کاربر:Abbas/صفحه تمرین5: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''فتوای قتل سلمان رشدی''' 


{{Infobox civil conflict
== پیشینه سلمان رشدی ==
| title            = مبارزه
سلمان رشدی، زاده ۱۹ ژوئن ۱۹۴۷ <ref name=":0">[https://www.dw.com/fa-ir/%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%B4%D8%AF%DB%8C-%D8%A2%DB%8C%D9%87%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%DB%8C%D8%B7%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%88-%D9%81%D8%AA%D9%88%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B1%DA%AF/a-62184293 مقاله سلمان رشدی، آیه‌های شیطانی و فتوای مرگ - نوشته اسد سیف - دویچه ولی فارسی]</ref>  دو ماه قبل از استقلال هند از بریتانیا در بمبئی به دنیا آمد. در ۱۴ سالگی به یک مدرسه راگبی در بریتانیا فرستاده شد. مدرک افتخاری تاریخ را از دانشگاه کینگز کالج کمبریج گرفت، شهروند بریتانیا شد و اعتقادات اسلامی را کنار گذاشت. مدتی به عنوان بازیگر کار کرد. اولین کتابش «گریموس» موفقیت چندانی نداشت، هرچند تحسین منتقدان را برانگیخت. پنج سال بعد کتاب دومش «بچه‌های نیمه شب» را نوشت که در سال ۱۹۸۱ جایزه بوکر گرفت. کتاب نیم میلیون نسخه فروخت.<ref>[https://www.bbc.com/persian/articles/cxxpd1z86pko سلمان رشدی کیست؟ نویسنده‌ای که از خفا بیرون آمد - بی بی سی فارسی]</ref> کتاب به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده که و به موضوع استقلال هند می‌پردازد. در سال ۱۳۶۴ این کتاب جایزه بهترین رمان خارجی در جمهوری اسلامی را از آن خود کرد. رشدی پس از بچه‌های نیمه شب رمان «شرم» را نوشت که موضوع آن به جدایی هند و پاکستان می‌پردازد.<ref name=":0" />
| subtitle        = مبارزه
| partof          =  
| image            = لوگوی مبارزه.JPG
| caption          =
| date            =
| place            =
| coordinates      =
| causes          = برای برقراری آزادی و دموکراسی
| goals            = برچیدن سلطه‌ی دیکتاتور
| methods          = مبارزه پارلمانی و سیاسی، مبارزه مسلحانه و قهرآمیز
| status          =
| result          =
| side1            =
| side2            =
| side3            =
| leadfigures1    =
| leadfigures2    =
| leadfigures3    =
| howmany1        =
| howmany2        =
| howmany3        =
| casualties1      =
| casualties2      =
| casualties3      =
| fatalities      =
| injuries        =
| arrests          =
| detentions      =
| charged          =
| fined            =
| casualties_label =
| notes            =
| sidebox          =
}}
'''مبارزه''' علم ایجاد تغییر در جامعه است. انسان در طول تاریخ خود همواره برای رسیدن به آزادی و زندگی بهتر مبارزه کرده است. تاریخ انسان از نخستین روزها شاهد مبارزه مستمر انسان‌ها برای نیل به آزادی بوده است. این مبارزه از زمان نظام‌های برده داری تا کنون ادامه داشته است.


مبارزات اقوام و ملیت‌های مختلف در طول تاریخ همواره شاهد پیروزی‌ها و شکست‌های متعددی بوده است. امروزه پیچیدگی جوامع انسانی و نظام‌های دیکتاتوری،‌مبارزه را به سطح یک دانش پیشرفته ارتقاء داده است. در واقع مبارزه یک علم است که باید آن‌را آموخت. مبارزه دارای قوانین و اصولی است که عدول از آنان هر جریان اجتماعی و سیاسی را دچار شکست می‌کند.
== نگارش کتاب آیات شیطانی ==
آیه‌های شیطانی چهارمین رمان سلمان رشدی است که در سال ۱۹۸۸ منتشر شد. این اثر به یکی از جنجالی‌ترین رمان‌های تاریخ معاصر ادبیات تبدیل شد. انتشار این کتاب به ویژه در هند و پاکستان موجب تحریک احساسات مسلمانان شد و اعتراضاتی علیه این کتاب شکل گرفت. روح‌الله خمینی فتوای قتل نویسنده کتاب را به بهانه‌ی توهین به «اسلام و پیامبر اسلام و قرآن» صادر کرد. یکی از شخصیت‌های کتاب خمینی را تداعی می‌کرد.«آیه‌های شیطانی» پس از انتشار به فهرست نهایی جایزه "بوکر" راه یافت، ولی تحت الشعاع اعتراضات مسلمانان جایزه به آن تعلق نگرفت. نشریات معتبر جهان، از جمله تایمز لندن، این اثر را برتر از «بچه‌های نیمه‌شب» ارزیابی کردند. در چنین جوی آیه‌های شیطانی به عنوان اثری کفرآمیز از جهان ادبیات حذف و به دنیای سیاست کشیده شد و همه‌جا صحبت از آن بود.<ref name=":0" />


این قوانین و اصول برآمده از قانون‌مندی‌های جامعه است و نیروی انقلابی که بر علیه دیکتاتوری مبارزه می‌کند، باید این قوانین را کشف کرده و بر طبق آن عمل کند.
خود سلمان رشدی در این باره گفته است: "در میان همه‌ طنزهای تلخ، غمگین‌ترین این است که پس از پنج سال کار برای بخشیدن صدا به فرهنگ مهاجران، ببینی که کتابت آتش زده می‌شود، آن هم اغلب از سوی کسانی که تو از آن‌ها سخن می‌گویی.<ref name=":1">[https://www.bbc.com/persian/arts-47238607 آخرین فتوا؛ 'آیه‌های شیطانی' و سلمان رشدی سی سال بعد - بی‌بی سی فارسی]</ref>


تسلط بر قوانین مبارزه مستلزم مطالعه عمیق و علمی تاریخ یک جامعه است که در سایه یک کار حرفه‌ای و شبانه روزی میسر می‌شود. به عبارت دیگر مبارزه نیازمند عناصر حرفه‌ای است که خود را وقف مبارزه کنند و به صورت حرفه‌ای به مطالعه و تحقیق و سپس عمل بپردازند. پیچیدگی شرایط اجتماعی و سنگینی بار مبارزه انقلابی ایجاب می‌کند که افراد درگیر، مبارزه را به طور حرفه‌ای انتخاب کنند.  در ادامه تجمع افراد حرفه‌ای مبارزه ضرورت ایجاد یک تشکیلات انقلابی را الزام آور می‌کند. زیرا مناسبات درونی افراد حرفه‌ای درگیر در یک مبارزه، باید تعریف شود. همچنین مناسبات و روابط آنان با نیروهای دیگر نیز باید تعریف شود. مبارزه حرفه‌ای باید استراتژی مشخص داشته باشد.
=== داستان آیات شیطانی ===
آیه‌های شیطانی رمانی‌ست در حدود ۵۰۰ صفحه<ref name=":0" /> که با سقوط یک هواپیما بر فراز دریای مانش و زنده ماندن دو شخصیت اصلی رمان آغاز می‌شود؛ جبرئیل فرشته، بازیگر افسانه‌ای سینمای هند که در رؤیاها و کابوس‌هایش به جبرئیل، ملک مقرب تبدیل می‌شود، و همچنین صلاح‌الدین چمچا مهاجر هندی که در بریتانیا زندگی می‌کند و به کار دوبله مشغول است.  این دو سرانجام به انگلستان می‌رسند و داستان که در دهه هشتاد میلادی می‌گذرد، زندگی آنان را با دیگر مهاجران روایت می‌کند.<ref name=":1" />


اشکال مبارزه در دوران‌های مختلف تفاوت دارد. در صورتی که در حکومت دیکتاتوری شکاف وجود داشته باشد  و دیکتاتور نتواند به صورت یک‌دست و بی‌شکاف دست به سرکوب بزند و امکان مبارزه سیاسی و پارلمانی از طریق مراجعه به آراء‌ عمومی وجود داشته باشد راه درست مبارزه تشکیل حزب و پیروزی در انتخابات است. نمونه‌ی این نوع مبارزات در تاریخ ایران مبارزه‌ی [[دکتر محمد مصدق|دکتر مصدق]] در [[نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران|نهضت ملی شدن صنعت نفت]] بود.
نویسنده، زندگی صلاح‌الدین چمچا و جبرئیل فرشته را از تولد آنان تا سفرها و ماجراجویی‌های‌شان بهانه قرار داده تا حقیقت جهان هند مسلمان را در برابر مدرنیسم اروپایی بازبینی کند. زندگی این دو شخصیت به شکلی با هستی مهاجران در پیوند قرار می‌گیرد. نشان‌هایی از چند رخداد تاریخی از جمله انقلاب ایران، شورش حاشیه‌نشینان محله بریکستون لندن علیه فقر و تبعیض نژادی در سال ۱۹۸۱، شهرت افسانه‌ای آمیتاب باچان، هنرپیشه محبوب هند و زندگی نویسنده که خود در خانواده‌ای مسلمان بزرگ شده بوده و تجربه او از زندگی در هند، در این اثر دیده می‌شود.<ref name=":0" />


اما زمانی‌که دیکتاتوری حاکمیت خود را یک‌پایه کرد و تمام راه‌های مسالمت را بر روی مردم بست، دیگر مبارزه مسالمت آمیز کارساز نخواهد بود و باید به مبارزه قهر آمیز روی آورد. در تاریخ ایران می‌توان به دو نمونه آن در زمان [[محمدرضا پهلوی|شاه]] و جمهوری اسلامی اشاره کرد. در سال ۱۳۴۲ شاه دیکتاتوری خود را یک‌پایه کرد و تمام راه‌های مسالمت را مسدود کرد. پس از آن بود که سازمان‌های چریکی مسلحانه مانند [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]] و  [[سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران|چریک‌های فدایی خلق]] به وجود آمدند. در زمان جمهوری اسلامی نیز تا سرفصل ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ مبارزه مسالمت آمیز میسر یود، اما بعد از آن که [[روح‌الله خمینی|خمینی]] حاکمیت خود را از عناصر لیبرال تصفیه نمود دیگر امکان مبارزه مسالمت آمیز میسر نبود و مجاهدین خلق به [[مبارزه مسلحانه]] روی آوردند.  
همچنین در این رمان، ارجاع‌هایی به وقایع تاریخی و زندگی پیامبر اسلام دیده می‌شود که با تخیل نویسنده آمیخته شده است.اما مضمون اصلی چهارمین کتاب داستانی سلمان رشدی، همانی بود که در آثار پیشین او نیز دیده می‌شد: بی‌ریشه شدن مهاجرانی که روز به روز از دو فرهنگ کشور زادگاه و همچنین فرهنگ کشور میزبان خود دور می‌شوند<ref name=":1" /> داستان با بازگشت صلاح‌الدین به هند و آشتی با پدر و زینت وکیل، معشوق دوران جوانی‌اش، پایان می‌یابد..<ref name=":0" />


== علم مبارزه ==
== اعتراضات به کتاب آیات شیطانی ==
در این بحث عنصر پایه‌ای این است که مبارزه قبل از هر چیز یک علم است. دانش تغییر سیاسی و اجتماعی است. باید آن را با قانونمندی‌هایش آموخت و اگر نه اظهارنظر کردن بی‌حساب و کتاب، موضع‌گیری غیرعملی یا عکس العملی راه به جایی نمی‌برد. مانند علم طب، که البته هر کسی می‌تواند در مورد هر بیماری و عارضه‌ای اظهارنظر کند. می‌تواند دارو و درمانی را تجویز کند. اما طبیب عمومی باید پس از دوره ابتدایی و متوسطه، هفت سال پزشکی بخواند. طبیب متخصص بسته به نوع تخصص، چند سال اضافه هم لازم دارد. بعد تازه نوبت تجربه اندوزی عملی است.
آنچه مسلمانان آنرا توهین به اسلام و پیامبر می‌خواندند، بخش دوم رمان است که به رؤیاهای جبرئیل فرشته مربوط می‌شود و با بهره‌گیری از یک نام، «ماهوند» تداعی کننده‌ی نام محمد(ص)، پیامبر اسلام است.
[[پرونده:مبارزان مشروطه.JPG|جایگزین=ستارخان و باقرخان همراه با تعدادی از مجاهدان مشروطه درمبارزه مسلحانه با دیکتاتوری قاجار|بندانگشتی|ستارخان و باقرخان همراه با تعدادی از مجاهدان مشروطه درمبارزه مسلحانه با دیکتاتوری قاجار]]
کسی که پزشکی نخوانده و تخصص لازم را ندارد، چه بسا بیماری را تشخیص ندهد یا تشخیص او سراپا اشتباه باشد. چیزی را بزرگ کند و چیزی را که خطرناک است نادیده بگیرد. یک پزشک در هر قدم در معرض این است که دچار اشتباه شود و تشخیصی بدهد که مشابه او را دیده اما در واقع مشابه نیست و چیز دیگری است. پزشکان متخصص به تشخیص فردی خودشان هم اکتفا نمی‌کنند بلکه در موارد خطرناک شورای پزشکی است که تعیین تکلیف می‌کند.  


جامعه انسانی بسیار پیچیده‌تر از بدن انسان است و تغییر و درمان آن نیاز به داشتن تخصصی ویژه دارد. مبارزه هم مثل علوم پزشکی، افراد حرفه‌ای و سازمان کار تخصصی خود را می‌خواهد. همانطور که کسی بدون اینکه دانشجوی تخصصی پزشکی باشد نمی‌تواند پزشک متخصص شود. یک مبارز نیز نمی‌تواند بدون اینکه به طور حرفه‌ای مبارزه کند و تمام وقت خود را وقف مبارزه کند در تغییر جامعه شرکت کند.  
این قسمت از رمان، به داستان «غرانیق» که در برخی متون از جمله تاریخ طبری نوشته شده اشاره می‌کند. مسلمانان آن را افسانه می‌خوانند و تا پیش از نگارش کتاب رشدی بسیاری از مسلمانان معاصر از آن خبر نداشتند.


بنابراین مبارزه سیاسی، یک علم است، افراد حرفه‌ای و سازمان کار حرفه‌ای خودش را می‌خواهد تا به هدف مورد نظردست پیدا کند.  
ماجرای داستان «غرانیق» از این قرار است که پیامبر اسلام هنگامی که مشغول خواندن سوره نجم بود، دو آیه را نیز که شیطان به وی القا کرده بود خواند و وجود سه خدای مکه را که دختران الله خوانده می‌شدند، پذیرفت.<ref name=":1" /> بر اساس این افسانه، پیامبر بعدها پی می‌برد که این آیه‌ها فریبی بیش نبودند و او گول شیطان را خورده است و شیطان آن‌ها را بر زبانش جاری کرده است. به همین علت غرانیق از آیات قرآنی کنار گذاشته می‌شود.<ref name=":0" />


در شرایط کنونی تصور کنیم یک جریان یا فرد، فقط می‌خواهد یک مقاله انتقادی بنویسید، یا یک نشریه‌ای منتشر کند، یا در انتخاباتی در فضای دموکراتیک شرکت کند. اما وقتی همین جریان یا فرد بخواهد رژیم ولایت فقیه را سرنگون کند، همه چیز متفاوت خواهد بود. از افرادی که برای این‌کار نیاز دارد تا آموزش و آماده‌سازی آن‌ها، از نوع و جنس تشکیلات مورد نیاز تا مناسبات اعضای این تشکیلات با یکدیگر برای انجام این ماموریت، از شعارها و برنامه‌شان گرفته تا آلترناتیو و استراتژی و تاکتیک‌هایی که ارائه می‌دهند<ref name=":4">کتاب استراتژی قیام و سرنگونی - فصل نهم</ref>  
روز پانزدهم سپتامبر ۱۹۸۸، ایندیا تودی با تیتر «یک حمله صریح به بنیادگرایی مذهبی»، قسمت‌هایی از رمان «آیه‌های شیطانی» را چاب کرد. این نشریه بر قسمت‌هایی از رمان تأکید کرد که دقیقا همان‌ها بعدا مورد اعتراض مسلمانان هندی قرار گرفت.  سلمان رشدی، در گفت‌وگو با ایندیا تودی گفته بود که به هیچ وجود غیرطبیعی، نه مسیحیت، نه یهودیت، نه اسلام و نه هندو، اعتقاد ندارد. خود سلمان رشدی در کتاب «جوزف آنتوان» آغاز اعتراضات علیه «آیه‌های شیطانی» را انتشار این اظهارات و همچنین موضع‌گیری «خشونت سنگه» می‌داند و می‌نویسد که این نویسنده هندی اولین روشنفکری بود که به آیه‌های شیطانی حمله کرد.<ref name=":1" />  


