مهدی اخوان ثالث

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۴۸ توسط Ehsan (بحث | مشارکت‌ها) (اصلاح ارقام، اصلاح سجاوندی، اصلاح نویسه‌های عربی)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مهدی اخوان ثالث
اخوان ثالث.jpg
نام اصلی مهدی اخوان ثالث
زمینهٔ کاری شاعر، صدا بردار و دوبلرفیلم
زادروز متولدمشهد اسفند ۱۳۰۷
مشهد
مرگ درگذشت شهریور ۱۳۶۹ تهران
تهران
ملیت ایرانی
محل زندگی تهران
مذهب مشهد
پیشه شاعر، صدا بردار و دوبلرفیلم
سبک نوشتاری شعر کلاسیک فارسی توانا بود و در ادامه به شعر نو گرایید
تخلص م- امید

مهدی اخوان ثالث با نام مستعار م. امید (متولد ۱۰ اسفند ۱۳۰۷ در مشهد - درگذشته در ۴ شهریور ۱۳۶۹ تهران) شاعر معاصر و پرآوازه‌ی ایران است. مهدی اخوان ثالث در سبک نیمایی شعر می سرود. او دارای زبان شعری خاص خود بود. زبان شعری او از استحکامی بی‌نظیر برخوردار بود و اشعارش بر نسل‌های پس از خود تأثیری عمیق گذاشت. اشعار او زمینه‌های سیاسی و اجتماعی دارند. همچنین لحن حماسی در اشعار او بسیار آشکار است. پس از انقلاب به وی پیشنهاد شد در بخش‌های حکومتی وارد شود. علی خامنه‌ای که پیش از انقلاب با او آشنایی داشت از وی خواست که به حکومت بیپیوندد اما مهدی اخوان ثالث پاسخ داده بود:بنای ما بر این است که همیشه بر سلطه باشیم نه با سلطه!

همین موضوع منجر به رانده شدن او تا پایان عمر شد.[۱]

وی تا پایان عمر در جمهوری اسلامی منزوی بود و حتی به لحاظ مالی در تنگدستی به سر می‌برد. مهدی اخوان ثالث در اواخر عمر از اسماعیل خویی دعوت به بازگشت به ایران کرده و در این نامه خامنه‌ای را مردی فاضل نامید که به وی اجازه بازگشت خواهد داد. این موضوع مورد انتقاد بسیاری از روشنفکران قرار گرفت.[۲] ۴ شهریور ۱۳۶۹ در تهران درگذشت.

زندگی

مهدی اخوان ثالث (م - امید) در سال ۱۳۰۷ در مشهد متولد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود به پایان رسانید از هنرستان صنعتی فارغ التحصیل شد. نزد سلیمان روح افزا یکی از نوازندگان تار، با هنر موسیقی آشناشد. با تشویق پدر به شعر و شاعری متمایل گشت و در ادامه راه معلمش پرویز کاویان جهرمی نیز از او رهبری نمود با ورود به «انجمن ادبی خراسان» و آشنایی با بزرگان شعر آن روزگاران همچون استاد نصرت (منشی باشی) درسالهای ۲۳–۲۴ و دعوت به انجمن ادبی (تخلص و نام امید) داده شد. مهدی اخوان ثالث در سرودن شعر به سبک کلاسیک در قصیده سرایی (به شیوه اساتید کهن خراسان و خاصه منوچهری) و غزلسرایی (ارغنون از جمله فعالیت‌های این دوره اوست) و نیز به سبک نو (به شیوه نیما، مانند مجموعه زمستان) طبع آزمایی کرد.

پس از کودتای ۲۸مرداد سال ۳۲، ایران چهرهء دیگری به‌خود گرفت و نظام سیاسی-فرهنگی جامعهء آن‌زمان به‌کلی دگرگون شد. اخوان نیز مانند بسیاری از اهل قلم، دستگیر و روانهء زندان شد. او در این زمان از امضای تعهدنامه جهت آزادی از زندان امتناع کرد و ناگزیر چند ماه در زندان ماند؛ اما طولی نکشید مجددا در سال ۱۳۴۴برای دومین بار راهی زندان شد؛ اما این بار اتهام او سیاسی نبود، پس از آزاد شدن از زندان، دیگر هیچ‌گاه برای حزب و دسته‌ای خاص فعالیت نکرد و در واقع از کارهای روزمرهء سیاسی کناره‌گیری کرد و برای امرار معاش به روزنامهء «ایران ما» پیوست.

