۷٬۳۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
* در ایران تقریبا از صدها جریان و حزب و سازمان موجود، هیچ یک در شرایط دشوار پس از ۱۳۶۰ نتواسته دوام بیاورد و مثل برف در شعلههای آتش سرکوب خمینی ذوب شده و از بسیاری از آنها تنها نامی بیشتر باقی نمانده بود. | * در ایران تقریبا از صدها جریان و حزب و سازمان موجود، هیچ یک در شرایط دشوار پس از ۱۳۶۰ نتواسته دوام بیاورد و مثل برف در شعلههای آتش سرکوب خمینی ذوب شده و از بسیاری از آنها تنها نامی بیشتر باقی نمانده بود. | ||
* در عرصهجهانی نیز اغلب سازمانها و جنبشهای جهانی که با تکیه به اتحاد جماهیر شوری در دنیای دو قطبی ایجاد و رشد کرده بودند، در حال فروپاشیدن و ذوب شدن بودند. به عبارتی برخلاف دههی گذشته که در سراسر جهان جنبشها و مبارزات آزادیبخش با تمامی مفاهیم و ارزشهای آن ایجاد شده و همچون یک منبع انگیزه و کشش برای مبارزه در تمامی دنیا عمل میکردند، حال تعادل قوای سیاسی به شکل دیگری در حال رقم خوردن است. اغلب این جنبشها در حال افت و قافیه باختن هستند. ارزشهای انقلابی و مبارزاتی در دنیا جای خود را با ارزشهای بورژوایی جایگزین کرده و هرچه بیشتر بر این سخن دامن میزنند که عصر مبارزه کردن به پایان رسیده است. در چنین شرایطی معمولا سازمانها و جنبشهای انقلابی دو راه بیشتر پیش رو ندارند. یا در اثر این فشار، به سمت راست حرکت کنند( کوتاه آمدن از برخی اصول، مذاکره و ....) و یا برای مقابله با آن راه هر چه رادیکایزه تر شوند تا فشار را خنثی کرده و بتوانند آنرا تحمل نمایند. | * در عرصهجهانی نیز اغلب سازمانها و جنبشهای جهانی که با تکیه به اتحاد جماهیر شوری در دنیای دو قطبی ایجاد و رشد کرده بودند، در حال فروپاشیدن و ذوب شدن بودند. به عبارتی برخلاف دههی گذشته که در سراسر جهان جنبشها و مبارزات آزادیبخش با تمامی مفاهیم و ارزشهای آن ایجاد شده و همچون یک منبع انگیزه و کشش برای مبارزه در تمامی دنیا عمل میکردند، حال تعادل قوای سیاسی به شکل دیگری در حال رقم خوردن است. اغلب این جنبشها در حال افت و قافیه باختن هستند. ارزشهای انقلابی و مبارزاتی در دنیا جای خود را با ارزشهای بورژوایی جایگزین کرده و هرچه بیشتر بر این سخن دامن میزنند که عصر مبارزه کردن به پایان رسیده است. در چنین شرایطی معمولا سازمانها و جنبشهای انقلابی دو راه بیشتر پیش رو ندارند. یا در اثر این فشار، به سمت راست حرکت کنند( کوتاه آمدن از برخی اصول، مذاکره و ....) و یا برای مقابله با آن راه هر چه رادیکایزه تر شوند تا فشار را خنثی کرده و بتوانند آنرا تحمل نمایند. | ||
اینها برخی از دلایلی است که در آن شرایط خاص اثبات میکرد سازمان مجاهدین میبایست به یک تشکیلات هرمی صد در درصد ایدئولوژیک با سانترالیزم بسیار بالا و پایبندی کامل به شاخص ایدئولوژیک آن یعنی رهبری سازمان، تبدیل شود تا بدون هراس از هرگونه عملکرد ضعیف اعضاء، ضربه درونی، پسرفت،انشعاب و گسست، مانند گرزی محکم در هر نقطه که لازم است فرود آمده و عمل کند.<ref>انقلاب، ایدئولوژیک مجاهدین، اندکی از درون،اندکی از بیرون- ص ۲۲</ref> بخصوص اینکه این سازمان تجربه ضربه سال ۱۳۵۴ را که ناشی از همین ضعف، یعنی عدم برسمیت شناختن یک شاخص ایدئولوژیک و نماد آن یعنی رهبری ذیصلاح بود، تجربه کرده بودند. | |||
