کاربر:Ehsan/1صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۲: خط ۴۲:


=== مشکلات مرضیه در دنیای موسیقی ===
=== مشکلات مرضیه در دنیای موسیقی ===
مرضیه از طرف خانواده‌اش  برای خوانندگی و یادگرفتن موسیقی با مشکلی مواجه نبود.مرضیه نقل می‌کند که او تنها در لحظات آخر به من گفت «اگر می‌توانی از این کار دست بکش». وی جامعه آنروز را برای فعالیت هنری یک زن مناسب نمی‌دید.<ref name=":1" /> او برای دوست و همکارش استاد کامیار ایزدپناه از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران نقل می‌کند که در ابتدای ورود به دنیای موسیقی به دلیل فضای مردسالارانه بارها با تمسخر و تحقیر روبرو بوده و فرصت‌های بسیاری را بدلیل نپذیرفتن قوانین مردسالارانه از دست داده است.
مرضیه از طرف خانواده‌اش  برای خوانندگی و یادگرفتن موسیقی با مشکلی مواجه نبود.مرضیه نقل می‌کند که پدرش تنها در آخرین لحظات عمر به من گفت «اگر می‌توانی از این کار دست بکش». وی جامعه آنروز را برای فعالیت هنری یک زن مناسب نمی‌دید.<ref name=":1" /> مرضیه برای دوست و همکارش استاد کامیار ایزدپناه از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران نقل می‌کند که در ابتدای ورود به دنیای موسیقی به دلیل فضای مردسالارانه بارها با تمسخر و تحقیر روبرو بوده و فرصت‌های بسیاری را بدلیل نپذیرفتن قوانین مردسالارانه از دست داده است.


<small>'''ورود به عرصه هنر'''</small>  
کامیار ایزدپناه در خاطرات خود از مرضیه نقل می‌کند که روزی از مرضیه پرسیدم شما چطور در آن محیط مردسالار توانستید رشد کنید؟ مرضیه در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود پاسخ داد: <blockquote>«من همه این‌ها را مدیون تشویق‌های آتی (مادر مرضیه) هستم. بعد از او هم چند تن از اساتید آن دوران.در آن زمان فقط چند موزيسين وجود داشتند كه به معنی واقعی كلمه انسان بودند، بخصوص در رابطه‌شان با زنان هنرمند. يكي مرحوم خالقی بود كه بسيار مرد والا و كلاس‌داری بود. بعد هم ابوالحسن خان صبا و مرتضی خان محجوبی و ”رهی” كه به من مثل دختر خودشان مي نگريستند و مرا تحت آموزش قرار می‌دادند» </blockquote>نام مرضیه را شادروان روح الله خالقی در همان اولین دیدارها به عنوان نام هنری او برایش برگزیده بود و همواره او را در ادامه‌ی کار هنری تشویق می‌کرد. این در حالی است که به گفته‌ی خود مرضیه در آن زمان آهنگسازان اغلب زنان هنرمند را تحقیر کرده  و برای خواندن یک آهنگ روزها به دنبال خود می‌کشاندند. مرضیه در این رابطه می‌گوید:<blockquote>«آن وقتها سيستم ضبط در راديو مثل امروز پيشرفته نبود كه امكان اديت و غيره وجود داشته باشد. يك يا دو ميكروفون بود كه خواننده و اركستر در مقابل آنها قرار مي گرفتند و بعد مي بايست با يك بار نواختن و خواندن ضبط انجام مي شد. اگر بهر دليل خواننده يا نوازنده اي اشتباه مي كرد، بايد ضبط از نو شروع مي شد. يك روز قرار بود من ترانه سختي را اجرا كنم كه اتفاقاً مجال تمرين زيادي هم با اركستر از قبل نداشتم. در نتيجه مقداري با مشكل روبرو بودم و همين باعث شد چند بار اشتباه كنم و ضبط مجدداً از نو شروع شود. بار سوم اجرا كه كمي از ضرب افتادم( منظور حفظ ريتم است)، مرحوم …. برگشت جلوي همه به من گفت: ”خانم! شما بهتر است بروي همان رختشويي بكني، تا خوانندگي…” اين حرف مرا خيلي ناراحت كرد، اما باعث شد كه با تمركز بيشتري دور آخر كار را تمام كنم. اين ماجرا مثل سنگي روي قلبم سنگيني مي كرد. همينكه به خانه رسيدم زدم زير گريه. «اتي»، خدا بيامرزدش، يكي دو بار از من پرسيد چي شده؟ اما گريه مجال نمي داد كه حرفي بزنم. كمي كه گذشت، شربتي برايم درست كرد و نوازشم كرد و پرسيد: ”دخترم چي شده؟ به من بگو”. منهم كل داستان را برايش تعريف كردم. سپس به آرامي و با لبخندي صميمي و درعين حال جدي به من گفت ”عزيزم، اينكه گريه نداره. از فردا نميخواد بري موسيقي كار كني، همينجا بمون، ور دست خودم، بهت خياطي و آشپزي و بافتني ياد ميدم كه ديگه غصه نخوري”. من كه حسابي جا خورده و از اين حرف او متعجب شده بودم گفتم ” اتي! ولي من ميخوام خواننده بشم”. او گفت ” آها! حالا اومدي سراصل مطلب. اگه ميخواي به اين هدف برسي، بايد آماده باشي كه سختي هاش رو هم تحمل كني. توي اين دنيا هيچكس مجاني و راحت به جايي نمي رسه. تو بايد آمادگي بدتر از اينهاش رو هم داشته باشي. اما مهم اينه كه خودت آدم محكم و مصممي باقي بموني”. اين حرف «اتي» خيلي بر روي من اثر كرد و انگيزه ام را براي ادامه راه صد چندان كرد.»<ref name=":1" /></blockquote>مرضیه در جای دیگری در مورد مشکلاتی که در راه خوانندگی با آن مواجه بود گفته بود:


