کاربر:Abbas/صفحه تمرین2: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۹۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''سرکوب کردستان''' سیاستی است که پس از [[انقلاب ضد سلطنتی]] همواره توسط جمهوری اسلامی در قبال مردم کردستان اتخاذ شده است. در اولین ماه‌های پس از انقلاب در اسفند ۱۳۵۷ مردم کردستان خواهان به رسمیت شناخته شدن حق تعیین سرنوشت و خودمختاری در مناطق خود بودند. آن‌ها پس از سال‌ها سرکوب در حکومت دیکتاتوری پهلوی انتظار داشتند اداره امور داخلی در منطقه کردستان به نمایندگان منتخب مردم سپرده شود و خود شوراهایی را برای اداره‌ی امور تشکیل دادند. [[حزب دموکرات کردستان ایران|حزب دموکرات کردستان]] که عمده‌ترین حزب کردستان بود خود را حزبی غیر جدایی طلب معرفی کرد و از احزاب و جریانات جدایی طلب دیگر انتقاد کرد. کردها به [[رفراندوم جمهوری اسلامی]] رای ندادند و اعلام کردند که محتوای آن مبهم است و از حقوق مردم کردستان در آن صحبتی نشده است.
{{جعبه زندگینامه
| اندازه جعبه      =
| عنوان            =
| نام              = آبه پیر
| تصویر            = آبه پیر3.JPG
| اندازه تصویر      =
| عنوان تصویر      = آبه پیر (هانری گروئس)
| زادروز            = ۵ اوت ۱۹۱۲
| زادگاه            = لیون - فرانسه
| تاریخ درگذشت      = ۲۲ ژانویه ۲۰۰۷
| مکان درگذشت      = پاریس


این وضعیت برای حاکمیت جمهوری اسلامی و شخص [[روح‌الله خمینی|خمینی]] که در صدد قبضه کردن قدرت و انحصار تمامی قدرت در دست خود بود قابل تحمل نبود. اولین درگیری‌های در کردستان در نوروز ۱۳۵۸ صورت گرفت. جنگنده‌های جمهوری اسلامی بر فراز شهرهای کردی دیوار صوتی را شکستند و در اثر بمباران و توپ باران سنندج تعدادی از مردم کشته و زخمی شدند.
| علت درگذشت        = کهولت و بیماری
|آرامگاه            =


در مرداد ۵۸  در جریان درگیری‌های پاوه، [[روح‌الله خمینی|خمینی]] فرمان حمله سراسری به کردستان را صادر کرد که در پی آن نیروهای ارتش و [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی|سپاه]] و شبه نظامیان وابسته به حکومت به سمت کردستان سرازیر شدند و کشتار مردم کردستان آغاز شد. در این ایام [[صادق خلخالی]] نیز به دنبال نیروهای نظامی وارد شهرهای کردستان شد و احکام اعدام بسیاری از مردم کردستان را صادر کرد. نیروهای جمهوری اسلامی در جریان جنگ‌های کردستان مرتکب جنایات بسیاری شدند و مردم چندین روستا و منطقه را در کردستان قتل عام کردند که از جمله آن‌ها می‌توان از [[قتل عام قارنا]]، قلاتان، ایندرقاش، اوچ تپه، کانی مام سید، سرچنار و گولە و چندین روستای دیگر اشاره کرد. عوامل این کشتارها هیچ گاه مورد پیگیرد قرار نگرفتند و دادخواهی مردم کردستان به جایی نرسید.
| ملیت              =فرانسوی
| نژاد              =
| تابعیت            =فرانسه
|تحصیلات            =
|دانشگاه          =
| پیشه              =کشیش - سیاستمدار - رزمنده عضو مقاومت فرانسه در جنگ جهانی دوم
| سال‌های فعالیت    =از ۱۹۳۸ تا ۲۰۰۷


پس از ۳ ماه جنگ در کردستان، مقاومت مردم کردستان در برابر [[رژیم ولایت فقیه]] شکل گرفت و پیروزی‌‌هایی به دست آورد. [[روح‌الله خمینی|خمینی]] که تعادل قوا را به ضرر خود می‌دید برای تجدید قوا و تمرکز نیروهای خود، پیشنهاد مذاکرات را در آبان ۱۳۵۸ و پس از گذشت ۳ ماه از فرمان کشتار در کردستان ارائه کرد. هیأت نمایندگی جمهوری اسلامی وارد کردستان شد و مذاکراتی را با گروه‌های کردی آغاز کرد. از آنجا که هدف اتلاف وقت و ایجاد شکاف در صفوف نیروها و جریانات کردی بود؛ هیچ پیشنهاد جدی از طرف هیأت نمایندگی جمهوری اسلامی در جهت به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت مردم کردستان ارائه نشد. نهایتا نیروهای جمهوری اسلامی حمله سراسری را علیه نیروهای کردی و مردم کردستان در بهار ۱۳۵۹ آغاز کردند و این دوره نبردها تا سال ۱۳۶۲ و خروج کامل نیروهای کردی از خاک ایران ادامه داشت. 
| شناخته‌شده برای    = مردم فرانسه - مردم جهان - اعضای مقاومت ایران ( شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران)
| نقش‌های برجسته    =شرکت درمقاومت ضد نازی در فرانسه - نماینده مجلس ملی فرانسه - موسس بنیاد امائوس لیبرته برای حمایت و کمک به مردم بی‌خانمان


در سال ۱۳۶۲ برای پاسخ به نیازهای مردم کردستان و به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت آنان [[شورای ملی مقاومت ایران]] در ۱۷ آبان [[طرح خودمختاری کردستان ایران|طرح خود مختاری کردستان]] را به تصویب رساند.
| سبک              =
| تأثیرگذاران      =


سرکوب مردم کردستان در سال‌های بعد نیز ادامه داشته و مردم کردستان همواره از تبعیض حکومتی و ستم و سرکوب رنج برده‌اند. مبارزات مردم کردستان در تمامی سال‌های حاکمیت جمهوری اسلامی ادامه یافته است.
| تأثیرپذیرفتگان    =بی‌خانمانها و فقرا در فرانسه و نقاط مختلف جهان - اعضای شورای ملی مقاومت ایران و مجاهدین خلق ایران
| شهر خانگی        =
| تلویزیون          =
| لقب              =کشیش قهرمان بی‌خانمان‌ها
| حزب              =
| دین              =مسیحی
| همسر              =
|| پانویس            =
}}


== پیشینه مبارزات مردم کردستان ==
'''آبه پیر''' (به فرانسوی) Abbe Pierre (زاده ۵ اوت ۱۹۱۲ میلادی<ref name=":0" /> ـ درگذشته در ۲۲ ژانویه ۲۰۰۷<ref name=":2" />)  کشیش مترقی و سیاستمدار و مبارزعضو مقاومت فرانسه در جنگ جهانی دوم بود. نام اصلی او هانری گروئس و  پنجمین فرزند خانواده بود.<ref name=":1" /> آنها ۸ خواهر و برادر بودند. پدرش آنتوان گروئس تاجر ابریشم بود و زندگی مرفهی داشتند.<ref name=":0" />  
در تاریخ معاصر ایران پیشینه مبارزات مردم کردستان به سال ۱۳۲۴ خورشیدی و [[جمهوری مهاباد]] بر‌می‌گردد. در این سال [[حزب دموکرات کردستان ایران|حزب دموکرات کردستان]] توسط [[قاضی محمد]] تاسیس شد و در روز دوم بهمن ۱۳۲۴ جمهوری خود مختار کردستان توسط او در مهاباد اعلام شد. جمهوری مهاباد ۱۱ ماه دوام آورد و پس از خروج نیروهای شوروی از ایران و حمله ارتش شاهنشاهی در ۱۶ آذر ۱۳۲۵ از بین رفت. [[قاضی محمد]] دستگیر و در ۱۰ فروردین ۱۳۲۶ در مهاباد به دار آویخته شد.<ref>[https://www.mashreghnews.ir/news/241638/%D8%B1%DB%8C%D8%B4%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%82%D9%84%D8%A7%D9%84-%D8%B7%D9%84%D8%A8%DB%8C-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D8%AA-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%AA%D8%A7-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D9%87 ریشه‌های تاریخی استقلال‌طلبی کردستان- مشرق نیوز]</ref>


پس از پیروزی [[انقلاب ضد سلطنتی]]، مردم کردستان در پی آزادی و به دست گرفتن حق تعیین سرنوشت خود بودند. به همین منظور، شوراهای انقلابی و مردمی در اکثر شهرها و در بسیاری از روستاهای کردستان شکل گرفت و اداره امور روزانه جامعه کردستان را به پیش می‌بردند. بسیاری از مراکز مهم نظامی از جمله پادگان های مهاباد و سردشت و پادگان ژاندارمری سنندج و مراکز نظامی چندین شهر و پاسگاهای متعدد دیگر توسط مردم قیام کننده و مبارزین آن خلع سلاح شدند. با خلع سلاح این مراکز نظامی، در سطح وسیعی اسلحه در اختیار مردم قرار گرفت و مردم سازمان یافته، مسلحانه از دست آوردهای قیام دفاع و محافظت می کردند.<ref name=":4">[http://cpiran.org/archive/2015/08/mataleb/page7.html ٢٨ مرداد، فرمان جهاد خمینی، خلق کرد در بوتە آزمایش ـ سایت حزب کمونیست ایران]</ref>  
در ۱۹ سالگی به صومعه مسیحی کاپوسن‌ها پیوست و ۶ سال را با آنان گذراند.<ref name=":0" /> او تمام ارثیه خانوادگیش را به فقرا و بی‌خانمان‌ها بخشید. در ۱۹۳۸ به مقام کشیشی رسید.<ref name=":1" />  


این وضعیت مطلوب حاکمیت انحصار طلب و تمامیت خواه جمهوری اسلامی نبود. به خصوص شخص [[روح‌الله خمینی|خمینی]] که در صدد تحکیم پایه‌های حکومت اسلامی [[رژیم ولایت فقیه|ولایت فقیه]] بود نمی‌توانست این وضعیت را تحمل کند.
با شروع جنگ جهانی دوم و اشغال فرانسه توسط آلمان نازی به مقاومت فرانسه پیوست و در جابه‌جایی و فراری دادن رزمندگان مقاومت شرکت داشت. در جریان جنگ نام آبه پیر را برای خود انتخاب کرد. در طول جنگ دوبار دستگیر شد و هر دو بار فرار کرد. نهایتا با دستور مسئولین مقاومت به الجزایر رفت و در آنجا با [[ژنرال دوگل]] دیدار کرد.<ref name=":0" />


در اثبات این‌که [[روح‌الله خمینی|خمینی]] به هیچ وجه به دنبال مصالحه با کردها نبود، هاشم صباغیان وزیر کشور دولت موقت در مورد آغاز درگیری‌ها می‌گوید، [[نهضت‌ آزادی ایران|نهضت آزادی ایران]] هیچ برنامه یا تحلیلی نسبت به منطقه کردنشین نداشت. اولین کسی‌که به کردستان رفت [[چمران]] بود. حدودا در اسفند و فروردین به کردستان رفت و مطالعه کرد و تشخیص‌ داد باید برخورد چریکی شود. چون حرکت کردها هم چریکی بود و تنها کسی که در آن موقع دوره چریکی دیده بود چمران بود...[[سپهبد قرنی|قرنی]] می‌گفت که هنوز رشد نکرده‌اند باید با آنها مبارزه کنیم و از بین‌ ببریمشان. چمران هم خیلی معتقد به مذاکره نبود و می‌گفت من رفته‌ام مطالعه ‌کرده‌ام و میدانم..<ref>چشم‌انداز ایران، ویژه کردستان شماره یک صفحه ۴۶</ref>
پس از جنگ به عنوان قهرمان جنگ به کشورش بازگشت و تا سال ۱۹۵۱ نماینده مجلس ملی فرانسه بود. در ۱۹۴۹ بنیاد امائوس لیبرته را برای کمک به افراد بی‌خانمان تاسیس کرد. او طی ۵۰ سال برای دفاع و کمک به بی‌خانمان‌ها تلاش کرد. آبه پیر به مدت ۳۰ سال محبوبترین شخصیت فرانسه بود. نشان‌ها و جوایز متعددی از جمله نشان لژیون دونور، بالاترین نشان رسمی فرانسه را دریافت کرد.<ref name=":1" />  


در اسفند ۵۷ با تحریک نیروهای وفادار به جمهوری اسلامی در کردستات درگیری‌هایی در سنندج درگرفت. در اسفند سال ۱۳۵۷ طی درگیر‌ی‌های سنندج مهمترین پادگان نظامی استان در آستانه تصرف نیروهای کرد قرار گرفت.<ref name=":0">[https://www.bbc.com/persian/iran-features-38624369 سایه هاشمی رفسنجانی بر فراز کردستان ایران - بی‌بی‌سی فارسی]</ref>
در سال ۱۳۷۳ با [[شورای ملی مقاومت ایران|مقاومت ایران]] آشنا شد و با [[مریم رجوی]] رئیس جمهور منتخب مقاومت ایران در اورسوراواز دیدار کرد. در سال‌های بعد نیز او بارها از مقاومت ایران دفاع کرد و دیدارهای متعددی با [[مریم رجوی]] داشت.<ref name=":1" />  


جنگنده‌‌های ارتش بر فراز شهرها و روستاهای کردستان دیوار صوتی را شکستند. [[قرنی]] فرمانده ستاد ارتش در آن دوران  فرمان آتش باران سنندج را صادر کرده که منجر به کشته و مجروح شدن تعداد زیادی از شهروندان در نوروز ١٣٥٨ شد. این واقعه به نوروز خونین سنندج معروف شد.<ref name=":1">[https://kurdistanmedia.com/fa/news/%D8%AC%D8%B2%DB%8C%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%95%DB%8C-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%B3%D9%87-%D9%85%D8%A7%D9%87%DB%95%DB%8C-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D8%A8%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%AF-%D8%AE%D9%88%D8%B4%D8%AD%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D9%81%D8%B9%D8%A7%D9%84-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%DA%A9%D8%B1%D8%AF جزئیاتی دربارەی جنگ سه ماهەی کردستان در گفتگو با بهزاد خوشحالی، فعال سیاسی کرد - کوردستان میدیا]</ref>  
آبه پیر در ۲۲ ژانویه ۲۰۰۷ در سن ۹۴ سالگی بعد از یک دروه بیماری و بستری شدن در بیمارستان درگذشت.<ref name=":2" /> با درگذشت او فرانسه درغم و ماتم فرو رفت. پیکر او طی مراسمی با حضور هزاران تن از مردم فرانسه به خصوص از طبقات فرودست و فقیر جامعه از کلیسای تاریخی نوتردام پاریس تشییع شد.<ref name=":1" />  


سرلشکر ناصر فربد معتقد است که شروع کننده جنگ علیه کردستان تهران بوده است و می‌گوید که ستاد رسما نوشته که راسا این‌کار را انجام داده است و اینکه ارتش با هواپیما آمد روی سنندج.<ref>چشم‌انداز ایران ویژه کردستان شماره ۲ صفحه ۴۲</ref>
خبرگزاری فرانسه طی گزارشی از درگذشت آبه پیر، وی را  «کشیش قهرمان بی‌خانمان‌ها» که طی بیش از نیم قرن مبارزه برای بی‌خانمان‌ها به وجدان ملت فرانسه تبدیل شده بود توصیف کرد.<ref name=":1" />


گروه‌های کردی [[رفراندوم جمهوری اسلامی]] را تحریم کردند از جمله ماموستا [[شیخ عزالدین حسینی]] رهبر مذهبی کردستان در بیانیه‌ای که در روزنامه کیهان ۸ فروردین ۱۳۵۸ صفحه ۷ چاپ شده است ازجمله چنین می‌گوید: <blockquote>«چون محتوای جمهوری اسلامی مبهم و نامعلوم‌ است، به‌ویژه از نظر حق‌ تعیین سرنوشت و مسأله [[طرح خودمختاری کردستان ایران|خودمختاری کردستان]] درچارچوب ایران آزاد... از شرکت در رفراندم خودداری می‌کنم.» <ref name=":2">[https://farsi.alarabiya.net/fa/views/2019/08/19/%DA%86%D9%87%D9%84%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%AD%D9%85%D9%84%D9%87-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86# چهلمین سالروز فرمان حمله به کردستان] - العربیه</ref></blockquote>در فروردین ۵۸ هیأتی متشکل از [[سید محمود طالقانی|آیت‌الله طالقانی]] و [[بهشتی]] و [[بنی صدر]] و رفسنجانی به کردستان رفتند تا به حل مناقشات بپردازند.<ref name=":0" /> در پی این مذاکرات آرامش نسبی به کردستان بازگشت اما در جهت برآورده شدن مطالبات مردم کردستان نتیجه‌ای حاصل نشد. با شکست مذاکرات و زمانی‌که کردها دریافتند هدف از بهانه‌گیری‌ها و به تاخیر انداختن گفتگوها تنها تامین شرایط برای یک سرکوب تمام عیار است شهر مریوان را برای پرهیز از جنگ تخلیه کردند.<ref name=":1" />
== زندگینامه ==


== درگیری‌های کردستان بعد از انقلاب ضد سلطنتی ==
=== تولد تا پایان جنگ جهانی دوم ===
جمهوری اسلامی برای سرکوب کردستان زمینه چینی می‌کرد و در صدد بهانه‌ای بود تا به کردستان حمله کند. درمورد نقش دستگاه‌های تبلیغاتی جمهوری اسلامی، شاه‌اویسی استاندار وقت کردستان  می‌گوید صدا و سیما هم به پخش مارش نظامی اقدام می‌کرد و به این ترتیب احساسات دیگر هم میهنان را علیه هم میهنان کرد تهییج میکرد. هرچه گفته می‌شد در کردستان شرایط قابل کنترل است و چنان نیست که به اینجا حمله شود و اوضاع روبه آرامش است، گوش شنوایی نبود و نیز اطلاعات غلط از کانال‌های غیررسمی داده می‌شد.<ref>نشریه چشم‌انداز ایران ویژه کردستان شماره دو</ref>
آبه پیردرروز ۵ اوت سال ۱۹۱۲ در شهر لیون فرانسه بدنیا آمد. خانواده آبه هشت فرزند داشت، پنج پسر و سه دختر. او پنجمین فرزند خانواده بود. پدرش، آنتوان، پیشه ور صنعت ابریشم بافی بود.<blockquote>آبه پیر در مورد مادرش گفته:«خاطره‌ای که نشاندهنده‌ی محبت از سوی مادرم باشد به‌ یاد ندارم، به‌جز چند روز قبل از ورودم به صومعه که با من زیاد صحبت کرد.»</blockquote>خانواده‌ی گروئس ابتدا در شهر لیون، مستقر شدند. سپس با بزرگ شدن خانواده، آن‌ها ملکی در زمین‌های مساعد حومه پاریس، خریداری کردند.


