پرویز یاحقی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۳ فوریهٔ ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۳: خط ۳۳:
| آلبوم معروف    =  
| آلبوم معروف    =  


}}پرویز یاحقی با نام اصلی پرویز صدیقی پارسی، زاده‌ی  ۱۳۱۴ ـ  تهران،  موسیقی‌دان، آهنگ‌ساز و نوازنده ویولن بود. مادرش بدوی از خواهران حسین یاحقی و پدرش، دیپلمات و کارمند وزارت امور خارجه بود. پرویز یاحقی از کودکی نزد دایی خود حسین یاحقی زندگی می‌کرد و موسیقی را نزد او آموخت. وی از کودکی با هنرمندان نام‌داری مانند ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، امین ذاکری و علی‌اکبر شهنازی آشنا شد. پرویز یاحقی مدتی نزد ابوالحسن صبا موسیقی آموخت. او در ۹ سالگی در رادیو نوازندگی کرد. پرویز یاحقی در ۱۱ سالگی دوره آموزش ردیف‌های پنجگانه را گذراند و سپس وارد برنامه گل‌‌ها شد. وی در سن ۱۸ سالگی نخستین آهنگش را برای غلام‌حسین بنان در برنامه‌ی گل‌های رنگارنگ اجرا کرد؛ و سپس با پیشنهاد استاد ابوالحسن صبا رهبری ارکستر را به عهده گرفت. پرویز یاحقی در ده سال پایانی عمرش انزوا گزید؛ و با رژیم جمهوری اسلامی هم‌کاری نکرد. پرویز یاحقی در ۱۳ بهمن‌ماه ۱۳۸۵، در آپارتمانش در خیابان آفریقای تهران درگذشت.  
}}پرویز یاحقی با نام اصلی پرویز صدیقی پارسی، زاده‌ی  ۱۳۱۴ ـ  تهران،  موسیقی‌دان، آهنگ‌ساز و نوازنده ویولن بود. مادرش بدوی از خواهران حسین یاحقی و پدرش، دیپلمات و کارمند وزارت امور خارجه بود. پرویز یاحقی از کودکی پیش دایی خود حسین یاحقی زندگی می‌کرد و موسیقی را نزد او آموخت. وی از کودکی با هنرمندان نام‌داری مانند ابوالحسن صبا، مرتضی محجوبی، امین ذاکری و علی‌اکبر شهنازی آشنا شد. پرویز یاحقی مدتی نزد ابوالحسن صبا موسیقی آموخت. او در ۹ سالگی در رادیو نوازندگی کرد. پرویز یاحقی در ۱۱ سالگی دوره آموزش ردیف‌های پنجگانه را گذراند و سپس وارد برنامه گل‌‌ها شد. وی در سن ۱۸ سالگی نخستین آهنگش را برای غلام‌حسین بنان در برنامه‌ی گل‌های رنگارنگ اجرا کرد؛ و سپس با پیشنهاد استاد [[ابوالحسن صبا]] رهبری ارکستر را به عهده گرفت. پرویز یاحقی در ده سال پایانی عمرش انزوا گزید؛ و با رژیم جمهوری اسلامی هم‌کاری نکرد. پرویز یاحقی در ۱۳ بهمن‌ماه ۱۳۸۵، در آپارتمانش در خیابان آفریقای تهران درگذشت.  
