کاربر:3ave/صفحه تمرین

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۶:۲۰ توسط 3ave (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

حبيب الله عاشوري

حبیب‌الله آشوری (زاده:۱۳۱۵، گناباد مشهد - اعدام:۲۷ شهریور ۱۳۶۰، تهران) از روحانیون مخالف حکومت پهلوی وهم چنين حكومت خميني در مشهد بود.

وی پس از آغاز درگیری مسلحانه میان جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین خلق به همراه ۸۰ تن دیگر در زندان اوین اعدام شد. آشوری برخلاف تصور، وابسته به مجاهدین یا گروه فرقان نبود و با ترور هم مخالفت داشت.

ملاها مجرمان حاکم بر ایران در یکی از جنایات شنیع خود متعهد و تیرباران روحانی مجاهد شیخ حبیب الله و آشوری با یک گروه از مجاهدین اعدام شد. اعدام یک شهید حبیب الله، که یک روحانی آشوری بود انتقام محبوب ایرانی مترقی روحانیون حاکم از او را به دلیل انقلابی خود و دفاع از خود از جان گذشته برای مجاهدین در حکومت کشور به شاه و آخوندها و در سخت ترین شرایط و تاریک ترین زندگی از سازمان مجاهدین خلق بود. روحانی مجاهد شهید شیخ حبیب خدا در خانواده آشوری از یک روستایی فقیر در روستای شهرستان Gounnapad (شمال شرق ایران) به دنیا آمد. و از زندگی خود را در شهرستان های خشن «مشهد» (استان خراسان - شمال شرقی ایران) و از حوزه (مدارس مذهبی سنتی) در «صحنه» شهرستان فارغ التحصیل شد.[۱]