در نیمه دوم قرن نوزدهم، مبارزه سوسیال دموکراسی سراسر اروپا را فراگرفته و به سوی انقلاب و ترقی رهنمون شده بود. در آن روزگار مرسوم بود که برای مبارزه عظیم سوسیال دموکراسی دو شکل سیاسی و اقتصادی قائل شوند. اما این انگلس بود که برای مبارزه با اپورتونیسم و انحراف، «مبارزه تئوریک» را هم در ردیف مبارزه سیاسی و اقتصادی زحمتکشان و سرکوب شدگان قرار داد.
مسلمانان در سراسر دنیا به اعتراض برخاسته بودند. دولت هند تحت فشار، انتشار "آیه‌های شیطانی" را در هند و هم‌چنین فروش نسخه‌های چاپ خارج را در این کشور ممنوع کرد.<ref name=":0" />در اکتبر ۱۹۸۸، دقیقا در همان شبی که "آیه‌های شیطانی" با وجود راهیابی به فهرست نهایی، نتوانست جایزه بوکر را از آن خود کند، سلمان رشدی متوجه شد که سخنرانی‌اش در افتتاحیه یک کنگره ضدنژادپرستی در آفریقای جنوبی لغو شده است. در آن زمان حدود نیم میلیون مسلمان در آفریقای جنوبی زندگی می‌کردند. یک ماه بعد، انتشار کتاب در این کشور و همچنین سودان، ممنوع شد. این ممنوعیت به حدود بیست کشور سرایت کرد. اعتراضات مسلمانان به "آیه‌های شیطانی"  به خاک بریتانیا رسید. اتحادیه سازمان‌های مسلمانان بریتانیا نیز از تاچر، نخست وزیر وقت خواست تا علیه این رمان اقدام کند. در ۱۴ ژانویه در شهر بردفورد در شمال انگلستان صدها مسلمان در اعتراض به انتشار رمان آیه‌های شیطانی تظاهرات کردند. این بار خبرنگاران و تصویربرداران رسانه‌ها نیز برای پوشش خبری به این تجمع رفتند. در این تظاهرات، برای اولین بار رمان "آیه‌های شیطانی" آتش زده شد. آن روز در جنجال ایجاد شده علیه "آیه‌های شیطانی" یک نقطه عطف بود. با پیوستن برخی از چهره‌های سیاسی بریتانیا، اعتراضات از جنبه مذهبی خارج شد و ابعاد دیگر به ویژه سیاسی به خود گرفت. اسقف بردفورد نیز به این اعتراضات ملحق شد. در پاکستان، هزاران نفر به مرکز فرهنگی آمریکا در اسلام‌آباد حمله کردند و خواستار اعدام سلمان رشدی شدند. در درگیری پلیس با معترضان خشمگین، پنج نفر کشته شدند.<ref name=":1" /> در آمریکا و استرالیا تظاهرکنندگان برای جمع‌آوری "آیه‌های شیطانی" به کتابفروشی‌ها هجوم بردند.<ref name=":0" />
== فتوای قتل سلمان رشدی ==
در بهمن  ۱۳۶۷ خمینی فتوای قتل سلمان رشدی را ماه‌ها پس از اعتراضات مسلمانان سراسر دنیا به انتشار این کتاب صادر کرد.  خمینی در بهمن ماه ۶۷ وقتی که صدای اعتراض علیه جنگ حتی در داخل نظام جمهوری اسلامی بلند شده بود و برخی مقام‌های رژیم از جنگ فاصله می‌گرفتند، موقعیت را مغتنم شمرد تا با درست کردن یک بحران به نام سلمان رشدی، بتواند بر مسائل داخلی خودش و پرکردن خلأ جنگ فائق شود.<ref name=":2">[https://news.mojahedin.org/i/news/151226 مقاله ۲۵سال پس از فتوای قتل سلمان رشدی - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref> در واقع خمینی پس از نوشیدن جام زهر در جنگ ایران و عراق، شکست فاجعه بارش در جنگ و اجبار بر پذیرش صلحی که خواست قلبیش نبود را با این فتوا تحت الشعاع قرار داد.خمینی با شکست در «صدور انقلاب» با این فتوا جبهه‌ای دیگر برای منحرف کردن اذهان مردم گشود. <ref name=":0" />


=== شناخت تاریخ ===
ترور برای استبداد مذهبی وسیله‌ای نیست که هراز گاه به طور تاکتیکی از آن استفاده کند بلکه این رویکرد جزو ذات ایدئولوژیکی حاکمیت ولایت فقیه است که به حاکمان اجازه می‌دهد به نام خدا بگیرند و ببندند و بکشند. چند ماه قبل از صدور فتوای قتل سلمان رشدی خمینی فتوای کشتار زندانیان سیاسی را در تابستان ۶۷ صادر کرده بود. دلایل سیاسی این دو فتوا نقاط مشترکی دارند که در تحلیل نهایی به بحران مشروعیتی برمی‌گردد که جمهوری اسلامی در سال‌های پایانی دهه شصت و سرکشیدن جام زهر پایان جنگ،‌ با آن روبرو شده بود. با شکست آشکار شعارهای فتح کربلا و قدس و نیز آشکار شدن فاجعه بار برنامه‌های اقتصادی اجتماعی جمهوری اسلامی،‌ خمینی ناگزیر شد به گفته خودش جام زهر را سر کشیده و با قبول قطعنامه ۵۹۸ به پایان جنگ ۸ ساله با عراق تن بدهد. در این شرایط علم کردن فتوای قتل سلمان رشدی یک فرار به جلو از جانب خمینی برای بازیافت مشروعیت از دست رفته‌اش بود. خمینی با صدور این فتوا جبهه جدیدی برای صدور بنیادگرایی اسلامی باز کرد.<ref name=":3">[https://www.dw.com/fa-ir/%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%B4%D8%AF%DB%8C-%D9%88-%D9%81%D8%AA%D9%88%D8%A7%DB%8C-%D9%82%D8%AA%D9%84-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86/a-62801397 مقاله سلمان رشدی و فتوای قتل رمان - نوشته شهلا شفیق - دویچه وله فارسی]</ref>
[[پرونده:دکتر مصدق در صحن مجلس شورای ملی.JPG|جایگزین=دکتر مصدق در مجلس شورای ملی و مبارزه پارلمانتاریستی با حکومت پهلوی|بندانگشتی|دکتر مصدق در مجلس شورای ملی و مبارزه پارلمانتاریستی در حکومت پهلوی]]
افرادی که می‌خواهند یک جامعه را تغییر دهند باید تاریخ آن‌را بشناسند. شناخت تاریخ یک جامعه صرفا یک اطلاع معمولی نیست. هر فرد ممکن است بنا به علاقه‌ای که به میهن خود دارد یا براساس علاقه شخصی، تاریخ را مطالعه کند. اما کسی که ‌می‌خواهد جامعه را تغییر دهد باید قوانین آن جامعه را بداند، بنابراین مستلزم مطالعه عمیق‌تر و علمی تاریخ است و باید تخصص و دانش مطالعه تاریخ را پیدا کند.


در طی مطالعه‌ی تاریخ باید مشخص شود که چه دستاوردی برای نیروی مبارز دارد و نتایج این مطالعات جمع‌بندی و آنالیز شود. اقشار مختلف و موقعیت طبقاتی جامعه را باید شناخت. اقوام مختلف و تاریخ هرکدام را که به ویژه در ایران کثرت بسیاری نیز دارند باید شناخت. به لحاظ سیاسی باید مطالعه کرد که یک کشور چه فراز و نشیب‌هایی داشته است. چه شکست‌ها و پیروزی‌هایی داشته است. به لحاظ اقتصادی باید تشخیص داد که بر چه پایه‌هایی استوار است. منبع در‌آمد کشور چیست و به لحاظ اقتصادی یک جامعه در چه نقطه‌ای قرار دارد.
خمینی، سه روز بعد از سخنرانی منتظری که در آن جنگ ۸ ساله با عراق را زیر سوال برد و اعتراف کرد که ادامه آن اشتباه بوده است؛ فتوای قتل سلمان رشدی، نویسنده انگلیسی کتاب «آیه‌های شیطانی» را صادر کرد و یک هفته بعد از آن، در سایه موج جدیدی که این فتوا دامن زد، با یک «پیام مهم» خطاب به ‌روحانیان سراسر کشور و مدرّسین و طلاب حوزه‌ها به ‌منتظری و مخالفان خط امام، یک‌جا، یورش برد و گفت: <blockquote>«در پایان افتخارآمیز جنگ تحمیلی... عده‌یی با ژست مقدّس‌مآبی چنان تیشه به ‌ریشه دین و انقلاب و نظام می‌زنند که ‌گویی وظیفه‌یی غیر از این ندارند. آیا در مقابل این افعی‌ها نباید اتّحاد طلاب عزیز حفظ شود؟ راستی اتّهام حلال کردن حرامها و حرام کردن حلالها، اتّهام کشتن زنان آبستن و حلّیت قمار و موسیقی از چه کسانی صادر می‌شود؛ از آدمهای لامذهب یا از مقدس‌نماهای متحجّر؟ فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به ‌مسخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعنه‌ها و کنایه‌ها نسبت به ‌مشروعیت، کار کیست؟ </blockquote>خمینی در جواب منتقدان این فتوی گفت: «این یک نمونه است که خدا می‏خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت، چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه‏‌اش با اسلام، برملا سازد؛ تا ما از ساده‌‏اندیشی به در آییم و همه ‏چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بی‏‌تجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسأله، اشتباه ما نیست؛ بلکه تعمد جهان‏خواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الّا مسأله فردی سلمان رشدی آنقدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیست‏ها و استکبار، پشت سر او قرار بگیرند».<ref name=":2" />


به عنوان مثال در مقایسه اقتصاد اروپا و ایران می‌توان دید که در جامعه آزاد اروپا با اقتصاد باز و آزاد روش پیگیری خواسته‌ها و مطالبات با ایران که اقتصادی بسته دارد متفاوت است. در ایران در زمان [[محمدرضا پهلوی|شاه]]  مبارزه شکل خاص خود را داشت، زیرا رژيم شاه یک رژيم سرمایه‌داری وابسته بود. اما [[رژیم ولایت فقیه]] وابسته نیست. این رژیم خود را نماینده خدا می‌داند و استبداد مذهبی را بر تمام کشور مستولی کرده است. [[رژیم ولایت فقیه]] زیر پرده دین و با حربه‌ی مخالفت با خدا تمامی مخالفان را قلع و قمع می‌کند. [[روح‌الله خمینی|خمینی]] در سال ۶۷ سی هزار زندانی را [[قتل عام ۶۷|قتل عام]] کرد اما رژيم شاه چنین دست بازی در سرکوب نداشت زیرا وابسته به دنیای سرمایه داری بود.  
رابین رایت، تحلیلگر سیاسی شناخته‌شده آمریکایی، در یادداشتی با بررسی تاریخچه صدور فتوای فتل سلمان رشدی، آن را اقدامی ازسوی روح‌الله خمینی، رهبر نخست جمهوری اسلامی، می‌داند که در یک همزمانی تصادفی، به‌نوعی برای انحراف افکار از چالش‌های وجودی وقت جمهوری اسلامی به‌میان آمد. رایت در یادداشتی که روز یکشنبه، ۲۳ مردادماه ۱۴۰۱، در هفته‌نامه نیویورکر منتشر شد، به این اشاره کرده است که احمد خمینی، پسر رهبر پیشین جمهوری اسلامی، در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی در تهران به او گفته روح‌الله خمینی هرگز کتاب سلمان رشدی، «آیات شیطانی»، را نخوانده بود. به گفته رایت، فتوای رهبر جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۹۸۹ (بهمن‌ماه ۱۳۶۷ خورشیدی) برای قتل نویسنده بریتانیایی-آمریکایی، «اقدامی سیاسی برای بهره‌برداری از خشم شدید در پاکستان، هند و فراتر از آن» از یک صحنه رویای تخیلی مربوط به محمد، پیامبر مسلمانان، در کتاب آیات شیطانی بود؛ زیرا آن بخش از کتاب که ضعف‌های انسانی را به تصویر می‌کشد و اعتبار پیامبر را به‌عنوان فرستاده خدا تضعیف می‌کند، برای برخی مسلمانان کفرآمیز محسوب می‌شود. تحلیلگر آمریکایی اشاره می‌کند که «در آن زمان، جمهوری اسلامی جوان در حال بیرون‌آمدن از چالش‌های وجودی بود: جنگ هشت‌ساله با عراق که دست‌کم یک‌میلیون نفر کشته برجای گذاشت؛ نارضایتی گسترده داخلی؛ تعمیق شکاف‌های سیاسی در میان روحانیون؛ یک اقتصاد ضعیف که سوخت و اقلام خوراکی اساسی را جیره‌بندی کرده بود؛ و یک دهه انزوای دیپلماتیک.» به اعتقاد رایت، خمینی اغلب روی موضوع‌هایی سرمایه‌گذاری می کرد که توجه عمومی را از شکاف‌ها و شکست‌های انقلاب منحرف می‌کردند. او می‌نویسد: «خمینی پس از تسخیر سفارت ایالات متحده در تهران به‌دست دانشجویان در سال ۱۹۷۹، نیز همین کار را انجام داده بود. در ماه‌های پس از سرنگونی شاه، انقلابی‌ها بر سر آینده سیاسی ایران، قانون اساسی جدید و اختیارات روحانیت دچار اختلاف شده بودند. سه تن از رهبران دانشجویی بعدتر به رایت گفتند که قصد داشتند در اعتراض به تصمیم ایالات متحده مبنی‌بر پذیرش شاه بیمار برای درمان پزشکی، سفارت را به‌مدت سه تا پنج روز در اختیار بگیرند. اما خمینی با سخنانی در رادیو سراسری ایران، دانشجویان را تشویق کرد که تا زمان نامشخصی در آنجا بمانند. ۵۲ دیپلمات آمریکایی به مهره‌های بازی در سیاست ایران تبدیل شدند و پس از گذشت ۴۴۴ روز، آزاد شدند.<ref name=":4" />


همچنین در دوران حکومت ولایت فقیه در سه سال اول که فضای باز سیاسی وجود داشت مبارزه به یک شکل و بعد از ۳۰ خرداد به شکل دیگری درآمد. مجاهدین خلق پیش از آن را [[فاز سیاسی فاز نظامی|فاز سیاسی]] و پس از آن را [[فاز سیاسی فاز نظامی|فاز نظامی]] می‌‌نامند.
پلیس بریتانیا بلافاصله پس از این فتوا شدیدترین تدابیر امنیتی را برای سلمان رشدی در نظر گرفت. این نویسنده در شش ماه اول بعد از فتوا، ۵۶ بار محل سکونت خود را تغییر داد و تا سال ۲۰۰۲ به مدت سیزده سال مخفیانه زندگی کرد.<ref name=":1" />


آنجا که باید مبارزه سیاسی کرد، [[مبارزه مسلحانه]] غلط است و آنجا که [[مبارزه مسلحانه]] لازم است مبارزه سیاسی نادرست است.
تهران جایزه‌ای هم برای کشتن سلمان رشدی تعیین کرد که رقم آن درنهایت به بیش از سه‌میلیون دلار رسید.<ref name=":4">[https://www.independentpersian.com/node/261081/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C/%C2%AB%D8%B1%D9%88%D8%AD%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D9%87%D8%B1%DA%AF%D8%B2-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%B4%D8%AF%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D9%86%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF%C2%BB مقاله «روح‌الله خمینی هرگز کتاب سلمان رشدی را نخوانده بود» - مژگان غفاری شیروان ایندیپندنت فارسی] </ref>


به این ترتیب بررسی تاریخ یک سرزمین پیش از تعیین استراتژی مبارزاتی یک عامل مهم است. سازمان مجاهدین خلق پس از تأسیس در سال ۱۳۴۳ سال‌ها به همین امر پرداخت. به خصوص مطالعه مبارزات از صدر مشروطه و بررسی جریانات و حکومت‌ها  و کودتاها و تمامی اتفاقات جامعه ایران در دستور مطالعات گروه استراتژی مجاهدین خلق قرار داشت. از زمان تاسیس سازمان مجاهدین در سال ۱۳۴۴ تا سال ۱۳۴۷ یکی از مهمترین کارهای اعضای سازمان مجاهدین به طور حرفه‌ای و ۲۴ ساعته مطالعه و تحقیق و جمع‌بندی بود.<ref name=":5">[https://radio.mojahedin.org/i/%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A2%D9%85%D8%AF%DB%8C%D9%85-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84 راهی که آمدیم - مصاحبه با محمد حیاتی - رادیو مجاهد قسمت اول]</ref>
=== متن فتوای قتل سلمان رشدی ===
بسمه تعالی


حال باید دید آیا بدون توجه به تاریخ یک کشور یک مبارزه موفق امکان پذیر است و می‌توان در تغییر جامعه موفق شد. یک سازمان انقلابی بدون اشراف به تاریخ یک جامعه بدون شک شکست خواهد خورد. نگاهی به تاریخ ۴۰ ساله [[رژیم ولایت فقیه]] و بررسی سرنوشت نیروها و جریانات مختلف گویای این مطلب است. بسیاری از گروه‌ها و جریانات با عدم فهم و درک تاریخ و شرایط مبارزه و با تندروی یا کندروی عملا در خدمت دیکتاتوری درآمدند. [[حزب توده ایران|حزب توده]] یکی از بارزترین مثال‌های این‌گونه جریان‌ها است.  تقریبا تمامی گروه‌ها و سازمان‌های سیاسی در مقابل رژیم ولایت فقیه دچار انشعابات و دسته‌بندی‌های متعدد شدند و نتوانستند یکپارچگی خود را حفظ کنند. دشواری مبارزه در شرایط جدید پس از حاکم شدن دیکتاتوری خمینی چنین وضعیتی را ایجاد کرد. البته در این میان [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] تنها جریانی است که حتی یک نمونه از شقه و انشعاب در طول ۴۰ سال گذشته نداشته است در حالی‌که بیشترین سرکوب نیز از جانب [[رژیم ولایت فقیه]] متوجه [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] و اعضای آن بوده است.
انا لله و انا الیه راجعون


=== کشف قوانین عملی مبارزه ===
به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می‌رسانم مؤلف کتاب «آیات شیطانی‌’»که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم شده است، همچنین ناشران مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام می‌باشند. از مسلمانان غیور می‌خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس که در این راه کشته شود، شهید است ان‌شاء‌الله. ضمنا اگر کسی دسترسی به مؤلف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد.
[[پرونده:تظاهرات مسالمت آمیز مجاهدین در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰.JPG|جایگزین=تصویری از تظاهرات مسالمت آمیز مجاهدین خلق در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰|بندانگشتی|تصویری از تظاهرات مسالمت آمیز مجاهدین خلق در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰]]
شناخت جامعه و تاریخ برای آغاز یک مبارزه لازم،‌اما کافی نیست. در مرحله بعد باید قوانین عملی مبارزه در چنین جامعه‌ای را کشف نمود. قوانین هر مرحله از مبارزه با مرحله پیشین و واپسین متفاوت است.  


