کاربر:Ehsan/صفحه تمرین2: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۱: خط ۲۱:
}}
}}


عبدالرضا رجبی (متولد ۱۳۴۱ - درگذشته در ۵ آ بان ۱۳۸۷ ) در خانواده‌ای فقیر از عشایر کلهر در ماهیدشت کرمانشاه به دنیا آمد. پس از مدتی خانواده آنها به اسلام آباد مهاجرت کرده و او در آنجا بزرگ شد. عبدالرضا رجبی در کودکی و نوجوانی زندگی سختی داشت و  برای امرار معاش به کارهای مختلفی چون کشاورزی و کارگری می‌پرداخت. پس از انقلاب ضدسلطنتی در جریان درگیری‌های کردستان بسیاری از دوستان و آشنایان او کشته و یا اعدام شدند. همچنین یکی از برادران همسرش به نام پرویز مجاهدنیا در جریان قتل عام ۶۷ و خسرو مجاهدنیا در [[عملیات فروغ جاویدان]] جان باختند.     
عبدالرضا رجبی (متولد ۱۳۴۱ - درگذشته در ۵ آ بان ۱۳۸۷ ) در خانواده‌ای فقیر از عشایر کلهر در ماهیدشت کرمانشاه به دنیا آمد. پس از مدتی خانواده آنها به اسلام آباد مهاجرت کرده و او در آنجا بزرگ شد. عبدالرضا رجبی در کودکی و نوجوانی زندگی سختی داشت و  برای امرار معاش به کارهای مختلفی چون کشاورزی و کارگری می‌پرداخت. پس از انقلاب ضدسلطنتی در جریان درگیری‌های کردستان برخی از دوستان و آشنایان او کشته و یا اعدام شدند. همچنین یکی از برادران همسرش به نام پرویز مجاهدنیا در جریان قتل عام ۶۷ و دیگری با  نام خسرو مجاهدنیا در [[عملیات فروغ جاویدان]] جان باختند.     


عبدالرضا رجبی در سال ۱۳۷۸ با سازمان مجاهدین خلق ایران ارتباط برقرار کرد. او همسر و چهار فرزندش را رها کرده و بطور حرفه‌ای وارد مبارزه شد. عبدالرضا رجبی دو سال بعد یعنی در سال ۱۳۸۰ در جریان یک درگیری مسلحانه با سپاه پاسداران در حالی که به شدت زخمی شده بود دستگیر شد. و زیر شکنجه رفت. عبدالرضا رجبی سرانجام در سال ۱۳۸۷ زیر شکنجه جان باخت.   
عبدالرضا رجبی در سال ۱۳۷۸ با سازمان مجاهدین خلق ایران ارتباط برقرار کرد. او همسر و چهار فرزندش را رها کرده و بطور حرفه‌ای وارد مبارزه شد. عبدالرضا رجبی دو سال بعد یعنی در سال ۱۳۸۰ در جریان یک درگیری مسلحانه با سپاه پاسداران در حالی که به شدت زخمی بود دستگیر شد. و زیر شکنجه رفت. عبدالرضا رجبی سرانجام در سال ۱۳۸۷ زیر شکنجه جان باخت.   


== کودکی و نوجوانی عبدالرضا رجبی  ==
== کودکی و نوجوانی عبدالرضا رجبی  ==


عبدالرضا رجبی در سال ۱۳۴۱ در ماهیدشت کرمانشاه بدنیا آمد. خانواده او کشاورز و پدرش در کار پرورش اسب بود اما زندگی آنها بسیار فقیرانه می‌گذشت. عبدالرضا رجبی حتی فرصت تحصیل نیافته و زندگی‌اش بسراسر با رنج و کار و تلاش همراه بود. عبدالرضا به واسطه‌ی برخی از اقوام نزدیکش با دنیای سیاست و مبارزه آشنا شد. وی در جریان انقلاب ضدسلطنتی در تظاهرات شرکت می‌کرد. پس از انقلاب ضدسلطنتی عبدالرضا رجبی از نزدیک شاهد درگیری‌های خونین در کردستان ایران بود. زندگی عبدالرضا پس از آن سراسر رنج و سختی بود. او در شهرهای مختلف برای امرار معاش  و  
عبدالرضا رجبی در سال ۱۳۴۱ در ماهیدشت کرمانشاه به دنیا آمد. پدر او کشاورز بوده و همچنین مدتی به کار پرورش اسب اشتغال داشت. عبدالرضا رجبی بدلیل فقر خانواده‌اش فرصت تحصیل نیافته و زندگی‌اش همیشه با رنج و کار و تلاش بسیار همراه بود. او به واسطه‌ی برخی از اقوام نزدیکش با دنیای سیاست و مبارزه آشنا شد. عبدالرضا رجبی در جریان انقلاب ضدسلطنتی در تظاهرات علیه رژیم شاه فعال بود. پس از انقلاب ضدسلطنتی عبدالرضا رجبی از نزدیک شاهد درگیری‌های خونین در کردستان ایران بود. زندگی وی پس از ازدواج نیز سراسر رنج و سختی بود. او در شهرهای مختلف برای امرار معاش به کارگری می‌پرداخت و برای خانواده‌اش پول می‌فرستاد.
 