<small>'''خدیجه خانم ملقب به اشرف‌السادات مرتضایی با نام هنری مرضیه در خانواده‌یی هنر دوست و اهل هنر متولد شد. پدر، مردی فاضل و روحانی و مادر، از تبار دوستداران شعر و هنر که مشوق اصلی مرضیه در کار شعر و آواز بود'''.</small> در ۱۹سالگی به‌طور حرفه‌یی قدم در عرصه هنر نهاد و در آواز تحت تعلیم اساتید بزرگی چون استاد ابوالحسن صبا و مرتضی محجوبی قرار گرفت. وی در سنین جوانی در دورانی در ایران شروع به خوانندگی کرد که برای یک زن جوان کار ساده‌یی نبود. اما زیبایی صدای وی، زمان را در نوردید و او از محبوبیتی بی‌سابقه در میان مردم به‌عنوان یک خواننده مردمی بهره‌مند شد. 
«نخستین دورهٴ آموزش‌ها، هفت سال و به‌طور مستمر ادامه داشت. یعنی در حقیقت، من در طول این زمان می‌توانستم با زحمتی خیلی کمتر در یکی از رشته‌های علمی یا ادبی دکترا بگیرم، می‌توانستم این کار را بکنم تا در آن سال‌ها کسی به من نگوید آوازه خوان! و مجبور نشوم آن قدر خون دل بخورم. ولی من تصمیم گرفته بودم نشان دهم که یک زن می‌تواند هم آواز بخواند و هم خانم باشد و پاک و پاکیزه زندگی کند.»<ref>[https://news.mojahedin.org/i/news/206424 مرضیه صدای جاودانه]</ref>