به عنوان مثال قوانین عملی مبارزه  پس از انقلاب ضدسلطنتی تا سرفصل ۳۰ خرداد با پس از آن متفاوت بود. بسیاری از گروه‌ها از جمله سازمان مجاهدین در این دوران به شیوه‌های مسالمت آمیز مبارزه خود را پیش می‌بردند. سازمان مجاهدین این دوران را فاز سیاسی می‌نامد و به کارهایی چون انتشار نشریه، برگزاری گردهمایی و میتینگ می‌پرداخت و در تمامی شهرها دارای دفاتر علنی بود. این سازمان در این دوران به تمامی اعضاء و هواداران خود دستور داده بود که حتی در مقابل حملات فالانژها یا چماقداران مقابله به مثل نکنند. <ref name=":5" />
والسلام علیکم و رحمه‌الله وبرکاته


این در حالی است که همین سازمان پس از ۳۰ خرداد و تغییر فاز وارد نبرد مسلحانه شد. 
روح‌الله الموسوی الخمینی


=== تمرکز روی دشمن اصلی ===
۲۶بهمن۱۳۶۷ <ref>[http://www.imam-khomeini.ir/fa/C207_44691/_%D9%81%D8%AA%D9%88%D8%A7%DB%8C_%D9%82%D8%AA%D9%84_%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86_%D8%B1%D8%B4%D8%AF%DB%8C%D8%8C_%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87_%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8_%DA%A9%D9%81%D8%B1%D8%A2%D9%85%DB%8C%D8%B2_%D8%A2%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%B4%DB%8C%D8%B7%D8%A7%D9%86%DB%8C فتوای قتل سلمان رشدی - پرتال خمینی]</ref>
یکی دیگر از قوانین یک مبارزه‌ی جدی تمرکز روی تضاد اصلی است. اشتباه در تعیین تضاد اصلی می‌تواند به نابودی و انحراف کامل یک جنبش منجر شود. هنگامی که تضاد اصلی در یک مبارزه مشخص شد، می‌توان سمت و سوی اتحاد با دیگر جنبش‌ها را نیز تعیین نمود. تعیین اشتباه تضاد اصلی می‌تواند به اتحاد اشتباه نیز منجر شود.


نکته دیگر این است که در هر دوران یک سازمان انقلابی تنها باید با یک تضاد اصلی درگیر شود و هر گونه انحراف و پرداختن به موضوعات فرعی پرهیز کند.
دفتر خمینی همچنین در برابر این سوال که اگر نویسنده کتاب آیات شیطانی توبه کند فتوای قتل او لغو می‌شود اطاعیه‌ای صادر کرد:


یک مثال تاریخی :
”اطلاعیه دفتر امام.. خطاب به ملت مسلمان ایران و مسلمانان جهان در مورد وجوب قتل سلمان رشدی و تکذیب شایعات رسانه‌های گروهی استعماری خارجی به دروغ به مسئولان نظام جمهوری اسلامی نسبت می‌دهند که اگر نویسنده کتاب آیات شیطانی توبه کند حکم اعدام درباره او لغو می‌گردد. امام خمینی-مد ظله-فرمودند:


پس از انقلاب ضدسلطنتی، گروه‌ها و جریانات مختلف در ایران بر سر تعیین تضاد اصلی به دو دسته تقسیم شدند. برخی سازمان‌های مارکسیستی از جمله [[حزب توده ایران|حزب توده]] و سازمان چریک‌های فدایی خلق اکثریت تضاد اصلی را پس از انقلاب امپریالیسم و ادامه‌ی آن در ایران یعنی جریان لیبرال می‌دانستند.  
«این موضوع صددرصد تکذیب می‌گردد. سلمان رشدی اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمان واجب است با جان و مال تمامی هم خود را به‌کار گیرد تا او را به درک واصل گرداند. حضرت امام اضافه کردند: اگر غیرمسلمانی از مکان او مطلع گردد و قدرت این را داشته باشد تا سریعتر از مسلمانان او را اعدام کند، بر مسلمانان واجب است آنچه را که در قبال این عمل می‌خواهد به‌عنوان جایزه یا مزد عمل به او بپردازند». <ref>روزنامه جمهوری اسلامی ۲۶بهمن ۱۳۹۲</ref>


چنین تشخیصی از سوی سازمان‌های مارکسیستی به طور خودبخودی منجر به حمایت آن‌ها از خمینی شد. زیرا خمینی دستکم در ظاهر پرچمدار شعارهای ضدامپریالیستی بود. به این ترتیب آن‌ها عملا با خمینی در یک جبهه قرار گرفتند. آن‌ها در این مسیر تا لو دادن و فعالیت علیه گروه‌های دیگر و همکاری با خمینی پیش رفتند.
=== اولین اقدام به ترور سلمان رشدی ===
اولین کسی که اقدام به ترور سلمان رشدی در جهت اجرای فتوای خمینی کرد جوانی لبنانی‌الاصل به نام مصطفی مازح بود. ۱۴ مرداد ۱۳۶۸ مصطفی مازح در همان هتلی که سلمان رشدی تحت حفاظت پلیس انگلستان اقامت داشت اتاقی اجاره کرد. او در حالی که قصد انجام عملیات انتحاری برای ترور سلمان رشدی را داشت در اثر انفجار زود هنگام مواد منفجره کشته شد. <ref>[https://www.avayesunnat.com/%d8%a7%d8%ae%d8%a8%d8%a7%d8%b1/%d8%b1%d9%88%d8%a7%db%8c%d8%aa%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d9%86%d8%ae%d8%b3%d8%aa%db%8c%d9%86-%d8%aa%d9%84%d8%a7%d8%b4-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d9%82%d8%aa%d9%84-%d8%b3%d9%84%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%b1%d8 روایتی از نخستین تلاش برای قتل سلمان رشدی] - پایگاه جامع دینی و خبری اهل سنت ایران</ref>


یکی از گروه‌هایی که پیش از همه این تحلیل را رد کرد سازمان مجاهدین خلق ایران بود. این سازمان تضاد اصلی را «جبهه‌ی ارتجاع» دانسته و اعلام نمود که خواسته‌ی اصلی آزادی است.
== قربانیان فتوا ==
در ژوئیه ۱۹۹۱ مترجم ایتالیایی "آیه‌های شیطانی" در یک حمله شدیدا زخمی شد. پس از او، مترجم ژاپنی این رمان به قتل رسید. در ۱۹۹۳، ناشر نروژی کتاب، در یک حمله مسلحانه شدیدا زخمی شد و در همان سال، مترجم ترک "آیه‌های شیطانی" عزیز نسین، از یک آتش‌سوزی عمدی جان سالم به در برد. در این آتش سوزی سی و هفت نفر از علویان کشته شدند.<ref name=":1" />


به این ترتیب تشخیص این که تضاد  اصلی لیبرالیسم است یا ارتجاع،‌صف بندی جامعه ایران را در دهه‌ی شصت، تعیین کرد. عده‌ای در کنار خمینی قرار گرفته و شعارهای ضدامپریالیستی دادند و عده‌ای که در مرکز آن‌ها مجاهدین خلق قرار داشتند، تضاد اصلی را ارتجاع تشخیص داده و خواسته‌ی اصلی را آزادی می‌دانستند.  
۲۳دسامبر۱۹۸۹، مهرداد کوکبی، تبعه ایران، متهم به تلاش برای به آتش کشیدن یک کتابفروشی در لندن و طراحی بمب‌گذاری در رابطه با سلمان رشدی شد.<ref name=":2" />


== شناسایی ماهیت دشمن ==
== دفاع مقامات و رسانه‌های جمهوری اسلامی از فتوای قتل سلمان رشدی ==
نیروی انقلابی برای مبارزه و سرنگون کردن حاکمیت استبدادی باید ماهیت آن‌را بشناسد و تعریف کند. به عنوان مثال دیکتاتوری وابسته با دیکتاتوری مذهبی متفاوت است و شیوه مبارزه با آن نیز طبعا متفاوت خواهد بود. حکومت پهلوی از این منظر یک دیکتاتوری وابسته بود در حالی که جمهوری اسلامی یک دیکتاتوری مذهبی است. همچنین تشخیص نوع اختناق از مهم‌ترین مسائل یک مبارزه است. اینکه آیا اختناق، یک اختناق پلیسی-نظامی است، یعنی عنصر بارز در آن جو پلیسی و اطلاعاتی است یا یک اختناق نظامی-پلیسی است که عنصر بارز در آن فضای نظامی و سرکوب عریان است.
مقامات و رسانه‌های جمهوری اسلامی در طول سالیان دراز که از صدور فتوای قتل سلمان رشدی توسط خمینی می‌گذرد همواره از این حکم دفاع کرده‌اند:


مقابله با هر نوع از اختناق، یک نوع از مبارزه را طلب می‌کند. در زمان شاع عنصر پلیسی برجسته بود و مبارزه چریکی قصد در شکستن فضای سرکوب داشت اما در دوران جمهوری اسلامی سرکوب عریان جریان داشت. پاسداران با لباس‌های علنی و با سلاح‌های سنگین مردم و گروه‌های سیاسی را در خیابان هدف قرار می‌دادند.  
محمدخاتمی در ۱۶ اسفند ۶۷ در مورد سلمان رشدی گفت: «سلمان رشدی نویسنده کتاب آیات شیطانی باید بر اساس حکم شرعی حضرت امام خمینی اعدام شود و هیچ راهی برای گریز وی از اجرای این حکم نیست. شرق و غرب جنایتکار به‌ویژه حاکمان انگلیس با توجه به انتشار کتاب کفرآمیز آیات شیطانی به جهانیان ثابت کردند که تنها با جمهوری اسلامی و امام دشمن نیستند بلکه با دین مبین اسلام و بیش از یک میلیارد مسلمان در سطح جهان نیز دشمن می‌باشند. سکوت حاکمان کشورهای عربی در مقابل انتشار کتاب آیات شیطانی این مسأله را ثابت کرد که آنان فقط در شعار مدافع اسلام و قرآن هستند».<ref>کیهان ۱۶ اسفند ۱۳۶۷</ref>.


در چنین شرایطی،‌نیروی انقلابی باید به شکلی قوی‌تر و رادیکال تر به مقابله بپردازد. مجاهدین خلق در پاسخ به همین وضعیت دست به تشکیل ارتش آزادی‌بخش زدند.  
رادیو ایران در برنامه ۱۴ روز ۲۸ بهمن ۱۳۷۱ گزارش کرد، در جلسه علنی امروز مجلس شورای اسلامی که به‌ریاست روحانی نایب‌رئیس مجلس تشکیل شد. نامه‌یی با امضاء بیش از ۱۸۰تن از نمایندگان خوانده شد. در این نامه ضمن تأکید بر اجرای فتوای امام در مورد سلمان رشدی مرتد از بیانات اخیر خامنه‌ای در این زمینه حمایت شده است.<ref>رادیو ایران ۲۸ بهمن ۱۳۷۱ ساعت ۱۴ </ref>


به این ترتیب باید کارکردها و خصوصیات ویژه دشمن را شناسایی کرد تا بتوان شیوه مبارزه با آن را نیز یافت. [[موقعیت انقلابی]] در جامعه ایران با شناخت دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران سنجیده می‌شود.
رادیو فرانسه ۲ اردیبهشت ۷۵ گزارش کرد: «یزدی رئیس قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران، امروز طی یک مصاحبه مطبوعاتی در تهران با اشاره به فتوای صادره توسط خمینی علیه سلمان رشدی گفت بالاخره حکم به اجرا گذاشته خواهد شد... علاوه بر این سخنان، ناطق نوری رئیس مجلس شورای اسلامی امروز یک‌بار دیگر با تأکید بر فتوای صادره از سوی خمینی از این‌که سلمان رشدی هنوز زنده است اظهار تأسف کرد».<ref>رادیو فرانسه ۲ اردیبهشت ۱۳۷۵</ref>


در تابستان ۱۳۶۱ سازمان مجاهدین در جمع بندی یک ساله مقاومت در مورد شناخت رژیم ولایت فقیه مطالبی را منتشر کرد که خلاصه آن به شرح زیر است:<blockquote>«ما از همان روز به قدرت رسیدن [[روح‌الله خمینی|خمینی]]، پایگاه طبقاتی او را خرده بورژوازی سنتی و رژیمش را به لحاظ سیاسی مادون سرمایه‌داری ارزیابی می‌کردیم. از نظر تاریخی، نیروی پشتوانه [[روح‌الله خمینی|خمینی]]، نیروهای عقب‌مانده و بیرون کشیده شده از اعماق تاریخ جامعه ما بودند، با پیشینه‌ی خشک‌اندیشانه، متظاهر و ریاکارانه و فرمالیستی مذهبی. مثل غولی که سالیان سال در بند و به زنجیر کشیده شده و حالا آزاد شده باشد.</blockquote><blockquote>سابقه‌ی تاریخی این دار و دسته که خودشان هم پنهان نمی‌کنند، به امثال کاشانی و مشروعه‌خواهانی نظیر [[شیخ فضل‌الله نوری|شیخ‌فضل‌الله نوری]] می‌رسد. یعنی همان جریان تاریخی که در زمان مصدق هم به‌وسیله خود آن بزرگوار «توده - نفتی» نام گرفته بود. آن‌جا هم اجداد افرادی مثل کیانوری با اجداد مرتجعین امروزی بر علیه مجاهدین، بر علیه مشروطه‌خواهان و بر علیه آزادیخواهان متحد بودند. یعنی آنها همیشه یک جریان و در یک طرف طیف بودند. ما و اجداد مبارزتی‌مان (صرف‌نظر از پایه طبقاتی و چتر ایدئولوژیکی‌خاصمان) نظیر [[دکتر محمد مصدق|مصدق]]، [[میرزا کوچک‌ خان جنگلی|کوچک‌خان]]، [[ستارخان]]، [[باقرخان]]، و مجاهدین صدر مشروطه و همه‌ی آزادیخواهان آن دوره، در طرف دیگر طیف قرار داشته‌ایم. پس این یک رژیم ارتجاعی، کهنه، رو به عقب، واپس گرا، از دور خارج و ضدتاریخی است.</blockquote><blockquote>بنابراین بحث ما، مشخصاً بر روی محور و صفحه مختصات سیاسی در مورد [[رژیم ولایت فقیه|رژیم ولایت فقیه]] است.</blockquote>
خبرگزاری ایرنا ۲۵بهمن ۷۶: «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی روز شنبه در بیانیه‌یی فرارسیدن ۲۶بهمن ماه سالروز فرمان تاریخی حضرت امام مبنی بر مرتد بودن سلمان رشدی، نویسنده کتاب آیات شیطانی را گرامی داشت. در این بیانیه تصریح شده است، حکم و فتوای حضرت امام خمینی درباره سلمان رشدی مرتد همواره جاری است و این حکم جان تازه به جهان اسلام بخشید و مسلمانان با اجرای این حکم عظمت و شکوه اسلام را به رخ دشمنان اسلام خواهند کشید. سپاه پاسداران در این بیانیه توطئه کتاب آیات شیطانی را محکوم کرد و افزود، حکم ارتداد رشدی از سوی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، مسلمانان جهان را به یک مبارزه فرهنگی فراخواند. سپاه پاسداران در این بیانیه با استناد به رهنمودهای رهبر انقلاب اسلامی، فتوای حضرت امام خمینی را غیرقابل برگشت دانست و تصریح کرد، سلمان رشدی مرتد با اهانت به مقدسات و اعتقادات بیش از یک ‌میلیارد مسلمان جهان باید به سزای عمل ننگین خود برسد. انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران نیز روز شنبه در بیانیه‌یی مصرانه از مسئولان جمهوری اسلامی ایران خواست با الهام از رهبری انقلاب اسلامی، فارغ از دیپلوماسی حاکم بر جهان، درصدد تحقق این حکم انقلابی باشند».<ref>خبرگزاری ایرنا ۲۵ بهمن ۱۳۷۶</ref>
*<blockquote>این رژیم رو به نفی و زوال است، رو به رشد و اثبات نیست.</blockquote>


*<blockquote>این رژیم پس رونده و پس برنده است، پیش برنده نیست.</blockquote>
خبرگزاری فرانسه ۵مهر ۷۷: «وزارت خارجه ایران یکشنبه تأکید کرد که فتوای خمینی که نویسنده بریتانیایی سلمان رشدی را به‌خاطر تکفیر به مرگ محکوم می‌کند، غیرقابل پس گرفتن می‌باشد. خبرگزاری رسمی ایرنا از قول سخنگوی وزارت‌خارجه محمود محمدی گفت، برگشت‌ناپذیر بودن فتوای امام خمینی یک واقعیت است. سخنگوی وزارت‌خارجه ایران همچنین گفت، این تعجب‌انگیز است که رشدی هنوز هم به آنچه او اظهارات توهین‌آمیز توصیف نمود، ادامه می‌دهد. ایرنا از قول سخنگو گفت، چنین اظهارات توهین‌آمیزی مطمئناً به خشم بیشتر نسبت به این ناحقی در میان جامعه مسلمان راه خواهد برد».<ref>خبرگزاری فرانسه ۵ مهر ۱۳۷۷</ref>