اینها برخی از دلایلی است که در آن شرایط خاص اثبات میکرد سازمان مجاهدین میبایست به یک تشکیلات هرمی صد در درصد ایدئولوژیک با سانترالیزم بسیار بالا و پایبندی کامل به شاخص ایدئولوژیک آن یعنی رهبری سازمان، تبدیل شود تا بدون هراس از هرگونه عملکرد ضعیف اعضاء، ضربه درونی، پسرفت،انشعاب و گسست، مانند گرزی محکم در هر نقطه که لازم است فرود آمده و عمل کند.<ref>انقلاب، ایدئولوژیک مجاهدین، اندکی از درون،اندکی از بیرون- ص ۲۲</ref> | |||
==== مانع بارز شدن عنصر رهبری از دیدگاه مریم رجوی ==== | ==== مانع بارز شدن عنصر رهبری از دیدگاه مریم رجوی ==== | ||
خط ۷۳: | خط ۷۲: | ||
محمد حسین حبیبی در این رابطه می گوید:<blockquote>«رهایی گسستن یا خارج شدن از حوزه تعلقات و جواذب گوناگون است. برای رهایی باید از جواذب بیشتری گذشت و برای گذشت از جواذب ایثار بیشتری لازم خواهد بود. سوی دیگر این معادله رابطه ترس و رهایی است که رابطه ای معکوس است. ترس بشتر مساوی است با رهایی کمتر! با این توضیحات یک تعریف از رهایی فراهم شده است اما هنوز معلوم نیست بر اساس چه ضابطه ای می توان رهایی، ایثار و اراده ای که رهبریت مجاهدین در انقلاب ایدئولوژیک به نمایش گذاشته، شگفت انگیز توصیف کرد. پاسخ را باید در نقطه عزیمتی جستجو کرد که پرواز رهایی از آن صورت گرفته است. چرا که آنها از نقطه ای در پایین به بالا پرواز نکرده اند.چنین پروازی سزاوار نیست که شگفت انگیز نامیده شود. واقعیت این است که رهبریت مجاهدین از نقطه ای در بالا به نقطه ای بالاتر پرواز کرده است. یعنی در واقع جواذبی را به ریسک گذاشته و به آن پشت پا زده است که خود نقطه اوج بوده است. مسعود برای در انداختن یک طرح نوین ارزشی از «خود»ی میگذرد که بعد از ۲۰ سال درایت و رهبری اکنون هزاران مجاهد در سرتاسر ایران حتی در دروی تخت شکنجه و پای چوبه اعدام برای آن درود و سرود میخوانند! اما او یکباره همه این ها را می دهد و میپذیرد که بجای آنها لعن و نفرین شود! به عبارت دیگر رهبریت مجاهدین اگر در بالاترین نقطه سکوی پرواز نسبته به آن «من ستایش شده» تعلق خاطری نشان میدهد و برای آن اهمیتی قائل میشد، محال بود بتواند برای آن جهش ایدئولوژیکی خیز بردارد.بی تردید حرکت رجوی ها را همانطور که از سوی دوست و دشمن شگفتی برانگیخت حقیقتا باید شگفت انگیز خواند. زیرا در تاریخ گذشته ایران زمین اگر چه چهرههایی جود داشتهاند که بطرز اعجاب انگیزی با گذشتن از «خود» در گرگون کردن ارزشهای متعارف، به افقهای بلندی از رهایی ، فرزانگی و خلاقیت پرکشیدهاند اما نکته این است که نقطه عزیمت پرواز آنها از حضیض به اوج بود هاست. یعنی آنها آن «خودی» را به ریسک گذاشته و از آن در گذشتهاند که در واقع در قعر ابتذال و منجلاب غوطه میخورد»</blockquote> | محمد حسین حبیبی در این رابطه می گوید:<blockquote>«رهایی گسستن یا خارج شدن از حوزه تعلقات