کاربر:Abbas/صفحه تمرین4: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۷۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''چکیده:'''
== نقش دکتر فاطمی در ملی شدن نفت  ==
«آزادی برای مردم مملکت ما حکم خواب، خیال، وهم و تصور را پیدا کرده است و ما طوری با زور و تجاوز و تعدی آشنا شده‌ایم و با این مظاهر اعصار اولیه خو گرفته‌ایم که دنیای آزاد و غیر مقید، در نظر ایرانی، وجود خارجی ندارد. ایرانی حتی نمی‌تواند تصور کند که می‌توان آزاد بود، می‌توان چاپلوسی نکرد و وطن فروشی شرط موفقیت محسوب نمی‌شود.» دکتر حسین فاطمی


طاهره طلوع بیدختی (زاده ۱۳۳۹خورشیدی در دامغان) دانشجوی مهندسی راه وساختمان درشهرستان شاهرود بود. در دانشگاه با فضای مبارزاتی ضد شاه و جنبش مسلحانه آشنا شد و در انقلاب ضد سلطنتی شرکت کرد. از سال ۱۳۵۸ فعالیت خود را با جنبش ملی مجاهدین در شاهرود  آغاز کرد. او فعالیتهای خود را در نهاد‌های دانشجویی و کارمندی بخش اجتماعی مجاهدین در تهران ادامه داد.
دکتر حسین فاطمی در سال‌های پرآشوب صنعت ملی کردن نفت ایران، وزیر خارجه کایبنه '''دکتر محمد مصدق''' بود. فاطمی همچنین روزنامه باختر که روزنامه‌ای منتقد و رادیکال بود را نیز منتشر می‌کرد.


با شروع سرکوب رسمی مجاهدین توسط حکومت جمهوری اسلامی و پایان‌یافتن دوران مبارزات مسالمت‌آمیز سیاسی، طاهره نیز به زندگی مخفی روی آورد. در این دوران او مسئولیت دو هسته مقاومت را بر عهده داشت.  در سال ۱۳۶۱ به خارج از کشور اعزام شد. مدتی در دفتر مرکزی اتحادیه‌ی انجمنهای دانشجویان مسلمان در فرانسه فعالیت می‌کرد و سپس از جمله مسئولان انجمن در کشورهای فرانسه، آلمان، و سوئد بود.  
'''سید حسین فاطمی هدایتی''' مشهور به حسین فاطمی در سال ۱۲۹۶ هجر شمسی در شهر نایین از توابع استان اصفهان زاده شد. او در خانواده‌ای روحانی بدنیا آمد. پدرش سید علی معروف به سیف العلما و مادرش سید طوبی هر دو از سادات طباطبایی بودند. تحصیلات ابتدایی‌اش را در نایین گذراند و سپس به اصفهان رفت؛ جایی که برادرش سیف پور فاطمی روزنامه باختر امروز را منتشر می‌کرد. کار در روزنامه در کنار تحصیل برای فاطمی فرصت خوبی بود که وارد عالم سیاست شود.


پس از تشکیل ارتش آزادیبخش در سال ۱۳۶۶ به آن پیوست و بعد از مدت کوتاهی به علت صلاحیتهایش از جمله فرماندهان یکان‌های آن شد.  
احمد ملکی مدیریت روزنامه ستاره می‌گوید: «فاطمی قلمی بسیار شیوا داشت و در روزنامه نگاری استعدادش فوق العاده بود.» در آن سال‌ها حکومت استبدادی رضاخان نظارت سفت و سختی بر مطبوعات داشت و تمام مقالات را پیش از چاپ شدن به دقت واکاوی می‌کرد. مدتی زیادی از حضور فاطمی جوان در تهران نمی‌گذشت که برادرش برای تصدی پستی در شهرداری شیراز از کار روزنامه نگاری کنار کشید و باختر امروز را به حسین واگذاشت. حسین ابتدا به اصفهان رفت و مدتی در آنجا باختر امروز با اداره کرد و به جرم مقاله‌ای که علیه مجلس نوشته و آن‌ها را عروسک خیمه شب بازی خطاب کرده بود، مدتی زندانی شد.


سرانجام در عملیات فروغ جاویدان که از طرف ارتش آزادیبخش ملی ایران برای فتح تهران تدارک دیده شده بود جان باخت.
فاطمی با تلاش‌های بسیار روزنامه را به تهران منتقل کرد و شخصا اداره آن را بر عهده گرفت. فاطمی به آنحا مختلف به نقد و حمله به '''رضا شاه پهلوی''' می‌پرداخت که همین عوامل باعث زندانی شدن او شدند. ضدیت با رضا خان در مقالات و نامه‌های فاطمی بسیار است.


منبع: برنامه تلویزیونی زنان خط شکن پخش شده در سیمای آزادی
از نظر فاطمی، رضا شاه پهلوی مرد بی فرهنگی بود که تمامی مظاهر ارتجاعی قرون میانه اعم از شکنجه و دستبند قپانی و مرگ و ترور مخالفان را احیا کرده بود. فاطمی می‌نوشت که رضاخان به چه حقی افراد را بی هیچ تقصیری و صرفا به جرم آزادی خواهی دستگیر و شکنجه می‌کند و سرانجام آن‌ها را در زندان مسموم کرده و اموالشان را تصرف می‌کند؟ سردار سپه برای فاطمی مظهر ضدیت با دولت ملی مشروطه بود. فاطمی تا شهریور ماه ۱۳۲۰ که رضاشاه بر سر قدرت بود در زندان ماند و پس از برکناری رضا شاه توسط متفقین از زندان آزاد شد. اما باز هم به نقد اصحاب قدرت پرداخت


خاطره خواهر سعيده شاهرخي:
به پاریس رفت تا در رشته روزنامه نگاری تحصیل کند. پس از آن در رشته حقوق تحصیل کرد و پس از چهار سال اقامت در پاریس و با مشکلات مالی فراوان موفق به اخذ مدرک دکتری حقوق شده و در سال ۱۳۲۷ به ایران بازگشت.


