کاربر:Abbas/صفحه تمرین5: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۷٬۶۲۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ اکتبر ۲۰۱۹
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۱: خط ۵۱:


==== ورود عین‌الدوله به تبریز ====
==== ورود عین‌الدوله به تبریز ====
عین‌الدوله در ۲۸ مرداد۱۲۸۷ به کنار تبریز می‌رسد و در باغ صاحب‌دیوان مستقر می‌شود. سپهدار نیز دو روز قبل در همین باغ اردو زده بود.
عین الدوله که متوجه شده بود کار به این آسانی نیست قبل از رسیدن به تبریز کسانی را به عنوان میانجی به شهر می‌فرستد تا به مردم پیام بدهد که مجاهدان اسلحه را زمین بگذارند تا او از پادشاه عادل و مهربان استدعا کند که بار دیگر مشروطه را به مردم عطا کند. مردم وعده‌های عین‌الدوله را قبول نمی‌کنند.
در این بین گروهی از داوطلبان «حزب سوسیال دموکرات» قفقاز خود را به تبریز می‌رسانند تا به مجاهدان تبریز یاری برسانند. این گروه علاوه بر مهارت در کار تبلیغاتی و آموزش جنگهای پارتیزانی، اسلحه و مهمات از قبیل بمب و مواد منفجره نیز با خود می‌آورند. اولین دسته از این داوطلبین گرجی بودند که از تفلیس و از بیراهه خود را به تبریز رسانده بودند. در دوران جنگهای تبریز بیش از ۴۰۰ تن از مجاهدان قفقازی و انقلابیون استان‌های مرکزی روسیه،‌ خود را به تبریز رساندند.
عین‌الدوله که از مذاکره و وعده و وعید نتیجه‌ای نمی‌گیرد در ۴شهریور(۲۷رجب) غافلگیرانه دست به حمله می‌زند. از هر سوی شهر گلوله‌های توپ باریدن آغاز می‌کند. جنگ بدون وقفه تا ۲۱مهر(۱۷رمضان) ادامه می‌یابد. قوای دولتی از این حمله‌ها نتیجه‌ای نمی‌گیرد و پیروزی برایشان حاصل نمی‌شودو انبوهی غنایم جنگی نصیب مجاهدان می‌شود. ترکیب مهاجمان دولتی غیر از تفنگ‌چیهای اسلامیه و سواران رحیم خان و شجاع نظام و دیگران؛ سوران بختیاری،‌ کلهر، کاکاوند، خمسه، قزوین، اردبیل، سراب،‌ طالش، طوایف شاهسون و سه هزار نفر سپاه ماکم را نیز شامل می‌شد.
حضور ستارخان در هر سنگری تاثیر قطعی در نتیجه نبرد داشت و پیروزی راتضمین می‌کرد. عین الدوله که از تنیجه نبرد ناامید شده بود عقب نشینی کرد و درقزلجه میدان در ۴ فرسخی شهر اطراق کرد.
در این روزها ستارخان نامه‌ای به عین الدوله می‌فرستد که متن آن بدین شرح است: «...بهتر است حضرت والا دست از این جنگ برداشته و با مردم آذربایجان از در مخاصمت برنیاید و دیگر آنکه این خادم ملت برحسب وظیفه‌ی ملیت و ایرانی بودن قدم به عرصه‌ی مجاهدت گذاشتم، اگر خدای نخواسته،‌ که نخواهد خواست، حضرت والا غالب شوند، برای من مایه‌ی ننگ و ندامت نخواهد بود، زیرا جای تعجب نیست که حضرت والا با آن‌همه قدرت و شوکت به ستار قره‌داغی غلبه جویند. واگر ان‌شاءالله بنده غالب شدم و البته خواهم شد، حضرت والا مادام‌العمر مورد ملامت و تمسخر قرار خواهند گرفت و هرکس خواهد گفت که شاهزاده عین‌الدوله با سی هزار قشون جرار از ستارقره‌داغی شکست خورده است.»
عین‌الدوله و سرکردگان قشون دولتی ناگزیر از باغ صاحب‌دیوان عقب نشینی کرده وبه باسمنج می‌روند.