== زندگی هنری ==
== زندگی هنری ==
[[پرونده:یاحقی1.JPG|جایگزین=استاد پرویز یاحقی|بندانگشتی|266x266پیکسل|استاد پرویز یاحقی]]
[[پرونده:یاحقی1.JPG|جایگزین=استاد پرویز یاحقی|بندانگشتی|266x266پیکسل|استاد پرویز یاحقی]]
پرویز یاحقی از کودکی علاقه‌مند به موسیقی بود. در ۷ سالگی وارد کلاس موسیقی شد. دایی او استاد حسین یاحقی علاقه‌مندی پرویز را دریافت و او را تحت نظر خود آموزش داد. پرویز یاحقی در ۱۱ سالگی دوره آموزش ردیف‌های پنجگانه که شامل پیش درآمدها، چهار مضراب‌ها، آهنگ‌های ضربی و دستگاه‌های موسیقی ایرانی‌است را گذراند. استاد ابولحسن صبا در یک مهمانی به نبوع و توانایی پرویز یاحقی پی‌برد و برای ادامه فراگیری بیشتر، او را پذیرفت و پس از گذراندن این دوره‌ها بود که به دعوت داود پیرنیا وارد برنامه گل‌ها شد. وی در ۱۸ سالگی یکی از ساخته‌هایش به نام امید دل من کجایی، را با صدای استاد غلامحسین بنان در برنامه گل‌ها اجرا کرد و به پیش‌نهاد استاد ابولحسن صبا پرویز یاحقی رهبری ارکستر را به عهده گرفت. استعداد موسيقي در خانواده ياحقي‌ها موروثي بود، كمتر كسي از اقوام بود كه استعداد و حداقل علاقه به موسيقي نداشته باشد، پرويز یاحقی از طرف مادرش با خانواده ياحقي‌ها نسبت داشت. نام خانوادگي او صديقي‌پارسي و فرزند يك ديپلمات بود كه گاهی به مأموريت‌هاي خارج از كشور نيز مي رفت. شغلي كه در ۷۰ سال پيش، از مشاغل سطح بالا در اجتماع شناخته مي‌شد. پدرش با موسيقي نواختن پرویز موافق نبود و علاقه‌ی او را سركوب مي‌كرد. جنب و جوش كودكانه پرویز را محدود مي‌ساخت و سازهايش را كه با زحمت زيادي به دست مي‌آورد، مي‌شكست. زندگي بي سروسامان و انباشته از خشونت پدرسالاري در دوره‌ی كودكي پرویز یاحقی، لطمه‌هايي به روح و روان او وارد كرد. در برابر خشونت محيط زندگي خانه‌ی پدري، مهرباني و رأفت محيط زندگي خانه‌ی داييش، استاد حسين یاحقی هنرمند مشهور زمانه، پناه‌گاه او شد. حسين‌خان ياحقي هر چه داشت به خواهرزاده‌ی بااستعدادش بخشيد. معلومات موسيقي، معاشرت با انسان‌هاي بزرگ و هنرمند.<ref name=":0">[https://musiceiranian.ir/48731-parviz-yahaghi.html پرویز یاحقی - سایت موسیقی ایرانیان]</ref>  
پرویز یاحقی از کودکی علاقه‌مند به موسیقی بود. در ۷ سالگی وارد کلاس موسیقی شد. دایی او استاد حسین یاحقی علاقه‌مندی پرویز را دریافت و او را تحت نظر خود آموزش داد. پرویز یاحقی در ۱۱ سالگی دوره آموزش ردیف‌های پنجگانه که شامل پیش درآمدها، چهار مضراب‌ها، آهنگ‌های ضربی و دستگاه‌های موسیقی ایرانی‌است را گذراند. استاد ابولحسن صبا در یک مهمانی به نبوع و توانایی پرویز یاحقی پی‌برد و برای ادامه فراگیری بیشتر، او را پذیرفت و پس از گذراندن این دوره‌ها بود که به دعوت داوود پیرنیا وارد برنامه گل‌ها شد. وی در ۱۸ سالگی یکی از ساخته‌هایش به نام امید دل من کجایی، را با صدای استاد غلامحسین بنان در برنامه گل‌ها اجرا کرد و به پیش‌نهاد استاد