*<blockquote>میرنده است، بالنده نیست.</blockquote>
روزنامه کیهان ۱۹مهر ۷۷:‌ «لغو فتوای امام در مورد سلمان رشدی مرتد در اختیار هیچ حکومتی نیست. اتحادیه دانشجویان اسلامی دانشجویان در اروپا با صدور بیانیه‌یی اعلام کرد، فتوای امام خمینی (ره) در مورد سلمان رشدی مرتد امری غیرقابل تغییر بوده و لغو آن در توان هیچ فرد یا حکومتی نیست…».<ref>روزنامه کیهان ۱۹ مهر ۱۳۷۷</ref>


*<blockquote>کهنه است، نو و پاسخگوی شرایط و اوضاع و مقتضیات جامعه ایران نیست.</blockquote>
روزنامه جمهوری اسلامی ۲۵بهمن ۷۸: «حکم امام در مورد سلمان رشدی مرتد نویسنده کتاب کفرآمیز آیات شیطانی، دیر یا زود توسط فرزندان غیرتمند اسلام به اجرا درخواهد آمد. آیت‌الله صانعی نماینده ولی‌فقیه و سرپرست بنیاد 51خرداد در مصاحبه‌یی با روزنامه جمهوری اسلامی ضمن اعلام این مطلب گفت، حکم امام خمینی یک حکم شرعی و غیرقابل تغییر است و به روابط سیاسی ایران و انگلستان نیز ربطی ندارد… آقای صانعی گفت جایزه تعیین شده برای قاتل رشدی نیز کماکان به قوت خود باقی است، حتی سود جایزه نیز همراه با آن به مجریان این حکم پرداخت خواهد شد و کسانی که در راه اجرای حکم متحمل صدمات یا خساراتی شوند، ما با همه توان خود در جهت رفع خسارات وارده اقدام خواهیم کرد…».<ref>روزنامه جمهوری اسلامی ۲۵ بهمن ۱۳۷۸</ref>


*<blockquote>این رژیم از روز اول، مشروعیت تاریخی نداشت زیرا چنان‌که گفتیم از اعماق تاریخ و از درون عقب مانده‌ترین نیروها سر برداشت.</blockquote>
در ایران چندین کتاب در تأیید فتوای خمینی نوشته شد که مشهورترین آن‌ها با عنوان "نقد توطئه آیات شیطانی" به عطاء‌الله مهاجرانی تعلق دارد. در این اثر که آن را وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی منتشر کرده، مهاجرانی بر قتل سلمان رشدی و اجرای فرمان خمینی تأکید دارد. او با رجوع به تاریخ اسلام، از قرآن و احادیث کمک می‌گیرد تا ثابت کند، مرگ حق سلمان رشدی است و او باید کشته شود. از «عالمان اسلام» و احکام آن‌ها نقل می‌کند که هرکس به پیامبر توهین کند، قتل او واجب است و نتیجه می‌گیرد که حکم خمینی نیز بر این اساس قابل اجراست. با اینکه مهاجرانی هم‌ اکنون ساکن لندن است، تغییری در نظر خویش نداده است.<ref name=":0" /> براساس گزارش «ایران‌وایر»، مهاجرانی یک روز پس از سوقصد به جان سلمان رشدی در توییتر خود از نوشتن کتابش در دفاع از حکم قتل سلمان رشدی ابراز خرسندی کرد و نوشت حق‌التألیف این کتاب که ۳۰ بار تجدید چاپ شده، برای او «حلال و شیرین و گوارا» است. وزیر سابق ارشاد دولت خاتمی در توییت دیگری که دقایقی بعد آن را پاک کرد نوشت که از محاکمه در لندن به دلیل نوشتن این کتاب استقبال می کند.<ref>[https://www.iran-emrooz.net/index.php/news2/more/101697/ مهاجرانی بار دیگر از فتوای قتل سلمان رشدی دفاع کرد - ایران امروز]</ref>


*<blockquote>این رژیم از روز اول از نظر مجاهدین مشروعیت ایدئولوژیکی هم نداشت و ملغمه‌ای از جاهلیت و ارتجاع بود.</blockquote>
== سوءقصد به جان سلمان رشدی ==
<blockquote>اکنون به سراغ مشروعیت [[روح‌الله خمینی|خمینی]] و رژیمش می‌رویم که به‌طور مقطعی مبتنی بر رأی مردم ایران بود. از روز [[تظاهرات ۳۰ خرداد ۱۳۶۰|۳۰خرداد ۱۳۶۰]]، مشروعیت مقطعی سیاسی خود را هم از دست داد و از جبهه خلق به‌کلی خارج شده است. به همین خاطر هرگز و هیچ‌گاه حاضر نبوده و نیست که به انتخابات آزاد، بدون صافی‌های شناخته شده از قبیل [[شورای نگهبان]] ارتجاع و تاریکخانه‌های «تجمیع آرا» حتی در درون خودش، تن بدهد.</blockquote><blockquote>این رژیم بر ضد حاکمیت جمهورمردم ایران است. به همین خاطر باید سرنگون گردد. راه دیگری جز استراتژی سرنگونی وجود ندارد. جز این، هر چه هست، موهوم و غیرواقعی و بازی دادن و سردواندن است.</blockquote><blockquote>نتیجه این‌که:</blockquote><blockquote>آیا این رژیم، امکان رفرم دارد یا خیر؟ جواب ما این است که مطلقا نه. یعنی این رژیم، آب از سرش گذشته، امکان هیچ نوع سر و سامان دادن موضعی هم به‌کار خودش ندارد. این‌طور نیست که اگر جوخه‌های اعدام و حاکمین ضدشرعی و کمیته‌های ضداسلامی و امثالهم را جمع بکند، بتواند سرپا بایستد. نه، این غیرممکن است</blockquote><blockquote>آن‌قدر قضیه عدم امکان رفرم در درون [[رژیم ولایت فقیه|رژيم ولایت فقیه]] برای ما مسجل است که از قضا خیلی خوشمان می‌آید رفرم بکند. برای این‌که در چنین شرایطی، همانطور که گفتبم، همین که سرکیسه ولایت  [[روح‌الله خمینی|خمینی]] شل شد، تماما پاره خواهد شد؛ و خمینی هم دقیقا این نکته را می‌داند. دقیقا می‌داندکه فی‌المثل اگر تظاهرات اواخر شهریور و اوایل مهرماه در سال ۱۳۶۰ را با قساوت بی‌حدوحصر و غیرقابل تصور، سرکوب نمی‌کرد، از جرقه حریق برمی‌خاست؛ بنابراین، رژیم نه امکان رفرم دارد و نه آلترناتیوی در داخلش شانس وجود دارد.»<ref name=":3">کتاب استراتژی قیام و سرنگونی - فصل دهم</ref></blockquote>
روز جمعه ۲۱ مرداد ۱۴۰۱ سلمان رشدی قبل از سخنرانی در کنفرانسی در شهر چاتاکوا در غرب ایالت نیویورک مورد حمله با چاقو قرار گرفت. او بلافاصله با هلی‌کوپتر به یکی از بیمارستان‌های نزدیک محل سخنرانی انتقال یافت.<ref>[https://www.bbc.com/persian/articles/c4n9jjnekero حمله به سلمان رشدی؛ هنوز وضعیت این نویسنده روشن نیست - بی بی سی فارسی]</ref>


=== رژیم ولایت فقیه ===
در این حمله دست کم ۱۰ ضربه چاقو به رشدی از جمله در ناحیه سرو گردن و کبد وارد شد. ضارب یک جوان ۲۴ ساله به نام هادی مطر ساکن ایالت نیوجرسی است. هادی مطر بلافاصله پس از انجام سوء قصد به جان سلمان رشدی توسط پلیس دستگیر شد. او روز ۲۴ مرداد در مصاحبه ویدئویی از محل بازداشتش با روزنامه نیویورک پست از خمینی تمجید کرد و گفت که به خمینی احترام می‌گذارد و معتقد است که خمینی شخص فوق‌العاده‌ای بوده است.<ref>[https://farsi.alarabiya.net/international/2022/08/18/%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%84-%D8%B3%D9%88%D8%A1%D9%82%D8%B5%D8%AF-%D8%A8%D9%87-%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%B4%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%AA%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF-%DA%A9%D8%B1%D8%AF عامل سوءقصد به جان سلمان رشدی از خمینی تمجید کرد - العربیه فارسی]</ref>
درمورد [[رژیم ولایت فقیه]] نظرگاه‌های متفاوتی وجود دارد. یکی از اصلی‌ترین دیدگاه‌هایی که درست بودن آن اثبات شده و تا به امروز نیز در مورد کارکردهای جمهوری اسلامی می‌توان به آن تکیه کرد نظرگاه [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]]  است. در واقع در سالیان حاکمیت نظام ولایت فقیه تحلیل‌های بسیاری درمورد ولایت فقیه وجود داشت که بنا را بر اصلاح این رژیم از درون آن می‌گذاشت.  در طول سال‌های متمادی غلط بودن این سیاست به اثبات رسید. جریان اصلاحات بارها در جمهوری اسلامی با گفتمان‌هایی چون میانه روی (در دوره رفسنجانی)،‌ جامعه مدنی( در دوره خاتمی)، جنبش سبز( [[میرحسین موسوی]]) و اعتدال ( [[حسن روحانی]]) ظهور کرد اما نه می‌خواست و نه می‌توانست قدمی در جهت اصلاحات بردارد. در [[تظاهرات دی ماه ۹۶|تظاهرات دی ماه ۱۳۹۶]] مردم با شعار اصلاح‌طلب،‌اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا، به نحوی بی‌اعتمادی کامل خود را نسبت به این جریانات نشان دادند. 


مجاهدین خلق در تحلیل جمهوری اسلامی می‌گویند:  <blockquote>«در مورد [[رژیم ولایت فقیه|رژيم ولایت فقیه]] اول اینکه، با یک رژیم ضدتاریخی روبه‌رو هستیم که تعاریف دیکتاتوری‌های شناخته شده و کلاسیک درباره آن صدق نمی‌کند زیرا سرسیاسی آن مادون سرمایه‌داری است.</blockquote><blockquote>دوم اینکه، اصلاح پذیر نیست و باید سرنگون شود.</blockquote><blockquote>سوم اینکه، [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی|سپاه پاسداران]] ابزار اصلی حاکمیت ولی‌فقیه است.</blockquote><blockquote>چهارم اینکه، این رژیم کودتا پذیر نیست (منظور کودتای نظامی است) مگر به انتهای خط رسیده و قبل از آن کودتای مفروض، امر سرنگونی به‌طور عمده و محتوایی انجام شده باشد.</blockquote><blockquote>پنجم اینکه، صدور بحران و ارتجاع و تروریسم که به [[جنگ ایران و عراق|جنگ ضد میهنی ۸ساله]] منجر شد، لازمه‌ی بقای این رژیم و بخش لاینفک موجودیت آن است.</blockquote><blockquote>ششم اینکه، سرنگونی چنین رژیمی خودبه‌خودی نیست و به‌طور قانونمند باید سازمان‌یافته محقق شود.</blockquote><blockquote>هفتمین نکته، ضعف مفرط ماهوی و شکنندگی حداکثر این رژیم به‌ویژه در برابر مجاهدین و کسانی است که در برابر آن محکم بایستند.»<ref name=":3" /></blockquote>
تحقیقات اولیه پلیس حاکی از این است که هادی مطر از طریق شبکه‌های اجتماعی با سپاه پاسداران در ارتباط بوده است. سایت وایس در مطلبی درباره حمله با چاقو به سلمان رشدی در نیویورک نوشت: مقامات اطلاعاتی به VICE World News گفتند، هادی مطر با اعضای سپاه پاسداران در تماس بوده است. مقامات امنیتی که تماس با رسانه‌های اجتماعی را تأیید کردند، در مورد ماهیت این ارتباطات توضیحی ندادند زیرا تحقیقات در حال انجام است. آنها فاش نمی‌کنند که چه کسی این تماس را آغاز کرده است، چه زمانی انجام شده است، یا در مورد چه چیزی بحث شده است. یک مقام اطلاعاتی خاورمیانه، با اشاره به نیروی قدس که نیروی عملیات خارجی سپاه پاسداران است گفت: «مشخص است» که در مقطعی قبل از حمله، مطر با «افرادی که مستقیماً یا در مجاورت نیروی قدس دخیل بودند» در تماس بوده است.<ref>[https://news.mojahedin.org/i/%D9%81%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D9%84%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%B4%D8%AF%DB%8C-%D8%AD%D9%85%D9%84%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%D8%A8%D8%A7-%D8%B3%D9%BE%D8%A7%D9%87-%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D8%B7-%D8%A8%D9%88%D8%AF فردی که به سلمان رشدی حمله کرد با سپاه پاسداران در ارتباط بود - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>
 
== تعریف اصل و قانون ==
«اصل»، قانون بنیادی، مفهوم مرکزی یا ایده‌ی هدایت‌کننده در عملکرد هر مجموعه یا دستگاه و سیستم مشخص است؛ بنابراین وقتی در قلمرو هر یک از علوم صحبت از اصل یا اصول می‌شود، منظور، بیان قوانین بنیادی در قلمرو مربوطه است. قوانینی که کل حرکات، روابط و کارکردهای تحت نفوذ خود را در هر زمینه‌ی مشخص (چه در علوم ریاضی یا علوم طبیعی یا علوم اجتماعی) در برگرفته و روابط و حرکات مزبور، تحت‌الشعاع آن قوانین انجام می‌شود و اساساً بوسیله‌ی آن قوانین قابل توضیح است.
 
بدیهی است که هر یک از قوانین اساسی، قوانین بسیار دیگری را نیز در برمی‌گیرد که از مشتقات آن قانون محوری (یا مرکزی) یا حاصل عملکردها و ترکیبات پیچیده‌تر همان قانون به‌شمار می‌روند.
 
به‌عنوان مثال: اصل اقلیدس را بایستی قانون اساسی و پایه‌ای هندسه‌ی مسطحه‌ی اقلیدسی محسوب نمود که سنگ بنای سایر قواعد و قوانین هندسه‌ی اقلیدسی به‌شمار می‌رود.
 
مکانیک نیوتونی نیز با تمامی قوانین و قواعد فرعی‌اش بر قانون اساسی f=mg مبتنی است.
 
یعنی که نیرو، حاصل‌ضرب جرم اشیاء در شتاب حرکت آنهاست.
 
همچنین در اقتصاد کلاسیک، قانون اساسی «تعادل عرضه و تقاضا»، نقش بنیادین و مرکزی دارد، به طوری که تمامی کارکردها و روابط اقتصاد کلاسیک سرمایه‌داری را نهایتاً با آن توضیح می‌دهند؛ به‌نحوی که وقتی دوران حاکمیت این قانون به‌سر می‌رسد و دیگر توانایی پاسخگویی به رویدادهایی را که خارج از سیطره‌ی آن واقع است، ندارد؛ ظرفیت و محدوده‌ی اقتصاد کلاسیک نیز به انتها رسیده و بایستی به اقتصاد دیگری که بر مبنای تعادل استثمارگرانه‌ی عرضه و تقاضا استوار نشده، متوسل شد.
 
قانون، رابطه‌ی ضروری ناشی از ماهیت یک شی را بیان می‌کند. مثلاً آب در شرایط متعارف در ۱۰۰ درجه می‌جوشد و این یک قانون است. پس اگر چیزی را هر چه حرارت دادیم و دیدیم که نجوشید، آب نیست و چیز دیگریست. زیرا آنچه را که جوشاندیم پایبند به این رابطه ضروری نبوده است.  
 
بر همین سیاق، قوانین مکانیک نیوتونی، بیان بسیار فشرده‌ی روابط حاکم در دایره‌ی حرکات مکانی است و ضرورت‌های موجود در این دایره را برملا می‌کند. ضرورت‌ها و قوانین و اصولی که کاملاً از اراده و خواست انسان مستقل‌اند و ما تنها با شناختن و پذیرش آنها، می‌توانیم بر آنها غلبه نموده و به نفع خود بکارشان بیاندازیم.
 
در قلمرو علوم اجتماعی و دانش مبارزاتی، وضع البته بسیار پیچیده‌تر است. بسته به مرحله هر انقلاب، یعنی هدف یا هدف‌هایی که دارد، در اینجا هم اصول و قوانینی حاکم هست.
 
در بحث سیاسی و مبارزاتی اصولی وجود دارد که از قوانین زیر پیروی می‌کند:  
 
اولاً ـ اصول مبارزه از ماهیت مرحله می‌جوشد و رابطه‌ی ضروری و هم‌بسته میان پیشرفت‌های مختلف در آن مرحله را عیان می‌کند.
 
ثانیاً ـ اصول مبارزه پایه و سنگ بنای بقیه‌ی قوانین و کارکردها و تاکتیک‌های هر مرحله مبارزاتی محسوب می‌شود و در قبال آنها دارای نقش محوری و مرکزی است.
 
ثالثاً ـ اصول مبارزه مستقل از خواست‌ها، تفکرات، بینش‌ها، عقاید اختصاصی و آرمان‌های تاریخی و فلسفی این یا آن فرد، و این یا آن گروه است. چنین اصولی خود را به کل مرحله (تا رسیدن به هدف آن مرحله) تحمیل می کند و از پذیرش آن گریزی نیست والاّ باعث شکست و ناکامی نظری و عملی منکران خود می‌شود.
 