آخرین سالهای دهه ۱۳۰۰خورشیدی، ترانه‌ها و آوازها یا از مجالس پیرامون دربار برمی‌خاستند و یا از کلبه‌ها و خانه‌های روستاییان و یا از محافل خصوصی شهری. از سوی دیگر محدوده چهاردیواری از هر طرف راه زن را مسدود می‌کرد. بزرگترین فعالیت اجتماعی برای زن نگهداری کودکان و خدمتکاری مردان بود. راه تحصیل و دانش بر زنان بسته بود. خراب کردن چهاردیواری محاصره کننده زنان به قرنی تلاش نیازمند بود. در چنین فضای بستهٴ فرهنگی، آواز خواندن توسط یک زن، یک گستاخی و یک شورش علیه فرهنگ مسلط زمانه بود. او یکی از این شورشگران علیه فرهنگ مسلط بود. او با جسارت تمام، قدم به میدان نهاد، پیشتاز این صحنه شد و با شهامت بسیار صدای خود را در راه مردم گذاشت.
=== شهرت مرضیه و اجرای اپرای خسر و شیرین ===
مرضیه زیر نظر استاتیدی چون اسماعیل مهرتاش، ابوالحسن خان صبا، روح الله خالقی و مرتضی محجبوی فعالیت و آموزش خود را آغاز کرد. از جمله اولین کارهای خواندن در اپرای خسر و شیرین بود. وی در این نمایش بجای هنرپیشه اول که خواننده نبود از پشت پرده آواز می‌خواند. این نمایش که ۳۷ شب روی صحنه بود با استقبال بسیاری مواجه شد. بزودی از مرضیه در برنامه شیر و خورشید ایران که از رادیو پخش می‌شد شرکت کرد و ترانه معروف شیدا یا «امشب شب مهتابه» را اجرا کرد. ترانه او بشکل گسترده‌ای بر سر زبان‌ها افتاده و بر دل مردم نشست. اغلب مردم می‌خواستند این خواننده  جدید را از نزدیک ببینند. به همین سبب بار دیگر نمایش خسر و شیرین اجرا و مرضیه شخصا در نقش شیرین ظاهر شد. از این نمایش آنچنان استقبال شد که تا مدت‌ها بر روی سن باقی ماند.پس از آن مرضیه چنان شهرتی یافت که آهنگسازان و شاعران برای آنکه وی آثارشان را اجرا کند با یکدیگر به رقابت می‌پرداختند.<ref name=":0" />


== آغاز کار حرفه‌ای ==
=== مرضیه در برنامه گل‌ها ===
مرضیه در سال ۱۳۲۱زیر نظر اسماعیل مهرتاش، استاد بزرگ موسیقی، فعالیت هنری خود را آغاز کرد. در ابتدا با بازی در نقش شیرین در نمایش «خسرو و شیرین» در تئاتر باربد در تهران به محبوبیت رسید.این نمایش که ۳۷ شب روی صحنه بود برای او یک کامیابی بزرگ و سریع به بار آورد و با استقبال بسیار مردم روبه‌رو شد.  در این نمایش موزیکال چون هنرپیشه اول نمایش، خواننده نبود، مرضیه از پشت صحنه به‌جای او آواز می‌خواند. کمی بعد، از مرضیه دعوت شد تا در برنامه «شیروخورشید سرخ ایران» که از رادیو ایران پخش می‌شد، شرکت کند. مرضیه در این برنامه شعر و آهنگ معروف «شیدا» به نام «امشب شب مهتابه» را خواند و صدایش به دل هزاران شنونده رادیو نشست. حالا دیگر نام مرضیه بر سر زبانها افتاده بود و مردم می‌خواستند این خوانندهٴ تازه نفس را ببینند. جامعه باربد یک بار دیگر نمایش «خسرو و شیرین» را به روی صحنه برد، اما این بار مرضیه شخصاً در نقش شیرین ظاهر شد. استقبال تماشاگران از این برنامه به حدی بود که استاد مهرتاش ناچار شد تا مدتها اجرای آن را بر روی صحنه ادامه بدهد. این نمایش برای مرضیه یک کامیابی بزرگ و سریع به بار آورد و با استقبال بسیار مردم روبه‌رو شد. مرضیه پس از آن به چنان شهرت و مهارتی در خواندن آواز دست یافت که تصنیف‌نویسان و شاعران برای اجرای آثار خود توسط این هنرمند با یکدیگر رقابت می‌کردند.
[[پرونده:جلد نوار گلها مرضیه.jpg|جایگزین=جلد نوار گلها مرضیه|بندانگشتی|جلد نوار گلها مرضیه]]پیشرفت مرضیه آنچنان سریع بود که در مدت کوتاهی اسم او در صدر خوانندگان ایرانی قرار گرفت. او اولین زنی بود که به برنامه گل‌ها راه پیدا کرد. مرضیه در رادیو با هنرمندانی چون روح الله خالقي، مرتضي محجوبي، رهي معيري، غلامحسين بنان، مرتضا حنانه، كسروي، عبدالله دوامي و فرامرز پايور، جواد معروفي، حبيب الله بديعي، ياحقي و... فعالانه کار می‌کرد.  