== مبارزات عبدالرضا رجبی ==
عبدالرضا رجبی در سال ۱۳۷۸ با سازمان مجاهدین خلق ایران ارتباط برقرار کرد. دو سال بعد در سال ۱۳۸۰ در یک درگیری مسلحانه توسط مأموران رژیم ایران دسگیر شد و در حالی که بشدت مجروح شده بود زیر شکنجه رفت. عبدالرضا رجبی در دادگاه به اعدام محکوم شد. حکم اعدام عبدالرضا رجبی در سال ۱۳۸۰ با یک درجه تخفیف به حبس ابد کاهش یافت اما شکنجه‌‌ی وی به رغم اتمام دوران بازجویی همچنان ادامه داشت. وی همچنین بدلیل زخم عمیق در ناحیه کلیه ناشی از جراحت هنگام دستگیری تا پایان 


از فرزاندان مردم محروم ماهیدشت کرمانشاه بود. وی که در سال 1380 توسط مأموران رژیم دستگیر و به‌شدت مجروح شده بود، متعاقبا در دادگاه به اعدام محکوم شد. این حکم درسال 1385 با یک درجه تخفیف به حبس ابدکاهش یافت و عبدالرضا دوران اسارت خود را درسخت ترین شرایط و درحالی که بیمار و تحت شکنجه‌های جسمی وروحی بود در زندان دیزل آباد کرمانشاه و در بند 350 زندان اوین تهران سپری نمود. وی از میان مردم محروم ماهیدشت کرمانشاه برخاست. او در سال ۱۳۴۱ در روستای کاروانسرای ماهیدشت در یک خانواده کشاورز از عشیره کلهر متولد شد. در روزهای انقلاب ضدسلطنتی در تظاهرات علیه رژیم شاه فعالانه شرکت می‌کرد و در سالهای پس از انقلاب، به افشاگری علیه ارتجاع و توزیع نشریات و کتابهای روشنگرانه می‌پرداخت. در سال ۱۳۸۰ توسط مأموران سرکوبگر رژیم دستگیر  و به زندان دیزل‌آباد کرمانشاه منتقل گردید. متعاقباً او را در دادگاه های جمهوری اسلامی به اعدام محکوم شد. دوران اسارت خود را در سخت‌ترین شرایط و درحالی که بیمار و تحت شکنجه‌های جسمی و روحی قرار داشت، در زندان دیزل‌آباد گذراند. زندانبانان از ترس تأثیرگذاریش روی سایر زندانیان، او را به بند معروف ۳۵۰ زندان اوین منتقل کردند. زندانبانان  ۷سال، برای درهم‌شکستن و به ندامت کشاندن عبدالرضا به انواع فشارها و نیرنگها متوسل ‌شدند. وی محکم و استوار باقی ماند. یک اعدام مصنوعی برایش ترتیب دادند بی اثر ماند،یک ماه پیش از شهادتش قاضی جهت آزمایش، او را احضار کرده و  از وی سؤال می‌کند ”اگر آزادت کنیم چه‌کار خواهی کرد؟“  عبدالرضا بدون درنگ پاسخى می دهد: ”معلوم است چه کار خواهم کرد یکراست به اشرف خواهم رفت“. روز یکشنبه ۵ آبانماه عبدالرضای را از بند ۸ زندان اوین به قرنطینه زندان گوهردشت منتقل می‌کند، وی را در زیر شکنجه به‌شهادت می‌رساند. درحالی اعلام کرده که عبدالرضا در زندان فوت کرده است. <ref name=":0">سازمان مجاهدین خلق ایران- [https://martyrs.mojahedin.org/martyrs/24137/%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B1%D8%AC%D8%A8%DB%8C# مشخصات شهید عبدالرضا رجبی]</ref>