نتیجه این‌ که در یک مبارزه علمی و قانونمند و با حساب و کتاب، اصولی حاکم است که همه باید به آنها گردن بگذارند تا آن تضاد اصلی که قرار است، حل شود.<ref name=":0">کتاب استراتژی قیام و سرنگونی - فصل چهارم</ref>
 
== اصل وحدت و همبستگی نیروها ==
یکی از موضوعات که جریان مبارزه یک گروه یا حزب سیاسی باید تعیین شود رابطه‌اش با سایر نیروها است. این رابطه در چارچوب اصل وحدت و همبستگی نیروها تعریف می‌شود.
 
در حالی‌که رژیم دیکتاتور می‌خواهد نیروها متفرق باشند، با یکدیگر سرشاخ شوند و یکدیگر را نفی کنند تا خودش اثبات شود، به‌عکس، اصل وحدت و همبستگی نیروها ایجاب می کند که نیروهای جبهه‌ی خلق با هم متحد شده و علیه رژیم یکدیگر را تقویت کنند.
 
=== پیش شرط‌ها ===
اصل وحدت نیروها اگر چه یک اصل بسیار مهم است باید حول شروط مشخصی انجام شود،‌ در غیر این صورت نه تنها منجر به تقویت مبارزه علیه دیکتاتور نمی‌شود بلکه به دیکتاتور یاری می رساند.
 
به عنوان مثال وقتی مبارزه قهرآمیز با هدف سرنگونی تمامیت دیکتاتوری هدف قرار گرفت،‌ هر نوع وحدتی باید حول همین شرط صورت پذیرد. در این صورت وحدت با نیرویی که در پی اصلاحات است یا اتحاد با نیرویی که با نظام دیکتاتوری یا جناح‌های یا بخش‌هایی از آن رابطه دارد، نه تنها درست نیست بلکه به نفع نظام دیکتاتوری است، زیرا از رادیکالیزم نیروی مبارز و انقلابی می‌کاهد و زمینه‌ی نفوذ سیاسی و حتی امنیتی را فراهم می‌کند.
 
همچنین بر اساس اصل وحدت نیروها، یک جریان سیاسی مجاز نیست حتی دست به حمله سیاسی علیه دیگر جریانات بزند زیرا چنین حملاتی به سود دشمن تمام می‌شود.
 
حمله یک گروه  به جریانات دیگر می‌تواند نشانه‌ای از نفوذ دشمن در آن باشد زیرا بر اساس یک منطق ساده هیچ‌کس نباید از اینکه دیگری نیز با دشمن او بجنگد ناخرسند باشد.
 
مسعود رجوی در این رابطه می‌گوید:<blockquote>«آن نیروی یا جریانی که با مجاهدین و مقاومت ایران خصومت و عناد می‌ورزد و آنها را به سود رژیم ولایت فقیه تخطئه و تضعیف می‌کند خواه ناخواه دستش رو می‌شود و معلوم می‌شود که سودای دیگری در سر دارد، والا اگر با سر تا پای مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران مخالف می‌بود و هزار و یک انتقاد داشت، دست‌کم تا وقتی در جنگ با استبداد مذهبی هستند عدم خصومت پیش می‌گرفت. مجاهدین خلق هر ایرادی هم که داشته باشند، در برابر یکی از سهمگین‌ترین سرکوب‌های تاریخ بشری یک مقاومت سازمان یافته را عرضه کرده‌اند. [[شورای ملی مقاومت ایران|شورای ملی مقاومت]]  بیش از سه دهه است که تنها جایگزین جدی در برابر رژیم ولایت فقیه را عرضه و حفظ کرده است. <ref name=":0" /></blockquote>
 
=== ارائه جایگزین ===
در تکامل وحدت و هم‌بستگی نیروها سرانجام به ارائه آن‌چه که باید جایگزین شود می‌رسیم. وقتی صحبت از سرنگونی یک نظام دیکتاتوری به میان می‌آید لاجرم باید آلترناتیو آن نیز ارائه شود. در دیالکتیک سیاسی و اجتماعی، هم تز و آنتی تز یعنی اثبات و نفی لازم و ملزوم یکدیگر هستند.
 
به عنوان مثال، در [[انقلاب ضد سلطنتی]] مردم می‌دانستند که چه نمی‌خواهند اما به‌وضوح روشن نبود که چه می‌خواهند. به‌دنبال [[انقلاب سفید]] و یک‌پایه شدن رژیم شاه و تغییر ساختار آن از یک رژیم بورژوا - ملاک به یک رژیم یکدست سرمایه‌داری وابسته در اثر سرکوب‌گری شاه و از دور خارج شدن نیروهای اصلاح طلب ملی یا رفرمیست ،مبارزه انقلابی مسلحانه شکل گرفت. اما یکی از ضربات مهمی که این مبارزه با آن مواجه شد کودتای اپورتونیستی بود. در اثر متلاشی شدن [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] در کودتای اپورتونیستی ۱۳۵۴، [[روح‌الله خمینی|خمینی]] خلاء را پر کرد. در یک کلام یک نیروی ارتجاعی، رهبری انقلاب را ربود و  حاکمیت مردمی را به ولایت فقیه تبدیل کرد. در واقع در خلاء وجود یک جایگزین و آلترناتیو مشخص بود که خمینی توانست سرنوشت انقلاب ایران را تغییر دهد.
 
همچنین ضرورت ایجاد [[اپوزیسیون|آلترناتیو]] سیاسی، در این است که  رزمندگان و فعالان عرصه‌ی مبارزه و مقاومت بدانند برای چه چیز و کدام جایگزین و کدام برنامه و چه هدف‌هایی مبارزه  می‌کنند.<ref name=":0" />
== پشتیبانی از دیگر نیروها ==
یکی از اصول حاکم بر مبارزه برعلیه دیکتاتوری در جهت سرنگونی آن و تغییر جامعه پشتیبانی از نیرویی است که در جنگ علیه رژیم حاکم پیشتاز است و در راه مبارزه قیمت بیشتری می‌دهد. این یک اصل است که در مبارزه بر علیه دیکتاتوری و استبداد باید نیروی پیشتاز و با صلاحیت‌تر را تقویت کرد. [[مسعود رجوی]] فرمانده [[ارتش آزادی‌بخش ملی ایران|ارتش آزادی‌ بخش ملی ایران]] در یک سئوال و جواب در جریان یک نشست درونی مجاهدین با یکی از زنان رزمنده‌ی [[ارتش آزادی‌بخش ملی ایران|ارتش آزادی‌بخش]] که در نشریه مجاهد شماره ۳۱۷ در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۷۲ منتشر شد این موضوع را این‌گونه توضیح می‌دهد. 
 
[[مسعود رجوی]]: حاضری به یک سؤال جواب بدهی؟ بارها در سخنان مختلف، چه مسئول اول سازمان‌تان و چه من گفته‌ایم، اگر کسی از نظر سیاسی از مجاهدین ذیصلاح‌تر باشد، ما در مقابل او زانو خواهیم زد. این جمله را به یاد می‌آوری؟
 
- بله
 
- این حرف، واقعی است یا ژست سیاسی است؟
 
- واقعی است
 
- یعنی واقعاً اگر سازمانی باشد که از مجاهدین در مسیر انقلاب بیشتر کار کند، فدا کند، مسئله حل کند، ایدئولوژی‌تان هرچه هست مال خودتان، ولی از نظر سیاسی، هژمونیش را می‌پذیرید؟
 
- همان طور که شما گفتید، بله
 
- فرض کنیم چنین سازمانی باشد، هرچه هم می‌خواهد باشد. لیبرال باشد، میانه‌باز، ملی‌گرا، مارکسیست، لنینیست، و… آیا باز هم هژمونی آن را می‌پذیری؟
 
- چون معیار ما ایدئولوژیک است، من فکر نمی‌کنم که در عمل بپذیرم، برایم خیلی سخت است.
 
- ما که نگفته‌ایم ایدئولوژی آن را بپذیر. بلکه گفته‌ایم و می‌گوییم با حفظ اصول و مرزبندی‌های ایدئولوژیکی و سیاسی و تشکیلاتی خودتان بایستی هژمونی سیاسی‌اش را بپذیرید، یعنی قبول کنید که در عمل سیاسی و مبارزاتی از شما ذیصلاح‌تر است و لذا باید او را تقویت و پشتیبانی کرد و با او هم‌جبهه شد بر علیه دشمن. باید بپذیرید یا نباید بپذیرید؟
 
- با چیزهایی که گفتید فکر می‌کنم باید هژمونی و صلاحیت و اولویت سیاسی آن‌را بپذیریم
 
[[مسعود رجوی]] خطاب به حضار: اگر نپذیرید خائنید، آری یا نه؟
 
حضار: بله
 
[[مسعود رجوی]] هم‌چنین طی پیامی در سال ۱۳۷۵ به مناسبت ۲۲ بهمن گفت: <blockquote>«هم‌چنان‌که بارها گفته‌ایم، اگر در صحنه‌ی عمل مبارزاتی و مشی سیاسی، نیروی مقاوم و سازمان و تشکیلات و در یک‌کلمه رهبری بهتر و کارآمدتری برای سرنگونی رژیم [[روح‌الله خمینی|خمینی]] با مرزبندی خدشه‌ناپذیر با دیکتاتوری دست‌نشانده‌ی سابق عرضه شود، ما با تمام توش و توان دربرابرش زانو می‌زنیم و هر مرام و مسلکی هم که داشته باشد، با حفظ اعتقاداتمان و حتی انتقادات‌مان، رهبریش را به‌جان و دل می‌پذیریم. من از اینهم فراتر رفته‌ام. گفته‌ام و تکرار می‌کنم که اگر برای پیش رفتن انقلاب دموکراتیک نوین ایران و برای سرنگونی استبداد دینی ضروری باشد، ما آمادگی داریم، شورا و [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] و [[ارتش آزادی‌بخش ملی ایران|ارتش آزادی‌بخش]] را هم منحل کنیم.»<ref name=":1">کتاب استراتژی قیام و سرنگونی - فصل ششم</ref></blockquote>
== سلسله مراتب تضادها ==
نیروی مبارز در جریان مبارزه با مسائل و تضادهای متعدد روبه‌روست. برای برخورد با تضادها باید اصول حاکم بر سلسله مراتب تضادها را دانست و طبق آن عمل کرد. این اصول عبارتند از:
 
اصل اول - بین حق و باطل و بین انقلاب و ارتجاع باید از حق و انقلاب دفاع کرد و طرف آن را گرفت و آن را تقویت کرد. باید باطل و ارتجاع را تضعیف کرد و نه بالعکس.  منظور از حق و باطل نسبی است و نه مطلق.
 
اصل دوم ـ در تضاد دو نیروی برحق مثلا بین دو نیروی مبارز و مترقی، باید طرف آن را که موضعش حق‌تر و مبارزتر و مترقی‌تر است گرفت. منظور از برحق و مترقی بودن، نسبی است.
 
اصل سوم - در تضاد دو باطل و دو نیروی ارتجاعی، تا آن‌جا که به نیروی مبارز مربوط می‌شود، باید ضعیف‌تر را علیه قوی‌تر تقویت کرد. البته حدش این است که نیروی برحق که در اصل اول گفتیم تخطئه و تضعیف نشود والا نقض غرض می‌شود.
 
به‌طور خلاصه این یک دستگاه منطقی است که از شاخص حقانیت و ترقی و انقلاب چیده می‌شود و با آن محک می‌خورد. بر این اساس تا وقتی که استبداد در یک کشور حاکم است، همه‌ی تضادها علیه آن و به‌سود تغییر دادن و سرنگون کردن آن باید حل شود. اعم از تضادهای واقعی در درون رژیم، یا تضادهای بیرون رژیم و هم‌چنین تضادهای بین المللی. الزام مبارزه‌ی بر حق و عادلانه برای رهایی از شر دیکتاتوری و لازمه‌ی دستیابی به آزادی و حاکمیت مردم، همین است.<ref name=":1" />
== تعریف جبهه خلق و ضد خلق ==
در جریان مبارزه با دیکتاتوری و استبداد تعریف جبهه خلق و ضد خلق یک موضوع پایه‌ای است که مرزبندی‌های جنبش و مبارزه را ترسیم می‌کند. این مرزبندی بین این دو جبهه حول استراتژی و خط مشی اصلی مبارزه شکل می‌گیرد. این مرزبندی بین جبهه خلق و ضد خلق نیروها را برای مبارزه با دیکتاتوری بسیج می‌کند و از هرز رفتن انرژی آن‌ها جلوگیری می‌کند.
 
در مبارزه با یک نظام دیکتاتوری که تمامی اشکال مبارزه مسالمت آمیز را مسدود کرده است و هیچ راهی را برای مصالحه و تغییر و اصلاح باز نگذاشته جبهه‌ی خلق و ضد خلق پیرامون استراتژی سرنگونی دیکتاتوری و برقراری آزادی شکل می‌گیرد. موقعیت تمامی نیروها و جریانات نیز با این شاخص تعیین می‌شود که آیا در جبهه‌ خلق هستند یا ضد خلق.
 
سازماتن مجاهدین معتقد است: <blockquote>«به عنوان مثال در مورد ایران، از ۳۰خرداد ۱۳۶۰، استراتژی جبهه‌ی خلق، تغییر و سرنگونی [[رژیم ولایت فقیه]] برای آزادی و جایگزین کردن حاکمیت جمهور مردم، یعنی توده‌ی مردم ایران است. فصل مشترک جبهه‌ی خلق، تعارض و تضاد آشتی ناپذیر با دیکتاتوری ولایت فقیه و غصب حاکمیت مردم ایران است.</blockquote><blockquote>[[رژیم ولایت فقیه]] حاکمیت مردم را در جریان انقلاب مردم ایران برضد دیکتاتوری سلطنتی، ربوده و آن را به مایملک خداگونه و انحصاری خود تبدیل کرده است. حق حاکمیت مردم ایران را غصب کرده است. بر طبق استراتژی [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]]، «ولایت» و حکومت و حاکمیت آن مطلقاً نامشروع و سراپا باطل است.</blockquote><blockquote>خواست مقدم و عاجل مردم ایران، آزادی و حاکمیت مردم است و این جز از طریق سرنگونی [[رژیم ولایت فقیه|رژیم ولایت‌فقیه]] به‌دست نمی آید. نفی کامل رژیم ولایت فقیه، مرز متمایز  وخط قرمز پیکار آزادی مردم ایران، معیار تشخیص دوست از دشمن، مبنای تنظیم‌رابطه با همه‌ی افراد و جریان‌های سیاسی، و شاخص جذب و دفع نیروهاست. هویت سیاسی ایرانیان میهن‌دوست و آزادی‌خواه بر همین اساس تعریف و مشخص می‌شود.»</blockquote>بنابراین «جبهه‌ی خلق» یا «جبهه‌ی مردم ایران»، به معنی پرچمی دربرگیرند‌ه‌ی تمام طبقات و اقشار و جریان‌ها و نیروها و افراد ایرانی است که خواستار تغییر و سرنگونی دیکتاتوری ولایت فقیه و برقراری دموکراسی، و در یک کلام، خواستار حاکمیت جمهور مردم ایران هستند.
 
«جبهه‌ی خلق» یا «جبهه‌ی مردم ایران»، دربرگیرنده‌ی مجموعه‌ی نیروهایی است که  مشترکاً تحت ستم و سرکوب [[رژیم ولایت فقیه]] قرار دارند و به همین خاطر می‌توانند به‌طور مشترک و همبسته و متحد در سرنگونی این رژیم شرکت  و آن را محقق کنند.
 
معیار عمده برای شناخت و تعیین اعضا و اجزای «جبهه‌ی خلق» یا «جبهه‌ی مردم ایران» در برابر رژیم ولایت فقیه، منافع مشخص عینی آنها در پیشرفت جامعه و توانایی آنها برای شرکت در به انجام رساندن وظیفه‌ی سرنگونی است.
 
برای همسویی و اشتراک و اتحاد عمل در همین خصوص [[شورای ملی مقاومت ایران]] طرح «[[جبهه‌ی همبستگی ملی]] برای سرنگونی استبداد مذهبی» را ارائه کرده است.
 
کلمات ضدخلقی و ضدمردمی، در تضاد و تعارض با آزادی و حاکمیت مردم معنا و مفهوم پیدا می‌کند. مصداق این تعریف در زمان شاه، دیکتاتوری سلطنتی بود و  اکنون  استبداد مذهبی [[رژیم ولایت فقیه]]، است. در همین راستا شالود‌ه‌ی [[شورای ملی مقاومت ایران]] از روز نخست، «نه شاه، نه شیخ» بوده است. 
 
این البته به معنی نفی اشکال مختلف مبارزه نیست اما باید دانست که شکل محوری مبارزه، مبارزه قهرآمیز برای سرنگونی دیکتاتوری است. هر فرد می‌تواند با اعتقاد به این اصل و بدون نفی آن در اشکال مختلف از جمله فعالیت سیاسی به آن یاری رسانی کند. 
 
اما به عنوان مثال اگر فرد یا جریانی شکل محوری مبارزه را مبارزه سیاسی بداند و مبارزه قهرآمیز را نفی کند از جبهه‌ی خلق باید کنار گذاشته شود. 
 