مرضیه پس از آن به چنان شهرت و مهارتی در خواندن آواز دست یافت که تصنیف‌نویسان و شاعران برای اجرای آثار خود توسط این هنرمند با یکدیگر رقابت می‌کردند. در سال ۱۳۵۴ خورشیدی جشن دویستمین سال استقلال آمریکا در مدیسن اسکوئر گاردن (واقع در شهر نیویورک) برگزار شد که در آن کشورهای زیادی دارای غرفه بودند. از ایران مرضیه و عارف از طرف رادیو برای مأموریت رفته بودند و هر روز در آنجا برنامه اجرا می‌کردند<ref name=":0" />
=== اجرای مرضیه در تالار رودکی ===
مرضیه در سال ۱۳۵۴ در تالار رودکی به مدت سه شب پیاپی با همراهی ارکستر فرامرز پایور به اجرای کنسرت پرداخت. اغلب حاضرین در آن کنسرت دانشجویان و روشنفکران بودند. او در این کنسرت‌ها با وجود ممنوع بودن ترانه « از خون جوانان وطن» آنرا بصورت زنده اجرا کرد که با استقبال شرکت‌کنندگان مواجه شد. مرضیه در خاطره‌ای درباره‌ی همین کنسرت  گفته است: 
 
«تقريباً كمي بعد از همين كنسرتهاي تالار رودكي بود كه ديدم يك روز مرد تقريباً مسن و جاافتاده اي كه به نظر آدم محترمي مي رسيد به خانه من آمد و گفت ”خانم، يك درخواست از شما دارم، چون احساس مي كنم انجام آن فقط از شما بر مي آيد.” گفتم خواهش ميكنم بفرماييد، خوشحال ميشوم اگر بتوانم كاري بكنم. او در حاليكه اشكش جاري شده بود گفت «خانم، من فقط يك پسر دارم كه آنهم توسط ساواك دستگير شده. هيچ گناهي هم ندارد، مي خواستم شما او را دوباره به من برگرداني”. من كه تا آن موقع زياد با موضوعهاي سياسي سر و كاري نداشتم، از او كاري را كه بايد بكنم پرسيدم . فردا صبح با اتوموبيل خودم به دفتر ساواك در تهران رفتم و گفتم مي خواهم با رئيس اينجا صحبت كنم. كارمندان وقتي مرا ديدند خيلي با احترام مرا تحويل گرفته و پس از چند دقيقه انتظار مرا به اتاق مجللي و نزد رئيسشان بردند. من بدون هيچ سابقه ذهني و يا ترس از كسي، رك و راست موضوع را مطر ح كرده و گفتم ” من آمده ام از شما درخواست كنم كه اين پسر را كه فاميل من است آزاد كنيد». او كمي مكث كرد و سري تكان داد و گفت ببينم چكار مي كنم”. معلوم بود كه حرف من زياد به مذاقش خوش نيامده، در عين حال احساس كردم در نقطه اي گير كرده كه نه مي تواند جواب رد و نه مثبت بدهد. بالاخره اين داستان گذشت. بعد از يكي دو هفته همان آقاي ميانسال مجدداً به خانه ام آمد. اين بار با يك دسته گل و يك بسته كادوژ او باخوشحالي گفت «پسرم آزاد شد.» راستش را بخواهي من بيشتر از او خوشحال شدم.»<ref name=":1" /> 
 