و جواذب گوناگون است. برای رهایی باید از جواذب بیشتری گذشت و برای گذشت از جواذب ایثار بیشتری لازم خواهد بود. سوی دیگر این معادله رابطه ترس و رهایی است که رابطه ای معکوس است. ترس بشتر مساوی است با رهایی کمتر! با این توضیحات یک تعریف از رهایی فراهم شده است اما هنوز معلوم نیست بر اساس چه ضابطه ای می توان رهایی، ایثار و اراده ای که رهبریت مجاهدین در انقلاب ایدئولوژیک به نمایش گذاشته، شگفت انگیز توصیف کرد. پاسخ را باید در نقطه عزیمتی جستجو کرد که پرواز رهایی از آن صورت گرفته است. چرا که آنها از نقطه ای در پایین به بالا پرواز نکرده اند.چنین پروازی سزاوار نیست که شگفت انگیز نامیده شود. واقعیت این است که رهبریت مجاهدین از نقطه ای در بالا به نقطه ای بالاتر پرواز کرده است. یعنی در واقع جواذبی را به ریسک گذاشته و به آن پشت پا زده است که خود نقطه اوج بوده است. مسعود برای در انداختن یک طرح نوین ارزشی از «خود»ی میگذرد که بعد از ۲۰ سال درایت و رهبری اکنون هزاران مجاهد در سرتاسر ایران حتی در دروی تخت شکنجه و پای چوبه اعدام برای آن درود و سرود میخوانند! اما او یکباره همه این ها را می دهد و میپذیرد که بجای آنها لعن و نفرین شود! به عبارت دیگر رهبریت مجاهدین اگر در بالاترین نقطه سکوی پرواز نسبته به آن «من ستایش شده» تعلق خاطری نشان میدهد و برای آن اهمیتی قائل میشد، محال بود بتواند برای آن جهش ایدئولوژیکی خیز بردارد.بی تردید حرکت رجوی ها را همانطور که از سوی دوست و دشمن شگفتی برانگیخت حقیقتا باید شگفت انگیز خواند. زیرا در تاریخ گذشته ایران زمین اگر چه چهرههایی جود داشتهاند که بطرز اعجاب انگیزی با گذشتن از «خود» در گرگون کردن ارزشهای متعارف، به افقهای بلندی از رهایی ، فرزانگی و خلاقیت پرکشیدهاند اما نکته این است که نقطه عزیمت پرواز آنها از حضیض به اوج بود هاست. یعنی آنها آن «خودی» را به ریسک گذاشته و از آن در گذشتهاند که در واقع در قعر ابتذال و منجلاب غوطه میخورد»</blockquote> | ||
=== برداشتها از انقلاب ایدئولوژیک و برهان خلف! | == ویژگی زن ستیزی حاکمیت و ارتباط آن با انقلاب ایدئولوژیک == | ||
از انقلاب ایدئولوژیک | اينرا که پيروزی هر انقلاب ، رابطه مستقيمی با آن نيروی بالنده ای دارد که می بايست ، نقطه اتکاء استراتژيک آن انقلاب را مشخص نمايد ، همه می دانند. آنچه که اهميت دارد ، تشخيص درست آن نيرو و يا نيروهای بالنده توسط جريان رهبری کننده انقلاب می باشد. يعنی اينکه در هر جامعه برخوردار از شرايط عينی انقلاب ، متناسب با روابط و مناسبات توليدی حاکم و صورت بندی های اقتصادی و بافت طبقاتی حاکميت ، اين نيروها متفاوتند. برای مثال در يک روابط و مناسبات فئودالی ، نيروی دهقانی در جايگاه نيروی بالنده قابل اتکاء قرار دارد و در يک جامعه سرمايه داری کلاسيک طبقه کارگر و در حاکميت بورژوا کمپرادوری شاه ، هر دوی اينها. در آن زمان مجاهدين هم به مانند غالب نيروهای چپ م ل ايران ، طبقه کارگر و دهقان را به مثابه نيروهای استراتژيک انقلاب ايران ارزيابی می کردند. در دوران بعدی انقلاب ضد سلطنتی مردم