با این تعریف همه‌ی مدافعان دیکتاتوری، بالاخص مدافعان و مأموران و قلم زنان و مداحان رژیم ولایت فقیه و اصل ولایت فقیه که عمود خیمه‌ی استبداد مذهبی و قانون اساسی آن است ؛ از جبهه‌ی خلق خارج و در جبهه‌ی ضدمردم ایران قرارمی‌گیرند. هم‌چنین همه‌ی کسانی  که به‌جای سرنگونی نظام ولایت فقیه در صدد سربریدن و نابودی و متلاشی کردن جریانات دیگر از جمله مجاهدین و [[شورای ملی مقاومت ایران]] هستند، هر کس و در هر کجا و تحت هر عنوان و پوششی که باشد، ادامه و امتداد همین رژیم در داخل یا خارج کشور است.
 
=== استقبال از هرگونه فاصله گرفتن از دیکتاتوری ===
نیروی انقلابی از خروج از جبهه‌ی خلق و تغییر آشکار یا بالفعل تضاد اصلی که به‌سود دیکتاتوری است، متنفر است. نیروی انقلابی باید گرایش‌های اپورتونیستی و کمرنگ شدن مرزبندی‌ها و خطوط قرمز در قبال تمامیت دیکتاتوری حاکم  و مدافعان و همسویان آن را محکوم کند و از بارزشدن خصایص اپورتونیستی (فرصت طلبانه) و زدن زیرآب مقاومت تمام عیار در برابر  دیکتاتوری، منزجربوده و آن‌را افشا کند.
 
اما دقیقاً به‌خاطر جدیت و ایستادگی در برابر دیکتاتوری، به‌طور مضاعف، هر نیروی انقلابی، باید از هر گونه فاصله گرفتن نیروها و جریانات مختلف از دیکتاتوری استقبال کند. باید از تمام ابزار لازم برای تضعیف استبداد حاکم استفاده کرد. هر نیرو یا هر فردی حتی اگر به اندازه یک قدم از دیکتاتوری فاصله بگیرد باید از طرف انقلابیون و نیروهایی که برای سرنگونی استبداد عزم جزم دارند و برای آن تلاش می‌کنند مورد استقبال قرار گیرند. این نه یک امر دلبخواه، بلکه یک وظیفه ملی و میهنی و انقلابی، بر اساس همان تعاریف و شاخص‌ها و معیارهایی است که در اثبات صداقت نسبت به استراتژی سرنگونی و مبانی آن، وجود دارد.
 
به عنوان مثال وقتی آیت‌الله منتظری که در اعلمیت او بر سایرین جای تردید نبود، به عدم صلاحیت و عزل [[سید علی خامنه ای|خامنه‌ای]] از ولایت حکم داد، [[مسعود رجوی]] در ۱۹تیر ۱۳۸۸،  این حکم را «شایان تقدیر» خواند  و یادآوری کرد:<blockquote>«بالاترین سرمایه‌ی دنیوی و اخروی منتظری در پیشگاه خدا و خلق همانا عزل او توسط [[روح‌الله خمینی|خمینی]] دجال از منصب جانشینی، به‌خاطر اعتراض به [[قتل عام ۶۷|قتل عام زندانیان مجاهد]] است»</blockquote>[[مسعود رجوی]] هم‌چنین گفت: <blockquote>«جای آن دارد که آقای منتظری که اکنون در ۸۷ سالگی به‌سرمی‌برد، برای خیر دنیا و آخرت خود و جبران مافات، قبل از ممات، تمامی حق و حقیقت را خالصانه و لوجه الله با مردم ایران در میان بگذارد. حق و حقیقت همانا غصب حاکمیت حقوق مردم ایران و سرقت [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی]] تحت عنوان ولایت فقیه است. لکه‌ی ننگ و رژیمی که باید بالکل از تاریخ ایران و از دامن مطهر اسلام علوی زدوده شود…امیدواریم که آقای منتظری در همین رابطه، هرگونه «ترس از مخلوق» و کفار و مشرکان آزادی و حقوق ملت ایران از قبیل [[سید علی خامنه ای|خامنه‌ای]] و احمدی نژاد را به کناری بگذارد و به این وسیله دین خود را به ایران و اسلام و به‌ویژه به  ائمة تشیع، ادا کند. در راستای  ادای همین وظیفه، برای او آرزوی سلامت و توفیق و طول عمر می‌کنم.»</blockquote>در نمونه‌ی دیگر در روز سیزدهم تیر ۸۸، روزنامه‌ی کیهان، [[میرحسین موسوی|موسوی]] را به ارتکاب «جنایت»، انجام «مأموریت دیکته شده‌ی بیرونی» و ایفای نقش «ستون پنجم» دشمن متهم کرد که یا باید «توبه» کند و «عذر تقصیر» بخواهد یا “مجازات قطعی را به جرم قتل انسان‌های بی گناه، برپایی آشوب و بلوا، اجیر کردن اراذل و اوباش برای تعرض به جان و مال و ناموس مردم، همکاری آشکار با بیگانگان و ایفای نقش ستون پنجم آمریکا ” بپذیرد.
 
[[مسعود رجوی]] بلافاصله در پیامی اعلام کرد که به‌دور از هر گونه نکوهش و بستانکاری از [[میرحسین موسوی|موسوی]]، وظیفه و اصول ما اقتضا می‌کند که در برابر تهدیدها و تیغ کشی [[سید علی خامنه ای|خامنه‌ای]]، نکات زیررا خاطر نشان کنیم:<blockquote>«محکوم کردن هرگونه تعرض و ستمی که بر [[میرحسین موسوی|موسوی]] و خانواده و اطرافیان او در چارچوب همین رژیم جریان دارد. هم‌چنین اخطار به رژیم در مورد محاکمه ومجازات وی با تاکید براین‌که مسئولیت هر گونه تعرض، دستگیری یا اقدام تروریستی بر عهده‌ی شخص خامنه‌ای است.</blockquote>
#<blockquote>هشدار نسبت به امنیت و سلامت آقای [[میرحسین موسوی|موسوی]] و درخواست از دبیرکل و شورای امنیت ملل متحد برای اعزام بلادرنگ یک  هیات نظارت بین المللی به تهران در همین خصوص و وادار کردن رژیم به ابطال انتخابات نامشروع و پذیرش  انتخابات آزاد تحت نظر ملل متحد براساس حق حاکمیت مردم ایران.</blockquote>
#<blockquote>فراخوان به ملل متحد، به کمیسیون حقیقت یاب بین‌المللی، به حقوقدانان و سازمان‌های  جهانی مدافع حقوق بشر، و به همه‌ی دولت‌هایی که نتیجه‌ی انتخابات قلابی در ایران را به رسمیت نشناخته‌اند؛ برای ارجاع پرونده‌ی این انتخابات و سرکوب مردم ایران و کشتار بیگناهان به شورای امنیت ملل متحد.</blockquote>
<blockquote>بی گمان باز گشودن پرونده‌ی انتخابات ایران در شورای امنیت، در خدمت صلح جهانی است. زیرا به ممانعت از تسلیح اتمی و صدور تروریسم و دست اندازی فاشیسم مذهبی حاکم برایران به عراق و لبنان و فلسطین هم منجر می‌شود».<ref name=":2">کتاب استراتژی قیام و سرنگونی - فصل هشتم</ref></blockquote>
== قیام و انقلاب ==
[[پرونده:تصویری از قیام توده‌ای در انقلاب ضد سلطنتی.JPG|جایگزین=تظاهرات و قیام توده‌ای در انقلاب ضد سلطنتی در سال ۵۷|بندانگشتی|تظاهرات و قیام توده‌ای در انقلاب ضد سلطنتی در سال ۵۷]]
قیام را خروج جمعی توده‌ی مردم برای انهدام دستگاه‌های حاکمیت در شرایطی که دیگر حاضر به تحمل ظلم و ستم نیستند، تعریف می‌کنند. خصوصیت ویژ‌ه‌ی قیام حالت شورش و عصیان است. دراین حالت توده‌ها  حداکثر تفوق روحی را با حداکثر تهور و آمادگی در هم می‌آمیزند. برای دادن همه‌گونه قربانی بدون هراس از مرگ آماده‌اند و تا از بین بردن شبکه پلیسی و نظامی دشمن از پا نمی‌نشیند. طبق تجربه‌های تاریخی، قیام‌های توده‌ای در قله و نوک پیکان خود با شعار «مرگ یا پیروزی» به حسابرسی بلاواسطه از جنایتکاران و عناصر خائن روی می‌آورند. اگر شرایط عینی برای انقلاب مهیا باشد، قیام می‌تواند بسته به هدف‌ها و ماهیت دستگاه و عنصر رهبری کننده‌اش به انقلاب اجتماعی بالغ شود. هم‌چنان‌که می‌تواند، در یک مسیر خودبه‌خودی شیب نزولی طی کند یا حتی مهار و سرکوب و خاموش شود. هر قیامی الزاماً استمرار ندارد و الزاماً  به انقلاب منجر نمی‌شود، اما هر انقلاب واقعی، قیام یا سلسله‌ای از قیام‌ها را در خود دارد.
 
انقلاب به‌طور خیلی خلاصه «دگرگونی جهش‌وار و تکاملی جامعه از طریق سقوط طبقه‌ی حاکم و انهدام نهادها و روابط مربوط به آن توسط توده‌های مردم» تعریف می‌شود. حکومت کننده دیگر نمی‌تواند مثل سابق حکومت کند، طلسم حاکمیت در هم شکسته و با انحلال و ریزش و گسستگی شتابان مواجه است. از طرف دیگر تنگدستی و نارضایتی و بدبختی‌های جامعه به آن‌جا رسیده است که دیگر تحمل‌پذیر نیست و حکومت شوندگان برای تغییرات بنیادین به میدان می‌آیند. اینجاست که حداکثر پیوستگی در صفوف مردم ایجاد می‌شود و پیشروترین قشرها و طبقات مردم در صف مقدم قرار می‌گیرند.
 
وقتی چنین شرایطی آماده باشد، با یک وضعیت عینی انقلابی روبه‌رو هستیم که خصوصیت ویژه آن، بحران‌های فراگیر و پایان ناپذیر در هیئت حاکمه است.
 
از این پس، دیگر همه چیز بسته به عامل ذهنی، یعنی عنصر هدایت کننده و دستگاه و تشکیلات رهبری کننده است که سیل خروشان را چگونه و به کجا می‌برد؟ اینجا دیگر سوال اینست که راننده کیست و به کجا می‌برد؟ سمت گیری او به کدام جانب است؟
 
باید توجه کرد که منظور از عنصر جهت یاب و هدایت کننده و دستگاه و تشکیلات رهبری کننده، اسم و نام نیست، بلکه راه و رسم است. صورت ظاهر نیست، بلکه خط مشی عملی و واقعی است.
 
[[مسعود رجوی]] مسئول [[شورای ملی مقاومت ایران|شورای ملی مقاومت]] در بحبوحه‌ی قیام‌های سال ۱۳۸۸ در این‌باره گفت:
[[پرونده:صحنه‌ای از قیام آبان ۹۸ در ایران.JPG|جایگزین=نمایی از قیام آبان ۱۳۹۸ در ایران و مبارزه قهر آمیز|بندانگشتی|نمایی از قیام آبان ۱۳۹۸ در ایران و مبارزه قهر آمیز ]]
<blockquote>«ما با عبا و عمامه و شخص [[روح‌الله خمینی|خمینی]]، دعوا نداشتیم. دعوای ما با خط ارتجاعی حاکمیت آخوند تحت عنوان «ولایت فقیه»، به‌جای حاکمیت مردم است. با کُت و کلاه و کراوات [[محمدرضا پهلوی|شاه]] و فرد او هم دعوا نداشتیم، دعوای ما با خط دیکتاتوری و وابستگی بود. حالا هم که به بحث قیام اشتغال داریم، با هیچ‌کس در داخل یا خارج [[رژیم ولایت فقیه]]، دعوای‌مان فردی و شخصی و شکلی و ظاهری نیست. صورت مسئله اینست که کدام عنصر و خط مشی هدایت کننده می‌تواند، شر رژیم ولایت فقیه را از سر مردم ایران کم کند. سرنگونی دیکتاتوری ولایت فقیه، اصول خود را دارد. از یک‌ طرف باید مشی و روش لازم  برای این کار را دریافت که همان استراتژی و تاکتیکی است که باید متناسب و مبتنی بر قانونمندی‌های این رژیم باشد و خصایص ویژ‌ه‌ی [[رژیم ولایت فقیه]] و رابطه‌های ضروری ناشی از ماهیت آن را در نظر بگیرد. از طرف دیگر مشروط به وحدت و همبستگی نیروها و ارائه‌ی آلترناتیو دموکراتیک است.</blockquote><blockquote>اما قبل از این‌که استراتژی سرنگونی را موضوع  بحث و سوال و جواب قرار بدهیم من می‌خواهم  روشن کنم و با صراحت بگویم که اگر [[میرحسین موسوی|موسوی]] و امثال او بتوانند قیام را به جانب سرنگونی این رژیم یا اصلاح آن هدایت کنند، که لازمه‌اش با همان شاخص‌هایی که در مورد [[اصلاح‌طلبی در جمهوری اسلامی|اصلاح طلبان]] واقعی گفتیم نفی ولایت فقیه است، البته که باید هژمونی و رهبری سیاسی آنها را با حفظ مواضع و نقطه‌نظرهای خودمان بپذیریم. این وظیفه‌ی ماست و از آن به هیچ وجه رویگردان نیستیم و خجالت هم نمی‌کشیم و با صدای بلند هم می‌گوییم. آن چه خجالت دارد این است که آن‌ها اهل این کار نباشند و ما با دنباله‌روی از «موسویان» و هرکس که به ولایت فقیه پایبند است، خاک در چشم قیام و قیام آفرینان بپاشیم و قیام، سرد و بی‌روح و خاموش شود. در زمان شاه هم، خجالت از آن اپورتونیست‌هایی بود که در یک مقطع، مجاهدین را با چپ‌نمایی‌های میان تهی به ‌سود [[روح‌الله خمینی|خمینی]] متلاشی کردند و الا تا سال ۵۴، همین رفسنجانی، می گفت: [[روح‌الله خمینی|خمینی]] بدون مجاهدین آب هم نمی‌تواند بخورد»<ref name=":1" /></blockquote>
 
== ابزار سرنگونی دیکتاتوری ==
بعد از تمام مراحل و کشف قانونمدی‌های تاریخی و اجتماعی و اقتصادی هر جامعه سوال پیش رو برای هر نیروی انقلابی این است که با چه ابزار و راه‌کاری می‌توان دیکتاتوری را سرنگون کرد. البته این ابزار و راه و روش سرنگونی در ارتباط تنگاتنگ با مراحل قبل یعنی شناخت از دشمن است. امری نیست که به تمایل یک نیروی انقلابی و مبارز بستگی داشته باشد، بلکه از دل قانونمند‌ی‌های حاکم بر جامعه و از دل شناخت دشمن بیرون می‌آید. اگر پایه‌های دیکتاتوری هنوز مستحکم نشده و امکان مبارزه پارلمانی وجود دارد پس باید از این طریق و مراجعه به آراء مردم دیکتاتوری را کنار زد. اگر استبداد پایه‌های حکومت خود را محکم کرده و تمام جامعه را به نفع خود بلوکه کرده و بسته است، شکل مبارزه تفاوت می‌کند و مبارزه‌ی قهر آمیز ضروری است. 
 
به عنوان مثال می‌توان به سال‌های بین سال‌های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ در ایران اشاره کرد. در آن سال‌ها جامعه ایران و حاکمیت [[محمدرضا پهلوی|شاه]] در حال گذار از یک جامعه نیمه فئودالی که اساسا زیر نفوذ فئودال‌های تحت نفوذ بریتانیا بودند به یک جامعه سرمایه‌داری وابسته تحت نفوذ ابرقدرت جدید یعنی ایالات متحده بود. در این میان و در این دوران انتقال یک فضای باز سیاسی ایجاد شد که امکان مبارزه پارلمانتاریستی را برای احزاب ملی از قبیل [[جبهه ملی ایران|جبهه ملی]] و [[نهضت آزادی ایران]] فراهم کرد. در ادامه شاه توانست در سال ۱۳۴۲ با مانور [[اصلاحات ارضی]] و [[انقلاب سفید]] حاکمیت خود را یک‌پایه کند و رژیمش را به یک نظام سرمایه‌داری وابسته تغییر دهد. در واقع دیکتاتوری سلطنتی در این مقطع امکان هر گونه مبارزه پارلمانی را به بن بست کشاند. شاخص این دوران نیز سرکوب [[قیام ۱۵ خرداد|قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲]] بود. این واقعه در تاریخ ایران به گورستان رفرمیسم مشهور است. احزابی مانند [[جبهه ملی ایران|جبهه ملی]] و [[نهضت آزادی]] دیگر کارایی خود را از دست دادند. 
 
از ۱۵ خرداد ۴۲ به بعد ابزار و راه و روش سرنگونی و مبارزه با دیکتاتوری شاه مبارزه قهر آمیز بود و برای پیشبرد آن تشکیل سازمان‌های انقلابی مخفی مانند [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] و [[سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران]] که مشی مبارزه مسلحانه را در پیش گرفتند در دستور کار انقلابیون قرار گرفت. 
 