از فرزاندان مردم محروم ماهیدشت کرمانشاه بود. وی که در سال 1380 توسط مأموران رژیم دستگیر و به‌شدت مجروح شده بود، متعاقبا در دادگاه به اعدام محکوم شد. این حکم درسال 1385 با یک درجه تخفیف به حبس ابدکاهش یافت و عبدالرضا دوران اسارت خود را درسخت ترین شرایط و درحالی که بیمار و تحت شکنجه‌های جسمی وروحی بود در زندان دیزل آباد کرمانشاه و در بند 350 زندان اوین تهران سپری نمود. وی از میان مردم محروم ماهیدشت کرمانشاه برخاست. او در سال ۱۳۴۱ در روستای کاروانسرای ماهیدشت در یک خانواده کشاورز از عشیره کلهر متولد شد. در روزهای انقلاب ضدسلطنتی در تظاهرات علیه رژیم شاه فعالانه شرکت می‌کرد و در سالهای پس از انقلاب، به افشاگری علیه ارتجاع و توزیع نشریات و کتابهای روشنگرانه می‌پرداخت. در سال ۱۳۸۰ توسط مأموران سرکوبگر رژیم دستگیر  و به زندان دیزل‌آباد کرمانشاه منتقل گردید. متعاقباً او را در دادگاه های جمهوری اسلامی به اعدام محکوم شد. دوران اسارت خود را در سخت‌ترین شرایط و درحالی که بیمار و تحت شکنجه‌های جسمی و روحی قرار داشت، در زندان دیزل‌آباد گذراند. زندانبانان از ترس تأثیرگذاریش روی سایر زندانیان، او را به بند معروف ۳۵۰ زندان اوین منتقل کردند. زندانبانان  ۷سال، برای درهم‌شکستن و به ندامت کشاندن عبدالرضا به انواع فشارها و نیرنگها متوسل ‌شدند. وی محکم و استوار باقی ماند. یک اعدام مصنوعی برایش ترتیب دادند بی اثر ماند،یک ماه پیش از شهادتش قاضی جهت آزمایش، او را احضار کرده و  از وی سؤال می‌کند ”اگر آزادت کنیم چه‌کار خواهی کرد؟“  عبدالرضا بدون درنگ پاسخى می دهد: ”معلوم است چه کار خواهم کرد یکراست به اشرف خواهم رفت“. روز یکشنبه ۵ آبانماه عبدالرضای را از بند ۸ زندان اوین به قرنطینه زندان گوهردشت منتقل می‌کند، وی را در زیر شکنجه به‌شهادت می‌رساند. درحالی اعلام کرده که عبدالرضا در زندان فوت کرده است. <ref name=":0">سازمان مجاهدین خلق ایران- [https://martyrs.mojahedin.org/martyrs/24137/%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B1%D8%AC%D8%A8%DB%8C# مشخصات شهید عبدالرضا رجبی]</ref>

نسخهٔ ‏۸ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۲۰:۴۷

عبدالرضا رجبی
عبدالزضا رجبی.jpg
عبدالرضا رجبی
زادروز۱۳۴۱(خورشیدی)
ماهیدشت کرمانشاه
درگذشت۵ آ بان۱۳۸۷ زندان اوین
زندان اوین
علت مرگزیر شکنجه
آرامگاهگورستان ماهیدشت
ملیتایرانی

عبدالرضا رجبی (متولد ۱۳۴۱ - درگذشته در ۵ آ بان ۱۳۸۷ ) در خانواده‌ای فقیر از عشایر کلهر در ماهیدشت کرمانشاه به دنیا آمد. پس از مدتی خانواده آنها به اسلام آباد مهاجرت کرده و او در آنجا بزرگ شد. عبدالرضا رجبی در کودکی و نوجوانی زندگی سختی داشت و برای امرار معاش به کارهای مختلفی چون کشاورزی و کارگری می‌پرداخت. پس از انقلاب ضدسلطنتی در جریان درگیری‌های کردستان برخی از دوستان و آشنایان او کشته و یا اعدام شدند. همچنین یکی از برادران همسرش به نام پرویز مجاهدنیا در جریان قتل عام ۶۷ و دیگری با نام خسرو مجاهدنیا در عملیات فروغ جاویدان جان باختند.