== ویژگی‌های اخلاقی مرضیه ==
به گفته‌ی کامیار ایزدپناه از نزدیکان مرضیه پس از پیوستن به سازمان مجاهدین خلق ایران، او همواره به دیگر هنرمندان احترام می‌گذاشت و روابط انسانی بارزی با آنها داشت. مرضیه پشتيباني مادي و معنوي از نوازندگان اركسترش را هموازه جزو وظايف خود مي‌دانست. مرضیه تنها بخاطر آنکه قطعه‌‌ی آوازی را از عبدالله دوامی آموخته بود خود را موظف کرده بود که برای جبران آن هفته‌ای یکبار به او که در دوران کهولت به تنهایی در خانه‌ای زندگی می‌کرد سر زده، خانه‌اش را نظافت کرده و نیاز‌های صنفی‌اش برطرف سازد.
 
او همواره بدور از حسد از دیگر خوانندگان تعریف می‌کرد و صدا و هنرشان را تحسین می‌نمود. از جمله ویژگی‌های دیگر او تلاش بی وقفه در مسیر آموختن بود. او در ابتدا هفت سال بطور حرفه‌ای به آموزش موسیقی پرداخته بود. پس از آن نیز در هر شرایطی آموزش یکی از برنامه‌های ثابت روزانه‌اش بود. گفته می‌شود حتی پس از پیوستن به سازمان مجاهدین خلق ایران در شرایط جنگی در عراق و حتی در مسیر و در حال تردد، با فرارسیدن زمان آموزش، به همراه استاد کامیار ایزد پناه تمرینات خود را آغاز می‌کرد.
 
مرضیه پس از آن به چنان شهرت و مهارتی در خواندن آواز دست یافت که تصنیف‌نویسان و شاعران برای اجرای آثار خود توسط این هنرمند با یکدیگر رقابت می‌کردند. در سال ۱۳۵۴ خورشیدی جشن دویستمین سال استقلال آمریکا در مدیسن اسکوئر گاردن (واقع در شهر نیویورک) برگزار شد که در آن کشورهای زیادی دارای غرفه بودند. از ایران مرضیه و عارف از طرف رادیو برای مأموریت رفته بودند و هر روز در آنجا برنامه اجرا می‌کردند  


مرضیه در زمانی که خوانندگی به‌عنوان یک سرگرمی و یا شغلی نه چندان افتخارآمیز تلقی نمی‌شد و به‌خصوص زنان در خانه‌ها محبوس بوده حق هیچ گونه ابراز وجودی نداشتند، به‌عنوان یک زن جوان به خوانندگی به‌عنوان یک هنر غرورآفرین درسطح بالایی از نظر فرهنگی نگریست و در نهایت برای خود جایگاهی در صحنهٴ هنر ایرانی با وجود همهٴ گوناگونی‌های فرهنگی وزبانی ایجاد کرد  
مرضیه در زمانی که خوانندگی به‌عنوان یک سرگرمی و یا شغلی نه چندان افتخارآمیز تلقی نمی‌شد و به‌خصوص زنان در خانه‌ها محبوس بوده حق هیچ گونه ابراز وجودی نداشتند، به‌عنوان یک زن جوان به خوانندگی به‌عنوان یک هنر غرورآفرین درسطح بالایی از نظر فرهنگی نگریست و در نهایت برای خود جایگاهی در صحنهٴ هنر ایرانی با وجود همهٴ گوناگونی‌های فرهنگی وزبانی ایجاد کرد  
[[پرونده:مصاحبه نشریه ایران زمین با مرضیه.jpg|جایگزین=مصاحبه نشریه ایران زمین با مرضیه|بندانگشتی|مصاحبه نشریه ایران زمین با مرضیه]]
   