در مورد [[رژیم ولایت فقیه]] سرنگونی رژیم، یک امر خودبه‌خودی نیست. یعنی نباید انتظار داشت که رژیم خودبه خود بیفتد یا بیاید اعتراف و معذرت خواهی بکند که زیاد جنایت کرده و بعد هم خودش بگذارد برود. پس وقتی صحبت از سرنگونی [[رژیم ولایت فقیه]] به میان می‌آید این امر مستلزم قیام است.  خود قیام، مستلزم این‌است که امکان پاگرفتنش وجود داشته باشد. به عبارت دیگر، بایستی موانع قیام، (یعنی چیزهائی که دست و پای توده‌ی مردم را می‌بندندکه نتوانند قیام کنند) برکنار و کنار زده بشوند. یعنی فرصت و لحظه‌ی مناسب برای قیام، در دسترس قرار بگیرد. در سال‌های اولیه بعد از ۳۰ خرداد ۶۰ که مجاهدین [[مبارزه مسلحانه|جنگ مسلحانه]] بر علیه رژيم ولایت فقیه را شروع کردند، مجاهدین درپی استراتژی سرنگونی، می‌خواستند آن را با قیام شهری محقق کنند که البته لازمه‌اش این بود که ابتدا تور اختناق ولایت‌فقیه از هم بگسلد و پاره شود تا امکان تمرکز و تجمع نیرو برای قیام توده‌های شهری فراهم شود. اما جنگ مانع بود. مانع جنگ باید کنار زده می‌شد. [[ارتش آزادی‌بخش ملی ایران|ارتش آزادی‌بخش ملی]] برای محقق کردن همین هدف در سال ۱۳۶۵ تآسیس شد.<ref name=":3" />  
 
در ادامه و بعد از فراز و نشیب‌های گوناگون در جنگ بین [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]] و [[رژیم ولایت فقیه]] استراتژی [[کانون‌های شورشی]] در دستور کار مجاهدین قرار گرفت. این کانون‌ها در واقع واحدها و یکان‌های ارتش آزادی بخش هستند که در داخل ایران برای پاره کردن تور اختناق حاکم و فراهم  کردن زمینه‌ها و سمت و سو دادن به قیام تلاش می‌کنند. 


== منابع ==
== منابع ==
<references />
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۲۹

فتوای قتل سلمان رشدی

پیشینه سلمان رشدی

سلمان رشدی، زاده ۱۹ ژوئن ۱۹۴۷ [۱] دو ماه قبل از استقلال هند از بریتانیا در بمبئی به دنیا آمد. در ۱۴ سالگی به یک مدرسه راگبی در بریتانیا فرستاده شد. مدرک افتخاری تاریخ را از دانشگاه کینگز کالج کمبریج گرفت، شهروند بریتانیا شد و اعتقادات اسلامی را کنار گذاشت. مدتی به عنوان بازیگر کار کرد. اولین کتابش «گریموس» موفقیت چندانی نداشت، هرچند تحسین منتقدان را برانگیخت. پنج سال بعد کتاب دومش «بچه‌های نیمه شب» را نوشت که در سال ۱۹۸۱ جایزه بوکر گرفت. کتاب نیم میلیون نسخه فروخت.[۲] کتاب به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده که و به موضوع استقلال هند می‌پردازد. در سال ۱۳۶۴ این کتاب جایزه بهترین رمان خارجی در جمهوری اسلامی را از آن خود کرد. رشدی پس از بچه‌های نیمه شب رمان «شرم» را نوشت که موضوع آن به جدایی هند و پاکستان می‌پردازد.[۱]

نگارش کتاب آیات شیطانی

آیه‌های شیطانی چهارمین رمان سلمان رشدی است که در سال ۱۹۸۸ منتشر شد. این اثر به یکی از جنجالی‌ترین رمان‌های تاریخ معاصر ادبیات تبدیل شد. انتشار این کتاب به ویژه در هند و پاکستان موجب تحریک احساسات مسلمانان شد و اعتراضاتی علیه این کتاب شکل گرفت. روح‌الله خمینی فتوای قتل نویسنده کتاب را به بهانه‌ی توهین به «اسلام و پیامبر اسلام و قرآن» صادر کرد. یکی از شخصیت‌های کتاب خمینی را تداعی می‌کرد.«آیه‌های شیطانی» پس از انتشار به فهرست نهایی جایزه "بوکر" راه یافت، ولی تحت الشعاع اعتراضات مسلمانان جایزه به آن تعلق نگرفت. نشریات معتبر جهان، از جمله تایمز لندن، این اثر را برتر از «بچه‌های نیمه‌شب» ارزیابی کردند. در چنین جوی آیه‌های شیطانی به عنوان اثری کفرآمیز از جهان ادبیات حذف و به دنیای سیاست کشیده شد و همه‌جا صحبت از آن بود.[۱]

خود سلمان رشدی در این باره گفته است: "در میان همه‌ طنزهای تلخ، غمگین‌ترین این است که پس از پنج سال کار برای بخشیدن صدا به فرهنگ مهاجران، ببینی که کتابت آتش زده می‌شود، آن هم اغلب از سوی کسانی که تو از آن‌ها سخن می‌گویی.[۳]

داستان آیات شیطانی

آیه‌های شیطانی رمانی‌ست در حدود ۵۰۰ صفحه[۱] که با سقوط یک هواپیما بر فراز دریای مانش و زنده ماندن دو شخصیت اصلی رمان آغاز می‌شود؛ جبرئیل فرشته، بازیگر افسانه‌ای سینمای هند که در رؤیاها و کابوس‌هایش به جبرئیل، ملک مقرب تبدیل می‌شود، و همچنین صلاح‌الدین چمچا مهاجر هندی که در بریتانیا زندگی می‌کند و به کار دوبله مشغول است. این دو سرانجام به انگلستان می‌رسند و داستان که در دهه هشتاد میلادی می‌گذرد، زندگی آنان را با دیگر مهاجران روایت می‌کند.[۳]

نویسنده، زندگی صلاح‌الدین چمچا و جبرئیل فرشته را از تولد آنان تا سفرها و ماجراجویی‌های‌شان بهانه قرار داده تا حقیقت جهان هند مسلمان را در برابر مدرنیسم اروپایی بازبینی کند. زندگی این دو شخصیت به شکلی با هستی مهاجران در پیوند قرار می‌گیرد. نشان‌هایی از چند رخداد تاریخی از جمله انقلاب ایران، شورش حاشیه‌نشینان محله بریکستون لندن علیه فقر و تبعیض نژادی در سال ۱۹۸۱، شهرت افسانه‌ای آمیتاب باچان، هنرپیشه محبوب هند و زندگی نویسنده که خود در خانواده‌ای مسلمان بزرگ شده بوده و تجربه او از زندگی در هند، در این اثر دیده می‌شود.[۱]

همچنین در این رمان، ارجاع‌هایی به وقایع تاریخی و زندگی پیامبر اسلام دیده می‌شود که با تخیل نویسنده آمیخته شده است.اما مضمون اصلی چهارمین کتاب داستانی سلمان رشدی، همانی بود که در آثار پیشین او نیز دیده می‌شد: بی‌ریشه شدن مهاجرانی که روز به روز از دو فرهنگ کشور زادگاه و همچنین فرهنگ کشور میزبان خود دور می‌شوند[۳] داستان با بازگشت صلاح‌الدین به هند و آشتی با پدر و زینت وکیل، معشوق دوران جوانی‌اش، پایان می‌یابد..[۱]

اعتراضات به کتاب آیات شیطانی

آنچه مسلمانان آنرا توهین به اسلام و پیامبر می‌خواندند، بخش دوم رمان است که به رؤیاهای جبرئیل فرشته مربوط می‌شود و با بهره‌گیری از یک نام، «ماهوند» تداعی کننده‌ی نام محمد(ص)، پیامبر اسلام است.

این قسمت از رمان، به داستان «غرانیق» که در برخی متون از جمله تاریخ طبری نوشته شده اشاره می‌کند. مسلمانان آن را افسانه می‌خوانند و تا پیش از نگارش کتاب رشدی بسیاری از مسلمانان معاصر از آن خبر نداشتند.

ماجرای داستان «غرانیق» از این قرار است که پیامبر اسلام هنگامی که مشغول خواندن سوره نجم بود، دو آیه را نیز که شیطان به وی القا کرده بود خواند و وجود سه خدای مکه را که دختران الله خوانده می‌شدند، پذیرفت.[۳] بر اساس این افسانه، پیامبر بعدها پی می‌برد که این آیه‌ها فریبی بیش نبودند و او گول شیطان را خورده است و شیطان آن‌ها را بر زبانش جاری کرده است. به همین علت غرانیق از آیات قرآنی کنار گذاشته می‌شود.[۱]

روز پانزدهم سپتامبر ۱۹۸۸، ایندیا تودی با تیتر «یک حمله صریح به بنیادگرایی مذهبی»، قسمت‌هایی از رمان «آیه‌های شیطانی» را چاب کرد. این نشریه بر قسمت‌هایی از رمان تأکید کرد که دقیقا همان‌ها بعدا مورد اعتراض مسلمانان هندی قرار گرفت. سلمان رشدی، در گفت‌وگو با ایندیا تودی گفته بود که به هیچ وجود غیرطبیعی، نه مسیحیت، نه یهودیت، نه اسلام و نه هندو، اعتقاد ندارد. خود سلمان رشدی در کتاب «جوزف آنتوان» آغاز اعتراضات علیه «آیه‌های شیطانی» را انتشار این اظهارات و همچنین موضع‌گیری «خشونت سنگه» می‌داند و می‌نویسد که این نویسنده هندی اولین روشنفکری بود که به آیه‌های شیطانی حمله کرد.[۳]

مسلمانان در سراسر دنیا به اعتراض برخاسته بودند. دولت هند تحت فشار، انتشار "آیه‌های شیطانی" را در هند و هم‌چنین فروش نسخه‌های چاپ خارج را در این کشور ممنوع کرد.[۱]در اکتبر ۱۹۸۸، دقیقا در همان شبی که "آیه‌های شیطانی" با وجود راهیابی به فهرست نهایی، نتوانست جایزه بوکر را از آن خود کند، سلمان رشدی متوجه شد که سخنرانی‌اش در افتتاحیه یک کنگره ضدنژادپرستی در آفریقای جنوبی لغو شده است. در آن زمان حدود نیم میلیون مسلمان در آفریقای جنوبی زندگی می‌کردند. یک ماه بعد، انتشار کتاب در این کشور و همچنین سودان، ممنوع شد. این ممنوعیت به حدود بیست کشور سرایت کرد. اعتراضات مسلمانان به "آیه‌های شیطانی" به خاک بریتانیا رسید. اتحادیه سازمان‌های مسلمانان بریتانیا نیز از تاچر، نخست وزیر وقت خواست تا علیه این رمان اقدام کند. در ۱۴ ژانویه در شهر بردفورد در شمال انگلستان صدها مسلمان در اعتراض به انتشار رمان آیه‌های شیطانی تظاهرات کردند. این بار خبرنگاران و تصویربرداران رسانه‌ها نیز برای پوشش خبری به این تجمع رفتند. در این تظاهرات، برای اولین بار رمان "آیه‌های شیطانی" آتش زده شد. آن روز در جنجال ایجاد شده علیه "آیه‌های شیطانی" یک نقطه عطف بود. با پیوستن برخی از چهره‌های سیاسی بریتانیا، اعتراضات از جنبه مذهبی خارج شد و ابعاد دیگر به ویژه سیاسی به خود گرفت. اسقف بردفورد نیز به این اعتراضات ملحق شد. در پاکستان، هزاران نفر به مرکز فرهنگی آمریکا در اسلام‌آباد حمله کردند و خواستار اعدام سلمان رشدی شدند. در درگیری پلیس با معترضان خشمگین، پنج نفر کشته شدند.[۳] در آمریکا و استرالیا تظاهرکنندگان برای جمع‌آوری "آیه‌های شیطانی" به کتابفروشی‌ها هجوم بردند.[۱]

فتوای قتل سلمان رشدی

در بهمن ۱۳۶۷ خمینی فتوای قتل سلمان رشدی را ماه‌ها پس از اعتراضات مسلمانان سراسر دنیا به انتشار این کتاب صادر کرد. خمینی در بهمن ماه ۶۷ وقتی که صدای اعتراض علیه جنگ حتی در داخل نظام جمهوری اسلامی بلند شده بود و برخی مقام‌های رژیم از جنگ فاصله می‌گرفتند، موقعیت را مغتنم شمرد تا با درست کردن یک بحران به نام سلمان رشدی، بتواند بر مسائل داخلی خودش و پرکردن خلأ جنگ فائق شود.[۴] در واقع خمینی پس از نوشیدن جام زهر در جنگ ایران و عراق، شکست فاجعه بارش در جنگ و اجبار بر پذیرش صلحی که خواست قلبیش نبود را با این فتوا تحت الشعاع قرار داد.خمینی با شکست در «صدور انقلاب» با این فتوا جبهه‌ای دیگر برای منحرف کردن اذهان مردم گشود. [۱]

ترور برای استبداد مذهبی وسیله‌ای نیست که هراز گاه به طور تاکتیکی از آن استفاده کند بلکه این رویکرد جزو ذات ایدئولوژیکی حاکمیت ولایت فقیه است که به حاکمان اجازه می‌دهد به نام خدا بگیرند و ببندند و بکشند. چند ماه قبل از صدور فتوای قتل سلمان رشدی خمینی فتوای کشتار زندانیان سیاسی را در تابستان ۶۷ صادر کرده بود. دلایل سیاسی این دو فتوا نقاط مشترکی دارند که در تحلیل نهایی به بحران مشروعیتی برمی‌گردد که جمهوری اسلامی در سال‌های پایانی دهه شصت و سرکشیدن جام زهر پایان جنگ،‌ با آن روبرو شده بود. با شکست آشکار شعارهای فتح کربلا و قدس و نیز آشکار شدن فاجعه بار برنامه‌های اقتصادی اجتماعی جمهوری اسلامی،‌ خمینی ناگزیر شد به گفته خودش جام زهر را سر کشیده و با قبول قطعنامه ۵۹۸ به پایان جنگ ۸ ساله با عراق تن بدهد. در این شرایط علم کردن فتوای قتل سلمان رشدی یک فرار به جلو از جانب خمینی برای بازیافت مشروعیت از دست رفته‌اش بود. خمینی با صدور این فتوا جبهه جدیدی برای صدور بنیادگرایی اسلامی باز کرد.[۵]

خمینی، سه روز بعد از سخنرانی منتظری که در آن جنگ ۸ ساله با عراق را زیر سوال برد و اعتراف کرد که ادامه آن اشتباه بوده است؛ فتوای قتل سلمان رشدی، نویسنده انگلیسی کتاب «آیه‌های شیطانی» را صادر کرد و یک هفته بعد از آن، در سایه موج جدیدی که این فتوا دامن زد، با یک «پیام مهم» خطاب به ‌روحانیان سراسر کشور و مدرّسین و طلاب حوزه‌ها به ‌منتظری و مخالفان خط امام، یک‌جا، یورش برد و گفت:

«در پایان افتخارآمیز جنگ تحمیلی... عده‌یی با ژست مقدّس‌مآبی چنان تیشه به ‌ریشه دین و انقلاب و نظام می‌زنند که ‌گویی وظیفه‌یی غیر از این ندارند. آیا در مقابل این افعی‌ها نباید اتّحاد طلاب عزیز حفظ شود؟ راستی اتّهام حلال کردن حرامها و حرام کردن حلالها، اتّهام کشتن زنان آبستن و حلّیت قمار و موسیقی از چه کسانی صادر می‌شود؛ از آدمهای لامذهب یا از مقدس‌نماهای متحجّر؟ فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به ‌مسخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعنه‌ها و کنایه‌ها نسبت به ‌مشروعیت، کار کیست؟

خمینی در جواب منتقدان این فتوی گفت: «این یک نمونه است که خدا می‏خواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت، چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینه‏‌اش با اسلام، برملا سازد؛ تا ما از ساده‌‏اندیشی به در آییم و همه ‏چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بی‏‌تجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسأله، اشتباه ما نیست؛ بلکه تعمد جهان‏خواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الّا مسأله فردی سلمان رشدی آنقدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیست‏ها و استکبار، پشت سر او قرار بگیرند».[۴]

رابین رایت، تحلیلگر سیاسی شناخته‌شده آمریکایی، در یادداشتی با بررسی تاریخچه صدور فتوای فتل سلمان رشدی، آن را اقدامی ازسوی روح‌الله خمینی، رهبر نخست جمهوری اسلامی، می‌داند که در یک همزمانی تصادفی، به‌نوعی برای انحراف افکار از چالش‌های وجودی وقت جمهوری اسلامی به‌میان آمد. رایت در یادداشتی که روز یکشنبه، ۲۳ مردادماه ۱۴۰۱، در هفته‌نامه نیویورکر منتشر شد، به این اشاره کرده است که احمد خمینی، پسر رهبر پیشین جمهوری اسلامی، در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی در تهران به او گفته روح‌الله خمینی هرگز کتاب سلمان رشدی، «آیات شیطانی»، را نخوانده بود. به گفته رایت، فتوای رهبر جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۹۸۹ (بهمن‌ماه ۱۳۶۷ خورشیدی) برای قتل نویسنده بریتانیایی-آمریکایی، «اقدامی سیاسی برای بهره‌برداری از خشم شدید در پاکستان، هند و فراتر از آن» از یک صحنه رویای تخیلی مربوط به محمد، پیامبر مسلمانان، در کتاب آیات شیطانی بود؛ زیرا آن بخش از کتاب که ضعف‌های انسانی را به تصویر می‌کشد و اعتبار پیامبر را به‌عنوان فرستاده خدا تضعیف می‌کند، برای برخی مسلمانان کفرآمیز محسوب می‌شود. تحلیلگر آمریکایی اشاره می‌کند که «در آن زمان، جمهوری اسلامی جوان در حال بیرون‌آمدن از چالش‌های وجودی بود: جنگ هشت‌ساله با عراق که دست‌کم یک‌میلیون نفر کشته برجای گذاشت؛ نارضایتی گسترده داخلی؛ تعمیق شکاف‌های سیاسی در میان روحانیون؛ یک اقتصاد ضعیف که سوخت و اقلام خوراکی اساسی را جیره‌بندی کرده بود؛ و یک دهه انزوای دیپلماتیک.» به اعتقاد رایت، خمینی اغلب روی موضوع‌هایی سرمایه‌گذاری می کرد که توجه عمومی را از شکاف‌ها و شکست‌های انقلاب منحرف می‌کردند. او می‌نویسد: «خمینی پس از تسخیر سفارت ایالات متحده در تهران به‌دست دانشجویان در سال ۱۹۷۹، نیز همین کار را انجام داده بود. در ماه‌های پس از سرنگونی شاه، انقلابی‌ها بر سر آینده سیاسی ایران، قانون اساسی جدید و اختیارات روحانیت دچار اختلاف شده بودند. سه تن از رهبران دانشجویی بعدتر به رایت گفتند که قصد داشتند در اعتراض به تصمیم ایالات متحده مبنی‌بر پذیرش شاه بیمار برای درمان پزشکی، سفارت را به‌مدت سه تا پنج روز در اختیار بگیرند. اما خمینی با سخنانی در رادیو سراسری ایران، دانشجویان را تشویق کرد که تا زمان نامشخصی در آنجا بمانند. ۵۲ دیپلمات آمریکایی به مهره‌های بازی در سیاست ایران تبدیل شدند و پس از گذشت ۴۴۴ روز، آزاد شدند.[۶]

پلیس بریتانیا بلافاصله پس از این فتوا شدیدترین تدابیر امنیتی را برای سلمان رشدی در نظر گرفت. این نویسنده در شش ماه اول بعد از فتوا، ۵۶ بار محل سکونت خود را تغییر داد و تا سال ۲۰۰۲ به مدت سیزده سال مخفیانه زندگی کرد.[۳]

تهران جایزه‌ای هم برای کشتن سلمان رشدی تعیین کرد که رقم آن درنهایت به بیش از سه‌میلیون دلار رسید.[۶]

متن فتوای قتل سلمان رشدی

بسمه تعالی

انا لله و انا الیه راجعون

به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می‌رسانم مؤلف کتاب «آیات شیطانی‌’»که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم شده است، همچنین ناشران مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام می‌باشند. از مسلمانان غیور می‌خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس که در این راه کشته شود، شهید است ان‌شاء‌الله. ضمنا اگر کسی دسترسی به مؤلف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد.