یکی ازدوستانش می گوید:
فاطمی پس از بازگشت خانه‌ای واقع در پیچ شمیران اجاره کرد و خانه‌اش پاتوق اهالی قلم شد و همچنین امتیاز روزنامه باختر امروز را گرفت و از سال ۱۳۲۸ دوباره مشغول کار روزنامه نگاری شد.


قبل از سال 63 درانجمن فرانسه مدتي با فرمانده سارا (طاهره طلوع ) بودم او ازانجمن دانشجويي آلمان به دليل توانمندی های بسياربالايي كه داشت به فرانسه منتقل شد ودرانجمن فرانسه مشغول به كارشد. در متانت واستواري نمونه بودهميشه عنصري قابل اتكا و خاكي بود وبسيارپركار ومسوليت پذير آنقدر بدون ذره اي وقفه و استراحت پشت سرهم  و شبانه روزي كار مي كرد كه چشمان پرمهرش قرمز مي شد ومن هميشه بايد با اصرار از او مي خواستم برود استراحت كندـ
قلم صریح فاطمی باعث شد روزنامه باختر امروز بعد از چند شماره توسط شهربانی توقیف شود. در همین دوران بود که جبهه ملی تشکیل شد و همکاری نزدیک دکتر مصدق و فاطمی آغاز شد. دکتر مصدق برای فاطمی حکم پدر، استاد و دوست را داشت.


خانه اي درفرانسه براي انجمن جديد گرفته بوديم كه او درراه اندازي ان مسئول بود وبه بهترين نحوي پا به پاي همه نفرات و با كمك به تك تك آنها كار راه اندازي را به پيش برد.  
مصدق از فاطمی خواست که از صحت و سلامت انتخابات مجلس شانزدهم مطمئن شود و درباره آن روشنگری کند. با تشکیل جبهه ملی '''دکتر فاطمی''' به عنوان سرپرست کمیسیون تبلیغات آن انتخاب شده و «روزنامه باختر امروز» تبدیل به روزنامه رسمی جبهه ملی تبدیل شد.


خاطره برادر آرمان جم:
به گزارش رویداد۲۴ فاطمی در نخستین شماره روزنامه باختر امروز پس از انتشار مجدد سرمقاله‌ای جانانه نوشته و خبر از تشکیل جبهه ملی داد. فاطمی در این سرمقاله چنین نوشت: «دکتر مصدق پیشوای بزرگ ملت ایران که نیم قرن تمام در راه منافع مردم محروم این مملکت مبارزه کرده است اکنون بیش از پیش خود را در اختیار ملت گذاشته و با قبول پیشوایی جبهه ملی خواهد توانست به این مشروطیت مرده بی روح جان تازه‌ای ببخشد.»


یکی دیگراز دوستانش ( ...... ) درباره سالهای اقامت او درفرانسه مطلبی به این مضمون برای ما ارسال کرده است :
با شکل گیری جبهه ملی فعالیت‌های فاطمی وارد فاز مبارزاتی جدیدی شد. کوشش‌های فاطمی و همقطارانش باعث شد که هشت نفر از اعضای جبهه ملی به مجلس چهاردهم راه پیدا کنند و دکتر مصدق نماینده اول تهران شود.


مدتی خواهر سارا  ( طاهره طلوع بیدختی ) به عنوان معاون انجمن فرانسه به نزدمان آمده بود  خواهری با متانت و آرامشی عجیب و لبخندی صمیمانه که نشان ازیگانگی و رهایی درونی وی داشت، هرکس که با او آشنا میشد در همان نگاه اول نمی توانست شیفته شخصیت والا و انقلابی اش نشود . بسیار صمیمی و دوست داشتنی بود، با آمدن او در انجمن احساس پشتگرمی میکردم . در ساختمان انجمن میبایست یکسری اتاق اضافه میکردیم در آن زمان در انجمن تنها خواهری که بعنوان معاون انجمن هم بود خواهر سارا بود در حال کار گچ کاری بودم دیدم با یک استانبولی گچ که درست کرده با همان لبخند همیشگی روی سرش گذاشته و وارد اتاق شده و پشتیبان سایرین برای انجام کار شده است، حضوروی با لبخند صمیمی اش انرژی فوق العاده ای درآدمی ایجاد میکرد.  
دکتر مصدق و یارانش با اقلیتی هشت نفره مجلس را تسخیر کردند و این امر به یاری استادی تام و تمام آن‌ها در بازی‌های پارلمانی و تسلط به مسائل حقوقی بود. جبهه ملی هدف خود در مجلس را اصلاح قانون انتخابات و حکومت نظامی، بازگشایی فضای آزاد برای مطبوعات و مبارزه برای ملی کردن صنعت نفت اعلام کرد و فاطمی با سرمقاله‌های کوبنده و شورافکنش با تمام قوا وارد کارزار مبارزه با استبداد شد.


یادش گرامی
فاطمی در سرمقاله باختر امروز متنی شدیدالحن علیه رزم آرا نوشت. رزم آرا که از به دست آوردن حمایت فاطمی و جبهه ملی نسبت به خود ناامید شده بود وارد جنگ علنی با آن‌ها شد و روزنامه باختر امروز را توقیف کرد. از طرف دیگر تلاش‌ها و مبارزات جبهه ملی باعث شد دکتر مصدق به ریاست کمیسیون نفت برسد و لایحه الحاقی کنار گذاشته شود.