<blockquote>مرضیه یکبار گفته بود: «نخستین دورهٴ آموزش‌ها، هفت سال و به‌طور مستمر ادامه داشت. یعنی در حقیقت، من در طول این زمان می‌توانستم با زحمتی خیلی کمتر در یکی از رشته‌های علمی یا ادبی دکترا بگیرم، می‌توانستم این کار را بکنم تا در آن سال‌ها کسی به من نگوید 'آوازه خوان' و مجبور نشوم آن قدر خون دل بخورم. ولی من تصمیم گرفته بودم نشان دهم که یک زن می‌تواند هم آواز بخواند و هم خانم باشد و پاک و پاکیزه زندگی کند.</blockquote>
== سکوت مرضیه ==
پس از انقلاب ضدسلطنتی مرضیه تا سال ۱۳۷۳ در ایران سکوت پیشه کرد. او در این دوران در خانه‌ای در حومه تهران زندگی می‌کرد. مرضیه در این باره می‌گوید:<blockquote>«ملاها صدای عشق و احساسات انسانی را به سکوت کشاندند. آنها نسیم و مهتاب و بهار و لبخند سرزمین مادری من ایران را به زندان افکندند. سرزمینی که روزی یکی از بزرگترین تمدنها و فرهنگهای تاریخی و گهواره شعر و ادبیات و موسیقی و انسانیت بود، اینک در زیر ضربات شلاق یک حکومت ضدتمدن و فرهنگ، ضد زن و ضدانسانیت قرار گرفته است».</blockquote>
== پیوستن مرضیه به مجاهدین خلق ==
مرضیه در سال ۱۳۷۳ سفری درمانی به آمریکا داشت. او در هنگام بازگشت توقفی کوتاه در فرانسه کرد و بطور کاملا اتفاقی با مجاهدین خلق روبرو شد. او در این دیدار بسیار تحت تأثیر آنها قرار گرفت و حتی تصمیم‌گرفت پیش از بازگشت به ایران برای آنها یک برنامه خصوصی اجرا کند. مرضیه در روز ۱۸ اردیبهشت ۱۳۷۳ پس از اجراي اين برنامه، با مريم رجوي، رهبر مجاهدين كه آن زمان در فرانسه ساكن بود، ديدار كرد. مسیر زندگی او پس از این دیدار تغییر کرد. او از اینکه یک زن رهبری مجاهدین را برعهده دارد بسیار متأثر بود. مرضیه پس از آن دیدار تصمیم گرفت پس از رفتن به ایران و حل و فصل مسائلی در آنجا به فرانسه بازگشته و به سازمان مجاهدین خلق بپیوندند. [[پرونده:مصاحبه نشریه ایران زمین با مرضیه.jpg|جایگزین=مصاحبه نشریه ایران زمین با مرضیه|بندانگشتی|مصاحبه نشریه ایران زمین با مرضیه]]رفتن به ايران و بازگشت مجددش به فرانسه براي پيوستن رسمي به مجاهدين، بیش از یک ماه طول کشید. گفته می‌شود بسیار از ملاقات کنندگان با مرضیه تصور می‌کردند كه به دلايل مختلف، نميتوان بازگشت مجددي براي او به فرانسه تصور كرد اما او در شب سی و یکم خرداد ۱۳۷۳ از ایران به فرانسه بازگشته و رسما پیوستن خود به مجاهدین خلق را اعلام کرد.  