والسلام علیکم و رحمه‌الله وبرکاته

روح‌الله الموسوی الخمینی

۲۶بهمن۱۳۶۷ [۷]

دفتر خمینی همچنین در برابر این سوال که اگر نویسنده کتاب آیات شیطانی توبه کند فتوای قتل او لغو می‌شود اطاعیه‌ای صادر کرد:

”اطلاعیه دفتر امام.. خطاب به ملت مسلمان ایران و مسلمانان جهان در مورد وجوب قتل سلمان رشدی و تکذیب شایعات رسانه‌های گروهی استعماری خارجی به دروغ به مسئولان نظام جمهوری اسلامی نسبت می‌دهند که اگر نویسنده کتاب آیات شیطانی توبه کند حکم اعدام درباره او لغو می‌گردد. امام خمینی-مد ظله-فرمودند:

«این موضوع صددرصد تکذیب می‌گردد. سلمان رشدی اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمان واجب است با جان و مال تمامی هم خود را به‌کار گیرد تا او را به درک واصل گرداند. حضرت امام اضافه کردند: اگر غیرمسلمانی از مکان او مطلع گردد و قدرت این را داشته باشد تا سریعتر از مسلمانان او را اعدام کند، بر مسلمانان واجب است آنچه را که در قبال این عمل می‌خواهد به‌عنوان جایزه یا مزد عمل به او بپردازند». [۸]

اولین اقدام به ترور سلمان رشدی

اولین کسی که اقدام به ترور سلمان رشدی در جهت اجرای فتوای خمینی کرد جوانی لبنانی‌الاصل به نام مصطفی مازح بود. ۱۴ مرداد ۱۳۶۸ مصطفی مازح در همان هتلی که سلمان رشدی تحت حفاظت پلیس انگلستان اقامت داشت اتاقی اجاره کرد. او در حالی که قصد انجام عملیات انتحاری برای ترور سلمان رشدی را داشت در اثر انفجار زود هنگام مواد منفجره کشته شد. [۹]

قربانیان فتوا

در ژوئیه ۱۹۹۱ مترجم ایتالیایی "آیه‌های شیطانی" در یک حمله شدیدا زخمی شد. پس از او، مترجم ژاپنی این رمان به قتل رسید. در ۱۹۹۳، ناشر نروژی کتاب، در یک حمله مسلحانه شدیدا زخمی شد و در همان سال، مترجم ترک "آیه‌های شیطانی" عزیز نسین، از یک آتش‌سوزی عمدی جان سالم به در برد. در این آتش سوزی سی و هفت نفر از علویان کشته شدند.[۳]

۲۳دسامبر۱۹۸۹، مهرداد کوکبی، تبعه ایران، متهم به تلاش برای به آتش کشیدن یک کتابفروشی در لندن و طراحی بمب‌گذاری در رابطه با سلمان رشدی شد.[۴]

دفاع مقامات و رسانه‌های جمهوری اسلامی از فتوای قتل سلمان رشدی

مقامات و رسانه‌های جمهوری اسلامی در طول سالیان دراز که از صدور فتوای قتل سلمان رشدی توسط خمینی می‌گذرد همواره از این حکم دفاع کرده‌اند:

محمدخاتمی در ۱۶ اسفند ۶۷ در مورد سلمان رشدی گفت: «سلمان رشدی نویسنده کتاب آیات شیطانی باید بر اساس حکم شرعی حضرت امام خمینی اعدام شود و هیچ راهی برای گریز وی از اجرای این حکم نیست. شرق و غرب جنایتکار به‌ویژه حاکمان انگلیس با توجه به انتشار کتاب کفرآمیز آیات شیطانی به جهانیان ثابت کردند که تنها با جمهوری اسلامی و امام دشمن نیستند بلکه با دین مبین اسلام و بیش از یک میلیارد مسلمان در سطح جهان نیز دشمن می‌باشند. سکوت حاکمان کشورهای عربی در مقابل انتشار کتاب آیات شیطانی این مسأله را ثابت کرد که آنان فقط در شعار مدافع اسلام و قرآن هستند».[۱۰].

رادیو ایران در برنامه ۱۴ روز ۲۸ بهمن ۱۳۷۱ گزارش کرد، در جلسه علنی امروز مجلس شورای اسلامی که به‌ریاست روحانی نایب‌رئیس مجلس تشکیل شد. نامه‌یی با امضاء بیش از ۱۸۰تن از نمایندگان خوانده شد. در این نامه ضمن تأکید بر اجرای فتوای امام در مورد سلمان رشدی مرتد از بیانات اخیر خامنه‌ای در این زمینه حمایت شده است.[۱۱]

رادیو فرانسه ۲ اردیبهشت ۷۵ گزارش کرد: «یزدی رئیس قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران، امروز طی یک مصاحبه مطبوعاتی در تهران با اشاره به فتوای صادره توسط خمینی علیه سلمان رشدی گفت بالاخره حکم به اجرا گذاشته خواهد شد... علاوه بر این سخنان، ناطق نوری رئیس مجلس شورای اسلامی امروز یک‌بار دیگر با تأکید بر فتوای صادره از سوی خمینی از این‌که سلمان رشدی هنوز زنده است اظهار تأسف کرد».[۱۲]

خبرگزاری ایرنا ۲۵بهمن ۷۶: «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی روز شنبه در بیانیه‌یی فرارسیدن ۲۶بهمن ماه سالروز فرمان تاریخی حضرت امام مبنی بر مرتد بودن سلمان رشدی، نویسنده کتاب آیات شیطانی را گرامی داشت. در این بیانیه تصریح شده است، حکم و فتوای حضرت امام خمینی درباره سلمان رشدی مرتد همواره جاری است و این حکم جان تازه به جهان اسلام بخشید و مسلمانان با اجرای این حکم عظمت و شکوه اسلام را به رخ دشمنان اسلام خواهند کشید. سپاه پاسداران در این بیانیه توطئه کتاب آیات شیطانی را محکوم کرد و افزود، حکم ارتداد رشدی از سوی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، مسلمانان جهان را به یک مبارزه فرهنگی فراخواند. سپاه پاسداران در این بیانیه با استناد به رهنمودهای رهبر انقلاب اسلامی، فتوای حضرت امام خمینی را غیرقابل برگشت دانست و تصریح کرد، سلمان رشدی مرتد با اهانت به مقدسات و اعتقادات بیش از یک ‌میلیارد مسلمان جهان باید به سزای عمل ننگین خود برسد. انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران نیز روز شنبه در بیانیه‌یی مصرانه از مسئولان جمهوری اسلامی ایران خواست با الهام از رهبری انقلاب اسلامی، فارغ از دیپلوماسی حاکم بر جهان، درصدد تحقق این حکم انقلابی باشند».[۱۳]

خبرگزاری فرانسه ۵مهر ۷۷: «وزارت خارجه ایران یکشنبه تأکید کرد که فتوای خمینی که نویسنده بریتانیایی سلمان رشدی را به‌خاطر تکفیر به مرگ محکوم می‌کند، غیرقابل پس گرفتن می‌باشد. خبرگزاری رسمی ایرنا از قول سخنگوی وزارت‌خارجه محمود محمدی گفت، برگشت‌ناپذیر بودن فتوای امام خمینی یک واقعیت است. سخنگوی وزارت‌خارجه ایران همچنین گفت، این تعجب‌انگیز است که رشدی هنوز هم به آنچه او اظهارات توهین‌آمیز توصیف نمود، ادامه می‌دهد. ایرنا از قول سخنگو گفت، چنین اظهارات توهین‌آمیزی مطمئناً به خشم بیشتر نسبت به این ناحقی در میان جامعه مسلمان راه خواهد برد».[۱۴]

روزنامه کیهان ۱۹مهر ۷۷:‌ «لغو فتوای امام در مورد سلمان رشدی مرتد در اختیار هیچ حکومتی نیست. اتحادیه دانشجویان اسلامی دانشجویان در اروپا با صدور بیانیه‌یی اعلام کرد، فتوای امام خمینی (ره) در مورد سلمان رشدی مرتد امری غیرقابل تغییر بوده و لغو آن در توان هیچ فرد یا حکومتی نیست…».[۱۵]

روزنامه جمهوری اسلامی ۲۵بهمن ۷۸: «حکم امام در مورد سلمان رشدی مرتد نویسنده کتاب کفرآمیز آیات شیطانی، دیر یا زود توسط فرزندان غیرتمند اسلام به اجرا درخواهد آمد. آیت‌الله صانعی نماینده ولی‌فقیه و سرپرست بنیاد 51خرداد در مصاحبه‌یی با روزنامه جمهوری اسلامی ضمن اعلام این مطلب گفت، حکم امام خمینی یک حکم شرعی و غیرقابل تغییر است و به روابط سیاسی ایران و انگلستان نیز ربطی ندارد… آقای صانعی گفت جایزه تعیین شده برای قاتل رشدی نیز کماکان به قوت خود باقی است، حتی سود جایزه نیز همراه با آن به مجریان این حکم پرداخت خواهد شد و کسانی که در راه اجرای حکم متحمل صدمات یا خساراتی شوند، ما با همه توان خود در جهت رفع خسارات وارده اقدام خواهیم کرد…».[۱۶]

در ایران چندین کتاب در تأیید فتوای خمینی نوشته شد که مشهورترین آن‌ها با عنوان "نقد توطئه آیات شیطانی" به عطاء‌الله مهاجرانی تعلق دارد. در این اثر که آن را وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی منتشر کرده، مهاجرانی بر قتل سلمان رشدی و اجرای فرمان خمینی تأکید دارد. او با رجوع به تاریخ اسلام، از قرآن و احادیث کمک می‌گیرد تا ثابت کند، مرگ حق سلمان رشدی است و او باید کشته شود. از «عالمان اسلام» و احکام آن‌ها نقل می‌کند که هرکس به پیامبر توهین کند، قتل او واجب است و نتیجه می‌گیرد که حکم خمینی نیز بر این اساس قابل اجراست. با اینکه مهاجرانی هم‌ اکنون ساکن لندن است، تغییری در نظر خویش نداده است.[۱] براساس گزارش «ایران‌وایر»، مهاجرانی یک روز پس از سوقصد به جان سلمان رشدی در توییتر خود از نوشتن کتابش در دفاع از حکم قتل سلمان رشدی ابراز خرسندی کرد و نوشت حق‌التألیف این کتاب که ۳۰ بار تجدید چاپ شده، برای او «حلال و شیرین و گوارا» است. وزیر سابق ارشاد دولت خاتمی در توییت دیگری که دقایقی بعد آن را پاک کرد نوشت که از محاکمه در لندن به دلیل نوشتن این کتاب استقبال می کند.[۱۷]

سوءقصد به جان سلمان رشدی

روز جمعه ۲۱ مرداد ۱۴۰۱ سلمان رشدی قبل از سخنرانی در کنفرانسی در شهر چاتاکوا در غرب ایالت نیویورک مورد حمله با چاقو قرار گرفت. او بلافاصله با هلی‌کوپتر به یکی از بیمارستان‌های نزدیک محل سخنرانی انتقال یافت.[۱۸]

در این حمله دست کم ۱۰ ضربه چاقو به رشدی از جمله در ناحیه سرو گردن و کبد وارد شد. ضارب یک جوان ۲۴ ساله به نام هادی مطر ساکن ایالت نیوجرسی است. هادی مطر بلافاصله پس از انجام سوء قصد به جان سلمان رشدی توسط پلیس دستگیر شد. او روز ۲۴ مرداد در مصاحبه ویدئویی از محل بازداشتش با روزنامه نیویورک پست از خمینی تمجید کرد و گفت که به خمینی احترام می‌گذارد و معتقد است که خمینی شخص فوق‌العاده‌ای بوده است.[۱۹]

تحقیقات اولیه پلیس حاکی از این است که هادی مطر از طریق شبکه‌های اجتماعی با سپاه پاسداران در ارتباط بوده است. سایت وایس در مطلبی درباره حمله با چاقو به سلمان رشدی در نیویورک نوشت: مقامات اطلاعاتی به VICE World News گفتند، هادی مطر با اعضای سپاه پاسداران در تماس بوده است. مقامات امنیتی که تماس با رسانه‌های اجتماعی را تأیید کردند، در مورد ماهیت این ارتباطات توضیحی ندادند زیرا تحقیقات در حال انجام است. آنها فاش نمی‌کنند که چه کسی این تماس را آغاز کرده است، چه زمانی انجام شده است، یا در مورد چه چیزی بحث شده است. یک مقام اطلاعاتی خاورمیانه، با اشاره به نیروی قدس که نیروی عملیات خارجی سپاه پاسداران است گفت: «مشخص است» که در مقطعی قبل از حمله، مطر با «افرادی که مستقیماً یا در مجاورت نیروی قدس دخیل بودند» در تماس بوده است.[۲۰]

منابع

  1. ۱٫۰۰ ۱٫۰۱ ۱٫۰۲ ۱٫۰۳ ۱٫۰۴ ۱٫۰۵ ۱٫۰۶ ۱٫۰۷ ۱٫۰۸ ۱٫۰۹ ۱٫۱۰ مقاله سلمان رشدی، آیه‌های شیطانی و فتوای مرگ - نوشته اسد سیف - دویچه ولی فارسی
  2. سلمان رشدی کیست؟ نویسنده‌ای که از خفا بیرون آمد - بی بی سی فارسی
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ ۳٫۶ ۳٫۷ آخرین فتوا؛ 'آیه‌های شیطانی' و سلمان رشدی سی سال بعد - بی‌بی سی فارسی
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ مقاله ۲۵سال پس از فتوای قتل سلمان رشدی - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران
  5. مقاله سلمان رشدی و فتوای قتل رمان - نوشته شهلا شفیق - دویچه وله فارسی
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ مقاله «روح‌الله خمینی هرگز کتاب سلمان رشدی را نخوانده بود» - مژگان غفاری شیروان ایندیپندنت فارسی
  7. فتوای قتل سلمان رشدی - پرتال خمینی
  8. روزنامه جمهوری اسلامی ۲۶بهمن ۱۳۹۲
  9. روایتی از نخستین تلاش برای قتل سلمان رشدی - پایگاه جامع دینی و خبری اهل سنت ایران
  10. کیهان ۱۶ اسفند ۱۳۶۷
  11. رادیو ایران ۲۸ بهمن ۱۳۷۱ ساعت ۱۴
  12. رادیو فرانسه ۲ اردیبهشت ۱۳۷۵
  13. خبرگزاری ایرنا ۲۵ بهمن ۱۳۷۶
  14. خبرگزاری فرانسه ۵ مهر ۱۳۷۷
  15. روزنامه کیهان ۱۹ مهر ۱۳۷۷
  16. روزنامه جمهوری اسلامی ۲۵ بهمن ۱۳۷۸
  17. مهاجرانی بار دیگر از فتوای قتل سلمان رشدی دفاع کرد - ایران امروز
  18. حمله به سلمان رشدی؛ هنوز وضعیت این نویسنده روشن نیست - بی بی سی فارسی
  19. عامل سوءقصد به جان سلمان رشدی از خمینی تمجید کرد - العربیه فارسی
  20. فردی که به سلمان رشدی حمله کرد با سپاه پاسداران در ارتباط بود - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران