محمد ملکی

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۷ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۱۹ توسط Omid (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

محمد ملکی (۲۰ تیر ۱۳۱۲ خورشیدی – تجریش تهران) فعال سیاسی، اولین رئیس دانشگاه تهران بعد از انقلاب ۱۳۵۷، از نوجوانی با تأسیس سازمانی به نام سازمان ملی شمیران وارد مبارزه سیاسی شد، با فعال شدن نهضت ملی شدن نفت در حزب زحمتکشان ملت ایران ثبت‌نام کرد، سپس به «نیروی سوم» پیوست. در سال ۱۳۳۹ به‌خاطر فعالیت‌های سیاسی روانه زندان قزل قلعه شد، در سال ۱۳۴۰ به عضویت هیئت علمی دانشگاه تهران درآمد، در سال ۱۳۵۶ از مؤسسین جمعیت مبارزه در راه آزادی و حقوق بشر بود. پس ازانقلاب به ریاست دانشگاه تهران رسید. پس از انقلاب فرهنگی و بستن دانشگاه‌ها زیر فشار دولت حاکم برایران قرار گرفت و بارها او را احضار، زندانی و مورد آزار و اذیت قرار دادند. او اکنون در تهران ممنوع‌الخروج است.[۱][۲]

کودکی و جوانی

محمد ملکی (متولد ۲۰ تیر سال ۱۳۱۲) در قصبه تجریش (شمیران) به دنیا آمد. پدر محمد ملکی، حسین، صاحب یک مغازه کوچک قنادی بوده و به مش حسین قناد شهرت داشته است. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تجریش و دارالفنون گذراند. وی سپس در دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال ۱۳۴۰ در رشته بهداشت و صنایع غذایی فارغ‌التحصیل شد و بلافاصله به تدریس در دانشگاه تهران مشغول شد و دوره‌های تخصصی این رشته را در اتریش و انگلستان گذراند. وی با قدسی میرمعز ازدواج کرد. حاصل این ازدواج چهار فرزند به نام‌های مریم، موگه، ابوذر و عمار است.

محمد ملکی فرزند حسین در بیستم تیرماه ۱۳۱۲ در تجریش (شمیران) به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تجریش و دارلفنون گذراند و سپس در دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داده و در سال ۱۳۴۰۰ در رشته بهداشت و صنایع غذایی فارغ‌التحصیل شده و بلافاصله به تدریس در دانشگاه تهران مشغول گردید و دوره‌های تخصصی این رشته را در اتریش و انگلستان گذراند.

وی با قدسی میرمعز ازدواج کرد. حاصل این ازدواج چهار فرزند به نام‌های مریم، موگه، ابوذر و عمار است.[۳]

فعالیت سیاسی

محمد ملکی از سال ۱۳۳۰ فعالیت‌های سیاسی را در سال‌های آخر دبیرستان آغاز کرد. تحصیل محمد ملکی در مدرسه شاهپور تجریش و مشاهده اختلاف طبقاتی زیاد بین بچه‌های محلی و بچه‌های اعیان یکی از انگیزه‌های نخستین ایشان برای ورود به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی بوده است. وی در جنبش‌های دانشجویی و نهضت مقاومت ملی و جبهه ملی ایران اول ادامه داد و از فعالین مبارزه بود.

دستگیری در زمان شاه

محمد ملکی، در سال ۱۳۳۹ در ارتباط با ورود ریچارد نیکسون و فعالیت‌های دانشجویی، دستگیر شد و به زندان ساواک افتاد. وی بعد از آزادی، به مبارزه علیه رژیم شاه ادامه داد. در جریان انقلاب، تحصن‌های استادان دانشگاه‌ها و روحانیت در دانشگاه تهران، با هماهنگی دکتر ملکی انجام شد.

نهضت ملی شدن نفت

هم‌زمانی مبارزات ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر محمد مصدق و دوران جوانی محمد ملکی سبب شد تا او به طور جدی به فعالیت سیاسی روی بیاورد. محمد ملکی در سال ۱۳۲۹ سازمان جوانان ملی شمیران را همراه با گروهی از جوانان شمیران با هدف مبارزه برای استقلال، آزادی و برابری تاسیس کرد. وی بعدها در حزب زحمت‌کشان ملت ایران نام‌نویسی کرد اما با خلیل مکی و کسانی که به عنوان نیروی سوم از این حزب انشعاب کردند، همراه شد. محمد ملکی پس از کودتای ۲۸ مرداد به همکاری با شاخه شهرستان شمیران نهضت مقاومت ملی پرداخت.