در سال ۱۳۶۶ با تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران، توسط سازمان مجاهدین خلق ایران از اولین زنان مجاهدی بود که به صفوف رزمندگان ارتش آزادی پیوست و به‌علت صلاحیت‌هایش در موضع فرمانده گردان، به این میدان جدید نبرد پا گذاشت.  
فاطمی به مصدق پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت را داد و مصدق آن را به جریان انداخت. دکتر مصدق بعد از مرگ فاطمی گفته است: «اگر ملی شدن نفت خدمت بزرگی است از آن کسی که اول این پیشنهاد را نمود باید سپاسگزاری کرد و آن کس شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است.»


سرانجام طاهره طلوع بیدختی پس از سالها نبرد، در عملیات فروغ جاویدان در میانه راه اسلام‌آباد ـ کرمانشاه و در رزمی نابرابر یک‌تنه راه پیشروی انبوه نیروهای حکومت جمهوری اسلامی را سد کرد تا همرزمانش فرصت عبور از یک معبر خطرناک‌ را پیدا کنند.
'''حسین علاء''' نخست وزیر بعدی بود که خود را ناتوان از حل مشکلات دید و در اندک زمانی استعفا کرد و نخست وزیری به دکتر مصدق رسید. با تشکیل کابینه دکتر مصدق، فاطمی را به عنوان معاون پارلمانی خود برگزید. در حقیقت فاطمی و چهره‌هایی همچون شایگان فر جناح چپ جبهه ملی به شمار می‌رفتند.


نیروهای حکومت ایران ونظامیان فقط هنگامی جرأت نزدیک‌شدن به طاهره را پیدا کردند که او تا آخرین گلوله جنگیده و تنها پیکر بیهوش و خون‌فشانش بر جای مانده بود. نظامیان وماموران حکومت خمینی، دشنه‌ای در قلب وی فرو کردند و پیکر غرقه به خونش را از یک درخت، بر فراز تپه‌یی در همان نقطه آویختند.
در این دوران فاطمی هر روز کنفرانس مطبوعاتی داشت و به نوشتن سرمقاله‌های تند خود در باختر امروز ادامه می‌داد. با تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت، دولت بریتانیا و پروپاگاندای داخلی‌اش نیز ضد فاطمی شدند و فعالیت‌های خود علیه او را آغاز کردند.


یکی دیگر از کسانی که دراین نبردها همراه طاهره طلوع بوده خاطراتش را برای ما ارسال کرده است.  
در آن دوره فداییان اسلام تحت تاثیر کاشانی نقشه ترور فاطمی را کشیدند و زمانی که فاطمی در جمع روزنامه نگاران در بزرگداشت محمد مسعود سخنرانی می‌کرد، به او چند گلوله شلیک کردند که البته فاطمی از این ترور جان سالم به در برد.


خاطره خواهر پروانه پوراقبال:
با بالاگرفتن تنش‌های دولت ملی ایران و دولت استعماری بریتانیا، حسین نواب از سمت وزارت خارجه استعفا کرد و دکتر فاطمی به جای او نشست. فاطمی به روابط بریتانیا و ایران پایان داد و دیپلمات‌های بریتانیایی را از ایران اخراج کرد.


در سال 66 من در تیپ خواهران بودم كه سارا ( طاهره طلوع بیدختی ) فرمانده دسته ما بود . اولین بار بود که او را می دیدم ، خواهری بسیار جدی با آرامش بالا و سخت کوش بود . هر وقت به او نگاه می کردم احساس می کردم مثل یک کوه استوار و مستحکم و در عین حال خیلی با آرامش و طمانینه است. او زياد حرف نمی زد ولی در هر نگاه و در هر رابطه ای با او احساس می کردم که خیلی به وی نزدیکم گویی سالهاست که او را می شناسم . بعد از مدت کوتاهی سارا فرمانده گردان ما شد. درکارها ودر حل تضادهايي كه با آنها مواجه مي شديم نقش ویژه ای درکمک به ما داشت . خودش اولین نفری بود که وارد كارها مي شد و به تک به تک ما کمک می کرد و همراهمان بود. ما با سارا در عملیات آفتاب شرکت کردیم و همه ناباوری هایمان ریخت و فوق العاده خوشحال بودیم . وقتی سارا را بعد از عمليات آفتاب دیدم به او گفتم سارا همه ذهنيتم در مورد خودم ريخت. سارا خندید، احساس کردم که خنده پیروزی و موفقیت برلبانش نقش بست.
با وقوع کودتای، تعدادی از افسران گارد شاهنشاهی به خانه فاطمی حمله ور شده و پس از بازداشت فاطمی به ضرب و شتم همسر او پرداختند. با کمک و همیاری حزب توده کودتا خنثی شد و فاطمی به خانه بازگشت و محمدرضا پهلوی، از کشور گریخت.


سارا به رغم كار فشرده آموزش و هماهنگي ها كه از صبح تا شب داشت تا نیمه های شب بیدارمی ماند، بعضا که شبها پست بودم ، می دیدم که لامپ اطاقش روشن است به او می گفتم که نمی شود تو تمام روز در فعاليت و كار هستي ولی شب هم استراحت نمی کنی. او هم چنان لبخند می زد و میگفت توان انسان خیلی بالاتر از این حرفهاست، سارا بسیار سخت کوش و منظم بود.
با فرار شاه، فاطمی وزیر خارجه از مصدق خواست جمهوری اعلام کند و به سفرای بغداد و عراق تلگراف زد و از آن‌ها درخواست کرد که از شاه استقبال نکنند. مصدق که روحیه محافظه کارتری داشت با خواسته فاطمی مخالفت کرد. فاطمی اصرار می‌کرد که دیگر چنین فرصتی نصیب ملت نخواهد شد و حتی از علی اکبر دهخدا خواست تا نامزد ریاست جمهوری شود.