=== درگیری‌های پاوه ===
هانری، با اسم تعمیدی آبه پیر، کودکی پرجنب وجوش بود. کنجکاو نسبت به همه چیز، او می‌خواست همه چیز را یاد بگیرد. همیشه در پی فهمیدن بود. هانری بنیه‌ای ضعیف داشت واغلب بیمار بود. از زمانی که طفلی بسیار کوچک بود، ایمانی خلل ناپذیر داشت. دفترچه‌های یادداشت خصوصی‌اش گواه عشق بی کرانش به خدا بود.
در بهار و تابستان ۱۳۵۸ درگیری‌های پراکنده‌ای در کردستان در گرفت که اوج آن‌ها درگیری‌ها در شهر پاوه بود. نیروهای کردی شهر پاوه را محاصره کرده بودند و شهر تقریبا به تصرف آنان در‌آمده بود. در روز ۲۷ مرداد ۵۸ [[روح‌الله خمینی|خمینی]] طی پیامی به نیروهای ارتش فراخوان داد که گروه‌های کردی را در پاوه  سرکوب کنند. فرمان [[روح‌الله خمینی|خمینی]] برای حمله به پاوه بدین شرح است:<blockquote>«بسم الله الرحمن الرحیم‌</blockquote><blockquote>۲۴ شهر رمضان ۹۹/ ۲۷ مرداد ۵۸</blockquote><blockquote>از اطراف ایران، گروههای مختلف ارتش و پاسداران و مردم غیرتمند تقاضا کرده‌اند که من دستور بدهم به سوی پاوه رفته و غائله را ختم کنند. من از آنان تشکر می‌کنم؛ و به دولت و ارتش و ژاندارمری اخطار می‌کنم اگر با توپ‌ها و تانک‌ها و قوای مجهز تا 24 ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود، من همه را مسئول می‌دانم.</blockquote><blockquote>من به عنوان ریاست کل قوا به رئیس ستاد ارتش دستور می‌دهم که فوراً با تجهیز کامل عازم منطقه شوند؛ و به تمام پادگانهای ارتش و ژاندارمری دستور می‌دهم که بی‌انتظار دستور دیگر و بدون فوت وقت- با تمام تجهیزات به سوی پاوه حرکت کنند؛ و به دولت دستور می‌دهم وسایل حرکت پاسداران را فوراً فراهم کنند.</blockquote><blockquote>تا دستور ثانوی، من مسئول این کشتار وحشیانه را قوای انتظامی می‌دانم. و در صورتی که تخلف از این دستور نمایند، با آنان عمل انقلابی می‌کنم. مکرر از منطقه اطلاع می‌دهند که دولت و ارتش کاری انجام نداده‌اند. من اگر تا 24 ساعت دیگر عمل مثبت انجام نگیرد، سران ارتش و ژاندارمری را مسئول می‌دانم. و السلام.</blockquote><blockquote>روح الله الموسوی الخمینی‌»<ref>[https://emam.com/posts/view/1858/%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85-%D8%A8%D9%87-%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%B4%DB%8C-%D9%88-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%28%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%BA صحیفه خمینی جلد ۹ ص ۲۸۵]</ref></blockquote>پس از فرمان [[روح‌الله خمینی|خمینی]] نیروهای ارتش به شهر پاوه که فرماندهی نیروهای دولتی در آن به عهده‌ی [[مصطفی چمران]] بود یورش بردند و با انواع سلاح‌ها و بالگرد کردها را زیر آتش گرفتند در پی این حمله نیروهای کردی شهر پاوه را ترک کردند و به مناطق کوهستانی پناه بردند.
[[پرونده:آبه پیر در کودکی با خواهران و برادرانش.JPG|جایگزین=آبه پیر|بندانگشتی|300x300پیکسل|آبه پیر در کودکی با خواهران و برادرانش]]<blockquote>پدرش آنتوان گروئس، در کمک به بینوایان و فقرا کوتاهی نمی‌کرد. او خود دراین‌باره گفته است: «روزی پدرم من و برادرم را به محله‌ای دور از خانه در شهرک رامبو برد. در آنجا از دیدن تنی چند از دوستان پدرم غافلگیر شدیم. دوستانی که بعضاً شب‌ها در سالن غذاخوری خانه دیده بودیم‌شان. آستین‌ها را بالا زده، مشغول آرایش موهای پسرهای ولگرد بودند. آنجا پدرم را دیدم. پیشبندی به کمرش بسته بود و موهای پسر فقیری را کوتاه میکرد. به ‌یقین دراین کار خیلی ناشی بود، چون پسره با پدرم که موهایش را می‌کشید، بدرفتاری می‌کرد. وقتی برگشتیم، پدرم رو به ما کرده و گفت: «دیدید لایق خدمت به بینوایان بودن چقدر سخت است؟»</blockquote>درنوجوانی خانواده تصمیم گرفت که هانری و۲ برادر دیگرش را در کالج پانسیون کنند. او که علاقه‌ای برای ماندن در پانسیون نداشت از آنجا فرار کرد. نهایتا پدرش تصمیم گرفت که پسرانش کالج را ترک کنند. در همین دوران او وارد اولین گروه پیشاهنگی شهر لیون شد. رفقایش در پیشاهنگی نام او را «سگ آبی متفکر» گذاشتند.<ref name=":0">[https://iran-efshagari.com/%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%D8%A2%D8%A8%D9%87-%D9%BE%DB%8C%D8%B1-%D9%82%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%88%D9%85%D8%AA/ سالروز درگذشت «آبه پیر» قهرمان مقاومت ضدفاشیستی فرانسه - ایران افشاگر]</ref>  


=== حمله همه جانبه به کردستان ===
=== پیوستن به کلیسا ===
[[روح‌الله خمینی|خمینی]] در پیام دیگری فرمان حمله به کردستان را در همان روز ۲۷ مرداد ۵۸ بدین مضمون صادر کرد:<blockquote>«بسم الله الرحمن الرحیم‌</blockquote><blockquote>به رئیس کل ستاد ارتش، و رئیس کل ژاندارمری [جمهوری‌] اسلامی، ] رئیس [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی|پاسداران کل انقلاب]] اکیداً دستور می‌دهم که به نیروهای اعزامی به منطقه کردستان دستور دهند که اشرار و مهاجمین را که در حال فرار هستند تعقیب نمایند، و آنان را دستگیر نموده و با فوریت به محاکم صالحه تسلیم کنند؛ و تمام مرزهای منطقه را با فوریت ببندند که اشرار به خارج نگریزند. و اکیداً دستور می‌دهم که سران اشرار را با کمال قدرت دستگیر نموده و تسلیم نمایند. اهمال در این امر، تخلف از وظیفه و مورد مواخذه شدید خواهد شد. و السلام.</blockquote><blockquote>۲۴ شهر رمضان ۹۹/ ۲۷ مرداد۵۸</blockquote><blockquote>روح الله الموسوی الخمینی‌»<ref>[https://emam.com/posts/view/1859/%D8%AD%DA%A9%D9%85-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%B4-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%B9%D9%82%DB%8C%D8%A8-%D9%88-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%26zwnj%3B صحیفه خمینی جلد ۹ ص ۲۸۶]</ref></blockquote>در حالی‌که تمام شواهد و قرائن حاکی از آرامش در سنندج بود [[روح‌الله خمینی|خمینی]] دستور حمله به سنندج را در ۲۸ مرداد ۵۸ صادر کرد.
در سال ۱۹۲۷ بازدیدی از طرف کالج از معبد سن فرانسوا آسیز داشت. این بازدید و خواندن کتاب زندگینامه سن فرانسوا تأثیر عمیقی بر آبه پیرداشت. او خود در این مورد گفته است: «اینجا بود که من تصمیمم را گرفتم. در روشنایی سن ـ فرانسوا، می‌خواستم راه فداکاری و نثاررا انتخاب کنم تا درون خودم بی چیزترین باشم. با این امید، با او که هست ملاقات کنم.»<ref name=":0" />
[[پرونده:آبه پیر به همراه خانواده‌اش در ۱۹۳۴.JPG|جایگزین=آبه پیر و خانواده‌اش|بندانگشتی|آبه پیر به همراه خانواده‌اش در ۱۹۳۴]]
در۱۹۳۱ با توجه به اینکه در خانواده‌ای مرفه بزرگ شده بود و ارثیه قابل توجهی به او رسیده بود، تمامی ارثيه‌اش را به نیازمندان بخشید.<ref name=":1">[https://www.youtube.com/watch?v=SjnTFtbb6dw آبه پیر ، مردی که همه عمرش عشق ورزید - سیمای آزادی ۱ بهمن ۱۳۹۶]</ref>  


«بسم الله الرحمن الرحیم‌
هانری وقتی نوزده ساله بود، به پدرش خبر داد که می‌خواهد وارد مرام کاپوسن‌ها بشود. در سال ۱۹۳۱، هانری، برادر فیلیپ شد. زندگی رهبانی تلخ و سخت بود. او شش سال را درمیان کاپوسن‌‌ها گذراند واین دوران تأثیر عمیقی بر زندگی او گذاشت. خودش گفته است، اگر این سالیان را نزد برادران کاپوسن زندگی نکرده بود، هرگز آنچه در طول زندگی‌اش به وقوع پیوسته جامه عمل نمی‌پوشید. پس از شش سال در اثر بیماری و سلامتی شکننده‌ی‌ آبه پیر در برابر بیماری، رئیس جمعیت به او توصیه کرد که زندگی کشیشی که مطمئنا برای او ساخته نشده را ترک کند.


السّاعه خبر رسید که در سنندج «حزب دمکرات»، آنها ارتشیها و سازمان‌های آن‌ها را محاصره کرده‌اند، و اگر تا نیم ساعت دیگر کمک نرسد اسلحه‌ها را می‌برند. و از مسجد سنندج به ما اطلاع داده‌اند که [[حزب دموکرات کردستان ایران|حزب دمکرات]] زن‌های ما را به گروگان برده‌اند. اکیداً به کلیه قوای انتظامی دستور می‌دهم به پادگان‌های مراکز ابلاغ کنند که به قدر کافی به طرف سنندج حرکت کنند، و با شدت اشرار را سرکوب نمایند. پاسداران انقلاب- در هر محلی هستند- به مقدار کافی به طرف سنندج و کردستان- با پل هوایی- بسیج شوند و با شدت، تمام اشرار را سرکوب نمایند. تاخیر- و لو به قدر یک ساعت- تخلف از وظیفه، و به شدت تعقیب می‌شود. از ملت ایران می‌خواهم که مراقب باشند هر یک از مامورین تخلف کردند فوری اطلاع دهند. من انتظار دارم که تا نیم ساعت دیگر از قوای انتظامی به من خبر بسیج عمومی برسد. و السلام.
آبه پیر روز ۲۴ اوت سال ۱۹۳۸، با بیست و یک نفر از همکلاس‌هایش در مدرسه الهیات، به مقام کشیشی رسید. چند ماه بعد از ورود به قلمرواسقف و حرفه کشیشی، در سال ۱۹۳۹، زنگ ساعت بسیج (جنگ) به صدا در آمد.<ref name=":0" />


۲۸ مرداد ۵۸
=== جنگ جهانی دوم ===
گروهبان جوان، هانری گروئس(آبه پیر)، که ابتدا در شهر مورین و سپس در آلساس وارد بسیج جنگ شده بود، به‌دنبال یک سینه پهلوی بدخیم، مجبور شد بستری شود. زمانیکه واقعه‌ی شکست سال ۱۹۴۰(شکست فرانسه از آلمان نازی) رخ داد، او در شهر ناربون بهبودی خود را بازیافت.
[[پرونده:هانری گروئس (آبه پیر).JPG|بندانگشتی|350x350پیکسل|هانری گروئس (آبه پیر) در جوانی]]
در اوج اشغالگری آلمانی‌ها به‌عنوان کشیش سرخانه‌ی یتیم‌خانه‌ی اداره‌ی خیریه، به ساحل سن ـ آندره، نزدیک گرونوبل فرستاده شد. مدتی بعد معاون کلیسای بزرگ گرونوبل شد. در همین زمان ابتدا مادر و بعد پدرش از دنیا رفتند. در دوران کشیشی در کلیسای گرونوبل واقعه‌ای او را به مقاومت فرانسه پیوند زد. دو مرد یهودی که از تعقیب پلیس فرار کرده‌ بودند به خانه‌ی او مراجعه می‌کنند. او دو روز آنها را مخفی می‌کند. او در ارتباط با راهبه‌های پرورشگاه «زنان سیون» که به فراریان پناه می‌دادند قرار می‌گیرد. درست کردن کارتهای هویت جعلی را از آنان یاد گرفته و به فرار پناهندگان کمک می‌کند.


روح الله الموسوی الخمینی»<ref>[https://emam.com/posts/view/1863/%D8%AD%DA%A9%D9%85-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%B4-%D9%88-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%28%D8%B3%D8%B1%DA%A9%D9%88%D8%A8-%D8%B9%D9%88%D8%A7%D9%85%D9%84-%D8%AE%D8%B1%D8%A7%D8%A8%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%AD%D8%B2%D8%A8-%D8%AF صحیفه خمینی جلد ۹ ص ۳۰۶]</ref>
در آغاز سال ۱۹۴۲، هانری گروئس دوازده یهودی را برای عبور از مرز راهنمایی کرد. آن‌ها به فراریان و همه‌ی کسانی که می‌خواستند برای نبرد به کوه بزنند کمک می‌کردند. <blockquote>او خود در این‌باره می‌گوید: «در این زمان بود که من به‌همراه دوستانم، اولین کمپ را در شارتوروز ساختم. اما وقتی داوطلبین زیاد شدند، از دره عبور کردیم تا شروع بخش شرقی ارتش ورکروس (ارتفاعات آهکی شمال آلپ)، را پی افکنیم.»</blockquote>از آن‌زمان به‌بعد حوادث ایجاب می‌کرد که آبه اغلب اسم عوض کند. در آخرین روزهای دوران اشغال، او به‌طورمشخص نام «آبه پیر» را پذیرفت. در آن سال‌های زندگی مخفی، او یک روزنامه‌ی کوچک راه انداخت به‌نام «اتحاد میهن‌پرستان مستقل» و اهداف زیرین را در اولین شماره‌ خود عرضه کرد:


هاشم صباغیان درباره‌ی ماجرای پاوه و دستور [[روح‌الله خمینی|خمینی]] برای پایان دادن به ماجرای پاوه طی ۲۴ ساعت وحکم خمینی مبنی حرکت نیروی نظامی به سمت سنندج، می‌گوید، گفتم که اخبار را اشتباه می‌دادند. [[روح‌الله خمینی|خمینی]] تصمیمی گرفته بود که چندان مناسب نبود، بعد وقتی گفتند سنندج خبری نیست، دیر شده بود. این در حالی است که استاندار انتخابی دولت در مصاحبه با روزنامه‌های داخلی و خارجی گفت در سنندج خبری نیست. این اعلان جنگ برای چه بود.<ref>نشریه چشم‌انداز ایران – ویژه کردستان' شماره یک صفحه ۵۵</ref>
* ما می‌خواهیم که:
* مقدرات کشور توسط کسانی که خود انتخاب کرده‌اند اداره شود.
* آزادی‌های محلی در چهارچوبی نوین، برپا شده و تقویت شود.
* کارگرانی که در سندیکاهای خاص خود گرد آمده‌اند، در هدایت زندگی اقتصادی ملت، شرکت کنند.
* درست‌تر: ما می‌خواهیم دولت در خدمت قدرت‌های مالی نباشد، کارگران بالاخره جایگاه شایسته خود در میان ملت را پیدا کنند''.''
* قوی‌تر: ما دولتی مقتدر می‌خواهیم، چرا که آزادی و عدالت فقط در سایه‌ی یک چنین دولتی بر قرارمی‌شود''.''