در جریان انقلاب

دکتر محمد ملکی در جریان انقلاب سال ۵۷ یکی از اساتیدی بود که به مبارزه علیه حکومت شاه می‌پرداخت. وی نقش تعیین کننده‌ای در اعتصاب ۲۵ روزه اساتید دانشگاه تهران از ۲۹ آذر تا ۲۳ دی سال ۵۷ داشت. پس از پیروزی انقلاب به پیشنهاد آیت الله طالقانی و با حکم شورای انقلاب به عنوان اولین رییس دانشگاه تهران در حکومت جدید انتخاب شد. وی درباره شرایط دشوار اداره دانشگاه تهران در آن روز‌ها می‌گوید:

«شرایط بسیار سختى بود. در دانشگاه تهران چند تانک مستقر بود و در دانشکده فنى پرچم سرخ در اهتزاز بود. دانشکده علوم مقر مجاهدین خلق بود. مسجد مقر کمیته بود که به خانه‏‌ها می‌‏رفتند و اسلحه را جمع می‌‏کردند و می‌‏آوردند آن‏جا. در چنین شرایطى ما مسئول شدیم و تلاشمان این بود که دانشگاه را به حال عادى برگردانیم.»

پس از انقلاب

خروج از دانشگاه و دستگیری‌های مکرر

ا مخالفت و انتقادی که ایشان در جهت بسته شدن دانشگاه‌ها مطرح کرد، در ۱۲ تیرماه ۱۳۶۰ بدون ارائه مجوز و ذکر اتهام بازداشت، دستگیر و مدت ۵ سال را در سخت‌ترین شرایط و شکنجه‌ها در زندان جمهوری اسلامی به سر برد.

او دربارهٔ دوران زندانش در این سال می‌گوید:

پس از آزادی از زندان تقاضای بازنشستگی از دانشگاه را کرد که مورد موافقت قرار گرفت و به فعالیتهای فرهنگی، علمی، اجتماعی و تدریس در دانشگاه آزاد اسلامی و کارهای تحقیقاتی در زمینه  تخصص خود پرداخت. دراین زمینه به تأسیس آزمایشگاه و مراکز تحقیقاتی و بهداشتی در کارخانجات مختلف صنایع غذایی مبادرت ورزید. همچنین وی بعد از انتقاد از مدیریت دانشگاه آزاد از تدریس در این دانشگاه نیز محروم شد.

در رابطه با کارهای علمی، فرهنگی و سیاسی، کتابها و مقالات متعددی از دکتر ملکی به چاپ رسیده که تعدادی از مقالات و اشعار ایشان از طرف وزارت ارشاد مجوز انتشار نیافته‌است. از کتابهای منتشر شده، کتاب «دانشگاه و جای امپریالیسم» و «مجموعه اشعار پیامبر آگاهی» که به سبک مثنوی و داستان زندگی پیامبر اسلام است و «قصه بودو نبود» که داستان مبارزه مردم فلسطین و  انتفاضه برای کودکان به صورت شعر می‌باشد و مجموعه مقالات و یادداشتهای سیاسی -اجتماعی ایشان در دو جلد به نام «دیروز و امروز» -که جلد دوم آن اجازه چاپ نیافته‌است- را می‌توان نام برد.

ملکی از زمان آزادی از زندان در ۲۱ مرداد ۱۳۶۵ تا سال ۱۳۸۵ ممنوع‌الخروج بوده و امکان حضور در سمینارها و جلسات تحقیقی در زمینه تخصصی و علمی خود در خارج از کشور را نداشته است. وی همچنین در سال ۱۳۹۰ مجدداً در پی انتشار نامه‌ای سرگشاده به احمد شهید ممنوع‌الخروج گردید.

وی در تاریخ ۲۱ اسفند ۱۳۷۹ در منزل بسته نگار، داماد محمود طالقانی به همراه تعدادی از دوستان فعال ائتلاف نیروهای ملی - مذهبی توسط دادگاه انقلاب بدون ارائه مجوز دستگیر شد.

او دربارهٔ دوران زندانش در این سال می‌گوید:

ملکی در جریان اعتراضات مردم ایران به نتایج انتخابات ریاست جمهوری (۱۳۸۸) به انتقاد از وضع موجود پرداخت. در تاریخ شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۸، پنج مأمور که خود را «مأموران وزارت اطلاعات» معرفی کرده و گفته بودند از قاضی حداد، معاون دادستان تهران حکم دارند به خانه ملکی رفته و بعد از دو ساعت تفتیش منزل و سؤال و جواب از آقای ملکی، وی را به همراه هارد دیسک رایانه او، ۸۵ جلد کتاب و مقادیری از دستنوشته‌هایش دستگیر و با خود بردند.وی پس از تحمل ۱۹۱ روز حبس، در روز دوشنبه مورخ ۱۰ اسفند ۱۳۸۸ با قرار کفالت آزاد شد. او به دلیل بیماری حاد، چندین بار در طول مدت حبس خود بستری شده است. به گفته همسر ملکی، او به سرطان پروستات مبتلاست و از بیماری دیابت و نارسایی‌های قلبی نیز رنج می‌برد و عملاً در منزلش بستری بوده است.