رحیم خان و شجاع نظام با اجازه محمد علی شاه همراه اموال غارت شده به ولایات خود می‌روند. سپهدار هم که با این شکست از عاقبت کار خود ترسیده بود درکسوت هواداران مشروطه در می‌آید و خود را مشروطه خواه معرفی می‌کند.
شهر تبریز به آرامش می‌رسد و مجاهدان به پاکسازی شهر از دسته‌های اوباش می‌پردازند و دوره اول جنگ‌های تبریز بعد از ۴ ماه به پایان می‌رسد.
کنترل شهر به دست آزادی‌خواهان می‌افتد و مجاهدان با سرعت به ترمیم خرابی‌ها می‌پردازند. ادارات نظمیه، بلدیه و عدلیه به وجود می‌آید.
انجمن ایالتی تبریز علاوه بر سرو سامان دادن به امور شهر با توجه به تعطیلی مجلس شورای ملی خود را جانشین مجلس می‌کند و ایالات دیگر نیز ای تصمیم را می‌پذیرند. از آن پس انجمن ایالتی تبریز، هسته مرکزی فعالیت‌های آزادیخواهانه ایران می‌شود و وظایف مجلس شورای ملی در این مکان انجام می‌شود.
پیروزی قیام تبریز باعث زنده شدن شور آزادی‌خواهی در دیگر ایالات ایران شد که بعدها منجر به فتح تهران شد.
تبریز در مدت تقریبا سه ماه از اواخر مهر تا اواسط بهمن خود را برای جنگ دیگری آماده می‌کند و درعین حال قسمت مهمی از آذربایجان به اطاعت تبریز درمی‌آید و شهرهای مرند و سلماس و مراغه و خوی به دست آزادی‌خواهان گشوده می‌شود و بویژه راه جلفا ـ‌ تبریز از وجود مرتجعین ضد مشروطه پاک می‌شود.
=== دوره دوم جنگ‌های تبریز ===
دومین مرحله جنگ‌های تبریزاز بهمن ۱۲۸۷ آغاز می‌شود وسه ماه ونیم ادامه می‌یابد. نیروی دولتی با نیروی انقلابیون تبریز قابل مقایسه نبود. این نیرو با سپاهی مرکب از پیاده و سواره و قزاق و توپخانه وچند دستگاه مسلسل سنگین تجهیز شده بود. فرماندهی این نیرو با ارشد‌الدوله‌ (سردارارشد) شوهر عمه محمدعلی شاه بود. تعداد قشون دولتی در این دور از نبردهای تبریز ۴۰هزار نفر بود. نیروی دولتی شهر را محاصره می‌کنند و راه ورود آذوغه به شهر را می‌بندند.
حضور ستارخان و نطقهای آتشین او در هر صحنه ا زجنگ تعیین کننده است. ستارخان بافریادهای «آنام قربان»‌ به مجاهدان روحیه می‌دهد. یک نمونه از دلاوری ستارخان بدین شرح است: در جنگ خطیب که در اوایل اسفند و به سرکردگی صمدخان شجاع‌الدوله از سرکردگان قوای دولتی رخ می‌دهد،‌قشون دولتی مجاهدان را پراکنده کرده و پیشروی می‌کنند. ستارخان که با دوربین اوضاع میدان را زیر نظر دارد تا شکست مجاهدان را می‌بیند فریاد برمی‌آورد که: «اوشاقلاری قیردیلار» (بچه‌ها را کشتارکردند).بلافاصله سوار اسب شده و خود را تا نزدیک‌ترین نقطه صفوف دشمن می‌رساند. در پشت دیواری سنگر می‌گیرد و یک تنه می‌جنگد. وقتی مجاهدان از حضور سردار خود درمیدان مطلع می‌شوند برمی‌گردند و مقاومت کرده و شکست چند لحظه پیش راجبران می‌کنند. نیروی دولتی سراسیمه می‌شود و شکست می‌خورد و بنا به نوشته روزنامه مساوات بیش از یک‌صد تن کشته می‌شوند.