مبارزات

 اما شهید آشوری و بر خلاف بسیاری از طلاب علوم دینی و روحانیون از دیگران از آغاز دستورالعمل ها و ایده های عملکرد نیست آخوندها ارتجاعی فسیل شده و تاریک آشنا و سنتی است، اما او و همه اشتیاق و شور و شوق به یادگیری تاریخ، فلسفه و علوم اجتماعی مطالعات و ذهن خلاق انرژی انفجاری پذیرای او ساخته شده به طوری که موقعیت، رد ایده ملاها خمینی ارتجاعی است. و او بیشتر وقت خود را در دهه شصت قرن گذشته به آموزش انقلابیون جوان در یک صحنه و از طریق سخنرانی خود اندیش اختصاص داده قادر به آموزش و اطلاع رسانی بسیاری از آنها در ماهیت شیطانی و آخوندها ارتجاعی شده داشت که استفاده از نام خدا و اسلام و قرآن و تشیع و تجارت به منظور دستیابی به اهداف و Otmaam خود بودند. در طول دهه هفتاد قرن گذشته و پس از شناخته شده سازمان مجاهدین خلق ایران (مجاهدین خلق ایران) پیوست شهید آشوری بلافاصله به حامیان بودن سازمان سوار هدف خود را پیدا کرده است. و پس از آن یک مرد است که این انقلابی اختصاص داده شده تمام زندگی خود را وقف دفاع از سازمان تا خانه کوچک و ساده تبدیل شده است یک مرکز فعال برای آموزش دانش آموزان و جوانان در اینجا و اهداف شهید سازمان آشوری در آموزش به آنها در قلب جالب هیجان زده است. در حالی که ما به طور جدی در ایدئولوژی باور ضد بهره برداری از رویکرد انقلابی مبارزه مسلحانه چندین بار توسط ساواک (پلیس مخفی شاه) سازمان یافته و آغاز مبارزات هدفمند و در راه راست و این مسیر دستگیر و زندانی شد. علاوه بر زندان، او شهید آشوری برای یک مدت طولانی در تبعید در زمینه های مختلف از راه دور زندگی می کردند و آنهایی که سخت «ماه ایران» (جنوب شرقی ایران) به دور از خانواده اش و کمترین و کمتر ضروریات شهرستان زندگی است. اما او است با این وجود Movia ثابت قدم با خدا باقی ماند و مردم عهد خود را در درب اصرار انتخاب از آغاز فعالیت خود و مبارزه جهادی می شکند بیشتر و بیشتر با شور و شوق. او بارها و بارها گفته بود: «من از خداوند متعال می خواهیم تا شهادت مرگ من به خاطر خدا، که از راه مجاهدین». در سال 1975، پس از خیانت افراد فرصت طلب سازمان، خیانت توسط سازمان در معرض خطر انقراض ارائه شده، باعث ظهور فعلی مورب جناح راست به مبارزه علیه رژیم دیکتاتوری از مسیر شاه، او تبدیل شد آشوریان شهید زندگی می کنند شرایط دشوار و سخت تر از همیشه، بود که ملاها و محافل و جریان های پایه ارتجاعی کلی او همچنین واقعیت این بود که این محافل و جریانها از فرصت استفاده کردند تا نفرت و نفرت خود را علیه مجاهدین خلق کنند. به طور خاص، در مارس هر دو بهشتی و خامنه ای و Khozali و یزدی فشار زیادی را بر روی شهید آشوری و به او انداخت به شدت به حمایت و پشتیبانی خود از مجاهدین خلق سرزنش می کنند. اما شهید آشوری و آنچه که او نشان داد هوش خود ماهیت توطئه تخم «ساواک» (پلیس مخفی شاه) نشان داده است و در دست آخوندها تا مرتجعین در برابر مجاهدین انجام، برای آن است که نگرش دقیق و شرکت نسبت به آنها و به سمت فشار خود گرفته است. اما فشار و محدودیت و آزار و اذیت به او توسط «SAFAK» شاه از یک سو و مرتجعین تحمیل از سوی دیگر پس از ادامه که ملا «Khozali» ملاها نزدیک به آیتالله خمینی Petkverh. پس از پیروزی انقلاب ایران یک شهید و آشوری با شهامت و شجاعت روابط نزدیک و نزدیکتر تاسیس و من با سازمان انجام دهید، افزایش نفرت از سران ارتجاعی رژیم در برابر او. هنگامی که او در نهایت حیاط مجلس در تهران در تاریخ 2 نوامبر (آبان ماه) 1980 شناخته شده به عنوان به اصطلاح «Diallmh» عضو پارلمان و یک سیستم مرتجعین شناخته شده در D نرم «صحنه» با حضور نیروهای گارد او را دستگیر کردند. این تظاهرات باعث از بازداشت غیرقانونی بسیاری از شخصیت های مترقی و اشخاص در آن زمان، اما ملا «Quddusi» دادستان کل در زمان انقلاب، که حکم جلب مجاهد شهید آشوری را صادر کرده بود او دستور داده بود به «اوین» زندان وحشتناک در تهران. حکم رهبران رژیم ارتجاعی در ایران خیلی سخت به او را از حمایت و حمایت از مجاهدین از سازمان مردم ایران جلوگیری تلاش کرد، اما مجاهد شهید آشوری برای یک لحظه دریغ نکنید حتی به ادامه مسیر از مجاهدین انقلابی، جرقه خشم و نفرت ارتجاعی علیه او بیشتر و بیشتر تصمیم به انتقام از او، در نهایت به موجب صادر شده توسط یک درخواست شخص خمینی توطئه گران خامنه ای او را در زندان اوین تهران به اتهام ضرب وشتم با چندین مجاهدین اختصاص داده اند. افتخار و جاودانگی حافظه معطر و جهاد گر او باد

شب اخر در اوين https://www.youtube.com/watch?v=gjuxaBkC7kI

زندگینامه سلمان ساوجی

خواجه جمال‌الدین سلمان بن خواجه علاءالدین‌محمد معروف به سلمان ساوجی (زاده۷۰۹ (قمری) - درگذشتهٔ ۷۷۸ (قمری) - ساوه) از شاعران اوایل قرن هشتم هجری است. وی از بزرگترین قصیده‌سرایان و غزل‌گویان ایران است. پدرش خواجه علاءالدین‌محمد اهل قلم بود.

یکی از دلایل عمدهٔ شهرت سلمان، در قصیدهٔ مصنوعی به نام بدایع‌الاسحار است که در روزگار جوانی و در مدح غیاث‌الدین محمد وزیر سروده‌است. سلمان این قصیده را به تقلید از سید ذوالفقار شیروانی و قوای گنجه‌ای سرود. در آن زمان این شاعر حدود بیست و شش یا بیست و هفت ساله بود.

