را فدا کردند بخاطر آزادی و فریاد زدند

هیهات من الذله

و می بینیم که در طول تاریخ حسین ها و زینب ها سربلند هستند»[۷]

حمایت هاشم خواستار از محمد ملی

هاشم خواستار زندانی سیاسی و فعال مدنی در مورد دکتر ملکی می‌نویسد:

«دکتر ملکی در دیماه ۱۳۹۴که با دوستان به مشهد آمده بودند بی ریا به من زنگ زدند که ما مشهد آمده‌ایم و بیا دنبالمان. خیلی خوشحال شدم و بی‌درنگ خودم را به آنها رسانده و من که تاکنون دکتر را از نزدیک ندیده بودم با اولین دست، فوراً دستش را بوسیدم. بله دستش را بوسیدم چراکه عمرش را صرف مبارزه با استبداد شاه و شیخ کرد...او با تمام قدرت ایستاد و بارها به زندان افتاد و حداقلِ حقوق بازنشستگی و خلاصه درآمدش را با تمام وجود برای آزادی ملت ایران پرداخت کرد.»[۸]

نامه به گزارشگر ویژه حقوق بشر

محمد ملکی در شهریور سال ۱۳۹۰ نامه‌ای به احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر در ارتباط با ایران، نوشت. وی در نامه با ذکر انواع شکنجه‌هایی که بر او رفته بود اعلام آمادگی کرد تا با قبول هر میزان هزینه علیه جمهوری اسلامی ایران شهادت بدهد.[۹]

وی در قسمت‌هایی از این نامه نوشته است:

«اخیراً برای محاکمه به دادگاه غیر علنی که خلاف بر قوانین خود جمهوری اسلامی است احضار شدم تا حکم قاضی صادر گردد و فعلاً روزهای بسیار سخت و شکنجه‌گونه زیر حکم بودن را می‌گذرانم. من پیرمردی ۷۸ ساله و بیمار هستم ولی برای تحمل هر حکمی آماده هستم. من شهادت خواهم داد که در دهه ۶۰ شمسی چگونه زندانیان جوان و دانشجویان اعم از زن و مرد را پس از شکنجه بسیار، ده ده و صد صد هر شب برای اعدام می‌بردند و آن‌ها به سوی سرنوشت می‌رفتند و در راه سرود می‌خواندند. حاضرم حقایقی را که خود شاهد آن‌ها در زندان‌های نظام ولایی بوده‌ام را برایتان ذکر کنم و پای هزینه آن نیز بایستم.»[۱۰]

منابع