مشاغل و سمتهای اداری

اخوان ثالث در سال ۱۳۲۷ ساکن تهران شد و به خدمت آموزش و پرورش درآمد و به دبیری پرداخت و پس از چندی به سمت مامور در وزارت اطلاعات مشغول همکاری شد و وظیفه‌اش نظارت بر برنامه‌های ادبی بود. وی همچنین به کار صدا برگردانی (دوبله) فیلم‌های مستند در استودیو «گلستان» نیز پرداخت. بنا به قول گلستان در مدت سه - چهار سال روی صداگذاری نزدیک به سیصد فیلم مستند نظارت کرد. به جز آن هم به متن ترجمه‌ها و روانی گفتارها رسیدگی می‌کرد، هم بر نوار اصلی و برگردان به نسخه‌های فیلم. پس از آنکه کارگاه فیلم گلستان تعطیل شد، ایرج گرگین رییس برنامهء دوم رادیو از اخوان دعوت کرد تا مسئوولیت مستقیم برنامه‌های ادبی را برعهده گیرد. با توجه به آنکه تجربهء لازم را برای این‌کار نداشت، اما با موفقیت برنامه‌ها را اداره کرد. او می‌گوید: «من آن وقت هفته‌ای چهار برنامه داشتم، یک برنامهء ادبی داشتم، یک برنامهء کتاب داشتم، در میزگردهایی هم که راجع به این جور مسایل بود شرکت می‌کردم.»

در سال ۱۳۴۸ از اخوان برای کار تلویزیون آبادان دعوت به عمل آمد. او تا سال ۱۳۵۳ برای تلویزیون آبادان برنامه‌سازی نمود، اما حادثهء مرگ دخترش لاله، او را مجبور کرد به تهران بازگردد و از همکاری با تلویزیون آبادان صرفنظر نماید. تا قبل از انقلاب، اخوان ثالث کمابیش با برنامه‌های ادبی در تلویزیون ظاهر می‌شد، پس از پیروزی انقلاب برای مدتی در سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی (فرانکلین سابق) مشغول به کار شد، اما پس از مدتی استعفا داد و خانه‌نشین شد.

فعالیتهای

مهدی اخوان ثالث پس از آنکه به تهران آمد به اتفاق احمد خویی و اکبر آذری با سفارش مدیر روزنامهء «زندگی» ،در اداره فرهنگ روستایی برای آموزگاری استخدام شد. اداره نیز هر سه نفر آنها را برای تدریس به ورامین فرستاد. تدریس در مدرسهء روستایی کریم آباد بهنام سوخته ورامین اولین گام برای ورود به حرفهء معلمی بود. انتخاب شغل معلمی در آن سالیان با روحیهء اخوان سازگار بود. یکی دو سال بعد، او را به مدرسهء کشاورز منتقل کردند و او در آنجا علاوه بر آنکه معلم ادبیات بود، فقه و آهنگری را نیز به بچه‌ها یاد می‌داد. اخوان بعدها به دلایلی از کار تدریس در آموزش و پرورش کناره‌گیری کرد. او خود علت این امر را برخی تمردها یا رفتن، نرفتن‌ها بیان می‌کند. ادامهء فعالیت آموزشی مهدی اخوان ثالث درسال ۱۳۵۶ می‌باشد. او با دعوت دانشگاه، شعر سامانیان و مشرطیت به بعد را تدریس می‌کرد و در اواخر عمر نیز در دانشگاههای تهران، تربیت معلم و شهید بهشتی به این کار مشغول بود.[۳]

مجموعه شعرهای اخوان هستند.

اخوان ثالث در شعر کلاسیک فارسی توانا بود و در ادامه به شعر نو گرایید. از وی اشعاری در هر دو سبک به جای مانده است. علاوه بر شعر نیمایی اشعاری در قالب‌های قصیده، قطعه، مثنوی، ترکیب بند، مستزاد و رباعی سروده است. «ارغنون»، «زمستان»، «آخر شاهنامه»، «از این اوستا»، «منظومه (شکار)»، «پاییز در زندان»، «عاشقانه و کبود»، «بهترین امید»، «زندگی می‌گوید: اما باز باید زیست»، «در حیاط کوچک پاییز در زندان»، «دوزخ اما سرد»، «ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم»[۴]