تاکتیک ستارخان در جنگ‌‌های تبریز این بود که دشمن را به داخل شهر می‌کشانید و در پیج و خم کوچه‌ها گیر می‌انداخت و به آنها ضربه می‌زد.
در اثر پایداری ستارخان و مجاهدان تبریز هرج و مرج در صفوف دشمن پدیدار گشت و دسته‌هایی ازآنان به شهرو دیار خور بازگشتند و عده‌ای هم به صفوف مجاهدان شهر می‌پیوستند و عده‌ای نیز رو به شهرهای خود کرده و به آزادیخواهان می‌پیوستند. با پایداری و مقاومت تبریز دیگر شهرهای ایران نیز برعلیه استبداد به پا می‌خیزند.
== وقایع بعد از نبردهای تبریز تا فتح تهران ==
در این میان شعله آزادی‌خواهی از دیگر مناطق نیز برمی‌خیزد. رشت و اصفهان اولی شهرهایی بودند که هشت ماه پس از قیام تبریز به پا می‌خیزند. قشون آزادی‌بخش از رشت به سرکردگی سپهدار و از اصفهان به سرکردگی سردار اسعد در حرکت به سوی تهران تعلل می‌کنند به شکلی که نیروی مجاهدان تبریز تحلیل می‌رود و از طرفی قوای روس به جای اینکه در مقابل عمل انجام شده‌ای قرار بگیرند فرصت می‌یابند تبریز را اشغال کنند.
=== ورود نیروهای انگلیس و روسیه به ایران ===
انگلستان قوای خود را از جنوب به بهانه حفظ امنیت وارد ایران می‌کند و روسها نیز با لشگری به بهانه حفظ جان اتباع خود به سمت تبریز حرکت می‌کنند. پنج هزار سرباز روس ازمرز می‌گذرند و پیشقراولان آن در ۱۹ اردیبهشت ۱۲۸۸، به تبریز می‌رسند. قوای دولتی از اطراف تبریز پراکنده می‌شوند. سران انجمن به این نتیجه می‌‌رسند که در مقابل لشگر روس مقاومت نکنند. قوای روس بر شهر مسلط می‌شوند و به تعقیب آزادی‌‌خواهان می‌پردازند.
=== فتح تهران ===
با اشغال تبریز مجاهدان آنجا فرصت نمی‌یابند در فتح تهران نقش مستقیم داشته باشند. سرانجام در ۲۵ تیر۱۲۸۸ تهران به دست لشگریان سپهدار و سردار اسعد فتح می‌گردد. محمد علی میرزا از سلطنت خلع می‌گردد و از ایران می‌رود.
لیاخوف فرمانده نیروی قزاق که مجلس را به توپ بست به حضور سرادار اسعد و سپهدار می‌رسد و شمشیر بر زمین می‌گذارد. سردار اسعد دوباره شمشیر برکمر او می‌بندد و او دوباره فرمانده قزاقها می‌شود و امنیت شهر به او سپرده می‌شود. مناصب حکومتی نیز بین فاتحان تقسیم می‌شود.
== تلاش برای دور کردن ستارخان از تبریز ==
بعد از اشغال تبریز به دست روس‌ها ستارخان و عده‌ای از سران آزادی در کنسول‌گری عثمانی پناهنده می‌شوند. بعد که اوضاع کمی آرام شد خارج می‌شوند. در این هنگام مخبرالسلطنه از طرف حکومت جدید والی آذربایجان ‌می‌شود و به تبریز می‌آید. مخبرالسلطنه بعد از ورود به تبریز متوجه می‌شود که وجود ستارخان برایش مزاحم است پس در صدد دور کردن ستارخان از تبریز بر‌می‌آید.