== '''برنامه گلها''' ==
«من بعد از ۱۵سال وقتی آمدم، اول نیامدم روی سن پاله دکنگره یا آلبرت هال. صاف و مستقیم رفتم وسط آن بیابانهای بی‌آب و علف و داغ. وسط آن زنان و مردان شجاع و رشید و وطن‌پرست که به‌خاطر مردم و به‌خاطر آزادی سر از پا نمی‌شناسند.رفتم روی تانکهای داغ در هوای ۵۰درجه فریاد کشیدم و سرود خواندم. سرود جنگی و نظامی، سرود برای مجاهدان، به‌خاطر آزادی، به‌خاطر مردمی که عشق من هستند. با همه خلوص می‌خواهم بر روی اولین تانک به جانب دشمن بشتابم. فکر همه خطرات را هم کرده‌ام و صد بار قاطع‌تر از پیش مبارزه خواهم کرد و خواهم جنگید…»
مرضیه از نخستین خوانندگان برنامه گلها، برنامه ارزشمند موسیقی رادیو ایران بود. برنامه‌ای که نوازشگر قلب و روان میلیون‌ها ایرانی شد. اولین کنسرت او به همت شاعر بزرگ ایران، ملک الشعرای بهار، اجرا گردید که مورد استقبال مردم قرار گرفت. جمعیت شرکت‌کننده در کنسرت برای اولین بار دریافتند با هنرمندی مواجهند که حرفی نو برای گفتن دارد. روزی که اولین برنامه مرضیه از رادیو پخش شد، صدایی صاف، شفاف و دلنشین در ایران طنین‌انداز شد،که می‌رفت تا برای نزدیک به ۷دهه خاطرات تلخ و شیرین سه نسل را در یک سرزمین پهناور تاریخی با خود عجین و همراه کند، قلب‌ها را به تسخیر خود در بیاورد و سرود عشق و مهربانی را در همه جای ایران بگستراند. کوله باری از دو هزار ترانه و آواز،که آثار او بود.و   
== '''مرضیه - روی کار آمدن آخوندها''' ==
مرضیه پس از ترقی در خوانندگی، در حاکمیت آخوندها سکوت اختیار کرد و صدایش را یه نشانه اعتراض به سرکوب رژیم آخوندی ،در سینه پنهان ساخت. اما نه، او تصمیم به سکوت نداشت.<blockquote>وی در اینباره گفته بود: «ملاها صدای عشق و احساسات انسانی را به سکوت کشاندند. آنها نسیم و مهتاب و بهار و لبخند سرزمین مادری من ایران را به زندان افکندند. سرزمینی که روزی یکی از بزرگترین تمدنها و فرهنگهای تاریخی و گهواره شعر و ادبیات و موسیقی و انسانیت بود، اینک در زیر ضربات شلاق یک حکومت ضدتمدن و فرهنگ، ضد زن و ضدانسانیت قرار گرفته است».</blockquote>
[[پرونده:جلد نوار گلها مرضیه.jpg|جایگزین=جلد نوار گلها مرضیه|بندانگشتی|جلد نوار گلها مرضیه]]


== '''پیوستن مرضیه به شورای ملی مقاومت ایران''' ==
چنین بود که هزاردستان آواز ایران، پس از نیم قرن هنرنمایی و چشیدن سرد و گرم روزگار، جلای وطن و ترک خانمان و عزیزان کرد و سر انجام به مجاهدین و مقاومت ایران پیوست. <blockquote>مرضیه آنگاه خروشید: «آزادی چیزی نیست که بتوان از آن گذشت. به‌خاطر آزادی تا آخرین نفس در کنار مردم و مقاومت مردم ایران، در کنار مجاهدان ایستاده‌ام…». «من بعد از ۱۵سال وقتی آمدم، اول نیامدم روی سن پاله دکنگره یا آلبرت هال. صاف و مستقیم رفتم وسط آن بیابانهای بی‌آب و علف و داغ. وسط آن زنان و مردان شجاع و رشید و وطن‌پرست که به‌خاطر مردم و به‌خاطر آزادی سر از پا نمی‌شناسند.رفتم روی تانکهای داغ در هوای ۵۰درجه فریاد کشیدم و سرود خواندم. سرود جنگی و نظامی، سرود برای مجاهدان، به‌خاطر آزادی، به‌خاطر مردمی که عشق من هستند. با همه خلوص می‌خواهم بر روی اولین تانک به جانب دشمن بشتابم. فکر همه خطرات را هم کرده‌ام و صد بار قاطع‌تر از پیش مبارزه خواهم کرد و خواهم جنگید…»</blockquote>
=== '''کنسرت‌های اروپایی و آمریکا''' ===
=== '''کنسرت‌های اروپایی و آمریکا''' ===