عبدالرضا رجبی در سال ۱۳۷۸ با سازمان مجاهدین خلق ایران ارتباط برقرار کرد. او همسر و چهار فرزندش را رها کرده و بطور حرفه‌ای وارد مبارزه شد. عبدالرضا رجبی دو سال بعد یعنی در سال ۱۳۸۰ در جریان یک درگیری مسلحانه با سپاه پاسداران در حالی که به شدت زخمی بود دستگیر شد. و زیر شکنجه رفت. عبدالرضا رجبی سرانجام در سال ۱۳۸۷ زیر شکنجه جان باخت.

کودکی و نوجوانی عبدالرضا رجبی

عبدالرضا رجبی در سال ۱۳۴۱ در ماهیدشت کرمانشاه به دنیا آمد. پدر او کشاورز بوده و همچنین مدتی به کار پرورش اسب اشتغال داشت. عبدالرضا رجبی بدلیل فقر خانواده‌اش فرصت تحصیل نیافته و زندگی‌اش همیشه با رنج و کار و تلاش بسیار همراه بود. او به واسطه‌ی برخی از اقوام نزدیکش با دنیای سیاست و مبارزه آشنا شد. عبدالرضا رجبی در جریان انقلاب ضدسلطنتی در تظاهرات علیه رژیم شاه فعال بود. پس از انقلاب ضدسلطنتی عبدالرضا رجبی از نزدیک شاهد درگیری‌های خونین در کردستان ایران بود. زندگی وی پس از ازدواج نیز سراسر رنج و سختی بود. او در شهرهای مختلف برای امرار معاش به کارگری می‌پرداخت و برای خانواده‌اش پول می‌فرستاد.

مبارزات عبدالرضا رجبی

عبدالرضا رجبی در سال ۱۳۷۸ با سازمان مجاهدین خلق ایران ارتباط برقرار کرد. دو سال بعد در سال ۱۳۸۰ در یک درگیری مسلحانه توسط مأموران رژیم ایران دسگیر شد و در حالی که بشدت مجروح شده بود زیر شکنجه رفت. عبدالرضا رجبی در دادگاه به اعدام محکوم شد. حکم اعدام عبدالرضا رجبی در سال ۱۳۸۰ با یک درجه تخفیف به حبس ابد کاهش یافت اما شکنجه‌‌ی وی به رغم اتمام دوران بازجویی همچنان ادامه داشت. وی همچنین بدلیل زخم عمیق در ناحیه کلیه ناشی از جراحت هنگام دستگیری تا پایان

از فرزاندان مردم محروم ماهیدشت کرمانشاه بود. وی که در سال 1380 توسط مأموران رژیم دستگیر و به‌شدت مجروح شده بود، متعاقبا در دادگاه به اعدام محکوم شد. این حکم درسال 1385 با یک درجه تخفیف به حبس ابدکاهش یافت و عبدالرضا دوران اسارت خود را درسخت ترین شرایط و درحالی که بیمار و تحت شکنجه‌های جسمی وروحی بود در زندان دیزل آباد کرمانشاه و در بند 350 زندان اوین تهران سپری نمود. وی از میان مردم محروم ماهیدشت کرمانشاه برخاست. او در سال ۱۳۴۱ در روستای کاروانسرای ماهیدشت در یک خانواده کشاورز از عشیره کلهر متولد شد. در روزهای انقلاب ضدسلطنتی در تظاهرات علیه رژیم شاه فعالانه شرکت می‌کرد و در سالهای پس از انقلاب، به افشاگری علیه ارتجاع و توزیع نشریات و کتابهای روشنگرانه می‌پرداخت. در سال ۱۳۸۰ توسط مأموران سرکوبگر رژیم دستگیر و به زندان دیزل‌آباد کرمانشاه منتقل گردید. متعاقباً او را در دادگاه های جمهوری اسلامی به اعدام محکوم شد. دوران اسارت خود را در سخت‌ترین شرایط و درحالی که بیمار و تحت شکنجه‌های جسمی و روحی قرار داشت، در زندان دیزل‌آباد گذراند. زندانبانان از ترس تأثیرگذاریش روی سایر زندانیان، او را به بند معروف ۳۵۰ زندان اوین منتقل کردند. زندانبانان ۷سال، برای درهم‌شکستن و به ندامت کشاندن عبدالرضا به انواع فشارها و نیرنگها متوسل ‌شدند. وی محکم و استوار باقی ماند. یک اعدام مصنوعی برایش ترتیب دادند بی اثر ماند،یک ماه پیش از شهادتش قاضی جهت آزمایش، او را احضار کرده و از وی سؤال می‌کند ”اگر آزادت کنیم چه‌کار خواهی کرد؟“  عبدالرضا بدون درنگ پاسخى می دهد: ”معلوم است چه کار خواهم کرد یکراست به اشرف خواهم رفت“. روز یکشنبه ۵ آبانماه عبدالرضای را از بند ۸ زندان اوین به قرنطینه زندان گوهردشت منتقل می‌کند، وی را در زیر شکنجه به‌شهادت می‌رساند. درحالی اعلام کرده که عبدالرضا در زندان فوت کرده است. [۱]