با این زمینه سازی‌ها نیروهای مسلح از زمین و هوا و به‌صورتی گسترده کردستان را مورد حمله قرار دادند و موج اعدام‌ها توسط [[صادق خلخالی]] به‌راه افتاد. نیروهای سیاسی که فاقد هرگونه آمادگی نظامی بودند، ناچارا تا مناطق کوهستانی مرزی عقب نشینی کردند.
آبه پیر که شب و روز کارمی‌کرد، بسیار ضعیف شده بود. توصیه شد که از یک منشی کمک بگیرد. به او یک مسؤل سندیکایی به نام دوشیزه لوسی کوتازتوصیه شد. در فردای آزادی فرانسه از اشغال، ژنرال دسکور به این زن نشان صلیب جنگ را اعطا کرد و لوسی کوتاز تا آخرین روزهای حیاتش در کنار آبه پیر باقی ماند و او را درتمام ماموریت‌هایش همراهی کرد.
[[پرونده:آبه پیر در سال ۱۹۳۵ در ردای کشیشی.JPG|بندانگشتی|350x350پیکسل]]<blockquote>آبه پیر در خاطره‌‌ای از دوران همکاریش با مقاومت فرانسه گفته است: «من از کشیش خودم برای ماندن در کوه، دو روز مرخصی خواستم. درواقع باید با دو تن از رهبران گروه مقاومت که دیگر تحمل‌شان به‌سرآمده بود، ملاقات می‌کردم… شرایط برای همه‌ی ما خطرناک شده بود. از کمپی به کمپ دیگر می‌رفتم که درمیان طوفانی شدید گیرکردم. باید با لباس‌های خیس شده می‌خوابیدم. فردای آن‌روز بعد ازاین‌که کارهای مقرر را انجام دادم، با موتوربه ایرینی و خانه‌ی پدریم رفتم تا از احوال آن‌ها خبر بگیرم. وقتی به خانه رسیدم تب اسبی گرفته بودم. مرا روی تخت خواباندند و پزشک را خبر کردند. پزشک رفتن با موتور را برایم ممنوع کرد. چند آزمایش تجویز کرد. فردای آنروز با خواندن نتیجه‌ی آزمایشات، خناق تشخیص داده شد. به تخت چسبیده بودم. سه روز بعد، جوانی از گرونوبل به من خبر داد که محل سکونتم را بازرسی کرده‌اند و من باید ناپدید بشوم. این بخشی از قایم موشک‌بازی ماه‌های بعدی بود. درخانه‌ یکی از دوستانم، متوجه شدم که فراریکی از برداران ژنرال دوگل بنام ژاک، گریزناپذیر شده‌است. باید از تبدیل شدن او به گروگانی در دستان دشمنِ اشغالگر جلوگیری می‌کردیم. دشمنی که در استفاده از او علیه رهبر فرانسه‌ی آزاد در لندن، تردیدی به‌خود راه نمی‌داد. ژاک همراه همسرش به صحرایی درنزدیکی گرونوبل پناه آورده بود. گشتاپو خانه آن‌ها را در شهر بازرسی کرده بود. به من اطلاع داده شد که باید آن‌ها را هرچه سریع‌تر به سویس عبور بدهم، اما این امر به سادگی امکان‌پذیر نبود، چرا که ژاک دوگل، فلج شده، به‌سختی قابل جابجایی بود. بعد از حوادثی بسیار، این زوج را به خانه‌ی کشیشِ کولونی- سو- سالِو در مرز هدایت کردم. شب بعد به ‌یمن کمک گمرکچی‌های فرانسوی کاپیتان مییر، ما توانستیم آن‌ها را با عبور دادن از میان گُل‌های خاردار به سویس عبور بدهیم.»</blockquote>هرچه زمان می‌گذشت، جستجوها برای دستگیری آبه پیر فشرده‌ترمی‌شد. چون دیگر در لیون امنیت نداشت، به پاریس رفت. در آنجا ژورژ بیدول، مسؤل شورای ملی مقاومت بعد از قتل [[ژان مولن]] را ملاقات کرد. می‌خواست شرایط ورکورس را به او منتقل کند. کمی بعد، او به «پیرنه» فرستاده شد تا مقدمات یک شبکه فرار از مرز اسپانیا را فراهم سازد. او برای این عملیات با خواهش از یک وزیر، اجازه‌ی عبور برای نفوذ به‌این منطقه‌ی ممنوعه، جهت یک کار خانوادگی را گرفت اما موقع بازگشت از یک عملیات در کامتو- له- بن، توسط گشتاپو دستگیر شد. اولین بار با یک دوچرخه از دست آلمانی‌ها فرار کرد. بلافاصله به مسئولین مقاومت در پاریس وصل شد و آن‌ها را از بازگشایی مقدمات کارش در اسپانیا مطلع کرد. به او دستور داده شد به الجزایر فرار کند. بار دیگر در اسپانیا دستگیر شد. در آنجا توسط کشیش ویتوریا به [[صلیب سرخ]] کانادایی در مادرید معرفی شد و با صدور اوراق جعلی به عنوان یک خلبان کانادایی با نام «سیر هاری بارلو» معرفی شده و به الجزایر رفت. <blockquote>او خود در مورد دومین فرارش می‌گوید: «در زمان جنگ دستگیر شده و فرار کردم… دوستانم فکر می‌کردند، موقع دومین فرارم کشته شده‌ام. آن‌ها دیگر خبری از من نداشتند. در واقع، من موفق شدم، در حالیکه داخل یک بسته‌ی پستی بزرگ در یک هواپیمای آمریکایی مخفی شده بودم، به الجزایر برسم. این هواپیما از ژیلبرالتار می‌آمد. وقتی به الجزایر رسیدم، یک مسافر مخفی بودم. کارت شناسایی‌ام جعلی بود. در مادرید، برایم یک کارت جعلی درست کرده بودند که مرا به‌عنوان یک خلبان کانادایی معرفی می‌کرد.»</blockquote>


به‌دنبال این هجوم و حمله به جان و مال مردم، جوانان کردستان به صفوف [[حزب دموکرات کردستان ایران|حزب دموکرات کردستان]] و [[حزب کومله|حزب کومه‌له]] روی آوردند و در نتیجه مقاومتی بر علیه جمهوری اسلامی شکل گرفت که نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران را ناچار به عقب نشینی کرد.<ref name=":2" />


=== اعدام‌ها توسط خلخالی در کردستان ===
در الجزایر نیروهای امنیتی آمریکا با شک اینکه ممکن است جاسوس آلمان باشد او را دستگیر کردند و مدت ۶ ساعت از او بازجویی کردند. با دخالت ژنرال دوگل از بازداشت آزاد شد. یک هفته بعد در الجزایر برای اولین بار با ژنرال دوگل ملاقات کرد.  
اوج اعدام‌های کردستان بعد از ۲۷ مرداد سال ۵۸ صورت گرفت؛ زمانی که  [[روح‌الله خمینی|خمینی]] دستور مشهور خود را برای مداخله نظامی تمام عیار در کردستان صادر کرد. بعد از درگیری‌های کردستان به دستور [[روح‌الله خمینی|خمینی]] پای صادق خلخالی، رئیس دادگاه تازه تاسیس انقلاب به کردستان باز شد. کارول پرونهابر، نویسنده‌ی ونزوئلایی در کتاب خود از ماکز کروایتز، خبرنگار فرانسوی که آن زمان در منطقه بوده نقل کرده است:<blockquote>«ارتش و [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی|سپاه پاسداران]] کنترل شهرهای کردستان را به دست گرفتند، خلخالی به دنبال آن‌ها در حرکت بود، دادگاه‌های کوتاهی برگزار می‎کرد و دستور می‎داد اعدام‌ها‎ به سرعت اجرا شوند...او مردان و پسرها را طی چند روز و گاهی حتی چند ساعت بعد از دستگیری‎شان، بدون برگزاری محاکمات عادلانه و گویا به جرم فعالیت‎های ضد انقلابی، به اعدام محکوم می‎کرد.»</blockquote>مرکز اسناد حقوق بشر ایران نیز در گزارش «خاطرات تسخیر کننده؛ اعدام توسط جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۸» مفصل به این موضوع اشاره کرده است.


[[صادق خلخالی]] خود در یکی از بحث برانگیزترین اظهاراتش گفته است:<blockquote>«من حاکم شرع بودم و پانصد و چند نفر از جانیان و سرسپردگان رژیم شاه را اعدام کردم وصدها نفر از عوامل غائله‌های کردستان و گنبد و خوزستان و شماری از عوامل اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر را هم کشتم.»</blockquote>یکی از مشهورترین اعدام‌های خلخالی اعدام ۹ نفر در مریوان در رابطه با «کوچ اعتراضی» بود. ورود ارتش به شهر مریوان در مرداد ماه ۵۸ با خروج اعتراضی مردم این شهر برای جلوگیری از وقوع جنگ روبرو شد. بر اساس گزارش‌های موثق تقریبا تمام ساکنان مریوان به مدت دو هفته به اردوگاهی در خارج از این شهر پناه بردند. بعدها در این رابطه ۹ نفر از جمله دو برادر عضو یک خانواده تیرباران شدند.
بعد ازچند روزآبه پیر وارد ارتش آزادیبخش شد، اما با توجه به شرایط شکننده‌ی جسمی‌اش، او را کشیش سرخانه‌ی مدرسه‌ی دریایی و گروه‌های پذیرشی در کازابلانکا گذاشتند.


خلخالی که پیشتر در پاوه بود و بعد به مریوان رسید، سپس به سنندج، سقز و دیگر شهرها رفت و افراد بسیاری را به جوخه‌های اعدام سپرد؛ احکامی که غالبا در مکان‌های عمومی و با طرح پرسش‌هایی سرپایی بدون امکان دفاع صادر می‌شد و در موارد زیادی همان‌جا هم به اجرا در می‌آمد.
در بهارسال ۱۹۴۵، پیرـ هنری تیژان، وزیر اطلاعات ارتش آزادیبخش، آبه را به آفریقای غربی و اکاتوریال فرستاد. جایی که باید بین هواداران ویشی و فرانسه‌ی آزاد، آشتی برقرار می‌کرد، زیرا که عمیقاً محیط‌های سیاسی، اداری و مذهبی از هم گسسته بود. تیژان، یکی از بنیانگذاران جنبش جمهوریخواهان ملی(MRP)، حزب سوسیال مسیحی‌ها بود. بنا به توصیه‌ی تیژان آبه پیر درحوزه‌ی نانسی خود را به‌عنوان کاندیدا معرفی کرد و مورد حمایت دوستانش در مقاومت قرار گرفت و در اولین مجلس قانونگذاری به‌عنوان نماینده، انتخاب شد. او دوباره خود را کاندیدا کرد و تا سال ۱۹۵۱دوبار به نمایندگی انتخاب شد.
[[پرونده:آبه پیر در میان بی‌خانمانها1.JPG|جایگزین=آبه پیر کشیش حامی فقرا|بندانگشتی|آبه پیر در میان بی‌خانمانها]]<blockquote>آبه پیر درباره فعالیتها‌یش در دوران جنگ می‌گوید: «شانسی که در طول جنگ داشتم این بود که هرگز مجبور نشدم کسی را بکشم. هرگز خودم را در شرایطی نیافتم که بگویم: «اگر او را نکشم مرا خواهد کشت» به‌این مباهات نمی‌کنم. من به کسانی که می‌جنگیدند کمک می‌کردم و برایشان تدارکات می‌آوردم. من روزنامه‌ای راه انداختم که سه شماره‌ی آن منتشر شد. اسم این روزنامه «اتحاد میهن پرستان مستقل بود.»</blockquote>


اخبار برخی از این اعدام‌ها در نشریات سراسری منتشر می‌شد. روزنامه‌هایی مانند آیندگان، اطلاعات و کیهان در آن روزها شماری از اعدام‌ها را اعلام کردند.


تصاویری از این اعدام‌ها به جا مانده که در یکی از مشهورترین این عکس‌ها، ناصر سلیمی سمت راست با دست شکسته و چشمان بسته در قاب ایستاده است. در کنار او برادران ناهید هستند، گلوله خورده، معلق مانده میان زمین و هوا. مجله فرانسوی پاری ماچ، در شماره دوم، ۲۱ سپتامبر سال ۱۹۷۹ عنوان «کردها، زیر گلوله‌های الله» را برای این عکس برگزید. اعدام در پنجم شهریور ۱۳۵۸در محوطه فرودگاه سنندج صورت گرفته بود. اعدام شده‌گان بیشتر از اعضای احزاب چپ گرای کردستان بودند. در میان آن‌ها افرادی هم هستند که هیچ گونه وابستگی حزبی و سیاسی نداشته‌اند.<ref name=":3" />
پس از جنگ مردی که او را لو داده بود، به دادگاه احضار شد، همسرش از آبه خواهش کرد تا در دادگاه حاضرشود. او در حالیکه نماینده‌ی مجلس بود و مدال افتخار گرفته بود، به‌عنوان شاهدی برای تبرئه در دادگاه حاضرشد. آن مرد می‌توانست در فضای حاکم برآن زمان به مرگ محکوم شود ولی آبه شهادت داد که عمل این مرد به‌خاطر منافع نبوده بلکه به‌خاطر نوعی گمراهی بوده است.<ref name=":0" />


در این رابطه شیخ حسین کرمانی می‌گوید، تماس گرفتم احمدآقا گوشی را برداشت. گفتم آقای خلخالی آمده همدان و فردا می‌خواهد بیاید سنندج. سنندج هیچ خبری نیست. آرام آرام است. محض‌رضای خدا نگذارید ایشان بیاید.<ref>نشریه چشم‌انداز ایران ویژه کردستان شماره ۲ پاییز ١٣٨٤ صفحه ۸</ref>
=== '''دوران پس از جنگ''' ===
آبه پیر در پایان جنگ جهانی دوم به‌عنوان نماینده مجلس انتخاب شد، اما در سال ۱۹۵۱ از این سمت استعفا داد و تا پایان عمر، زندگی خویش را یکسره وقف کمک به بی‌پناهان نمود.


صباغیان درباره اعدام‌های خلخالی می‌گوید، پیش از شروع کار ما (مذاکرات) اعدام‌های ناروای آیت‌الله خلخالی جو را ملتهب کرده بود. به حساب خودش خواسته بود زهرچشم بگیرد. مثلا برادری جای برادرش اعدام شده بود... این فرد فلج بود و او را با برانکارد آورده و اعدام‌ کرده بودند.<ref>چشم‌انداز ایران ویژه کردستان' شماره یک ص ٥٥</ref>
فعالیت‌های او در سال ۱۹۴۹ وارد مرحله‌یی تازه شد. او در این سال جنبش امائوس را تأسیس کرد. آنگاه به‌مدت نیم قرن، بی‌وقفه و خستگی‌ناپذیر برای کمک به بی‌خانمان‌ها تلاش کرد.<ref name=":2">[https://event.mojahedin.org/i/news/170242 سالروز درگذشت آبه پیر ـ قهرمان مقاومت ضدفاشیستی فرانسه - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>  


== مذاکرات کردها و جمهوری اسلامی ==
در زمستان سرد ۱۹۵۴ تحت تاثیر مرگ زن کارتون خوابی که در خیابان جانش را از دست داد بر فعالیتهای انساندوستانه‌اش افزود و توانست لایحه‌ای را در مجلس ملی فرانسه به تصویب برساند که دولت را موظف می‌کرد برای بی‌سرپناهان فرانسه خانه فراهم کند. او برای اینکه درد بی‌خانمان‌ها را درک کند دربین آنها در خیابان می‌خوابید. در این رابطه رو به وزیر مسکن وقت فرانسه گفت، شما که از سرما و بی‌پناهی چیزی نمی‌دانید، ساکت باشید.
مردم کردستان در مقابل حمله و هجوم ارتش و [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی|سپاه پاسداران]] مقاومت کردند و بسیاری از مناطق را از آن‌ها پس گرفتند. پس از ۳ ماه، جنبش مقاومت کردستان،با اعتراضات و تظاهرات سازمان‌یافته در شهرها و تعرض نظامی نیروی پیشمرگ در نقاط مختلف کردستان علیه ارتش و [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی|سپاه پاسداران]] به نتیجه رسید.<ref name=":4" />  جنگ بزرگ جاده‌ی سردشت - پیرانشهر  شکست کامل نظامی جمهوری اسلامی بود که [[روح‌الله خمینی|خمینی]] را واداشت به مذاکرات صلح کردستان تن دهد.<ref name=":1" />


پس از مقاومت مردم کردستان در مقابل سرکوب حکومتی و عقب نشینی نیروهای جمهوری اسلامی، [[روح‌الله خمینی|خمینی]] برای این‌که بتواند فرصتی بیابد و با دفع الوقت به تمرکز نیرو بپردازد تا دوباره به  کردستان حمله کند، پیشنهاد آتش بس داد و هیأتی را به کردستان اعزام کرد.<ref name=":4" /> نخستین پیام‌های آشتی و دعوت به مذاکرات در اوائل آبان‌ماه ۱۳۵۸ به رهبران کردستان رسید و اولین نشست رسمی با وساطت جلال طالبانی و حضور [[داریوش فروهر]]، صباغیان، سحابی و چند نفر ارتشی در روستای بیوران سردشت با هیأتی به ریاست  [[شیخ عزالدین حسینی]] انجام گرفت
او طی فراخوانی مردم فرانسه را به قیام برای کمک به بی‌خانمان‌ها دعوت کرد. فراخوان او سر‌آغاز جنبشی گستره  درحمایت از بی‌خانمان‌ها گردید. زمانی‌‌ که او از رادیو لوکزامبورگ ازمردم برای کمک به خانمان‌ها کمک خواست، سیل کمک بود که به سویش سرازیر شد. «[[چارلی چاپلین]]»‌ نیز به فراخوان آبه پیر پاسخ داد و مبلغ قابل توجهی را به او اهدا کرد.
[[پرونده:آبه پیر و چارلی چاپلین.JPG|جایگزین=آبه پیر و چارلی چاپلین|بندانگشتی|دیدار چارلی چاپلین با آبه پیر]]
اقبال عمومی و محبوبیت آبه پیر بسیاری از سیاستمداران هم عصرش را به هراس انداخت که ممکن است آبه پیر جای آنها را بگیرد اما این کشیش انساندوست تا آخر عمر با همان ردای کشیشی در نهایت سادگی زندگی کرد و «کشیش قهرمان بی خانمان‌ها» لقب گرفت.