شعر

سلمان تحصیل کمالات کرد و سخن‌پردازی‌های او تنها از روی قریحه وذوق نبود. در اوایل عمر خواجه غیاث‌الدین محمّد وزیر سلطان ابوسعیدبهادر (۷۱۶–۷۳۷) را در قصاید خود مدح کرد و سپس شیخ حسن بزرگ از سلسله جلایریان و سلطان‌حسین و سلطان‌اویس را مدح گفت، او مدّت چهل سال در سفر و حضر و تبریز و بغداد مداحی آن خانواده را نمود. سلمان در درجهٔ اوّل قصیده‌سراست و می‌توان او را از آخرین قصیده‌سرایان معروف ایران پیش از صفویان دانست. سلمان در تغزل و عاشقانه‌ها نیز زبردست بود و از این جهت مورد توجه قرار گرفت. ابیات زیر از اوست:

باد نوروز از کجا این بوی جان می‌آورد جان من پی تا به کوی دلستان می‌آورد
ورنه اقلیم فلک شکرانه این مژده را مسرعان عالم علوی به رسم مژده خواه

سلمان ساوجی در شعر زیر به داستان توطئهٔ منصور اشاره دارد که ابومسلم را از مرو به بغداد طلبید و او نرفت، منصور سوگندها خورد و عهدها گرفت که او را آزاری نرساند و ابومسلم از مرو به نیشابور و از آنجا به ری شد. مؤلّف مجمل‌التواریخ می‌نویسد: «چون به ری رسید، رای و خرد آنجا بگذاشت و به همدان شد» وسرانجام به بغداد رفت و به امر منصور کشته شد.

آنکه می‌انداخت سر چون خیمه بر گردن به ری شد اسیر خواری و مستوجب چندین عذاب
کرد رو بر آسمان کای آسمان تدبیر چیست آسمان گفتش «ترکت الرای بالری» در جواب

در منابع به موسیقی‌دانی او اشاره نشده، لیکن رامشییان و موسیقی‌دانان او را گرامی می‌داشتند. دوبیتی او که دربارهٔ کاسه‌نوازی مراغی سروده بر این پایه‌است:

آوازهٔ کاسهٔ تو این بنده شنید وز طبع لطیفش به نواها برسید

سلمان گذشته از قصیدهو غزل؛ ترجیع‌بند‚ ترکیب‌بند‚ قطعه‚ مثنویو رباعینیز گفته‌است:

این کاسهٔ دیده‌ای که بیننده ز ماست تا کاسهٔ دیده هست مثل تو ندید
بوستان بر دوستان افشاند از این بهجت نثار آسمان بر آسمان انداخت زین شادی کلاه

او همچنین در تصوف نیز اشعاری دارد:

گر سر و ترک کلاه فقر داری ای فقیر چار ترکت باید اول تا رود کارت به پیش
ترک اول ترک مال و ترک ثانی ترک جاه ترک ثالث ترک راحت ترک رابع ترک خویش

سلمان ساوجی از جمله شاعرانی است که وصف طبیعت را با حرکت و حیات همراه کرده‌است و به اصطلاح به عناصر بی‌جان. شخصیت و خصایص انسانی بخشیده‌است. او به این شیوه بسیاری از وصف‌های خود را سرشار از زندگی و پویایی و حرکت کرده‌است. اغلب تشخیص‌های او در شکل تفصیلی و با نوعی بیان روایی همراه است.

آثار

بسیاری از شعرهای سلمان ساوجی در مدح شیخ حسن و همسرش دلشادخاتون و سلطان‌اویس سروده شده. او دو مثنوی یکی موسوم به «جمشید و خورشید» و دیگری «فراق‌نامه» دارد:

  • جمشید و خورشید در ۷۶۳ قمری به پایان رسید
  • فراق‌نامه در ۷۷۰ قمری به پایان رسید

پایان زندگی

سلمان در آخر عمر از نظر جلایریان افتاد و در ساوه انزوا جست و سرانجام در دوشنبه دوازدهم صفر ۷۷۸ هجری قمری در زادگاه خود درگذشت.