ابولحسن صبا پرویز یاحقی رهبری ارکستر را به عهده گرفت. استعداد موسيقي در خانواده ياحقي‌ها موروثي بود، كمتر كسي از اقوام بود كه استعداد و حداقل علاقه به موسيقي نداشته باشد، پرويز یاحقی از طرف مادرش با خانواده ياحقي‌ها نسبت داشت. نام خانوادگي او صديقي‌پارسي و فرزند يك ديپلمات بود كه گاهی به مأموريت‌هاي خارج از كشور نيز مي رفت. شغلي كه در ۷۰ سال پيش، از مشاغل سطح بالا در اجتماع شناخته مي‌شد. پدرش با موسيقي نواختن پرویز موافق نبود و علاقه‌ی او را سركوب مي‌كرد. جنب و جوش كودكانه پرویز را محدود مي‌ساخت و سازهايش را كه با زحمت زيادي به دست مي‌آورد، مي‌شكست. زندگي بی سروسامان و انباشته از خشونت پدرسالاري در دوره‌ی كودكي پرویز یاحقی، لطمه‌هايی به روح و روان او وارد كرد. در برابر خشونت محيط زندگي خانه‌ی پدری، مهربانی و رأفت محيط زندگی خانه‌ی داييش، استاد حسين یاحقی هنرمند مشهور زمانه، پناه‌گاه او شد. حسين‌خان ياحقي هرچه داشت به خواهرزاده‌ی بااستعدادش بخشيد. معلومات موسيقي، معاشرت با انسان‌هاي بزرگ و هنرمند.<ref name=":0">[https://musiceiranian.ir/48731-parviz-yahaghi.html پرویز یاحقی - سایت موسیقی ایرانیان]</ref>  


=== <small>قسمتی از متن مصاحبه با پرویز یاحقی</small>  ===
=== <small>قسمتی از متن مصاحبه با پرویز یاحقی</small>  ===
پرویز یاحقی خودش در مصاحبه‌ای شرح دوران کودکی و علاقه‌مندیش به موسیقی و مشقت‌هایی که کشیده بود را چنین بیان می‌کند:
پرویز یاحقی خودش در مصاحبه‌ای شرح دوران کودکی و علاقه‌مندیش به موسیقی و مشقت‌هایی که کشیده بود را چنین بیان می‌کند:
[[پرونده:یاحقی10.JPG|بندانگشتی]]
[[پرونده:یاحقی10.JPG|بندانگشتی]]
<blockquote>«من از کودکی علاقه زیادی به موسیقی نشان می‌دادم. مرحوم حسین یاحقی به خوبی به این نکته رسیده بود، ولی پدرم مخالف سرسخت موسیقی‌دان شدن من بود و همین اختلاف باعث می‌شد که ساعت‌ها، آن دو با هم‌دیگر مذاکره کنند . پدرم هم دریافته بود که قضیه به این آسانی‌ها نیست. مبارزه و کشمکش بین پدرم و حسین یاحقی و ابوالحسن صبا شکل جدی‌تری به خود گرفت. نه این که با موسیقی بیگانه باشد، خیر فقط نمی‌خواست که فرزندش موسیقی‌دان شود. می‌خواست من دکتر یا مهندس شوم. اما دایی بدون توجه به خواست پدرم، دست از راهنمائی و آموزش من برنمی داشت. کار به‌جایی رسید که پدرم برای این‌که من را از محیط دور کند، تصمیم گرفت به بهانه‌ی مأموریت اداری مرا از کشور خارج کند. چشم باز کردم خودم را در بیروت یافتم. زمانی که از حسین یاحقی، صبا و ... دور شدم به سختی بیمار شدم . کاخ آرزوهایم را که همان هم‌نشینی با موسیقی‌دانان بود، فرو ریخته دیدم. یادم رفت بگویم فلوت کوچکی داشتم که با آن نغمه‌های موسیقی را تقلید می‌کردم و پدرم حتی اجازه نداد فلوت را همراه بیاورم. بیماری من هر روز شکل جدی‌تری به خود می‌گرفت. پدرم که بسیار مرا دوست داشت، هر روز مرا نزدیک پزشک می‌برد. بعد از مدتی