روزنامه کیهان پنج‌شنبه ۱۷ آبان ۱۳۵۸ صفحه ۹ ازجمله می‌نویسد:<blockquote>«اعضای هیات حسن‌نیت متشکل از آقایان فروهر، صباغیان و سحابی دیروز چهارشنبه وارد بانه‌ شدند و در تظاهرات علیه آمریکا شرکت کردند. پس از سخنرانی [[داریوش فروهر]] در اجتماع و تظاهرات هزاران نفر، قطعنامه‌ای از سوی مردم بانه در سه ماده خوانده شد و تسلیم هیأت حسن‌نیت گردید.</blockquote><blockquote>۱ ـ ... پشتیبانی قاطع از قطعنامه ۸ ماده‌ای مهاباد، ...</blockquote><blockquote>۲ ـ ... تنها نمایندگان خلق کرد و گروه های سیاسی می‌توانند در مورد مسایل منطقه مذاکره کنند</blockquote><blockquote>۳ ـ حل مسائل کردستان در گرو شناسایی حق تعیین سرنوشت... واین تنها راه حل مشکل کردستان و ایران است...</blockquote>به‌دنبال یک سلسله گفتگو و دیدار بین جریانات مختلف سرانجام هیأت نمایندگی خلق کرد تشکیل شد که در آن [[شیخ عزالدین حسینی]] رئیس، [[حزب دموکرات کردستان ایران|حزب دموکرات کردستان]] [دکتر[[عبدالرحمان قاسملو]]] سخنگو و [[حزب کومله|کومه‌له]] و [[سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران|چریک‌های فدایی]] شاخه کردستان اعضای آن بودند.<ref name=":2" />  
ایده‌ها و جنبش آبه پیر پس از مرگش نیز ادامه یافت. انجمن خیریه او در بیش از ۴۰ کشور جهان فعالیت دارد.<ref name=":1" />  


[[روح‌الله خمینی|خمینی]] که سه ماه قبل آن فرمان جهاد و سرکوب صادر کرده بود در ۲۶ آبان ۱۳۵۸پیام دیگری داد:<blockquote>«سلام بر خواهران و برادران کُرد،... اینجانب می دانم که در حکومت موقت هم‏‎ ‎‏آنطور که خواست شما و ملت است رسیدگی نشده... و من امیدوارم‏‎ ‎‏که برای همه‌ی ملت و برای شما برادران کرد، وسائل رفاه حاصل شود. ‏</blockquote><blockquote>از هیأت ویژه می‌خواهم که به مذاکرات خود با کمال حسن نیت ادامه دهند؛ و با‏‎ ‎‏شخصیت‌های مذهبی و سیاسی و ملی و سایر قشرها تماس بگیرند، تا تأمین خواسته های‏‎ ‎‏آنان ـ که خواست ما نیز هست ـ به طور دلخواه بشود؛ ‏‏‏اسلام بزرگ تمام تبعیض‌ها را محکوم نموده... در پناه اسلام و جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی، حق اداره‌ی امور داخلی و محلی و رفع هر گونه تبعیض فرهنگی و اقتصادی و‏‎ ‎‏سیاسی متعلق به تمام قشرهای ملت است، من جمله برادران کرد، که دولت جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی موظف و متعهد به تأمین آن در اسرع وقت می باشد...» <ref>صحیفه خمینی، ج ١١، ص ٥٥</ref></blockquote>هیأتی از تهران به مهاباد آمد و تنها جلسه‌ی رسمی مذاکرات با هیأت نمایندگی خلق کرد تنها چهل دقیقه به‌طول انجامید. ساعت سه و نیم روز سه‌شنبه ۲۰ آذرماه ۱۳۵۸ جلسه رسمی هیأت دولت با هیأت نمایندگی خلق کرد در محل فرمانداری مهاباد تشکیل گردید. در این جلسه ابتدا آقای فروهر ضمن‌اظهار خوشوقتی از این نشست، در مورد نتیجه مذاکرات اظهار خوشبینی کردند. سپس ماموستا [[شیخ عزالدین حسینی]] یک بیانیه افتتاحیه قرائت کرد که در آن ضمن خوش‌آمدگویی به نمایندگان دولت، گفت که ملت کرد همواره آرزو داشته‌اند که در نشست و گفتگو با نمایندگان رسمی دولت شرکت نموده و مسئله ملی خود را از راه تفاهم و گفتگو حل و فصل نمایند. مردم کردستان درعین حالی‌که با مردم ایران مبارزات مشترکی را پیش برده و همواره برای کسب حقوق حقه خود نیز مبارزه کرده است.
او ۱۷بار به‌عنوان شخصیت محبوب مردم فرانسه برگزیده شد. مردم فرانسه او را به عنوان یکی از ۱۰ چهره برتر و ماندگار تاریخشان انتخاب کردند.<ref name=":2" />


ماموستا شیخ‌عزالدین پس از این بیانات، هیأت نمایندگی خلق کرد را با تعلق سازمانی‌شان معرفی کرد. به‌دنبال آن  صباغیان به ترکیب هیأت و حضور رسمی نمایندگان [[حزب کومله|کومه‌له]] و [[سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران|چریک‌های فدایی]] اعتراض کرد.<ref name=":2" />
== حمایت از مقاومت ایران ==
آبه پیر اولین بار در مرداد ۱۳۷۳ با [[شورای ملی مقاومت ایران|مقاومت ایران]] آشنا و با خانم [[مریم رجوی]] درحل اقامتش در اور‌سواواز دیدار کرد. او دراین دیدار درمورد [[حکومت آخوندی]] گفت، این حکومت برخلاف نص صریح همان قرآنی که ادعای پیروی از آن را دارد، به‌وسیله ترور و کشتار، سکوت را به ملت بزرگی تحمیل کرده است.<ref name=":1" />  


بنا به گفته‌  بهروز سلیمانی نماینده شاخه کردستان [[سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران|سازمان چریک‌های فدایی خلق]]، به‌دنبال این سخنان صباغیان، دکتر [[قاسملو]] اظهار می‌دارد که ترکیب هیأت به خود هیأت مربوط است؛ مردم کردستان طی تظاهرات گسترده و سراسری در دو هفته پیش (ششم آذرماه) از ترکیب فعلی هیأت نمایندگی خلق کرد به‌طور وسیعی حمایت کرده‌اند.<ref>مصاحبه با تلویزیون مهاباد در روز پنجشنبه ۲۲ آذرماه ١٣٥٨</ref>
در طول سالهای بعد آبه پیر بارها با [[مریم رجوی]] دیدار کرد و همواره از حامیان [[شورای ملی مقاومت ایران|مقاومت ایران]] بود. آبه پیردر یکی از ملاقات‌هایش با [[مریم رجوی]]، کتابی به نام «آبه پیر، تصاویر یک زندگی» را به او هدیه کرد که در صفحه اول آن نوشته بود «به همه شجاعان در [[قرارگاه اشرف|اشرف]]»<ref name=":0" />


شیخ حسین کرمانی دراین‌باره می‌گوید، گفتند که یک هیات حسن‌نیت دارد برای کردستان می‌آید شما بروید با آنها باشید اما جزو هیات نباشید. ناظر باشید که چه می‌کنند...به آقای صباغیان گفتم من با شما کاری خصوصی دارم. خلوت کردند. بنده بودم، مهندس صباغیان، مهندس سحابی و ظاهرا یک نفر دیگر هم بود. شروع کردم گفتم از آنجا که شما می‌خواهید با آن‌ها صحبت کنید آیا آن‌ها را به رسمیت می‌شناسید؟ [[حزب کومله|کومه‌له]] و دموکرات را به رسمیت می‌شناسید؟ می‌خواهید چکارکنید؟ گفتند الان وضع ما خوب نیست ما امکانات این چنینی نداریم. خودتان را سرگرم کنید که دست به عمل حادی نزنند تا ما کم‌کم بتوانیم مرزهای‌مان را بگیریم. ارتشمان را جمع و جور کنیم و این‌ها را آرام کنیم.<ref>نٰشریه چشم‌انداز ایران ویژه کردستان شماره دو صفحه ۹</ref>
آبه پیر پس از آشنایی با [[شورای ملی مقاومت ایران|مقاومت ایران]] در نامه‌ای به ریاست [[اتحادیه اروپا]] نوشت:


آقای سحابی می‌گوید، من یادم هست یکی از بچه‌های خودمان به رضا ناجیان گفت چرا شما با این‌ها مذاکره می‌کنید؟ گفت سیاست ما فعلا اینست. ما می‌خواهیم مردم را از آنها جدا کنیم. آنها جو درست کرده‌اند و مردم را ترسانده‌اند. ما که بالاخره با آن‌ها می‌جنگیم، اما باید مردم را از آنها جدا کنیم. آقای [[روح‌الله خمینی|خمینی]] هم این سیاست ما را پذیرفت. لذا سرتاسر زمستان ۵۸، کجدار و مریز، گاهی به کردستان می‌رفتیم.<ref>نشریه چشم‌انداز ایران، ویژه کردستان شماره یک صفحه ۶۶</ref>
«…من بیش از ۱۲سال است که با اعضای [[شورای ملی مقاومت ایران|مقاومت ایران]] رفت و آمد دارم و نمی‌توانم دوستی‌ام نسبت به آنها را پنهان کنم. آنها زنان و مردانی هستند که شجاعانه برای ارزش‌هایی که انگیزه‌ی هر عضو مقاومت و هر دموکراتی در جهان است، مبارزه می‌کنند.»


با توجه به کارشکنی هایی که از جوانب مختلف صورت می‌گرفت و نیز تحولات درون حاکمیت که همزمان با [[گروگان گیری در سفارت آمریکا|اشغال سفارت آمریکا]] در جریان بود، این مذاکرات نتوانست به جایی برسد. حتی تلاش‌های یک‌جانبه کردها از طریق تماس با بنی صدر و برخی دیگر از رهبران در تهران نیز کار به‌جایی نبرد. تمام شواهد و قرائن حاکی از آن بود که رژیم در حال آماده سازی برای هجومی تازه بود.<ref name=":2" />
‌ٰژاگ لوگ رئیس امائوس لیبرته و از همراهان بسیار نزدیک آبه پیر در خاطراتش در مورد پیوند عمیق او با [[شورای ملی مقاومت ایران|مقاومت ایران]] گفت:


== دور دوم درگیری‌ها در کردستان ==
«…ما آن شب با هم مراسم نماز را به‌جا آوردیم. او یک مسیحی بود مثل من ولی نگرشی فراجهانی داشت. به‌عنوان مثال یکی از زیباترین نشانه‌های همدلی او با [[شورای ملی مقاومت ایران|مقاومت ایران]] اتفاقاً در این بود که او همیشه نان مقدس را که ارزشمندترین چیز برای مسیحیان است، در جعبه‌ای قرار می‌داد که پرزیدنت [[مریم رجوی]] به او هدیه کرده بود و مریم در نزد او سمبل مبارزه برای [[حقوق‌بشر]] بود.»<ref name=":2" />
مذاکرات کردها و فرستادگان جمهوری اسلامی با کارشکنی عوامل جمهوری اسلامی و با توجه به این‌که این مذاکرات نه برای حل مسئله کردستان و به رسمیت شناختن حقوق مردم کرد بلکه برای اتلاف وقت و خرید زمان و تجمع قوا برای سرکوب جنبش کردستان بود، به بن بست رسید و در نهایت در فروردین ۱۳۵۹ دومین دور حمله به کردستان آغاز شد و این دور از جنگ‌ و درگیری‌ها تا سال ۱۳۶۲ ادامه داشت تا این‌که  نیروهای کردی از خاک ایران خارج شدند.


سحابی در مورد از سر گیری دور دوم درگیری‌های کردستان می‌گوید، درآخرین شب‌های اسفند ماه نزدیک عید نوروز ۱۳۵۹ خبر رسید فردا می‌خواهند حمله کنند. قرار شده که [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی|سپاه پاسداران]] از طرف کامیاران حمله کرده به ‌طرف پاوه پیشروی کند... رفتیم شورای انقلاب با [[بهشتی]] مطرح کردیم این کار اخلال در برنامه ما و هیأت ویژه است... این جنگ ممکن است باعث سرکوب موقت بشود، ولی گروه‌ها خود را مظلوم می‌نمایند و مردم را جذب می‌کنند. ما با مرحوم بهشتی اتمام حجت کردیم، ولی اثری نداشت؛ بنابراین من کناره گیری کردم. هیأت ویژه از اول فروردین ١٣٥٩ دیگر نقشی نداشت.<ref>نشریه چشم‌انداز ایران، ویژه کردستان شماره یک صفحات ۶۷-۶۶</ref>
=== '''آخرین دیدار با مریم رجوی''' ===
صبح روزپنجشنبه ۲۱‌مهر‌ماه ۱۳۸۵، آبه ‌پیر، با خانم '''[[مریم رجوی]]''' در محل اقامتش در [[اورسوراواز]] دیدار و گفتگو کرد.


[[روح‌الله خمینی|خمینی]] در ‏‏٢٩ تیر ١٣٥٩ در سخنرانی اعتراف به اشتباهات گذشته گفت:<blockquote>«... ملت ما انقلابی عمل کردند و ما نکردیم. ما یا مقصریم یا قاصر... اگر آن روزی که می‏‌خواستند در کردستان بروند برای مذاکره، من به آنها تذکر دادم که اگر بخواهید مذاکره [کنید]، باید با موضع قدرت بروید. اول باید ارتش و پاسدارها و این‌ها احاطه کنند آنها را، محاط قرار بدهند، بعد شما بروید صحبت کنید. مسامحه شد. این اسباب این شد که آن گرفتاری طولانی برای ما پیش آمد، و آن قدر ضایعه واقع شد.» (صحیفه خمینی، ج ١٣، ص ٤٦ و ٤٧) <ref name=":2" /></blockquote>چهل سال خشونت، سرکوب، بمباران و اعدام پاسخ جمهوری اسلامی ایران به خواست‌های  مردم کردستان بوده است. ولی علی‌رغم همه این سرکوب‌ها مبارزه علیه مسئله ستم ملی و تمامی پیامدهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آن در کردستان هم‌چنان در جریان بوده و به لحاظ سیاسی حاکمیت جمهوری اسلامی در کردستان پذیرفته نشده است.
در مراسم استقبال از آبه پیر گروهی از ایرانیان هوادار مقاومت، شخصیت‌های عضو [[شورای ملی مقاومت ایران]] و همسایگان فرانسوی مقاومت ایران در[[اور سوراواز]]<nowiki/>شرکت داشتند و با تقدیم شاخه‌های گل و ابراز احساسات، از حمایت او از مقاومت ایران تجلیل کردند.


== کشتار و اعدام مردم کردستان ==
هنگام ورود '''آبه پیر'''، [[مریم رجوی]] پس از خیر مقدم گفت، شما این خانه را مثل خانه خودتان تلقی کنید.از حضور شما در این‌جا، جامعه ایرانیان و همه ایرانیان و فرانسویانی که در والدواز زندگی می‌کنند خوشحال هستیم. مایلم از شما نه فقط به‌خاطر روح بزرگ بشردوستانه و پرمحبت‌تان بلکه به‌طور خاص به‌خاطر همه تلاش‌هایتان در حمایت از مردم رنج‌کشیده ایران ومقاومت‌شان، تشکر کنم.
درجریان درگیری‌ها و سرکوب مردم کردستان، کشتار و جنایت‌های بسیاری از جانب جمهوری اسلامی صورت گرفت. از آن جمله می‌توان به کشتارجمعی مردم در قارنا، قلاتان، ایندرقاش، اوچ تپه، کانی مام سید، سرچنار و گولە و چندین روستای دیگر اشاره کرد. نیروهای حکومتی در این مناطق مردم روستاها اعم از مرد و زن و کودک و پیر را قتل عام کردند و خانه و کاشانه و دسترنج مردم کردستان را به آتش کشیده و غارت کردند.


هم‌زمان با اعزام گردان‌ها و لشکرهای متعدد از طرف جمهوری اسلامی به کردستان و بمباران شدید شهر و روستاهای این منطقه و قتل عام مردم بی دفاع این دیار، [[صادق خلخالی]] با حکم شرعی و حکومتی [[روح‌الله خمینی|خمینی]] به کردستان اعزام و ده‌ها تن از مبارزین و انسان‌های بی گناه را به جوخه آتش سپرد. مبارزین زخمی را با برانکارد به میدان تیر اعزام و آنان را تیرباران کردند.<ref name=":4" />
آبه‌ پیر در بدو ورود به اورسوراواز گفت، عکس‌های این دیداررا باید جایی درکنار مجسمه مریم مقدس قرار دهم.