=== ماموریت ستارخان برای خلع سلاح مجاهدان اردبیل ===
در زمان فتح قزوین به دست مجاهدان رشت و حرکت به سوی تهران مجاهدان رشت عده‌ای را برای دفاع از اردبیل در برابر ایلات شاهسون به سرکردگی میرزا محمد حسین زاده به آنجا می‌فرستند. بنا به قول کسروی و امیرخیزی حسین زاده آدم فساد ناپذیری بود. او به بدخواهان مشروطه سخت می‌گیرد و چند تن را اعدام می‌کند این موضوع باعث رنجش عده‌ای می‌شود. مخبرالسلطنه برای خلع سلاح مجاهدان اردبیل به ستارخان ماموریت می‌دهد و از این  فرصت برای دور کردن ستارخان از تبریز استفاده می‌کند. ستارخان به اردبیل می‌رود و به حسین زاده و مجاهدان سخت می‌گیرد و آنها را خلع سلاح می‌کند. در همین حال خوانین ایلات اطراف اردبیل با همکاری رحیم خان درهواداری ازمحمد علی میرزا به اردبیل حمله می‌کنند. ستارخان در تنگنا قرار می‌گیرد و در دژ زندان نارین قلعه که زمانی خود در آن زندانی بود سنگر می‌گیرد. ذخیره مهمات و آذوقه او به اتمام می‌رسد. از مخبرالسلطنه درخواست کمک می‌کند ولی جوابی دریافت نمی‌کند. درنهایت مجاهدان تصمیم به عقب نشینی می‌گیرن و ستارخان با اکراه  آن‌را قبول می‌کند. ستارخان به تبریز برمی‌گردد و مورد استقبال با شکوه مردم قرار می‌گیرد.
=== دور کردن ستارخان از تبریز و فرستادنش به تهران ===
ستارخان بعداز ورود به تبریز به دنبال این است که راه آبرومندی برای امرار معاش بیابد. به همین خاطر از طریق حاجی میرزا ابراهیم بلوری به انجمن پیام می‌دهد که بابا باغی را با واگذار کنند که بتواند به کشت و کار بپردازد و می‌گوید هروقت لازم بود آماده‌ام تا در راه وطن جانبازی کنم. مخبرالسلطنه به این کار رضایت نمی‌دهد.
بعد از روی کار آمدن حکومت جدید وجود یک بازوی نظامی قوی که تنها حافظ دستاوردهای انقلاب مشروطه بود برای حکام جدید و دولت‌های روس و انگلیس قابل تحمل نبود و آنها وجود ستارخان و مجاهدانش را درتبریز مزاحم می‌دیدند و به همین خاطر در صدد جدا کردن سر از بدنه بودن تا تک به تک به حساب آنها برسند.
به این ترتیب موجبات حرکت ستارخان و باقرخان به تهران فراهم می‌آید و آنها هر یک با ۵۰ تن از سواران خود درست یک روز به نوزوز ۱۲۸۹ مانده، به طرف تهران حرکت می‌کنند. درمسیر در هر ده و شهری استقبال بی‌نظیر از ستارخان و باقرخان می‌شود. عده‌ی بسیاری از تهران به قزوین می‌آیند تا از آنها استقبال کنند. در تهران آنچنان استقبالی از آنان می‌شود که به نوشته سردار ظفردر تاریخ بختیاری، استقبالی که مردم تهران از ستارخان و باقرخان کردند تا این زمان از هیچ پادشاهی چنین استقبالی نشده‌بود.
کسروی می‌نویسد: «...انبوه تهرانیان مهرآباد را برگزیده و در آنجا چادرها زده و دولتیان و مجلسیان و آزادیخواهان و انبوه توده، از هر دسته و گروهی دستگاه  جداگانه چیده بودند. خروش شادی همه جا را فرا گرفته وآواز زنده باد گوشها را رنجه می‌ساخت...»
ستارخان به محض ورود به تهران اعلامیه‌ای بدین مضمون صادر می‌کند: «محض اطلاع عموم اظهار می‌دارد که من به جز از قانون، خویش و پیوندی ندارم و خود و کسانم از جان و دل مطیع قانون هستیم. اگر یکی از کسان این‌جانب به خلاف معمول مصدر حرکتی شود که مخالف با قوانین موضوعه مملکتی باشد، مصادر امور بدون اینکه به این‌جانب رجوع کنند، باید مقررات قانونی را درباره‌ی وی مجری دارند.» امیر خیزی ص۴۷۳


== پانویس ==
== پانویس ==
<references />
<references />
۲٬۳۲۰

ویرایش