در عملیات فروغ سارا فرمانده گردان ما بود ، خیلی قاطع و با استحکام فرماندهی را انجام می داد، وقتی تیپهای جلودار در تنگه چهارزبر با دشمن درگیر شدند به گردان ما ماموریت داده شد که روی یال اول سمت چپ مستقر شویم ، برای رفتن به این یال بایستی از جاده اصلی که از وسط تنگه عبور می کرد رد می شدیم ، دشمن که روی یالهای بعدی بود مستقیم روی این قسمت دید و تیر داشت و عبور از آن کار سختی بود و صفیر تیرها را می شنیدیم . سارا می بایست کل گردانش را از آنجا عبور می داد  ، خودش ایستاد کنار جاده و تیم به تیم وسایلمان را سبک کرد آرايش ما را طوري چيد كه جاده را با سرعت تمام عبور کنیم ، تک به تک ما را از جاده عبور داده و به بالای یال سمت چپ که رسیدیم ما در مواضع مان مستقر کرد. در تمام لحظات من از استحکام و طمانینه و آرامشی که سارا داشت، قوت قلب می گرفتم .  سارا در صحنه جنگ خیلی شجاع  و متهور بود . ما در بالای یال در حال تبادل آتش با دشمني بوديم که در یالهای دیگر مستقر بود و درهمين حال هواپیماهای رژیم مستمرا برای بمباران ما می آمدند . هواپیماها در ارتفاع خیلی پایین حرکت می کردند، ولي سارا با شجاعت و قدرت صحنه را هدايت مي كرد.  من بعد از تک دوم مان که از کل گردان مان جدا افتادم ، سارا را ندیدم . ولی مستمرا صدایش را از بی سیم می شنیدم که می خروشید . دلم می خواست می رفتم جایی که او هست ولي دیگر او را ندیدم.
در کودتای ۲۸ مرداد که با کمک طرفداران دول آمریکا و بریتانیا به شاه انجام شده بود، دلت مصدق برچیده شد و تمام امید‌های فاطمی برای جمهوری ایران بر باد رفت. اراذل و اوباش در روز کودتا دفتر '''روزنامه باختر امروز''' را تخریب کردند و جملگی عوامل کودتا دستور داشتند هر جا دکتر فاطمی را می‌بینند او را به قتل برسانند. آنها فاطمی را در راه رفتن به ساختمان وزارت خارجه به دام انداختند و با ضربات متعدد چاقو مجروحش کردند که با دخالت هوادارانش از مهلکه گریخت و پیکر نیمه جانش را به منزل دوستانش رساند.


روز پنجشنبه حوالی ظهر که نیروهایمان در حال عقب نشینی بودند رویا درودی که او هم در واحد ما بود و با هم در گردان تحت فرماندهي سارا بودیم؛ سارا را دیده بود ، سارا در حال جمع آوری نیروهایمان و فرستادن آنها به عقب بود ، رویا که خودش مجروح بود و تیر به پایش خورده بود ، سارا را که دیده بود خیلی خوشحال شده بود  و او را در آغوش كشيده بود و گفته بود سارا چقدر خوشحالم که تو را زنده می بینم ....... و به او خبر شهادت ناهید صراف که معاون تیپ ما بود و خواهري مثل خود سارا بود را داده بود كه سارا گفته بود '''یک چیز مهم است آنهم این که سازمان هست .''' ما دیگر از سارا اطلاعی نداشتیم تا این که برادری در داخلكشور كه بعد از عمليات فروغ از تنگه چهارزبر عبور می کرده صحنه آویزان كردن پیکر سارا از يك درخت در بالاي تنگه توسط پاسداران رژيم و درحاليكه دشنه اي در قلبش فرو كرده بودند را دیده بود و از آن صحنه ، عکس گرفته بود و بعد از پیوستن به سازمان آن عکس را برایمان آورد و فهمیدیم که سارا در مقابل دشمن تا كجا دلاور بوده .  
فاطمی پس از بهبود نسبی تغییر چهره داد و به زندگی مخفیانه روی آورد. حزب توده در اختفا به او کمک کرد و نور الدین کیانوری خانه امن خود را در اختیار او گذاشت. فاطمی شش ماه را در خانه امن کیانوری گذراند. پس از شش ماه به خانه دوستش دکتر محسنی رفت و در آنجا مخفی شد. در آنجا، اما یکی از ساکنان محل به او شک کرده و موضوع را به برادرش که سرهنگ اداره پلیس تهران بود گزارش می‌کند.


پروانه پوراقبال – 13 مرداد 98
به گزارش رویداد۲۴ با دستگیری فاطمی او را نزد '''ارتشبد نعمت الله نصیری''' می‌برند که گفته شده نصیری پس از فحاشی مشتی بر صورت فاطمی می‌کوبد و خبر دستگیری او را به محمد رضا شاه پهلوی می‌دهد. اشرف پهلوی که کینه‌ای دیرینه از فاطمی داشت بلافاصله از دستگیری او مطلع شد و به تیمور بختیار فرمان داد او را بکشد. از طرفی شعبان جعفری و اراذل و اوباش او مامور شده بودند پیش از دادرسی در حرکتی ظاهرا «مردمی» دکتر فاطمی را به قتل برسانند. آنها به فاطمی حمله کردند و ضربات چاقویی به او زدند. خواهر دکتر فاطمی خود را سپر بلای برادر کرد و ۱۱ ضربه چاقو خورد. نهایتا دکتر فاطمی را از محل دور کردند و پیکر نیمه جانش را به بهداری زندان بردند.