=== قتل عام روستای قارنا ===
درجریان این دیدار، آبه پیر از نمایشگاه و موزه شهیدان مقاومت ایران بازدید کرد و مریم رجوی برای او درباره تصویرها، یادگارها و کارهای دستی زندانیان سیاسی که دراین محل قرار داشت، توضیحاتی داد.
یکی از نمونه‌های مشهور کشتار مردم کردستان، قتل عام قارناست. قارنا روستايي کردنشين در پنج کيلومتري شهرستان نقده، واقع در کردستان ايران است. جنگ سال ١٣٥٨ در نقده توسط عوامل حکومتی جمهوری اسلامی به‌وقوع پيوست.  


ساعت يك بعدازظهر يازدهم شهريور ماه سال ١٣٥٨، در يك يورش ۳ساعته به روستای قارنا ٤٧ نفر از مردم بي‌گناه و بي‌دفاع که‌ جملگی غيرنظامی بودند، كشته شدند. مقتولين زن و مرد و پير و جوان و حتي بعضي از كودكاني بودند كه هنوز سنشان به پنج سالگي هم نرسيده بود. اگرچه منابع مربوطه تعداد کشته‌ها را ٤٧ نفر ذکر کرده‌اند ولي طبق گفته‌هاي اهالي روستا و مطلعين تعداد کشته‌هاي اين حادثه به ٦٨ نفر رسيده است. در اين ميان برخي از خانواده‌ها تا شش نفر از اعضايشان را از دست دادند.
در این دیدارآبه پیر کتابی به [[رئیس جمهور برگزیده مقاومت|رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران]] هدیه کرد که «فرشته لبخند» نام دارد. وی توضیح داد که این کتاب روز گذشته منتشر شده و درباره مجسمه‌یی در کلیسای اعظم شهر رنس می‌باشد. [[مریم رجوی]] نیز کتابی را که توسط مقاومت ایران درباره زندگی و فعالیت‌های آبه پیر تهیه شده بود به‌ وی تقدیم کرد.


برخي اخبار اين طور حکايت مي‌کنند که نيروهاي مهاجم جمهوری اسلامی، در راه رسيدن به قارنا در برخورد با هر کردی او را مي‌کشتند. بعد از رسيدن به قارنا مردم را جمع کرده و به سوي آنان حمله ور شده و پير و جوان و زن و مرد را ابتدا با سرنيزه از پا در آوردند و سپس با گلوله به آنان تیر خلاص زدند.
رئیس جمهور برگزیده مقاومت درجریان گفتگوی خود با آبه پیر، نامه‌یی را که خانم [[مژگان پارسایی]] جانشین رهبرمقاومت در[[قرارگاه اشرف|شهر اشرف]] از شهراشرف درعراق خطاب به آبه پیر نوشته بود، به وی داد. در این نامه [[مژگان پارسایی]] سلام‌های رزمندگان ارتش آزادیبخش ملی ایران در '''[[قرارگاه اشرف|شهر اشرف]]''' را به ‌آبه پیر رسانده و نوشته بود، برای ما آبه پیر، مرد بزرگ خداست که دوستی وعشق می‌آورد.آبه پیر نامه‌یی را که از شهر اشرف آمده بود بوسید.
[[پرونده:آبه پیر در آخرین دیدار با مریم رجوی.JPG|جایگزین=آبه پیر و مریم رجوی|بندانگشتی|377x377پیکسل|آخرین دیدار آبه پیر با مریم رجوی در اورسواواز در ۱۳۸۵]]
درادامه این دیدار [[مریم رجوی]] خطاب به آبه پیر گفت: «پیامبر ما [[محمد(ص)]]، حبیب و عشق خدا نامیده شده است. زیرا از بالاترین ارزش‌ها در نزد خدا عشق و امید و سرزندگی است و شما از جمله مردان بزرگی هستید که مبشرعشق، امید و صلح برای همه انسان‌ها هستید. شما سمبل این ارزش‌ها در فرانسه هستید و این برای [[شورای ملی مقاومت ایران|مقاومت ایران]] که پیرو چنین راه و رسمی است، بسیار ستودنی است.»


اسناد و مدارک زیادی برای پیگیری عاملین این جنایت در دسترس بوده است ولي دولت درحاليکه بيش از ٣ ماه از اين جنايت گذشته بود، هيچ اقدامي در اين مورد انجام نداده و تا هيات حسن نيت (با همراهي [[داريوش فروهر]]) به کردستان نيامد کسي از مسئولين حتي فرياد مظلوميت‌های قارنا را نشنيد.
رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت یک فرش ایرانی را که تصویر حضرت مسیح (ع) درآن بافته شده و نیز مدالی که دروازه ورودی شهر اشرف درآن نقش بسته بود، به ‌آبه‌ پیراهدا کرد. درادامه این دیدار، [[عزیز رضایی|عزیز]]، مادر رضایی‌های شهید و [[محترم ایجه‌ای|مادر کوشالی]] از مادران شهیدان مجاهد قابی با کلمه الله را به آبه پیر هدیه کردند. خانم معصومه جوشقانی، از زندانیان سیاسی ازبند‌رسته، ترجمه فرانسوی کتاب خاطرات زندان [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهد خلق]] هنگامه حاج حسن را به آبه پیر اهدا کرد.  استاد [[بهرام عالیوندی]] یکی از تابلوهای نقاشی خود را که جنایت‌های [[حکومت آخوندی|رژیم آخوندی]] در آن تصویر شده بود، به ‌آبه پیر تقدیم کرد. سه تن از فرزندان شهیدان نماد سمبلیک زندانی شکنجه شده را هدیه کردند و استاد [[جلال گنجه‌ای]] یک جلد کلام الله مجید با ترجمه فرانسوی اهدا کرد.آبه پیر هنگام دریافت قرآن با اشاره به روح پیام واحد ادیان توحیدی گفت در اساس یک مذهب بیشتر در دنیا وجود ندارد و آن این است که خدا ما را دوست دارد و ما خدا را دوست داریم.


اين جنايت بعد از فرمان جهاد [[خميني]] عليه ملت کرد انجام گرفت و عاملان اين جنايت نه تنها مستقل و جدا از حکومت نبودند، بلکه نيروهاي رسمي دولت سرپرستي آنها را برعهده داشتند.
در پایان دیدار، خانم [[مریم رجوی]] با اهدای فیلمی از زندگی و فعالیت‌های آبه‌پیر که توسط مقاومت ایران ساخته شده است گفت، از طریق [[سیمای آزادی|تلویزیون مقاومت]] ما به مردم ایران می‌گوییم که مردان خدا و منش و زندگی آن‌ها رودرروی آخوندهایی است که مدعی نمایندگی خدا هستند. اورسوراواز از حضور و دیدار شما مفتخر است. شما به مردم این جا و به ایرانیانی که برای دستیابی به آزادی مردم‌شان سختی‌های بسیار تحمل کرده‌اند، امید و دلگرمی می‌دهید. در شرایطی که در [[ایران]] به ‌نام خدا سرکوبی و شکنجه می‌کنند، مردم ایران از شنیدن صدای شما دلگرم می‌شوند.


عاملین حادثه‌ی قارنا  مورد بازجويي قرار نگرفتند و پاداش‌هايي نيز از جانب حکومت برای آنان در نظر گرفته شد. تعدادی از آن‌ها بعد‌ها به پست‌های بسيار بالای حکومتی چون وزير و سفير ارتقاء یافتند.  
آبه پیر نیز گفت، بدترین توهین به خدا این است که وقتی کسی را می‌کشند بگویند این خواست خداست. وی اظهار امیدواری کرد که مقاومت ایران فرش سرخ بعدی را پس از پیروزی آزادی درایران بگستراند و خطاب به‌ [[رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران]]  گفت: «می‌دانید که من شما را بسیار دوست دارم.»<ref>'''[https://www.maryam-rajavi.com/abe-%E2%80%8Cpir-the-most-popular-french-character-meets-maryam-rajavi/ دیدار آبه ‌پیر، محبوب‌ترین شخصیت فرانسه با مریم رجوی در اورسوراواز - سایت مریم رجوی]'''</ref>


اسامی برخی از جان باختگان قارنا بدین شرح است:
== سخنانی از آبه پیر ==
جملات بسیاری از آبه پیر باقی مانده است او درجایی گفته بود:«خدا در آسمان نیست، بلکه در این فرد بی‌خانمان و ستم کشیده‌یی است که دارد با تو حرف می‌زند. …تو که در حال خواندن این مطلب هستی و من که در حال گفتن این حرف هستم، درخشش خدا در ما منعکس می‌شود، آنگاه که برای فراهم کردن یک زندگی بهتر و شرافتمندانه‌تر برای این پایین‌ترین‌ها تلاش کنیم…».


ملامحمود بهترزاده، سيدرحمان طاهري، سيدمحمدطاهري، سيداسماعيل طاهري، حاج سيدعلي طاهري، سيدکريم اروندي، امينه شريفي اذر، حاجي رحمان شريفي اذر، عثمان شريفي اذر، مصطفي عزيزي، محمدعزيزي، محي الدين ابروشن، حاج شريف ابروشن، رحمان ابزن، رحمان سليماني، رحيم سليماني، كريم سليماني، قادرسليماني، عبدالله احمدپور، عمرباسي، جعفرباسي، مصطفي باسي، محمدشيرو، سليمان حمزه پور، ابراهم پويا، ابراهيم رسولي، علي( چوپان روستا)، حسن( نوجوان ١٣ ساله اهل روستا مجور علي آباد )، زينب رامين، خانم خاتوزين رامين، کريم رامين، احمدرامين، رحمان رامين، خسروافشين، رسول خسروي، رحمان خسروي، سعيدخسروي، عبدالله خسروي، مرادخسروي، مصطفي خسروي، ابوبكرشيشمان، جعفرشيشمان، علي شيشمان، عزيزمرزنگ، احمد سعادت‌پور
هنگامی که گزارشگر کانال ۲ تلویزیون فرانسه از او پرسید: «دوست داری چه چیزی روی سنگ مزارت نوشته شود»، گفت: بنویسید «تلاش کرد عشق بورزد».


اسامی جان باختگان قلاتان:
او همواره این دعا را یادآوری می‌کرد که: «مرگ یک دیدار به‌تأخیر افتاده با یک دوست است»


رمضان پنهار ١١ ساله، حاجي سيد حسن قدمي ٧٠ ساله، حاج محمد بايزيدي ٧٥ ساله، حاج رسول عبدالله ٦٠ ساله، عبدالله قربان ٥٠ ساله، عثمان درويش سليم ٦٠ ساله، محمد كردي ٥٠ ساله، عثمان اماني ٣٠ ساله،‌ محمد امين عباسي ٣٠ ساله، حسن حمزه كوكه ٢٢ ساله، احمد گلابي ٢١ ساله، جلال بيدوخ ١٨ ساله، عبدالله آه لياني ١٩ ساله، اسمعيل حميدي ١٥ ساله، قادر كورستمي ٣٥ ساله و رحمان مينه مورك ٣٥ ساله.<ref>[http://fa.kurdistanukurd.com/?p=20154 قتل‌عام مردم روستای قارنا در کردستان ايران - سایت کوردستان و کورد]</ref>
او که ۳۰ سال به عنوان محبوبترین شخصیت فرانسه از طرف مردم برگزیده شده بود با فروتنی می‌گفت:


مهدی بهادران که از سوی [[حسینعلی منتظری]] مسئول تحقیق در مورد کشتار قارنا شد، در گزارش او که در روزنامه اطلاعات بعد از تأخیری یک‌ماهه، در روز ۲۵ مهرماه ۱۳۵۸ به‌چاپ رسید، می‌نویسد:<blockquote>«با تحقیقات مفصل که گزارش‌ها و نوارهای موجود جوانمردان استخدامی ژاندارمری و مجاهد نماهای نقده تحت سرپرستی آقای معبودی و سرگرد نجفی در قارنا از توابع نقده حداقل ۴۵ نفر را بدون گناه قتل‌عام کرده در محل سکونت آنها و بعداً کشته‌ها را در بیابان‌ها انتقال داده‌اند که وانمود نمایند در جنگ کشته شده‌اند و دهات را غارت کرده و به آتش کشیده‌اند و استوار بیگلری در کوپلکو ۵ نفر را کشته و این در اثر بی‌لیاقتی یا خیانت و توطئه فرماندهان ژاندارمری از یکسو و تحریک احساسات ضد کردی و بیدار شدن روح انتقام‌جویی بر ضد کردهای معصوم از سوی دیگر است. متأسفانه با اینکه عاملین این کشتار شناخته شده‌اند به علت حمایت ظهیر نژاد (فرمانده لشکر ۶۴ ارومیه) از مفسدین محلی امکان دستگیری و مجازاتشان نیست.»<ref>[http://kurdane.com/article-6930.html قارنا روستاى كه در خون غروب كرد - سایت کردانه]</ref></blockquote>
«‌ …من کاره‌یی نبودم. تنها هنرم، شانه خالی‌نکردن از زیر بار مسئولیت بود. مسئولیت‌هایی را پذیرفتم که معمولاً دیگران یا از برابرشان می‌گریزند… یا با بی‌توجهی آن‌را می‌پذیرند… من هم وظیفه‌یی را که به دوش دارم، انجام می‌دهم؛ گاهی خوب و گاهی هم بد؛ آمیزه‌یی از اشک‌ها و لبخندها…».


=== اعدام‌ها در کردستان ===
«…یقین به آزادی، علتی جز این ندارد که ما شایستگی این را پیدا کنیم تا عشق را با عشق پاسخ دهیم. زیبایی خیره‌کننده آزادی از این جهت نیست که ما را از چیزی آزاد سازد، بلکه از آن روست که ما را برای چیزی آزاد سازد؛ برای دوست‌داشتن و دوست‌داشته شدن».
اعدام‌های کردستان که سال‌ها پیش از این تاریخ آغاز شده بود، سال‌ها بعد از آن و خصوصا پس از قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷، در سال ۶۸ نیز ادامه داشت.


پیکر اعدام شدگان دهه شصت عمدتا در قبرستان‌هایی با نام «لعنت آباد» در شهرهایی مانند بیجار، قروه و کرمانشاه به خاک سپرده شدند؛ جایی شبیه گورستان خاوران در تهران. قبرستا‌ن‌هایی که کم و بیش در تمام شهرهای عمده کردنشین دیده می‌شوند. برخی از قربانیان در کنار برخی از قبرستان‌های عمومی که محل اجرای احکام آن‌ها نیز بوده است به خاک سپرده شده‌اند.
آبه پیر، اعتقاد و یقین خود به عشق و آزادی را این‌گونه بیان کرده است:


'''<nowiki/>'''
«…اگر بخواهم جان‌مایه کلام و یقینی را که به آن دست یافته‌ام، به‌کسانی بگویم که مبارزه را در فراسوی نشان‌دادن چهره‌یی مردمی‌تر از انسان به‌پیش می‌برند، دستاورد و حاصل همه اندیشه‌هایم جز این نخواهد بود که: «زندگی یعنی آموختن عشق». او سپس با گفتن این‌که وقتی کسی دانسته‌هایش را بیان می‌کند، پی‌می‌برد که این دانسته‌ها به چند یقین نیز راه برده‌اند، یقین خود را این‌گونه بسط داد:


ابعاد آن‌چه در سه سال اول بعد از انقلاب در کردستان اتفاق افتاد، بسیار فراتر از آمار و ارقامی است که نشریات سراسری و حتی مطبوعات خود احزاب کرد منتشر کرده‌اند.
«من به ۳یقین دست یافته‌ام: اول، وجود ابدی عشق است؛ دوم، کسی ما را دوست دارد؛ سوم، ما آزاد هستیم. کاش می‌توانستم این ۳ یقین را به دیگران نیز انتقال دهم…».<ref name=":2" />


از آغاز دهه شصت و زمانی که نظام جمهوری اسلامی خود را یک‌پایه کرد، دور دیگری از اعدام‌ها در کردستان آغاز شد. موج دستگیری فعالان سیاسی و مدنی در این دوره به اتهامات مختلف که عمدتا مرتبط با عضویت و هواداری احزاب کرد است، در طول حیات جمهوری اسلامی کم نظیر بود.
== درگذشت آبه پیر ==
روز دوشنبه ۲۲ژانویه ۲۰۰۷(۲بهمن ۱۳۸۵) در ساعت ۴ و ۲۵ د قیقه بامداد آبه پیر، قهرمان مقاومت ضدفاشیستی فرانسه، کشیش برجسته و بنیانگذار جنبش امائوس پس از یک دوره بیماری در بیمارستان «ول دو گراس» درگذشت. خبر درگذشت او خبر اول تمامی رسانه‌های فرانسه بود.
[[پرونده:مراسم تشییع آبه پیر در کلیسای تاریخی نوتردام پاریس.JPG|جایگزین=تشییع آبه پیر در کلیسان نوتردام|بندانگشتی|مراسم تشییع آبه پیر در کلیسای تاریخی نوتردام پاریس]]
مردم دسته دسته به طرف بیمارستان شتافتند تا نسبت به مردی که به «وجدان بیدار چند نسل از فرانسویان» تبدیل شده بود ادای احترام کنند.  


بیشتر دستگیر شدگان این دوره، این بار، با محاکمه در یک نهاد قضایی به طناب دار و جوخه‌های اعدام سپرده شدند. تعداد زیادی از آن‌ها نیز بر اثر شکنجه و اعمال خشونت در زندان‌ها جان خود را از دست دادند. نهادهای مدافع حقوق بشر می‌گویند که سیر محاکمه‌ها در این دوره بدون رسیدگی عادلانه صورت گرفته است.
تشییع پیکر آبه‌ پیر در کلیسای نتردام پاریس، ادای احترام یک ملت به او بود. حرکتی  که به‌ندرت در فرانسه رخ می‌دهد.  