خط ۷۳: خط ۸۱:
<blockquote>«اگر کسی بخواهد مرضیه را برای فرانسویان توصیف کند، جز با تلفیق چندین چهره نمی‌تواند این کار را بکند: عشقی از نوع «کاترین سُوژ» برای شعر و شاعران، طعم صدای بی‌انتها در زمینه ویولن‌ها مانند «نانا موسکوری»، هیبت قوی مانند «جون بائز»، گرمای جذب کننده شرقی‌ام کلثوم… مرضیه و هزاران هنرمند ایران زمین، هزاره‌ها و قرن‌هاست که با آتش بانگ‌نای‌شان شعلهٴ این فرهنگ را در مقابل توفانها زنده نگه داشته‌اند و از نسلی به نسلی دیگر سپرده‌اند». (روزنامه فیگارو- ۲۵فروردین ۸۵ -به قلم «برتران دیکال) </blockquote>
<blockquote>«اگر کسی بخواهد مرضیه را برای فرانسویان توصیف کند، جز با تلفیق چندین چهره نمی‌تواند این کار را بکند: عشقی از نوع «کاترین سُوژ» برای شعر و شاعران، طعم صدای بی‌انتها در زمینه ویولن‌ها مانند «نانا موسکوری»، هیبت قوی مانند «جون بائز»، گرمای جذب کننده شرقی‌ام کلثوم… مرضیه و هزاران هنرمند ایران زمین، هزاره‌ها و قرن‌هاست که با آتش بانگ‌نای‌شان شعلهٴ این فرهنگ را در مقابل توفانها زنده نگه داشته‌اند و از نسلی به نسلی دیگر سپرده‌اند». (روزنامه فیگارو- ۲۵فروردین ۸۵ -به قلم «برتران دیکال) </blockquote>


=== '''مرضیه – رزمنده ارتش آزادیبخش''' ===
=== پیوستن مرضیه به ارتش‌آزادی‌بخش و سکونت در عراق ===
قبل از پیوستنش به ارتش آزادیبخش گفته بود:<blockquote>«… اراده و عزم جزم کرده‌ام که به‌عنوان رزمنده ارتش آزادیبخش به ارتش مریم بپیوندم. من برای رزمیدن و آزادی مردمم ترک خانمان و عزیزان و جلای وطن کردم، به دامن سیمرغ رهایی چنگ زدم، بر آستان علی (ع) و سیدالشهدا سرساییدم و گرد و غبار اشرف و مجاهدان پاکبازش را توتیای دیده نمودم و به نام گل سرخ خواندم». </blockquote>
قبل از پیوستنش به ارتش آزادیبخش گفته بود:<blockquote>«… اراده و عزم جزم کرده‌ام که به‌عنوان رزمنده ارتش آزادیبخش به ارتش مریم بپیوندم. من برای رزمیدن و آزادی مردمم ترک خانمان و عزیزان و جلای وطن کردم، به دامن سیمرغ رهایی چنگ زدم، بر آستان علی (ع) و سیدالشهدا سرساییدم و گرد و غبار اشرف و مجاهدان پاکبازش را توتیای دیده نمودم و به نام گل سرخ خواندم». </blockquote>
[[پرونده:مرضیه بر روی تانک های ارتش آزادیبخش.jpg|جایگزین=مرضیه بر روی تانک های ارتش آزادیبخش|بندانگشتی|300x300پیکسل|مرضیه بر روی تانک های ارتش آزادیبخش]]
[[پرونده:مرضیه بر روی تانک های ارتش آزادیبخش.jpg|جایگزین=مرضیه بر روی تانک های ارتش آزادیبخش|بندانگشتی|300x300پیکسل|مرضیه بر روی تانک های ارتش آزادیبخش]]