پیکر او هم‌چنان از صخره آویزان بود تا دمی که رهگذری کنجکاو آن را به حافظه عدسی دوربین خود سپرد و در عکسی شگفت ماندگار کرد. او هنگامی که داشت به ارتش آزادیبخش می‌پیوست آن عکس را با خود به همراه برد اما نمی‌دانست خود نیز روزی به فرمانده سارا خواهد پیوست. (۱)
سید حسین فاطمی در دادگاهی نظامی به اتهام تلاش برای برکناری شاه و اقدام علیه سلطنت در سحرگاه ۱۹ آبان ۱۳۳۳ اعدام شد. پیکر او در قبرستان ابن بابویه شهر ری در کنار کشتگان قیام ۳۰ تیر به خاک سپرده شد. برادر فاطمی درباره نحوه اعدام او می‌گوید «حسین را وقتی برای اعدام بردند که بسیار ناخوش احوال و بیمار بود. او را برای اجرای حکم با برانکارد و در حال تب بردند و نصیری و بختیار با شلیک سه گلوله او را از بین بردند.» تعدادی از طرفداران ملی مذهبی تلاش کرده بودند مانع اعدام او شوند، اما محمدرضا پهلوی خواستار اعدامش بود.<ref>[https://www.rouydad24.ir/fa/news/186554/%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%AA%DB%8C%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%AF دکتر حسین فاطمی سیاستمدار آزادیخواهی که تیر باران شد]</ref>


همان درخت، ۲۶سال پس از فروغ جاویدان
وفاداریش به مصدق صد در صد بود و کاملاً هم متقابل بود. مصدق هم با همه اینها که من صجت کرده‌ام... بعضی‌هایشان روی گله و گله‌گذاری مثل مرحوم صالح همه می‌گفتند که دکتر مصدق به هیچکس به اندازه دکتر فاطمی اعتماد نداشت، و این سلامت و اعتماد متقابل واقعاً بی‌نظیر بود.


پانویس ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
موقعی که تیربارانش کردند چهل درجه تب داشته. با برانکارد او را بردند پای جوخه اعدام.


(۱) ـ علی محمد صفریان به همراه دوستش جهانگیر، دو روز بعد از عقب‌نشینی ارتش آزادیبخش از تنگه‌ی چهارزبر و گردنه‌ی حسن‌آباد، به صورت مخفیانه به آن منطقه‌ی عملیاتی می‌روند. هدف آنها به چنگ آوردن سلاح و مهمات باقیمانده در صحنه‌های نبرد بوده است. رژیم تا آن تاریخ ۷مرداد۶۷ حتی جنازه‌ی پاسداران را نیز گردآوری نکرده بود تا با نشان دادن آنها در کنار اجساد رزمندگان ارتش آزادیبخش، وانمود کند که تلفات سهمگینی به مجاهدین وارد نموده و آنان را کمرشکن کرده است. در تنگه‌ی چهارزبر نیز خودروها و ادوات مورد اصابت قرارگرفته‌ی خود را همراه با ماشین‌ها و جنگ‌افزارهای سوخته‌ی مجاهدین نمایش داد.
بله. همانطور که عرض کردم آخرین باری که من ایشان را دیدم، دو هفته مانده بود که عازم آمریکا شوم. ایشان در بیمارستان لشگر دو زرهی بود. همه رفته بودند بهش التماس کرده بودند که امضا کن و... الان که برای شما می‌گویم واقعاً هنوز برای من مشکل است... (بغض)... تا وارد اتاق شدم گفت شاهین می‌دانم برای چه آمدی. گفتم درست است. گفتم رحم کنید به پسرتان به سیروس... حرفی که به من زد گفت اگر من امروز استغفار کنم دیگر هیچکس توی این مملکت حرف کسی را باور نمی‌کند. جواب جوان‌های مملکت را در آینده تاریخ چه کسی خواهد داد که می‌گویند حسین فاطمی هم وقتی پای جانش افتاد (کلمه‌ای که او به کار برد) به «گه خوردن افتاد». این را من هیچوقت فراموش نمی‌کنم. یعنی دانسته مرد.<ref>[https://www.radiofarda.com/a/f7-special-interview-on-28mordad-shahin-fatemi/25081287.html ناگفته‌هایی از زندگی حسین فاطمی؛ از ۲۸ مرداد تا اعدام]</ref>


مشاهدات علی‌محمد و جهانگیر نشان می‌دهد که پاسداران رذالت‌های زیادی در حق اجساد زنان مجاهد خلق انجام داده‌اند؛ بگونه‌یی که قلم و بیان از شرح آن عاجز است. شلیک با آر. پی. جی به اجساد یک نمونه‌ی کوچک آن است. عوامل حکومتی با نشان دادن بطری‌های پلاستیکی آب زلال به مردم گفته‌اند مجاهدین مست کرده وارد عملیات شده بودند!
== منابع ==
 
<references />
علی محمد و جهانگیر با ورود به گردنه‌ی حسن‌آباد ناگهان با جسد از پا آویخته شده‌ی فرمانده سارا مواجه می‌شوند و دیدن این صحنه آنان را منقلب می‌کند. با دوربین ارزان قیمتی که به همراه داشته‌اند، از این منظره عکس می‌گیرند.
 
ابهت جسد فرمانده سارا با دشنه‌یی در قلب، حقانیت، دلاوری و جنگندگی زبانزد او، باعث ایجاد تحولی شگرف در زندگی علی‌محمد و جهانگیر می‌شود، آنان تصمیم می‌گیرند با عبور از مرز به ارتش آزادیبخش بپیوندند.
 