هم‌زمان با اعدام‌های گروهی در تابستان سال ۶۷، شمار دیگری از زندانیان در زندان‌های کردستان با مجازات مرگ روبرو شدند که از تعداد دقیق آنها نیز مانند موارد قبلی اطلاعی در دست نیست.
هزاران نفر در مراسم تشیع او شرکت داشتند.در ردیف اول جمعیت، فقرای تحت پوشش بنیاد خیریه آبه‌ پیر حضور داشتند. آبه می‌خواست آنها در صفوف اول باشند و نه این‌که به صفوف عقب فرستاده شوند. روی تابوتش، عصای او و مدال افتخار صلیب بزرگ لژیون دونور، بالاترین نشان افتخار رسمی فرانسه قرار داشت.<ref name=":2" />


اخیرا بنیاد عبدالرحمان برومند، که از جمله اعدام‌های سیاسی در ایران را مستند می‌کند، تلاش‌هایی را برای مستندسازی جداگانه اعدام و کشتارهای فراقضایی در کردستان آغاز کرده  است. رویا برومند، مدیر این بنیاد گفت، تا به امروز ما برای سال‌های ۱۹۸۰ـ ۱۹۹۰توانسته‌ایم ۲۴۰ مورد از اعدام‌های سیاسی را ثبت کنیم. او می‌گوید سرگذشت افرادی که اعدام شده‌اند از منابع منتشر شده و در مصاحبه و تماس با بازماندگان و فعالان کرد در حال تدوین است، ولی بدون کمک خانواده و دوستان و همبندی‌ها، جمع‌آوری اطلاعات به کندی پیش می‌رود و مقدار اطلاعاتی که ما تا به حال جمع آوری کرده‌ایم با ابعاد «فاجعه کردستان» قابل مقایسه نیست.
خبرگزاری فرانسه طی گزارشی از درگذشت آبه پیر، وی را «کشیش قهرمان بی‌خانمان‌ها» که طی بیش از نیم قرن مبارزه برای بی‌خانمان‌ها به وجدان ملت فرانسه تبدیل شده بود توصیف کرد.


در مواردی که افراد وابسته به تشکل‌های سیاسی بودند، امکان ثبت اسامی آنها در آرشیو احزاب بیشتر است اما نهادهای حقوق بشری می‌گویند که تعداد زیادی از این اعدام‌ها مربوط به افرادی می‌شود که فعالیت سیاسی یا نظامی خاصی نداشتند و به نظر می‌آید که چندان هم مرتبط با احزاب نبوده‌اند.
پس از درگذشت آبه پیر [[شورای ملی مقاومت ایران|مقاومت ایران]] مراسمی را در بزرگداشت او برگزار کرد. در قسمتی از این مراسم خانم [[مریم رجوی]] در مورد آبه پیر گفت: «به راستی که او یک شورشی خدا، یک عصیانگر به جبر زمانه و یک خدمتگزار برای همه فقرا و مستمندان بود. او طی ۵۰ سال کار بی وقفه و قدم به قدم و ذره به ذره و با پرداخت قیمت از خودش و همه زندگیش به همه آموخت که چگونه می‌توانند از خودشان بگذرند و چگونه خوبی‌ها و توانمندی‌های خود را در اختیار دیگران بگذارند. به راستی تا آخرین نفس و تا آخرین لحظه عمر، یعنی تا آخرین لحظات سنش در ۹۴ سالگی سمبل چنین ارزش والایی بود. او یک رزمنده آزادی ویک مبارز علیه فاشیسم بود.»<ref name=":1" />
 
رویا برومند می‌گوید به غیر از وقایع شناخته شده‌ همچون کشتار قارنا، موارد دیگری نیز به بیناد برومند گزارش شده است. برای مثال دەها نفر از ساکنین یک محله در مهاباد دستگیر و به صورت تنبیهی و احتمالا در رابطه با یک درگیری که در آن شرکت نداشته‌اند اعدام شده‌اند، که به گفته او نشانه بارزی است از اینکه تعداد اعدام شهروندان عادی به هیچ‌وجه پایین نیست.
 
وجه دیگر سرکوب مردم کردستان مذهبی است. کردها که اغلب از مسلمانان سنی مذهب هستند از این منظر نیز مورد سرکوب جمهوری اسلامی قرار گرفته‌اند.
 
[[روح‌الله خمینی|خمینی]]، بنیانگذار جمهوری اسلامی در روز ۲۱ مرداد ۱۳۵۸ تنها یک هفته قبل از صدور دستور مداخله تمام عیار نظامی در کردستان، به گروهی از آموزگاران مسلمان در مورد یک «دشمن مشترک» اخطار داد و گفت: <blockquote>«اینها از اسلام می‎ترسند. اینها از قوانین اسلام می‎ترسند. این‌ها می‎خواهند که اسلام نباشد، گرچه هر چیز دیگری باشد و این توطئه است. از آن وقتی که توطئه شد دیگر ما نمی توانیم تا آخر تحمل کنیم و توطئه‎ها را بپذیریم. مسئله، مسئله اسلام است و مسئله مصالح مسلمین و اسلام. ما نمی توانیم مسامحه کنیم.»</blockquote>تنها چند روز پس از این اظهار نظر نیروی‌های دولتی وارد کردستان شدند و جنگ کردستان آغاز شد. این هشدار را هم می‌توان تلاش دیگری برای توجیه سرکوب با توسل به حربه‌ی دین و مذهب  دانست.<ref name=":3">[https://www.bbc.com/persian/iran/2013/09/130912_25_anniversary_kurds_executed_nm دهه شصت؛ 'کردها زیر گلوله‌'] - بی‌بی‌سی فارسی</ref>
 
== طرح خود مختاری کردستان ایران ==
در تاریخ ۱۷ آبان ۱۳۶۲ [[طرح خودمختاری کردستان ایران]] توسط [[شورای ملی مقاومت ایران]] در یک مقدمه و ۱۲ ماده تصویب شد
 
'''طرح خودمختاری کردستان ایران'''
 
نظر به این‌که مردم ایران با انقلاب خود «آزادی و استقلال» را به عنوان دو اصل عمومی و تفکیک‌ناپذیر مطرح کرده‌اند،
 
نظر به این‌که [[شورای ملی مقاومت ایران|شورای ملی مقاومت]] براندازی رژیم [[روح‌الله خمینی|خمینی]] و برقراری نظام سیاسی مبتنی بر اراده و حاکمیت مردم را وجهه‌ی همت خود قرار داده است،
 
نظر به این‌که لازمه‌ی استقرار یک حکومت مبتنی بر اراده و حاکمیت مردم در ایران، تأمین و تضمین هر چه بیشتر وسایل، امکانات و طرق دخالت و مشارکت همه‌ي مردم در اخذ و اجرای تصمیمات است،
 
نظر به این‌که دخالت و مشارکت مردم در اخذ و اجرای تصمیمات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی شرط لازم تحقق دموکراسی در یک کشور است؛
 
شورای ملی مقاومت به منظور تأمین  و تقویت هر چه بیشتر حاکمیت مردمی و تمامیت ارضی و یکپارچگی و وحدت ملی کشور و نظر به مبارزات عادلانه‌ی مردم کردستان برای تأمین دموکراسی درایران و خودمختاری در کردستان و به‌منظور رفع ستم مضاعف از ملیت ستمزده‌ی کرد، طرح حاضر را برای تأمین [[طرح خودمختاری کردستان ایران|خودمختاری کردستان ای]]<nowiki/>ران اعلام می‌دارد. این طرح در چارچوب برنامه‌ی [[شورای ملی مقاومت ایران|شورای ملی مقاومت]] و دولت موقت جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران و [[وظایف مبرم دولت موقت]] قابل اجراست و مشخصاً بر اساس ماده‌ی ۳ وظایف مبرم دولت موقت مبنی بر «پایان‌دادن به جنگ ضدخلقی علیه مردم کردستان با اعلان خودمختاری در چارچوب تمامیت ارضی ایران، کوشش برای محو آثار این جنگ» تنظیم و تصویب‌شده و رهنمون عمل آینده‌ي دولت موقت درباره‌ی خودمختاری کردستان خواهد بود.
 
ترتیبات و نحوه‌ي اجرای طرح حاضر را [[دولت موقت جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران]] مشخص خواهد نمود. دولت موقت مؤظف است برای تحقق این طرح تلاش‌های لازم را مبذول دارد.
 
۱ ـ منطقه‌ی خودمختار، تمامی کردستان ایران را شامل می‌گردد. قلمرو جغرافیایی این منطقه  از طریق مراجعه به آرای عمومی مردم منطقه‌ی کردنشین کشور تعیین می‌شود.
 
۲ ـ ارگان قانون‌گذاری در امور داخلی منطقه‌ي خودمختار، شورای عالی کردستان است که نمایندگان آن از طریق انتخابات آزاد با رأی عمومی، مستقیم، مساوی و مخفی انتخاب می‌شوند. قوانین عمومی جمهوری در منطقه‌ی خودمختار لازم‌الاجراست. مصوبات شورای عالی کردستان نباید ناقض قوانین عمومی جمهوری باشد.
 
۳ ـ اداره‌ی کلیه‌ی  امور منطقه‌ی خودمختار کردستان به‌جز اموری که ذیلاً در صلاحیت دولت مرکزی شناخته می‌شود در صلاحیت ارگان‌های خودمختاری است.
 
تعیین عالی‌ترین ارگانها برای اداره‌ی امور و نظارت برفعالیت آنها به عهده‌ی شورای عالی کردستان است.
 
۴ ـ حفظ انتظامات داخلی منطقه‌ی خودمختار به عهده‌ی ارگان‌های خودمختاری است که نیروی متناسب برای این امر را با مراعات ماده‌ی ۲ طرح حاضر سازمان خواهند داد.
 
۵ ـ امور مربوط به سیاست خارجی و روابط خارجی، امنیت سراسری جمهوری و دفاع ملی (شامل حراست از مرزها، حفظ تمامیت ارضی و وحدت جمهوری) در صلاحیت دولت مرکزی است. ‌ارتش در منطقه‌ی خودمختار کردستان نیز مانند دیگر نقاط ایران حق دخالت در امور انتظامی داخلی را ندارد.
 
۶ ـ امور مربوط به تجارت خارجی و گمرکات، تعیین نظام پولی و مالی کشور، انجام وظایف مربوط به بانک مرکزی، تنظیم بودجه‌ی عمومی و برنامه‌های اقتصادی که اهمیت سراسری دارند و یا مستلزم سرمایه‌گذاری‌های کلان هستند در صلاحیت دولت مرکزی است.
 
اداره‌ی سایر امور اقتصادی منطقه‌ی خودمختار در صلاحیت ارگانهای خودمختاری است. بهره‌برداری از منابع طبیعی و ثروت‌های عمومی کشور که اهمیت سراسری دارند در صلاحیت دولت مرکزی است که به نفع همه‌ی مردم ایران صورت می‌گیرد. در منطقه‌ی خودمختار کردستان ارگان‌های خودمختاری دولت مرکزی را در بهره‌داری از این منابع و ثروت‌ها یاری خواهند نمود.
 
۷ ـ زبان کردی، زبان رسمی تدریس و مکاتبه‌ی داخلی درمنطقه‌ی خودمختار است و در همه‌ی مراحل تحصیلی حق آموزش به زبان کردی برای ساکنان منطقه به‌رسمیت شناخته می‌شود.
 
زبان فارسی، در منطقه‌ی خودمختار نیز مانند دیگر مناطق ایران، زبان رسمی است  و در مدارس همراه با زبان کردی آموزش داده می‌شود. مکاتبات ادارات منطقه‌ی خودمختار کردستان  با مرکز و سایر نقاط ایران و نیز با ادارات وابسته به دولت مرکزی در منطقه‌ی خودمختار به زبان فارسی صورت می‌گیرد. کلیه‌ی ساکنان غیرکرد در کردستان خودمختار در اشاعه‌ی فرهنگ خود آزادند و حق آموزش به زبان خود را دارند.
 
۸ ـ کلیه‌ی حقوق و آزادی‌های مصرح در اعلامیه‌ی جهانی حقوق‌بشر و میثاق‌های بین‌المللی مربوط به آن، نظیر آزادی عقیده و بیان، آزادی مطبوعات، آزادی تشکیل و فعالیت احزاب و سازمان‌های سیاسی، اتحادیه‌ها و شوراهای کارگری، دهقانی و صنفی، انجمن‌های دموکراتیک، آزادی انتخاب شغل و محل اقامت و آزادی مذهب در کردستان خودمختار همانند دیگر نقاط ایران تضمین می‌شود. کلیه‌ی ساکنان کردستان اعم از زن و مرد همانند ساکنان سایر مناطق ایران بدون هر نوع تبعیض جنسی، قومی، نژادی و مذهبی از تساوی حقوق  اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی برخوردار خواهند بود.
 
9. نظام قضایی جمهوری واحد است و در منطقه‌ی خودمختار، دادگاه‌ها طبق قوانین جمهوری و هم‌چنین قوانین مصوب شورای عالی کردستان، به دعاوی رسیدگی خواهد نمود
 
نیروهای انتظامی کردستان خودمختار، همانند نیروهای انتظامی دیگر نقاط کشور، ضابط دادگستری بوده و ملزم به اجرای احکام و دستورها و قرارهای محاکم و مقامات قضایی می‌باشند.
 
۱۰ ـ  ارگان‌های خودمختاری موظفند از مداخله در اموری که در صلاحیت ویژه‌ی دولت مرکزی شناخته شده است خودداری نموده و دولت مرکزی را در اجرای وظایف خویش در منطقه یاری کنند. به همین نحو دولت مرکزی و ارگان‌های اجرایی آن از مداخله در اموری که در صلاحیت ویژه‌ی ارگان‌های خودمختاری شناخته شده‌اند، ممنوعند و باید ارگان‌های خودمختاری را در انجام وظایف خود یاری رسانند.
 
۱۱ ـ دولت مرکزی در اجرای وظیفه‌ی خود مبنی بر تأمین سریع پیشرفت و توسعه‌ی کلیه‌ی مناطق عقب‌افتاده‌ی کشور، مؤظف است که از درآمدهای عمومی سهم بیشتری را به رفع عقب‌ماندگی منطقه‌ی خودمختار کردستان نیز تخصیص دهد.
 
۱۲ ـ مردم منطقه‌ی خودمختار کردستان مانند سایر هموطنان خود در سراسر ایران از طرق قانونی و بدون هیچ‌گونه تبعیض در اداره‌ی امور کشور مشارکت خواهند نمود.
 
طرح حاضر در یک مقدمه  و ۱۲ماده در تاریخ ۱۷آبان ۱۳۶۲ به اتفاق آرا در شورای ملی مقاومت به تصویب رسید.<ref>[https://www.iranncr.org/%D8%A7%D8%B3%D9%86%D8%A7%D8%AF-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7/%D8%B7%D8%B1%D8%AD%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D9%85%D8%B5%D9%88%D8%A8%D8%A7%D8%AA/127-%D8%B7%D8%B1%D8%AD-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%84%DB%8C-%D9%85%D9%82%D8%A7 طرح خود مختاری کردستان ایران - سایت شورای ملی مقاومت ایران]</ref>


== منابع ==
== منابع ==
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۳۴

آبه پیر
آبه پیر3.JPG
آبه پیر (هانری گروئس)
زادروز۵ اوت ۱۹۱۲
لیون - فرانسه
درگذشت۲۲ ژانویه ۲۰۰۷
پاریس
ملیتفرانسوی
تابعیتفرانسه
پیشهکشیش - سیاستمدار - رزمنده عضو مقاومت فرانسه در جنگ جهانی دوم
سال‌های فعالیتاز ۱۹۳۸ تا ۲۰۰۷
شناخته‌شده برایمردم فرانسه - مردم جهان - اعضای مقاومت ایران ( شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران)
نقش‌های برجستهشرکت درمقاومت ضد نازی در فرانسه - نماینده مجلس ملی فرانسه - موسس بنیاد امائوس لیبرته برای حمایت و کمک به مردم بی‌خانمان
تأثیرپذیرفتگانبی‌خانمانها و فقرا در فرانسه و نقاط مختلف جهان - اعضای شورای ملی مقاومت ایران و مجاهدین خلق ایران
لقبکشیش قهرمان بی‌خانمان‌ها
دینمسیحی

آبه پیر (به فرانسوی) Abbe Pierre (زاده ۵ اوت ۱۹۱۲ میلادی[۱] ـ درگذشته در ۲۲ ژانویه ۲۰۰۷[۲])  کشیش مترقی و سیاستمدار و مبارزعضو مقاومت فرانسه در جنگ جهانی دوم بود. نام اصلی او هانری گروئس و  پنجمین فرزند خانواده بود.[۳] آنها ۸ خواهر و برادر بودند. پدرش آنتوان گروئس تاجر ابریشم بود و زندگی مرفهی داشتند.[۱]

در ۱۹ سالگی به صومعه مسیحی کاپوسن‌ها پیوست و ۶ سال را با آنان گذراند.[۱] او تمام ارثیه خانوادگیش را به فقرا و بی‌خانمان‌ها بخشید. در ۱۹۳۸ به مقام کشیشی رسید.[۳]

با شروع جنگ جهانی دوم و اشغال فرانسه توسط آلمان نازی به مقاومت فرانسه پیوست و در جابه‌جایی و فراری دادن رزمندگان مقاومت شرکت داشت. در جریان جنگ نام آبه پیر را برای خود انتخاب کرد. در طول جنگ دوبار دستگیر شد و هر دو بار فرار کرد. نهایتا با دستور مسئولین مقاومت به الجزایر رفت و در آنجا با ژنرال دوگل دیدار کرد.[۱]

پس از جنگ به عنوان قهرمان جنگ به کشورش بازگشت و تا سال ۱۹۵۱ نماینده مجلس ملی فرانسه بود. در ۱۹۴۹ بنیاد امائوس لیبرته را برای کمک به افراد بی‌خانمان تاسیس کرد. او طی ۵۰ سال برای دفاع و کمک به بی‌خانمان‌ها تلاش کرد. آبه پیر به مدت ۳۰ سال محبوبترین شخصیت فرانسه بود. نشان‌ها و جوایز متعددی از جمله نشان لژیون دونور، بالاترین نشان رسمی فرانسه را دریافت کرد.[۳]

در سال ۱۳۷۳ با مقاومت ایران آشنا شد و با مریم رجوی رئیس جمهور منتخب مقاومت ایران در اورسوراواز دیدار کرد. در سال‌های بعد نیز او بارها از مقاومت ایران دفاع کرد و دیدارهای متعددی با مریم رجوی داشت.[۳]

آبه پیر در ۲۲ ژانویه ۲۰۰۷ در سن ۹۴ سالگی بعد از یک دروه بیماری و بستری شدن در بیمارستان درگذشت.[۲] با درگذشت او فرانسه درغم و ماتم فرو رفت. پیکر او طی مراسمی با حضور هزاران تن از مردم فرانسه به خصوص از طبقات فرودست و فقیر جامعه از کلیسای تاریخی نوتردام پاریس تشییع شد.[۳]  

خبرگزاری فرانسه طی گزارشی از درگذشت آبه پیر، وی را  «کشیش قهرمان بی‌خانمان‌ها» که طی بیش از نیم قرن مبارزه برای بی‌خانمان‌ها به وجدان ملت فرانسه تبدیل شده بود توصیف کرد.[۳]

زندگینامه

تولد تا پایان جنگ جهانی دوم

آبه پیردرروز ۵ اوت سال ۱۹۱۲ در شهر لیون فرانسه بدنیا آمد. خانواده آبه هشت فرزند داشت، پنج پسر و سه دختر. او پنجمین فرزند خانواده بود. پدرش، آنتوان، پیشه ور صنعت ابریشم بافی بود.