آقاي رجبي در تاريخ ۷/۸/۸۸ از زندان اوين به رجايي شهر منتقل و در همان شب خبر فوت ايشان اعلام ميگردد ، احتمال اين موضوع که آقاي رجبي در زندان اوين فوت نموده باشند و پس از مرگ بنا به دلايل نامعلومي به زندان رجايي شهر منتقل شده باشند مي رود. عبدالرضا رجبي از زندانيان وابسته به سازمان مجاهدين خلق بوده است که در ابتداي سال ۱۳۸۰در طي يک درگيري مسلحانه در منطقه مرزي در حالي که مورد اصابت ترکش نارنجک قرار گرفته بود دستگير ميگردد ، وي ساليان متمادي زندان را با وجود ترکشهاي نارنجک در بدن که هيچگاه مورد رسيدگي پزشکي قرار نگرفت سپري نمود ، نامبرده به شدت نيازمند رسيدگي پزشکي بوده است. وي پس از محاکمه ابتدا به اعدام و سپس با يک درجه تخفيف به حبس ابد محکوم گرديد و در طي ماههاي اخير نيز از بند 350 زندان اوين به اندرگاه 8 زندان که در آن مکان زندانيان بيگانه و معتادان مواد مخدر نگهداري ميشدند تبعيد گرديد بود.[۲]

فعالیت سیاسی

زندانی سیاسی - هواداری و عضو مجاهدین خلق- افشاگری علیه حاکمیت جمهوری اسلامی

فعالان حقوق بشر در ایران :

بنا بر گزارشات رسیده از زندان اوین آقای عبدالرضا رجبی زندانی سیاسی می بایست در خارج از زندان تحت مداوای پزشک متخصص قرار گیرد .آقای عبدالرضا رجبی از زندانیان سیاسی و اعضای سازمان مجاهدین خلق می باشد که در سال 80 توسط یکی از ارگان های نظامی ایران در منطقه مرزی دستگیر شده است ، وی در پی درگیری با نیروهایحکومتی از ناحیه کمر به شدت مجروح شده است . مامورین رژیم برای جلوگیری از خودکشی دسته جمعی ایشان و همراهانشان , با پرتاب نارنجک باعث این جراحت شده است و در اثر اثابت ترکش های نارجک شش مهره کمر ایشان خورد شده است ، وی در زمان بازداشت و در پی مجروح شدن تنها دو ساعت در یک بیمارستان بستری بوده است ، مسئولین زندان دیزل آباد کرمانشاه به وی اعلام داشتند که به دلیل خورد شدن شش عدد از مهره های کمرش از پلاتین استفاده کرده اند ، وی به دلیل احساس ناراحتی در ناحیه کمر در زندان اوین متوجه شده است که پلاتینی در بدن ایشان وجود ندارد بلکه پزشکان مهره های خرد شده را مجددا در محل خود ابقا کرده اند. وی هم اکنون به شدت از ناحیه کمر احساس ناراحتی می کند و مسئولین زندان علاوه بر اینکه از درمان او در بیمارستانی در خارج از زندان جلوگیری می کنند حتی از خرید داروهای آرامبخش توسط خود زندانی جلوگیری می کنند. [۳]

دستگیری و زندان

در سال ۱۳۸۰ دستگیر به زندان دیزل آباد سپس گوهردشت کرج نهایتا زندان اوین بند ۸ منتقل وی ۷ سال زندان و شکنجه را متحمل شد.

منابع