علی محمد صفری ۳ سال بعد، طی یک نبرد حماسی با پاسداران ـ در عملیات مروارید ارتش آزادیبخش ـ جامه‌ی سرخ‌فام شهادت پوشید و به کاروان سفرکردگان عملیات فروغ جاویدان پیوست. او هنگام قدم گذاشتن به ارتش آزادیبخش ۱۸ ساله بود.
 
'''به ياد طاهره طلوع(فرمانده سارا)- م. وحيدي(م. صبح)'''
 
'''«طلوع سرخ»'''
 
'''بادي كه در حصار ابر تيرة مست،'''
 
'''با خنجري تشنه از دشت گداخته گذشت،'''
 
'''برگي از خون و جنون رقم زد،'''
 
'''كه زمين در هق هق خويش،'''
 
'''                          به سوك نشست.'''
 
'''بر گلوگاه فصلها،'''
 
'''       خشمي روييد، و قساوتي،'''
 
'''كه زمان، در تملك خود، بي هيچ هياهو،'''
 
'''           بر آن گام نهاد و گذر كرد،'''
 
'''و ناگاه،'''
 
'''از ارتفاع واقعه،'''
 
'''-بي آن كه خود بخواهد-'''
 
'''                               بر خاك افتاد.'''
 
'''اي دفتر پرشده از تلخي غربت صداها!'''
 
'''چگونه تباهي زخمهاي مرا،'''
 
'''در هر طلوع،'''
 
'''                 بر يال صخره‌ها،'''
 
'''                                    به اجابت مي‌نشيني،'''
 
'''وقتي ميان حقيقت و الماس،'''
 
'''                         و اعتماد دستهاي عاشقت،'''
 
'''                            قلندروار به نيايش ايستاده‌ام،'''
 
'''در آيينه‌يي كه تو را مي‌شناسد،'''
 
'''و چشماني پرداخته از بلوغ آفتاب و تفنگ،'''
 
'''پاكترين سرودهايم را،'''
 
'''                       در دشتي از شقايق و شبنم،'''
 
'''                                                  مي‌سرايم،'''
 
'''و آواز تنهايي تو را،'''
 
'''                   با خود،'''
 
'''                      به ديار تناور صداها مي‌برم.'''

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۲۵

نقش دکتر فاطمی در ملی شدن نفت

«آزادی برای مردم مملکت ما حکم خواب، خیال، وهم و تصور را پیدا کرده است و ما طوری با زور و تجاوز و تعدی آشنا شده‌ایم و با این مظاهر اعصار اولیه خو گرفته‌ایم که دنیای آزاد و غیر مقید، در نظر ایرانی، وجود خارجی ندارد. ایرانی حتی نمی‌تواند تصور کند که می‌توان آزاد بود، می‌توان چاپلوسی نکرد و وطن فروشی شرط موفقیت محسوب نمی‌شود.» دکتر حسین فاطمی

دکتر حسین فاطمی در سال‌های پرآشوب صنعت ملی کردن نفت ایران، وزیر خارجه کایبنه دکتر محمد مصدق بود. فاطمی همچنین روزنامه باختر که روزنامه‌ای منتقد و رادیکال بود را نیز منتشر می‌کرد.

سید حسین فاطمی هدایتی مشهور به حسین فاطمی در سال ۱۲۹۶ هجر شمسی در شهر نایین از توابع استان اصفهان زاده شد. او در خانواده‌ای روحانی بدنیا آمد. پدرش سید علی معروف به سیف العلما و مادرش سید طوبی هر دو از سادات طباطبایی بودند. تحصیلات ابتدایی‌اش را در نایین گذراند و سپس به اصفهان رفت؛ جایی که برادرش سیف پور فاطمی روزنامه باختر امروز را منتشر می‌کرد. کار در روزنامه در کنار تحصیل برای فاطمی فرصت خوبی بود که وارد عالم سیاست شود.

احمد ملکی مدیریت روزنامه ستاره می‌گوید: «فاطمی قلمی بسیار شیوا داشت و در روزنامه نگاری استعدادش فوق العاده بود.» در آن سال‌ها حکومت استبدادی رضاخان نظارت سفت و سختی بر مطبوعات داشت و تمام مقالات را پیش از چاپ شدن به دقت واکاوی می‌کرد. مدتی زیادی از حضور فاطمی جوان در تهران نمی‌گذشت که برادرش برای تصدی پستی در شهرداری شیراز از کار روزنامه نگاری کنار کشید و باختر امروز را به حسین واگذاشت. حسین ابتدا به اصفهان رفت و مدتی در آنجا باختر امروز با اداره کرد و به جرم مقاله‌ای که علیه مجلس نوشته و آن‌ها را عروسک خیمه شب بازی خطاب کرده بود، مدتی زندانی شد.

فاطمی با تلاش‌های بسیار روزنامه را به تهران منتقل کرد و شخصا اداره آن را بر عهده گرفت. فاطمی به آنحا مختلف به نقد و حمله به رضا شاه پهلوی می‌پرداخت که همین عوامل باعث زندانی شدن او شدند. ضدیت با رضا خان در مقالات و نامه‌های فاطمی بسیار است.