آبه پیر در مورد مادرش گفته:«خاطره‌ای که نشاندهنده‌ی محبت از سوی مادرم باشد به‌ یاد ندارم، به‌جز چند روز قبل از ورودم به صومعه که با من زیاد صحبت کرد.»

خانواده‌ی گروئس ابتدا در شهر لیون، مستقر شدند. سپس با بزرگ شدن خانواده، آن‌ها ملکی در زمین‌های مساعد حومه پاریس، خریداری کردند.

هانری، با اسم تعمیدی آبه پیر، کودکی پرجنب وجوش بود. کنجکاو نسبت به همه چیز، او می‌خواست همه چیز را یاد بگیرد. همیشه در پی فهمیدن بود. هانری بنیه‌ای ضعیف داشت واغلب بیمار بود. از زمانی که طفلی بسیار کوچک بود، ایمانی خلل ناپذیر داشت. دفترچه‌های یادداشت خصوصی‌اش گواه عشق بی کرانش به خدا بود.

آبه پیر
آبه پیر در کودکی با خواهران و برادرانش

پدرش آنتوان گروئس، در کمک به بینوایان و فقرا کوتاهی نمی‌کرد. او خود دراین‌باره گفته است: «روزی پدرم من و برادرم را به محله‌ای دور از خانه در شهرک رامبو برد. در آنجا از دیدن تنی چند از دوستان پدرم غافلگیر شدیم. دوستانی که بعضاً شب‌ها در سالن غذاخوری خانه دیده بودیم‌شان. آستین‌ها را بالا زده، مشغول آرایش موهای پسرهای ولگرد بودند. آنجا پدرم را دیدم. پیشبندی به کمرش بسته بود و موهای پسر فقیری را کوتاه میکرد. به ‌یقین دراین کار خیلی ناشی بود، چون پسره با پدرم که موهایش را می‌کشید، بدرفتاری می‌کرد. وقتی برگشتیم، پدرم رو به ما کرده و گفت: «دیدید لایق خدمت به بینوایان بودن چقدر سخت است؟»

درنوجوانی خانواده تصمیم گرفت که هانری و۲ برادر دیگرش را در کالج پانسیون کنند. او که علاقه‌ای برای ماندن در پانسیون نداشت از آنجا فرار کرد. نهایتا پدرش تصمیم گرفت که پسرانش کالج را ترک کنند. در همین دوران او وارد اولین گروه پیشاهنگی شهر لیون شد. رفقایش در پیشاهنگی نام او را «سگ آبی متفکر» گذاشتند.[۱]

پیوستن به کلیسا

در سال ۱۹۲۷ بازدیدی از طرف کالج از معبد سن فرانسوا آسیز داشت. این بازدید و خواندن کتاب زندگینامه سن فرانسوا تأثیر عمیقی بر آبه پیرداشت. او خود در این مورد گفته است: «اینجا بود که من تصمیمم را گرفتم. در روشنایی سن ـ فرانسوا، می‌خواستم راه فداکاری و نثاررا انتخاب کنم تا درون خودم بی چیزترین باشم. با این امید، با او که هست ملاقات کنم.»[۱]

آبه پیر و خانواده‌اش
آبه پیر به همراه خانواده‌اش در ۱۹۳۴

در۱۹۳۱ با توجه به اینکه در خانواده‌ای مرفه بزرگ شده بود و ارثیه قابل توجهی به او رسیده بود، تمامی ارثيه‌اش را به نیازمندان بخشید.[۳]

هانری وقتی نوزده ساله بود، به پدرش خبر داد که می‌خواهد وارد مرام کاپوسن‌ها بشود. در سال ۱۹۳۱، هانری، برادر فیلیپ شد. زندگی رهبانی تلخ و سخت بود. او شش سال را درمیان کاپوسن‌‌ها گذراند واین دوران تأثیر عمیقی بر زندگی او گذاشت. خودش گفته است، اگر این سالیان را نزد برادران کاپوسن زندگی نکرده بود، هرگز آنچه در طول زندگی‌اش به وقوع پیوسته جامه عمل نمی‌پوشید. پس از شش سال در اثر بیماری و سلامتی شکننده‌ی‌ آبه پیر در برابر بیماری، رئیس جمعیت به او توصیه کرد که زندگی کشیشی که مطمئنا برای او ساخته نشده را ترک کند.

آبه پیر روز ۲۴ اوت سال ۱۹۳۸، با بیست و یک نفر از همکلاس‌هایش در مدرسه الهیات، به مقام کشیشی رسید. چند ماه بعد از ورود به قلمرواسقف و حرفه کشیشی، در سال ۱۹۳۹، زنگ ساعت بسیج (جنگ) به صدا در آمد.[۱]

جنگ جهانی دوم

گروهبان جوان، هانری گروئس(آبه پیر)، که ابتدا در شهر مورین و سپس در آلساس وارد بسیج جنگ شده بود، به‌دنبال یک سینه پهلوی بدخیم، مجبور شد بستری شود. زمانیکه واقعه‌ی شکست سال ۱۹۴۰(شکست فرانسه از آلمان نازی) رخ داد، او در شهر ناربون بهبودی خود را بازیافت.

هانری گروئس (آبه پیر) در جوانی

در اوج اشغالگری آلمانی‌ها به‌عنوان کشیش سرخانه‌ی یتیم‌خانه‌ی اداره‌ی خیریه، به ساحل سن ـ آندره، نزدیک گرونوبل فرستاده شد. مدتی بعد معاون کلیسای بزرگ گرونوبل شد. در همین زمان ابتدا مادر و بعد پدرش از دنیا رفتند. در دوران کشیشی در کلیسای گرونوبل واقعه‌ای او را به مقاومت فرانسه پیوند زد. دو مرد یهودی که از تعقیب پلیس فرار کرده‌ بودند به خانه‌ی او مراجعه می‌کنند. او دو روز آنها را مخفی می‌کند. او در ارتباط با راهبه‌های پرورشگاه «زنان سیون» که به فراریان پناه می‌دادند قرار می‌گیرد. درست کردن کارتهای هویت جعلی را از آنان یاد گرفته و به فرار پناهندگان کمک می‌کند.

در آغاز سال ۱۹۴۲، هانری گروئس دوازده یهودی را برای عبور از مرز راهنمایی کرد. آن‌ها به فراریان و همه‌ی کسانی که می‌خواستند برای نبرد به کوه بزنند کمک می‌کردند.

او خود در این‌باره می‌گوید: «در این زمان بود که من به‌همراه دوستانم، اولین کمپ را در شارتوروز ساختم. اما وقتی داوطلبین زیاد شدند، از دره عبور کردیم تا شروع بخش شرقی ارتش ورکروس (ارتفاعات آهکی شمال آلپ)، را پی افکنیم.»

از آن‌زمان به‌بعد حوادث ایجاب می‌کرد که آبه اغلب اسم عوض کند. در آخرین روزهای دوران اشغال، او به‌طورمشخص نام «آبه پیر» را پذیرفت. در آن سال‌های زندگی مخفی، او یک روزنامه‌ی کوچک راه انداخت به‌نام «اتحاد میهن‌پرستان مستقل» و اهداف زیرین را در اولین شماره‌ خود عرضه کرد:

  • ما می‌خواهیم که:
  • مقدرات کشور توسط کسانی که خود انتخاب کرده‌اند اداره شود.
  • آزادی‌های محلی در چهارچوبی نوین، برپا شده و تقویت شود.
  • کارگرانی که در سندیکاهای خاص خود گرد آمده‌اند، در هدایت زندگی اقتصادی ملت، شرکت کنند.
  • درست‌تر: ما می‌خواهیم دولت در خدمت قدرت‌های مالی نباشد، کارگران بالاخره جایگاه شایسته خود در میان ملت را پیدا کنند.
  • قوی‌تر: ما دولتی مقتدر می‌خواهیم، چرا که آزادی و عدالت فقط در سایه‌ی یک چنین دولتی بر قرارمی‌شود.

آبه پیر که شب و روز کارمی‌کرد، بسیار ضعیف شده بود. توصیه شد که از یک منشی کمک بگیرد. به او یک مسؤل سندیکایی به نام دوشیزه لوسی کوتازتوصیه شد. در فردای آزادی فرانسه از اشغال، ژنرال دسکور به این زن نشان صلیب جنگ را اعطا کرد و لوسی کوتاز تا آخرین روزهای حیاتش در کنار آبه پیر باقی ماند و او را درتمام ماموریت‌هایش همراهی کرد.

آبه پیر در سال ۱۹۳۵ در ردای کشیشی.JPG

آبه پیر در خاطره‌‌ای از دوران همکاریش با مقاومت فرانسه گفته است: «من از کشیش خودم برای ماندن در کوه، دو روز مرخصی خواستم. درواقع باید با دو تن از رهبران گروه مقاومت که دیگر تحمل‌شان به‌سرآمده بود، ملاقات می‌کردم… شرایط برای همه‌ی ما خطرناک شده بود. از کمپی به کمپ دیگر می‌رفتم که درمیان طوفانی شدید گیرکردم. باید با لباس‌های خیس شده می‌خوابیدم. فردای آن‌روز بعد ازاین‌که کارهای مقرر را انجام دادم، با موتوربه ایرینی و خانه‌ی پدریم رفتم تا از احوال آن‌ها خبر بگیرم. وقتی به خانه رسیدم تب اسبی گرفته بودم. مرا روی تخت خواباندند و پزشک را خبر کردند. پزشک رفتن با موتور را برایم ممنوع کرد. چند آزمایش تجویز کرد. فردای آنروز با خواندن نتیجه‌ی آزمایشات، خناق تشخیص داده شد. به تخت چسبیده بودم. سه روز بعد، جوانی از گرونوبل به من خبر داد که محل سکونتم را بازرسی کرده‌اند و من باید ناپدید بشوم. این بخشی از قایم موشک‌بازی ماه‌های بعدی بود. درخانه‌ یکی از دوستانم، متوجه شدم که فراریکی از برداران ژنرال دوگل بنام ژاک، گریزناپذیر شده‌است. باید از تبدیل شدن او به گروگانی در دستان دشمنِ اشغالگر جلوگیری می‌کردیم. دشمنی که در استفاده از او علیه رهبر فرانسه‌ی آزاد در لندن، تردیدی به‌خود راه نمی‌داد. ژاک همراه همسرش به صحرایی درنزدیکی گرونوبل پناه آورده بود. گشتاپو خانه آن‌ها را در شهر بازرسی کرده بود. به من اطلاع داده شد که باید آن‌ها را هرچه سریع‌تر به سویس عبور بدهم، اما این امر به سادگی امکان‌پذیر نبود، چرا که ژاک دوگل، فلج شده، به‌سختی قابل جابجایی بود. بعد از حوادثی بسیار، این زوج را به خانه‌ی کشیشِ کولونی- سو- سالِو در مرز هدایت کردم. شب بعد به ‌یمن کمک گمرکچی‌های فرانسوی کاپیتان مییر، ما توانستیم آن‌ها را با عبور دادن از میان گُل‌های خاردار به سویس عبور بدهیم.»

هرچه زمان می‌گذشت، جستجوها برای دستگیری آبه پیر فشرده‌ترمی‌شد. چون دیگر در لیون امنیت نداشت، به پاریس رفت. در آنجا ژورژ بیدول، مسؤل شورای ملی مقاومت بعد از قتل ژان مولن را ملاقات کرد. می‌خواست شرایط ورکورس را به او منتقل کند. کمی بعد، او به «پیرنه» فرستاده شد تا مقدمات یک شبکه فرار از مرز اسپانیا را فراهم سازد. او برای این عملیات با خواهش از یک وزیر، اجازه‌ی عبور برای نفوذ به‌این منطقه‌ی ممنوعه، جهت یک کار خانوادگی را گرفت اما موقع بازگشت از یک عملیات در کامتو- له- بن، توسط گشتاپو دستگیر شد. اولین بار با یک دوچرخه از دست آلمانی‌ها فرار کرد. بلافاصله به مسئولین مقاومت در پاریس وصل شد و آن‌ها را از بازگشایی مقدمات کارش در اسپانیا مطلع کرد. به او دستور داده شد به الجزایر فرار کند. بار دیگر در اسپانیا دستگیر شد. در آنجا توسط کشیش ویتوریا به صلیب سرخ کانادایی در مادرید معرفی شد و با صدور اوراق جعلی به عنوان یک خلبان کانادایی با نام «سیر هاری بارلو» معرفی شده و به الجزایر رفت.

او خود در مورد دومین فرارش می‌گوید: «در زمان جنگ دستگیر شده و فرار کردم… دوستانم فکر می‌کردند، موقع دومین فرارم کشته شده‌ام. آن‌ها دیگر خبری از من نداشتند. در واقع، من موفق شدم، در حالیکه داخل یک بسته‌ی پستی بزرگ در یک هواپیمای آمریکایی مخفی شده بودم، به الجزایر برسم. این هواپیما از ژیلبرالتار می‌آمد. وقتی به الجزایر رسیدم، یک مسافر مخفی بودم. کارت شناسایی‌ام جعلی بود. در مادرید، برایم یک کارت جعلی درست کرده بودند که مرا به‌عنوان یک خلبان کانادایی معرفی می‌کرد.»


در الجزایر نیروهای امنیتی آمریکا با شک اینکه ممکن است جاسوس آلمان باشد او را دستگیر کردند و مدت ۶ ساعت از او بازجویی کردند. با دخالت ژنرال دوگل از بازداشت آزاد شد. یک هفته بعد در الجزایر برای اولین بار با ژنرال دوگل ملاقات کرد.

بعد ازچند روزآبه پیر وارد ارتش آزادیبخش شد، اما با توجه به شرایط شکننده‌ی جسمی‌اش، او را کشیش سرخانه‌ی مدرسه‌ی دریایی و گروه‌های پذیرشی در کازابلانکا گذاشتند.

در بهارسال ۱۹۴۵، پیرـ هنری تیژان، وزیر اطلاعات ارتش آزادیبخش، آبه را به آفریقای غربی و اکاتوریال فرستاد. جایی که باید بین هواداران ویشی و فرانسه‌ی آزاد، آشتی برقرار می‌کرد، زیرا که عمیقاً محیط‌های سیاسی، اداری و مذهبی از هم گسسته بود. تیژان، یکی از بنیانگذاران جنبش جمهوریخواهان ملی(MRP)، حزب سوسیال مسیحی‌ها بود. بنا به توصیه‌ی تیژان آبه پیر درحوزه‌ی نانسی خود را به‌عنوان کاندیدا معرفی کرد و مورد حمایت دوستانش در مقاومت قرار گرفت و در اولین مجلس قانونگذاری به‌عنوان نماینده، انتخاب شد. او دوباره خود را کاندیدا کرد و تا سال ۱۹۵۱دوبار به نمایندگی انتخاب شد.