نزد این پزشک و آن پزشک رفتن، عاقبت یک دکتر فرانسوی، پس از معاینات زیادی به پدرم گفت، فرزند خردسال شما از دوری چیزی رنج می‌برد. از او خواست که هرچه زودتر آن چیز را که از من دور کرده، به من بازگرداند. او به پدرم گفت اگر غیر از این باشد کودک تو از بین می رود. دور شدن از کانون موسیقی، من را تا آستانه مرگ پیش‌برد. پدرم خیلی نگران بود؛ ولی از طرفی نمی‌خواست که من را بازگرداند. خلاصه، خبر بیماری من به گوش مادرم رسید. مادرم در نامه‌ای خطاب به پدرم نوشت : « تو می‌خواهی پرویز را بکشی تا حرف خودت را به کرسی بنشانی». سه یا چهار سال به سختی گذشت. تا این که در آستانه ده سالگی، با پول توجیبی که جمع کرده بودم از خانه پدری فرار کردم و به ایران بازگشتم. به محض رسیدن به ایران، خانواده‌ام مرا در بیمارستان بستری کردند. ابتدا بیماری من را سل تشخیص دادند، ولی بعد از مدت کوتاهی علت اصلی بیماری‌ام را تشخیص دادند و در نامه‌ای خطاب به پدرم گفتند که اگر بیش از این پافشاری کنی فرزندت از بین می‌رود... من در ایران ماندم و نزد استاد حسین یاحقی تعلیم موسیقی را به صورت جدی ادامه دادم».<ref>[http://alimaleki.blogsky.com/1387/06/13/post-87/ همه چیز درباره ی پرویز یاحقی]</ref></blockquote>تشويق ها و سفارش هاي استاد ابوالحسن صبا به دوستش استاد حسين ياحقي درباره‌ی پرورش استعداد خارق‌العاده پرويز یاحقی، در آينده او تأثير زیادی داشت و خاطره‌اي ژرف و پر از احترام در ذهن پرويز ياحقي تا آخر عمرش باقي گذاشته بود. «سایت موسیقی ایرانیان»
<blockquote>«من از کودکی علاقه زیادی به موسیقی نشان می‌دادم. مرحوم حسین یاحقی به خوبی به این نکته رسیده بود، ولی پدرم مخالف سرسخت موسیقی‌دان شدن من بود و همین اختلاف باعث می‌شد که ساعت‌ها، آن دو با هم‌دیگر مذاکره کنند. پدرم هم دریافته بود که قضیه به این آسانی‌ها نیست. مبارزه و کشمکش بین پدرم و حسین یاحقی و ابوالحسن صبا شکل جدی‌تری به خود گرفت. نه این که با موسیقی بیگانه باشد، خیر، فقط نمی‌خواست که فرزندش موسیقی‌دان شود. می‌خواست من دکتر یا مهندس شوم. اما دایی بدون توجه به خواست پدرم، دست از راهنمائی و آموزش من برنمی داشت. کار به‌جایی رسید که پدرم برای این‌که من را از محیط دور کند، تصمیم گرفت به بهانه‌ی مأموریت اداری مرا از کشور خارج کند. چشم باز کردم خودم را در بیروت یافتم. زمانی که از حسین یاحقی، صبا و ... دور شدم به سختی بیمار شدم. کاخ آرزوهایم را که همان هم‌نشینی با موسیقی‌دانان بود، فرو ریخته دیدم. یادم رفت بگویم فلوت کوچکی داشتم که با آن نغمه‌های موسیقی را تقلید می‌کردم و پدرم حتی اجازه نداد فلوت را همراه بیاورم. بیماری من هر روز شکل جدی‌تری به خود می‌گرفت. پدرم که بسیار مرا دوست داشت، هر روز مرا نزدیک پزشک می‌برد. بعد از مدتی نزد این پزشک و آن پزشک رفتن، عاقبت یک دکتر فرانسوی، پس از معاینات زیادی به پدرم گفت، فرزند خردسال شما از دوری چیزی رنج می‌برد. از