در روز ۷ خرداد ۱۳۸۹ وی در اثر حمله قلبی در بیمارستان بستری شد.

ملکی از زندانی شدن در این سال می‌گوید: «در ۳۱ مرداد سال ۱۳۸۸ و درحالیکه دچار بیماری سرطان پروستات و بیماری قلبی آریتمی و فشارخون بودم و دوران شیمی درمانی را می‌گذراندم و از ناراحتی قلبی و سنکوپ‌های مرتب رنج می‌بردم، از بستر بیماری مستقیم به زندان اوین، بند مربوط به وزارت اطلاعات (بند۲۰۹)، بردند و در سلول انفرادی به مدت ۳۳ ماه زندانی شدم.»

انقلاب فرهنگی

فشارها و دستگیری‌ها در زمان جمهوری اسلامی

مواضع سیاسی

محمد ملکی یکی از فعالان قدیمی است که بیش از ۶۰ سال برای آرمان‌هایی چون آزادی، عدالت، استقلال، دموکراسی و حقوق بشر تلاش کرده است. وی همچنین به عنوان نماد تلاش برای استقلال دانشگاه از حکومت و آزادی‌های آکادمیک شناخته و انتقادات صریح او به مسئولان حکومتی معمولا بدون پرده پوشی بیان می‌شود. ملکی که خود به عنوان نخستین رییس دانشگاه تهران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تلاش کرده بود تا اداره دانشگاه را به شورایی از اساتید، دانشجویان و کارمندان بسپارد؛ در آستانه شصتمین سالگرد روز دانشجو خطاب به دانشجویان ایرانی نوشت: «پس از گذشت سی وچند سال باید با تلاش دانشگاهیان، دانشگاه‌ها استقلال خود را باز یابند. باید بار دیگر پرچم آزادی در سنگر دانشگاه‌ها به اهتزاز در آید، باید این حق به دانشجویان و دانشگاهیان داده شود که خود مسئولین دانشگاه‌ها را انتخاب و اداره دانشگاه‌ها را به دست آن‌ها بسپارند. باید بار دیگر دانشگاه‌ها پیشگام تحولات اجتماعی گردند. باید دانشجویان سازمان‌های صنفی خود را دور از دخالت حاکمان تشکیل دهند و شصتمین سالگرد ۱۶ آذر هرچه با شکوه‌تر برگزار شود. باید خواست‌های دانشجویان و دیگر اقشاری که در انتخابات اخیر فریاد استقلال دانشگاه‌ها و آزادی زندانیان سیاسی سر دادند، تحقق یابد. باید به دوران سیاه اختناق و پایمال کردن حقوق بشر و ظلم و بی‌عدالتی با ایستادگی و اقدام دانشجویان پایان داده شود. عزیزان دانشجو از فرصت سالگرد ۱۶ آذر استفاده کنید و با همبستگی و اتحاد، استقلال دانشگاه‌ها را مطالبه کنید. باید سالگرد ۱۶ آذر امسال حرکتی باشد به سوی استقلال دانشگاه‌ها و برپایی تشکل‌های مستقل دانشجویی.»

او معتقد است که هر دو حکومت شاه و جمهوری اسلامی از دانشگاه‌ها می‌ترسیدند و پس از سال‌ها با انتقاد از انقلاب فرهنگی می‌گوید: «در نظام شاهنشاهی، دانشگاه به یک غده چرکین تشبیه می‌شود که باید آن را کند و به دور انداخت و آیت الله خمینی می‌گوید ما هر بدبختی داریم از دانشگاه‌ها است. شاه به دلیل استقلال نیم بند دانشگاه، جرات بستن دانشگاه را به روی دانشگاهیان نداشت اما آقای خمینی یک دانشگاه مستقل را پس از پیروزی انقلاب بیش از چند ماه تحمل نکرد و نه تنها آن را اشغال که سال‌ها به روی استادان و دانشجویان بست. او از دانشگاه‌هایی که بوسیله شوراهای هماهنگی منتخب استادان، دانشجویان و کارمندان تشکیل شده بود و دانشکده‌ها و دانشگاه را مستقلا اداره می‌کرد وحشت داشت و اینکه انقلاب فرهنگی چه برسر دانشگاه‌ها و دانشگاهیان آورد، خدا می‌داند.»

منابع