از نظر فاطمی، رضا شاه پهلوی مرد بی فرهنگی بود که تمامی مظاهر ارتجاعی قرون میانه اعم از شکنجه و دستبند قپانی و مرگ و ترور مخالفان را احیا کرده بود. فاطمی می‌نوشت که رضاخان به چه حقی افراد را بی هیچ تقصیری و صرفا به جرم آزادی خواهی دستگیر و شکنجه می‌کند و سرانجام آن‌ها را در زندان مسموم کرده و اموالشان را تصرف می‌کند؟ سردار سپه برای فاطمی مظهر ضدیت با دولت ملی مشروطه بود. فاطمی تا شهریور ماه ۱۳۲۰ که رضاشاه بر سر قدرت بود در زندان ماند و پس از برکناری رضا شاه توسط متفقین از زندان آزاد شد. اما باز هم به نقد اصحاب قدرت پرداخت

به پاریس رفت تا در رشته روزنامه نگاری تحصیل کند. پس از آن در رشته حقوق تحصیل کرد و پس از چهار سال اقامت در پاریس و با مشکلات مالی فراوان موفق به اخذ مدرک دکتری حقوق شده و در سال ۱۳۲۷ به ایران بازگشت.

فاطمی پس از بازگشت خانه‌ای واقع در پیچ شمیران اجاره کرد و خانه‌اش پاتوق اهالی قلم شد و همچنین امتیاز روزنامه باختر امروز را گرفت و از سال ۱۳۲۸ دوباره مشغول کار روزنامه نگاری شد.

قلم صریح فاطمی باعث شد روزنامه باختر امروز بعد از چند شماره توسط شهربانی توقیف شود. در همین دوران بود که جبهه ملی تشکیل شد و همکاری نزدیک دکتر مصدق و فاطمی آغاز شد. دکتر مصدق برای فاطمی حکم پدر، استاد و دوست را داشت.

مصدق از فاطمی خواست که از صحت و سلامت انتخابات مجلس شانزدهم مطمئن شود و درباره آن روشنگری کند. با تشکیل جبهه ملی دکتر فاطمی به عنوان سرپرست کمیسیون تبلیغات آن انتخاب شده و «روزنامه باختر امروز» تبدیل به روزنامه رسمی جبهه ملی تبدیل شد.

به گزارش رویداد۲۴ فاطمی در نخستین شماره روزنامه باختر امروز پس از انتشار مجدد سرمقاله‌ای جانانه نوشته و خبر از تشکیل جبهه ملی داد. فاطمی در این سرمقاله چنین نوشت: «دکتر مصدق پیشوای بزرگ ملت ایران که نیم قرن تمام در راه منافع مردم محروم این مملکت مبارزه کرده است اکنون بیش از پیش خود را در اختیار ملت گذاشته و با قبول پیشوایی جبهه ملی خواهد توانست به این مشروطیت مرده بی روح جان تازه‌ای ببخشد.»

با شکل گیری جبهه ملی فعالیت‌های فاطمی وارد فاز مبارزاتی جدیدی شد. کوشش‌های فاطمی و همقطارانش باعث شد که هشت نفر از اعضای جبهه ملی به مجلس چهاردهم راه پیدا کنند و دکتر مصدق نماینده اول تهران شود.

دکتر مصدق و یارانش با اقلیتی هشت نفره مجلس را تسخیر کردند و این امر به یاری استادی تام و تمام آن‌ها در بازی‌های پارلمانی و تسلط به مسائل حقوقی بود. جبهه ملی هدف خود در مجلس را اصلاح قانون انتخابات و حکومت نظامی، بازگشایی فضای آزاد برای مطبوعات و مبارزه برای ملی کردن صنعت نفت اعلام کرد و فاطمی با سرمقاله‌های کوبنده و شورافکنش با تمام قوا وارد کارزار مبارزه با استبداد شد.

فاطمی در سرمقاله باختر امروز متنی شدیدالحن علیه رزم آرا نوشت. رزم آرا که از به دست آوردن حمایت فاطمی و جبهه ملی نسبت به خود ناامید شده بود وارد جنگ علنی با آن‌ها شد و روزنامه باختر امروز را توقیف کرد. از طرف دیگر تلاش‌ها و مبارزات جبهه ملی باعث شد دکتر مصدق به ریاست کمیسیون نفت برسد و لایحه الحاقی کنار گذاشته شود.

فاطمی به مصدق پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت را داد و مصدق آن را به جریان انداخت. دکتر مصدق بعد از مرگ فاطمی گفته است: «اگر ملی شدن نفت خدمت بزرگی است از آن کسی که اول این پیشنهاد را نمود باید سپاسگزاری کرد و آن کس شهید راه وطن دکتر حسین فاطمی است.»

حسین علاء نخست وزیر بعدی بود که خود را ناتوان از حل مشکلات دید و در اندک زمانی استعفا کرد و نخست وزیری به دکتر مصدق رسید. با تشکیل کابینه دکتر مصدق، فاطمی را به عنوان معاون پارلمانی خود برگزید. در حقیقت فاطمی و چهره‌هایی همچون شایگان فر جناح چپ جبهه ملی به شمار می‌رفتند.

در این دوران فاطمی هر روز کنفرانس مطبوعاتی داشت و به نوشتن سرمقاله‌های تند خود در باختر امروز ادامه می‌داد. با تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت، دولت بریتانیا و پروپاگاندای داخلی‌اش نیز ضد فاطمی شدند و فعالیت‌های خود علیه او را آغاز کردند.

در آن دوره فداییان اسلام تحت تاثیر کاشانی نقشه ترور فاطمی را کشیدند و زمانی که فاطمی در جمع روزنامه نگاران در بزرگداشت محمد مسعود سخنرانی می‌کرد، به او چند گلوله شلیک کردند که البته فاطمی از این ترور جان سالم به در برد.

با بالاگرفتن تنش‌های دولت ملی ایران و دولت استعماری بریتانیا، حسین نواب از سمت وزارت خارجه استعفا کرد و دکتر فاطمی به جای او نشست. فاطمی به روابط بریتانیا و ایران پایان داد و دیپلمات‌های بریتانیایی را از ایران اخراج کرد.