ايران ، سرکوب خشن نظامی و حاکميت يک ايدئولوژی بغايت 24 ارتجاعی و ضد انسانی ، انکشاف نيرويی درون جامعه را وارد مرحله نوينی نموده بود . خمينی و گله های آخوندی حول و حوش او توانسته بودند که با استفاده از ويژگی مذهبی حاکميت ، صف بندی طبقاتی درون جامعه را موقتا بر هم زنند . در اين راستا همانگونه که در روستاها ، نمايندگی خدا و مستضعفين تواما برای " امام " و " نظام الهی " او ، از جانب روستائيان به رسميت شناخته شده بود ، مقوله سازماندهی در ميان طبقه کارگر را نيز توانسته بود از انحصار چپ در آورده و ضمن سرکوب نظامی نيروی مدافع طبقه کارگر ، خود او را نيز ، يا بر عليه منافع طبقاتی اين جهانی خود و با فريادهای " مرگ بر منافق " به خيابانها بکشاند و يا در آرزوی دستيابی به منافع آن جهانی ، روانه جبهه های نبرد " حق عليه باطل" نمايد .بنابراين ضروری بود که برای پيروزی بر اين رژيم " شتر گاو پلنگ " بدنبال شناخت و سازماندهی " ضد تاريخی" اين ارتجاع مذهبی سوار بر جهل توده ای بود.دراين ميدان نوين مبارزاتی " زنان " به مثابه " ضد تاريخی " ارتجاع اسلامی ، يگانه نيرويی هستند که در مبارزه انقلابی ، هيچ چيز برای از دست دادن ندارند بجز زنجيرهايشان! | ||
فشار تاريخی بر زنان در تمامی جوامع بشری و در تمامی نظامات سياسی و ستم مضاعف بر زنان متعلق به طبقه فرودست ، انرژی متکاثف در اين فنر فشرده را در زمين مساعد استبداد دينی ، به " موتور محرکه " انقلاب ، در عصر ما تبديل کرده است. | |||
== برداشتها از انقلاب ایدئولوژیک و برهان خلف! == | |||
از انقلاب ایدئولوژیک و مشخصا طلاق و سپس ازدواج مسعود و مریم رجوی تنها دو نوع برداشت میتوان کرد. به عبارت دیگر این حرکت را تنها به دو شکل می توان تعبیر کرد: | |||
# حرکتی از سر بوالهوسی با تفاسیر فرویدیستی، عشقی مبتذل و... نهایتا: دیوانگی | # حرکتی از سر بوالهوسی با تفاسیر فرویدیستی، عشقی مبتذل و... نهایتا: دیوانگی | ||
# حرکتی در اوج آگاهی و در راستای پیشبرد منافع جنبش و سازمان مجاهدین (منطبق با گفتمان خود مجاهدین) | # حرکتی در اوج آگاهی و در راستای پیشبرد منافع جنبش و سازمان مجاهدین (منطبق با گفتمان خود مجاهدین) | ||
خط ۱۲۳: | خط ۱۲۷: | ||
=== دو دستگاه === | === دو دستگاه === | ||
== | == ایدئولوژی جنسیت و کشف بزرگ مریم رجوی در انقلاب ایدئولوژیک == | ||
انقلاب ايدئولوژيک اول ، سال 1344 درست ده سال پيش از اين ، " محمد حنيف نژاد " با يک پيام بظاهر ساده ، به بنيانگذاری سازمانی همت گذاشت که قرار بود تماميت سيستم ارزشی اسلام موجود را به چالش بکشاند و ديگرگون کند. اين پيام ساده که در واقع امر چيزی جز اعلام يک انقلاب در ايدئولوژی نبود ، چنين فرموله شده بود : | انقلاب ايدئولوژيک اول ، سال 1344 درست ده سال پيش از اين ، " محمد حنيف نژاد " با يک پيام بظاهر ساده ، به بنيانگذاری سازمانی همت گذاشت که قرار بود تماميت سيستم ارزشی اسلام موجود را به چالش بکشاند و ديگرگون کند. اين پيام ساده که در واقع امر چيزی جز اعلام يک انقلاب در ايدئولوژی نبود ، چنين فرموله شده بود : |