آبه پیر کشیش حامی فقرا
آبه پیر در میان بی‌خانمانها

آبه پیر درباره فعالیتها‌یش در دوران جنگ می‌گوید: «شانسی که در طول جنگ داشتم این بود که هرگز مجبور نشدم کسی را بکشم. هرگز خودم را در شرایطی نیافتم که بگویم: «اگر او را نکشم مرا خواهد کشت» به‌این مباهات نمی‌کنم. من به کسانی که می‌جنگیدند کمک می‌کردم و برایشان تدارکات می‌آوردم. من روزنامه‌ای راه انداختم که سه شماره‌ی آن منتشر شد. اسم این روزنامه «اتحاد میهن پرستان مستقل بود.»


پس از جنگ مردی که او را لو داده بود، به دادگاه احضار شد، همسرش از آبه خواهش کرد تا در دادگاه حاضرشود. او در حالیکه نماینده‌ی مجلس بود و مدال افتخار گرفته بود، به‌عنوان شاهدی برای تبرئه در دادگاه حاضرشد. آن مرد می‌توانست در فضای حاکم برآن زمان به مرگ محکوم شود ولی آبه شهادت داد که عمل این مرد به‌خاطر منافع نبوده بلکه به‌خاطر نوعی گمراهی بوده است.[۱]

دوران پس از جنگ

آبه پیر در پایان جنگ جهانی دوم به‌عنوان نماینده مجلس انتخاب شد، اما در سال ۱۹۵۱ از این سمت استعفا داد و تا پایان عمر، زندگی خویش را یکسره وقف کمک به بی‌پناهان نمود.

فعالیت‌های او در سال ۱۹۴۹ وارد مرحله‌یی تازه شد. او در این سال جنبش امائوس را تأسیس کرد. آنگاه به‌مدت نیم قرن، بی‌وقفه و خستگی‌ناپذیر برای کمک به بی‌خانمان‌ها تلاش کرد.[۲]

در زمستان سرد ۱۹۵۴ تحت تاثیر مرگ زن کارتون خوابی که در خیابان جانش را از دست داد بر فعالیتهای انساندوستانه‌اش افزود و توانست لایحه‌ای را در مجلس ملی فرانسه به تصویب برساند که دولت را موظف می‌کرد برای بی‌سرپناهان فرانسه خانه فراهم کند. او برای اینکه درد بی‌خانمان‌ها را درک کند دربین آنها در خیابان می‌خوابید. در این رابطه رو به وزیر مسکن وقت فرانسه گفت، شما که از سرما و بی‌پناهی چیزی نمی‌دانید، ساکت باشید.

او طی فراخوانی مردم فرانسه را به قیام برای کمک به بی‌خانمان‌ها دعوت کرد. فراخوان او سر‌آغاز جنبشی گستره  درحمایت از بی‌خانمان‌ها گردید. زمانی‌‌ که او از رادیو لوکزامبورگ ازمردم برای کمک به خانمان‌ها کمک خواست، سیل کمک بود که به سویش سرازیر شد. «چارلی چاپلین»‌ نیز به فراخوان آبه پیر پاسخ داد و مبلغ قابل توجهی را به او اهدا کرد.

آبه پیر و چارلی چاپلین
دیدار چارلی چاپلین با آبه پیر

اقبال عمومی و محبوبیت آبه پیر بسیاری از سیاستمداران هم عصرش را به هراس انداخت که ممکن است آبه پیر جای آنها را بگیرد اما این کشیش انساندوست تا آخر عمر با همان ردای کشیشی در نهایت سادگی زندگی کرد و «کشیش قهرمان بی خانمان‌ها» لقب گرفت.

ایده‌ها و جنبش آبه پیر پس از مرگش نیز ادامه یافت. انجمن خیریه او در بیش از ۴۰ کشور جهان فعالیت دارد.[۳]

او ۱۷بار به‌عنوان شخصیت محبوب مردم فرانسه برگزیده شد. مردم فرانسه او را به عنوان یکی از ۱۰ چهره برتر و ماندگار تاریخشان انتخاب کردند.[۲]

حمایت از مقاومت ایران

آبه پیر اولین بار در مرداد ۱۳۷۳ با مقاومت ایران آشنا و با خانم مریم رجوی درحل اقامتش در اور‌سواواز دیدار کرد. او دراین دیدار درمورد حکومت آخوندی گفت، این حکومت برخلاف نص صریح همان قرآنی که ادعای پیروی از آن را دارد، به‌وسیله ترور و کشتار، سکوت را به ملت بزرگی تحمیل کرده است.[۳]

در طول سالهای بعد آبه پیر بارها با مریم رجوی دیدار کرد و همواره از حامیان مقاومت ایران بود. آبه پیردر یکی از ملاقات‌هایش با مریم رجوی، کتابی به نام «آبه پیر، تصاویر یک زندگی» را به او هدیه کرد که در صفحه اول آن نوشته بود «به همه شجاعان در اشرف»[۱]

آبه پیر پس از آشنایی با مقاومت ایران در نامه‌ای به ریاست اتحادیه اروپا نوشت:

«…من بیش از ۱۲سال است که با اعضای مقاومت ایران رفت و آمد دارم و نمی‌توانم دوستی‌ام نسبت به آنها را پنهان کنم. آنها زنان و مردانی هستند که شجاعانه برای ارزش‌هایی که انگیزه‌ی هر عضو مقاومت و هر دموکراتی در جهان است، مبارزه می‌کنند.»

‌ٰژاگ لوگ رئیس امائوس لیبرته و از همراهان بسیار نزدیک آبه پیر در خاطراتش در مورد پیوند عمیق او با مقاومت ایران گفت:

«…ما آن شب با هم مراسم نماز را به‌جا آوردیم. او یک مسیحی بود مثل من ولی نگرشی فراجهانی داشت. به‌عنوان مثال یکی از زیباترین نشانه‌های همدلی او با مقاومت ایران اتفاقاً در این بود که او همیشه نان مقدس را که ارزشمندترین چیز برای مسیحیان است، در جعبه‌ای قرار می‌داد که پرزیدنت مریم رجوی به او هدیه کرده بود و مریم در نزد او سمبل مبارزه برای حقوق‌بشر بود.»[۲]

آخرین دیدار با مریم رجوی

صبح روزپنجشنبه ۲۱‌مهر‌ماه ۱۳۸۵، آبه ‌پیر، با خانم مریم رجوی در محل اقامتش در اورسوراواز دیدار و گفتگو کرد.

در مراسم استقبال از آبه پیر گروهی از ایرانیان هوادار مقاومت، شخصیت‌های عضو شورای ملی مقاومت ایران و همسایگان فرانسوی مقاومت ایران دراور سوراوازشرکت داشتند و با تقدیم شاخه‌های گل و ابراز احساسات، از حمایت او از مقاومت ایران تجلیل کردند.

هنگام ورود آبه پیر، مریم رجوی پس از خیر مقدم گفت، شما این خانه را مثل خانه خودتان تلقی کنید.از حضور شما در این‌جا، جامعه ایرانیان و همه ایرانیان و فرانسویانی که در والدواز زندگی می‌کنند خوشحال هستیم. مایلم از شما نه فقط به‌خاطر روح بزرگ بشردوستانه و پرمحبت‌تان بلکه به‌طور خاص به‌خاطر همه تلاش‌هایتان در حمایت از مردم رنج‌کشیده ایران ومقاومت‌شان، تشکر کنم.

آبه‌ پیر در بدو ورود به اورسوراواز گفت، عکس‌های این دیداررا باید جایی درکنار مجسمه مریم مقدس قرار دهم.

درجریان این دیدار، آبه پیر از نمایشگاه و موزه شهیدان مقاومت ایران بازدید کرد و مریم رجوی برای او درباره تصویرها، یادگارها و کارهای دستی زندانیان سیاسی که دراین محل قرار داشت، توضیحاتی داد.

در این دیدارآبه پیر کتابی به رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران هدیه کرد که «فرشته لبخند» نام دارد. وی توضیح داد که این کتاب روز گذشته منتشر شده و درباره مجسمه‌یی در کلیسای اعظم شهر رنس می‌باشد. مریم رجوی نیز کتابی را که توسط مقاومت ایران درباره زندگی و فعالیت‌های آبه پیر تهیه شده بود به‌ وی تقدیم کرد.

رئیس جمهور برگزیده مقاومت درجریان گفتگوی خود با آبه پیر، نامه‌یی را که خانم مژگان پارسایی جانشین رهبرمقاومت درشهر اشرف از شهراشرف درعراق خطاب به آبه پیر نوشته بود، به وی داد. در این نامه مژگان پارسایی سلام‌های رزمندگان ارتش آزادیبخش ملی ایران در شهر اشرف را به ‌آبه پیر رسانده و نوشته بود، برای ما آبه پیر، مرد بزرگ خداست که دوستی وعشق می‌آورد.آبه پیر نامه‌یی را که از شهر اشرف آمده بود بوسید.

آبه پیر و مریم رجوی
آخرین دیدار آبه پیر با مریم رجوی در اورسواواز در ۱۳۸۵

درادامه این دیدار مریم رجوی خطاب به آبه پیر گفت: «پیامبر ما محمد(ص)، حبیب و عشق خدا نامیده شده است. زیرا از بالاترین ارزش‌ها در نزد خدا عشق و امید و سرزندگی است و شما از جمله مردان بزرگی هستید که مبشرعشق، امید و صلح برای همه انسان‌ها هستید. شما سمبل این ارزش‌ها در فرانسه هستید و این برای مقاومت ایران که پیرو چنین راه و رسمی است، بسیار ستودنی است.»

رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت یک فرش ایرانی را که تصویر حضرت مسیح (ع) درآن بافته شده و نیز مدالی که دروازه ورودی شهر اشرف درآن نقش بسته بود، به ‌آبه‌ پیراهدا کرد. درادامه این دیدار، عزیز، مادر رضایی‌های شهید و مادر کوشالی از مادران شهیدان مجاهد قابی با کلمه الله را به آبه پیر هدیه کردند. خانم معصومه جوشقانی، از زندانیان سیاسی ازبند‌رسته، ترجمه فرانسوی کتاب خاطرات زندان مجاهد خلق هنگامه حاج حسن را به آبه پیر اهدا کرد.  استاد بهرام عالیوندی یکی از تابلوهای نقاشی خود را که جنایت‌های رژیم آخوندی در آن تصویر شده بود، به ‌آبه پیر تقدیم کرد. سه تن از فرزندان شهیدان نماد سمبلیک زندانی شکنجه شده را هدیه کردند و استاد جلال گنجه‌ای یک جلد کلام الله مجید با ترجمه فرانسوی اهدا کرد.آبه پیر هنگام دریافت قرآن با اشاره به روح پیام واحد ادیان توحیدی گفت در اساس یک مذهب بیشتر در دنیا وجود ندارد و آن این است که خدا ما را دوست دارد و ما خدا را دوست داریم.

در پایان دیدار، خانم مریم رجوی با اهدای فیلمی از زندگی و فعالیت‌های آبه‌پیر که توسط مقاومت ایران ساخته شده است گفت، از طریق تلویزیون مقاومت ما به مردم ایران می‌گوییم که مردان خدا و منش و زندگی آن‌ها رودرروی آخوندهایی است که مدعی نمایندگی خدا هستند. اورسوراواز از حضور و دیدار شما مفتخر است. شما به مردم این جا و به ایرانیانی که برای دستیابی به آزادی مردم‌شان سختی‌های بسیار تحمل کرده‌اند، امید و دلگرمی می‌دهید. در شرایطی که در ایران به ‌نام خدا سرکوبی و شکنجه می‌کنند، مردم ایران از شنیدن صدای شما دلگرم می‌شوند.

آبه پیر نیز گفت، بدترین توهین به خدا این است که وقتی کسی را می‌کشند بگویند این خواست خداست. وی اظهار امیدواری کرد که مقاومت ایران فرش سرخ بعدی را پس از پیروزی آزادی درایران بگستراند و خطاب به‌ رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران  گفت: «می‌دانید که من شما را بسیار دوست دارم.»[۴]

سخنانی از آبه پیر

جملات بسیاری از آبه پیر باقی مانده است او درجایی گفته بود:«خدا در آسمان نیست، بلکه در این فرد بی‌خانمان و ستم کشیده‌یی است که دارد با تو حرف می‌زند. …تو که در حال خواندن این مطلب هستی و من که در حال گفتن این حرف هستم، درخشش خدا در ما منعکس می‌شود، آنگاه که برای فراهم کردن یک زندگی بهتر و شرافتمندانه‌تر برای این پایین‌ترین‌ها تلاش کنیم…».

هنگامی که گزارشگر کانال ۲ تلویزیون فرانسه از او پرسید: «دوست داری چه چیزی روی سنگ مزارت نوشته شود»، گفت: بنویسید «تلاش کرد عشق بورزد».

او همواره این دعا را یادآوری می‌کرد که: «مرگ یک دیدار به‌تأخیر افتاده با یک دوست است»

او که ۳۰ سال به عنوان محبوبترین شخصیت فرانسه از طرف مردم برگزیده شده بود با فروتنی می‌گفت:

«‌ …من کاره‌یی نبودم. تنها هنرم، شانه خالی‌نکردن از زیر بار مسئولیت بود. مسئولیت‌هایی را پذیرفتم که معمولاً دیگران یا از برابرشان می‌گریزند… یا با بی‌توجهی آن‌را می‌پذیرند… من هم وظیفه‌یی را که به دوش دارم، انجام می‌دهم؛ گاهی خوب و گاهی هم بد؛ آمیزه‌یی از اشک‌ها و لبخندها…».

«…یقین به آزادی، علتی جز این ندارد که ما شایستگی این را پیدا کنیم تا عشق را با عشق پاسخ دهیم. زیبایی خیره‌کننده آزادی از این جهت نیست که ما را از چیزی آزاد سازد، بلکه از آن روست که ما را برای چیزی آزاد سازد؛ برای دوست‌داشتن و دوست‌داشته شدن».

آبه پیر، اعتقاد و یقین خود به عشق و آزادی را این‌گونه بیان کرده است:

«…اگر بخواهم جان‌مایه کلام و یقینی را که به آن دست یافته‌ام، به‌کسانی بگویم که مبارزه را در فراسوی نشان‌دادن چهره‌یی مردمی‌تر از انسان به‌پیش می‌برند، دستاورد و حاصل همه اندیشه‌هایم جز این نخواهد بود که: «زندگی یعنی آموختن عشق». او سپس با گفتن این‌که وقتی کسی دانسته‌هایش را بیان می‌کند، پی‌می‌برد که این دانسته‌ها به چند یقین نیز راه برده‌اند، یقین خود را این‌گونه بسط داد:

«من به ۳یقین دست یافته‌ام: اول، وجود ابدی عشق است؛ دوم، کسی ما را دوست دارد؛ سوم، ما آزاد هستیم. کاش می‌توانستم این ۳ یقین را به دیگران نیز انتقال دهم…».[۲]

درگذشت آبه پیر

روز دوشنبه ۲۲ژانویه ۲۰۰۷(۲بهمن ۱۳۸۵) در ساعت ۴ و ۲۵ د قیقه بامداد آبه پیر، قهرمان مقاومت ضدفاشیستی فرانسه، کشیش برجسته و بنیانگذار جنبش امائوس پس از یک دوره بیماری در بیمارستان «ول دو گراس» درگذشت. خبر درگذشت او خبر اول تمامی رسانه‌های فرانسه بود.

تشییع آبه پیر در کلیسان نوتردام
مراسم تشییع آبه پیر در کلیسای تاریخی نوتردام پاریس

مردم دسته دسته به طرف بیمارستان شتافتند تا نسبت به مردی که به «وجدان بیدار چند نسل از فرانسویان» تبدیل شده بود ادای احترام کنند.

تشییع پیکر آبه‌ پیر در کلیسای نتردام پاریس، ادای احترام یک ملت به او بود. حرکتی  که به‌ندرت در فرانسه رخ می‌دهد.

هزاران نفر در مراسم تشیع او شرکت داشتند.در ردیف اول جمعیت، فقرای تحت پوشش بنیاد خیریه آبه‌ پیر حضور داشتند. آبه می‌خواست آنها در صفوف اول باشند و نه این‌که به صفوف عقب فرستاده شوند. روی تابوتش، عصای او و مدال افتخار صلیب بزرگ لژیون دونور، بالاترین نشان افتخار رسمی فرانسه قرار داشت.[۲]

خبرگزاری فرانسه طی گزارشی از درگذشت آبه پیر، وی را «کشیش قهرمان بی‌خانمان‌ها» که طی بیش از نیم قرن مبارزه برای بی‌خانمان‌ها به وجدان ملت فرانسه تبدیل شده بود توصیف کرد.

پس از درگذشت آبه پیر مقاومت ایران مراسمی را در بزرگداشت او برگزار کرد. در قسمتی از این مراسم خانم مریم رجوی در مورد آبه پیر گفت: «به راستی که او یک شورشی خدا، یک عصیانگر به جبر زمانه و یک خدمتگزار برای همه فقرا و مستمندان بود. او طی ۵۰ سال کار بی وقفه و قدم به قدم و ذره به ذره و با پرداخت قیمت از خودش و همه زندگیش به همه آموخت که چگونه می‌توانند از خودشان بگذرند و چگونه خوبی‌ها و توانمندی‌های خود را در اختیار دیگران بگذارند. به راستی تا آخرین نفس و تا آخرین لحظه عمر، یعنی تا آخرین لحظات سنش در ۹۴ سالگی سمبل چنین ارزش والایی بود. او یک رزمنده آزادی ویک مبارز علیه فاشیسم بود.»[۳]

منابع