با وقوع کودتای، تعدادی از افسران گارد شاهنشاهی به خانه فاطمی حمله ور شده و پس از بازداشت فاطمی به ضرب و شتم همسر او پرداختند. با کمک و همیاری حزب توده کودتا خنثی شد و فاطمی به خانه بازگشت و محمدرضا پهلوی، از کشور گریخت.

با فرار شاه، فاطمی وزیر خارجه از مصدق خواست جمهوری اعلام کند و به سفرای بغداد و عراق تلگراف زد و از آن‌ها درخواست کرد که از شاه استقبال نکنند. مصدق که روحیه محافظه کارتری داشت با خواسته فاطمی مخالفت کرد. فاطمی اصرار می‌کرد که دیگر چنین فرصتی نصیب ملت نخواهد شد و حتی از علی اکبر دهخدا خواست تا نامزد ریاست جمهوری شود.

در کودتای ۲۸ مرداد که با کمک طرفداران دول آمریکا و بریتانیا به شاه انجام شده بود، دلت مصدق برچیده شد و تمام امید‌های فاطمی برای جمهوری ایران بر باد رفت. اراذل و اوباش در روز کودتا دفتر روزنامه باختر امروز را تخریب کردند و جملگی عوامل کودتا دستور داشتند هر جا دکتر فاطمی را می‌بینند او را به قتل برسانند. آنها فاطمی را در راه رفتن به ساختمان وزارت خارجه به دام انداختند و با ضربات متعدد چاقو مجروحش کردند که با دخالت هوادارانش از مهلکه گریخت و پیکر نیمه جانش را به منزل دوستانش رساند.

فاطمی پس از بهبود نسبی تغییر چهره داد و به زندگی مخفیانه روی آورد. حزب توده در اختفا به او کمک کرد و نور الدین کیانوری خانه امن خود را در اختیار او گذاشت. فاطمی شش ماه را در خانه امن کیانوری گذراند. پس از شش ماه به خانه دوستش دکتر محسنی رفت و در آنجا مخفی شد. در آنجا، اما یکی از ساکنان محل به او شک کرده و موضوع را به برادرش که سرهنگ اداره پلیس تهران بود گزارش می‌کند.

به گزارش رویداد۲۴ با دستگیری فاطمی او را نزد ارتشبد نعمت الله نصیری می‌برند که گفته شده نصیری پس از فحاشی مشتی بر صورت فاطمی می‌کوبد و خبر دستگیری او را به محمد رضا شاه پهلوی می‌دهد. اشرف پهلوی که کینه‌ای دیرینه از فاطمی داشت بلافاصله از دستگیری او مطلع شد و به تیمور بختیار فرمان داد او را بکشد. از طرفی شعبان جعفری و اراذل و اوباش او مامور شده بودند پیش از دادرسی در حرکتی ظاهرا «مردمی» دکتر فاطمی را به قتل برسانند. آنها به فاطمی حمله کردند و ضربات چاقویی به او زدند. خواهر دکتر فاطمی خود را سپر بلای برادر کرد و ۱۱ ضربه چاقو خورد. نهایتا دکتر فاطمی را از محل دور کردند و پیکر نیمه جانش را به بهداری زندان بردند.

سید حسین فاطمی در دادگاهی نظامی به اتهام تلاش برای برکناری شاه و اقدام علیه سلطنت در سحرگاه ۱۹ آبان ۱۳۳۳ اعدام شد. پیکر او در قبرستان ابن بابویه شهر ری در کنار کشتگان قیام ۳۰ تیر به خاک سپرده شد. برادر فاطمی درباره نحوه اعدام او می‌گوید «حسین را وقتی برای اعدام بردند که بسیار ناخوش احوال و بیمار بود. او را برای اجرای حکم با برانکارد و در حال تب بردند و نصیری و بختیار با شلیک سه گلوله او را از بین بردند.» تعدادی از طرفداران ملی مذهبی تلاش کرده بودند مانع اعدام او شوند، اما محمدرضا پهلوی خواستار اعدامش بود.[۱]

وفاداریش به مصدق صد در صد بود و کاملاً هم متقابل بود. مصدق هم با همه اینها که من صجت کرده‌ام... بعضی‌هایشان روی گله و گله‌گذاری مثل مرحوم صالح همه می‌گفتند که دکتر مصدق به هیچکس به اندازه دکتر فاطمی اعتماد نداشت، و این سلامت و اعتماد متقابل واقعاً بی‌نظیر بود.

موقعی که تیربارانش کردند چهل درجه تب داشته. با برانکارد او را بردند پای جوخه اعدام.

بله. همانطور که عرض کردم آخرین باری که من ایشان را دیدم، دو هفته مانده بود که عازم آمریکا شوم. ایشان در بیمارستان لشگر دو زرهی بود. همه رفته بودند بهش التماس کرده بودند که امضا کن و... الان که برای شما می‌گویم واقعاً هنوز برای من مشکل است... (بغض)... تا وارد اتاق شدم گفت شاهین می‌دانم برای چه آمدی. گفتم درست است. گفتم رحم کنید به پسرتان به سیروس... حرفی که به من زد گفت اگر من امروز استغفار کنم دیگر هیچکس توی این مملکت حرف کسی را باور نمی‌کند. جواب جوان‌های مملکت را در آینده تاریخ چه کسی خواهد داد که می‌گویند حسین فاطمی هم وقتی پای جانش افتاد (کلمه‌ای که او به کار برد) به «گه خوردن افتاد». این را من هیچوقت فراموش نمی‌کنم. یعنی دانسته مرد.[۲]

منابع