اشعار مهدی اخوان ثالث

مزار.jpg

اشعار مهدی اخوان ثالث

به دیدارم بیا هر شب

در این تنهایی تنها و تاریکِ خدا مانند

دلم تنگ است

بیا ای روشن، ای روشن‌تر از لبخند

مهدی .jpg

شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی‌ها

دلم تنگ است

شعرهای مهدی اخوان ثالث

موجها خوابیده اند، آرام و رام

طبل طوفان از نوا افتاده است

چشمه های شعله ور خشکیده اند

آبها از آسیاب افتاده است

در مزار آباد شهر بی تپش

وای جغدی هم نمی آید به گوش

دردمندان بی خروش و بی فغان

خشمناکان بی فغان و بی خروش

شعر مهدی اخوان ثالث

من اینجا بس دلم تنگ است

و هر سازی که می بینم بد آهنگ است

بیا ره توشه برداریم

قدم در راه بی برگشت بگذاریم

ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟

آثار مهدی اخوان ثالث

ما چون دو دریچه روبروی هم

آگاه زهر بگو مگوی هم

هر روز سلام و پرسش و خنده

هر روز قرار روز آینده

عمر آینه بهشت، اما…آه

بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه

اکنون دل من شکسته و خسته ست

زیرا یکی از دریچه ها بسته ست

نه مهر فسون، نه ماه جادو کرد

نفرین به سفر، که هر چه کرد او کرد

عکس مهدی اخوان ثالث

بهار آمد، پریشان باغ من افسرده بود اما

به جو باز آمد آب رفته، ماهی مرده بود اما

اشعار عاشقانه مهدی اخوان ثالث

در آن لحظه که من از پنجره بیرون نگا کردم

کلاغی روی بام خانه ی همسایه ی ما بود

و بر چیزی، نمیدانم چه، شاید تکه استخوانی

دمادم تق و تق منقار می زد باز

و نزدیکش کلاغی روی آنتن قار می زد باز

نمی دانم چرا، شاید برای آنکه این دنیا بخیل است

و تنها می خورد هر کس که دارد

اشعار زیبای مهدی اخوان ثالث

تو چه دانی که پسِ هر نگهِ ساده ی من . . .

چه جنونی

چه نیازی،

چه غمی ست؟

سروده های مهدی اخوان ثالث

زمین دلمرده، سقفِ آسمان کوتاه،

غبار آلوده مهر و ماه،

زمستان است

دیوان شعر مهدی اخوان ثالث

زمستون، تن عریون باغچه چون بیابون

درختا با پاهای برهنه زیر بارون

نمیدونی تو که عاشق نبودی

چه سخته مرگ گل برای گلدون

گل و گلدون چه شبها نشستن بی بهانه

واسه هم قصه گفتن عاشقانه

چه تلخه چه تلخه

باید تنها بمونه قلب گلدون

مثل من که بی تو

نشستم زیر بارون زمستون

زمستون

برای تو قشنگه پشت شیشه

بهاره زمستونها برای تو همیشه

تو مثل من زمستونی نداری

که باشه لحظه چشم انتظاری

گلدون خالی ندیدی

نشسته زیر بارون

گلای کاغذی داری تو گلدون

تو عاشق نبودی

ببینی تلخه روزهای جدایی

چه سخته چه سخته

بشینم بی تو با چشمای گریون

گزیده اشعار مهدی اخوان ثالث

آسمانش را گرفته تنگ در آغوش

ابر، با آن پوستین سرد نمناکش

باغ بی برگی

روز و شب تنهاست

با سکوت پاک غمناکش

ساز او باران، سرودش باد

جامه اش شولای عریانی ست

ور جز اینش جامه ای باید

بافته بس شعله ی زر تا پودش باد

گو بروید، یا نروید، هر چه در هر کجا که خواهد

یا نمی‌خواهد

باغبان و رهگذاری نیست

باغ نومیدان

چشم در راه بهاری نیست

گر ز چشمش پرتو گرمی نمی تابد

ور به رویش برگ لبخندی نمی روید

باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست؟

داستان از میوه های سر به گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید

باغ بی‌برگی

خنده اش خونی ست اشک آمیز

جاودان بر اسب یال افشان زردش می چمد در آن

پادشاه فصلها، پاییز[۵]

درگذشت

مهدی اخوان ثالث در روز یکشنبه ۴ شهریور ۱۳۶۹ در بیمارستان مهر تهران بدرود حیات گفت و پیکرش را به مشهد انتقال دادند و در جوار آرامگاه فردوسی در باغ توس به خاک سپردند.[۳]

جستارهای وابسته ==

منابع