او خواست که هرچه زودتر آن چیز را که از من دور کرده، به من بازگرداند. او به پدرم گفت اگر غیر از این باشد کودک تو از بین می‌رود. دور شدن از کانون موسیقی، من را تا آستانه مرگ پیش‌برد. پدرم خیلی نگران بود؛ ولی از طرفی نمی‌خواست که من را بازگرداند. خلاصه، خبر بیماری من به گوش مادرم رسید. مادرم در نامه‌ای خطاب به پدرم نوشت : « تو می‌خواهی پرویز را بکشی تا حرف خودت را به کرسی بنشانی». سه یا چهار سال به سختی گذشت. تا این که در آستانه ده سالگی، با پول توجیبی که جمع کرده بودم از خانه پدری فرار کردم و به ایران بازگشتم. به محض رسیدن به ایران، خانواده‌ام مرا در بیمارستان بستری کردند. ابتدا بیماری من را سل تشخیص دادند، ولی بعد از مدت کوتاهی علت اصلی بیماری‌ام را تشخیص دادند و در نامه‌ای خطاب به پدرم گفتند که اگر بیش از این پافشاری کنی فرزندت از بین می‌رود... من در ایران ماندم و نزد استاد حسین یاحقی تعلیم موسیقی را به صورت جدی ادامه دادم».<ref>[http://alimaleki.blogsky.com/1387/06/13/post-87/ همه چیز درباره ی پرویز یاحقی]</ref></blockquote>تشويق ها و سفارش هاي استاد ابوالحسن صبا به دوستش استاد حسين ياحقي درباره‌ی پرورش استعداد خارق‌العاده پرويز یاحقی، در آينده او تأثير زیادی داشت و خاطره‌اي ژرف و پر از احترام در ذهن پرويز ياحقي تا آخر عمرش باقي گذاشته بود.  


داوود پيرنيا براي او هرگونه قيد و بند و تشريفات و موانع اداري را براي ورود و خروج او در راديو، حذف كرده و استوديویي شبانه روزي براي ورود استاد پرویز ياحقي مهيا كرده بود تا هر وقت بخواهد بيايد و بنوازد و ضبط شود و به يادگار بماند، داوود پیرنیا هميشه او را به‌عنوان شخصيتي بي‌نظیر ياد مي‌كرد. در سال‌هاي پس از انقلاب ضدسلطنتی چنين امكاني را در منزلش درست كرد. دوستان و حاميان و هوادارانش براي او پيشرفته‌ترين دستگاه‌ها و وسايل را از خارج آوردند؛ و برايش شرايطي را مهيا كردند كه با خيال راحت بتواند آن‌چه را كه فی‌البداهه در شبانه روز به او الهام مي‌شود را آزادانه و با كيفيت عالي ضبط كند.<ref name=":0" />  
داوود پيرنيا براي او هرگونه قيد و بند و تشريفات و موانع اداري را براي ورود و خروج او در راديو، حذف كرده و استوديویي شبانه روزي براي ورود استاد پرویز ياحقي مهيا كرده بود تا هر وقت بخواهد بيايد و بنوازد و ضبط شود و به يادگار بماند، داوود پیرنیا هميشه او را به‌عنوان شخصيتي بي‌نظیر ياد مي‌كرد. در سال‌هاي پس از [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی]] چنين امكاني را در منزلش درست كرد. دوستان و حاميان و هوادارانش براي او پيشرفته‌ترين دستگاه‌ها و وسايل را از خارج آوردند؛ و برايش شرايطي را مهيا كردند كه با خيال راحت بتواند آن‌چه را كه فی‌البداهه در شبانه روز به او الهام مي‌شود را آزادانه و با كيفيت عالي ضبط كند.<ref name=":0" />  


== شخصیت پرویز یاحقی ==
== شخصیت پرویز یاحقی ==
۵٬۷۶۲

ویرایش